پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا جلوداری گفته:
    مدت عضویت: 2589 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    الان که به لطف الله در مسیر آگاهی بینهایت قرار دارم احساس می‌کنم تکرار هر چیزی در این دنیای فیزیکی نشانه ای از سمت کائنات برای نشان دادن این موضوع است که یک رشته افکار و باورها هستند که در پس زمینه ذهن ما در حال تکرار شدن هستند و باید دقت کنیم که متوجه بشیم ریشه این اتفاقات مشابه و تکرار شونده در زندگی مان چیست

    و آیا می‌خواهیم که این اتفاقات و شرایط همچنان در زندگیمان تکرار شوند یا نه

    جهان به معنای واقعی فقط به فرکانس‌های ما پاسخ می‌دهد و آنها را به شکل افراد و شرایط و موقعیت‌ها و روابط به ما برمی‌گرداند و این هم موهبتی از سمت خداوند به ما انسان‌ها است که بتوانیم رشد کنیم

    در مورد اینکه من در شرایط استرس‌زا اغلب چه واکنشی نشون میدم من این موضوع رو می‌تونم بگم که خدا را شکر به خاطر هدایتم به سمت احساس بهتر دارم شرایط بهتری رو در زندگی تجربه می‌کنم اما به طور کلی معمولاً در شرایطی که خیلی ذهن به من فشار میاره و از حد توانایی کنترل ذهن من این شرایط استرس‌زا بیشتر به نظر می‌رسه معمولاً دوست دارم به سمت مراقبه بروم و مراقبه کنم البته معمولاً یک ناراحتی و یک غم سنگین را در تمام وجودم احساس میکنم گاهی هم میخوابم و بعد از خواب سعی می‌کنم ذهنم را بیشتر کنترل کنم البته تازگی‌ها به این نتیجه رسیدم که آن صدای تکرار شونده در سرم نباشم و نیستم و به آن سعی کنم گوش ندهم و یک سکوت و سکون ذهنی را برای خودم در نظر بگیرم البته گاهی خیلی برایم مشکل می‌شود

    خدا را شکر می‌کنم که در مسیر انعمت علیهم قرار گرفته‌ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام سلام

    آری من هم اقرار می کنم که در برابر قدرت خداوند عاجز و ناتوانم .

    و هر آنچه به رای خودم انجام می دهم غلطه

    انگار همه داستان ما آدم ها مثل همه

    یکسری کارهایی رو در ناخود آگاه انجام می دیم بعدش پشیمون می شیم و می گیم بجاش اگه این رفتار رو می کردم بهتر بود ولی باز هم تکرارش می کنیم .

    البته به نظرم غفلت هست و عادت من به در غفلت بودن .

    من بیشتر بر اساس الگو و رفتار دیگران عمل می کنم تا اینکه بخوام خودم باشم و این مسله همیشه داستان میشه و سبب افت زندگیم .

    وقتی با کله خودم پیش می رم ، همیشه رفتار های اشتباهی دارم ، و هر موقه که توجه می کنم به ذات خداوند رفتارهام تغییر میکنه و بهتر میشه .

    در خصوص موضوع جلسه هم اینکه من هم هر وقت با شکستی مواجه می شم ؛ معمولا محیط خانواده و خدا را مقصر می دونیم و به نظرم خودم دیگه هر کاری لازم بود انجام دادم و باید دیگه رخ می داد .

    گاهی هم که خودم را مقصر می دونم بعدش با خودم میگم خوب من که در کودکی چیزی حالیم نبود و اوضاع کودکی خودم را که من نساختم و وقتی با خودم می گم حتی شرایط خانواده و زندگی دوران کودیک را خود خواستم بعدش دوباره نجوا میاد که اصلا چیزی رو که خودم هم ساختم نمی خوام و دوست ندارم این جور زندگی کردن رو و با خودم سوال می کنم که اصلا چرا اینکار رو انجام دادم و چرا اصلا باید این احماقت رو می کردم و خودم رو دردسر می انداختم و این افکار ادامه پیدا میکنه تا به دوره افسردگی می رسم و دیگه نمی تونم جوابی پیدا کنم تا انرژی داشته باشم برای ادامه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    سارا توکل گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    با سلام و احترام خدمت استاد گرامی و دوستان محترم

    در شرایط استرس زا بسته به نوع شرایط فرق می کنه

    مثلا اگر همسرم منو در شرایط استرس زا قرار می داد عصبانی می شدم و فورا جواب می دادم و آسمون ریسمون را به هم می بافتم و یاد گذشته می افتادم و سختیها جلوی چشمم می آمد و غصه هام تازه می شد. حتی ممکن بود با صدای بلند حرف بزنم یا در اتاقو بهم بکوبم یا بخواهم کاری کنم که دیگران هم درد منو بفهمند تا دیگه همسرم جلوی مردم فیلم بازی نکنه و ادای آدمهای مظلوم را در نیاره. بعدش هم گریه می کردم و ممکن بود دق دلمو سر بچه هام خالی کنم و تا چند وقت بهم می ریختم و خودخوری می کردم و خلاصه داغون.

    اگر در محل کار در شرایط استرس زا قرار می گرفتم اشکهامم سرازیر می شد. اگر همکارم استرس بهم می داد فورا جوابشو میدادم و پیش امده که بعدا از واکنش خودم پشیمان هم شده ام. اگر رییسم بود خودخوری می کردم و سکوت می کردم و توی دلم می گفتم حلالش نمی کنم و واگذارش می کنم به خدا. اگر بچه هام بهم استرس می دادند فورا واکنش نشون می دادم و حتی پیش امده بود با خشونت و قهر و غرغر برخورد کنم.

    همه این واکنشها را خیلی سریع و بی فکر انجام داده ام و تقریبا همیشه پشیمان شده ام.

    در مقابل استرسی که اعضای فامیل خودم یا همسرم بهم داده اند معمولا سکوت کرده ام و به اصطلاح آبروداری کرده ام و معتقد بوده ام از هر دست بدهند از همان دست می گیرند، ولی همیشه خودمو سرزنش کرده ام که چرا ساکت بوده ام و چرا حرف دلمو نزده ام و چرا به فکر بهم خوردن روابط بوده ام.

    متاسفانه

    خیلی به رفتارهام فکر می کنم و به خودم تلقین و یادآوری می کنم که چطور باید به خودم مسلط باشم و خودمو کنترل کنم . بسیار تلاش می کنم که در شرایط استرس زا سریع واکنش نشان ندهم، مدتی قرص آرامبخش می خوردم ولی زمان کوتاهی بود، الان سعی می کنم خیلی حواسم جمع باشه و کنترلم را از دست ندهم. شبها قبل از خواب کمی آب و گلاب می نوشم تا اعصابم راحتتر باشد. خیلی وقتها در شرایط استرس زا سریع یک لیوان آب می خورم یا زیر دوش می روم تا بلافاصله واکنش نشان ندهم. اگر تلفنی استرسی بهم وارد بشه فورا مکالمه را قطع می کنم و دوباره جواب نمی دهم تا آرام شوم. با بعضی افرادی که همیشه به من استرس می دادند دیگه ارتباطم را خیلی کم کرده ام. خودم را مشغول انجام کار هنری یا کارهای یدی می کنم، فایلهای مناسب گوش می کنم تا ذهنم آرام بشه و خودخوری نکنم. با همه اینها استرس در یک لحظه و مثل یک شوک به من وارد میشه و گاهی کنترلش از دستم خارج شده. متاسفانه

    پاسخ به این سوال برای من بسیار خجالت آور بود. برای خودم خیلی متاسف شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1180 روز

      سلام سارای عزیزم

      مرسی بابت کامنتی که گذاشتی و یه سری چراغهارو تو ذهنم روشن کردی …چون وقتی استاد سوال پرسیدن من چیزای کلی رو نوشتم ولی با خوندن کامنت شما دیدم که منم در یک سری مواقع خیلی شبیه به شما هستم اینکه وقتی استرس اگر از سمت همسرم باشه به شدت به هم میریزم و پرخاشگر و عصبی میشم مدام تو ذهنم تمام اشتباهات گذشتشو مرور میکنم و حتی به شدت بدرفتاری میکنم…هربار که استرسی از سمت همسرم بهم وارد میشه به شدت از زندگی ناامید میشم و ساعتها گریه میکنم و حتی دیگه نمیتونم به اهداف دیگه ام فکر کنم یه جورایی انگار دیگه زندگی برام بی معنی میشه…

      اگر این استرس از سمت صاحبکارم باشه خیلی خیلی عصبی میشم ولی فقط خودخوری میکنم و چیزی نمیتونم بگم و فقط تو دلم به این فکر میکنم که یه روزی تلافی کنم ولی هیچوقتم نمیکنم…

      فعلا این موارد به ذهنم رسید…

      امیدوارم که در این مسیر پر از اگاهی هر بتونیم کنترل بیشتری روی ذهن و احساسمون داشته باشیم…

      لایق بهترینهایی دوست قشنگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2002 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم

    و همه دوستان گلم

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    به نظرم اولین دلیل که باعث میشه ما شدیدا به رویدادهای ناخوشایند عکس‌العمل ناآگاهانه بدیم که عواقب بدی هم برامون داشته باشه عدم توکل به خدا و ایمان ضعیف هست و این نیاز به تمرین داره که در هر زمانی که مسئله ای برامون رخ داد آروم باشیم و بگیم هرچی خیر هست و توکل کنیم به خدا .‌‌‌‌.‌..

    توکل نتیجه اش آرامش هست و محصول آرامش یک تصمیم عاقلانه و خوب به اتفاقی که برامون افتاده…

    چرا که اگر آرامش خودت از دست بدی نجواها ش وع میشه و اون کاری که نباید انجام میدی و.‌‌…

    قبلا وقتی در شرایط،استرس زا قرار می گرفتم خیلی عصبی میشدم و همه رو مقصر این حادثه می دونستم و بی نهایت جوش می میزدم و اعصاب بقیه رو هم بهم می‌ریختم….

    همش،با بقیه درگیری لفظی داشتم و وقتی که تو اتاقم میومدم همش خود خوری داشتم و تا چند روز درگیر اون قضیه بودم و با خیلیا در موردش،صحبت می کردم … و حسرت گذشته و ترس از آینده نامعلوم در وجودم بود و تمام اتفاقات یا کم کاری بقیه رو در گذشته بولد میکردم و رو مخ بقیه و تو خودم بودم گریه میکردم ……

    ولی خداروشکر خداروشکر از وقتی با قوانین آشنا شدم وقتی مسئله ای پیش میاد شاید در ساعت اول بهم بریزم ولی سریع خودم جم و جور میکنم و بیشتر فایل گوش می‌کنم و کامنت می خونم و می نویسم تا آروم بشم و بعد میخوابم …

    گاهی قدم میزنم

    تا بهترین تصمیم در آرامش بگیرم که چکار کنم تمام تلاشم میکنم که در مورد اون موضوع با کسی صحبت نکنم و میگم الخیر فی ماوقع حتما خیرتی در این مسئله هست و این اتفاق به نفع منه و باعث رشد و تکامل من هست….

    خدا روشکر عکس المعلم به چالش،ها بلافاصله نیست و تمام تلاشم اینکه اول خودم آروم کنم تا اینکه اظهار نظر یا کسی قضاوت کنم …

    من خواهری دارم به اسم فاطمه جان که یکی از نکات مثبت خواهرم اینکه در اوج چالش و مسائل استرس زا آرام و همش به نکته های مثبت قضیه نگاه میکنه و اگر تمام افراد اون مکان عصبانی باشند و نظر منفی داشته باشند اون یه نکته مثبت پیدا میکنه تا بقیه رو آروم کنه و این کلی نگری و توجه به نکات مثبت به اتفاقات ،که ازش میبینم اگر خودم در اوج عصبانیت و استرس باشم تحسینش میکنم و همین باعث میشه آرومتر بشم و بگم چ خوب پس میشه از این دیدگاه هم به این مسئله نگاه کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    امیر حسین سراجی وطن گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    به نام الله یکتا

    امروز وقتی این فایل رو گوش دادم اومدم که کامنت بخونم دیدم هیچی نیست فهمیدم که خیلی زودتر از هر زمانی اومدم سراغ این فایل پس حتما این فایل هدایتی برای من داره که باید پیداش بکنم. الان که دارم می نویسم نمی دونم راجخ به چی باید بنویسم ولی خودش هدایتم خواهد کرد. چند روز پیش که فایل انتقادات رو گذاشته بودین برام چالش عجیبی رخ داد چون من چند روزی بود داشتم فکر می کردم که چه چیزی منو شدید احساسی می کنه و واکنش من رو بر می انگیزاند . دیدم وقتی از من در مورد نتایج زندگی ام انتقاد می شه شدیدا بهم می ریزم . استاد دمه شما گرم که در جهان ندیدم کسی که اینقدر قشنگ نکات رو واضح بیان بکنه. همین که گفتین اگر در موضوعی که از شما انتقاد می شه بهم می ریزین علتش باید این باشه که شما روزانه هزاران بار همون انتقاد رو از خودتون می کنید. و این جرقه ای شد برای اینکه من بفهمم که آره درسته من در اعماق ذهنم شدیدا هر لحظه و هر روز دارم به خودم می گم که امیر تو نتیجه ای نگرفته ای تو زندگیت چون من نتیجه 9ودم رو گره زده بودم به هدفی که 20 سال پیش برای خودم تعیین کردم و هنوز صد در صد بهش نرسیدم ولی در آستانه اتفاق افتادن است. بعد نشستم و با خودم نتایجی که فقط توی این سه سال گذشته رو بررسی کردم دیدم خدای من ، من دارم آرزوی دست نیافتنی خیلی از افراد رو زندگی می کنم. من همسری دارم که تو هر کاری باهام همراهه و 15 سال زندگی لذت بخش داشتیم این نتیجه ای هست که میلیون ها نفر آرزوی یک لحظه اش رو دارن. من دو تا دختر قند عسل دارم که میلیون ها نفر آرزوی داشتن یک لحظه از این احساس رو دارن. من تو توانایی های فردی کارهایی بلدم که خیلی ها آرزو دارن که یکی از این توانایی ها رو تجربه بکنم.

    و هزاران نتیجه دیگه که عاجرم از نام بردن و شمردنشون.

    حالا این چه ربطی از به این فایل داشت نمی دونم.

    و نکته مهمی که اتفاق افتاد این که با فهمیدن این باگ تو ذهنم اتفاقی که مدتها بود منتظرش بودم افتاد بدون اینکه من کار خواصی بکنم.

    خدایا تورا سپاسگزارم راه رسیدن ساده به خواسته هام رو بهم نشون دادی .

    حالا در جواب سوال این فایل باید بگم که من شدیدا در مواقع استرس زا تو سکوت عمیق فرو می رم با پیاده روی و تنها بودن آروم می شم. این الگویی است که بارها می شه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    الهام تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد عزیزم خانم شایسته

    سلام به همه ی دوستانم

    استاد من خدا رو هزاران بار هر روز سپاسگزارم به خاطر آشنایی با شما

    در مورد سوال این فایل باید بگم هر زمان یک مسئله ای پیش میاد که به شدددددت منو ناراحت میکنه و هیچ راهی در اون لحظه احساس میکنم براش ندارم و یا اینکه اصلا در توان من نیست حل اون مسئله و ناراحتی ای که ایجاد شده واقعا منو در اون لحظه عصبی میکنه و استرس شدید به من وارد میشه تنها کاری که من رو آروم میکنه و ذهنم رو از اون ناراحتی دور میکنه اینه که محیط رو ترک کنم و شروع کنم به پیاده روی

    آنقدر راه میرم تا احساس کنم قلبم آروم شده

    اصلا طی کردن مسافت در اون لحظه متوجه نمیشم شاید 2 ساعت طول بکشه پیاده رویم اما کوچک ترین خسته ای احساس نمیکنم و اصلا خسته نمیشم احساس میکنم دارم رو ابر راه میرم

    از زمان آشنایی با استاد هنگام پیاده روی

    فایل های استاد رو میزارم تو گوشم و گوش کنم مخصوصا فایل های مربوط به دوره ی تضاد چون میدونم ناراحتی که پیش اومده ی تضاد هست و داره به من میگه که الهام آروم باش و خدا رو شکر کن

    این مسئله اومده

    تا به تو بگه چی میخوای تا برات واضح کنه که چه درخواستی از خدا داشته باشی

    البته این نوع نگاه از زمانی ایجاد شده که با آموزه های استاد آشنا شدم

    بعد که آروم تر میشم میشینم و مینویسم که دقیقا چی میخوام و فقط به خودم میگم رو باور هات کار کن تا نتایج بهتر و بهتر بشه

    و این رو هم بگم هر چی که بیشتر روی خودم کار میکنم و فایل های استاد عمل میکنم در مقایسه با گذشته مسئله ی ناراحت کننده ی کمتری برام اتفاق افتاده

    و منی که قبلا هر هفته ی داستانی داشتم که ناراحتم می‌کرد الان تبدیل شده به شاید سالی یکی دو موضوعی که احتمال داره منو ناراحت کنه و خدا رو بابت این همه تغییر و بهبود شکر میکنم

    و از استادم سپاسگزارم بابت این همه لطف و اگاهی ای که در اختیار ما قرار داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    علی حقی گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    سلام به همه دوستای عباس‌منشی خودم

    من هر موقع که اوضاع مالیم خراب میشه، استرس زیادی میگیرم و همیشه اینجور مواقع ، این فکر میاد تو سرم که نمیتونم پول کسایی که ازشون جنس خریدم رو بدم و چون مغازه‌دار هستم دیگه به من جنس نمی‌دن

    این فکر تو این چند سال اخیر خیلی من رو اذیت می‌کنه و تمام ذهنمو درگیر می‌کنه و هربار چندین و چندروز منو به خودش مشغول می‌کنه

    در زمینه روابط عاطفی که بیشتر روی خودم کار کردم اینجور موارد خیلی خیلی کمتر اتفاق میفته

    البته راه تئوری مبارزه با این موضوع رو هم میدونم اما نمیتونم بهش عمل کنم:

    « اول باید کاری کنم که فکرم نسبت به اون موضوع ناراحت‌کننده منحرف بشه ، بعد که احساسم کمی بهتر شد و از اون مدار خیلی داغون اومدم بیرون ، یواش یواش ذهنم رو به سمت افکار بهتر پیش ببرم»

    ایمان دارم که با ثابت قدم بودن توی این مسیر به جاهای خوب و خواسته‌های خودم خواهم رسید»

    به امید الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    حمیدرضا معتمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    سلام استاد عزیز قبل از پاسخ میخواستم تشکر کنم ازتون بابت قانون سلامتی قبل دوره فکر نمیکردم این برای همه جواب بده، فکر نمیکردم این قدر خلقم رو عوض کنه؛ من زمانی که استرس میگیرم سعی میکنم حواسم رو پرت کنم و به خودم میگم بذار هر اتفاقی میخواد بیوفته سعی میکنم چیزی برای از دست دادن نداشته باشم و اگر شرایط دشوار تر بود به خودم میگم شاید اصلا تا موئد اون شرایط زنده نباشم پس از همین لحظات باید استفاده کنم و لذت ببرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    داود عابدی گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و خانواده عباس منش

    مسایل استرس زا برای من به دو گروه تقسیم میشن. یکی مسایل مالی دومیش مسایلی که باید یه حرکتی انجام بدم

    براتون بازش میکنم

    مثلا زمانی من یه کاری رو بسپارم به یه شخصی و اون بخواد برای من انجام بده و در ازاش من باید بهش پول بدم. کافیه که اون شخص کارش رو به درستی انجام نده ، مثلا آبگرمکن خراب باشه بیاد آبگرمکن رو تعمیر کنه ولی بعد از اتمام کار ببینم یجای کار می لنگه

    یا مثلا یه مشکلی که چند ماه پیش برام رخ داد این بود که من تابستون پارسال شیشه عقب ماشینم رو عوض کرده بودم بعد زمستون متوجه شدیم که گرمکن شیشه عقب کار نمیکنه ، بردیم چندجا متوجه شدیم که طرف شیشه خراب به من داده و المنت هاش کنده شده بوده و اینا با چسب چسبونده بودن ، حالا دم عید هم بود ، مغازه ها تمام بسته بودن. به خود یارو هم زنگ زدم گفت بعد از پونزدهم میام!

    یعنی افکاری به سمت من هجوم آورده که نگو. در این مواقع قبل از قانون میرفتم دوش میگرفتم یه مقدار کمی آروم میشدم بعد ها در دوره کشف قوانین شنیدم استاد میگفتن خواب باعث میشد که آروم تر بشن . آقا من اومدم بخوام انگار آمپلی فایر گذاشتم رو افکار ! محیط آروم شد اینا با قدرت ببیشتری شروع کردن و خیلی بدتر شد! با هزار زحمت خوابیدم ، ولی توو خواب هم این افکار بودن یعنی خاموش نمیشد بعد توو خواب عرق کردم ، تب کردم، لرز کردم ! اصلا یه بساطی بود! دیدم فایده نداره با ذهنم صحبت کردم گفتم چته بابا پدر منو در آوردی ! اصلا یه شیشه عقب کلا 2 میلیونه یا اینو تعمیر میکنیم یا پرتش میکنم میندازم دور یدونه نو میگیرم دیگه دست از سرم بردار! با همین لحن!

    اونجا یه مقدار عقب نشینی کرد ولی حس من نسبت به فروشنده شیشه بد بود و اون حس بد به فروشنده باعث شده بود افکار خاموش نشن تا بعدش که تعطیلات تموم شد و ما رفتیم مشکل رو برطرف کردیم

    مورد بعدی در مسایلی هست که باید یه حرکتی انجام بدم مثلا مربوط به کار و شغل . من چند سال پیش که کارمند بودم در یه کارخونه ای کار میکردم که روکش قرص تولید میکردن من اونجا از مهندسین برق بودم. خب من رشته تخصصیم الکترونیک بود و نهایت برقی که ما باهاش کار کردیم به اندازه برق چندتا باتری بود

    همیشه دوست داشتم با برق فشار بالا کار کنم و یادش بگیرم و حتی تصویر سازی میکردم که من مهندس برق یه کارخونه ام و اینا

    و وقتی کارو شروع کردم به سرعت به کار مسلط شدم و یادش گرفتم ولی بعد از یه مدت که سریع پیشرفت کردم مدیر کارخونه یهویی یه کار سخت رو به من سپرد! آقا من یه استرس شدید گرفتم که نکنه کارو خراب کنم ، من هنوز اونقدرا هم مسلط نیستم ، برق فشار قویه نزنه زغال مون کنه و گند نزنیم به کار بی اعتمادی پیش بیاد و از این چیزا

    چند وقتی فرار کردم از اون موضوع دیدم اوضاع بدتر شد. مدیرکارخونه گفت یا تا انتهای ماه انجامش بده یا این ماه آخرین قراردی هست که باهات می بندیم ( اونموقع ها هم که چیزی از توحید و شرک نمیدونستم) در واقع مدیرکارخونه هم نمیخواست منو تهدید کنه فقط میخواست از اهرمی استفاده کنه که من اون کارو انجام بدم که سریعتر پیشرفت کنم و به قل خودش میگفت میخواست بعد از بازنشستگی من رو به عنوان مدیر بعدی معرفی کنه

    اونموقع تازه با قانون آشنا شده بودم ولی هنوز استاد عباس منش عزیز رو نمی شناختم و چیزی هم از عزت نفس نمیدونستم

    خلاصه چیزی که اونجا منو آروم کرد ، توانایی های من بود و به طوری غریزی از در عزت نفس وارد شدم. و گفتم که بابا تو مدیر تولید بودی،‌ تولید یه کارخونه رو می چرخوندی این که چیزی نیست، یا مثلا گفتم چطوریه که اون ها به تو اعتماد دارند ولی خودت نداری ، یا میگفتم کار های سخت تر از این هم بر اومدم

    ولی واقعیتش خیلی آروم نمیشدم مثل مسکن بود ولی کار راه انداز نبود تا این که اون کارو با قدرت و تمرکز بالا شروع کردم و در موردش آموزش دیدم و کتاب خوندم و از بقیه همکار هام سوال می پرسیدم تا اون کارو هم بهش مسلط شدم. روزی که قرار بود اون کارو برای مدیر کارخونه ارائه بدم خدا شاهده که من فقط 5 ثانیه صحبت کردم، فقط 5 ثانیه!‌ اصلا نذاشت جملم رو کامل کنم! گفت حله مهندس عابدی متوجه شدم. گفت از منشی من یه برگه پاداش بگیر بیار. و گرفتم و بردم دادم بهشون و برای من پاداش نوشت و گفت بده برات واریز کنند!

    در کل در هر دوی این 2 مورد ، تا زمانی که خودم وارد اون مساله نشم و گوشه بشینم افکارم نمیخوابه .

    باید خودم بلند شم آستین رو بزنم بالا یکاری بکنم. با خواب و دوش گرفتن و از در عزت نفس وارد شدن و این چیزا روی ذهن من جواب نمیده و حتما باید یه اقدام عملی انجام بدم

    جالبه که همیشه بعد از تموم شدنش میگم : همین بود؟؟؟؟؟؟؟؟ واسه این انقدر آعصابم خراب بود؟؟؟؟ این همه نشتی انرژی برای هیچ و پوچ ؟؟؟؟ ولی جالبه دفعه بعد باز هم اگر در شرایط مشابه باشم همون قدر استرس میگیرم!

    شاد سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    وقتی با شرایط استرس زا مواجهه می شوم اگر اتفاقی باشد که ربطی به هیچ شخصی نداشته باشد مثل امتحان دادن در بیشتر مواقع هیچ واکنشی به افراد نشان نمی دهم و محیط را ترک کرده و بیشتر با خودم صحبت می کنم که تو نباید در این شرایط استرس داشته باشی و در موقعیت هایی که مثلاً فردی رفتار نامناسبی انجام می دهد که من ناراحت می شوم با همان فردی که باعث این شرایط شده است صحبت می کنم و به او می گویم که رفتار تو باعث به وجود آمدن این شرایط شده است و اگر او جواب نداد یا من قانع نشدم محیط و کلا ارتباط خود را به آن شخص به طور کامل قطع می کنم و دیگر هیچ وقت با آن شخص ارتباط برقرار نمی کنم حتی اگر هم بارها در مورد این موضوع با من صحبت کرده باشد و به ظاهر من را قانع کرده باشد نمی توانم به راحتی او را ببخشم و کلا ارتباط را قطع می کنم یا در برخی از مواقع با اشخاص دیگر در مورد رفتار ناپسند آن ها صحبت کرده و بعد از آن کلا ارتباطم را با اشخاص قطع می کنم .در مواقعی هم که دیگران نظری مخالف با دیدگاه من می گویند و مرا مجبور می کنند که کاری را بر خلاف میلم انجام دهم در این مواقع بسیار عصبانی و ناراحت شده و دعوای سنگین تا چند روز با اشخاص دارم و حتی خودم هم چندین روز بسیار ناراحت از رفتارهای خودم که عصبانیت بیش از حد است می شوم و از طرف مقابل بابت این رفتارم عذار خواهی می کنم و خدا را شکر به تازگی با گوش دادن به فایل های استاد احساس عصبانیت و ناراحتی من به شدت کاهش یافته و به هیچ اتفاقی واکنش بد نشان نمی دهم و از دست کسی ناراحت یا عصبانی نمی شوم و آن را به خودم و فرکانس هایی که ارسال کرده ام نسبت داده و اگر چیزی یا کسی باعث ناراحتی من شود در آن زمینه به گوش دادن فایل ها می پردازم و اجازه نمی دهم که هیچ اتفاقی ذهن من را به هم بریزد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: