پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-17 06:13:342024-08-04 11:30:31پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد بینظیر و مریم عزیزم و دوستان همفرکانسی و خودم در آینده و خدایم که همه جا جاری و ساری است
سوال:
در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید
نقش یک آدم هوس باز و تنوع طلب
نقش کسی که دیگران براش مهم نیستن
نقش یک آدم بیخیال و تنبل
نقش یک دختر ساده که گول میخوره و احتیاج به نصیحت و دلسوزی داره تا بلایی سرخودش نیاره
نقش کسی که احتیاج به مراقبت داره تا ندزدنش
نقش کسی که احتیاج به کمک مالی داره
نقش کسی که نتونسته تو زندگی پیشرفت کنه و از بقیه عقب افتاده
نقش یک خانم زیبا و جوان
نقش یک فریب خورده مهربان و بسیار قانع
نقش کسی که از تفریح خودش یا بودن با خانواده و دوستاش میزنه تا زندگیش از هم نپاشه
احساس قربانی و کسی که بهش ظلم شده رو قبلا شدید شدید داشتم الان نصف شده بخاطر آشنایی با استاد
توی رابطه همیشه من کوتاه میام و همسرم به خواستش میرسه و وقتایی که من کوتاه نیام جنگ جهانی سوم شروع میشه
نقش کسی که از خودش اختیاری نداره و برای هرچیز اجازه بگیره
نقش یک شکست خورده که توانایی رسیدن به آرزوهایش را ندارد و خیلی رویا پرداز است
کسی هستم که از صحبت های جدی فراری ام ولی نه با شوخی و خنده رک میگم که بیخیال حرف زدن اگه فایده داشت تو این مدت همه چی باید گل و بلبل میشد هیچکس نمیتونه طرف مقابل رو قانع کنه به کاری که دوسنداره
من خیلی دوسدارم که کادو بدم ولی توقع کادو
گرفتن ندارم و دوسدارم همه به آرزوهاشون برسن تا هیچکس به کسی حسودی نکنه و همه باهم دوست و مهربون باشن
من نقش کسی رو دارم که همه چیز چشم بسته قبول میکنم حتی اگه واقعا دوسنداشته باشم
همیشه مخصوصا قبل آشنایی با استاد. خیلی از درون حرص میخوردم ولی به روم نمیاوردم و اذیت میشدم الان دیگه خیلی کم شده
نقش کسی که دست پخت خوبی داره و کمی هنرمند
بیشتر اینا برای رابطه 7 ساله زناشویی بود که بنظرم بعد از رابطه خودم با خودم بیشترین رابطه ام هست البته برای من اینجوری حتما خیلی ها اینجوری نیستن
فعلا خدانگهدار
به نام تنها فرمانروای جهان و جهانیان
الهی به امید تو
سلام
من روی همه ی ترمزها و باورهای روابط کار کردم چون خیلی تضادها بود و خدا را شکر خیلی بهتر شده برام و باز هم به بهتر شدن و بهتر بودن باید تمرکز و توجه کنم
الهی صد هزار مرتبه شکر
من وقتی از استاد فهمیدم جهان آینه ی من هست دیگه گفتم تموم شد ، دیگه حل شد من خودم هستم دیگه و باید وقت بزارم و خودمو درست کنم از اول اول
حالا در دوره کشف قوانین فهمیدم /// هیچ وقت محتاج هیچی نباش/// خیلی بهش فکر کردم و دیدم اره من محتاج یه سلام کردن دیگران هستم ، من محتاج به جواب گرفتن سلام از طرف مقابلم هستم ، من محتاج به محبت کردن دیگران هستم ، من محتاج یه هدیه گرفتن از عزیزانم و هر کسی منظورم مادرم و پدرم ووو هستم و خیلی موارد دیگه
و اومدم روی این موضوع الان یه هفته ایی هست کار کردم و خدا را شکر و اونقدر نتایجم بهتره شده خدا را شکر
یعنی اومدم خودمو رها کردم
باید الگو پیدا کنم چون وقتی دیدی هستند کسانیکه برای خودشون هستند برای خودشون زندگی میکنند و کار به کار هیچ کسی ندارند
و باید در مسایلی که اصلا و ابدا به من مربوط نمیشه کنجکاوی نکنم حتی در مورد همسرم تا خودش بیاد و بگه و از من نظر بخواهد ، چون قبلا اونقدر انرژی ام را می گذاشتم تا مساله ی همسرم را حل کنم و آخرم هیچ فرقی نمیکرد
اومدم روی خودم و باورهام کار کردم و گفتم خب این کار جهانه تا به من پاسخی بده که مثبت هست و من راضی شوم
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
الهی صد هزار مرتبه شکر
الان با صحبت های استاد عزیزم فهمیدم این هم تکرار می شود که به هیچ عنوان نمیشه که من در خونه ی خودم زندگی کنم و خونه برام جور نمیشه حالا چرا و برای چی حتما این نشونه است برام
خب دلایلش ؟؟
من خیلی به این خواسته ام چسبیده بودم مثل کنه و هیچ جوری یادم نمی رفت یعنی با لذت نبود، با عشق نبود، الان فهمیدم که باید با عشق و لذت با به یاد آوردن قانون رهایی و با سپردن به معبودم خواسته ام عملی شود
مثلا الان چند هفته ایی هست که فقط می خواهیم با همسرم بریم خونه باغ ببینیم ولی یه جورایی درست نمیشه حتما این هم به موضوع باورها و ترمزها بر می گرده و باید خداوند حل کنه برام
ما قبلا چند و چندین بار ملک خریدیم و برای باور های محدود کننده همه را فروختیم چون باورمون این بود که باید در یه کار دیگه بریم باید در بورس بزاریم تا سود کنیم
همیشه به فکر سود کردن بودیم تا لذت بردن و افزایش دادن ملک هامون
همیشه به فکر این بودیم که وقتی خریدیم باید زود بفروشیم
در فکرمون این بود که می خریم و زود می فروشیم چون می خواهیم با این کار سودهای زیاد و سودهای بیشتری کنیم
و الان فهمیدم که هر چی که دارم نباید به فکر فروش اون باشم هر چی که می خواهد باشه چه ملک چه طلا همه را باید نگهش دارم و از داشتنش لذت ببرم
الان در حال حاضر در ایران دوباره همه چی رو به کاهش است و قیمت ها همین طور مونده و فرق آنچنانی نکرده و الان دیگه باید هوش باشم الان دیگه نباید بگم خب الان که می خواهم ملک و خونه باغ بخرم باید همه ی چیزهایی که دارم را بفروشم تا ملک کنم بلکه باید به فراوانی خداوند ایمان محکم و قاطع داشته باشم و روی حرف خودم بایستم چون این باورهای محدود کننده است که میگه طلاهات را بفروش تا بتونی اون ملک اون خونه باغ را بخری
نه اصلا این طور نیست
و چقدر قبلا همه ی طلاهام را فروختم // البته نباید حسرت اموال گذشته ام را بخورم که الان اگه نگهشون می داشتم چند صد میلیون بود ///
یا اینکه با این باور که می خواهم خونه بخرم باید سختی بکشم باید خودمو در سختی بندازم تا خونه دار شوم
خونه باغ پولش خودش میاد
خودش در زمان مناسب خداوند پولش را جور میکنه
مگه من چقدر طلا دارم تا بفروشم که بتونم خونه باغ کنم وو
با این باور که من نباید به فکر فروش باشم
منطق کردن ذهن خودش ایمان می خواهد
منطق کردن ذهن باید ایجاد شود
خدایا بی نهایت سپاسگزارم که هر لحظه به من می فهمونی که این هم هست ها ، این هم هست ها
خدایا بی نهایت سپاسگزارم که هر لحظه من را به تمام خواسته هام نزدیک و نزدیک تر می کنی
خدایا بینهایت سپاسگزارم که همیشه تو خوبی من را می خواهی و بس
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و سلام به خانم شایسته و همه دوستان
استاد تو این چند سال که با شما هستم خیلی نقش هایی که قبلاً داشتم تغییر دادم هر نقشی برای همه داشتم الا خودم خیلی خودم تغییر دادم داشتم فکر می کردم من الگو تکرار شونده ندارم ولی خوب که فکر کردم دیدم چرا هنوز دارم ولی خدارا شکر خیلی کمتر شده یکی از الگوهای تکرار شونده من هر چند وقت یکبار چه در سر کار چه خانه در رابطه با خواهرم پیش می یاد و باعث ناراحتی می شه من می خواهم دیگران راضی نگه دارم بر خلاف میل باطنیم کاری را در یک موقعیت که دوست ندارم انجام می دهم و چون حسم بد می شه بازخورد خوبی نمی گیرم چون به راحتی نه نمی تونم بگم و از همه مهمتر آن آدم ها انگار از خودم مهمتر هستند البته خیلی خیلی کم شده چون من خیلی روی عزت نفس کار می کنم ولی از تضادهایی که جهان برام می باره هر چند فاصله اش زیاد می فهمم هنوز این قسمت وجود من مشکل داره و یکی دیگه هم در مورد با خودم هست که به خودم سخت می گرفتم ولی الان خیلی بهتر شدم اگر اشتباهی کنم خیلی با خودم صحبت می کنم و خودم دلداری می دهم یک مورد هم تو کارم هست که بر می گرده به احساس لیاقتم و بسیاری از باورهای نادرست در مورد ثروت من خیلی این چند سال روی خودم کار کردم و کار فیزیکیم خدا را شکر کم شد و مسول هستم ولی کار دیگه ای هم انجام می دیدم یک روزهایی که کارم کم از آنجایی که من توانایی های که دارم نمی بینم و خیلی باورهای اشتباه دیگه در مورد ثروت دارم فرکانسی می فرستم که بازخوردش از دو نفری که من مسولشان هستم دریافت می کنم و خودم می دونم مشکل از باورهای خودم هست به قول یکی از دوستان تو این سایت من اگه هواپیما هم بسازم باز هم خودم نمی بینم استاد جان من خیلی روی باورهام کار می کنم خیلی با خودم حرف می زنم هر چند خیلی فرق کرده ولی هنوز خیلی کار دارم در ضمن استاد جان این چند سال که با شما هستم به اندازه انگشت های دستم نگفتم عوامل بیرونی مقصر هستند به قدری این باور که من خالق زندگیم هستم تو پوست و استخوانم نشسته که خدا بداند آنقدر انگشت اشاره به طرف خودم گرفتم که یک جاهایی خود عزیزم خیلی اذیت کردم ولی نتیجه اش این بوده که خودم مجبور به تغییر دادن کردم واقعا از خودم سپاسگزارم از شما هم سپاسگزارم
مخصوصا به خاطر دوره 12قدم که برای من مثل وارد شدن در یک دنیای دیگه بود این دوره واقعا یک شاهکاره من با تمام وجودم می گم من با تک تک این فایل ها صدای خداوند می فهمم استاد از شما ممنونم خداوند به شما ثروت شادی و سلامتی بده،
سلام به استاد عزیزم ک همیشه در بهترین زمان با حرف هایش کمکم میکنه ب لطف خدا
و سلام ب همه ی دوستان خوبم در سایت
از اینک در کنار شما و همراه شما در این خانواده بزرگم بسیار سپاسگزارم خداوندم
استاد عزیزم از الگوهای تکرار شونده صحبت کردن و من وظیفه خودم دانستم که درباره الگوهای تکرار شونده خودم صحبت کنم.
من قبل در زندگی در کنار همسرم در موقعیتی بودم ک همیشه باید جور زندگی رو بدوش میکشیدم ،اجاره خونه میدادم ،خودم مهمان دعوت میکردم خودم خرید میکردم و……
البته قبل از ازدواج هم همیشه بار تمام خونه پدرم رو بدوش میکشیدم و بجای همه کار میکردم.
بجای مادرم آشپزی میکردم بجای خواهرهام خونه تکونی میکردم و فکر میکردم ک انسان قوی بودن یعنی همین….
و البته ک همیشه بد عالم بودم ک بعد از ازدواج هم همین طور شد.
خونه ی مادر همسرم قبل از روضه هاشون میرفتم و کل کارهاشونو انجام میدادم اما بعد سر یک داستان دعوا بپا میشد و…….
البته بهم یاد داده بودن ک دستتو خار کن خودتو عزیز کن
من با این مثل دستمو خار میکردم اما هم پای دستام خود هم خار میشدم.
ولی اینا تا قبل از اشنایی با خانواده عزیز عباس منش بود.
گرچه ک تا کم کم قوانین رو یاد گرفتم زمان بر بود اما همون زینب بودم با این تفاسیر ک اینقدر پیش پدر و مادر عزیز شدم ک بعضی وقت ها خودم تعجب می کنم از این همه عزت و احترام.
و جالب تر ک در خانواده همسرم هم همین اتفاق افتاد
من جدید با عزت شدم از وقتی فهمیدم من ارزشمندم ، من با کار کردن یا بدون کار کردن در هر حالت ارزشمندم
حالا همسرم خودش تمام خریدها رو میکنه
از اجاره بگیر تا خرید لباس های منو بچه ها و …….
اما بچه ها همیشه باید مواظب ورودی های ذهن بود و گول نخورید.
درسته من توی خیلی از مسائل خوب شدم اما ی زمانی عموهام میومدن خونه ی ما و دایم از دعواهای بین شون تعریف میکردن.
خونه ی پدر من شده بود دعوا خونه
از هر دو طرف دعوا میومدن و تعریف می کردن و ما بعد از رفتن اون ها ساعت ها در مورد کار درست یا غلط شون صحبت می کردیم.
تا من و مادرم ب این نتیجه رسیدیم ک بریم و شهادت بدیمو……
من با این کار ن تنها وارد داستان شدم بلکه دعواها رو بیشتر و بیشتر جذب خودم کردم.
بله این هم نتیجه الگوی تکرار شونده ی در زندگی ما ک بهش توجه کردیم و وارد زندگی اروم خودمون کردیم.
امیدوارم الان ک فهیدم این گونه الگوها رخ میدهند ب مسیر درست هدایت بشم.
اهدنا الصراط المستقیم الصراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین
از استاد عزیزم و این صحبت های ارزشمند سپاسگزارم.
در پناه حق باشید
سلام استاد خوبم،این سری فایلها که الگوی تکرار شونده س خیییلی ایده خوبی برای فکر کردن به مساعل زندگیه،من همیشه فکر میکردم عادیه اگه یه سری مساعل یهویی پیش میاد وجالبه اصلأ نمیدونستم چرا وازکجاست؟امروز این فایل فایل هدایتی من بود،واقعا منو برد توفکر،تمام شرایط زندگیمون خودمون بوجود میاریم حالا که اینوفهمیدم دارم موشکافی میکنم ببینم چرا یه سری اتفاقات داره مدام تکرار میشه،سرنخ داستان گرفتم چون قبلاً این فایل روگوش داده بودم خیلی بهش فکر میکردم خیلی وسیله گم میکردم،همش بحث ودعوا پیش میومد،…..علتی نداشتم برای بوجود اومدنش بعد که فهمیدم به رفتارام بیشتر دقت کردم،دیدم من یک سری باور دارم یه سری کارا میکنم که منجر میشه به این اتفاق،این سوال استاد که گفت چه جوری این ادم درس نمیگیره اصلا منو به خودم اورد،هیچ وقت حتی فکرم نمیکردم حالا سهم خودمو توی هرمساله پیدا میکنم گاهی ناآگاهانه وسطحی فکر کردن باعث میشه،گاهی فکر نکردن به عواقب کارم،گاهی کلامم ،به هرحال امروز نشتی کاروفهمیدم،اولا باید فکر میکردم چه رفتار مثبتی میتونه تغییر بده این روند تکراری رو،چقدر ذهن عادت میکنه به روندهای اشتباه،خدایا شکرت امروز بادرک این موضوع میتونم بهترینها روخلق کنم ،این سوال که چرا این اتفاق داره برای من میفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!چون من خلقتش میکنم باچی باذهنم،باافکارم،باکلامم،پس قابل حله خدارو شکر ،توروابطم نقش مراقب وحامی روبازی میکردم،صلح طلب ومهرطلب ،من خیلی چیزا رو جا میزارم وگم میکنم واین خیلی تو زندگیم تاثیر منفی گذاشته بود،الان میدونم اصلأ متوجه رفتارم نیستم حالا بیشتر حواسمو جمع میکنم در لحظه زندگی کردن باعث میشه اینجا باشم وقتی چیزی رو جا میزارم یعنی من درلحظه نیستم،نقش من توجه کردن به خودم بودوقتی اونو پیدا کردم ارزش گذاشتن برای همه چیزو یاد گرفتم فهمیدم همه چیزهایی که متعلق به منه باید درجای مطمئن قرار بگیره،روی این موضوع دارم بیشتر کارمیکنم وبهترشده ولی هنوز هست ،استاد عزیزم برای این فایل زیبا وحرفهای تاثیر گذارتون ممنونم همتونو باعشق به خدا میسپارم
به نام خدای مهربان
این فایل نشانه امروز من بود
و من با خودم قرار گذاشتم که همه قسمت های این فایل های تکرار شونده ببینم و سرچی که کردم ده تا قسمت بود .
الگوی تکرار شونده من در روابط همین بحث مورد ظلم واقع شدن هست
من سنم خیلی پایین بود که ازدواج کردم و با اینکه دانشگاه قبول شدم ولی همسرم این اجازه به من نداد که من به شهر دیگری برای ادامه تحصیل بروم و کلا این موضوع کنسل شد
از طرفی من کلا رابطه با دوستامو قطع کردم چون خودم کمتر از اونا میدیدم آخه من اونا دانشگاه رفتن و لیسانس گرفتن ولی من تو همون سطح دیپلم موندم .
از یه طرف دیگه هم رابطه مو با دوستام بهم زدم چون همسرم اجازه نمیداد مثل اونا دورهمی داشته باشم برم باهاشون بیرون بریم کافه و این جور چیزا
چند مدت پیش عروسی دوستم بود با اینکه همه دوستام رفتن ولی من همسرم این اجازه بهم نداد با اینکه خیلی دوست داشتم برم
خودم تنهایی ابن اجازه ندارم خونه فامیل برم و یا اینکه برم خرید
اصلا بحث اعتماد هم نیستا آخه تا حالا یکبار نشده گوشیم چک کنه یا بگه چرا با مامانت فلان جا رفتی اتفاقا تفریح های زنونه میریم ولی با مامانم یعنی کلا من هر حال بخوام برم یا با مامانم هستم یا با خودش
هیچی برام کم نمیذاره ده سال با هم هستیم هر سال تولد میگیره از عشق لبریزم کرده روزی ده بار میگه دوست دارم از خرید چیزی کم نمیذاره کل شهر با من میگرده تا اون چیزی که دوست دارم برام بخره خیلی شوخه کلا در حال خندیدن و شاد بودن و هستیم و حتی خیلی حرف با هم میزنیم همه چیز و برای هم تعریف میکنیم.
تنها مشکل اینکه ایکه همسرم اجازه کار به من نمیده اجازه رفت و آمد با دوستام ندارم و این الگو ده ساله داره تکرار میشه مثلاً میگه آره بیان خونمون عیبی نداره ولی تو نه نمیتونی بری
ده ساله هر عروسی از طرق دوستام دعوت میشم نمیرم ده ساله با دوستام دوست دارم برم کافه برم خرید ولی این اجازه ندارم ده ساله هیچ دوستی ندارم ده ساله مثل اسنپ منو میبره و میاره
و من قبل از اینکه با این سایت آشنا بشم میگفتم آره من قربانی شدم من مظلومم من مورد ظلم واقع شدم ولی ولی ولی ولی الان این میدونم که
تمام اتفاقات تمام اتفاقات حاصل باور ها افکار و فرکانس های خودم هست و همسر من هیچ نقشی در این باره نداره و من باید باور هام تغییر بدم تا این مورد برای من قفلش باز بشه اما نمیدونم چطوری ؟؟؟؟
آخه از نظر. سلامتی معنویت روابط در بقیه زمینه ها اوکی هستم و اینکه درآمد همسرم هم افزایشی شده بخاطر توجه به نکات مثبت و بی توجهی به ناخواسته ها و توجه به خواسته ها و فرکانس بالا و انرژی بالایی که تو خونه درست کردم .
الان من یکی دو سال هست اصلا دعوا مون نشده باورتون میشه اصلا نمیدونم بحث زناشویی یعنی چی فقط این مورد مستقل بودن هنوز برام قفله
دوستان کسی این چنین بوده و چطور نتونسته این مشکل حل کنه توی عقل کل سرچ کردم و چند نفر دیدم که جواب این مسئله دادن ولی من کسی میخوام که خودش دقیقاً مثل من بوده تا الگو برام بشه
تا بتونم مغزم موجاب کنم مغزم راضی کنم که میشه
الان یه حسی بهم گفت در کنار روزشمار سفرنامه که امروز روز 95هست فایل های الگو های تکرار شونده ببین تا بتونی درس بگیری و عمل کنی تا الگو تکرار شونده زندگیت بشکنی و من میدونم این الهامی از طرف خداست چون این چند مدت خیلی دارم برای رسیدن به شغل مورد علاقه ام مستقل شدنم و واریزی پول به حسابم تلاش میکنم
خدا جونم دوست دارم
استاد سپاسگذارم
دوستتون دارم
یا حق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد خوش تیپ خوش بیان
سلام بر استاد شایسته و همراهان ارزشمندم
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا با افکار و باورهای و کانون توجهات خودمون تولید میشه.
هیچ اتفاقی در بیرون نمیتونه نتیجه ما رو عوض نه ولی اتفاقات درونی ،بیرون ما رو میسازند
جهان ما بازتاب و آیینه ماست.
به هر چی توجه کنیم از ریشه اون جنس وارد زندگیت میشه.
در مورد سوال استاد،من نقش همراه ،کمک کننده،تسهیل کننده و عاشق و همراه موفقیت خانواده ام هستم همسر و دخترانم.
در مورد رفقا کمی که دارم نقشم باز هم کمک کننده است.
الگوی تکراری نادرست من در مورد مالی است فعلا،که دارم کار میکنم تا بفهمم و عوض کنم
سپاسگزار استاد عزیزم هستم
به نام خدای زیبا مهربون ودوست داشتنی .سلام به نابترین استاد دنیا ،مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام در این بهشت زیبا.خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت آگاهی های نابی که این روزها با دوره ی کشف قوانین زندگی خدای مهربون برقلب نازنین استاد عزیزم جاری می کنه وایمان دارم این همزمانی به دلیل فرکانس ها ودرخواست های عمیق من ودوستان نابم که عمیقا داریم روی بهبود شخصیت خودمون کار کنیم هست که در بهترین زمان این آگاهی ها در اختیار ما گذاشته میشه .در حالی این کامنت رو می نویسم که عشق ناب الهی رو در لحظه لحظه ی زندگیم عمیقا حس می کنم این روزها عمیقا خودمو تحسین می کنم به خاطر تعهد بالایی که از روز اولی که تو این سایت بهشتی عضو شدم و کلمه کلمه صحبت های استاد رو وحی منزل دونستم وانصافا خیلی خوب روی خودم کار کردم . استاد عزیزم ایمان دارم کامنتم رو می خونی .اومدم اینجا برات بنویسم که به لطف الهی وآگاهی های نابی که از زبان شما جاری شد چه بهشتی برای خودم ساختم .من 3 سال پیش با توجه به تضاد عاطفی که داشتم به این مسیر هدایت شدم .زندگی مشترک قبلی مو از جهنم به بهشت تبدیلش کردم وروزی با توجه به الهاماتی که با کار کردن دوره ی 12 قدم بهم شد .متوجه شدم باید ابراهیم وار همه چیز رو رها کنم ومهاجرت کنم .اونقدر زیبا وراحت جهان من رو از دوتا پسرم وهمسرم جدا کرد که شبیه معجزه بود .من فهمیدم 23 سال زندگی مشترکم فقط شرک و وابستگی بود وطبق آموزه های 12 قدم من فقط ظلم به خود داشتم .این روزها تمرکزی دارم دوره ی کشف قوانین وعزت نفس وعشق ومودت رو کار می کنم .ووقتی این فایلهای رایگان در رابطه با الگوهای تکرار شونده رو سایت میاد بال درمیارم .چون دارم عمیقا متوجه ترمز هام تو روابطم میشم .چقدر به خودشناسی عمیقی می رسم وبا هر ترمزی که پیدا می کنم ومنطقیش می کنم جهان سریع پاسخ میده .من متوجه شدم من نقش حامی عاطفی ومالی رو تو طول زندگیم داشتم ووقتی تونستم روی عزت نفسم کار کنم وشخصیتم رو بهبود بدم جهان برام مسیرم رو آسون کرد .با این حال متوجه الگوی تکرار شونده در روابطم شدم ودارم باورهای توحیدی مناسب رو تو ذهنم نهادینه می کنم وایمان دارم وقتی سمت خودم رو به خوبی درست کنم جهان سمتش که آماده س رو وارد زندگیم می کنه .استاد عزیزم عاشقانه دوستت دارم که هر روز داری الماس های نابی رو به ما نشون میدی وخودت به الماس های نابتری هدایت میشی .گوارای وجودتون این همه ثروت ،عشق،زیبایی وفراوانی که با عزیزدلتون تجربه می کنید .
به نام خداوبایادخدا.سلام به استادعزیزم وهمه دوستان.نقش من در زندگی که الان توش هستم نقش یه ادمیه که همه کار تو این زندگی انجام میده که زندگی خودش وخوانوادش بهتر باشه ولی اون رفتاری باید روباهاش ندارن.من باپسرم با پدرمادرم زندگی میکنم وهمینکه من زندگی مستقلی براخودم ندارم باعث میش فک کنم سربارشونم احساس زیادی بودن دارم بعضی موقعه ها بااینکه تمام کارای خونه روانجام میدم وبا درامد کمی هم که از قالی بافی دارم سعی میکنم خیلی از چیزایی که توخونه لازمه روبخرم وهرکاری میگن وانجام بدم بازم بعضی وقتا رفتارشون جوریه که فک میکنم من سربار خانواده مم وبه خلطر حضورمن وپسرم دارن اذیت میشن.من همیشه دوسداشتم به بقیه کمک کنم وحتی در زمانی که باهمسرم زندگی میکردیم سعی میکردم تمام کارای که همسرم ومادرش دارن روانجام بدم،واگر یه روز نمیرسدم انجام بدم برخوردی نامناسب باهام میکردن که چراتواین کارو انجام ندادی
یعنی این شده بود جزو وظایفم ،ولی اصلا اون کارایی که میکردم وظیفه من نبود.والانم توخونواده ی خودم دقیقا همین موضوع داره تکرارمیشه و این وسط من نقش قربانی بودن بهم دست میده.ممنونم ازشما استابه خاطراین سولات که باعث میشه به رفتارهامون فک کنیم.درپناه الله.عاشقتونم.
سلام به استاد نازنین ودوستان عزیزم
نقشی که من در روابطم بازی میکنم؟؟
یه جاهایی تو زندگیم خصوصا با خانواده همسرم که بودم نقش آدمای فدا کار ومثلا خوب رو بازی کرد یعنی بااینکه چند نفر بودیم اما من همش شام درست میکردم تودل خودم خیلی حالم بدمیشد حس قربانی شدن داشتم وحس اینکع داره ازم سواستفاده میشه اما بازشب بعدی خجالت میکشیدم کاری نکنم وباز اولین نفر داوطلب میشدم واسه پخت وپز البته بهتر شدم والان سعی میکنم به اندازه خودم کمک کنم باعشق اما از خودم نمیزنم که بقیه بگن چه عروس خوبی
درارتباط با همسرم نقش آدمی رو بازی میکنم که قربانی شده ودلیل یه سری مسائل جسمیم رو گردن همسرم انداختم تا بهش حس گناه بدم
تو ارتباط با همسرم همیشه بدم نمیومد یه بیماری مشکلی چیزی داشته باشم تا اون دلش برام بسوزه وارروی ترحم بهم کمک کنه محبت کنه و…(که دارم بااهرم رنج ولذت حلش میکنم به امید خدا),
سالهای سال سعی میکردم همرو درست کنم یعنی میرسیدم به مادرم میخواستم کاری کنم یه جوردیگه فکر کنه ،میرسیدم به دوستم میخواستم کاری کنم نماز بخونه ،کاری کنم همسرم اخلاقشو عوض کنه ،خواهرم یه جوردیگه رفتارکنه ،و…میخواستم همرو تغییر بدم وطبق استاندارد خودم دربیارم فکر میکردم از همه بیشتر میدونم وهیچ وقت خودمو جای اونها نمیذاشتم ویه وقتایی هم حس میکردم دارم خستشون میکنم بااین کارم
اما خداروشکر الان هزار درجه بهتر شدم عالی نشدم ولی بهترشدم ودارم همیشه هم بهترترمیشم
استاد ممنونم برای این سوالات ارزشمند که باورها ورفتارهای پنهان مارو میکشه بیرون
دوستون دارم استاد عزیزم