پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

524 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    سلام و درود

    روابط وقتی کاری انجام میدهیم یا اخلاق خاصی داریم فکر میکنیم این طبیعت ماست

    این از وجود ماست

    و وقتی عمیق میشویم و دلیل این رابطه و این رفتار را برسی میکنیم

    روابط چقدر پاشنه آشیل دارم

    چقدر عزت نفس نیست

    چقدر دیگران و حرفهایشان اهمیت دارند

    چقدر خودمان را ندیدیم

    چقدر خدای خودمان را ندیدیم

    آری این آخر کمبود عزت نفس در روابط است

    الان بهتر شدم نمیدانم حتما تاثیر مطالب سایت بود

    مطمعن هستم تاثیر سایت و فایلها و به قول استاد شنیدن و عمل کردن هست

    استاد اول از شما و مریم جان تشکر ویژه کنم این سری از فایلها عالی هستند و سوال کردنها

    تازه دارم میفهمم چگونه باورهایم را شناسایی کنم و چگونه تا حدی باور بسازم

    پاشنه آشیل را پیدا کنیم

    استاد در مورد ساخت باورهای قدرتمند کننده هم و چگونه اون مثل این فایلها برایمان سلسله فایل بسازید

    میدانم بهترینها هر لحظه اتفاق میافتد

    حال از خودم و یکی از ایرادات روابط و کمبود خودم بگم

    و من سعی کردم در کنار خواسته های عزیزانم

    برای خودم هم باشم

    و جایی برای خواسته های خودم داشته باشم

    چند روز پیش گفتم میخوام چیزی بخرم پسرم گفت مگه تو چیزی لازم داری

    دیدم اینقدر از داشته هام استفاده کردم و نخواستم چیز جدید که برایشان تازگی دارد

    میخوام برای خودم باشم

    دقیق میگویی استاد وقتی من نقش حامی و بهترین رو میخوام داشته باشم باید از خودم و خیلی چیزها بگذرم و نهایت اگه جایی کم آوردم بهم بگن انرژی نداری تو عوض شدی چی شده

    اتفاقی که چند وقت پیش افتاد من در کارم خیاطی تمام تلاشم رو میکنم تا بهترین کار رو انجام بدم

    و دوستی دارم که نوعی سفارش کارش خب زیاد هست و من تلاش میکردم انجام بدم حتی از استراحت و خودم میگذشتم تا انجام شود بعد خسته به کار خونه میرسیدم

    گاهی خیلی خسته تر از خسته بودم

    تا اینکه اتفاقی افتاد و من یک هفته نمیدونستم انجام بدم و با وجودی که شرایط خوب نبود و من عزیزی را از دست داده بودم باز صبح کار خیاطی و عصر مراسم و رفتن به پیش خانواده

    و چقدر در اون تایم غر شنیدم و کم کاری

    ولی دیدم خیلی خسته شدم نشستم و گفتم بسه دیگه فقط کافیه زیبا بس کن

    به دوستم گفتم کارها کم میکنم خیلی ناراحت شد و کلی سعی کرد اول همدردی کنه و بعد هی میگفت انجام نشد

    بدقول شدم ولی دیگه تاثیر نداشت و من فقط با آرامش

    بیشتر از توان نه

    و اگر نتونستم امروز انجام بدم می گفتم نشد

    و چه خوب کارها بیشتر و بهتر پیش رفت

    دیگه غر وجود نداره دیگه کارها موردی نداره

    چرا چون من خواستم و فهمیدم ایراد از من هست

    ولی تصمیم گرفته بودم کمی هم برای خودم باشم و میخوام این مطلب رو گسترش بدم در وجودم و زندگیم

    این حقیقت محض را قبول کنیم که هر گز کسی از ما راضی نخواهد بود

    چون توقع اونها هر روز بالاتر میره

    پس خودمون باشیم و برای خودمان باشیم

    دیگران هم برای ما ارزش قائل میشوند

    ایرادات روابط زیاد دارم و مینویسم و باورها را پیدا میکنم

    استاد فوق العاده هستید

    از شما و دوستان تشکر میکنم

    و دوست دارم باورهای قدرتمند کننده روابط را هم بشنوم و بخونم

    بنویسید باورهای را که ساختید

    شاد موفق و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1770 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    سلام به همه دوستان عزیز

    بله من این الگو رو دارم و همین باعث میشه مثلا از دیگران کمتر درخواست کنم اونم جایی که نیاز به کمک دارم همین امروز متوجه شدم یکی از دلایل اینکه من از دیگران کمتر درخواست میکنم اینه که میترسم بعدا اونا هم ازمن درخواست هایی داشته باشند.و من نتونم بگم نه اگه شرایط کمک کردن رو نداشته باشم .

    و این دقیقا از عدم اعتماد به نفس میاد که باید روش کار بیشتری کنم.

    موضوع بعدی.

    حلال مشکلات بودن برای همه است مخصوصا پول قرض دادن

    که این بر میگرده به زمان بچگی که بابام قصه هایی برامون میگفت که یک شخصیت اصلی داستان های بابا کسی بود به نام حاتم طایی که مرد بسیار پول داری بود و به همه پول میداد و مشکلاتشون رو حل میکرد و از تمام نقاط، دنیا میومدن پیش این مرد و اونم با کمال میل رسیدگی میکرد.

    واین داستان حالا بعد از سالها که در ذهن من مونده.

    و خیلی اون شخصیت رو دوست داشته

    حالا تو ناخودآگاه میخواد بشه شبیه اون آدم

    حالا چه از لحاظ مالی،عاطفی،و……..‌

    که با همین آموزشهای استاد من متوجه اینا وریشه اینا شدم.و با اینکه کم رنگ شدن ولی هنوز جای کار دارند.

    در مورد روابط عاطفی:

    من همیشه خودم را قربانی دیدم البته قبل از آشنایی با استاد و هنوز هم خیلی جای کار دارند.

    ومن در روابطم هیچ وقت انتظاراتم برآورده نمیشد حتی از موارد بدیهی در روابط

    ولی من تمام سعی و تلاشم را برای طرف مقابل انجام میدادم.

    که هنوز هم اینا دارن تکرار میشن درسته تعداد دفعات تکرارشون کمتر شد ولی هنوز هستند.

    و حالا یکی از دلایل این انتظارات هم گره زدن حال خوبم به وجود طرف مقابل و اون باید یه کاری انجام بده تا من حالم خوب تر بشه و احساس آرامش بیشتری بکنم.

    و غافل از این که حال خوب و احساس خوب درونیه واصل و موندگار اونه که از درون خود من سرچشمه بگیره و کمترین سودش اینه که همیشه همراه منه و میتونم مادام ازش استفاده کنم.

    ولی اون که از بیرون خودم دریافت کنم شاید حال خوبی هم باشه اما زود گذر و فانی است.

    سپاسگزارم از خداوند هدایتگرم

    سپاسگزارم از استاد نازنینم و دستیار استاد

    سپاسگزارم از دوستان عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    قسمت ششم الگوهای تکرار شونده

    در روابط خودت با دیگران – خصوصاً روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    نقش قربانی – همیشه حس می‌کنم در حق من ظلم شده اینا دارن به من بدی میکنن

    یعنی هر کی هرچی حق داره بگه ولی من حق ناراحت شدن ندارم چون من بچه بزرگترم چون من رتبه برترم چون همه از من توقع دارن و….

    نقش مراقب – نمیخام اسیبی به بقیه برسم و از خودم می‌کنم میدم به بقیه

    یعنی کافیه بفهمم کسی ناراحته خصوصاً پارتنرم مادرم برادرم و افراد نزدیک خودم رو پاره می‌کنم که یجوری حال اینارو خوب کنم و همیشه هم در مواقع برعکس میزنن تو ذوقم و نه تنها کمکم نمیکنن بلکه بازم شاکی میشن ازم

    نقش ناجی – سعی می‌کنم به بقیه کمک کنم

    اصلا این خوراکمه! یعنی کافیه یکی کاری داشته باشه من براش جان فشانی کنم حتی شده به رایگان!

    نقش دلقک در مسائل جدی

    یعنی دلم میخاد یه مسئله ای پیش بیاد و یجوری با مسخره بازی چیزی رو که باید حل بشه میزارم زیر قالی که بعدا به یه شکل بدتر گندش دی میاد

    نقش خوشحال کننده بقیه و وظیفه خودم میدونم طرف خوشحال باشه حالا میتونه مادرم دوستم پاتنرم یا هر کس دیگه ای باشه

    کمالگرا – یعنی میخام همه چی کامل باشه و همش حس می‌کنم کافی نیستم و به درد نمی‌خورم و میخام صد باشم و البته که همیشه هم شکست خوردم و انرژیم افت کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    توحید خادمی گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    به نام خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست دارد…

    سلام خدمت استاد عزیز و گرانقدرم و خانم شایسته گرامی،عرض ادب و احترام خدمت خانواده عباسمنشی عزیزم،

    دوستان این فایل ارزشمند امروز در باکس[من را به سوی نشانه ام هدایت کن]اومده بود،

    قربون خدا بشم که قوانین به این قشنگی داره و تبدیلی درش نیست…

    بنده چند ماهی هست در مسیر شغلی ام به یک الگوی تکرار شونده برخورد کردم،البته طی چندین شغل که تا به حال داشتم این الگو وجود داشته و از روزی که استاد این فایل رو ضبط کردند بنده دنبال باور محدود کننده این الگو هستم ولی پیدا نمیکنم،

    نمیدونم چرا،شاید خودم رو نشناختم کامل،

    ولی تقاضا دارم کسی اگر میتونه کمک کنه…

    پیشاپیش ممنون میشم از نهایت لطفتون به بنده….

    من توی تمام عمر کاسبی خودم

    هر کاری که برای مشتری انجام میدم و به شرط دریافت نقد کمیسیون کارم رو انجام میدم،ولی به محض عقد قرارداد مشتری های من یا در پرداخت خیلی اذیت میکنند ویا اینکه تعهدشون رو توی اون صحبتی که کردیم عملی نمیکنند،

    در واقع چون بازار ملک نمیشه از مشتری امضا بگیرم بابت توافق ها مشتری ها زیر حرفشون میزنند…

    چه باوری در کهن ناخودآگاه من هستش که طی این پانزده سال عمر کاسبی های متفاوت من با چنین الگوهایی برخورد میکنم؟؟

    ممنون از زحمات تک تک دوستان…

    دوستتان دارم

    در پناه خداوند یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      وجیهه عرفانی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام و درود خدمت شما دوست عزیز

      قبل از هر چیزی هرکسی با توجه به باورهایی که از کودکی بزرگ شده خودش بیشتر از همه میتونه بهش کمک کنه که اون باور محدود کننده شو پیدا کنه ، شما اگه از خداوند هدایت بخواین حتما خداوند خودش هدایتتون میکنه و حتما ریشه ی این قضیه رو پیدا میکنید به لطف و فضل رب العالمین ان شاالله…

      منم مثل شما امروز این فایلو با وجود اینکه قبلا گوش کرده بودم ولی هدایتی به سمتش کشیده شدم، و خیلی از خداوند ممنونم

      چونکه منهم مثل شما البته بعد از مدتها دوباره به الگوی تکرار شونده ی بزرگی برخورد کردم که خیلی وقت بود ازش خبری نبود ولی به لطف الله با وجود اینکه از صبح در ذهنم جستجو میکردم تا پیداش کنم و از خداوند بزرگ هدایت خواستم و به خودش پناه بردم ،

      با گوش کردن به حرفهای استاد عزیزم ناگهان همچون جرقه ای به جوابم رسیدم و الان باری که از روی دوشم برداشته شده و احساس میکنم که چه انرژی زیادی از من ازاد شده خدایا سپاس سپاس سپاس

      دوست عزیز:

      ممکن شما

      1- یا احساس بی ارزشی میکنید در قبال دریافت آنچه که میخواهید که مثلا کار من در قبال انجام تعهد دیگران بی ارزش.

      2- یا چیزی از درون شما باعث ترس در شما شده

      3- یا مبلغی که درخواست میکنید برای ذهن شما بزرگ جلوه میکنه و به قول استاد هنوز ظرفتون رو به همون مقدار بزرگ نکرده اید

      4-یا شاید کار همکاران و هم شغلی هاتونو بیشتر از خودتون قبول دارید

      5- و یا به شدت کمالگرا هستید و این انرژی روهم به مشتریتون انتقال میدید و توقع اونهارو هم نسبت به خودتون زیاد میکنید

      6- یا بیشتر از اینکه تمرکزتونو روی موفقیت کار و رها کردن خواسته و توکل به خداوند بگذارید بیشتر تمرکز شما روی این قضیه گیر کرده که اگه اینم نشه چی!! و بیشتر بر روی نشدن کار( گاز و ترمزی ) که استاد عزیز خیلی در دوره ی کشف قوانین خیلی واضح و دقیق در موردش توضیح میدن

      و خیلی چیزهای دیگه….

      به نظرم اگه میتونید دوره ی کشف قوانین رو تهیه کنید حتما بهتون خیلی بیشتر کمک میکنه

      در پناه الله مهربان شاد و پیروز و موفق و در ارامش باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        ابوالفضل گفته:
        مدت عضویت: 1112 روز

        سلام و روز ب خیر

        جبهه خاتم خیلی عالی نوشتین این کامنت تون نشون میده خیلی ریشه ای مسائل رو دارین پیگیری میکنین

        بعد از خوندن کامنت اومدم بالا گفتم الان پنچ ستاره هستین وقتی ستاره هاتونورو دیدم خیلی تعجب کردم و کمی ناراحت شدم ب خاطر این ک با ابن تسلطتون کم فعالیت داشتین

        امیدوارم از علمتون در سایت بیشتر کامنت بزارین تا انرژیش ب خودتون برسه

        موفق باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد عزیزممم

    مریم جان و همه دوستان هم مسیرزیبام

    امشب که این فایل به عنوان نشانه برای من اومد دقیقا زمانی هست که من از بحث زیاد با همسرم خسته شده بودم و واقعا به فکر راهی براش بودم البته که من 1 سالی هست که همش دنبال راهیم و چون خودم عملا دست به کار میشم هیچ چیزی حل نمیشه و حالا که مدتی هست تسلیم خداوند شدم و از صمیم قلب تمام سعی خودم رو میکنم که بعد از دریافت الهامات عمل کنم خیلی اوضاع بهتر شده اما باز هم یه سری الگو ها همش تکرار میشه که من تو ذهنم گفتم خدایا توراهو نشونم بده (من نمیدونم تو میدونی)

    هدایت شدم به این فایل جادویییی

    اولین الگو تکرار شونده من که خیلی خیلی کمرنگش کردم ولی هنوز هم کمی تاثییر خودش رو داره

    که مطمئنم از عزت نفس پایین نشات میگیره اینه که :من همیشه دلم میخواست نقش قربانی رو داشته باشم حالا به چه شکل ؟مثلا حرفی بهم زده میشد یا اتفاقی میوفتاد که واقعا روح منو حال منو نا خوشایند میکرد چه از سمت همسر چه از سمت اطرافیان دیگه میگفتم من اگه حرفی بزنم میگن آدم بدیه یا دیگه دوستم ندارن یا جایگاهی که پیشش دارم خراب میشه

    یا اینکه بزار گریه کنم خودمو مظلوم نشون بدم که بگن آخی و دلشون برام بسوزه

    یکی دیگه اینکه حرف نزدن زیادی راجع به مسئله ای که آزارم میداد یا چیزی که واقعا حتی گاهی توهین به من بود که باز هم برمیگرده به اون الگویی که از بچگی یادم داده بودن که دختر هرچقدر سربه زیر تر همه بیشتر دوستش دارن و…..که باتمرین حرفمو با احترام ولی صریح زدن پی بردم که من هرچقدر قوی تر باشم هرچقدر جرات و اعتماد به نفس راجع به خودم داشته باشم به همون اندازه احترام و… دریافت میکنم تونستم کمی بهش غلبه کنم

    یکی دیگه اینکه من با چیزی یا پترنی که از کسی توذهنم از قبل ازش دارم بهش فکر کنم مثلا من دوست دارم که استایل دخترونه کمی آزادتر بزنم چون 21سالم هست و دوست دارم از این طراوات و زیبایی جوانیم استفاده کنم اماهمسرم استایل محجبه دوست داره و ما اکثرا مسئله هامون به این دلیل هست من دقت کردم جایی که باور خودم رو کاملا عوض میکنم و میگم نه ایشونم دیگه ذهنیتش بهترشده و…. باعث میشع راجع به این مسئله آنچنان حرفی نداشته باشیم اما هروقت لباسی رو میخوام بخرم یا بپوشم که ازذهنم میاد وای نکنه نزاره بپوشم دقیقا به بدترین شکل نمیشه و میفهمم که خودم با افکارم باعثش شدم

    و یکی اینکه از خودگذشتگی بی مورد و بی تفاوتی

    جاهایی که نباید از حقم بگذرم میگذرم و باعث نادیده گرفتن اون سری لز خواسته هام میشه

    بی تفاوتی هم اینه که واقعا نمیخواستم ریشه این بحث هاو حتی تاآخرین مرحله طلاق رفتن رو دربیارم و انگار که سِر شدمو فکر میکردم عادیه دیگه و اون لایه های زیرین ذهنمو که دراوردم به این پی بردم که میگم ولش کن حالا بقیه مگه چی ان؟ همینجوری پیش برو و برو توسایت و زندگیتو حال خوب خودت ادامه بده اینم حالا یه بحثه و تموم میشه اصلا شبیه یه کتاب قدیمی با ارزش خاک خورده که بعضی از صفحه هاش نیاز به ترمیم داره ولی صاحبش میگه ولش کن اون همونجا اون گوشه هست هم دارش و هم ندارش دقیقا همینطوری انگار که رابطه ای هست ولی دراصل درذهن و روح و قلب هیچ چیزی نیست

    که امشب خدای قشنگم که همواره منو درمسیر درستی و پاکی هدایت میکنه هدایتم کرد به این فایل خیلی خیلی ارزشمند که با جواب دادن به سوال های استاد عزیزم کمی بیشتر ذهنمو خانه تکانی کردم گردو غبارهارو پاک کردم و همه ی الگوهارو دارم بررسی میکنم و انگار اون چک و لگد آخرو خوردم که باید ری اَکت بزرگی بدی باید این رو موضوع مهم هم مثل باقی مسائل تمرکزی کار کنی و با پیدا کردن جواب ها همه ی سعی خودمو میکنم

    خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این مسیر زیبا

    خداوندا مرا هدایتم کن به راه آنان که نعمت داده ای

    ایّاکَ نعبدُو ایاکَ نَستَعین :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همه دوستان

    من ماسک ها و نقش های زیادی رو توی زندگیم بازی کردم و به خاطر همین تنوع نقش ها و بازی عالی خودم باید اسکار بگیرم

    و اما یکی بزرگترین نقش هایی که در زندگیم داشتم این بود که من نقش گدا رو داشتم . من یک گدای واقعی هستم که محتاج بقیه هستم . همش دنبال اینم که بقیه تاییدم کننن . گدای توجه پدر و مارم هستم . گدای پول هستم . گدای روابط هستم که حالمو خوب کنه . گدای جلب توجه هستم که به من توجه کنن و از خودم لذت ببرم . من از همه کس و همه چیز گدایی کردم و این درون من میاد که برای خودم ارزش قائل نیستم و معمولا بدترین رفتارها هم میشه.

    دومین نقش بزرگ من اینه که من بسیار خودمو قربانی و مظلوم میبینم . قربانی دولت . قربانی بودن در این کشور . قربانی خانوادم که ازشون کمبود عزت نفس و دعواها دیدم . قربانی اینکه یکی بیاد منو جمع کنه . قربانی کتک خوردن از مدرسه و معلم ها . قربانی کتک خوردن از خانواده . قربانی شرایط مالی بد . قربانی ترسو بودن . قربانی اوضاع همینه و دقت کردم که چقدر این تکرار شده و به شیوه های متنوع منو درگیر خودش کرده.

    سومین نقش من حمال و کارگر بودن هست . تا یه جایی نیاز به کمک یا حتا اثاث کشی داشتن سعید که هست . حتا توی کارها سخت مثل چی حمالی میکردم و همیشه هم برام کار جور بود . من ازش فرار میکردم اما در واقع فراری نبود و بهش نزدیک میشدم و هنوزم هست

    من نقش ملیجک دربار(تلخک) رو داشتم و برای شادی خانوادم و خواهرام بخندن و شاد باشن و حالشون خوب باشه و ببرمشون بیرون و بهشون خوش بگذره یا دوستام رو توی سفر بخندونم که لذت ببرن و خودم رو کوچک میکردم

    من نقش یه ادم چاکر موجه و سر به زیر که خانواده و دوستان و فامیل و همکارها ازش تعریف کنند . . ادم های محل به به و چه چه بزن که چقدر این پسر خوب و پاکیه . حتا با دختر ارتباط نداشتم که بگن عجب پسر چشم و دل پاکیه و همش خودم رو موجه جلوه میدادم در حالی که از درونم دوست داشتم این نقاب رو بشکنم

    بزرگتر که شدم و حتا همین الان نقش ادم کار بلد و در کنارش یک قاضی رو بازی میکنم که میخوام خانواده رو درست کنم حتا توی ذهنم دارم براشون توضیح میدم که تو باید این کار رو انجام بدی چون من بیشتر میدونم یا قضاوت میکردم که چرا مثل من فکر نمیکنی و این مسیر رو میری و محکوم به زندانشون میکنم

    نقش بعدی من همش هوای طرف مقابل رو داشتم که بهش خوش بگذره و کارهایی کنم که خسته نشه . خوشحالش کنم . حوصلش سر نره و انگار من وظیفم این بود که حال بقیه رو خوب کنم و مثل اسباب بازی باشم

    نقش بعدی یه ادم بی لیاقت که خودم رو سربار خانواده میدم از کوچیکی و چیزی که میخریدن برام ناراحت میشدم که چرا اینقدر برام خرج میکنی . باشه برای خودت باشه و اونا از دوست اشتن این کار رو میکردم ولی من در خودم ارزش نمیدیم و حتا لباس های نو رو تو جمع دوستان نمیپوشیدم یا تو مدرسه که ناراحت نشن که ندار هستن و دلشون نخواد که گناهه

    من نقش سنگ صبور رو بودم که همکارها و دوستان و خانواده همش حرف های خصوصی یا ناراحت کننده و مشکلاتشون رو به میزدن و من لذت میبردم که من امین هستم و همیشه یه سعید هست که به حرفت گوش بده و ارام بشی

    نقش مدیر و مسئول ادم های زیادی رو داشتم که همه چی درست پی بره طبق برنامه ریزی اردوها و کارها و… پیش بره و همه خوشحال باشن در صورتی که خودم حمالی میکردم تا به بقیه خوش بگذره

    من نقش یه ادم مذهبی رو بازی میکردم که از این کار متنفر بودم ولی چون به خدا نزدیک تر شم و خدا دوستم داشته باشه و برم بهشت و به زور نماز میخوندم یا میرفتم تو مراسم مذهبی و این دوگانگی شخصیت درونم رو میخورد و متلاشیم میکرد چون باورش نداشتم و بدم میومد

    وقتی همه این ها و خیلی چیزها هست که در اینجا ننوشتم رو فکر میکنم. میبینم من تو زندگیم همش باج دادم به عالم و ادم . و شهید بقیه هستم.

    ▀▄▀▄ THE END ▄▀▄▀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام خداوند مهربان که همیشه همراهه منه و به نام خالق زیباییها و آسانیها

    سلام و درود به دوستان عزیزم در این فضای آرام و بهشتی

    ممنونم از دوستانم که با کامنتهای زیباشون دل آدم رو روشن میکنن و ایده میگیریم ازشون

    همه ما به نوعی قبل از آشنایی با استاد عزیزمون

    تو در و دیوار بودیم و برای خودمون ارزش قائل نبودیم یعنی آگاه نبودیم و اگر اون موقع ها اینا رو به ما میگفتن متوجه نمی‌شدیم چون در مدارش نبودیم

    اما این مهمه که بعد از آشنایی با استاد و شناخت قوانین تونستیم چقدر تغییر کنیم

    در مورد سوال در روابط خودت با دیگران

    من همیشه در روابط ( قبل از آشنایی با استاد) طوری رفتار میکردم با طرف مقابلم که از من تعریف کنن پیش همه جان فشانیهای بی مورد که بیشتر اوقات از پا در میومدم اما دریغ از یه تشکر

    بیشتر اوقات هم مثل طلب کارها با من رفتار میکردن

    هر جا دعوایی میشد من و همسرم میرفتیم برای آشتی

    هر جا کسی میخواست بره بیمارستان من نفر اول برای همراهیش بودم خلاصه زیاده بگم از نا آگاهی به قوانین و ضربه خوردن‌ها و شکستها

    اما الهی شکر الان اول با شناخت خودم و شناخت ترمزهام شناخت قوانین تغییرات خودم و خیلی از پیشرفت‌های دیگرم تونستم زندگی عالی رو برای خودم بسازم

    و دیگه اون اشتباهات سابق رو انجام نمیدم و خیلی خیلی راحت شدم و آرامشم بیشتر شده چون خودمو دوست دارم و احترام و ارزش برای خودم قائل هستم

    استاد بی نهایت ممنونم سپاسگزارم

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فررانه فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1092 روز

    به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و مریم جانم …ودانشجوهای سایت بزرگ استاد عباس منش…‌بازم سپاسگذارم استاد بابت طرح این سوال وبا فکر کردن میتونیم بفهمیم چه باورهای مخربی توذهنمون وجود داره واونها رو شناسایی کنیم..و قتی میشینم به سوالهاتون فکر میکنم از کارهای خودم و اشتباهاتم گاهی خندم میگیره…یکی از الگوهای تکرار شونده اینه که من توی هیچ رابطه ای موندگار نیستم.‌چه دوست چه همکار .‌چه احساسی..‌میدونی استاد همیشه همه رومقصر دونستم وقضاوت کردم بدون اینکه حتی به کار اون شخص فکر کنم همیشه میگفتم خودم هیچ اشتباهی ندارم..حتی دلیل اون برخورد رفتار هم میشنیدم هیچ وقت باور نمیکردم…فکرم اینه که همه دروغ میگن.‌هیچکی رو راست نیست.‌. یکی دیگه اینکه کمال گرا هستم…همیشه همه چی اونطور که من دوست دارم باید پیش بره..هر چی من دوست دارم همون باید باشه…. و اینکه همیشه فکر کردم توی رابطه هام من قربانیم.‌‌ازم سواستفاده میشه…این من هستم مورد ظلم واقع میشم…اوه اوه استاد چه باورهایی توی ذهنم پیدا کردم…….واقعا ازت ممنونم و ازخدا میخوام من رو به سمت چیزهای وافکار بهتر هدایت کنه..انشالله بتونم دوره کشف قوانین رو خریداری کنم …از دوستان هم بابت کامنتاشون سپاسگذارم و از خوندن اونها چیزهای جدیدی یاد میگیرم…خدایا شکرت درپناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2328 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    خداروشکر میکنم هزاران بار ک بازم تو مسیر هدایتش هستم و فرصت شنیدن فایلهای ارزشمند دارم

    ممنون این فایلها رو با این عنوان واضح ادامه دادید ک سبب شد تو همین مسیر خودشناسی خودمونو بشناسیم

    حقیقتا این عنوان الگوهای تکرار شونده یه دوره س

    تا یه سری فایلهای رایگان دانلود.

    و من پاس قدرانی بیشتر قصد دارم یه دفتر جداگانه به اسم خودشناسی بزارم با استفاده از همین سری فایل الگوها

    و سوالاتو بنویسم

    و یه عالمه جا برا جواب باقی بزارم

    چون با کار کردنم میتونم یه مقدار حق مطلب ادا کنم و ایجور سپاسگزار وجودتون باشم

    من متوجه شدم هر سری با فایل جدیدتر من کنکاش بیشتری از خودم میکنم

    استاد راجب سوالات این فایل باید بگم ک دقیقا منو عنوان کردید, مث یه مشاور ک مدتها کیسشو می‌شناسه

    اومدید تمام پاشنه های آشیل منو از کودکی به شکل سوال ازم پرسیدید

    من همیشه نقش مراقب بازی کردم و همچنان ،

    من هیشه ناجی بقیه م و همچنان

    من همیشه در صلح با بقیه م و همچنان.

    من اینهمه تعامل و توانایی در حل مسائل دیگران رو یه ویژگی میدونسم

    قطعا یه توانایی خوبیه اما نه وقتی بعدش حس قربانی شدن بهم دست میده

    و نهایتا حس بی ارزشی

    بی عزت نفسی

    قطعا این دوره کشف قوانین لازمه منه

    اما میدونم براش باید یه تکاملی طی کنم

    یه دورهایی بگدرونم تا بهش برسم و

    من برای اینکه برسم به نشانه واضح و مطمئن شم کدوم دوره مقدمه منه ،هر دفعه از متن های باارزشی ک خانم شایسته برا هر دوره گزاشتن و بارها میخونم و در طول روز دنبال نشانه ش میگردم

    دوره ی ک من منتظرم با اشتیاق خیلییی تاااا،

    و نیازمند مث پیش نیاز دوره هاا برا افرادی مث خودن

    دوره احساس لیاقت هس

    و من اینو از خداوندم درخواست کردم و قلبم میگه خبری در راه است به زودی

    برای همموم آرزوی زیبایی های بیشتر دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مهدی جباری گفته:
    مدت عضویت: 2381 روز

    سلام استاد عزیزم

    من همیشه تو روابط زندگی و روابط کاری و روابط که تو جامعه دارم

    همیشه تمام سعی خودم رو میکنم که نقش من براساس گذشت باشه

    و همیشه هم جواب داده

    مثلا اگر تو روابط زناشویی ،میبینم همسرم از چیزی ناراحته و داره یک جورایی تو این دریاچه زیبای زندگیمون سنگ میندازه و داره آرامش این زندگی رو به هم میزنه سعی میکنم با گذشت و صبوری برگردونم این برکه و دریاچه زیبا رو به حالت اول

    و همیشه گذشت منو به بالاترین جایگاه رسونده

    و هیچ وقت به خاطر گذشت خودم ،احساس سرخوردگی بهم دست نداده

    و فکر می‌کنم پخته تر شدم ،

    و 10 ساله دارم زندگی میکنم با خانومم فکر میکنم تنها دلیل این رابطه خوب گذشت بوده

    اگر حتی اون تقصیر کار بوده من گذشت کردم

    حتی اگر کسی بهم بدی کرده گذشت کردم

    اگر تو خیابان کسی تو رانندگی بهم توهین کرده گذشت کردم

    و خیلی برام شیرینه این گذشت کردن

    و زندگی خودم رو مثل همون دریاچه بهشت شماست

    میخوام همیشه تمیز ،زیبا ،و در آرامش باشه

    اگر کسی سنگی میندازه تو این دریاچه ،سعی میکنم با گذشت خودم و ننداختن یک سنگ بزرگتر از طرف خودم آرامشش رو بیشتر از بین نبرم

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: