پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر استاد گرامی و مریم بانو ی عزیز
اشتباهاتی که برای من خیلی تکرار میشه زود عصبانی شدن منه ، البته که دارم روی خودم کار میکنم ، بجای حل مسأله شروع میکنم به حرف های نامناسب زدن و اطرافیانم را از خودم میرنجونم ،، اشتباه دیگه من اینه که هر چند دقیقه یکبار شبکه های مجازی و اکانتم پیجم و چک میکنم بدون هدف میدونم وقت زیادی ازم میگیره ولی تکرارش میکنم ،، اشتباه تکرار شونده دیگه من کسی از من درخواستی میکنه علارغم میلم قبول میکنم و مدام خودما میخورم ، واین عدم توانایی من در نه گفتن اذیتم میکنه و برام تکرار میشه ، چک کردم حساب بانکیم زود ب زود پاشنه آشیل کنه ، صحبت کردن با اطرافیانم درباره ریز کارهایی که انجام میدم اذیتم میکنه و تکرار میشه برام ، زیاد حرف اطرافیانم روی من تاثیر میزاره و نظرم و عوض میکنه درباره یک سری مسایل و تصمیمات میدونم که اشتباهه ولی باز تکرارش میکنم ،خیلی روی پسر بزرگم حساسم و بهش گیر میدم و انتقادش میکنم میدونم باید راحتش بزارم ولی مدام برام تکرار میشه ، گذشتن از خودم برای اینکه به بقیه خوش بگذره اذیتم میکنه و هربار برام ثابت میشه که اشتباهه و سخت گرفتن در مهمانیها و پذیرایی از مهمونام خصوصا اگر غریبه باشند اذیتم میکنه و میدونم که باید راحت بگیرم ولی باز تکرار میشه برام ،
مرسی استاد جان بابت فایل های الگوهای تکرار شونده عالی هستن
به نام خدایی که بشدت کافیست
دروووووووود بر همه دوستان عزیزم ، استاد مهربونم و مریم جونم
قبل از پاسخ به این سوال خداروشکر میکنم که از راه های مختلف باعث میشه من سوق داده بشم به سمت آگاهی ، توحید و خودشناسی
و اما سوال:چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
من اشتباهاتم که البته الان به لطف خداوند در طول یکسال بسیار بسیار کمرنگ شده اما هنوز هم گاهی بوجود میاد در حوزه روابط هست مثلا وقتی میبینم در یک جمعی به من کمتوجهی میشه آزرده و عصبانی میشم حالا اگر اون جمع افراد نزدیک تری به من باشن به روشون میارم و حرفم رو میزنم حتی اگه جمع خودم و پدرم و مادرم باشه و سر اینکه من باید مورد توجه همیشگی قرار بگیرم بارها و بارها اذیت شدم الان خیلی بهتر شدم اما هنوز در این مورد به تسلط صددرصدی روی خودم نرسیدم انگار گاهی واقعا نمیتونم خودم رو کنترل کنم و حتما باید نسبت به این موضوع واکنش نشون بدم
الان دارم روی عزت نفس خودم کار میکنم و میدونم که نباید اصلا مورد تایید دیگران قرار گرفتن برام اهمیت داشته باشه و باید بطور کامل با خودم به صلح برسم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم…
از خداوند میخوام که من رو مثل همیشه هدایت کنه..:)
خدایا دوستت دارم:)
به نام خدا
سلام به همه اعضای گروه
سلام استادم،سلام مریم جانم
استاد من از وقتی عضو سایت شما شدم اشتباهاتم خیلی کم شده ولی اشتباهی که هنوز دارم،وقتی از یه موضوعی یا مسئله ای که پیش میاد وباعث ناراحتیم میشه،نمیتونم خودمو کنترل کنم (با اینکه میدونم باید ازش اعراض کنم)درموردش صحبت میکنم انگار با گفتن خودم رو خالی میکنم حتما باید یک روزش ازش بگذره تا بتونم ازذهنم دورش کنم.هرباربه خوم میگم باید خودمو کنترل کنم ولی باز همین رفتار ازم سرمیزنه.
استاد عزیزم ازشما ومریم جانم سپاسگزارم انشاالله درپناه خدا شادوسالم باشین.
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و سلام و وقت بخیر به همراهان گرامی خانواده صمیمی عباسمنش
در مورد سوال این فایل که چه اشتباهاتی را می دانید که اشتباه هست ولی باز تکرار می کنید ؟
واقعا نمی دونم من چی بگم که اینقدر من یه اشتباه را دو باره و دوباره تکرار می کنم و می دونم اشتباه است ولی باز اون اشتباه را تکرار می کنم و بعضی مواقعه خجالت می کشم بگویم مثلا این اشتباهات فاحش را من دارم
بگدریم. اشتباهات تکراری من :
یکی این که من همیشه ساعاتی از وقتم را در اینترنت پرسه می زنم و می دانم که این کار اشتباه است ولی باز تکرار می کنم قبل از اینا من اینستا داشتم آمدم اینستام را حذف کردم که دیگر توی اینستا نرم و هر وقت می رفتم توی اینستا بدون اینکه متوجه شوم ساعتها از وقتم می گذشت و من برای این که این اتفاق نیفتد آمدم اینستام را حذف کردم که دیگه سراقشون نرم و وقتم را تلف نکنم این موضوع گذشت و حالا من دیگر اینستایی ندارم که وقتم را بگذرونم ولی این اَفعی بی سرو دم که دائم وقت من را می خوردسر از جای دیگری در آورد و من موقعی که بیکار می شو م گوشیم را برمی دارم که بروم توی سایت که برایم منفعت داشته باشد پیشخودم می گویم بذار ببینیم توی گوگل چه خبره و بعدش برم توی سایت و میرم توی گوگل الکی سرتیتر همه خبر ها را می خونم و چیزی که برایم جالب باشه میر م می خونم اخبار الکی مثلا قدرت نظامی این کشور بهتر است یا اون کشور یا اینکه خبر های را که در مورد ایران باشد میرم مطالعه می کنم که حالا چه کشوری پهپاد قویتری داره حالا مثلا ایران از لحاظ قدرتهای دنیا در کجاست و یا چه کشور های چه پیشرفتهای داشتن و از لحاظ اقتصادی و نظامی در کجا قرار دارند و نمی دان چرا مسائل نظامی برای من بُد شده و دائم دارم چک می کنم که کدام کشور ها در کجای جدول رقابت تسلیهاتی هستند با اینکه من اصلا نظامی هم نیستم که بخواهم مثلا در مورد این برنامه ها تحقیق کنم و یا حالا که ما در فلان ردهء جدول هستیم مثلا خوشحال باشم و بعضی از مواقع هم بحث های سیاسی را دنبال می کنم و هر کاری که می کنم باز موقعه بیکاری دو باره اخبار را در گوگل چک می کنم و غافل میشم از این که من گوشیم را برداشتم برم توی سایت یه چیزی بخونم مثل اینکه اعتیاد داشته باشم تا اینکه بیکار می شوم میرم توی گوگل و فقط این چیز ها را می بینم
دومین اشتباه ام اینه که توی کسب و کارم همیشه رودر باسی با بعضی ها دارم و انگار یه جورایی نمی تونم به طرف بگم بابا تو دفع اولت هست جنس از من می خری بابت الی باقی پول جنست یه ضمانتی بده و جنست را ببر ، نمی دونم بخاطر عزت نفس ام هست و یا بخاطر باور کمبوده انگار خودم را کمتر از اون شخص می دونم و برای کار خودم ارزشی قائل نمی شوم ودر ذهنم این نجوا ها می اید که این آقا سرمایه دار هستش و یا اینکه مثلا رفیق فلانی هست فلانی ایشون را معرفی کرده آدم سر شناسی هستش زشته که من بگم مثلا آقا من نسیه نمی دم و یا یه ضمانتی بابت باقی پولت بده و ممکن هست حالا معامله اش را با من لقو کند و من خیلی از اینجور جا ها ضربه خوردم ولی این اشتباه را باز تکرار می کنم به گونه های دیگر .
… حال نمی دونم این موضوع من را کسی دیگری هست که دوچارش شده باشد اگر این موضوع را برای خودش حل کرده لطفا به من هم بگوید چطور از این موضوع خلاص شوم. با سپاس فراوان و آرزوی ثروت و سلامتی برای دوستان و همراهان گرامی
و تشکر فراوان از استاد عزیزم بابت تهیه این امکانات و این فایلهای بسیار عالی که ما به راحتی بتوانیم حرفهای خودمان را بزنیم و از دوستان و استاد عزیزم در خواست راهنمایی داشته باشیم
بنام خدا که رحمتش بی اندازه ومهربانی اش همیشگی است
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
سلام به استاد ارجمندم وبانوشایسته گرامی وتک تک دوستان الهی ام در این سایت الهی
خدارو سپاس بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه جهت شناخت خود ودرپی آن اقدام جهت خلق خواسته هایمان
پیدا کردن الگوهای تکرار شونده : اشتباه
اتفاقات وشرایط زندگی ما را افکار وفرکانسهای ما رقم میزنند وهیچ عامل بیرونی نمیتواند زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
استاد جان در الگوهایی که شما مطرح کردید خداروشکر به جز مورد آخر جایی که باید حرفم رابزنم ونظراتم را بیان کنم همیشه سکوت میکردم وخیلی هم آسیب میدیدم یه نمونه اش میتونم بگم اوایل ازدواجم مادر همسرم وپدرایشون وآبجیشون وهمسرشون ومادر همسرشون برنامه ریزی کرده بودندکا مردادماه مشرف شوند مشهد، آن شب خونه مادر شوهرم اینا مهمان بودیم همسر خواهرشوهرم به همسرم پیشنهاد داد که شماهم بیای با ما بریم همسرم هم از من سوال کرد نظرت چیه ؟ خب من هم آن لحظه جلوی خانواده همسرم (البته که الان متوجه شدم بخاطرارزش قائل نشدن برای خودم وعلایقم سکوت کردم) چیزی نگفتم وپیشنهادشون را پذیرفتم وهمسرم که موافقت مرا دید ایشون هم قبول کرد ولی بعد که آمدیم خانه به همسرم گفتم چرا قبول کردی ایشون هم گفتند من به شما گفتم که نظرت را بگی دیدم حرفی نداری منم حرفی نزدم خلاصه بعداز آن مسافرت که خود همسرم هم اقرار کرد تصمیم اشتباهی بوده وکار کردن روی احساس لیاقت وارزشمندی خودم الان دیگه اگر فیالبداهه هم پیشنهادی در جمعی مطرح بشه که همسرم ازمن نظر بخواد بهشون میگم اجازه بده میریم خونه فکر میکنیم جواب میدیم وهمیشه هم به لطف خدا وآموزش های شما استاد تصمیم درست رامی گرفتیم
الگو تکرار شونده دیگه که قبلا زیاد داشتم احساساتی بودنم که خیلی هم بخاطر این ویژگی اذیت شدم وتضادهایی که برخوردم سبب شد تا با کار کردن روی عزت نفس وپذیرفتن این قانون که من فقط مسئول زندگی خودم هستم نه دیگران این موضوع را هم تا حد زیادی حل کنم
با اینکه 15 سال سابقه کار در یک شرکت خصوصی داشتم بخاطر نداشتن احساس لیاقت وارزش قائل نبودن برای وجودم وکارم تقریبا دیگه شده بودم آچار فرانسه شرکت، هم مشاور بهداشت بودم وهم مسئول HSE بخاطر اینکه نمیتونستم نه بگویم کار مدیریت بخش آموزش شرکت به من واگذار شد ودوباره شرکت نیروی زن جهت سالن تولید استخدام کرد ومدیریت کارهای این خانمها هم به من واگذار شد ،-بخاطر نداشتن قدرت نه گفتن در برابر دیگران،
قبل از عید قربان دوستم که خیاط هستند آمدند خونه ماچند تا پارچه پیشش مال خیلی وقت قبل داشتم که قرار بود برام لباس بدوزه خواست پارچه ها را برگردونه خواهر همسرم هم اتفاقاخونه ما بودند ایشون هم شروع کردند نظر دادن واینکه چه مدلی برام بدوزند منم به دوستم گفتم با احترام من مدلهایی که مدنظرم هست عکسش رو برات میفرستم واین روزها ونتیجه این فایلها که هر روز به لطف شما روی سایت آمده ودرک کردن وعمل کردن به آنها، کار دیگه ای که کردم این بود که گروه کاری شرکت مربوط به پرسنل خانم را حذف کردم وبه خودم گفتم من وقت اضافه ندارم که خودم را درگیر حاشیه این خانمها کنم
چندروز پیش متوجه شدم دوستان خودم با همین تحصیلات من وسابقه کاری کمتر درآمد بیشتری دارند ودرخواستهای بالاتری بخاطر خدمتشون به مدیران دارند وقتی پریروز از شرکت باهام تماس گرفتند شما چه موقعه بر میگردی سرکار گفتم اصلا مشخص نیست گفتند پس یه نیرو پاره وقت میگیریم تا حضور فیزیکی شما را جبران کنند گفتم هرجور صلاح میدونید، همان کار را انجام بدید واصلا احساس ناراحتی نداشتم
استاد اگر این فهیمه ،فهیمه 6ماه قبل بود به هرطریقی بود هر آسیب وصدمه وسختی را تحمل میکرد که نکنه کارش را ازدست بده ولی من بعد آن تماس گفتم خدایا ازت ممنونم درخواست داده بودم که میخوام کارشخصی خودم داشته باشم ودربند یکسری قوانین ومقررات دست وپا گیر نباشم واینم اولین نشانه
ویه الگو تکرار شونده مثبت هم دارم که اگر بخوام خریدی انجام بدم برا خودم چه لباس وهرچیزدیگه ای …آنچه که بار اول پسندم شد سریع میخرمش مهم اینه فقط به دل خودم بشینه نه قیمتش مهمه نه نظر بقیه واین تصمیم گیری برا بقیه کارهام صدق میکنه وهمیشه هم بهترین خریدها را داشتم وبهترین احساس از خرید وتصمیماتم
استاد صمیمانه از شما سپاسگزارم
در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
بنام خداوند ببخشاینده و مهربان
سلام به استاد کار درست و دوست داشتنی ام
و سلام به هرکسی که این کامنت رو میخونه
در پاسخ به این در خواست که انتهای فایل مطرح کردین (که بنویسیم که چه آدمی در روابط هستیم)
قبل تر که با این مباحث آشنا شم همیشه احساس بی ارزشی و قربانی شدن میکردم،و آدمایی رو هم جذب میکردم که یا ثابت میکردن که من قربانی ام یا بی ارزش بودنمو به روم میآوردن ،
مثلا طرف خیانت میکرد
یا مثلا قرارایی ک میذاشتیم که همو ببینیمو دیقه 90 کنسل میکرد
یا اصلا از شدت رفتار های زننده و زیادی که داشتم طرف کات میکرد رابطه رو و میرفت کلا
و به این راحتی ک الان مینویسم نبود کلی، گریه و زاری میکردم ، و با هربار که این اتفاق تکرار شونده خودشو تو زندگیم تکرار میکرد (که شخص دیگهیی رو ترجیح میداد به من، یا با بی تفاوتی ولم میکرد)
انگار بخشی از وجودم بخشی از قلبم کنده میشد و به شدت هم برام دردناک بود
و بقول خود استاد عباسمنش پذیرفته بودم که رابطه با جنس مخالف همینه…!و همه خیانت میکنن و هر سلامی خداحافظی داره، و اصلا عشق ینی، نرسیدن و معجونی و مخلوطی از باورهای مخرب و ترمز هایی رو داشتم که هیچ جوره با وجود اونا نمیشد رابطه یا رابطه های خوبی رو تجربه کنم
اما به لطف الله یکتا، و به لطف استاد خوش قلب و مهربون و کار درستم ؛ در فایل های آگاهی در پرتو آرامش؛ که پُرِ از باور های خالص اونجایی که میگه مگر نه این است که آدما پارهیی از خدا اند و پارهیی از تو و این خود از هر دلیل دنیایی بزرگ تر است برای دوست داشتن عاشقی ک در کنار توست و…(که به هرکسی که این کامنت رو میخونه و تاحالا نشنیده این جلسات رو پیشنهاد میکنم حتما گوش کنه، هزاران بار، میتونه در زمینه های روابط، سلامتی، آرامش، و باورهای معنوی و توحیدی خیلی خیلی کمک کنه)
و الان…
میگم…
به لطف الله یکتا و استاد عباسمنش
الان در یک رابطهی عاطفی خوبم
و من خواستم و انتخاب کردم که در دنیا تجلی زیبایی باشم و اینو میدونم که من و ایشون هردو کامل هستیم و درکنار هم تا جایی ک لذت ببریم ازین رابطه میمونیم
و من اگر بحثی بشه که برای من ناخوشاینده من اون لحظه از با خودم خلوت میکنم و میام دوباره افکار قدرتمند کننده رو تکرار میکنم و سپاسگذاری میکنم و تمرکزم رو از روی اون اتفاق بظاهر ناراحت کننده بر میدارم و به داشته هام فکر میکنم و بابت اونا سپاسگذاری میکنم و همه چیز خود به خود به نفع من تموم میشه
و من اینا رو مدیون خداوندی هستم که منو به مسیر این آگاهی ها و درکشون هدایت کرد و استاد عباسمنشی که الگوی من هست
که خود ایشون میگن تو برنامه هاشون که توی رابطهی عاطفی که دارن از آزادی کامل برخوردارن و هروقت که خواستن چه ایشون چه مریم بانو میتونن از رابطه خارج شن
و
صرف نچسبیدن به آنچیز که درین دنیاست
و دیدن خداوندی که پشت تمام ایده ها شرایط، موقعیت ها، و روابط با ماست
واقعا خدارو هزاران بار شاکرم بخاطر اینکه خودش رو همواره به ما نزدیک قرار داد و شنونده و اجابت کنندهی دعا ها و بخاطر قوانینی که وسع کرد تا زندگی ما و رسیدن به آرزوهامون مسیر داشته باشه و بقول معروف هردمبیلی نباشه دنیا
و بخاطر استاد عباسمنش که این همه آگاهی گرانبها رو با ما به اشتراک میگذارن…
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
خداروشکر که به آسانی و زیبایی و با دقت این سوال را هم جواب دادم
اولین چیزی که به ذهنم می رسه اینکه در شروع هر کاری مشتاق هستم و با انرژی شروع می کنم و ایده پردازی هم می کنم ولی وقتی که اون کار شروع میکنم خیلی زود ازش خسته میشم و دیگه اون انگیزه اولی ندارم برا همین خیلی از کارهام نیمه کار می مونه …. و این له مرور باعث شده همش مثال ذهنی برا خودم بیارم که خب بقیه رو انحام دادی که این کار جدید میخوای شروع کنی الان تو ذهنم داره مثلا اا می چرخه … کوبلن دوزی ناقص… آرایشگرای با اینکه دوتا مدرک گرفتم ولی ادامه ندادم.. دوره درآمد از اینستا رو گرفتم ولی اصن نگاه نکردم…. دوره فصاحت برای مدرسه گرفتم ولی هنو دوره رو ندیدم… ربان دوزی شرکت کردم دوسه تا کار هم دوختم و خیلیا خوششون هم اومد ولی … دوره رقص… زبان …. وااای خدا چقد وضعیت خراب بوده خجالت کشیدم از خودم ….. الان شغلم خداروشکر معلم هستم ولی من می تونستم در کنار معلمی هم یکی از این ها رو به صورت حرفه ای ادامه بدم …. ولی اینا ناشی از تنبلی من هست یکی از خصلت هایی که از فروردین امسال در خودم کشف کردم این بود که تنبلی می کنم در کارهام و تصمیم جدی گرفتم رو این مورد کار کنم و خدا روشکر یک چله برا خودم گداشتم و 6 مورد کار نوشتم که روزانه قسمتی از این کارها انحام بشه و خدا روشکر انجام شد نه کامل ولی 80درصد انجام شد و این باعث شد اعتماد بنفسم بالا بره و خداروشکر ادامه دادم و هدایت شدم به دوره کشف قوانین زندگی و الان 14 روز هست که دارم به تعهدم ادامه میدم و بارم خداروشکر دیروز گوشیم از عملکرد هفته گذشته ام گزارش داد که 33 ساعت وقتم در سایت و برنامه پلی گوشی برای گوش دادن فایلها و برنامه روبیکا که یک ساعت کمتر بود و بقیه برنامه ها تو لیست نبود … به خودم احسنت گفتم و به ذهنم یادآوری کردم که پس میشه ادامه بده و بیشترش کن تو می تونی …..
یکی از اشتباهاتم اینکه من به کسی نه نمی تونم بگم و یا اینکه بعد از نه خودخوری میکردم و اینکه از خودم خیلی میگذشتم که کار بقیه انجام بشه ولی شکر خدا در این مدت دارم رو این قضیه هم کار میکنم و یکی از تصمیمات بزرگی که در این مدت گرفتم ابن بود که ازم جایی دعوت به کار کردن با اینکه خودم حقوقم مشخص کردم و ساعت کاری و محل دفترم ولییی چیزهایی دیدم از اون شخص که می دونستم اگر برم از لحاظ روحی اذیت میشم و باید تحمل میکردم و از استاد شنیده بودم که نباید شرایط را تحمل کرد اگه سخت از اونجا بیاین بیرون یا مکانتون تعییر بدین اولش ذهنم خیلی می گفت تو که قانون میشناسی می تونی این مسائل حل کنی و اینکه کم کم نظز اون آدما رو تغییر میدی با خودم گفتم من سه ماه تابستان به خودم تعهد دادم فقط روی خودم کار کنم و اینکه اگر اونجا برم حرکت و رفتار اونا رو ببینم باید شیفت بعدی که خونه اومدم وقت بزارم و فقط رو خودم کار کنم که فردا با انرژی بهتر برم سر کارم … با همین اهرم رنج و لذت که برای خودم مشخص کردم دیدم نه بهتره که نرم و با کمال احترام این کار رد کردم … در صورتی که قبلا بود نمی تونستم جواب رد بدم و در رودربایستی میرفتم و تحمل میکردم…..
یا اینکه در مقابل درخواستهای اعضای خانواده هم اول میسنجدم ببینم شرایط خودم اوکی هست یا نه بعد بهشون کمک میکنم… و دارم بله گفتن هایی که زائد هستن حذف میکنم و با افتخار میگم نه! این باعث شده اعتمادبنفسم بالا بره…..
یه اشتباهم این است که از خودم ایراد میگیرم حالا چه از نظر ظاهری و چه از لحاظ اخلاقی واقعا این اولین بار بهش توجه میکنم و به ذهنم رسید بنویسم
واقعا چرا اینقد من از خودم ایراد میگیرم خیلی ها بودن که تقصیر از طرف اونها بود ولی بازم من از خودم خورده میگیرم که چرا این حرف زدی نباید اینطور برخورد میکردی شاید رفتار اون آدم عوض می شد شاید با تو مهربونتر میشد…. و خیلی وقتا با همین فداکاری های بی خودی کردم ،که نه تنها حتی رابطه هم خوب پیش نرفته و اون شخص ازم دور شده…. می دونم از عدم اعتماد بنفسم هست …
“”دوستان اگر در این مورد نظر ی داشتید خوشحال میشم باهام به اشتراک بزارید””
یه اشتباه دیگه ای که دارم و واقعا مخفی بود یه مدتی برام واضح شده اینکه من همیشه همه چی برا بقیه میخام نه اینکه بخوام در واقع تو ذهن ناخودآگاه م بوده …. مثلا زندگی خوبو و خوشبختی همیشه برا دیگران میخاستم ولی برا خودم نه چون خودم لایق اون زندگی نمی دونستم وقتی میرم تو جزئیات حتی وسایل مثل تی وی ، مبلمان خوب خونه شیک و …. وحتی یک رابطه عالی و همسر خوب و زیبایی و لباسهای خوب ومسافرت….. و حتی کامنت نوشتم اوایل برا بقیه می دونستم نه خودم … و خداروشکر یه مدتی دارم روزی حداقل یکی یا دوتا کامنت می نویسم و میگم خب تو هم به اندازه بقیه حق داری بنویسی و نظرتو بگی چرا خودتو از نوشتن و نتیجه گرفتن محروم میکنی ؟،،؟؟ استاد نمی دونم حق مطلب درمورد این ترمز مخفی رسوندم یا نه ..
واقعا چقدر ذهنم محدوده و احساس عدم لیاقت داره استاد وقتی اینو فهمیدم گفتم خدایااا اینو کجای دلم بزارم چقدر موقعیت ها رو از خودم با این افکار و باورها گرفتم واقعا من کجای کارم ….؟؟
یه اشتباه دیگه ای که دارم اینکه از صحبت کردن تو جمع استرسم میگیره و باعث میشه که صدام بلرزه و بعدش دیگه خود خوری و…. شروع میشه با اینکه ارتباطام خیلی خوبه ها ولی در جمع نمی تونم با تمرکز و شمرده و آرام صحبت کنم و رو این مسئله هم باید کار کنم
….
من گاهی قانون برا خودم خیلی سخت میگیرم و میگم باید خیلی دقیق بخونم و گوش کنم و بنویسم اونقدری رو این سه مورد وقت میزارم که دیگه انرژی برای انجام تمرینات نمی مونه …. و با خودم میگم واقعا برا من سخته یا برا همه همین طوریه … من توی درس خوندنم خیلی وسواس به خرج میدادم اونقدر می خوندنم باز برمیگشتم مرور میکردم که نمی تونستم کل کتاب تموم کنم برا امتحان و… نمره اونی که نمی خواستم بود و این نجوا میومد که تو ذهنت نمیکشه تو کند خوانی تو دیر متوجه میشی و… در صورتی که اگر من کمی وقت میزاشتم و تمرین تند خوانی میکردم و روش صحیح درس خوندن یاد می گرفتم الان تو اجرای قانون هم دچار مسئله نمیشدم
… خب این یعنی تو فک میکنی کارها باید سخت انجام بشه و همینی که هست…. یا خدااااا
من که تو زندگیم اصن نمیخواستم بگم همینی که هست … وباید یه کاری انجام میشد ولی تو ناخودآگاه هم این کار انجام میدادم….
واای تو جلسه دوم کشف قوانین استاد در مورد این مسئله خیلی صحبت کردن ولی من اصن دقت نکرده بودم بابا تو داری در مورد قانون همین ترمز لحاظ میکنی…… خداروشکر الان متوجه شدم که چرا کششی و رمقی برای انجام تمرینات که یکی از اصول هست برام نمی مونه….
یه اشتباه دیگه ای که داشتم خجالتی بودن بود که واقعا قبلا در جمع حتی فامیل بودم عذاب میکشیدم و روم نمیشد صحبت کنم یا حتی اظهار نظر کنم و خیلی جاها بود که حق با من بود ولی چیزی نگفتم تو صف نونوایی تو بانک دانشگاه مدرسه محل کار حتی تو مدرسه جواب درست می دونستم ولی خجالت میکشیدم بگم یکی دیگه جواب میداد بعد میگفتم اییی چرا من نگفتم جواب منم درست بود و حتی کاملتر ….
و خودخوری شروع میشد استاد همینا به مرور زمان رو هم تلنبار شدن که اعتماد بنفسم و عزت نفسم بیاد پایین که حتی الان با اینکه خیییلی روابطم خوب شده ،نظراتم بیان میکنم ولی تو جمع نمی تونم خوب صحبت کنم استرس میگیره و حتی تو جلسات قران هم به همین خاطر شرکت نمیکردم اگه توجمع استرس بگیرم چی غلط بخونم چی.. و حتی تو فیلمی می دیدم یکی داره دستش رو میشه که باعث شرمندگی اون میشه هم من خجالت میکشیدم و …..
چقدر من برا خودم نابغه ای بودم خخ و استاد چه افشاگریهای که نکردیم در این سلسله سوالات
…. می دونم با تمرین باید حلش کنم…و هما اینها از عدم عزت نفس و عدم لیاقت هست…
در مورد پول واقعا من اشتباهی که دارم اینکه پول در حسابم نمی مونه بابد همه رو خرج کنم خیالم راحت بشه تا حقوق بعدی … واقعا اینم یه سوراخ بزرگ برای پولم و خیلی چیزایی که میگیرم واقعا اونطور که باید لازم نداشتم ولی خریدم خداروشکر دارم رو این مورد هم کار میکنم و حتی شده کسی از نزدیکان ازم پول خواسته بهش ندادم …گفتم باید تو حسابم پول باشه و باید با پول دوست بشم من از پول فراری بودم سریع ردش میکردم میرفت ولی دیگه بابد باهاش رفیق بشم که بتونم بیشتر دعوتش کنم به زندگیم..
استاد اکثر مواردی که نوشتم برمیگرده به عدم عزت نفس و باید در این مورد بیشتر کار کنم اگر دوستان هم نظری و پیشنهادی در مورد دیدگاهم و باورهام خوشحال میشم بخونم .
استاد از شما هم کمال تشکر رادارم که این سوالات حرفه ای که باعث میشه ما خودمون بیشتر کشف کنیم ازتون متشکرم …. دوره کشف قوانین زندگی پس یه جور کشف درون خودمونه وااای چرا من نگاهم به بیرون بود اینم یه آگاهی دیگه خداروشکر و سپاس که هر لحظه داره منو به خودم بهتر و آسان میشناسونه
خدایا متشکرم
استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم از شما ام بینهایت متشکرم که این آگاهی ها رو با بخشندگی به ما هدیه میدهید.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
سلام بر دوستان عزیز
اصلا فکر نمیکردم این سلسله فایلها تا هفت قسمت ادامه پیدا کنه
بعد از دیدن این فایلها بیشتر از قبل به اتفاقاتی که توی زندگی من میفته یا افراد نزدیک فکر میکنم تا الگوهای تکراری رو پیدا کنم
از استاد هم سپاسگذارم که زحمت کشیدن و این فایلها رو آماده کردن
من هر بار میدونم که نباید پای غیبت دیگران بشینم ولی هربار یادم میره یا توی رودروایسی میمونم و اکثر اوقات میذارم که حرفشو بزنه وباید یک اهرم رنجو لذت قوی برای اینکار توی ذهنم ایجاد کنم
یکی از اشتباهات تکراری من این هست که تا کسی بهم یه کاری رو میگه بهش قول میدم و بعضی موقع ها میشه که نمیتونم سر قولم باشم و کدورتی هم بوجود میاد که آقا چرا قول دادی و نیومدی با اینکه میدونم من نباید بع کسی قول بدم ولی برای اینکه طرف ناراحت نشه یا از من راضی باشه بهش قول میدم
جالبش اینه که حاضرم روز موعد که بهش قول دادم گوشی رو جواب ندم و حتی روابط ما هم خدشه دار بشه ولی به کسی نه نمیتونم بگم
یکی از اشتباهات تکراری دیگه من اینه که میدونم باید برای محصول خودم ارزش قائل باشم و به کسی نسیه ندم ولی اینکارو میکنم یا موقع حساب کتاب که میشه یک احساس دلسوزی برای طرف توی من بوجود میاد که خیلی عجیبه با اینکه میدونم من به پول فروش این محصول نیاز دارم ولی بدون اینکه طرف بگه یه مقدار خودم بهش تخفیف میدم
تو ذهنم میگم حالا اشکال نداره ده تومن بیست تومن که پولی نیست بذار تخفیف بدم که طرف نگه گرون گرفتم
یکی دیگه از اشتباهات تکراری من اینه که به افراد ایده میدم یا بهشون نظر میدم که اینکاررو کنن یا اینکار رو نکنن هر بار هم به خودم. قول میدم که دیگه تکرار نشه ولی موقع عمل من ته صفم
یکی از اشتباهات تکراری من تعلل در انجام بعضی کارها هست مثلن نوبت دندانپزشکی تا وقتی که دندونم درد. نگیره برای ترمیمش اقدام نمیکنم
اکثرا کارهایی که منجر به پول خرج کردن میشه رو تعلل میکنم
یکی از اشتباهات دیگه من اینه که با ناراحت شدن پدر مادر یا فامیل منم باهاشون احساس همدردی میکنم و ناراحت میشم
انشااله بتونم روز به روز روی خودم کار کنم و از اشتباهاتی که دارم درس بگیرم و اونا رو کم کم از بین ببرم
سلام استاد عزیزم وسرکار خانم شایسته خوش گفتار زیبات کلام ممنونم بابت این همه آگاهی ناب کجا میتونیم اینجوری گفتار زیبات وطلای پیدا کنیم؟بخدا توی هیچ کتابی هیچ سمیناری نمیتونیم چنین آگاهیها ی بینظیر پیدا کنیم ممنون ممنون استاد جان من ی الگوی تکرار شونده داشتم اون تصادف بود باور من این بود که وقتی توی تهران خیابان های شلوغ کار میکنی تصادف ی امر طبیعی است اجتناب ناپذیر است اما بااین فایل عالی تسمیم گرفت که باورمو عوض کنم توی ماه گذشته 2 تصادف داشتم فکر میکردم که طبیعیه دگه آدمی که توی تهران با ماشین کاری می کنه تصادف ی امر طبیعی اما از این لحظه این باور گذاشتم کنار این باور رو جایگزین میکنم که تصادف ی انتخاب است نه اتفاق چون من اتفاق خلق میکنم من دعوتش میکنم این باور توی این ماه امتهان میکنم ببینم چطور جواب میده البته الگوهای زیادی هست که از این لحظه باید در ذهنم جستوجو کنم آدما آنقدر درگیر جزییات هستیم که اصل رو فراموش کردیم نمیدانم که ی زندگی دیگری هم هست که باید به خودمان بپردازیم به درون سفر کنیم کند کاو کنیم خدا رو بینهایت سپاسگزارم که لیاقت دریافت این آگاهیها رو پیدا کردم بخدا که این با ارزشمندترین اتفاق زندگی کسانی هستند که در این سایتی که از طرف خداوند هدایت میشود هست تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش واقعا همه گوشی این پیغام ها رو نمی شنوه هر چشمی نمی بینه باید لایق شوی تا خریدار شوی نمی دانم که چگونه از خدای خودم تشکر کنم که مرا به این سایت هدایت کرد هزار ابر انایت در آسمان رضاست اگر ببارم از ان ابر بر سرت بارم با سپاس فراوان از استاد عزیزم ارادتمند شما (محمد صادق اسکندری)
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند
به نام عشق
چقدر درک این جمله نیاز به تکامل داره:
تمام اتفاقات زندگی ما بوسیله کانون توجه و تمرکز ما شکل میگیره
تا قبل از این فایل خیلی دقت زیادی نداشتم که چه اشتباهاتی رو مدام دارم تکرار میکنم
اما وقتی آدم در شخصیت خودش دقیق میشه میبینه اتفاقا چون کم توجهی هست باید بیشتر نگاه کنه و اشتباهاتش رو تشخیص بده
درمورد اشتباهاتم متوجه شدم:
درمورد بحث مالی مدام اشتباهاتی رو تکرار کردم که منجرشده به عدم پس انداز داشتن و اینکه درآمدم با هزینه هام نخونه
درمورد صحبت کردن جاهایی که نیاز به صحبت کردن بوده سکوت کردم و برعکس یکسری جاها نباید حرف میزدم و صحبت کردم
آدم هایی رو باید با برخوردهای اول کنار میزاشتم اما این کار رو نکردم و هربار ضربه های بیشتری از این قضیه خوردم
درمورد بیان کردن نظراتم همیشه مشکل داشتم و نمیتونستم نظراتمو مستقلانه بیان کنم
برای سلامتیم ارزش خاصی قائل نبودم و مواد غذایی مضر مصرف میکردم
مدام درشبکه های اجتماعی بودم و با اینکه میدونستم مطالب نامناسب هستن ولی مطالب نامناسب رو دنبال میکردم
اما خداروشکر با تغییراتی که در مورد باورهام ایجاد کردم روند باورهای نامناسبم رو بهبود بخشیدم
اول به خودم تعهد دادم تا هرروز بهبود داشته باشم هرچند کوچک
درمورد صحبت کردن که احساس میکردم نمیتونم با تمرین آگهی تبلیغاتی دوره عزت نفس خیلی بهتر شدم و الان راحت تر میتونم عقاید و نظراتم رو بیان کنم و کمتر دچار اضطراب میشم
با تعهد بالا آدم های نامناسب رو کاملا از زندگیم حذف کردم
تعهد دادم تا به بدن خودم احترام بزارم و الان خداروشکر البته به جز تعداد محدودی تونستم مواد غذایی مضر رو کلا کنار بزارم مثلا
من قبلا خیلی کافئین و کلا چای و قهوه زیاد میخوردم حدود5الی8لیوان در روز اما الان اصلا دیگه نمیخورم
ترشی خیلی زیاد استفاده میکردم اما الان دیگه نمیخورم
مواد قندی و شیرینی هارو خیلی استفاده میکردم به جای وعده اصلی ولی الان خداروشکر هروقت حتی شیرینی تو دستم باشه یا ببینم سریع به خودم میگم به خودت تعهد دادی پس به خودت احترام بزار و با این باور دیگه نخوردم و اتفاقا برای بقیه شیرینی برمیدارم و به اونها میدم
اصلا درمورد پس انداز باورهای خوبی نداشتم اما الان خداروشکر چندین مدته وقتی قرض دادن و قرض گرفتن رو از زندگیم حذف کردم باعث شد در قدم اول درامدم تا حدودی با هزینه هام بخونه و دیگه نیازی به قرض گرفتن پیدا نکنم و خداروشکر قانون احساس خوب=اتفاقات خوب باعث شد هزینه های غیرمترقبه کلا حذف شدن و الان چندین مدته دیگه اصلا به پزشک مراجعه نکردم در صورتی که قبلا حداقل ماهی یک بار دکتر بودم
یک دنیا سپاسگزارم از استاد عزیزم و همچنین مریم جان عزیزم
درپناه معبود یکتا باشید