پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-07 03:04:562024-08-04 11:28:17پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد ومریم جان
سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
من اکثرا ارومم و با افراد رابطم راحت شده میگیم میخندید بعضی وقتا باهم کل میندازیم شوخی میکنیم ولی قبلا خیلی بیشتر احساساتی بودم همه میگن این زهرا زهرای قبلی نیس مظلوم باشه و خیلی خوشحالم وخودمو دوس دارم دیگه هیچ رنج و غمی رو یه زره هم نمتونه تحمل کنه و فقط شادی راحتی احساس خوب و سلامتیه بیشترو میخاد
دیگه اکثرا از بودن باهم لذت میبریم و تشکر میکنن و چیزی که من میدونم من کارنمی تونم بکنم حتی این همه لذتی که میبرم هم باز دز خدا میخام سپاس گزار تر باشم لذت بیشتر ببرم و همیشه تو این راه ثابت قدم باشم چون ادم کلن ناتوانه و همه چیشو خدا داده و اعتبارش این همه قشنگی حاله خوب میدونم از طرف خالق زیبایی عشق
عاشقتم
الگو های ترمزی من
پول برام کمه من پول لازمم برا من پول کمه یا پول هس پول تو دستم نیس پول برا من زودی اب میشه پول زودی یجور الکی خرج میشه هر وقت یه چی میخام بخرم نمیشه
…………
از خدا هدایت میخام برای جواب
……………………………………………..
بازخورد های خوب
میگن تو لاغری یا لباسات ترتیبشون خوب نیس….من میشه هیکل خیلی خوشگل تیپای خیلی خوشگل داشته باشم شکرت
میگن با ما حرف نمیزنی با ما گرم نمیگیری….من میشه کلی با ابجی با شوهری مامان همه رابطه خیلی خوب صمیمی داشته باشیم
یادم رفت اینکار یادم رف یا نشد یا بهونه الکی ولی خیلی بهتر شدمم… میشه خدا خیلی کار ها مسله هارو برام راحت کنه خیلی لذت بخش مثل امروز مهمونی خفن خیلی راحت داشتم کلی عشق کردم کلی لذت بردم شکرت
خیلی به گوشی ور میرمم درگیر تلفنم ….میشه خیلی تو گوشی نباشم خیلی راحت تر احساس خوب بیشتر بهم بدی بدون گوشی چون میدونم تو همه جایی تو خیلی لذت بخشی
نیاز توجه دارن نیاز حرف باهاشون بزنم … میدونم من نمیتونم به کسی لذت بروم من نمتونم کاری کنم کسی احساس خوب داشته باشه ولی میشه ازت بخام کلی رابطه مون بهتر و لذت بخشتر و یاد اورم باشی همیشه که این همه نعمت کارایی تو تا خودمو گم نکنم خالق زیبایی
نیاز باهم لذت ببریم نیاز دارم خیلی رابطه راحت تر و نیاز محبت هنوزم توش هس من نیاز اینکه باهات یکی قشنگ حرف بزنه نیاز اینکه عشق بهت من دوس دارم لذت ببرم خیلی من دوس از رابطه با بقیه کلی لذت ببرم از رابطه با خودم بازم بیشتر بیشتر الان خودمو خیلی دوس دارم هوای خودمو دارم بازم میخام بیشتر بیشترش کنی
….بیشتر تو گوشیم به گوشیم ور میرم تو خودمم
البته خیلی بهتر شدم بقیه برام مهم نیست و حواسم به گوشیمه و همه میگن رابطه باما خیلی گرم نیس تو خودمم ابجیم یه بار گف دیشبم انقد دوتایی تو گوشی هرکدوم بازی کردیم انگار دلم میخاس از هم دیگه بیشتر باهم لذت ببریم حرف بزنیم حال کنیم
…میشه من کلی لذت ببرم با اون حرف بزنم از خودم از اون کلی لذت ببرم
نمیشه کاری کنم که اون حال کنه بخنده
ولی خدایی من خنده شادی خیلی دوس دارم شادی خنده خودم بقیه
یکم از جم میترسم از اینکه بقیه باهام خوب نباشن از اینکه بقیه ازم لذت نبرن میترسم اخلاقم خوب نباشه و نتونم خوشبگزرونم واقعی بگم بخندم
پیدا کردم ترمزم نشت زیاد انرژی
بقیه خودشون لذت میبرن بقیه خودشون خداشون هس باهاشون حرف میزنه بهشون لذت میده پس کارت اینه خودت لذت ببری خودت بخایی که احساس خیلی خیلی خوب داشته باشی خودت احساس خیلی خیلی بی نیازی احساس خیلی خیلی ایمان داشته باشی احساس خیلی خیلی ارامش شکرت عاشقتم از این حس خوب
……………………
خب حالا اصلاح
من ادم اجتماعیم ینی از جم میشه کلی کلی لذت برد حال کرد
دوتایی میشه کلی لذت برد خیلی راحت خیلی گفت خندید کیف کرد عشق کرد واقعا مثل استاد و مریم جان مثل خیلیای دیگه مثل خواهر شوهر بچه هاش
خیلی خوشگزرون پر حیاهو و لذت
باهاشون کلی خوشمیگزره راحت حرفشونو میزنن باهم میریم جاهای خوب خودشون کلی دوس دارن خودشون قبول دارن کلی راحت مسله هاشون حل میشه همه اینا من کلی اینجوری دوس دارم رابطه های خیلی خوب و گرمو
…………..….
اکثرا بهم میگن کلی تغییر کردی داری اخلات هی عوض میشه خاستنی تر میشی قویتر میشی میگن بیشتر میتونی مسله حل کنی با اینکه من فقط لذت بردم و احساس خوب داشتم که همه همه اینا کاره تو بود میدونم همش مطمنم شکرررت دمت گرم عاشقتم انقد هوامو داری
به نام خدایی که همیشه همراه و یاور من است و همواره او در قلب من است
فک می کنم بازخورد خیلی نشانه خوبی هست که ما میتونیم به وسیله تفاوت رو درک کنیم
یکی از مهم ترین مسائلی که فکر می کنم اکثر افراد بعد از اینکه وارد مسیر تغییر زندگی خودشون میشن اینه که خیلی خودشون رو برتر می بینن و حس می کنن دیگه من پادشاه عالمم! من چه قدر دیگه انسان منحصر به فردی هستم و بقیه هیچی نیستن و همین باعث میشه خیلی ها به جای اینکه بگن تو چه قدر عزت نفس داری
میگن : حاجی مگه از دماغ فیل افتادی؟!
فکر می کنم خیلی خوبه که درک بکنیم این داستان بازخورد میتونه الگو های تکرار شونده ای باشه که ما اصلا نمی بینیم..
ما در علم UX که در واقع یکی از مهم ترین مباحث در طراحی هر نرم افزار مخصوصا قسمت رابط کاربری همیشه از فیدبک یا بازخورد کاربر استفاده می کنیم…
حتی اگر گوگل که یکی از بزرگ ترین کمپانی های جهان هست رو هم بررسی کنید الان یه قسمتی باز کرده برای یه عده برنامه نویس که میگه آقا بیاین شما اول این نرم افزار یا هوش مصنوعی رو تست کنید و بازخورد بدین!
دلیل این کار خیلی سادس چون گاهی وقت ها اصطلاحا منیت یا همون EGO کاری با ما می کنه که به هیچ وجه خطاهامون رو نبینیم و وقتی یک ناظر بیرونی به ما بعضی چیزهارو گوش زد می کنه میتونیم فکر کنیم!
نمی گم فردا بیفتیم دنبال نظر مردم ولی می خوام بگم خیلی وقت ها در همین مسائل هدایت هاییست که از سمت خدا میاد و قرار نیست خدا همیشه جبرئیل رو بفرسته دم گوش شما صحبت کنه!
به طرق مختلف و از طریق دستانش با شما ارتباط میگیره و سخن میگه وشمارو آگاه می کنه…
من واقعا دو صفت در زندگیم بوده و هست که فکر می کنیم هر چه قدر موفق تر شدم در حل کردنش خیلی زندگیم جریان قشنگ تری پیدا کرده
اول و دوم : نظم و سومی بدقولی که باز هم برمی گرده به نظم…
ساده ترین فرمول رسیدن به خوشی و موفقیت های بی نهایت واقعا وقتی هست که ما نظم رو بخشی از زندگیمون بدونیم!
به عنوان کسی که یک گذشته وحشتناک بی نظمی رو رد کرده و به یک منطقه شاید بشه گفت متوسط رسیده می خوام بگم چه قدر هدر رفت انرژیم کم شده و میفهمم وقتی چیزی رو برمیدارم همون موقع میزارم سر جاش چه قدر از انباشت انرژی کاسته میشه…
تو قضیه برنامه نویسی هم که سر طولایی داره همین نظم و انقدر در داشتن شغل موثره که یک برنامه نویس منظم و خوش قول قیمت کارش 3 برابر بقیست! چون همیشه دستش خالیه ولی برنامه نویس بدقول چون توحید نداره و همزمان 60 تا پروژه میگیره مبادا بعدی نپره فرصتی ذهنی نداره که کارهاش رو حل کنه…
یادم میاد وقتی سعی کردم به جای همزمان رو چندتا پروژه کار کردن رو یک پروژه کار کردم سرعت خروجی کار خیلی بیشتر شد و فهمیدم اصلا مغز دوست داره متمرکز باشه تا رشته های محتوایی بیشتری تولید کنه و هرچه قدر دامنه حواس پرتیش کمتر باشه در ثانیه های طلایی قشنگ خودش رو نشون میده…
ناباورانست ولی تاثیرش بالای 90 درصد تفاوت در درآمد بود وقتی که پروژه می گرفتم!
و یکی دیگه از ریشه هایی که به نظرم باز باعث بدقولی بسیار بسیار وحشتناکی میشه می دونین چیه؟!
توانایی در گفتن نه! وقتی شما نمی تونین نه بگین آنچنان همه کاره و هیچ کاره میشین که هرچی نعمته از کف دستتون میره
من تمام تلاشم رو تو این سال ها کردم که نه مودبانه ای بگم که طرف ناراحت نشه و انقدر برکات اومده تو زندگیم که حد نداره …
کاری رو قبول نکنین وقتی میدونین حتی 5 درصد امکان داره نشه اون موقعست که شما توحید دارین و ایمان داره فرصت های بیشتر از سمت خدا میاد و همه چیز به سمت شما جاری میشه…
انشالله که هر روز بتونم نظم و خوش عهدی بیشتری رو در زندگیم جاری کنم
سلام و درود به سیدعلی عزیزم . الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. مگه میشه من کامنت شما رو بخونم و ازتون چیزی یاد نگیرم. بینظیری دوست من، بینظیری استاد سیدعلی خوشدل.
سید علی جان در مورد قدرت نه گفتن نوشته بودی برامون و من به قول حافظ «یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو» یادم اومد چقدر سختیهایی که بهم وارد شد و توی رودرواسی مجبور به انجام چه کارهایی شدم بخاطر اینکه وقتی بقیه میفهمیدن من یه مهارتی رو دارم و درخواست میکنن و من نمیتونستم نه بگم.
یادمه زمانیکه که تازه توی سطح Elementary زبان بودم هر کی به من میرسید با ذهنیت اینکه فلانی داره زبان میخونه باید بتونه در حد خدابیامرز رونالد ریگان انگلیسی رو مسلط باشه. کل دوستان و همسایه ها و اقوام هر دستگاه برقی جدیدی میخریدن انتظار داشتن میخریدن دفترچه راهنمای دستگاه رو میاوردن که فلانی ترجمه کن. اون موقع هم گوگل ترنسلیت نبود (احساس آثار باستانی بودن میکنم) همش با دیکشنری، وای به روزگار من اگه یه کلمه توی دیکشنری پیدا نمیشد. از درس و مدرسه خودم عقب میافتادم که دفترچه مثلا آبمیوه گیری اقدس خانم زن همسایه رو ترجمه کنم و چون از پسش برنمیومدم عزت نفسم داغون تر میشد.
الان میفهمم بابا بیخیال، دانشآموز سطح Elementary زبان همینکه بتونه اسمشو بگه و بگه اهل کجاست و یه لیوان آب درخواست کنه باید جایزه هم بهش بدن.
یادمه زمانی که سطح
Pre-Intermediate بودم یکی از دوستان جزوه زبان تخصصی خانمش رو آورد و من تا ترجمه اش کردم دقیقا با خاااااک یکسان شدم. بعدها که تا سطح Upper رفته بودم بالا دیگه خیالم راحت بود که وقتی مجبور بودم ریدینگهای کتاب زبان تخصصی خواهر همسر رو ترجمه کنم پروژه خوب پیش میره چون کتابها سطحش در حد Elementary بود.
حمید امیری و پرحرفیها و خاطراتش ،یادمه زمانی که آموزشگاه نیروی دریایی بودیم امتحانات از 100 نمره بود و زیر 70 تجدید میشدیم.
زبان تخصصی رو 86 گرفتم و همدوره ایم حسین صداقت زیر 70 شد و بعداً یه روزی با یه سری شیطنت عکس کارت ورود به جلسه مون رو عوض کردیم و اتیکت اسم حسین دوستم رو زدم روی سینه ام رفتم توی جلسه امتحان(مسئولین امتحانات چندتا افسر وظیفه بودن که جزو سلسله مراتب آموزشگاه نبودن و ما رو به اسم نمیشناختن، با همون کارت ما رو شناسایی میکردن) خلاصه من رفتم به جای حسین امتحان دادم و نمره اش شد 94 … تو روحت حمید، خودت شده بودی 86 حسین شد 94
این ماجرا ضعف در نه گفتن به همینجا ختم نمیشه و هنوز ادامه داره. چون همه میدونستن حمید امیری با اسکچاپ یه کارهای خیلی ساده ای انجام داده، رئیسمون نقشه پالایشگاه رو بهم داده که تجهیزات آتشنشانی رو جایگذاری کنم توی نقشه. توی محیط اتوکد و من بخاطر نداشتن قدرت نه گفتن گفتم حالا بذار ببینم چیکار میتونم بکنم. از طرفی هم میخواستم خودمو به چالش بکشم ولی باور کن نه گفتن خیلی بهتر بود.
واقعاً کار سخت پیش میره.
من برای اولین بار نشستم پای اتوکد با تجربه صفر و دارم با آزمون و خطا کار میکنم.
الان فهمیدم که وقتی میبینم چیزی رو بلد نیستم باید بگم نه. بلد نیستم. نمیتونم انجامش بدم.
امیدوارم که قدرت نه گفتن رو یاد بگیرم و بتونم خودمو بیشتر از این توی دردسر نندازم.
ازت ممنونم سیدعلی جان. ببین این جان آخری خیلی احساس محبت توش داره. یه کمی با تاکید بخونش.
خیلی دوستت دارم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
بنام نامی یزدان
سید عزیزم سلام ،مثل همیشه زیبا خوشگل و بامزه مینویسی با قلب آدم تصادف میکنه کلماتت
بنظرم شما خیلی خوب جریان رو گرفتی و به اندازه باورت سوار بر این موج الطاف الهی شدی،یه سوالی دارم که حسم گفت از شما بپرسمش
قطعا شماهم مثل من و شاید خیلی از دوستان این مسیر یه تایم هایی قانون رو کج درک کرده باشی مثل همین که انقدر فکر میکنه آدم دانای کل شده بقیه رو دیگه بحساب نیاره و لغزش و اشتباه و پسی خوردن از جهان
شما چه راهکارایی رو داشتی واسه اینکه شری بعدی حواست باشه که دچار این سردرگمی و برداشت اشتباه نشی ؟
من بعد از یه تضاد خیلی سنگین خداروشکر برگشتم تو مسیر خیلی تلاش میکنم 6دنگ رفتار کنم ولی باز یه ترسی دارم که نکنه باز غرور بیاد و من متوجهش نشم!!
اگه راهکارهای خودت رو با ما هم به اشتراک بزاری قطعا برای من و دوستامون میتونه کمک کننده باشه
به نام خداوند عشق و ارامش
به نام خدایی بخشنده و مهربان
به نام خدایی که بنده گی او یعنی سروری
سید علی عزیز الهی حالت عالی ترین باشد
هر وقت کمنت هایت میخوانم دوست دارم با عشق خداوند و پر از حس خوب پاسخ بدهم
چقدر عالی بیان کردی
من که تازه با این مباحث آشنا شده بودم در او زمان با استاد نبودم
زیاد جالب بود در هر جا میبودم در ماشین در دانشگاه همه جا
خودم یعنی حس میکردم یک چیز هستم یعنی گفته خودت پادشاه عالم
و وقتی طرف دیگرا می دیدم فکر میکدم من از سیاره دیگر آمدیم مثل اینا نیستم اینا هیچ چیز نمیفامن از خلق زنده گی دلخواه شان
زیادددد مثالت جالب و با حال بود
حتی او زمان به یکی از دوست هایم هم گفتم که چرا اینگونه حس میکنم
خدایی من یعنی هر قدر در این مسیر باشی درک ات بیشتر میشود هر روز در رشد هستی هر روز بهتر میشوی
ازهمین خاطر هست کمنت های سید علی خوشدل عالی عالی هست و پر از نکات زیبا و تاثیر گذار
عالی باشی برادر عزیزم در آغوش تنها محبوب جهان هستی
سلام سید جان
امیدوارم هرجایی هستی سالم و تندرست و خوشحال باشی
اولین کامنی هست ک تو سایت میدارم چون همیشه دیدگاه های شما رو میخونم و باتوجه ب اینکه اینقدر خوب نتیجه گرفتین و موفق شدین همیشه شما رو دنبال میکنم
همیشه کامنت های شما رو میخونم و از شون درس میگیرم
واقعا مثل فایل های استاد از دیدگاههای شما انرژی میگیرم و انگیزه
امیدوارم همیشه حال دلت خوب باشه و توی سایت همیشه باشی تا ما ازتون استفاده کنیم
خداوند به همه ی ما آگاهی و نور عطا کند
سلام بر استاد متحول کننده دلها و بانوی همدل و همراه
اساتیدی که همه عمر مدیون آموخته هاشونم
خدارو شاکرم برای این هدایت و حمایت که سبب رسیدن از راهی هموار و مستقیمه
منم مثل تمام انسانها پر از ضعف هایی بودم که به لطف آموزههای استاد و هدایت الله برطرف شده و خب هنوز یک سری مونده که باید برطرف بشه و میشه ان شاءالله
اینکه چه بازخوردی داشته، میشه در کلام دیگران کاملاً درک کرد که خب این افراد به دو دسته تقسیم میشن
اونایی که از سر دلسوزی نقدت میکنند و دسته دوم از سر جهالت خوردت میکنند
مهم اینه که من باید از این بازخورد بفهمم مشکلم کجاست و چرا هی داره تکرار میشه و من این جملات ناخوشایند و تمسخر آمیز و نصیحت گونه رو بارها میشنوم
و مهمتر اینکه « افلا تتفکرون و افلا یعقلون»
خب چرا یه ذره ننشستم فکر کنم ببینم واقعا گیر کجاست ؟ نتیجه چی شده؟ و این رفتار چرا باید تکرار بشه ؟
یاد این شعرمیر نجات اصفهانی افتادم که خیلی به رفتار من بی ربط نیست.
بسیار بدی کردی و پنداشتی اش نیک
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
عمده و قالب نصایح دوستان حول محور سادگی یا ساده لوحی من میچرخید و هزار بار میشنیدیم و تو زندگی مشترک میشنیدیم که شما چقدر ساده اید و البته تو دلشون چیزای دیگه هم میگفتند وصدای ذهنشون اینقدر بلند بود که میشد بفهمی یک پوزخند همراه با دلسوزی چی شکلیه
و در نهایت این همه فجایع ،برای من درس نشد تا یک روز این آیه از قرآن رو دیدم
« فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است ( تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ اِلَیْهِ فى یَوْم کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِیْنَ اَلْفَ سَنَه »
به حساب خودتون برسید قبل از اونکه روزگار به چک و لگد به حسابتون برسه
شروع کردم به آنالیز خودم و دیدم حق با اوناست و محترمانه ترین مترادف احمق همون ساده لوح بود که با ملاحظه به بنده ابلاغ میشد و من واقعا احمق بودم چرا ؟!!!
چون دقیقا تعریف دیوانگی هم شامل حالم میشد«انجام و تکرار یک عمل و انتظار نتیجه متفاوت »
من چه کاری میکردم که لایق این واژه شده بودم؟!.
جواب: از شکست هام درس نمیگرفتم و یک اشتباه رو بارها تکرار میکردم
بذارید چندتا از پرتکرارهاشو بگم که بیشتر ریشه در شرک داشت: شراکت و دوستی با آدمهای نادانتر از خودم
اصرار به انجام کاری که شرایط انجامش نبود و نه سرمایه لازم برای انجامش بود و نه اعتبار برای وام گرفتن پس با قرض و نزول و …نگم که حالم بد میشه…
و جالبه از پیش برای شکست آماده بودم.
به آدمهای بی اعتبار و نامعلوم الحال اعتماد میکردم و تمام سرمایه و زندگیمو مسپردم به اونا و میرفتم دنبال تفریح خودم.
خب من بچه کوچیک خانواده بودم و تمام خانواده 8 نفری ما منتظر سقوط من بودند تا بعدش شروع به نصیحت و سرزنش کنند و این قصه در طول سالیان زندگی من بارها تکرار میشد .
اونا مثل خبرنگارها مترصد لحظه اتفاقات شوم بودند تا رسانه داخلی به سرعت پخش شون کنه.
این ضرب المثل رو خیلی تکرار میکردم « گاو خال پیشونی» این لقب به این دلیل بود که همه علاقه زیادی به اخبار شکست های من داشتند و دائم مستقیم و غیر مستقیم اخبار زندگی منو دنبال می کردند.
هر بار که منو میدیدند منتظر بودند من یک قصه جدید از یک شغل جدید و عواقب نافرجامشو تعریف کنم.
این الگوهای تکرار شونده من بودند که در حالی که همه میگفتن تو چقدر خوبی اما….
خداوندا یاری ام کن تا آنی باشم که برایش آمدم
و از استاد جاااانم سپاسگزارم که دوباره منو شخم زد برای رویشی دوباره.
باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)
خداجان بخشنده ام سلام
هزاران سلام از خدای عزیزم به عشقِ پاکی که حبیب نامید..
کامنت شما رو در لحظه اکنونِ مقدس خوندم….
چقدررررر ساده
چقدرررررر صمیمی
چقدررررررر شجاعانه
بهت افتخار می کنم سیدجانم…
کاش کامنت تو ادامه میدادی و
مینوشتی بخش زیادی از ساده خطاب کردنت به دلیل صداقت و راستگویی در کلام و رفتارته…
در بخشش و سخاوتمندیته….
در کار خیر کردنت بدون داشتن توقع و چشم داشت از دیگرانه….
در همراهی نکردن با کلام زشت یا غیبت وتمسخر آمیز بقیه اس…..
کاش مینوشتی بعد از اینکه خودتو آنالیز کردی چه اتفاقهایی افتاد :)))
مینوشتی که توکل بخدا و شکر گزاری شما رو در مدار چه انسانهایی قرار داد و چقدرررر عزیز کرد…
کاش مینوشتی این آنالیز کردن خودت چطور مسیر مهاجرت ما رو باز کرد..
و چه پروژه های کاری فوق العاده ایی رو در مسیر زندگی سبز برات به ارمغان آورد که به زیبایی و عزتمندانه تونستی کار رو پیش ببری و بسیار تحسین بشی….
کاش مینوشتی باز بینی و آنالیز کردن خودت باعث شد جانی دوباره بگیری….
و در پیشگاه خداوند گرفتن جانی دوباره مستحق گرفتن روزی جدید دوباره است….
که به قول مولانای جان:
جان گفت من مریدم
زاینده جدیدم
زایندگانِ نو را
رزقی جدید باید
خداوند رو سپاس که ما رو در مسیر آگاهی قرار داد …
خداوند رو سپاس که به آموخت با توکل کردن به خودش چقدر میشه زیباتر و راحت تر و عزتمندانه تر و باشکوهتر زندگی کنیم…
خدا رو سپاس در این مسیر یادمون داد با ذهن و چشم سر ، فکر کنیم و ببینیم ولی با قلب و چشم دل تصمیم بگیریم و عمل کنیم…
خدایا شکر که به من حبیبی داد عاشق…. صادق… نیکو رفتار و نیکو گفتار و نیکو اندیش….
و خدایا شکر به ما فرصتی داد و با آگاهی های ناب کیهانی خودش اون فرصت رو برکت داد و قیمتی کرد که ؛
دقایقی زِ زمانه هنوز در پیش است
که از سراسر بگذشته قیمتش بیش است
خدایا شکر که اکنونِ ما با نام تو مقدس شد…
و با یاد الطاف تو متبرک شد…
خدایا غرق نعمتیم الحمدالله
حبیبم برات سراسر نور ، برکت ، سعادت و عشق الهی میطلبم
عرض ادب احترام خدمت استاد عزیزم
من یادم نمیاد از من بد انتقاد کرده باشن یا اگه هم این اتفاق افتاده باشه جلو روی من نگفتن.
ولی در مورد یکی دو تا ویژگی مثبت من چند باری به من گفتن اونم این موضوعهه که تو خیلی نسبت به ادم های اطراف خیلی مستقل هستی و عاشق شغلت هستی و خیلی روی این موضوع متعهد هستی و عاشقانه داری کارت رو انجام میدی، خیلی ها دارن بادی ب هر جهت میرن اما تو نه..
یا این که در مورد تیپ و استایلی که دارم از من خیلی تعریف کردن و بابت این موضوع هم از خدا بینهایت سپاس گذارم.
بنام خداونده بخشنده ومهربانم
بنام خدایی که من رو خالق زندگیم کرده الهی شکرت رب من
اینقدر این سوالها برای من سخت جواب دادنش که به هر کدومش یه نگاهی میکنم میگم من که هیچکدومشون ندارم
ولی وقتی بهش فکر میکنم مبینمممممم وااااااا خیلی مشکل دارم تویه خیلی چیزاهاااا ترمزهای مخفی که باید پیداشون کنم و کنکاش کنم که بتونم اصلاح کنم و پامو از روی ترمزهای بردارم
من از موقعی که تصمیم گرفتم تو سایت ثابت قدم باشم بینهایت همه تحسینم میکنن و میگن حسین چقدر تعقیر کردی میگم لطف خدا بود و چون تویه مدار نیستن بهشون نمیگم که برید تو یه سایت عباسمنش چون به چند نفری گفتم ولی اهمیتی ندادن گفتم پس حسین
برو وو کار به کار کسی نداشت باش.
الگوهای تکرار شوندو دارم پیدا میکنم
من یه زمانی تویه اینستاااا خیلی فعال بودم خیلللللی و همه به دلیل کارایی که میکردم تحسینم میکردن ووووو من لذت میبردم و کیف میکردیم راه به راه تو اینستا بودیم و هر جا میرفتم میگفتنننن
وووووو چقدر سرت توگوشیه خستمون کردی
و این رو به لطف اموزهای استاد و لطف رب نازنین الان حدود یکسال ونیم که ندار اینستاروووو
از روزی که تمرین جلسه سه کشفقوانین رو شروع کردم بینهایت توجه میکنم به الگوهای تکرار شونده و باورهاااا و ممنون برای این همه اتفاقات عالی که تویه زندگیم داره رخ میده بینهایت این دوره عالیه که من تک تک حرفای استاد و استاد شایسته رو مینویسم
و برای پاسخ دادن دفتر و باز میکنم و از نوع میخونم و سوال رو جواب میدم
و این سوالهااااا کنفیکونی در ذهنم ایجاد کرده ممنونم ازت استادددد الهی شکررررررر خدایا صد هزار بار شکرت.
تویه فراموشی الگوی تکرار شونده زیادی دارم ولی .خیلی بارها پیش میاد که میرم بیرون و میام خونه میگممم اااااااه اینو یادم رفت و این باعث میشه که فردا روز دوباره همون کار روز قبل رو دوباره تکرار کنم
از موقعی که یاد گرفتم قانون رو هیچ وقت به هیچکس قولی نمیدم که بخوام بد قول بشم به لطف خدا
استاد یه چیزرو صادقانه بگم از روزی که دائم میام تو سایت و تمرکزی روی دورهام کار میکنم و کانت میخونم
عشق شمارو دارم احساس میکنم دارم حرفاتون درک میکنم دارم آگاه تر عمل میکنم الهی صد هزار بار شکر برای وجود شما و بانو شایسته و بچه های سایت
خدایا سپاس گزارم ازت که هر چیزززززی دارم از تو و هر چیززززی که هستم از افکار و باورهای خودمه….
در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدااااااا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنین و همه دوستان عزیزم
خدا رو شکر میکنم بابت این فایل ها و این سوالاتی که ما را به اعماق وجودمان می برد
حقیقتش وقتی به این سوال فکر کردم ، جواب خاصی به نظرم نرسید و این یک نشانه زیبا است ، نشان از این دارد که به فضل الله مهربانم اکثر سیم پیچی های درونم در این قسمت اکثرا سالم هستند
نمونه بارزش در سربازی است
وقتی در آنجا بودم رییس قسمت ما ، همه بچه ها را به اسم و فامیل خالی صدا میزد و هیچ واژه ی قابل احترامی قبل از اسم آنها قرار نمیداد اما وقتی میخواست مرا صدا بزند با احترام میگفت
“آقای احمدی”
و یا یادم هست که در این دروان سربازی برخی دوستانی که از ارزش راستین “مسجودِ ملائک” بودن خود غافل بودند ، همدیگر را با الفاظ نازیبا و در برخی موارد با الفاظ بوووق خطاب میکردند اما کمتر کسی جرات داشت در برابر من چنین واکنشی از خود بروز دهد…
و حتی پدربزرگ مادریِ مرحوم من که امیدوارم در دنیای بعد از رحلتش فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکࣲ مُّقۡتَدِر باشد ، مرا محترمانه با اسم صدا میزد و اینگونه میگفت
“رضا خان”
(نکته جالب اینجاست که هیچ کدام از فرزندانش را اینگونه صدا نمیزد ، حتی یکی از فرزندانش که دایی من میشود و هم اسم من است را با واژه خالی رضا صدا میزد)
و اینقدر به من رضا خان رضا خان گفت که در اعماق ضمیر ناخودآگاهم رفت و به لطف الله همسری نصیبم شد که هم از طریق مادر و هم از طریق پدر جزو خاندان “خان” محسوب میشود
یا پدربزرگ پدری من که اکنون در قید حیات است خیلی به من عرض ارادت دارد و در قبال من رفتاری دارد که همه را انگشت به دهان کرده است ، به گونه ای که وقتی مرا میبینید با احترام هر چه تمام میگوید
“آقای احمدی ، خیلی خوشحال شدم از دیدنتون”
واقعا همه تعجب میکنند که از بین این همه فرزندان و نوه ها و دادمادها و عروس ها و…چرا به من میگوید “آقای احمدی” و دیگران را با اسم خالی صدا میزند ، مثلا وقتی پدرم را میخواهد صدا بزند میگوید “محمد” اما در قبال من….
این روزها من و همسرم در یک خلوتی مشغول زندگی هستیم و تمام تلاش و جهاد اکبر من در حال اصلاح سیم پیچی های معیوبی است که مانع روشن شدن لامپ های مالی زندگی من شده اند…
در خلوت خودم میگم
خدایا من حکمت “رضا خان” گفتن های پدربزرگ مرحومم را فهمیدم و الان خیلی مشتاقم حکمت “آقای احمدی” گفتن های این پدربزرگم را بفهمم…
به زودی نتایج مالی می آیند تا از طریق آنها سخن بگویم ، چون تا وقتی نتایج مالی نباشد ، هیچ کس حرف آدم را قبول ندارد ، به قول حضرت علی علیه السلام که در وصیت به فرزندشان امام حسن علیه السلام میفرمایند
یا بنىّ ، الفقیر حقیر ، لا یسمع کلامه…
ای فرزندم ، انسان فقیر حقیر است و اصلا کلامش شنیده نمیشود…
حالا ، یک سوال را صادقانه از خود بپرسیم
اگر نتایج مالی استاد عباس منش را در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و… نمیدیدیم ، چند نفر از ما می آمدیم و پای صحبت های ایشان می نشستیم؟؟؟
آها ، درسته که ما در این سایت عاشق توحید و یکتاپرستی شدیم اما از طریق چه کانالی وارد این مسیر شده ایم؟؟
از طریق پول ، اکثریت ما به عشق پول آمدیم…
پس به این نتیجه میرسیم که
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتاپرستی است
جهت کسب اطلاعات بیشتر در این عرصه ، صحبت های استاد در فایل “توحید عملی 3 ” را چندین بار گوش کنید.
سلام و ارادت خدمت آقای رضا خان احمدی عزیز و محترم.
بی نظیر بود این حس خودارزشمندی صادقانه و بی ریای شما. تبریک میگم بهتون.
شما قطعا از کودکی باورهای درستی از لحاظ عزت نفس داشتید و این مسلما ابتدا از پدر و مادر بهتون رسیده، و نتیجه اش شده پسر خوب و عاقل بودن و این آوازه در جهان اطرافتون نفوذ کرده. مدار به مدار پیشرفت کرده و در ذهن همه جا افتاده. مثل پژواک یک آژیر که قبل از اینکه مولد صدا برسه پژواکش به گوش میرسه.
این نطفه یا بذر عزت نفس در وجود همه ما بوده ولی در خیلیهامون کشته یا ضعیف شده ولی در شما به قوت خودش الهی شکر باقی مونده و نتیجه اش شده بازخورد مثبت بزرگترها و به تبع اون کوچکترها.
این سلسله تاییدات در شما به مرور یک شخصیت عزیز و محترم ساخته که مثلا در دوره سربازی به شکل پخته ای عمل کرده و بصورت ناخودآگاه دیگران رو تحت تاثیر قرار داده.
همه اینا رو گفتم که بگم شما خودت از بچگی قدم در مسیر درستی گذاشتی و درست هدایت شدی توسط خانواده و الان نتیجه شیرینش رو داری نوش جان می کنی. وگرنه دیگران (پدربزرگهای گرامیتون) دلیلی نداشتن که فرقی قائل بشن بین نوه هاشون.
اینو من در وجود برادر خودم و دوتا از پسرعموهام دیدم که از بچگی مورد لطف و عشق و احترام همه بودن چون خودشون ذاتا با خودشون و همه جهان در صلح بیشتری بودن و از طرفی علاقه قلبیشون رو به طریقی به هر کسی ابراز می کنن. و همیشه این عشقه که برنده میشه.
با اجازه زین پس شما رو با برند رضاخان خطاب می کنیم.
در پناه الله یکتا در اون غار حرای دو نفره (به اضافه هزاران نفر محرم اسرار در این سایت) زیر سایه توحید موفق و دلخوش و پر روزی باشید. درخشش شما آرزوی ماست.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر شما سعیده خانم رضایی عزیز و بزرگوار…
سعیده خانمی که به جایگاه علیها السلامی خدا رسیده…
(وَسَلَـٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ)
[سوره الصافات ١٨١]
به اندازه آن عددی که هنوز در علم ریاضی کشف نشده از شما تشکر میکنم بابت این کامنت پر از مهر و تحسینِ شما
به قول سلیمان نبی
هَـٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی
اعتبار همه این آگاهی ها و نتایج به همان خدایی برمیگردد که اگر یک دقیقه اکسیژن روزی من نکند ، من قفلِ قفلِ قفل میشوم
تازه این فقط یک نعمت اکسیژن بود از میانِ بی نهایت نعمت او…
چه تعبیر زیبایی کردین شما از این سایت
غار حرا…
واقعا هم همینجوریه…
دور هم جمع شدیم ، میگیم ، میخندیم و کاری به کار بیرون نداریم…
اگر یک شخصی که از قانون و این مباحث آگاهی نداشته باشه ، نگاه کنه به جمع ما ؛ حتما با خودش میگه
نگاه کن اینا رو…
خیارسبز از کیلویی 10 هزارتومان ، شده 11 هزار تومان ، اونوقت اینا نشستن اینجا دارن از حس خوب حرف میزنن…
یا مثلا او بسیجیای مذهبیِ …میگن
نگاه کن اینا رو
اسرائیل و آمریکا دارن پدر فلسطین را در میارن ، اونوقت اینا بجای شرکت در راهپیمایی ها و سر دادن شعار بر علیه آنها ، نشستن سریال سفر به دور آمریکا میبینن
والا اینا دیوونه ان
درست میگن ، ما دیوانه ایم
اصلا این دیوانگی اش خیلی شیرینه
من این دیوانگی را دوس دارم
من میخواهم در این عذاب گرانی و… که داره نازل میشه و همه دارن اسیرش میشن مثل اونا نباشم و همراه شما و استاد عباس منش و خیلی از دوستان دیگرم ، مثل آن قومی که به حضرت نوح و لوط ایمان راستین آوردند باشم و جزو دسته عذاب شونده نباشم…
واقعا از صمیم قلبم میگم
ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرࣲ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
[سوره النمل ١5]
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را برگزید و اینجا جمع کرد و …
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشین ، همان خدایی که از زبان مولانای عزیزش به شما و همه ما میگه
شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
سپاسگذارم
سپاسگذارم
سلام دوست خوبم
سپاسگذارم هستین
بودنت زیباست ممنون وسپاسگذارم
من میخواهم در این عذاب گرانی و… که داره نازل میشه و همه دارن اسیرش میشن مثل اونا نباشم و همراه شما و استاد عباس منش و خیلی از دوستان دیگرم ، مثل آن قومی که به حضرت نوح و لوط ایمان راستین آوردند باشم و جزو دسته عذاب شونده نباشم…
واقعا از صمیم قلبم میگم
ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرࣲ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
[سوره النمل ١5]
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را برگزید و اینجا جمع کرد و …
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشین ، همان خدایی که از زبان مولانای عزیزش به شما و همه ما میگه
شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا جمال عزیز و دوست داشتنی…
جمال مظهر زیبایی است
خسرو لقب پادشاهی …
چه ترکیب قشنگی
نشانه از این زیباتر؟؟؟
نشانه ای که میگوید…
شما مظهر جمال و پادشاهی خدایی هستین که از روح خودش در شما دمید و برای شما حکم إِنِّی جَاعِلࣱ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَه را صادر کرد
واقعا تحسین میکنم این اسم و فامیل زیبای شما را و با احترام فراوان برای شما دست میزنم
برای این مظهر عینیِ زیبایِ پادشاهیِ خدا ؛ همان خدایی که پادشاه جهانیان است…
به قول مولانای عزیز
ای نسخه اسرار الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
سلام درود به شما دوست خوبم رضاخان عزیز
وقتی داشتم کامنتتونو میخوندم به رفتارهای اطرافیان خودم داشتم فکر میکردم که منم مثل شما مورد لطف واحترامشون هستم.وبا کوچک ترین کاری که برای پدربزرگم انجام میدم با احترام کاامل ازم تشکر میکنه.ودقیقا این رفتارش بامنه نه نوه ها وحتی فرزندان خودش
آقای احمدی بزرگوار ممنونتونم که کامنت زیبایی نوشتید تا با خوندش منم به درون خودم بیشتر رجوع بکنم.
واین احساس ارزشمندیمو بیشتر بشناسم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا محمود عزیز و خوش تیپ و دوست داشتنی
خدا رو شاکرم که این دیدگاه من موجب یادآوری این احساس عزت نفس در شما شد و این یادآوری موجب میشود تا طبق قانون توجه از همین سنخ رفتارها را بیشتر دریافت کنید
خدا رو شاکرم به خاطر دوستانی چون شما…
ممنونم آقا محمود عزیز بابت پاسخ شما به کامنت من
در پناه الله یکتا باشین و به شایستگی اسمتان در مقام حمد الله باشین و به شایستگی فامیل زیبایتان نماد و الگوی زیبا وَٱلۡکَـٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ برای همه ما باشین…
سلام و ارادت خدمت همه دوستان عزیز
آقای رضای عزیز خیلی زیبا نوشتید .
یه نتیجه گیری جالبی در مورد پول وتوحیدداشتید ،خیلی عالیه
( آها ، درسته که ما در این سایت عاشق توحید و یکتاپرستی شدیم اما از طریق چه کانالی وارد این مسیر شده ایم؟؟
از طریق پول ، اکثریت ما به عشق پول آمدیم…
پس به این نتیجه میرسیم که
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتاپرستی است)
بی نهایت سپاسگزارم آقا رضای عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا احد عزیز و مهربان و خوش قلب
چه اسم زیبایی دارین آقا احد
اسم شما حکایت از یکی شدن شما با خدای یکتایی داره که میگه قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ
و برداشت توحیدی شما از کامنت من مهر تاییدی است بر ادعای من
آقا احد من شما رو دوست دارم و از خداوند منان آرزو میکنم اینقدر غرق در خدای مهربان بشین که ذکر لبانتان این دو بیتی زیبا از مولوی شود
نی من منم ، نی تو توئی نی تو منی
هم من منم ، هم تو توئی هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار ختنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی
سلام به آقای احمدی عزیز
با خواندن کامنتتون یک بار دیگه برام مرور شد اون صحبت های استاد راجب ارزشمندی خودمون
اینکه هرچقدر برای خودت ارزش قائل بشی دیگران هم برات ارزش قائل میشن هرچی راجب خودت فکر کنی دیگران هم همینطوری میبیننت و اون انرژی رو میگیرن ازت و شما الگوی روشن این موضوع هستید
خیلی خیلی برام قابل تحسین هست این ویژگی عزت نفس بالای شما
دوست خوبم چقدر حس خوبی داشت خواندن کامنت شما ممنونم برای این کامنت زیباتون
همیشه شاد و ثروتمند و سلامت باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام کیمیا خانم عزیز و بزرگوار
چه اسم زیبا و پر از مفهومی
چقدر واژه ها باید نوشت تا فقط این زیبایی اسم شما را بیان کرد
پیشاپیش رسیدن شما را به جایگاه کیمیاگری که میگوید موجود باش و موجود میشود تبریک میگم…
من خیلی از شما ممنونم بابت این کامنت سرشار از تحسین و محبت شما را
در پناه الله مهربان باشین و به شایستگی فامیلتان در مقام رضای الله مهربات باشین ، همان مقام زیبایی که خدا از زبان مولانا به من و شما میگه
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
آقا رضای عزیز
سلام
چقدر من از خواندن کامنت های شما سر ذوق میام.
چقدر دوست دارم این ترکیب کلام را با قرآن که شما درش استادی.
احسنت به شما برای این احترامی که از همه جا دریافت میکنید.
احسنت که انسانها را این گونه برانگیخته میکنید.
به امید الله یگانه ام بزودی از جریان پول در زندگی تان برایمان خواهید نوشت.
پیشاپیش نوش جانتان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما بهار خانم عزیز
بسیار ممنونم از شما بابت این کامنت سرشار از محبت شما
شکر وجودتان که بودنتان در این سایت مایه خیر و برکت و حس خوب است
بهار خانم عزیز ؛ در ضمن من تبریک میگم به شما بابت تیک خوردن یکی از اهدافتان در امسال و آن ، هم فرکانس شدن با یک مرد
متعد
عاشق
خوش قلب
خوش بین
و…(کلکسیونی از زیبایی ها)
اینقدر حجم کامنت های خوب این سایت بالاست که حقیقتش وقت نمیکنم به همه برسم ولی دوست داشتم در زیر همان کامنت شما تبریک بگم که فرصت نشد خدا رو شکر الان موقعیتی فراهم شد تا اینجا به شما تبریک بگم…
از خداوند منان آسایشی زیبا از جنس این بیت شاعر برای شما و همسرتان خواستارم
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
آقا کنارِ بانو ، بانو کنارِ آقا
بنام نامی یزدان
سلام به شما آقا رضاخان احمدی بزرگوار
درود بر شرافت و روح بزرگ پدربزرگ مادری شما که انقدر فهیم و با شخصیت در قبال شما برخورد کردند که انقدر از لحاظ شخصیت بنیاد شما درست ساخته شده و درود به پدربزرگ پدری شما و امیدوارم خدا سال های متوالی بهشون عمر باعزت بده که این زنجیره عالی و رفتار قشنگ رو ادامه داده تا این لامپ روشن شخصیت شما به قوت خودش ادامه بده
واقعا لذت بردم از دیدگاه شما به ثروت و وصیت زیباتون از علی (ع) ایشون یه حدیث خیلی معروف دیگه هم تو همین باب دارند که میفرمایند: فقر از درب هر خانه ای ورود کند ،دین و ایمان از درب دیگه ی اون خانه خارج میشوند
واقعا اگر از نظر مالی نتیجه ی خاصی توی دست آدم نباشه کلام انسان بی قدرت میشه در نظر عموم
خیلی ارادتمندم خدمت شما و خوشحالم که صبح امروزم با کامنت پر مفهوم شما شروع شد
الهی شکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر آقا پوریای عزیز و خوش تیپ و جذاب و خوش قلب
بی نهایت ازت ممنونم بابت این کامنت سر شار از مهر و محبتت به من
خدا رو شاکرم بخاطر وجود دوستان عزیزی چون شما
امیدوارم به زودی زود از نزدیک در یک جمع زیبا همدیگر را ببینیم ، یک جمع زیبا از جنس لَا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوࣰا وَلَا تَأۡثِیمًا
آقا پوریای عزیز درپناه پادشاه جهانیان باشی ، همان پادشاهی که از زبان مولانا به همه ما میگه
نی ام زِ کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیز تر میدارم
سلام جناب آقای احمدی
امیدوارم غرق شادی و احساسات ناب همراه با توحید عملی باشید.
سپاسگزارم به خاطر کامنت عالی که نوشتین . من الان قبل این که برم بیرون گفتم بذار یه کامنت بخونم . از بعدِ فایل گربه چکمه پوش استاد تصمیم گرفتم بابت هر کامنتی که میخونم سپاسگزاری خودم رو حتما اعلام کنم .
چون وقت این بود که از خونه بیام بیرون گفتم بعد این که اومدم مینویسم .
وقتی داشتم از پله ها پایین میرفتم با خودم میگفتم یعنی آقای احمدی چیکار داره میکنه که میگه :
این روزها من و همسرم در یک خلوتی مشغول زندگی هستیم و تمام تلاش و جهاد اکبر من در حال اصلاح سیم پیچی های معیوبی است که مانع روشن شدن لامپ های مالی زندگی من شده اند…
به زودی نتایج مالی می آیند تا از طریق آنها سخن بگویم
تا اینکه دوستم تماس گرفت و گفت یک ربع دیرتر میام و منم اومدم نشستم روی نیمکت پارک تا به تعهدم عمل کنم و بنویسم .
وقتی شروع کردم به نوشتن چشمم به این نکته از کامنتتون خورد که ندیده بودمش
جهت کسب اطلاعات بیشتر در این عرصه ، صحبتهای استاد در فایل “توحید عملی 3 را چندین بار گوش کنید”
خیلی خیلی برام جالب بود که پاسخ سوالم رو همین حالا گرفتم . و خیلی سپاسگزار خدایی هستم که سریع الجوابه .
خیلی شما و همسرتون رو تحسین میکنم به خاطر این همراهی و همکاری .
براتون باورهای زیبای بینهایت قوی ، آرزو میکنم .
در پناه خدای عاشق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما غزل خانم بزرگوار
بسیار ممنونم از نظر زیبای شما
آن فایل توحید عملی 3 را گوش کنید خیلی کدها از ذهن شما باز میشود و بعد واژه هایی را که من در مورد “توحید و پول” نوشتم را بهتر درک میکنید…
من یک اصل برای خودم دارم تحت این عنوان که
“حرف زدن از خدا آداب داره”
اولین شرط اینکه بتوانیم از خدا حرف بزنیم این است که ثروتمند باشیم ، زیرا اگر ثروتمند نباشیم ؛ مورد هجوم این سوال واقع میشویم که
“تو که اینقدر خدا خدا خدا میکنی ، پس نشانه ی این خدا در زندگیت کجاست؟”
و یا مورد این طعنه ها واقع میشویم
“تو که این همه خدا خدا خدا میکنی ، به خدایت بگو این پراید مدل پایینت را برایت عوض بکنه و یک مرسدس بنز مدل بالا روزیت کنه”
و حقیقتا بدون داشتن نتایج مالی در برابر این سوالات لال میشویم و بجای تبلیغ برای هدایت مردم به سمت خدا و یکتاپرسی ، بدتر تبلیغ ضد خدایی میکنیم…
خلاصه حرف زدن از خدا آداب داره
باید با زبان نتایج صحبت کرد ،آن وقت کسی که واقعا قصدش تغییر باشد ، خودش با پای خودش می آید به سمت ما و از ما راهنمایی میخواهد و آن کس که قصدش بهانه جویی باشد بهترین نتایج را هم برایش عرضه کنیم آدم نمیشود که نمیشود
مثل قوم بنی اسرائیل که با چشم خود معجزه شکافته شدن دریا را دیدند ولی آدم نشدند که نشدند و بعد از دیدن چنین معجزه ی بزرگی از سمت خدا ، بجای خداپرسی ؛ گاو پرست شدند
…وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ
[سوره طه 85]
دقیقا مثل معجزه عصای موسی که ساحران فرعون را یکتاپرست کرد ولی فرعون و هامان را نه…
نتایج ما حکم همان عصای موسی را دارد ، هر کس خواست بسم الله و هر کس که نخواست ، به قول قرآن لَکُمۡ دِینُکُمۡ وَلِیَ دِینِ
باید مثل استاد پشت ماشین مرسدس بنز بود و فایل” توحید عملی 6 “را ضبط کرد
باید مثل استاد پشت ماشین فورد بود وفایل “قلبی که به سوی خدا باز است” را ضبط کرد
من یک اصل برای خودم دارم که تکرار میکنم
“ثروتمندان مظهر تجلی فضل خدا هستند و فقط آنها حق دارند از خدا حرف بزنند”
و هر موقع که میخواهم با خدا حرف بزنم از خدا معذرت خواهی میکنم بخاطر اینکه
او مرا مثل پادشاه (وَلَقَدۡ مَکَّنَّـٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَـٰیِشَ آفرید و سند شش دانگ وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ را بنام من زد ، اما من چه کردم؟
با باورهای شرک آلود پادشاه بودن خود را فراموش کردم و افتادم بدنبال گدایی از این و آن و بین خودم و این حجم از نعمت های خدا سدی عظیم کشیدم از باورهای محدود کننده ای مثل
اگر پولدار بشم از خدا دور میشم
و….
اگر این باور محدود کننده را دارین که “ثروت باعث دوری از خدا میشود” این آگاهی های بالا میتواند کمک کند که این سد محدود کننده ای که جلوی ورود پول و ثروتی که مثل اکسیژن حق طبیعی همه ما است ، را بشکند و جریان ثروت بر زندگی همه ما جاری شود
و در آخر اسم زیبا و فامیل زیبای شما را تحسین میکنم
اسم و فامیلی که مرا یاد یک غزل زیبا از مولانا انداخت که یک بیتش را خدمت شما تقدیم میکنم که قسمتی از فامیل شما هم در آن است ، بیتی زیبا که میتوانیم با آن مستِ مستِ مست شویم
بخواه ای دل چه میخواهی ،”عطا” نقد است و شه حاضر
که آن مَه رو نفرماید که رُو تا سال آینده
به نام خدای بزرگ و شکست ناپذیر
جناب آقای احمدی سلام .
خیلی خیلی ازتون ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتین و به خاطر متن ارزشمندی که برام نوشتین .
سپاسگزارم به خاطر توجه پرمهرتون به اسم و فامیلم که باعث شد به اثر بی نظیر مولانا اشاره کنید و من با خوندن اون غزل پاسخ سوالم رو گرفتم .
خیلی ممنونم به خاطر این که دستی از دستان ارزشمند خدا شدین برای هدایت من و همینطور سپاسگزارم به خاطر توضیحات ارزشمندتون که خیلی قابل فهم و دلپذیر بود. خیلی استفاده کردم و ازتون یاد گرفتم
در پناه خدای عاشق باشید
سلام جناب رضاخان عزیز و دوست داشتنی ، بسیار لذت بردم از کامنت بی نظیر و صادقانه ات، خیلی نکات آموزنده خوبی برام داشت، چقدر زیبا ترکیبی از شعر و قرآن و مطالب رو بیان میکنید ،
خداوندا به قدرت بینظیری
که حسنی لانظیری برتنیدی
چنین نوری دهی اشکمبهای را
چنینی را گزافه کی گزیدی
بگو ای گل که این لطف از کی داری
نه خار خشک بودی میخلیدی
تو هم ای چشم جنس خاک بودی
بگفتی من چه بینم هم بدیدی
تو هم ای پای برجا مانده بودی
دوانیدت دواننده دویدی
دم عیسی و علمش را عدوی
عجب ای خر بدین دعوت رسیدی
چو مال این علم ماند مرد ریگت
نه تو مانی نه علمی که گزیدی
جهان پیر را گفتم جوان شو
ببین بخت جوان تا کی قدیدی
بیا امید بین که نیک نبود
در این امید بیحد ناامیدی
بدو پیوندم از گفتن ببرم
نبرم زان شهی که تو بریدی
درپناه خدای رحمان شاد، سلامت و پایدار باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا سلمان عزیز و دوست داشتنی
بسیار ممنونم از شما بابت این کامنت زیبا که معطّر به یک غزل از مولانای عزیز بود
بسیار خرسندم از بودن در اینجا و داشتن دوستانی مثل شما که حرف از زیبایی و توحید و یکتاپرستی میزنند
دوستانی که کنار هم سوار بر این کشتی نوح شدیم و در حال رفتن به سمت اصل راستین خود هستیم ، همان اصلی که اگر یک قطره از شربت ناب خودش را روزی ما کند چنان مستِ مستِ مست میشویم که میتوانیم کوه ها را جابجا کنیم…
از اون شربت های ناب برای شما و خودم و همه دوستان بهشتی ام آرزومندم ، شربتی از این جنس بیت مولانا
شربتی خوردم زِ الله اشتری
تا به محشر تشنگی ناید مرا
سلام آقا رضای گل
این کامنت شما پاسخی به من داد که مدتها بود دنبالش بودم
نمیدونم یادتون هست یا نه
یه جایی که نمیدونم توی کدوم فایل بود سوال کردم که جرا ثروت برای خدا انقدر در اولویته؟
انگار آنروز شما از زبان خدا جوابمو دادید
ثروت دروازه توحیده
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتا پرستیه.
آدم تا به استقلال مالی نرسه ذهنش به آرامش نرسه به خودشناسی و بالطبع به خداشناسی نمیرسه.
بینهایت از کامنتتون لذت بردم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما آقا حمید رضا عزیز و دوست داشتنی
خدا رو شاکرم که لیاقت این را داشتم که بتوانم دستی از دستانش باشم تا شما بتوانید جواب یکی از سوالاتتان را پیدا کنید
واقعا این جهاد اکبر شما برای ایجاد باورهای مالی خاصه در عرصه معنویت و ثروت ستودنی است و من تحسین میکنم استقامت شما را در این مسیر
از خداوند متعال آرزومندم که بزودی زود چشمانم لایق خواندن نتایج شما در این عرصه شود…
در پناه پادشاه جهانیان باشید ، همان پادشاهی که در فرکانس ثروت قرار دارد و طبق قانون کبوتر با کبوتر ؛ باز با باز ، من هر چه ثروتمندتر شود بیشتر و بیشتر به این خدای ثروتمند نزدیک و نزدیکتر میشوم
سلام مجدد به آقای رضای نازنین و بینظیر
باز هم تو کامنتتون یه نکته ای بود که الان درکش کردم
شاید یک ملیون بار گفته بودم و خونده بودم و شنیده بودم که هر چی ثروتمند تر بشی به خدا نزدیکتر میشی
اما برام سوال بود چطوری؟
الان فهمیدم
طبق قانون هم مداری
خدا وند ثروتمند ترین و غنی ترینه
من هر جه ثروتمند تر بشم از لحاظ مداری بهش نزدیکتر میشم
به همین سادگی
ولی انقدر ساده بود که نمیفهمیدم
آقا رضا فقط میتونم بگم دمت گرم.
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهتون آقا رضا
از خوندنِ کامنت شما و تک تک کامنت هایی که برای اهل منزل نوشتین لذت بردم و اشک ریختم
کامنت شما و دوستان هزارتا پیام و نشانه برام داشت
با تمام وجودم با عشق از شما سپاسگزارم که با عشق نوشتین
ایشالا که غرق در ثروت بهشت و تجربه کنی
ثروت خیلی شیرینه
گوارای وجودتون
خدایا ما رو آسون من برای آسونی ها
خدایا به عظمت و شکوهت هدایتمون کن به راه نعمت ها
الهی و ربی من لی غیرک
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به شما سارا خانم عزیز و مهربان و بزرگوار
ممنونم از نگاه زیبای شما و خدا را سپاسگزارم بابت این نکته که توانستم دستی از دستانش شوم برای “وَ أَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَکَ وَأَبۡکَىٰ”
چقدر این اشکی را که در کامنتتون ذکر کردین مقدس هست و ساقی چنین اشکی خودِ خودِ خودِ اوست
این اشک اینقدر خوبه که یک قطره اش چنان وجود آدم را پاک میکنه که انسان را به درجه “لا یَمَسُّهُۥۤ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ”میرساند برای لایق شدن در دریافت الهامات و آگاهی های الهی از “فِی کِتَـٰبࣲ مَّکۡنُونࣲ”
من واقعا تحسین میکنم این اشک و لذت شما را ، واقعا خوشا به سعادتتان برای رسیدن به این حالت ، حالتی که در آن وصلِ وصلِ وصل به اصلِ راستین خود که همان الله یکتاست ، هستید
از خداوند متعال ، این لحظه ها و اشک ها را برای خودم و شما و همه دوستانم درخواست میکنم
در پناه پادشاه جهانیان باشید
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد گلم و همگی دوستان همراه
چقدر دلم برای کامنت گذاشتن تنگ شده بود و خیلی خوشحالم که الان اینجام و دارم مینویسم
استاد گلم این روزا دارم اینقد سفت و سخت رو خودم کار میکنم و لذت میبرم از مسیرم ک وقت نمیکنم کامنت بنویسم اینقدر که غرق در شادی ام
از این شادی ها برای تمام دوستانم خاستارم .
بریم سراغ سوال
چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
اولیش که خیلی زیاد میشنیدم ولی ی چند مدته کمتر میشنوم اینه که (خیلی حرف میزنی ،چقدر حرف میزنی ،کمتر حرف بزن )
واییی خدایی چقدر این حرف نزدن پاشنه آشیلم شده
جوری ک بارها میدونستم ک باید ساکت باشم اما بازم حرف میزدم
و خداروشکر میکنم که الان 1درصد بهتر شده و تواین چند وقته یکی دوبار این جمله هارو شنیدم
.
مورد بعدی اینه که (چقدر بلند پروازی)
من بااینکه راجب خاسته هام زیاد باکسی حرف نمیزنم اما وقتی شروع به کمی گفت و گو با بقیه میکنم بهم میگن خوشم اومد عزت نفست بالاست بلند پروازی و آینده نگر هستی
.
مورد بعدی اینه ک (چقد دیر میجنبی )
نمیدونم دلیل این که اینقدر اروم اروم کار میکنم چیه ؟خیلی هم دوستدارم که یکم سرعتم رو بالا ببرم
گاهی اگاهانه سریعتر کارامو میکنم ولی اینقدر ناخوداگاهه که یهو به خودم میام میبینم که دارم مث حلزون کار میکنم
خیلی رو این مورد هم باید رو خودم کار کنم
انشالله به امید خدا بتونم رو تمام جنبه ها رو خودم کار کنم و سال بعد وقتی میام و این کامنتمو میخونم بگم کِی واقعن من اینجوری بودم؟
انشالله با توکل به تنها فرمانروای جهانیان
خدایا شکرت که منو خلق کردی و هدایتم کردی جزء بندگان مومنت خدایا واقن سپاسگزارم
راستی بعد از چند روزی ک درگیر گذاشتن عکسم بودم
امروز موفق شدم و با کمک یکی از دوستان گذاشتمش ولی الان یاد گرفتمش و خیلی خوشحالم که عکس خوشگلم رو میبینم رو صفحه اصلی سایت
خدایا شکرت
هرروز از روز قبل پرانرژی تر و ثروتمند تر و باایمان تر باشید
خدانگهدار
بنام خداوند روزی دهنده و هدایتگر
سلام استاد عباس منش عزیزو خانم شایسته همیشه خندان
در مورد سوال تکرار شونده این فایل که چه بازخوردهای تکرار شونده ای رو از دیگران در مورد خودمون میشنویم
اتفاقا چند روزه فکرم مشغول این بود که من چند مورد بازخورد دارم حتما باورهایی داشتم که داره تکرار شونده میشه
مثلا چند ماه پیش با خواهر شوهرم به اتفاق هم رفتیم مهمونی با ماشین من و در راه یه تصادف کوچیک اتقاق افتاد و من چون خودم و مقصر نمیدونستم گازش و گرفتم و رفتم و خلاصه چون عجله داشتم برسیم به مهمونی با سرعت تمام رانندگی کردم و خواهر شوهر گرامی هم کلی از تند رفتن من ترسیده بود طوری که وقتی رسیدیم مهمونی داستان تصادف و با سرعت رفتن من شد نقل مجلس و دیگه حالا بیا جمعش کن هر کس یه چیزی میگفت مادرشوهر از یه طرف جاریها ازیه طرف که بله کاشف دراومد من کلا خیلی سرعت میرم و کلا خیلی بد رانندگی میکنم در صورتیکه اصلا خودم اینو قبول ندارم و سرعت میرم ولی کنترل شده و از رانندگیم لذت میبرم و همیشه به رانندگی خودم افتخار میکنم واین داستان و داستانهای مشابه اش باعث شد هر دفعه بحث رانندگی پیش بیاد من راننده بده باشم و همش انتقاد کنن که بله نسرین رانندگی چطور و فلا و بهمان
واز اونجایی که من خودم و قبول دارم زیر بار نمیرفتم و ناراحت میشدم
حالا با توجه با آگاهیهای دوره کشف قوانین و الگوهای تکرار شونده این مورد داره منو از مسیر دور میکنه و میدونم یه سری فرکانس و با باور قوی فرستادم که نتیجه اش شده این انتقادها و کم کم داره باورم میشه که من رانندگیم خوب نیست از قضا هر بارم که خانواده همسرم با من هستن و من رانندگی میکنم یه اتفاق کوچیک تو رانندگی میوفته که این بد روندن منو تایید میکنه حتی همسرم داره اینو میگه حالا یا واقعا من دارم بد رانندگی میکنم که از نظرخودم خوبه یا باور و فرکانسم این و میگه خودمم به خودم شک کردم و داره عزت نفسم میاد پایین
یه مورد دیگه همسرم همیشه میگه تو بی نظمی شلخته ای و به دخترمم میگه (دخترم 6سالشه) با تیکه انداختن به من که تو هم به مامانت رفتی و شلخته ای و بی نظمی و کلی بحث و جدل که من قبول نمیکنم چون خودشم خیلی با نظم نیست و علاوه بر اینکه من همیشه خونه رو تمیز میکن و همه چی و سر جاش گذاشتم دقیقا همون چیزی که همسرم میخواد تو خونه گممیشه و من دوباره متهم میشم به بی نظمی الان که فکر میکنم چند بارم مادر شوهرم این حرف و غیر مستقیم به خودم و اطرافیانم گفته
باز من این انتقاد قبول ندارم در مورد خودم
و کلا نمیدونم چکار باید بکنم و چه باوری بسازم که این بازخوردها تبدیل بشن به نقاط قوت من از سوی دیگران استاد و دوستان عزیز لطفا اگر راهکاری دارید برای تغییر باورها در این موارد راهنمایی کنید که آیا من باید بیشتر تو رانندگی و نظم خونه و کارام دقت کنم یعنی این انتقاد و بپذیرم واین درصورتیکه من این بازخوردها رو در مورد خودم درست نمیدونم یا باید باور درستی بسازم و کدنویسی شو انجام بدم
یه موضوع دیگه وقتی استاد تو دوره میگه کدنویسی اونطور که میخوایی عمل نمیکنه باید بری باورهاتو درست کنی من دقیقا نمیدونم چکار باید بکنم
به نظر خودم فکر میکنم باید اینطوری عمل کنم که
مثلا من قراره یه قرار داد بزرگ و تو مناقصه برنده بشم و بیمه اشو صادر کنم و کدش و مینویسم که دوست دارم با شرایطی که دارم و فارغ از اینکه شرکتهای دیگه چه شرایط بهتر و قیمت مناسبتری دارن ولی من برنده مناقصه میشم و این اتفاق نمیوفته بنا به صحبتهای استاد باید بیام باورشو بسازم خوب مشکل اینجاست چطور اینکارو بکنم چه باوری بسازم که تو مناقصه بعدی برنده بشم کجای کارم ایراد داره و چه باور غلطی و کد زدم
یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده اینکه من خودم خیلی تو گروههای واتساپ و تلگرام فامیلی فعال نیستم این بازخورد دارم که من اهمییت نمیدم همیشه غایبم فعالیت نمیکنم. … که البته درسته چون نمیخوام از فضای منفی اون گروه ضربه بخورم و فرکانسم منفی بشه و یه مشکل که فکر میکنم بر میگرده به عزت نفس میخوام تو گروه هاشون باشم چون اگر گروه ترک کنم احساس میکنم هم اعضای گروه ناراحت میشن و من و قصاوت میکنن هم یه مقدار خودم دوست دارم کم و بیش باهاشون باشم و یه جایی بینشون داشته باشم و با توجه به قانون میدونم که صد درصد باید از این گروهها لفت بدم ولی عزت نفس ندارم که اینکارو انجام بدم
استاد و دوستان خواهشا راهنمایی کنید
الگوی بعدی اینکه من تو کارام خصوصا صدور بیمه دقت نمیکنم برای فامیلها و خواهرهای خودم بیمه که صادر میکنم از قضا مثلا پلاک ماشین یه رقمش اشتباه میشه یا تخفیفاتش یا رنگش و ….. و اینم هر وقت بحث میشه بازخورد دارم که من بیمه هارو اشتباه و بی دقت صادر میکنم که میبینم این اتفاق و اشتباه صادرشده بیمه ها برای اعضای خانواده ام کما بیش اتفاق افتاده ولی برای غریبها خیلی دقیق بوده و من به ندرت کلا اشتباه دارم تو کارم ولی این بازخورد با کنایه ها از سوی فایلها دارم و نمیدونم چطور باوری باید بسازم دوستانی که وقت باارزشتون و برای خوندن کامنت من گذاشتید لطفا شفاف وبا مثال زدن و جایگزین کردن باورها توضیح دهید که راهکار راحت و ساده و اساسی چیه باتشکر فراوان از استاد عزیزو دوستان عزیز و هم فرکانسم در این سایت بارزش درسهای زندگی
در پناه الله مهربان شاد پیروز سربلند سعادتمند و ثروتمند در دنیا دنیا آخرت باشید
سلام دوست خوبم نسرین جان
بسیار سپاسگزارم از بابت کامنتت که اینقدر ساده و روان نوشته ای.
چون در کامنتت راهنمایی برای مسیرت خواسته بودی من خواستم از مثال های از خودم راهنمایی برای شما و خودم باشم باشد که خداوند مرا در این مسیر همراهی کند.
یک مثال از خودم :
من شخصیتی به شدت آرام هستم و باز خوردی که بیشتر از دیگران میگرم هم آرام بودن بیش از حد من هست.
در نظر بسیاری از افراد این ویژگی حسن و در نظر برخی افراد عیب محسوب می شود.
یعنی من آرام و شمرده شمرده صحبت می کنم
آرام و در مدت زمان زیاد حدود نیم ساعت غذا میخورم
آرام لباس میپوشم
آرام ظرف می شویم
آرام غذا درست می کنم
آرام کتاب میخوانم و نوشته ای مینویسم
آرام………
این در حالی هست که حداقل در شهری که من زندگی می کنم بهترین کوه نورد بهترین شخص در پیادهروی و بهترین شخص در بحث آموزش هستم.
حال سوالی که مطرح می شود این است که با وجود بازخورد های فراوانی که من از این جنبه( آرام بودن ) از زندگی ام داشتم به تغییر من کمک می کند یا نه ؟
پاسخ این است:
درست است که من نسبت به بقیه زمان بیشتری برای برخی کارها می گذارم ولی اتفاقی که می افتاد این است که همیشه در زمان مناسب به قرار ملاقات هایم میرسم – هیچ وقت از کار کردن احساس خستگی نمی کنم – اکثر مواقع شاد و خوشحال هستم – هیچ وقت به خاطر سریع نبودم به مشکلی بر نخوردم – همیشه خانه ام تمیز و مرتب هست بدونه اینکه من زیاد کار کنم – آرام بودن من باعث می شود حداقل در جمعی که هستم فقط احساس آرامش بیشتر را تجربه کنم و …..
پس من این اخلاق را در خودم دوست دارم چون به من کمک می کند، فارغ از این که بقیه چه بگویند.
چون من با این جنبه از زندگی احساس خوبی دارم انتقاد یا تحسنین دیگران برایم اهمیت ندارد.
و به نظرم عذت نفسی که با تعریف دیگران بالا رود و با انتقاد دیگران پایین بیاد عذت نفس نیست و هم مثال استاد هست که : وقتی کسی به یک استاد دانشگاه می گوید بی سواد ؛ استاد دانشگاه هیچ واکنشی نشان نمی دهد چون سواد در نظر استاد برای خود او ثابت شده؛ نیازی ندارد به دیگران ثابت کند که او سواد دارد یا نه.
من دو هفته پیش دوباره با این انتقاد که « نرگس تو خیلی آرام کار می کنی » از طرف خواهرم روبرو شدم ؛ با یک لبخند زیبا از ایشان پرسیدم:
خواهر جان مگر شما با این سرعت بالایی که تاکنون داری چه کارهایی انجام داده ای که من نتوانستم ؟
خواهرم با این سوال به فکر فرو رفت.
در حالی که خواهرم ازدواج نکرده و فقط کارهای خودش را انجام میدهد ولی من 11 سال هست ازدواج کردم دو فرزند دارم و همیشه همسرم بابت آرامش زیاد من از من تشکر می کند.
عذت نفس من نه با تعریف های همسرم بالا و نه با انتقاد های دیگران پایین نمی آید.
من کسانی را سوار ماشین ام می کنم که اخلاق سپاس گذاری داشته باشن.
من با کسانی صحبت می کنم که احساس مرا خوب کنن.
من در مهمانی هایی شرکت می کنم که حضور خداوند در آنجا باشد.
مهمانی هایی که در آن ها تهمت – غیبت – قضاوت – مسخره کردن دیگران باشد یعنی خداوند در آن مهمانی حضور ندارد و جایی خدا آنجا نباشد عزیز ترین آدم های زندگی ام باشد من در آنجا نخواهم بود.
در جمع ها خانوادگی و دوستان که از من دعوت می شود اول قبل از اینکه بروم از خودم سوال میپرسم:
آیا حضور من در آن جمع باعث بالا رفتن انرژی من میشود؟
آیا حضور من در آن جمع باعث شکرگذارتر بودن من میشود؟
آیا حضور من در آن جمع باعث بالا رفتن آگاهی های من میشود؟
آیا حضور من در آن جمع باعث بالا رفتن عزت نفس من می شود؟
آیا حضور من در آن جمع به معنی فرار کردن من از تنهاییست؟
آیا حضور من در آن جمع به معنی ترس از ترد شدگیست؟
و خداوند است که با طرح چنین سوالاتی؛ با نشانه های که به من میدهد وارد عمل می شود و باعث انتخاب صحیح من از رفتن یا ماندن می شود.
امیدوارم با خواندن این کامنت به سوالاتی که پرسیده بودید برسید.
شاد و پیروز باشید.
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام و صد سلااااااااااااااااااااام به عشقای من به تنها کسانی که میشه حرف عشق رو با اونها زد
استاد شما اسم خانواده صمیمی عباسمنش رو روی شاگردان تون گذاشتید و الحق عجب اسم با مسما و به جایی است، اینجا تنها جایی است که بدون ذره ای نگرانی میشه حرف دلت رو بزنی بدون اینکه کسی بخواد، مسخره ات کنه، بگه توهم زدی، خیلی خوشی، دیوانه شدی و….
و ما راحت میتونیم خودمان را موشکافی کنیم و آشغال های درون رو بیرون بریزم و تمیز و پاک از این مکان مقدس خارج بشیم.
خدا را سپاس بخاطر وجود پربرکت شما استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان توحیدی بینظیرم
سوال:
چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
دوتا چیز که خیلی از اطرافیان در مورد خودم شنیدم، یکی اینکه خیلی مهربان هستم و دومی خیلی حوصله بچهها رو دارم و با اونها خوب رفتار می کنم.
بودن با بچهها حس خیلی خوبی بهم میداد، مخصوصا وقتی حالم خوب نبود با دیدن یه بچه کودک درونم شاد و خوشحال می رفت که سرگرم بشه و منم به نظاره بازی این دو کودک می نشستم و لذت می بردم و گذر زمان رو احساس نمی کردم.
و این خصوصیت رو دوست دارم، چون کودکان خیلی معصوم هستند. ولی نسبت به قبل کمتر شده چون دیگه کودک درونم خانمی شده و میخواد مثل من فقط با خدای خودش تنها باشه.
ولی ولی ولی امان از اون مهربانی که دیروز سمانه جان و پسرم به اون اشاره کردند و یه صدای هشداری در گوشم به صدا درآمد. چرا که من از این مهربانی چه ضربه هایی که نخوردم ولی لامصب ریشه هاش اونقدر عمیقه که باید دوره عزت نفس مثل نفس کشیدن همراهم باشه که دست از سرم برداره.
مهربان بودن خودم رو فقط خودم میشناسم که چه جنسی داره،مهربان بودن من از جنس شهادت و ایثار است.
وقتی ایثار و فداکاری ات بر اساس امیال نفسانی باشد ونه شهود و الهام میشه یه تله که تو را به قهقرا میبرد، جایی که با آنچه که تو تصور می کردی از عرش تا فرش فاصله است.
وقتی بدون الهام به کسی کمک میکنی، دقیقا میشی مثل کسی که دلش برای کرم داخل پیله بسوزه و بخواد اون رو از پیله خارج کنه. حال حکایت مهربانی های منم همین است.(البته در ظاهر این طور نیست ولی با توجه به آگاهی های الانم چیزی غیر از این نبوده)
خدایا شکرت که مرا لایق بودن در این بهشتیان زمینی دانستی.
خدایا ما را لحظه ای بی یادت نذار.
سلاااااااااااااااامممممم به رضوان عزیزم
به رضوان مهربون
به رضوان با حوصله
به رضوان بچه دوست
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
میگم چقدرررررررر چهره ت به دلم میشینه هااااااا
وقتی پیامتومیخوندم انگار داشتم در مورد خودم مطلب میخوندم :)))))
یعنی بچه ایی تو فامیل نبود که بیاد خونه ما و موقع رفتن نچسبه به پام و گریه نکنه که میخواد پیش من بمونه !!!!!!
همیشه داداشم به شوخی میگه:
اگر بچه ها حق رأی دادن برای ریاست جمهوری رو به وجیهه جان میداشتند ، من یقین دارم با اختلاف زیاد از رقبا رای میاوردی :)))))
و اما در مورد مهربانی که گفتی…
آیییی آییییی آیییی چقدررررر خوب درک کردم رضوان جان و چقدررررر قشنگ و زیبا گفتی
احسنت بهت دختر
وقتی ایثار و فداکاری بر اساس امیال نفسانی باشه!!!!!!
عجب جمله قابل تأملی…
این مطلب رو قبلا گفتم ولی بازم جا داره اینجا برای خودم تکرار کنم:
یک استاد عرفان داشتم که مگفتن:
انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمیشود ، چون میداند هیچ کس نسبت به بنده مهربانتر از او نیست بنابراین انسان شاکر دلسوزی نمیکند ، اگر کاری از دستش بر بیاید انجام میدهد ولی این را هم خوب میداند که اگر کسی در شرایط ناخوب قرار گرفته، درسی را باید بیاموزد پس به خداوند اعتماد میکند
مثل همون مثال پیله که گفتی ، عالی بود…
ممنونم رضوان زیبارو
کامنت عالی و قابل تأملی بود دوست گلم…
الهی غرق در عشق و نور حق باشی…
به نام آنکه زیباست و زیبا می آفریند
سلام به بانوی عاشق و مهربان و زیبا رو و توحیدی
سلام وجیهه خانم عزیزم. چه خوبه که شما این مدت فعال شدید چه حس قشنگی است که شما و همسر عزیزتان با هم و هم پای هم هستید. ان شاءالله روز به روز شعله های عشقتون شعله ور تر بشه.
از هم مداری که آگاه باشی دیگه نمی گی چرا و چطور، فقط دنبال دلیل می گردی. شما که داستان زندگی تون رو نوشتید، خیلی شبیه زندگی خودم بود با یه تفاوت های کوچیک.
دقیقا همان سن بود که من و همسرم با هم آشنا شدیم توسط عموی من که با همسرم دوست بود.ما 4 سال همدیگر رو میخواستیم تا همسرم رفت سرکار بعد اومد خواستگاری و ازدواج و من بعد از اینکه بچهی دومم 3 سالش بود رفتم دانشگاه. منم مثل شما خیلی همدیگر رو دوست داریم فقط یکسری تفاوتهایی سلیقه ای هست که عشق ما اینقدر زیاده که دیده نمیشه.
حالا شما گفتید که مثل منم مهربان و بچه دوست هستید. باز تاییدی بر این هم مداری می دهد. یجورایی انگار خودت رو یه جا دیگه پیدا کردی.
حال چه خوبه که کسانی هستند که مثل تو باشند و احساس تنهایی نکنی. از بس دور و برم این مدل آدم کم بود(بچه دوست) که فکر می کردم اشتباهی هستم برای همین سعی می کردم اون حس ها را کمتر کنم. مخصوصا نسبت به بچهها.
از استاد عرفان گفتید، برام جالب شده بدونم اسم استاد عرفان تون چیه؟ یه دوستی دارم اون هم به کلاس های حضوری همچنین استادی می رفت ولی الان اسم اون استاد یادم نمیاد.
وجیهه بانوی زیبا و مهربان و توحیدی، ان شاءالله زندگی ات
غرق انوار الهی و شادی و سرور و نعمات بی پایان الهی باشه.
سلام و درود به رضوان نازنینم…
رضوان پر تلاش و مهربان و عاشق..
وقتی فکر میکنی خداوند چطوری جور چین روابط رو میچینه متحیر میشی از عظمتش..
تازه این فقط یک بُعد از نیاز ما انسانهاست که به خودش سپردیم و نتایجش دیوانه کننده است…
منو اینجا در این لحظه مقدس با بنده ایی از بنده گان خوبش آشنا کنه که مسیر منو میفهمه.. حس و حال منو درک میکنه… احساسات لطیفش همسو با من باشه…و….
الله اکبر از هر زاویه ایی نگاه میکنی انگار تابلویی رو میبینی که نامش معجزه اس…
و فقط دوست داری در سکوت زبان با قلبت شکر کنی و ستایشش کنی و عشقتو با همه وجودت بهش تقدیم کنی..
ممنونم رضوان عزیزم..
ممنونم که هستی و انرژی پاکت
و مهر نابت رو دریغ نمیکنی از دوستان هم مسیر و هم مدارت…
خوشحالم و خدا رو هزاران بار شکر که در کنار همسرعزیزت عشق و دوستی رو تجربه میکنی خواهر خوبم..
عشقتون پایدار و مهرتون همیشگی…
ممنونم که مینویسی…
ممنونم که از خودت میگی…
در مورد بچه ها: اتفاقا بچه ها خارقالعاده ان…
شبیهه ترین موجود به فرشته ها…
یک لحظه هم شک نکن ، کارت درسته دوستم…
در مورد مباحثی عرفانی پرسیدین خداوند منو هدایت کرد به سمت شیخ اشراق ( شیخ شهابالدین سهروردی)
که عرفان ایرانی رو بنیان نهادن..
و پیروی حکمت خسروانی بودن…
کسی که من میشناسم و ازشون بسیار آموختم استاد مقدم عزیز هستن که این سبک رو تدریس میکنن..
در نهایت رضوان جان وقتی صحبتهای استاد عزیزمون رومیشنوم به معنای واقعی ایشون رو تحسین میکنم و این حدیث از پیامبر برام کاملاااااا تأیید میشه که فرمودن:
(اگر کسی چهل روز نفس خویش
را کنترل کند و پرهیز کند از هر بد و مکروهی ، خداوند چشمه های حکمت را از درون او میجوشانند)
به معنای واقعی من اینو در استاد بزرگوارمون میبینم و خداوند رو خیلییییییییییییی شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد…
الهی همیشه در کنار هم در این مسیر ثابت قدم باشیم و نتایج مون ، حتی خودمونو شگفت زده کنه :)
غرق در نور و عشق الهی باشی خواهر گلم
سلام به وجیهه بانوی مهربان گروه.
چندین بار تاحالا وقتی کامنت شما رو خوندم گفتم باید یه جواب برای این بانوی دوست داشتنی بذارم ولی تا الان پیش نیومده… دیروز بنام این بود که بیشتر رو زیبایی ها تمرکز کنم و وقتی جواب شما به حمید عزیز حنیف، به اسدالله عزیز زرگوشی، به رضوان عزیز یوسفی و به مامان گلم رو خوندم گفتم حتما یه پاسخ برای شما می ذارم، دیروز اما فرصت نشد ولی امروز صبح گفتم اولین کاری که تو سایت انجام می دم گذاشتن پاسخ برای شما و یکی دوتا دیگه از دوستان خوب و توحیدی هست. خدا رو شکر که این فرصت فراهم شد.
کامنتهای شما همیشه پر از محبت و لطفه و این حس خوب شما به خواننده منتقل میشه. تحسینتون می کنم وجیهه بانوی عزیز و تبریک می گم برای این فرکانس عالی. خیلی خوشحالم که با همسرتون در این سایت فعال هستین و این هم مداری واقعا جای شکر داره :) این جمله ی شما که از استاد عرفان نقل کردین رو بسیار دوست داشتم که انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمی شه یاد اون قسمت از شعر پروین افتادم که خدا به مادر موسی می گفت کی تو از ما دوست تر می داریش
ممنون از کامنتهای زیباتون و الهی که حال دلتون همیشه عالی عالی باشه و در کنار همسرتون زیبایی ها و اتفاقات فوق العاده بیشتری رو تجربه کنید :)
هزاران درود به سمیه عزیزم
واییییی
واییییی
سمیه جان چقدر من عاشق این همزمانی ها هستم…
داشتم به مامان نازنینتون ، فاطمه بانوی عزیز فکر میکردم..
که در زمان خودشون چقدرررررررررررررر با سلیقه اسم انتخاب کردن !!!!
سمیه…..یاسمن….نسیم….
اون حرف «س»و «ی» که مشترکه در اسمهاتون اصلا یک احساس خوبی در آوا ایجاد میکنه…
واقعاااا تحسین برانگیزه :)
خیلییییی هیجان زده شدم وقتی اون نقطه کوچولوی آبی رو باز کردم و دنیای بزرگی از مِهر رو دریافت کردم…
سبحان الله از لطف خداوند…
ممنونم خواهر زیبا روی من با اون لبخند قشنگ و دلنشینت..
ممنونم که زمان میزارید و کامنتهای منو میخونید .
خوشحال شدم واقعاااااااااا خدایا شکرت..
در مورد نظری که به من دارید ، بی شک این قلب مهربان و نگاه زیبای شماست دوست خوبم .
ممنونم و خدا رو هزاران بار شکر که ما رو به مسیری هدایت کرد تا با عزیزانی مثل شما آشنا بشیم و آنچه دریافت میکنیم مهر باشه و مهر باشه و مهر باشه…خدایا شکرت..
چقدر قشنگ این کلام رو با این شعر همردیف کردین
آفرین به شما :)
لذت بردم از این طبع ادبی تون…
و ممنونم از دعاهای ارزشمند و نابتون. با همه وجودم میخوام این کلمات نورانی اول برای شما عزیز برآورده بشه و بعد برای همگی ما در این مأمن الهی…
غرق در نور و عشق الهی باشید دوست قشنگم :)
سلام به خانوم رضوان ، اول از همه تبریک میگم عکس پرفایلتون رو که فرکانس مثبت و انرژی از داخل عکس میزنه بیرون ، و اینکه اینکار این کامنت رو من نوشتم دقیقاااااا دوتا چیز رو گفتین که این روزا خیلیییی به من میگن ، میگن تو مهربونی و چه حوصله ای داری با بچه ها صحبت میکنی ، من عاشق افکارشون ،فکرهایی که در سر دارن ، و اینکه بچه ها خیلی به نظر من وصل هر هستن، اتفاقا دیشب ام داشتم از خونه پدری ام که مغازه امم اونجاست میومدم به دختر خانوم چهارم ابتدایی چند قدمی با من اومد گفت عمو سلیمان میخوام یه چیزی بهتون بگم ،گفتم بگو ، گفت شما خیلییییی…. گفت میشه بقیش رو شما بگی، گفتم خیلی مهربون ، گفت آره از جا متوجه شدین ، یه لحظه تو ذهنم الگو های تکرار شوند مرور شد ،
خلاصه بگم که حالا من یه نتیجه که از کامنت شما گرفتم اون درصد مهربونیت رو باید کنترل کنم ، بیشتر وقت رو بزارم روی خودم ،و در آخر باز از شما سپاسگزارم بابت کامنت عالیتون، کودک درونتونم فعال باشه ایشالله ، پارادایس ببینمتون
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقا سلیمان مهربان و عزیز و توحیدی و ثروتمند
کمک کردن به دیگران مقوله بسیار سخت و پیچیده ای است. شاید این ضرب المثل خواستیم ثواب کنیم کباب شدیم رو باید بگیم خواستیم ثواب کنیم کباب کردیم.
من یه مثال عینی دارم که همین چند روز پیش اتفاق افتاد.
پدر و مادر من تنها زندگی می کنند. خواهرای من گفتن بیاییم با هم خونه تکونی اساسی براشون انجام بدیم. خلاصه این آبجی های من تو این گرما شروع به ریختن و شستن و کلی خونه رو برق انداختن کردن. ولی این پروسه تمیز کاری نزدیک به 10 روز طول کشید و هیچ کس ملاحظه پدرم رو که اعصاب ضعیفی دارد رو نکرد. خلاصه بعد از تمام شدن بر اثر یه اشتباه کوچک و اتصالی در برق و سوختن کلید تمام خونه پر از دوده شد و انگار نه انگار تمیز کردند(فقط هزینه شستن قالی و موکت ها یک میلیون شد بغیر از مواد شوینده و لوازم جانبی). برام سوال بود چرا این اتفاق افتاد؟ کجای کار اشتباه بوده که زحمت این ها به هدر رفت. تا اینکه یه روز بعد از این ماجرا که آبجی هام هم اونجا بودند منم رفتم. و صحبت از شستن دوباره قالی ها و موکت ها شد که دیدیم بابام قاطی کرد و بلند شد موکت و قالی ها رو انداخت بیرون و گفت: خسته شدم دیگه 10 روزه خونه ریخته و پاشیده، خستم شد.
خلاصه آبجی هام با چشمان گریان رفتن خونشون و من فهمیدم علت این آتش گرفتن کلید چیزی نبوده غیر از فرکانس منفی بابام که تو این مدت داشته تحمل می کرده.
و اینکه آبجی هام نباید اینطوری خونه این پیرمرد و پیرزن رو می ریختن و می شستن.
من از این اتفاق دو تا قانون رو برای خودم مرور کردم.
اول احساس بد مساوی با اتفاقات بد
دوم نباید دلت حتی برای پدر و مادرت بسوزه مگه اینکه ازت بخوان که کاری رو براشون انجام بدی.
قانون با هیچکس شوخی نداره
حالا واقعا لطف و محبت هم دردسر داره. فقط باید روی خودت کار کنی به موقعش بهت الهام میشه که چه موقع کجا بری و چه کاری بکنی.
مررررسی آقا سلیمان مهربان. ان شاءالله ثروت سلیمان وارد زندگی تان شود.
سلام رضوان جانم، عزیز دلم. من عاشقتم دختر. ای جانم به این عکس پر از حس خوبت. ای جانم به این چهره مهربون و زیبات.
مدتیه کمتر می رسم بیام و کامنت دوستان رو بخونم. چقدر دلم برات تنگ شده.
خیلی تحسینت می کنم رضوان جانم.
امیدوارم که بهترین ها نصیب دل مهربونت بشه و هر روز و هر لحظه پر باشی از احساس خوب. هدایت خداوند رو آشکار دریافت کنی و در بهترین زمان و مکان به خواسته هات برسی.
به نام خدای بخشنده ی مهربان و هدایتگر انسان
سلام یگانه جااااااااانم ،یگانه مومن و موحد و خداجویم
دخترررررررررررر باورت میشه، دیشب خواستم برات پیام بذارم که کجایی نیستی، امروز هم کامنتت رو دیدیم گفتم آخ جون یگانه جان کامنت گذاشته، برم ببینم چی نوشته، ولی نتونستم برات پاسخ بنویسم.
خیلی دلم برات تنگ شده،
مررررررررررررررررسی که برام نوشتی و حالم رو عالی تر کردی.
ان شاءالله خدا تو موقعیتی قرارت بده که همه ازت شیرینی بخوان.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانوی ثروتمند
رضوان عزیزم! آخ جون که یاد من افتادی و خواستی برام پیام بذاری. خیلی لذتبخشه که یه انسان توحیدی، یه بنده خالص و پاک یاد آدم بیفته.
ممنونم ازت که این قدر محبت داری عزیزم. آره رضوان جانم. و امیدوارم توی اون موقعیت که همه ازم شیرینی می خوان، تو هم باشی و شیرینی اول رو خودت داده باشی، چون که خواستههات و مخصوصاً اون خواسته بزرگ بزرگهت محقق شده. اون روز رو تجسم می کنم. :)
سلام رضوان جان، مرسی از کامنت زیبایی که نوشتی… واقعا اینجا تنها جایی که بچه ها بدون اینکه نگران باشن از ایرادهاشون می گن و می دونن که نه قضاوت میشن نه مورد سرزنش قرار می گیرن تازه تشویق هم میشن به اینکه چطور اون آشغالها رو دور بریزن و پاک بشن… خدایا شکرت برای این سایت بهشتی…
رضوان عزیز و مهربون از چهره ی خوشگلت کاملا واضحه که بچه ها رو خیلی دوست داری، محبت و صداقت از چهره ت می باره و تحسینت می کنم برای این خصلت خوب. کودکی دنیای قشنگیه بنظرم بذار کودک درونت کودک بمونه تا هر از گاهی به این دنیای قشنگ گریزی بزنی :)
چقدر فرکانست خوبه و عالی داری رو خودت کار می کنی و انقدر خوب داری در درونت کنکاش می کنی… که محبت و مهربانی اگه از جنس ایثار و فداکاریه باید حواسمون رو جمع کنیم… محبت و فداکاری بی دلیل واقعا تله میشه و نباید توش بیفتیم… آفرین آفرین… همیشه از خوندن کامنتهات لذت می برم و مطمئنم کلی اتفاقات فوق العاده در انتظارته دختر خوب.
در پناه خدای یکتای مهربون شاد و سلامت و ثروتمند باشی.
بنام خدایی که مرا خالق زندگی خودم قرار داد
سلام به دو استاد عزیز و بزرگوارم
و سلام به دوستای خوب و نازنینم که با خوندن دیدگاههاشون درهای جدیدی از آگاهی و معرفت بروم باز میشه دید و نگرشم گسترده تر میشه
تمام آنچه در زندگی من اتفاق میفته چه خوب و چه بد، با افکار باورها و کانون توجهم توسط خود من بوجود میاد نه هیچ عامل بیرونی دیگه ای
49 روزه که هر روز صبح اینو بخودم میگم و تو دفترم می نویسم و در باره اش فکر می کنم تا تبدیل به باور بشه برام
چون باور چیزی نیست جز همون افکاری که مرتب تکرار میشه تو ذهنم
خدا رو شکر که دوسه سال هست دارم رو تغییر باورها و بهبود خودم کار می کنم تو این مسیر هم به هر اندازه که روی خودم کار کردم به همون اندازه نتایج وارد زندگیم شده
وضعیت حال حاضر زندگی ام که بنظرم تا حد زیادی رضایتبخش هست نتیجه فرکانسهاییه که قبل از این ارسال کردم
سعی کردم همیشه یادم باشه که احساس خوب=اتفاقات خوب
و اینکه ورودیهای ذهنمو کنترل کنم و غذای مناسب برای روحم فراهم کنم
و هرچه بیشتر ذهنمو تمرین بدم تا به زیباییها توجه کنم و شکارچی نکات مثبت باشم
از همه لحاظ پیشرفت کردم
از نظر مالی وضعیتم بهتر شده
روابطم با نزدیکانم و دیگران خیلی بهتر شده
سلامتی بدنم بیشتر شده
معنویتم و ارتباطم با خدا که از قبل هم وجود داشت چقدر نزدیکتر و صمیمی تر شده….خدا رو بینهایت شکر
و من با توجه به قوانین حاکم بر جهان کاملاً خوشبین هستم که در آینده وضعم بمراتب بهتر خواهد شد بخاطر اینکه چند ماهه دارم با تعهد بیشتر و جدی تر کار می کنم
خدا رو هزاران بار سپاسگزارم
_
چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکردتان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید
هر وقت میخوام در مورد الگوهای تکرار شونده بنویسم کلام آقای زرگوشی عزیز تو ذهنم میاد که عملکردم به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم میشه:
قبل از آشنایی با استاد
بعد از آشنایی با استاد و استفاده از آموزه ها
من بیشتر بازخوردهایی که از افراد میگیرم مثبت هست تا منفی، کم و بیش حتی قبل از آشنایی با استاد… و البته الان که دیگه با عمل به آموزشهای استاد خیلی بیشتر شده، دلیلش هم فکر می کنم بخاطر این ویژگی من بوده که از ابتدای جوانی بدنبال خدا بودم بودم و دوست داشتم یک انسان درستکار باشم دروغ نگم غیبت نکنم با دیگران با احترام رفتار کنم در برخورد با مصیبت ها و ناملایمات صبور باشم نسبت به دیگران حسن ظن داشته باشم
در برخورد با افراد خیلی میشنوم که برای این ویژگی ها تحسینم می کنن … و بشوخی میگن دست راستت روی سر ما! یا برای ما هم دعا کن!
اما یه بازخورد تکرار شونده انتقادی که در گذشته از نزدیکانم داشتم این بود که همگی گله می کردن که چرا اکثر اوقات اونا با من تماس میگیرن و حال منو می پرسن؟ چرا خیلی کم پیش میاد که من با اونا تماس بگیرم؟
یادمه وقتی که اونا زنگ میزدن من استرس می گرفتم که دیدی انقدر من زنگ نزدم تا دوباره اونا تماس گرفتن..و ازشون عذرخواهی و اظهار شرمندگی می کردم
کلاً زنگ زدن خیلی برام سخت بود حالا برای کار اداری و تماس با افراد غریبه که دیگه خیلی سختتر بود معلومه که روابط عمومیم ضعیف بود
ولی خدا رو شکر آگاهانه دارم رو این نقطه ضعفم کار می کنم و خیلی خودمو بهبود دادم
بر خلاف گذشته که تمام تماسهای اداری و یا تماس با افراد غریبه رو همسرم بعهده می گرفت الان خودم داوطلبانه این کارها رو انجام میدم
یا مرتب به خواهرها و برادرها و فامیل نزدیکم زنگ میزنم…جوری که قضیه برعکس شده…یعنی چند روز پیش خواهرم زنگ زد گفت دو سه روزه میخوام زنگ بزنم و همش خدا خدا می کردم که نکنه دوباره شما زنگ بزنی و من شرمنده ات بشم!
یعنی دقیقاً جای من عوض شده بود!
چقدر از این حرفش خوشحال شدم
بخاطر اینکه نشون میده من دارم به آموزه های استاد عمل می کنم و سعی بر بهبود خودم دارم
خدا رو شکر که در مدار دریافت این آگاهیها هستم و با این فایل های خود شناسی نقاط قوت و ضعف خودم رو بهتر پیدا می کنم
خدا رو شکر که در این زمان و همزمان با استاد دارم روی این کره خاکی زندگی می کنم
خدا رو شکر بخاطر نعمت وجود استاد و مریم جان و دوستان عزیزم در زندگی ام
از درگاه رب العالمین حال دل عالی و توفیقات روز افزون برای خودم و همه دوستانم درخواست می کنم
هزاران درود به فاطمه بانوی عزیز
اصلااااااااا نگفته، قشنگگگگگگ میدونستم این خصلتها تونو :))))
چنان انرژی تون رو از تصویرِ خندان و دوست داشتنی تون دریافت میکنم که ناخودآگاه لبخند به لبم میاد…
چند روز پیش داشتم پروفایل (فک کنم نسیم جان بود، جالب بود که دیدم همسن و سال منم هست) که نوشته بودن توی یک ساختمان با شما زندگی میکردن و با وجودی که براشون سخت بوده و نگران شما و پسرشون بودن مهاجرت کردن به کانادا..
اون قسمتش برام جالب بود که میگفتن مامانم چون این آگاهی ها رو دارن خیلی راحت تونستم تصمیم بگیرم…
اول که بسیاااااااااااااااااااار همگی تونو تحسین کردم که چه توفیقی بزرگیه که عده ایی از یک خانواده در مسیر رسیدن به شناخت خود، خداوند راستین رو پیدا کنن و اینقدر زیبا و آگاهانه زندگی کنند ، خدایا شکرت…
و بعد چقدر بیشتر شما رو تحسین کردم که چه عالی پیگیر این آموزه ها هستین و چه الگوی خوبی هستین برام که منم متعهد و پیگیر باشم و در نهایت به رضایتی برسم که بدونم خداوند ازم راضیه… ان شاءالله
ممنونم از حضور نورانی تون در این سایت و براتون سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
سلام به وجیهه بانوی عزیزم
خیلی خیلی ممنونم از نوشته پر مهرت و اظهار لطف و محبتت
بسیار شما رو تحسین می کنم که دیدگاههای زیبا و شیوا و سودمند می نویسی و در کامنت نوشتن و ارتباط با دوستان فعال هستی و چقدر انرژی و احساس خوب تو نوشته هات وجود داره و به مخاطبت منتقل می کنی
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
واقعاً خدا رو شکر می کنم که به این مسیر الهی هدایتم کرد و با تغییر باورهام و عمل به آموزه های استاد یاد گرفتم و تمرین کردم که نگران فرزندانم نباشم و وابستگیمو نسبت به اونها کمتر کنم با این نگرش راحتتر تونستم با موضوع مهاجرتشون و دوری از اونها کنار بیام
و خدا رو شکر که در این عصر و زمان زندگی می کنیم که با استفاده از امکانات تماس تصویری بیشتر روزهای هفته با هم در ارتباط هستیم
خدا رو هزاران بار شکر
انشاء الله همگی در این مسیر سبز به جایی برسیم که رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضوا عَنهُ بشیم هم خدا از ایشان راضی است و هم آنها از خدا راضی هستند
در پناه رب العالمین لحظه هات پر از یاد خدا و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
به نام ایزد یکتا
سلام و درود و عرض ادب به استاد عزیزم و بچه های سایت
سلام به خانم سلیمی عزیز
من وقتی کامنت شمارو خوندم دیدم خیلی شبیه شما هستم
با این تفاوت که من همیشه به دیگران زنگ میزنم و حالشونو میپرسم
چون قبل از اشنایی با استاد عزیزم واقعا تو خونه بیکار بودم و همیشه تلفن دستم بود وحال همه رو میپرسیدم حتی حال صاحب خونه 20 سال پیش
خیلی جالبه مگه نه خندم گرفت خخخخخخ
ولی حالا دیگه این طوری نیست از بس فایل گوش میدم و کامنت میخونم وقت برای غذا درست کردنم ندارم
خیلی فرق کردم همه نالانن که من تو خونه از بیکاری چکار میکنم نمیدونن
که من وقت ندارم سرمو بخارونم
خدارو شاکرم که منو به این سایت هدایت کرد تا خیلی چیزها رو یاد بگیرم که باعث پیشرفت در روح و روانم بشه
خدارو شاکرم که با خوندن کامنت بچه ها پاشنه اشیلم رو پیدا میکنم
خدارو شاکرم که تو این سایت عضوم
و خیلی چیزها از شما عزیزان می اموزم
همگی شما رو به خدا ی پاک و منزه میسپارم در پناه خدا شاد و سلامت و ثرمتمند در دنیا و اخرت باشید
سلام به ملیحه بانوی عزیزم
خیلی از شما سپاسگزار و ممنونم که از وقت ارزشمندت گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی و این حس خوب رو بمن هدیه دادی
بسیار شما رو تحسین می کنم که در پی رشد و پیشرفت خودت هستی و با پشتکار و جدیت در این مسیر قدمهای رو به جلو برمیداری
خیلی جالبه انگار از زبون من نوشتی که از بس فایل گوش میدم و کامنت میخونم وقت برای غذا درست کردنم ندارم!
چقدر خدا رو شکر می کنم که با استاد و آموزه هاش آشنا شدم و سعی می کنم اونها رو بصورت عملی در زندگی خودم بکار ببرم
و این سایت برای همه ما بهترین پناهگاه امنه که فارغ از هیاهوی دنیای بیرون برای بهبود خودمون تلاش کنیم و مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمونو بعهده خودمون بگیریم
خیلی این فضای خوندن کامنت دوستان و تبادل نظر با همدیگه رو دوست دارم…چقدر از همدیگه یاد می گیریم… چقدر احساس خوب نثار هم می کنیم…و بقول مریم بانوی شایسته همه اش سوده و سوده و سود
سپاسگزار خداوندم برای این نعمت گرانبها
از خدای مهربان درخواست می کنم که خیر و برکت و نعمتهای بغیر الحساب در زندگیت جاری و دلت پر از آرامش و عشق خدا باشه