هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

602 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان ،

    سلام و صبح بخیر به استاد زیبا وخوش اندام

    وبانو مریم شایسته عزیز ودوستهای خوب سایت ،عباسمنش،

    اول ازهمه باید بگم ،استاد بدن بسیار بسیار زیبا وعضلانی ،دارین اصلا من دیوانه میشم این بدن زیبای شما رومیبینم ،

    چقدر خوبه که وقتی تصمیم میگیری هدفی رو مشخص کنی وباعشق اون هدف رو پیش ببری،ودرنهایت به خواستت برسی .ونه تنها خودت سلامت ترمیشی حالت بهتر میشه ،زندگیت زیباترمیشه ‌

    بلکه انگیزه میشی برای خیلی‌ها ودستی میشی برای اینکه اونها هم به خواستشون برسن……

    تمام این فایل پرازمطالبی هست ،که بینهایت برای من در تمام امور زندگی به کارم میاد…… ،

    خدای من اصلا من باشگاه میبینم ازخودم بیخود میشم ،

    چه فضایی ،چقدر تمیز ،مرتب،چقدر تنوع دستگاه ،وچقدر رنگ دستگاهها زیبا بود ،

    واقعا لذت بخشه تواون محیط ورزش کنی ،

    من همینجا ازخدامیخوام ،منو هدایت کنه به باشگاههایی که اینقدر فضای بزرگ وپرازامکانات عالی داره ،ودستگاهاشم رنگهای زیبایی داشته باشه ،وتمیزوزیبا باشه وانقدر بزرگ باشه که هرجادلم خواست راحت تمرین کنم…..

    استاد ازوقتی این بدن شمارومیبینم ،پوست صورتتون رومیبینم ،میگم خدایا استاد چقدر خوب هم تناسب اندامشون بهترشده وهم پوست صورتشون شفاف و روشن شده ،

    خیلی تحسین می‌کنم این حد ازاراده وانگیزه وعشق شمارو در مورد رسیدن به اهدافتون،

    وتمام خواسته هاتون .که همیشه شما در تمام این مسیرتوفایلها میبینم میگین ،

    اصل رسیدن من به خواسته ام اون احساس بهتر هست ،

    اینکه من حس خوبی داشته باشم ،انرژی خوبی داشته باشم .

    چقدر خوبه که منم یادبگیرم .اگه به هدفی رسیدم ،

    به یاد بیاورم چطور العان به این خواسته رسیدم .اون راههایی که منو به اینجا رسونده چی بود،

    چه افکاروباورهایی بود ،

    وسعی کنم جوری برای خودم اون هدف رو در ذهنم قرار بدم که راه رسیدن اون هدف بشه جزیی ازباورهام ،بشه سبک زندگیم ،بشه لایف استایلم ،

    ….وبتونم به گفته شما از همین روش برای بقیه خواسته هام استفاده کنم ….

    خوب می‌خوام بگم چطور من انگیزه ام رو حفظ کردم درمسیر هدفم،

    دقیقا

    من ازاون سال 1400که به خاطر پندمیک مجبور شدم بمونم خونه وسرکارنرم ،

    یک جورایی انگار هدفی نداشتم ،واحساس میکردم باید کاری انجام بدم ،

    البته که اون اوایلش خیلی راحت بودم و استراحت میکردم ،ولی درکل من آدمی نیستم که بخوام شبها تا دیروقت بیدار بمونم وصبحها تالنگ ظهر بخوابم ،نه …

    بلکه این عادت شبها سبک بخورم .صبحها زود بیدار بشم ازبچگی جزویی ارعاداتم بود ،

    واسه همین همیشه آدم سروحالی بود ،

    من خیلی اضافه وزن نداشتم ،درکل بدنم بدنبود ،ولی دوست داشتم بهترباشم ،

    وازطرفیم من تابه‌حال هیچ ورزشی رو انجام نداده بودم،

    تااینکه بعد از اینکه درحد خیلی خفیف این بیماری رو گرفتیم ،

    من تواتاقم توقرنطینه بودم ،

    وبرای اینکه حوصلم سرنره توگوشی ومجازی بودم ،

    که پیجهای ورزشی رو نگاه میکردم .

    خیلی برام ،حس خوبی داشت اون اوایل فقط نگاه کردن به اون تصاویر وحرکات …

    باخودم گفتم خدایا من زود خوب بشم حالم بهتر بشه .ورزش رو شروع میکنم ..

    وبه لطف خدا ،که حالم بهتر شد ،

    اولین چیزی که باعث شد من اصلا شروع این ورزش برام‌انگیزه بشه این بود که دیدم ،وزنم کم شده درحد سه کیلو ،

    من خیلی اضافه وزن نداشتم .درگذشته ام،

    ولی هیچ وقت هم این طاقت وتحمل حالا این غذارو نخور واونو بخورروهم نداشتم ،

    ووقتی دیدم وزنمم آمده پایین ،خیلی انگیزه گرفتم .

    اصلا حالا به این فکر نکردم که چرا وزنم کم شده و ناراحت بشم حالا مریض بود من ،وخودمو تقویت کنم ،اصلا

    ونه اینکه به لطف خدا این فکرهارو نکردم بلکه باخودم گفتم ،ببین مریم همین ورزش سیستم ایمنی بدنم رو بیشتر تقویت می‌کنه ومن خیلی بهترازقبلم میشم،

    وامدم شروع کردم وهروز توی خونه ویه تایم مشخص گذاشتم که حالا این کارهام رو انجام میدم وعصرها میام روزی یک ساعت توخونه ورزش میکنم ،

    واین اتفاق افتاد .اصلا من به حدی حالم بهتر شده بود واحساس خوبی داشتم

    که به جرات میتونم بگم العان که میرم باشگاه .واینهمه امکانات دراطرافم‌هست .

    من به همون اندازه توخونه بدون هیچ امکاناتی به حدی لذت می‌بردم ازورزش وتمرینم که واقعا این حس برابری می‌کنه با زمان باشگاه رفتنم ،

    من تااین حد ازورزش توخونه لذت می‌بردم ،.

    اونم منی که تابه حال توزندگیم حتی یکبارم ورزش نکرده بودم ،

    من هرروز توی گوشیم پیجها و مطالب ورزشی رو دنبال میکردم .چون من که جایی نمتونستم برم باشگاهم که نمی‌رفتم حتی یک دوست ورزشکارم نداشتم اصلا کسی دوروم ورزش نمیکرد،

    ولی همین دیدن این تصاویر و مطالب بهم انگیزه میداد که منم میتونم ،

    اینکه هرروز احساس سبکی و راحتی و انرژی خوب رو تجربه میکردم ،خیلی بهم انگیزه میداد،

    حتی آمدم موزیکهای ورزشی دانلود کردم .بعدامدم اونومیزاشتم تایم ورزشم اونم توی گوشیم گوش میکردم باصدای کم که راحت ورزش کنم ……

    وباعشق ولذت ورزش میکردم عرق میرختم .اصلا فکرمیکردم من قهرمان ومربی وشاگرد خودمم .واین اتاق باشگاه کنه….

    وکلی ازخودم لذت می‌بردم ،

    العان که این مطالب رومینویسم یادحرف استاد افتادم که گفتن .

    نمیتونن بگن که العان که توامریکا تو خونه ی بزرگ وزیباشون بااین‌همه امکانات هستن

    احساس خوشبختیشون بیشتر ازاون زمانیکه که توبندرعباس تواون گرمای وحشتناک بایه دمپایی داشتن خیابانهای بندرعباس رو میرفتن .

    چون احساس خوب داشتن رو استاد همونجا داشتن …

    ومن هم دقیقا که حالا دارم اینها رو میگم همین احساس رودارم

    وچقدر برام جالبه که به حرف استاد اینقدر بدیهی وساده رسیدم ،خدایا شکرت ،

    بعد هم اینکه کم کم یه سری مربیهارو درپیج پیداکردم وازشون برنامه گرفتم .

    وهربار که من باتمرینات مربی جدیدم پیش میرفتم .احساس بهتری داشتم که آره دارم به هدفم نزدیک میشم .

    چقدر حالم بهتره چقدر سالمترشدم ،بهترشدم ،

    ومن به عینه دیدم که خدا ،

    چطور راهرو نشونم داد .

    هربار یه حرکت جدید یادمیگرفتم .کم کم حرکتهارو یادگرفتم بهتربزنم ،

    وهمینطورکه جلو میرفتم ،

    به این فکرنمیکردم که حالا چی میشه همش داشتم لذت می‌بردم وهمش داشتم چیزهای جدید یادمیگرفتم .

    واصلا توخونه ای که من قبلا ازبودن توش دیونه میشدم ،

    چون اول ازهمه روابط خوبی با همسرم نداشتم .

    واصلا فکرمیکردم بدترین جای دنیاست ودرکل ازش بدم‌میومد

    شده بود همه ی تفریح وبهترین جای دنیا برام .

    واصلا کل روز رو به همه کارهام می‌رسیدم که بشه اون تایم من ورزشمو شروع کنم .

    فقط خودخدا می‌دونه که من چقدر احساس خوشبختی میکردم .که دارم ورزش میکنم ،

    روحیه ی من که سالها افسرده بودم عصبی بودم ،اصلا تغییر کرد ،

    من همیشه میگم که انگار یه نیرویی درکناربود که من رو هل میدادواقعا همینطور بود ،

    اصلا این نیرو به حدی قوی بود که من انگار نمی‌تونستم به حرکت بعدی حتی فکرکنم وفقط پیش میرفتم .

    وقشنگ من دستهای خدارو توتک تک لحظات زندگیم دیدم .

    که چطور منو هدایت میکرد تواین مسیر ،

    اصلا آدمهایی رومیدیدم و مطالبی رو میخونم

    که میومدن تومسیرم ،که اصلا قبلا نمی‌دیدم ونمیدونستم …

    حدودا یک سال من مرتب توخونه هرروز ورزش میکردم .

    حتی غذاهایی که می‌خوردم هم یه جورایی به دلم الهام میشد ،البته که اونموقع متوجه نمی‌شدم .وقانون والهامات خدارو به وضوح درک نمی‌کردم

    .تازه تازه داشتم کتابهای موفقیت میخوندم .

    ولی حالا که فکرمیکنم .

    میگم خدایا چقدر من سپاسگذارتوهستم که اینجوری تودستهات منو گرفتی وفقط منو پیش بردی،

    یکی از کارهایی که بهم کمک میکرد انگیزه داشته باشم .

    این بود که همش حس میکردم این‌کارو‌باید انجام بدم .

    وخیلی عشق وشوروشوق داشتم براش ..

    من خودم رو تو ذهنم اون جوری می‌دیدم که دوست داشتم ودارم،،،

    واقعا لذت می‌بردم ازاین نگاهم به خودم

    منی که حرف بقیه برام‌مهم بود ولی ورزش بهم جسارت وشجاعت داد که فقط پیش برم ،وتوجه نکنم به حرفهای بقیه ،

    یه چیزی که من متوجه شدم تووجودخودم .

    ووقتی به حرف استاد فکرمیکنم ..

    میبینم که عشق .فقط عشق وشوروشوق زیاد بود که من رودراین مسیر نگه می‌داشت ،

    واین شوروشوق به حدی بود که اصلا هیچ چیز جلودارم نبود ،

    ازبس که که من دوست داشتم این کارو انجام بدم برام‌مهم نبود حرف بقیه …….

    چون میدونستم ،این‌کاربهم کمک می‌کنه سالمتر باشم .بهتر زندگی کنم .وشادباشم .

    اخلاقم بهتر میشد وقتی ورزش میکردم ،

    احساس میکردم انرژیم بالا رفته ،ومهمترازهمه اینکه به وضوح تاثیراتش رو داشتم تووجودم می‌دیدم واین خودش کلی بهم انگیزه میداد ،حال خوب که قبلا اصلا درکش نمکیردم….

    حسی که بعد از اتمام تمرین داشتم فوق‌العاده بود ،

    اینکه هدف داشتم

    اینکه احساس میکردم آدم بدرد بخوری هستم ،

    دارم کاریو انجام‌میدم که بعدها میتونم به خیلی‌ها کمک کنم .

    به خصوص خانمهایی که شرایط منو دارن ازم انگیزه میگیرن .

    وقتی این بدن این حال خوبم رو ببینن…..

    وخودم رو رها کرده بودم ودنبال این نبودم که حتما باید همین حالا برم باشگاه فلان وسیله رو بخرم .

    وازاونحایی که من درکل آدم منطقی هستم .

    این بهم کمک کرد

    بیام به خودم بگم …..

    بین مریم تو،دوتا زایمان داشتی .

    چهل سالته وحالا میگیم سی ساله ورزش نکردی .

    واین بدنته .

    زمان می‌بره به شکل دلخواهت دربیاد .

    همینطور که زمان برده این چربی‌ها توبدنت جمع بشه .حالا هم زمان می‌بره تا کم کم ازبین بره وجاشو به عضله های زیبا بده ،

    ومن خودم این اخلاق خوبمو تحسین می‌کنم که تویک سری مساعل عجول نیستم و به خودم وبدنم اعتماد میکنم وفرصت میدم ،

    وازاین طرفم خداهم بهم جایزه میداد،

    بعدیکسال که رفتم باشگاه .

    به مدت دوهفته بعدش یه جوری خداکارهامو جورکردرفتم پیش مربیم ..

    ووقتی ایشون منو دیدن اصلا باور نمی‌کردن من توخونه‌تونسته باشم یه همچین بدنی بسازم ،

    وفکرمیکردن من مربی هستم وحالا دارم ایشون رو مسخره میکنم ،

    .دقیقا ایشون من رو به شکلی دیدن .

    که من بارها خودم رو به اون اندام دلخواه تصورکرده بودم ،

    واونروز من اصلا ازخوشحالی نمی‌دونستم چیکارکنم

    فقط خدارو شکر میکردم ..

    همینکه من آمدم اینو به خودم گفتم که باید صبر کنم تا کم کم بدنم بهتر بشه ..

    همین جمله اونقدربهم کمک کرد که من خودم رو باکسی مقایسه نکنم .

    چون میدونستم برام‌منطقی شده بود هرکسی بدنش بااون یکی فرق داره ..

    واصلا ماها قابل مقایسه باهم نیستیم .

    بلکه به خودم میگفتم بدن من زیبایهای خاص خودش رو داره .

    وهمین‌ تفاوت‌ها باعث میشه هرکسی با اون نوع تفکروباوری که داره اون بدنی روبرای خودش بسازه که منحصربه فرده خودشه ،

    چقدر این فایل بهم کمک کرد تا،یاداوری کنم، برای خودم که چطور به اینجا رسیدم ‌‌.

    به خدا که اشک توچشمام جمع شده و داره همینجور می‌ریزه روصورتم..

    چون دیگه بهم ثابت شد .

    خدامهر باورم رو برام زد تایید کرد ….

    که مریم این رسالت توهستش .

    وباید انجامش بدی تا بتونی هم خودت سالم وخوب زندگی کنی وهم جهانت رو گسترش بدی وجای بهتری بکنی .

    استاد این فایلت این حرفهای شما

    دونه دونش .حرفهای خود خدابود برام

    که مریم یادت بیار ازکجا وچطور شروع کردی .

    ویادت باشه هدفت چی بوده .چی خواستی،

    استاد به طرز باورنکردنی ‌

    من تواین چند مدت اخیر کارهام به حدی آسان وراحت برام انجام میشه که خودم میمونم .

    امروز میگم این کاراینطور بشه بهتره .

    فرداش اتفاق میوفته .

    ازخوشحالی دارم بال درمیارم،

    اصلا افتادم رودور

    ….

    خدایا صدهزارمرتبه شکرت .

    العان که مدت زیادی نیست دارم ورزش میکنم وازوقتی آمدم توباشگاه یک سال میگذره ومن درحدود دوسال هست که عشق ورزش رو باتمام وجودم دارم باخودم نفس میکشم وزندگی میکنم .

    خداوند هدایتم کرد .

    ودارم دورهای مربیگری رو میرم .

    که خود رفتن به این دوره اصلا به این نیت نبود ،که حالا بیام وبخوام فوری مربی بشم ‌

    گرچه که این یکی ازاهدافم هست .

    ولی مهمترازاون درک این ورزش ودونستن مطالب بیشتر و آشنایی بیشتر با آناتومی بدن هست .

    که به لطف خدا به راحتی دارم‌طی میکنم …

    وچقدر خدا راه ها ودستهایی رو برام می‌فرسته که درکنار عشق واحترام بامن برخورد میشه ..

    انگار فقط منم تواین دنیا .

    انگار من مهمترین شخصیت این‌جهانم .

    وچقدر خدا رنگش وحضورش باورزش برام توزندگی ودردرون خودم واضح مشخصتر شده وایمانم قوی تر شده ،

    چون اعجاز این ورزش وحضور خدا .ودرک‌وعشق این اتفاق باعث شد استاد رو دراین مسیر پیدا کنم باهاش هم مسیر بشم .

    بشه معلم والگوی من .

    وخدا منو هدایت کرد .

    وگفت بیا مریم بیا می‌خوام همینطور که داری ورزش میکنی سلامتیت رو حفظ می‌کنی دستات رو بزارتودست عباسمنش این آدم مورد تایید منه تورو به بقیه خواستهات می‌رسونه .

    ویادت باشه این مسیر مسیر توحیدیه .

    مسیری ابراهیمی.

    چون می‌خوام اینو درک کنی بفهمی چون خودت خواستی، که فقط باید منروبپرستی وفقط ازخودم کمک بخوای ،

    یکتاپرست باش

    ویکتا پرستی رو‌ترویج کن این مسیرته باورزش بهش پروبال بده باورهات رو تقویت کن .

    وبا عشق وباحساس خوب شاد راهتو برو .من همراهت هستم،هرجا که خسته بشی ،دستت رو میگیرم .

    چون ازم خواستی ،چون فقط به خودم گفتی ،

    چطور عاشقت نباشم .

    چطور ازخودت نخوام وقتی همه چیز توهستی ،

    استاد من چقدر خوشبختم که اول صبح چشم بازکنم بیام سایت .

    وخدابامن باکلام شما حرف بزنه،

    من دیگه چی می‌خوام ،

    ازاین واضح ترکه خدا بابندهاش حرف میزنه .

    عاشقتم استاد

    این مطالب باعث شد تا بیام وبرای خودم نتیجه بگیرم وبنویسم که چطور به اینجا رسیدم …..

    اینکه برای خودم رویایی داشته باشم .دست یافتنی،

    اینکه باورهای خوبی براش بسازم .

    اینکه به خودم وخدای درونم اعتماد کنم قدم بردارم

    اینکه ازمسیرم لذت ببرم .

    شادباشم …

    واسه هدفم شوروشوق داشته باشم .

    عاشق هدفم باشم .

    عشق خیلی مهمه ..

    وباورداشته باشم بهش میرسم چطورش مهم نیست چون وقتی حرکت میکنی ،خداکمکت می‌کنه ،

    یه وقت به خودت میای میبینی باادمهایی اشناشدی که اصلا ربطی به گذشتت ندارن

    اینکه اگه نتیجه گرفتم حتی کوچیک خوشحال بشم‌وسپاسگذار خداباشم

    اینکه صبور باشم‌عحله نکنم …

    به حرف کسی گوش ندم .که حالا تو نمیتونی سنت زیاده دیر شده ،نه‌پیش برم وخودم رو به چالش بکشم حتی اگه خیلی برام سخته چون یه کارجدیده و همین انجام دادنش بهم حس سرزندگی وجوانی میده …

    اینکه تعهد داشته باشم ،به هدفم ،،،

    اصل رسیدن به هدفم رو باید احساس خوب بزارم …

    واین که ایمان به‌خداداشته باشم .

    وپیش برم ،خدا راههاومسیرهای جدید رو بهم میگه منو هدایت می‌کنه ..

    حتی اگر یه جایی خسته شدم ،با خودم‌مهربون باشم استراحت کنم ولی دوباره با انگیزه تر بلند بشم وشروع کنم ..

    و خودم‌روتحسین کنم .خودمو دوست داشته باشم عاشق خودم باشم .

    خواستهامو مدام تجسم کنم .

    باخودم تکرار کنم .

    مداومت داشته باشم تومسیرم .

    واینکه مطالبی که لازمه بیشتر درمورد اون هدف وخواستم رو می‌خوام برم بخونم یادبگیرم تواینترنت سرج کنم ،

    بارها و بارها تکراشون کنم تا بشه جزویی ازباورهام .

    وهرروز خدارو شکر کنم به خاطر هدف وخواستم اینکه موفق شدم وتونستم انجامش بدم .

    واین کارو بزرگش کنم برای خودم ،

    حالا که به خودم نگاه میکنم میبینم همه‌ی این‌کارهارو من انجام دادم ..

    چرا ….

    چون عاشق ورزش هستم واین عشق اصلا معجزه کرده درمن …

    ومن باید باهمین عشق وبا همین شوروشوق برای بقیه هدفم باید پیش برم ..

    هم روابطم هم ثروتم هم سلامتی بیشترم .وهم روابطم باخدا …

    چون استاد میگه هرچقدرم که خوب عمل کنی ،،،

    بازم میتونی بهتر ازاون عمل کنی ،،

    پس پیش به سوی بهترینها ..

    استاد ازت سپاسگذارم فایلت بینظیر بود ..

    عاشقتم .

    در پناه خدا شاد سلامت خوشبخت ثروتمند وسعادتمند باشی ..

    ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    بنام خداوندی که هر لحظه در حال هدایت ماست

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    وای استاد از قشنگی خودتون بگم از قشنگی اندامتون بگم از قشنگی باشگاه بگم این رنگ بی نظیر از دستگاههای هیولا بگم از تیپ خفنتون بگم احساستون رو اون راضی بودنتون رو ازاین عکس دریافت کردم چه حس فوق العاده ای بهتون تبریک میگم بخاطررسیدن ب این هدفتون وتحسینتون میکنم بخاطر استمرارداشتن برای رسیدن ب هدفتون واین اراده قوی وپشتکاروعملتون

    استادبااین فایل چقدررررررربرامن بولدترشد ک رسیدن به هدف معنوی ترین کاردنیاست

    بارسیدن به اهدافم باعث گسترش جهان میشم وخدابم افتخارمیکنه

    اینکه هدف های ما چقدر ارزشمند ومعنوین ومن رومصمم ترکردین برای رسیدن ب اهدافم اعتراف میکنم ک یکم انگیزم داشت کم میشد اما بااین فایل انگیزم دوباره بیشترشد وفهمیدم ک من بایدب اهدافم برسم بایدهدف داشته باشم باید برای رسیدن ب اهدافم استمرارداشته باشم ک البته خداروشکردرمورد استمرار داشتن اینجورهستم وهدفم همچنان استقلال مالیه ودرراستاش عمل میکنم وخداروشکر راضیم ودرحال پیشرفت

    حالابریم واسه تفکروانجام تمرین

    1.چند هدف که در زندگی خود به آن‌ها رسیده‌ای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟ مواردی مثل:

    اول 3تاهدف رومیگم ک قبل ازآشنایی باشما ودونستن قانون برام اوکی شد ک قطعا اگر قانون رومیدونستم ب روش های بهتری هدایت میشدم برای داشتنشون (باتغییرباورام)بجز یکیش البته ولی خب بقول قرآن کلا نمد به هروری بخوایم بریم هرروشی خداهدایت میکنه دیگ طبق باورامون

    من سه تاشویه جامیگم چون فک ک کردم دیدم واقعا راه رسیدن ب همشون یکی بوده حالا اهداف من زمانی ک ازدواج کرده بودم(یکیش مستقل شدن ازخانواده همسرم بود من یکسالی بودبااونازندگی میکردم و بعدازیکسال باردارشدم وزمانی ک باردارشدم باتوجه ب شرایطی تصمیم گرفتم مستقل شم دومینش خرید لباسشویی سومیش خرید گوشی چهارمی خرید تلویزیون)

    الف.چطور انگیزه‌هایت را حفظ می‌کردی؟

    دررابطه بامستقل شدنم وقتی باردارشدم شرایطی پیش اومد واتفاقاتی روتجربه کردم ک بهم این انگیزه رودادک جداشم بااینک میگفتن نمیشه ممکن نیست مثلاهمسرت کارنداره بایه بچه چکارمیکنین خرجشوکی میده خرج خونه اجاره والی ماشالا امامن اون انگیزه روگرفته بودم وتصمیمم هم جدی بود حالاالگومم داداش بزرگم بود ک دقیقاباهمین شرایط من زندگیشوشروع کرده بود

    درمورد اون سه تاوسیله هم ک شرایط بدی بود مثلا لباساروبا دست میشستم بچه کوچیک داشتم کمرددردودست دردم داشتم یایکی دوباربردم خونه داداشم ک حرف عروسمون ک ازروشوخی بودیاهرچی بم این انگیزه روبراخرید لباسشویی داد

    گوشی وتیوی هم ک دیگ براسرگرمی میخواستم واین انگیزم بودبراداشتنش وهمینطوربرادخترم ک برنامه ببینه

    ب.چطور ذهنت را برای ایده‌های بهتر باز می‌گذاشتی؟

    حالاکلی میگم خوشبختانه برای هیچکدوم زورنزدم درموردهمشون یادمه خیلی ریلکس بودم وفقط فکرمیکردم قبل خواب یاوقت بیداری بهش فک میکردم ناخوداگاه توذهنم میپرسیدم چجوری بااین شرایط ک اسون باشه اذیت نشم ینی یه راحتی پس زمینش بود وبه همین دلیل ب راحتی هدایت شدم برای خریدشون

    مثلابراخونه این ایده اومد ک ب داداشم بگم بندربرام خونه پیدا کنه وکلابریم بندرتاعشق جان کارپیداکنه ک همینکه ب فکرم رسید ب داداشم گفتمواونم پیگیرشد

    براگوشی چندین ایده بودباباورای اون موقعم ک بهترینش روانتخاب کردم ک باشرایطمم میخوندخریدقسطی از شهربابام وهمسایه بابام اینا ک معلم بود ضامن فرهنگی راجب لباسشویی هم ک تونت گشتم و ایده این بودک فعلا دونفریم وزن کم بگیریم تابعد بزرگتر وباشرایطمونم جوربود تهش گفتم اگربیشتربودمابقی طلامیذارم تابشه تیوی هم ک ایدم این بودک بازسایز متوسط بخرم حالایه برند معمولی قیمت مناسب ولی بازم خودمودرحد ال ای دی میدیدم خداروشکر خخخخ واینکه براخریدشم ایده ای ک داشتم فروش طلادخترم بود چون طلاهاشو یادرمیاوردیامیشکوند ومیجویید خلاصه

    پ.چه نگاهی کمک می‌کرد تا بتوانی هدایت‌ها و نشانه‌ها را بهتر ببینی و دنبال کنی؟

    راستش من اونموقع این چیزارو ک نمیدونستم ولی فک ک میکنم میبینم یه اطمینانی داشتم ک این روشه این راهه این ایده دقیقاهمون راهه یاهمون کاری ک بایدانجام بدم مثلا اگ یه جامیدیدمش میگفتم دقیقا همونی ک من میخوام خوشحال میشدم پیگیرش میشدم ینی ناخوداگاه نشانه هارودنبال میکردم

    ت.چطور نجواهای ذهن را کنترل می‌کردی و در مسیر می‌ماندی؟

    مثلا راجب خونه یادمه اونموقع نمیدونستم نجواذهنه میگفتم خودم دارم این فکرومیکنم دیگ مثلا این فکربود ک شایدخونه پیدانشه مثلا اینا میگن خرج خونه اجاره یامثلا تنهایی چجوربچه بزرگ کنم یاحالایادم نمیاد زیاد ولی یادمه پشتش میگفتم اینهمه ادم بچه بزرگ کردن تنها داداشم رفت بدون هیچ پولی موفق شد خداکمکم میکنه ینی نمیذاشتم نجواحالموبدکنه درمورد اون سه موردم برالباسشویی ک هیچ نجوایی نداشتم اینقدرانگیزه وذوق و شوق داشتم ومصمم بودم ک اصن نجوایی نبود ینی روزی ک عروسمون اون حرفوزد ینی من فک نمیکردم بتونم لباسشویی بخرم(البته باورشدنش بیشتربود برام فک ک میکنم) اما اون حرف چنان انگیزه ای درمن ب وجودآورد ک ازصب تاعصردنبال مدلش گشتم عصرم توبازار اینقد خداقشنگ هدایتمون کرد ک رفتیم ب یه مغازه جایی ک اصن فک نمیکردیم باشه فقط یه حسی میگفت برو جلو برو اینوراونور شوهرم غرمیزد ولی من حسم میگف برو میرفتیم تارسیدیم ب اونجاحتی شوهرم میگفت بابا اینجا فقط عطاریه ک یهودیدیمش اول بخاطرغرای همسریه لحظه سردشدم گفتم ول کن بریم اینهمه جاپرسیدیم مدلی ک خواستیم وقیمت ماروندارن ولی یهو عشقی اصن ازین روب اون روشد رفتارش یهوگفت ن بریم اینجا منم گفتم بریم ودقیقاهمون مدل ک دیده بودم باهمون قیمت داشت وچون یه دونه آخریش بود وماله چندماه پیشم بود باقیمت کمترم دادبهمون ومانقدخریدیم

    براتیویم تودیواردیده بودم ک درگهان بود بعد هی میگفت اگ الکی باشه اگ بری گرونترباشه اینهمه پول راه میدی بعد عشقی عصبی میشه ولی من گفتم میرم اگرقراربودنشه پیدانمیشد ک کارخداست خودمونیم باورام راجب خدا بدنبودا خخخ ک رفتیم و دیدیم وی مارک خوب خریدیم ک همه چی هم داشت وتازه پایه دیواری هم اشانتیون دادبمون وما پول کم نیاوردیم ب همین راحتی خداروشکر گوشیم نجواخاصی نبود چون تایادمه هروقت هرمدل گوشی خواستم راحت گیرم اومده یادمه حتی شوهرم میگفت مدل پایینترفعلا بخریم ولی من مدل بالاترمیخواستم ک همش تونت دنبالش بودم اطلاعات میخوندم رنگاشومیدیدم ک اولش رفتیم قسطی بندربخریم یه مقداربایدنقدمیدادم مابقی طلا(طلاها دخترم خخخ قبل ازفروش براتیوی)ک نشد قده اون گوشی گفت مدل پایینتربردارمنم گفتم ن حتما راه هست من همون مدل میخوام ک بعدایده خریدازشهربابام اینااومد اونم خیلی راحت انجام شد آدمی ک همیشه مریض بود نمیتونست تکون بخوره تو طول خرید گوشی من حالش خوب خوب بود وهمه کارام انجام شد و ب راحتی خریدم

    ث.دیدن چه الگوهایی ایمان شما را درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت می‌کرد؟

    الگو من براخونه برادرم بود باشرایط خودم تونسته بود ومنم برام باورپذیزشده بود ک دیگ اینم ب لطف رب زمانی ک من جدی شدم پدرشوهر براشوهری کارپیدا کرد یه هفتم رفتیم خونه داداش تاخونه پیداشد و پول پیشم ک کسی کمک نکرد وخوشحالم نکرد چون باعث شدن ک ازصفر زندگیمونوخودمون بسازیم و حلقه هامونوفروختیم وازونجامن فهمیدم فقط ازخدابخوام ودیگ روهیچ کسی ن حساب کردم ن انتظارداشتم

    مابقی وسایلم ک باز الگو تادلت بخوادبود براخرید قسطی وراحت

    درمورد روشای دیگم یادمه براهمشون شکرگزاربودم تجسم میکردم ناخوداگاه اطلاعاتشون روجم میکردم جاشون روحتی مشخص کرده بودم ازخوبی وکیفیتشونم ب همه میگفتم بااینکه هنوزنخریده بودم

    یه هدف دیگ ک اینووقتی قانونو میدونستم ینی همین چند وقت پیش بش رسیدم خرید یه ارزبود وسودی ک بم داد نجواهامیومد ک اگ افت کنه نشه پولت بره ولی من میگفتم همون خدایی ک ب اینهمه ادم سودمیرسونه ب منم میده خداحافظ جان و مالمه کامنت بچه هارومیخوندم ک سودکردن میخوندم تحسین میکردم میگفتم ببین شده برااینا برامنم میشه خدااوناخدامنم هست نمیذاشتم حالم بدشه میگفتم بارها بم داده بازم میده اون همون خداس منم ک همچنان دارم روباورام کارمیکنم میشه وازتجسم وشکرگزاری استفاده کردم وحسمم عالی بودوبراخریدم ازخداپرسیدم ونشونشم دیدم ودرنهایت همونجورک تجسم کردم شد ونتیجه گرفتم خداروشکر

    خلاصه ک استاد قشنگم بااین فایل طوفانی درون من ب پاشده ازین ب بعد هروقت انگیزم خواست کم شه این فایلوگوش میدم اصن یه انرژی خاصی داره این فایل اینوجدی میگم وبازم بهتون تبریک میگم

    درموردسوال اخرم من این روشاروک گفتم اجرامیکنم ولی باباوراجدیدم ب راههای بهتری هدایت شدم واینکه نشانه هارومیبینم وتاییدمیکنم وهرپیشرفتی ک کنم براخودم بولدش میکنم وخودموتحسین میکنم بابتش وازش انگیزه میگیرم براادامه مسیرودنبال الگوهام میگردم وروباورام کارمیکنم وادمه میدم تابه هدفم برسم ب لطف رب

    استاد جان بی نهایت ازت سپاسگزارم ک بارسیدن ب تک تک اهدافتون باعث شدین ماهم حقیقت جهان روبفهمیم وبدونیم ک ماهم خالقیم ورویاهامون رویانیستن

    در پناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    مهدی خویشوند گفته:
    مدت عضویت: 889 روز

    سلام به استاد عزیزم دمت گرم با عشق خدایش کلی لذت بردم چطور بگم برات من مدت چهار ماه هستش با شما هستم هرروز دوسه بار میام داخل سایت و کلی یاد میگیرم اینجا شده خونه م استاد من تو این چهار ماه بخوام برات بگم اول از این بعد دوازده سال مواد رو ترک کردم بدون اینکه برم دکتر یا هر چیزی که به ترک اون کمک کنه خدا کمکم کرد وبه راحتی ازدستش راحت شدم استاد آرامشم نگم برات زمین تا آسمون فرق کرده نه بدو بدو نه حرص زدن راحت راحت دارم عشق میکنم استاد الان دو هفته میشه هدایت شدم به باشگاه بدن سازی اون روزهای اول خیلی ادیت شدم از طرف دوست وآشنا که سر پیری یاد ورزش افتادی من 39 سالمه با خودم واز خدایی خودم خواستم بمونم تا بدنم به فرم عالی برسه نه به خاطر حرف مردم به خاطر سلامتی که بهم دست میده یه حس خیلی خوبی داره باشگاه رفتنه روزهای اول ذهنم خیلی منو ادیت می‌کرد یه بدنساز خوش هیکل رو میدیدم اون فکر منحرف می‌آمد تو نمیتونی این چند سال کار کرده ولی من یاد گرفتم تحسین کنم یاد گرفتم با نگرش مثبت به نگاه کنم وقتی اون هم باشگاهی هارو میبینم وشروع به تحسین میکنم اون افکار مخرب گم میشن اینو شما به من یاد دادی ومن ازت سپاس گذارم و استاد عزیزم عکس قبل عمل رو گرفتم وبه امید خدا بعد عمل رو هم به زودی برات میفرستم که ببینی چه کردی با ما وبه خداوندی خدا خیلی دوستت دا رم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2234 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقا مهدی عزیز و توحیدی و ثروتمند

      خدا را هزاران بار شکر که هدایت شدم به کامنت شما.

      (از اونجایی که کامنت ها زیاد و طولانی هستند، همیشه که میام تو سایت میگم خدایا منو هدایت کن به کامنتی که حالم رو دگرگون کنه و اشکم رو جاری)

      و همیشه احساس می کنم خدا بنده های خوبش رو نشونم میده و میگه ببین چطوری بنده هام رو دوست دارم، ببین چطوری هواشون رو دارم، تو هم یاد بگیر مثل این ها خودت رو برام خالص کنی، من نور هستم و از شیشه ای که تمیز نیست رد نمیشم. پس خودت را خالص و پاک بگردان تا مثل این بنده هام که عاشقونم، عاشقت باشم.

      خدای مهربان نشدهای زیادی رو در این سایت نشانم داده، و این نشد که بعد 12 سال اعتیاد بدون کمپ، بتونی ترک کنی رو اینجا نشانم داد.

      و اینکه خدای مهربان به بازگشت بنده هاش به سمتش اینقدر شوق دارد، که اگر بنده ها میدونستند از شوق می مردنند، میشه اون را اینجا دید.

      چه زندگی های فروپاشیده ای که به صلح و صفا و عشق تبدیل شد، چه بی خانمان هایی که سرو سامان گرفتند، چه بیمارانی که شفا یافتند.

      خدایا سپاس گذارم و بنده موحدت استاد حسین عباس منش را در سایه لطفت توحیدی تر و ثروتمند تر بگردان.

      مهدی عزیز کامنت های قبلی شما را هم خوندم، چه روح لطیف و مهربانی دارید، چه توکل و ایمان خالصی دارید، به ایمان شما غبطه می خودم.

      تحسین تان می کنم بخاطر رفتن به باشگاه، احسنت به شما.

      و کاری به حرف بقیه نداشته باشید، 39 سال برای خیلی ها تازه شروع زندگی است، و تازه به فکر می افتند که زن و زندگی تشکیل بدهند.

      مهدی عزیز مراقب حال دلت، که خانه دوست است، باشید.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر باشید.

      سپاس گذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    سلام به استاد عزیزم و‌مریم خانم شایسته

    به پاس قدر دانی و‌سپاسگزاری از آموزش های عالی استاد بزرگوارم‌بر خودم‌واجب میدانم هر زمان فرصتی دست داد کامنت بنویسم در این سایت عالی و فوق العاده و‌جهانی

    ماشا الله ما شا الله هزار ماشا الله آفرین واقعا آفرین

    ماشا الله به این سر شانه ها ماشا الله به این عضلات پشت ماشا الله فوق العاده اید

    واقعا 20 سال جوان شدید نسبت به فیلم قبلی ماشا الله

    بینظیره

    خدارا شکر که استادی دارم که اینقدر خوش هیکل و‌خوش اندامه فوق العاده است من فیلم 12 قدم شما را دارم و اتفاقا پیش خودم گفتم استاد باید این فیلم را مقایسه کنه با الانش که انجام دادید

    فوق العاده است این حد از تصمیم گیری و قاطع بودن در رسیدن به هدف تحسین میکنم شما را با تمام وجودم

    انشا الله سال اینده این موقع پیراهنتون در میارید و سیکس پک برامون به نمایش میزارید

    من‌خودم در حد حرفه ای بدنسازی میکنم خیلی لذت بخشه هیکل عالی داشتن خیلی عالیه و سرعت اعتماد به نفس را خیلی خیلی افزایش میده

    من از مربی بدنسازی خودم هم رضای عزیز خیلی سپاسگزارم که خیلی اصولی حرکات را هر روز و‌هر‌روز با من تمرین میکنه

    انشا الله هر سه تایی من‌و شما و استاد بدنسازیم فلوریدا در اینده تمرین میکنیم با عشق

    موفق باشید استاد عزیز باعث‌افتخارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    جواد شفاهی گفته:
    مدت عضویت: 2075 روز

    بنام خداوند رزق دهنده بی نهایت

    سلام عرض میکنم به شما دو استاد عزیز

    و سلام عرض میکنم خدمت تمام دوستانی که این کامنت رو میخونن

    استاد عزیزم من اومدم سایت و با این بنر روبرو شدم هنوز فایل رو ندیدم و معمولا وقت ناهار که از مغازه میرم خونه با همسرم میشینیم نگاه میکنم و لذت می‌بریم از فایل های جدید پر از آگاهی

    استاد عزیزم تحسین میکنم بدن فوق‌العاده زیبای شمارو

    من حدود 6 سال هست که باشگاه بدنسازی میرم و خدارو شکر از اندامم راضی هستم

    وقتی شمارو دیدم که توی مدت کوتاهی به این اندام فوق‌العاده رسیدن واقعا بارها تحسین کردم

    که نه تمرین سخت یا رژیم غذایی طاقت فرسا

    انجام بدین به راحتی هدایت شدین به مسیرهای راحت برای ساخت بدن دلخواهتون

    به شخصه خیلی از باورهای من هم تعقییر کرد که میشه راحت و آسان سوت زنان به خواسته ها رسید

    شما تو دوره دوازده قدم این هدف رو تایین کردین البته که بیشتر خواستون انرژی زیاد بود

    بد اون هدف شما من بارها مخصوصا تو کامنت های اینستاگرام که فایل میزاشتین یه عده میدیدم که میگفتن چیشد پس اون اندامی که میخواستین بسازین

    یا میگفتن اگه راست میگین در مورد قوانین چرا خودتون رو لاغر نمیکنین

    من واقعا تعجب میکردم از درک این بچه ها از قوانین

    و پیش خودم هم میگفتم که استاد انشالله هدایت میشه به سمته خواستش

    بدها که به خواستون رسیدن و فایل میزاشتین اینستاگرام میدیدم چقدر بچه ها تحسین میکنن و خیلیا میگفتن فقط تو این زمینه استاد نتیجه نگرفته که اونم به بهترین شکل ساختین

    و در واقع یه پکیج کامل واسه کسی که میخاد از هر نظر یه الگویی برای خودش داشته باشه

    این کامنت من فقط من باب تشکر از شما و ارادتون بود.که بصورت عملی نشون دادین نحوه رسیدن به هدف ها رو که تو دوره دوازده قدم تایین کردین

    انشالله فایل رو نگاه کنم جواب سوال هارو کامنت میکنم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    علی سادات گفته:
    مدت عضویت: 377 روز

    به نام خدا تنها منبع رزق روزی

    سلام خدمت استاد عزیزم که عاشقانه دوست دارم با اینکه مدت کمیه که خدا این لطف به من کرد که با انسان بی‌نظیری مثل شما آشنا بشم خیلی خوشهالم از این بابت

    اولین موضوع چه هدفی دارین.

    من از بچگی عاشق فوتبال بازی کردن بودم واز همون سن کم 9 سالگی فوتبال شروع کردم و پله به پله خیلی خوب جلو میومدم و همیشه این احساس داشتم خداوند ی توانایی خاصی به من داده که باید تو همین مسیر باشم و استفاده کنم خداروشکر ادامه دادم ادامه دادم تمام ردهای سنی فوتبال توی رده ای نونهالان نو جوانان جوانان و امید توی لیگ برتر بازی کردم همه چی خوب بود تا اینکه به ی تضادی به اسم دانشگاه و خدمت برخورد کردن و باید برای ادامه فوتبالم یکیو انتخاب کنم از اونجایی که سن من پایین بود و از نظر مالی نمیتونستم هندل کنم هزینه ای دانشگا و وظعیت مالی خونوادم هم جوری نبود که هزینهارو پرداخت کنه گفتم میرم خدمت میام ادامه میدم ولی به خیال باطل به شکل عجیبی اومدم قانون تکاملو دور بزنم و به شکل غیر قانونی خدمتو بخرم که خالصه چند سال طول کشید این کار و من از مسیر مورد علاقم دور کرد و آخرشم که کارته درست شد فهمیدم تقلبیه خالصه با همون کارت تقلبی اومدم رفتم سر تمرین ی تیم همون روز اول رباط صلیبی زانوم پاره شد خلاصه رفتم زانومو عمل کردم خوب شدم اومدم رفتم خدمت خدمتم تموم شد خداروشکر تکاملمو طی کردم خیلی بالا پایین داشتم تو این مسیر ولی چون هدف داشتم همیشع تو سرم این هدفه میومد بالا باید ادامه بدی باید ادامه بدی خلاصه بعد از تقریبا 6 سال که با مخ زمین خوردم ولی بلند شدم ادامه دادم تا الان که مسیرمو گم کرده بودم دوباره خداوند منو هدایت کرد به این مسیر مورد علاقم که به شدت بهش علاقه دارم

    یکی از هدفای که سالها خداوند به هر مسیر اشتباهی که میرفتم دوباره خودش منو هدایت می‌کرد به این مسیر برگشتم و الان به خودم و خدای خودم قول دادم که تو این مسیر مورد علاقم حرکت کنم و امروز 1403/4/28. هستش و اولین قدمم رو میخوام بردارم و تا به نتیجه نرسم نا امید نشوم

    چطور انگیزه های خودتو حفظ کردی؟

    . یکی از انگیزه های که منو تو این مسیر مورد و می‌گفت این مسیرته و من بارها هی اشتباه میرفتم این بود که اگه از مسیر که مورد علاقه حرکت نکنی تا آخر عمرت عذاب میکشی و هی از این شاخه به اون شاخه میپری و واقعا تا همین الان هم همینجور بود هی این شاخه اون شاخه میشدم و نمیدونستم باید چیکار کنم

    و یکی دیگ از این انگیزهام خونوادم بود که تو این مسیر به هدفای که دارم برسم حالا چه مالی چه امکانات رفاهی میتونم بهشون کمک کنم این خیلی منو تو مسیر هی نگه میداره که بی راهه نرم

    یکی دیگ از انگیزهام اینکه اون سبک زندگی که دوست دارم تو این مسیر میتونم به دستش بیارم اون آزادی مالی اون آزادی مکانی اون آزادی زمانی و اون آرامشی که میخوام

    چطور قلبت رو برای ایده های جدید باز میزاشتی؟

    من ی آدم نسبتا رو به بالا مغروری بودم و این ی باگ و یک باور محدود کننده ایی بود برام که همیشه میگفتم خودم خودم خودم منم منم منم زیاد میکردم ولی از موقعی که از خدا خواستم هدایتم کنه دیگ فکرم و ذهنمو از روی اینکه خودم چه توانایی دارم بزارم خدا بهم بگه چیکار کنم و خدا شاهده ازموقعی که اینکارو دارمانجام میدم همینجوری الهامات بهم داده میشه به شکل معجزه آسایی همه چی برام آسون میشه و انجام میشه و رفتار بقیه هم باهام بهتر شده ولی هی از خودم میپرسم هر ساعت چطور میتونم بهتر از این بشم خیلی داره کمک میکنه خدار هزار مرتبه شکر

    چه نکاتی بهت کمک میکنه تا نشان‌ها و بهتر دریافت کنی؟

    از موقعی که از ی زاویه دیگ تونستم به تضاد ها نگاه کنم و بگم این شاید ظاهرش بد باشه ولی خیرتی توش هست نمیزارم حالمو بدکنه و سریع میام با سپاس گزاری حال خودم خوب میکنم با چیز هایی که همون لحظه دارم چون وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم همه اتفاقات به ظاهر بدی که برام رخ داده من تا حد امکان تونستم با ی دید دیگ بهش نگاه کنم دیدم فقط به نفع من بوده تکاملمو طی کردمه اینو به عینه میبینم و ازش کمک میگرم

    چطور نجوهای ذهنیو کنترل میکردی؟

    هدف هایی که داشتم و بهشون فک میکردم که علی تو باید خودتو کنترل کنی بهم انگیزه میداد سریع همون لحظه به چیزه ایی که میخواستم توجه میکنم یا چیز هایی که الان دارم سپاس گزاری میکنم

    ولی حرف استاد

    احساس خوب =اتفاقای خوب این جمله رو هرروز به خودم میگم

    دیدن چه الگو هایی بهت کمک میکنه؟

    . من تو کار مورد علاقه خودم بهکسانی که همسن من بودن و شرایط همسانی با من دارن خیلی الگو برداری میکنم و این خیلی بهمکمک که اگه اون تونسته منم میتونم

    یا مثلا مثال مهدی طارمیو میزنم برا خودم که اونم تا 24 سالگی خدمتش تموم شد و تازه تو اون سن شروع کرد

    و یکی از رفقای خودم که با هم هم بازی بودیم هم تیمی بودیم الان خداروشکر اون تو لیگ برتر ایران داره بازی میکنه و به خودم میگم اون تونست منم میتونم

    اینا نکاتی بود که در مورد این فایل تونستم از دل زندگی خودم در بیارم و خداروشکر تومسیر خوبی هستم امید وارم این مطالب که نوشتم کمک کننده باشه

    از استاد که واقعا خیلی دوسش دارم قلبا سپاس گزاری میکنم و بتونم این مسیرو ادامه بدم برای نتایج بیشتر یاحق️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    آتوسا حداد گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز

    در پاسخ به سوال این قسمت :

    من و همسرم هدف مشخصی داشتیم . ما هر وقت با هم بودیم در مورد تحقق ش صحبت میکردیم . در مورد قدم های کوچیک که بایستی برمیداشتیم برنامه ریزی میکردیم و اونها رو یکی یکی انجام می‌دادیم . یه جاهایی جداگونه هر کدوممون به نوبه خود در مورد خواسته مون می‌نوشتیم و من خودم به شخصه خواستمو تو قسمت های کوچیک تری بصورت دقیق تر که چی میخوام رو می‌نوشتم و مثلا در مورد خونه ای که دوست داشتم توش زندگی کنم 80 درصد شایدم بیشتر اون چیزی بود که من تو هدفگذاری م نوشته بودم . تو یه هدف دیگه مون من به شخصه براش تو ذهنم و تو حرفهامون زمان تعیین کرده بودم وقتی به اون زمان نزدیک شدیم خبری نشد، در ادامه این هدف باید یه کار دیگمونم انجام می‌دادیم که به هم مربوط بود و به این روال پیش نرفت . من یکم بی قرار و ناراضی و ناراحت که چرا نشد و .. تو همین روزها بود که به خودم گفتم مگه من باید مشخص کنم حتما الان موقعش نیست . خدا خودش به موقع انجام میده . من میسپارمش به خدا و اعتماد میکنم به خدا و من کارهای دیگه مو که باید انجام بدم رو تمرکزم رو میزارم رو اونها و پیش میرم . و اون موضوع هایی رو که من تو ذهنم مانع میدونستم و بخاطر همون من یه زمانی رو مشخص کرده بودم ، وقتی به خدا سپردم و تو یه زمان دیگه انجام شد اصلا اون مانع ها معنایی نداشت و اصلا چیزی نبود که من آنقدر ذهنم رو برای اون موضوع بی ارزش درگیر کرده بودم . باید رهاش میکردیم و به خدا می‌سپردیم.

    وقتی هدفی داشتیم و بهش رسیدیم متوجه شدیم که تمرکز صد درصد روش داشتیم ، در موردش صحبت میکردیم می‌نوشتیم ،قدم برمیداشتیم و عمل میکردیم . دوره عزت نفس برامون خیلی کمک کننده بوده متوجه شدم که قدرت رو میدادم به افراد دیگه . وقتی نجواهای ذهن تو یک برهه خیلی شدید بود قسمتی از آگاهی های این دوره رو که باخودم مرور میکردم میتونست از پسِ این نجواها بربیاد و منو سربلند کرد .تجسم و حتی داشتن چند عکس از اون آرزو که خیلی دوست داشتمش و نوشتن برخی از اون ویژگی ها منو به سمت خواستم هدایت کرد . طی این مسیرها خدا بطور جادویی کارها رو انجام می‌داد که اصلا به فکرم نمی‌رسید و من واقعا سپاسگزار خدا هستم .

    تمرکز بالا ، سپاسگزاری از خدا ، نوشتن ها ، توکل کردن به خدا ،حتی داشتن تصویر از هدف یا آرزوت ، من رو خودم کار کنم ، قدم هامو در عمل بردارم ، رها کردن و سپردن به خدا ،هدایت خدارو خواستن و اعتماد به این هدایت ، اینکه لایق رسیدن به آرزوهات هستی ، اینکه خدا بیشتر از من دوست داره من به آرزوهام برسم ، و پرسیدن این سوال جادویی از خودم که تو این جلسه یاد گرفتم که تو همه ی کارهام از خودم بپرسم که چطور از این بهتر چطور از این ساده تر ، اگه اینها رو تو هدفهایی که دارم بیارم و همه چیزهایی که تو این مسیر زیبا دارم یاد میگیرم حتما نتایج شگفت انگیز خواهد بود .

    پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    سلام به خدای خوب و مهربانم

    خدایی که همیشه هدایتگره

    استاد قشنگم سلام و سلام مریم خوبم

    وااااای استاد نمیدونی این فایل چه کولاکه

    استاد این فایل تنهایی واقعا ی دوره کامله برای من

    استاد جان خودم این فایل هدایتی به من رسید

    من کلا عادت دارم تو سایت ی موضوعی رو‌که بخوام فایل هاش بع ترتیب گوش کنم

    به همین خاطر همیشه از فایل هایی که تازه ران میشن عقبم

    امروز اومدم تو سایت فایل گوش بدم یهو دیدم این فایل اومده

    گفتم بزار این فایل ببینم بعد برم مابقیش

    واااای استاد نمیدونی چه غوغایی به پا شد

    من دیشب که تو‌جاده بودم یهو ذهنم به هم ریخت و‌کلی با خدا دعوا کردم و اخرشم گفتم برو هر کاری دلت میخواد بکن دیگه خستم شد از بس دویدم و به جایی نرسیدم

    حتی تو دعواهام داشتم بهش میگفتم اینو میدونم که تو احساسی نداری و احساسی برخورد نمیکنی ولی حداقل میتونی هدایت کنی ببینم مشکل کار من چیه که این همه مدت به بن بست خوردم ی راه حل پیدا نمیکنم.

    همش میگفتم چرا هدایت نمیشم به ی راه حل

    مغزم هنگ کرد ازبس فکر کردم

    اوووووه خدای من

    چقدر دیشب ذهنم داغ بود از این همه فکرهای پوچ

    خدایا شکرت

    وقتی فایل استارت زدم خدای من

    اون اندام فوق العاده خدایاااا ی معجزه ست فقط

    خدای من اون دستگاه صورتی رنگ باشگاه

    اون همه ترکیب رنگ قشنگ

    استاد اون آینه های قدی باشگاه من عاشقشم

    وقتی خودمو تو اون آینه ها میبینم همیشه خداروشکر میکنم که خدا بهترین نعمتو بهم داده

    درحین تماشای فیلم یهو گفتم اینجا کی داره از استاد فیلم میگیره یهو تو آینه دیدم ی آقا تی شرت سفیدی هست .همینجا ازش تشکرمیکنم که اون هم تو هدایت و رشد ما شریکه خدا خیرش بده

    استاد اون تیکه فایل 12 قدم وقتی برای اولین بار اون اندامتون دیدم کلی خندم گرفت به آبجیم گفتم خدایا استادچجوری حوصلش میشه این همه شکمو با خودش اینور اونور میبره .

    اما اونجایی که گفتین میخوای تمرکزی روی انرژیت کار کنین و یهو گفتم این بشر باز کلیک کرده رو ی موضوعی همونجا گفتم تا پدر این چربی هارودرنیاره دست بردار نیس.

    خیلی دوست داشتم بدن جدیدتونو ببینم اما چون اندامم اوکی بود و قصد لاغر شدن نداشتم دوره قانون سلامتی نخریدم اما برای اولین بار تو فایل های رایگان این اندام فوق العاده رودیدم خدایی فکم افتاد

    استاد خیلی خیلی تبریک میگم واقعا فوق العاده شدین

    استاد من بی نهایت به آگاهی این فایل ها نیاز داشتم و چقدربه موقع بهم رسید

    دقیق سر بزنگاه

    دقیقا جایی که نجواهای شیطانی داشتن به من غلبه میکردن

    دقیقا جایی که داشتم کم می آوردم.

    چقدر خدا همیشه هدایتگره ولی من نوعی گربه کوره هستم و فقط چسبیدم به ی راه و روش

    خدایا خیلی ازت ممنونم

    البته استاد اینم بگم خیلی تو کنترل ورودی ذهنم قوی هستم ولی ی وقتایی ی چیزایی گوشه ذهن رشد میکنه که لعنت بر شیطان

    استاد اینکه گفتین تو مسیر موندن اینکه گفتین نا امید نشیم اینکه گفتین روی تعهد موندن اینکه گفتین به نشانه های کوچیک توجه کردن و شکرگذاری کردن

    دقیقا همین موارد راه رسیدن هست اما انسان فراموشکاره

    خدایا منو ببخش و ممنون که اینقدر زود هدایتم کردی

    استاد تا اخر دنیا این مدت اتفاقای خوب افتاده و چقدرحالم خوبه وچقدر احساس آرامش دارم .

    نمیخوام دست خدارو ببندم و اون بهترین راه هارو اوکی میکنه برای رسیدن به خواسته هام

    چون دقیقا زمانی که چسبیده بودم ب ی خونه با امکانات خیلی پایین دقیقا همون روز ها خدا بهترین خونه تو بهترین نقطه شهر با بهترین امکانات برام اوکی کرد که بعد از چندین سال صاحبخونه اجازه جابجایی نمیده و همش میگه بهتر از شما پیدا نمیکنم امسال هم تمدید کنین

    یا زمانی که میخواستم دفتر کار بگیرم چسبیده بودم به ی دفتر که صاحبش به خانما اجاره نمیداد

    دقیقا زمانی که من بیخیالش شدم و رها کردم خودش تماس گرفت و با ی قیمت پایین قراردادبستیم.

    وای خدای من بی نهایت ازت سپاس گذارم که همیشه بهترین هارو بهم هدیه دادی

    الانم ایمان دارم که خیلی زود به بهترین و راحت ترین روش و با لذت ترین حالت منو به خواسته هام میرسونی

    استاد قشنگم این مدت خیلی نشانه ها دارم میگیرم

    دقیقا همین فایل

    و همه این ها دارن خبر میدن که مقصد خیلی نزدیکه شایدم خیلی نزدیکه توکل بر خدای مهربان

    و اینکه دیشب دیدم دوستای قشنگم تو سایت اومدن به کامنتام جواب دادن و کلی ازم تعریف کردن چقدر انرژی گرفتم چقدر انگیزه گرفتم و چقد بهم کیف داد

    خدایا بی نهایت سپاس گذارم که تو بهترین روزهای زندگیم دارم با لذت پیش میرم

    استاد قشنگم خیلی خیلی ازت ممنوم

    ایشالا بهترین ها سهم دل همه .

    ماچ به کلتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    محمود سفلایی گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    بنام خالق هستی که هرچه داریم نتیجه درخواست‌های خودمان و شکل گرفته از انرژی اوست

    چند تا از مهم‌ترین اهداف زندگی من عبارتند از :

    ….️….

    ️خرید رنو کلئوس

    ️صاحب فرزند دوم بعد از 10 سال

    ️ساخت خانه در سه طبقه و یک طبقه زیر زمین سنتی با محیطی سنتی، آرام، دلنواز و خلاصه حس خوب

    ️موفقیت در کسب و کار

    ️امکانات رفاهی محل کار و زندگی( عاشق محصولات سنتی و طبیعی که خداراشکر الان کنارم است….)

    ️بودن زمان بیشتر در کنار خانواده و…..

    …️….

    اما با توجه به اینکه گفتن الگوها و رفتارهایی که باعث دستیابی من به این چکیده از موفقیتهای شده، زمانبر و طولانی خواهد شد، سعی دارم در این فایل به یکی از موفقیتها به تفضیل اشاره کنم و بقیه موارد انشالله در فایلهای بعدی…

    خرید رنو کلئوس :

    ابتدا اشاره کنم که من تقریبا 15 سال ماشین داشتم(هیوندا، پراید، پروتون) و سیر تکاملی را پشت سر گذاشته بودم….

    ️اگه یکنفر ماشین شاسی بلند داره، من هم میتونم داشته باشم

    ️چون ماشین سواری را تجربه کرده بودم، عاشق تجربه ماشین شاسی بودم و در خصوص مدل و برند ذهنم را آزاد گذاشتم که هدایت شدم به رنو ( ..ماجراها دارد…)

    ️چند وقت برندهای مختلف را از نزدیک در نمایندگیها دیدم و امکانات و شرایط آنها را بررسی کردم

    ️شکر گذاری قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند

    ️سیستم مغزی و عصبی ما انسان‌ها یکی و دسترسی ما همگی به خدا یکسان

    ️باورهای ما ارجع تر از توانایی ها و فیزیک می باشد

    ️من قادرم هر چه را که میخوام، خودم برای خودم خلق کنم

    ️خداوند بیشتر از هر کسی دوست داره که ما ثروتمند باشیم(هر چیزی بهترش را داشته باشیم،این کمک میکنه به گسترش جهان..)

    ️ایمان به باور فراوانی که محدودیت فقط در ذهن ماست و ما بی نهایت هستیم

    ️انسان موجودی ارتعاشی و از جنس خداست و بنابراین قادر است مانند او هر چیزی را برای خودش خلق کند

    ️دیدن کلیپ ماشین های شاسی بلند در اینترنت

    ️رفتن به نمایشگاه ماشین و دیدن امکانات از نزدیک و صحبت کردن با فروشنده

    ️…از آن روز به بعد، دیدن ماشینهای شاسی بیشتر در خیابان

    ️شکر گذاری مدل‌های متنوع

    ️ثبت نام ماشین شاسی بلند

    ️گفتن اینکه : بهتر، ایمن تر ، زیباتر، شیک تر، با کلاس تر، امکانات بیشتر …. از ماشین فعلی هم میشه داشت.

    ️اگه پا پیش بزارم و ثبت نام کنم بقیه اش را خدا درست میکنه(در ابتدای ثبت نام، پول اولیه هم هدایتی جور شد و بقیه هدایتی تر …)

    تو پای در ره بنه و هیچ مپرس – چون ره بگویدت که چون باید کرد

    ️خود. ا در ماشین جدید احسن کردن و بوی نو بودن ماشین را احساس کردن

    ️همانطور که تونستم ماشین های قبلی را بخرم، این ماشین راهم میتونم داشته باشم، بشرط اینکه توکل و اینان داشته باشم به نیروی قدرتمندی که این جهان زا آفریده و خودش هدایتم خواهد کرد( بماند که چگونه بقیه پولش در زمان مناسب مهیا شد…)

    ️سپاسگذاری خداوند و سازندگان متنوع و امکانات آنها

    ️ایمان داشتن به اینکه دست خدا همواره پشتیبان ماست(تو ثبت نام بکن بقیه اش با من ..)

    ️نترسیدن از اتفاقات آینده

    با سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم نازنین

    سلام به دوستان عزیز سایت

    در رابطه با سوالاتی که پرسیدین دوست داشتم جواب بدم

    من چند سال پیش وارد شغل مشاور املاکی شده بودم ، هیچ شناخت و تجربه ای هم از اون کار نداشتم

    یادمه تا وقتیکه کارو یاد بگیرم و در کل تا حدودی راه بیوفتم 3 تا 4 ماه زمان برد ، یعنی من تا سه چهار ماه هیچ فروش آپارتمانی نداشتم و خب از اونور هم درآمدی نداشتم ، اون موقع خب مثل الان اصلاً نمیدونستم حقیقت جهان هستی چی هستش و چه قوانینی بر جهان حاکمه ولی از اینکه یکسری حرف ها رو که املاکی ها میزدن رو سعی میکردم که خیلی نشنوم ، الان که دارم می نویسم یادم افتاد ، یعنی من اون زمان سعی کردم یا حرف های که مشاوره‌ املاک ها در مورد کار میزنند رو نشنوم یا اینکه باور نکنم ، بیشتر زمان سعی می کردم توی املاک نباشم ، میرفتم آپارتمان های مختلفی رو بازدید میکردم ، یادمه تنها کسی که اون زمان بیشتر از همه خارج از املاک بود من بودم با دو سه نفر دیگه نهایتاً

    یعنی اینجوری نبود که بیکار بشینم توی املاک و به دری وری هایی که همکارا می‌زدند گوش کنم ، خلاصه بیشتر تمرکز من روی خودم و کارم بود چون میدیم که بیشترین کسی که در طول روز مشتری به پُستش می‌خوره خودم بودم ، که همین قدرت تمرکز هم در این مدتی که با استاد عباسمنش هستم درک کردم ، آهان اینم بگم که یه جورایی هدایت هایی که برای من میشد من چندان مقاومتی هم نمی کردم مثلاً رئیس املاک میومد به من میگفت روی فلان ملک هم کار کن من میگفتم باشه یعنی این نبود که بگم نه من اون ملک رو دوست ندارم و از اینجور حرف ها

    بازم میگم اون موقع من اصلاً با قانون جهان هستی آشنا نبودم

    من بعد از 3 الی 4 ماه اولین فروش آپارتمان رو در منطقه سیدخندان تهران سر سهروردی شمالی انجام دادم ، من زمانی تونستم ملک بفروشم که مشاوره های چندین ساله و با سابقه ی املاک تعجب کرده بودن ، چون بلاءاستثنا همه می‌گفتند بازار خرابه رکود شده یعنی همه این حرف ها رو میزدن حتی یادمه خودِ رئیس دپارتمان املاکی که من توش بودم جلسه میذاشت که مشاوره‌ های املاکش چیکار کنند تا توی این رکودی که همه ازش حرف می‌زدند و می‌نالند بتونند آپارتمان بفروشند یعنی اینقدر باورهاشون محدود بود که پذیرفته بودن که همینه دیگه کاریش هم نمیشه کرد خلاصه آقا من اولین آپارتمان رو که فروختم اینقدر خوشحال شده بودم که نگو ، رفتم برای خودم با اولین پول درست و حسابی که در آوردم یک موبایل خوب خریدم تازه از خوشحالی یکی از همکارام که با هم رفته بودیم پاساژ موبایل چارسو توی جمهوری تهران بردمش یه ناهار مشتی هم بهش دادم و گفتم بخور و حالشو ببر

    همون داستانی که استاد توی فایل تصمیمات احساسی بیان کردن حتی خوشحالی مون رو هم باید کنترل کنیم ، اون موقع من دیگه خیلی جوگیر شده بودم

    همین یه دونه فروش آپارتمان اینقدر به من انگیزه داد دقیقاً ماه بعدش هم من دو تا دیگه فروش آپارتمان داشتم ، تقریباً تعداد کمی از مشاورا می تونستند اون زمان با اون تقکر سمّی که مشاوران داشتن آپارتمان بفروشن یعنی نهایتاً شاید در ماه می تونستند یه دونه آپارتمان بفروشند چه برسه به اینکه بتونند توی دو ماه پشت سر هم فروش داشته باشند ، فروش هایی که واقعاً خداوند برام انجام می‌داد و من نمیدونستم ، باعث شد توی منطقه لااقل بین املاکی هایی که با املاک ما آشنا بشن من معروف بشم ، حتی مشاور املاکی ها دوست داشتند با من کار کنن ، تازه اون زمان من علاقه به اون کار نداشتم چون نمیدونستم علاقه ام چیه رفتم توی اون کار ، فکر می‌کردم مثلاً شاید کار مشاور املاکی رو دوست دارم

    ماه بعدش هم اگر اشتباه نکنم دو تا دیگه آپارتمان رو به راحت ترین شکل ممکن فروختم اون موقع توی ماه بهمن بودیم دو ماه قبل از عید نوروز ، یادم نیست به سال شمسی چه سالی میشه ولی یادمه به میلادی سال 2019 بودیم چون موبایلی که خریده بودم موبایل سال بود

    بهمن ماه که تموم شد دیگه من فروشی توی اسفندماه نکردم یکی از دلیل های واضحش شنیدن این جمله بود که “اسفندماه چون همه به فکر خرید عید هستن فروش نداریم تا حتی آخر بهار سال آینده”

    الان که توسط استاد عباسمنش با قانون آشنا شدم میفهمم که چرا اینقدر استاد عباسمنش تاکید دارند که هر چیزی رو نباید بشنویم و هر چیزی رو نباید ببینیم چون اینا ورودی های ذهن اند

    حالا نمیخوام در مورد این بنویسم که بعدش چه داستان هایی بخاطر این ورودی های نامناسب برام پیش امد ، خلاصه همون سال جدید رفتم تو در و دیوار

    فقط اینو الان من فهمیدم اگر همون تمرکز و همون اشتیاقی که چند سال پیش در زمانی که مشاور املاک بودم ، الان داشته باشم قطعاً نتایجم خیلی بیشتر از اون موقع ها میشه چون الان آگاهانه تمرکزم روی نعمت ها و ثروت ها و زیبایی ها و نکات مثبت هست ، ولی ببین چقدر تمرکز و شور و اشتیاق مهمه برای رسیدن به خواسته

    حالا استاد عباسمنش عزیز گفتن که در مورد اون هدف اصلی تون با آدمی که یه جورایی میشه گفت با من هم فرکانس هستش صحبت کنم

    در حال حاضر بیشتر میتونم با مادرم و بردارم که هر جفتشون توی سایت هستن هر کدوم هم دوره های استاد عزیز رو خریدن دارند روی خودشون به شدّت کار می‌کنند ، در مورد هدفم صحبت کنم

    حالا دوست داشتنم اینجا هدفی که برای خودم تعیین کردم رو بنویسم تا یادم باشه که توی سایت به بچه های سایت و به استادم هدفم رو گفتم پس باید نتیجه ی رسیدن به هدفم رو هم باید بیام داخل سایت با دوستای عزیزم در میون بذارم

    خب حالا هدفی که من برای خودم تعیین کردم چیه؟

    اینکه از لحاظ مالی پیشرفت کنم ، پیشرفت به معنای واقعی کلمه ، یعنی من اگر چند سال پیش که حقوق سه ماه یک کارمند اداری توی 3 ماه 10 میلیون هم نمی‌شده من توی 3 ماه 30 میلیون تومن از کاری که تازه بهش هیچ علاقه ای هم نداشتم در میوردم ، قطعاً الان خیلی راحت تر از اون موقع می تونم رشد مالی داشته باشم ، خداروشکر الان که به لطف دوره ی عزت نفس من پارسال تهیه کرده بودم دقیقاً همون موقع که داشتم توی دوره که کار می‌کردم خیلی طبیعی هدایت شدم به مسیر علاقه ام به کاری که بهش علاقه دارم حتی جهان برای اینکه من رو مطمئن کنه چندتا نشونه فرستاد که یکیش یک ایمیلی بود که من 6-7 سال پیش در مورد همین کاری که عاشقش هستم به یک شرکتی ایمیل زده بودم ولی بعدش که کلاً فراموشش کردم و هیچی به هیچی ، خداروشکر که الان توی مسیر علاقه ام هستم و قطعاً از همین چیزی که بهش علاقه دارم پول های خوبی می‌سازم ، اینو من اینجا نوشتم تا بعداً که خیلی زود هم هست نتیجه شو بیام بگم

    مرسی از استاد عزیزم بابت این فایل های ارزشمندی که برامون تهیه می‌کنند و طرح این مثال ها و سوالات فوق العاده که آدم مجبور به فکر کردن و نوشتن در موردشون میکنم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: