چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-23 04:47:072024-11-23 04:49:23چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد قشنگم، سلام بر مریم جان
سلام بر دوستان عزیزم
باران ؛
استاد من دیشب داشتم قران میخوندم هدایت شدم به این سوره و دقیقا به این ایه ها به الله قسم وقتی این فایلو دیدم فقط اشک میریختم ،
همیشه فایل جدید میزارین من خیلی بهش نیاز دارم ،دیشب که به این ایه ها هدایت شدم گفتم خدای من این یعنی چی گیج بودم ،منگ بودم نمیفهیدم برای چی دلیل این هدایت من چی بوده ،تا اینکه امشب این فایلو گذاشتین من قشنگ فهمیدم چرا به این فایل هدایت شدم ،
من برا هرکاری از قران هدایت میگیرم خیلی عالی جواب میگیرم ،استاد من میخوام ماشینمو عوض کنم بخاطر تضادهایی که برخوردم میخوام ماشین بهتر داشته باشم امروز رفتم چند جا گشتم و یا اون ماشین که میخواستم نداشتن یا پول من کم بود اون چیزی که خواستم یکم قیمتش بالا بود ،یهو اومدم تو ماشین نشستم چند دقیقه وایسادم ،گفتم خدایا چرا من هرچی میگردم پیدا نمیکنم فلانی خیلی راحت و آسون ماشینشو عوض کرد من چرا به خواستم نمیرسم ،یه لحظه به خودم اومدم گفتم دختر داری چیکار میکنی چرا خودتو با بقیه مقایسه میکنی ،بعد دیگه ذهنم اروم شد تو راه برگشت به خونه یه ماشین دیدم به زور حرکت میکرد خدا میدونه عین واقعیته ،گفتم ببین تو خیلی ماشینت عالیه یه حس غرور و برتری از دیگران داشتن تو وجودم اومد،ولی متوجه این حس غرور نشدم گفتم ببین ماشینش داغونه ،رنگش کامل پریده ،چرخاش داغون ،ببین مال تو چقد قشنگه الان میگم تازه میفهمم چیکار کردم چیا گفتم ،چقد حس غرور داشتن بده ،خدایا منو ببخش
استاد این فایل منو دگرگون کرد ،الان فهمیدم اون آیه دیشب چی بود و شما جوابشو به من گفتی
خدایا مارا به راه راست هدایت کن .راه کسانی که به آنها نعمت دادی
استاد عاشقتم ممنونم ازتون بخاطر این فایل عالی تون که عشقو احساس تو صورتتون قشنگ مشخص بود،دمت گرم استاد
خدا نگهدار همگی
آتنا :
سلام به استاد عزیزم و شایسته خانم دوست داشتنی و تک تک اعضای این خانواده ی صمیمی
من توی این فایل طبق فرمایشات استاد و کلام پروردگارم در قران برای خودم منطق های قوی ای استخراج کردم که نشان دهنده ی ارزشمندی بی قید و شرط انسان از دید خداوند و عشق بی حد و اندازه ی اون نسبت به ماست
این منطق ها به من و ذهن نجواگرم ثابت کرد که باورهایی که از بچگی به من گفتن و من بدون هیچ منطقی پذیرفتم کلا با کلام خداوند تضاد دارند
1. بعد از نافرمانی و اشتباه آدم و حوا که از بهشت هبوط میکنند خداوند توضیح میده که من نه تنها برای اون ها سختی و عذاب نمیخوام بلکه روی زمین برای اون ها انواع و اقسام نعمت ها و شرایط زندگی در رفاه شادی و اسایش و نهایت لذت رو فراهم کردم! اما اندک سپاسگذار هستند و توضیح میده که علت هبوط اون ها اشتباه خودشون بوده و خداوند سختی و بدی ای برای انها نمیخواست
2. خداوند از روح خودش در انسان میدمد و بخشی از وجود خودش رو همراه ما قرار میدهد و به این واسطه مارا نسبت به تمام مخلوقات برتری میبخشد و به ما قدرت خلق ، اراده و تصمیم گیری میدهد
3. خداوند به تمام خلایق فرمان سجده به ما را میدهد در صورتی که سجده و ستایش تنها مخصوص پروردگار بوده تا قبل از این اما بر انسان همانند خداوند واجب میشود و این نشان دهنده ی ارزشمندی بی قید شرط اشرف مخلوقات است
4 . شیطان تنها با یک بار نافرمانی و سرکشی از فرمان خداوند از درگاه او رانده میشود اما خداوند نسبت به انسان ها بخشاینده و توبه پذیر و بسیار رئوف و مهربان است و هر اشتباهی کنیم باز هم مارو میبخشه و پذیرای ماست و مارو با عشق همیشه به سوی خود میخواند
با اینکه ما انسان ها انقدر نافرمانی میکنیم شرک میورزیم و اشتباه میکنیم هرگز مارو طرد نمیکنه و همیشه با ما فرصت دوباره میده تا مسیر درست رو انتخاب کنیم و به سوی اون حرکت کنیم و هروز بیشتر به ما نعمت میده شاید ک سپاسگزار باشیم و به عشق اون نسبت به خودمون پی ببریم درصورتی که اون بی نیاز از ماست و ما کاملا نیازمند و وابسته به اون
اونوقت ما به ارزشمندی خودمون شک میکنیم
به عشق این خداوند شک میکنیم
بدون اینکه منطق و دلیلی داشته باشیم در صورتی که میلیون ها دلیل داریم که ارزشمند هستیم و خداوند عاشق ماست
سلام میکنم به جان جهان آفرینم و به استاد نازنینم و به خانم شایسته ی عزیزم که با قلب و جانش هدایت هارونوش جان میکنه و برای ما هم آسان میکنه
خدایی رو سپاسگزارم که نزدیک هفت سال پیش منو با خدایی آشنا کرد که متفاوت بود
خدایی رو الان میپرستم که خالق جهان و جان منه و من خالق زندگی خودم
استادم بارها و بارها شما گفتین که افکار من خالق زندگیمه ولی تبدیل به آگاهی خودم نشده بود تا جهان این آگاهی ناب رو به قلبم جاری کرد
آگاهی های این فایل و فایل قبلی تما ما مطالبی است که شما قبلا گفتین پس چطور اینجور وارد قلب شده
اصل قانون مدار
بله
وقتی مدار تغییر میکنه صحبتهای شمارو بهتر و بهتر مثل شیره ی جوونم حس میکنم
خدایی رو سپاسگزارم که صدا و کلام شمارو به من رسوند
خدایی رو سپاسگزارم که منو آسان کرده برای آسانی ها
خدایی رو سپاسگزارم که کد سپاسگزاری رو برام باز کرد
من چندین سال هست که تمرین ستاره قطبی رو هرروز انجام میدم یک روز صبح که داشتم شکرگزاری هامو مینوشتم فهمیدم همین نعمتهای به ظاهرساده و معمولی که برامون عادی شده حذف کنم چقدر زندگیم سخت میشه
مثل آبی که با باز کردن شیر آب به راحتی میاد
نور و گرمایی که با برق کار میکنه
گرمایش خونه و لوله کشی گاز
ووووووووووو
اما مهمترینش که هرروز سپاسگزارم بابت تکنولوژی گوشیم و نتم
اینها وسایلی بودن که من با استاد آشنا شدم و الان هم صدا و هدایتهای خداوند رو از بونشون میشنوم
بله
نمونه زیاده
گوشزد استاد راجب اصل قانون
احساس خوب = اتفاقات خوب
حسادت
مقایسه
ورودی های نامناسب
خدایی رو سپاسگزارم که در این فایل و فایل قبلی باعث رشد شاگردهای استاد در مدارشون شده و میشه
قلب های فراوووووون
من چند تا از کامنتهارو خوندم و بسیار از همه ی کسانی که کامنت میزارن متشکرم
از خدای خودم هم سپاسگزارم که زمان نوشتن کامنت هم به من داد
از خدایی که امروز خواستم مدار منو در تمام جوانب بهتر بکنه و جوابمو داد
عاشقتونم
دوستون دارم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
این فایل 1:30 است ولی حجم به مراتب بالا و بالا تری از داده و آگاهی در خودش جا داده
سپاس گزارم ازت استاد برای تولید این و ضبط این آگاهی که درک مارا نسبت به جهان هستی و خداوند بیشتر میکنه.
در جواب اون قسمت که گفتید دولت امریکا سعی میکنه نسل بشر رو نجات بده و روی کره ماه بره واقعا زیبا گفتید و منم نظرم رو بگم که بشر از زمانی که روی این کره زمین آفریده شده به لطف خدا و این فضا بهش داده شده در حال پیشرفت است و به سرعت در حال کشف قوانین است حتی در زمان های گذشته حتی ده هزار سال قبل تا الان در هر شرایطی انسان توانسته که در برابر این شرایط دوام بیاره با اینکه ماشینی وجود نداشته ارتباطی وجود نداشته صنعتی وجود نداشته ولی الان بقول شما و قرآن این همه نعمت در دستانشان و زندگیشون است چون سپاس گزار نیستند نمیتوانند زندگی بهتری داشته باشند.
من واقعا با هر چیزی که برخورد میکنم برمیگردم به نسل گذشته بشر و میگم چطور اون تونسته من نتونم انجامش بدم.
اگر مواد غذایی بهم پیشنهاد میشه و میدونم بهم آسیب میزنه میگم در گذشته ایا وجود داشته اگر نبوده پس بدن من نیازی بهش نداره .
اگر باور مخربی از لحظ ثروت بخواد بهم وارد بشه آگاهی های روانشناسی ثروت 1 رو بیاد میارم و میگم چطور عباسمنش تونسته پس منم میتونم .
خیلی دوست دارم استاد امیدوارم در همیشه در بهترین حالت جسمی و روحی باشی
سلام مهدی جان
چقدر خوب نوشتی اینجا رو…
اگر مواد غذایی بهم پیشنهاد میشه و میدونم بهم آسیب میزنه، میگم در گذشته ایا وجود داشته؟ اگر نبوده پس بدن من نیازی بهش نداره.
میشه این دیدگاه رو به دریافت نعمت و ثروت هم تعمیم داد
مگه سلیمان و امام حسن و حضرت یوسف برای دریافت ثروت و نعمت تخصص خاصی داشتن که این همه نعمت دریافت کردن؟؟
اگه نداشتن پس ملاک دریافت نعمت و ثروت نیست
اگه اونا معیارهایی جز ایمان و توحید نداشتن، پس معیاری جز ایمان و توحید لازم نیست برای دریافت نعمت و ثروت.
دمت گرم پسر
حال کردم با کامنتت
شاد و سالم و ثروتمند باشی
آقا نوید عزیزم درودها بر شما دوست هم مسیرم، یه چیزی گفتی که چراغی در وجود من روشن شد و گفت همینه، ذهن من سالهاست که به من میگه بدون تخصص کامل در یک حرفه ای هرگز ثروتمند نمیشی، اینجا خدا داره از زبان تو بهم میگه مگه حضرت سلیمان و یوسف و امام حسن متخصص بودن؟! اونا ایمان داشتند به خدا و به خودشون و احساس لیاقت داشتند و بهترینها رو درخواست کردند از خدا و بعد به صورت تکاملی هی هدایت شدند به سمت خواسته ها و اهدافشون، خیلی خوشحالم که هدایت شدم به این کامنت زیبا و نکته ی مهمی در باورهای خودم رو کشف کردم، آره آقا محسن ذهنت داره گولت میزنه و داره تورو میفرسته دنبال نخود سیاه، به جای اینکه تمرکز کنی روی خودت و درونت و باورهای ایراددارت پیدا کنی و اصلاحشون کنی میگه اونا ول کن اونا اصلا مهم نیستن تو برو باز چند سال تمام انرژیتو بذار مهارت تعمیر گیربکس ماشین ها رو یاد و اصلا هم سراغ کار کردن با دوره هایی که خریداری کردی از سایت نرووووو، میگه چون اصلا تو ایراد نداری مشکل تو شغل توئه، شغلت رو عوض کن شرایط زندگیت بهتر میشه یا برو یه شهر بزرگتر کار کن از اینجور حرفها خدارو شاکرم که بهم گفت ول کن آقا محسن، اینا نیستن، داری اشتباه میری بیا پیش خودم، و بهم بگو چی میخوای فقط بگووووو نترس و خجالت نکش درخواست کن و زیاااااد هم بخواه اورجینال و اصل هم بخواه، از راههای آسان آسان آسان هم بخواه نه سخت و دشوار، آره عزیزم باور کن که میدم بهت اون چیزی رو که خودت باور کنی و بخوای از من، در صورتی که ایمان داشته باشی و بهم اعتماد کنی و عمل کنی به الهاماتی که به قلبت میکنم، مچکرم از استاد و مریم خانم عزیز و از تمام دوستان هم مسیر عزیزم، بابت وجود این سایت الهی هم خدارو سپاسگذارم و از این 4 تا فرشته هایی که کارهای این سایت رو انجام میدن کمال تشکر رو دارم و براشون بهترینها رو آرزومندم به امید روزهای بهتر، رد پای من در روز دوشنبه پنجم آذر 1403
بنام خدا
سلام آقا نوید عزیز
امیدوارم در بهترین حالت جسمی و روحی باشید .
خدا رو شکر میکنم بابت این کامنت زیبا و تاثییرگزارتون که وقت گذاشتید و تایپ کردید .
حقیقتش اینه که ما واقعا برنامه ریزی شدیم از طریق خانواده .جامعه .دوستان.اطرافیان و …
که ظاهربین باشیم و همیشه سطح بالایی اتفاق رو ببینیم و در عمق موضوع وارد نشیم که این اتفاق چه چیزی در ما تغییر داد که ما این نتیجه رو گرفتیم یا اینکه چه چیزی در من تغییر کرد که من این دستاورد رو داشتم .
خیلی خوبه که ما فراموش نکنیم یک ریشه ای وجود داره و باید مراقبش باشیم .
امیدوارم بهترین هایی خدا نصیبت بشه دوست من
بسم الله الرحمن الرحیم
بهترین و والاترین درودها رو از اعماق قلبم و با تمام احساس سپاسگزاری که یک آدم میتونه داشته باشه تقدیم می کنم به شما استاد عباسمنش ناااازنینم.
با این حد از خشوع و دلسپردگی که نسبت به رب رحمان و رحیم دارید، با این احساس عمیق بندگیتون دیگه جایی برای سرکشی و غرور برای هیچکدوم از ما باقی نمی مونه.
که اگر هرکدوم از ما شاگردهاتون با دیدن این حجم از خشیت شما در برابر فرمانروای عالم هنوز هم اصل رو درک نکرده باشیم دیگه خیییییلی از مرحله پرتیم و کلاهمون پس معرکه است.
چطور میشه بغض بندگی شما رو دید و اشک نریخت؟
مگه میشه شما مثل یه پرنده خوش آواز چهچهه عاشقی الله رو بنوازید و ما قلبمون به لرزه نیفته؟ که اگه نیفته خدا به دادمون برسه.
اگر هر کدوممون به گذشته خودمون حتی یک نگاه سطحی بندازیم ردپای برکت و نعمتهای عطاشده بعد از شکرگزاری کردنمون رو می بینیم.
این که شکی توش نیست.
من موندم توی اون قسمت که شما هم به زیبایی درباره اش مثال زدید.
مثال حمام کردن. آبی که با چه سیستم دقیق و پیچیده ای توسط جهان به این پاکی و زلالی در اختیار ما قرار می گیره. و ما هیچوقت سپاسگزار این گردش ابرها و بارش بارون و باد و حتی شرجی ها نمی شیم.
چرا ما فکر نمی کنیم به چیزهایی که اینقدر وجودشون بدیهیه ولی اگر نبود خودمون رو بدبخت ترین آدم حساب می کردیم؟
خدای عزیز خودش میگه آیا ندیدید که ما برای شما زبان و دو لب آفریدیم؟
أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ﴿7﴾ آیا گمان میکند هیچ کس او را ندیده (و نمیبیند)؟ (7) أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿8﴾ آیا برای او (انسان) دو چشم قرار ندادیم ؟ (8) وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿9﴾ و یک زبان و دو لب ؟ (9) وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿10﴾ و او را به خیر و شرش هدایت نمودیم. (10)(البلد)
اگر لب نداشتیم؟ زبان نداشتیم؟ پوست روی لبمون مثل بقیه پوست بدنمون بود؟ اگر زبانمون کمی سنگینتر یا نازکتر یا خشکتر بود چی میشد؟
اگر کف دستمون خط نداشت؟
اگر پلکهامون به راحتی باز و بسته نمیشد؟
اگر صدای قلبمون رو بلند می شنیدیم یا مجبور بودیم خودمون مثل یک دستگاه برقی روشن و خاموشش کنیم؟
اگر قدرت تفکر و تمرکز و تجسم نداشتیم چی میشد؟
اگر نعمت فراموش کردن نداشتیم چی؟
اگر نعمت حافظه نداشتیم؟
اگر نعمت قدرت تشخیص خوب از بد رو نداشتیم؟
اگر اگر اگر….
اینهمه نعمتی که به قول خود خدا اگر تمام دریاها مرکب و تمام درختان قلم بشن نمی تونیم بنویسیمشون هست و ما چقدر سپاسگزار هستیم؟
چقدر بهشون فکر می کنیم؟
وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ 27 لقمان
اون وقت نشستیم با خدا حساب کتاب می کنیم که خدایا فلان نذری رو میدم که تو برام فلان کار رو انجام بدی.
یعنی با فرمانروای آسمانها و زمین با دو ریال پولی که خودش بهمون بخشیده معامله می کنیم.
اون که هیچی،
از دستش عصبانی میشیم، باهاش قهر می کنیم، بهش ناسزا میگیم،از همه بدتر ازش ناامید میشیم.
فکر می کنیم نمی تونه. نمی خواد. یا برای ما نمی خواد.
به راحتی آب خوردن شرک می ورزیم و بعد با پررویی تقصیرهای خود ناچیزمون رو میندازیم گردنش.
گاهی اصلا تلاشی نمی کنیم، زحمت تغییر شخصیت و تغییر باور به خودمون نمیدیم، بهای رسیدن به نعمتها رو پرداخت نمی کنیم و انتظار داریم برامون فرش قرمز پهن کنه و بهشت برین رو بریزه زیر پامون
﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾
چند هفته اخیر سوالاتی توی ذهنم داشتم که خیلی برام مهم بود جوابش رو بدونم. از خودش درخواست کردم جوابها رو در زمان مناسب بهم بگه.
به خیالم هنوز خیلی مونده و باید صبور باشم.
فراموش کرده بودم خدای سریع الإجابه از رگ بهم نزدیکتره و به محض درخواست جهان رو مامور پاسخ دادن میکنه. فکر می کردم خیلی از جواب دورم. ولی بر سرم منت گذاشت و زودتر منو هدایت کرد به مدار پاسخها.
دو روز پیش معجزه رخ داد. پاسخ از جایی که فکرش رو نمی کردم رسید.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند…
خدا خودش میدونه و اون دست موحدش که یک بار دیگه معجزه رو رقم زد.
باز هم یک خواب، یک رویای صادقه و خبر از فضا و مکان و حسی که خواب بیننده هیچ اطلاعی در دنیای واقعی ازشون نداشت و فقط مامور اجرای حکم شد. الله اکبر…
چه آیاتی در خوابش اومد و چه طوفانی از آرامش به ارمغان آورد. آیات 34 و 35 سوره ق…
چند نشانه بزرگ در این سوره فوق العاده برای من بود.
سپاسگزاری، نزدیک تر بودن خدا به من از رگ گردنم، تسبیح مقام پروردگار قبل از طلوع و غروب خورشید و نیمه شب، و البته جایگاه رفیع پرهیزکاران(متقین) در بهشت.
خدا قشنگ دست منو گرفت، بغلم کرد و نشوند سر سفره رزق بهشتیش تا از آگاهی هاش سیر بشم.
آیا من نباید تا آخر عمرم شکرگزار این معجزه باشم؟
آیا دلیل و منطق می خواد این ذهن که خاکسار درگاه این رب بشه؟
وقتی حرف از شکرگزاری میشه معمولا می گردیم دنبال مادیاتی که اطرافمونه یا جسممون یا هر چیزی که نمود فیزیکی داره تا سپاسگزارش بشیم.
اما خود من هیچوقت فکر نمی کردم که باید سپاسگزار الهامات قلبیم هم باشم.
هیچوقت بابت اتصال قلبم به روح الهی شکرگزاری نکرده بودم.
به سیستم همیشه بیدار و همواره پاسخگوی الله پیام تشکر نفرستاده بودم.
به خاطر راستگویی و سرعت عمل این سامانه از خالقش تشکر نکرده بودم.
انقدر توی این دو روز شیدا و حیران این عشق مطلق شدم که دلم نمی خواد کلمه ای با کسی حرف بزنم نکنه یک لحظه این احساس شوقم به رب العالمین خدشه دار بشه.
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آسمانی داشتم
﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾
چند روز بود ندانسته و کاملا غریزی هدایت شده بودم به سوره مزمل. انقدر آیات ابتدایی این سوره در ذهنم تکرار شد که چاره ای جز تأمل باقی نموند.
یَٰٓأَیُّهَا ٱلْمُزَّمِّلُ
قُمِ ٱلَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا
نِّصْفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا
أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا
إِنَّا سَنُلْقِى عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا
إِنَّ نَاشِئَهَ ٱلَّیْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْـًٔا وَأَقْوَمُ قِیلًا
… الی آخر
دیدم داره قشنگ با من حرف میزنه. میگه از خودم بپرس. شبها که بیداری با من گفتگو کن. اگر سوالی داری توی همین عبادت شبانه از من بخواه تا کلام سنگین و مهم رو بهت القا کنم.
سکوت شب وقت این گفتگوهای قدرتمنده.
بخدا قسم وقتی در سکوت و تاریکی شب درخواستمو گفتم و خوابیدم صبح روز بعد خود خدا دست نوازش به سرم کشید و شد اونچه شد…
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴿﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾﴾
وقتی همه این نعمتها رو بررسی می کنم می بینم از زمانی معجزات زندگیم بزرگتر و بیشتر شد که من سپاسگزارتر شدم. من عمیقتر شدم.
سپاسگزاری های آگاهانه ام از وقتی شروع شد که دوره مقدس 12 قدم رو کار کردم.
استاد می گفت بگید، بنویسید، فکر کنید، تجسم کنید، حس کنید… هرکاری می کنید فقط توجه کنید به زیبایی ها و نعمتهای اطرافتون. بخدا این همه چیزه.
و من کم کم شروع کردم. و معجزات دونه دونه، بعدش گروه گروه رقم خورد. این جوی باریک به رودخونه تبدیل شد.
یادمه دو سال پیش که همسرم از شغلی که درآمد دلاری و یورویی داشت نتونست دیگه پول بسازه و یه مدت داشت اسنپ کار می کرد، هروقت پول می آورد خونه من دونه دونه پولها رو می بوسیدم و می گذاشتم روی پیشونیم مثل قرآن.
از خدا و دستانش که روزی رسون اون روز ما شدن تشکر می کردم. و عجیب همیشه پول می رسید و ما هیچوقت لنگ نموندیم.
آروم آروم اوضاع تغییر کرد و دوباره کارش رونق گرفت و درآمد شکل گرفت. زیاد و زیادتر شد.
مشتریها از در و دیوار از راه رسیدن. انقدر کار زیاد شد که دیگه ما مشتریها رو انتخاب می کنیم.
اعتبار و نام نیک در کنار درآمد اومد. حس خوب توانگری و خالق شرایط بودن به دنبالش اومد.
چقدر دلخوشیهای جدید رقم خورد.
و همه اینها از وقتی تثبیت شد که حس سپاسگزاری واقعی و قلبی در من و همسرم شکل گرفت.
این ایمان به غیب و دل سپردن به پلنهای بی نقص خدا بود که نتایج رو رقم زد.
باز هم الهی شکر.
این لفظ عزتمند و قدرتمند «الهی شکر» بود که از دست دادن ناگهانی عزیزم رو برام پله ای برای صعود به مدار بالاتری از عشق به الله کرد. درسهایی به من داد که تا قبل از این اتفاق اصلا نمی دونستم وجود دارن.
استاد جان، شما بگید،
از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به درآید
استاد انصافا خودتون جای ماها، جای من بودید چطوری با چه زبونی از کسی مثل خودتون قدردانی می کردید؟
کاش میشد قلبمو دربیارم و نشون بدم که چطور برای اینهمه نوری که باعث شدید به من بتابه شکرگزار خدا و سپاسگزار شما هستم.
از صمیم قلبم برای خودم و شما و همه عزیزانم در این فضای معنوی و مقدس دعا می کنم که همیشه خاشع مقام ربوبیت خداوند خالق باشیم.
و هر روز در این بندگی کردن سربلندتر بشیم.
خدا شما رو برای جهانیان حفظ کنه.
من عاااااااشقتونم تا بی نهایت
سلام و درووود به همه ی اعضای خانواده ام در سایت استاد جان و دل و سلام به پدر معنوی خودم سید حسین مهربان
یعنی اینجا تنهایی جایی هست که میتونم روزه ی سکوتم را بشکنم و حرف بزنم وآزادانه در مورد قانون و خدا و قرآن و لطف و مهربانی بنویسم بدون ترس از مسخره شدن و …
سعیده ی عزیز خواهر توحیدی و جان و دلم
من اعلان های گوشیمو تنظیم کردم که هروقت کامنتی از سمت شما ،سعیده جان شهریاری،آقا ابراهیم،مهشید جان و شیرین جان و آقا حمید امیری روی سایت میاد بتونم بخونم و لذت ببرم
و امروز که از صبح نجواها دارن آزارم میدن اومدم سراغ گوشیم و کامنت های خوانده نشده و رندوم کامنت شمارو باز کردم
و مثل همیشه دهانم از حیرت باز ماند چون نشانه های امروزم در کامنت شما برام آشکارشد
من که همیشه به رابطه ی بینظیر شما و دوستانی که نام بردم با خدای یکتا غبطه میخورم و هرروز از خدا میخوام که بتونم اینقدر عاشقانه باهاش انس بگیرم
ولی احساس میکنم خیلی تو این رابطه ضعیفم و هنوز نتونستم درک درستی از مفهوم توحید داشته باشم و چه بسیار باید کار کنم تا برسم به اون حس درونی ارزشمند که شما تجربه میکنید
من حدود دوسه سال هست که صبح زود یعنی حوالی ساعت 5بیدار میشدم ولی اکثرا خواب آلود بودم و خیلی کم پیش میومد که بتونم با لذت و احساس عالی رو سجاده م بشینم و با خدا عشق بازی کنم
و در بین روز راحت تر میتونستم با خدا حرف بزنم و الان که به واسطه ی ورزش سنگین در بین روز خیلی احساس خستگی و خوابآلودگی دارم مربی م گفتن که باید خواب کافی داشته باشی و حداقل تا 7صبح بخوابی که ریکاوری بشی و ذهن تنبلم سریع خوشش اومد و الان دو سه روزه که تا 7میخوابم ولی انصافا
مدام احساس میکنم این خواب غفلت هست و احساس خوبی نداشتم
دیشب ساعت 4:30بیدارشدم و کمی آب خوردم و یه صدایی بهم میگفت فهیمه سجاده تو پهن کن و از این تایم استفاده کن وقت نیایش هست همه جا ساکت و آرومه الان وقتشه و اون یکی نجوا منو به سمت تختم هل میداد که برو بخواب باز میخوای بدنت خالی کنه باز میخوای بی حال بشی باز میخوای همسرت دلخور بشه
(چون ایشون همیشه از بیدار شدن صبح زود من و نماز خواندن ناراضیه و غر میزنه)
و من به صدای نحس اون یکی گوش دادم و رفتم خوابیدم که هم بدنم خالی نکنه هم همسرم ناراحت نشه،
جهان هم جوابمو داد (نشانه ها)
و طبق همون قانون پرداخت بها برای بدست آوردن بهترین ها من بهاشو نپرداختم بهای رابطه ی عاشقانه با خود خدا نه حساب کردن روی بنده ی خدا و جلب رضایت اون(همسر)
و صبح که بیدار شدم آقای همسر شروع کرد به غر زدن و گیر دادن و حرف و حدیث بدون اینکه بین ما چیزی بوده باشه
ومن فقط مات و مبهوت موندم
و الان که کامنت شما بعنوان اولین کامنت برام بازشد اشکم در اومد
شما نوشتین سکوت شب وقت این گفتگوهای قدرتمنده و من بغضم ترکید
چطور من رضایت بنده ی خدا رو به عشق بازی باخدا در دل شب ترجیح دادم
چطور بخوابم وقتی خدا یه زمانی رو بهم داده که فقط خودم و خودش باشیم و باهاش حرف بزنم و اون جوابمو بده بدون اینکه قضاوتم کنه بدون اینکه مسخره م کنه یا دلمو بشکنه
آخه دیروز یه چیزی از خدا خواستم و نشد که بشه حالا نشدنش صددرصد
حکمت داره و من تسلیم هستم در برابر این قانون
من به هر خیری که از خدا برسه محتاجم
اینکه رسیدم به کامنت شما و حال الآنم جای سپاسگزاری داره
این یعنی خدا بین من فهیمه و سعیده و …. تفاوتی قائل نمیشه همه رو به یک اندازه هدایت میکنه ولی اگر من هدایت بخوام و تسلیم نجوای شیطان نشم
منی که دانشجوی قوانین کیهانی هستم باید خودموجمع وجور کنم
باید توقعم از خودم بیشتر بشه خداروشکر که بجای نشستن و به نجواهای مزخرف ذهنی م گوش دادن که نتیجه ش فقط حال بد وبدتر هست اومدم تو سایت و رسیدم به این کامنت زیبا و پر از نشانه
ببخشید که من بلد نیستم به زیبایی شما و سعیده جونو وآقا ابراهیم و آقا حمید بنویسم که بنظرم این تکامل میخواد لااقل برای من
ولی همیشه خواندن کامنت های زیبای شما منو چندین روز به فکر فرو میبره خدا حفظتون کنه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که به همه موجودات به یک اندازه رحم داره و به بندگانش مهربان و رحیمه.
سلام به شما فهیمه جان عزیزم. درود بر قلب سلیم و ذهن قدرتمند شما. درود بر ایمان و کنترل ذهنتون.
متشکرم از شما بابت توصیفات زیبایی که در مورد من کردید.
لطف خدا شامل حالم شده که گاهی به میزان درکم از قوانین سیم ارتباطیم با منبع تغذیه الهی وصل میشه و ازش معجزه ها می بینم.
خدا هیچوقت دیر نمیکنه. خدای ما خدای آیه الکرسیه.
الله لا اله الا هو الحی القیوم، لا تأخذه سنه و لا نوم…
الله من شاهده که توی این چهار روز گذشته که مشغول درس پس دادن در یک تضاد در مورد نوای کوچولوم بودم، به جز خدای رحمان و رحیم اسم هیچکس رو به زبون نیاوردم.
حتی زمانیکه دلم می خواست مادرم کنارم باشه و از دلتنگیش اشک می ریختم و بالا سر بچه ام به دعا مشغول بودم، باز هم حواسم بود از روح مادرم کمک نخوام و فقط بگم خدا خدا خدا.
به لطف خاص همون خدای حی و قیوم که نه خوابش می گیره و نه فراموش میکنه، برونشیولیت بسیار حاد ریه و دیسترس شدید دخترم بسیار بسیار سریعتر از اونچه که من و دکترها و پرستارها فکر میکردیم بهبود پیدا کرده و مثل یک معجزه دختر کوچولوم به آغوشم برگشته.
من از استاد یاد گرفتم قدرت اول و آخر خداست.
الان که دارم واست می نویسم هنوز مرخص نشدیم و خستگی جسمیم در اوج خودشه اما اینکه باز هم کنترل ذهن و توکل برام معجزه رقم زده برام یک دنیا آرامشه.
من جوجه کوچولوی 40 روزه ام رو به خدایی سپردم که از رگ گردن به من و خودش نزدیکتر و از مادر براش مهربانتره. خدایی که به من با تضادهای زندگی قدرت بیشتر و توکل و سپاسگزاری هدیه میده و از من نسخه آگاهتر و قدردان تری میسازه.
ذکر این روزهای من این بود:
الهی و ربی من لی غیرک؟ خدایا من بجز تو کیو دارم؟
یا من اسمه دوا و ذکره شفاء
یا ارحم الراحمین
خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیرم.
اون سرفه میکرد و من می گفتم: نور، نور، نور، شفا شفا شفا، الله الله الله…
این منم. همون کسی که تا قبل از استاد عباسمنش وقتی نماز می خوند مهر رکعت شمار میگذاشت رو سجاده اش که وسط نماز یادش نره رکعت چندمه. از بس که فکرش همه جا بود بجز ارتباط با خدا.
فهیمه جان خیلی مهمه که ارتباط بین فرکانسها و نتایجمون رو ببینیم. حواسمون جمع باشه با چه فکری و چه باوری داریم چه اتفاقاتی رو خلق می کنیم.
همون کاری که شما به درستی داری انجامش میدی. دمت هم گرم. احسنت به شما.
خیلی خیلی خوشحال شدم که واسم نوشتی و باعث شدی بعد از چندین روز بتونم چند کلمه با رفقا حرف دل بزنم.
در پناه نور الله رحمان و رحیم باشی.
سلااام سلااام سعیده جانم
ازت ممنونم بینهایت بنده خوب خدا که با این کامنت توحیدی و پر از احساس ناب سپاسگزاریت اشکام رو جاری کردی و علاوه بر اون پیام هدایت الله رو برام آوردی
دوبار کامنتت رو خوندم و هر دوبار اشکام روون شد اشک شوق و سرگشتگی از عشق خدای نازنینم
اشکایی از سر احساس ناب و زیبای شکرگزاری، هم از خدای مهربون، و هم از استاد عزیزمون
خدایا شکرت بر این اشکهای پر از شور و شوق که این همه احساسمو خوبتر و خالصتر می کنه
تحسینت می کنم خیلی زیبا نوشتی و اون فضای روحانی سپاسگزاری رو بخوبی توضیح دادی انرژی و فرکانس مثبتش رو عالی دریافت کردم
خیلی زیبا و لطیف حس سپاسگزاری از استاد رو بیان کردی
و از همینجا میخوام به استاد عزیز بگم
استاد توحیدی ارجمندم این تشکر و سپاسگزاری خالصانه سعیده جان رو به نمایندگی از همه ما دانشجوهاتون پذیرا باشید
چقدر جالب و خوشایند بود این تیکه از کامنتت
هروقت پول می آورد خونه من دونه دونه پولها رو می بوسیدم و می گذاشتم روی پیشونیم مثل قرآن.
همونی که استاد میگه پول و ثروت رو چیزی ارزشمند و قابل احترام بدونیم، و اون باور مخرب رو که از جامعه یا خانواده یا از گذشتگان به خورد ما داده شده که پول رو باید تحقیر کرد و پول چرک کف دسته رو بکلی اذ ذهنمون بیرون کنیم
چه همزمانی زیبایی که من امروز صبح از خدا تشکر کردم و گفتم خدایا ممنونم که هر روز بیشتر تو رو در قلبم احساس می کنم خدایا شکرت بخاطر هدایتها و الهاماتت که روز بروز با وضوح بیشتری داری برام میفرستی
و شما هم به موضوع سپاسگزاری بابت الهامات قلبی و اتصال به خداوند اشاره کردی
خدا رو شکر این روزا خیلی زیاد با خدا گفتگو می کنم و از همصحبتی باهاش لذت میبرم، خیلی بیشتر سپاسگزاری می کنم شکرگزاریهام برای هر موضوعی عمیقتر و پرتعدادتر شده، و برای چیزهایی سپاسگزاری می کنم که تابحال نکردم
مثال قشنگی نیست ولی میگم، امروز من اولین بار برای ادرار کردنم و تخلیه مزاجم از خدا سپاسگزاری کردم
اینها نعمتهاییه که بدیهیه برامون و قدرش رو نمی دونیم ولی اگر خدای ناکرده از دستشون بدیم دچار بدبختی میشیم
سعیده جان باز هم از شما سپاسگزارم واقعاً لذت بردم از دوبار مطالعه کامنتت
خدا رو شکر که دنیای منو سرشار از وجود انسانهای شایسته ای مثل شما کرد
خیلی دوسِت دارم و روی ماهتو می بوسم
نوش جانت شنا کردن در دریای بیکران نور و عشق خداوند
شادکام و سلامت و متنعم از نعمتهای بیشمار رب العالمین باشی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیزم و استاد شایسته عزیزم و همه همراهان ارزشمندم
استاد جان سپاسگزارم ازت که این فایل رو تهیه کردی،با گوش کردن و دیدنش قلبم باز شد و کلی احساس خوب گرفتم.
صحبت در مورد این کردید که ما از خودمون چی داریم،واقعا از خودمون چی داریم!
اگه بنشینیم با خودمون صحبت کنیم میبینیم ما و هیچ کس هیچی نداریم و هر چه داریم از خدای خودمونه.
چقدر ما خوشبختیم که قرآن داریم و خدا خودش مستقیم به ما همه چی رو قبلا گفته،حضرت محمد ص سپاسگزارم که در مدار خدا قرار گرفتی و این همه وحی داشتی که هر جمله اش ناب و مورد استفاده است.
چقدر ما خوشبختیم که تو این سایت هستیم و این استاد نورانی رو داریم که فقط دنبال اصل میگرده و پس از اجرا برای ما هم دوره میزاره.
واقعا ما به معنی کامل واژه خوشبختی ،خوشبختیم.
تصدیق کردن خدا و نعمتهاش و گفتن اونها باعث بیشتر شدن میشه،واقعا چرا ما تصدیق نمیکنیم؟
چرا ما دنبال فرمولهای پیچیده و دهن پر کن میگردیم؟
ما برای رشد ظرفمون باید سپاسگزار باشیم.
توی همه زندگی ام و شما هم زندگی هاتون رد پای خدا همه جا هست.هر جا و هر چه این رد پاها رو ببینیم و بگیم و تایید کنیم و شکرگزار باشیم اضافه میشه.
خدایا شکرررت که استاد دارن دوره رو به امید خودت آماده عرضه میکنن و بیصبرانه از همین الان درخواست خریدش رو به خدا دادم که برام جور کنه مثل همه دورها و گنج ها داشته باشم و اینم میدونم که این دوره تنهایی خودش برابری میکنه با همه دوره ها.
استاد عزیزم من هر وقت شکرگزاری کردم و احساسم خوب شده حتما ستاره قطبی ام بیشتر جواب داده و روز خوبی داشتم.
رابطه من و احساس خوبم منتج به نتایج خوب شده و حتما اینجا مینویسم که یادم نره تو مسائل مالی هم به همین صورته.
وقتی یک نتیجه مالی گرفتم یعنی میتونه نتیجه بهتر گرفته بشه،مسیر رسیدن به اون خواسته رو مرور کن و دوباره همون رو انجام بده.
درخواست،تمرکز ،شکرگزاری،همواره احساس خوب،تمرکز بر خواسته ها،اومدن نتیجه
انسان بودنم رو شکر،چقدر ما انسانها افتخار داریم که خداوند از روح خودش در ما دمیده و ما رو لایق سجده کرده.
امیدوارم ما هم به خوبی از این نعمت بزرگ شکرگزاری کنیم و قدر داشته هامون رو بدونیم.
استاد جان مجددا سپاسگزارم ،بی نهایت خوبید،الهییی شکرررت
سلام آقا ابراهیم عزیزم
سپاسگزارم از کامنت پربرکتی که نوشتین هم برای این فایل هم در پاسخ به چند تا از دوستان عزیزمون
بی نهایت تحسین تون میکنم
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون و قرارگرفتن تون در مدار سلامتی و حال خوب ..
این تیکه از کامنت تون خیلی
به جان وروحم وقلبم نشست :
رد پای خدا همه جا هست
واقعا ما به معنی کامل واژه خوشبختی ،خوشبختیم.
تصدیق کردن خدا و نعمتهاش و گفتن اونها باعث بیشتر شدن میشه،واقعا چرا ما تصدیق نمیکنیم؟
چرا ما دنبال فرمولهای پیچیده و دهن پر کن میگردیم؟
ما برای رشد ظرفمون باید سپاسگزار باشیم.
توی همه زندگی ام و شما هم زندگی هاتون رد پای خدا همه جا هست.هر جا و هر چه این رد پاها رو ببینیم و بگیم و تایید کنیم و شکرگزار باشیم اضافه میشه ..
از طرف من روی ماه دخترهای نازنین
کلاس ششمی تونم ببوسید که
باعث شدن تعمقی کنیم به قدرت خدا
که زمین با چه سرعتی درحال چرخش
هست و ما راحت و آسان داریم
زندگی مونو میکنیم …
همین تفکرکردن به آفرینش ونظام هستی ، باورهای قدرتمندی
نسبت به خدا میسازه
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
به نام خدای رحمان و رحیمم
وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، هرگز نمی توانید آنها را به شمار آورید؛ یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است
سلام به اساتید توحیدیم و دوستان عزیزم
چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از ان دور می شویم
وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ ﴿10﴾
و شما را در زمین جای دادیم، و در آن برای شما وسایل و ابزارزندگی قرار دادیم، ولی بسیار اندک و کم، سپاس می گزارید. (10)
فراوانی بینهایت خداوند که به سادگی در اختیار ما قرار داده منابع وسیع و نامحدودی که در اختیار انسان قرار داده و همواره گسترش میده آدم و حوا به زمین هبوط کردند اما بدون هیچ زجری تمام امکانات زندگی و زیبایی و ثروت ونعمت با هدایت همواره خداوند هم برای انسان فراهم کرده این نهایت بخشندگی و مهربانی خداونده
توجه و سپاسگزاری به این نعمتهایی که خیلی ساده و آسون و بینهایت و بی هیچ قید وشرط ودلیلی در اختیار انسان هست و بینهایت منابع و نعمتی که هنوز بشر کشف نکرده نیازهای ضروری و غیر ضروری نیازهای زیبایی و شادی و آزادی و آرامش و راحتی هر انسانی بیش از نیازش رو خداوند تامین کرده بیمهایت تنوعی که تمام سلایق و خواسته های بشر رو جوابگو هست واقعا قادر به شکرگزاری نیستیم و هرچقدر هم سپاسگزاری کنم کمه درحالی که واقعا خودمن خیلی کم سپاسگذارم هنوز به خیلی از نعمتهایی که دارم به درک بطن اون نعمت اگاه نشدم که عمیقا سپاسگزاری کنم انشالله خداوند با قدرت خودش منو در مدار سپاسگزاری قلبی هدایت کنه و این خواسته منو اجابت کنه که بهشت رو در این دنیا و هم در آخرت تجربه کنم
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ﴿11﴾
و شما را آفریدیم، سپس شما را صورت گری کردیم، آن گاه به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید؛ بی درنگ همه سجده کردند، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود. (11)
باور لیاقت و ارزشمندی درونی که چقدر در این ایه قابل درک هست که ما قسمتی از خداوندیم و قدرت خلق زندگی خودمون رو داریم قدرت خدا رو در خلق کردن رو در وجودمون داریم
تمام ملائک به انسان سجده کردند در حالی که فقط به خدا سجده میکردند اما به دستور خداوند تنها جایی هست که به ملائک میگه به انسان که بخشی از وجود خودشه هم سجده کنند قسمتی از این انرژی خداوند هستیم دستی از دستان خداوند بر روی زمین هستیم آنقدر ما ارزشمندیم
ًثم : به معنی زمان طی شده .یه روند تکاملی که بعد از صورتگری انسان طی شده و بعد خداوند از روح خودش در انسان دمیده قانونی که خود خداوند هم ازش تخطی نکرده و چقدر تو هر لحظه زندگی خودم میبینم که بدون طی تکامل نتیجه حاصل نمیشه و چقدر درک و عمل بهش راحت جانم هست آروم و زیبا و با لذت زندگی میکنم
قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿12﴾
خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی. (12)
رب العالمین خالق تمام هستی و هدایت کننده تمام هستی تنها قدرت مطلق دلیل سجده نکردن ابلیس رو میخواد
چقدرررررر احساس آرامش و امنیت که خداوند با این قدرت مطلق احساساتی نمیشه خشمگین و عصبانی نمیشه
قدرتی که اگر در هر شخص بود حتی اگر یه اپسیلون این قدرت رو داشت حتما سریع واکنش نشون میداد به هر کسی که نافرمانی میکرد براشفته و عصبی میشد
موضوع مهم و درسی که باید یادبگیرم از خالقم خداوندم :در ارتباطات با صحبت کردن با نگاه کردن به موضوعات از زاویه دید طرف مقابلم ،با قضاوت نکردن و اجازه دادنم که طرف مقابل دلیل کارش رو توضیح بده چقدر میشه مسائل رو راحتر حل کرد ،و طرف مقابل صادق تر باشه و ارتباطات خوبی ایجاد بشه
غرور : هر وقت فکر کردی تو از دیگران برتری تو در مسیر شیطان قدم بر میداری
اگر به خاطره چهره ، اندام ،قد، خانواده ،تحصیلات ،پول و ثروت فکر کنم من بهتر و برتر از دیگرانم یا برعکسش فکر کنم تو این موارد پایین تر از دیگرانم فکر نادرستیه همه نعمتها از فضل خداست
این رفتار مغرورانه که در مقابل دیگران نشون میدم که من از فلانی برترم پس مغرورانه حرف میزنم ،دستور میدم قدم بر میدارم نقطه سقوط هست
هرآنچه دارم از فضل خداست که کریمانه به من عطا کرده وظیفه من تواضع و فروتنی در مقابل خداوندم هست و در مقابل خلق خدا متواضع و بدون هیچ کبر و غروری باشم
یکی ار بزرگترین دلایل رشد مالی نکردن و یا ورشکستگی بعد ار رشد مالی داشتن احساس غرور هست در زمان دارایی که اگر تغییر نکنی و دست از غرور برنداری به راحتی ورشکستگی مالی ایجاد میشه و یا در زمان ناداری با این دیدگاه که من زودتر پولدارتر بشم که فخر فروشی کنم روی عده ای رو کم کنم و یا خودمو به دیگران ثابت کنم ،پز بدم و جلب توجه کنم که این باورها مانع ورود ثروت میشه و هرکاری رو برای رسیدن به ثروت بدون در نظر گرفتن تکامل و در عجله و یا از مسیر نادرست میخوان به ثروت برسند که خوب نتیجه هرگز ایجاد نمیشه و دلیل رشد مالی پایدار افراد موفق همین تواضع و فروتنی در مقابل خداونده که از فضل خودش بخشیده و دوم متواضع در مقابل مردم هستند
من فقط سعیم بر اینه که در روابطم حد و مرزی رو مشخص کنم و اجازه نمیدم هیچ کسی از این مرز و محدوده من پا رو فراتر بزاره و کاملا محکم و حدی رفتار میکنم و اجازه نمیدم کسی از دیدگاه بالاتر با من برخورد کنه و بخواد احساس بدی به من بده و ناراحتم کنه کاملا جدید و اصلا کوتاه نمیام
خودم هم همیشه سعی کردم از دیدگاه بالاتر و یا خودبرتر بینی با کسی برخورد کنم (باارزشترین شما با تقوا ترین شماست کسی که کنترل ذهن داره )بنابراین هیچ برتری و تفاوتی نیست در نزد خداوند همه برابریم
مقایسه :چه احساس کنی برتر از دیگرانی و یا چه احساس کنی پست تر از دیگرانی بدبختی اعتمادبه نفس تو یا کاذب میشه بر اثر احساس بهتر بودنت از دیگران و یا اعتمادبه نفس تو نابود میشه چ ون فکر میکنی از دیگران کمتری مقایسه ای که اصلا درست نیست خیلی دیدگاه سطحی داشتی انگیزاننده نبوده نه مسیر آدم موفق رو درک کردی و نه توانایی خودت رو دیدی و کاملا تو رو از صلح با خودت خارج میکنه تو رو عصبی و خشمگین میکنه
اگر در مسیر درک و استفاده صحیح از نعمتت نباشی چه بسا اون نعمت به ضرر تو بشه مثل زیبایی یوسف
مقایسه کسب و کار توانایی منحصر به فرد تو با دیگران باعث میشه خود خوری کنی احساست بد بشه اگر قانون احساس خوب اتفاقات خوب و احساس بد اتفاقات بد رو کامل درک کنم به افکارم ناظر هستم که داره چه احساسی در من ایجاد میکنه
مقایسه ای که باعث احساس بی عرضگی ،بی ارزشی به من و تواناییهام میده مقایسه نادرستیه احساس بد میاره
مقایسه چشم و هم چشمی میاره
مقایسه خلاقیت منو از بین میبره کپی کار میشم
مقایسه منو از دریافت الهامات پاک خداوندم دور میکنه
مقایسه تمرکز رو از من و خدای درونم بر میداره میزاره رو دیگران
مقایسه باعث میشه من از جلد خودم خارج بشم از خواسته های واقعی خودم دور بشم دنبال تجربه خواسته های دیگرانم
مقایسه باعث میشه به جای تحسین دستاورد دیگران و رفتن تو مدار موفقیت با الگو دادن به ذهن که باور شدن رو میشود رو در من ایجاد کنه میای تخریب میکنی دستاورد دیگران رو وبه جای اینکه خودت رو همونطور که هستی لایق و ارزشمند بدونی میخوای دیگران رو بی ارزش کنی
حسادت از مقایسه میاد که کاملا روح پاک خدایی تو رو نابود میکنه
بهترین تصمیم و نتیجه گیری : سرم تو کار خودم باشه تکاملت رو طی کن و خودتو مقایسه با دیگران نکن
حتی اگر کنترل ذهن برات سخته اولین قدم اینه که کنجکاوی نکنم بگم خدا در زمان مناسب با باورهای خوبم منو هدایت میکنه اگر درک کنم احساس خوب چقدر مهمه سعی میکنم که تلاش کنم از زندگیم لذت ببرم تو احساس خوب و آرامش باشم تا هدایت بشم به مسیر درست نعمتها رو دریافت کنم
وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا( آیه 32 سوره نسا)
و نعمت ها و مال و ثروتی که خدا به سبب آن برخی از شما را بر برخی برتری داده آرزو مکنید [که آرزویش مایه حسد و فساد است. این تفاوت ها و برتری ها لازمه زندگی دنیا و بر اساس محاسبات حکیمانه است، اما در عین حال] برای مردان از آنچه کسب کرده اند بهره ای است، و برای زنان هم از آنچه کسب کرده اند بهره ای است. و [با کمک تقوا و عمل صالح] از بخشش خدا بخواهید، یقیناً خدا همواره به همه چیز داناست
هر نعمتی رو با باورهای خودمون دریافت میکنیم با فرکانسها و افکاری که از پیش فرستادیم و مقایسه ای در کار نیست برتری نیست بین هیچ مرد و زنی در دریافت نعمتها هرنعمتی رو با بودن در مسیر درست قوانین با درخواست کردن سوال کردن درست میشه از فضل خدای وهاب دریافت کرد
من به جای حسادت و مقایسه عدل بی نقص خدا رو درک میکنم عدلی که خداوند به درستی خودش شهادت داده و سعی میکنم همواره از فضل خداوند طلب نعمت کنم چشم از نعمت و ثروت دیگران برمیدارم و فقط درخواست از خدای با فضل عظیم خودم میکنم تا به من هم ببخشه
هرکسی هرجاییه جای درست خودشه بی عدالتی نیست اگر اینو درک کنم نه حسادت نه مقایسه میکنم برای دستاوردهای دیگران و نه دل رحمی و دلسوزی میکنم برای دردسرها و مشکلات دیگران
اگر من موفقیت و دستاوردهای دیگران رو تحسین کنم من به خودم لطف کردم چون باور میسازم که میشود و من میرم در مدارش دریافت میکنم ولی اگر تهمت بزنم،قضاوت نادرست کنم ،بگم دزدی کردند موفقیت و ثروت و نعمت و سلامتی رو از خودم دور میکنم من پیشرفت نمیکنم
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿13﴾
خدا فرمود: از این جایگاه و منزلتت [که عرصه فروتنی و فرمانبرداری است] فرود آی؛ زیرا تو را نرسد که در این جایگاه بلند، بزرگ منشی کنی پس بیرون شو که قطعاً از خوارشدگانی. (13)
نافرمانی در مقابل فرمان و هدایت خداوند تسلیم نبودن تو رو به سختی و بلا میندازه در مسیر درستی نمیری
من آگاهانه تصمیم گرفتم تسلیم خدا باشم تا با تمام وجودم آماده دریافت الهامات خداوند در مسیر درست باشم وقتی تسلیمم اجازه میدم که خداوند راحت و آسون و باعشق کارها رو برای من انجام بده قدم به قدم هدایت بشم و بهم گفته بشه مسیر درست و آسون رسیدن به خواسته هام
قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿14
﴾گفت: مرا تا روزی که [مردگان] برانگیخته شوند، مهلت ده. (14)
وجود شیطان برای این دنیای دو قطبی هست تا در این جهان با حق انتخابی که داری تو تصمیم بگیری در کدوم مسیر باشی هدایت یا گمراهی
قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿15﴾
خدا فرمود: البته تو از مهلت یافتگانی. (15)
این جهان دوقطبی این بودن بین دو صدای خداوند و یا نجوای شیطان مشخص میکنه که تو در چه مسیری هستی و در روز قیامت چه جایگاهی داری
این دو قطبی بودن جهان باعث رشده گسترده این تضادها ایجاد خواسته میکنه باعث گسترش میشه و تو صاحب اختیاری که آزادانه انتخاب کنی در کدوم مسیر باشی شیطان یا خداوند
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ (16)
گفت: به سبب اینکه مرا به بیراهه و گمراهی انداختی، یقیناً بر سر راه راست تو [که رهروانش را به سعادت ابدی می رساند] در کمین آنان خواهم نشست. (16)
پذیرش صددرصد مسولیت زندگیم و نتایجم اولین و مهم ترین قدم برای هدایت شدن در مسیر درست هست خداوند به من قدرت خلق زندگیم رو داده با افکار و باورهام و فرکانسهام
عدم پذیرش این مسولیت و در نتایج بد در هر زمینه ای و گفتن اینکه خدا برام نخواست یعنی کار شیطان رو کردن مثل شیطان عمل کردن هست
پذیرش مسئولیت نتایج زندگیم بررسی الگوهای تکرار شونده در زندگیم منو به باورها و افکار نادرست که در ذهنم هست هدایت میکنه بعد میتونی تغییر در باور و رفتارت رو برنامه خودت قرار بدی و در مسیر درست نتایج خوب رو ایجاد کنی
خداوند بارها میگه من بر کسی ظلم نمیکنم هر خیری از جانب منه هر شری از افکار و اعمال خودته
شیطان بر سر راه راست اهدنا صراط المستقیم می شینه که توش پر از نعمت و ثروته تا از راه راست دور بشیم با عدم مسولیت پذیری نتایج زندگیمون
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿17
﴾سپس از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان می تازم و [تا جایی آنان را دچار وسوسه و اغواگری می کنم که] بیشترشان را سپاس گزار نخواهی یافت. (17)
حیله و فریب شیطان : خارج شدن از فرکانس سپاسگزاری هست
در آیه 10 اشاره خداوند به این موضوع که خیلی کم سپاسگزارید و در این ایه هم باز به این موضوع اشاره میشه که با ناسپاسی در مسیر نادرستی
اگر آگاهانه سپاسگزاری کنی مطمئنا از مسیر شیطان خارج شدی و در مسیر خداوندی
به اندازه ای که سپاسگزاری در مسیر خوشبختی نعمت و ثروت وسلامتی هستی
وقتی سپاسگزاری غرور و تکبر و حسادت نمیورزی تسلیم خداوندی
سپاسگزاری نزدیک ترین فرکانس برای نزدیک شدن به خداونده
جنس احساس سپاسگزاری خیلی قلبیه و فرکانس و درجه بالاتری از جنس احساس عشق یا احساس پیشرفت و موفقیت داره
خدایا صد هزار مرتبه شکرت در مدار دیدن و نوشتن این فایل هدیه عظیم خداوند در این روز زیبا و پر از خیر و برکت بودم
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام به سودا ی عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشه …
چقدر با دقت به صوت استاد گوش دادی و چقدر زیبا نکات رو نوشتی و چقدر وقت گذاشتی …این تعهدت رو خیلی دوست داشتم چون مطمئنم هر بار هی فایلو استوپ میگردی و مینوشتی …
نکات خیلی خوبی رو نوشتی …
عالی هستی …
مخصوصا آنجا که گفتی
ما قسمتی از خداوندیم و قدرت خلق زندگی خودمون رو داریم قدرت خدا رو در خلق کردن رو در وجودمون داریم…
و یاد آوری کردی که چقدر لایق هستیم …
همچنین گفتی
چقدرررررر احساس آرامش و امنیت که خداوند با این قدرت مطلق احساساتی نمیشه خشمگین و عصبانی نمیشه
.
.واقعا واقعا این احساس بی قضاوتی خداوند رو آنچنان من دوست دارم که باور نمیکنی …در یکی از کامنت هایم هم گفتم …توی این چند ماهی که قانون تکامل رو زیر پا گذاشتم و به زیر زمین رسیدم و پناهی جز خدا نداشتم بار ها دیدم که از من سوال میکنه بار ها دیدم که خدا حس بد رو ازم میگیره …بدون قضاوت راهنمایی و هدایتم میکنه .
.عاشقتم …
با این جملت منو بردی به تمام تجاربی که با خدا داشتم …
ممنونم ازت …
در جایی دیگر از کامنت زیبایت نوشتی
هر وقت فکر کردی تو از دیگران برتری تو در مسیر شیطان قدم بر میداری…
این قسمت رو همون موقع هم که استاد گفت …
اینجور توی ذهنم گنجانده که ببین ملیکا…
ارزشمندی انسان ها یکیه …و اگر تو اینطور یه خودت یا اطرافیانت نگاه نمیکنی تو شیطانی شدی و پست تر از هر انسانی …..
شنیده بودم که باید با انسان ها ارزشمند رفتار کنی ولی چقدر در جای جای زندگیم شیطانی شدم و به خاطر اینکه من از اون فلان چیزو بیشتر دارم یا خوشگل ترم یا زیبا ترم …
چقدر شرک ورزیدم ….
شنیده بودم که استاد گفته بود من خیلی از افراد و جوان هایی که درسته از نظر مالی شرایط خوبی ندارند ولی با اعتماد به نفس صحبت میکنند سوال میپرسند…شنیده بودم که استاد گفته بود اگر وقتی یه کسی رو میبینی که در جایگاهی بالاتر از توعه دست و پات میلرزه و بله چشم قربان گو میشی خیلی بی ارزش خودتو میشماری و عزت نفست ر. پایمال میکنی …ولی الان تازه یکم میفهمم که جریان چیه ….
توی یه قسمت به این اشاره کرده بودی که
اجازه نمیدم کسی از دیدگاه بالاتر با من برخورد کنه و بخواد احساس بدی به من بده و ناراحتم کنه کاملا جدید و اصلا کوتاه نمیام
دقیقا …این ویژگی خوبیه که استاد داره و منم از الان همین خط ها رو برای خودم به عنوان مرز میکشم…
تا کسی ازش عبور نکنه و اگر عبور کرد دیگه حسابش با ….
همون دیگه …از خدا می خوان مرز های درستی رو بهم الهام کنه …
همچنین که باید اینگونه هم باشم
خودم هم همیشه سعی کردم از دیدگاه بالاتر و یا خودبرتر بینی با کسی برخورد کنم (باارزشترین شما با تقوا ترین شماست کسی که کنترل ذهن داره )بنابراین هیچ برتری و تفاوتی نیست در نزد خداوند همه برابریم…
ازت ممنونم به خاطر کامنت زیبایت …
منتظر نتایج بی نظیرت هستم
در پناه لله یکتا باشید
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم خداروشکر برای حضور گرانبهاتون
ساعت 7صبح یک روز پاییزی ومن اولین کسی هستم که تا چشامو باز کردم اومدم اینجا ودیدم استاد عزیزم فایل جدید گذاشته
شکرگذاری بالاترین فرکانس ونزدیک شدن به خداونده
شکرگذاری یعنی دیدن نعمتهایی که بهت هدیه داده شده
شکرگذاری یعنی لمس خوبیهای خداوند ولطف خداوند هرگز باشکرگذاری هم قابل وصف نیست
یکی از شکرگذاری های من وجود استاد توزندگیمه ومسیری که توش هستم
خداروشکر برای این زمین خاکی که به صورت طبیعی ووفور همه نعمتها همواره درحال افزایش هست
طلوع خورشید ،تغییر فصل ها،گرمای خورشید،صدای پرنده ها،همه وهمه فقط بخش کوچکی از زیبایی های کره زمین
تمام آنچه که نیازه برای ما قرار داده مواد معدنی،کوهها،جنگل ها،دریاها هنوز نتونستیم ببینیم خیلی چیزهارو کشف کنیم
خدایا شکرت اخه چه جوری بااین کلمات میشه شکرگذاری کرد مگه میشه ؟؟
خدا خالق منبع بی نهایت انرژیه ،مگه میشه ندید مگه میشه توجه نکرد ؟مگه میشه ازشکرگذاری حرف زد مگه این همه زیبایی توی یک حرف میگنجه
خدایا بابت همه این امکانات وزیبایی وتنوع ازت بی نهایت سپاسگزارم
خدایا دنیا جای بسیار زیبایی واسه زندگیه که فرصت نمیشه حتی ببینیمش
خدایا بارون قشنگت ،افتاب زیبایی که خلق کردی ،شب وباهمه گستردگی،وهزاران نعمت دیگه سرسجده به جا می اورم وازت بی نهایت سپاسگزارم
خدا ازروح خودش درما دمیده که مارو ازهمه موجودات زنده ارج داده
دربالاترین جایگاه قرارداده ولی ما باور نمیکنیم چون ذهنمون مدام مارو گمراه میکنه
چند روز پیش دخترم گفت مامان ادم که افسرده میشه هیچ کدوم از نعمتهایی که داره رونمیبینه ها وقتی حالت خوبه میتونی ببینی چقدر خوشبختی
افسردگی یعنی باورکردن شیطان
وشکرگذاری یعنی باور کردن خداوند
حالا باید ببینیم کدومو توزندگی میخوایم
خدای مهربان ازت ممنونم بابت اختیاری که بهم دادی وقدرت خلق کنندگی ،وهم سوشدن باتو درمسیر خودشناسی
اخه توچقدر میتونی مهربون باشی نسبت به بندگانت
هروقت نگاهم میره سمت منفی های زندگیم خودمو ازنعمت ورحمت خدا دور میکنم وهروقت شکرگذاری میکنم نزدیک او هستم
میخام بگم نگاه حق شناسانه من یه نشونه ست که بفهمم الان توچه فرکانس ولولی نسبت به خدا هستم من میخوام هرلحظه بهش نزدیک ونزدیک تربشم چون او گفته من به شما نزدیکم واین ماییم که با ناسپاسی ونگاه منفی خودمونو دور میکنیم
من فکر میکنم وقتی نگاهت خدابینانه بشه همه چی زیباست وهیچ مشکلی ازارت نمیده ولی وقتی دیدی داری مشکلات میبینی وجز بدی نمیبینی یعنی از خدا روبرگردوندی
نگاه شیطان پراز توقع ،سوتفاهم،جنگ،نگرانی،ترس وغم نتیجه نزدیک شدن به تاریکی ندیدن نوره
خدایا شکرت برای خلق آدم های ناب که جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن مثل استاد
خدایا ازت میخوام همواره کمک کنی با نعمتهایی که بهم دادی فروتنانه شکرگذارت باشم چون هیچ کدوم از من نیست واز توست
خدایا هرآنچه که دارم از آن توست خدایا شکرت
خدایا همه زندگیمو به دستای توانگر تو میسپارم چون هرآنچه دارم از آن توست
جونم ،روحم،وجودم،زندگیم،توانایی هام ،نعمتها همه ازآن توست بامن کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی ازاسارت نفس رهایم کن تاانجام اراده ات رابهتر توانم
خدایا شکرت که هستی وهمه چیزو بهم بخشیدی بی منت بدون اینکه حتی ازت درخواست کنم
این فایل ساعتها حرف توی هرکلام استاد داره که اصلأ نکته برداری ازش هم واقعا کار سختیه
خدایا ازته قلبم میگم من ازت بی نهایت راضی ام خوشحالم وحس امنیت دارم ازوجودت توزندگیم
من بابت نفس کشیدنم ،که اگه اراده کنی میتونی تویک ثانیه ازم بگیری ازت ممنونم
من بابت بودنم تواین مسیر که هرچقدر بگم کمه ازالان تا قیامت اگر سرازسجده بر ندارم کمه
هروقت میام شکرگذاری کنم به اینکه چقدر کوچیکم وتو بزرگی پی میبرم وفقط در سکوت سجده میکنم
استاد عاشقتم ازت ممنونم بابت این فایل تأثیر گذار که بازهم یاداوری شد که شکرگذاری قفل همه درهای بسته زندگیرو باز میکنه حالتو خوب میکنه واگر صبح زود که چشاتو باز کردی شکر گذار باشی میتونی کنار خدا باشی وازهمه چیز لذت ببری وهیچ غمی ترسی تودلت نمونه
خدایا شکرت
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 3 آذر رو با عشق مینویسم
متمرکز بشو برای نقاشی
این برای چندمین باره توی این یک ماه تاکید کردم بهت
تمرکز 100 درصد میخواد
چرا توجه نمیکنی
چیکار باید بکنم تا به خودت بیای طیبه
این همه نشونه
این همه تاکید
این همه تکرار به شکل های مختلف
هر چقدر دیر قدم برداری ،دیر هم نتیجه میگیری
باید سریع قدم برداری تا سریع به نتیجه برسی
به یادت بیار طیبه چه درخواست هایی از من کردی تا بدست بیاری ، درخواست کردی نقاشی هات رو در بالاترین مدار ثروت به فروش برسونی با بی نهایت قیمت بالا
درخواست کردی نقاشی هات در نمایشگاه آمریکا و کشورهایی که برای نقاشی های تو حاضرن تیلیارد ها هزینه کنن ، به فروش برسه
و خیلی درخواست های دیگه
اما من فقط میتونم هدایتت کنم
انتخاب با توست
دقت کن
اگر میخوای به حقیقت برسه و خواسته هات موجود بشه باید حرکت کنی
باید از ترس هات بگذری و در عمل توحید رو نشونم بدی
باید قدم برداری تا ایده های ساده و ساده و ساده تر رو بهت الهام کنم
نچسب به جمعه بازار پل طبیعت ، تو به پل طبیعت تعلق نداری ،تو بیشتر از اینها ارزش داری طیبه
تو توانایی اینو داری که به بالاترین مدار ها با کنترل ذهنت و عمل کردن به آگاهی ها و قدم برداشتن ها برسی
نترس
درسته ترس نشانه شرک هست
و جزئی از مسیر تکاملت
اما به یاد بیار
به یاد بیار
به یاد بار
که چطور در این یکسال تصمیم گرفتی حرکت کنی و وقتی حرکت کردی بهت فراوانی عطا کردم
ایده هارو بهت دادم
توقف نکن طیبه
تو لایق بهترین هایی
تو لایق این هستی که من ، بهت کمک کنم
چون میبینم تلاشت رو
جهان هستی رو مُسَخَّرت کردم کافیه که لایق بودنت رو با حرکت کردن و قدم برداشتن و نشان دادن ایمانت در عمل ،نشونم بدی
سریع تر شروع کن به ساخت باورها و تمرکزی روش کار کن
وقتی میدونی همه چیز باوره چرا تعلل میکنی ؟؟
من کنارتم
طیبه وقتی 11 آبان و 2 آذر از صبح تا شب تسلیمم بودی ،دیدی که چقدر قشنگ چیدم برات
دیدی که چقدر ساده و آسان و روان بود همه چیز و تو فقط داشتی لذت میبردی از مسیر
پس به یاد بیار تک تک روزها رو و به خودت بگو
تو توانایی شو داری
تو قدرت انتخاب و اختیار داری طیبه
انتخاب کن
که درجا بزنی و بمونی تو همون جمعه بازار پل طبیعت، و به 10 میلیون هر هفته دلت رو خوش کنی که الان فقط 4 میلیونش از درصد فروش برای تو هست
که حرفای دیروزت رو به ساراجان که حامل پیام بود برای تو ،فرستاده بودم تا با حرف هاش تو رو آگاه کنه از سایت عباس منش ،ساراجان رو برای تو فرستادم تا آگاهت کنه با حرف هاش
با مثال هاش
با حرف هایی که درمورد افرادی که در سایت بودن و رفتن با استاد صحبت کردن در پردایس
به یادت بیار که تو هم درخواست داشتی روزی به پردایس بری و مهمان خانه استاد عباس منش بشی و از نتایجت صحبت کنی از همه جنبه های زندگیت که نتایج بزرگ گرفتی
انتخاب با تو هست طیبه
یا توقف میکنی و رفته رفته عقب میمونی و پیشرفت نمیکنی
یا پیشرفت میکنی و به مدار های بالاتر میری
و به یادت بیار دختر دست فروشی رو که اوایل رفتنت به فروش گل سر بهت گفت سال هاست که دست فروشی میکنه در جمعه بازار و دوست های دست فروشش رفتن خارج و الان اون درجا میزنه و راضی نیست از زندگیش
اینا رو بهت یادآوری میکنم
طیبه
طیبه دقت کن
از این واضح تر که هدایتت کردم تا بهت بفهمونم ایمانت رو نشونم بده
کافیه فروش گل سر رو رها کنی و متمرکز بشی روی نقاشی هات و مهارتت رو پیشرفت بدی تا ببینی چطور ثروت و پول دنبالت میاد
انتخاب کن طیبه
یا درجا میزنی و پس رفت میکنی
یا عمل میکنی به ایده ها و چالش هارو انجام میدی و پیشرفت میکنی
انتخاب باتوست
من فقط میتونم هدایتت کنم
انتخاب با توست طیبه
دقت کن
انتخاب باتوست
به نام ربّ
نمیدونم چی شد این حرفارو نوشتم
الان ساعت 00:06 روز 6 آذر هست که به یکباره اومدم گوگل درایوم و خواستم رد پای روز شنبه رو بنویسم
شنبه 3 آذر ماه
که دیروز در جمعه بازار خدا از سایت استاد عباس منش یکی از اعضای سایت رو هدایت کرد جمعه بازار تا به من پیامش رو برسونه ، من پیامش رو گرفتم
اما انگار باورهام هنوز انقدر قوی نشدن که انقدر دارم مقاومت میکنم و چسبیدم به پل طبیعت
دیروز که پیام هارو درک کردم هنوز یکم ترس دارم و میدونم شرک هست
یادمه استاد عباس منش میگفت که اشکالی نداره اگر میترسید ،
حتی پیامبرها هم که ترس داشتن
ولی با وجود ترس ،حرکت کردن
منم باید حرکت کنم و سعی کنم حتی در فروش گل سر، که قرار بود من هم درصدی از مادرمبگیرم و بفروشم در کنار نقاشی هام ،باید اونم رها کنم
من اینو درک کردم از اتفاقات امروزم که در ادامه مینویسم
یعنی انقدر واضح تر از این نمیشد
خدا داشت قشنگ و واضح از زبان استاد طراحی بهم میگفت طیبه انتخاب کن
من هدایتت میکنم
اما انتخاب با توست
توقف نکن
تو بیشتر از اینها ارزشمندی و لایق ثروت و فراوانی و هدایت ربّ هستی
امروز صبح که حاضر شدم تا برم کلاس رنگ روغنم ،سوار بی آر تی شدم ، داشتم دوباره توضیحات استاد درمورد جلسه دوم قدم اول دوره 12 قدم درمورد ستاره قطبی گوش میدادم و بعد به این فایل جدید که روی سایت اومده بود گوش دادم
چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
وای خدای من
الان که دارم مینویسم بیشتر درک کردم ، از موضوع فایل
خدا قشنگ جمعه بهم گفت که طیبه هدایتت میکنم انتخاب کن راه راست رو
نزدیک شو به هرآنچه که به راحتی کسب میشه
لیاقتت رو نشون بده
انگار این فایل های جدید این چند وقت که استاد به ترتیب گذاشتن روی سایت و رایگان بودن مخصوص من بودن که خدا داشت از زبان استاد بهم میگفت که طیبه چیکار باید بکنی
الان تازه متوجه شدم که چرا به یک باره اول رد پام خود به خود شروع کردم به نوشتن و فقط تاکید بود بر انتخاب کن
هدایتت میکنم ،تو باید انتخاب کنی طیبه
وای خدایا
من وقتی شروع کردم بنویسم ، پرسیدم چرا همینحور دستام دارن تایپ میکنن و اصلا وقفه ای نداشتم و هی مینوشتم؟!!!!
اصلا هم به فایل جدید و موضوعش دقت نکرده بودم و یادم نمونده بود موضوعش چیه
وقتی شروع کردم از صبح روز 3 آذرم بنویسم و نوشتم که دوتا فایل رو تو بی آر تی گوش میدادم متوجه شدم که چرا دستام بی اراده داشتن مینوشتن
خدایا شکرت که با نوشتن کلی بهم میگی چیکار باید بکنم و درک هاش رو بهم میگی
سپاسگزارم ازت
تو چقدر دقیقی ربّ من
کمکم کن و قلبم رو باز کن تا عمل کنم به آگاهی ها
بی نهایت سپاسگزارم
وقتی من تو بی آر تی نشسته بودم ،یهویی چشمم به کف بی آر تی افتاد ، انقدر ستاره های درخشان رنگی میدرخشیدن ،
نور خورشید به کف بی آر تی میتابید و کَفِش یه سری چیزایی شبیه به زر داشت که رنگای سبز و آبی و زرد و قرمز و رنگای مختلف بود چقدر زیبا بود
بخوام تشبیهش کنم عین کهکشان راه شیری بود انقدر زیبا بودن که چند لحظه محو تماشای درخشان بودنشون شدم و لذت بردم از این همه زیبایی و سپاسگزاری کردم
و گفتم من چرا تا به حال به کف بی آر تی انقدر توجه نکرده بودم که چقدر زیباست و خود خود ستاره های زیبایی بود که میدرخشیدن در کف اتوبوس
خیلی زیبا بود خیلی
خدایا شکرت
از وقتی به فایل ستاره قطبی گوش دادم احساس میکنم نگاهم تغییر کرده
احساس میکنم یه جور دیگه شده
راستش من قبلا از فایل رایگانی که مریم جان داشت درمورد ستاره قطبی توضیح میداد ، یه چیزایی یاد گرفته بودم و هر روز با نوشتن اتفاقات نابم و گذاشتن رد پام در سایت قسمتی از تمرین رو انجام میدادم
اما درست و اصولی انجام نمیدادم
وقتی تو این دو روز یاد گرفتم اصول تمرین رو ،یعنی از دیروز و امروز حس میکنم نگاهم به جهان هستی و زیبایی های خدا بهتر شده
وقتی از خودم این سوال رو پرسیدم ، گفتم چقدر باحال شده که توجهم ریز تر داره میشه به زیبایی ها
حتی دیروز یادم رفت تو رد پای روز جمعه بنویسم ، انقدر همه چیز دیروز ساده و روان بود و به راحتی گل سرا فروش میرفتن و من فقط به صدای وزش باد و حرکت کردن درختایی که داشتن با حرکت باد و به رقص درمیومدن نگاه میکردم و لذت میبردم ،به خصوص حرکت برگ های درخت صنوبر
که میچرخیدن و نو خورشید بهشون میخورد و مثل آینه عمل میکردن
درخت های صنوبری که وقتی باد بهشون میخوره انقدر زیبا میرقصن ، که نمیدونم تاحالا دقت کردین یا نه
من همیشه وقتی باد میوزه دقت میکنم به درخت صنوبر ،چون دقیق نمیدونم ولی از روزی که توجهم به نکات مثبت و زیبایی های اطرافم بیشتر شد این رو حس کردم و بسیار جذابه برام
ما ترکا به درخت صنوبر میگیم قلمه
وقتی وایساده بودم و گوش میدادم به صدای باد
برگ های درخت صنوبر که میرقصیدن عین آینه عمل میکردن و یه صدای خاصی میشنیدم از چزخیدنشون که خیلی زیبا بود
اوایل بهار که میشه وبرگای درختا در میان ، اگر دقت کنین چون برگا جدید هستن ،وقتی باد میوزه عین آینه عمل میکنن
وای الان که میگم خیلی حس خوبی دارم
چون بارها با تماشا کردن درخت صنوبر لذت بردم کنار خونه مون هم درخت صنوبر داریم
یادمه یکیش خشک شد و برام بی نهایت عجیب بود
از شهرداری اومدن از کمر قطعش کردن خشک خشک شده بود ، برام سوال بود که چرا از کمر قطعش کردم و از ته درخت رو قطع نکردن
نمیدونم شاید چون علمش رو نمیدونم این سوالا برام پیش اومد و اگر در مورد درخت ها و رشدشون میدونستم این سوال رو نمیکردم
روزها گذشت و بعد یادمه یه روز دیدم از کنار تنه درخت جوانه زده و این جوانه ها الان بیشتر و بیشتر شده
هر بار که میبینمش برگ جدید در میاره ، انقدر حیرت میکنم
میگم خدایا این که کامل خشک شده بود !!!
چقدر زیباست که وقتی نصف درخت رو قطع کردن شروع کرد به جوانه دادن و بزرگ شدن
الان این بهم گفته شد که انگار مثل این میمونه که وقتی از عاجز بودن خودت که نمیتونی هیچ کاری برای خودت انجام بدی و همه چی برات تموم میشه ،
و تسلیم میشی ، و به خدا میسپاری ،خدا وارد زندگیت میشه و کم کم شروع به رشد میکنی
مثل همین درخت صنوبری که کنار خونه مون بود و کامل خشک شده بود
و وقتی قطعش کردن .
یه درس الان گرفتم که انگار تسلیم شده و بعد تسلیم بودن ،شروع به رشد کرده که روز به روز جوان تر و جوان تر میشه و برگ های جدید در میان
من هر وقتی از خونه میرم بیرون شاهد برگ های جدید و رشدش هستم
هنوز هم که هنوزه درک نکردم که چجوری میشه که درخت خشک شده دوباره جوانه بزنه از کنار تنه اش
و فقط میشه گفت
قدرت خدا
عظمت خدا
بی نهایت بزرگی و نور خدا
وقتی تک تک برگ هاشو میبینم و توجه میکنم به رقصشون جوری مثل آینه نور خورشید رو منعکس میکنن که واقعا شگفت انگیزه
روی برگاشونم وقتی تازه جوانه میزنن و البته برگای پاییزی هم همینجوره ،حالت چرب داره روی برگاش
بی نظیرن
خدایا شکرت
من چقدر از گوش دادن ستاره قطبی ریز بین دارم میشم
ریز بین در دیدن زیبایی های خدا و عظمتش
وای من هیچی نیستم نیستم
هیچی
من تازه دارم متوجه این همه عظمت خدا میشم با به یاد آوردن برگ درخت صنوبر ، طیبه فکر کن حالا تو یکی از درختارو فقط اندکی تونستی بهش دقت کنی ،ببین بی نهایت گونه گیاهی در این جهان هست ،اونا چقدر شگفتی دارن که تو به شگفتی بیای و سپاسگزار باشی
من تازه دارممیفهمم سپاسگزاری یعنی چی
تاره از تمرین ستاره قطبی
دارم درک میکنم سپاسگزاری رو
دوباره نمیدونم چرا یه درخشش زر های کف بی آر تی سبب شد من درمورد درخت صنوبر بگم
چقدر خدا داره یادم میده که ببین تو نیستی که مینویسی ، این منم که هدایتت میکنم پس به یادت باشه که هیچی نیستی طیبه
خدایا شکرت
وقتی رفتم و به تجریش رسیدم تو مترو یادم اومد من پول شهریه کلاسمو که نقدی گذاشته بودم توکشو اتاقم رو یادم رفت بیارم و 2200 بود و اولش گفتم هرچی خیره همون بشه
چون امروز صبح من از خدا درخواست کردم ،گفتم کاش استادم که از هفته پیش میگفت که طیبه پول یه جلسه آموزش طراحی رو پس بگیر رو، بهم برگردونه و گفته بود از شهریه کلاست این ماه کم کن و 1850 پرداخت کن
ولی من با اینکه میخواستم ازم پول رو نگیره و برای 350 هزار تومان برم قلمو بخرم اما از یه طرفم میگفتم طیبه تو باید بهای یادگیری طراحی رو بپردازی به فکر این نباش که مفت یاد بگیری
باید بهاشو بپردازی
ولی با این حال از خدا درخواستمو کردم اول صبح و نوشتم که خدایا دلم میخواد امروز استادم 350 از شهره این ماهم کم کنه و من کلی کیف کنم
الان یاد یه موضوعی افتادم
وقتی داشتم تو دعترم 107 آرزو رو مینوشتم حس میکردم نباید بنویسمش چون باید قصد پشت خواسته مو بنویسم و به حسم چشمگفتم
ولی الان که یادم اومد دلم میخواد درخواستمو با قصد پشت درخواستم بگم به خدا اگر شد خوشحال میشم و اگر نشد هرچی که خیر هست برای من زیباست
در ادماه صحبت هام :
اما یادم رفت پولو بردارم و درسته از حسابم که از فروش دیروزگل سرا داشتم میتونستم بردارم ولی جستجو کردم بانک نزدیک تجریش نبود و منصرف شدم و گفتم میرم فردا پرداخت میکنم
وقتی رسیدم تجریش رفتم دادگاه تا برگه قبول شدن اعسارم که پذیرفته شده بود نشون بدم به شعبه ای که کارم رو رسیدگی میکردن
وقتی تو راه میرفتم انقدر برگای بزرگ و زیبایی از درختای چنار میفتادن زمین که میگفتم کاش اینارو جمع کنم و خشک کنم روشون نقاشی بکشم
الان که دارم مینویسم یادآوری شد بهم ، سمت مترو قدوسی من میرفتم باشگاه سنگ نوردی فکر کنم سال 1401 بود ،اوایل روزایی بود که تصمیم گرفته بودم تغییر کنم وای یاد اون روزا افتادم من وقتی سنگ نوردی ثبتنام کردم چادری بودم و تازه داشتم تغییر میکردم و تصمیم گرفتم دیگه چادر سر نکنم
چقدر اون روزا که مانتویی رفتم سنگ نوردی ترس داشتم از حرف مردم
و شرک بود و شرک
یادمه به مادرم گفتم تا بی آر تی بیا با هم بریم ،الان خندم میگیره ، چه روزایی بود و چقدر زیبا بود اون روزها که برای تکاملم نیاز بود که اون روزها باشه
و 3 ماه رفتم سنگ نوردی و اونجا مربیم باهام صحبت کرد گفت طیبه باوراتو تغییر بده روز اول مدام میگفتی من ضعیفم دستام درد میکنه
و نمیتونستی یه ذره بالا بری و بعد چند روز رفته رفته ببین چقدر قوی میشی و روزی که من تونستم چند متر بالا برم و بدون توقف برم بالای بالا خیلی ذوق داشتم که تونستم
و به من مثال هایی میزد میگفت این دخترو ببین از تو هم ضعیف تر بود، انقدر ضعیف که لاغر تر از تو بود و الان ببین چقدر عضله های قوی داره
یادمه انقدر اطرافیان گفته بودن لاغری که از خودم بدم میومد
مربیم یه حرف قشنگی زد
گفت تا حالا دقت کردی؟
کیا بهت گفتن لاغری و ضعیفی ؟
و بعد ادامه داد گفت بیا خودم جواب تو رو بدم
کسانی بهت گفتن لاغر مردنی که خودشون چاق بودن درسته؟؟؟
و من خندیدم و گفتم آره
یه حرف قشنگی بهم زد
گفت طیبه هیچ وقت حرف مردم برات اهمیتی نداشته باشه تو اینجوری که هستی زیبایی
الان به تک تک دخترایی که میان سنگ نورزدی نگاه کن و ببین ،همه شون تقریبا لاغرن و خیلیاشون سعی دارن لاغر تر هم بشن ،البته عضله دارن و خالی نیستن
تو باید اعتماد بنفستو به خودت برگردونی
تو اگر ذهنت رو درست کنی همه چی درست میشه
و خود قدیمش رو در من میدید و میگفت طیبه تو چند سال پیش من هستی منم تو یه خانواده مذهبی که میگفتن یه تار موت بیرون باشه عذاب میشی ،یه دختر چادری که باورهای مذهبی خیلی خیلی محدودی داره و انقدر تو گوشت خوندن که تو توانایی نداری و ضعیفی که باورت شده و در هر کاری میگی نمیتونم
اون روزا حرفاش خیلی تکونم داد
من هم عمیقا میخواستم تغییر کنم که تازه شروع کرده بودم و خدا از طریق مربی سنگ نوردیم داشت کمکم میکرد تا بیشتر به خودم باور داشته باشم
بهم گفت یادمه وقتی اومدی ثبتنام کنی چادری بودی بعد دو هفته مانتویی شدی و ازم دلیلش رو پرسید
و گفت اگر دوست داشتی بگو
وقتی بهش گفتم گفت چقدر خوب که تصمیم به تغییر گرفتی تا خودت بشناسی و خودت و خدات رو بشناسی
خدایا شکرت
بی نهایت سپاسگزارم که اگر اون روزها نبود من الان حالم خوب نبود و این همه با تو از جهان هستی لذت نمیبردم
و الان بهم گفتی دوباره بعد دو سال برو مترو شهید قدوسی و از پیاده روی اونجا تا باشگاه سنگنوردی کلی ثروت برات مهیا کردم برو و برگ های پهن درخت چنار رو جمع کن
کل مسیرش یادمه درختای چنار خیلی خیلی بزرگی داشت که برگای درخت خیلی بزرگ بود
وای خدای من الان حس کردم باید برم و از برگایی که از درخت میفتن جمع کنم و بیارم خشک کنم و روشون نقاشی بکشم
خدا چقدر دقیقه، داره بهم قدم به قدم میگه که برگ چه درختایی رو باید روشون نقاشی بکشم
از وقتی رد پامو شروع کردم داره بهم میگه چیکار کنم و دیگه نرم برای فروش گل سر و متمرکز بشم روی نقاشی
و داره ایده هارو بهم میگه
و مطمئنم اگر سریع عمل کنم به ایده ها ، نتایج به سرعت میاد که فروش بالا هست
وقتی رسیدم دادگاه خیلی دلم قرص بود
چرا ؟؟؟
چون خدا بهم گفته بود از همون اول، که همه چیز به نفع من رخ میده و من راضیت میکنم
ولسوف یعتیک ربک فترضی
وقتی رفتم ، دیدم تمام کارمندای اونجایی که من میرفتم عوض شدن
خندیدم گفتم همه چیز به نفع من رخ میده
و وقتی رفتم سلام دادم و برگه رو نشون دادم و گفت 20 روز دیگه بیا
میدونم باید باورهامو برای پیگیری شکایتم قوی کنم و اصل رو خدا بدونم و مثل جریان سیم کارتم ، بگم هرچی تو بگی و به جای اینکه آخر سر عاجز بودنم رو به خدا اعلام کنم ،همین اول عجزم رو ناتوان و ضعیف بودنم رو اعلام کنم و به یاد بیارم هر لحظه
تا اجازه بدم خدا کارارو برام انجام بده
و وقتی کارارو برام انجام میده که اول اصل رو رعایت کنم و بعد باور های قوی رو بسازم که با باورهای من هست که برای من کار انجام میده
وقتی برگشتم ، داشتم از طبیعت درختای زیبای تجریش لذت میبردم
و یه لحظه دیدم دارم دنبال بانک میگردم که انقدر نزدیک بود که خداروشکر کردم و رفتم تا 2200 نقد از بانک بگیرم
وقتی رفتم داخل بانک ،خدای من چقدر تمیز و مرتب و صندلی هاش زیبا بودن
و پول رو گرفتم و رفتم سر کلاسم
وقتی پول رو به استاد طراحی دادم ، به خودم گفتم تو که میخواستی بدی به استاد خودت ، چرا به استاد طراحی دادی
مگه نمیخواستی استادت 350 رو بهت برگردونه
و سریع گفتم اشکالی نداره ،حتما یه دلیلی داشت که به استاد خودم ندم
هرچی بشه خیره و اگر قرار باشه پول بهم برگرده برمیگرده پس انقدر فکر نکن
و رهاش کردم
وقتی کلاس شروع شد و بچه ها میگفتن کی شهریه داده استاد گفت طیبه چرا کم نکردی و من گفتم نمیشه من اومدم یاد گرفتم
که دیدم استادم ناراحت شد
یاد حرف استاد عباس منش میفتادم که میگفت وقتی خدا داره کارهاتونو انجام میده ،باورهای اشتباهی که دارین سبب میشه این محبت خدا رو نتونین دریافت کنین و مثال میزدن که اون زمان ها کسانی بودن که کمک میکردن بدون اینکه پولی بخوان و استاد شریکشون کرده بود و بعد ضربه شو خورده بود
و من انگار نمیخواستم این محبت استادم رو بپذیرم
و استادمگفت طیبه بهت گفتم ،بگو چشم تموم شد
و به استاد طراحی گفت حالا که طیبه پولشو نمیگیره بوم و عکس کار جدید رو که بهش دادی پولشو نگیر
و آخر کلاس برای من رایگان داد طرح و بوم رو
خدایا شکرت
صبح نوشته بودم که پول به من برگرده و نصفش برگشت ،سپاسگزارم
بعد یه هدایت خیلی خیلی واضح هم خدا بهم گفت ،که فهموند باید متمرکز بشی روی نقاشی طیبه
نچسب به فروش در جمعه بازار پل طبیعت
متوقف نشو
یکی از بچه های کلاسمون از وقتی رسید مدام میگفت ، من نمیتونم ، من نرسیدم و طراحیم ضعیفه و استاد طراحی بهش میگفت ، اول اینکه انقدر میگی نمیتونی …
وای خدای من، الان که داشتم مینوشتم همکلاسیم میگفت نمیتونم یاد یادآوری کلاس سنگ نوردیم افتادم که یکم بالاتر نوشتم که نمیدونم چرا یهویی یادآوری شدن اون روزهای من
الان متوجه شدم که چرا یاد آوری شد که من در ادامه حرفای همکلاسیمو که مینویسم بفهمم که ببین طیبه تو هم یه روزی اینجوری فکر میکردی ، و الان خیلی به نسبت اون روزهات قوی و با اراده شدی
اگر این راه رو ادامه بدی خیلی خیلی کارت عالی تر میشه از همه جنبه ها
وای خدای من خدا قشنگ داره بهم یادآوری میکنه ، میگه ببین توام دو سال پیش اینجوری بودی
ببین و الانت رو ببین چقدر تغییر کردی و عزت نفست بالا رفته
وقتی با استاد طراحی رفت صحبت کنه تا راهنمایی بگیره
بهش گفت ایراد تو اینه تمرین نمیکنی ،بعد میخوای پیشرفت هم بکنی ، تا وقتی که تمرین نکنی هیچ پیشرفتی در تو حاصل نمیشه
یاد حرفای استاد عباس منش میفتم ،که میگفت باید به قوانین عمل کنین و باورهاتونو قوی کنین و قدم بردارین نه اینکه بشینین منتظر باشین یه کیسه پول از آسمون برای شما بیفته
بعد بهش گفت باید تمرکز 100 درصدتو بذاری روی طراحی و رنگ
و گفت من یک سال تمرکزم روی طراحی بود
و دو سال متمرکز شدم روی رنگ روغن که استاد شدم در سال دوم
الان بستگی به تلاش خودت داره ،اگر تمرینت بیشتر باشه تو دوسال استاد میشی
اگر تمرینت کم باشه معلومه که نمیشه و یا دیر میشه
و من هرچی به تو بگم ،اگر تو خودت نخوای هیچ پیشرفتی نمیکنی پس باید عشق داشته باشی به نقاشی
این حرفارو که میگفت شاخکامو تیز کردم فهمیده بودم که برای من یه پیام داره
چون اینکه متمرکز شو روی کارت مدام برای من تکرار میشد این یک ماه اما امروز خدا به شکل تاکید بیشتر داشت از زبان استاد طراحی بهم میفهموند
بعد ادامه داد گفت فکر میکنی برای من راحت بود ، نه ،سخت بود ولی با هر بار پیشرفتم تو طراحی لذت لخش تر میشد برای من و من دوست داشتم ادامه بدم و گفت رمز کار تو ادامه دادنه که از سروش صحت اگر شنیده باشید تو صحبت هاش میگفت ادامه بده ،ادامه بده ،ادامه بده
وقتی ادامه میدی اونوقته که همه چی رخ میده برات
خدایا شکرت که به من این همه لطف و محبت داری کمکم کن قلبم رو باز کن برای دریافت آگاهی و درکش و عمل کردن و قدم برداشتن
وقتی کلاسمون تموم شد استادم یه کتاب زیبایی شناسی آورده بود در مورد نقاشی ، یکم به ما توضیح داد
خیلی کلاس مفید بود و تاثیر گذار
وقتی برگشتم خونه بی نهایت حس فوق العاده ای داشتم واز خدا بی نهایت سپاسگزاری میکنم
و برای تک تک دوستان و خانواده صمیمی عباس منش عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام طیبه جانم
سلام عزیز دلم
سلام خواهر زیبا و دوست داشتنی من …
چقدر ذوق کردن …
چقدر هر لحظه که کامنتت رو میخوندم پر از حس خوب میشدم …
چقدر هدایت
چقدر عمل
چقدر ایمان درون تکتک کلماتت موج میزد
…
چقدر زیبا تعریف میکردی …این داستان زیبا ترین داستان و کامنتی بود که می خوندم …
بابا…چه زیبا مینویسی …
عاشقتم دختر …
نمیدونم یوهو چی شد که هدایت شدم به این کامنتت …
اصلا مغزم ترکید ….
الان …بعد از خوندن این کامنت بسیار زیبایت …انگار خدا بهم گفت …
ببین …دوباره افتادی توی سیکل حس بد …
دوباره افتادی توی سیکل عجله …برای همین کل روزتون از دست دادی …
یوهو دیدی شب شد …
انگار با داستان تو خدا بهم میگفت
ببین ملیکا….
ببین …
من هدایتگرم ….
من روزی رسانم ….
من ایده میدم …
توکلت به من باشه …
دوباره همه ی کارو رو می خوای خودت با چنان عجله ای بری که هیچ اتفاقی هم نیوفته ؟
آروم باش …
به من توکل کن …
باورتو درست کن …
چیکار به بقیه داری …
حالا اون پولم دادی …ایده ی جدید گرفتی …
آروم باش …
نگران چی …یه قرون دوزار ؟
من میلیارد ها بهت میدم …
نگران نباش …
اروم باش …روی خودت و اهدافت تمرکز کن …
چیزایی که بهت الهام میکنم رو انجام بده …به بعدش یا نتیجه چیکار داری ….
ول کن همه چیزای فرعوووو
….
ای جان دلم
که اینقدر خوشگل صحبت میکنی …
…نمیدونم واقعا چی بگم ….
فقط با تمام وجود ازت ممنونم ….
ابتدای کامنتت …
هدایت هات …
اینکه خدا بهت میگه برو سراغ نقاشی …ول کن همه چیزو …
حتی داستانی که درباره ی مادرت گفتی که حاضر نبود تا الان موبایل لمسی دستش بگیره …با کلی بهونه …
ولی الان با انگیزه ی درآمد داره تلاش میکنه و فیلم میگیره …
به خودم گفتن…
ببین ملیکا …
امروز از چندتا موضوع فرار کردی …تو هیچ تفاوتی با مادر طیبه نداری …همش داری فرار میکنی…غافل از اینکه چقدر این موضوع به سودته
و چقدر کارو برات راحت میکنه ..
و تو اگه حرفه ای بشی میشی نفر اول ….
یه انگیزه ی درست حسابی پیدا کن ….
راستی …
اون قسمت که گفتی …
من دوچرخه رو چقدر خوب یاد گرفتم …
الان بعد 1و نیم ماه چقدر عالی از موانع گذر میکنم …
و اینکه همه چیز با هدایت و تکرار تمرین درست میشه و بهتر و بهتر میشه …
به خودم گفتم…
ببین ملیکا …
تو مگه الان یه هدفی نداری ؟
که الان 1 ماهه دیگه می خوای همه چیزو بزاری کنار …
و بری دنبالش
..
مگه نمیگی الان وقت زیادی نداری …
ولی آخه دختر تو یه کار ساده رو هم هر روز براش انجام نمیدی …
تو چرا حداقل اونو نمینویسی توی دفتری یا کاغذی چیزی و هر روز یه ربع بهش فکر نمیکنی که واضح و واضح تر بشه ….
خدا ادامشو میگه تو بنویس …تو شروع کن به نوشتن اصلا ….خدا اینکه چی بنویسی رو بهت میگه …
نگران چی ؟
پاشو پاشو …
پاشو بردار …
اینقدر فرار نکن …
این ایده ی تو با تو رشد میکنه …
نمیشه بشینی بگی چون شرایط محیا نیست منم بهش فکر نمیکنم …
یا حالا هر وقت شرایطش رو داشتم …
هیچ روزی نمیاد به خدا که اینکارو بکنی …
پاشو یه قدم هم شده …از فکر کردن گرفته تا نوشتن تا کشیدن تا ساخت باور تا کار غیر فیزیک تا حتی فیزیکی …هر چی …پاشو یه کاری بکن …
مگه نمیگی علاقه…
خب …
به خودت نگاه کن …
یه ماهه اون رفته و تو فقط دربارش چند تا شعر غمگین و ساختی …دیگه خودت نیستی …رفتی توی فاز نادرست …
خودتو …فراموش کردی و وانمود میکنی که خوبی و اهدافت رو دنبال میکنی …
پاشو …
همه چیزو فراموش کن …
آهنگای غمگین مزخرفو پاک کن …
و به هدفت فکر کن و سعی کن هر روز حداقل یه جز از اونو واضح تر کنی …
کتاب بخون …
یادداشت کن …
رویا هایی که رویا نیستند رو بخون و با هدایت ادامه بده …
…….
ای جان ️ دلم
عاشقتم …ممنونم طیبه جونم …
اینا رو همه رو کپی میکنم توی نت گوشیم تا داشته باشم و بخونم …
ممنونم ازت …
برای کامنت زیبایت …
عاشقتم …
مشتاقانه
منتظر نتایج بی نظیرترین هستم
مرسی که هستی
در پناه لله یکتا باشید …
به نام ربّ
سلام ملیکای عزیزم
چند روز پیش پیام پر از عشقت رو خوندم و گفتم میام جواب این همه زیبایی و پر از مهرت رو مینویسم و تشکر و سپاسگزاری میکنم ازت که وقت گذاشتی برای من نوشتی
اما نمیدونم چرا نشد
و انگار الان وقتش بود که بیام دوباره بخونم پامت رو
اینجا که نوشتی برام :
اروم باش …روی خودت و اهدافت تمرکز کن …
چیزایی که بهت الهام میکنم رو انجام بده …به بعدش یا نتیجه چیکار داری ….
ول کن همه چیزای فرعوووو
امروز وقتی رد پای روز یکشنبه ام روز 18 آذر رو مینوشتم این افکار رو داشتم که من جمعه چیکار کنم
داشتم فکر میکردم که جمعه که رفتم جمعه بازار برم همون جای خلوتی که هفته پیش وایسادم و با خدا صحبت میکردم تو بازار و باورام محدود بودن و هیچ مشتری برای نقاشیا و آینه دستیم نداشتم
یا برم ورودی بازار که پر از جمعیته و فروش زیاده
همینجور داشتم فکر میکردم و میگفتم که طیبه نباید به حرف ذهنت گوش بدی
باید ایمانت رو نشون بدی و حسی که داشتی و تصمیم گرفتی این هفته جمعه هم بری به قسمتی از بازار که خلوته و اونجا بفروشی
باید انجامش بدی
و وقتی نوشته تونو خوندم
گفتم ببین میگه اصل رو یادت باشه و فرع ها رو دقت نکن
فرع یعنی اینکه تو افکارت داری به ورودی شلوغ بازار فکر میکنی
فرع یعنی به فروش بیشتر فکر میکنی
باید به اصل که خداست فکر کنی تا به راحتی کارهاتو انجام بده
و اینجا که برام نوشتین
و تو اگه حرفه ای بشی میشی نفر اول ….
یه انگیزه ی درست حسابی پیدا کن ….
اینو درک کردم که من اگر تو توحیدی عمل کردن به خدا و اینکه خدا همه جا برای من مشتری میشه ،حرفه ای عمل کنم و قدم بردارم ،خدا هم حرفه ای تر از اون چیزی که فکرشو میکنم برای من به بی نهایت طریق و ساده در اون مکان خلوت بازار مشتری میاره
و این سبب میشه انگیزه ای باشه برای من تا ایمانم قوی بشه و آروم باشم و درسهایی که باید یاد بگیرم رو یاد بگیرم
خدایا شکرت
ملیکا جان بی نهایت بابت نوشته های ارزشمندت سپاسگزارم که سبب شدی که من درک کنم این پیام هارو از کلام و نوشته زیبات
و در آخر که نوشتی
رویا هایی که رویا نیستند رو بخون و با هدایت ادامه بده
من دقیقا دو فصل یا سه فصل از رویاهایی که رویا نیستند رو گرفتم و تا فصل دو خوندم
الان حس میکنم که باید برم ادامه شو بخونم چون یه پیام دریافت کردم پس انجامش میدم
اینجا که نوشتی
نگران چی …یه قرون دوزار ؟
من میلیارد ها بهت میدم …
وای خدای من ،انگار خدا داشت با من صحبت میکرد
من دقیقا دو دوتا چهار تا میکردم میگفتم ورودی بازار شلوغه و اون قسمت بازار که هفته پیش بودیم خلوت و نگران درآمدم بودم
که با این پیامت بهم فهموند که نگران چی هستی
من میلیارد ها بهت میدم
وای خدای من چقدر قشنگ این پیامت رو اون روز نگه داشت تا الان بخونمش
چون وقتی بار اول خوندم هیچی از پیامت درک نکردم
نگو الان زمانش بود که درک کنم
ملیکا جان چقدر نوشته هاتو که میخوندم عشقی که نوشتی رو حس میکردم
واقعا ازت سپاسگزارم و منم عاشقتم عشق دل خدا
خیلی دوستت دارم
الهی نور خدا به شکل عشق بی نهایت زیبا و جذاب و دوست داشتنی و پر از مهر و زیبایی و سلامتی و شادی و ثروت عظیم بشه و جاری بشه در زندگیت
پاره ای از وجود پر از عشق خدا بی نهایت سپاسگزارم ازت
بی نهایت از خدا هم سپاسگزارم
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام طیبه ی عزیزم …
یه دقیقه تقدیر و تشکر میزارم کنار و چیزی که برام تداعی شد رو می خوام تعریف کنم …
توی یه بازار …
یه جایی شبیه سوله …
تو یه جای خلوت بودی …البته هنوز باز نشده بود و افراد کمی داخل بودن …
تا اینکه من با یه جمعیت زیادی …وارد اونجا شدیم …
همه جا انگار تاریک بود و تو اون جا انگار تک تک …روشن روشن بودی …
یکم دور بود ولی انگار فقط …
نمیدونم چطوری بگم …
یه جوری که با اینکه دور بود ولی خیلی نزدیک به نظر میرسید …
تو با دو تا بادکنک قلبی قرمز براق هلیومی که این طرف و اون طرف میزت بود از همون اول که با جمعیت وارد شدیم به ما چشمک میزد …من بدون توجه به بقیه با یه جمعیت زیادی به طرف تو اومدیم …
آدما و فروشنده های زیادی بودن ولی میگم انگار اونا تاریک بودن و تو روشن …مثل وقتی که یه بازار بزرگی باشه و همه ی مغازه. ها درشون بسته باشه و چراغ مغازه ی تو روشن …
و من تو رو دیدم و با خوشحالی بهت نزدیک و نزدیک تر میشدم ….
.
.
وای خدای من …نمیدونم یوهو چی شد …
ولی وقتی داشتم ابن جملاتت رو میخوندم این تصویر یوهو تداعی شد …
گفته بودی ؛
فرع یعنی اینکه تو افکارت داری به ورودی شلوغ بازار فکر میکنی
فرع یعنی به فروش بیشتر فکر میکنی
باید به اصل که خداست فکر کنی تا به راحتی کارهاتو انجام بده
و اینجا که برام نوشتین
و تو اگه حرفه ای بشی میشی نفر اول ….
یه انگیزه ی درست حسابی پیدا کن ….
اینو درک کردم که من اگر تو توحیدی عمل کردن به خدا و اینکه خدا همه جا برای من مشتری میشه ،حرفه ای عمل کنم و قدم بردارم ،خدا هم حرفه ای تر از اون چیزی که فکرشو میکنم برای من به بی نهایت طریق و ساده در اون مکان خلوت بازار مشتری میاره
و این سبب میشه انگیزه ای باشه برای من تا ایمانم قوی بشه و آروم باشم و درسهایی که باید یاد بگیرم رو یاد بگیرم
.
نگاهم و چشمم به صفحه ی موبایل بود ولی من جایی دیگر …
.
.ممنونم که برام کامنت گذاشتی…راسش قبل از اینکه کامنت تو رو بخونم رفتم کامنت خودمو خوندم .
.وای خدای من …
کامنتت عالی بود ….
حرفای خدا …موفقیت ها …
به تاریخش که نگاه کردم دیدم مال تقریبا 10 روز پیشه …
اون روز بلند شدم .
.میزمو مرتب کردمو نشستم پای نوشتم …و شاید باورت نشه …همین که اراده کردم و شروع کردم به نوشتن…من نمینوشتم که خدا مینوشتم…
من با تعجب به صفحه ی دفترم نگاه میکردم و با چهره ای متعجب جملاتم رو تکرار میکردم …
جوری این ایده زیبا و واضح هر لحظه کامل تر و زیبا تر میشد که به معنای واقعی اشکم در اومد …که وسطش کلافه شدمو خندم گرفته بود و به اشکام میگفتم برید کنار ببینم ادامش چی میشه…
آخ عاشقتم خدای هدایتگرم …
مطمئنم این کامنت در بهترین زمان به دستت میرسه …
بار ها و بار ها بازم باید کامنتت رو بخونم …
ممنونم برای بودنت …
چقدر خوب و دوست داشتنی و فوق العاده هستی …
عاشقتم …
منتظر نتایج بی نظیرت هستم آجی طیبه …
در پناه لله یکتا باشی عزیز دلم …
به نام ربّ
سلام ملیکا جان
وای خدای من الان که گفتی به تاریخ نگاه کردی ،منم کنجکاو شدم و رفتم دیدم 9 آذر نکشتی و من 20 آذر اومدم نوشتم
یعنی 9ام خوندم پیامت رو اما هیچ درکی نداشتم و حتی تو خاطرم بود که دوباره پیامت رو بخونم و پاسخ بنویسم
اما نمیشد
تا اینکه 20 آذر شد
این یعنی هرچقدر هم خودم دلم بخواد یه کاری رو انجام بدم اگر وقتش نباشه نمیشه
باید زمان مناسب برسه تا من دریافت کنم آگاهی رو که برای اون لحظه ام مناسبه
و چقدر درک های روز 20 آذرم به جا بود
و چقدر زیبا برام نوشتی
وقتی داشتم میخوندم دقیقا بادکنکا رو دیدم و تک تک نوشته هاتو تجسم کردم خدایا شکرت که قدرت تجسمم رو قوی کردی
من قبلا انقدر تلاش میکردم تا تجسم کنم نمیشد .
اما الان به راحتی وسط روز تجسم میکنم در کل روز و قبل و بعد خواب
خدایا شکرت
بی نهایت بابت نوشته زیبات سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام استاد عزیز،بالاخره امروز وقت کردم و این فایلو گوش دادم.هرچقدر این فایل را گوش بدی کمه بازم کمه. من اول برنامه داشتم بعد از پایان دوازده قدم بار دیگه این دوره را شروع کنم،اما برنامم عوض شد و تصمیم گرفتم بعد از این دوره، از اول کامنتهایی که در فایلهای دانلودی و خریداری گذاشتم را چک کنم،بعد برم اون فایل را مجدد نگاه کنم و دوباره برای اون فایل با دیدگاه الانم کامنت بگذارم و مقایسه کنم رشد و پیشرفت خودم را با گذشته خودم.و اگر تعهدی در گوش دادن و انجام به فایلها دادم ولی در عمل انجام ندادم انجام بدم.این از برنامه جدید من بعد از دوازده قدم. خب بریم سراغ این فایل:استاد اگر فرکانس اسانی ها باشیم به اسانی به خواسته ها میرسیم. همیشه میگفتم،بعد از خرید خونه اولین کار خرید ماشین ظرفشویی هست،من تاحالا ماشین ظرفشویی هم داخلشو ندیده بودم ولی این حرفو میگفتم،چون فقط اسم ماشین ظرفشویی را شنیده بودم برام جالب بود و میخواستم ببینم.وقتی وارد سایت شما شدم و شروع کردم به دیدن سریالها. تا رسیدم به سریال زندگی در بهشت،همون قسمت های اولیه بود که شما از ماشین ظرفشویی فیلم گرفتید و بخاطرش سپاسگزاری کردید،وای دیگه برام تصویر واضح شد، خواستم کاملا مشخص شد،ارتعاشش میفرستادم و بطور حیرت اوری چندماه بعد از دیدن اون سریال من ماشین ظرفشویی را خریدم. من هنوزم مستاجرم ولی انگار اولویتم ماشین ظرفشویی بود. خیلی باحال بود،اصلا خیلی راحت و آسون. هیچ تقلایی برای بدست اوردنش نداشتم حتی هیچگاه اگاهانه ارتعاش نمیفرستادم بابت ماشین ظرفشویی فقط فقط میدونستم که میخوام. وقتی آخرین قرعه کشی دراومد اونموقع و همسرم گفت این برای تو برو هرچی میخوای بخر،طلا بخر.گفتم طلا نمیخوام بریم ماشین ظرفشویی بخریم. قبول کرد و رفتیم راحت راحت خریدیم و اوردیم خونه وای واقعا این یکی از بزرگترین معجزات الهی بود چون هیچوقت فکر نمیکردم حالا حالاها بدستش بیارم. وبندگانم را از جایی که گمان نمیبرند روزی میدهم. خدایاشکرت در ادامه درمورد اینکه لایق هدایت بدونید خودتون را لایق صحبت با خدا بدونید، درمورد این موضوع الان که میخوام بنویسم بغضم میگیره،نمیدونم اگه یه روزی با سایت شما اشنا نمیشدم چقدر قرار بود به قهقرا برم.چقدر شرک بورزم وچقدر در جاهلیت خودم بمونم.چقدر دست به دامن معصومین و پیامبر باشم که بلکه یه دعایی کنند خداوند هم لطفی بهم بکنه،خداوکیل از حماقت خودم میخوام سرمو بکوبونم دیوار. بعد از دوازده قدم من زهرای دیگه ای شدم،همچنین فایلهای دانلودی. بعد از اینکه فهمیدم خداوند به درخواستهای من پاسخ میده راحت تر شدم خداوند شفاعت کننده نمیخواد واسطه نمیخواد، بهش بگو مستقیم بگو اعتماد کن بهش اون تو را افریده مگه نمیگی خدا عادل هست پس چرا باید حرف امامان را بشنوه حرف تو را نشنوه اگه اون همه ما را افریده،این عدالت خدا نیست که فرق بزاره.مگه نگفته که هیچکدوممون براش فرقی نداریم جز باتقواترینمون. خب تقوا پیشه کن زهرا تو لایقی،لایق بهترینها. خدا بهترینه و من هم از اون بهترینها را میخوام.
سلام زهرای عزیزم
لذت بردم از کامنت زیبایی که نوشتی دلم نیومد همینجوری از کنارش رد بشم
میدونی زهرا منم همینجور بود برای یه خواسته ی کوچیک به همه پناه میبردم فقط غیر خدا
ولی الان خدامیدونه فقط ازخودش کمک میخوام گاهی خطامیکنم وارد مسیر شرک میشم وفک میکنم به خیال خودم معلم قرآنم میتونه کمکم کنه ولی نه اون نه هیچ کس دیگه نمیتونه برامن کاری کنه فقط خداست که همیشه بامن هست و داره هدایتم میکنم
امروز از صبح که پاشدم به خاطر پنج تا نعمته م ازش تشکر کردم و نوشتم
ازش هدایت خواستم
درطول روز همش باهاش حرف زدم ذکر گفتم
الابذکرالله تطمئن القلوب
یاحی ویاقیوم سعی کردم همش یادش باشم
اومدم توگوشیم نوشتم زینب یادت باشه هروقت مسائلتو به غیر خداگفتی وازشون کمک خواستی انگار روبه روی خدا نشستی وزل زدی توچشاش داری میگی خدا من به توایمان ندارم وتوقدرتی نداری وبقیه قدرت داری
اینو نوشتم که یادم باشه چه بیحرمتی به پروردگارم به یارم میکنم با این کار
خیلی حالم خوبه زهرا برات آرزوی زیباترین اتفاقات رودارم عزیز دلم