چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Blue canvas گفته:
    مدت عضویت: 1593 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی فایل رو گوش می دادم، به یاد خودم افتادم که ٨ سال پیش حدود ٧٠ برابر حقوقم رو دادم یکی از ارزوهای دوران نوجوانی ام یعنی ماشین رو خریدم، تقریبا بیشتر پس اندازم رو دادم، و فکر می کنم یکی دوماه بعد باز پولسازی کردم،معادل ۵٠ برابر حقوقم رو یه قطعه زمین خریدم، همت کردم ۶ ماه بعدهمون زمین رو ساختم، این روند متوقف شد، دیگه نتونستم یا شایدم نخواستم پول بسازم، تا ٢ سال پیش که تونستم ملکم رو تبدیل به احسن کنم ولی با مشقت بعد دوباره توقف توقف

    حکایت یویو

    وقتی فکرش رو می کنم اون زمانها استانداردهام خیلی بالا بود، به قول استاد اویشای گذشته ام رو پر کردم، شاید بخاطر شرایط مالی ضعیف خانواده ام که از بچگی به یاد داشتم،

    با بلندپروازی و فکر نکردن مثل عموم جامعه، همه همکارام در بهترین حالت شاید پولهاشون رو سپرده بانکی می کردن یا اینکه یه جوری از دست می دادنش

    تلنگری برام این فایل شد!

    من میخوام که از همون مسیر قبل برم و دوباره بسازم

    و باز به قول استاد باید پر شد از هر چیزی تا بتوان گذر کرد،یادمه هدف امسالم رو ثروت کلان گذاشتم،

    عزمم رو جزم کردم

    از شغلم استعفا دادم

    و به مسیر جدیدی هدایت شدم، میخوام یاد بگیرم، رشد کنم و به بلوغ برسم

    میخوام درس هامو مرور کنم باز

    همون مسیری که منو به خواسته های اون زمانم رسوند، قطعا اگه از همون مسیر برم با اون بلندپروازیها، به بهترش هدایت می شوم

    ان شاالله

    ممنونم استاد، برای درس های خوب تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    zahra hatami گفته:
    مدت عضویت: 2024 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    سلام به استاد عزیزم و همه هم کلاسی های دوست داشتنی🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️

    استاد جانم کلی تشکر میکنم بابت تک تک این فایل های فوق العاده عالی که برای ما تهیه میکنید

    استاد جان میخواستم در مورد عملکردم و نتایجم از روز پنجشنبه لایوی‌که در اینستاگرام و کلاب هاوس داشتید تا به امروز که شنبه هست خدمتتون بگم

    پنجشنبه شما در اینستاگرام گفتید که یک هدف برای خودمون انتخاب کنیم خیلی هم دور از دسترس نباشه و براتون جذاب باشه و من تصمیم گرفتم دوره ای که از شما خریداری کردم رو یک روزه از جلسه اول تا جایی که رسیدم رو از صبح دوباره گوش بدم و به تمریناتش عمل کنم . یعنی از جلسه اول تا جلسه هفتم رو دیروز که جمعه بود از صبح گوش دادم و نوشتم .

    حالا میخوام مسیری که منو به هدفم رسوند رو یادداشت کنم:

    ۱. اولین مورد در رسیدن به این هدف این بود که باور داشتم انجام میشه.

    ۲. کل تمرکزم روی انجام دادنش بود یعنی فقط داشتم تو ذهنم تجسم میکردم به اینکه به جلسه هفتم برسم

    ۳. اقدام کردن. تو این مورد میخوام بگم که برای من ثابت شده که نشستن و فقط تجسم کردن کافی نیست ( لازم هست ولی کافی نیست) باید اقدام کنیم یعنی اگه من از پنجشنبه مینشستم و فقط تجسم میکردم به هدفم نمیرسیدم من از همون لحظه که لایو تموم شد شروع کردم و شب موقع خواب تجسم میکردم که فردا تمومه و دقیقا همینم شد.

    ۴. استمرار. این کار برام اولویت داشت یعنی دیروز بین حموم رفتن و یا خوابیدن، گوش دادن این فایل بیشتر برام اولویت داشت.

    ۵. توکل بر خداوند . به جرات میگم هر وقت که به اهدافم رسیدم یک توکل و ایمانی در قلبم بود که مطمئن بودم به خواسته ام میرسم.

    ایمان مهمترین و مهمترین مورده اینکه خدایی هست که حواسش بهت هست و کمکت میکنه و اصلا این جمله انا علینا للهدی چنان آرامشی به آدم میده که نمیشه هیچ چیزی رو جایگزینش کرد😍😍😍😍

    استاد جانم یکی دیگر از اهدافم که خیلی دوست دارم برای انجام دادنش ذهنم کنترل کنم و تو این هفته که گذشت سه چهار بار از فایل های شما نشانه اومد که خودمو مشغول فضای مجازی بخصوص اینستا نکنم البته درسته من کل صفحاتی که در اینستا دنبال میکنم مطالب مفیدی هست ولی دوست داشتم کل تمرکزم بزارم روی سایت و از طرفی بعضی اوقات در اینستا مشغول صفحات بیخودی میشدم که دوست نداشتم وقتم اینطوری تلف بشه. از دیروز به خودم‌تعهد دادم کلا صفحه اینستامو پاک کنم چون خیلی باید بیشتر از اینها ورودی هامو کنترل کنم چون میخوام به معنای واقعی به خواسته هام برسم باید بهاشو بدم. راستش اول خیلی وسوسه انگیزه خیلی از دیروز تا حالا وسوسه شدم که بریم تو اینستا🙈🙈ولی به خودم‌ قول دادم اینجا هم مینویسم که راه برگشتی نباشه. استاد جان تعهدم فعلا به مدت یک هفته هست و میخوام هر نتیجه ای که گرفتم یادداشت کنم و به خودم بگم وقتی ورودی هاتو کنترل کنی قطعا نتایج خوبی میگیری.

    مصمم شدم که قدم به قدم با کمک رب مهربانم و آموزه های شما استاد عزیزم به سمت موفقیت پیش میرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    باقر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    امروز جایی بودم و در حال بهبود خودم و توی یک پروسه‌ای که طی میکردم با خودم گفتم ، خب حالا این بهبود رو هم انجام شد ولی من که همیشه برمیگردم به نقطه صفر.

    با خودم گفتم چرا همیشه من روی صفرم؟

    چرا همیشه تلاش میکنم که از زیر صفر بیام روی صفر بشم؟

    واقعا چرا نباید بیشتر داشته باشم؟

    چرا نباید کامل تر باشم؟

    چرا نباید بهتر باشم؟

    چرا ، واقعا چرا باید اینجور ناامیدی و افسردگی و ناهنجاری ذهنی داشته باشم؟

    دلیل همه این ناامیدی ها و حرکت نکردنها رو با این فایل بهم یاداوری شد؟

    گذشته رو مرور نکن بلکه بنویسشون و ریز به ریزشون رو از درونت بیار بیرون.

    ناامیدی رو با نوشتن مسیر تلاشها و ثبت تغییرات کوچک دفع کن ، در واقع ادامه دادن و حرکت کردن رو ماندگار کن.

    شکر ، شکر،شکر

    هر روزم بهتر از دیروزه.

    هر ساعتم و حتی هر دقیقه و هر لحضه‌ام رو میبینم که بهتر از قبل هستن و این من هستم که رشد میکنم ، و گسترده تر میشم.

    این گستردگی شخصیتی من باعث شده اعداد و ارقام مالی و ارتباطی و ارزشمندی و تواناییم روز به روز بیشتر ، بزرگتر و گسترده تر بشن.

    خدایا شکرت

    ممنونم

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    به نام رب العالمین

    روز 140 ام روزشمار من

    سلام بر استاد عزیز

    همه ما تجربه های زیادی داریم که به هدف های مختلفی رسیدیم اما متاسفانه مسیر را فراموش کرده ایم . حتی اینقدر درگیر روزمرگی ها شده ایم که یادمون رفته تمام این چیزهایی که امروز داریم خواسته ها و آرزوهای قبل ما بوده.

    اگر دقت کنیم همگی از زمانی که خودمون را شناختیم برای هدفی تلاش کرده ایم . درس خوندن دیپلم گرفتن دانشگاه رفتن کار کردن و شغل داشتن عاشق شدن و تشکیل خانواده و هزاران هزار خواسته ای که هر روز با تضادها برامون پیش اومده و اون خواسته شکل گرفته.

    حالا چجوری ما به خواستمون رسیدیم ؟ احساس خوبی که داشتیم و مهمترین چیز بغیر از احساس خوب اون اشتیاق ما بوده.

    اگر اشتیاق از بین بره انگیزه ما هم از بین میره.

    من بارها و بارها یادگیری زبان را شروع کرده ام اما وسط کار رها شده . چرا چون انگیزه و اشتیاق نبوده .

    باید انگیزه و اشتیاق را پیدا کنم .

    یک سری باورهای مخرب هم در این بین وجود داره که باعث از بین رفتن اشتیاق میشه.

    تقریبا همه ما اول بهار و اول پاییز کلی هدف مینویسیم . مثلا به فلان وزن برسم . یا مثل من زبان انگلیسی را دوباره شروع کنم و یا هزاران هدف دیگه.

    اما بعد از شروع چند وقت اشتیاقمون خیلی خوبه . اما یکدفعه احساس تردید و ترس میاد .

    مثلا اوندفعه هم شروع کردی چی شد؟ دوباره رها شد.

    مثلا چند کیلو کم کردی چی شد؟ دوباره برگشتی به همون وزن .

    و هزاران مورد شبیه این برای من پیش اومده.

    ما باید دنبال هدف هایی که بهشون رسیدیم بگردیم و مسیر را شناسایی کنیم .

    همون اهرم رنج و لذت را برای هدفمون بزاریم .

    اشتیاق رسیدن به هدف را همیشه داشته باشیم.

    و همواره احساسمون را خوب نگه داریم.

    مسیر رسیدن به هدف های کوچکمون را یادمون بیاریم.

    مثلا به خودمون بگیم وقتی میخواستیم رانندگی یادبگیریم چقدر سخت بود. ولی تلاش کردیم تمرین کردیم امتحان دادیم قبول شدیم و دوباره تمرین کردیم و الان اون هدف یه چیز عادی زندگی ما شده.

    برای نگه داشتن انگیره و اشتیاق باید به خودمون جایزه بدهیم . به خودمون یادآوری کنیم مثلا ببین یک ماه پیش سایزت چقدر بود.

    ببین الان فلان لباس اندازت شده.

    ببین چقدر تنفس راحت تر شده .

    ببین چقدر قشنگ تر شدی.

    انگیزه ها باعث میشه اشتیاق برای رسیدن به هدفمون زیاد بشه و احساس خوب و اشتیاق رسیدن به هدف یعنی رسیدن به هدف.

    چون ما موجودات فرکانسی هستیم و ارتعاشات ماست که به ما میگه به خواسته میرسیم یا نه.

    در اصل مرحله دریافت خواسته و هدف است که مهمه.

    و وقتی حسمون خوبه و اشتیاق داریم ارتعاش ما با خواستمون یکی میشه و به قول استاد : پا از روی ترمز برداشتیم و داریم به راحتی گاز میدیم پس ماشین به راحتی حرکت میکنه و به هدفمون میرسیم.

    و احساس ترس و تردید مانع بزرگ نرسیدن به خواسته و هدف ما است .

    چرا؟

    چون احساس ترس باعث میشه ارتعاش ما پایین بیاد و احساسمون بد بشه.

    و احساس بد هم مساوی است با اتفاق بد

    درک امروز من از این فایل این بود .

    و سپاسگزارم برای این مسیر سبز

    دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1337 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و عزیزای دلم

    خانواده خوبم خانواده بزرگ عباسمنش چه احساس خوبیه بودن در این خانواده

    تبریک به استاد عزیزم

    استاد واقعا لذت بردم از تیپی که زدید چقدر عالی شدید

    چقدر لباس ها و اندامتون عالی و عالی شده

    خدایا شکرت

    استاد دقت کردین بعد دوره قانون سلامتی چقدر فایل میذارید

    اینم نشانه انرژی بالا و احساس خوبی که بعد قانون سلامتی بدست آوردید

    استاد چقدر همه ما خوشحال و خوشبختیم که الگویی عالی مثل شما داریم

    استاد شما الگو عملکرد به قوانین هستین برای تک تک ما.

    خدایا با چه زبانی شکر کنم که لایق استادم باشه.

    ولی چیزی که درونم میگه اینه من و تمام دوستام فقط وفقط با عمل کردن و نتیجه گرفتن از آموزه های شما هست که میتونیم سپاس گذاری مون رو به شما بکنیم

    با نتیجه گرفتن تک تک ما شما و خداوند خوشحال میشید

    استاد منم قانون سلامتی رو از ۱۰ فروردین شروع کردم

    کلی کلی تغییرات

    کلی نتیجه

    کلی اندام عالی

    باور کنید استاد اندامی که الان دارم توی خواب هم نمیدیدم ولی

    الان چند وقتی هست که حرف دیگران و روبرو شدن با ی تضاد توی کارم

    داشت یادم میرفت

    داشت ناشکری سراغم میومد

    و اینکه اگه من به این اندام الان رسیدم از هردقیقه چیزی خوردن به دست نیومده

    از هر آشغالی خوردن بدست نیومده

    فقط با رعایت آموزه های دوره قانون سلامتی بدست اومده

    استاد واقعا باید هر لحظه به خودمون یاد آور بشیم بابت مسیری که به این نتایج رسیدیم

    تشکر استاد عزیزم

    ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    Masoud Abdaal گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم امیدوارم که عالی باشید

    این فایل واقعا همون چیزی بود که خیلی وقت بود بهش فکر میکردم و در ادامه فایل “توحید عملی قسمت 10” هست به نظرم و فکر میکنم پاشنه آشیل من بوده و تا چند وقت پیش متوجه نمیشدم که دلیل “سرعت نامطلوب وارد شدن نعمت ها و ثروت ها” توی زندگیم چی بوده و دلیلش “عدم خشوع” بوده.

    من دوست داشتم همیشه بفهمم که این همه توی قرآن گفته خاشعون یعنی چی و من فکر میکردم وقتی که میگی “همه چی رو من میسازم و من خالق زندگی خودم هستم” یعنی من هستم و بریم که بسازیم و من خلق میکنم و من من من….

    یه “ظرافت” خیلی خاصی وجود داره در بین این دو مفهوم که “تو خالق زندگی خودت هستی” و “خاشع بودن، فروتن بودن”

    من ویژگی مثبتی که خداوند بهم هدیه داد “ذهن قوی و تحلیلگریه” که دارم و وقت هایی که سرعت وارد شدن نعمت توی زندگیم کم میشد بخاطر این بود که میگفتم “من”. ذهن من، قدرت من، توانایی من، چیزهایی که یاد گرفتم و خیلی چیزهای دیگه

    من از وقتی که فایل “توحید عملی 10” گذاشته شد روی سایت و استاد مثال حضرت موسی و سلیمان رو زد + اینکه خونده بودم همین سلیمان فقط بخاطر اینکه نگفته بود “ان شاالله” فرزند مردش رو در بالینش گذاشت یا حضرت یوسف که 15 سااال بخاطر اینکه روی غیر از خدا حساب کرده بود.

    اصلا انگار این حرفا آب یخ بود که روی من ریخته شد. من نمیخوام که تجربه دیگران رو تجربه کنم و آزمون و خطا بکنم که واقعا خیلی کردم بخاطر همین “عدم خشوع” در برابر خداوند؛ اون که پیامبر بود فقط بخاطر یه حرف 15 سااال اضافه تر توی زندان موند فقط چون “توهم این رو داشت که غیر از خدا میتونه براش کار کنه و از خداوند درخواست نکرد”.

    من میخوام که با سرعت و لذت زیاااد به خواسته هام برسم و زندگیم بشه “معجزه، بشه بهشت” خداوند دل های همه آدم ها رو برام نرم کنه، خداوند چپ و راست معجزه بیاره توی زندگیم و در جهت خواستم حرکت کنم.

    این رمزشه=> “خشوع”

    از وقتی که توحید عملی 10 رو دیدم، هرروز و هرساعت و هر دقیقه، هرموقع که اتفاق خوبی میوفته به زبان میارم، مینویسم که خدایا هرچیزی که توی زندگیم دارم ازآن توعه و من نسبت به هر خیر، نعمت، ثروت، معجزه و پولی که از سمت تو بهم برسه “فقیییرم”.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مریم امینی-نرگس نامی گفته:
    مدت عضویت: 1642 روز

    سلام به استادان قشنگ و خوشتیپم

    و همه دوستان عزیزو ارزشمندم

    استاد وقتی شما به ما می‌گید به کم قانع نباشید

    فقط حرف نیست

    این رو میایید با رفتار و عملکردتون هم به ما نشون میدید .

    وقتی میگید موفقیت قانون داره و یک اصل مهمی داره که اگه مسیر درست رو پیدا کنید توی اون مسیر مداومت داشته باشید هر روز بهتر و بهتر میشید هر روز رشد میکنید

    وقتی توی مسیر باشید هرگز سقوط نمیکنید

    استاد میشه دید بخدا توی ثانیه به ثانیه زندگی شما میشه این اصل رو دید.

    وقتی میگید روی کاری که انجام میدید باید تمرکز کامل داشته باشید

    توی عمل اینو به ما ثابت میکنید که دیدید من تمرکز کردم و تونستم تو هم تمرکز کنی میتونی

    و این رو توی همه دوره هاتون میشه دیده که چه دوره های بی نظیری اماده میکنید

    من واقعا ارادتم به شما بعد دوره قانون سلامتی صد چندان شد واقعا میبینم حس میکنم معجزه تمرکز رو

    که چطور توی چند ماه به دوره بی نظیر آماده کردید و فقط آماده کردن نیست شما درک کردی اون حرفهایی که میزنید رو

    و این واقعا تمرکز و توجه بالایی می طلبه تحسینتون میکنم استاد خوبم .

    درست میگید استاد وقتی ما یه مدت توی مسیر درست حرکت میکنیم و و با احساس خوب هر روز به آگاهی های که باعث شدن ما اصلا این مسیر رو شروع کنیم توجه میکنیم به یادمون میاریم که آقا من اصلا چرا این مسیر رو شروع کردم موقعی که شروع کردم کجا بودم الان کجا هستم

    توی این مسیری تا الان طی کردم و این تغییر رو به وجود اوردم چه دیدگاهی داشتم چطور عمل کردم

    چه کارهایی رو چرا انجام دادم که این نتیجه به وجود اومد

    اگه هر روز به خودمون موفقیت های کوچیک رو یادآوری کنیم درصد دور شدن از مسیر رو کم میکنم

    بزرگترین چالش من تو این چند وقته رابطه ام با همسرم هست که ده پانزده روز خوب هست اما باز روابطمون به مشکل بر میخوره

    هر سری که شروع میکنم روی رابطم با همسرم کار کنم

    به خودم تعهد میدم که هر روز و هر روز یک سری کارهارو انجام میدم مداومت داشته باشم

    روی نکات مثبتش تمرکز کنم

    و یه مدت خوب عمل میکنم و هر روز حسم خوبتر و خوبتر میشه

    و رابطه ما هم واقعا عالی میشه

    اما تا این رابطه عالی میشه دوباره گول میخورم دوباره میزارم که شیطان نجواهاشو شروع کنه

    و من دیگه اون تمرکز و توجه اولیه رو ندارم

    و آروم آروم توی چند روز انرژیه افت می‌کنه و رابطه میترکه

    می دونم استادم فقط اگه سه ماه مداومت داشته باشم سه ماه هر روز روی رابطم کار کنم

    بعد سه ماه این کار کردن رو خودم یه شخصیت و باور جدیدی برای من میسازع و دیگه این رابطه انقدرا زود خراب نمیشه

    تا زمانی که من به کل دوباره از مسیر دور بشم

    استاد خوبم ممنونم که دوباره به یادم آوردی که

    برای اینکه زندگیم تغییر کنه باید شخصیتم تغییر کنه

    باید لایف استایلم تغییر کنه

    باید عملکردم تغییر کنه

    با نقش بازی کردن و حس خوب کاذب شاید دو روز سه روز ظاهر زندگی درست بشه

    اما نتیجه پایدار رو تغییر واقعی به وجود میاره

    استادم تقریبا سه ماهی میشه که در مسیر رسالتم قدم گذاشتن و هر روز به عشق و انگیزه در این مسیر قدم برمیدارم و تمام تمرکزم رو گذاشتم روی کارم و احساس خوبم

    و قشنگ میبینم که واقعا چقدر قانون تمرکز معجزه می‌کنه

    چقدر هر روز این مسیر برام روشن تر میشه چقدر هر روز ایده های عالی دریافت میکنم

    و این فایل یه مهر تایید بود روی روندم توی این مسیر

    که داری درست میری اما یادت باشه اگه تمرکزت کم بشه اگه انگیزت کم بشه اگه فراموش کنی که هدف از هر کاری توی این جهان خدمت به خلق خداست

    اگه فراموش کنی که با چه عشقی این مسیر رو شروع کردی

    با چه هدف و انگیزه ای شروع کردی

    اگه یادت بره که تمرکزت هست مداومتت هست که باعث شده توی این چند وقت آنقدر پیشرفت کنی

    و دور بشی از مسیر دیگه دوباره برگشتن انقدرا آسون نخواهد بود .

    خیلی دوستت دارم استادم مرسی که هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    عظیمه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    به نام خدای عشق و فراوانی

    سلام به استاد عزیز و مریم نازنینم و خانواده عزیزم در این سایت الهی.

    استادجان من واقعا فکر میکنم شما و مریم جان و بچه های سایت خانواده من هستید از یک بهمن ۱۳۹۷ من با شما زندگی میکنم و روز به روز بیشتر عاشقتون میشم.

    این کامنتو مینویسم هم برای سپاسگزاری،هم برای یاداوری مسیری که اومدم و هم برای گذاشتن ردپا.

    امروز ۲۶ مرداد ماه سال ۱۴۰۱ هست.

    همسرم دیروز وارد عمان شد و مهاجرت ما شروع شد و امروز قراره بره مصاحبه کاری انشاالله موفق اگه شد اقامت عمان رو بگیره من و دو تا پسر خوشگلم هم میریم.

    خوب بذارید من بگم من از چه سنی تغییر رو در وجودم شروع کردم.من الان ۳۴ سالمه و از سن ۱۵ سالگی تغییر رو شروع کردم در وجودم.من در ۱۵ سالگی دبیرستان تیزهوشان قبول شدم و رفتم دبیرستان تیزهوشان،اواخر سال اول دبیرستان بود که توی مدرسه همش احساسای بد داشتم، استرس کنکور خیلی زیاد بود اون زمان(من متولد ۱۳۶۶ هستم، دهه شصتی ها میدونن چی میگم راجع به استرس کنکور) استرس کنکور من در حدی بود که هر روز از مدرسه میومدم خونه گریه میکردم ، از زندگی ناامید شده بودم و سر در گم شده بودم، خودمو نمیشناختم، علایقم رو نمیشناختم ، فشار نگاه و قضاوت اطرافیان و تایید طلبی بیش از حد من ، که حتما باید پزشک بشم تا سعادتمند بشم ، تمام اینها مثل اوار روی سر من هر روز خراب میشد و روز به روز حال روحی من خرابتر میشد ، از مدرسه رفتن و درس خوندن متنفر شده بودم و مدرسه مثل جهنمی شده بود که فقط میسوختم توی او اتیش و نمیدونستم اصلا درست، درس بخونم تا اینکه سال دوم دبیرستان یکی از نمره هام توی مدرسه تیزهوشان، کم شد و اخراج شدم . وای با اخراج شدنم حالم بدتر شد…خلاصه داستان رو کوتاه کنم دیگه مجبور شدم برم پیش روانپزشک و روانشناس و دارو و این چیزا تا حالم کم کم بهتر شد و اون زمان میگفتم میخام برم رشته گرافیک ولی خاواده اجازه ندادن و همون روانپزشکا و مشاورا همدهمینطور، میگفتن نه بچه تیزهوش نباید بره گرافیک و منم اعتماد به نفس بسیار ضعیفی داشتم و کوتاه اومدم و اصلا حتی برای تفریح، هم نقاشی نکردم و از اطرافیان و مادرم مخصوصا میترسیدم که برم سراغ عشقم ولی همینطور ادامه دادم، مجله موفقیت رو هر روز و هر شماره میخریدم و میخوندم، اجرا میکردم ولی همچنان دارو مصرف میکردم ولی تصمیم گرفتم دیگه غصه نخورم کم کم سعی میکردم روی نکات مثبت تمرکز کنم،شکر گزاری میکردم دبیرستان رو تموم کردم کنکور رشته مدیریت بازرگانی پیام نور ، قبول شدم و رفتم دانشگاه، لیسانسمو گرفتم ، یه مدت کلاس تیاتر و نقاشی رفتم ، اعتماد به نفسم بهتر شد ، امیدم به زندگی بیشتر شد با محصولات دکتر ازمندیان اشنا شدم، هدفگذاری رو یاد گرفتم ، هدفگذاری کردم و کم کم حالم بهتر شد ، دفتر بیمه زدم، ازدواج کردم یه ازدواج فوق العاده دیگه اینقدر شاد شده بودم که کسی که گذشتمو نمیدونست ، باورش نمیشد که من یه روزی اونقدر افسرده بودم همچنان کار میکردم روی خودم همسرم برام مغازه زد که دفترمو توش دایر کنم پایین خونمون ، بچه دار شدم دو تا پسر خوشگل دارم الان اهورا پنج سالشه و امسال میره پیش دبستانی و هیراد هم دو سالشه. و همه چی خوب و عالی پیش رفت و کم کم اوضاع بهتر شد، همسرم از لحاظ مالی پیشرفت میکرد روز به روز ، دوتا خونه داره و سه تا مغازه، کسب و کار شخصی خودش رو داره ، اما من با اینکه دفتر بیمه داشتم پیشرفت مالی نمیکردم از نظر کسب و کار شخصی خودم، هر چی میدویدم این پوله در نمیومد و بدهکارتر هم میشدم هر روز و میدونستم مسیله از باورای خودمه ولی نمیدونستم دقیقا چه کد مخربی دارم. یه مدت از مسایل موفقیت و کار کردن روی خودم غافل شده بودم و دیگه ذهنمو کنترل نمیکردم فکر میکردم دیگه نیاز نیست ولی با این تضاد مالی خودم دوباره شروع کردم به خوندن کتابا و گوش کردن سی دی های از استادای قبلی ولی دیگه موثر نبودم، جواب سوالامو دیگه پیدا نمیکردم مثل قبول نبودن ، چون من مدارم بالاتر رفته بود و نیاز به یه چیز نابتر و خالص تر داشتم و تاکیدمیکنم از لحاظ مالی من هیچ نیازی به کار کردن نداشتم و همسرم همه چیز رو تامین میکرد ولی همون چیزی که همیشه میگین وقتی اوضاع خوبه تغییر کن، منم داشتم همینکار رو میکردم دنبال کشف استعدادهای خودم بودم و پیدا کردن اون شغلی که عاشقش باشم هنوز پیداش نکرده بودم ، تا اینکه در یک بهمن ۱۳۹۷ با فایل حزن در قران توی تلگرام با شما اشنا شدم و گفتم ای وای من تا حالا همش برعکس میرفتم فکر میکردم خدا دوست داره ناراحت باشیم و گریه و زاری کنیم و متوسل بشیم به امامان و پیامبران تا بلکه کاری برای ما انجام بدن، خودمون نمیتونیم زندگیمونو بسازیم، این اولین ترمز بود که شناسایی کردم دیگه اومدم توی سایت، فایلا رو دانلود میکردم، گوش میکردم، سفر به دور امریکا سری اول، نگاه میکردم با پسر بزرگه ام که اون موقع یه سالش بود با اهنگای توی فایلا میرقصیدیم و با گوش دادن سه تا فایل درامد خود را در یکسال سه برابر کنیم. ترمزهای مالیم رو متوجه شدم،

    ۱_رابطه معکوس بین پول و ثروت با نزدیک شدن به خدا

    ۲_با شغلی که مورد علاقته نمیتونی پول فراوان بسازی

    ۳_ واسه پول ساختن باید خیلی زجر بکشی

    ۴_ چون زنی اگه پول شخصی بسازی ، خراب و فاحشه میشی

    ۵_ پول کمه تو دنیا، همه چی کمه.

    ۶_اگه پول بسازی میری جهنم و بد میشی.

    ۷_از راه درست نمیشه پول فراوان ساخت.

    ۸_من لیاقت پول زیاد و شادی و ارامش و خوشبختی رو ندارم.

    ۹_ خدا دشمن منه و نمیخاد کارای من ، درست شه و کارای منو خراب میکنه،

    ۱۰_ همه منو چشم زدن.

    ۱۱_ رعایت نکردن قانو تکامل و عجول بودن

    و کلی باورای مخرب دیگه که مهمترینشون همون رابطه معکوس بین پول و نزدیکی به خدا بود. و دومیش نرفتن سراغ علاقه خودم.خوب تازه تو سن ۳۰ سالگی متوجه شدم چقدر ترمز مالی دارم ، به مسیر ادامه دادم، کم کم بهتر شد اوضام و سه تغ از دوره ها رو خریدم ،اولین قدم باید میفهمیدم به چی علاقه دارم، تو تیر ماه سال ۱۴۰۰, کم کم متوجه شدم و خدا هم تو قران بهم گفت که تو قران بخون و برای مردم توضیح بده، ایه ۱۰۵ سوره اسرا و اوایل سوره کهف وای خدای من، مو به تنم سیخ شد ، چون هم خودم و هم بقیه میدونستیم هم استعداد سخنرانی دارم هم استعداد تحقیق و پژوهش، و با وجود دو تا بچه کوچیک پشت سر همی و همسرمم سوپر مارکت داشت و همیشه سر کار بود ، شروع کردم به قران خوندن و نوشتن کم کم با خدا اشتی کردم، چون قهر بودم، یه عالمه شرک داشتم، فکر میکردم خدا دشمن منه، کم کم خوشم اومد سه تا کتاب نوشتم قوانین رو از تو دل ایه های قران در میارم و مینویسم ، دفتر بیمه خود به خود تعطیل شد، راحت شدم، پندمیک اومد از بیرون رفتن راحت شدم ، همش مینشستم قران میخوندم و یه سره فایلای سما حتی تو خوابم تو گوشم بود خیلی بهتر شدم از هوه لحاظ، مخصوصا با محصول ارزش تضاد ،دیگه کولاک کردین استاد تو این محصول، به نظر من اولین محصولی که همه باید بخرن اینه. هنوز از قران و کشف قوانین پول نساختم ولی دارم تخصص و مهارت کسب میکنم خدا خودش هدایت میکنه.چون من البته خیلی ایده الیست هم هستم و عجول هم هستم میخام یه کم مسلط تر بشم به قانون و قران و …، تا ایده های بهتری بیاد، ایده اومده که روزی یه فایل متنی یا هر چی توی اینستا بذارم و یه مدتم اینکار رو کردم ولی به یه تضاد خوردم که متوجه شدم هنوز وقتش نیست کمی، صبر کنم و انشاالله به موقعش هدایت میشم و دوباره شروع میکنم. ممنونم.

    همتونو میبوسم .

    و جمله همیشگیم.

    به زودی فلوریدا میبینمتون….

    در پناه الله یکتا، شاد،سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید،

    خدا نگهدار😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    بنام الله

    خدایا کمکم کن بنویسم

    استاد تنبل شدم بدددجور

    نمیخوام به خودم احساس بد بدم و از خودم ناراضی باشم ولی دارم فایل کم گوش میدم مثلا امروز اصلا گوش ندادم

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    استاد من که خودتون میدونین خیلی فعال بودم

    خب اخرسال سرکار حسابی مشغول بودم

    به تبع کمتر تایم داشتم برای گوش دادن فایل ها

    و از روز عید تا الان هییییچی ننوشتم

    و چون عیده،و همه خونه هستن من تنبلی اومده تو جونم

    البته اینکه سرماخوردم هم بی دلیل نیست

    استاد ی چیز جالب من دیروز روزه سکوت گرفتم چون بهم الهام شد که روزه سکوت بگیر

    حالا من سررررحال هااا

    یهو ظهرش دیدم گلوم درد میکنه

    گفتم خدایا تو گفتی من روزه سکوت بگیرم چون میدونی صحبت برای گلو درد خوب نیست

    منی که سرمانخورده بودم بعد از چنددد سال

    تازه اونم فقط ی گلودرد کوچولوئه

    خداشاهده اصلا ابریزش بینی ندارم

    سردرد و … ندارم به لطف الله

    میخوام بگم میتونست خیییلی بدتر باشه ولی خداوند لطف داره به من خیلی

    ازینور بگه روزه سکوت بگیر و حالا دلیلشو میدونم

    واقعا اون از همه چیز باخبره

    میدونه چی میشه

    و از طرفی به نشانه ها دقت کنم،بهشون گوش بدم

    ولی استاد تنبل شدم تو گوش دادن فایلها

    و اینکه مثل قبل رغبتی ندارم این بدددده

    بجای اینکه بگم بابا این هممممه نتیجه گرفتی حالا ول کردی مریم خانوم؟

    اشکال نداره

    دوباره پرقدرت ادامه میدیم

    خداوند پشتیبان توئه

    کمکت میکنه

    راه هارو باز میکنه

    ما مسیرو ادامه میدیم

    سپاسگزار هستیم

    و همون مسیر قبلی رو بکوووب ادامه میدیم

    «من اهل جا زدن نیستم»

    خداوند به ایمان من و استمرار من پاسخ میده.

    استاد من مغرور نشدم بیشتر تنبل شدم

    و البته اینکه دفتر یادداشت برداریمم تموم شده برگه هاش و جندجا رفتم و پیدا نکردم برگه هاشو

    و نتونستم بنویسم هم یک دلیل دیگشه

    من نمیخوام مسیر خوشبختی رو فراموش کنم

    استاد اینم بگم

    من سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم تموم روز

    و سپاسگزاری انجام بدم

    دیگه کمترین کاری که میکنم همینه

    من متعهد میشم ادامه بدم ادامه بدم ادامه بدم

    نزارم شیطون گولم بزنه

    بجای ترانه گوش داد فایلهای تاثیر گذار گوش بدم

    من بی وقفه باید ادامه بدم

    خدایا کمک کن

    من به تو محتاجم

    من سععععخت به کمک تو نیاز دارم

    خدایا موتور محرکمو روشن کن دوباره

    هدایتم کن

    نشانه هارو از چپ و راست وارد زندگیم کن

    معجزه های الهیت رو از چپ و راست وارد زندگیم کن

    زندگیمو سرشااار از وجود خودت و اون احساس هماهنگی با خودت کن

    خدایا من به صرف اینکه پا به این دنیا گذاشتی بیام لایق بهترینهام،لایق خوشبختتتتتی،لایق ثروتتتتتت،لایق سلامتییییی،لایق همسر فوق العاده،لایق شغل راحت و آسون،لایق مسافرتهای بی نظیر و و و هستم

    خداوندا منو دریابم عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    زهرا دهخانه گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم نازنینم

    من دقیقا طبق فرمایش استاد ابن تجربه رو داشتم که اسفند ۱۴۰۰تمرکز کردم و نوشتم هر روز و شکر گذاری کردم و دقیقا همونطور که میخواستم آخر اسفند تو حسابم بود وبعد که ادامه ندادم اون شور و شوق رو و با عشق، دیگه شکر گذاری نکردم به راحتی برگشتم سره جای قبلیم و چقد عالی درک کردم قدرت نوشتن و خواستن و شوق رسیدن به خواسته ها رو ولی باز الان که دوباره همون ذوق رو دارم به لطف الله همه چی داره خوب پیش میره، یادم یه برنامه برای اولین بار شرکت کردم با اینکه محصولات من باید پشتش خیلی تبلیغات می‌بود و یه شناخت عالی و تجربه فروش ،باوجود اینکه هیچ کدوم اینها رو نداشتم ولی شور و شوق داشته بودم و نوشته بودم عالی پیش رفت و برنامه بعدی که همه براشون خوب بود ولی من اون شور و شوق قبلی رو نداشتم و فکر میکردم خوب دیگه باید برم و طبیعیه که فروش عالی داشته باشم بااینکه این دفعه تجربه داشتم و مکان بهتر بود و همه راضی بودن برای من اصلا جالب نبود و اینم یه تجربه دیگه بود که طبق فرمایش استاد شور و شوق وشکر گذار بودن باعث رسیدن به خواسته هاست ،ازتون ممنونم استاد عزیزم که هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: