چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به دوستان و اعضای گرامی سایت عباسمنش دات کام امید وارم حال دلتون به وسعت جهان عالی باشه .
من حمید رجایی هستم و در مورد این فایل بسیار عالی استادعباسمنش از تجربیاتم بگم این موضوع برمیگرده به سال 90 که من ابتدای کسب و کارم بود و تازه استارت کارم رو زدم البته بعد از چند سال شاگردی و گرفتن دیپلم توی حوضه کاری خودم.
خوب اون موقع دوست داشتم که کسب وکار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و برای خودم کسی باشم . و تنها چیزی که به عنوان یک سرمایه کاری داشتم
شاید یک کیف ابزار 50هزار تومنی بود و البته که تجربه هایی که توی دوران شاگردی یاد گرفته بودم.
زیاد طول نکشید شاید حدود 2یا سه سال بعد از شروع کارم شدم یکی از بهترین های اون منطقه توی حوضه کاری خودم .
خوب عواملی که باعث شد من به این هدف ام برسم و اون مسیر رو ادامه بدم و بهتر و بهترش کنم و روی اون عوامل پایبند باشم این عوامل بود که :
همیشه تعهد کاری داشتم و نهایت سعی رو میکردم که حتی چیزی فراتر از انتظار مشتری ارائه دهم.
همیشه سعی میکردم با مشتری ها با برخورد خوب و محترمانه صحبت کنم .
همیشه سعی میکردم اطلاعات کسب کنم و به مشتریان پیشنهاد های بهتری بدهم . تاجایی که بعضی مواقع مشتریان اصلا فکر نمی کردند من مستقل کار می کنم و من رو جزئی از افراد شرکتشون میدونستند.
همیشه سعی میکردم که تمام وظایف ام رو از طرف خودم کاملا درست انجام بدهم حتی در مواردی که کارگروهی بود و کار من با گروه های دیگه انجام میشد
و اون ها درست عمل نمی کردند.
یکی از کارهای زیبایی که اون موقع ها به صورت روتین انجام میدادم شب به شب کارهای فردا رو لیست می کردم و سعی می کردم که برنامه درست برای کارهای فردا انجام بدهم.
اگر وقت خالی پیدا میکردم میرفتم سراغ همکاران و با اون ها صحبت میکردم و سعی میکردم اطلاعات ازشون بگیرم و یا اینکه سعی میکردم که ابزار و لوازم برای
ارائه خدمات بهتر و بیشتر آماده کنم .
و مهمتر از همه هر جا کار به اون صورت درست از آب در نمی آمد من این خصلت رو یه جورایی از بچگی داشتم که به دنبال مشکل در درون خودم میگشتم
و کسی رو مقصر نمیدونستم .
و یک مورد دیگه این بود که سعی میکردم و تمام مسائل مربوط به کارم رو یادداشت میکردم.
و همیشه فکر میکردم که کار رو به صورت راحتر انجامش بدم و کیفیت خدماتم رو بالا ببرم که خوب خیلی ایده های که بهم گفته میشد رو
اجرا میکردم و نتیجه میکردم ولی چون از لحاظ مالی پیشرفت خوبی نداشتم خیلی از ایده ها رو نمیتونستم اجرا کنم.
این ها یک سری اصولی بود که من پیروی میکردم و خدارو شکر باعث شد که من همیشه کسب و کارم پر رونق باشه و و پیشرفت کنه و هیچ مشتری منو ول نکنه مگر اینکه خودم نخواهم باهاش کار کنم.
خوب این اصولی بود که من مرتبا باهاش کار میکردم و بدون وقفه اجراش میکردم . و از این مسیر به خیلی از اهدافم رسیدم مثل :
راه اندازی کسب و کار شخصی
نداشتن آقا بالا سر
فرصت برای اجرای ایده ها ی خودم
رونق کسب و کار و داشتن مشتری زیاد
همیشه پویا و فعال بودنم به خاطر داشتن هدف
داشتن کارگاه شخصی
داشتن ابزارهای مورد نیاز کارم
داشتن اجناس مورد نیاز کارم
کسب اعتبار و کلی تجارب و نیروی کاری
بدست آوردن خونه و ماشین و ازدواج و توانایی های مدیریت زندگی
رسیدن به اهدافی مثل کار کردن با یکسری شرکت ها ی بسیار معتبر و بزرگ که خواسته من فقط این بود که توی این کارخونه رو ببینم .
و صد ها خواسته دیگر….
خوب اما تجاربی که من داشته ام از ناسپاسی و رعایت نکردن اصول زندگی ام بیشتر در مورد آدم های اطرافم بوده که طبق درخواست من
خداوند شخصی رو که من میخواستم توی زندگی ام می آورد و من اولش خوشحال میشدم و تشکر میکردم از خدا ولی بعد یادم میرفت
و نسبت به آدم ها ی اطرافم به خصوص نزدیکانم ناسپاسی میکردم و هواسم نبود که این لطف خدا بوده و این شرک من که طرف رو توی
ذهنم بزرگ میکردم و یادم از خدا میرفت باعث میشد که من اون افراد رو از دست بدهم و دوباره برگردم سر پله اول که به دنبال شخص
مورد نظر باشم .
و یا در مورد کسب و کارم پسش خودم میگفتم خوب این کار برای خودمه و این پروژه برای منه و از یاد خدا غافل میشدم و باعث میشد اون کار از دستم بره.
و یا در مورد پیدا کردن مغازه وقتی که نداشتم من به شدت سعی میکردم که به خوبی کار کنم و فعا لیت داشته باشم و پیش خودم میگفتم اگر که یک مغازه داشتم بیشتر و بهتر کار میکردم و وقتی که خداوند با دستانش برایم مغازه فراهم کرد من به جای فعالیت بیشتر خیالم راحت شد و کمتر فعالیت کردم و این باعث شد که یک مغازه بسیار عالی با شرایط خوب از دست برود ..
خدایا منو ببخش که به خودم ظلم کردم
خدایا شکرت که منو بخشیدی و هدایتم کردی به سمت این مسیر زیبا و ثروتمند و استاد عباسمنش.
به نام تنها فرمانروای آسمان ها وزمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و همچنین مریم شایسته مهربان و ارزشمندم
سلام به دوستان هم فرکانسی و در مسیر توحید و سلامتی و عشق و ثروتم
استاد چقدر دیدن این فایل تو چند ساعت قبل برای من نشونه ی خوبی بود، چقدر که نزدیک بود اشک شوقم دربیاد وقتی از خدا هدایت میخوای و خداوند اجابت میکنه. چقدر حال و هوای امروزم رو شکرگزارانه تر میخواستم باشه(چند روزی هست خودمو جریمه کردم با وجودی که خیلی دوست دارم تمرین فانوس دریایی بنویسم اما نمی نویسم، چون افتاده بودم به سیکل اشتباه و نوشتن ها و عمل نکردن ها و در گیجی گذراندن روزهایی که از خودم و عملکردهام راضی نبودم، حتی از شکرگزاری هامم راضی نبودم….) امروز رفتم تو پیجم و دیدم یکی دونفر به من اضافه شدن و البته روی یکی از پست های قبلی من که مربوز به بیشتر از یکسال میشه لایک کردن. تمرین شکرگزاری قسمت18..(در مورد این سری پست هام حرف دارم و مرتبط هست با تمرین امروز)
از اونجایی که هم گوشی مناسبی ندارم، هم خودمو خیلی کنترل میکردم تا وقتم رو با چک کردن استوری و پست های بقیه تلف نکنم. امروز یک حسی گفت یهویی بیا استوری بذار و شب هم اگر اینستا باز کردی بیا به استوری خودت سر بزن(چون یکی از استراتژی های من برای اومدن به اینستا خودم بودم، مثلا بخوام عکسی پستی بذارم یا استوری چیزی بذارم و وقتی میومدم اول پیج خودمو سر بزنم و تمام…هر چند این روش هم بنظرم ایرادهای خودش رو داره. اما تو مسیر تکامل خودم و بودن در فضای مجازی و استفاده از امکانات این راه حل رو فعلا برای خودم گذاشته بودم. که قطعا به راه حل ها و بهبودهای بهتری هم خواهم رسید و آگاهانه در جهت بهبود دائمی فکر میکنم و عمل میکنم.) این همه گفتم تا متن استوری که فلبداهه گذاشتم رو بنویسم. اینو روی عکس زیبایی نوشتم:
شـاکـــر تــو بـودن
یک کار ساده و سخته
مــــثــل
دیدن هر روز زیبایی های
اطـراف و اطرافـیان مون
یک سـاده امــا سخـت
فکرکنم دارم زیادی میرم تو حاشیــه
برم سراغ اصل مطلب و نکات این فایل عالی و به موقع…
قبلش واقعا تشکر میکنم برای تهیه این فایل و اینکه زیبایی های پارادایس رو با ما به اشتراک گذاشتید و چقدر داک ها هم بزرگ شده بودن و چقدر زیباست و این زیبایی رو خودتون خلق کردین و نوش جونتون این ملک و این فضای عالی و دوست داشتنی. این نتیجه در مسیر درست بودن و موندن و ادامــه دادن هست و توجه و تمرکز روی اصل و اصول هست.واقعا چقدر خوشحالم که دارمتون استاد عزیز و مریم جانم. هربار بیشتر یاد میگیرم و میخوام متعهد تر و با ایمان تر پیش برم.
اینجا اول نکاتی که دیدم و شنیدم رو مینویسم و بعد دوباره میام تمرینم رو با افتخار مینویسم و فکر میکنم….
واقعا چقدر ما آدم ها فراموشکار هستیم، چقدر این ویژگی انسان بودن مون رو باید خوب درک کنیم و حواس مون باشه چی ها رو نذاریم فراموش بشه. همین که استاد گفتین واقعا فراموش نکنیم قبلا جایگاه مون چی بوده؟ سپاسگزارانه تر بودن و به سمت سپاس گزارانه زندگی کردن همیشه در حرکت باشیم چرا؟ چون سپاس گزاری نزدیک ترین فرکانس به خداونده، چرا چون شکرگزاری ما را می افزاید، ظرف وجودون رو، نتایج مون رو می افزاید….خدایا شکرت برای این لحظه و تا اینجایی که نتیجه گرفتم شکرت.
حواس مون باشه، یادمون نره برای مسیری که رفتیم و هدایت های خداوند سپاسگزار باشیم.
حواس مون باشه نتایج مون رو هرچند کوچیک ببینیم و سپاسگزار باشیم.
چقدر عالی و به موقع یادآوری کردید استاد جان انسان باید توی زندگیش هدف داشته باشه و بدونه چه خواسته ایی داره.
وقتی به خواسته هاش نزدیک میشه بفهمه و دقت کنه کــه از چـه مسیری داره به خواسته هاش نزدیک میشه، کــه بتونه اون مسیــر رو بعدا تکرار کنه.
خیلی از ماها به دلیل اینکه مسیر رسیدن رو فراموش میکنیم، فراموش میکنیم به خیلی از خواسته هامون رسیدیم.فراموش می کنیم مسیر رسیدن به خواسته هامون چِِـــــی بــوده و گــمــراه میشیم.
باید این سوال رو از خودمون همیشه بپرسـیم: چطور از اونجا به اینـجا رسیدیم؟
باید نذاریم در هیاهوهای ذهنی مون گم بشیم و بعد گمراه…
یکی از فواید و منطق های این تمرینی که استاد گفتن اینه که: با انجام اون تمرین اولا باعث میشه خاضع تر بشیم و گردن کش مغرور نشیم با به دست آوردن یک دستاورد یا نتیجه. دوما متوجه بشیم چه نوع تعهدی داشتیم تا به فلان هدف رسیدیم؟ چه نوع ایمانی داشتیم؟ ه نوع باوری داشتیم؟ چطور ذهن مون رو کنترل کردیم؟ چطور الگو پیدا کردیم؟حالا همونا رو تکرار کن برای هدف بزرگــتر
چه جیزی باعث شد تا من به جایگاه الانم برسم، خب الان می توانم اونا رو تکرار کنم برای موفقیت های بیشتر
استاد با پرسیدن ان سال بوده که همیشه در مسیر همواره در حال صعود بوده. واقعا استاد تحسین برانگیز هست نگرش و تمام حرف ها و عمل هاتون…
هر روز به خودمون بــگیم این درک از قانون سلامتی ما رو به اینجا رسونده، درک کارکرد هورمون ها، ژن ها، درک از لیپتین،…
وقتـی مسـیر رو ادامه میدی جواب میده، وقتــی از مسیر خارج میشی نتیجه هم از بین میره.
دلیل اینکه برخی افراد، تایج شون پایدار و ماندگار نیست چون اداممه نمیدن، یادشون میره از کجا به اینجا رسیدن.
به جای اینکه تمــرکز مون روی کمبودها باشه بگــیم ما اینقــدر تغییر کردیم.
آرزو و خواسته تون همــیشه این باشه که به سمت بالا برید.
من میخوام همیشه بالا برم، رو به صعود باشم.
حالا میخواین که نتیجه هاتون به سمت صعودی باشه، این نیاز داره به یک تعهد، نیاز داره به یک مسیر درست، ایمان، حرکت و ادامه دادن، نیاز داره مثل بقیه مردم نباشیم.اگر میخوای مثل بقیه مردم نتیجه نگیری، باید متفاوت از بقیه مردم عمل کنی.
باید این مسیر رو و این عمل کردن رو ادامــه بــدی.
خدایا شکرت برای شنیدن این آگاهی ها
خدایا شکرت برای بودن در دوره قانون سلامتی
خدایا شکرت برای اینکه بیمار نبودم و برای هماهنگ شدن بیشتر با بدن و درک این قوانین و بزرگ شدن نتیجه هام تا الان جا نزدم و کمک میکنی تا نجواها و وسوسه ها رو از خودم دور کنم و موفق باشم و نتیجه بگیرم.
خدایا شکرت برای این سایت و این امکاناتی که فراموش کرده بودم
خدایا شکرت برای تلنگرهای به موقع و هدایتی ات
خدایا شکرت که اجابت میکنی درخواست دروخواست کننده رو
خدایا شکرت هرکسی به اندازه ایمان و باورش نتیجه میگیره
خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون تغییرت
خدایا شکرت برای این مغز و قدرت اندیشیدن و قدرت اراده و اختیاری که به ما دادی تا خلق کنیم هرآنچه که بخواهیم…..
سلام .استاد چقدر خوب گفتین و ما چقدر زود یادمون میره چقدر زود ذهن بیمار ما رودل میکنه و مثل گاو نومن شیر لگد به زیر همه چیز میزنه بعضی وقتی چنان افکار میاد و مثل طوفان همه خوبی ها داشته ها و موفقیت ها رو زیر انبوهی از ناامیدی یآس و غم پنهان میکنه که انگار صدها سال هست حتی لبخندی هم نزدیم انگار که تمامی دنیا رو یک شبه باخت دادیم و به راحتی دلسرد میکنه و انگار که دریچه ورودی آگاهی ها رو اندود میکنه و این هجم از افکار گاهی اینقدر قدرت پیدا میکنن که تمامی آگاهی های عالم نمیتونن کاری برات انجام بدن و باید منتظر شوکی باشیم تا مثل مومیایی ها از خواب بلند شیم واقعا چه چیزی ایند اندازه من رو زیر اعماق این احساسات خفه میکنه که حتی نمیزاره از چیزهای اطرافم لذت ببرم و شکرگزار باشم و همواره رو به سعود باشم ..شاید بزرگترین گلایه من از خودم این باشه که بعضی وقتی در زندگی روزمره آنچنان فراموش میکنم و قانون رو کمرنگ میکنم …و زندگی دقیقا روی تاریک و ترس آلود خودشو نشون میده و از کوچکترین چیزها و تضادها بزرگترین ترسها و خودزنی ها رو شروع میکنه .به قول خانم شایسته حفظ کانون توجه یک جهههاد اکبری میخواد ..به نظر من اینقدر این تمرین نیاز داره که دقیقا بشه جز اندامهای داخلی ..واقعا که حرف مفت نیست ..ممنونم که یک بار دیگه کشیده محکمی به گوش من ناسپاس فراموش کار زدین …چوب استاد گله
سلام استاد عزیزم
چقدر چقدر چقدر آخه شما حق صحبت می کنید ، چقدر قشنگ صحبت می کنید ، باید کلمه به کلمه حرف های شما رو با طلا بنویسی و بذاری جلوی چشمت و با خودت مرور کنی
باورم نمیشه موضوعی که تو این فایل صحبت کردین دقیقا حرف هایی بود که من و همسرم دیشب داشتیم میزدیم ، چقدر خوشحالم که میتونم تایید و درستی حرف هام رو از شما بشنوم.
استاد عزیزم ازتون بابت دوره قانون سلامتی بی نهایت تشکر میکنم ، من و همسرم این دوره رو شرکت کردیم ، من تقریبا 17-18 کیلو و همسرم 25 کیلو کم کرد ، به طور اتفاقی یکی از فیلم های قدیمی ام رو دیروز دیدم ، دقیییییقا همینه که شما می گید ، واقعا باورم نمیشد این منم ، یکی دوباره فیلم رو زدم عقب مطمئن شم این من بودم که انقدر چااااااق بودم ! میگید خودم رو نشناختم واقعا منم این حس رو داشتم ، من الان تو کمترین وزنم حداقل از 10-15 سال قبل هستم ، به وزن سلامت رسیدم و بابت همه این اتفاقات اول خدای خوب و مهربون رو هزاران هزار بار شکر میکنم و بعدش از شما ممنونم که با آگاهی های این دوره من رو به یکی از بزرگترین و سخت ترین اهدافم رسوندین ، همیشه وزن ایده آل رو تو لیست اهدافم مینوشتم ولی هیچ وقت عملی نمی شد ، چندبار هم رژیم هم مختلف رو امتحان کردم ولی خب از اونجایی که تغذیه ام حتی تو رژیم هم درست نبود ، موفق نمی شدم.
استاد من خیلی اعتماد به نفسم بالا رفته ، این کاهش وزن با همه سختی هایی که تو ذهنم ازش داشتم از من چیزی ساخته که حس میکنم رسیدن به بقیه اهدافمم میتونه به همین زیبایی و راحتی انجام شه. شاید جاش نباشه تو یه کامنت زیر این فایل همه حرف هام رو بزنم و بگم که چقدررررررررررررر سپاسگزار خداوند هستیم که با شما آشنا شدیم ، من بعد آشنایی با شما تونستم خدا رو بشناسم استاد ، خدا اصلا اون کسی که من فکر میکردم نبود ، اون دیدگاهی که من نسبت به دنیا و خلقت انسان ها داشتم این نبود ، من اصلا فکرش رو هم نمیکردم که خدا با من حرف بزنه ، من عادت دارم به نوشتن ، اصلا نوشتن حالم رو خوب میکنه، همیشه مینوشتم حتی زمانی که شما رو نمی شناختم و قانون رو نمی دونستم ، اما تیتر نوشته های من این بود ” نامه ای برای خدا ” دیدگاهم این بود که من باید حرف بزنم و خدا گوش کنه فکر نمیکردم که خدا همون موقع داره مثل گفتگوی ما آدم ها با هم ، همزمان جواب منم میده ، الان که مینویسم ته نوشته ام ، ته هر پاراگراف فکر میکنم ، سعی میکنم افکارم رو متمرکز کنم ، آرامش و هیجانم رو کنترل کنم تا صدای خدا رو بشنوم ، من خیلی خیلی از خدای خوبم سپاسگزارم که شما و کلام حق تون رو به مسیر زندگی من آورد.
من همیشه بابت این چاقی و اضافه وزن از دیگران تیکه و کنایه میشنیدم ، همیشه دوست داشتم لباس های دلخواهم رو بپوشم ؛ تو پیچ مزون ها و … هرلباسی که خوشم میومد میدیدم بزرگترین سایزش هم به من نمیخوره ، لباس هایی که همیشه دوست داشتم بپوشم رو نمیتونستم بپوشم چون یا بد وایمیستاد تو تنم یا اصلا تنم نمیشد ، اما الان میتونم بهترین لباس ها رو بخرم و بپوشم و لذت ببرم .
بخاطر سلامتی ام ، به خاطر تناسب اندامم ، به خاطر همه چیز هر روز خدا رو شکر میکنم ، یه سری عادت های روزانه ام رو عوض کردم ، کارمند هستم ولی صبح ها قبل رفتن به سرکار ، 1 ساعت میرم پیاده روی ، تو پارکی که نزدیک خونمون هست پیاده روی میکنم و شکر گزاری ، بابت همه چیزهایی که بهم داده ، بابت همه لطف هایی که بهم داشته ، همه پیشرفت هایی که تو این یک سال اخیر علی الخصوص سال 1401 داشتیم.
پیش خودم میگم من که اینهمه تلاش کردم برای رسیدن به وزن ایده آلم ، الان باید برای حفظ و افزایش این سلامتی بازم تلاش کنم ، دست از ورزش برنمیدارم چون همین پیاده روی صبح ، موقعی که هنوز خورشید طلوع نکرده ، انقدر حالم رو خوب میکنه که تا شب سرحالم . استاد من پیاده روی که میرم هوا نیمه روشنه ، چمن ها رو تازه آب دادن ؛شبنم های کوچولو کوچولو روی چمن ها نشسته و طراوت و تازگی چمن ها ، درخت ها ، انقدر حس خووووووووووووووب بهم منتقل میکنه که جز زیبایی چیزی نمی بینم ، همین که از دیروز خودم بهتر شدم همین که از دیروز موفق ترم ، همین که خدا رو دارم و از هرکس و هر چیزی بی نیازم.
امیدوارم روزی برسه که همه این حرف ها رو حضوری بهتون بگم با کلی نتایج عالی دیگه که گرفتم ، امیدوارم روزی برسه که بتونیم از نزدیک درباره خداوند صحبت کنیم ، امیدوارم اون روز هر چه زودتر از راه برسه .
بی نهایت سپاسگزارم و براتون از الله یکتا بهترین ها رو آرزو میکنم .
با درود فراوان
سلام استاد جان ها و مریم بانو عزیزم
و سلام به همه دوستان سایت
استاد دقیقا این حرفها در مورد من صدق میکنه
من زمانی ک با شما آشنا شدم ب شدت بدهکار بودم و خیلی اتفاقی فایل شما ک گفته بودید فقط روی خدا حساب کنید رو شنیدم و عجیب اون صحبت ها مستقیم تو قلب من نشست و جالبه چند روز بعدش من به یه تضاد مالی سختی خوردم (ادامه تضادهام) ک هیچجچچچ گزینه ای برای حل اون جلوی روم نبود و یهو یادم به حرف شما افتاد و گفتم خدایا من نمیدونم ب خودت قسم چه کنم و رفتم سر کار و کلا یادم رفت و خدا شاهده تا شب حل شد، میگم خدا شاهده چون اگه کسی اون جریانو با جزئیات برای من میگفت، میگفتم الکی میگه. و من بعدش شروع کردم ب گوش دادن فایل های شما و همزمان یاد گرفتن یه مهارت و به شدددددت کانون توجهم رو کنترل میکردم، ورودی هام ب شدت کنترل میشد. من اون زمان اصلا وقت پرت نداشتم چون یا داشتم آموزش میدیدم اون مهارتو و یا داشتم فایل گوش میدادم .
البته که دقیقا اون روزا برنامه ریزی روزانه داشتم تمام ساعات روزم رو و یه چیزی که الان متوجهش شدم این بود ک من اون روزا هر اتفاقی که میفتاد ب طرز عجیبی خوشحال میشدم، شکرگزاریم همیشه انجام میشد حتی اگه ب شدت وقت کمی داشتم و اینکه ذهنم در حال حساب کتاب نبود پس چرا فلان اتفاق نیفتاده . من بخدا فقط داشتم لذت میبردم با وجودی که نتایج اوایل کوچک بود ولی من فقط مسیر رو ادامه میدادم بدون حساب دو دوتا چهار تا و واقعا بعد از دو ماه یا سه ماه دقیق یادم نیست، من تقریبا بدهی نداشتم و بعد ۶ ماه من واقعا از نظر مالی اوضاع خوبی داشتم ؛ دیگه اعتماد ب نفس و آرامش رو هم نگم ک مطمینا برای همه مشخصه ک چی شده بودم.
ولی من از یه زمانی ب بعد کلا رها کردم و واقعا بالای ۷۰ درصد اون نتایج رفت. نمیگم مثل قبل شدم ولی خب دیگه پیشرفت ک هیچ؛ یه مدت درجا زدن و بعد هم کم کم از دست دادن اون نتایج و اون همه حس خوب و قشنگ بود.
الان دوباره شروع کردم و داره نشونه هایی برام میاد از مهاجرت از شهر خودم به یه شهر دیگه که خیلییییی دوست دارم این اتفاق برام بیفته چون تجربه من از مهاجرت فوق العاده بوده و هر بار ک مهاجرت کردم واقعا یه آدم و شخصیت بهتر شدم و انگار بزرگتر شدم و جدای از این از نظر مالی هم وضعیت بهتری خواهد بود.
سلام
من این فایل وقتی که روی سایت اومده بود گوش داده بودم
و تعدادی از کامنتهاش که منتشر شده بود رو خونده بود
امروز بعنوان نشانه امروز برام اومد
و فایل رو گوش نکردم دوباره ولی کامنتها رو از صب با عشق خوندم
حالم این روزا یکم بالا پایینه
اینم دقیقا بخاطر همون ناسپاسی و کمال گرا بودن و مقایسه خودم با دیگران هست که کاملا نتایج خود ادم فراموش میشه و ناامیدی که بدترین حسه به سراغت میاد
خواستم منم با نوشتن نتایجم احساسم رو به خودم به قانون و خدا بهتر کنم و این ذهن ملامت گر رو خاموش کنم
من یه دفتر دارم که تو اون تیتر وار تمام اتفاقات خوب،موفقیتهام،ارزوهام که اجابت شده
رو نوشتم و هر بار هم اضافه میکنم و گاها مرور میکنم
تمام انجه که از فضل خدا بهم رسیده
علاوه بر اون دفتر
دو تا دفترچه یادداشت دارم که تو اونها هم مینویسم تمام معجزات که برام اتفاق میافته مصداق همان جملات تاکیدی که تو قدم نه و ده استاد گفتن رو با مثالهایی که تو زندگیم رخ میده مینویسم
(مثلا اونجایی که گفتم الخیر فی ماوقع و به نفع من شد،مثلا رها کردم فلان موضوع رو دیدم چقددر معجزات عالی رخ داد،مثلا فلان خواستم رو تجسم کردم و دقیقا همون برام رخ داد،همزمانی هایی که برام رخ میده و من مبهوت میشم،ادمهای خوبی که خدا تو مسیرم قرار میده،مشتری که برام رسونده،الهاماتش وایده هاش رو که گفته و عمل کردم )
وووخیلی از این موارد رو کاملا تو این دفترچه هام یادداشت کردم و خییلی تاثیر خوبی میذاره چون ذهن فراموشکاره ولی بعد از مدتها وقتی میخونی کاملا اون معجزات برات مرور میشه
الان میخام منم اینجا بنویسم که تو مسیر بودم و نتایج داشتم تا یادم بمونه
من در شروع اشنایی با استاد( تیر ٩٩)(نه قانون،چون با قانون اشنایی داشتم)با اینکه کارمندبودم و خونم رو اجاره داده بودم و مجردم بودم و با خانواده زندگی میکردم وخیلی دختر ولخرجی هم نبودم ولی یادم میاد اون روزا اصلا تا اخر ماه چیزی برام نمیموند یا بابت خرجها و وامها میرفت یا یه جورایی اوضاع پیش میرفت که باور کنید لنگ چند هزار تومن میموندم (الان که مینویسم اصلا باورم نمیشه)تازه نه خیلی چیزای لوکس و گرون و با کیفیت خیلی بالا و برند بخرم نه مسافرت خاصی برم یا طلایی بخرم
ولی این وضع من بود
ولی بعد از حدود سه چهار ماه ،درامدم بیشتر شد،پول تو حسابم میموند،و در کل بهتر شد حتی بعداز ۵-۶ ماه عزت نفس و ثروت یک رو خریدم
الان هم درامد تقریبا سه برابر اون موقع شده ولی خوب ثابت مونده و به نسبت اینکه سه سال گذشته خیلی رضایت کننده نیست ولی
الان خییییلی بهتر خرج میکنم،مسافرت رفتم با داداشم اینا شمال و دو بار و ویلاهای خیلی خوب و شیک اجاره کردیم و من براحتی و حس لیاقت نصف هزینه رو دادم ،برای خودم از بهترین مغازه ها وسایل باکیفیت میخرم،همیشه تو حسابم پول هست تو کیف پولم ١/۵ م فقط تراول هست برای تمرین دوستی با پول فقط دوتا قسط خیلی سبک دارم که اونا هم تموم میشن چند ماه بعد،بصورت نقد بیمه های ماشینم رو برداخت کردم،بصورت نقد همین چند هفته پیش ایفون ١۴ پرو خریدم ،ساعت و طلا خوشم اومد بدون دو دوتا کردن خریدم ،سه چهار تا حساب دارم که اکثرا پول دارم ،در مسیر علاقم که قنادی هست هر ماه هزینه میکنم و وسایل مورد نیاز رو تکاملی میخرم در حالیکه هنوز مشتری و درامد انچنانی از اینکار ندارم
،امسال سه بار مسافرت شمال رفتم ،تهران رفتم که همشون هزینه دارند ولی من مث سابق از ترس هزینه خودم رو محروم نکردم،دوره های استاد رو خریدم(سلامتی،کشف قوانین،ثروت یک و دو،عزت نفس.صلح باخود)
و کلی از این اتفاقات خوب که البته ذهنم هنوز هم همه رو عادی و کوچیک میدونه
ولی اگه ادامه بدم میدونم بهتر خواهد شد ولی متاسفانه یه مدتی شده خیلی ناامیدی سراغم میاد😔
در شروع کار با فایلهای استاد مدام استاد اشاره میکردن که برید سراغ علاقتون و من یادمه چقدر از خدا میخاستم بهم بگه که چیکار کنم و علاقم رو واضح بدونم و این خواستم بود یادمه هر روز فقط به این خواستم فک میکردم و میگفتم بدونم و هدایت شم دیگه تمومه واین خواسته من بود
بعد از حدود یکسال پیش اومدن با استاد خدا بصورت هدایتی بهم گفت که علاقم چی هست و من بدون تعلل استارت زدم و اموزش دیدم و البته بصورت پارت تایم کنار کار کارمندیم یه جورایی شروع کردم
الان هم خیلی نسبت به اون موقع رشدم بهتر شده
یه زمانی میگفتم فقط بدونم کافیه ،الان خدا هدایت کرده و بهم الهام کرد تو پیجم اموزش بزارم از کیک و شیرینی هایی که درست میکنم چون مشتری زیادی نداشتم و منتظر بودم که با کار کردن روی خودم خدا مشتری بیاره منم عکس کیک هارو بزارم و اینجوری رشد کنم
ولی الان بیکار نمیشینم و میگم باید مهارتم زیاد بشه و سمت خودم رو انجام بدم تا خدا هم برام تبلیغ کنه و مشتری برسونه
یه زمانی باور کنید دوست داشتم پست های پیجم با سفارشات زیاد بشه
الان ولی حدود دو سه ماهی میشه ،هم پست اموزشی میزارم ،هم استوری و کلا پیجم فعال تر شده
و مقایسه که میکنم شاید ذهنم ناچیز بدونه ولی یادم باید بمونه که سال گذشته کجابودم و چی میخاستم و الان کجام !
یه زمونی من ارزوم بود که تایمم بیشتر بشه و روی دوره ها بیشتر زمان بزارم و شرایط کار و خونه بیشتر برام فراهم شه تا روی خودم کار کنم واقعا از خدا اینو خیلی میخاستم
الان مدتهاست که خییلی خدا با همزمانی هاش این خواسته منو اجابت کرده
یه زمونی از لحاظ عزت نفس خیلی ضعیف بودم گرچه خیلیا منو با اعتماد بنفس و موفق میدونستن ولی من زیاد راضی نبودم واولین دوره هم عزت نفس بود خریدم
الان که مقایسه میکنم میبینم چه تغییراتی کردم.
با احساس لیاقت خودم رو رستوران خوب دعوت میکنم
دفترچه اعتماد بنفس دارم که الان بیشتر از یکسال میشه همیشه کارای خوبی که انجام دادم رو توش مینویسم
با عبارت افرین ،شروع میکنم (مثلا افرین که ثریا به فلان ایده عمل کردی،افرین که امروز از تایمت درست استفاده کردی،افرین که راجب خرید فلان چیز رها بودی و منتظر هدایت خدا،افرین که امروز با فلان شخص خوب حرف زدی،از فلان اتفاق اعراض کردی به کسی چیزی نگفتی وووو
مثالهایی مث همینا که خیلی کمک میکنه که عزت نفسمون رشد کنه ،اگه ننویسم باااور کنید ذهنم یه مورد هم از خوبیهامو بیادم نمیاره تمرین خوبیه حتماااا انجامش بدید)
با حس لیاقت بهترین ویلا ها رو اکی کردیم برای مسافرت
حتی هفته گذشته بازم خدا با پلنش منو سوبرایز کرد و تو فصل پاییز رفتیم چالوس و یه سفر یهویی که یه ویلای استخر دار اجاره کردیم و من چقدرحسم عالی بود که تواین اوضاع ایران همه درگیر حواشی شدن من تو استخر زیر اب تجسم خواسته هام رو میکردم و لذت میبردم و کاملااا از این مسایل اعراض کرده بودم و خدا هم باداش داد
با حس لیاقت برای خودم خرید میکنم
خیلی با اعتماد بنفس و رساتر از قبل حرف میزنم و ارتباط برقرار میکنم
کمتردرگیر تغییر دیگران هستم نسبت به قبل و از قانون و این مسایل با کسی اصلا حرف نمیزنم
یه زمونی ارزوم بود کاملا جوشهای صورتم و جاشون رفع بشه و با قرص بهتر شده بود ولی با عمل به سبک قانون سلامتی کاملااااا رفع شده حتی جاشون
یه زمونی ارزوم بود که لاغرتر بشم(الان مواظبم که دیگه لاغرتر نشم و وزنم نره پایین 😀😀)قبل از اشنایی با سبک قانون سلامتی چون این درخواست وزن ایده ال رو به جهان فرستاده بودم خدا از طریق یه استاد و پیجشون و برنامه غذایی که دادن حدود ١٠ کیلو وزن کم کردم و چقققدر هم روی دیگران تاثیر گذاشتم و الان هم با قانون سلامتی استاد
وزنم رو ثابت بزور نگه میدارم چون میره پایین
و یادمه چققققدر متعهدانه عمل کردم البته فقط با برنامه غذایی و بدون ورزش
ولی خیلی دقیق عمل میکردم(حتی درخت گوجه سبز تو حیاطمون بود و همه اون موقع که جغاله میشه نوبرانه س و میخورن ولی من اصلا لب نزدم چون تو برنامه م نبود)
به قانون سلامتی استاد هم بعد از دو روز گوش دادن خیلی متعهدانه عمل کردم حتی چند روزی حالم بد شد و سرم و و…ولی به کسی چیزی نگفتم و ادامه دادم
(البته الان خیلی سست شدم و اون تعهد اول رو ندارم که بقول استاد اگه یبار تونستم بازم میتونم و از خدا کمک میخام که بهم اراده بده)
یه زمونی کنترل ذهن،اعراض کردن،رها بودن و الخیر فی ماوقع گفتن یا شنیدن الهامات خدا برام یه ارزو بود
ولی الان خیلی بهتر کنترل ذهن دارم حتی تصادف داشتم که ماشینم خسارت دید و لی انققدر اروم بودم که بعدش کارا براحتی برام پیش رفت
یه زمونی ارزوم بود که ماشینم رو عوض کنم و دنا تازه اومده بود و من بشدت این ماشین رو دوست داشتم
تجسم کردم،تو خیابون بهش توجه کردم،تو سایت دیوار جستجو کردم
که خدا میدونه چققدر معجزه وار بهش رسیدم بایه قیمت استثنایی و با همون پولی که میتونستم بدون چک و بدون قسط
یه زمونی درخواست فرستادم که گوشیم رو عوض کنم البته ایفون داشتم و ایرادی هم نداشت ولی یادمه ١٢پرو تازه اومده بود و من خیلی دوست داشتم بخرم
دوستم خریده بود منم تو دستم میگرفتم تجسم میکردم،هی نگاش میکردم و یا چند تا از همکارام بعدا ١٣ پرو یا ١٢ خریدن منم هی میگفتم منم میخرم
حتی همکارم پیشم چند باری اشتیاق منو دید
رفت توسایت قیمتها رو در اورد گفت فلان قیمته
البته یادمه پولش رو تو حسابم داشتم ولی
نمیدونم یه سری نجواها باورهای منفی انگار جلوم رو میگرفت
ولی چند هفته پیش همین فیلتر و ضعیف شدن نت ایران
برای من الخیر فی ماوقع شد و گوشیم یه هفته اصلا به نت وصل نمیشد بردم موبایل فروشی و اونجا گفتن احتمالا دیگه ورژن پایین ساپورت نشه و باید گوشی بخری
البته بعدش دیدم کاملا نتش وصل میشد و کار میکرد
ولی این تضاد یه جورایی منو هل داد و یه اشتیاقی انداخت تو دلم که یه هفته نشد بعدش رفتم ١۴ پرومکس خریدم
یادمه همش میگفتم بیاد بازار من میخرم(بخدا ته دلم زیاد ایمان قوی هم نداشتم میگفتم حتما ۶۵-٧٠م میشه وخیلی زیاده ولی این درخواست رو داشتم،حتی با دوستام رفته بودیم باغ یکی از دوستام گفت عوض کن خوب گوشیتو،منم سریع گفتم منتظرم ١۴پرو بیاد،یا وقتی استاد تو یکی از فایلها تو اپل استور بودن ،منم گفتم خدایا منم میخام)
بصورت معجزه وار بااااور کنیدخدا اجابت کرد با قیمت خیلی خوب خریدم اصلا باورم نمیشد ولی مدام گفتم من درخواست اینو فرستادم البته رها بودم که ١٣پرو هم بشه میخرم ولی ته دلم ١۴پرو بود
گفتم خدایا من نمیدونم خودت جور کن و رها بودم
وااای خدای من الان که مینویسم کللللی از خواسته هام یادم میاد که بهشون رسیدم
و دقیقااااا رد پای قانون رو میبینم
زیاد نمیتونم دیگه تایپ کنم
تمومی نداره واقعا
تازه من اینارو الان سر کار هستم ذهنم یاری کرد نوشتم در حالیکه دفترهامو نگاه کنم خیلی معجزات دارم که میتونم تا فردا بنویسم ازشون
خدایا بهم امید بده و کمکم کن شاکر نعمتهایت باشم
من اکثرا تو ستاره قطبی مینویسم
خدایا دوست دارم امروز در درگاهت مودب باشم
ینی منظورم اینه که شکرگذارت باشم و تحت هرشرایطی سپاس گذاریت کنم و بی ادبی در پیشگاه خدا ینی کفور بودن
بنام الله
من دوره ۱۲قدم و قانون سلامتی رو خریدم از اندامم نگم براتون که فوق العاده زیباست و چون میدونم زیباتر میشه عکس نفرستادم که باورنکردنی تر بشم بعد عکس ارسال کنم،اما درمورد ۱۲قدم شاید به اون هدف اصلیم که راه اندازی کار برای خودم هست هنوز نرسیدم اما هم ماشینم از پراید به ۲۰۶تبدیل شده هم بدهیم از ۸۰میایون رسیده به ۱۱میلیون و اینم خداوند خودش پاسش میکنه نمیدونم چجوری ولی مطمانم حل میشه هم لباس بهتر روابط بهتر سلامتی بهتر اخلاق و رفتار بهتر و رابطه خوب نر با خداوند دارم،در کل لایق تر شدم،مسیر رسیدن به اینجای که الان هستم گوش دادن هر روز به فایل ها و صحبت کردن با خدای خودم و خودم میبینم از بیرون کسی نیومد پول بده وضعم بهتر بشه خودم خلقش کردم چون من لایق بهترینمالان به تازگی باور کردم که میشه منم از این همه نعمت که وجود داره و در جریان هست میتونم داسته باشم و تجربه کنم خداوند وعده ثروت به غیر از حساب داده خداوند وعده تجارت بدون کساد و نابودی داده خداوند وعده هدایت داده وعده الهام دادن داده هر روز بهگا ثروتمند تر شدنم به خداوند و بهشت ابدیش نزدیک تر میشم هر روز به درامد من دارای من سلامتی من اصاف میشه،خدایا شکرت بابت همه چی
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز روز زیبای من است
این نشانه امروز من است
سپاسگزاری روزانه در این برگ از دفتر خاطرات من
امروز بسیار سحر خیز بودم و در آغوش خداوند چشم گشودم
خدای مهربان به من گفت حدیث من آماده شو برو پیاده روی
هوای عالی و زیبایی بود
زود تر از آفتاب از خانه رفتم بیرون
5 کیلومتر پیاده روی کردم
کاملا به حرف قلبم گوش دادم
همسرم کشیک بود رفتم بیمارستان با همسرم در میان درختان سر به فلک کشیده صبحانه خوردیم و صبحمان را به خیری شروع کردیم
خدایا شکرت بخاطر بدن سالمی که به من نعمت دادی
خدایا شکرت که قلبم می زند
خدایا شکرت بخاطر آهنگ دلنوازی که داره پخش میشه
خدایا شکرت بخاطر همسر مهربانی که دارم
خدایا شکرت بخاطر خانواده درجه یک خودم
خدایا شکرت بخاطر این که خوشحالم
خدایا شکرت بخاطر این سایت بی نظیر که معجزه ای است در زندگی من
خدایا شکرت بخاطر خانه زیبا و امنی که دارم
خدایا شکرت که خانه ام رنگ و بوی عشق داره
خدایا شکرت که نور آسمان ها و زمینی
خدایا شکرت که مینویسم
روز خوبی داشته باشیم
یا حق
حدیث
سلام به استاد عزیز و مریم جون ❤️.
واقعا درسته که ذهن ادم انقدر فراموش کاره و یادش میره که از چه جایگاهی به چه جایی رسیده ، دقیقا این موضوعیه که اگر بهش توجه نکنیم باعث میشه کاملا گمراه بشیم و به شدت افت کنیم ، مثلا من به یک خواسته ای که از بچگی آرزوم بوده رسیدم ولی الان که بهش نگاه میکنم میگم ، خب آره این که چیزی نیست و من باید به بیشتر از اینا میرسیدم یا مثلا خودتو با دیگران مقایسه میکنی و میگی کاش تو جایگاه فلانی میبودم و این خواستم که چیزی نیست و …. ، و اینجاست که آدم گول ذهنش رو میخوره و نجوا های شیطان کار خودشون رو میکنن و کلا از راه درست خارج میشی و تمرکزت به جای اینکه روی نعمت هات باشه، میره روی کمبود ها و اون موقعست که با سر میخوری زمین .
واقعا نکته ای که فرمودین استاد ، و من تا به حال بهش توجه نکرده بودم و فکر نمیکردم که انقدرررر مهم و حیاتی باشه ، اینه که ما باید هر روز به خودمون یادآوری کنیم که من از چه جایگاهی به این جا رسیدیم و همون مسیر رو بار ها و بار ها برای خودمون توضیح بدیم و از اون مسیر برای رسیدن به خواسته های جدید استفاده کنیم ، و باید این نکته خیلی مهم رو در نظر داشته باشیم که سیر رشد و پیشرفت ما به شکل تکاملی هست یعنی قرار نیست یک شبه برسیم به رویایی ترین و ایده آل ترین زندگی خودمون و باید پله پله پیش بریم و مثلا الان اگر زیر خط صفریم و یک پله هم که پیشرفت کردیم باید بابت اون پیشرفت خداروشکر کنیم و خودمون رو تحسین کنیم و یادآوری کنیم به خودمون که از چه مسیری رفتیم چه تعهد و ایمانی داشتیم ، از چه باور هایی استفاده کردیم و دوباره هدف گذاری جدید کنیم و از همون مسیر استفاده کنیم و قانون تکامل رو به یاد داشته باشیم و پیش بریم تا به نتیجه برسیم .
درس هایی که از این فایل آموختم :
۱- هر روز به این موضوع فکر کنیم که از کجا به کجا رسیدیم و اون مسیر رو ، اون باور و ایمان رو ، اون تعهد رو ، بررسی کنیم و در مسیر رسیدن به خواسته های جدید استفاده کنیم و فایده این کار اینه که همیشه سپاسگزار زندگی و خداوند میشی + اعتماد به نفست بالا میره که اره اگر من تونستم از اون جایگاه به اینجا برسم پس میتونم به جایگاه های بالاتر و خواسته های دیگه ام هم برسم + مغرور نمیشی و همیشه اون حس رشد و پیشرفت در وجودت هست که میگه من میخوام از این جایگاهی که الان هستم هم بالاتر برم و تو جایگاهت متوقف نمیشی .
۲ – و به عنوان نکته آخر اگر مثل ۹۹ درصد مردم عمل کنی مثل اون ۹۹ درصد هم نتیجه میگیری .
خداروشکر میکنم و خیلی خوشحالم که توی این فضای فکری هستم و میتونم این آگاهی ها رو دریافت کنم و عمل کنم بهشون .🌎💯
خدانگهدار شما و ممنون از فایل بی نظیرتون❤️🙏🏼
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته و سلام بچه های عزیز دوستتون دارم !!!
آگاهی هایی که دریافت کردم !!
واقعا استاد من تا دیروز یهو اومدم شکر گزاری کردم از قدم هایی که خدا برام برداشته بود مال ۳سال پیش دیروز اشک تو چشمام جمع شده بود از مسیرهایی که خدا هدایتم کرد واقعا کلی چشمام اشکی بود با عشق شکر گزاری میکردم
میخواستم اینو بگم خدارو شکر استاد من همیشه مسیر قبلیم یعنی مسیر مثل یک جاده میمونه که خدا داره مارو میبره بعدش من همیشه اومدم از مسیر قبلی شکر گزاری کردم
من امروز شکر گزاری رو تو گوشی مینوشتم چه زیبا این فایل هم زمانی شد الان کپی میکنم شکر گزاری امروز یک جمله
– [ ] خدایاشکرت بابت تمام روزهایی که گذشت و کمکم کردی موفق باشم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
دقیقا امروز نوشتم دیروز هم حدود ۱۰۰تا شکر گزاری دقیقا میشمردم و اشک میومد از چشمام
استاد من چند.روز تو سایت نبودم ولی فایل شمارو گوش میکردم بعدش اونجا شما گفتین ما خیلیا نامردهستیم که حتی تو شرایط خوب هم سپاس گزار نیستیم
بعدش اینو میخواستم امروز عصر هم رفتم یه جا نشستم به غروب نگاه میکردم به خدا گفتم خدا اگه مغرور شدم اگه من احساس میکنم من مغرور شدم منو ببخش چه خوبه با خدا حرف بزنی بعدش فقط میخوام نتیجه همین مسیر رو بگم ردپا باشه خدا شاهده همون لحظه شکر گزاری و رها بودن یعنی وسط شکر گزاری پیامک واریزی اومد ۳۵۰,۰۰۰تومان مال پولی که طلب داشتم مال یک نفر زد به حسابم جوری شکر گزاری کردم و نوشتم که انگاری میلیارد اومد به حسابم من اگر با همین واریزی شکر گزاری کنم حالا شاید کوچک اما بزار دوباره نتایج فقط امروز بگم بعدش اومدم همین فایل نگاه کنم خدا شاهده وسط حرفاتون پول محصولاتم که طلب داشتم ۷۵۰،۰۰۰تومان نقد اومد داد یعنی همون جا شکر گزاری کردم من خودم میدونم نتیجه همون به یاد آوری مسیر قبلی هست تازه یک چیز دیگه مادرم نون گرم که خودش پخته بود تو بشقاب داد اینم نوشتم فقط بزار چند تا از نشانه ها و ثبت زیبایی رو بنویسم برای دوستان که مسیر رو گم نکنیم از چیزهای کوچک نگذریم حتی نان که مادر داده استادبعدم روی باورهام به شدت کار کردم خدا شاهده عین همون باورهای که ساختم این پول ها اومد با شکر گزاری رها بودن توجه بر نکات مثبت روزها میگردم حتی از صدای یک پرنده شکر گزاری میکنم
واقعا گاهی وقتها مغرور میشیم اینارو به خودم میگم اما این نشانه ای بود که نه تو باید از همون مسیر بری قانون همونه فقط با تکرار میتونی بری دوباره همون مسیر
اگه شکر گزاری نکنیم و فراموش کنیم باز گمراه میشیم جوری که سخته دوباره برگردیم
من توی همین فایل قول میدم تا لحظه مرگم شده روزی ۵تا از کارهایی که خدا برام انجام داده هرروز شکر گزاری کنم از مسیر قبلیم
واقعا این فایل هدایتی چه خوب که من انجام دادم این کارها چه خوب که همین امروز گفتم خدایا اگه مغرور شدم منو ببخش
فقط توی همین یک روز کلی اتفاق خوب افتاد
به قول خداوند
شکر گزاری کنید تا بر شما بیفزاییم
چند نمونه شکر گزاری از خودم بنویسم از همینجا
خدایا شکرت بابت روزی که به ته خط رسیدم اما نجاتم دادی
خدایا شکرت ۳سال پیش تو گمراهی بودم عزت نفس پایین تحقیر ها توقع از بقیه شرک داشتم اصلا نمیدونستم خدا چیه اما هدایتم کردی به سمت بنده خوبت عباس منش دستانی از دستانت رو فرستادی
خدایا شکرت که از احساس گناه دور شدم شب هایی که خودمو سرزنش میکردم میترسیدم از همه چیز اما اینجا بهم گفتی هیچ احساس گناهی وجود نداره فقط خودتو درست کن
خدایا شکرت بهم گفتی تو خالق زندگی خودت هستی چون روزهایی بود که پدر و مادرم میگفتن ما سرنوشتمون بدبخت شدنه یا بهم میگفتن سرنوشت تو اینه بری با دختری مثل خودمون ازدواج کنی خدایا شکرت به آگاهی رسیدم نه تنها ازدواج نکردم بلکه هنوز مونده روی خودم کار کنم چون لایق بهترینام
واقعا باید خیلی خدارو شکر بگیم چون خیلی سخت بود اون روزا با حرفای بقیه تصمیم بگیری
خدایا شکرت
اولا: بنویس درباره چه هدف هایی، مسیر درست و هماهنگ با آن هدف را رفتی و به خاطر اینکه مسیر درست را شناختی و در آن مسیر ثابت قدم ماندی و به آن مسیر تعهد داشتی، به نتیجه مورد نظر خود رسیدی.؟؟
من با شکر گزاری و توجه بر نکات مثبت شب روز نوشتن شکر گزاری ساخت باورها کار کردن متعهدانه روی خودم شب روز همه جا و تکرار همون باورها و به یاد آوری مسیر قبلی
ثانیا: درباره تجربه هایی بنویس که اصل را فراموش کردی، مغرور و ناسپاس شدی، از مسیر هماهنگ با هدف خود خارج شدی، آنقدر که باید به ماندن در آن مسیر و پیمودنِ آن متعهد نماندی و نتایج شما کمرنگ شد. به حدی که حتی آنچه ساخته بودی نیز از دست رفت و دوباره به نقطه اول بازگشتی و مجبور شدی دوباره از صفر شروع کنی!
یا بدتر آنکه آنقدر اعتماد به نفس خود را از دست دادی که دیگر بی خیال دوباره قدم برداشتن شدی.؟؟؟
من با اینکه شکر گزاری میکردم اما نجواها میومد که نتایج گذشته رو کمرنگ کنه هی نجواها اومد البته انگیزه از دست رفت یعنی یه جورایی انگاری همه اونا شانسی بوده یا تموم شد همش نجوا میکرد و واقعا من گمراه شدم اعتماد بنفسم از دست دادم مسیر برام عادی شد
این ردپا باشه برای خودم
که هرگز مسیر قبلی رو فراموش نکنم !!
و همیشه شکر گزار باشم