مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-19 00:48:502025-01-19 00:57:15مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
خدایا سپاسگزارم که دانشجوی این دانشگاه بزرگ هستم
خدایا شکرت بخاطر حضور خودت
خدایا شکرت بخاطر حضور استادی عزیز برای این دانشگاه
خدا داره به یاد میدهد که بر روی خواسته ها تمرکز کنیم
ادو سبب خیر شود اگر خدا خواهد
چند سالی در جایی مشغول کار بودم که فضا همه اش تهمت و غیبت و مسقره کردن دیگران بود
من هم به دلیل اینکه تو اون فرکانس بودم و به قول استاد دوس داشتم که زیاد دوست صمیمی داشته باشم
با گوش کردن به فایلهای رایگان استاد از اون مدار جدا شدم
یه زمانی خیلی دوست و رفیق داشتم ولی کم کم از تعدادشون کم شدن و هر کدام به یک دلیلی از زنذگیم رفتن بیرون
خدایا شکرت که آدم های فوقالعاده میاری تو زندگی من
با دهان هایتان چیزی می گفتید که هیچ شناختی به آن نداشتید
چقدر قشنگ بود این مثالی که زدین استاد یادم داستان حضرت عیسی افتاد که میخواستن یه نفر سنگسار کنن رفتن دنبالش که بیاد اولین سنگ بزنه حضرت گفتن اولین سنگ کسی بزنه که هیچ گناهی نکرده
چقدر قرآن قشنگ درباره قانون جذب میگه
درباره هر چی قضاوت کنی وارد اون مدار میشی
وقتی که شما توجه میکنی به مشکلات همون وارد زندگیت میکنی
خدایا شکرت که چند سالی هست که اینستاگرام ندارم
ای اهل ایمان
از بسیاری از گمان ها بپرهیزید
تفحض و پی جویی نکنید
و از یکدیگر غیبت ننمایید
آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد
حسبی الله
اگر ما ذهنیت منفی از کسی نداشته باشیم رابطه خوبی داریم با طرف
ای اهل ایمان بر خدا و پیامبرش پیشی مگیرید
اگر صبر میکردن تا به سویشان آیی برای آنان بهتر بود
إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ
عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ
شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ
لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ
مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ
عَذَابٌ عَظِیمٌ
همانا کسانی که آن تهمت را آوردند گروهی از خودتان بودند
گمان نکنید که برای شماخیر نیست
بلکه برای شما خیر است
برای هر کسی از آنان کیفری است به میزان گناهی که کردند
و آن کس که بخش عمده آن برآن است عذابی بزرگ است
نکته،.
اینه که طبق آیه اسمی از تهمت نیاورده شاید دلیلش این باشه که توجه رو از تهمته برداره
شاید اون حرف و تهمت براتون خیر باشه
و بستگی داره شما به چه دیدی یه اون نگاه کنید و چه واکنشی نشون بدین
برای هر کسی که در تهمت دروغ یا هر حرفی که پشت سر دیگری میزنم نسبت به میزان گناهش کیفری هست
برای کسی که خبر میبره اونی که گوش میده
اونی که بهش دامن میزنه…
ولی برای کسی که بانی و منبت اون تهمته عذاب بزرگ هست
بهترین روش برای مقابله با تهمت و حرفهای که پست سر انسان زده میشه. اعتراض و رو گردانیده
و توجه نکردن به اون
چون توجه کردن بهش و اینکه در موردش حرف بزنیم
و هی به بقیه به حالت اعتراض بگیم خودش باعث گسترش اون مسئله میشه
ولی وقتی اعتراض میکنی اون حرف در نطفه خفه میشه
خدا رو شکر
سلام خدمت استاد ومریم خانم و دوستان عزیزم
استادچقدرفایلتون زیبا بود منکه درانتخاب دوستام واقعا خیلی حساس هستم یک دوست صمیمی دارم واقعا هفته ای 1 بارهمومیبینیم ویژگیهاشم عالیه فارس هست بالاشهری هست ازبچگی باهم همبازی بودیم تا الانم باهم دوستیم .
اصلاغیبت نمیکنه و دروغگونیست .لایق همنشینی بامن وخانوادمه،بسیاررتومحیط سالم وایزوله ای بزرگ شده ،خیلی ثروتمنده ،با افرادمشهور نشست وبرخاست داریم،متشخصه ،اعتبارش عالیه ، صحبت میکنه کیف میکنم،خیلی مثبت اندیشه بسیار افتاده هست وتواضع داره ،ازلحاظ زیبایی وقتی نگاهش میکنم خستگیم درمیره، هروقت کاری دارم برام انجام میده، رابطه سالم وعالی داریم اصلا فکرش مسموم نیست ، مجردم هست، امریکا وایران در رفت وامده ،خیلی جاها بادخترم باهاش میریم کلی باهم میریم خریدمیکنیم ، حرف وعملش یکیه با اینکه ازقوانین که ماها بلدیم چیزی نمیدونه ولی اتوماتیک انجام میده .بسیارمتوکله ، هرجابهش نیازداشته باشم بنده خدا اب دستشه میزاره زمین ومیاد ، با اینکه خیلی ثروتمنده واصالت داره اصلا خودشو نمیگیره ، اصلاخلا نداره ،خیلی محترمانه رفتارمیکنه ،خیلی بمن اعتماد داره درکنارش احساسم عالیه ،همیشه ویژگیهای مثبت منویادمیکنه ،دنبال ویژگی متفی کسی جستجو نمیکنه ، بشدت مهربانه ، حرفش حرف حسابه ، اصلاعصبانی نمیشه خیلی با ارامش بحرفام گوش میکنه ساعتها باهم صحبتهای مثبت میکنیم ، وقتی امریکاهست تماس میگیره وساعتها باهم صحبتهای مثبت میکنیم و یدفعه ساعت نگاه میکنم میبینم 3ساعته دارم باهاش صحبت میکنم میخام برای بیزینسش کارکنم درخانه خودم ودرامد دلاری داشته باشم زندگیمو درایران بسازم وهمگی باهم بیایم امریکا چون جای ما واقعا توامریکاخیلی خالیه .
استادسپاسگزارم برای سلسله فایلهای جدیدتون .
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
قبل ا زهرچیزی بینهایت ازتون سپاسگزارم استادکه بهم یادآوری کردیدکه، تهمت وغیبت چه حکمی دارددرقرآن که برام خیلی خیلی باارزش بود،سپاسگزارم
اماچندتا موضوع درسی برای یادآوری خودم؛ بنده ازبچگی ازتهمت وغیبت ومسخره کردن بدم میامدامایکبارفریب شیطان ذهنم روخوردم ودرمکرونیرنگش قرارگرفتم وچنان پس گردنی ای ازخداوندخوردم که البته نوش جانم/خخخ/ ازآن به بعدخداراشکرتمام سعیمومیکنم درجمع باکسی که غیبت میکنه نباشم واینم بگم بنده خداروشکرفقط رواهدافم تمرکزمیکنم همین…
امامهمترین موضوعی که به خودم میخواستم اینجایادآوربشم اون هم این بودکه من هیچ دوست صمیمی ای ندارم وتنهادوست صمیمی ام خودم هستم وخدای خودم البته این دوستی ازبچگی دروجودم هست امادرکل هیچ دوست صمیمی نداشتم وندارم حتی دراین 3سالی که اومدم گیلان نداشتم وندارم اصلاهم برام مهم نیست مردم درموردم چی فکری میکنندچون ایمان دارم فردهم فرکانسم پیدا خواهدشدوفقط رواهدافم متمرکزهستم همین ودنبال دوستی نیستم وخداوندهمیشه افرادمربوط به هدفهام روجلوی راحم قرارداده ومیده مثل:استادعباس منش عزیزم،و الانی که عشقم وپسرم ودخترم وخواهرزنم پیشم هستند این هابی نهایت منوشادمیکنه ولذتبخش هست …
دوست داشتم اینجابگم بزرگترین سپاسگزاری من ازخدام اینه که هرگزنه توجه کردم به افرادی که تهمت میزنند وحتی هر کسی که بهم تهمت زده یاتهدیدکرده یامیزنه، روبهش حتی فکرهم نمیکنم واینهاعامل موفقیتم بوده وهست …
وخیلی لذت بردم که اون عزیزی که توانتخابات وزیردفاع آمریکااون حرف بی نظیر،روزده وگفته خودمون آیااوکی هستیم؟وجوابش نه بوده، واین برام خیلی تحسین برانگیزهست…
(واینجادبودکه یادامیرالمومنین افتادم، که میگفتند:آنچه برای خودمیپسندیدبرای دیگران هم بپسندیدوآنچه برای خودنمیپسندیدبرای دیگران هم نپسندید…
یابغول شاعری که میگه:آن بدکه بخودنمیپسندی بامن مکن ای برادرمن#گر،مادرخود،دوست داری دشنام نده به مادرمن… )
واینهادرسهایی بودکه بعدازاین فایل بی نظیراستاد،میخواستم برای ذهن فراموشگرخودم یادآوری کنم.خدایاسپاسگزارم بابت اینکه هرلحظه حواست بهمون هست وهرلحظه آگاه واگاهترمون میکنید نصبت به واقعیات جهانت،سپاسگزارم
دوستون دارم وازخالق یکتا براتون:سلامتی/شادی/خوشبختی/ثروتمندی وسعادتمندی دردنیاوآخرت روخواستارم..یاحق///
سلام به استادعزیزم ومریم جان گل وخانواده بزرگ وتوحیدی خودم
ردپای گام15
خب استاد جان از بررسی فازاول تهمت زدن وتهدید کردن که قرار شد به اون افراد بگیم هرکاری ازدستت برمیاد مدیونی کوتاهی کنی انجام بده
وارد فاز دوم میشیم که حالا اصلا باید خودمون غیبت بکنیم یا نه؟تهمت بزنیم یانه؟یا اگر زمانی با آدمی برخورد کردیم که کارش غیبت کردن یا تهمت زدن بود چه به صورت عادت طور وچه به صورت اتفاقی حالا باید چیکارکنیم؟
استادجان واقعا که چقدر داشتن این شجاعت لازمه که به طرف مقابل گوشزد کنیم که جلوی ما غیبت نکنه وتهمت نزنه.
خیلی ازاینکارا کردم وگوشزد کردم ولی حقیقتش ادامه ندادم و باعث شدم طرف مجدد ادامه بده کارش رو.واین فایل روکه شنیدم فهمیدم چقدر اشتباه کردم که محکم رو حرفم واینسادم و ادامه ندادم.
استاد جون من واقعا تجربه کردم اینی که میگید اگر پشت ی شخص سومی غیبت شه وجه اون شخص وشخصیتش ونگرش ما بهش بدمیشه.
واقعابیخودوبی جهت انگار که میخوایم با طرف مقابل همدردی کنیم پای غیبتاش میشینیم وتازه لابلاش تائید میکنیم دل میسوزونیم نظر میدیم وراهکار ارائه میکنیم که فلان کن وبهمان کن.
وسریع توی همون تایم ی لحظه به خودمون میایم ومیبینیم که بیخود وبی جهت از شخص سوم بدمون میاد.
ی زمانی ی جایی جمله ای خوندم به شدت عمیق
میگفت:
اگر زمانی به این نتیجه رسیدی که کسی با کسی بده ولی با من کاری نداشته پس لزومی نداره که من باهاش بد رفتار کنم اونوقت که به بلوغ رسیدی.
استاد خیلی سختههههه واقعا خیلی سخته که کسی عزیزت رو اذیت کنه حالا کلامی ویا هرچی بعد اون طرف رابطش با تو خوب باشه و توبتونی خویشتن دار باشی وباهاش بد نشی.
من تجربه این مورد رو زیاد داشتم ولی از زمانی که اون جمله رو خوندم و دقیق شدم به رفتار اطرافیانم دیدم اکثر کسانی که جز نزدیکان من هستند و کسی اذیتشون کرده خودشون مقصر بودند یا لااقل بلد نبودند چطور با این مسئله برخورد کنند واجازه ندن کسی اذیتشون کنه.فقط اومدن اون حجم از خشم ونفرت وکینه رو به شکل درد و دل یا غیبت روی دوش من گذاشتن و ذهنیت منو راجع به اون شخص خراب کردن.
(البته که منم اینکارو خیلی انجام دادم واشتباه کردم)
استادجان فرمودید راجع به دوست صمیمی وکنار گذاشتن آدمهایی که مدام غیبت وتهمت واینارو انجام میدن
راستش توی چکاپ فرکانسی قدم دوم -سوم به بعد توی اون قسمتی که سوال کرده بودید چندتا دوست صمیمی دارید یکم با تردید نوشته بودم دوتا
چون از زمانی که باشما آشنا شدم صمیمی ترین دوستم رو که بقول شما اغلب اوقات باهم بودیم رو کنار گذاشتم تعمدا.
چون به هیچ عنوان دیگه طرز فکر،اعتقادات ،عقاید و دنیامون شبیه هم نبود.
دوستی بود که 20وچندسال باهم بودیم حتی هفته ای چندشب خونه هم میخوابیدیم ی روح و دو بدن
ولی واقعا باشما که آشناشدم دیدم اصلا دیگه فازم ب فازش نمیخوره وتایپ من نیست.
میدونستم که ادامه دادن باهاش ختم به دنیایی میشه که قبل از آشنایی باشما داشتم
ی دنیای بی هدف،ناامید،ترسناک،همش پر حسرت وخشم وکینه ،دنیایی پراز تجربه بیماری ودلتنگی و مشکلات،همش تجربه های بد،عدم آرامش
منکر این نیستم که هزاران لحظه وخاطره خوب هم باهم داشتیم ولی اتفاقات وتجربیات بدمون خیلی بیشتر بودباهم.
خداروشکر ایشون قبل آشنایی من باشما ازدواج کردن ی شهر خیلی دور وعلنا ارتباط ما بابت این فاصله واخلاقای خاص همسرش،واینکه من به شدت اعتقاد دارم وقتی کسی ازدواج میکنه ونقش هاش توزندگی عوض میشه وقطعا مسئولیت هاشم بیشتر میشه پس من مجرد نباید هی دم به دقیقه وقتش رو بگیرم و توقع داشته باشم مثل قبل برای من وقت بزاره ما از هم خیلی دور شدیم.
امروز که راجع به مشخصات دوست صمیمی صحبت کردید من دیدم همون دوتا دوست صمیمی رو هم که توی چکاپ فرکانسی نوشتم هم صمیمی نیستن.
یعنی اینجوری بهتون بگم استاد من علنا تنهای تنهام.چون اون دونفر رو گاهی پیش میاد چند ماه به چند ماه میبینم.چندماه به چند ماه تلفن کنیم.
اونم بابت اینکه یکیشون متاهل وبچه کوچیک داره وخیلی شلوغه یکیشونم شاغل و دوشیفت سرکاره.
منم که دوشیفت سرکارم والباقی ساعتهامم که بیکارم یا اینجام یا دارم روی مهارتم توخونه کار میکنم.
واقعا استادحرفاتون طلاست من دوران دبیرستان توی ی گروه دوستی10نفره بودم که البته میشه گفت تا حدودی فقط با 3تاشون صمیمی بودم ولی الان هیچ علاقه ای به تعدد دوست ندارم
من درحال حاضر با وجود اینکه خیلی تنهام وعلنا دوستی ندارم وخودم با دستهای خودم اطرافیانم ودوستای صمیمی دوران مدرسه ودانشگاه رو گذاشتم کنار تا رشد کنم وپیشرفت.
ولی خیلی حسم خوبه خیلی این تنهاییمو دوست دارم وراضی ام به اون شلوغی های بی هدف و وقت هدر ده.
ولی منکر این نمیشم که واقعا دوست دارم دوست یا دوستانی صمیمی از خانواده عباسمنش داشته باشم که زبون همو میفهمیم درک میکنیم و دنیامون شبیه همه.حرفهایی که میزنیم همه در راستای خوبی ونیکی وقوانینِ وباعث رشد هم میشیم.
که مطمئنم اون روز میادو من با تعداد کمی از این خانواده بزرگم دوست میشم.صمیمی وعزیزوفوق العاده
استادجان این قطع کننده زنجیره معیوب بودن خیلی راهگشاس خیلی باعث میشه ی سری حرف وحدیثا دیگه ادامه دارنشه،دیگه اصلا مطرح نشه.
این فاز از روی دلسوزی پشت کسی حرف زدن ،قضاوت کردن،تهمت زدن،نظر دادن هم خیلی داستان
من خودم یکی از همونام که مثلا حرص اشتباهات وزندگی خواهرم رو میخورم وجلوی مادرم همش دارم میگم
چرا اینکارو کرد؟
چرا اینکارو نمیکنه؟
بنظرم اینکارو کنه بهتره
لابد خواسته فلان چیزو ثابت کنه که اینکارو کرده
و…
این حرفها بگوش خواهرم هم میرسه ها.حالا یا خودم بهش میگم یا مادرم
ولی چرا به این فکر نمیکنم
بمنچه؟
مگه من وکیل وصی وفضول زندگیشم؟
مگه غیرحرص خوردن آورده ای هم برای من داره؟
مگه وظیفه منه حرف زدن وزندگی کردن بهش یادبدم؟
وخلاصه به اسم دلسوزی برای خواهرم وزندگیش خودمو توی ی دور باطل وتله ای به اسم گناه میندازم.
چقدر اون آقای سناتور رو تحسین میکنم که خودش رو آنالیز کرده و اعتراف کرده که ماهم اشتباهاتی داشتیم.
سوای اینکه از بچگی یکم سرتق و لجباز بودم ولی این اخلاق خوب رو هم داشتم که گاهی حواسم به اشتباهات خودمم بود و گوشزد میکردم به خودم که توام گل بی خار نیستیا همش از ملت ایراد میگیری و غر میزنی.کم نشده کرم ریختی و ماله کشیدی رو اخلاق بد خودت
خداروشکر که با شما آشنا شدم و دیگه سرتق ولجباز نیستم ومنصفانه تر از همیشه حواسم خیلی به خودم هست.
ی جمله ای از امام علی هست که میگه:
چه سکوتی دنیا را فرامیگرفت اگر هرکس به اندازه عملش سخن میگفت.
واین شده آویزه گوش من که اگر به کسی میگم بماچه که فلانی توزندگیش فلان اتفاق افتاده ومذمت میکنم غیبت و دخالت وسرک کشیدن توکار مردم رو لااقل عمل کنم بهش فقط لب و دهن نباشم.
وخداروبازهم شاکرم که این فایل دو قسمتی اومد روی سایت که بهم یادآوری کنه از حرف تا عمل خیلی راهه.بپا از مسیر خارج نشی وفقط منبر نری برا بقیه.
استادجان این مثال صدام رو هم خیلی ازشما شنیده بودم و خوشحالم که یادآوری کردید و چقدر بحق و بجاست انصافا.
باکفشی که توش سنگریزه هم باشه واقعا نمیشه راه رفت پس بهتره قضاوتش نکنیم که چرا طرف لنگ میزنه.
شاید من جای اون بودم لنگ میزدم که هیچ کفشم از پام درمیاوردم وبدون کفش توخیابون راه میرفتم.
ی خاطره ای بگم استاداز تمرکز و توجه روی اتفاقات ناخوشایند
من همون دوست صمیمی 20وچندسالم ی اشتباهی کرده بود که منجر به ی اتفاق بد شده بود واسش بمن که گفت از سر دلسوزی حتی باهاش اشک ریختم وکلی بهش غر زدم که چرا اینکارو کردی؟چرا فلان اشتباه رو کردی که به اینجا برسه بعدم که رفت تا چند روز همون داستان توذهنم تداعی میشد ومیگفتم یعنی واقعا اشتباه به این بزرگی رو انجام داده آخه چرا؟
سالها گذشت و جهان بمن نگفت تودلسوزی کردی واشک ریختی ولی همون داستان برای خودمم تکرار شد که واقعا یکه خوردم که چرا من؟چرا منی که میدونستم این اشتباه چرا انجامش دادم؟چرا من اونموقع دوستم رو قضاوت وسرزنش کردم حتی به دلسوزی که این اتفاق واسم بیفته؟
بله استادفرمودید راجع به کسی که وقت میکنه به چرت وپرت بپردازه پس قطعا هدف وبرنامه نداره که اینم به شدت حق و به شدت ملموس برای من.
استادجانم ترجمه های قرآنی شمارو خیلی دوست دارم وخیلی دلنشین هستند ولی احتراما من از سوره حجرات آیه 3 ی چیز دیگه ام برداشت کردم که بقول قرآن وقتی میگه از پشت چند در پیامبر رو با صدای بلند صدا نزنید میتونه این معنی رو هم بده که وقتی با پیامبر یا هرشخصی کار دارید بهتره برید از نزدیک با صدای پایین تر صداش کنید نه اینکه از راه دور وبا فریاد
کما اینکه کلا این حرکت نشانه احترام در تمامی فرهنگ هاست.
صدالبته بحثی راجع به این موضوع با هیچکس ندارم حسی بود که بهم دست داد.دوست داشتم این مورد رو با شما درمیون بزارم.
شما تاج سر منید استادجانم وهمه حرفهاتون رو قبول دارم چون منطقی هستند.
مریم جانم شمارو هم خیلی خیلی دوست دارم بانوی دوست داشتنی وتوحیدی وباهوش ما
درپناه خدا باشید.آمین
به نام الله یکتا
سلام استاد عزیزم؛ نور و عشق و احترام
سلام دوستان عزیزم
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
چرا زنجیره رو قطع نکردید؟!
چرا زنجیره رو ادامه دادید؟!
چرا به بقیه گفتید؟!
شما زنجیره رو قطع کنید همونجا,
شما نباشید,
شما نشنوید,
شما ادامهش ندید
شما به بقیه نگید
الان به راحتی توی شبکههای اجتماعی بدون اینکه ببینید در مورد کسی قضاوت می کنید میگید همه میگن!!!! اون همه دارن تهمت میزنن توعم میخوای شریک شی؟؟؟
از خودت بپرس:
واقعا من خودم هیچ اشتباه نکردم ؟!
من خودم منزهام از تمام این ایرادات؟!
من خودم مبرام؟!
کسی رو قضاوت نکن تو خودت نمیدونی اگر در شرایط اون بودی همین فعل ازت سر میزد یا نه؟
اگه داری چیزی رو محکوم میکنی داری وارد مدار انجام همون چیزی میشی که بهش توجه میکنی…
اگه داری محکوم میکنی اگه داری اعتراض میکنی: داری وارد همون چیزی میشی که نمیخوای برات اتفاق بیوفته،،
از بسیاری از گمان ها بپرهیزید
در زندگی دیگران تجسس نکنید
اول تجسس میاد بعد غیبت
اگه هدف داشته باشی یک ثانیه وقت نداری برای سر کردن توی زندگی دیگران!
وقتی هی سرت تو زندگی بقیه باشه بخوای بدونی چیکار کرد برم استوری چک کنم و فلان خب همین تجسس باعث میشه بیشتر تمرکز کنی رو بقیه و به دنبالش غیبت کنی »تمرکزت از رو زندگی خودت و خواستههات برداشته میشه میره رو زندگی بقیه و نخواستههات نتیجهش میشه این که به همون زندگی ای که نمیخوای مبتلا میشی این جزای کسیه که از انرژی و وقت و تمرکزی که خدا بهش داده تا خلق کنه اینطور ازش استفاده میکنه…
تجسس نکردن باعث میشه توجه کنی، به خودت زندگیت، اهدافت،
اگه ما ذهنیت منفی در مورد کسی نداشته باشیم، ما روی خوب اون فرد رو برانگیخته میکنیم و خیلی رابطه مثبت و خوبی باهاش شکل میدیم
اما اگر در مورد کسی یه سری تهمت و غیبت شنیده باشم ذهنیت منفی پیدا میکنم و این ذهنیت منفی مدیریت میکنه رابطهی من با اون رو
این ذهنیت منفی برانگیخته میکنه ویژگیهای منفی اون رو
اگر ذهن من مسموم باشه برانگیخته میکنم وجه نامناسب افراد رو
تو میگی فلان افراد بد؟ن) :
برانگیخته میکنی همون ویژگی رو توسط خودت توی همون افرادی که میگی ایراد دارن…
ولی اگه هیچ ذهنیتی نداشته باشی و ذهنیت مثبت داشته باشی برانگیخته میکنی ویژگیهای خوبشونو
به همین دلیل اگه غیبتو نشنوی؛) شما برانگیخته میکنی ویژگیهای مثبتشون رو ولی اگر غیبتهارو بشنوید ناخودآگاه همون حرفایی که شنیدیدو توی وجود اونها پیدا میکنید بخاطر اینکه پیش فرض دارید بخاطر اینکه دنبالش میگردید بخاطر اینکه دارید بهش توجه میکنید بخاطر اینکه منتظرش هستید، منتظرش هستید که این ویژگی رو داشته باشه!
اینا حرفای مهمیه که امیدوارم خیلی بهش فکر کنید)
،
،
،
استاد این دو تا فایل فوق العاده بودن یعنی همش رو باید بنویسم الان هم جملاتی که از شما شنیدم و برام بولد بود نوشتم میدونم که با هربار گوش دادن اندازه ظرفم اندازه مدارم میشنوم و دریافت میکنم..
استاد شما میدونید ما از وقتی که با شما آشنا شدیم چقدر از تمرکز و وقت و انرژیمون که صرف توجه بر ناخواسته هامون میشد الان چقد قدرتمون به خودمون برگشته؟؟
به همون میزانی که قدرتمو از عوامل بیرونی گرفتم به خودم دادمش، به خدا دادم؛ زندگیم زیباتر و آسونتر و روونتر شد، آرامشم بیشتر شد ، جریان نعمت و برکت رو بیشتر دریافت کردم، معجزههای بیشتری دیدم…
سپاسگزارم استادجان
سپاسگزارم از مریم جان که ایدهی قلبیشون رو عملی کردن و به شما پیشنهاد پاسخ به این سوال رو دادن
خدایا شکرت برای بودن در مدار استاد عزیزم و شنیدن این آگاهی ها
در آخر خطاب به خودم میگم: کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی برو زندگی خودتو درست کن به خواستههات توجه کن اگر میخوای دچار ناخواستههات نشی تو زندگی بقیه سرک نکش
دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
گفتار (و دعای) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیّت آنها در آنجا: سلام؛ و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص فرمانروای عالمیان است!»
10 یونس
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم جان عزیزم و دوستانم در این سایت الهی
استاد وقتی در مورد وزیر دفاع آمریکا گفتین و…
من یادم اومد به داستان مریم مجدلیه که میخواستن سنگسارش کنن و حضرت عیسی میگه : از بین شما اولین سنگ رو کسی بزنه که گناهی نکرده.
و چقدر این منو به فکر فرو برد
کدوم یکی از ما هستیم که خودمون هیچ گناهی نکرده باشیم.
اصلا خودمو میگم، هر موقع خواستم کسی رو قضاوت کنم حتی توی ذهنم، اینو باید یادم بیارم که آیا من خودم تا حالا هیچ گناهی نکردم، که بخوام یکی دیگه رو قضاوت کنم؟؟
خدای من هدایتمون کن که سرمون به زندگی خودمون باشه و کاری به کسی نداشته باشیم.
چقدر خداوند در آیه 12 سوره حجرات خوب مثال میزنه که کدوم یکی از شما دوست داره گوشت برادر مرده خودش و بخوره؟
این آیه نشون میده که چقدر این کار زشت و ناپسند که به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده، و همینطور که از خوردن گوشت برادر مرده چندشمون میشه و کراهت داریم نسبت بهش باید در مورد غیبت کردن در مورد دیگران هم همینطور باشیم.
خدای من هدایتم کن که غیبت کسی رو نکنم، به کسی دروغ نبندم، و در زندگی کسی تجسس نکنم.
خدای من در
ک قوانین جهان رو برام آسان وآسان تر کن.
خدای من منو آسان کن برای آسانی ها.
خدای من بهم رزق بدون حساب و توفیق شکر گزاری بده.
خدای من دلم رو به نور ایمان روشن کن.
سپاسگزارم از استاد عزیزم که جواب این سوال رو عالی دادن.
بنام خدای بخشنده و مهربان
سلام
تمرکز و توجه به تهمت ها و غیبت ها و خطاها وشتباهات خودم و دیگران مرا وارد یک سیکل معیوبی از خطاها و اشتباهاتی میکند که باعث می شود از این دسته تجربیات ناجالب را به زندگی ام دعوت کنم و حتی مرا وارد مدار روابط ناسالمی با آدمهایی قرار می دهد که از این دسته اشتباهات بخشی از سبک زندگی آنهاست . من در مدار روابط با انسانهای بی کیفیت قرار می گیرم .
من با گوشت و پوست و استخوانم این را بارها وبارها در نزدیکترین افرادخانواده ام تجربه کردم .
وقتی فرزندم اشتباهی مرتکب می شود و من توجه و تمرکز ام روی خطا یا اشتباه فرزندم می گذارم ، تجربه زندگی من
می شود خطا پشت خطا . اشتباه پشت اشتباه . حتی از فرزندم کارهای اشتباه بیشتری می بینم .
یه زمانهایی آگاهانه حواسم به خودمه و همون لحظه از درون به خودم گوشزد می کنم ، خودت چقدر اشتباه کردی / پس سکوت کن وتوجه نکن و بعد آرام می گیرم و این راه برای من معجزه می کند و بعد می بینم بعد از سکوت و بی توجهی من ،پسرم خیلی مراقب رفتار و اعمالش است .
سکوت همیشه جواب می دهد. در دل این سکوت کردن راه حلهایی نهفته است. سکوت شفا بخش است . سکوت فرکانس مرا رشد می دهد. اما یه زمانهایی هم هست که کنترل ذهن از دستم خارج میشود و کاری که نباید ، انجام می دهم و ضررش هم فقط به خودم می رسد .
هر بار که من بیشتر روی خودم تمرکز می کنم و خیلی خوب دارم روی خودم کار میکنم و تمام وقتم را میزارم برای رشد خودم و از همه مهمتر اولویت خودم هستم به طرز جادویی همه چیز اطراف من درست پیش میره بدون اینکه من دخالت کنم .
بارها شده که من از اول صبح فقط تمرکزم روی باورسازی و کارکردن روی خودم بوده ، نه کسی مزاحم من میشه / نه کسی تماس تلفنی میگیره/ نه کار خاصی پیش میاد حتی پسرم طوری به کار خودش میرسه و مزاحم من هم نمیشه که فکر می کنم در یک سیاره ای هستم تک وتنها و همه ی جهان دست به دست هم دادن تا آب تو دل من تکون نخوره و من در راحتترین حالت به کار خودم برسم .
واقعا توجه و تمرکز من مهمه و اهمیت داره . چون جهان داره به کانون توجه من واکنش نشون میده .
یه مدتی بود که در حین رانندگی برای من تجربیات ناجالب رخ میدادکه قبلا من از اون دست تجربیات نداشتم ولی برای یه زمان کوتاهی دیدم یه اتفاق داره تقریبا هر روز برای من تکرار میشه اینکه :
در حین رانندگی با راننده های برخورد میکردم که قانون رعایت نمیکردن مثلاٌ بدون استفاده از چراغ راهنما یکدفعه به سمت یا راست میرفتن یا از یک فرعی یه ماشین با سرعت جلوی من در میومدن یا پشت سرم شروع میکردن به بوق زدن ، بی دلیل .
یه روز به خودم گفتم من هیچ وقت از این تجربیات نداشتم چرا ؟ بعد متوجه شدم خودم این شرایط برای خودم ایجاد کردم
چطوری ؟ با اولین برخورد نامناسب یک راننده من بدون اینکه خودم متوجه بشم داشتم غٌر میزدم وهمون غٌر اول باعث شد برای من یک اتفاق ناجالب به شکل روتین تکرار بشه . همون جا به خودم گفتم خدای من قانون چقدر دقیق داره کار میکنه .
وقتی متوجه اشتباه از طرف خودم شدم سعی کردم آگاهانه دیگه توجه نکنم به این اتفاقات و اعراض کنم .
خدارا شکر با تغییر کانون توجه ام تونستم شرایط بهتری برای خودم بسازم .
استاد دوستون دارم .
خدایا شکرت
سلام به دوست همفرکانسی عزیز الهام
خیلی .وقت ها
در شرایطی قرار میگیریم که با تغییر نگاه میشه بهترین ها رو برای خودمان رقم بزنیم
مثال شما در مورد رانندگی مثال خوبی بود چون همه ما این گونه مثالها رو در تمام روز داریم تجربه میکنیم و گاهی هم خیلی بهم میریزیم
درسته خودمان شرایط و با افکارمان درست کردیم
ولی این و منم تونستم مهار کنم و خودم را تغییر دادم
یک روز خانومم گفت چقدر صبر و حوصله ات زیاد شده
قبلا به همه دری وری میگفتی
دیدم آره من با آموزش های استاد چقدر تغییر کردم برای همین مدارهای بالاتر هدایت شدم .شخصیتم خیلی خوب شده و حالا اصلا با اون شرایط قدیم روبرو نمیشوم به لطف الله
و همان که در این جمع خوب دارم سپری میکنم و فایل های استاد رو درک میکنم به اندازه ظرف ذهنی ام و دریافت میکنم آنچه را که باید اتفاق بیفتد
حالا هر چقدر اتفاقات خوب است به اندازه باورها و تغییرات من اتفاقات خوب پیش میاد .ممنونم بابت مثال خوبی که زدین
موفق باشین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.
«نحوه برخورد با تهمت».
استادعزیز این فایلتون بینظیر بود . درسهای زیادی ازش گرفتم . پی به نکتههای زیادی بردم . نگاهم به خیلی از موضوعات هم ، تغییر کرد .
مرحله به مرحله در مورد صحبتهایی که عرض کردید منم تجارب و احساساتم رو بیان میکنم .
اول اینکه بگم هیچ وقت تا حالا تو عمرم دوست صمیمی که از تمام جیک و پوک من خبردار باشه نداشتم و ندارم .
تو طول زندگیم دوستای زیادی داشتم . الانم دوستای خیلی زیادی دارم . اما هیچ وقت با هیچکس روابط صمیمانهای در حدی که از تمام رازهای من با خبر باشه و من تمام رازهای دلم رو براش تعریف کنم نداشتم . اینکه میگم نداشتم یعنی نخواستم که داشته باشم . شاید میتونستم داشته باشم اما هیچ وقت خودم تمایلی به رفاقت با کسی در این اندازه نداشتم .
میتونسته یه زمانی به خاطر عدم اعتماد به نفسم باشه ولی بعد از اینکه اعتماد به نفس پیدا کردم دیگه من به دیگران اعتماد نداشتم. بخصوص الان که خیلی پختهتر از سالهای پیشم هستم . اعتمادم به دیگران به صفر در صد رسیده .
فقط در حد خوش گذرونی و لحظات خوبی ساختن رفاقت میکنم .
با وجود اینکه هر جا و هر مکانی که هستم سعی میکنم با دوستانم خوش بگذرونم اما همیشه خیلی محتاط عمل میکنم خودم فکر میکنم علتش از اینجایی شروع شد که سالهای اول زندگیم با همسرم خیلی رفیق بودم و راحت در مورد مسائل مختلف درد و دل میکردم و خیلی از احساسات بیرونمو پیشش بازگو میکردم که ظاهرا شنونده ی خیلی خوبی بود اما کم کم ازش آسیب خوردم و متوجه شدم که اون درد و دلام باعث شد، همیشه منو کنترل کنه و مچ منو موقع اشتباهات بگیره و از همه بدتر اینکه به روم بیاره .
کم کم تمرین کردم هر چیزی رو برای همسرم بازگو نکنم .
دقیقاً این احساسات رو نسبت به نزدیکانی مثل یکی از خواهرام و تنها جاری ای که داشتم تجربه کردم یعنی من با یکی از خواهرام خیلی صمیمی بودم و به جاریم خیلی نزدیک . خیلی با هم گپ میزدیم خیلی حرفا به هم میزدیم خیلی از احساساتم رو پیش اونها بیان میکردم که مثلاً به خیال خودم خالی بشم ، اما ازشون آسیب خوردم. آسیبهای بدی هم خوردم. وقتی تو ، از کسی توقع نداری و طرف مقابلت در حقت خیانت میکنه برات خیلی گرون تموم میشه. امروز خوشحالم از اون گرون تموم شدنها ! درسته خیلی روزای تلخی رو گذروندم اما از تک تک عزیزان و تک تک دوستانم که هر کدوم به یه نحوی بهم آسیب وارد کردن درسها و تجربههای زیادی کسب کردم . اونم فقط به یک دلیل که منه ساده همیشه جار زدم که دنبال تغییرات و دنبال پیدا کردن نواقصم هستم به خاطر همین به دیگران اجازه دادم که راحت در موردم قضاوت کنن و همیشه مورد کنترلشون باشم .
ولی خب همونطور که گفتم هیچ وقت رفیق فابریک نداشتم رفیقی که بگم جون براش بدم . نه ! هیچ وقت همچین کسی رو نداشتم .
الان که خیلی حواسم جم هستش و خدا رو شکر از اونجایی که خیلی وقتا سعی میکنم تو فرکانس مثبت باشم و دیگه اون اعتماد به نفس پایین رو ندارم و از اونجایی که عزت نفسمو خیلی بالا بردم دیگه از اون مسائل خبری نیست. البته که منم ناهید قبل نیستم . خیلی محتاط با رعایت حد و مرز و چارچوبهای خاص خودم با همه رفاقت میکنم .
اذیتم نمیشم. حالمم خوبه .
نیازیم نمیبینم دنبال کسی بگردم که از زیر و بم زندگیم با خبر بشه . خدا رو شکر یاد گرفتم قبل از حرف زدنم کمی مکث کنم و در مورد چیزی که میخوام بگم فکر کنم بعد حرف بزنم . البته که هنوز خیلی جاها اشتباه میکنم اما خب به نسبت قبل خیلی فرق کردم و از این بابت خیلی خوشحالم . امروز که این فایل قشنگ رو از استادعزیز شنیدم ، احساس میکنم به یه نکتههایی توجه نمیکردم که باید از امروز بهشون توجه کنم .
استاد عزیز مطالب آموزنده زیادی تو این فایل عرض کردن که باید بارها و بارها گوشش بدیم تا بهتر درکشون کنیم با توجه به صحبتهای استاد عزیز ،به عملکردهای خودم دقت کردم به حرفها و صحبتهایی که ممکنه به خیلیا نسبت بدم . همیشه فکر میکردم اینا جملههای خیلی عادی و سادهای هستن که همه به هم میگن. امروز یه خورده دقیقتر به رفتارهای خودم فکر کردم متوجه شدم خیلی جاها به طور ناآگاهانه دارم تهمت میزنم در حالی که الان متوجه شدم همچین قصدی رو نداشتم . ولی خب واقعیت اون چیزی هستش که ما انجامش میدیم بنابراین امروز میپذیرم که تو خیلی از صحبتها و حرفهای عادی روزمرهام تهمت میزدم و متوجهش نبودم . میپذیرم چون چون تمایل شدید دارم که تمرکزمو روی این موضوع بذارم و از این به بعد بیشتر حرفامو مزه مزه کنم بعد بیان کنم .بدون اینکه خودمو سرزنش کنم اشتباهاتم رو میپذیرم .
درک خیلی چیزها میتونه تو این زمینه بهمون کمک کنه اول اینکه خودخواهانه رفتار نکنیم یعنی نباشه که فقط خودمونو ببینیم یا فکر کنیم که خودمون خوبیم بقیه بد هستن . نه ! اینطور نیست . به قول استاد، یه جاهایی دیگران از ما بهتر هستن و یه جاهایی ما بهتر از دیگران . بنابراین باید سعی کنیم درک متقابل داشته باشیم. از این به بعد هر وقت از کسی به هر دلیلی ناراحت یا رنجیده خاطر شدیم یک لحظه خودمونو جای اون طرف بذاریم یا اینکه بیایم فکر کنیم که ممکنه آشفتگیهایی در درون اون شخص باشه که باعث بروز اون رفتار شده . پس بهتره بدون قضاوت درکش کنیم و بهش فرصت بدیم شاید از رفتار و عملکرد خودش و یا حتی حرف خودش پشیمون شد و خودش چیزی گفت که ما را از اون شک و تردید نجات داد . حتی اگر خودش متوجه نشه، ما دنبال تغییریم ، بنابراین ما باید یاد بگیریم که سکوت کنیم و هر چیزی رو به زبون نیاریم . یه خورده کنترل ذهن داشته باشیم و تو لحظه تصمیم درستی بگیریم .سریع تحت تاثیر کسی قرار نگیریم و طرف رو زود قضاوت نکنیم .
خدا رو شکر یه اخلاق خوبی که دارم اینه که با وجود اینکه اگه کسی پیشم درد و دل کنه یا از احساساتش بیان کنه ، که منجر به غیبت یا تهمت بشه، رو من تاثیر نمیزاره و نگاهم به اون شخصی که نیست ، تغییر نمیکنه . حتی با دیدن اون شخص رفتارم عوض نمیشه چرا که همیشه به خودم میگم به من چ ربطی داره با فلانی اون رفتارو داشته ؟! یا به فلانی اون حرفو زده ؟!! چ ربطی به من داره که من رفتارمو با اون تغییر بدم .
یه اخلاق خوب دیگهای هم که تو وجودمه ، اینه که زیاد فضول دیگران نیستم اصلاً علاقهای به دونستن چیزهای شخصی دیگران ندارم. حتی در مورد نزدیکانم مثل خواهرم یا مادرم یا هر کس دیگهای ! کنجکاو نیستم . ممکنه حرفی زده بشه و یا همینجوری یه سوالی کرده باشم ولی اصلاً علاقهای به دونستن ریز زندگی کسی ندارم . شاید باورتون نشه من شنونده ی خوبی برای کسی نیستم . ولی توقع دارم وقتی خودم حرف میزنم دیگران حرفامو خوب گوش کنن . اینم یکی از رفتارهای خودخواهانم بوده که تازگیا کشفش کردم و دقیقاً از هفته ی قبل تصمیم گرفتم تغییرش بدم یعنی آگاهانه سعی کنم خودم کمتر صحبت کنم و بیشتر بشنوم و اتفاقاً از قصد شیش دونگ حواسمو هر چند طرف چیز جالب و خاصی هم نگه، برای اینکه تمرین کنم یاد بگیرم شنونده ی خوبی باشم کمی صبوری کنم تا به حد تعادل صحبت کردن برسم و اینکه از صحبتهای هر کسی چ جالب و چ غیر جالب درس بگیرم .البته نه به این منظور که پای چرت و پرت گفتنهای بقیه بشینم .
از اونجایی که روی عزت نفسمون کار کردیم بلدم و میتونم و شهامت این کارو دارم که وقتی کسی در مورد نفر دیگهای که پیشمون حضور نداره صحبت میکنه ، به طرف برگردم بگم میشه عزیزم در مورد خودمون صحبت کنیم . اصلاً تمایلی ندارم چیزی از اون شخص بدونم . بارها شده این جملات رو به دیگران گفتم .
چون اصلاً برام مهم نیست که بقیه چیکار میکنن . شاید تو کل زندگیم به یکی ، دو نفر حساس بودم . ظاهرا باهاشون رقابت میکردم شایدم یه جاهایی حس حسادتم نسبت بهشون باعث میشد کمی در موردشون کنجکاوی کنم که خدا رو شکر بابت این موضوع هم انقدر از جهان سیلی خوردم که این ، یکی دو نفرم کنار گذاشتم.
سالهای اولی که دنبال تغییراتم بودم خیلی به غیبت کردن حساس بودم طوری که واقعاً هیچکس جرات نمیکرد پیش من غیبت کنه . اما الان میبینم هستن کسانی که اگه از من رو ببینن غیبت آدمهای دیگرو میکنن . توجیهی که برای خودم پیدا کرده بودم این بود که اولاً شاید طرف ، داره پیش من درد و دل میکنه و نیاز به این داره که پیش کسی بازگو کنه تا حالش خوب بشه و اینکه فکر میکردم چون صحبتهای طرف ، احساس منو نسبت به شخصیت اون شخص مقابل عوض نمیکنه اشکالی نداره پای غیبتش بشینم .
امروز تصمیم گرفتم به همون روزای قبل برگردم و همون تعصب غیبت کردن رو هم نسبت به خودم و هم از سمت دیگران داشته باشم .ینی نه بگم و نه بشنوم .
در مورد تهمت زدن و تجسس کردن هم همینطور .
هیچ وقت علاقهای به دونستن زندگیهای شخصی سلبریتیها و هنرمندان نداشتم و هیچ وقت این موضوعات رو دنبال نکردم یه چن باری تو یوتیوب نمیدونم چرا دنبال کردم . ولی خب مدلم اینجور نیستش که برم جایی جار بزنم بگم دیدید فلانی زندگیش اینجور شده ! دیدید اینا از هم جدا شدن ! ولی در مورد ظاهرشون شاید نظر بدم .
فایل امروز تلنگری بود برای اینکه از این به بعد هیچ کلیپی در مورد زندگی شخصی دیگران رو نگاه نکنم و در مورد ظاهرشونم صحبتی نکنم .
چون عادت به این کار ندارم فکر میکنم خیلی راحت بتونم کنار بذارم.
در مورد اینکه کسی به ما تهمت بزنه و ما سریع واکنش نشون بدیم متاسفانه من این مورد رو داشتم . زود به هم میریختم . تو این چن سالی که روی خودم کار کردم خیلی خوب متوجه شدم جاهایی که به هم میریزم نشون دهنده ی اینه که یه چیزایی تو وجودم هست که منو به هم میریزه . البته که همه ی ما دوست داریم وجه خوبمونو آدمها ببینن ، اما وقتی کسی دونسته یا ندونسته تهمتی بهمون میزنه اگه واقعاً تو وجودمون باورش داشته باشیم برانگیخته میشیم و اگر چیزی تو وجودمون نیست نباید واکنش نشون بدیم و از اون شخص ناراحت بشیم و چیزی به دل بگیریم . میتونیم خیلی بیتفاوت ازش بگذریم حتی میتونیم اون لحظه یه خنده ی ریزی بکنیم و به اون شخص بگیم حق با شماست یا اینکه سکوت کنیم و بیاعتنا ازش رد بشیم .
در گذشته اینجور مواقع ، خیلی خودمو توجیه میکردم تا به طرف ثابت کنم که اشتباه میکنه . که خدا رو شکر با کارکرد اصول قوانین این اخلاق بدمون رو از بین بردیم و دیگه به کسی توضیحی نمیدیم .
فقط باید یاد بگیریم که تحت تاثیر رفتارهای بیمارگونه اطرافیان قرار نگیریم و دنبال عیب و ایراد خودمون نباشیم . لزومی نداره به خودمون شک کنیم و ذهن خودمونو درگیر مسائل پوچ و بیارزش کنیم.
استاد جونم بینهایت از خداوند به خاطر وجودتون سپاسگزارم .
ممنون و سپاسگزارم از استاد عزیزم که هر بار به یه موضوعی برمیخورن و اونو با ما مطرح میکنن. خیلی خوشحال میشم که نقصهامو پیدا میکنم و تصمیم میگیرم تغییرشون بدم .
« غیبت و تهمت و تجسس » سه معضلی که باید هرجا بودن از دستشون فرار کنیم . باید یاد بگیرم راه گریز ازشون چطوریه ؟! این فایل باعث شد از امروز آگاهانه تمرکزم رو روی این سه نقص بزارم و حتی اگر هر کدوم از نزدیکان یا عزیزانم صحبتی کردن با شهامت بگم تمایلی به شنیدن این صحبتها ندارم .
خودمم سعی کنم بیشتر سکوت کنم و وارد چنین بحثهایی نشم . میدونید تو این چن سال اخیر با تغییراتی که داشتیم خدا رو شکر خیلی کم از نزدیکان خودم غیبت و تهمت و تجسس رو میشنوم یا میبینم فکر میکنم کمتر تو این مدار هستیم و اینم دقیقاً به خاطر همینه که همیشه دنبال اهداف و برنامههای خودمون هستیم و وقت خیلی کمتری رو با دیگران سپری میکنیم .
خیلیا از تنهایی فرار میکنن و حوصله ی تنها شدن ندارن . زود حوصلشون سر میره و دلشون میخواد کسی بره خونشون یا خودشون جایی برن . اما من اینطور نیستم هر جایی که دعوت میشم میرم و گاهی تفریحات فردی و جمعی با اقوام یا خانواده و یا دوستانم دارم . حتی خونه ی مادرم با دعوت میرم . اصلاً از اون دخترایی نیستم که پاشنه ی در خونه ی مادرمو از جا کنده باشم چون وقت نمیکنم و از این بابت خیلی خوشحالم و اینکه یه وقتایی از تنها شدن لذت میبرم و وقت بیشتری برای مطالعه و کارهای شخصی خودم میزارم و دیگران اینو متوجه شدن و به این موضوع اهمیت میدن .
همونطور که استاد عزیز فرمودن وقتی ما تو این مدار نباشیم و از نقصهایی مثل غیبت و تهمت و تجسس دور باشیم وجه خوب آدمها رو بیشتر جذب میکنیم و این از هر چیزی برامون با ارزشتر و قشنگتره .
از امروز سعی میکنم جاهایی که خیلی محسوسانه این نقصها همراهم بودن بهشون توجه بیشتری داشته باشم و سعی کنم تغییرشون بدم .
استاد جونم بازم ازتون ممنون و سپاسگزارم که همیشه به یه بهانه ای ذهن ما رو درگیر تغییرات مثبت میکنید.
از اینکه هستید بینهایت خدا رو شاکرم . از خدا میخوام در تمام لحظاتش مراقب و مواظب استاد قشنگ من باشه.
مرسی که هستید.
الهی که باشید همیشه.
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
بی نهایت تحسینتون میکنم ناهیدخانم بابت اینکه به صورت واضح وروشن ازخودتون صحبت کردید،حقیقتابنده خیلی به ندرت پیش میاددیدگاه کسی روبخوانم اماناخودآگاه هدایت شدم به دیدگاه زیباشمادوست عزیز،و،واقعالذت بردم ازاین همه دل وجراتتون وازاین همه شجاعت و میخواستم احساسم روبهتون بگم …وبگم که منم اتفاقاا،توزندگی سابقم همین رفتارهاروداشتم و متاسفانه دردو دل میکردم اماچنان چوبی ازدنیاخوردم که دورازجونتون به غلط کردن افتادم والان هرکس گذشته منودیده باشه میگه زمین تاآسمون فرق هست بین اون عباس واین عباس ،واینهاروهمش ازخدام دارم وبی نهایت سپاسگزارخدام هستم که منوهدایت کردبه طرف استادعباس منش والان هم دوستانی همچون شمابزرگوارواین سایت بی نظیره abasmanesh
وبازازتون سپاسگزارم که بهم یادآوری کردیدکه نبایدباکسی دردودل کردحتی باخودت وخوده خداکه استادهمیشه این موضوع رومطرح کرده اند…
امیدوارم هرکجاهستیددوست عزیز،درپناه الله یکتا:شاد/سالم/خوشبخت/وثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید/یاحق///
سلام و درود به شما دوست عزیز.
خیلی خوبه از اتفاقاتی که در گذشته رخ داده به جای آه و افسوس به عنوان تجربه یاد میکنیم . این نشون دهنده ی رشد ما و تغییرات مثبتمونه .اینکه متوجه ی اشتباهاتمون میشیم و مسئولیتشون رو میپذیریم و دنبال مقصر نمیگردیم و بدون اینکه خودمونو سرزنش کنیم سعی در تکرارشون نداریم و تمایل به تغییرات و کسب آرامش هستیم یعنی یاد گرفتیم برای خودمون ارزش بیشتری قائل باشیم و خودمونو بیشتر از پیش دوست داشته باشیم ، یعنی امروز در خودمون حس لیاقت میبینیم .
ما لایق سلامتی و آرامش و خوشبختی هستیم و برای داشتنش و لذت بردن از زندگی ، تمام تمرکز رو روی خودمون و تغییراتمون میزاریم تا به درکهای بهتری برسیم .
به امید رسیدن به هر آنچه که در دل آرزوشو داریم .
بهترینها نصیب قلب مهربونتون .
گام پانزدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – نحوه برخورد با تهمت 02
خدایا پناه می برم به تو از تمامی حرف های بیهوده که موضوعیتش صحبت از هر جنسی (غیبت کردن، تهمت زدن،ظن و گمان داشتن) در مورد دیگرانه
خدایا من رو ببخش به خاطر همه ی صحبت هایی که من از سر جهل و ناآگاهی تا به امروز زندگی م در مورد دیگران انجام دادم.
خدایا به من توفیقی بده که در مسیر حفظ تمرکزم روی عملکرد و نتایج خودم و تجسس نکردن در مورد زندگی دیگران ثابت قدم باشم.
سلام استاد عزیز و مریم جانم و همه ی دوستان هم پروژه ای
نمیتونم بگم چقدر حس شکرگزاری دارم که امروز لیاقت داشتم این آگاهی ها رو بشنوم و دریافت کنم.
استاد نمیدونم چطور میشه اونطور که شایسته ست در مورد سخاوت شما در به اشتراک گذاری این آگاهی ها با ما ازتون تشکر و قدردانی کنم.
شاید کوچکترین کار برای جبران این موهبت در زندگیم این باشه که متعهد باشم به درک بهتر و عمیق تر این آگاهی ها و مرور آنچه که شنیدم بارها و بارها
تا تبدیل به باور در من بشه و در عملکردم تاثیر بگذاره و نتایجش پدیدار بشه.
فکر میکنم در حد وسع خودم کمابیش در این مسیر بودم که وارد صحبت در مورد دیگران از هرجنسی نشم و خودم رو از این فضاها دور نگه دارم
اما اعتراف میکنم تا قبل از آشنایی با این مسیر و قوانین کائنات یه جورایی غیبت نکردن و یا تهمت نزدن برام این مدلی بود که بهترهکه این کارو نکنم چون یه جورایی اخلاقی نیست و اینا.
اما الان با آشنا شدن با قوانین میدونم که از نون شب واجبتره که وارد این فضا نشم چون داره جهت دهی میکنه زندگی خودم رو و اتفاقاتی که در آینده در زندگیم رقم میخوره.
پس اهمیتش و حساسیتش بسیار بیشتر از گذشته ست.
من در گذشته نگاهم این بود که من که غیبت نمی کنم پس اگه تو یه جمعی هستم که بقیه دارن غیبت میکنن سمت من نکته ای وجود نداره
اما الان میدونم که چقدر واجبه که من خودم رو حتی در معرض این گفتگو ها هم قرار ندم چون داره ورودی های ذهنم رو تشکیل میده و ورودی ها میشن باورها و تاثیراتش رو در زندگی من میگذاره.
نکته ای که استاد اشاره کردن که باعث ایجاد ذهنیت در مورد اون فرد در ما میشه خیلی نکته ی درستیه ، پس چقدر مهمه که از همون ابتدا به چنین اشخاصی که سرگرمیشون صحبت کردن در مورد دیگرانه اصلا نشست و برخواست نداشته باشیم و اجازه ندیم در مورد دیگران رو ذهنیت ما بخوان تاثیر بگذارن.
من فکر میکنم این که آگاهانه تصمیم بگیریم در این جمع ها حضور نداشته باشیم و این رو خیلی راحت به دیگران هم اعلامش بکنیم حتی تمرین خیلی خوبی از عزت نفس ما هم محسوب میشه و به قول استاد در جلسات دوره احساس لیاقت تعیین حد و مرزهای ماست و داشتن اصول شخصی خودمون.
اگر این جمع ها که صحبت های این مدلی توش اتفاق میفته قابل حذف کردن باشن که چه عالی ، اما اگه افراد نزدیک و خانواده ی ما باشن باید با عزت نفس و خیلی راحت اصول خودمون رو بهشون بگیم .
و اینکه نگران این نباشیم که دور و برمون خالی میشه و اونوقت کسی دوست ما نیست .
طبق باور فراوانی میتونیم این باور رو در خودمون ایجاد کنیم که خداوند با دور شدن من از این جمع ها ، افراد با کیفیت تر و هم فرکانس با خودم رو در مسیر زندگیم قرار میده .
تجربه ی خود من از اینکه اجازه ندادم جلوم غیبت کسی ادامه پیدا بکنه که خیلی تجربه ی خوبی بود و همون افراد راحت این موضوع رو پذیرفتن.
بخوام مثال بزنم ، من و یکی از دوستام در حال برنامه ریزی برای یه سفر هستیم که مسافت راه طولانی و این دوستم داشت به شوخی میگفت که وااای تو راه چه غیبتی بکنیم
منم همونجا خیلی قاطع گفتم نه قربونت رو غیبت کردن رو من حساب نکن من فقط خوبیای آدما رو میگم.
یا مثال دیگه مادرم در صحبت با یکی از اقوام نزدیکمون چند وقتی که وارد یه فضای گفتگو در مورد شخصی شدن که یه ناراحتی رو ایجاد کرده ، بار اول بعد از اینکه صحبتش تموم شد میخواست برای من تعریف کنه که من همونجا گفتم مامان به من نگو به من ربطی نداره .
که دیدم دفعه بعدی که داشت با تلفن بابت همین موضوع صحبت میکرد بعد از تموم شدن گفتگوش دیگه اصلا به من حرفی نزد چون من شفاف کردم که نمیخوام بشنوم.
بعد از شنیدن این جلسه خیلی خودم رو تشویق کردم که تو این دوتا مورد اخیر وارد این فضای گفتگو نشدم اما از اینجا به بعد بیشتر برام اهمیتش شفاف شد که چقدر باید مراقب باشم و کنترل بیشتری داشته باشم.
این میشه کنترل ورودی ها و تقوا داشتن که نتایج زندگی من رو از بقیه ی مردم جدا میکنه.
یه تعریف خیلی خوبی که جدیدا در مورد تقوا داشتن شنیدم و بهم خیلی کمک میکنه مراقب رفتارم باشم اینه که:
ببین میتونی تمامی اعمالت رو بذاری روی سرت و بری تو بازار دور بزنی و شرمنده نشی ؟
یا از همه ی رفتارهات فیلم بگیری و بشینی ببینیش و بعد اونو برا بقیه پخش کنی و بابتش خجالت نکشی؟
هرجا هر رفتاری داشتی که جوابت به این سوال نه بود اونجا جایی که باید رفتارت تغییر کنه و اونجاها تقوا نداری.
یه موردی که من خیلی خوب تمرینش میکنم و بهم کمک میکنه که کمتر وارد این فضاها بشم اینه که همیشه جای خودم رو با طرف مقابل عوض کنم و ببینم من چقدر خوشم میاد تو اون موقعیت قرار بگیرم ؟
اگه خودم دوست ندارم پس در مورد بقیه هم رعایتش کنم .
مثال بخوام بزنم تو رانندگی من جدیدا اینو کشف کردم که مثلا اگه من دوست دارم بقیه با احترام به من راه بدن تو رانندگی من چقدر در مورد بقیه دارم این رفتار رو رعایت میکنم.
خدا شاهده از وقتی متوجه این موضوع شدم و خودم شروع کردم به رعایت کردنش اصلا فرهنگ رانندگی کل شهر ارتقا پیدا کرده :))
نکته ی خیلی خیلی مهمی که باید صدبار مرورش کنم که اینه که من در مورد رفتار کسی اصلا حق قضاوت کردن ندارم.
چون من اصلا نمیدونم اون فرد تحت چه شرایطی اون رفتار ازش سر زده و کی تضمین میکنه من اگه تو همون شرایط مشابه قرار میگرفتم رفتار مشابه یا بدتری از من سر نمیزد.
راستش بار اولی که این حدیث رو از امام صادق شندیم که :
«کسی که مؤمنی را به گناهی سرزنش کند، نمیرد تا آن گناه را انجام دهد»
خیلی ترسیدم از عواقب سرزنش و قضاوت کردن دیگران و مثل یه تابلوی هشدار برام بود که حواسم رو خیلی جمع کنم که کمتر وارد این فضای قضاوت کردن بشم.
با پا گذاشتن به مسیر درک قوانین و آشنا شدن با آموزه های استاد در این سایت هم بیشتر از گذشته در این تمرین هستم که من فقط و فقط باید تمرکزم روی خودم و رفتارهای خودم باشه چون اصلا هیچ کسی غیر از من در دنیای من وجود نداره که باعث و بانی رقم خوردن اتفاقی.
اینکه من مرکز جهان خودم هستم. هرچقدر این رو بیشتر بفهمم و باور کنم سرم رو از زندگی بقیه برمیدارم و میذارم رو زندگی خودم.
از خدا هدایت و حمایت میخوام که تو این مسیر بتونم حواس جمع تر از گذشته باشم و انقدر تمرینش کنم تا بشه جزوی از رفتار و عادت من
ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
دوست عزیز،هم سایتی ام
ملیحه خانم
بعدازدیدگاه زیبای ناهیدخانم چشمم افتادبه دعاهای زیبای شماونتونستم جلوی حس عالی خودم روبگیرم واینجانگم …ویک چیزی تودلم میگفت بهش بگواین حس عالیتو،وامامیگم دوست عزیزواقعا براووووازاین همه دعاهای زیباوقشنگتون ممنونم حسم روعالیترش کردیدوبی نهایت تحسینتون میکنم
شماعالی دعاکردیدواحسندبه شما
ازخداوندبراتون بهترینهای جهان روخواستارم/یاحق///