مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

به به دوباره سلام و صد سلام

ای جانم چه فایلی، چه شروع شاد و با احساسی:)

من عاشق این جمله شدم که رسیدن به خواسته ها یه امر مقدسه

واقعا با رسیدن به خواسته هامون به چرخش و گسترش جهان کمک میکنیم

و دوباره این نکته ها:

–برای رسیدن به خواسته ها، یه سری کارا رو باید انجام بدیم، و یه سری کارا رو نباید انجام بدیم

–به همون اندازه که ورودی خوب به ذهن دادن و باور درست ایجاد کردن مهمه، ترک یه سری کارا هم مهمه

–تمام اتفاقات زندگی ما رو کانون توجه‌مون ایجاد میکنه

–ما با افکار و باورهامون تو مدار مرتبط با همون افکار و باورها قرار میگیریم

–هرچی به مدارهای بالاتر بریم، اتفاقای بهتر، آدم‌های بهتر و مناسب تر، ثروت بیشتر، همه چی بهتر و بیشترش هست و به سادگی هم در دسترس هستن مدار فَسَنُیسِّره لِلیُسریٰ* آسان شدن برای آسانی ها

باید با کنترل کانون توجه‌مون و کار کردن رو باورهامون، پله پله بریم مدار بالاتر

با فرکانس هایی که ارسال میکنیم، مدارمون رو مشخص میکنیم

جهان فقط یه converter هست و فرکانس هایی که از ما دریافت میکنه رو تبدیل میکنه به شرایط و اتفاقات و آدم‌هایی از جنس همون فرکانس

چجوری از مدار فعلی بریم مدار بالاتر؟

با کنترل ورودی ها

چیزهایی که نمیخوایم، نه بشنویم نه در موردش صحبت کنیم

چقدر این جمله ی ساده مهمه و به شدت فرّار!

مثلا یه ناراحتی جسمی برام پیش اومده، چیزیه که نمیخوامش، پس نباید هی بشینم برای همه تعریف کنم یا به هر نحوی و با هر هدف و احساسی درباره ش حرف بزنم

سرکار از یه رفتاری، یه روندی، یه چیزی خوشم نمیاد… نباید اصلا درباره ش حرف بزنم، یا تو جمعی که دارن در اون باره حرف میزنن و گله و شکایت میکنن شرکت کنم

برعکس، یه مورد قشنگ هست در مورد محل کارم، یا مدیرم یا همکارام، یا خونه م یا روابطم یا هر چی، اونو باید هی در موردش حرف بزنم یا به خودم یادآوری کنم و شکرگزاری کنم

خدایا شکرت برای یادآوری این قانون مهم

—————————————————

حالا تمرین

چگونه از مدار فعلی برم مدار بالاتر؟

چگونه وارد مدار خواسته ام شوم؟

خب خواسته هام

اولا pr کانادا

درآمد خیلی بیشتر و رفاه مالی

رابطه ی عالی و پایدار مچور با درک و حوصله و احترام متقابل

کار بهتر تو محیط کاری بهتر

استقلال من و پسرم

خونه ی بزرگ‌تر با بالکن یا حیاط

———برای رفتن به مدار خواسته ی pr کانادا:

-مدام داستان مهاجرتم و و خرابت ها و کمک های خدا و اون قانون جدید و معجزه آسای ورک پرمیت رو تکرار و یادآوری کنم برای خودم

-حواسم باشه که وقتی من کارای سمت خودمو انجام دادم دیگه بقیه شو بسپرم به خدا

-حرفای مایوس کننده راجع به سخت شدن مسیر و اینا به هیچ وجه نشنوم، و خودم هم نگم حتی به شوخی و اینا

———خواسته ی درآمد بالاتر، کار بهتر پوزیشن بالاتر محیط کار بهتر:

-اول سپاسگزاری بابت همین درآمدم که خداروشکر کاملا از پس هزینه هامون برمیایم، به تفریح هم میرسیم

-سپاسگزاری بابت همین کار و محیط کار، هرروز صبح که پا میشم خداروشکر کنم که شغلی دارم و هرروز میرم سرکار

-خدارو شکر کنم برای ویژگی های مثبتی که محل کارم داره، محیط صمیمی، برنامه هایی که هر از گاهی میذارن، ناهار، ایونت، برای مهمونی های آخر سال

-برای جلسه هایی که هر از گاهی میذارن

-تکرار و تکرار اینکه من آدم حرفه ای و با سابقه و تجربه ی عالی هستم، رفتار بسیار حرفه ای و مورد دلخواه و تحسین برانگیز دارم و در کل لیاقت و شایستگی کار خوب، پوزیشن بالا، درآمد بالا، محیط کاری حرفه ای و پرافشنال رو از همه لحاظ دارم

-تکرار این باور که کار خوب و حرفه ای، محیط کار خوب و سالم و صمیمی و حرفه ای، پوزیشن بالا با عزت و احترام و راحتی و فلکسیبلیتی و همه چیزایی که من میخوام هست، وجود داره تو خیلی شرکتا، منم لیاقتشو دارم، کافیه تو اون مدار قرار بگیرم تا بهشون دسترسی داشته باشم، که با کمک این پروژه دارم میرم تو اون مدار به امید خدا:)

———در مورد مستقل شدن من و پسرم از همدیگه:

-فکر میکنم اول باید هرروز یادآوری و سپاسگزاری کنم ازینکه پسرم با مسئولیت کامل کار میکنه و خرج و هزینه ی اجاره و کل زندگی رو کاملا شریکی داریم هندل میکنیم

-یادآوری نکات خوب و مثبت پسرم به خودم تا بتونم باور کنم که با اینهمه نکات مثبت و کارایی که کرده، از پس مستقل زندگی کردن هم برمیاد

-فکر میکنم باید یه برنامه ی مشخص برای انجام کارای خونه به صورت شریکی و همکاری بنویسیم، یه برنامه ی قابل اجرا، که بیشتر و عملی تر تو مسئولیت ها و کارهای خونه مشارکت داشته باشه

-در مورد خودم هم کارایی که قبلا همیشه به علیرضا میسپردم، مثل تماس ها و اینا، دیگه تماس ها و کارهای مرتبط با شخص خودم رو خودم انجام بدم، کلا تمرین کنیم هرکس مسئول کارای خودش باشه، از کارای خونه گرفته تا بیرون و اداری و غیره

-و بعد کار کردن رو ایجاد این باور که ما میتونیم دو تا جای جدا و مستقل از هم زندگی کنیم، امکانش هست، چجوریش رو من نمیدونم ولی من شروع میکنم به ایجاد این تغییرات و تمرینات برای مستقل شدن، بقیه ش رو هم خدا کمک میکنه

———خواسته ی خونه ی بزرگ، اتاق جدا، حیاط یا بالکن

-سپاسگزاری هرروز و هرروز بابت خونه ی فعلی که واقعا خیلی نکات مثبت و خوبی داره

-برنامه ی عملی برای افزایش درآمد

-کار کردن رو باور امکان پذیری

———خواسته ی رابطه ی عالی و پایدار با تمام ویژگی هایی که میخوام:

-سپاسگزاری بابت تمام زیبایی هایی که تو رابطه م هست

-سپاسگزاری و توجه و یادآوری مدام ویژگی های مثبت رابطه م

-کار کردن رو باور لیاقت و شایستگی و یادآوری همیشگی به خودم که من خیلی انسان ارزشمندی هستم، اولا خود به خود لایق بهترینها هستم، دوما با یادآوری ویژگی های مثبت خیلی زیادی که دارم که همیشه تو رابطه هام طرفم بهم میگفته یا تو اجتماع میشنوم، باور و تکرار کنم که من لیاقت بهترین رابطه رو دارم، با تمام ویژگی هایی که دوست دارم نذارم باور کمبود تو ذهنم جولان بده، فکر نکنم خب حالا من این خواسته و این ویژگی و این مورد رو بهش رسیدم، دیگه نمیشه که اونیکی و اونیکی هم باشن… چرا میشه، همه چی با هم رو میشه داشت

-رو خودم هم کار کنم، حواسم باشه خودم اون ویژگی ها رو داشته باشم یا رعایت کنم، و ازونور رو باور لیاقت و فراوانی هم کار کنم

برم تو مدار خواسته م

با خواسته م هم فرکانس بشم

خدایا هزار مرتبه شکرت بابت این آگاهی ها

بابت این تمرین خوب و عملی برای رفتن به مدار بالاتر

به امید مهاجرت همه مون به مدارهای بالاتر:)