مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-23 06:31:202025-01-23 06:32:25مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شومشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانو وسلام خدمت خانواده محترم عباس منش
دوستهای هم فرکانسی ام که حالم با شما خوبه
هر روز میام تو سایت حداقل دوتا فایل ومیبینم و لذت میبرم ودر موردش تفکر میکنم
فکر این که به قول استاد عزیزم وقتی رو خودت کار میکنی یواش یواش مدارت عوض میشه ،حالمو خوب میکنه.
کسی که تازه میاد تو سایت ذوق داره که خیلی تند و زود به نتیجه برسه
یادمه وقتی با استاد آشنا شدم دوره پندمیک بود
ارامش توی صداش وصداقت تو حرفاش منو جذب کرد
با وامی که به یه سری از مشاغل میدادن همون اوایل ورودم دوره عزت نفس وخریدم
با این که تک به تک جمله های استاد نوشتم بارها گوش دادم وبه تمریناتش عمل کردم ولی قانون تکامل ودرک نکرده بودم
دوستان تمامی فایل های استاد دوره هست دوره های ارزشمند
استاد جونم خیلی خوب خدارو شناختی وباورش کردی
ونگاهتو به ما هم خوب انتقال دادی انصافا
این حرف وخوب ازتون باور کردم که
هر سالت باید بهتر از پارسالت باشه
الان که تو این فایل به حرفاتون با جان ودلم گوش میدادم ,گفتم درسته ،واقعا مدارم از پارسال بالاتر رفته
یهویی هیچ چیز اتفاق نمیافته
(نردبان ویه پله یه پله باید بری بالا )
همه چیز کنترل ذهنه ،همه چی احساس خوبه ،
همه چیز شکر گزاریه داشتن نعمتهاته
استاد عزیزم یکی از خواسته هام این بود که پدرم وبفرستم مسافرت با بهترین امکانات ،وچقدر ذوق کردم وقتی ذوق شمارو دیدم تو این فایل که دستی شدین از دستان پروردگارتون برای حج واجب مادر عزیزتون ,،شیر مادر حلالتون
واین خواسته ام برام پر رنگ شد که استاد تونسته پس منم میتونم ،انشالله لایق باشم که در حیات پدرم این کار و براش انجام بدم
استاد عزیز م حالم با شما وبابودن تو سایتتون عالیه
برای همه اعضای سایت وشما ومریم جان آرزوی سلامتی دارم
در پناه الله مهربان شاد وتندرست باشید
بنام خدا.عرض سلام و وقت بخیر
ی سوالی ک ذهن منو چندروزه درگیر کرده اینه ک چرا از وقتی تصمیم گرفتم بقول استاد از همین امکاناتی ک دارم استفاده کنم برای درآمد و خلق زندگی بهتر،همیشه مریضم.اولش ک دوروز از سردرد توخونه افتاده بودم درصورتیکه من همیشه این سردردارو دارم ولی هیچوقت اونقدر شدید نبود ک منو بندازه.یا همیشه اینهمه ویروس های مختلف میومد،من اصلا نمیگرفتم ولی الان دوروزه دوباره افتادم خونه.از وقتی استارت کار و درآمد رو باهمین امکاناتی ک داشتم شروع کردم ب لطف خدا هم درآمد داشتم هم تومسیر ک میرفتمو میومدم فایلها رو گوش میکردم هم وقت واسه نت برداری و نوشتن فایلها تودفترم هم داشتم.
نمیدونم شاید وجود یسری تزمزهاست ک این شرایط رو برام ایجاد میکنه.مثلا پس ذهنم اینه ک چ فایده این کارکردن.اینقد باید بری بیای وقت بذاری،اونوقت نتیجش میشه فقط دیگران رو ب خاسته هاشون رسیدن.همین الان توی این چندروز چندین بار دخترم حالا باشوخی و خنده گفته،چرا دیگه برامن چیزی نمیخری؟انگار مثلا منتظره ک اون درآمده بیاد تو حسابم و سریع براش نقشه بکشه.
یامثلا الان ک استاد میگفتند تو مسیر درست حرکت کن.نه مسیری ک فقط بدو بدو توش باشه، باخودم میگم نکنه الکی دارم میدووم.نکنه تومسیر درست نیستم.نمیدونم خب من دارم از همین امکاناتی ک دارم استفاده میکنم و وقت واسه فایل گوش کردن هم میذارم.همش ی حسی درونم میگه!بابا کار میخای چیکار؟فعلا بشین توخونه و فقط فایل گوش بده و روخودت کارکن.ولی من جواب میدم خود استاد گفته از همین امکاناتی ک داری استفاده کن.تازه یسری تمرینها هم اینجا و هم فایل5کشف قوانین بهم گفته ک باید متعهد بشم در انجامشون.یکی از اون تمرینها نوشتن هدفهای کوتاه مدت و هرروز ی اقدام عملی براشون برداشتنه.خب اگه بخام بشینم تو خونه اول روخودم کارکنم و باورهامو درست کنم ک اون تمرین رو نمیتونم انجام بدم.
شاید کاری ک باید انجام بدم اینه ک بقول استاد باتوجه ب چیزایی ک بمن احساس بهتری میده با نگاه کردن ب نعمتها با سپاسگذارخداوندبودن و ب هر مسئله جوری نگاه کنم ک ازش انرژی و احساس بهتری بگیرم و قدرت.بجای اینکه مایوسم کنه.
مثلا این فکر ک من وقتی رو باورها و افکار و کانون توجهم کارکنم و مایوس نشم و ادامه بدم و سپاسگذار باشم،سپاسگذار همین قدر کار و درآمدی ک دارم.خیلیا همینم ندارند و حسرت میخورند اونقدری درآمد کسب میکنم ک هم برای خودم و هم برای بچه هام ک البته بچه هم نیستند ولی خب میتونم هربار ی هدیه ای براشون بخرم یا اون چیزی رو ک نیاز دارند رو براشون بخرم.چ حسی قشنگتر از اونکه بقول استاد ما با رسیدن ب خاسته هامون باعث میشه ک عزیزانمون هم ب خاسته هاشون برسند.مثلا خود استاد دستی شد از دستان خداوند ک مادرشون رو ب خاسته و آرزوشون برسونند.خب چ اشکال داره وقتی منم ب خاسته هام برسم درکنار من عزیزانم هم ب خاسته هاشون برسند.تازه بچه هامم خودشون دارند تلاش میکنند و بیکار نیستند.
آره اینا حس بهتری بهم میده.دوروزه هی از خدا میخاستم خدایا هدایتم کن.خدایا بهم نشون بده کار درست چیه.
و خب شاید این همون هدایت خداوند بود ک بیام اینجا بایک روز تاخیر چون ناخوش احوال بودم.شاید اگه همون دیروز این فایل رو نوشته بودم زودتر ب جواب رسیده بودم.آخه برای من اینجوریه ک با نوشتن بهتر مطالب رو درک میکنم.
خدایا کمکمون کن تواین مسیر بمونیم.و یاد بگیریم و عمل کنیم.
خدایا هرچیزی رو ک مانع ازین میشه ک من مدارها رو یکی یکی طی کنم رو بمن نشون بده و کمکم کن حلش کنم.کمکم کن هوشیار باشم ب هدایتهای تو.
ممنون و سپاسگذار خداوند و وجود تک تک شما عزیزان هستم.
دوستتون دارم.عرفانه
به نام خدا
خدایاهرآنچه دارم ازآن توست.
خدایاتنهاتورامی پرستم وتنهاازتویاری میجویم.مارابه راه راست هدایت فرما.راه کسانی که به آنهانعمت داده ای
سلامبه استادعزیزم وخانم شایسته مهربون ودوستان باصفا که کامنتهای عالی مینویسن.
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منمکه دیده نیالوده ام به بددیدن
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که درطریقتماکافریست رنجیدن
نمیدونم چراهمین الان این شعربهذهنم رسید..اماچون گفته شدنوشتم.
این فایل چندسال پیش یعنی دقیقاهمون زمانی که ضبط شدروی سایت قرارگرفت ومن چندین باردیده بودمش.امانمیدونم چرا کامنتهای قبلی مربوط بههمون زمانروش نیست..مهم اینه که پرازآگاهیه وقراره ماروبهمداربالاترببره^
چیزی که ازمطالب این فایل برام بولدشداین بودکه مادراستادبااینکه طبق گفته های استادازشرایط زندگیشون، اصلاشرایط سفرمکه رونداشتن امااین آرزورودرخودشون نکشتن.بااینکه درشرایطی زندگی میکردن که میدونستن این آرزوخیلی دورازدسترسه امااینقدراین خواسته قوی بود که بهش فکرمیکردن وهمیشه گوشه ذهنشون بودوبالاخره هم جهان کارخودش روکردوابروبادومه وخورشبدوفلک دست به کارشدن تابنده امیدوارخدا وبه آرزوش برسونن.
واین برای من درس داشت .خیلی درس داشت.اینکه خواسته هامون روباشرایط فعلیمون مقایسهنکنیم واونا رونکشیم . به قول استاد:هرخواسته ای که به ذهنمون میرسه حتما قابلیت اجابت شدن روداشته وبه راحتی خواسته هامون روکنار نذاریم .چون خداوندهمه چیز میشود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیزازمعامله باابلیس
یه خاطره درموردیکی ازاقواممو.ن یادم اومد. نمیدونم این بنده خداچقدرآرزوی زیارت خانه خداروداشته. ایشون استاددانشگاهه وچندین سال پیش دقیقا درزمان حج تمتع به سمیناری چندروزه درکشورعربستان وشهرجده دعوت شدوچون همزمان بامناسک حج بودایشون تونست درمراسم عرفه وقربان شرکت کنه وخانه خداروزیارت کنه وبدون هیچ هزینه ثبت نام وسفرو….وباهزینه دولت کاملاغیرمنتظره مشرف بشه به خانه خدا.اینهاهمه کارخداونده که این همزمانیهاروبه این زیبایی رقم بزنه .مابنده چنین خدایی هستیم .کافیه بندگیش روکنیم .اماامان ازاین ذهن فر اموشکارکه رام کردنش خیلی انرژی نیازداره.
تبریک میگم به استادعزیزبه خاطراین حرکت قشنگ که مادرشون روبه آرزوشون رسوندن وازخدامیخوام که کمککنه درراه راست ثابت قدم بمونیم.
سپاسگذارم استادعزیز
بنام رب هادی خدای وهاب قدرتمند
سلام ب همگی عزیزانم
گام 17 پروژه مهاجرت ب مدار بالاتر
این فایل عجب انرژی داشت
چقددد لذت بردم از انرژی و حال خوب استاد
برای اینکه مادر نازنین شون ب خواسته ی قلبی شون رسیده و رفتن حج
الهی صدهزار بار شکرت
بخاطر تحقق خواسته ها
وقتی ک از درون تغییر میکنیم و پاروی ترسها مون میزاریم
و خودمون رو بهبود میدیم
جهان هم مارو لایق میدونه
و در زمان مناسب ب راحترین شکل ممکن ما رو ب خواسته مون میرسونه
خییلی خوشحال شدم بابت این خبر فوق العاده الهی شکرت
آرزوها محقق میشن و هرچقدر هم بزرگ باشن برای خداوند فرقی نداره ،اتفاق میفتن
تنها مانع رسیدن من ب خواسته ام خودم هستم.
افکارم و باورها م هست
استاد چقد مثال فوق العاده اییه تئوری مدار ها
چقد باور پذیر میکنه رسیدن ب خواسته رو
هر انسانی با توجه ب افکار و باورهاش دریک مدار قرار میگیره
ب میزانی ک افکار و باورهای ما تغییر میکنه
و ی کم دیدمون بهتر میشه
ی مدار میریم بالاتر پ ی درجه شرایط بهتر میشه
ک آروم آروم مدار ب مدار هی شرایط بهتر میشه
آدم های بهتر
شرایط بهتر
و..با تغییر مدارمون، میاد تو زندگی مون
الهی صدهزار مرتبه شکرت
نکته ای ک خیلی مهمه رعایت قانون تکامل هست
ما یک شبه نمیتونیم مدارها رو طی کنیم و از خودمون و قانون مدارها توقع نداشته باشیم ،ک زود ما رو ب خواسته مون برسونه
بلکه باید باخودمان مهربان باشیم
و تغییرات کوچیک رو تایید و تصدیق کنیم ک قانون جواب میده و خداوند خیلی سریع پاسخ میده
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ادامه ی کامنتم و الان ک ساعت6 صبح هیت دارم مینویسم
خدایا شکرت ک بیدارم کردی تا ادامه کامنتم و درسکوت بنویسم
در شروع یک روز جدید و پربرکت
خدایا شکرت ک منو خالق زندگیم قرار دادی
هیچ کس تو زندگی من قدرتی نداره
هیچ قدرتی
دیروز من همه اش فایلو صوتی شنیدم
اونم بدون هنزفری با گوشی جدیدم
دیشب قبل خواب ک خواستم کامنت بنویسم
رفتم کامنتا رو بخونم و از پرامتیاز ترین شروع کنم
دیدم سعیده جان مث همیشه پرچم دار هست و تازه 10 دقیقه اس کامنتش منتشر شده ساعت 23:28 دقیقه نوشته
و الان 23:38 گفتن خدایا شکرت بابت این کامنتت داغ داغ و این همزمانی ک ایشون بنویسه و مریم عزیز منتشر کنه همزمان
و من همزمان درمدارش قرار بگیرم
و چند ساعت قبلش نشانه روزم و ک یکی از قسمت های سفر ب دور آمریکا بود
ک عکس بنرش مایک بود ک زرافه رو بغل کرده بود
و اونحا هم پر امتیاز بود کامنت خانم شهریاری ک تقریبا مال یکسال پیش بود آذر 1402
واین ی نشونه بود برای من ک ببین زکیه تو الان داری استمرار یک سال تو مسیر بودن این دختر با اراده و توحیدی خوش قلب مهربون رو میبینی
ک هرروز داره باعشق روی خودش کار میکنه و مدار ب مدار ب منبع انرژی نزدیک تر میشه
هر بار تسلیم تر و رها تر چ قدم های عملی برنداشت،چ توکل هایی ک نکرد و حرکت کرد
و ایمانش و نشون داد
تازه تو توی این مدت یکسال و 10،11 ماه هرروز شاهد پیشرفت و صعودش ب مدار بالاتر بودی .
واقعا هربار تحسینش کردی و اولین بار الله نور السموات والارض و..مثل نورو..
رو از ایشون دریافت کردی و قلبت لرزید
وجودت این حس زیبا با این عشق رو شناخت
و ترغیب شدی ک بیشتر قرآن بخونی
و ی ذره بهتر و نرم تر بشه قلبت ک جایگاه خداونده…
و هربار پیغام خداوند و از کامنتهاش دریافت کنی باهاش گریه کتی
و وجودت لبریز بشه از این عشق الهی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
والان هم اولین کامنتو ک خوندی از ایشون بود سعیده ی نورانی
هم بهش غبطه خوردم ک چقددد قشنگ قرآن و خوب بلده
هم اینکه همیشه جز تاپ ترین امتیازهاست
اینا همه تکاملش طی شده
مداد ب مدار تغییر کرده و بزرگتر شده نورانی ترشده
حالا خدایی خودت توی این 10 ماه چندبار از مسیر خارج شدی زکیه خانم
چند بار خواستی تکامل و دور بزنی
خواستی با عوامل بیرونی و تغییر شغل مدار و عوض کنی
نشد ک نشد
بی دلیل هم نبود
نا برسی ب این نقطه ک خدایا من هیچی بلد نیستم
تو بلدی تو میدونی مسیرو تو بهم بگو
تو هدایتم کن
و الان خداروشکر تو مسیرم
هم کاری ک فک میکنم دوسدارم هم مسیر قانون
الهی صدهزار مرتبه شکرت
من باید باخودم ب صلح برسم
دیشب وقتی گفت عکس مادر استاد و دیده
اومدم فایل تصویری رو ببینم و صداش و هم کم کردم ک مادر نشنوه
و خدارو شکر تونستم ببینم مادر عزیز استاد رو با لباس سفید احرام در کنار خانه خدا
چقد زیبا بود و پرانرژی
وتصویر استاد و ببینم ک از شوق هم کلی گریه کرده بود و چ انرژی داشت و چقددد خوشحال بود از اینکه دست خدا شده بود و مادرش قبل مرگش ب آرزوش رسیده
الهی صدهزار مرتبه شکرت
بعد صدای مادر اومد ک گوشیتو ببند و من صدارو بستم و نگاه کردم
و اومدم کامنت بنویسم ی کم نوشتم ک دیگه خوابم اومد گفتم خدایا فردا صبح زود بیدارم کن تا بقیه اش و باعشق بنویسم اونم تو سکوت
دیروز ی اتفاقی افتاد داشتم عکسهای گوشی قدیمی و نگاه میکردم ک دیدم چقد تغییر کردم
و عکس خواهر زاده ام ک چهل روزش بود و دیدم ک الان یکسال 3 ماهشه و اصلا همه جا این تکامل و رشد و میتونی ببینی و لذت ببری
قبلش ک داشتم خواهر زاده مو نگاه میکردم و تو دلم قربون صدقه اش میرفتم گفتم ببین زکی این بچه یک سلول بوده هاااا با تقسیم همین سلول هرکدوم از سلول ها آگاهانه ث با هدایت خداوند ی قسمت از بدن و شکل داده
سر ،دست،و پا
چشم
قلب
و…
و شده این موجود زیبا و بعد ب خودم نگاه کردم و خواهرم ومادر و..
دیدم همه ی ما از این مسیر ب اینجا و این مرحله رسیدیم
هرکدوم از ما یک معجزه ی خداوندیم الله اکبر عظمتت و شکر
بعد ما فکر میکنیم همیشه همین جوری بودیم
از ازل و یادمون میره ک ی قدرتی فراتر از همه ی قدرتها
مارو با تکامل از یک نطفه ی ناچیز خلق کرده.
و بعد میگیم با این شرایط فعلی نمیشه به خواسته ام برسم
در صورتی ک خدایی ک مارو از هیچ از عدم خلق کرده براش کاری نداره ک خواسته ی مارو خلق کنه البته با تکامل ن یکباره
با باورکردن قدرت خداوند و تغییر افکارمون و منطقی کردن امکان پذیر بودن تحقق خواسته مون
مث تغییراتی ک مادر استاد از درون دادن و بر ترسهاشون غلبه کردن و قدرت و دادن ب الله یکتا و ب راحتی توسط استاد راهی سفری شدن ک آرزوشون بود و الان درکنارش عکس گرفتند
این نشون میده ک میشود و رسیدن ب خواسته ها چقد مقدس و الهیه
چقد باعث گسترش جهان میشه
چقد بقیه رو تحت تاثیر قرار میده
جقد ایمان بقیه رو قوی تر میکنه ک میشود ک امکان پذیراست الهی صدهزار مرتبه شکرت
+++++++++++++++++++++++++++++
خلاصه داشتم میگفتم ،آجی مو صدا زدم گفتم بین سارا اینجا چقد کوچیکه گفت ارررره
ببینم گوشی رو ونگاه کرد
اونم گوشی و داد ب آجی دیکه ام ک ببینه و اونم دید
بعد دید ی فایل روی صفحه بالای گوشی هست پلی شو زد
و صدای استاد تو خونه پخش شد
ک آجیم سریع قطش کرد گفت مااااماااان زکیه هنوز داره عباسمتش گوش میده
و مادر کلی عصبانی شد و گوشی و ازم گرفت ( ک میتونستم با هنزفری گوش بدم فایل ها رو باهاش)
و انگار ک یک مجرم و دستگیر کرده خخخخخخ
هیچی نگفتم ن ب خواهرم ن ب مامانم
چون هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
ولی درسی ک گرفتم این بود ک تو حریم خصوصی کسی دخالت نکنم و گوشی کسی دست نزنم کاری ک خواهرم کرد
در هر صورت هراتفاقی بیفته خیره برای من
باعث شد مصمم تر بشم برای ادامه ی مسیر
و دیشب برای شام وقت نکردم سبزی از باغچه بچینم پدر خییلی عصبانی شد ک کلی حرف زد بهم ک اگه زکیه ی قبل بودم ساکت نمیموندم
در عوض ب خودم گفتم ببین زکیه خدا ب این کنترل ذهنت پاداش ها میده صبور باش
و خداروشکر کردم بخاطر وجود پدرم چون بهم کمک کرد ک خواسته هام و بشناسم برای
ویژگی های مردی ک میخوام درآینده باهاش زندگی کنم
ک اولا اینقد آدم صبوری باشه ک ب این حاشیه ها بخنده و بی اهمیت باشه براش
تو هر شرایطی بااحترام باهام صحبت کنه
حتی اگه خسته و ناراحت باشه از چیزی.
و راحت و با نهایت احترام خواسته اش رو مطرح کنه.
هرکاری ک انجام میدم تو خونه باعشق ازم تشکر کنه و قدر دان وجودم باشه و همیشه سپاسگزار داشته هاش باشه
ب همه احترام بزاره تو کارهای خونه کمکم کنه
و فقط ازش عشق دریافت کنم
تحسین کنه زیبایی ها رو
مشوق من باشه
ایمان قوی داشته باشه ب قدرت خداوند و پشتکار داشته باشه
و مسئولیت زندگیشو بعهده بگیره
ازخودش مراقبت کنه
اهل مسافرت و تفریح باشه
و از لحاظ مالی ثروتمند باشه
دست و دلباز باشه و باعشق ببخشه ب دیگران
و تو مسیر توحید باهم پیش بریم
اینا نشون میده من تغییر کردم و صبور ترشدم بهتر شدم تو کنترل ذهن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
بخاطر صدای زیبای پرنده ها
آواز خروس های قشنگمون
روشنی هوا
پتوی گرم و نرم، خواب راحتم
الهی شکرت ک دیروز خیلی عالیهدایتم کردی برای الگوی بیلرسوت بچگانه برای خواهر زاده ام
امروز میخوام برش بدم خودت خییلی زیبا در دستانم جاری شو و بدوز برام تا من لذت ببرم
و ب گسترش جهانت خدمت کتم
الهی شکرت بخاطر کلاه بافت زیبایی ک هدایتم کردی و دوختم خیییلی عالی شد مرررسی
خدایا شکرت بخاطر چرخ قشنگم ک عالی مث یک مررررد داره برام کار میکنه
سپاسگزارم بابت اینکه همیشه داری هدایتم میکنی
الهی شکرت بابت غروب بسیار زیبای دیروز چقدددد خوش رنگ بود با ابرهای صورتی و بنفش و قرمز و زرد
آسمان آبی و ابرهای سفید کپول و نو خورشید
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر وجود مقدس و ارزشمندم
مررسی ک بهم فرصت زندگی دادی
خدایا شکرت بخاطر آب گرم روشویی تو هوای سرد
مرررسی بابت نعمت بخاری و گاز
شکرت بخاطر سلامتی
شکرت ک بهم اجازه میدی قرآن بخونم خودت ظرف وجودم و بزرگتر کن تا بهتر درک کنم
خدایا شکرت دیروز کلیدی با خواهر زاده ام بازی کردم عشق کردم لذت بردم
عاشقتممم خدای قشنگم مرسی ازت
سپاسگزارم از مریم عزیزم بخاطر این پروژه ی الهی و این آگاهی ها ناب استاد قشنگم
و کامنت هلی فوق العاده ی دوستان عزیزم
عاشق همه تونممممم بوس ب روی ماهتون
سلام به دوست توحیدی و ارزشمند و دلبرم،زکیه جان
بینهایت ازت سپاسگزارم و تحسین میکنم این قلب روشنت رو که میتونی انقدر قشنگ تحسین کنی،مرسی از تموم مهربونی هات…
ولی خداوکیلی،نمیگی رفیقت مثل کارآگاه گجت همه جا دنبال نشانه های هدایته!؟این چه جور آدرس دادنه!؟چشمام چپ شد تا عکس مایک زرافه بغل رو پیدا کردم:))))) که برم کامنت خودمو بخونم ببینم چی نوشتم….حالا این همه گشتم چی شد!؟من اصلا اونجا کامنت ننوشته بودم که زکیه:)))) ایستگاه کردی منو و داری میخندی!؟:))) دارم برات…یکی طلبت.
ولی درکل ماچ به کله ت!مرسی برای تموم انرژی مثبتی که فرستادی،برات بهترین هارو آرزو میکنم،از هرچیزی که خودت میخوای…جات روی دوش خدا سفت و محکم…زندگیت پر ازنور…عاششششقتم.
سلام ب سعیده ی قشنگم
خوبی عزیزدلممم
نمیدونی چقددد خندیدم ب حرفات و آدرس دادن خودم
حتی الانم با خنده دارم برات مینویسم
رفتم کامنت های خودم و نگاه کردم و اون قسمت و پیدا کردم قسمت 85 سفر ب دور آمریکابود خخخخ
و دیدم ک کامنتت نیست باورم نشد خودمم تعجب کردم حتما مال ی فایل دیگه بوده و چون همزمان دیدم یادم رفته
واز اونجایی ک هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
حکمتی درش بود ک من دوباره هدایت بشم ب کامنت خودم
و یک نقطه ی آبی زیبا و پرانرژی از شما دوست قشنگم داشته باشم و باعث کلی بخندم و حالم عالی بشه
و همیشه دوسداشتم ی نقطه ی آبی ازت دریافت کنم ک امشب خداوند بهم هدیه داد
و بهم گفت مث سعیده ی من برای من باش
ثابت قدم باش و تسلیم و بهم اعتماد داشته باش
هرچی ک بخوایی بهت میدم
فقط بندگی منو بکن منم برات خدایی میکنم
عاشقتمممم سعیده جانم مرررسی بخاطر تک تک کامنتهایی ک مینویسی و با عشق آگاهی هاتو با ما ب اشتراک میزاری
با تمام قلبم دوستدارم و بهت افتخار میکنم مرسی ک هستی و مرررسی ک مینویسی
قلبتو میبوسم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ“15” سوره ذاریات
همانا اهل تقوا در باغها و (کنار)چشمهها (جاى دارند)
آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ «16»
آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کرده دریافت می کنند؛ زیرا که آنان پیش از این همواره نیکوکار بودند.
کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ «17»
آنان اندکی از شب را می خوابیدند [و بیشتر آن را
به عبادت و بندگی می گذراندند.]
وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ «18»
و در سحرگاهان، استغفار مىکردند.
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «19»
و در اموالشان، براى سائل و محروم حقى بود.
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ «20»
و در زمین براى اهل یقین نشانههایى (بر توحید، ربوبیت و قدرت خدا) است.
وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «21»
و در (آفرینش) خودتان (نیز نشانههایى از قدرت، عظمت و حکمت الهى است.) پس چرا (به چشم بصیرت) نمىنگرید؟
وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ «22»
و رزق شما و آنچه به آن وعده داده مىشوید، در آسمان و عالم بالاست.
فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ «23»
پس به پروردگار آسمان و زمین سوگند، این سخن ما حق است همچنان که شما سخن مىگویید. (همان طور که در سخن گفتن خود شک نمىکنید، در گفتههاى ما نیز شک نکنید.)
===============================
سلام بر استاد عزیز و مریم بانوی نازنین و دوستان عزیزم
الهی که حال دلتون عالی عالی باشه
سپاسگزار خداوندم که آگاهیهای این فایل ارزشمند رو بگوش جان میشنوم
آخی یادش بخیر عکس مامان استادو دیدم با لباس احرام یاد خاطرات شیرین سفرهای مکه من و همسرم و دخترام و پدر و مادرم افتادم، زمانی که ما 9 سال بخاطر ماموریت کاری همسرم در قطر زندگی می کردیم، که با عربستان سعودی هم مرزه، و مکه رفتن از اونجا خیلی راحت بود و ما چند بار رفتیم یه بارشو هم با ماشین خودمون رفتیم…
سعی بین صفا و مروه، نماز درمقام ابراهیم، رفتن به عرفات سنگ زدن به شیطان، قربانی کردن، بالا رفتن از کوه و رسیدن به غار حرا…
مثلاً اومده بودم کامنت بنویسم! فرو رفتم تو خاطرات و تجربه های شیرین
خدایا شکرت هزاران بار شکرت
——-
استاد با رسیدن به آزادی مالی دستی از دستان خداوند شد و تونست مادرشو بفرسته مکه که یکی از بزرگترین آرزوهای خودش و مادرش بود
و به عقیده استاد شرایط رفتن مادرش به مکه زمانی فراهم شد که ایشون تغییر کرد، ترسهایی رو گذاشت کنار، ایمان و شجاعتهایی نشون داد و کارهای زیادی انجام داد
یعنی باز میرسیم به این قانون که هر کسی خالق زندگی خودشه
وقتی که ما به خواسته مون میرسیم
رسیدن به خواسته ها یک امر مقدسه
وقتی که ما به خواسته مون میرسیم جهان پیشرفت می کنه
وقتی که ما به خواسته هامون میرسیم، چه در زمینه مادی و ثروت باشه یا معنوی، یا سلامتی یا روابط؛ افراد زیادی رو تحت تاثیر خودمون قرار میدیم، از جمله همسر، فرزند، پدرو مادر، دوست، همکار، جهان
برای رسیدن به خواسته هامون یه سری کارهایی رو باید انجام بدیم که هماهنگ با خواسته باشه
و یه سری کارهایی رو که ناهماهنگ با خواسته هست نباید انجام بدیم
باید بتونیم ورودیهامونو کنترل کنیم، هدفهامونو مشخص کنیم، و در جهت اهدافمون حرکت کنیم
تمام اتفاقات زندگی ما رو کانون توجهمون و باورهامون بوجود میاره
ما با افکار و باورهامون در مدار خاصی قرار میگیریم
جهان رو بصورت مدارهای متحد المرکزی ببینیم که بی انتها هستند
از پائین ترین و بدترین و تاریک ترین مدار اسفل السافلین، تا بالاترین و بهترین و روشن ترین مدار که بهشته
درجه درجه از تاریکی به روشنایی تغییر می کنن
هر چقدر به مدار بالاتر و روشن تر بریم
اتفاقات بهتر و نعمتهای بیشتری رو تجربه می کنیم، ایده های بهتری رو تجربه می کنیم، آدمای بهتری وارد زندگیمون میشن، درآمدمون بالاتر میره، همه چیز در اون مدارها ساده تر و راحتتره
کاری که باید انجام بدیم اینه که بیاییم با افکارمون با باورهامون خودمونو به مدار بالاتر برسونیم،
با(کنترل ورودی ها، چیزهای نامناسب رو نشنویم و در موردش صحبت نکنیم، با کنترل تمرکز و ایجاد باورهایی که بما احساس قدرت میده ایمان میده،احساس توکل میده، احساس خوب میده، با دیدن نعمتهامون، با سپاسگزار خداوند بودن، با تغییر زاویه دیدمون به هر مسئله جوری که ازش انرژی و قدرت بگیریم بجای اینکه مایوس و ناراحتمون کنه
بحث تکامل رو هم کاملاً باید درک کنیم و در نظر بگیریم که تغییر مدارها یکشبه اتفاق نمی افته
ابتدا ذهن مقاومت می کنه، باید ادامه بدیم تمرین کنیم روی خودمون کار کنیم
و رویاها به حقیقت می پیونده
هیچ آرزویی اونقدر بزرگ نیست که بهش نرسیم
خیلی وقتها رویاهامونو بعلت اینکه باور نداشتیم که بهش میرسیم،چنان فراموش کردیم که کلاً از مدارش خارج شدیم
ولی می بینیم استاد که یه آدم کاملاً معمولی و بدون هیچ مقام و موقعیت خاصی بوده تونسته به خواسته هایی برسه که خیلیها در رویاهاشونم نمی تونن تصور کنن، باور می کنیم که میشود، میشود
استاد هم با نتایجش بما میگه میشود میشود، و هم در فایلهای هدیه و دوره ها باعشق و با صداقت راهش رو بما آموزش میده
مواظب باشیم شرایط فعلی ما رو وادار به تسلیم نکنه، ما رو از اهدافمون دور نکنه
باید بتونیم رویاهامونو توی ذهنمون نگهداریم، بهش بال و پر بدیم، تغذیه اش کنیم، خدا رو باور کنیم، از تواناییهامون استفاده کنیم
باید حرکت کنیم، در مسیر درست
اگر در مسیر نادرست یعنی ناهماهنگ با خواسته حرکت کنیم هرچقدر بدویم هی دورتر میشیم
باید توقف کنیم، فکر کنیم، باورهامونو درست کنیم، و بعد در مسیر درست حرکت کنیم
اگر در مسیر علایقمون حرکت کنیم، با باورهای درست، با ایمان و توکل، نه خسته میشیم نه مایوس میشیم وسط کار،مسیر رو با عشق میریم و لذت میبریم، و خود مسیر میشه نتیجه
فایلها روبارها و بارها باید گوش کنیم و نت برداری کنیم تا خوب جابیوفته تو ذهنمون، و هربار چیزهای جدیدی میشنویم بخاطر اینکه مدار ما تغییر می کنه و کمی بالاتر میره، و در مدار جدید درک ما بهتر میشه و لامپهای جدید تو ذهنمون روشن میشه
و مسیر انتهایی نداره، تا وقتی که زنده ایم باید حرکت کنیم، توقف در دنیای مادی وجود نداره، ما یا در حال سقوط هستیم یا در حال صعود
اگر رو خودمون کار نکنیم سقوط می کنیم
با عشق در مسیر درست حرکت کنیم، خوب زندگی کنیم، لذت ببریم از زندگی، و با این روش میتونیم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بکنیم
—–
خدا رو شکر که با حضور متعهدانه در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر، تمام صحبتهای استاد در این فایل بصورت عملی دارم تجربه می کنم
تنها کاری که باید بکنم اینه که پر قدرت همین مسیر رو ادامه بدم
از خدای مهربان درخواست می کنم که خودم و همه شما دوستان عزیزم در این مسیر ثابت قدم باشیم
همه چی به ما گفته شده ، ما فقط داریم به یاد میاریم ، چقدر این یه جمله استاد جای فکر کردن داشت برای من ،
همین الان داشتم قرآن و مطالعه میکردم که بلند شدم از سر جا نمازم ، چقدر این جمله خوب بود ، چقدر صبحای جمعه رو دوست دارم که بیشتر برای خودم وقت میگذارم و بیشتر به خودم رسیدگی میکنم و در کنار خودم وقت میگذرونم ،
چقدر خوشحال شدم وقتی استاد گفتند واای به وقتی که چندین سال این کارو انجام بدی ، حسم خوب شد وخوشحال شدم پس میدونم و مطمعنم که منم میرسم خدای من شکرت
هیچ رویایی نیست که ما نتونیم بهش برسیم ، وای از آرامشی که این جمله بهم میده ،
اتفاقا باید صبر کنی ، باوراتو درست کنی بعد در مسیر درست حرکت کنی ،
دویدن با لذت با شادی ،
چه حس خوبیه گوش دادن به صحبتای استاد ، انگار دنیا واست آروم تر میگذره ،
به نام خدایی که از رگگردن به ما نزدیکتر است.
سلام استاد جان. سلام به قلب تسلیم شده شما
سلام به استاد شایسته جانم
و سلام به همه دوستان خوبم
با لبخند رضایت می نویسم. با جوشش قلبی که خدا آرومش کرده، یک مسیر از شکفتگی قلبم تا عرش کبریایی پروردگار…
مسیری که توش نعمتها و رضایتهاست.
درست از زمانی که بنده ی کمی بهتری شدم،
آرامش آمد،
درآمد روزافزون آمد،
عزت بیشتر آمد،
دستگیری از خانواده و فراتر از اون آمد،
سپاسگزاری بیشتر آمد،
اشکهای شوق گلوله گلوله آمد،
هم فرکانس تر شدن با همسر آمد،
سفرها و تفریحات بیشتر آمد،
دوستان بهشتی و ارتباطات دلخواه آمد،
رفاه بیشتر آمد،
معنوی تر شدن آمد،
دوره های بیشتری از استاد در پروفایل شخصی آمد،
خلاصه که بهشت آمد….
خدای من با چه زبونی ازت تشکر کنم؟
من فقط کمی بهتر از قبل دارم عمل می کنم اما تو هزاران برابر پاداش دادی.
چند روز پیش نشستم و نعمتهای مادی که از پارسال این موقع وارد زندگیمون شده رو لیست کردم. باورم نمیشد که هرچی می نویسم تمومی نداره.
یک لیست بلند بالا نوشتم با جزییات و ارزش مادیشون.
چقدر این لیست به سپاسگزارتر شدنم کمک کرد.
به یاد آوردم که چقدر خدای وهاب من بر سرم منت گذاشته و چقدر پول بیشتری وارد زندگیمون شده که اینهمه خرج کردیم و اینهمه هم پس انداز داریم، تازه همه اینها جدا از خرجهای روزانه و تفریحات و رستوران رفتنها و بلیط برای خانواده هامون خریدنها و ضروریات و غیرضروریات زندگیمونه.
به یاد آوردم با قرار گرفتن من و همسرم در مدارهای بالاتری از ثروت، برای پدرم بلیط رفت و برگشت گرفتم که بیاد پیشم.
به مادرم پول خرید برای فروشگاهش رو چندین بار قرض دادیم.
برای خواهرم چندین بار خریدهایی انجام دادم که هزینه اش رو در اون زمان نداشت بده.
این هدیه ها و کار راه انداختن ها (که البته فقط من و همسرم وسیله ای از جانب خدا بودیم) بارها و بارها و بارها فقط در همین یک سال رخ داد.
و چه دعاهای خیری! چه حجمی از انرژی مثبت وارد زندگیمون شد.
می دونید، فقط صرف کمک مادی کردن نیست که خوشحالت میکنه،
بلکه از اینکه توانگری تو نمودی از جلوه پروردگاره و تو به نوعی داری نور و نعمت پروردگار رو در جهان منعکس می کنی لذتبخشه،
اینکه باعث انتشار امید میشی، اینکه موفقیت تو دل پدر و مادرت رو شاد میکنه لذتبخشه.
اینکه دیگه نگرانت نباشند، و با خیال آسوده در موردت حرف بزنند دلچسبه.
اینکه وسیله خیر رسانی به خلق بشی و هروقت کسی نیاز مبرم داشته باشه بدونن که یکی هست که میتونن رو کمکش حساب بکشن و بهت زنگ بزنن خودش یک نعمته.
آدمها دعوتت می کنند به کار خیر، اینش قشنگه.
دلم می خواد از یه جنبه دیگه شکوه و عظمت نعمت ثروتمندتر شدن رو بهش نگاه کنم.
وقتی نعمتهای مادی زندگی زندگیت بیشتر میشه، عزت نفست بالاتر میره و حرفهات تاثیرگذارتر و آرامش نهفته در کلامت عمیقتر میشه، این میشه که وقتی کسی از عزیزانت با قلب ناآرام و روح نگران باهات صحبت میکنه در لحظه حرفهایی رو خدا روی زبونت میاره که اون شخص بهشون نیاز داره تا به نعمتهای خدا وصل بشه.
من این رو در آخرین مکالمه تلفنی با مادرم تجربه کردم، خدا به جای من حرف زد و دلنگرانی مادرم رو با احاطه شدن در جریانی از سپاسگزاری بابت داشته هامون از بین برد.
من آروم شدن مادرم رو لمس کردم وقتی قلبم از نعمتهای خدا براش حرف زد.
و سه چهار روز بعدش که غرق در نور شد من فقط خدا رو شکر کردم که تونسته بودم اون احساس عمیق سپاسگزاریم رو بهش منتقل کنم و دست خداوند باشم برای آروم کردن قلبش.
من قبلا هم روی معنویتم کار کرده بودم، قبلا هم با افراد هم فرکانس درباره اش صحبت کرده بودم.
اما وقتی ثروت در زندگیم بیشتر شد این معنویت رنگ و بوش بهشتی تر شد، مستدل تر شد. با سند و مدرک های بیشتر.
دلیل های بیشتری برای سپاسگزاری داری. خاطره های بیشتری داری که با عشق تعریفشون کنی و پز این خدای روزی رسون رو باهاشون بدی. ( پز دادن نه از جنبه فخرفروشی، بلکه افتخار کردن به وجودش)
نمی دونم منظورم رو خوب بیان کردم یا نه.
ثروت با خودش فروتنی میاره بر خلاف چیزی که توی مغز ما فرو کردند اینهمه سال.
ثروت به همراهش کوچکی کردن در برابر عطمت رب میاره.
ثروت اعتبار میاره اگر از جانب خدا بدونیش.
اگر سرت جلوی خداوند به زیر افتاده باشه و فکر نکنی خودت کسی بودی.
خدا ازم قبول کنه این مناجات شبانه رو. حرفهای زیادی تو دلمه که کلمات مناسبی براش پیدا نمی کنم که بنویسم.
امشب افکاری از سرم گذشت که می خواست اذیتم کنه اما آگاهانه فرمون رو چرخوندم به سمت سپاسگزاری و نعمت ها.
و صدای شکستن یک لیوان وسیله ای شد تا بیدار شم و کامنتهای این جلسه رو بخونم و قلبم آماده نوشتن بشه.
الهی شکر برای لیوانی که شکست و منو به تو نزدیکتر کرد.
به نام خدا
((نتایج شیرین ))
سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جون مهربون
چندوقتی هست که کامنت نزاشتم همش یه حسی بهم میگه بنویس و همزمان یه حس دیگه هم میگه ننویس
و من به حرف ننویس بیشتر گوش میکردم
میگفتم نکنه فقط هدفت از نوشتن اینه که کامنتت خونده بشه
باید هدفت چیزای والاتری باشه و آره انگار کمالگرایی مانع از نوشتن میشد
شروع پروژه مهاجرت به مدار بالاتر برای من خیلی قشنگ بود
خوب بهتره از اینجا شروع کنم
ما دوتا خونه داریم و شغلمون بازسازی خونست و از اونجایی که توآغاز مسیر هستیم خونهای که میخریم رو بعد از بازسازی و حتی تو حین بازسازی خودمون توش ساکن میشیم یه جورایی طبق گفته استادکار و تفریح و عشق و زندگیمون همه باهمه هیچکدوم از هم جدا نیست
مدتیه که ما اینخونهای که توش ساکن هستیم رو برای فروش گذاشتیم و فروش نرفت
قصد فروش خونه دوممون رو نداشتیم اما خوب گفتیم اونو برای فروش بزاریم اون خونه رو چون از اول رهن دادیم به مستاجر نتونستیم بازسازیش کنیم ولی خوب توهمین شرایط هم خیلی دلباز و تروتمیزه نورگیره تو یه کوچه عریضه و یه محلهی خوشنام اونم برای فروش گذاشتیم ولی برای اونجا هم به قیمتی که میخوایم مشتری پیدا نمیشه و هر کسی میدید پیشنهاد کمتری میدادو یه عیب رو خونه میزاشت
این وسط من اما بیشتر به مستاجرمون فکر میکردم که بندگان خدا با این رفت و آمد مشتریها اذیت میشن و چون تو خونه پدرم مستاجری کشیدم حالشون رو درک میکردم و از طرفی خودم رو جای اونا میزاشتم و میگفتم این همه پول برای رهن داده باشی تا آسایش داشته باشی ولی با رفت و آمد مشتریا مدام آرامشت به هم بخوره ، من خوب خودم هم همین شرایط رو دارم مشتری میاد و میره مدام ولی خوب من خودم خواستم شغلمه اون بندگان خدا چه گناهی دارن که باید اذیت بشن
حدود دو هفته پیش بود به همسرم گفتم من میخوام برم و از مستاجرمون معذرت خواهی کنم به خاطر مزاحمتهایی که ایجاد کردیم براشون و شرایطمون رو توضیح بدم و بگم ما اصلا قصد آزار و اذیتشون رو نداریم و خلاصه دلجویی کنم ازشون
یه جعبه شیرینی خریدم و رفتم به اون خونمون برای عذرخواهی و دلجویی از مستاجرمون
ما تا به حال همدیگه رو ندیده بودیم خانم مستاجرمون بسیار مهربون و خوش برخورد بودن
من گفتم که ببخشید ، و گفتم به خوبی درکشون میکنم و شرایط اینطوری پیشاومده وگرنه که بهترین مستاجری هستن که تا بهحال داشتیم ،اون خانم گفتن اولین باره که میبینن یه صاحبخونه برای دلجویی با یه جعبه شیرینی میرن پیش مستاجرشون و کلی خوشحال شدن خلاصه من یه دوساعتی اونجا بودم و با اون خانم صحبت کردم و کلی حالم خوب شد
تو اون تایمی که من توی اون خونه بودم دیدم چقدر دوسش دارم خونمون رو چه انرژی مثبتی داره چقدر دلبازی
و پیاده تا اون محله رفتم و کلی از محلش هم خوشم اومد از خانوم مستاجرمون شمارش رو گرفتم و بهشون گفتم از اینبه بعد قبل از اومدن مشتری من بهتون زنگ میزنم اگه از همه لحاظ شرایطش رو داشتین هماهنگ میکنیم تا بیان کسی هم بیهماهنگی اومد راهش ندین
از اونجا که اومدم به همسرم گفتم چقدر خونمون رو دوست داشتم و چه حس خوبی داشت
تو این مدت که مشتریا میرفتن و یا املاکیا و عیب میزاشتن رو خونه ما خودمون هم یه کم فکر میکردیم ارزشش پایینه اما وقتی من دوباره رفتم تو خونه دیدم واقعا ارزشمنده و حیفه که بخوایم جوری باهاش برخورد کنیم که میخوایم هرچه زودتر از دستش راحت بشیم
و کلی تو فکر رفتم
من و همسرم خیلی با هم صحبت میکنیم و شبش با هم نشستیم به صحبتکردن و گفتن خوبیهای خونمون
و من به همسرم گفتم مطمئنم که اوضاع ملک خوب میشه همونطور که قبلا هم این اتفاقات افتاده ولی خوب شده
اما ما باید صبر کنیم
گفتم این خونهای که توش هستیم یا اونیکی خونمون هر دوشون ارزشمندن ما با کلی شوق و ذوق خریدیمشون و آگاهیم به همه حسنهاشون
نباید بزاریم حرف بقیه و بعضی شرایط ما رو از خوبیهای ملکهامون غافل بکنه
و ما با هم حرف زدیم و زدیم و زدیم تا به اینجا رسیدیم که اصلا ما چرا عجله و اضطراب داریم که بفروشیم اونجارو
و به نتایج جالبی رسیدیم
یه جورایی انگار ذهنمون رو کندوکاو کردیم و به این نتیجه رسیدیم به خاطر حرف مردم ، به خاطر اینکه حس میکنیم داریم عقب میمونیم از بقیه، به خاطر اینکه انقدر داریم به ماشین مدل بالاتر فکر میکنیم که دیگه انگار داریم کمتر لذت میبریم از این ماشینی که چقدر موقع خریدنش خوشحال بودیم ، چقدر آسایش و آرامش ما رو بیشتر کرده ،
ببینین این احساسات انقدر ریز و مخفی بودن که ما خودمون بعد از ساعتها حرف زدن بهش رسیدیم
و با خودمون گفتیم شاید حس و حال یه کسی که اصلا خونه و ماشین نداره از مایی که دوتا خونه داریم و ماشین خوب بهتر باشه
بله ما تو دام مقایسه افتاده بودیم
تو دام حرف مردم
تو دام اثبات خودمون به بقیه
ما خودمون رو تو یه میدون نبرد میدیدیم که باید تلاش سخت فیزیکی بکنیم برای برنده شدن توش که ای دریغ تازه برنده هم نمیشی با این روند
و اومدیم نعمتهامون رو شمردیم
بی اغراق ما با شمردن نعمتهامون فهمیدیم خیلی خوشبختیم خیلی زیاد
اول از همه اینکه عاشقانه هم و دوست داریم و بهترین رفیق و همدم و همصحبت برای هم هستیم
مادو تا بچه سالم و زیبا و شیرین و خوش سر زبون داریم
هفت ساله از عقد و ازدواجمون گذشته و تو این مدت دو تا خونه خریدیم
هیچ بدهی و قرض و وامی نداریم
آزادی زمانی و مکانی داریم
عاشق شغلمون هستیم
سالم و سلامتیم
ما تو قم زندگی میکنیم و بارها و بارها خداروشکر کردیم به خاطر اینکه اینجا هستیم ، چون برخلاف باور اکثریت مردم قم شهر بسیار زنده و قشنگیه ، اکثرا هوا آفتابیه و مردم مهربونی داره ، اتفاقا من از وقتی ازدواج کردم و اومدم به این شهردیدم چقدر دخترا آزاد تیپ میزنن و کلا آزادن ، قیمتا به شدت پایینتر از همه جای ایرانه ، و کلی خوبیای دیگه که این شهر قشنگ داره
ما اهل تفریحات سالم هستیم ، کلا خیلی سالم و درست زندگی میکنیم
به روز بودن و دوست داریم اما خداروشکر تو دام عمل و جراحی و عجیبغریب بودن نیفتادیم
اهل عیبجویی و مسخره کردن کسی نیستیم
سرمون تو کار خودمونه و تمرکزمون رو زندگی خودمونه
تو این یک سالی که توی این محله هستیم جز خوبی از همسایهها ندیدیم و ما هم به کسی آزاری نرسوندیم
ما این کوئیک قشنگ رو داریم که باهاش کلی دور میزنیم مسافرت رفتیم و تو زمستون گرمه و راحت و تو تابستون خنک
و دیدیم انقدر نعمتهامون زیاده و نتایج عالی گرفتیم که واقعا قابل تحسین اما این مقایسه و حرف مردم انقدر سوسکی میان تو ذهن آدم و ذهن هم هی به آدم این حس و القا میکنه که دیر شده باید بجنبی ، عجله کنی
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
حس میکنی گل وسط قالی هستی ولی در واقع برای مردم اون گلای کوچیک حاشیه قالی هستی
ولی میبینی نه بابا آدما انقدر که تو فکر میکنی درگیر تو نیستن ، ننشستن زمین خوردنتو ببینن یا لحظه شماری نمیکنن واسه پیشرفتت اونا سرگرم زندگی خودشونن و زندگی تو و حرف زدن راجعبه تو در حد همون حرفه
و تازه اصلا گیریم به فرض هم که درگیر ما باشن و مگه مهمن تو زندگیمون مگه تا خودمون اجازه ندیم میتونن تاثیر بزارن
بعد از این صحبتای ما استاد فایل اجابت دعا و حرف مردم رو گذاشتن انگار که دقیق برای ما گذاشته بودن
و یه فایل دیگه که خیلی تاثیر گذاشت رومون فایل 《تحقق خواستهها》بود اون قسمت که استاد گفتن اگه به پونزده سال پیش برگردن بیشتر لذت میبرن حتی از یه لبخند ،حتی از یه پروانه
و خداروشکر بعضی روزا انقدر غرق لذت از زندگیم میشم که انگار تو ابرام تو آسمونا و باز شدن قلبم رو احساس میکنم و اشک از چشمام میاد
خداروشکر به خاطر همهی نعمتهاش ، نعمتهای بی حدوحصر و بی حسابش
به خاطر اینکه جاهایی به من کمک کرده و کارایی برام کرده که اسمش فقط معجزست
ممنونم ازتون استاد جان و مریم عزیز
در پناه خدا باشین
سلام خانم سیفی عزیز
چقدر کانت شما رو دوست داشتم چقدر به شرایط من نزدیک بود من هم دقیقا تو همین شرایط هستم و خیلی تلاش برای جابجایی خونم کردم ولی تا امروز اتاق نیوفتاد
بلاخره تصمیم گرفتم که تسلیم امر الهی باشم تا خداوند در زمان مناسب من را در مکان مناسب و به سمت خونه دلخواهم و انسانهای شریف و دوست داشتنی که دستان حداوند برای رساندن من به تمامی خواستهام هستن هدایت کنه
براتون بهترینها را ارزومیکنم امیدوارم در کنار همسر و فرزندان دلبندتان سلامت و شاد و پیروز باشید
ممنون از کامنت عالی و تاثیر گذارتون
و شکر خدای مهربان که من را با استاد عزیزم و شما دوستان و همسفرهای عزیز و هم فرکانس اشنا کرد
دررهر لحظه در پناه خدای مهربان و روزی رسان باشید
سلام لیلای عزیزم
چه قدر چهرهی زیبایی دارین
چه قدر موهای قشنگی دارین
من به دو تا چیز طبق تجربه تو همین مدت کوتاه رسیدم
اونم همزمانی ،یعنی این و میدونم که خدا همیشه تو بهترین زمان درارو باز میکنه ،گرههارو باز میکنه ،راجعبه فروش خونههامون هم دقیقا خدا همیشه تو بهترین زمان خونههای ما رو فروخته و یا نزاشته جایی رو که به نفعمون نیست بخریم ، پس خیالتون راحت که جابجایی خونه شما هم تو بهترین زمان اتفاق میفته
و یه مورد دیگه رها کردنه
وقتی رها میکنی و تسلیم میشی و آرامش خودت رو حفظ میکنی و اعراض میکنی خدا دیگه برات سنگ تموم میزاره
مرسی ازت که برام نوشتی دوست خوبم
ممنونم از انرژی خوبت
سلام خانم سیفی عزیز
چقدر لذت بردم از کامنتتون
چقدر حال خوب و صداقت موج میزنه تو نوشته هاتون
چقدر عشق و مهربونی از رابطه شما با همسر و بچه های نازتون احساس میشه
بهتون تبریک میگم این حال خوبتون رو
بهتون تبریک میگم که برای کنکاش کردن ذهنتون وقت گذاشتین و به این نتیجه گیری زیبا رسیدین
وقتی افسار ذهن رو بتونی در مواقع مقایسه با دیگران در دست بگیری واقعا برنده ای از هر لحاظ
وقتی به این درجه برسی که بفهمی حرف مردم فقط باد هواست و هیچ ارزشی نداره اون وقت زندگی گلستان میشه
تبریک میگم برای درک و فهمتون از قانون
بهترین هارو براتون آرزو میکنم برای خودتون و همسر عزیز و بچه های نازتون
در پناه و آغوش خدا باشید
سلام به شما آقای مولانی
متاسفانه مقایسه و حرف مردم چیزیه که آدم اگه حواسش نباشه میندازتش تو باتلاق
جوری که انگار آدم نمیتونه تصمیمات درست بگیره ، و هی اشتباه میکنی و ذهنتم به ماهرانهترین شیوههای ممکن توجیهش میکنه
ولی خوب اگه تو مسیر باشی و هی از خودت سوال بپرسی تا حد زیادی میتونی دلایل حال و احساست رو بفهمی و با منطق جوابش رو بدی
بهترین مقایسه ، مقایسه آدم با گذشتشه اون وقت نه تنها حالت بد نمیشه ،احساست خراب نمیشه بلکه به یه احساس عالی میرسی
ممنونم ازتون به خاطر انرژی مثبتی که برام فرستادین
سلام به دوست عزیزو توحیدی درسایت بهشتی .
سلام به نسرین جااانم مهربان و خوش قلبم
تحسینت میکنم عزیزم که به نجواهای ذهنیت گوش ندادی و این کامنت پر بها رو نوشتی .
میدونی نسرین جان من 15 سال ازدواج کردم و متاسفانه هنوز نتونستم صاحب خونه بشم.هربار که خواستیم خونه بخریم به دلایلی جور نمیشدالان توی خونه ی مادر شوهرم زندگی میکنیم .
خداروشکر دوفرشته ی نازنین وهمسری عالی دارم که روابطمون در همه جنبها عالیه و کاملا از زندگیم راضیم .
بخاطر وجود تضادها این خواسته رو به عنوان هدفم گذاشتم وبا تمرکز لیزری دارم برای رسیدن به صاحب خونه شدن تلاش میکنم.
به قلبم چند روزیه الهام شده که تصمیم جدیدی در این رابطه بگیرم .
دیشب داشتم به خدا میگفتم .خدایا خودت نشونه هاتو برام بفرست من از همین لحظه گوشام رو تیز میکنم برای شنیدن ،چشمام رو بیناتر میکنم برای دیدن پس باهام حرف بزن بهم بگو تصمیمم درسته.
میبینی نسرین جان چی میشه که من هدایت بشم به کامنتت که به قول خودت مدتها بود در سایت کامنت ننوشته بودی.
چی میشه که این همه خوب از موضوع مورد علا قه ی من خرید و فروش خونه صحبت میکنی.
ومن میخونم و اشک میریزم .
نسرین جان میبینی چه زیبا دستی شدی از دستان خدا.
چه زیبا پیام اور خدا شدی .
دوست دارم عزیزم .کلللی ازت سپاس گذارم
سلام عزیزم مریم جون
چقدر قابل تحسین هستی که روابط خوب و عاشقانهای با همسرت داری
وقتی تمرکزت رو بزاری رو خواستهای و در عین حال به خدا توکل کنی قطعا بهش میرسی
لذت خونه خریدن انقدر شیرینه که مهم نیست خونه اول کوچیک باشه ،قدیم ساز باشه ،از ایدهآل های آدم دور باشه مهم اول اون احساس خوب و لذت بردن
مهم اینه که آدم بدون استرس صاحباون خونه بشه یعنی بدون قرض و وام
قدم اول خریدن یه خونست هرچند اگه دور باشه از اونچه که میخواین و با طی کردن تکامل شاید تو مدت کوتاهی برسین به اون خونهای که دوست دارین
انشالا خیلی زود بیای و بگی خونه خریدین
ممنونم ازت برای انرژی مثبتی واسم فرستادی
سلام نسرین جان
چقدر کامنت شما را دوست دارم.
چقدر قشنگ و خودمونی نوشتی.
چه شغل جالبی دارید و جالب تر اینکه داخل خانه ای که میخواهید بازسازی کنید زندگی میکنید.
کامنت تان را که خواندم چقدر قشنگ دچار حس سپاسگزاری شدم.
انگار که من دو تا خانه دارم
انگار که من ماشین کوییک. زیبا دارم.
انگار تمام داشته های شما برای من بود و چقدر تحسین کردم شما را.
چه به موقع و سر بزنگاه مچ ناسپاسی را گرفتید و با شکرگزاری پرش کردید.
نوش جانت دختر دو تا خانه ات
همسر همراه و دوستت
ماشین عالی و سریع ات
دو فرزند مثل برگ گفت
الهی که خدا از خزانه ی غیبش بهت دو تا خانه ی دیگه هم بده
الهی که بدون فروش خانه ها بهت بهترین ماشین ها را بده
الهی که رابطه ات هر لحظه عاشقانه تر بشه.
الهی که از خزانه ی غیبش برای تو بباراند و بباراند دایمی، بی نهایت، فراااوان
سلام بهار خانوم عزیزم
چقدر من عکس پروفایل شمارو دوست دارم
کامنتتون پر از انرژی قشنگ بود پرررررررررر
چه دل پاک و قشنگی دارین که این همه با عشق برام دعا کردین و نوشتین
یادمه یه روزی تو مجردیم شنیدم یکی از فامیلای خیلی دورمون تو دوران نامزدی خونه خریدن خیلی تحسینشون کردم و خوشحال شدم من چند سال بعد از اونها ازدواج کردم وقتی شرایط جوری رقم خورد که مام تو نامزدی خونه بخریم من یاد احساس خوبم از صاحبخونهشدن اونا افتادم و حس کردم جهان این انرژی رو نگهداشته بود تا بهم برگردونه قطعا برای شما هم همینطوره
مرسی عزیزدلم
سلام خدمت دوست عزیزم
واقعا لذت بردم از کامنت قشنگتون خیلی روم تاثیر گذاشت وخیلی بهم کمک کرد برا تقویت باورهای قدرتمند
واقعا انسان یک درصد هم اگه فکر کنه ب خیلی چیزا میرسه ک تاالان اصلا بهشون توجه نداشته و بودن تو زندگیش و خیلی خوبه ک تمام توجه خودمون رو بزاریم رو نعمتهای زندگیمون و ب نبودشون اگه فکر کنیم میبینم ک بودنشون چقدر ارزشمنده
امیدوارم حال دلتون همیشه خوب و عالی باشه.
سلام زهرای عزیزم
ممنونم ازت به خاطر نکتهی ارزشمندی که گفتی ، آره این خیلی مهمه برای اینکه ارزش چیزی و بفهمی و قدرشو بدونی و سپاسگذار باشی کافیه فقط یک لحظه به نبودنش فکر کنی بعد میبینی که چقدر قشنگه
این روزا من عمیق که فکر میکنم و به زندگی خانوادم و اطرافیانم نگاه میکنم میبینم تو زندگی همه چیزای خیلی خیلی ارزشمنده مادی و معنوی هست
ولی انگار واسمون بدیهی میشه
مرسی برای انرژی خوبی که واسم فرستادی
سلام خدمت شما
واقعا چقدر لذت بردن از کامنت شما.
مخصوصا اون قسمتی که گفتین رابطه خیلی خوبی با همسرتون دارین .
پدر مادر من رابطه خوبی باهمنداشتن
و منم یه جورایی به قول خودتون ته ذهنم باور کرده بودم که روابط همینه دیگه زنو شوهری همینه.
ولی خداشاهده از کامنت شما خیلی خیلی لذت بردم.
و باور کردم که یه رابطه بدون دعوا 7م وجود داره دقیقا مثل استاد.
و الان از ازدواج کمتر میترسم.
یا اونجایی که گفتین از شغلتون لذت میبرین.
یا در مورد حرف مردم که استاد در جلسه 5 کشف قوانین زندگی به عنوان یکی از بزرگترین ترمز های زندگی صحبت میکنه همین حرف مردمه.
کلا کامنتتون جمله به جمله برای من درس داشت.
منم قبلا در مورد کامنت گزاشتن خیلی کمالگرا بودم ولی الان یه دو سه هفته میشه خدارو شکر خیلی فعال شدم و بعضی روزا حتی 4 تا 5 تا کامنت خوب مینوسیم.
امیدوارمشماهم از این کامنتای خوب بیشتر بزارید و مارو خوشحال کنین.
موفق و ثروتمند باشید
سلام آقای ناصری
من تو کل دوران کودکیم ، نوجوونیم، جوونیم ، بیشتر روزا شاهد دعوا و اختلاف پدرومادرم بودم ، و الان هم گاهی هستم
اما همون موقع هم تو همسایهها و اقوام میدیدم که زوجهایی هستن که فوقالعاده با هم خوبن دارن زندگیشون. و میسازن و چقدر من لذت میبردم از دیدن زندگی آرامشون
تو روابط بین دو نفر باید اینو پذیرفت که گاهی اختلاف نظر پیش میاد چون دو تا آدم از دوتا خانواده مختلف، دیدگاهها و افکار و اخلاق ، متفاوت میان زیر یه سقف
خوب طبیعی که تا بیان با هم خو بگیرن و بپذیرن همو زمان میبره و تو این بین شاید گاهی مسائلی هم پیش بیاد
اما یه رابطه خوب ساختنیه ، با عشق و منطق و گذشت
اینکه مسائل زندگی تو خونه بمونه و تا جایی که ممکنه یه زوج حرف زندگیشون و پیش کسی نزنن ،خیلی محکم به کسی اجازه دخالت ندن
من اما به اختلافات پدر و مادرم به چشم یه تضادی نگاه میکنم که برام ارزش آفریده مثلا میدیدم که مامانم خیلی پیش همه درددل میکنه و سفره عریض و طویل باز میکنه از مشکلاتش به خودم گفتم تو هیچوقت اینکارو نکن ، یا سر حرف مردم با بابام دعواش میشد مدام ، یا بابام خیلی رفیق باز بود و صدمات زیادی از این بابت خورد من هیچوقت رفیق باز نبودم و هیچکس رو به همسر و بچههام ترجیح نمیدم ، و بی نهایت درس دیگه که من از زندگی پدر و مادرم گرفتم و برام تجربه شده
میدونین میخوام چی بگم؟ میخوام بگم بیاین به اختلافات پدرومادرتون به چشم یه تضاد نگاه کنین که به کمکتون میاد و باعث میشه قدر زندگیتون رو بیشتر بدونین
مطمئن باشین که تعداد زوجهای خوشبخت خیلی بیشتر از زوجایی که مدام در حال دعوا هستن
انشالا شما هم یه رابطه سرشار از عشق و احترام و محبت رو تجربه میکنین
ممنونم از انرژی خوبتون
سلام به خانم نسرین سیفی عزیز ، دوست خوب ونازنینم وعرض ادب به همسر همراه ومهربانشون ، این برادر بزرگوار
نسرین عزیز ، وقتی نوشته هاتونوخوندم،بسیار لذّت بردم.
اون نگاه زیبا واون حرکت نرم و لطیف مثل ‘سر خوردن روی یخ ، اون مشورتها با همسر وحتی گذاشتن خودت جای عزیزی که داره با امید آرامش در خونه ی شما زندگی میکنه ودرک حال ایشون ، زاویه ی دید قدر دان زندگی فعلی بودن با نیفتادن در دام حرفهای بقیه ،
همشون زیبا ودلچسب وگوارا بود.
من هم برگشتم به زندگی خودم ، به تکاملی که نسبت به قبلم کرده بودم، نگاهی انداختم ودیدم هر جا سپاسگزار زندگیم بودم وبا شادی بهتر از اون رو خواستم ، بدستش آوردم ،
وبالعکس هر وقت به بازی وتله حرفای بقیه وارد شدم ونالیدم وغر زدم همونم باختم .
متشکرم بابت این فایل زیبا و انرژی بخشتون ، امیدوارم همواره در این مسیر درست توحیدی ، کنار هم بمانیم و بازم بالاتر وبالاتر وبالاتر بریم ، با شادی ورضایتمندی ولذّت بیشتر وحال خوش ….
سلام ژیلای عزیزم
چه قلم قشنگی دارین و چقدر با ادب و احترام برام نوشتین سپاسگذارم ازتون
وقتی عمیقا سپاسگذار میشی و حال خوب داری همون لحظه خدا بهت پاسخ میده و متوجه میشی چون به آرامش میرسی چون قلبت باز میشه ،چون دیگه دلیلی برای نگرانی نمیبینی ، و احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب
من هم معتقدم اگه آدم بخواد با منطق فارغ از مقایسه و طمع و حرف مردم به زندگیش نگاه کنه متوجه میشه چقدر نعمت داره
من هم براتون حال خوب و احساس خوب رو آرزو میکنم و باز هم ممنونم برای انرژی قشنگی که واسم فرستادین
سلام نسرین عزیز خیلی ممنونم بابت کامنت تأثیرگذارتون انگار برای من نوشتید دقیقا تمام احساسات و افکاری که داشتید رو من هم دارم تجربه میکنم خیلی ریز که گاها متوجه شون نمیشدم سپاسگزارم بابت اینکه خداوند از طریق کامنت تو به من یادآوری کرد نگاهم به داشته هام باشه که خیلی بیشتر از نداشته هام هستن
و اینکه این روزا مقایسه میکنم با بیرحمی هم اینکار را انجام میدم من باید یاد بگیرم خودم را با خودم مقایسه کنم و تحسین میکنم رابطه ی با عشق و حال خوبتون را با همسرتون و خوشحالم از اینکه همسفر زندگیت باهات هم مسیره امیدوارم این اتفاق قشنگ برای زندگی من هم رقم بخوره
سلام عزیزم
قطعا چون توی مسیر هستی اتفاقات قشنگ از این جنس و حتی بهتر هم برای زندگیت رقم میخوره
مقایسه و حرف مردم چیزیه که آدم اگه وا بده از پا درت میاره
آره منم گاهی نسبت به خودم و زندگیم خیلی بیرحم میشم و تو 99 درصد مواقع مال وقتایی بوده که خودمو مقایسه کردم و یا به حرف مردم توجه کردم و اینو به صورت تکاملی حدود چند ماهه که فهمیدم یعنی قبل از اون هم فکر میکردم آدمی هستم که خیلی به حرف مردم اهمیت نمیدم اما در واقع داشتم خودمو گول میزدم زمانی که با صداقت تمام افکارمو واکاوی کردم فهمیدم که اهمیت میدم و میدونم که همیشه باید اینو به خودم یادآوری کنم که فقط خودمو همسرم و بچههام مهم هستیم بقیه احترامشون سر جاش اما نظراتشون مهم نیست
ممنونم ازت برای انرژی خوبی که واسم فرستادی
درود به شما خانم سیفی
وقت شما به خیر
من هم قم زندگی می کنم و هم در حوزه املاک فعالیت می کنم
چقدر دیدگاه شما برایم دلنشین بود
و
چقدر تحسین کردم خداوند رو که بین خدا می دونه چقدر کامنت هایی که شما نوشتی من برای اولین بار این دیدگاه رو خواندم که از نتایج مالی فوقالعاده خودتون و همسر محترمتون نوشته بودید از قم و زیبایی هاش نوشته بودید
از ادواج موفق و خوشبختیای که دارید تجربه می کنید نوشته بودید
خیلی لذت بردم از این دیدگاه شما … از نگاه سپاسگزاری و قدرشناسی که نسبت به داشته هاتون از خداوند دارید
این دیدگاه برای من نشونه بود و من خیلی بیشتر سپاسگزار شدم
دوست داشتم برای شما هم پاسخ بنویسم و فقط بهتون این حس خوب تأثیر گذاری رو هدیه بدهم
و اینکه شاید این پاسخ من باعث بشه الهامات خودتون رو مثل نوشتن همین دیدگاه جدیتر بگیرید.
شاد باشید و پایدار در مسیر درست
سلام آقای تجلی
خیلی خوشحالم از اینکه با دوستان همفرکانسی مثل شما توی یک شهر زندگی میکنیم
راجعبه شهر قم من واقعا حس خوبی نسبت به این شهر دارم و خوشحالم که اینجا زندگی میکنم
من اون کامنتتون رو که راجعبه یکی از همکارای خانومتون نوشته بودین ، از دیدگاهش نوشته بودین که واسه خودش زندگی میکنه رو خوندم و خیلی خوشم اومد
خیلی خوشحال شدم که کامنتم تاثیر مثبتی روی شما گذاشته
برام خیلی قابل تحسین و ارزشمنده که یکی از اعضای قدیمی سایت که تو این مسیر الهیه ، اینقدر قشنگ به دیدگاهم پاسخ داده
مرسی که بهم گفتین الهاماتم رو برای نوشتن کامنت جدیتر بگیرم
آقای تجلی انشالا تو حوزهکاریتون و تو زندگیتون روز به روز موفقیتهاتون بیشتر بشه
ممنونم از انرژی خوبتون
سلام نسرین قشنگم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
روی ماهتو میبوسم دلبرررررررررجاااان
سپاسگزارم از کامنت سراسر عشق و برکت ورزقی که برامون نوشتی و به جااااانم نشست
تحسینتون میکنم بی نهایت ..
دووووووستتونددارررررم بی نهاییییت …
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
خدارو شکر هزاران بار شکر
برای دونه به دونه نعمتهای خوشگل خداوند که تو زندگیتون جریان داره و دوتا اصل تمرکز برزیبایی که فرشته وار خداوند بهتون بخشیده عزیزدلم
آدم وقتی به نعمتها وداشته هاش فکر میکنه انگار خدا قشنگ دستشو میگیره و همین جوری داشته های زندگیشو بهش نشون میده
اونقدر قشنگ این نعمتهارو نشون میده که
اشکات میریزه از ذوق و نشونه ها وهدایت هاش …
بببببیییین من کلی قربون صدقه
بچه هاتون رفتم از پشت عکس
یه تبصره جدید صادر کردم توسایت بهشتی مون:
اصلا داشتن خاله های فرکانسی
وچشم قلبی جزو ضروریاته زندگیه
من عااااااااشقتونم خانواده ی قشنگم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
سلام خانم فاطمه گرامی و توحیدی و مهربان
من همیشه از کامنت های شما بینهایت لذت میبرم و از این همه صلح درونی شما لذت میبرم
هر وقت کامنتی از شما یا داداش رسول جان میخونم ناخودآگاه از شروع کامنت تا انتهای کامنت روی لبم لبخند و چشمام پُر از اشک میشه از این همه درک و عمل به قوانین شما از این همه صلح درون خانواده توحیدی شما یک خانواده 4 نفره توحیدی فوق العاده ارزشمند واقعا با تمام وجودم همیشه خانواده شما رو تحسین میکنم و خوشحال میشم و سپاسگزار خداوندم
امیدوارم همیشه در کنار داداش رسول جان و محمدحسن عزیز و هلیسا عزیز در آرامش و شادی همیشگی باشین و نور خداوند جاری جاری باشه همیشه تو ثانیه ثانیه زندگی تون
سلام فاطمه جانم، عزیزدلم، قشنگ جانم
نمیدونی چقدر خوشحال شدم که برام نوشتی ، اونم اینقدر قشنگ ، انقدر صمیمانه ، دقیقا مثل یه خواهر برای من ، یه دوست ارزشمند ، یه خاله مهربون برای بچههام
همین یکی ، دو ساعت پیش بود که با پسرم و همسرم داشتیم تجسم میکردیم که داریم میریم مسافرت و یاد کامنت تو افتادم که میگفتی با بچههای نازت و همسرتون آقا رسول تجسم میکردین که ماشین دارین و سفر میرین
من با تک تک کامنتهات و جملههات حالم خوب میشه، بهشون فکر میکنم ، برام پر از درسه ، خیلی به دلم میشینه ، گاهی با کامنتات اشک ریختم و گاهی لبخند زدم
برام تو همه زمینهها الگو بوده رفتارت، و تحسینت کردم
از دیدن عکس زیبای پروفایل شما و آقا رسول لذت میبرم
فاطمه قشنگم منم دوستون دارم بینهایت ، بی نهاااایت
خیلی خیلی خداروشکر میکنم که بهم توفیق داده تو این سایت باشم و توفیق داده کامنتای زیبای تو رو که مثل کلاس درسه و حتی هزاران برابر ارزشمندتر بخونم
فاطمه جانم تو خیلی ماهی و عزیز و خوشقلب اونقدر خوش قلب و مهربون که تو تکتک کلمات کامنتت این عشق و خوشقلبی و محبت موج میزنه
ممنونم از بمب انرژی که برام فرستادی
سلام نسرین خانم نازنینم
ان شاءالله هرجا که هستید در کنار خانواده دوست داشتنیتون از زندگیتون لذت ببرید
یکدفعه ای دلم خواست که براتون کامنت بنویسم
خدا میدونه که چقدر این کامنت دلنشینتون برای من درس داشت
بسیار بسیار سپاسگزارم که این تجربه ی شیرینتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
اونجایی که گفتید حرف آدما سوسکی میاد و ذهنت و درگیر میکنه
با خودم همون لحظه گفتم آره درسته خودشه!
انقدر سوسکی میاد که تو نمیفهی؛
متوجهش که نمیشی هیچ، تازه ذهن مدام میگه ( نه بابا! من؟؟؟، من نگران حرف مردمم؟؟، خل شدی؟، نه بابا کدوم حرف مردم؟)
چقدر برام پسش اومده که خواستم برم مهمونی و با خودم فکرمیکردم که آره این و بپوشم، این و نپوشم یوقت بقیه چی میگن؟ ( این یوقت بقیه چی میگن و ذهنم واضح نمیگفت اما همیشه منظورش همین بود) یا اینکه رفتم فلان جا اونطوری رفتار کنم
خلاصه یه نقابی بود همیشه
وقتی این مثال و توضیح دادید واقعا متوجه شدم که انقدر سوسکی میاد که تا خودت و کَنکاش نکنی متوجهش نمیشی
نمیدونید چقدر با این داستان شیرینی که تعریف کردید برای من چقدر درس داشت
چقدر تحسینتون کردم که انقدر صابخونه خوبی هستید و یک مستاجر عالی دارید و این باور و در من دارید میسازید که همه ی صابخونه ها آدم های خوبی هستند
واقعیتش ما هم مستاجر هستیم و باید بگم که ما یک صابخونه خیلی خیلی عالی داریم
و بابتشون خدارو هزار بار شکر کردم
بازم ممنون از شما نسرین خانم نازنین که این تجربه دوست داشتنیتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
ان شاءالله همیشه در سایه الله شاد و سلامت و پر روزی باشید
سلام به بهاره عزیزم
از خوندن کامنتت متوجه درک زیبات وفرکانس قشنگت شدم
مثال مهمونی خیلی مثال قشنگی بود که زدی
راجعبه این موضوع من مچ خودمو تو روزای اول تابستون بود که گرفتم
برای دو تا مهمونی من رفتم عجولانه لباس خریدم لباسایی که چون با عجله خریده بودم قشنگ نبودن و کلی هم بابتشون پول دادم و همون یه بارم با زور پوشیدم بعدش با خودم گفتم مگه ارزش منو لباس من تعیین میکنه ، اصلا تکراری هم بپوشم مگه چی میخواد بشه ، و بعد فهمیدم یکی از تاثیرات بد اینستاگرام روم تو همین موضوع بوده و حذفش کردم و رو خودم کار کردم که نیاز نیست من مدام لباس بخرم باورت میشه تا همین ماه قبل من هیچی نخریدم چون نیازی نمیدیدم یعنی حدود هفت ماه من هیچی نخریدم
بهاره عزیزم انشالا به زودی خونه میخرین
قطعا خودتون هم مستاجر عالی هستین که صاحبخونه خوبی نصیبتون شده
چقدر خوبه که از این سن تو این مسیری عزیزم
ممنونم برای انرژی خوبی که واسم فرستادی
سلام و درود به شما دوست عزیز .
نسرین جان منم شهر قم زندگی میکنم از اینکه با یه دوست هم فرکانسی تو شهر خودم آشنا شدم خیلی خوشحال شدم.
مرسی که شهر قم رو خیلی خوشگل توصیف کردید دقیقا همین طوره . فرهنگ و معاشرت آدمها تو این شهر نسبت به چن سال پیش خیلی فرق کرده .منم از شهرم خوشم میاد و حس خوبی بهش دارم .
و از وجود استاد عزیز آگاهانه به زیبایی ها و قشنگی های شهرم توجه و تمرکز میکنم تا لذت بیشتری از لحظاتم ببرم .
امیدوارم شما هم ، تو همه ی زمینه ها همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشید.
از خداوند موفقیتهای روز افزون براتون خواستارم .
سلام ناهید زیبا و عزیزم
من کامنتهای شما رو میخونم
و میبینم که چقدر قشنگ دارین رو خودتون کار میکنین
صادقانه مینویسین و روند تکاملیتون رو به خوبی توضیح میدین
تحسینتون میکنم برای استمرارتون
خوشحالم که شما هم تو شهر قم زندگی میکنین
قم شهر زیبائیه و قشنگیها و محاسنش خیلی خیلی زیاده
احساس میکنم در حقش کم لطفی شده و همه جا با افتخار میگم قم زندگی میکنم
ناهید عزیزم ممنونم از دعای خیرت و انرژی مثبتی که برام فرستادی
سلام خانم سیفی گرامی
سپاسگزارم از شما که نوشتین ، تو بند بند کامنت شما انگار داشتم خودمو میدیدم
چرا به خواستم نمیرسم و توی کامنت شما دلیلش و پیدا کردم مخصوصا این قسمت کامنتتون
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
دقیقا این احساس دارم که همه منتظرن که ببینن من دارم چیکار میکنم آیا توانایی رسیدن به خواسته هامو دارم یا دارم الکی فقط حرف میزنم
میدونم دلیلش هم برای چیه چون بارها دوستام و دیدم ازم پرسیدن چیکار میکنی میگفتم سرگرم کارهای خودمم همیشه میپرسیدن کِی این پروژه هات به اجرا میرسه کِی قراره نتیجه بگیری از این سوال های همیشگی که اصولا عموم جامعه میپرسن منم میگفتم ایشالا میشه من دارم تلاش خودمو میکنم ایشالا که میشه
خداروشکر تمام دوستان و باهاشون قطع ارتباط کردم مگر اینکه یک جایی ببینمشون میدونم اونم دلیلش بخاطر فرکانس های خودم که خداروشکر الان ماه هاست دیگه هیچ ارتباطی بین من و اونها وجود نداره
دلیل قطع ارتباط هم اینه همیشه به خودم میگم این آدمی که باهاش ارتباط دارم آیا اون جایگاهی که میخوام تو آینده داشته باشم این شخص از هر لحاظ شباهتی به اون جایگاه داره یا نه اگه هیچ هماهنگی پیدا نکنم رابطه رو با احترام بدون هیچ ناراحتی قطع میکنم البته میدونم این کار خدای عزیزم که همیشه ازم مراقبت میکنه
الان که توی کامنت شما به خودم فکر کردم این دکتر چموش خان که از بس چموش همیشه میگفت میبینی پروژه هات اجرا نشد پروژه هات به سرانجام نرسید الان همه چشمشون به توعه که ببینن داری چیکار میکنی حتی بارها خانواده ازم میپرسن چیشد همیشه میگی دارم کارامو انجام میدم چرا پس این کارهای تو نتیجه نمیده همیشه گاها اصرار دارن تو باید بری کار دولتی یا یچیز شبیهه همین که بیمه داشته باشی از این افکار کوچیک از این افکاری که چشمم به یکی باشه که بهم حقوق بده انجام بدی هنر که نون و آب نمیشه ولی من میدونم که دارم مسیر درست و میرم همونطور که استاد عزیزمون گفتن تو این فایل حرکت در مسیر درست
از نظر من حرکت در مسیر درست یعنی حرکت تو مسیری که قلبم میگه چون من اومدم تجربه ای که قلبم میخواد تو این دنیا داشته باشم نه اینکه عموم جامعه چیکار میکنن
اگه انسان ها درگیر عموم جامعه میشدن هیچوقت افرادی امثال : اینشتین ، بتهوون ، ادیسون ، لئوناردو داوینچی بوجود نمی اومد
خانم سیفی گرامی ازتون سپاسگزارم که نوشتین تا از کامنت شما جواب سوالم و بگیرم
عاشق خدام که به این سرعت پاسخ میده دقیقا دیشب قبل خواب ازش سوال پرسیدم که چیکار باید بکنم که کارهام پیش بره و کامنت ارزشمند شما جواب منو داد
استاد عباسمنش عزیزم از شما بینهایت سپاسگزارم عاشقتونم که اینقدر سخاوتمندانه این آگاهی های ارزشمند و در اختیار ما میزارین
استاد شایسته عزیز از شما هم سپاسگزارم بابت همه چیز
مثل همیشه این دکتر چموش که استاد چرت و پرت گفتن گفت نمیخواد کامنت بزاری کامنت بزاری که چی تو فهمیدی مشکل تو خب گذاشتن کامنت با نذاشتنش فرقی نداره ولی من بهش توجه نمیکنم چون حرافی زیاد میکنه اونم بی اساس و بی ریشه
خدایا عاشقتم که عاشقمی
سلام به شما آقای یاسر
ممنونم از وقتی که گذاشتین و برام نوشتین
این روزا که دارم رو بی ارزش کردن حرف مردم برای خودم کارمیکنم و منطق میارم واسه ذهنم که این موضوع اصلا ارزش اینو نداره که واست مهم باشه
به یه نکتهای رسیدم گاها شده خیلی هم موفق بودم توی کاری و نتیجه خوبی هم گرفتم اکثر اون مواقعی که نتیجه خوب و عالی بوده من تو حین کار به اینکه بقیه چی میگن توجه نکردم و تمرکزم رو کار خودم بوده و خدا سنگ تموم گذاشته
اما چندین بار پیش اومده که خودم و یا همسرم و یا تو زندگی مشترکمون کارهایی کردیم خیلی تحسین برانگیز و خفن که اگه من ببینم یکی انجام داده اونکار و کلی تحسینش میکنم
ولی اطرافیان خیلی عادی برخورد کردن و با زور یه تبریک گفتن
ولی دیدم که همون کار رو کس دیگهای انجام داده تازه کمتر از ما و کلی تحسینش کردن و با آبو تاب تعریف کردن ازش و باورتون نشه شاید یه لحظه با خودم گفتم یعنی این نمیدونه ما هم عین اینکار و یا حتی بهترشو انجام دادیم ، گاهی به خاطر عدم احساس لیاقت حتی به ارزش کار و عمل خودمون هم شک کردم
ولی الان با خودم میگم اصلا تو چرا منتظر بودی که اون آدم از موفقیت شماهم با آب و تاب تعریف کنه مگه با تعریف آدما نتیجه تغییر میکنه
میبینین ماها داریم حرف آدمایی رو ارزشمند میکنیم برای خودمون که در واقع اصلا هیچ ربطی به ما ندارن، شاید نسبت فامیلی داشته باشیم حتی نسبت نزدیک ولی دوریم از لحاظ فرکانسی، خوب یا بدیشون با خودشون ولی چرا ما آنقدر مهمون کردیم به نظرم حداقل واسه من که اینطوره خودم فقط مقصر هستم خودم گنده میکنم افراد و بهشون ارزش میدم
باز هم ممنونم از انرژی مثبتتون
در پناه خدا باشین
سلام خانم سیفی گرامی
ممنونم که بازهم وقت گذاشتین برام نحوه ی نگاهتون و درکتون از اتفاقات نوشتین واقعا از لطف و محبتتون سپاسگزارم
بازم توی این متن ارزشمند شما کلی درس داشت برام و کلی آموزش های استاد عباسمنش عزیزمون برام بازتر شد
بله درست میفرمایین ، واقعا چقدر احساس قشنگی که آدم باگ هاشو پیدا میکنه ، از موضوع احساس لیاقت که فرمودین اونکه واقعا خیلی خیلی عمیق و گسترده من هر چقدر فایل های دوره ی فوق العاده ارزشمند احساس لیاقت استاد عباسمنش و گوش میکنم چیزهایی پیدا میکنم تو خودم که باورم نمیشه این باگ ها وجود داشته
از نظر من با اختلاف پایه ای ترین محصول استاد عباسمنش عزیزمون دوره احساس لیاقت قطعا
بازم از شما سپاسگزارم بازم برام نوشتین امیدوارم در کنار خانواده همیشه در بهترین حال ممکن باشین و نور خداوند همیشه جاری باشه تو زندگی تون
استاد عباسمنش عزیزم باز هم از شما سپاسگزارم بابت این آگاهی های فوق العاده ارزشمند که میلیارد دلار ارزش دارن واقعا
استاد شایسته عزیز از شما هم سپاسگزارم بابت این تلاش های ارزشمندتون توی این سایتی که سراسر دّر و گوهر
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر .
سلام و درود خدمت شما خانوم سیفی عزیز و محترم .
کامنتتون رو خوندم بسیار عالی بود و لذت بردم از این که چقد عالی متوجه شدید که داشته هاتون چقد با ارزش هستند مطمئناً همه ما وقتی چیزی برامون مهم میشه و میخریم کلی شوق داریم و کلی ازش لذت میبریم اما وقتی توی فکر فروش اون میمیوفتیم انگار اون عجله ی واسه فروش اون کالا یا ملک، دارایی مون رو برامون بی ارزش میکنه و حواسمون نبوده که چقد حال کردیم و به خودمون افتخار کردیم وقتی اونو خریدیم .
وقتی شما با جعبه شیرینی رفتی پیش مستاجر تازه متوجه شدید که چقد همه چیز عالیه .
این یه موضوع بود که باعث تحسین شد بهتون تبریک میگم .
دومین موضوع این بود که با همسرتون وقت میزارید و به چیزهایی که میخواهید توجه میکنید و با هم هماهنگ هستید .
سومین موضوع این بود که کاملاً درسته ما فکر میکنیم که مردم زندگیشون رو گذاشتند و سرشون تو زندگی ما هست در مورد ما صحبت میکنند و توهم این که برای دیگران مهم هستیم رو داریم و شما خیلی خوب بهش اشاره کردید که ما مثل گل های کوچیک کنار قالی هم نیستیم برای دیگران پس حیف وقتمون که بخواد سر این تلف بشه که دیگران در مورد ما چی میگن یا چه تفکری دارند، بچسبیم به زندگی و خواسته های خودمون و روی خودمون تمرکز کنیم و مهمتر از همه از لحظه به لحظه زندگیمون لذت ببریم .
در مورد با ارزش بودن داشته ها من شمال ساکنم و کارم باغ ویلا سازیه و مثل شما تازه شروع کردم دوسال میشه وقتی با همسرم در مورد امتیازات و شرایط خاصی که ملکمون داره با شوق میشینیم صحبت میکنیم بخدا خودمون یهو دلمون میخواد بیایم و ملک خودمون رو بخریم . ما باید توجهمون رو روی ارزش ها و داشته هایی که داریم معطوف کنیم نه اون چیزی که نیست .
یه مثالی دارم برای عجله .
من یه تایمی راننده اسنپ بودم یه مسافر سوار کردم که سه سال بود ویلا سازی میکرد، میگفت هزار متر زمین قبل از بیماری به قیمت 500 میلیون خریدم و تبدیل به سه قواره زمین کردم یکیش رو ساختم و بازار کساد بوده توی بیماری و هر چقد تلاش کردم نتونستم بفروشم چقد عجله داشتم و زور میزدم نا گفته نماند بشدت ناراضی بود یه سالی بود که بیماری تموم شده بود و وقتی با من صحبت میکرد فروخته بود بهش گفتم اون موقع چقد میخواستیبفروشی گفت 2 میلیارد گفتم خب الان چقد فروختی گفت 6 میلیارد گفتم بجای این که خوشحال باشی چرا ناشکری میکنی خب دوسال نتونستی بفروشی وقتش نبوده . الان که فروختی سه برابر فروختی نمیفهمم چرا ناراضی هستی تازه ویلای دومش هم کار جزئی داشت و میخواست بفروشه .
اگه عجله نکنیم قطعاً شرایط بهتر رو خداوند پیش میاره.
کامنتم یهو طولانی شد ببخشید .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام آقای سیار
چه قدر برداشت قشنگی از کامنتم داشتین و من هم لذت بردم از خوندن کامنتتون
چقدر جالب یکی از آرزوهام که هر روز وقت میزارم و تجسم میکنم خرید خونه یا ویلا تو شمال فرقی نمیکنه چه شهری اونو سپردم به خدا که هدایتمون کنه ، من تو دیوار تقریبا هر روز ویلاهایی که دوس دارمو نگاه میکنم ،گاهی تماس میگیرم
انشالا کسب و کارتون پر رونق باشه
چه قدر آخر کامنتتون خوب بود راجعبه فروش ویلای اون شخص و ناشکر بودنش و عجله نوشته بودین من به این مسئله ایمان دارم که عجله کار شیطونه و صبر درست میکنه همه چیز و
ممنونم از انرژی مثبتی که برام فرستادین
سلام به شما خانوم سیفی عزیز .
ممنون بابت انرژیتون و جواب کامنتی که دادید انشالا که به راحتی به تمام آرزوهاتون برسید و در کنار خانواده تون شاد و سلامت و ثروتمند باشید و با عزت زندگی کنید . شما میتونید برای تجربه زیبایی های شمال تکاملی اول به شهر های مختلف شمال مسافرت کنید و بعد اقدام به خرید کنید حتماًطبیعت بکر و دست نخورده تالش رو از قلم نندازید اون ییلاقات بسیار زیبایی که داره آبشارهای بسیار بسیار زیبایی که وجود داره و باعث میشه بیشتر انرژی و حال و احساس خوب رو درک کنید اون شالیزارهای بسیار عالی و خوش عطرو بویی که توی تابستون با مشام آدم بازی میکنه واقعا لذت بخشه . به امید روزهای عالی و نتایج بزرگی که بدست میارید و کامنت نتایجتون که باعث تحسین و قوی تر شدن ایمانمون میشه انشالا.
موفق باشید
سلام نسرین عزیزم ، چقدر با خواندن کامنتت تحسینت کردم همه جوابهایی رو که به بقیه دوستان در زیر این کامنت داده بودی رو خوندم و تحسینت میکنم بخاطر باور های خوبی که برای خودت ساختی .
نوشته بودی :
وقتی رها میکنی و تسلیم میشی و آرامش خودت رو حفظ میکنی و اعراض میکنی خدا دیگه برات سنگ تموم میزاره.
یا اونجایی که از تضاد دعوای پدرو مادرت گفته بودی دقیقاً پدر و مادر منم رابطه خوبی با هم نداشتن و وقتی که فکر کردم فهمیدم که منم همیشه کسانی که رابطه خوبی رو با هم داشتن رو تحسین میکردم و به اون روابط زیبا توجه میکردم که الان رابطه نسبتاً خوبی با همسرم دارم .
و این قسمت از کامنتت که دیگه باعث شد مچ ذهنمو بگیرم :
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
حس میکنی گل وسط قالی هستی ولی در واقع برای مردم اون گلای کوچیک حاشیه قالی هستی
ولی میبینی نه بابا آدما انقدر که تو فکر میکنی درگیر تو نیستن ، ننشستن زمین خوردنتو ببینن یا لحظه شماری نمیکنن واسه پیشرفتت اونا سرگرم زندگی خودشونن و زندگی تو و حرف زدن راجعبه تو در حد همون حرفه
و تازه اصلا گیریم به فرض هم که درگیر ما باشن و مگه مهمن تو زندگیمون مگه تا خودمون اجازه ندیم میتونن تاثیر بزارن .
واقعا این مهم نبودن حرف مردم یه پاشنه آشیله اساسیه و منم میگفتم که حرف مردم برام مهم نیست ولی میبینم که بعضی جاها عکس این عمل کردم.
ممنونم عزیزم که اینقدر خوب کامنت نوشتی و اینقدر خوب جواب دوستان رو دادی.
سلام مهناز عزیزم
ممنونم از وقتی که گذاشتی و کامنتهام رو خوندی
ممنونم از کامنت پر محبتت
حرف مردم یکی از پاشنههای آشیل منه
مخصوصا تو این چند وقته من خیلی دارم تو خودم این مسئله رو کشف میکنم
گاهی به خودم میام و میبینم دارم برای کارام به بقیه تو ذهنم توضیح میدم، و بیشتر نجواهای ذهن من از اینجا نشات میگیره
یا اینکه قضاوتها رو برای خودم مهم میدونم
البته که دارم رو خودم کار میکنم در رابطه با این موضوع و تغییراتی هم داشتم ولی همیشه جای کار داره این مسئله
در پناه خدای یکتا شاد و سلامت باشی عزیزم
سلام به نسرین عزیز
خانم واقعا من لذت میبرم از این حس و حال ارامش و حال خوب شما . و دوستون دارم
چون شما رو قبلا دنبال میکردم از کارتون و جریان خونه باخبر بودم و نشد که بنویسم
منم به لطف خداوند شرایطی پیش اومد که از یه محله قدیم و پایین شهر، به محله باصفای فوق العاده از همه نظر در بالا شهر نقل مکان کردم و انقدر این اتفاق سریع رخ داد که من نفهمیدم چی شد
حالا خونه اولی رو که در منطقه پایینی بود برای فروش گذاشتیم و اون خونه هیچ مدرکی نداشت و داخل داغون بود و قناص ساخته شده بود. به خیلی از بنگاهها سپردم و خودم از توی دیوار مشتری میبردم و خونه رو نشون میدادم و این زور زدن و فشار آوردن برای فروش خونه خیلی باعث شد بدجور اذیت بشم.
که از یه جایی به بعد گفتم خدایا من بریدم و نمیدونم خودت خریدار و فروشنده باش و فروش خونه رو کلاً بیخیال شدم
چند روز بعد برای عوض شدن حالم، به یک مسافرت کوتاه رفتم و موقع برگشت یه حس تلنگر به من میزد که خونه رو دوباره بزار توی دیوار بعد از مقاومت یک هفته این کار را انجام دادم
دقیقاً یادم نیست دو سه روز بعد یه بنده خدایی زنگ زد در مورد خونه پرسید به من گفت من کارای فروش خونه را انجام میدم و این بنده همان خدا دستان خداوند بود که مشتریهای زیادی را برای خانه میبرد و تمام شهر تبلیغات انجام داده بود ،حتی برای فامیل خودش.
و هر دفعه که به من زنگ میزد که این خونه فلانه از نظر خودش و باورهاش حرفش درست بود
و چون خیلی از بنگاهها و همسایهها هم منو تمسخر کردن بابت خونه و اذیت شدم و این بنده خدا هم همینطور هی زنگ میزد و گله و شکایت از خونه و از همسایهها میکرد.
اون اولین بار که من میخواستم خونه رو بفروشم حاضر شدم که به نصف قیمت خونه رو بفروشم و فقط رد بشه و از شرش خلاص بشم و چندین مشتری تا پای قرارداد بردم ولی طرف غیبش میزد یا به بهانههای متفاوت افراد محو میشدن
و بعدش که توی اون مدت که خونه را ول کرده بودم یک نگرش جدید گرفتم چون قبل گذاشتن تو دیوار رفتم به خونه و توی خونه راه میرفتم و روی پشت بامش نشستم و فکر میکردم و فهمیدم همین خونه یه روزی آرزوی من بود، به خوبیهای خونه فکر کردم شاید باورتون نشه چیزهایی که از این خونه درآوردم که فهمیدم این خونه خیلی با ارزشتره و گنجه.
من سالها تو این خونه بودم محلشو میشناسم ،اینجور قضاوت میکردم و عقلمو داده بودم دست بقیه برای همین در این دور جدید، که این بنده خدا دستان خدا شد گفتم به قیمت من میفروشی و یه قیمت بالا گفتم میفروشی و هیچ وقتم به من زنگ نمیزنی از بقیه بد بگی و مشتریم باید پول نقد بیاره و جالب اینکه توی این مدت بارها از بقیه همسایه ها و بنگاه ها برای این خونه موشک خورده بود ، میخواست کارو ول کنه
منم توی فکرم بود تو نباشی دستان هستند
و خلاصه اینجوری شد یک بنده خدایی با قیمت من و بدون که حتی مدارک خونه رو ببینه ،چشم بسته گفت فقط من این خونه رو میخوام و میگفت جالب اینکه 100 تا خونه بهتر از این دیدم ولی نمیدونم چرا عاشق این خونه شدم
ولی من تو ذهن خودم میدونستم چرا چون وقتی خدا خواسته باشه کار را انجام بده بقیه هیچن نیستن،
اون مدت قبل فروش خونه گاهی من داشتم در مورد خونه شکرگزاری مینوشتم از در و دیوارش، از محلش ،از همسایههاش فقط به خوبیاش فکر میکردم، این باعث شد که دیدگاه من نسبت به خونه عوض بشه و همین که اصلاً برای فروش خونه نچسبیدم و بیخیالش بودم همون شخصی که خونه رو خرید تو روز معامله کل پول و نقد تو کارتش آورد
اینم بگم حتا همسایه طبقه پایین ، محل ، بنگاها و خود بنگاهی منفی بودن و دست اندازی کردن ولی من به بنگاهی میگفتم اونا ادم های خوببین تو به کارت برس.
مورد دوم :اما یه چیز که فهمیدم اینکه وقتی فرکانس ادم عوض میشه و میاد بالا جهان کارها رو انجام میده و به پول یا به عاملی نیست، یعنی بنظرم وقت خداوند بخواهد مکان رو عوض کنه به پولت ، شرایطت ، و هر عاملی دیگه بستگی نداره چون ما فکر میکنیم با پول میشه مهاجرت کرد اما فرکانس و مدار حرف میزنه ، چندبار که میرفتم به اون سمت میفهمیدم که من به اون محله قبلی تعلق ندارم و سردرد شدید میگرفتم و بدنم حالت کوفتگی داشت و موقعی که به مکان جدید برمیگشتم حالم جا میومد و نفس میکشیدم و دیگه نتونستم به اونجا برگردم.
شاد باشید
سلام آقا سعید
خیلی خیلی از لطفی که به من دارین ازتون ممنونم
چقدر جالب، دقیقا امروز که استاد دوره جدید رو گذاشتن
من دیدم که چقدر دوست دارم که بخرم، از این نظر که تو مدت عضویت نشده یه دوره ای رو استاد بزارن رو سایت و من بتونم همون موقع بخرم، تو دورههای قبل من شرایط مالیم اکی بود، ولی تو مدارش نبودم، این سری اما احساس میکنم خیلی دوست دارم که من هم باشم، همش تو این فکر بودم صحبتهای استاد رو که برای معرفی دوره شنیدم که یه نشونه میبینین اگه آماده باشین خیلی خوشحال شدم و رها کردم موضوع رو،
و با خودم گفتم سعی میکنم اصلا فکر نکنم و با چیزای دیگه خودمو سرگرم کردم، اگه خدا بخواد و تو مدارش باشم میخرم اگرم نه بعدا میخرم
یه لحظه تو دلم گفتم بزار برم تو سایت شاید نقطهآبیداشته باشم، دوباره فکر کردم من که مدتیه کامنت نزاشتم فکر نمیکنم، و بعد در کمال تعجب با چشمای گرد شده دیدم که کنار اسمم یه نقطهی آبی قشنگ هست
فوقالعاده خوشحال شدم
و وقتی پیام پر از امید شما رو خوندم و کنترل ذهن و نتایجشیرینتون رو خوندم احساس خوبم خیلی بیشتر شد
ممنونم ازتون که برام انقدر قشنگ و با جزئیات نوشتین، من این پیام شما رو به فال نیک میگیرم
و فوقالعاده تحسینتون میکنم برای کنترل ذهنتون
در پناه خدای مهربون شاد و سلامت باشین
بنام خدا ی قدرتمند و توانا و حکیم
خدای بخشنده و خدای بی نیاز
استاد باز هم یک جواب دیگه برای سوال این امروزم
اتفاقی ک افتاد من دیروز یه کلاه دیدم و خیلیی دوست داشتم بخرمش و تقریبا الان 1 ماهه ک میخاستم بخرمش از سایتی
اما دیروز تو همین شهرمون تو ب مغازه دیدمش
بعد خیلی دلم پیشش بود
گفتم بیخیال الان باید پولام رو فلان چیز بخرم و …
بعد که اومدم خونه نشستم فکر کردن
گفتم فری!
این کلاه پول یه پیتزا هم نیست
تو امروز پول این کلاه رو داری اما داری بیخودی خودت رو از داشتن یه خاسته کوچیک منع میکنی؟
بعد مکالمه های ذهنیم رو بررسی کردم
دیدم ذهنم میگه فری این ماه درامدت همین بود و الان پولاتو لازم داری و دیدم چقدر این باور کمبود که این روزا شدیدا دارم روش کار میکنم داره از یه جاهایی خودشو نشون میده و جقدر زیرکانه داشت این حس رو بمن میداد که فری این ماه دیگ درامد نداری مشتری نداری و و و و و و
اتفاقی ک افتاد بهد از گرفتن مچش امروز رفتم اون کلاه رو خریدم و به خدای واحد قسم قشنگ دیدم که یه لول از نظر فرکانسی من رشد کردم
بعد از خرید اون کلاه دیدم یه چیزایی انگار تو ذهنم داشت بهتر میشد
مثلا شرایطم رو داشتم مرور میکردم که چقدر الان راحتتر میتونم هرچی میخام رو بخرم
و چقدر عالیییی ک همیشه حسابم اونقدر پول هست که من خرج کنم
بااینکه در ماه گذشته مشتری خاصی نداشتم اما جالبیش این بود ک من دقیقا پولی تو حسابمه ک ماه های قبلی ک مشتری داشتم تو حسابمه
و دقیقا این رو فهمیدم که من وارد مداری شدم ک آسونتر شده برام همه چیز
خصوصا در حوزه خرید خیلی دیدگاهم بهتر شده
قبلا وقتی پولامو میخاستم باهاش چیزی ک میخامو بخرم ی حس بدی داشتم ک پولام تموم شد ):
اما الان خداروشکر به لطف فایل های فراوانی خصوصا فایل جلسه 13 روانشناسی ثروت که خداییش قوغا درونم به پا کرده و دوره احساس لیاقت که به من فهموند خودت رو لایق ثروتمند بودن بدون
خودت رو لایق بدون که آیفون دستت باشه
تودت رو لایق یک درآمد خوب بود
و برسیم به سوال ذهنیم
فری یعنی مسیرت درسته؟
الان شرایط بهتر شده ولی هنوز درامدت 20 میلیون نشده ها؟؟؟؟؟
جواب…؟
فری جونم تو همینکه شرایطت از قبل بهتر شده و راحتتر پول درمیاری و خرج میکنی به این معناست که فرییییییییی
تو درمسیر رشد هستی و مطمعن باش اون مداری ک توش دراما دلخواهت هست خیلی بهت نزدیکه
چون نشونه های وجودیم اون احساسم و رفتار هام که واقن ترسهام از تموم شدن پول و خرج کردن از 100 رسیده به 30 این نشون میده ک چرا که ن
من خروجی هام رو ن بلکه ورودی هام رو باید بیشتر کنم
خروجی من نه تنها زیاد نیست بلکه واقعن عددی نیست
بلکه ورودی من باید اینقدر بشه ک خروجی هام اصلا حساب نشه و هیچ باشه پیشش
خیلی خوشحالم ک شما الگوی من هستید
خیلی خوشبختم و این احساس خوشبختی واقعن آسونم کرده برای آسونی ها
استاد عزیزم خیلیی دوستتون دارم
نابلدیه منو در کامنت نوشتن لحاظ کنید
همینقدر از دستم برمیومد (:
شبتون خوش
سلام ممنونم از کامنت زیباو تاثیر گذارتون،خانم فری واقعا من هم شبیح شما برای خرید دو دوتا چهارتا میکنم هنوز،اما جدید این الگو رو هم دیدم که وقتی خرید میکنم اتفاقی که میفته از جای دیگه جایگزین میس
شه همون پول،و وقتی خرید نمیکنم کلا ورود مالیم قفل میشه،و یه دستان خداوند هم شدی برام،همیشه به خدا میگفتم یه نشونه بهم بده،که ایفون بخرم با نه،الان دیدم شما نوشتین خودتو لایق آیفون ببین که دستت باش،ممنونم
من احساس میکنم کلا با هر خرید ادم مدارش میره بالاتر،به قول استاد کلی ادمی دیگه یگبا خرید تو رشد میکنن،تو براشون میشه الکو جهان رشد میکنه
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته استادی بی نهایت باهوش و مهربان و سلام به همه دوستانم .
بازم یک فایل یک شاهکار دیگه از استاد عزیزم و خانم شایسته که این زیر خاکی ها را بالا میارن تا ما از این
اسانسور پر سرعت تغییر مدارها عبور کنیم واقعا این فایل کجا بود تا به حال ندیدم خیلی حال کردم ذوق استاد را برای
رسیدن به یک آرزوی که داشت مخصوصا آرزوهایی که از سالیان سال داریم خیلی لذت بخش هست ذوق و شوق
استاد را از فرکانسش دریافت کردم ناخوداگاه منم شاد شدم اصلا اشکم دراومد استادم
مادر بسیار عزیزه و هر کاری انجام دهیم بازم کمه انگار ادم راضی نمیشه از کارهایی که برای مادر میکنی
من اینجوریم و دوست دارم مثل استاد شادی و ذوق مادرم را ببینم و مادرم شرایط خاصی دارد از لحاظ بدنی و
همیشه از خدایم میخام کمکش کنه نمیدونم واقعا از خدا میخام وقتی یکی مثل مادر نمیتونه مثل من فکر کنه اصلا
نمیدونه میشه خلق کنی با افکارت با باورهای خودش زندگیش را ساخته بعضی اوقات میگم خدایا چه جوری میشه
مادرم بفهمه و خدا کمکش کنه من تو این زمینه خوب نتونستم درکش کنم دوست دارم مادرم با افکار زیباتر زندگی
کنه و اوضاع خودش را تغییر بده از طرفی هم آگاهی نداره و همیشه یکی از ارزوهام هست که خدا هدایتش کنه
به این مسیر که درکی پیدا کنه به خدای خودم میسپرم این آرزو را مثل تمام آرزوهایی که داشتم الان براورده شده
و دارم زندگیشون میکنم میتونه چیزی که باورمون نمیشه از خدا بر میاد چه جوری فکر میکنی که مرده ها زنده میشن
میشه درکش کرد اجزای بدنی که از بین رفته ولی دوباره با خواست خدا به وجود بیاد ازین بزرگتر هم مگه داریم
که گفته همانطور که زمین طبیعت را بعد یک زمستان سخت که همه چی خشکیده دوباره جون میگیره بهار میاد
هکه چی سبز میشه گل و بلبل میاد واقعا اینم منطق که ذهنم را خلع صلاح کنه با چیزهایی که من فکرشم نمیکردم
الان شده انجام داده زمانی که فکر میکردم نمیشه ولی الان انجام شده است اینقدر شیطان میتونه سوارت بشه
اگر به معجزات زندگیت و نشانه هایی که در جهان هست بال و پر ندی صحبت نکنی زنده نگهشون نداری این
انسان فراموشکار فراموشش میشه استاد عزیزی که با این همه کار در این زمینه ها میگه باید هر روز به خودم یاداوری
کنم این چی رو میرسونه که من وظیفمه برای زندگی زیبا و سبک شخصی لایف استایل مورد علاقم بتونم ذهن عزیز
را حتی یک ثانیه ازش غافل نشم که میبرتت تو در و دیوار مگه نبردتت کج و کولت نکرده یادت رفته باید بیشترین
انرژی را در کنترل ذهن داشته باشی مهمترین کار زندگی به نظرم با تجربه هایی که تا به امروزم دارم فقط کنترل ذهن
هست و همه چی از اینجا متولد میشه تجلی میکنه در تمام زمینه های زندگیم الهی شکرت
شما استادان عزیزم را به خدای بزرگم میسپرم خدا یارو نگهدارتون