مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-06 18:40:012025-01-08 11:00:23مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان و استاد عزیزم با خانم شایسته.
من اول از همه اینو بگم که یه چند سال پیش من کارمند بودم و کار میکرد یه روزی یه شخص بسیار با تجربه که در بازار بود یه حرفی از طرف خدابه من زد و اون حرف این بود
. الان میفهمم که به من گفت پسر روزیت رو به خدا بفروش نه به بنده خدا من همون حرف شد نقطه شروع کارم انگار تو خودم یکی گفت که به این حرف خیلی فکر کن و من بعد چند روز گفتم من دیگه نمیام سر کار و از اونجا شروع به کار کردم برای خودم ولی باور امروزم نداشتم و شروع به کار کردم و الان که با فایل استاد دارم میرم جلو روند رشدم خیلی بیشتر شده با فایلهای رایگان و میخواهم اولین خریدم از سایت بزنم و فهمیدم که به صدای قلبم گوش کنم با انرژی که الان دارم با خدا حرف میزنم واقعا ممنونم از استاد عزیز که معجزه ای در زندگی من در حال رخ دادن و باورهای من نسبت به همه چی تغییر کرده و ترمزهای ذهنم هر روز کمرنگ تر میشود و در کارم روز به روز بودن خداوندا حس میکنم و در من جریان دارد . ممنونم از این فایل شماره 6
از رب برای همه سلامتی و ثروت در زندگی همه با باورهای زیبا را خواستارم .
سلام استاد
استاد سالهای زیادی هست که به من الهام میشه که برای پیشرفت باید مهاجرت کنم، و من به خاطر این که احساس می کردم که خانواده به وجود من نیاز داره به آن بی توجهی میکردم و همواره در جا میزدم و این دغدغه همیشگی ذهنم و آرزوی رها شده ام بود، استاد بعد از دیدن این فایل و بخصوص این باور جدید که من با این کار جلوی تکامل سایر اعضای خانواده رو میگیرم ذهنیتم عوض شد و احساس میکنم که من هم میتوانم با خیال راحت به دنبال رویاهایم بروم.
خداوند مهربان را به خاطر دستان روشنگرش سپاسگزارم.
سلام
دیشب تو خونمون داشتم برای دختر عمم صحبت میکردم ،میخواستم بگم از وقتی جمله ی« من فقط به آدمای هم فرکانسم فکر میکنم و فقط با اونا رفت و آمد میکنم» رو تکرار میکنم، بعضیا ناخودآگاه رابطشون باهام کم شده طوری که تو مهمونی باهمیم ولی اونا اینقدر سرشون شلوغ شده که مجبورن زود برن.
هنوز حرفمو کامل نکرده بودم که دختر عمم رو صدا کردن که بیا بریم دیگه،نشد من حرفمو بزنم ولی همون لحظه فهمیدم نباید درباره ی این مسائل با کسی حرف بزنم و بخوام به زور به اونم یاد بدم.
سلام
هر چیزی را که بخواهیم میتواند خوب باشد و به نفع ما باید وقتی که باورهای خوبی داشته باشیم
مسیر زندگی مهم است که خواسته هایمان در آن مسیر روشن می شود
مسئولیت زندگی هر کسی با خودش است نه با ما ما نه می توانیم کسی را خوشبخت کنیم نه بدبخت
انتخاب همیشه با ماست نتایج هر چیزی را که میگیریم برای همان انتخابهای ماست
نمی خواهد چیزی را که نمیخواهیم درستش کنیم کافیست که از ان اعراض کنیم یعنی همان پوشش کاشیهای سیاه با رنگ سفید
هر کسی نتیجه افکار و باورهای خود را میگیرد
توانایی خوشبخت کردن کسی را داریم
تصمیمات ما چیزی را خراب نمی کند و هر کسی مسئول کامل خودش است و تنها خودش است
دنبال اهدافمان برویم
بهترین خودت باش
استاد عباسمنش عزیز سلام. من ازتون بسیار بسیار سپاسگزارم. خیلی چیزها دارم ازتون یاد می گیرم. باعث می شید به خودم و رفتارهام نگاه دقیق تری بکنم. صحبت هاتون در قسمت ۱۱ مصاحبهها واقعا عالی بود. من همیشه در قبال فرزندم عذاب وجدان داشتم و دارم. مدام فکر می کنم باید اون رو خوشبخت کنم و از این نظر خیلی فشار زیادی رو تحمل می کنم. بزرگ ترین نگرانیم اینه که بمیرم و دخترم بدون من بزرگ شه. و همیشه می گم اون که فقط یک پدر داره و هیچ فامیل و آشنایی نداره، بعد از من چه اتفاقی براش می افته و چی می شه. خلاصه خیلی نگرانم. خودم می فهمم که فکرم و راهم اشتباهه. ولی تا حالا توان تغییر نداشتم. از وقتی با شما و سایت آشنا شدم راه جدیدی به روم گشوده شده. دارم تلاش می کنم باورهای اشتباهم رو تغییر بدم. امروز خدا رو بی نهایت شاکرم که من رو به اینجا هدایت کرد که این فایل ها رو گوش بدم و باورهام رو اصلاح کنم. از شما بارها و بارها ممنونم.
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی .
روز هفتم : مصاحبه با استاد {قسمت ۱۱}
خدایا بخاطر اینکه مسئولیت زندگی ام در دست خودم است از تو سپاس گذارم
{استاد خیلی از این فایل های مصاحبه با شما خوشم میاد}
چیکار کنم که تو مسیر موفقیت خانواده ام رو اذیت نکنم؟ تضاد ها مسیر زندگی ما رو مشخص می کنن مسئولیت خوشبختی دیگران دست ما نیست. نظر بقیه اصن تو زندگی ما تاثیری نداره.
همه ازادن دیدگاهشون رو داشته باشن . با کسی بحث نکن درباره ی دیدگاهت . وکیل کسی نیستیم. اگه با دیدگاهی راضی نیستی اعراض کن . گوینده می تونه هر چی می خواد بگه و هر کسی هم میتونه بشنوه یا نشنوه.
ما مسئول زندگی دیگران نیستیم مسئول خودمون هستیم. ما مسیر درست رو می تونیم بریم و نتیجه بگیریم. نمی تونیم کسی رو مجبور کنیم مسیر درست رو بره. زندگی بقیه با تصمیمات ما نمی چرخه با تصمیمات خودشون می چرخه.
{حرف های این فایل چیزی بود که تا الان بسیار بسیار زیاد تو کشور خودمون بین مردم و بین هم سن و سال های خودم دیدم حتی سر کوچیک ترین چیز ها تو کار همدیگه دخالت میکنن مثلا کسی اهنگ انگلیسی گوش بده بهش میگن غرب زده اس چینی گوش بده میگن وطن فروشه اهنگ سنتی گوش بده میگن عقب مونده اس حالا اینکه زبان اهنگ بقیه چه تاثیری تو زندگی شون داره معلوم نیست یا مثلا سر لباس پوشیدن بقیه بهم گیر میدن و…
تاثیر تو زندگی بقیه هم که پایه اعتقادات خیلی هاس فکر می کنن کار هاشون بقیه رو خوشبخت یا بدبخت میکنه. مثال هاش رو هم همه دیدن خصوصا تو فیلما که اصن یه نفر یه کاری میکنه و دیگه زندگی ده نفر نابود میشه.
یکی دیگه ازمشکلاتی که این دیدگاه ایجاد می کنه اینه که خیلیا فداکاری میکنن از زندگی و خوشی های خودشون می گذرن بخاطر بچه هاشون همسرشون و پدر و مادرشون بعد اون افراد براشون جبران نمیکنن. دو طرف متوقع میشن . یه نفر فکر میکنه چون خودش رو فدای اون فرد کرده طرف هم باید همین کار رو بکنه و جبران کنه براش. طرف هم دوست داره فرد بیش تر فداکاری کنه و گند می خوره به روابط :)
یکی دیگه از مشکلات ناشی از این دیدگاه ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان زیاده. طرف در راستای هدفش یه کاری انجام میده و یه نفر دیگه به تضاد میخوره فرد کلی به خودش احساس گناه میده که عجب ادم پستی بودم که باعث این اتفاق شدم مثلا طرف می خواد جلوی ورودی های منفی رو بگیره با یه دوستی که ادم منفی ای بوده قطع رابطه می کنه بعد اون ادم میاد ناراحت میشه و افسردگی میگیره که وای فلانی در حق من این کار رو کرد و… اون فرد میاد کلی به خودش احساس گناه میده. در حالی که اون فرد بخاطر دیدگاه های اشتباهش دچار این مشکل شده
یکی دیگه از مشکلات احساس قربانی شدنه. مثلا طرف به خودش میگه اره من موفق نشدم چون دولت نذاشت اگه من تو سوئیس و امریکا بودم الان ترکونده بودم یا میگه موفق نشدم چون بابام نذاشت یا مامانم باید این کار رو می کرد نکرد و…}
انجام تمرین :
روز اول :
یک : گوشی ام
دو: ساعت و زمان که زندگی ما رو راحت تر کردن .
سه : مفصل های بدنم که حرکت کردن رو برام ممکنه کردن
چهار : اسید معدم ام که باعث هضم و تجزیه ی غذا میشه
پنج: روده ام که غذا رو جذب میکنه .
شش : روده ی بزرگم که اب رو جذب میکنه .
هفت : گیرنده های چشاییم که باعث میشن مزه ی خوب غذا ها رو بفهمم
هشت: استخوان جمجمه ام که از مغرم محافظت می کنه.
نه: قفسه ی سینه ام که از ریه هام محافظت میکنه .
ده : قفسه ی سینم که از قلبم محاظت میکنه.
یازده : پرده ی صفاق که اندام های شکمم رو در جای خودشون ثابت نگه میداره.
دوازده : سلول های عصبی ام که پیام ها رو تو مغرم منتقل میکنن.
تمرین روز دوم:
یک : قسمت۶۶ سفربه دور امریکا رو دیدم و خواسته ای که در من ایجاد کرد این بود که اشپزی که یکی از علایق قدیمی ام هست رو یاد بگیرم.
دو : یکی از خواسته هام اینه که چند سانتی متر قد بکشم
تمرین روز سوم :
نظر فردی رو خوندم که شرکت عمران میخواست تاسیس کنه وتاسیس می کنه ولی یکی از پروژه هاش با شکست رو به رو میشه و تبدیل میشه به اخرین پروژه اش این دوست عزیزمون نوشته بود که بعد از اشنایی با سایت و بعد از کار کردن روی باور هاش پیشنهاد همکاری توی یه پروژه بهش داده میشه که سود زیادی هم داره . چقدر خوندن نظرات بچه های سایت که به نتیجه رسیدن امید ادم رو بیش تر میکنه .
تمرین روز چهارم:
من هنوز دارم زندگی نامه ی مایکل جکسون رو می خونم. چون به زبان انگلیسی دارم می خونم خوندم خیلی بیشتر از حد معمول طول میکشه.
.
BLH-aeri, Sat, Jan ۹, ۱۰:۵۴ pm
برگ ۶۷ سفرنامه من.
سلام به استاد عباسمنش بینظیر و مریم نارنینم و همفرکانسیهای خوبم.
هیچ چیز بهخودیخود بد نیست.
ما وظیفه خوشبخت کردن دیگران حتی فرزندمون رو نداریم.
اگه چیزی رو دوست نداریم فقط کافیه ازش اعراض کنیم. بهش بیتوجه باشیم.
لازم نیست و نباید با کسی بحث کنیم.
نخوایم همدیگه رو قانع کنیم.
استاد عزیزم میگه اگه آهنگی چیزی رو دوست نداشته باشم از کامپیوترم دیلیت میکنم. همین. نمیرم توی صفحه خوانندهش فحش بدم یا اعتراض کنم.
این چه درس بزرگیه خدا جون!
واقعاً در هر حرف ظاهراً ساده استاد یه دنیا معرفت و آگاهی و درس هست.
اگه فقط یک درس، یک آگاهی رو تمام و کمال یاد بگیریم و بهش عمل کنیم، میتونیم به موارد زیادی تعمیم بدیم و در خیلی از جنبهها به موفقیت برسیم.
استاد میگه ما مسئول خواهر و برادر و همسر و فرزند نیستیم. کسی بار دیگری رو به دوش نمیکشه.
استاد چقدر شما عزیز و بزرگوارید. چقدر درست حرف میزنید. من این فایل رو قبلاً شنیده بودم و تحت تأثیر قرار گرفته بودم. و همین باعث شد خیلی از وابستگیم به دختر نوجوانم کمتر بشه.
با حرفهای شما به خودم اومدم و دیدم من با رفتار اشتباه و احساس مسئولیت افراطی و زیاد خودم بچه ۱۶سالهم رو بسیار غیرمستقل بار آوردم که کمترین احساس مسئولیتی بهجز در قبال انجام تکلیفهای مدرسهش نداره.
از همون جا بود که رویهم رو تغییر دادم. و الان که دو سه ماه گذشته فرزندم کمی بهتر شده. ولی مهمتر از اون اینه که من آرومتر شدم و کمتر غصهش رو میخورم و خیلی کارها رو که قبلاً براش انجام میدادم دیگه انجام نمیدم. یک بار به خودش میگم که راه درست اینه. و بعد میگم خودت میدونی و مسئوایتش با خودته. و دیگه حرص نمیخورم. و بیخیالتر شدم.
استاد هر چی ازتون سپاسگزاری کنم کمه. بیشترین سپاس جهان از آنِ شما استاد عزیز و و گرانقدرم.
سلام استاد عزیزم.
من قبلا خیلی تو زمینه بحث کردن مشکل داشتم و همیشه با خودم فکر میکردم چرا با این که میدونم حق بامنه اما تو بحث شکست میخورم؟و بعد از بحث کردن حس بدی بهم دست میداد تا این که از شما یاد گرفتم که اصلا بحث نکنم یه مدت تلاش کردم تا دهنم رو بسته نگه دارم اما حالا چون به ذهنم دلایلی محکم رو دادم دیگه برای بحث نکردن زور نمیزنم بلکه با لذت و به راحتی سکوت میکنم.
دلایل خودم رو اینجا میگم:
1_هدف نود درصد افراد رسیدن به نتیجه نیست بلکه پافشاری و ثابت کردن اینه که من از تو بیشتر بلدم و بهتر از تو هستم!
2_بحث کردن حال من رو بد میکنه در نتیجه اتفاقات بد برام میوفته.
3_وقتی میگی برداشت شخصی من فرق داره و بحث نمیکنی اجازه نمیدی طرف مقابل حالت رو بد کنه.
4_ما بچه های سایت تعدا افراد محدودی هستیم که هدفمون پیشرفته پس دیگران اجازه بحث با مارو ندارن.
5_زمانی که نتایج به دست میاریم نیازی به بحث نداریم…اونا همش بحث میکنن و هیچ نتیجه ای ندارن ولی ما ساکتیم و هر روزمون پر نتیجه تر از دیروزه!
با کمک این دلیل هایی که به ذهنم دادم راحت میتونم بحث بی مورد نکنم.
توجه داشته باشید هر کسی ارزشمنده و خوبی های خودش رو داره منظور من این نیست که افراد بی ارزش هستن اما بحث بی مورد و بی فایده فقط باعث ایجاد حال بد میشه پس نباید انجامش داد!
بحث خوب نیست اما صحبت سازنده با افرادی که موفق هستند خوبه و یا اون صحبتی که نتیجه خوبی داره و به علم ما می افزاید.
کاملا مشخصه که طرف مقابل هدفش چیه…دقیقا وقتی تشخیص میدم که میخواد دنبال این باشه که تو بحث پیروز شه سکوت میکنم.اما اگه صحبت مفیدی کنه منم باهاش حرف میزنم و از همدیگه یاد میگیریم.اما هیچی ام راجب قوانین نمیگم چون کشش این علم رو ندارن و مقاومت میکنن…خلاصه چندتا نکنه رو اگر رعایت کنیم هیچ مشکلی پیش نمیاد.من فهمیدم همه مدل انسانی وجود داره و ما در جامعه با همه جور ادمی حرف میزنیم!خب پس بهتره دقت لازم رو داشته باشیم.
و اما راجب جواب استاد به سوال دوستمون:
چقدر خوب استاد آگاهی میده خیلی ممنونم که یک بار دیگر به من یاد آوری شده که زندگی روی سیاره زمین کاملا انفرادیه و ما فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم.
کوچکترین تمرکز رو دیگران خودمون رو در پیشرفت کند میکنه!
من فهمیدم چرا استاد میگه زمانی که با التماس ازت بپرسن میتونی براشون حرف بزنی…
چون اون موقع اون ساکته و در آرامش کامل میتونی بهش بگی و حس خودت هم بد نمیشه!خدایا شکرت!خیلی خوشحالم که با این سایت آشنا شدم.دست خدا هستین شما.
استاد گسترش نور و آگاهی برای ما.
سپاس فراوان از شما و خانوم شایسته و تیم تحقیقاتیتون.
و سپاس فراوان از یار و رفیق همیشگیم رب و فرمانروای کل کهکشان ها و کیهان!
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و همه همسفرهای عزیز
روز شصت و هفتم سفرنامه
اگر قانون فرکانس رو بفهمم و باور کنم که زندگی هر کسی نتیجه ی مستقیم باورها و نگرش خودشه و من عملا در تغییر مثبت یا منفی در زندگی دیگران ناتوانم ”مسئول زندگی دیگران بودن ” رو نه تنها نمی پذیرم بلکه حتی به خودم اجازه نمیدم تا از این بهانه برای حرکت نکردن و درجا زدن استفاده کنم که مثلا اگر من برم دنبال شغلی که دوستش دارم و یه مدت زمانی رو طی کنم بدون درآمد تا تکاملم رو طی کنم پس خانواده ام چی میشه؟!
اگر من مهاجرت کنم برای داشتن یه زندگی بهتر و شرایط دلخواه تر پس مادرم ، پدرم و… چی میشن؟
من یکبار برای همیشه باید بپذیرم که من خالقم شرایط و زندگی خودم هستم چون من بی واسطه دارم فرکانس می فرستم و من در زندگی دیگران کوچکترین تاثیری ندارم چون به فرکانس اونها دسترسی ندارم من فقط و فقط مسئول زندگی خودم هستم مسئول خوشبختی یا بدبختی خودم هستم وسلام
استاد هر جمله ی شما در این فایل حاصل ساختن یک باور قدرتمند کننده اس مثلا وقتی میگید تضادها خوبه و باعث میشه خواسته هامونو بشناسیم این یک باوره . نگرشتونو تغییر دادید تا اینطور فکر کنید و نتیجه بگیرید از این باور.
استاد یاد این جمله ی معروف افتادم :
LIVE AND LET LIVE
یعنی خیلی موقع ها مخصوصا ما ایرانی ها اینقدر سرمون تو زندگی دیگرانه که به کلی از زندگی خودمون غافل شدیم. فکر میکنیم دیگران کلا اشتباه هستن ما باید راه درست ، حرف درست ، شیوه ی درست زندگی رو به دیگران یاد بدیم و حرف هایی میزنیم که خودمون بهش عمل نمی کنیم و فقط شعار میدیم !
استاد اکثر ما درگیر کلیشه ها و روش هایی هستیم که کورکورانه از دیگران پذیرفتیم و حتی آگاه هم نیستیم که اینجوری هستیم دیگه چه برسه به اینکه بخوایم تغییرش بدیم .
مثل همون گربه ایی که وقت دعا میبردنش به درخت انتهای باغ می بستن تا سرو صدا نکنه ! و این به صورت یه سنت دراومد و تا سالها بدون اینکه بدونن چرا اینکار رو انجام میدادن! و قبل از دعا خوندن یه گربه رو در انتهای باغ به درخت می بستن !
نگاهی که شما تو این فایل دارید خودِ احساس لیاقت هست استاد یعنی بپذیرم که همه ی انسانها به یک اندازه به خداوند به عنوان منبع همه ی خوبی ها نزدیک هستن و هر کسی این امکان و توانایی رو داره که زندگیشو اونطوری که میخواد بسازه پس من نمیتونم مانع خوشبختی کسی بشم یا عامل خوشبختی کسی و این نوع تفکر باعث میشه از زندگیم راضی تر باشم .
زندگی هر کسی برمیگرده به خودش و تصمیمات من نمیتونه زندگی کسی رو خراب کنه یا آباد کنه این یعنی نگاه توحیدی
خدایا شکرت
بنام خدای زیبایى ها ❤️
سلام به همگى
روز ۶٧ سفرنامه ام
ممنونم از استاد عزیز و مریم جان براى یه قسمت دیگه از سفرنامه و همه تلاش هایی که پشت این سیستم بوده و هست 🌹
ربط سفرنامه امروزم با مسئله و خودم این بود که از درگیرى هاى که اطرافیانم دارن اعراض کنم و از این تضاد براى پیشرفت خودم استفاده کنم
امروز به اعماق تمام پیشرفت ها و عادات خوبی که دارم رفتم و دیدم پشت همشون یه تضاد وحشتناک بوده که باعث شده الان تو همون زمینه قوى شم
پشت شخصیت قوى و مستقل من تضاد درگیرى هاى مادرم و پدرم بود اونم واسه ضعیف بودن مادرم
پشت ذهنیت زیبایی که از رابطه عاطفی تو ذهن خودم ایجاد کردم تضاد رابطه نامناسب پدر و مادرم بود
پشت همه دستاوردهام ( بیشتر مربوط به شخصیتم ) تضاد بوده
قبلا درگیر بودم با تضادهام و غر میزدم
ولی الان اروم تر شدم و دارم میپذیرم بیشتر که تضاد محرک حرکت منه
دوست دارم به جایی برسم که همیشه در حال بهبود باشم تا تضادی پیش نیاد ولى
خداجونم می دونم که تضاد ها دشمن من نیستن اون ها دوست من هستن و بابتشون شکرگذارم اون ها هستن که باعث رشد من شدن و میشن
درد هایی که تو تضاد کشیدیم تا همیشه یه اهرم رنج قوى تو ذهن ما میمونه و باعث میشه مغز ما بیشتر ما رو همراهی کنه واسه پیشرفت و ادامه دادن
امروز تو این سفرنامه ام و تو این روزم متوجه شدم بازم و بازم
که من قدرتى تو تغییر دیگران ندارم
من میتونم به پدر مادرم عشق بدم بدون قضاوت بدون اینکه بخوام تغییر بدمشون همونکارى که خدا با بنده هاش میکنه ( همونطور که استاد گفتن مادرم حتی مسیرى برن که خودش قبول نداره ولى مادرش دوست داره حمایتش میکنه )
اینکه یاد بگیرم بدون قضاوت به دیگران و احترام به اختلافات بینمون باز هم دوسشون داشته باشیم و اون ها رو همونطور که هستن دوست داشته باشیم یه قدرته که پشتش یه ذهن اروم میبایست باشه