مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عزیزم و سلام همراهان گرامى

من از استاد عزیزم خیلى سپاسگزارم

من خواستم تجربه زندگیم و آشنایی با استادم که من رو آگاه از قوانین هستى کرد رو به اشتراک بذارم

من از زندگى گذشته ام فرزندى دارم

که در زندگى در حال حاضر با من نیست و با پدرش زندگى میکند

من خیلى سعی و تلاش کردم با من زندگى کنه

و احساس گناه میکردم که شروع به زندگى دوباره کردم در عین حال همسرم مَرد آرزوهام بود و با هم خیلى خوشبختیم ولى خانواده ام خیلى منو قضاوت کردن و ناراحت بودن که چرا فرزندت رو در کنار خودت نگه نداشتى در صورتیکه اون با پدرش خوشحال بود و همه خانواده و اطرافیان من رو به دلیل ازدواجم و اینکه با اوضاعم خوشحال بودم قضاوت میکردن و مدام من رو تهدید به محرومیت از خانواده ام میکردن و حتى فوت پدرم رو من رو مقصر میدونستن و غیره وغیره بعد از مدتها و سالها که با این عذاب وجدانها زندگئ میکردم بالاخره متوجه شدن اصلا فرزند من با همسرمن خوشحال نبود و پدر خودش رو میخواست با شرایط همسر من و در حال حاضر همه تحسینش میکنن چون بسیار إنسان موفق ،قوى و منافع طلبى است و همه خانواده پدریش ساپورتش میکنن و خدا رو شکر در تحصیلش بسیار موفق هست و خیلى دوستاى خوبى داره و حتى با مادر من خیلى رابطه خوبى داره و مراقب مادر من هست وخیلى محسنات دیگه

وتا به این روز که من این فایل رو گوش دادم متوجه خیلى موارد شدم

و فکر میکنم اگه با من بود اینطورى پیشرفت نمیکرد چون به من خیلى وابسته بود دور از اینکه مادرش هستم خیلى وابستگى داشت و من خودم احساس میکردم چون فرزند طلاق هست هر چى میگه باید گوش کنم

براى خود من هم پُر از درس و تکامل بود خیلى خیلى سخت گذشت ولى نتیجه خوب بود در حال حاضر میخوام استاد من رو در باره نگرشم راهنماییم کنند ممنون وسپاسگذارم