مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-53.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-08 01:03:072025-01-10 06:46:26مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد عزیزم با چشمهای خیس و گلویی که پر از درد است باز هم سلامت میکنم و آنجا که من و تو با هم یکی هستیم را گرامی میدارم ، امشب بالشت من مهمان اشکهای من است و در این سکوت پراز کلام این من هستم که تو را بخاطر تمام آگاهی هایی که بمن دادی ستایشت می کنم ، بارها گفتم و دوباره میگویم که تو و یافتن تو ، بزرگترین پاداش زندگی من بود ، من همیشه خواسته ای داشتم که نمی دانستم چیست ، خواسته ای داشتم که فقط یک حس بود ، یک حس بزرگ ،یک حس عمیق ، یک حسی که انقدر نمی دانستم چیست که گاهی از آن متنفر میشدم ، چرا که پیدایش نمیکردم ، اصلا نمی دانستم چیست که پیدایش کنم ، شاید باورت نشود که همیشه آنچه را که نمی دانستم چیست از خدا میخواستم ، نمیدانم اینجا کسی مرا می فهمد یا نه اما مطمئنم و یقین دارم که تو می فهمی من چه میگویم ، وقتی برای اولین بار در سکوت نیمه شبی که شب کم کم جایش را به صبح میداد ، درست مثل همین لحظه ، صدای تو را شنیدم آرام گرفتم و انگار خواسته ام واضح شده بود ، من آن لحظه هیچ چیز از تو و قوانینی که بعدها از تو شنیدم نمی دانستم فقط می فهمیدم که چنان با من و وجود من یکی هستی که گویی سالهاااااست میشناسمت
استاد عزیزم واقعا فکر نمی کردم امشب دوباره چیزی دراینجا بنویسم حتی فکر میکردم وسط گوش دادن به فایل خوابم ببره اما الان آگاه تر ، هوشیارتر و خالص تر از هرزمان دیگری هستم ، الان پر از شعور و درک هستم ، پر از مهربانی و عشق ، پراز وضوح ، چشمهایم میسوزد اما دلم آرام و راحت است ، من چقدر خوب تو را و حرفهایت را میفهمم ، خدا را بخاطر چشم هایی که بمن داد ستایش میکنم چرا که تصمیم دارم هروقت که از نزدیک دیدمت فقط آن چشمها را به تو و چهره ملکوتی تو بدوزم تا ثانیه ها بگذرند و من همچنان تو را نگاه کنم ، استاد عزیزم چنان حرفهای تو بر جان من حک میشوند که انگار تنها مخاطب تو من هستم یعنی انقدر هماهنگ با احساسات و افکار من سخن میگویی که با خودم می گویم یعنی استاد فقط با من است!!!! امیدوارم یک روز بتوانم تمام تاثیرات و تغییر و تحولاتی که تو با کلام جادویی و قلب دریاییت بر زندگی من گذاشتی بنویسم
این فایل یک چیزی بالاتر از عالی بود و امیدوارم لایق اجرا کردن آگاهی هایی که در اون دادی در زندگیم باشم ، دوستت دارم ای بهترین
سلام بر اندیشه عزیز واقعا زیبا فرمودید وحرف دل من وخیلی ها رازدید
به یاد سخن خود آقای دکتر افتادم که درفایلی میگویند ؛ من اینجا چیزی به کسی آموزش نمیدهم فقط دارم به یادشما می آورم به خاطر اینکه شمااز جایی اومدید که این آگاهیها وجود داشتند
خدایا شکرت به خاطر این جمع الهی وپرازنور که نوراوست
خداجون دوست دارم یه عالم
سلام اندیشه جان چقدر متنتون زیبا بود واشک را به چشمانم نشاند دقیقا آشنایی شما ولحظات بعد از آن رو منم به همین صورت تجربه کردم همان شب دوباره برایم تداعی شد دوست خوبم از خدای وهاب ومهربان وبخشنده بهترین ها روبرایت آرزو میکنم
سلام محبوبه جان ، ما کسانی هستیم که پشت سر استاد داریم راه میریم برای همین هم خیلی چیزها را باهم میبینیم و تجربه میکنیم و عشق میکنیم و لذت میبریم ، خوشحالم که در این مسیر با کسانی چون شما همسفر هستم ، با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما دوست عزیزم
به نام خدای جان آفرین
ردپای من از روز هفتاد و یکم سفرنامه
این فایل رو دیشب گوش دادم و بعد از گوش دادنش حالم هیچ شباهتی به قبلش نداشت.
چقدرررر این فایل ارزشمنده.
میشه هزاران هزار بار بهش گوش داد و هر بار بهتر خدا رو شناخت و بیشتر قشنگی هاشو به یاد آورد.
چقدر حالم خوبه استاد.
چقدر احساس میکنم زندگی زیباست.
فکر میکنم هنوز خیلی چیزا هستن که تجربش نکردم.
خیلی کارهایی هست که انجام ندادم.
موفقیت هایی که بهش نرسیدم.
ثروت هایی که منتظرن من برم بهشون برسم.
تئاتر هایی که ندیدم.
متن هایی که ننوشتم.
عکس هایی که ندیدم.
آدم هایی که ملاقات نکردم.
سفرهایی که نرفتم.
خدایا شکرت واقعا.
چقدر سپاسگزارم به خاطر موفقیت هایی که کسب کردم.
زمان هایی که حالم از اعماق وجودم خوب بوده.
وقتایی که خندیدم.
یا حتی گریه کردم.
خیره خیره خیره هر آن چیزی که از جانب خدا باشه خیره.
خدایا شکرت واقعا.
الان که این رو مینویسم آسمون پر از ابره و من دارم از این هوای خنک پاییزی نهایت لذت رو میبرم. چقدر خوشبختم من.
خدایا شکرت.
جهان من حالم خوبه و نعمت های بیشتر میخوام. قشنگی های بیشتر میخوام. زیبایی های بیشتر میخوام.
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام قشنگ. چطوری دخترجون؟! امروز خیلی خوشگل شده بودیا، از نزدیک فرصت نکردم درست و حسابی قربونصدقه قشنگیات برم بجاش اینجا برات مینویسم.
ببین تاریخ این دیدگاهت رو.
ببین از اون موقع تا حالا مسیرتو کج نکردی و چه نتایجی رو خلق کردی.
ببین چقدر آدم کیف میکنه از فکر کردن بهش.
ببین چقدر امنِ این مسیر، چقدر خیالش راحته که تهش خیره.
قطعا که خیره.
همونطور که خودت گفتی.
دوستت دارم زیبای من :) مخصوصا با لباس قرمزی که امشب به تن داشتی، خیلی خواستنیتر شده بودی.
در پناه الله باشی آبجی قشنگم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
گام هشتم
مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف
سوره احزاب
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿1﴾
اى پیامبر از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر که خدا همواره داناى حکیم است (1)
وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿2﴾
و آنچه را که از جانب پروردگارت به سوى تو وحى مى شود پیروى کن که خدا همواره به آنچه مى کنید آگاه است (2)
وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ﴿3﴾
و بر خدا اعتماد کن همین بس که خدا نگهبان [تو]ست (3)
خدا یا شکرررررررررت برای ابن فایل بینظییییر
تمام فایلها اول و آخرش توحید ه و توحید و توحید است
خدایا شکرت
وقتی عاشق کارت باشی با انرژی و شادی و آرامش و عشق الهی در راستای علاقه قدم بر میداری و بخدا توکل میکنی و ادامه میدهی
استاد بارها شده که خسته شدم
در این مدت چند سالی که با شما هستم ولی هر بار نیروی قوی درونم منو هدایت کرد ه به حرکت کردن بلطف خداوند
خدایا شکرت و هر چقدر یه هنر دیگه در همین حیطه کاری میرم یاد میگیرم کلی لذت میبرم و کلی هم مهارتهایم بهتر میشوند
خدایا شکرت که وقتی به هدف اصلی ام فکر میکنم با عشق بیشتری مسیر هنری ام را ادامه میدهم و بلطف خداوند هر بار تکاملم داره طی میشه و کارهای با کیفیت تری را آماده میکنم
خدایا شکرت
که در همین مسیر هنری که هدایتم کردی خودت بهم ایده ها را میدهی خودت افراد های عالی و با کیفیت را در مسیرم قرار میدهی
همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قرارم میدهی
خدا جونم قربونت برم که اینقدر حالم را عالی کرده ای
استاد عزیزم بلطف خداوند از وقتی به ابن مسیر زیبا هدایت شده ام بیشتر وقتم برای خودمه و به هر تضادی که در این مسیر بر میخورم دیگه دارم یاد میگیرم که هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
و بخدا که اون تضادها پر از حال خوب و نعمت و ثروت و فراوانی میشود برایم
فقط کافیه توکل کنی و قدم برداری و ایمانت قوی تر میشود
وقتی نتایج را میبینی ایمان قوی تر میشود
خدایا شکرت همین امروز یه سفر دوساعته داشتیم که بریم خونه مادرم کارهایی که براشون آماده کرده بودم رو تحویلی بدم
ذهنم همش داشت منو میترسوند
بابا نمیخواد وقت بزاری بری
حالا که چی بزار یه روز خودشون میان میبرن
ولی همسرم هم موافق بود با دخترم که بریم
جمع کردم وسایل رو و با گفتگوی مثبت ذهنی
گفتم اگه برم ممکنه اتفاقات خوب را تجربه کنم
ممکنه یه کسی را ببینم که مدتها ندیدم
ممکنه یه نفر حرفی بزنه حالم را قشنگتر کند
و بلطف خداوند که رفتیم و کلی نعمت و ثروت و فراوانی را در راه دیدم و لذت بردم
خونه مادرم هم که مادرم و خواهران برادرانم کلی با محبت و عشق با کن و عزیزانم بر خورد داشتند کلی خنده و شادی و یه ساعت بعد هم برگشتیم خونه
و کلی حالمون خوب شد و در احساس خوبی بودم
دیدن سلامتی عزیزانم
شادابی عزیزانم
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم
هر آن چه دارم از آن توست
من بدون تو هیچی نیستم
خدایا شکرت
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت که با عمل کردن به هدایت های خداوند
و اعراض از نازیبایی ها و توجه به زیباییها و شکر گذاری برای داشته ها و نعمتها ی زندگی ام
هر روز داره ایمان و توکل و امید و آرزو های من را بهتر و بیشتر میکند
خدایا شکرت که تضاد ها باعث بزرگتر شدن خواسته های من میشوند
استاد عزیزم بلطف خداوند دارم یاد میگیرم به تضاد ها خوش آمد گویی کنم
چون وقتی بهشون نگاه میکنم خودم را بهتر شناسایی میکنم
باورهای توحیدی قدرتمند تری را در وجودم رشد میدهم بیشتر به قدرت خداوند ایمان میاورم
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
استعداد مهم نیست استعداد مهم نیست
استعداد مهم نیست
ایمان و توکل و اعتماد و باور بخدا مهمترین اصل زندگی است
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
که خود راه بگویدت که چون باید کرد
استاد بلطف خداوند در زمینه هنری هر بار دارم بهتر قدم بر میدارم و دارم سعی میکنم در هر لحظه از خداوند هدایت بگیرم چون قادر مطلقه
بهش باور دارم ایمان دارم که هر لحظه داره کارهای منو مدیریت میکند.
بهای هر هدفی را باید پرداخت کرد
هیچ وقت هیچ کسی نتوانسته با دور زدن قانون به جایی برسد
وقتی از همون اول مسیرت راست و درست باشه
دیگه ترس و غمی نداری
وقتی روی خداوند حساب میکنی
درها باز میشود دلها نرم میشود
شرایط بهتر میشود
امکانات از راههای عالی برای شرایطت جور میشود
خدایا شکرت که هر لحظه در وجودمن قرار داری و به اندازه ای که ایمان دارم داری به همون اندازه زندگی و آرامش و صبر و ایمان و توکل من میشوی
خدایا شکرت چقدر حالم خوبه
استاد این روزها دیگه اون حس عجله ی قبلم را ندارم
خیلی آرامتر شده ام
با آرامش بیشتری کارها را انجام میدهم
وقتی اراده کنم برای انجام کاری عقب افتاده در خانه
میگم این کار کوچک انگار شده یه غول برای من
و وقتی همون کار را با آرامش انجام میدهم کلی اعتماد به نفسم بیشتر میشود
مثلاً چند روز پیش پسرم میخواست جلد بالش زیر سرش را که شسته بودم جا بندازه
زیپش از همباز شد و چند روز من بهش کاری نداشتم و همینجوری جلد یه طرف بود بالش هم بدون جلد یه طرف دیگه
بعد به خودم گفتم تا کی میخوای این کار رو انجام ندی و بهش توجه نکنی و از اون طرف همش داره ازت انرژی میگیره وقتی نگاش میکنی
تا این گفتگو را با خودم داشتم همون لحظه اقدام کردم
به درست کردن زیپ جلد
و براحتی زیپ را سر جایش قرار گرفت و جلد را انداختم و کلی لذت بردم از اینکه پا روی ترسها گذاشتم و انرژی ام را برای کارهای بهترو بزرگتر بخودم هدیه دادم
خدایا شکرت و امروز هم بدون هیچ حسی که عجله کن و بدو و دیر شد و سفارشات مونده
قشنگ به خونه زیبایی که خداوند بهم داده رسیدگی کردم و جدیدا با تمیز کاری خانه ام کلی لذت میبرم و با عشق انجامش میدم و اینم از شما عزیزان مریم نازنینم یاد گرفتم و الان خیلی خوب برام جا افتاده
خدایا شکرت برای تمام داشته هایم و نعمتهای فراوان خداوند در زندگی ام
خدا یا شکرررررررررت
برای راستی و درستی و پاکی و صداقت و حال خوب
خدایا شکرت برای این فهم و درک بهترم که هر اصولی را برای خودم میپسندم برای دیگران هم بپسندم
خدایا شکرت
وااای استاد از رشوه گفتین
بخدا که دور و برم پر از این آدم هاست که فقط میخوان رشوه بدن تا کارشون راه بیوفته
چه به شهر داری
چه به دادگاه و پاسگاه و اداره و
ووو
و همش هم بدو بدو حتی با رشوه هم کارشون با دراز مدت به سرانجام میرسه و دوباره
یه مسئله دیگه پیش میاد و باز هم همان آش و همان کاسه
یعنی افراد نزدیک خودم هم برای انجام شدن کارشون دارن گونی گونی رشوه میدن
و بخدا قسم به این درک رسیدم که اصلا بهشون یه کلمه هم نگم که این کار درستی نیست
چون اصلا قبول نمیکنه حرف من رو و ممکنه با شناختی که از اون افراد دارم سر و صدا هو بکنن که اگه این کار رو نکنم پس چکار کنم
بشینم کاسه چه کنم چه کنم دست بگیرم
و حتی نخواستم یک کلمه هم باهاشون در ابن مورد که حتی موردی هست که جدیدا وارد زندگی نزدیکتر ین افراد بهم شده
و دارم میبینم که چقدر دارن تقلا و زجر میکشن .
بجای اعتمادبخدا
اعتمادشون به مدیرو رئیس و قول و قرار های پوچ دیگران بیشتر اعتماد میکنند.
و من مسئول شخص دیگری نیستم
و فقط باید تمرکزم را روی بهبود شخصیتم بزارم
من از تغییر دیگران عاجزم
و این را اصولم گذاشتم که تحت هیچ شرایطی خودم این کار را نکنم .
همانطور که از اطرافیانم دارم میبینم و اذیت میشم
پس منم از این تضاد به نفع خودم کار میکنم که من نباید از ابن کارها و شرک داشته باشم
هر کس بخدا توکل کند تنها خدا برایش کافیست
بخدا بارها منو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قرارداده
بارها به آدمهای عالی منو هدایت کرد ه
بارها دستم را گرفته یا بعد از من یا پیش از من
که در اون موقعیت باشم اتفاقاتی رخ داده و من حضور نداشته ام
وقتی متوجه میشوم فقط قدرت خدا را میبینم فقط لطف خداوند را میبینم
بخدا امروز وقتی ناخواسته ها بود من توجهم به صدای کلاغ ها بود
چشمم در آن واحد به ماه و آسمان زیبا و پاک میافتاد
چشمم به هواپیما و نعمتها و ثروتهاو فراوانی های جهان میافتاد و سپاسگزاری ذکر همیشگی کلامم داره میشه
خدایا شکرت من به هر خیری از جانب تو فقیرم
خدا یا شکرررررررررت
طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود
ما خالق زندگی خودمون هستیم
یعنی استاد این اکثریت واقعا در همین فضای منفی فکری هستند
چند شب پیش که خانواده همسرم مهمان داشتند
من هم رفتم
شبکه تلویزیونی داشت هواشناسی را پخش میکرد اون لحظه
اعلام بارندگی کرد
چهار پنج نفر بودیم
من گفتم خدایا شکرت بارون میاد از درونم گفتم خداوند یه لحظه اراده کند تمام دنیا را آب میگیرد
بقیه گفتن هیچ باورن نمیاد کو بارون
و ناسپاسی
وااای کن همون لحظه استپ کردم
با خودم گفتم بابا
با اینکه کارشناس هواشناسی هم داره میگه روزهای آینده بارش داریم
بابا ما دیگه کی هستیم
چرا اینقدر ایمانمون باید ضعیف باشه
قدرت خداوند را نمیبینیم
الله و اکبر
خدایا شکرت کمکم کن
استاد من هر وقت تو صف بانک یا هر جایی دیگه میرفتم اگه طول میکشید
خانواده شاکی میشدن چرا دیر کردی
چقدر طول کشید بعد میگفتی خب باید نوبت خودت کار رو انجام بدی
بعد میگفتن تو بهشون میگفتی من بچه کوچک دارم
نمیتونم بمونم
مهمون دارم
و با اینکه حق دیگران را باید ضایع کنی به گفته اونا که حتی باید دروغ هم بگی
من از همون اول هم با این کار روحم در تضاد بود
اصلا نمیتونستم زرنگ بازی در بیارم و حق کسی ضایع بشه
و الآنم که ایمان دارم من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت من تسلیمم کمکم کن تا سمت خودم را بدرستی انجام بدم
من هیچی حالیم نیست صاحب کل کیهان تو هستی علمت بر تمام عالم محیط است
کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و همواره در مسیر درست بندگی کردن باشم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام استاد عزیزمممم….
استاد الان ساعت 3 شبه و من تو تنهایی خودم مات و مبهوتم از اگاهی هایی که خداوند هر لحظه داره به من عنایت میکنه و من عاجزم از بیان این همه معجزه الهی که ذره ذره با تمام سلولهام دارم حسش میکنم.
امشب خداوند بازهم برای من جواب شد…
استاااااااد این روزها سر کلاس درسم….و دستم رو بالا میبرم و فقط سوالاتم رو از خداوند میپرسم و خداوند چقدر عاشقانه منتظر ماست که لبیک بگه به صدا زدنها و نجوا کردنهای ما با خودش
خداوند هر لحظه عاشقانه جوابگوی ماست و ما با شیطنت هامون گاهی پاسخ ها رو از دست میدیم و اگه در سکوت با ایمان نظاره گر باشیم پاسخ رو دریافت میکنیم و خداوند برای ما همه کار میکنه …همه کار…شاهکار میکنه….
این روزها با ز هم سر دو دلی هایم خلف وعده کردم ولی باز خداوند مهربان تر از همیشه منو در آغوش کشید و من مثل کودکی رها شده..گمشده …هر بار در اغوشش ارام میگیرم و هق هق گریه هایم مبدل به ارامشی عمیق میشود
خدایا ….این بارهم برایم معجزه کردی…
دستم می لرزد و اشک امانم نمیدهد….
هر بار دنبال بهانه ای که مرا عاشق تر در آغوش بگیری…
معبودم…کجا کِی اینچنین دور افتادم از تو …کجا اینچنین گم شدم….
ولی حالا ….
پیدا شدم…در تو….
این بار هم دستم را محکم تر گرفتی …
حس میکنیم راه را گم کرده ایم فارغ از اینکه راه همینجاست…بین من و خدا هزار راه هست اگر روی عقل خودمان حساب نکنیم…
اگرررررررر…..اگرررررررر
فقط روی خدا حساب باز کنیم.
خدایا….چطور سپاسگزار تو باشم از اینکه اینجام…
از اینکه می شنوم….
از اینکه عشقی سوزان دارم برای این مسیر این هدف و این حس خوب بودن
از این درک
از این هدایت
از این با تو بودن
.
.
.
.
.از این با توبودن…….
زبانم قاصره…
از این عشق
هر بار آغوشت برای من باز تره…
خدایا سپاسگزارم بابت این آغوششششش…
رها از هر قید و بند…
رها از ترسها و نگرانی ها
رها از نشدن ها و بهانه گرفتن ها
میدونم……
میدونم…. دیر کردم….ولی حالا اینجام عاشق تر از همیشه…عاشق پیشه
سپاسگزارم بابت ….خلق خالقی چون عباس منشت…
که هر بار برام دستی میشه از دستان تو …
و خوشا بحال من بابت داشتن این استاد و خدای این استاد
استاد ازت ممنونم
امشب من لحظه به لحظه در تاریکی شب با هر کلمه ت اشک ریختم…
انگار خدا برای من این فایل رو ضبط کرده بود …
و وقتی تسلیم این موضوع شدم که شما فقط طبق الهاما تتون فایل ضبط میکنید ارام و صبور منتظر شدم.و وقتی دیدم فایل روی کاناله هیجان زده و خوشحال رفتم برای دانلودش و خدا امشب چه کرددددد استاد…
استاد این فایل مثل خیلی از فایلهای رایگان دیگه شما به اندازه یه محصول ناب توحیدی ارزش داره که به قول یکی از دوستان فرقی نداره رایگان یا محصول باید در فرکانسش باشی که درک کنی و عمل کنی…
نمیدونم چند باره دیگه باید این فایل و گوش کنم…
نمیدونم باید با این فایل چیکار کنم…..
امشب سر شبی سر اجرای ایده ای از خداوند هدایت خواستم و گفتم خدا جون فردا میرم برای قدم اول دیگه نمیخوام دو دو تا چار تا کنم….نمیخوام چرتکه بندازم و حساب کتاب کنم…به قول شما اون سفرررررررر اون سفرررررر و شروع کن….
و خدا چقدر زیبا چقدر زیبا جواب من رو داد …
استاد هر جمله این فایل رو باید با طلا نوشت…
آره استاد این فایل رو چند بار که نه 10000 بارم گوش کنی باز خدا حرف داره برا گفتن…
همه چیز اونه….اعتبار اونه…عزت اونه…تبلیغ اونه
عشق اونه…
همه چیزه همه چیز…
باور کن ….ایمان داشته باش…توکل کن….طبق اصول رفتار کن …درستکار باش اون همه چیز میشه برات…ایمان به غیب یعنی جسارت و شجاعت و حرکت با توکل
بارتو سبک کن و پرواز کن….سبکبال…
ممنون استاد…
امشب تو طول صحبتاتتون خیلی چیزها به ذهنم اومد الان فقط تونستم همین قدرش رو براتون بنویسم.امشب لحظه به لحظه این فایل برام تلنگر بود…لحظه به لحظه ش..
خدایا کمکم کن روی تو متمرکز باشم…تو اول و آخر همه چیزی…
????????
استادعزیزم راستی لوکیشن عالی بود…تی شرت تون خیلی خشگله و موی مشکی هم مبارکتون باشه.
خیلی دوست دارم ??و خدارو شکر که اینجام و میشنوم و تامل میکنم
سلام به مریم عزیز دوست همیشه خوبم
“”” همه چیز اونه….اعتبار اونه…عزت اونه…تبلیغ اونه
عشق اونه…
همه چیزه همه چیز…
باور کن ….ایمان داشته باش…توکل کن….طبق اصول رفتار کن …درستکار باش اون همه چیز میشه برات…ایمان به غیب یعنی جسارت و شجاعت و حرکت با توکل
بارتو سبک کن و پرواز کن….سبکبال… “””””
خیلی عالی بود
خیلی لذت بردم
چقدر گفته های از جنس خدا با خدا یکیت میکنه ، نزدیک به خدا میکنه و توی پیام شما این حس برای من ایجاد شد
مرسیییییییییی
منتظر نتایج بسیار خوبتون هستم همیشه چون توحیدی حرکت میکنید
همیشششششه شاااد و سلامت و سعادتمنددد و ثروتمننند همراه با احساس خوب پایدار در آرامش خدا باشید
سپاسگزارم مهرداد عزیز…دوست ارزشمندم
واقعا همینطوره …خداوند یه حس ناب و خالصه که وقتی لمس ش میکنی دیدت به همه چیز و همه کس عوض میشه و غرق در عشق بازی با پروردگار میشی…
در همه چیز خدارو میبینی ….و این یعنی اوج سعادت و خوشبختی
ممنونم از کامنتت دوست خوبم.و فیدبکی که از کامنت گرفتی.
بنده هم مشتاقانه منتظر شنیدن نتایج و تجربیاتتون هستم..
در پناه خدا باشی ??
به نام خدای مهربانم
با سلام استاد بینظیرم و مریم جان نازنین
خدایا شکرت مسیری رو شروع کردم به لطف خداوند رئوفم و خیلی جالبه این فایلهای گام به گام واقعا گام به گام زنجیره وار داره منو جلو میبره
استاد جان واقعا شایسته هر آنچه که هستید و هر آنچه که دارید هستید
اینقدر شور و اشتیاق توی کلامتون دیوانه کننده اس با تمام وجودتون صحبت میکنید بعد اینهمه سال اینجور با عشق صحبت میکنید
به خودم گفتم هر وقت اینطور شور و اشتیاق داشتی به خواسته ات میرسی وگرنه باید خیلی روی خودت کار کنی
یادمه توی یکی از فایلهاتون هم گفته بودین که من انقدر اشتیاق داشتم صورتم داغ میشد احساس میکردم قلبم بزرگ شده
خیلی خیلی فایل بینظیری بود انگیزه من رو در جهت هدفم صدچندان کرد
خداوند در هر کجا که هستید یار و نگهدارتان باشد
سلام استاد عزیزم
یادمه یکبار اعلام کرده بودید به دلایلی قادر به پاسخگویی تک تک سوالاتی که بچه ها ازتون میپرسن نیستید ولیکن من به این نکته توجه نکردم و یک سوالی ازتون پرسیدم در خصوص تضادی که اخیرا باهاش مواجه شدم، و فکر کنم بارها و بارها اونو ریپلی کردم که جوابمو بدید و کلا فراموش کردم که فرمودید اصول یکیه و اگر دقت کنید میتونید تو محصولات یا فایلهای رایگان به جوابتون برسید استاد عزیزم بالاخره با این فایل آخری که گذاشتید من به جوابم رسیدم ….
با تک تک سلولهام ازتون سپاسگزارم این فایل فوق العاده عالی بود به طوری که به یاد واقعیتی افتادم که اشک تو چشام جمع شد و براتون اونو تعریف میکنم…
سالها پیش تو شرکت کامپیوتری بزرگی کار میکردم که نیروهای زیادی داشت من هم در قسمت فروش اون شرکت استخدام شدم ما نرم افزارهای غول پیکر برای خطوط تولید کارخونه های بزرگ میفروختیم و تمام مذاکرات ما در مراحل اول تلفنی و طولانی بود یه همکاری داشتیم به نام رضا که وقتی گرم مذاکره میشد ایستاده مذاکراتشو انجام میداد و بعضی موقع ها اینقدر مذاکراتش طولانی میشد که تقریبا بابت یه فروش بیش از یک ساعت سرپا می ایستاد….
یادم میاد وقتی رضا شروع میکرد به صحبت کردن از تیم 6-7 نفره واحد ما همه شروع میکردن به خندیدن و مسخره کردنش که رضا شروع کرد به سخنرانی کردن که یکی رو صدا بزنید بیاد علفهای زیر پای رضا رو هرس کنه و ازین حرفها مدتها گدشت و وضع به همین منوال گذشت یک روز مدیر عامل وارد واحدمون شد و بدون هیچ مقدمه ای حکم رضارو بهش داد و ایشون رو به عنوان سرپرست واحد فروش سیستم های یکپارچه معرفی کرد البته در بهت و حیرت همه بچه های فروش و حتی شرکت 150 نفره و اما این پایان ماجرا نبوددد…
بعد از گذشت چند ماه رضا شروع به فروش یه نرم افزار مدیریت منابع انسانی به یه شرکت غول آسای ترک در ایران کرد که این مذاکرات طی چندین مرحله جلسه حضوری مدیرعامل و خود رضا به اونجا و اومدن مدیرعامل اونها به شرکت ما صورت پذیرفت رضا باوری در وجودش داشت که میتونه به هر شرکتی نرم افزار بفروشه و اینکارو میکرد و بالاخره تونست با قیمت فوق العاده بالا که همش سود بود یه نرم افزار بزرگ به اون شرکت ترک بفروشه ….
بالاخره روز موعود فرا رسید یک روز دیدیم رضا با یه پژو 405 صفر نوک مدادی که اصلا خوابشو هم نمیدید (شایدم میدیدو ما نمیدونستیم) اومد شرکت گفتیم رضا از کجا گفت توضیح میدم بله عزیزان وقتی باورها درست کار کنه و در مدار صحیح باشی دستان خدا برات حرکت میزنن گفت این ماشینو مدیرعامل شرکت ترک که بهش نرم افزار فروختم برام گرفته و ازم دعوت کرده به عنوان مدیرفروش بخش ایران باهاشون همکاری کنم و بعد از یه مدت دیدیم آقای رضای داستان ما مدیر فروش یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدکننده پروفیل درب و پنجره یوپی وی سی شده و همون رضایی که ایستاده مذاکره میکرد و بسیار درستکار بود و هیچی نداشت الان به همه چیز رسیده به همه چیز….
و این چیزی نبود جز درستکاری و در عین حال سادگی رضای عزیز ….
استاد کلامتون حقه فوق العاده بود این فایل، فوق العاده کلمه بسیار ناچیزیه در وصف این الهاماتی که از سمت خداوند وهاب بر زبان شما جاری میشه….
در پناه خداوند شاد باشید…
سلام آقای بابائی عزیز
بسیار تحسین برانگیز بود نوشتن خاطره شما از دوستتون آقا رضا
خدا کنه منم بتونم هر روز بیشتر از روز گذشته بتونم نجواهای ذهنمو مدیریتش کنم و آگاهانه تمرکزمو بزارم روی داشته هام و خوبی ها و نعمت های زندگیم و راه درست رو برم همیشه راستگو و درستکار باشم و خداوند پاسخ میدهد
خوبی کنی خوبی میبینی این قانون خداونده
سلام
استاد عالی بود فایلتون. به گفته یکی دیگه از بچه ها هر فایلی که تولید می کنید میشه بهترین فایلی که تا حالا شنیدیم. (نظر من واقعا همین جوریه. هر فایل زیباتر و نکته دارتر و عالی تر)
به انداه یک دانه ارزن دیگه هم خوشحال بشین استاد :)))) خیلی خیلی خیلی ممنونم از شما استاد و از خدای خودمون. عاشقتونم استاد. عاشق صفاتونم، عاشق خنده ها، برق چشم و صد البته عاشق جمله «من تو زندگیم یاد گرفتم» شما هستم :)
آقا تبریک به خوووووووووووووووووودم که این فایل رو شنیدم. خدایا شکرت که منو در مداری قرار دادی که این فایل رو نفر دوم (کنتور تلگرام) ببینم و بشنوم. عالی بود استاد. چقدر نکته داشت چقدر محشر بود. خدایا شکرت.
استاد از شما هم تشکررررررررررررررررررررررر بی نهایت.
فقط یکی دو نکته از هزاران:
واقعا استعداد مهم نیست، چون استعداد مهم نیست، چون استعداد مهم نیست، استعداد مهم نیست، (چهار مرتبه، من خودم خیلیییییییییی ضربه خوردم از استعداد وافر داشتن و تنبلی کردن یا ایمان و باور نداشتن و حرکت نکردن)
ایمان مهم است، باور مهم است، توکل مهم است.
اصول خودمون رو داشته باشیم: اصولمون همون چیزهایی هستند که دوست نداریم دیگران درباره ما انجام بدن و با ما رفتار کنند. [فرمایش مولا علی، هر چه برای خود می پسندی و نمی پسندی….]
راستی اون قضیه ای رو هم که تو فیلم هفته پیش تو ماشینتون گفتید، من همون موقع گرفتم :) و من هم نظرم همون بود راستش و همون مطلب رو پیشتر به اقوامم می گفتم تو ایران. اگر به اندازه و تعداد کافی تغییر کنند چی میشه. و تا وقتی که تغییر نکنند چی میشه. من هم تو کانادا هستم و اینجا هم همه مردم و شرایط عالی هستند: رعایت نوبت، درستکاری، احترام به همدیگر، رانندگی عالی، نعمت فراوان، آب شیرین فراوان و …. (خدای مهربان را صد هزار مرتبه شکر).
خدا رو شکر که دارم شباهتهای رفتاری میان شما و خودم می بینم در رعایت اصول: رشوه ندادن و پلیس و …! الحمدلله رب العالمین و خدا رو میلیاردها بار سپاس
راستی استاد یک دفعه اینم اومد به ذهنم که بگم:
پریروز خواستم برای یکبار که شده قران رو از نو و درست بخونم، طبق صحبتهایی که شما داشتید. (پیشتر نسبتا قران زیاد میخوندم اونم به فارسی و خدا رو شکر خیلی راضی بودم). گفتم قران رو باز می کنم هر جا که بود از همان جا استارت میزنم. باور میکنید کجا اومد: سوره آل عمران آیه 7!!! همون آیه ای که شما به «زیبایی» ازش به عنوان «کلید» قران یاد می کنید و کلی دربارش توی فایل آشنایی با دوره جهان بینی توحیدی صحبت می کنید. خدا رو بی نهایت سپاسگزارم و فهمیدم که خدا ما رو هدایت میکنه و قرار هست انشاالله بیشتر هدایت کنه و ما در راه مستقیم هستیم.
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب
خدایا و استاد میلیاردها بار تشکر
سلام …
چه حرف خوبی زدین…
واقعا تبریک به من ، تبریک به تو ، تبریک به همه ….?????????????????????????????????
سلام به استاد نازنین و مریم جان عزیزم
واقعا سپاسگزار این پروژه و آگاهی های بی نظیرش هستم و چقدر لذت بخش است این انرژی که همگی باهم داریم قدم به قدم به مدار بالاتر مهاجرت میکنیم.
واقعا این فایل به اندازه یک دوره برای من با ارزش بود و دانلودش کردم تا بارها به این آگاهی های بی نظیر گوش بدم و هدایت خداوند عزیز برای مشخص تر شدن مسیرم بود. من امروز جلسه چهار دوره حل مسائل رو گوش دادم و تصمیم بر بهبودهای کوچک اما مستمر داشتم تا اصل بهبودگرایی رو جایگزین کمالگرایی کنم در زندگیم و این فایل هم هم جهت این مسیر پر از آگاهی بی نظیر بود.
باتوضیحات استاد دربارهی اصول و پایبند بودن به آنها دیدم خداوند چقدر دراین راه من رو هدایت کرده و بدون اینکه اطلاعی داشته باشم، من رو در مسیر درستی و صداقت پیش برده و من رو دور کرده از شرایطی که شاید باعث رفتنم در مسیر نادرست بشه. آدم هایی رو بهم نشون داده که از غیبت به دور بودند و هیچوقت درمورد افراد دیگه صحبت نمی کردند، مثال هایی برام زده شده بود از افرادی که به هیچ حرف بیهودهای گوش نمیدادند و اعراض میکردند. خداوند نشانه ها رو هر روز برام واضح تر میکنه و فقط با یک هفته کار کردن و تمرکز روی این پروژه چنان نشانه واضحی برام فرستاد که گفت تو میتونی به اون چیزی که میخوای برسی و به هیچ عامل خارجی نیاز نداری فقط باید بااستمرار حرکت کنی و باور های درست و احساس خوب و ایمان داشته باشی.
خدایا شکرت که دارم هر روز آسان تر میشوم برای آسانی ها.
خدایا شکرت برای این احساس عالی.
خدایا شکرت که از قدم اولی که برداشتم هر روز داری برام نشونه های زیبات رو میفرستی و ایمانم رو قوی تر میکنی.
خدایا شکرت که وقتی من سمت خودم رو انجام میدم تو سمت خودت رو به عالی ترین شکل ممکن پیش میبری.
خدایا شکرت که بهم انرژی و زمان میدی تا روی خودم کار کنم.
خدایا شکرت که به این آگاهی رسیدم که اگر من هنوز با آدم ها و شرایط و موقعیتی ارتباط دارم که دلخواهم نیست یعنی فرکانس من هنوز به آنها مرتبطه و من باید روی خودم کار کنم،فرکانسمو ببرم بالاتر و به ثبات فرکانسی برسم تا جهان به طور طبیعی من رو به شرایطی هدایت کنه که با من هماهنگه.
خدایا شکرت که باآدم هایی در ارتباطم که در جهت رشد و پیشرفت من هستند.
خدایا شکرت که آدم های اطرافم رو تغییر دادی که با خواسته های من هم جهت باشند و یا به ساده ترین و طبیعی ترین حالت آنها رو از من دور کردی.
خدای خوبم ممنونم که من رو با استاد عزیز و مریم جان شایسته آشنا کردی تا با ایمان قلبی و حال خوب و لذت در مسیر خواسته هایم قدم بردارم. خدایا شکرت︎︎︎
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز
سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی
خدای من این فایل رو من بی نهایت دوست دارم،این فایلی بوده که بارها باهاش گریه کردم و اشک ریختم اما وجودم پر از لذت بود،پر از آرامش و احساس خوب،استاد بین همه ی فایلهای مصاحبه من جلسه شانزده بدجور به پوست و استخونم نشست،با تموم وجودم درکش کرده بودم،وقتی اسم فایلهای مصاحبه میاد این جلسه توی ذهن من بولد میشه چون من با این جلسه خیلی حرکت ها کردم ایمان نشون دادم و خداوند بهم پاسخ میداد،سه سال وقتی این فایل رو گوش میدادم بارها و بارها،یه حسی درونم بود که حرکت کنم،حالا هر حرکتی منم دوست داشتم مثه استاد ایمانمو نشون بدم،پا شدم از کارم چمدونمو بستم،بدون اینکه از تهران چیزی بدونم،تنها بلند شدم رفتم تهران به امید پیشرفت،شب توو اتوبوس کنار یه دختر خانمی نشستم،نجواهای شیطان بود،پدرم و مادرم خبر نداشتن که دارم کجا میرم،گفته بودم اهواز میرم،توی ذهنم پر از نجوا بود که حالا صبح که میرسی تهران میخوای با این چمدون کجا بری،اما درونم یه حس آرامشی بود،برای اینکه نجواها رو کنترل کنم،این فایل رو با هنذفری بارها تووی راه گوش دادم،هی رفته رفته ذهنم خاموش تر و حس آرامشم بیشتر و بیشتر شد،با تماس های تلفنی اون دختر خانم متوجه شدم که بچه ی روستای اطراف شهر منه که اونم مثه من حسابداره،و داره تهران کار میکنه،حسم بهم گفت باهاش سر صحبت رو باز کنم،ازش راجب کار سوال کردم و صادقانه براش تعریف کردم که من دارم به امید کار میام تهران،هیچ جا و هیچکس رو ندارم،فقط یه دایی دارم که اونم توی یه رستوران داره کار میکنه،که جا خوابشم توی همون رستورانه،اون دختر خانم وقتی براش تعریف کردم،گفت بخدا وقتی نشستم کنارت چنان انرژی مثبتی ازت دریافت کردم که دوست داشتم فقط باهات صحبت کنم،با هم دوست شدیم،صبح که رسیدیم،به من گفت اگه جا اوکی نکردی بهم زنگ بزن،خلاصه من رفتم با مترو میدون آزادی اولین بار به ظاهر تنها اما خدارو همراهم داشتم چون حسم خیلی خوب بود،رفتم یه شرکت برای مراقبت از سالمند،گفته بودم اول میرم چنین جایی برای کار وقتی تهران رو شناختم میرم برای کار حسابداری،ثبت نام کردم اما نشد که همون روز برم سرکار،رفتم خونه اون دختر خانم،چقدر با من برخوردش خوب بود،از قضا با داداشش زندگی میکرد اما داداشش قرار شده بود که چندروز بعد بیاد اینم کاره اوستا کریم بود که من اونجا راحت باشم،دیگه دو سه روز من صبح ها میرفتم دنبال کار،چمدونم راحت خونه ی اون دختر خانم تا عصر که همزمان با هم برمیگشتیم خونه،روز سوم بهم زنگ زدن یه کاری هست چیتگر تووی یه برج برای یه خانم مسن که سالمه فقط میخواد کسی پیشش باشه داروهاشو بهش بده با دخترش زندگی میکنه،میری،گفتم آره،خدای من رفتم چیتگر رو دیدم احساس کردم رفتم ایالت فلوریدا چقدر حسم خوب بود،رفتم توو برج،سرپرست پایین تماس گرفت با خونواده که خانمی اومده با شما کار داره،دختر اون خانم هم گفت بیاد بالا،خدای من،من این صحنه ها رو تووی فیلم ها دیده بودم حالا داشتم خودم تجربه ش میکردم،خلاصه من رفتم اونجا و مادر خانوم یه پرستار داشت اما اصلا ازش راضی نبودن،من رفتم اونجا عاشق این خونواده شدم،عاشق اینهمه ثروت،و مهمتر از همه انگار اومده بودم امریکا همش برج،و اون دختر مادر خانوم هم عاشق من شد اما گفتن که پرستار داره،من برگشتم خونه دوستم بهش گفتم پرستار داشت،گفتم خدایا یعنی چی،تو گفتی برو،این همون جایی که میخوای پس چرا نشد،حسم گفت صبور باش بهت زنگ میزنند،خلاصه من برگشتم داشتم از زیبایی ها و خوبی های این خونواده که توووی نیم ساعت دیدمشون برای دوستم تعریف میکردم،حتی لباسمم عوض نکرده بودم،که از شرکت بهم زنگ زدن خونواده از شما خیلی خوششون اومده برو اونجا،با وسایلت برو که شب اونجا بمونی دیگه،گفتم اونکه پرستار داشت،گفت ازش راضی نبودن،اخراجش کردن شما برو،خدایا این اولین تجربه م بود،پدرومادرم نمیدونند من کجام،تووی یه دنیای عجیبی تووی ذهنم بودم اما آرامش داشتم،رفتم اونجا یازده فروردین،دو روز بعدش سیزده بدر بود،همون روز دقیقا دختر اون مادر خانم به قدری از من خوشش اومد که منو با خودش برد خرید،خدایا اینو کجای دلم بزارم،همینجا نشستیم توو ماشین موزیک رو پلی کرد،صدای استاد عباسمنش پیچید توو ماشین همینطور ماتم برده بود،گفتم شما هم استاد رو گوش میدی،گفت مگه میشناسیش گفتم بابا من فقط با آگاهی های استاد که ایمانمو نشون دادم و الان اینجام،چقدر خدارو شکر میکردم دیگه مطمئن بودم اینجا همونجایی که باید باشم،دو روز بعد رفتیم تووی یکی از باغ های شهریار سیزده بدر الله اکبر،همه دکتر،مهندس،بعضی هاشون از خارج اومده بودن،گفتم خدایا کی میگفت من وسط این جمع باشم،من پرستار مادر خانم بودم اما اون آدمها اینقدر خوب بودن که به حد همون دکترها با من با احترام رفتار میکردن،چقدر حالم بینظیر بود،هر روز و هر شب تووی پنجره بیرون رو نگاه میکردم،ویو دریاچه چیگتر،اون برج ها،بخدا انگار رفته بودم برج استاد تووی تمپا فلوریدا،بعد چه خانواده ایی،چقدر با من با احترام رفتار میکردن،میدونستند من کارم این نیست،من حسابدارم،پسر بزرگش حسابدار یه کارخانه بزرگ تووی کرج بود فکر میکنم الان یادم رفته دقیق یادم نیست،خیلی منو راهنمایی کرد بهش گفتم برا کار حسابداری اومدم،من حسابدارم،با اینکه میدونستند من پرستار نیستم چقدر خوب با من رفتار میکردن،میتونستند به شرکت بگن که این خانم سابقه نداره،اما چی میشه که دلها نرم میشند و منو میپذیرن،جز اینه که خدا دلشون رو نرم کرده بود برای من،وقتی بعد از سه ماه از پیششون اومدم چقدر برای من گریه کردن،و منم برای مادر جان،خلاصه چی بشه من بیام تهران،بعد اون دختر خانم که دوستم شد،داداش باهاش نیاد،منو ببره خونه،یه جای امن،بعد من برم جایی کار کنم که انگار رفتم تمپا فلوریدا،بعد دختر اون مادر خانم استاد عباسمنش گوش بده و کلی اتفاقات عالی دیگه…با این فایل چه خاطراتی برام زنده شد،وقتی ایمانمو نشون دادم خدا چه درهایی برام باز کرد…اگه بازم ایمانمو نشون بدم خدا درهای بیشتری به روم باز میکنه،خدایا شکرت
خدایا شکرت که روزی رسان من تو هستی نه هیچکس دیگه
خدایا شکرت که هر آنچه دارم از تو دارم
خدایا شکرت که خودت به تنهایی برام کافی هستی
خدایا شکرت که داری با نشونه هات بهم میگی که میبرم درسته فقط باید ادامه بدم
خدایا شکرت برای همه چیز،همه چیز
دوستون دارم
به نام خدای هدایتگرم
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه ی دوستان عزیز
نکات مهم و آموزنده ی این فایل:
*برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود باید در مدار خواسته هامون قرار بگیریم
که هم مدار شدن با خواسته ها مستلزم یه سری عوامل و کارهای مختلفی که باید در راستای اون خواسته انجام بدیم
اگه میخوایم به هدفی برسیم اولین شرط داشتن علاقه و انگیزه ی کافی هستش
وقتی مهمه برات رسیدن به خواسته ات خود بخود تو یه سری کارها براش انجام میدی
اگه لازمه دربارش مطالعه میکنی،مهارت هاتو تقویت میکنی،اطلاعات کافی در زمینه ی مربوط به هدفت بدست میاری چون علاقه داری به کارت همه ی اینها رو باعشق انجام میدی
اما اگه علاقه ای در کار نباشه مسلما فقط با تکرار یه سری باورها و تجسم کردن بدون اینکه بخوای اقدامی در جهت اون خواسته برداری توهمی بیش نیست و داری مسیر و اشتباه میری
اینو به خودم میگم که یادم باشه رسیدن به خواسته باید براش بها پرداخته بشه
اگه میگی ایمان داری باید حرکت کنی باید بتونی بر ترس هایی که داری پا بزاری باید به ایده ای که خداوند بهت الهام میکنه عمل کنی و إلا همه که میتونن در حرف بگن ایمان داریم
ایمان همیشه با عمل صالح میاد خودت بارها و بارها توی قرآن خوندی که خداوند همیشه این آیه ی و الذین آمنوا و عملوا الصالحات رو به شیوه های مختلف در آیههای متعدد تکرار میکنه ایمان و عمل صالح مکمل همدیگه هستن
اگه میگی ایمان داری باید حرکت کنی باید قدم برداری
بهای رسیدن به هدفت:
وقت گذاشتنه
تمرکز گذاشتنه (خیلی مهمه )
بر ترسها غلبه کردنه
ایمان و توکل داشتنه
از نظر مادی پول خرج کردنه
اگه برات مهمه که به خواسته ات برسی بهاشو تمام و کمال پرداخت میکنی
وقتی تو ایمانتو نشون میدی خدا پاسخ میدهد ایمانه که برات کن فیکون میکنه
ایمانی که احساس خوب به تو میده احساس آرامش و قوت قلب بهت میده که همه چی پشت پرده داره برات آماده میشه
نه ایمانی که احساس ناراحتی و نگرانی به تو میده
چون ایمان و توکل بدون احساس خوب معنایی نداره
میگی ایمان داری باید خیالت راحت باشه میدونی که حتی تو شرایط سختم خداوند رهات نکرده بی جوابت نگذاشته برای همین تو فقط باید مسیر تو ادامه بدی و ایمانتو به خداوند نشون بدی تو باید بندگی خودتو بکنی
یه وقت دچار کج فهمی نشی که فکر کنی فقط با تجسم کردن و تکرار یه سری باورها میتونی به خواسته ات برسی
تجسم یه قسمتی از کاره اما باید بدونی که وقتی داری روی باورهات کار میکنی ایده هایی که خداوند بهت میگه رو باید انجام شون بدی ایده هایی که منجر به قدم برداشتن میشه انجام یه حرکتی میشه حالا برای هر کسی یه مسیری باز میشه
و این ایمان اوردنه این توکل کردنه این حرکت کردنه و توجه به الهاماته که باعث میشه اتفاقات خوب برات بیفته شرایط خوب برات بوجود میاد
اگه میخوای به موفقیت پایدار برسی باید خشت اول و درست برداری
صداقت،درستی و راستی باید جز اصول تو باشه
هر کاری که میخوای انجام بدی از همون اول باید کیفیت کارو در نظر بگیری و یادت باشه هیچکسی با دروغ و دغل و فریبکاری به هیچ جایی نرسیده و نخواهد رسید چون غیره ممکنه کار نادرست انجام بدی و نتیجه ی درستی بگیری
اگه به اصول خودت وفادار باشی و ایمان داشته باشی با باورهات با توکل و ایمانی که به خداوند داری هر چی بخوای بهت داده میشه
دیگه به بقیه کاری نداری که چیکار میکنن
توفقط طبق اصول خودت پیش میری و تحت هیچ شرایطی هم اصولت و زیر پا نمیزاری
پس از همین لحظه رسیدن به خواسته ها و اهدافت باید برات مهم باشه و با تمام وجود هر بهایی که لازم باشه باید بدی چون اصلا به این دنیا اومدی که خواسته هاتو تجربه کنی که به خوشبختی و سعادت برسی و مسیر خوشبختی با بزرگ شدن با تجربه کردن با زندگی رو زندگی کردنه که بدست میاد
خدایا من همواره از تو میخوام که ایمان مو قویتر کنی ایمانی رو در دلم زنده کنی که منجر به حرکت کردن بشه منجر به غلبه بر ترسها بشه
خدایا همیشه توحید و یکتا پرستی رو در قلبم جاری کن.
در پناه رب العالمین شاد و پیروز و سربلند باشید.