مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3804 روز

    گام چهارم – مهاجرت به مدار بالاتر

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم و همه دوستان بسیار خوبم

    واقعیت من از وقتی که فایلهای دانلودی توحیدی استاد رو دیدم و میبینم، که این اواخر هم بیشتر شده بود، هر سخنی که استاد میگن، عطر توحید رو بو میکنم.

    استاد جوری به درک و فهم قوانین از طریق قرآن رسیدن که همه چیز استاد شده. البته که با تکامل ولی تلاش برای درک و استمرار رو داشتن که به این حد رسیدن.

    من هنوز برای فایل “اجابت دعاها” نظری ننوشتم، خیلی دلم میخواد بنویسم ولی دستم به قلم نمیاد برای این فایل. اما مطمئن شدم استاد همه چیز همه چیز همه چیز رو از قرآن الهام میگیرن، یعنی قوانین رو درک کردن از قرآن و آیه ها و داستان های پیامبران و …. همه شون برای استاد فقط عبرت و درس و عمل کردن ِ.

    استاد جوری با قوانین الهی عجین شدن که همه چیز رو از اون میبینن.

    استاد از قرآن عبرت میگیرن نه با دید یک فرد مذهبی نه بخاطر اینکه کتاب کامل یا هرچی که توی این دور و زمونه میگن بلکه بخاطر اینکه چهارچوب قوانین رو درک کردن.

    برای همین اینقدر عالی عمل میکنن، اینقدر عالی گوش میدن، اینقدر عالی تلاش میکنن.

    تمام فایلهای استاد توحیدی هستن ولی به زبان ما میگن با مثالهای زمینی ولی این اواخر از فایلهای استاد میبینیم که خیلی راحت تر توحید و قوانین جهان را با قرآن به این وضوحی و شفافی توضیح میدن.

    من در مورد خودم فکر میکنم باید فقط روی ربوبیت خداوند کار کنم و بپذیرم، بپذیرم که تنها رب که خالق و فرمانروای جهان و اونوقت که میپذیرم تمام اتفاقات زندگیم رو خودم خلق میکنم و درس بگیرم و تلاش کنم، فکر میکنم اینجاست که اگر ترس داری توی دل ترس میری، اگر کسی حرف اغوا کننده ایی میزنه با چون درک کردی و ایمان داری اصلا بهش توجه نمیکنی و خیلی چیزای دیگه.. به قول حافظ میگه:

    من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها

    کی طمع در فیض خورشید بلنداختر کنم

    گرچه گردآلود فقرم شرم باد از همتم

    گر به آب چشمه‌ی خورشید دامن تر کنم

    من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست

    کی طمع در گردش گردون دون‌پرور کنم

    دوش لعلش عشوه ایی می‌داد حافظ را ولی

    من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم

    باید دل دیوونه بشه که پذیرد درمان.

    من جدیدا هر فایل استاد رو میبینم برداشت هام جوری دیگه شده. توی همه حرفهای استاد قدرت رب رو میبینم که استاد با پذیرفتن این قدرت اینقدرررررررر عالی رشد کردن و بهتر و بهتر میشن.

    استاد واقعا به گنجی دست پیدا کردن که دارن این گنج رو فریاد میزنن یعنی توحید، یعنی تمام قدرت رو به رب دادن.

    من که ره بردم به گنج حسن بی‌پایان دوست

    صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم

    وقتی استاد میگفتن من راهی دیگه ایی رو برای ترسها بلد نیستم یا میگن وقتی من، قوانین درک کردم بدون زجر و سختی رشد کردم و قبلش با زجر و سختی بوده، خب اینا همه داره بک گراند استاد رو نشون میده که چجوری توحید زندگی ایشون رو تغییر داده.

    من از رب م درخواست دارم همچون استاد و افراد توحیدی، درک توحید رو در من عمیق و عمیق عمیق تر کنه چون میدونم از من مشتاق تر به این چون بعدش زندگی واقعی و طبیعی رو خواهم داشت.

    زندگی که راضی هستم، زندگی که شکرگزارش هستم، زندگی که لذت میبرم ازش، زندگی که درگیر حواشی نمیشم.

    ولی باید در مسیر درک توحید باشیم در مسیر درک قوانین باشیم و با منطق، بامنطق های قوی و زیاد تلاش و استمرار داشته باشیم و به یاد بیاریم تا درک مون بیشتر و بیشتر و بیشتر بشه.

    محتسب داند که حافظ عاشق است

    و آصف ملک سلیمان نیز هم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    بنام خدایی که هر لحظه هدایتم می کند

    سلام به دوستان عزیزم و استاد مهربانم

    خدارو شکر می کنم که تونستم فصل دوم سفرنامه رو شروع کنم، سفری به اعماق آگاهی……..

    ردپای سی و یکمین روز سفرم

    استاد ممنون که تو این فایل دوره ها رو معرفی کردین. من هنوز تو جلسه اول عزت نفسم و امروز تو این فایل دیدم شما واقعا همون نکاتی رو که تو جلسه اول میگین همینجا هم دارین بیان می کنین و یادم میاد از اینکه بارها و بارها گفتین این فایلهای دانلودی یه گنجه. و منم همینجا تایید می کنم که گنجی توی این فایلها هست که وقتی اولین رگه شو پیدا می کنی با هر بار تکرار مسیر تو رو به تیکه های بزرگتری از همون گنج میرسونه. یادم میاد که بارها و بارها گفتین که به خدا این فایلها رایگان نیستن. و بازم تحسین می کنم عزت نفس واقعی وجود شما رو که همچین گنجهایی رو به رایگان در اختیار ما قرار دادین….

    من همیشه وقتی کامنتهای لایک شده بچه هارو میخونم میرم و نگاه می کنم ببینم که چه محصولی رو دادن که یه همچین کامنت قشنگی نوشتن و بعد تحسینشون می کنم بخاطر داشتن اون محصول و آگاهی های نابی که از اون محصولات کسب کردن و خودشو در قالب کلمات تو کامنتهاشون نشون میده. و بازم میگم این سایت بهترین جای دنیاست و این بچه ها بهترین خواهر و برادرهای دنیان و شما استاد جان بهترین استاد دنیا🤗🤗🤗

    استاد وقتی از ترفند پونزی گفتین یادم اومد از موقعی که گلد کویست همین چند سال پیش چه آدمهایی رو بخاک سیاه نشوند. یادمه همون سالها با اینکه من سن زیادی نداشتم و خیلی چیزی ازش نمیفهمیدم ولی با منطقم اینجور سودها جور در نمیومد و بعدشم که شنیدم که کلی از فامیلمون تو همون تله پونزی افتادن و کلی ضرر کردن.

    حتی همین جریان بورس ایران که چند وقتی عالی رشد کرد و آدمها به طمع چند برابر شدن پولشون ریختن تو بازار و بعدش یهو سقوط.

    و هی ضرر و هی ضرر. و من فهمیدم که وقتی تو یه کاری علمشو نداری و فقط بخاطر طمع میری سرمایه گذاری می کنی نتیجه اش فقط و فقط فقر بیشتره. چون به قول شما آدمهایی که تو مدار فقر هستن فقط و فقط ایده هایی به ذهنشون میرسه که اونا رو بیشتر تو مدار فقر نگه میداره. چون اونا خودشونو باور ندارن . چون شرک دارن. چون نمیتونن روی خدا بعنوان همه کاره زندگیشون حساب کنن.استاد من خودم چند ماه پیش بدون علم و طبق گفته داداشم کل پولامو تو بورس سرمایه گذاری کردم به امید اینکه پولهام چند برابر بشه و بتونم ماشین بخرم. انصافا هم اولش سود خوبی بهم داد ولی طمع کردم و بعدش افتادم تو ضرر و ضرر و بعدشم ترس و ترس وشرک. و این تضاد تا جایی ادامه داشت که من فهمیدم این شرکه. فهمیدم که دارم روی عاملی حساب می کنم بغیر از خدا و ترس هم داشتم که پولامو از بورس بکشم بیرون. تا همین چند وقت پیش که گفتم برو بابا مگه من نباید خودم زندگی خودمو خلق کنم. مگه نباید از چیزی که دارم لذت ببرم. اصلا مگه من باید فکر کنم از چه راهی قراره ماشین دار بشم.چرا بجای سرمایه گذاری تو بورس روی خودم سرمایه گذاری نکنم و تازه فهمیدم که اون خواسته هنوز با من فاصله فرکانسی زیادی داره. پس پا گذاشتم روی ترسهام و تا جایی که تونستم سهامم رو فروختم و اولش دوره عزت نفس رو خریدم و بعد هم یه گوشی عالی برای خودم و بقیه‌شم سپردم به خدا. و دارم این ایمانو در خودم تقویت می کنم که خدا از جایی که فکرشو نمی کنم بهم میده. کار من فقط اینه که روی خودم کار کنم و لذت ببرم از همین چیزایی که الان دارم. و چقدر احساس سبکی می کنم از وقتی که این موضوع رو درک کردم. و خدا رو شکر می کنم و خودمو تحسین می کنم بابت این شجاعتم.

    استاد هزاران بار خدارو شکر کردم که شما رو فرستاد برام تا راهم رو روشن کنید و کمک کنید که از تاریکیهای جهل و شرک بیرون بیام…….

    و نمیدونم چجوری و با چه زبونی تشکر کنم از شما و مریم عزیزم که این سفرنامه رو ترتیب دادن. فقط میتونم بگم عاشقتونم❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    سلام بر استاد گرامی و بانو شایسته

    سلام بر دوستان هم سایتی و هم فرکانسی و همدوره ای

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    مدیریت 2خرابکار ذهنی بنام ترس و طمع

    همیشه ترس ها با ما هستند در حالی که ترس داری باید حرکت کنی و عمل کنی

    بر ترس ها باید غلبه کرد باید به دل ترس ها رفت

    شجاعت و ایمان برای حرکت

    برای رسیدن به خواسته ها باید بهاش رو پرداخت کرد

    عزت نفس، ایمان، توکل به خدا باعث شجاعت می شود

    ترس ها و نگرانی ها ابزار شیطان هستند

    به استقبال تغییرات باید رفت

    به اندازه ای که ایمان قوی تر می شود ترسها کمتر میشود

    اگر روی باورها کار نکنی ممکن است نجواها دوباره قدرت بگیرند و ترس ها هم قدرت بگیرند

    کسانی دچار ترفندهای پونزی میشوند که در مدار فقر باشند، کسانی که قانون کیهان را نمیدانند گرفتارش میشوند، ثروتمندان کسانی که از راه درست و طی کردن قانون تکامل به ثروت رسیدند به هیچ عنوان گرفتار این نوع ترفندها نمیشوند، تمام کسانی که گرفتار ترفند پونزی میشوند فقرا هستند

    من هم یکی از اون افرادی بودم که دچار این نوع ترفندها شدم، چون در مدار قانون نبودم، چون عجله داشتم، چون طمع داشتم، چون ترس از آینده و فقر در آینده داشتم، به خاطر همین خیلی راحت و آسون و ساده گرفتار این نوع ایده ها شدم و خیلی سرمایه و پول رو از دست دادم، برای اولین بار در همون سالهای 83و84 که شرکت گلدکوئست در ایران فعالیت خودش رو شروع منم توسط معرفی از طرف یکی از دوستان صمیمی وارد این شرکت شدم و هم خودم و هم خانواده و هم تعدادی زیادی از دوستان رو به این شرکت وارد کردم و کلی پول و سرمایه وارد شدیم و کلی پول و سرمایه از دست دادیم، و بعد از این همه ضرر گفتم دیگه دچار این نوع ترفندها نمیشوم ولی در سال 1400 مجدد وارد این نوع ایده ها شدم و با یک ترفند دیگر و به شکل دیگر وارد شدم و باز کلی پول از دست دادم چون به قول استاد در مدار فقر بودم، چون میخواستم ره چندساله رو یک شبه طی کنم، چون واقعا طمع و عجله و ترس داشتم، ولی خداوند منو خیلی دوست داره … به خاطر همین به این سایت بینظیر و این استاد بینظیر و این دانشجویان بینظیر هدایت شدم که این نوع طرز فکرم عوض شود، تا با یادگیری قوانین کیهان و ایجاد باورهای مناسب و کارکردن روی باورها و تمرین و استمرار، استمرار و استمرار بتونم قدمهای بعدی رو درست طی کنم و ایده های مناسب رو دریافت کنم، الهامات خدا رو درک کنم با کار کردن روی باروهای توحیدی، به هدایت خداوند دل بسپارم تا خدای عزیزم با هدایت هر ثانیه فکر و ذهن و قلب و روح و گفتار و رفتارم به خوشبختی و سعادت برسم

    گام چهارم

    2025/01/03

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستان گرامی.

    واقعا ترس و طمع افکار غلط و خرابی هستن که اگه ذهنمونو اشغال کنن خیلی راحت ‌میتونن بهمون آسیبهای زیادی برسونن.

    فکر می‌کنم همگی هر دو رو ، تجربه کردیم . خوب می‌دونیم با چ‌ معضلهایی روبرو هستیم.

    ما هم تو طول زندگیمون تو دام ترفند پونزی افتادیم و از طریق برنامه گلد کوئست فریبشونو خوردیم البته این جریان مال خیلی سال پیشه ولی خب دقیقاً یادمه همون سالها تمام داراییمون یه ماشین بود که 7 میلیون می‌ارزید و ما دقیقاً تمام و کمال این پول رو تو گل کوئست وارد کردیم . که چیزی جز چن سکه ی بی ‌ارزش دستمونو نگرفت.

    خوب یادمه به خاطر وضعیت مالی بدی که داشتیم این طمع رو کردیم که چوبشم خوردیم .

    چن سال پیشم به اصرار دوستانمون وارد بورس شدیم البته تو بورس مبلغ زیادی وارد نکردیم ولی بازم به همون مقداری که هزینه کردیم با شکست مواجه شدیم نه تنها سودی نکردیم بلکه مبلغی که گذاشته بودیم از دست رفت‌.

    تو اون دوران با استاد آشنا نبودم اگرم اوایل آشنایی من با استاد عزیز بود شناخت کافی در مورد قوانین برای دست اووردن ثروت نداشتم به همین جهت دوباره این اشتباه را مرتکب شدیم . اما خب این دو اشتباهمون آویزه ی گوشمون شد حتی الان اگر 99 درصد مردم هم بیان باز درخواست وارد شدن به این برنامه ها رو از ما داشته باشن به هیچ وجه تکرارش نمی‌کنم و فریب کسیو نمیخوریم.

    واقعاً کسانی که در مدار فقر هستن و با باورهای کمبود دست و پنجه نرم می‌کنن و به خاطر عجله‌ای که دارن حرص و طمع میکنن و وارد این بازی و برنامه‌ها میشن و به خیال خودشون می‌تونن ره صد ساله رو یه شبه طی کنن و به خواسته‌هاشون برسن .

    خیلیا از این راهها ، ظاهراً پول و ثروت خوبی بدست میارن ولی از اونجایی که باز با طمع ادامه میدن ، چیزایی که بدست اووردن رو از دست میدن و به سر جای اولشون بر میگردن .

    هرجایی که ترس هست ایمان نیست و همونطوری که استاد عزیز گفتن ترس بزرگترین ابزار شیطان برای گمراه کردن ماست کسانی که می‌ترسن و کاریو از روی ترسشون انجام میدن صددرصد باخت میدن.

    اسم این غلبه به ترس نیست غلبه به ترس موقعه ای انجام میشه که تو با وجود اینکه می‌دونی مسیر سختی رو باید طی کنی ولی با شهامت می‌پذیری که وارد اون چالش بشی

    اما آدمهای ترسو یا فرار می‌کنن یا از دور و کنار مدیریت می‌کنن و یا اینکه خیلی زود تسلیم نجواهای شیطانی میشن.

    بنابراین داشتن ایمان به خداوند بزرگ و قدرتمند و قبول و پذیرش فزونی و فراوانی نعمت و داشتن عزت نفس عوامل مهمی در غلبه به ترسها هستن .

    کسانی که عجله می‌کنن و اینکه حال و حوصله ی آروم پیش رفتن رو ندارن و بیشتر رو کله ی خودشون حساب وا می‌کنن این افراد بیشتر به خودشون صدمه وارد می‌کنن. اینها کسانی هستن که خیلی جاها طبق افکار و باورهای مردم پیش میرن و همه چیو با عقل خودشون می‌سنجن و به فراتر از اون فکر نمی‌کنن .

    طبیعتاً خیلی از ما این مراحل رو گذروندیم و از این تجربه‌های تلخ داشتیم

    داشتن عزت نفس هم، عامل قدرتمند کننده ای برای غلبه به ترسهامون میتونه باشه .

    چرا که وقتی تو وجود خودمون شهامت و قدرت رو حس کنیم بدون اینکه از چیزی بترسیم وارد چالشهایی میشیم که یا منجر به پیروزی میشه و اگر هم منجر به شکست بشه از اون به عنوان درس یا تجربه استفاده می‌کنیم.

    نگاهت که کوچیک باشه بدست اووردن هر چیزی رو سخت می‌بینی و در نهایت برای اینکه داشته باشیش وارد راههای اشتباهی میشی .

    که ترس یه بخشی از این مسیر اشتباهه و طمع هم بخش دیگه ای از این اشتباه !

    اکثراً تو تمام معاملاتی که در کسب و کار انجام میدیم یه بخش از اون به ترسهامون برمی‌گرده و یه بخشش به طمع کردنمون . حال اگه این دو موضوع رو متوجه بشیم و خوب درکشون کرده باشیم می‌تونیم به جای اینکه بترسیم آگاهانه ذهنمون رو باز بزاریم برای دریافت الهامات و در همون لحظه از خداوند درخواست هدایت کنیم و ازش بخواهیم که اون معامله و اون اتفاق رو به بهترین شکل ممکن حل و فصل کنه البته که همه ی جوانب رو خودمون می‌سنجیم و طبق معیارهایی که داریم سعی می‌کنیم تصمیم بگیریم ولی در نهایت تصمیم آخر رو به عهده ی خداوند میز‌اریم و سعی میکنیم هر آنچه که همون لحظه بهمون الهام شد رو انجام بدیم .

    جایی که بترسیم با احساس خوبی مواجه نیستیم پس نشون دهنده ی اینکه الان می‌تونم عملکرد درستی داشته باشم یا نه احساسم هستش. جایی که آرامش دارم و با خیال راحت‌تری دارم کاریو پیش می‌برم حتماً با اتفاقات بهتری مواجه میشم.

    خود ترس باعث میشه افکار‌های ناجالب دیگه‌ای به ذهنم خطور کنه و منو کاملاً از مسیر خارج کنه.

    بعد از گذشت چندین سالی که با استاد عزیز همراه و همگام هستم ، یاد گرفتم هرجایی به هر دلیلی این حس بد یعنی ترس سراغم میاد تا جایی که می‌تونم غلبه بهش داشته باشم و سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم و آگاهانه ورودیهای مناسب به خورد ذهنم بدم.

    خیلی وقتا اشتباهات گذشتمو جلوی چشمم میارم و میگم که دوباره اشتباه نکنی ! یه وقت دوباره تکرارشون نکنی! به همین جهت تا حدودی عقلانی‌تر و منطقی‌تر تصمیم می‌گیرم.

    طمع که از باور کمبود میاد باید کنار بره و به هیچ وجه تو زندگیامون نباشه . هیچ جا به هیچ دلیلی طمع نکنیم این به این منظور نیست که قانع باشیم بلکه به این منظوره که یاد بگیریم با توجه به شرایط و موقعیتمون به اندازه و در تعادل ، اون موضوع رو پیش ببریم نه این باشه که کوته فکرانه قید چیزیو بزنیم و نه این باشه که بیش از نیاز یا خواستمون برای بدست اووردن چیزی ، حرص و تقلا بزنیم.

    استاد عزیز همیشه بهمون گفتن که حرص زدن و تقلا کردن که همون تلاش زیادی می‌تونه باشه و یا جاهایی که داریم بیش از حد توانمون زور می‌زنیم یعنی تو مسیر کاملاً اشتباهی هستیم و این مسیر نه تنها ما را به جایی نمی‌رسونه بلکه ممکنه آسیبهای روحی و روانی و حتی جسمی فراوانی وارد کنه.

    به میزانی که ایمانمون نسبت به خداوند بیشتر میشه ، باور می‌کنیم که خدای ما این دنیا رو پر از نعمت و فراوانی خلق کرده و در نهایت از ترسها و کمبودها فاصله می‌گیریم .

    و این بدست نمیاد مگر اینکه هر روز و هر روز تمرینش کنیم و تو زندگی روزمره‌ و در عملکرد‌هامون تکرارش کنیم.

    بقدری تمرین و تکرارش کنیم که تا حدودی ملکه ی ذهنمون بشه. از اونجایی که میتونه پاشنه آشیلمون باشه ، همیشه باید آگاهانه تمرکز روی این موضوع داشته باشیم و اجازه ندیم مقاومتها و ترمزهایی که تو ذهنمون هستن مانع انجام کار درست بشن. اگر مقاومت و یا ترمزی هست سعی کنیم حلش کنیم تا بتونیم پامونو روی گاز بذاریم که به سوی مسیر درست پیش بریم .

    سعی کنیم از افکار و باورهای عموم جامعه دور باشیم. زیاد به خبرهای منفی از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر میشه اعتنایی نکنیم.

    خودمونو درگیر اینجور حواشی‌ها نکنیم و همیشه خدا و فزونی نعمتهاشو به یاد بیاریم و با سپاسگزاری از هر آنچه که داریم سعی کنیم از داشته‌ها و از لحظاتمون لذت ببریم.

    دقیقاً اون هفته خونه یکی از اقواممون بودیم خیلی بی‌مقدمه برگشت به ما گفت تا جایی که می‌تونید سعی کنید تا شب عید هر آذوقه‌ و مواد غذایی که نیاز دارید تهیه کنید. چون میگن بعد از عید به شدت گرونی میشه و ممکنه بین ما و کشورهای دیگه جنگ ایجاد بشه که به خاطر جنگ آذوقه و مواد غذایی کمیاب و گرون میشه. خیلی جدی و با تعصب داشت این حرفو می‌زد . منو و همسرم یه نگاهی به هم کردیم و لبخندی زدیم برگشت گفت می‌خندید؟!! همسرم گفت نه و برای اینکه به صحبتش ادامه نده گفت چشم انجام میدیم.

    وقتی اومدیم خونه داشتم به این فکر می‌کردم که اگه بخواهیم هر بار سر هر موضوعی خودمونو بازیچه ی دست این و اون بکنیم و خودمونو درگیر موضوعات و مسائل اقتصادی و سیاسی بکنیم حتی برای یک لحظه هم نمی‌تونیم با آرامش زندگی کنیم واقعا خدا رو شکر کردم که همسرمم مثل خودمه و اصلاً به این موضوعات توجهی نمی‌کنه و هیچ خبری رو دنبال نمی‌کنیم.

    که اگر دنباله رو این خبرها بودیم هم از خودمون و هم از دیگران آرامش رو می‌گرفتیم .

    ما بی‌اعتنا از حرفش گذشتیم اما خیلیا هستن که خیلی راحت و آسون فریب این حرفا رو می‌خورن و به خاطر ترسهایی که سراغشون میاد اتفاقات خیلی بدی رو تو زندگی‌هاشون رقم می‌زنن.

    حتی اگر یک درصدم چنین خبرهایی صحت داشته باشه بازم به نظرم لزومی نداره که ذهنمونو از قبل ، درگیرش کنیم .

    هر وقت هر اتفاقی افتاد همون موقع تصمیم می‌گیریم که چطور عمل کنیم .

    با توجه به شناختی که از خدای خودمون داریم مطمئن هستیم که همیشه و در همه ی لحظات حتی در لحظات سخت و ناگوار کنارمونه و اگر ما ازش درخواست کمک و یاری کنیم به میزان باورمون می‌تونیم آرامش داشته باشیم و دوران سخت را پشت سر بگذاریم.

    تا حالا خیلی وقتا از این موضوعات پیش اومده که با اتفاقات و حوادثهایی روبرو بودیم که به ظاهر تلخ بودن اما خب از اونجایی که سعی کردیم هر روزمون رو با ایمان و توکل به خدا سر کنیم تونستیم اون روزها رو پیش ببریم و به قول معروف نجات پیدا کنیم .خدا رو شکر می‌کنم که یاد گرفتیم در لحظه ی حال زندگی کنیم و زیاد ذهنمونو درگیر آینده نکنیم .چون آینده همیشه نامعلومه و درگیر کردن ذهن بخاطرش از نظر من ، کاری بیهوده ست .

    تجربه نشون داده که بهتره ، فقط و فقط بچسبی به لحظه حال . اگر زنده باشی و سالهای زیادی رو تجربه کنی که پیش خودت خوشحال و سرافراز هستی به خاطر اینکه تونستی روزهای خوبی برای خودت بسازی و گذشته ی قشنگی داشته باشی. اگرم عمری کوتاه داشته باشی باز چیزیو از دست ندادی ، تونستی همون دوران رو به خوبی بگذرونی .بنابراین در هر دو حالت برد می‌کنیم و باختی ندادیم.

    دیدم کسانی رو که خیلی حرص آینده رو میزدن و خیلی برنامه‌ها برای آینده می‌چیدن اما الان در بین ما نیستن . چنین اتفاقاتی باید درس عبرتی باشه برای ما .

    کل مطلب همینه ، اکثراً کسانی که می‌ترسن و کسانی که طمع می‌کنن ، فقط نگران آینده هستن.

    امیدوارم که بتونیم بدون اینکه نگران آینده باشیم روزهای خوبی رو سپری کنیم . آینده رو بسپاریم به خدای بزرگ و قدرتمندمون. خدایی که بهتر از ما می‌تونه برامون برنامه بچینه . امروز اعتماد می‌کنم به خدا و قوانینش و از خداوند عمری طولانی و پرعزت هم برای خودم هم برای تمام عزیزانم و هم برای تمامی دوستان عزیزم و استاد ومریم عزیز و بزرگوارم درخواست می‌کنم.

    استاد جونم مرسی ازتون که با این فایل قشنگتون این درسها رو برامون یادآوری کردید. امیدواریم که بتونیم در تمام لحظات خوب و درست عمل کنیم.

    استاد جونم مرسی که هستی.

    الهی که باشه همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    بنام پرودگار یکتا

    سلام

    استاد من از اون افرادیم که یکی از افتخاراتم این بود که خیلی راحت اینجور ترفندها رو شناسایی میکردم و جلو ضرر خودم و اطرافیانم رو بارها در این مورد گرفته ام

    اما چه کنم از دست این ذهن فقیر

    وقتی گفتین فقط افرادی که ذهن فقیر دارن به چنین دامهایی میافتن خیلی بهم برخورد.

    چون بعد از 50 سال زندگی و به حسابم خودم هواس جمع جدیدا به یک نوع جدید این نوع ترفند 520 میلیون تومان رو از دست دادم

    من از زمانیکه یادم میاد هر گونه از این نوع پیشنهاد های عوام فریبانه که وعده های سود بالایی رو میدادن ذهنم آلارم میداد که حتما کاسه ای زیر نیم کاسه هست و اینجور سودها با عقل جور در نمیاد

    اما چطور شد که بعد از این همه تجربه این چنین کلاهی سرم رفت (البته طرف هنوز هست و داره به همون شکل میفروشه و خیلی با پررویی به طلبکارها میگه کم آوردم و باید صبر کنید)

    معمولا وقتی یه بازاریاب با من تماس میگیره بعد از اینکه تماس قطع میشه بلافاصله بلاکش میکنم که دیگه نتونه تماس بگیره،

    چون اکثر وقتها بیموقع تماس میگیرن و بارها که برای خرید رفتم دیدم اون چیزی که موقع بازاریابی میگن با موقع خرید کالا فرق داره

    و اینبار هم یه بازار یاب ماهها پیش تماس گرفت و گفت ما آهن فروشی داریم و چون خرید کلی میکنیم با قیمتهای پایین تری نسبت به رقبا میتونیم آهن رو بفروش برسونیم و طبق معمول من همون اول جواب رد دادم و ایشون گفتن من لینک گروه رو براتون میفرستم اگه دوست داشتین عضو بشین و اگه یه زمانی خرید داشتین یه استعلام قیمت هم از ما بگیرین و ایکاش اینبار هم بعد از قطع تماس بلاکشون میکردم که نکردم، بعد از اینکه لینک گروه رو فرستادم چون چند وقت بعد خرید آهن داشتم گفتم خوبه عضو بشم لااقل قیمت آهن رو داشته باشم و عضو شدن همانا و کلاه سرم رفتن همانا

    بعد از اینکه دیدم یه مقدار جزئی از جایی که من آهن میخرم قیمتاشون پایین تره

    از اون جایی که راحت اعتماد نمیکنم موقعی که خرید آهن داشتم تماس گرفتم و پیش فاکتور خواستم و ازشون آدرس رو گرفتم که حضوری مراجعه کنم

    وقتی خیلی سریع برام پیش فاکتور رو فرستاد و آدرس دفترشون رو برام فرستاد یه مقدار اعتمادم جلب شد و چون اونروز وقت نداشتم و جوشکار هم عجله داشت برای خرید آهن گفتم یه فاکتور کم خرید میکنم و اگه به موقع فرستادن خریدهای بعدی رو هم از ایشون انجام میدم

    و دقیقا همینی شد که شما گفتین سری اول خیلی به موقع و بدون کم کسر آهن رو برام آوردن

    من که اعتمادم جلب شده بود ده روز بعد خرید دومم رو تقریبا دو برابر سری قبل سفارش دادم که همین 520 میلیون بود و قرار شد که سه روز بعد آهن رو برام ارسال کنن

    بعد از گذشت 50 روز

    اگه شما آهن جدیدی براتون اومده برای من هم اومده

    با مراجعه چندین بار به دفترشون متوجه شدم نفرات دیگری هم مثل من گرفتار این آقا شدن و ایشون کارش همینه البته تابحال فرار نکرده اما تا جائیکه میتونه جوابگو نیست و امروز فردا میکنه و وقتی که خیلی زور بالاش میاد کم کم یا آهن رو میده یا پول رو برمیگردونه

    و اینطور که من متوجه شدم با پولی که چند وقت دست خودش نگه میداره به حساب خودش تو ارز دیجیتال سرمایه گذاری میکنه که اونجا هم 95 درصد افراد کل پولشون رو از دست میدن

    خلاصه اینکه من با اینکه روانشناسی ثروت یک رو دارم و تجارب زیادی از این قبیل ترفندها دارم به نوع جدید این کلاهبرداری گرفتار شدم

    که این هم به قول شما از ذهن فقیر میاد که همیشه طمع میکنیم که یه مقدار ارزونتر بخریم و یا گرونتر بفروشیم

    حال اینکه پولم رو که از دست دادم هیچ مجبور شدم بعد از 40 روز با قیمتهای حدودا ده درصد بالاتر از قبل خرید کنم یعنی اگه اون آهن رو همون موقع میفرستاد حدود 5میلیون تومان نسبت به دیگران ارزونتر خرید کرده بودم اما الان بعد از گذشت 40 روز 50 میلیون تومان گرونتر خریدم رو انجام دادم

    و عجله که کار شیطانه

    اگه من اون روز عجله نمیکردم و میرفتم دفتر کارشون رو میدیدم به احتمال بسیار زیاد این خرید رو انجام نمیدادم و یک روز دیرتر آهنم میومد سر کار اما الان 40 روز طول کشید که دیدم طرف فقط امروز و فردا میکنه رفتم از جای دیگه خرید کردم و از اون شخص شکایت کردم و این هم از نتیجه عجله کردن هم کارم 40 روز دیرتر انجام شد هم جنسی که خریدم گرانتر برایم در اومد هم کلی پولم رو فعلا از دست رفته میبینم

    با تشکر خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 957 روز

      سلام دوست عزیز

      ازت ممنونم بابت اینکه تجربه تو دراختیار ما قراردادی ازت ممنونم که اومدی وکاملا توضیح دادی این برای من هم درس داشت تو هر کاری که میخوام انجام بدم عجله نکنم و کسی هم بخواد عجله رو به من القا کنه ازش دوری کنم چون بهرحال ممکنه حس بدی رو درمن بوجود بیاره

      بهرجال این تجربه رو شماهم بدست اوردید و انشالله که پولتون برمیگرده ولی این مهمه که ضرربیشتری ندادید .

      درضمن سری به پروفایلتون زدم وخیلی خوشحال شدم که کلی نتیجه ی عالی گرفتید درکسب وکارتون واینکه آرامشتون روبدست اوردید واقعا تحسینتون میکنم که به این حد از پیشرفت رسیدید وخیلی خدشحالم که من هم درمشهد هستم وبا شما همشهری

      خیلی دوست دارم که خونه یی تازه ساز بخرم و انشالله که بتونم از راهنماییهای شما استفاده کنم و خرید خوبی داشته باشم ویا اینکه هدایت بشم به سمت انسان هایی مثل شما

      ازتون بسیار متشکرم

      هرلحظه اززندگیتون پراز نور وعشق خدا باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آقای نیکو گفته:
        مدت عضویت: 3073 روز

        سلام خانم علیپور

        ممنونم که برام نوشتین

        انشالله که بزودی به خواسته تون میرسین و یه خونه تازه ساز عالی میخرین

        خداروشکر مشتریهایی که از من خرید میکنن مثل شما انسانهایی عالی هستن و با خودشون در صلحن و شما هم هر وقت خرید داشته باشین حتما به بهترین سازنده ها هدایت میشین،

        انشاالله که اون سازنده من باشم

        سه تا هفتی که نشانه روزهای عضویتتون در سایت هست حس خیلی خوبی بهم میده

        بازم ممنونم که به کامنت من پاسخ دادین

        و خوشحالم از اینکه دوستان خوبی مثل شما در سایت استاد حضور دارن

        بهترینها رو براتون آرزومندم شما لایق بهترینها هستین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          زهرا علیپور گفته:
          مدت عضویت: 957 روز

          سلام آقای نیکوی عزیز

          من هم به خاطر هدایت شدن به کامنت شما این رو یک نشانه ی قوی میدانم که بزودی خونه ی دلخواهم رو میخرم و هم زمان خونه ی که شهرستان داریم رو براش مشتری اومده این همزمانی رو ثابت میکنه واین نشانه ها حتما من رو به خواستم میرسونه حتما اگر فروش خونمون قطعی شد میام ومیگم بهتون

          امیدوارم همیشه دربهترین حال واحوال باشید

          همیشه درزمان ومکان مناسب باشید

          و به امید دیدارتون در بهترین زمان

          درپناه الله یکتا باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    روز سی و یکم

    سلام به استاد عزیزم، عزیز دل منید شما استااااد چقدر من دوستون دارم اخه ،چقدر ذوق میکنم از زندگی بینظیرتون ،استاااااد ،چقدر ذوق میکنم برای عشقی ک تو زندگیتون با مریم عزیزم ک واقعا هم شایسته هستن ،دارین

    استاد چقدر تحسینتون میکنم برای ثباتتون و استمرارتون در مسیر

    من همون اوایل ک با سایت اشنا شدم،دوره عزت نفس رو گرفتم و دوبار همه فایلها رو گوش کردم

    نتایج هم ب همون اندازه بود ک من کار کردم

    و واقعا استاد ب این حرفتون ک میگید باید تو مدار باشی تا اون ایده،اون درک،اون اگاهی،ثروت،عشق و … رو جذب کنی،ایمان دارم ،برای همین فایلهای دانلودی رو جدی تر گرفتم،و به ارزشش پی بردم،و قدم ب قدم به لطف الله دارم پیش میرم :)

    این حرف ک باید تکاملت رو طی کنی ،حقیقت محضه

    کسی ک یه شبه و با ترفند میخواد پولدار شه،حتی اگ برسه از دستش میده چون تو مدارش نیست،چون ظرفشو نداره!

    بازی همینقدر ساده است

    امروز دوتا اتفاق افتاد ک هردوتاش باعث شد بااز اولویت یک من کار کردن روی باورهام باشه …

    1_ ذهنم تقلا میکرد اینستا نصب کنم و با ادمای جدید اشنا شم،ولی قلبم اصلا اینو نمیخواست،حتی پیج زدم ،ولی اونقدر احساسم قوی بود ک فقط باید روی باورهات کار کنی ک پاک کردم سریع

    هیچ عامل بیرونی نمیتونه زندگی تو رو بهتر یا بدتر کنه،پس فقط روی باورهات کار کن

    اینو با صدای بلند شنیدم :)

    و اتفاق دوم امروز با پسری ک دوسم داشت و رابطه سرشار از عشق و احترام داشتیم ،یجوری شد ک باز صحبت کردیم با هم

    من یکم حالم خوب نبود،دراز کشیدم ک بخوابم، تو خواب و بیداری بودم استاد،فقط یک کلمه رو پررنگ دیدم :

    باور

    تصویرای زیادی بود،نور بود،تصاویری از اینده بود ولی این کلمه پررنگ تر از همه چیز بود،استاد به دوستم همون لحظه پیام دادم

    و دیوانه وار داشتم مینوشتم ک چ اتفاقی تو وجودم افتاده،خدای من…..الله من…تو فقط میدونی ک تو وجودم چ خبره …. استاد عصر ک دوستم بهم زنگ زد یه حرف بهم زد ( راجع ب رفتارم)،استاد من همون لحظه تو شوک رفتم از این حرف،عین فیلما ک استپ میخوره :) همه چی استپ شد،فقط من بودم،و این جمله زمزمه میشد ک فاطمه تو خلق کردی همه چیزو بعد تو خواب و بیداریم اون کلمه ی باور رو همینجوری پررنگ دیدم

    همین نقطه از زندگی من،جایی بود ک با تمام وجودم حس کردم چقدر قدرت دارم ،چقدر ب لطف پروردگارم قدرت دارم،قدرتی که میتونم تمام زندگیم رو تمام و کمال خلق کنم دقیقا همونجوری ک میخوام

    وقتی بهش پیام دادم گفتم حق باتوئه،من خلق کردم همه چیزو،حتی رفتار نادرست تو رو من خلق کردم،

    فاطمه قبلا خود آرامش بود،خود شادی و حال خوب بود،من خودم عشق بودم و اون عشق رو من خلق کردم اما یکم ک گذشت،ذهن منطقیش شروع کرد به صحبت کردن،نجواها اومدن،ک ترکت میکنه،تنها میمونی،و ….من بودم ک رفتارهای اشتباه داشتم بخاطر باورهای اشتباهم، من تمام و کمال زندگیم رو خلق کردم ،حتی از دوستم تشکر کردم ک تضادی بود و باعث شد بفهمم اشتباه کجاست،حقیقت چیه و چطور حلش کنم

    درسته اشتباه داشتم،اما من به درکی رسیدم تو این سن ک شاید خیلی ها با عمر زیاد ب این درک نرسیدن

    اینکه من مسئول زندگیمم

    من نااگاهانه از قوانین استفاده میکردم و اون عشق خلق شد،و نااگاهانه از قوانین دور شدم و اون عشق کم شد

    اما الان سپاسگزار تر از همیشه ام،چون به قدرت وجودم پی بردم،به اینکه زندگیم تمام و کمال در اختیار منه،من قدرت خلق هرانچه ک بخوام رو دارم. من حتی این اگاهی رو شانسی درک نکردم،من واقعا از خدا خواستم ک هدایتم کنه،هی پرسیدم هی هدایت خواستم

    هیچ چیز اینجا شانسی نیست!

    یا تو مدار عشق هستی یا ترس

    یا ثروت یا فقر

    یا حال خوب یا حال بد

    یا رقص و شادی یا غم و اندوه

    یا سلامتی و زیبایی یا بیماری و درد

    یا تو مدار خدا هستی،یا نیستی

    کجایی فاطمه ؟چیو باور کردی؟

    فاطمه تو باید خودتو ببری بالا

    چطوری؟ با قدرت بی نظیر فکر و ذهنت

    با کار کردن روی باورهات

    با بالا بردن مدارت

    فاطمه تو خالق زندگیتی

    استاد عزیزم من هر روز متعهد تر از قبل

    اینجام تا رشد کنم،و بگم من خالق زندگیم بودم

    ای کائنات،تو شاهد باش،من خالق زندگیمم

    من مسئولیت زندگیم رو تمام و کمال قبول کردم

    من خالق 100٪ زندگیم هستم

    نه هیچ عامل بیرونی بلکه باورهای من

    نه هیچ انسانی بلکه فرکانس من

    نه هیچ شرایط و امکاناتی بلکه ایمان من

    الله من تو آگاهی به قلبم ک من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    بنام خدای هدایتگرم ک بی اذن اون برگی از درخت نمی افتد❤

    سلام و درود خدا بر قلم ها و زبانی ک توحید را گسترش میدهد❤

    ایستگاه ۳۱ ام از خدایی شدن…

    معبودم تو را هزاران سپاس برای وجود نازنینانی چون استاد عباسمنش بزرگوار و مریم مهربان …ک همت این دو بزرگوار در راه رسیدن ب تو و شناخت قوانین محکمت ، حرکتی ب راه انداخته در هزاران هزاران قلب و روح و ذهن و انقلابی در وجود امثال منی بپا کرده ک نگاه نو و تازه ای ب وجوووود ارزشمند تو پیدا کرده ایم و با شناخت دوباره ی تو توانایی ک در وجود تک‌تک ما نهفته بود را بیدار کرده و سیلی از عاشقان الله ب سمت خدا گونه تر شدن را ب جریان انداخته…سلام و درود خدا بر باعثین این حرکت الهی…

    و اما عزت نفس…اگاهی ناب این فایل…الحق و الانصاف ک عزت نفس پایه ترین و اساسی ترین عنصر لازم برای خوشبخت شدن است

    الان ک دست ب تایپ شدم تا طبق عهد عاشقانه ام ب خودم و الله رد پایی از خود درین راه و درین ایستگاه ب جا بگذارم حدود ۱۰ ساعت از وقتی فایل رو گوش دادم و متن های مریم جان رو خوندم و نوشته های استاد رو میگذره‌‌…تو این ۱۰ ساعت بارها و بارها مفهوم نو و تازه ای ک از عزت نفس فهمیده ام ک فقط و فقط مختص این سایته و جایی با این گویش و این بیان و این همه خدا گونه نشنیده و نخوانده بودم را مرور کردم و مرور کردم و مرور کردم…هر بار خواندمش با صدایی ک‌ب گوش میرسید هر بار تاکیدی ب خودم گفتم مفاهیم الهی راه‌…و الحق ک هر بار اثرش در جانم محکم تر میشد و از شنیدنش و خواندنش خسته نمیشدم… این همان ریسمانیست ک با چنگ زدن ب ان براحتی میتوان راه های نرفته را رفت بدون ترس و غمی…

    نتایج کسب نشده را دریافت کرد با ارامش و یقین…

    خدای من تو را سپاس ک ب من تاکید میکنی دنبال کردن اونچه ک برای بهتر شدنم لازمه…

    چ زیبا گره زدید عزت نفس را ب توحید….و این اتصال چ زیبا و حتمی بود و پیوست عمیقش چقدررر برای ذهنم قابل قبول بود‌..

    خدای من اعتراف میکنم هیج کجا ب این زیبایی مفاهیم اولیه برای رسیدن ب تو و رسیدن ب دنیا را ب این زیبایی پیوندش با معنویت و توحید را ب این نابی نخوانده بودم و نشنیده بودم

    اولین جایی ک ثروت را الهی میداند و چ این پبوند ثروت با الله و معنویت اتصال زیبا و حتمی و محکم و قابل قبولی است‌‌‌..

    این جا جایی است ک ب من فهماند تمام ابعاد زندگی تماااااام تمامش پیوند نا گسستنی با الله دارد…

    و میشود ب ارزوها رسید و با رسیدن ب ارزوها ب وصالی زیباتر رسید یعنی وصال ب حضرت حق❤

    اینجا عزت نفس رنگ خدایی میگیرد

    اینجا روابط رنگ‌خدایی میگیرد

    اینجا سلامتی عطر خدا میدهد

    اینجا ثروت جلوه ی الله یکتاست…

    خدا ما را ب عجب جایی هدایت کرده …این خود نشانه ی واضحی است ک خدا میخواهد دنیایم و اخرتم را بهشتی کند…

    خدایا هزاران بار شکر

    عزت نفس یعنی خود را باور داشتن…یعنی خدا رو باور داشتن…یعنی توانایی هایی ک خدا ب تو داده را باور داشتن..یعنی بدانی خدا هر چ لازم داشتی برای خوشبختی و سعادت در وجودت کاشته…یعنی خدا تو را مجهز ب الله اکبر کرده و تو قدرتی داری ک یک‌تنه زندگیت را چنان زیبا خلق کنی ک تو ام مانند پروردگار یکتا ب خودت افرین بگویی بعد خلقت…

    عزت نفس یعنی ارزشمند بودنت ب میزان کارهایی ک‌کردی یا نکردی یا دانشی ک داری و …هییییچ ارتباطی ندارد و هیچ کدام ملاکی برا لایق بودنت نیست…

    عزت نفس یعنی همینک تو پاره ای از خدایی و افریده ی دست خداوندی ک فقط و فقط ارزش میآفریند و همین ما را بس ک احساس ارزشمندی کنیم…

    الحق ک عزت نفس نمود کامل توحید است‌…تو دیگر نگران دنیای بیرون از خودت نیستی …ب همان اندازه ک عزت نفست رشد میکند ب همان نسبت توحیدی میشوی…ب همان‌نسبت نگرانی هایت و ترس های کم‌میشود و ب همان میزان آرامشت بیشتر میشود‌…و این ارامش برایت همه چییییزززززز میشود…

    عزت نفس تو را خدا گونه میکند…

    خدایا هزاران بار شکر ک امروز اینگونه عمیق مرا هدایت کردی تا مفاهیم این فایل ارزشمند را ب رووووحم و جانم هدیه دهم….

    راستی دلم میخواد این تجربه ی خوبمم اینجا بگم…ک قطعا و حتما نتیجه و برکات سفرنامه ی متبرک ب اگاهی های نابه..

    راستش من خیلی رو حس خوب داشتن کلیدم…چون فهمیدم اساس قانون میگه

    حس خوب=اتفاقات خوب

    وقتایی ک ب هر دلیلی حسم بهم‌میریزه میدونم ک‌نباید تو حس بد بمونم اما زمان میبرد تا بتونم با اگاهی هایی ک دارم‌پلی بسازم ب سمت احساس خوب…

    ولی اخیرا متوجه شدم این زمان کمتر و این استفاده از اگاهی ها حرفه ای تر شده…

    حالا چطوررر؟؟

    ب این صورت ک وقتی اتفاقی احساسمو بد می کنه در زمات کوتاهی ب خودم میگم فرکانس های تو جهانت رو خلق میکنه و هیج عاملی خارج از تو دنیات رو کنترل نمیکنه و کنترل صد در صدی جهانت رو خداوند ب تو سپرده…و میگم استاد عباسمنش تو فایل های زندگی در بهشت و فایل هدایت شدن ب امریکا وقتی حسش بد میشد میگفت داستان رو رها کنیم و بریم‌تفریح کنیم و ب این وسیله ذهنشون رو از اتفاق بد دور میکردند و توجهشون رو میبردن جای دیگه ….پس کار تو ام اینه….و ب خودم میگم تو این حوزه ب خاص ک‌پیش اومده چیا دوست داری؟؟؟ و ذهنمو هدایت میکنم ب افکار زیبا و خواسته هام….و چقد عالی جواب میده …من از شما سپاسگذارم برای انرژی و وقتی ک خالصانه برای تربیت و اموزش ما می زارید …انشالله خداوند بهتون عزت بده و سلامتی…در پناه خداوند ب بهترین ها برسید…

    این فایل برام‌بی نهایت با ارزش بود…و بی نهایت درس داشت برام…

    ممنون و پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  8. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    به نام خدای بزرگ و بخشنده

    سلام و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی، همینطور همه دوستان عزیزم.

    ترس…..

    از نظر من یک حس کاملا طبیعی و غریزی که باید در وجود هر انسانی وجود داشته باشه تا اون رو از خطراتی که سلامتی و زندگیش رو تهدید میکنه حفظ کنه.

    اما کارکرد ذهن طوریه که بر اساس تجربه ترس رو معنی میکنه.

    حالا اگر اتفاقی که طبق تجربه باعث ایجاد ترس شده احتمالش بسیار بسیار کم باشه، یا اینکه اصلا یک ترس توهمی باشه، چی؟

    ذهن بزرگش میکنه و بهش پر و بال میده.

    ذهن ما علاقه بسیار زیادی به سناریوچینی و پیش بینی کردن داره.

    از طرفی ذهن که کارش حفاظت از ماست به منطق هم نیاز داره.

    اما زیبایی ماجرا اینجاست که خودآگاه ما میتونه مسلط بر ناخودآگاه و غریزه بشه.

    یعنی ما می تونیم آگاهانه سکان کشتی رو به دست بگیریم و از سلاح ذهن برای تشخیص ترس درست از نادرست در مقابل خودش بهره ببریم.

    من از یه زمانی سعی کردم به حرف استاد ایمان بیارم و ترسهای بی اساسم رو دونه دونه شناسایی کنم. ببینم کدوماش به دردم میخوره و کدوماش نه.

    چون به نظر من اصلا نترسیدن یعنی کاملا بی کله بودن. ترس گاهی نیازه. به شرطی که باعث احتیاط و واقع بینی بشه و از خوشبینی های ساده لوحانه یا بدبینی های افراطی جلوگیری کنه.

    نه اینکه کلا آدم رو فلج کنه.

    دیدم من از خیلی چیزها بیخودی می ترسم که اصلا وجود خارجی ندارند.

    مثل ترس از نیامدن پول.

    مثل ترس از تنها شدن.

    ترس از دوست داشته نشدن در جمع غریبه و آشنا.

    ترس از نتوانستن و از پس کارهای ساده برنیامدن.

    ترس از ابراز وجود در جمع و مقبول واقع نشدن.

    اینها بخشی از ترسهاییه که من در خودم کشف کردم و دیدم هیچ پایه منطقی ندارن.

    پس سعی کردم فضای ذهنم رو پاکسازی و خلوت کنم و بعدش دیدم که چه درهایی برای رشدم باز شد. اصلا نفس کشیدم. شکفته شدم.

    البته می دونم که هنوز خییییییییلی فضای ذهنی بسته دارم که باید باز بشن و جا برای شکوفایی زیاده.

    و اما طمع….

    باعث افتخار نیست که بگم من و همسرم هم در سال اول زندگیمون درگیر همین ترفند پونزی به شکل و شمایل یک شرکت وابسته به بورس امریکا شدیم. و تقریبا 2000 دلار ضرر کردیم.

    اما خوشبختانه خبر خوبش اینجاست که با یک بار اشتباه دیگه یاد گرفتیم و هیچوقت وارد این بازیها نشدیم.

    طمع همون صداییه که میگه: حالا که 1000 دلار گذاشتی توی شرکت x و دارن ماهی 150 دلار بی دردسر میدن پس بیا ایندفعه 2000 دلار بگذار.

    و نتیجه شد ضرر.

    اما وقتی با همسرم در مورد موضوع این فایل و نمودش در زندگی خودمون صحبت کردم به این نتیجه رسیدیم که ترسهای ما خیلی بیشتر از طمعمون هست و ما بیشتر گرفتار ترسیم.

    ترس های بیهوده از شرک میاد. وقتی من انقدر خدای قشنگم رو نشناختم که بهش اندازه یک رییس اداره اعتماد ندارم، اندازه یک رییس بانک روی قولش حساب نمی کشم من مشرکم.

    خدایی که همواره وعده فزونی و نعمت و رحمت میده و من نادیده می گیرمش من دارم به خودم ظلم می کنم.

    من عمرم رو تلف می کنم بخاطر وعده فقر و فحشایی که دلم گواهی میده از سوی شیطانه.

    ولی عادت کردم به ترسیدن. چون آموزشی غیر از این ندیدم و باز هم ترسیدم که به ترسهام شک کنم.

    ما حتی از شک کردن هم می ترسیم.چه برسه به خلاف قاعده و عرف خانواده و جامعه عمل کنیم.

    راه حلش فقط به نظر من تقویت احساس ارزشمندی و عزت نفسه تا بهمون ثابت بشه اگر خلاف جهت آب شنا کنیم نه تنها بدبخت و منفور و تنها نمیشیم بلکه به سرزمین پرنعمت تری هدایت میشیم که اونهایی که رفتن فقط میدونن چه جواهریه.

    و البته خدا وصفش رو در قالب بهشت بارها و بارها بهمون گفته. ولی ما باورش نکردیم.

    به امید خرد و عمل به ندای هدایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  9. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2928 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    سلام خانم شایسته

    سلام دوستان همفرکانسی

    مهاجرت به مدار بالاتر، گام چهارم

    ترس اسلحه شیطان است

    استاد این جمله تون رو باید با مثل خیلی از جملات تون با طلا نوشت

    به نظر من اگه قرار باشه جملات شما را با طلا نوشت نیاز به خیلی معدن طلا داریم چون واقعیت این است که واقعا همه کلمات شما از طلاست

    استاد من در مورد مهاجرت کردن خودم هم تقریبا از شما الگو گرفتم و توانستم ذهن خودم را کنترل کنم و به اینکه چه اتفاقی در ادامه مسیر مهاجرت برای من می افتد فکر نکنم و تمام تلاش خودم را داشته باشم که در این مسیر یاد بگیرم و لذت ببرم و با حل کردن هر تضادی که پیش می آید برای من بیشتر رشد کنم و خدا رو شکر خیلی خیلی خیلی زیاد این مهاجرت من را رشد و هرچه فکر می کنم هیچ کاری در زندگی ام تا کنون نتوانسته بود اینقدر من را رشد دهد و باید اعتراف کنم که هیچ کاری هم در زندگی من اینقدر من را به چالش نکشیده بود و من داشتم یک زندگی خیلی روتین را ادامه می دادم و زمانی که از دایره امن خودم خارج شدم توانستم اینقدر رشد کنم.

    استاد جان اینجا خیلی خیلی بجا و شایسته از ترفند پونزی نام بردید و به نظر من در ایران فرد خیلی کمی را پیدا کنیم که یکبار در این مسیر قرار نگرفته باشد حالا به چه طریق و تا چه اندازه بوده است به اینکه چقدر حرص و طمع داشته است برای سریع پولدار شدن و من هم در جلسات این دوستان چندین بار شرکت کردم زمانی که با قوانین و شما آشنا نشده بودم ولی از زمانی که باشما و قوانین آشنا شدم دیگه خیلی وارد این بازار نشدم و در این زمینه سرمایه گذاری هم نکردم .

    خاطره ای تعریف کنم از زمانی که من هنوز کارمند بانک بودم. یکی از همین موسسات ترفندی که داشت این بود که ملک طرف را می خرید و پولی را که از بابت خرید بانک به مشتری پرداخت بایست می کرد را از مشتری می خواست که نزد بانک سپرده کند.

    این داستان برای زمانی است که خرید و فروش ملک در ایران خیلی زیاد رونق داشت و بعد می آمد و ملک شخص را به صورت نقد به دیگران می فروخت. یکی از مشتریان من این جریان را به من گفت و من به ایشان گفتم که اگر من بخواهم سپرده ام را بردارم چه می شود می گفت که تا پنج سال فکر کنم حق برداشت سپرده را نداشتم بلکه فقط می توانست سود ماهیانه را که حدودا دو برابر سود بانک ما بود را می توانست بگیرد. و این شخص خیلی زیاد خوشحال بود که اینکار را کرده است و حتی میزانی نزد بانک ما هم سپرده داشت برد آنجا که سود بیشتر بگیرد و خوب بعد از آن مشخص است دیگر یک داستان تکراری موسسه ای وجود نداشت بلکه یکسری از اشخاص از طمع مردم سواستفادده کرده بودند و خدا می داند که چه اتفاقی افتاده است و جریان موسسه میزان واین داستانها که شهره بود در ایررران.

    بعد از چند وقت آن شخص که فردی حدودا 50 ساله بود و آمد به پیش ممن و از من خواست که یک سیلی محکم بزنم توی گوشش . من با کمال تعجب گفتم چرای آقای فلانی. گفت من احمق آنجا توی ذهنم گفتم که این بچه که چیزی حالیش نیست فقط چون می خواهد سپرده من نزد بانکشان باشد اینطوری به من گفت و از این جور حرفها و الان من با آن همه دارایی فقط دارم با یارانه دولت امرار معاش می کنم. واقعا برای من یک درس بزرگ شد که گول این ترفندها رو خوردن به سن و سال نیست. من آن زمان شاید حدود 30 سال داشتم ولی ایشان حداقل دو برابر من سن داشتتند.

    این داستانها برای همه ماها تکراری است استاد جان اما اتفاقی که می افتد همیشه می گوییم که این اتفاقات برای دیگران است و از طرفی به این باور رسیده ایم که نه من حواسم است و این مورد با بقیه فرق دارد، این شرکت ، این شرایط و همه اینها با دیگران متفاوت است درصورتی که اصلا و اصلا هیچ تفاوتی ندارد همه اینها به یک طریقی از ترفندهای پونزی استفاده می کننند

    استاد جان شما به این واضحی در فایلهای خودتان به این مسائل می پردازید ولی من و امثال من بازهم بو بازهم گول می خوریم، چرا؟ چون می خواهیم یک شبه پول دار بشیم. می خواهیم بدون اینکه زحممتی بکشیم به ثروت برسیم. بدون اینکه بخواهیم کاری انجام دهیم به ثروت برسیم . ولی قانون جهان این نیست.

    استاد جان آنجا که گفتید اگر من همه چیز را از دست بدهم می توانم دوباره همه چیز را بسازم، این بهترین پیام برای من و امثال من است که می شود و می توانیم از نو بسازیم و زیبا بسازیم .

    خدایا شکرت بابت این آگاهی های نابی که در مدار درک آنها قرار دارم و از خدای خودم هم می خواهم که در مدار عمل به این آگاهی ها نیز قرار بگیرم .

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1671 روز

      سلام جناب کفاش دوست

      خیلی وقت هست که روی فایل های استاد چیزی برای نوشتنم جاری نمیشود ولی طبق الهام الهی، میخواهم تحسین هایی که در طول خواندن کامنت دوستان میکنم را برای خودشان بنویسم که هم تمرکز به نکات مثبت باشد و هم انتشار نشانه های الهی

      خاطرتان هست که استاد در فایل زندگی در بهشت، کامنت هدایتی شما را خواند.

      چقدر کیف کردم آن روز هنوز هم خاطراتش برایم لذت بخش هست.

      تحسین میکنم این استمرار شما، این مداومت حضور شما در سایت و این بهبود همیشگی شما را.

      مهاجرت شما را تحسین میکنم و بیرون آمدن از منطقه ی امن تان من را یاد حضرت ابراهیم و ترک کردن هاجر و اسماعیل در بیابان انداخت. شغل بانک را رها کنی و با سه فرزند به سوی تجربه کردن خودت بروی.

      چقدر رابطه ی عاطفی تان قابل تحسین هست. رابطه ای مبنی بر اعتماد و همراهی.

      نوش جانتان

      امیدوارم خداوند از خزانه ی غیبش، بر شما عشق و ثروت و رحمت و خوشبختی و دلار بباراند و بباراند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حسن کفاش دوست گفته:
        مدت عضویت: 2928 روز

        سلام دوست عزیز من

        سلام و امیدوارم که حال دلتان عالی باشد

        راستش بودن در سایت و ادامه دادن این مسیر روتین زندگی من است.

        تازه الان کمی از خودم ناراضی هستم که عملگرایی من کمتر شده است.

        دوست مهربانم این آگاهی ها هیچ زمان کهنه یا قدیمی نمی شود ولی من خودم را می گویم برخی مواقع مغرور می شوم مخصوصاً زمانی که نتایج خیلی جزئی حتی می‌گیرم و حتی به بیراهه میروم ولی خدا رو شکر میکنم که این جاده خاکی رفتن من زیاد طول نمی کشد و سریع به مسیر درست بر میگردم.

        مهاجرت برای من خیلی خیلی عالی بود

        اینقدر من را رشد داد که همیشه و همیشه و همیشه به خودم یادآوری میکنم و باید بکنم نتایج این مرحله از زندگی خودم رو‌

        اینقدر در این مرحله ایمانم زیاد بود.

        خدایا شکرت

        براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.

        در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    گام چهارم – پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    .

    سلام

    همون اوایل اشناییم با استاد و شنیدن داستان آلفردو پونزی خدا هدایتم کردو فاصله فرکانسی زیادی با این قبیل پیشنهادها پیدا کردم. خداروشکر چیزی الان یادم نمیاد که بخام در راستای تمرین یادداشتش کنم.

    اما طمعی که وصل میشه به باور کمبود تو زندگیم مشهود هست.

    مثلا ذهنم میگه از فلان چیز الان که ارزونه و بعدا باز لازمت میشه بیشتر بخر، انبار کن.

    یا فلان چیز که جا داره و مشتری میخادش، پس بالاتر بفروشش و موارد دیگه ای که با همین ماهیت درگیرش هستم، که تا الان با عبارت »انصاف« داشته باش، تا حدودی تونستم جلوشو بگیرم اما متاسفانه عملکردم ضعیفه و دلم میخاد اگاهی بهم برسه و هدایت و رشد پیدا کنم.

    —————

    هر ترس و تشویشی که مربوط به :

    – مرگ، مُرده ها و قبرستون

    – تاریکی و جن.

    – ورد ، جادو یا دعانویسی.

    – تنهایی یا ترد شدن.

    – احتمال سرقت یا زورگیری

    – احتمال حمله هر گونه حیوانی در دریا یا صحرا

    – رفتن به هر مدل محیط جدید یا ناشناخته ای تو دنیا

    – هر گونه تغییر و هرگونه تجربه ی جدید

    زنجیر هایی بودن که خوب میدونم قبل آشناییم با استاد و اموزش هاشون ، حسابی محدودم کرده بودن اما خداروشکر تا حد خیلی زیادی بهشون غلبه کردم و میشه گفت دیگه نگرانی راجبشون ندارم.

    خیلی بی کله و سریع اقدام و استقبال میکنم ولی کماکان خودمو نیازمند به حمایت و هدایت خدا میبینم.

    کامنتم وارد حاشیه میشه وگرنه از حرکت های زیادی که در جنبه های مختلف انجام دادم ، در حالی که ادمای کمی بخاطر توهم ها و احتمالات احتمالی حاضر به انجامش نیستن، مینوشتم .

    میخام مستقیم برم سر اصل مطلبی که واسم موهبت ها و تجربه های دلپذیری به وجود اورده و خیلی ازین بابت راضیم.

    خونواده،، دوستا گه گاهی که در جریان یه سری پروژه ها یا حرکتام قرار میگیرن، ازم میپرسن چطور نترسیدی؟؟؟

    اعتراف میکنم هربار به اونا میگفتم کلید ترس تو مغزم تعبیه نشده و با دیالوگ های خفن، خودمو سوپرمن جلوه میدادم .

    اماااااااا راستشو بخام بگم :

    من واقعا میترسم، هر بار.

    اما به لطف خدا یادگرفتم در عین ترس اقدام کنم ، بهش غلبه کنم.

    چون به این باور رسیدم ؛ ترسیدن و فرار کردن از چیزی که میترسونت،

    رنج و ترس بیشتری از روبه رو شدن باهاش داره.

    .

    خداروشکر بخاطر باور به عبارت بالا، هر چیزی که بخاد منو وادار کنه که ازش بترسمو فرار کنم، باعث میشه معکوس عمل کنمو برم تو دلش تا ترس ترسیدنم از بین بره.

    ( چقد این فیدبک ذهنمو دوس دارم و چقد دلم میخاد وقتی بهم بگن نمیتونی انجامش بدی، مثه ماجرای ترسیدن،، انگیزه بگیرمو انجامش بدم. با تمام وجودم در این خصوص از خدا تقاضا حمایت و هدایت دارم. )

    در کل خوووب میدونم این توانایی غلبه بر ترس ها، که با کار کردن رو باورهام در من شکل گرفته ، بخاطر محدودیت هایی که تو مغزم از قدیم بود، به وجود اومده.

    رو این موضوع کار کردم و الان با قدرت، عناوین بالا رو یادداشت کردم و امیدوارم بلاخره بتونم به تنها ترسی که تو ذهنم مونده غلبه کنم…

    در واقع وقتی استاد تو این فایل راجب ترس ها و توهم ها صحبت کرد، فهمیدم الان از هیچ چیزی اندازه بی پولی نمیترسم.

    ترس ازینکه مبادا در اینده از پس هزینه هام برنیام.

    مبادا اتفاقی بیوفته که پول کم بیارم .

    مبادا نتونم پول بسازم.

    و چندین و چنتا ترسی که کاملا میدونم توهمه اما نمیدونم چجوری از استراتژی حمله کردن بهش، استفاده و مغلوبش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    در این خصوص گیج و سرگمم …

    نمیدانم.

    تو این مرحله با مطرح کردنش ، سهم خودم رو تو این پروژه انجام میدم و امیدوارم خدا از فضل و رحمتش بر این سعی و تلاش های من بیفزاید و هدایتم کن به راه راست.

    راه کسانی که خیلی شیرین و راحت به نعمت ها و خواسته ها میرسن.

    نه راه کسانی که رو خودشون یا دیگران حساب میکنن و ناکام موندن.

    نه راه کسانی که حتی فکر میکنن هیچ راهی نیست برای رسیدن به نعمت ها و خواسته ها.

    الهی آمین .

    +1724

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      امین حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1431 روز

      درود بر تو مهدی جان

      خیلی جالبه که همین امروز داشتم در مورد این موضوع با خانمم صحبت می‌کردم. در مورد ترسی که مدت هاست برای شروع کسب و کار شخصیم دارم. ترس از اینکه ابتدای شروع کارم سخت مشتری و درامد بدست بیارم و ترس از هزینه های زندگی و… و جالب اینجاست که همونجا یک هدایتی درون قلبم گفت تو با ایمان به ما شروع کن و ترس هات رو به ما واگذار کن. ما برای تو کافی هستیم…

      این موضوع رو به همسرم گفتم و قرار شد ترس هامون رو کنار بزنیم و باهم شروع کنیم.

      جالب ترهم اینکه من از ابتدای این پروژه دارم فایل هارو گوش میکنم، و امروز که این هدایت رو داشتم به این آگاهی های فوق‌العاده هدایت شدم و بعد از اون کامنت شمارو خوندم که دقیقا ترس من رو داری و میخوای مثل من شروع کنی!! همه این هدایت ها پشت سر هم من رو مطمئن کرد به انتخابم..!

      از اعماق وجودم برات آرزوی موفقیت میکنم مهدی جان و ازت ممنونم که با کامنت زیبایی خودت هدایت من رو تکمیل کردی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سلیم صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1002 روز

      به نام الله مهربان

      سلام دوست عزیز

      در پاسخ به این ترس ها و همه ترس ها پیشنهاد میکنم که هر خواسته ای و اتفاقی رو با قانون خداوند و طبق عملکرد و پاسخ دهی جهان هستی بررسی کنید

      منظورم اینه که دسترسی و امکان پذیر بودن هر اتفاقی رو چه خوب و چه بد رو اول در قالب قوانین خدا بررسی کنید و بنویسید تا نتیجه رو درک کنید

      منطق اصلی و اساسی که میتونه به این ترس ها که گفتید خیلی راحت غلبه کنه اینه که تا زمانیکه شما روی خواسته درامد بهتر و بیشتر تمرکز کنید و کار کنید و هماهنگ بشین با کار کردن ذهنی و جهت دهی آگاهانه افکارتون به سمت خواسته بهبود درامد و خلق ثروت و بیاد اوردن الگو و منطق های محکم و یومنون بالغیب بودن و باور کنید که شما هر روز میتونید فارغ از شرایطتون درامد و پول بیشتری رو اسانتر و بیشتر از قبل با کار کمتر و زمان کمتر و هزینه کمتر سود بیشتری رو بسازید طبق قاون خداوند شما به مسیرها راه حل ها راهکارها و اتفاقاتی هدایت میشین که نتیجهش تجربه اسان درامد بالاتر و اسونتر هست

      چون جنس افکار شما روی باور فراوانی و امکان پذیری درامد بیشتر به اسانی در شرایط فعلی هست و جهان راهی نداره جز اینکه به جنس افکار شما پاسخ بده

      و امکان نداره که بی پولی یا درامد کمتری رو تجربه کنید به هیچ وجه

      دلیلش این هست که تمرکز شما و کانون توجه شما روی خلق ثروت و درامد بیشتر بصورت آگاهانه هست

      و لاجرا درامدتون صددرصد یا اطمینان و یقین بیشتر و بهتر میشه و امکان نداره کمبود پول رو تجربه کنید

      در پناه الله مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: