مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین شاطری گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    《به نام خداوند بخشنده مهربان》

    خدایا من هرچی دارم از آنِ تو، خدایا هرخیری که از جانب تو بمن برسه باز من فقیر تو هستم، خدایا هرگز من را به حال خودم رها مکن، خدایا من هیچی از خودم ندارم…

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    سلام به بانو شایسته و استاد گرانقدرِ گلم سپاسگزارم ازتون برای این قسمت چقدر عالی داریم میش میرم با تکامل و دقیق هر گام مرتبط با گام قبلی و بعدیه چقدر خوبه که میتونیم با تمرکز و تمرین کردن ترمزهامونو پیدا کنیم‌… حقیقتش تا به حال اینجوری گام به گام و ریشه ای که هر فایل مرتبط بهم رو کار کنم نکردم و احساس میکنم این دوره گام به گام آخرش خیلی خوشه.. بازم سپاسگزارم ازتون

    و یه سلام هم به دوستان همگامم میکنم امیدوارم حالتون عالی باشه

    خب بریم برای کامنت این گام خدایا به امید خودت

    تو این گام صحبت از ترس شد!، ترسهایی که واقعه ای نیستن و فقط کاردست شیطانه که اونم بیکار نباشه و بگه آره ما هم تو بازی هستیم ولی نمیدون ما عباس منشی ها پوستمون خیلی کلفته مثل کروکودیل میمونیم و به همین راحتی‌ها دست از موفق شدنمون تو این مسیر الهی برنمیداریم آره اینجوریاس

    خب از تجربیات خودم بگم از ترسیدنهام از عقب کشیدن هام قبل آشنایی با استاد و بعد از آشنایی با استاد… به نظر من ترس بزرگترین اسلحه شیطان و با این اسلحه داره جولان میده بیچاره خب متاسفانه باید بگم بیشتر وقتها هم موفق شده

    مثلا الان تو همین شرایط من با این ترس دارم دست و پنجه نرم میکنم چون از دوسال پیش تا به ماه قبل بخاطر طی نکردن تکامل و نادیده گرفتن الهامات خدا و نشانه های خدا نتایج نامناسبی گرفتم و الان عزت نفسم و اعتماد بنفس خیلی اومده پایین متاسفانه و دست و دلم به زنگ زدن به مشتری های قدیمی ام نمیره و همش یه ترسی تو وجودم هستش که با صدای بلند میگه ولش کن اگه زنگ بزنی باهات بد حرف می‌زنند تو الان از لحاظ مداری خیلی افت کردی خیلی شکست بدی خوردی همش میخان ازت بپرسن که چرا رفتی تهران و ترکیه چرا همینجا نموندی چرا ال چرا بل و هزارتا چرایی دیگه که باعث شده بترسم و عزت نفسم بیاد پایین و با هر ترفندی از تماس گرفتن با مشتری های قدیمی و جدیدم دست بکشم و بپیچونم با توجه به شرایط حال حاضر که باید ثروت بسازم پول دربیارم ولی اینقدر این ترس برمن غلیه کرده که شدم یه مرده متحرک و بی انگیزه.. خب راه چاره اش رو پیدا کردم و با توجه به این دوره مهاجرت به مدار بالاتر دارم پا روی ترسهایم میذارم و با هر ترفند و زور و …. به مشتری هام زنگ میزنم و ارتباط میگیرم درسته که خیلی کم تعداد زنگ زدن هام ولی دارم شروع به تغییر میکنم، البته بگما من برای تغییر اصلا مقاومت نداشتم ولی اینبار دارم خیلی مقاومت میکنم ولی نمیذارم پیروز بشه این شیطانه گُلابی، فعلا دارم با تمرین روی توحیدی بودنم خدای درونم رو بیدار میکنم که بر شیطان درونم غلبه کنم به امید خدا انشالله اینم راهکار منه با که با فایل های توحیدی شروع کردم و به این گام ها هدایت شدم خداروشکر

    حالا درباره این ترفند پونزی بگم بهتون خیلی جالبه.. یه دوره ای منوعشقم به نتورک دعوت شدیم و گُول این ترفند رو خوردیم که توی نتورک به همه چی می‌رسید مثلا شعارشان این بود که تا کی میخای برای دیگران کارکنی؟ یا تا کی میخای توی بانک بشینی و پولای مردم رو بشماری؟؟ و از این خزولات بی اساس که ماهم گول این خزولات رو خوردیم رفتیم اونجا که پولدار بشیم ماشین بنز و بی ام و بخریم متاسفانه هرچی داشتیم هم دادیم و کلی هم بدهکار شدیم و وقتی به خودمون اومدیم دیدیم ای واییییییییییی هیچی نداریم رفتیم زیر صفر خیلی زیر صفر، اعتبار شخصیت زندگی انسانیت همه چیمون به باد رفته بود ولی خوب خداروشکر زود به خودمون اومدیم‌ و این شد برای ما تجربه و بعدها هرکی مارو دعوت میکرد خیلی راحت میگفتیم نه چون دوست نداشتیم که دوباره اون روزها رو تجربه کنیم.. نتورک فقط برای ما دوتا سود داشت یکی اعتماد بنفس و جسارت مارو برده بود بالا اونم اصولی و دومیش این بود ما رو با یه فرشته نجات آشنا کرد به نام استاد عباس منش که تمام اون دوسالی که ما توی نتورک غرق شده بودیم رو فراموش کردیم و ساختیم دوباره خداروشکر

    خب اینم بخشی از تجربیات من بودش که دوست داشتم اینجا بنویسم

    مریم بانو خیلی سپاسگزارم ازتون و همچنین استاد عزیزم، امیدوارم هرجا که هستید شاد، سالم، سعادتمند دراین دنیا و آخرت باشید خیلی دوستون دارم عاشقتونم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل به امیددیدار تو پرادایس

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    سلام استاد

    من بزرگترین ترسم ترس از قضاوت بود

    و فوق العاده نقص تایید طلبی رو داشتم

    خیلی روی خودم‌ کار کردم

    و تغییرات عمده ای دادم

    ولی هنوز هم رگه هایی ازش تو وجودم هست

    نمیدونم چطور کمترش کنم

    مثلا بزرگترین ترس از قضاوتم این بود که 21 سال تو پر رفت و آمدترین ارگان دولتی شهر که تقریبا نصف شهر ما رو دیده بودن و چهره من و همکارام برای همه آشنا بود ، با چادر کار کردم

    سختی هاشم تحمل کردم

    و حتی تا دو سال بعد از اینکه بازنشستگی پیش از موعد گرفتم و سر کار نمی‌رفتم هم چادر رو برخلاف میلم می پوشیدم چون میگفتم اگه همکاری، ارباب رجوعی ، کسی ببینه چی میگه؟؟؟

    کما اینکه همون زمان که سر کار بودم از یکی از ارباب رجوع ها شنیدم که می‌گفت لابد بهتون امتیازی چیزی میدن چادر بپوشید یا اینکه مجبورتون کردن

    درصورتیکه فقط دو تا همکار چادری داشتیم کلاً

    اما بعد از دو سال پا روی این ترس گذاشتم و چادر رو کنار گذاشتم

    ولی الان باز می بینم تو حوزه های دیگه ترس از قضاوت دارم

    مثلا همین چند روز که بخاطر اون تضاد مالی که بهش برخوردم ، خودم واقعا مجبور شدم یه مقداری قرض بگیرم

    بعد یکی از بستگان همسرم بهم پیام داد برای اجاره ی آپارتمانم برام تو سایت دیوار آگهی بزار

    چند ماه پیش هم برای اجاره ی مغازه ش همین درخواست و کرد و من روم نشد بهش بگم هزینه داره چون مبلغش زیاد نبود انجام دادم اوندفعه براش

    ولی امروز واقعا همون مبلغ رو هم خودم نداشتم

    با اینکه خیلی کم بود

    و مجبور شدم از همون مبلغی که برای هزینه های ضروری م قرض گرفته بودم پرداخت کنم

    و بعد خودم رفتم خریدهای ضروری مو انجام بدم و بخاطر نصف اون مبلغی که بابت آگهی ایشون پرداختم موجودی کارتم کم بود و مجبور شدم یکی از اقلام خرید رو کم کنم

    اروند مثل قبل دیگه برای این چیزا خجالت نمیکشم

    چون اگه قبلا بود از خجالت آب میشدم میرفتم زمین

    ولی با خودم گفتم دختر ، تو نیم ساعت پیش، دوبرابر این مبلغ بخاطر عدم شهامت نه گفتن ، دادی و الان خودت ….

    کاشکی بتونم یه روزی صادقانه بگم آقاجان آره من کارمند بودم ، ولی الان تو حسابم 50 هزار تومنم ندارم ، هزینه ی کارتون رو بدید

    یا حتی بهتر از این ، پول داشته باشم ولی انقدر شهامت داشته باشم بگم هزینه شو بدید

    میدونم که میشه بامید خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 560 روز

      سلام نگین جان همکلاسی خوبم ،

      کامنتتون رو ‌که خوندم فهمیدم بدتر از من نبودید و من در گذشته خیلی بدتر از شما بودم اونقدر بد که عمرا شما اینجور باشید،

      ولی الان عالی نیستم بلکه فوق عالیم نمره م عالیه عالیه شکر خدا،

      ببینین گل خواهرم اصلا کاری نداره اصلا هم پیچیده نیست راه حلش بیخود اون همه سال سختش کرده بودم به خودم ، چاره کار این هستش که یک بار فقط یک بار شیرجه بزنی داخل آب !!! یعنی یک بار با شجاعت تمام حرفتو بزنی و ( نه ) های بعد از اون هرگز به سختی بار اول نیست و به قول استاد عزیز خدا با شجاعان است و اتفاقا ته ماجرا میبینی خدا عزیزترت هم میکنه ،

      خواهر گلم شما با خوندن صد جلد کتاب راجع به شنا هم نمیتونید شنا یاد بگیرید مگر اینکه یک بار به داخل آب شیرجه بزنید و تنتون رو به آب بزنید. باور کنین فرمولش همینه و جز این نیست .

      به دستان قدرتمند خدا میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت دوستان گرامی ام در این مسیر زیبا و رویایی

    این فایل چقدر مرا آگاه ساخت و از خواب غفلت بیدارم کرد

    من فقط می خواهم روی همین مسأله ترس داشتن متمرکز شوم

    چون حالا در همین موضوع گیر مانده ام

    من نسبت به یکسری مسایل ترس ندارم

    مانند ترس از پیری

    ترس از بیماری

    ترس از کسیکه ترکم کند

    ترس از تنهایی

    اما نسبت به یکسری موضوعات ترس زیادی دارم

    من در شرایط کار می کنم که سه ماه می شود حقوق مان را پرداخت نکرده است

    حالا سه ما حقوق مان بالای صاحب کارم مانده است و هر روز که می گویم بابا چی وقت حقوق مان را پرداخت می کنید امروز و فردا می کند یا هفته بعد وعده میدهد

    یا اینکه فلان چک پاس شود یا فلان کسی پول واریز کند

    سال قبل وضعیت مالی صاحب کارم بهتر بود و حقوق مان را سر موقع پرداخت می کرد

    اما امسال از اول سال این شرایط کم کم نمایان شد

    و این پرداخت حقوق کمی تاخیر می افتاد

    اما بازهم خوب بود که بعدش پرداخت می شد

    هر باری هم که گفتیم آغا ادامه دادن در این چنین شرایط و وضعیت آخرش ترسناک است همکارانم می گفتند صبر کنید شرایط بهتر می شود

    بلاخره ماهم به حرف این بنده خدا ها گوش کردیم و ماندگار شدیم و حالا در این چنین شرایط قرار گرفته ام

    چندین بار تصمیم به ترک محل کارم گرفتم همکارانم مانع شدند گفتند صبر کن شرایط بهتر می شود

    و من ماندگار شدم

    و بعضی موقع که به خودم نگاه می کنم می بینم که من قشنگ ترس دارم از اینکه

    اگر اینجا را ترک کنم شاید جای بهتری پیدا نتوانم چون اینجا به همگی بهتر آشنایی دارم و از لحاظ کاری با همدیگر بهتر انس گرفته ایم

    در جاهای دیگه تا بیایم با محیط آشنا شوم تا راه بیفتم خلی زمان می برد

    و هر سری که روی این مسأله صحبت کردم بیشتر از همه همکارانم گفتند که حالا زمستان است کار کمتر پیدا می شود

    باید چند روز الاف و سرگردان بیگردی تا کار پیدا کنی آنهم محیط شأن چگونه است

    همین جا بیمان وضعیت این آقا بهتر می شود

    و این آقا هم دوست ندارد نیروی مانند شما را از دست بدهد

    و هزاران گونه این چنین حرف ها زدند و منم گفتم حالا میمانم تا سال نو

    اما این روز ها وقتی وضعیت را نگاه می کنم واقعاً من دارم در حق خودم ظلم می کنم

    چون خودم می دانم که شرایط مالی این آقا هر روز نگران کننده تر می شود

    پس برای چی اینجا می خواهی بیمانی وقتی از پرداخت حقوقت خبری نیست

    دیروز رفتم به فرد مسولش گفتم تا حالا اینجا بودم و کارم را به نحو احسن انجام دادم و کم کاری نداشتم

    هر سری مسأله حقوق را مطرح کردیم شما وعده دادید و حالا نشان می دهد که شما به وعده های تان عمل نمی کنید

    حالا هر دلیلی دارد خودتان بهتر می دانید

    و منم فردی نیستم که دنبال دعوا و جنجال باشم

    به اینها دو روز وقت دادم که اگر پولم پرداخت نکنید من از اینجا می روم

    بعد اینها حرف های زیادی زدند که پول شما سوختنی نیست حالا وضعیت این آغا جالب نیست

    و ماهم ماندیم همینگونه پیش شما شرمنده هستیم و اینگونه موارد

    آخرش قرار شد که سه چهار روز دیگه هم بیمانم‌ شاید پرداخت کند

    و این را می دانم که من باید هر چی سریع تر این محیط را ترک کنم

    وقتی شرایط مالی خراب باشد همه از کمبود حرف می زند

    همه فکر و سخن افراد پشت این و آن می شود

    و حالا می بینم که حاشیه سازی خلی زیاد شده است و من اصلا این چنین شرایط را دوست ندارم

    در حالیکه در همین وضعیت که وقتم کمی آزاد شده بیشتر در گوشه ای خلوت خودم هستم و روی این آموزش ها متمرکز می شوم و از آن جمع و جماعت ها دور می شوم

    ابن فایل باعث شد که این نگرانی و ترسم را اینجا بیان کنم

    اگر دوست عزیزی در این مورد کدام راهنمایی را برای من داشته باشد بیان کند ممنون می شوم

    ابن را هم می دانم که تمام این شرایط را خودم با افکارم بوجود آوردم

    اما حالا باید در این چنین شرایط و موقعیت من چکار کنم

    من باید روی چی چیز های تمرکز کنم

    اینجا با جنگ و دعوا کردن هم نمی شود پول را گرفت چون واقعا چیزی نیست

    و تنها من نیستم که این چنین درخواست را دارم

    بلکه تعداد هفت هشت نفر از همکارانم دنبال دریافت حقوق شأن هستند

    این روز دقیقا به شرایط و وضعیت که استاد عزیزم در بندر عباس داشتند می افتم

    آن داستان که استاد کار می کرد آن بنده خدا نه حقوق شأن را پرداخت می کرد و نه گزارش می داد که حقوق ایشان پرداخت شود

    روزی که استعفا داد و نرفت سر کار آن اتفاق ناگواری رخ داد

    دوستان خوبم اگر تجربه ای یا راهنمای داشته باشید ممنون می شوم که شریک سازید

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2956 روز

    سلام به همگی واستاد گرامی ممنونم بابت اموزشهای خوبتون توی این فایل و ممنونم بابت سوالهای خوب دوستان

    خییییلی وقته دلم میخاد محصول عزت نفس رو تهیه کنم و اینم میدونستم که همه چیز من بستگی به عزت نفسم داره همینجا از خدای خوبم میخام شرایطش رو برام فراهم کنه تا بتونم بخرمش ومیدونم که در بهترین وقت و شرایط از بهترین راه من تهیه ش میکنم .

    تو این فایل هم که استاد در مورد عزت نفس صحبت کردند دیگه واقعا مصمم شدم برای خریدش چون برای خرید این محصول و محصولات دیگه توی دوگانگی بودم

    الان دیگه میدونم پاشنه اشیل من عزت نفسمه .چون میدونم وقتی عزت نفسم بچسبه به سقف میتونم روانشناسی ثروت 1 و2 و3و دیگر محصولات رو بخوبی درک کنم و بهشون عمل کنم .دانش بدون بینش هیچ فایده ای نداره .

    واقعا همه چیز برمیگرده به احساس لیاقت حتی رابطه ی ما با خدا برمیگرده به احساس لیاقت داشتن چون قبلا وقتی خیلی هم کوچیک بودیم هر اشتباهی میکردیم بهمون میگفتندخدا دیگه دوستت نداره الان باید اونقدر روی باورهای اعتماد به نفس و عزت نفسمون کار کنیم تا بتونیم باخدا هماهنگ بشیم و خداوند همه چیز بشود همه کس را.ومن میتونم به راحتی فقط وفقط از خدا درخاست کنم و ایمانم هر روز زیاد وزیاد تر بشه.برای هر اشتباهی خدا منو بخشیده این من هستم که با افکارم و نجواهای ذهنیم و احساس گناه و نداشتن عزت نفس خودم رو نبخشیدم باید یاد بگیرم خودم رو ببخشم .

    وقتی عزت نفس داشته باشم میتونم رسالتم رو پیدا کنم و باعشق انجامش بدم وقتی عزت نفس داشته باشم وابسته نیستم به هیج کس و هیچ چیز و به راحتی معنی تسلیم و رهایی رو میفهمم وقتی عزت نفسم بالا باشه خودم و خدا و دیگران رو دوست دارم و معنی ارزش رو برای همه چیز میفهمم منظورم از همه چیز خودم خدا دیگران وحتی وسایلم

    باعزت نفسه که من میتونم شاد باشم از زندگیم تو لحظه لذت ببرم وقدر داشته هام رو داشته باشم و زاویه دیدم زیبا باشه وباعشق ودیگران رو پذیرا باشم بدون توقع بدون ریا.

    وخودم رو میپذیرم با تمام وجودم و به شیوه ی خودم زندگی میکنم برای خودم و ازادانه و بدون ترس از قضاوت

    خدایا شکرت بابت این اگاهی بابت این مسیر دوستان باور کنید من اون ادم یکسال پیش نیستم همه چیز به مرور اتفاق میفته وجواب خیلی از سوالاتتون و راه حل همه ی مشکلاتتون رو بسپارید به خدا و زمان و در سکوت نظاره گر باشید خداوند مهربان بیشتر از مامیخاهد که درارامش واسایش باشیم وخوشبخت باشیم سعی کنید فقط وفقط احساستون رو خوب وبعد عالی نگه دارید قطعا اتفاقات خوب و بعد عالی رو خاهید دید .

    در مورداین شرکتهایی که استاد اشاره کردند باید بگم هر کاری رو واردش بشیم تجربه های زیادی یاد میگیریم ومیتونه بعدا به دردمون بخوره اما سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است و باز این برمیگرده به شرک ورزیدن که یکی پیدا بشه یهویی منو از فرش بیاره به عرش و این از نداشتن ایمان و صبرو طی نکردن دوره ی تکامل میاد و حتمن این راه جالبی نیست اگر ما بخوبی قانون رو درک کنیم خیلی خوب واضح و راحت میتونیم تشخیص بدیم راه و مسیرمون رو .

    امیدوارم درپناه خدا شاد وموفق باشید?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2943 روز

      سلام خانم شادکام عزیز ، من بعنوان کسی که محصول عزت نفس را پارسال تهیه کردم و فوق العاده ازش راضی هستم خدمتت عرض می کنم که اصلا نیازی نیست که برای ثروتمند شدن عزت نفس شما به سقف بچسبه و در واقع هیچوقت چنین اتفاقی در جهان مادی نمیفته که انسان در یک یا چند بُعد به کمال برسه و این خاصیت مادیات هست ، منظورم اینه که بمحض اینکه عزت نفس و اعتماد به نفس شما بالا بره مدار شما تغییر میکنه و شرایط و آدمهای جدید و پولهایی از منابع جدید در زندگی شما پدیدار میشوند و کم کم همزمان با افزایش عزت نفس ، همه چیزهای خوب و مثبت افزایش پیدا می کنند و زیاد میشوند ، اصلا باورت این نباشه که برای ثروتمند شدن باید حتما عزت نفس من خیلی زیاد بشه چون بااین باور نه تنها عزت نفس شما زیاد نمیشه بلکه به نوعی خودت را محکوم میکنی و داری این پیام را میدی که من الان خودم را قبول ندارم چرا که هنوز عزت نفس ندارم و اولین جلسه عزت نفس استاد همین مطالب را میگند که برای لایق شدن و ایجاد عزت نفس و خودباوری قدم اول اینه که خودت را با تمام نقاط ضعفت بپذیری و عاشق خودت بشی و بعد روی خودت کار کنی ، امیدوارم بتونید این محصول ارزشمند را تهیه کنید ، موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    استاد جان سلام

    ترسها همیشه هستند و ما باید با توکل و امید به خداوند وارد ترسها شویم و همه آنهایی که افرادی موفق و ثروتمند هستند بر ترسهای خود غلبه کرده اند

    استاد جان من هم از تغییر و حرکت ترس دارم و به هر حرکتی فکر میکنم شیطان رجیم از راه میرسه و با چهره دلسوزانه شروع میکنه مثلا به نصیحت کردن که بابا بیخیال بیکاری میخای از منطقه امن خودت بیای بیرون بدون دردسر داری زندگی میکنی دیگه حالا ی جاهایی هم که باب میلت نیست بگذر و توجه نکن و اینطور اعراض از ناخواسته رو واسه من توجیه میکنه

    استاد جان الان در حال حاضر بزرگترین ترس من رانندگی است که احتمالا تو ی سری فایلها گفتم که من همون موقع که از نظر قانونی میتونستم گواهینامه بگیرم اقدام کردم حتی یادگیری رو زودتر هم شروع کردم و تو این چند سال جسته گریخته نشستم و با کوچکترین اتفاق به عقب برگشتم و این واقع جزء آرزوهای من هست

    و الان طبق آموزه های شما دارم تمام رانندگان خانوم رو تحسین میکنم به خصوص اونهایی که پشت ماشینهای خفن میشینند و همچنین بیشتر اوقات تجسم میکنم که دارم رانندگی میکنم و بزودی طبق قانون حتما رانندگی عالی خواهم کرد

    در مورد شرکتهای هرمی اگه بخام بگم برمیگرده به حدود 22 سال پیش که پسرم 16 یا 17 سالش بود یروز از مغازه دوستش زنگ زد و با آب و تاب تعریف کرد آره مامان ی شرکتی جدیدا اومده دوستانم هم عضو شدن و این همه سود و خلاصه کلی چرندیات منم که خیلی زود تحت تاثیر قرار میگرفتم و نمیخاستم پسرم ناراحت بشه و به قولی پیش دوستاش کم نیاره از طرفی هم بخاطر شرایط مالی گفتم باشه ولی پسرم اولا بابا قبول نمیکنه ثانیا دلم خیلی رضا نیست دوباره شروع کرد به توضیح دادن و بماند

    منم وقتی همسرم اومد بخاطر اینکه قبول کنه چون همسرم کلا با این چیزا مخالف بود شروع کردم که آره این جوونه میخاد قدمی برداره شما هم قبول کن بزار کمکش کنیم از ایشون انکار و از من اصرار

    حالا ما باید 200 هزار تومن پول میدادیم و همسرم گفت من ندارم منم که از قبل چاله شو کنده بودم گفتم اشکال نداره بریم من طلا دارم میفروشم خلاصه در نهایت بی میلی و مخالفت همسر جان رفتیم طلافروشی و من اون موقع 6 تا النگو فروختم شد 180 هزار تومن و همسرجان خیلی ناراحت شد

    اومدیم خونه وقتی پسرم اومد گفتم این مقدار دارم گفت مامان 20 تومنش چی گفتم من دیگه ندارم حالا یادم نیست به اصرار ما پدرشون دادند یا خودش تهیه کرد

    پسرم خوشحال فرداش رفت و زیر گروه دوستش شد و بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته گفتم برو از دوستت بگیر گفت خود اون هم جزء زیر مجموعه هستش و خیلی بیشتر من پول داده بود

    و جالبه تجربه نشد و تقریبا دوسال پیش هم یکی از آشنایان نزدیک این پیشنهاد شرکت نمیدونم ایزی بود چی چی بود رو به ما داد من در اثر رودرواسی از همسرم خاستم قبول کنه و باز مخالفت گفتم بابا این که دیگه بچه نیست زشته حالا بزار قبول کنیم استاد جان ی هفت میلیون هم اینجا دادیم هر کدوم 3500 حالا کو سودش خدا میدونه

    و جالبیش اینجاست که خود من سود بانکی رو جایز نمیدونم ولی همین نه گفتن منو تو این دام انداخت

    واقعا کسی که عزت نفس نداشته باشه و نه گفتن بلد نباشه دچار این گرفتاریها میشه با اینکه من با نفس این کار مخالف بودم و هستم

    و صددرصد اینها برمیگرده به فقر و نداشتن ثروت که به خیال واهی که حالا انجام بدیم شاید جواب بده

    من الان استاد جان از نظر فکری خدارو شکر با آموزه های شما خیلی بهتر شدم و انشاءالله بتونم دوره عزت نفس رو هم تهیه کنم و پیشرفت کنم

    موفق و شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا

    مرا با کسی که او را به تنهایی آفریدم واگذار،

    وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا

    و برایش ثروت گسترده و فراوان قرار دادم،

    وَبَنِینَ شُهُودًا

    و فرزندانی که نزدش حاضرند

    وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا

    و نعمت ها [ی مادی و وسایل زندگی] را به طور کامل برای او فراهم آوردم،

    ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ

    باز هم طمع دارد که بیفزایم.

    ———————————————————————————–

    سلام استاد عزیزم و سلام دوستان موحدم

    سعی میکنم هر کامنتی که میزارم آیات مرتبط رو قرار بدم

    استاد از ترس و طمع صحبت کردن. خواستم منطقش رو برای خودم بچینم که اصلا این ویژگی ها چین و چرا باید ریشه کن بشن.

    نگاهی که ما به عالم داریم تلفیقی از دو نگاهه که بسته به افراد یکی از این دو نگاه میتونه قوی تر یا ضعیف تر باشه.

    نگاه اول تفسیر ذهنی ما از دنیای پیرامونه

    نگاه دوم درک شهودی ما از عالمه

    محصول نگاه اول در بحث احساس ارزشمندی میشه عزت نفس

    محصول نگاه دوم میشه ارزشمندی بی قید و شرط

    نگاه اول با منطق کار میکنه

    نگاه دوم با آگاهی

    نگاه اول محصول جامعه، خانواده و تجربیات شخصه

    نگاه دوم در طینت و ذات انسان وجود داره تا زمانی که آرام آرام پوشانده میشه (رفتار کودکان)

    در نگاه اول ما درک انتزاعی و انضمامی رو داریم که هر دو نسبیه

    در نگاه دوم ما درک بی واسطه رو داریم که از جنس حضور و آگاهیه

    محصولات نگاه اول در بعد اخلاقی میشه حسد، طمع، حرص، شهوت، غضب، ترس و …

    محصولات نگاه دوم میشه تخلق به اسمای الهی مثل غنی کریم جواد و …

    نگاه اول از ذهن ما نشات میگیره و نگاه دوم از قلب ما

    حالا ما باید چیکار کنیم؟ ما باید آرام آرام از نگاه اول به سمت نگاه دوم حرکت کنیم.

    خلاصه این حرکت رو من اسمشو میزارم توحید

    باورسازی مثل این میمونه که ما سوار یه بالن هستیم و یه عالمه کیسه های شن که همون باورهای ذهنی و محدودکننده هستن بهش آویزونه. به اندازه ای که ما باورسازی توحیدی میکنیم یعنی این کیسه ها رو رها میکنیم تا بالن سبک بار تر به آسمان پرواز کنه، یعنی:

    از باورهای شرک آلود خالی میشیم

    سبک بال تر میشیم

    موحد تر میشیم

    خدایی تر میشیم

    متخلق تر میشیم به اسمای الهی

    ما ثروت میشیم به حکم اسم غنی

    ما هدایت گر میشیم به حکم اسم هادی

    ما بخشنده میشیم به حکم اسم جواد

    و به همون اندازه از اسارت ذهن یا همون مجموعه بت هایی که ساختیم رها میشیم.. و ذهن میشه فقط یه ابزار برای رشد ما.. ذهن میشه یه قلم که در دست ماست و با اراده خودمون ازش استفاده میکنیم.. نه اینکه ما اسیر ذهن باشیم.

    اونوقت آگاهی های شهودی که به قلبمون میاد از طریق ذهن به پیکره ما مخابره میشه و در عمل نمود پیدا میکنه.. و ذهن فقط یه یوزر اینترفیس میشه که ما برنامه ریزیش میکنیم برای اینکه بهتر خدا رو زندگی کنیم…

    اگر خوشبختی، ارزشمندی، لذت و حال خوب قابل کد نویسی بود، بریم سراغ ذهن شرطی شده!!

    ولی اینها همه مظاهر وجود هستن.. و وجود در هیچ الگوریتمی قابل گنجایش نیست..

    اما میشه وجود رو زندگی کرد و لمس کرد.. میشه شهودش کرد و با ذهن در عالم ماده به ظهور رسوندش..

    تمام دغدغه ما این باشه که از خدای ذهنی به سمت خدای شهودی و لایتناهی حرکت کنیم..

    و الا طمع که ریشه نگاه ذهنی به ثروت برای رسیدن به خوشبختیه ما رو خواهد کشت…

    حق رو زندگی کنیم. حق رو با حق بشناسی.

    ثروت مند بشیم برای شهود خدای غنی.. برای اینکه ثروت رو زندگی کنیم.. و ثروت خود ماییم و از درون ما جلوه میکنه

    لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ

    دعوت حق [که اجابتش مایه سعادت دنیا و آخرت است] فقط ویژه خداست. و کسانی را که مشرکان به جای خدا می خوانند، چیزی [از درخواست ها و نیازهایشان را] برای آنان برآورده نمی کنند مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آبی [سراب های ذهنی برای رسیدن به خوشبختی] می گشاید تا آب به دهانش برسد و حال آنکه هرگز نخواهد رسید، و دعا و درخواست کافران [از غیر خدا] جز در گمراهی و تباهی [که به نتیجه و هدف نمی رسد] نیست.

    و اینجاست که خداوند میفرماید:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سعیده آیت گفته:
      مدت عضویت: 1050 روز

      سلام وسلامتی برشما دوست عزیز

      نمیدونم چی بگم که حالمو بابت سه کامنت اخیرتان نشون بده

      چقدر زیبا و عالی مینویسید

      چقدر آیه های جالب و مرتبتی آورده بودین

      هی میگفتم واقعا خدا اینو گفته؟ واقعا این ایات همچین معنایی دارن؟

      مبهوت بودم سرهرکامنتتون

      هی میخواستم پاسخ بدم گفتم بزار ببینم بعدی چیه

      خوش به سعادت من که درمدار بودن باشماعزیزان و خوندن کامنتهای با ارزشتونم

      خوش به سعادت من که خدامنو هدایت کرد ونشوند سر سفره صالحانش

      وخوش بحال شما که اینقدر ظرف وجودتون بزرگ شده و این ارتباط ماورایی که تو کامنت قبل اشاره کردین و کلا از نوشتناتون هم هویداست رو دارید

      واقعا آقرین به شما که هم در سطح آگاهیتون بالاست هم درعمق

      ممنونم ازتون که مینویسید

      امیدوارم درپناه خداوند همراه خانواده عزیزتون زندگی رو زندگی کنید.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1807 روز

        سلام به آبجی سعیده عزیزم و ممنون بابت نور آبیتون که برام مایه دلگرمی و حس خوبه..دست شماها دست خداست که برام مینویسه و منو به ادامه ترغیب میکنه..میدونی چیه آبجی، گاهی اینقدر حالم خوبه که به خودم میگم اگه دست دراز کنم میتونم از آسمون میوه بچینیم!! یه حس ملکوتی، تو مترو کتاب میخونم و اشک میریزم..اما امان از این ذهن آلوده..که باعث شده نوسانهام دامنه اش از حضیض پست باشه تا عرش اعلا..جوری که وقتی میام پایین جوری خورد میشم که بالا رفتن واسم سخت تر میشه..مخصوصا زمانی که بخاطر احساس گناه هر هفته باید برم خونه پدری و اونجا بخاطر اینکه کنترل ذهن نمیکنم هر چی ریسیدم پنبه میشه و دوباره هفته دیگه روز از نو..از خدا خواستم توفیق مهاجرت به یه شهر دیگه بهم بده تا فرکانسم ثابت بشه و دوباره مجبور نشم از اول شروع کنم..امان از این ذهن نابه کار..براتون از خداوند توفیق روز افزون مسئلت میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    به نام خدا

    سلام

    ترس و طمع

    ریشه تمام طمع‌های ما بخاطر عجله داشتنه و فقط برای فقرا این بلاها بوجود میاد ، فقر مالی ، فقر روابطی ، فقر سلامتی و …

    وقتی آدم در مدار پایین هست و فقیره دوست داره رشد کنه و نمیخواد واقعیت خودشو بپذیره و میخواد یکشبه پیشرفت کنه ، ازینکه بخواد ایین همه مسیر رو بره عذاب میکشه ، فکر میکنه عقب مونده ، زمانش داره میگذره ، حس میکنه بهش ظلم شده ، پشتوانه نداره ، خدا کمکش نمیکنه ،

    برای همین دنبال راهی میگرده که اون رو سریع برسونه تا کمبودهاش جبران بشه تا اینطوری حس بهتری به خودش و زندگیش داشته باشه ، تا حرفی برا گفتن داشته باشه

    برای همین این آدما خیلییی راحت گول میخورن ، اگر رابطه باشه به راحتی گول حرف یکی که به نظرشون یه کم شرایط بهتری داره میخورن و ممکنه ازشون سو استفاده بشه

    اگر مالی باشه که استاد توضیح دادن به راحتی گول کلک های پونزی ، شرکتهای هرمی ، سود گرفتن ها ، کلکهای ترید کردن، شرکتهای نتورک و … و جدیدا هم توی اینستاگرام که همه رویا فروش شدن و وعده های سرخرمن میدن برای دوره هاشون که اینو بخر دو ماهه ثروتمند میشی

    از نظر سلامتی هم که خیلیا بخاطر اینکه سریع لاغر بشن یا سریع چاق بشن ، گول قرصهایی رو میخورن که بهشون کلی آسیب میزنه ، یا میرن زیر تیغ جراحی های خطرناکه که حتی خطر مرگ رو براشون داره ، یا اینکه گول افرادی رو میخورن که میگن بیا فلان قرص رو بخور زیبا میشی ، پوستت خوب میشه ، معده ت شفا میگیره ..

    همه اینا رشه در عجله داره و اینکه ما نمیخوایم شرایط خودمون رو بپذیریم ، و باهاش کنار بیایم و بعد آروم آروم رشد کنیم و درسهامون رو بگیریم ، ما میخوایم یکدفعه زندگیمون تغییر کنه چون تحمل وضع فعلی رو نداریم ولی متاسفانه همین عجله باعث میشه بارها و بارها به عقب برگردیم و هر بار کلی باورهای بد جدید به خودمون بگیریم انرژیمون هدر بره

    واقعا آگاهی های این فایل عالی بود خدارو شکر میکنم که در مدار این آگاهی بودم

    ممنونم استاد عزیزم و ممنونم مریم عزیز که این پروژه رو استارت زدی عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3151 روز

    سلام استاد عباسمنش

    این جلسه هم مثل بقیه جلسات مصاحبه واقعا فوق العاده بود

    مخصوصا قسمتی که از عزت نفس توضیحاتی رو دادید. من دوره عزت نفس رو تهیه کردم، و چندبار هم گوش دادم و نتایجم هم خوب بوده، دوره ها طوری هست که فقط با گوش دادنش هم نتایج ریزی اتفاق میوفته اما نتایج اصلی بعد از عمل به تمرینات اتفاق میوفته.

    بعد از اتمام دوره فوق العاده جهانبینی توحیدی تصمیم گرفتم دوره عزت نفس و ثروت1 رو مجدد استارت بزنم و همزمان برم جلو، اما این عزت نفس خیلی مهمه، یجوریه که اگر درست بشه یکسری از باورهای دیگه خودبخود اوکی میشه. به قولی چو 100 آید 90 هم پیش ماست

    چیزه عجیب و غریبی هم نیست، فقط عمل به تمرینات باید باشه

    دوست دارم با جدیت بیشتری رو بحث اعتماد به نفس کار کنم.

    در رابطه با ترفند پونزی فکر میکنم در دو تا از دوره هایی که تهیه کردم راجع بش توضیحات مفصلی داده بودید که جلسه 2و3 دوره جهانبینی توحیدی 1 هم مکمل شد تا خوده من به شخصه وقتی موضوعاتی در این باره به گوشم میخوره یاد تکامل بیوفتم و سریعا این موضوع رو تو ذهنم رد کنم

    همین فایل های رایگان انقدر بار علمی و آگاهی داره که میتونه زندگی رو متحول کنه، سپاسگزارم که این مطالب رو برامون تهیه میکنید استاد عزیز

    شاید همین آگاهی در رابطه با ترفندهای پونزی به خیلی از دوستان آگاهی بده تا در این نوع تله ها گرفتار نشن! البته فقط افرادی این آگاهی ها رو دریافت میکنن که در فرکانسش باشن.

    اما نیازه که این فایل ها مجددا بارها و بارها بازبینی بشه

    و الان با این که همه دوره های رو تهیه نکردم، انقدر از شما فایل رایگان و … دارم که دقیقا مثل یک گنجینست و با گوش دادن هر کدوم هر بار چیزه جدیدی یاد میگیرم، موضوعاتی که شاید قبلا توجهی بهشون نداشتم

    خوشحالم که در این مسیر هستم

    خوش و خرم باشی استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    Malihe گفته:
    مدت عضویت: 3759 روز

    سلام خداوند در هر لحظه تقدیمتان باد استاد عباس منش گرامی …

    امروز نمی دانم برای چندمین بار فایل دهم دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها را چندین بار گوش کردم ، یاد روزی افتادم که برای اولین بار آنرا شنیدم و نمی توانم احساس خود را از بر افتادن پرده ابهام سی و چند ساله نسبت به ماهیت خدا بیان کنم ، هر چند قبل از آن در دوره آفرینش ، ثروت 1 و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هم تا حدود زیادی به پاسخ این سوال نزدیک شده بودم اما این فایل چیز دیگری بود .

    همیشه فکر می کردم این خدایی که به ما معرفی کرده اند یا حداقل من آنرا از بین شنیده هایم دریافته ام واقعا قایل اعتماد است ؟ می گفتند مهربان است ولی همین موجود مهربان را گاهی چنان توصیف می کردند که با خود می گفتم پس نامهربانی دیگر چیست ! می گفتند دوستدار بندگانش است ولی گاهی صلاح می دانست که آن بنده را به دام بلا و مصیبت گرفتار سازد آنهم بلایی که یارای بیرون آمدن از آن را ندارد و نامش هم آزمایش بود ، البته می گفتند عادل است و منصف ولی امتحاناتش خردکننده بود در بسیاری مواقع ، می گفتند به همه آرزوهایت می رسی تلاش کن ولی البته ممکن بود آن خدا صلاح دیگری بداند و تو لازم باشد به آن آرزو و خواسته نرسی و یا به وقت دیگری در این جهان یا آن جهان موکول شود ، حتی ممکن بود تو را به خواسته ای برساند ولی بعدا با از دست دادن چیزی ارزشمند چنان انتقامی از تو بگیرد که روزی هزار بار آرزو کنی کاش به این خواسته نرسیده بودم و خلاصه هزاران تعریف بی ربط و با ربط دیگر از آن خدا ….

    در واقع آن خدا خدایی بود که همیشه توجیهی برای بد عهدی هایش داشت در حالیکه شنیده بودم لا تخلف المیعاد است. در جدال همیشگی بین رسیدن به خواسته ها و ترس از دست دادن داشته ها به خاطر تدابیر این خدای غیر قابل پیش بینی، دست و پا می زدم و سعی می کردم این وجود ناشناخته را بهتر بشناسم و مهربانی و عدل و دانایی و تواناییش را ببینم و خودم را برای این ضدیت ها راضی کنم …

    گفته های عمومی درباره خدا مانند بردارهای ناهمجهتی بود که به جسمی وارد می شد که برآیند و مجموع همه آنها در نهایت و در بهترین حالت صفر می شد ولی خدایی که از بین آموزه های شما شناختم هر لحظه خود را تقویت می کند مانند هزاران بردار همجهتی که با هم عمل می کنند . تمام توصیفات شما از خداوند تقویت کننده یکدیگرند و هر جمله مانند نوری است که گوشه دیگری از این چهره را روشن می کند . به این خدا می توان اعتماد کرد ، می توان خالصانه و بدون شبهه او را عادل ، توانا ، زیبا ، دانا ، حی ، بیدار و…. نامید ، می توان خود را و آینده را به دستان قدرتمند مهربانش سپرد و با خیال آسوده از زندگی و کار و حال لذت برد و چقدر این خدا دوست داشتنی و نزدیک است . در یک کلام مصداقی از شعر ساده و صمیمی قیصر امین پور …

    شاید بسیاری از کسانی که خود را بی خدا می خوانند آنچنان خدایی را انکار می کنند مسلما آن خدا با آن تعاریف و توصیفات کودکانه نمی تواند برای اذهان پرسشگر و متفکر ، خدای کاملی باشد ولی خدایی که شما معرفی می کنید هر لحظه خود را به تو می نمایاند ، با تو همراه و هم کلام می شود و هرگز نمی توان آن را انکار کرد .

    ممنونم از خدایی که مرا به این مسیر هدایت کرد در زمانیکه اصلا نمی شناختمش و ممنونم از شما برای همه چیزهایی که به من آموختید ، چیزهایی که در قالب کلام و نوشتار نمی گنجد .

    ممنونم از گنجینه های ارزشمند آگاهی که با محصولات خود در اختیار من قرار دادید .

    برایتان سلامتی ، شادی ، سعادت و ثروت آرزو می کنم همانطور که برای ما آرزو می کنید و البته با آرزوی آگاهی های روزافزون. برقرار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Morteza گفته:
      مدت عضویت: 2762 روز

      بنام خدای وهاب و مهربانمون

      خانم ملیحه پور نادری عزیز سلام و سپاس بابت این دلنوشته زیباتون.

      دوستان عزیزم درود خداوند بی نهایتم بر شما.چه گنجینه هایی دارم و گاهی ازشون غافل میشم.چقدر نعمت هست در زندگیم که باید سپاسگذار باشم بابتشون ولی گهگاهی ناسپاسم.ولی بازم خدا رو هزاران بار شکر که چندوقته به لطف خودش و دستان مهربانش، استاد عباسمنش و شما دوستان عزیز میبینم نعمات بیشمار زندگیم رو.منظورم از نعمات بی شمار یکیش وجود شما عزیزان و کامنت های زیباتونِ.که پر از نگاه توحیدی به خدای یکتاست.پر از ارامش و عشقِ.پر از تجربه و آموزش رایگانِ.استاد دست مریزاد داری با این شاگردان دوست داشتنیت.به خودت ببال و به خودت افتخار کن ای مردِ خدا که در مسیر رسالتت بسیار موفق بوده ای و هستی.منم به خودم افتخار میکنم بخاطر همراه بودنم با شما خداپرستان و یکتاپرستان.اومدم اینجا که از خانم شب خیز عزیز تشکر کنم بابت فایل زیباشون.و بهشون تبریک بگم بابت این نگاه توحیدی و این همه موفقیت.تبریک بگم بخاطر سلامتی ای که با نگاه توحیدی بدستش اوردن.و هدایت شدم به این پیام خانم ملیحه که اشک شوق از چشمانم جاری ساخت.

      خدایا سپاسگذارم.بی نهایت سپاسگذارم بابت هدایتم به این مسیر.

      خانم فرهادی خیلی خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون.استاد دوستت دارم.دوستان خیلی دوستتون دارم.خانم شایسته سپاسگذارم.

      درکل از همه کسانی که در این سایت و این خانواده بزرگ هستند سپاسگذارم و بی نهایت خوشحالم و به خودم میبالم که جزئی از این خانواده هستم.

      دوست ندارم خداحافظی کنم و دوست دارم همینطور بنویسم و بگم که چقد دوستتون دارم ولی دیگه بیشتر از این پیامم رو طولانی نمیکنم ولی بازم میگم دوستتون دارم؛ عاشقانِ خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مریم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2913 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد نازنینم و بچه‌ های سایت و خانم شایسته عزیز

    الهی شکر که من در مسیر این آگاهی ها قرار دارم خدا را صد هزار بار شکر

    استاد عزیزم بارها در دوره روانشناسی ثروت یک گفتن که تعهد دادم که اینکار رو بکنم مثلاً توجه به مثبت ها یا تعهد دادن که تلویزیون و شبکه های اجتماعی نگاه نکنند یا تعهد دادن که پولی پس‌انداز کنند و غیره همه موارد رو سعی کردن 100٪ اجرا کنند و من هم خیلی دلم میخواست که این تعهد رو داشته باشم اما نمیشد لغزش میکردم و چوبش رو می‌خوردم دوباره از اول تعهد میدادم ولی نمیشد 100٪ اجرا کرد و بعضی وقتا هم خودم رو سرزنش میکردم و البته خیلی بهتر شدم ولی 100٪ نبود و همیشه من این جنگ رو با خودم داشتم و به نتیجه 100٪ هم نرسیده بودم و امروز اومدم و چیزهایی که باید اجرا کنم و اون هم به شکل 100٪ رو نوشتم یک طومار شد گفتم خدایا پس الکی نبود که من تا به حال ثروتمند نشدم اینها هنوز توی ذهن من هستند و جلوی ورود ثروت رو به زندگی من گرفتن بعد بیام برای هر کدام اهرم رنج و لذت بنویسم تا من تحت هر شرایطی بتونم به این تعهداتم عمل کنم و این جاست که کار آسان میشود و دیگه نمیخاد براش زور بزنی و این برای من یک کشف بزرگی بود و من الان دیگه می‌دونم چه جوری البته استاد بارها و بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم گفته بودن ولی چون من در مدارش نبودم دریافت نکرده بودم و من بینهایت سپاسگزارم از خداوند مهربانم الهی شکر برای این مسیر زیبا همراه با یک رهبر فرزانه الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: