مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم باسلام خدمت شما استاد عزیزم وهمه دوستان

    عزت نفس مهمترین عامل موفقیت است

    یادمه از روزیکه من شمارو شناختم من دچار کمبود خیلی شدید عزت نفس بودم

    چقد مسائل توی روابطم بود ک نیاز ب حل شدن داشت چقد تواناییهام ازسمت خودم نادیده گرفته می‌شد واستفاده ای ازشون نمیکردم

    تویک برهه ی سختی باشما آشنا شدم

    و الان 3 سال گذشته چقد این من

    تغییر کرده وچقدر توانا شده چقد رشد کرده

    چقد چیزها بود عوض شد

    درمورد ترفند پونزی من چندماه پیش دلم میخاست واسه خودم کسب وکار داشته باشم

    توی یک برنامه ایرانی کلی تبلیغات میات

    یکی از اون تبلیغات شمع سازی بود

    یک بنده خدایی میگف بیا 5 میلیون بده من یادت میدم پک حمایتی برات میفرستم آخرش من شمع هارو ازت میخرم وچی بهتراز این

    ومیگف خیلیا معلم بودن خیاط بودن وهرجا کار میکردن ول کردن اومدن سراغ اینکار ک ب سرعت پولدارتون میکنه از صفر درآمد میرسی ب ماهی 20 میلیون

    من نزدیک بود گول بخورم وتا مرحله 99 رفتم اما ب 100 نرسیدم لحظه پرداخت پول

    نشانه امروزم رو زدم ک الهام خدابود گف وارد سایت بشو این فایل اومد همینکه گوشش کردم 100 درجه نظرم عوض شد وکانالشو درجا پاک کردم

    خاستم بگم دقیقا همینطوره مسائلی ک دیگران درگیرشن فقط حلشون کنن

    ما که دوره هارو تهیه کردیم وتهیه میکنیم انشالله

    هرگز دچار این آسیب های مالی روحی روانی سلامتی نمیشیم

    اگر هم بخایم مسیر کج کنیم سریع دوهزاریمون میفته که ما باید بیایم توی مسیر واین مسیر اشتباهه الان

    سپاسگذارم از خداوند واز استاد که بی نهایت ب من کمک کرده که هرفایل ازشما مسئله ای برایم حل کرده وراه نشونم داده

    سپاس

    واین فایل اومد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    خدایا هر آنچه که در زندگیم دارم از آن توست.

    .

    سلام به استااااد عزیزم ومریم جااااان.

    ترس

    همه ما یک سری ترسهایی داریم اما در حالی که می‌ترسیم اما توکل کرده و حرکت می‌کنیم.

    برای غلبه بر ترس ها روش خاصی وجود نداره ..نیاز داره به شجاعت به ایمان ..

    اگه خواسته ای دارم باید به‌اش رو بپردازم و حرکت کنم و با عزت نفس وخود باوری وایمان وشجاعت حرکت میکنم و حل کردن مسائل رو میسپارم به خدا وحتما راه حلی وجود داره ..

    همه ترس ها. توهمی هستش.

    با کار کردن روی خودم آروم آروم رشد میکنم..

    استااااد جان منم به شدت خیلی تغیر رو دوست دارم و بارها وبارها با وجود ترسهام حرکت کردم و واقعا راست میگید وقتی حرکت میکنی و تو دل ترسهات میری ومیبینی اصلا ترس نداشته و قوی‌تر از همیشه میشی وشخصیتت رشد میکنه

    ..

    وهمین باعث میشه قدمهای بعدی رو راحت تر حرکت کنی ونترسی ومحکم تر میگه خدا هست و هوامون رو داره

    دومین مبحث مهم درک کردن قانون تکامل هستش..

    استاااد جان دقیقا ی در قدم ششم هم در مورداین موضوع کاملا توضیح دادین …

    وعالی بود و اینا موجب درک بهتر قوانین و درک مهترین قانون تکامل می‌شود.

    منو وعشقم هروقت کاری رو میخوایم انجام بدیم میپرسم که آیا تکاملون طی کردیم یان؟؟؟؟

    وسعی میکنیم بر. اساس همین قانون حرکت کنیم..

    وخداروشکر تا الان موفق بودیم….

    سپاس گذارم استااادجانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    به نام خداوندی که عزت به دست اوست

    روز شمار روز ۳۱ من

    مبحث عزت نفس

    وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً

    (آیه۳۰ بقره)

    همیشه با خودم میگم که تو نماینده و جانشین خدای عظیم و بلند مرتبه هستی و بالابودن پرچم تو یعنی بالابودن پرچم خدا

    وقتی که اینجوری‌فکر میکنم اولا باعث میشه حواسم را جمع کنم که کارهایی را انجام بدم که باعث خوشنودی خدا باشه

    و ثانیا احساس عجیب ارزشمندی به من دست میده

    و در کنار آگاهی بالا تفکر در دو صحنه خیلی حس خوبی به من میده و عزت نفس مرا بالا میبرد

    ۱) وقتی به این صحنه فکر میکنم که وقتی خدا من را آفرید به خودش آفرین گفت

    ثمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

    (آیه۱۴ سوره مومنون)

    ۲)وقتی که خدا به فرشته هایش گفت در برابر انسان سجده کنید و شیطان را بخاطر اینکه سجده نکرد از درگاه‌خود راند

    وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

    (آیه۳۴ سوره بقره)

    تفکر من حول این سوال است که

    خدا در وجود من چه دید که به خود آفرین گفت و به فرشته هایش دستور داد تا در برابر من سجده کنند؟

    اما بحث تکامل و اینکه عجله نداشته باشیم که یک شبه راه صدساله را طی کنیم

    دو آگاهی زیبا از کتاب آسمانی قرآن دریافت کردم که ترکیب این دو قانون تکامل را برایم خیلی قشنگ بیان میکند

    آگاهی اول:

    این دو آیه از قرآن است که مضمونش این است که انسان عجول است

    ✅وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا

    (آیه۱۱ سوره اسراء)

    ✅خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ

    (آیه۳۷ سوره انبیاء)

    این آیات نشان میدهد انسانی که بروی خودش کار نکرده در مسیر عجله است و حال راهکار آن صبر است یعنی باید با کار‌ کردن بروی خود به جایگاه صبر برسیم تا به آگاهی دوم برسیم

    آگاهی دوم:

    ✅وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ

    (آیه ۱۴۶ سوره آل عمران)

    ✅إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ

    (آیه۱۵۳ سوره بقره)

    حال به این آگاهی که از خدا به ما رسیده است بیاییم فکر کنیم که اگر اهل صبر باشیم خدا ما را دوست دارد و همواره در همراهی ما است

    چه زیباست کلام خدا

    چه عجیب به دل می نشیند

    خدایا شکرت آنگونه که شایسته شکر هستی

    استاد جان عزیز و خانم شایسته گرامی ازتون ممنونم بابت این آگاهی های ناب🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    فريماه هاشمي گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به روی ماهتون

    تجربه من درباره ترفند پانزی

    البته قبل اینکه با استاد آشنا بشم بود،یکی از نزدیکترین فامیلهای همسرم یه شبه به قولی پولدار شد💰😉تو تمام فامیل پیچید که فلانی با یک حاجی آشنا شده اون گفته تو چه پسر خوبی هستی من میخوام بهت کمک کنم از اینجور داستانا که هر بارم برای هر کسی یه جور دیگه تعریف میکرد،هشت ماهی گذشت میدیم همه بهش پول دادن و دارن سود می گیرن،یک روز که همسرم اومد گفت:که فامیلشون اومده بهش گفته که بیا پول بده بهت سود بدم به همه دارم سود میدم من به تو مدیونم همیشه بهم حال دادیا این حرفا و زبون چربیها،من یادم میاد همسرم به من گفت حالا که چندماهی گذشته بیا ما هم پول بدیم اگه دروغ میگفت کل فامیل پول نمی دادن همه دارن تعریفش میکن و راضی هستن،حتی قبل اینکه زبونم حرف بزنه قیافم بهم ریخت یادم همسرم بهم گفت حالا نمیخواد قیافت رو اونطوری کنی بنده خدا میخواد خوبی های منو جبران کنه بعد من خیلی مقاومت کردم اما نشد که نشد ،کلی جر وبحث و مقاومت من و از طرفی پیشنهادهای وسوسه انگیز از طرف اون آقا بود و که اون قسمت طمع کار ما رو به وجد میاورد،من با قوانین هیچ آشنای نداشتم اما یه حسی درونم بود که میگفت این کار اشتباه حسم فوق العاده بد بود،فقط هم یک جمله تو قلبم بود اینکه (آسانسور موفقیت خیلی وقت خراب هست باید پله های گاماس گاماس بالا بری فریماه) اون موقع من کار خودم رو تازه راه اندازی کرده بودم بعد مقایسه میکردم خودم عدالت خدا رو کار کردنامو با عکسای که اون خانواده با فامیلا تو بهترین رستورانا و فروشگاها مسافراتها میزاشتن میگفتم خدایا من صبح تا شب کار میکنم و درست هست شغلم رو دوست دارم اما چطور اونا انقدر راحت به پول میرسن یه روز داستان موفقیت البته (به ظاهری )اون آقا را برای مادرم تعریف کردم و خواستم اون قضاوت کنه،مادرم گفت دخترم دستای تو و استعدادت حکم طلاس و پول میسازه برات و همیشه کنارت هست و ازت جدا نمیشه تو هرجا بری باهات میتونی کارت رو انجام بدی درسته کم کم اما همیشه هست،ما اون یک شبه امده اگه اون حاجی کمکش نمیکرد همون آدم قبلی بود…ولی خب شیطان دست از سر ما برنداشت بالاخره همسرم من را راضی کرد که به اون آقا پول بدیم و ما ١۴٠میلیون دادیم که اون آقا دو ماه به ما ۶٠میلیون پول بده،این اتفاق کی افتاد وقتی بورس تو ایران کشیده بود بالا به ما هم گفته بود پول من از راه بورس ما هم که گفتیم خب ما که بورس بلد نیستیم،این کلی اطلاعات از بورس میده ودقیق هم بود اطلاعاتش واقعا،بورسم که یک موضوع که دولت خودش اعلام کرده بالاخره دروغ نیست و کلکی در کار نیست،من گفتم باشه پول میدم اما چک میخوام همسرم گفت مگه میشه من روم نمیشه هیچکی چک نداده فامیل نزدیکمه ناراحت میشه من گفتم بابام باشه من چک میخوام اون طرفم گفت پول بریز من اومدم بهتون چک میدم چون تهران زندگی میکردن،و بالاخره چکم نداد ،دلم براتون بگه سر دوماه پیشنهاد وسوسه انگیز بیشتر داد و ما هم قبول کردیم گفتیم باشه بمونه،جالبه که هر بار اون آقا ماشین جدید میخرید یا جاهای لوکس میرفتن عکس میزاشتن اینستاشون من همیشه به همسرم میگفتم با پول ما دارن بخدا حال میکنن لباس میخرن رستوران میرن،همسرم گفت چرا اینو میگی میگفتم حسم میگه خودش هیچی نداره بخدا پول ما و فامیلاس،بعد بهمسرم میگفتم خودمون راه خرج کردن پولمون بلد نبودیم دادیم به این آقا بعد پز پول خودمون به ما بده،دیدم کم کم همسرم هم به دلش افتاد که پول پس بگیره گفت بیا طمعه نکنیم همنقدر سود قانع شیم پول بکشیم بیرون من دارم کم کم میترسم اون تمام دارایمه نکنه نده یه حسی بهم میگه ادامه ندم،منم گفتم باشه وای خدا چه روزای بود چقدر نفسمون رو کرد تو شیشه و پول امروز فردا کرد میگفت الان تو بانکم ما هم منتظر میگفت داره نوبتم میشه این نوبت شدنه هفت ماه طول کشید،همسرم گاهی واقعا عصبی میشد که زنگ بزنه هر چی نگفته رو بهش بگه یا بره تهران بگیرتش زیر مشت لگ منم خودم تپش قلب شدید گرفته بودن نمیدونستم اون رو آروم کنم که اوضاع رو بدتر نکنه یا خودمو دلداری بدم،فقط میونستم باید اوضاع رو از این بدتر نکنیم ،من و همسرم دیگه هر دو مقصر بودیم و زبونمون کوتاه روی هم و فقط دلداریش میدادم که میده پولمون رو ،یک روز یادمه شوهرم کم اورده بود دیگه من زنگ زدم به اون آقا چهار ساعت زبونش گرفتم داستانا بافتم که پولمون رو بده منی که اونا رو در حد رفت آمد خانوادگی نمی دیدم جهان مجبورم کرد چهار ساعت منتش رو بکشم اون آقا بهمون گفت بمونید بعد عید میام باهم مغازه باز میکنیم و دون میپاچیدااااا برامون،من همسرمون باز با وسوسه های شیطان رو به رو میشیدم اما بهم قول دادیم فقط به هدفمون فکر کنیم و پولمون رو بگیرم این تیکه رو خوب گوش کنید دوستان🥹ما به خدا تسلیم شدیم اونجا رو یادم نمیره به خدا گفتم منو ببخش تو بهم بهترین استعداد دادی اما من رفتم توکلم با فلانی شد منو بخاطر ندیدنات ببخش و نجاتمون بده دیگه از اینکارا نمیکنم،منو همسرم شدیم دست به دامن خدا و دیگه وسوسه های شیطان را نشنیدم وای خدا بهم فرصتی داد که هنوز هم وقتی یادم میاد فقط اشک میریزم ،منم به اون آقا گفتم باشه تو پول ما رو بده بزار فامیلای ما ببین ما چقدر پولدار شدیم و من ازبابامو فامیلام برات کلی پول شارژمیکنم قول میدم بزار ما ماشین زمینمون رو خرید کنیم (مثل خودش باهاش رفتار کردم وعدهای دروغین دادم) چون قرار بود اون آقا چهاربرابر بده دیگه اون همه چک و چونه زدن ما رو کشد به هفت ماه اون اقا بعد هفت ماه اصل پول ما رو داد با سود کم بعد قرار شد سودها رو ماه به ماه بده چون به قول خودش کلی پروژه برداشته پولش تو کاره،اقا دو روز بعد زنگ زد من صد تومن نیاز دارم امشب بریز من فردا با ٢١میلیون سود بهت میدم یعنی یک ماه رو مخ ما بود که از ما پول بگیره ما هم فقط میخندیدم و پیش خودمون میگفتیم ما دیگه گولت رو نمیخوریم تا دو ماه بعدش کلا خودش هم ترکید استاد یه جا خیلی عالی گفت ته این داستانا یا اعتیاد یا مرگ،خودش اعتیاد پیدا کرد شریکش هم که بازم فامیل نزدیک هم متاسفانه از طریق اون اعتیاد فوت شد ماشنشم نکنه کرایه ای بوده مال خودش نبود برای فریب ما عوض میکردن تو کل فامیل و دوستان فقط من و همسرم تونستیم پولمون رو زنده کنیم،و تا امروز که این پیام رو میدم همه فامیل باهاشون قهرن و شکایت کردن دارن همچنان پیگیری میکنن،چه زندگیها داغون شد سرش،راستی من و همسرم بعد گرفتن پولمون،با سایت و استاد آشنا شدم انگار باید اول ایمانمو نشون میدادم بعد وارد فرکانس شما میشدیم بعد که فایلها رو گوش دادم گفتم وای بر ما در اون لحظه و خدایا مرسی که هدایتمون کردی،الان همه فامیل که واقعا بخاطر کلاهبرداری خونه خراب شدن واقعا بعضهاشون میگن چطور شما پولتون رو گرفتین فقط یک جمله میگیم ما که نگرفتیم خدا گرفت خدایا واقعا شکرت که به ما فرصت دادی، خدا کمکمون کرد خوب جای تسلیمش شدیم ،الان برامون اون داستان فان شده گاهی یادش میکنم با همسر کلی میخندیم بخاطر اون روزا خدا رو شکر به خیر گذشت،استاد بعد آموزش های شما من فکر میکنم خدا بهمون شما رو هدیه داد بعد اون سختی که قانون جهان را بهمون آموزش بده خدا اندازه دل بزرگتون بهتون ببخشه که راهنمای ما شدین خیلی ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز سی ویکم ،روزشمار تحول زندگی من!

    یادمه سالها پیش که اولین بار یه فایل صوتی ازتون بدستم رسید خیلی به دلم نشست، مثل اینکه تمام وجودم اون حرفهارو میخواست، ولی از اونجایی که انقدر رفته بودم دنبال کتابهای مختلف موفقییت وروانشانسی ومجلات، و روانشناس و آدمهای موفق و ….قرآن و…مطالعه کتابهای دینی دیگه و …..

    نتیجه خاصی نگرفته بودم، باخودم گفتم باید برم تو گوگل سرچ کنم ببینم این بنده خدا کی هست، چیکارست و ….

    اگه اوکی بود وارد مسیرش میشم، اصلا اون موقعه ها نمیدونستم که شما استاد عزیز دلم سایت دارید، وقتی تو گوگل اسم شمارو سرچ کردم یه سایتی بالا اومد که نوشته بود آیا سیدحسین عباسمنش کلاهبردار است؟!

    ویه سری چرت وپرت توی اون سایت از شما نوشته بودن، من سریع اومدم از سایت بیرون و دیگه تا دوسه سال، هیچ فایلی ازتون ندیدم…

    ای واااای برمن، که این من بودم که انموقعه ها توی فرکانس مناسبی نبودم این من بودم که آماده دریافت لطف ورحمت خداوند از طریق شما نبودم….

    وگرنه همون موقعه هدایت میشدم به سایتتون ،به همین سایت نه به سایتی که معلوم بود از روی حسادت ودشمنی اون چرت وپرتهارو پشت سر شما نوشته بودند!!!!

    خلاصه گذشت و حدودا 3 سال بعد من دوباره با فایلهای شما رو برو شدم واونجا بود که دیگه من در فرکانس شما بودم و از طریق تلگرام وارد کانال شما شدم، وبرای دیدن فایلها وخوندن کامنت دوستان، جوری خودم رو به در ودیوار زده بودم که برای خودم یه ایمیل درست کنم که بتونم باهاش وارد سایت شما و از اینهمه آگاهی های ناب که داشت مثل بارون رحمت الهی روی کویر تشنه ی وجودم میبارید بهرمند بشم…

    استاد جانم یادم نمیاد کردم فایل بود که گفتید اگه میخوایم نتیجه بگیریم باید به مدت 6 ماه فقط وفقط باشما باشیم در مسیر شما وتوی سایت وفقط وفقط از اگاهیهای شما استفاده کنیم تا نتیجه بگیریم ویادمه گفتید اگه بعد 6 ماه با شما بودن تغییرمثبتی توی زندگیمون اتفاق نیفتاد دیگه باهاتون ادامه ندیم!!!

    شما چون میدونستید قراره چه آگاهی های نابی رو در اختیارهرکسی قرار بدید که بتونه باهاش خیر وخوشبختی وسعادت وسلامتی وثروت رو تجربه کنه، انقدر محکم میگفتید،که 6 ماه به طور مداوم فایلهاتون رو گوش کنیم اونم فایلهای دانلودی رایگان…

    یادمه گفتید زمانی بیاین دوره هارو تهیه کنید که از فایلهای رایگان نتیجه گرفته باشید…

    ومن حرفتون رو گوش کردم و 6ماه شایدم بیشتر شبانه روز حتی شبا تا صبح وویس فالهاتون پخش میشد ومن گوش میدادم و باهاشون زندگی میکردم..

    کم کم احساس ارامش کردم، اضطرابهام کم شد،امیدم به زندگی بیشتر شد، وقتی تونستم خودم رو بیشتر بشناسم خداوند وقوانین جهان هستی رو بهتر وبیشتر بشناسم، وقتی درک کردم باور کردم خودم مسئول صد درصد زندگیم هستم اونجا بود که حس رهایی بهم دست داد، از اینکه می تونستم حداقل بعد این درست زندگی کنم گذشته ام رو به لطف خدا جبران کنم تا حدودی، وخداوند رو ستایش کنم و باهاش رفاقت کنم‌…

    واینها کم کم اتفاق افتاد، ولی واقعا نیاز نبود اندازه سالهای زیادی که من ناآگاهانه به زندگیم گند زده بودم صبر کنم، بلکه توی مدت کوتاهی کمتر از یکسال، طول کشید که زندگی من توی تمام جنبه ها تغییرات مثبتی کرد، طوریکه من آگاهانه از تضادها فرصت میساختم برای رشد شخصیتی خودم ودیگه مثل گذشته توی بیرون از خودم وبه غیر خداوند، تکیه ام برکسی وشرایط وعواملی نبود…

    تا اینکه انقدر اوضاع سروسامون گرفت که تونستم دوره ی 12 قدم رو تهیه کنم باعشق، و از اینهمه اگاهیهای نابی که توی این دوره هست استفاده کنم که این دوره واقعا مکملی عالی در کنار تمام فایلهای دانلودی رایگانتون هست، که قدم به قدم در طی 12 ماه داره منو ، شخصیت منه مینارو جوری به نیکوترین روش تغییر میده که هرچقدر از خداوند وشما استاد عزیزم وحتی مریم بانوی گلی، تشکر وقدردانی کنم کمه..

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو بابت این لطف ورحمت بیکرانش که نسیبم کرده تا جاهل از دنیا نرم ..

    انشالله که بتونم از تمام دوره های شما خریداری کنم و وهر روز بیشتر وبیشتر رشد داشته باشم توی تمام جنبه های زندگیم واز این فرصت واین نعمت که خداوند در اختیارم قرار داده به نحو احسنت استفاده صحیح داشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2562 روز

    سلام استاد عزیزم. امیدوارم حالتون عالی باشه.

    استاد، ترس، یکی از نعمت های خوب خداوند برای من بوده تو زندگیم. چون همیشه ازش به نفع خودم استفاده کردم و باعث رشد و پیشرفتم شده، بحدی که اگر ترس جدیدی بیاد به وجودم، نگاهم بهش این شکلیه که میگم اومده تا منو پیشرفت بده.

    استاد من یه روحیه بسیار آزادی طلب دارم، بحدی که بخاطر داشتن چنین ویژگی ای، هرچیزی که بخواد بند به دستو پام بشه و اسیرم کنه را نمیتونم تحمل کنم.

    ترس هم یکی ازون بندهاس. که وقتی پیداش بشه من دقیقا حس اسارت بهم دست میده و چون نمیتونم این اسارت را تحمل کنم، سریع میزنم به دل ترسهام و سوای پیشرفت های دیگه ای که برام داشته، اولین سودش برام این بوده که لذت آزادی را میچشم و با لذت میگم اخیش راحت شدم.

    همین ترس، چقدر باعث افزایش ایمان و توکلم بخدا شده، مثلا مواقعی بوده که من واقعا پولی نداشتم و ترس از بی‌پولی، ترس از امورات زندگیم خیلی سراغم اومده، و با هدایت خواستن از خدا زدم تو دل اون ترس و اگر بفرض اونموقع فقط دارایی من 50 هزار تومن بوده سریع باحس خوب و توکل بخدا و استفاده از هدایت‌ها و راهنمایی های خداوند، اون پولو خرج کردم. و دقیقا به چندساعت نشده چندبرابر اون پول وارد حسابم شده.

    در مورد مساله طمع، استاد من چندین سال پیش یه حرفی از شما شنیدم که نمیدونم تو کدوم فایل بود و شما گفتین: اگر هنوز درماه نتونستین مثلا درآمد 5 میلیون داشته باشین چطور فکرمیکنید باانجام فلان کار یکمرتبه به درآمد چند ده میلیون میرسین. (استاد دقیقا گفته شما یادم نیست ولی چنین مفهومی را داشت) و با وجود اینکه من اصلا اونموقع ها چیزی از تکامل و قوانین نمیدونستم، این گفته شما خیلی تو ذهنم فرو رفت و به وجودم نشست. و بارها همین گفته شما باعث شده که ضرر نکنم و تو تله نیفتم. بارها بهم پیشنهاداتی میشد که بیا اینکارو انجام بده ماهی فلان مبلغ اونم به دلار گیرت میاد ولی همیشه این گفته شما پررنگ خودشو بهم نشون میداد و من اون پیشنهادات را قبول نمیکردم.

    خداراشکر واقعا.

    استاد خیلی دوستتون دارم. و امیدوارم همیشه سلامت و سربلند و باعزت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به همه عزیزانم

    ⬅︎نکته ای که در خودم متوجه شدم در مورد ترس ها اینکه که تا چندسال پیش من خیلی ادم اکتیوتری بودم . و ترس های الان رو نداشتم و از دیوار صاف بالا میرفتم . دستم رو توی هر سوراخی میکردم و دنبال هیجان و چالش بودم و کارهای میکردم که الان که میبینم که چقدر به اطلاح دیوانه بودم ولی هیچ ترسی نداشتم اما الان حتا از فکر کردن به همون کارها ترس دارم .

    و پوینت اینه برام که وقتی حرکت نکنی خیلی از نظر شخصیتی کوچیک میشی و ترس ها تو رو میگیرن و بهت حکومت میکنن و مثل قوطی رانی مچالت میکنن.

    از شخصیت دونالد ترامپ خیلی خوشم میاد که خیلی به خودش باور داره و بی کله عمل میکنه . این ادم الگوی اعتماد به نفس اهنین هست که خوب خودشو ساخته.

    خداوند ایده میده قدم برداشتن با ماست. مثل قوم بنی اسرائیل که غذا میخواستن اما حاضر به حرکت نشدن و 40 سال سرگردان در بیابان بودن چون همون ادم ها با همون ترس ها بودن. و این دقیقا مثالش برام منم هست که صبر خدا زیاده تا وقتی عمل نکنی اوضاع بدتر از این میشه. قرار نیست خدا بجات عمل کنه . تویی که باید حرکت کنی.

    مورد دوم :بحث باور کمبود هست که ادم رو به عجله و طمع و نتیجه ضرر کردن میندازه.

    من یک بار از این طمع و عجله برای ثروتمند شدن گرفتار ترفند پونزی شدم و ضرر خیلی بزرگی کردم اما درسم رو خوب نگرفتم و قانون رو هم نمیدونستم بنابراین روی این باورها مدام باید کار بشه

    دراسکیل کوچکتر .مثلا همین چند روز پیش فروشگاه رفتم و یک جنسش رو تخفیف داد و من سه تا برداشتم . و بعدا از خودم پرسیدم چرا من این رفتار رو داشتم که چندتا برداشتم و اونم همین باور کمبود هست که هنوز توی باورهام دارم .

    و با خودم برداشت کردم که ارزون تر اینجا گیرت نمیاد و بدو که تموم میشه و همش از عجله و حرص و کمبود هست . حالا این یه مورد کوچیکه اما باورش مهمه که از چه باوری میاد که داره ناخوداگاه در ذهن اجرا میشه . و نشون میده مدام باید باورهای جدید تکرار و تمرین بشه.

    هر رفتاری علتی داره . تو تلگرام یه گروهی بودن که میگفتن ما یه رباتی درست کردیم که با تحلیل کردن بورس جهانیه طلا میاد بهترین خرید رو میکنه و سود دلاری به شما میده و شما کافیه قسط اول 50 میلیون بدی و حساب صرافی درست کنی و این ربات رو بهت میدیم وکلی از روند تجزیه تحلیل ربات و کلی امار اورده بود و توی توضیحات سوال میگه که ما میخوایم که خیر به مردم برسونیم و همه بتونن پولدار بشن ولی این ربات هزینه داره که باید پرداخت بشه . در ادامه ..

    یا این موسسات و بانک ها که سود میدن . یا همین دنبال تخیف بودن ها. جشنواره های فروش(بلک فرادی . روز مادر . تخفیف به علت جابجایی. حراجی و …) . یا دنبال جنس ارزان تر بودن . وام و درخواست کمک هزینه . دنبال قسط . دسته چک و … کیا دنبال اینا هستن و میرن سمتشون ؟

    همه این حرکات نوعی ترفند پونزی هستن ولی چون اسم های خوشگل دارن و ناراحت نشن نمیگم پونزی. دنبال این ها بودن از کمبود و عدم خود باوری و عزت نفس میاد . و صدبار باورش ادم رو به قعر چاه میبره و خوبه که من شناسایی کنم. به جایی این چیزها باورهام رو باید بزرگ کنم

    و خداروشکر میکنم که هنوز ثروتمند نشدم و گرنه با این وضع باوری قطعا خودمو به باد میدم .

    این باور من باید از بیس تغییر کنه که هر عاملی که بخواد ذهن منو تشویق به خرید وسیله ای کنه یا بیان حتا بهم مجانی پول یا کالایی رو بدهند رو نمیخوام و حتا فایل های رایگان استاد هم رو نباید به چشم رایگان دید .

    شاید چندر غاز سود کنی ولی باوری میسازه که صدبرابر از دست میدی و بیچارت میکنه. باور بی عرضه بودن و عزت نفست و لیاقتت رو میاره پایین و همینطور احساس کمبود میده .

    چرا استاد جلوی سود بانکی رو گرفته یا دنبال جنس تخفیفی نیست. چرا ثروتمندا درگیر این بازی های فریب دهنده نمیشن .اولا چون باور درست نسبت به خودشون دارن و ثانیا میدونن که دنبال این سودها بودن باور بدی در انسان میسازه و در کل باور ضد ارزش افرینی و عدم حرکت رو در ادم میسازه و همینطور باور تاثیرعوامل بیرونی رو تقویت میکنه که بسیار مخرب هست.

    چرا هر فایلی رو باید صدبار دید و در موردش فکر کرد و الگو اورد و هر دوره ای رو حداقل یکسال تا دو سال کار کرد؟ . چون این باورها باید بره تو گوشت و خونم. وقتی فقط فایل میبینی و رد میشم انگار درکش نکردم و میرم بعدی و این تغییری ایجاد نمیکنه شاید تو چند روز یا چند هفته خوب باشی و نتیجه بگیری ولی بیس باوری تغییر نکرده و میپره و من اینو تجربه کردم .

    درصورتی که باور باید همیشه کار بشه که بره تو حافظه سلول ها و اتم ها و جزو ناخوداگاه بشه . مثل بستن بند کفش.

    اینو من باید درک کنم که باورها مهمه . اگر با باور نادرست حتا کل ثروت زمین رو بهت بدن نتنها خوشبخت نیستی بلکه باعث رنج و عذابت خواهد شد و من باید ظرف خودم رو بسازم.

    باید الگو ببینم از افرادی که رفتن توی بورس یا توی پدیده شاندیز یا در موسسات پول گذاشتن و… حتا این ادم ها اگر ثروت بسازن که محاله ولی به راحتی اونو از دست میدن چون باور اشتباهی پس زمینه دارن.

    سیستم خداوند خیلی درسته که به افراد به اندازه باورها و ظرفشون میده که اگر غیر از این بود تمام افراد نابود میشدن و چرا خدا در قران میگه محمد به نعمت های بقیه نگاه نکن ؟ چرا که اون ظرفشو داشته که اونقدر نعمت گرفته و تو با مقایسه وارد فکر و مدار اشتباهی میشی

    اگر ثروت را مثل یه اقیانوس به انتها فرض کنیم و من یهو بیفتم وسط این اقیانوس(ثروت) قطعا غرق میشم چون من هنوز شنا کردن بلد نیستم. علی دایی تو تهران چندتا فروشگاه لباس ورزشی و رستوران داره و توی برج زندگی میکنه اما همین ادم قدم به قدم جلو رفته و ظرفش رو ساخته.

    خداروشکر

    آرزوی بهترین ها برای شما

    ██████████100%

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 593 روز

    جان چو در جانان فرو شد جمله جانان ماند و بس

    خود به جز جانان کسی را هیچ استقرار نیست

    گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر….

    سلام به روی ماه استاد قشنگم و عزیز دل استادم که اینقد با ظرافت و درایت داره آنچنان چیدمانی به سایت میده که یکی یکی داره خلق می‌کنه نتایج های فراوان…… و سلام به دوستان عزیزهای دلم که هم قدم‌های منین

    استادم منم لطیف…..

    همون لطیفی ک داره با آموزشهات غوغا می‌کنه…..همون لطیفی که از روزی ک پیدات کرده دیگه آروم ننشسته و همش داره خلق می‌کنه…..

    همون لطیفی که تمام آموزشهاتونو . عین معادلات ریاضی روی فرمول زندگی خودش داره الگوگزاری می‌کنه و چقد قشنگ یکی یکی رو داره حل می‌کنه…..

    همون لطیفی که گفته بودم مدرس نقاشی ام و الان نقاش بوم زندگی خودم شدم….

    چه اتفاق هماهنگ و جذابی برام بود امروز این فایل….

    استادم این ینی مسیرمو دارم با قدرتی عالی درست انجام میدم….

    استادجونم. طبق تمرینات دوازده قدم روی قدم سوم که برا پاشنه آشیل بیشتر توضیح دادین.منم طبق عادت همیشگی دفترمو در آوردمو تمام پاشنه آشیل ها رو حتی تک تک اونایی ک واقعا توو زیر زمین وجودم پنهون شده بود رو کشفش کردمو از اون زیر کشیدمش بیرون و ریختم روی برگه…..و عین معادلات ریاضی طبق تمام قوانین و فرمول‌هایی ک از شما یاد گرفتم نشستم یکی.یکی .در آوردن ترمزها و باورهایی ک باعث این پاشنه آشیل شده……

    چقددددد هماهنگ بودم من ..امروز صبح یه ترمز مخفی ک اصلا فکرشم نمیکردم کشف کردم که ترس بود….برخلاف تصورم ک یه بانوی دلیر و شجاع و مسئولیت پذیر هستم ک تمام طول زندگیم همسرم خارج از کشور کار میکرد و من تنهایی بچه هامو بزرگ کردم.و تنها ترمزی ک فکرشم نمیکردم ترس بود ک امروز کشفش کردم…وشما درست فایل امروزتون در مورد ترس بود…..اینهمه هماهنگی ینی دارم درست انجام میدم استاد جونم…..

    خب حالا ترس از چی….

    یکی از پاشنه آشیل های بزرگ من اینه که دختر پنج ساله امم از وقتی از خواب بیدار میشه.شروع می‌کنه ب بهونه های اجق وجق و منم خیلی عصبی و کلافه میشم….

    نشستم کلی فکر کردم تا اینکه فهمیدم ترمزم اینه که من میترسم نکنه دختری امروز بازم حالمو بگیره….

    من میترسم نکنه بازم اون لجبازی هاشو نتونم کنترل کنم…..

    من میترسم نکنه بازم امروز اون جیغ و دادهایی ک میزنه و کلافه و عصبیم می‌کنه شروع بشه….

    ببینید ب همین سادگی من یه پاشنه آشیل غول آسا درست کرده بودم….

    و چقد راحت گفتم بابا خودشه لطیف….خودشه….تمرکز بر ناخواسته ها کردم….باور محدود کننده فرستادم….ترس که یکی از اسلحه های شیطانیه رو داشتم…..لطیف مگه استاد نمیگه . کنترل ورودی هاتو بکنی میتونی بهشت خلق کنی..‌‌… لطیف مگه استاد نمیگه حال خوب مساویه با اتفاق خوب…..خب همینه دیگه.تو ترس هاتو.کلافکی هاتو..خشمهاتو..کنترل کن…تو احساستو خوب کن…بقیه ش رو خدا برات انجام میده…..

    ینی یه مسئله ب این آسونی من فقط زمانی تونستم مسلط بشم بهش ک تکاملم رو طی کرده بودم…..استاد جونم بازم تکامل.ههههه

    به امید دیدار دو استاد عزیزم

    در پناه رب الارباب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام به همراهان عزیز.

    موردی که مشابه ترفند پونزی هست و هیچ ارزش آفرینی ای نداره خیلی پیشنهاد میشه، سرمایه گذاری بر روی ارزهای دیجیتال هست. تقریبا همه میگفتن بیا روی این ارزها سرمایه‌گذاری کن و برو دوره اموزشی ببین ما وقتش رو نداریم اما تو کامپیوتر رو خوردی بیا برو یادبگیر، نمیدونم فارکس یادبگیر و..، فلانی رفته با فلان تکنیک ها فلان ارز ناشناس رو خریده n تومان الان همون از 20n تومان ارزش داره و پولش 20 برابر شده یا اگر پولت رو بیت کوین بگیری انقدر ارزشمند تر میشه و من هم میگفتم علاقه ای ندارم و یاد حرف استاد می افتادم که باید ارزش خلق کنی نه اینکه یک دری به تخته بخوره .. به همین دلیل تمرکز گذاشتم روی تولید آموزش و انجام پروژه های اینترنتی که با مهارت هایی که دارم در کامپیوتر پروژه میگیرم و انجام میدم و روی باورهامم کار میکنم تا ایده ها موقعیت ها مشتری ها و .. بیشتری بهم داده بشه.

    یک موضوعی که در این فایل برام جالب بود حرف استاد هست که پس از سالها کار کردن روی خودش میگه فکر نمیکنم که ضدضربه شدم و باید همواره روی خودم کار کنم و الا نجواها شروع میشه و .. و در نهایت میگه این باورهایی که میگم 5درصد نهادینه شده و این همه نتیجه ایجاد کرده و نتیجه میگیرم اگه من نتایجم مثل استاد نیست بعنی باورها 5درصد هم نهادینه نشده.

    استاد در مورد پاشنه های آشیل میگه که هیچ موقع حل نمیشن و باید همیشه روشون کار کرد اگه فکر کنی حل شد دیگه روش کار نمیکنی و من یک سری ایرادهای شخصیتی داشتم که با استفاده از قانون یک جورایی میشه گفت حل شدن ولی الان فهمیدم که باید هنوز روشون کار کنم چون ممکنه برگردن چون پاشنه آشیل هستن

    در مورد اینکه حرف مردم برای استاد اهمیت نداره و دیدم استاد حتی توی فروشگاه هم به راحتی روی زمین میشینه و کارهاش رو انجام میده و نگران نظر مردم نیست یا روی چمن میخوابه و نگران نظر مردم نیست خیلی تحسین برانگیزه، و این قبلا برای استاد معضل بوده یا مریم جان هم به همین صورت میره در خیابان و مکان های عمومی و حتی ملاقات های خصوصی .. و به راحتی از همه چیز فیلم میگیره و برای ما تدوین و اپلود میکنه و نگران نظر مردم و حرف مردم نیست و این واقعا کنترل ذهن میخواد و تحسینتون میکنم بابت باورهایی که ساختین و در عمل به کار میبرین.

    عاشقتونم، امیدوارم ثروت، سلامتی، برکت، نعمت و حال خوب از در و دیوار به زندگیتون بباره و خداوند ره گشای مسبر زندگیتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2851 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    و دوستان هم پروژه ای در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام 4 – مدیریت دو خرابکار ذهنی با نام های ترس و طمع

    عجب فایلی، خدارا سپاسگزارم بخاطر فایل

    استاد من صبح اول پروژه خانه تکانی رو شروع میکنم چون اول تعهدم به اونجاست وقتی تموم میشه میام سراغ این پروژه

    توی گام دهم پروژه خانه تکانی دقیقا اومدین درمورد نتوورک و شرکتهای نتوورکی صحبت کردین جالبه اونجا داشتم گوش میدادم یاد ترند پونزی افتادم

    و توی این فایل مفصل ترفند پونزی رو توضیح دادید

    نکته مهم این فایل این بود که الگو این ایده ها رو درک کنم صرفا ترفند پونزی یا شرکت های نتوورکی نیست بلکه این داستان میتونه با هر اسم و شکل و حوزه ای توسط یکسری افراد سود جو دامش پهن بشه

    کلا هر ایده ای که میاد میگه یه پول بذار پولدار بشی یا فلان مخصولم بخر و بفروش هر کی از سمت تو بفروشه به تو پول میرسه

    یا اینکه میگن بیا سهام های عرضه اولیه بخر

    یا اینکه میگن بیا خونتو ماشینتو طلاتو فلان پولتو بذار توی بورس پولدار میشی

    یا اینکه پولت بده من برات توی بورس خارج برات سهام میخرم

    همه اینا از باورهای ذهنیت فقیر میاد

    چرا تو خودتو اینقدر باور نداری که خودت با استفاده از تواناییهات پول بسازی که بخوای بری محصول یکی دیگه رو بفروشی

    که اینجوری پول دار بشی

    چرا اینقدر خودتو و تواناییی هاتو باور نداری که بخوای بری سهام عرضه اولیه چندررررر غاز بخری که تازه بعد خرید دو روز میبندنش و وقتی ام باز شد باید n ماه صبر کنی بعد تازه چقدر میخوان سود بدن

    به قول یکی از سهام دارا میگفت پول یه چیبسم نیست

    این عرضه اولیه خیلی برای من گول زدنه و گولشم خوردم

    اوایل واقعا سودهای خوبی بهم میداد بعد هی هرچی رفت جلو تر پول یه بستنی پریما هم نمیشد سود خیلیی زور میزد یه بستنی بتونی باهاش بخری

    کلا کلا هر ایده ای که بهم میگه یه پولی بدم من در عرض فلان بهت سود میدم یا پولی بدم من فلان میکنم هر ماه فلان سود بهت میدم باید بذاری کنار باید ارام ارام این ذهن ثروتمند که فقط دنبال ایده های بهتر برای بهتر کردن کسب و کارش هست بسازی

    باید دنبال این باشی

    باید از توانمندی هات پول بسازی

    مثل استاد که از سخنرانی کردن به این موفقیت ها رسید درحالی که همین الانش شاید رییس ثروتمندترین هلدینگ پتروشیمی ایرانم انداره استاد ثروت نداشته باشه

    دیگه استاد این مسیر شما یه چیز دیگس

    من میبینم که تمام فک و فامیل چشممون اینکه که استخدام رسمی پتروشیمی بشن و تازه به پدرم و هرکسی که کارمند هست تیکه میندازن که فلانید و بهمانید

    کار دارن یا دنبال کارن ولی دنبال کاری هستن که توش پوله و درسته پتروشیمی صنعت مستقلی هست و ثروت و امکانات و توانمندی مالی بالایی داره نسبت به بقیه صنعت های دیگه البته شاید توانمندتر از اونم باشه ولی حداقل من تاحالا ندیدم ولی همینجا هم هرکسی توانمند تره رفته بالا و اونی که باورش پارتی و مدرک تحصیلی بوده سرجاش مونده یا به سختی به واسطه چیز بیرون رسیده

    من با دیدن شما استاد الان چندباری هستم میگم ببین استاد عباسمنش از سخنرانی کردن به این مسیر پر از ثروت رسیده بر خلاف باورها و تصورات من

    ببین همین نمود اینکه همه علاقه ها پتانسیل ساختن ثروت بینهایت و میلیاردی دارن

    ممکن توی همون امریکا این ترفند پونزی باشه ولی شما با توجه به باوراتون به جاها و کسایی هدایت شدین که ندیدین چون شما توی مدار ایده های ثروت سازین مولد بودن نه یه شبه پولدار بودن

    هرچند با توجه به ساختار کشور امریکا که کارافرین های ثروتمند زیادی هم داره منطقی هست که کمتر از جاهای دیگه این داستانا دیده بشه

    قسمت اول فایل

    اینکه گفتید باید بهای رسیدن به هدفتون پرداخت کنید دقیقا چیزی بود که توی گام دهم قبل از این فایل داشتم بهش فکر میکردم

    اینکه من اگر میگم عاشق فوتسالم باید حاضر باشم پس هر بهایی پرداخت کنم حالا این بها هرچی میتونه باشه

    ممکن این بها رفتن توی دل ترسهایی باشه که برمیگرده به کودکی یا نوجوانی

    یا رفتن توی دل ترسهایی باشه که اخیرا برام پیش اومده

    یا ترک کردن محلی باشه که خیلی بهش وابستم

    یا ترک کردن کسی باشه که خیلی وابستم بهش

    یا تمرکزم از ارتباط با افراد برداشتن

    کلا اگر من میگم عاشق چیزیم ولی میترسم یعنی من واقعا عاشقش نیستم چون حاضر نیستم بهای رسیدن به اون خواسته رو پرداخت کنم دنبال چیزی غیر از اون چیزی هست که باید انجام بدن

    استمرار استمرار استمرار ، ایجاد باورهای مناسب

    پذیرش بی قید و شرط ابن باور ها، مقاومت نداشتن، کنترل ورودی های ذهن، حرفهای جامعه نشنیدن

    کلید سعادت و خوشبختی و ثروت است

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: