مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان گلم
استاد، من امروز بهمراه خانواده راهی مسافرت ب مشهد شدیم.
الان ک دارم این کامنت رو مینویسم،توی شهر قم هستم جایی ک شما بزرگ شدین و تلنگر رو برای تغییر خودتون و زندگیتون گرفتین.
خیلی خوشحال شدم،حس کردم ک پیش شمام و شما توی این شهر هستین
دقیقا وجودتون رو حس میکردم.
دارم ب این فک میکنم ک همونطور ک شما تونستین تغییر کنین،من و هر فرد دیگه ای توانایی تغییر خودمون رو داریم.
این مسافرت برای من پر از نکات مثبته.
و اینکه وارد شهری ک شما توش بزرگ شدین شدم،ب من هم تلنگر زد
با خودم گفتم ببین،،استاد هم ی روزی از اینجا شروع کرده،،ی عمری اینجا زندگی کرده و از همینجا استارت تغییراتش رو زده.
منم ک اهل همین کشورم،پس فرقی نداره اهل کدوم شهر یا کشور باشم،یا اوضاع چقد سخته
من و هر فرد دیگه ای میتونیم از همون جایی ک هستیم شرو کنیم…
گفتم ک این تجربه و دیدگاه اثر گذار رو باهاتون در میون بزارم.
الان از شهر قم رد کردیم و مقصد بعدی تهرانه،جایی ک زادگاه شماست،زادگاه کسی ک الگوی عالی برای تغییره و خوشبختیه.
استاد عزیزم،هرچند تولدتون یک ماه دیگس،ولی من از همین الان تولدتون رو تبریک میگم.انشالا همیشه سالم و ثروتمند و شاد باشین
دوستون دارم..
گام بیستم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر-منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟
به نام خداوند زمین و آسمان ها
سلام استاد عزیز و مریم جان
سلام به همه ی دوستان هم پروژه ای
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توفیق داشتم امروز هم سر این کلاس و پروژه حاضر باشم و با عمق جانم بشنوم این آگاهی های ناب رو
تصمیم دارم بعد از نوشتن کامنتم دوباره برگردم و از اول این فایل رو گوش کنم.
واقعا در یک بار شنیدنش ظرف وجودم گنجایش دریافت همه ی نکات و آگاهی هاش رو نداشت.
به رسم تعهدم به خودم درکم و دریافتم از این جلسه رو با کسب اجازه از صاحب قلم مینویسم .
سوال اول-ورود خداوند به شکل اتفاقات خوب در زندگی ما چقدر درسته؟
————–
قبل از اینکه به نحوه ی ورود خداوند در زندگی مون بپردازیم اول بیایم تعریف درستی از اتفاقات زندگی داشته باشیم.
اینکه ما یه اتفاقی رو خوب یا بد میدونیم برچسبی که ما به اون اتفاق میزنیم .
چون ممکنه یه اتفاق به ظاهر بدی برای ما بیفته که در نهایت بفهمیم به نفع ما بوده و برعکس یه اتفاقی بیفته که اولش فکر کنیم برامون خوب بوده ولی بعدش به ضرر ما تموم بشه.
پس بیایم در هر اتفاقی در زندگیمون تلاش کنیم با کنترل کانون توجه خودمون به اون اتفاق طوری نگاه کنیم که احساسمون خوب باشه و تلاش کنیم درسش رو بگیریم و ازش رد شیم و بدونیم حتما در دل اون اتفاق برای ما رشدی وجود داشته.
با تعریف و درک درست از قوانین حاکم بر جهان ، ما این رو میدونیم که همه ی اتفاقات زندگی ما داره با باورها و فرکانس های ارسالی خود ما در زندگی مون رخ میده و خداوند در زندگی ما دخالتی نداره .
خداوند سیستمی رو وضع کرده که آنچه ما با افکار و باورهای خودمون به سمتش ارسال میکنیم رو دریافت میکنه و اونا رو تبدیل میکنه به شرایط ، تجربیات، آدماهای زندگیمون و به سمت ما برمیگردونه.
پس کسی که افکار غالبش ترس و نگرانی باشه طبق کارکرد این سیستم اتفاقاتی رو در زندگیش خلق میکنه که مدام این حسش تقویت میشه
و کسی که افکار غالبش خوشحالی و شادی باشه اتفاقاتی رو به زندگی خودش دعوت میکنه که از همین جنس احساس رو بیشتر و بیشتر تجربه کنه.
این کارکرد سیستمه و خداوند احساساتی نمیشه که دل بخواهی بیاد تو زندگی آدما براشون تصمیماتی رو بگیره.
آنچه داره در زندگیمون اتفاق می افته رو ما داریم با کانون توجه و باورهای خودمون رقم میزنیم.
سوال دوم-روش ساختن باورهای توحیدی ؟
————–
همه ی ما فارق از هر دین و مذهبی که داریم به صورت درونی و قلبی خداوند رو باور و ایمان داریم و این رو میدونیم که یه نیروی بالاتر از من هست که میتونه در هر شرایطی به من کمک کنه.
برای ساختن باورهای توحیدی در درون خودمون قدم اول اینه که تمرین کنیم روی آدما و حرفاشون حسابی باز نکنیم
و همیشه نگاهمون به خداوند باشه طبق آیه ی قرآن که تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.
بعد اگر فردی در زندگی ما در مسیرمون قرار گرفت که به ما خیری رسوند و خدمتی ارائه داد ، اون رو از سمت خداوند بدونیم و با قدردانی از اون فرد برای کاری که برای ما انجام داده تشکر اصلی رو از خداوندی داشته باشیم که حضور اون فرد رو دستی از دستان خودش قرار داده تا به درخواست ما رسیدگی کنه و پاسخ بده.
باید این باور رو در خودمون به وجود بیاریم که اگر اون فرد نبود حتما خداوند از طریق دیگه ای و از بی نهایت دستی که داره میتونست خواسته ی من رو اجابت کنه
و این بهمون کمک میکنه که روی توانایی و قدرت یک فرد خاص حساب نکنیم.
ما دستان خداوند رو باز میگذاریم که در موضوعات مختلف از طریق بی نهایت روشی که خودش علمش رو داره و بلدشه در زندگی ما ورود پیدا کنه و راه حل ها رو برامون بیاره.
حساب باز کردن روی قدرت یه فرد خاص بدون شک طبق قانون خداوند باعث شکست و زمین خوردن ما میشه.
هر قدرتی که ما به غیر خدا در زندگیمون میدیم مساوی با شرکه و به نسبتی که انسان شرک داره به همون نسبت از مسیر رسیدن به خوشبختی دور میشه.
سوال سوم-در آیه ی وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ، منظور از اجابت کردن خداوند توسط بندگانش چیست؟
————–
بیایم این باور رو در خودمون ایجاد کنیم که رابطه ی خداوند با ما یه رابطه ی دو طرفه ست و طبق نگاه سیستمی به خداوند رابطه ایه که ورودی های این سیستم رو از ما میگیره (افکار و باور ها و فرکانس های ما ) و یه خروجی تحویلمون میده (اون باورها و افکار ما رو تبدیل به نتایج زندگی ما میکنه و به سمتمون برمیگردونه.)
هرچقدر بتونیم این باور رو در خودمون بیشتر تقویت کنیم اونوقت میدونیم که خداوند احساساتی نمیشه و طبق احساسش به درخواست های ما واکنش نشون نمیده.
این باور غلطه که ما خداوند رو در اتفاقات زندگیمون تصمیم گیرنده میدونیم طوری که فکر میکنیم به هرکی دلش بخواد میبخشه و از هرکی دلش بخواد میگیره.
این کج فهمی از عدم توجه به معنی درست ریشه ی کلمات یشاء و یرید در قرآن میاد .
هرجا صحبت از یشاء شده معنیش مشیت و سنت خداونده که اشاره به همون قوانین و سیستمی بودن خداوند داره .
خداوند از طریق سیستمی که وضع کرده به فرکانس های ارسالی ما پاسخ میده و به این طریق درخواست های ما رو اجابت میکنه.
خداوند همه چیزه در بعد زمان
خداوند همه چیزه در بعد مکان
خداوند همه چیزه در بعد اشیاء
هرچقدر بتونیم به این روش و با این دیدگاه خداوند رو بهتر درک کنیم نگاهمون به سیستمی بودن خداوند هم رفته رفته اصلاح میشه.
شرط اجابت شدن خواسته در این سیستم اینه که بهش ایمان قلبی داشته باشیم.
ایمان قلبی داشتن یعنی ارسال فرکانس های درست و مطابق با خواسته هامون.
این تنظیم ارسال فرکانس با کار کردن روی باورهامون و بهبود اونها اتفاق می افته و خوبی این سیستم اینه که در هر لحظه اگر ورودی های جدید در قالب فرکانس ها و باورهای جدید ما از سمتمون دریافت کنه بلافاصله خروجی هاش هم تغییر میکنه و شرایط و اتفاقات زندگی ما هم به همون نسبت تغییر میکنن.
این سیستم در لحظه پاسخ میده.
برای تقویت این باور سیستمی بودن خداوند باید به تعریفی که خدا از خودش در این آیه داشته و گفته به بندگان من بگو من نزدیکم توجه داشته باشیم .
نزدیک بودن خداوند به نظر من یعنی کارکرد بدون واسطه ی این سیستم رو درک کردن.
یعنی تو فرکانس و باورهات رو نمیدی دست یکی دیگه که ببره به عنوان ورودی بریزه تو این دستگاه.
خودت این سیستم در اختیارته و میتونی در هرلحظه ازش استفاده کنی .
وقتی خداوند در قرآن گفته خیر و شر انسان رو بهش الهام میکنیم هم منطقی برای کارکرد این سیستمه که ما بدون واسطه خروجی های این سیستم رو دریافت میکنیم.
یعنی به شرط داشتن ایمان به خداوند پاسخ ها رو در قلبمون میشنویم که این هم خروجی سیستمه.
پس بیایم واسطه ها رو کنار بگذاریم و بدونیم این سیستم درون ما تعبیه شده و هرلحظه در دسترس مستقیم ماست.
ما با حضور ذهن داشتن به کارکرد این سیستم و نزدیک دونستن خداوند به خودمون دیگه عصیان نمیکنیم.
در زمان های خوشی غرق در غرور نمیشیم و و در گرفتاری ها هم ناامید نیستیم.
چون میدونیم این سیستم در هرلحظه در اختیار منه تا نتایج رو با افکار و فرکانس ارسالیم تغییر بده.
پس میفهمم اون خوشی که دارم همیشگی نیست و با برداشتن تعهدم از ارسال فرکانس های درست همون لحظه تغییر میکنه و برعکس در گرفتاری ها هم کنترل ذهنم میتونه نتایج رو به نفع من تغییر بده.
خداوند در این آیه گفته به بندگانم بگو من نزدیکم.
شرطی که ما رو وارد صف بندگی خداوند میکنه و از بقیه ی آدما جدامون میکنه ، ایمان و تسلیم خودش بودنه .
و بندگی کردن ما رو بیمه میکنه از اینکه در معرض وسوسه های شیطان قرار بگیریم.
چون خداوند هم به شیطان گفته تو بر بندگان من تسلطی نداری .
بندگی کردن یه مسیره که دو سرش شیطان و خداوند قرار دارن.
یعنی هرچی ما با ایمان به سمت خداوند نزدیک بشیم به همون نسبت از معرض خطرهای وسوسه های شیطان هم داریم خودمون رو دور میکنیم.
خیلی ممنونم از توجهتون به کامنت من دوستان
امیدوارم در مسیر توحید و بندگی خداوند همگی سربلند باشیم :)
درود و نور بر استاد عزیزم و مریم جان و دوستانی که الان دارن کامنتمو میخونن
یادمه اولین بار که این فایل رو گوش دادم فکر کنم قبل خرید دوره ها بود حرفهاتون برام عجیب بود. از باورهای من کلی فاصله داشت من همیشه خدا رو مثله یه انسان میدیدم که باید کلی برام گریه کنی ضجه بزنی شاید دلش برات بسوزه
و اجابت کنه خواسته مو، تازه مستقیم که هرگز نمیتونی بری و از خدا چیزی بخوای فقط باید نذر 12 امام و ماماناشون و خواهرشون و برادراشون کنی بهشون باج بدی شاید دلشون رحم بیاد جلو خدا برات پادر میانی کنن و جالبه هیچوقت هم خواسته های بزرگ رو برآورده نمیکردن کوچیک در حد قبولی تو امتحان و این چیزا.. واقعا من با این باورها نابود بودم
اولش شما با این فایل، باورهای من به خدا و امام و اینچیزا رو زیر سوال بردی و بنظرم منطقی بود حرفهاتون. بعدها به این نتیجه رسیدم اصلا از کجا معلوم امام وجود خارجی داشته باشه ؟ فقط بخاطر اینکه پیشینیان گفتن من باید قبول کنم؟ اگرم هست سالها و قرنها پیش از این دنیا رفتن چه کمکی میتونه به من بکنه که قبولشون داشته باشم یا پیرو شون باشم؟؟ خیلی به این سوال فکر کردم و جواب این بود:
اینها همه ش حاشیه س. توسل به امامان ، انتظار فرج، دعا برای ظهور منحی، نذورات دادن برای امام و فک و فامیلش . دیگه برام قابل قبول و منطقی نبود . اصل توحید و یکتاپرستیه،
اصل نیت قلبی من و نگاهم به پروردگاره که در قلب من نهان هست و فقط خودم و خدا ازش آگاهم.
خب اینجا من مباحث شیعه( قبلا امامان برام شده بودن بت و جزو مقدسات) ، سنی و مرجع تقلید (هیچوقت قبولشون نداشتم برام منطقی نبود) رو کامل پی بردم که حاشیه س و منو از مسیر بیشتر دور میکنه و سمت خرافات و تقلید کورکورانه از پیشینیان و .. میبره و دیگه هیچ تقدسی تو ذهنم الان با باورهای حال حاضر ندارن. حتی دیگه چندساله به منجی هم اعتقادی ندارم و فهمیدم منجی زندگی من ، خودم هستم، منم که باید همت کنم و باورهای خودمو تغییر بدم توکل کنم و زندگیمو نجات بدم. منجی وجود نداره
ظهور هیچکس باعث ارتقا شخصیت و زندگی من نمیشه.
خوب، این حل شد برام. حالا بحث این بود خدا کیه؟ سیستم؟ انرژیه؟
یهو با پوچ شدن باورهایی که قبلا به خدا داشتم انگار یتیم شدم. باید خدا رو جور دیگه ای میدیدم. و تکاملم رو با فایلهای دانلودی و محصولات طی کردم تا از گیجی دربیام و بفهمم خدا کیه؟
کجاها میتونم روش حساب کنم؟
خدا مامانم نیس که قهر کنم با ظرف غذا بیاد تو اتاقم نازمو بکشه. خدا سیستمه قهر کنی غذا نخوری نتیجه ش گرسنگییه
وقتی ترس داری به همه قدرت میدی جز خدا، وقتی طبق رویاهای خودت زندگی نمیکنی بخاطر حرف مردم ، وقتی دیگران رو از خودت ارزشمند تر و قدرتمندتر میدونی
و برای داشتنشون و رضایتشون خودتو به سختی میندازی
پس جواب سیستم(خدا) شرک بیشتر سختی بیشتر هست
وقتی هم توکل کنی بگی من و خدا یه تیم بقیه آدمها حتی بازیکن ذخیره روی نیمکت زندگی منم نیستن
باز سیستم(خدا) جواب میده و با تو یه تیم میشه. در اصل فهمیدم هر لحظه داره کمکم میکنه هدایتم میکنی ولی با نیتی که تو قلبمه، باوری که بهش دارم. نتیجه همونو میبینم.
خب، اینجا بعد کلی فایل گوش دادن و تفکر و سعی و خطا قانون و خدا رو شناختم. فهمیدم اصل خودتی و خدا.
و نتایجشو تو زندگیم عالی دیدم. من همیشه دختر تلاشگری بودم ولی وقتی این حس ناتوانی رسیدن به خواسته هام با وجود تلاش های فراوان این باورهای جدید از وجودم رخت بست و رفت با همون تلاشها حتی تلاش کمتر کلی نتیجه وارد زندگیم شد. قلبم آرامتر شد، اعتماد بنفسم بالاتر رفت. ایمانم بیشتر شد . به خودم مطمئنتر شدم
الان خیلی خودمو و توانمندیهامو باور دارم بخاطر نتایجی که تو این مسیر گرفتم. وقتی چندتا هدف میزاری و تو ذهنت سخته و با شک و تردید براش قدم برمیداری بعد اون خواسته تو زندگیت میاد ایمانت به خودت بیشتر بشه، وقتی باور کردم خدا بهم کمک میکنه بی واسطه بدون غرض ورزی فقط وقتی من حرکت کنم و توکل کنم. هر خواسته ای من تو سررسید 1403 نوشتم الان که 13 بهمن 1403 هست بهش رسیدم . امسال فروردین هدف اصلی 1403 رو مهاجرت نوشتم و الان منتظر ویزام هستم و اسفند باید آلمان شروع به کار کنم.
خب، آیا مت خالق و منحی زندگی خودم نبودم؟
آیا اگر هنوز منتظر منجی از بیرون بودم و فقط نذر و نیاز میگردم و توسل به غیر از خودم و خدا میکردم الان نتیجه تو دستام بود؟
جالبه وقتی باورها عوض میشه هرجا که میری آدمهایی رو میبینی از جنس باورهات برای تایید بیشتر درست بودنشون.
روز پنجشنبه من تو ستاره قطبیم نوشتم هرجا هستم هدایت شم بسمت باور فراوانی و ثروت و توانمند بودن انسان.
بعد به دیدن یکی از عموهام رفتم که عازم استرالیا بود برای دیدن پسر و نوه هاش. من چون حس کردم تا ایشون برگرده ایران. من ویزام اومده و مهاجرت کردم برای دیدنشون رفتم.
البته از قضیه ویزا شدنم فامیل خبر ندارن فقط شماها میدونین و خانواده م (استیکر خنده)
این عموی من موفق ترین و ثروتمندترین آدم فامیل ماهست که الگوی منه. تو همین دیدار یکساعته من کلی باور درست از صحبتهای ایشون کشیدم بیرون. و با خودم گفتم بقول استاد قانون یکیه. رعایت کنی نتیجه میبینی.
حالا باورها و درسهایی که گرفتم از این ملاقات یکساعته چی بود؟
اولا عموی من بالای 75 سال سن دارن و همسرشون 11 ساله فوت کرده و تنها زندکی میکنه، در حال حاضر مدیر عامل و سهامدار کارخونه و شرکته و بقول خودش سه تا کارخانه رو همزمان مدیریت میکنه. کلی ملک و زمین و ثروت ساخته، برعکس خیلیها که تو این سن از درد پا و کمر و دیابت و … یا اوضاع بد اقتصادی مینالن ایشون فقط از موفقیتهاش و توانمندیهاش صحبت میکنه. و دنبال یادگیری بیشتره.
ایشون میگفت همین الان اگر وارد صنعت هواپیماسازی بشم میتونم سریع تو مدت کوتاه یاد بگیرم و عالی مدیریت کنم.
میگفت من خیلی اعتمادبنفسم تو یادگیری بالاست و مشتاق یادگیریم. تو این سن رفته معرق کاری و کنده کاری روی چوب یاد گرفته و آخرهفته هاکه میره ویلاش تو چالوس
دائم مشغول کنده کاری روی چوبه کل دیوار ویلا از تابلوهاشه که با چوب کار کرده و حتی جا قاشقی ، ظرف شیرینی خوری ، میوه خوری، شکلات خوری چوبی، سینی و کلی چیز درست کرده، یا آخر هفته ها داخل باغش مشغول رسیدگی به درختهای میوه و آبیاری هست. هر لحظه در حال خلق و لذت بردنه. حالا درسهایی که ازش گرفتم:
اولین درس: تا زنده هستی دنبال یادگیری باش به جای نگاه کردن به تاریخ تولدت و غصه بالارفتن سالهای عمرت به توانمندیهات تمرکز کن و هر لحظه خالق باش و لذت کشف دنیای جدید رو تجربه کن.
ایشون وقتی آخر هفته میره ویلاش، اگر اطرافیان با دلسوزی دعوتش کنن که بیا پیش ما تنها نمون عمرا قبول کنه، و انقدر کار برای انجام دادن.و لذت بردن داره که تو 4000 هزار متر باغ و ویلا تنهایی مشغوله لذت بردن از زندگی و فعالیت کردنه
ایشون پدرش کشاورز بوده و زندگی فقیرانه داشته ولی بعنوان اولین بچه شد الگوی برادرها و برادرزاده ها و بچه هاش.
وقتی ویلای خودشو جایی که دوست داشت و بقول خودش همیشه تجسم کرده بود ساخت برای ذهن دوتا دیگه از برادراش ساختن ویلا بدیهی شد و اونا هم دست به کار شدن.
دومین درس:
وقتی تبدیل میشی به آدم موفق توانمند قوی و ثروتمند این شخصیت تا هنگام مرگ پایدار در وجودت ریشه میکنه و هست و حتی در میانسالی خودتو خوشبخت و قوی و بی نیاز از فرزند و فامیل میدونی و سرزنده هستی
سومین درس:
وقتی رشد میکنی انگار داری به نسل خودت و بچه هات خدمت میکنی . اونا ناخودآگاه تلاش تو و نتایجت رو میبین
و برای ساختن باورهای ثروت ساز و توانمند بودن زحمتی لازم نیس بکشن چون در اصل شما بعنوان پدر یا مادر این مسیر رو رفتی و اونا فراوانی رو دیدن و باور کردن
چهارمین درس:
عموی من هیچ استاد یا کتابی نداشت الان باهاش همصحبت شی 99 درصد قانون رو داره رعایت میکنه
اگر به کسی قرض بده اول میپرسه کی پس میدی و چک میگیره؟ حتی به بچه خودش
انفاق میکنه به هرکسی که خودش بخواد. نه به گداها و …
برای پول ارزش زیادی قائله. همه درآمدشو خرج نمیکنه، ورودیش بیشتر از خروجیشه
خودشو بسیار توانمند میبینه، از هیچ کس حتی فرزندش کمک نمی گیره و حتی عارش میاد کسی بخواد برای کاری بهش کمک کنه بخاطر سن و سالش ک برعکس بقیه اصلا خودشو پیر و ناکارآمد نمیبینه
همیشه حرف برای گفتن داره ولی به مصاحبش هم نگاه میکنه
اگه طرف دنبال رشد و پیشرفته و تلاش میکنه از نتایجشو باورهاش میگه.
تو هر جمعی نمیره، خلاصه برای من الگوی یه آدم موفق و درست حسابیه بدون استاد بدون داشتن پدر و مادر پولدار
پنجمین درس:
به هیچکس وابسته نیست و طبق گفته خودش دلتنگ کسی نمیشه همه رو دوستداره ولی مثلا دلتنگ بچه هاش که خارج ایران هستن نمیشه. و تنها جایی که اذیت شده و گریه کرده فوت همسرش بوده.
خلاصه فهمیدم منی که دارم تلاش میکنم زندگیمو بسازم، خالق و ثروتمند و توانمند باشم ناخودآگاه مسیر زندگی فرزندم هم طبق الگوبرداری عوض میشه و فرزند من راحتتر مسیر موفقیت رو طی میکنه چون باورها ی ثروتساز و درست رو از من دیده و در وجودش هست
خلاصه که این فایل رو چند وقت طول کشید تا درکش کنم
سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها و بخاطر همه درسهایی که ازتون گرفتم
دوستون دارم خیلی زیاد راهتون روشن تا ابد
سلام سارا جان همکلاسی خوبم ،
خداوند رو سپاس میگم بابت کامنت ارزشمندی که بر قلب و توان و همت شما جاری کرد تا برامون بنویسید و من خیلی زیاد ازش انرژی گرفتم و یه جورایی خوابم رو از چشمم گرفت،
راستش من توی زندگی پر از فراز و نشیبم و بعد از آشنایی با این مباحث به خیلی از موانع و ترس هام غلبه کردم ( هذا من فضل ربی / این از بخشش زیاد خداست.) ولی راستش روی موضوع سنم که 40 سال شده با وجود پیشرفتی که در پذیرشش کردم هنوز پتشنه آشیلمه و گاهی آزارم میده ؛
اینکه 40 سالگیمو با 40 سالگی خیلی از دوستام که چون اشتباهات من رو مرتکب نشدند زندگی مالی خیلی بهتری دارن و من هنوز و با وجود عبور از انبوهی مشکلات و صاحب خانه شدن و صاحب مغازه شدن ولی هنوز حتی قادر به تبدیل ماشینم به یه پراید رو ندارم یا شرمنده همسر عزیزتر از جانمم بابت اینکه در جبران سالهایی که به دلیل نپختگی کلی به زحمتش انداختم و الان با وجود پایان بدهکاری ها خیلی کند پیش میرم برای جبران و تامین مالی مناسب و گاهی فکر میکنم دیر شده ولی
ولی با خوندن ماجرایی که از عموی عزیزتون تعریف کردید خیلی انرژی گرفتم
سپاس تز خدا
سپاس از شما
بابت به اشتراک گذاشتن این کلمات پر از انرژی
سلام جناب رستمی عزیز
از اونجایی که من کامنتهای خانم سارا رو دنبال میکنم به پاسخ شما هدایت شدم و از خداوند میخام اون چیزی که شایسته است رو برای شما بنویسم
ببینید بقول استاد گنجهاست توی این کامنتها
یه زمانی یه کامنت میخوندم در رابطه با باور کمبود ، دوست عزیزی میگفتند یکی از مهمترین باورهای کمبود، باور کمبود زمانه
حال آنکه خداوند وعده فزونی داده به ما
به همه ی ما در هر سن و سالی
بعد از اونجا که ذهن منطقی ما برای باور کردن نیاز به منطق قوی داره بیاین به ذهنتون مثالهایی و الگوهایی بیارین که با سن بالا حتی خیلی بیشتر از 40 سالگی هم تونستند به توانمندی مالی برسند.
نمونه اول پیامبر که تازه شروع داستانش از 40 سالگیه
همه ی سرمایه خدیجه رو خرج میکنه بدون عذاب وجدان و با احساس خوبی که حاصل ایمان به هدف که داشته و در نهایت بعد 10 سال سختی و هجرت و جنگ و تبعید و … میرسه به هدفش در 53 سالگی
مثالهای دم دستی تر
پائولو کوئیلو سرگذشتش رو بخونین اولین کتابش بعد از 40 سالگیشه که اگه اشتباه نکنم 165 میلیون جلد فروخته شده
در ایران امام خمینی ، همین آقای پزشکیان ، ترامپ اینا همه بالای 70 سال عمر دارن ها
توی شهر خودتون هم بینهایت مثال هست
این که از این
در ثانی
شما مسئول خوشبختی یا بد بختی هیچکس حتی نزدیک ترین اطرافیانتون هم نیستین که عذاب وجدان گرفتین که حالا فلانی بخاطر کارهای من اذیت شده و من نتونستم جبران کنم
این احساس گناه شما رو تا مرز نابودی میبره
نه ، اصلا اینجوری نگین ،بگین حالا اون زمان آزمون و خطا یا اصلا هم اشتباه
اولا که از کجا معلوم که اگه برگردی به اون جوونی با عقل و احساس اونموقع دو باره همون تصمیم های به ظاهر اشتباه رو نگیری
الان شما فهمیدین اشتباه بوده چون نتیجه رو دیدین یا تکامل پیدا کردین تجربه دارین و الا اون زمان به تصور خودتون درست بوده
در ثانی
همسرتون هم اون زمان در فرکانس شما بودند که با هم این سختی و بدبختیا رو تحمل کردین و الا یا نمیبودند یا همون زمان میرفتند بیرون از رابطه
پس به خودتون سخت نگیرید
من الان 44 سال رو تموم کردم ولی سعی میکنم خودم رو با هیچکس مقایسه نکنم چون اینکار میدونم که اعتماد به نفس منو نابود میکنه
نه من میگم الان از 34 سالگی ام خیلی بهتر زندگی میکنم کلی هم تجربه دارم که خیلی هم ارزشمنده
امیدوارم تونسته باشم مطلب رو برسونم
در پناه حق باشید
سلام و ادب و احترام؛
جناب یوسفی عزیز،
خدارو سپاسگذارم بابت داشتن دوستان عزیز و با اخلاقی مثل شما ،
اونچه که گفتید رو میدونم از ته دلتون بر اومده بود که بر جانم نشست ،
قطعا همینطوره که شما فرمودید و من هم در مقایسه با قبل و به مدد بودن توی این مباحث که لطف خداست ، احساسات منفیم خیلی کمتر از قبل هستش ولی با این حال و مثل علف های هرز اگر رها کنم حال خودم رو قطعا حالات منفی در من تشدید میشه چون که هنوز ریشه هاش کاملا خشک نشده.
دوست عزیزی که مدیر یه اداره هستند هم همین فرمایش شما رو داشتند که : اون تصمیماتی که اون موقع گرفتی و بعدها فهمیدی که اشتباه بودند رو اگر خوب نگاه کنی میفهمی که در زمان خودش و با اون مقدار رشد ذهنی که داشتی اتفاقا بهترین تصمیمات بودند پس خودتو سرزنش نکن، و من خیلی بهش فکر کردم و خیلی آرامش پیدا کردم از این جهت هیچکدوم از تصمیماتم اون زمان به دلیل خود خواهی یا خواسته های خلاف اخلاق نبودند ،
به هر حال ذهن انسان چموشه،
و در نهایت از شما به خاطر توجهتون بی نهایت سپاسگذارم و از خدای مهربان براتون بهترین ها رو که عزت و احساس خوب و سربلندیه آرزو میکنم
سلام دوست عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه.
آخه 40 سال اول جوونیه که!
من خودم تازه وارد 42 سالگی شدم. بنظرم من تا قبل چهل سالگی آدمیزاد فقط داره سعی و خطا میکنه و خودشو میشناسه. اگر به این سن رسیدی و فهمیدی قانون چیه و فلسفه زنده بودنت چیه و خودتو شناختی، داری رو ضعفهات کار میکنی و تواناییهات رو قوت میبخشی
اینا نشونه اینه که هنوز جوانی.
روزی که دست از تلاش برداری و هدف جدید نداشته باشی همون روز وارد دوران سالخوردگی شدی و دیگه باید بری دنبال خرید عصا و عینک(استیکر خنده)
سن یه عدده تا وقتی جاری هستی دنبال پیشرفتی و هر روزت بهتر از دیروزته.
من الان که دارم براتون کامنت مینویسم یک عدد مستاجر هستم شخصا ماشین ندارم و سالهاست کار میکنم و البته از کرونا به اینور برای خودم کار کردم. خونه خریده بودیم14 سال پیش، بخاطر نداشتن احساس لیاقت و کمبود فروختیم و مستاجر شدیم. بعد 18 سال از یه رابطه درب و داغون یخچالی بیرون اومدم بدون ریالی حق و حقوق بگیرم همه چیو بخشیدم.و با خدا معامله کردم.حتی روی کمک پدر و مادرم حساب نکردم. و عجب خدا تو این دو سالو خورده ای برام خدایی کرد و نتیجه توکلم رو دیدم. الان با 42 سال سن تمام پس اندازم رو یورو میکنم (شاید اندازه خرج یکی دوماه م تو کشور دیگه بشه) با دوتا چمدون و یه بچه برم یه کشور دیگه از صفر شروع کنم ولی بقدری پشتم به خدا گرمه و بهش اطمینان دارم که با وجود ترس از ناشناخته ها و سرزمین جدید
تو قلبم فقط و فقط امید هست و خدا، به خودم و راهم ایمان دارم. همون باورهایی که منو از رابطه درب و داغون در کمال آرامش بیرون آورد
همون باورهایی که پول مهاجرت رو برام ساخت، همون خدایی که برام از کارفرما قرارداد گرفت و الانم ویزام تو دستاشه، همون ها منو به ثروت و موفقیت بیشتر میرسونه همیشه استاد میگن:
خدا به شجاعان پاسخ میده
و من شجاعت به خرج دادم و کلی تغییر کردم. پا گذاشتم روی ترسهام به جای تحمل کردن زمستون سرد که هرچی عمر رابطه میگذشت
فقط اسراف عمرم بود، قاطع و محکم و البته تنهای تنها با توکل به خدا تمومش کردم.
خداروشکر همسرت، عزیز دلت همراهته و دلگرمیته. بجای عذاب وجدان شاکر باش که همسفر و رفیق هم مدار تو زندگیت داری برای طی کردن مسیر پیشرفتت و نشتی انرژی نداری. الهی بمونید برای هم تا همیشه.
البته منم فرزندم همسفر من در سرزمین جدید هست و البته خدا که بالاترین پناه و حامی برای منه.
لحظه ای فکر نمیکنم که دیر شده و هیچی ندارم. چون تا باورهامو تغییر دادم کلی مسیر زندگیم عوض شد.
نترس و نگران نباش… مسیر درسته فقط ادامه بده و بدان بقول استاد عزیزم نجوا از شیطانه و شیطان وعده فقر و فحشا میده . شیطان عجوله و میگه دیر شد پس چرا اینو ندارم، اونو ندارم ..نعمتها و فرصتهایی که داده شاکر نیستیم، راهی که برامون باز کرد و هدایتمون کرد تا رشد کنیم نمی بینیم و تمرکز روی نداشته هامونه که داریم برای داشتنش تلاش میکنیمااا
خدا در گوشمون زمزمه میکنه من باهاتم، جلوتر نعمت بیشتره ، فراوانی بیشتره، آینده ت بهتره از امروزته، اخر این مسیر نوره، چون (بماکسبت ایدیهم )(بما قدمت ایدیهم) هست و ما داریم باور درست رو جایگزین میکنیم، ارتعاش درست میفرستیم و توکل کردیم و تلاش میکنیم.
از مسیر لذت ببر بالاخره به اوج قله میرسی
(اینو اول باید به خودم بگم انقدر عجولم)
امیدت بخدا باشه مرد
در پناه خدا شاد و ثروتمند و موفق باشی
سلام و احترام قلبی
سارای عزیز همکلاسی خوبم ،
با کریمان کارها دشوار نیست.
از اونچه که برام نوشتید خیلی لذت بردم و خدای مهربان رو برای داشتن و بودن کنار عزیزانی مثل شما شکر میگم .
من گاهی خسته شدم هر چند هر چه پیش میرم و به مدد این آگاهی های الهی هی این احساس کم و کمتر میشه،
من گاهی هم کم آوردم ،
ولی خیلی وقته که دکمه تسلیم رو کلا روی سیستم وجودیم غیر فعالش کردم و این رو هم از فضل خدا میدونم ،
انشالله هم شما و هم من و امثال ما به اونچه که در طلبش به مسیر خداوند پا گذاشتیم میرسیم چرا که وعده خدا حقه و خدا خلف وعده نمیکنه ،
زیبد که ز درگاهش نومید نگردد باز / هر کس که به امیدی بر خاک درش افتد.
براتون موفقیت و سفری پر از خیر و برکت در سایه خدای مهربان رو آرزو میکنم و بهتون نوید میدم با این توکل و ایمانتون هرگز از درگاه خدا دست خالی برنمیگردید ( استیکر گل ) خدا نگهدار
سلام دوست عزیزم
کامنتتون خوندم و بسیار انرژی خوبی ازتون گرفتم و حرفهایی که راجب عموتون گفتید برای منم الگو شد و ممنونم ازتون که وقت گذاشتید و برامون نوشتید
منم با تنهاییم بسیار حال میکنم با اینکه خیلی سرزنش میشم برای دیر ازدواج کردنم و سخت گرفتنم ولی اگه کل کشورمم بیاد تا ادم هم فرکانسم نبینم ، تا تبدیل به شخصیت با ارامش و باایمان قوی نشم ازدواج نمیکنم
چون دقیقا اونجور شخصیتی میخوام تا خودم وارد اون فرکانس نشم چجور با اینجور ادمی ملاقات کنم
و باید شبانه روز تکرار کنم فانی قریب
متاسفانه با اینکه دختر مذهبی بودم تازه دارم میفهمم ایمانم قوی نبوده ، مومن هرگز عصبی نمیشه
بهم نمیریزه
انشالله انقدر تمرین کنیم حتی افتان و خیزان حتی کج و کوله حتی کم کم اما خدا کمکمون میکنه به خودش میرسیم که خودش سرمنشا خوشبختیه
آمین
درود و نور بر سمیرای عزیز
از خوندن کامنتی که برام نوشتی خوشحال شدم.
دوست عزیز انقدر به خودت سخت نگیر. تو کامنتت گفتی: ،(( مومن هرگز عصبی نمیشه))
یه سوال دارم ازت: مگه ما انسان نیستیم؟ اومدیم تجربه کنیم همه احساسات رو در قالب کالبد بدن
خشم،آرامش، عشق، نفرت، حسادت، بلندنظر بودن، صداقت، دروغ ، هدفمند بودن، بی هدف بودن….
تمام اینها صفات انسانی هستن
که بر اساس احساسی که در لحظه برامون ایجاد میکنه دسته بندیش کردیم. به صفات خوب و صفات بد
لحظه ای که خشم سراغت میاد به جای سرزنش خودت و احساس گناه
ناظر شو بر افکارت. ببین چه چیزی تو وجودت برانگیخته شده که خودشو بصورت خشم نشون داده؟
ریشه یابی کن! برای هر حسی که تجربه میکنی. مثلا حسادت قطعا دلیلش اینه که خودمونو در برابر داشتن نعمت و موفقیتی که دیگری داره ضعیف میبینیم و ناتوان. اول ناظر باش بعد ریشه شو پیدا کن حلش کن. البته اینا رو به خودم دارم میگمااا! خودم ببشتر از همه نیازمند این ناظر بر افکار بودن و ریشه ای حل کردن مشکلم هستم.
برای رابطه هم نگاهت رو تحسین میکنم. فقط ازدواج باعث خوشبختی و راحتی آدم نمیشه بلکه بودن کنار انسانی کخ از جنس خودت باشه بهت آرامش میده.
من از کامنتهای بچه ها و فایلهای استاد یاد گرفتم اگر میخوام کسی وارد زندگیم شه با مشخصاتی که من میخوام اولا باید برای خودم بنویسم چه خصوصیاتی رو برای پارتنر میپسندم و خط قرمزهام برای برقرار کردن رابطه چیه. مثلا من اهل مشروب و سیگار و دود و دم نیستم و خط قرمز من کسی هست که دنبال این مسائل باشه.
حالا مرحله دوم ببینم اون خصوصیات رو خودم چند درصدشو تو وجودم دارم؟ مثلا صداقت میخوام چقدر خودم صادق هستم؟ مرد قوی و هدفمند میخوام چقدر خودم هدفمند زندگی کردم؟ تعهد میخوام چقدر خودم تو رابطه متعهد میمونم؟ اینجا مرحله خودشناسیه که بنظرم دوره احساس لیاقت خیلی کمک میکنه.
و حالا که خودمو شناختم، خواسته هامو برای داشتن یه رابطه ای که بهم آرامش بده برام واضح شد
حالا باید خودمو لایق بدونم یعنی از درون بدونم ارزشمندم و لایق بودن کنار چنین پارتنری هستم و البته وقتی هم کسی تو زندگیم نیست بازم خوشحالم و احساس کمبود و بدبختی ندارم. قرار نیست شاهزاده با اسبش بیاد منو خوشبخت کنه به آرزوهام برسونه. قراره بیاد باهم مسیر خوشبختی و موفقیت رو بریم. من بدون اون موفق شاد و خوشحالم باشه کنارم چندبرابر میشه.
و مرحله آخر باور به فراوانیه که باور کنی پارتنری از جنس تو برای تو هست
من خودم تو این زمینه خیلی باورم ضعیف بود ولی تو کامنت یکی از بچه ها آیه قرآنی دیدم که برام شد باور فراوانی در رابطه سالم
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴿٢١روم﴾
و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.
ببین اینجا میگه از جنس خودت یعنی مثلا صادق باشی و خودتو لایق صداقت بدونی عین خودت انسان صادق وارد زندگیت میشه و هست خدا برات قرار داده وعده داده و وعده خدا حقه.
اگر ترسو باشی ترسو جذب میکنی،
حامی باشی انسان ضعیف و انرژی خوار جذب میکنی، نور باشی نور جذب میکنی بشرط داشتن اعتمادبنفس عزتنفس و احساس لایق بودن برای دریافت
اگرم هم میخواهی پارتنر داشته باشی ولی تنها هستی(دقیقا خودمو میگم اینجا) پس باور فراوانی نداری.
اینا چکیده ای از مطالبی بود که من از این سایت و استاد عباسمنش عزیزم یادگرفتم
و اینجا نوشتم که برای خودم هم مرور باشه و ردپا بمونه
در پناه پروردگار باشی تا همیشه
سلام استاد عزیز و دوستان گلم
میخوام درمورد سوال دومی که استاد جواب داد بنویسم حس میکنم این به پاشنه اشیل من مربوطه
من یکی از پاشنه اشیلهام که به شدت روش کار میکنم و از احساس عدم ارزشمندی میاد توقع داشتن از دیگرانه من دقیقا یکی از خط قرمزامم همینه که کسی ازم توقع نداشته باشه پس باید رو خودمم کار کنم از کسی هیچ توقعی نداشته باشه
نه کسی در زندگی من وظیفه ای داره نه من در زندگی کسی وظیفه ای دارم
نه کسی در زندگی من مسولیتی داره نه من در زندگی کسی مسولیتی دارم
کسی وظیفه نداره برای من کاری انجام بده یا به من خدمتی یا کمکی کنه همونطور که من وظیفه ندارم برای کسی خدمتی کنم یا کاری انجام بدم
حس میکنم این قسمت دوم جواب استاد خیلی مربوطه بهش
نباید روی ادم ها حساب کنم اگر روی ادمها حساب کنم پشتم رو خال میکنن باید توکلم رو بزارم روی خدا خدا میتونه کمکت کنه اگر تکیه ات فقط به خدا باشه
انسانها دستهای خدا هستن انسانها کمکت میکنن ولی دستهای خدان این دستها به شکلهای مختلف وارد زندگیت میشن به شکل ایده به شکل ادم نزدیک به شکل ادم دور
راستش در طول روز گاهی این فکرهای شیطانی اذیتم میکنه که چرا فلانی این کمکو بهت نمیکنه چرا فلانی برات این کارو انجام نمیده انگار ادمها وظیفه دارن برای من کاری کنن و الان اونو انجام نمیدن و من ناراحتم هر روز به خودم بارها میگم رویا جان کسی وظیفه ای نداره هیچ وظیفه ای اگر کسی کاری میکنه داره لطفه میکنه دستی از طرف خداست میتونه لطف نکنه اختیار با خودشه و ارزشمندی تو ربطی به کمک کردن و خدمت کردن و حتی خبر گرفتن دیگران نداره چه کسی کاری برات انجام بده چه کاری برات انجام نده من ارزشمندم و خودمو دوست دارم…
حالا استاد حرف فوق العاده ای گفت میگه تو دست خدارو باز بزار خودش میدونه از چه طریقی به دادت برسه مثلا یه ایده میده که خودت اونکارو راحت انجام بدی یا از طریق یه فامیل دور یا نزدیک فرقی نداره تو گیر نده باید از کدوم دست باشه
مثلا من اگر یه فامیل دور میومد بهم کمکی کنه ناراحت میشدم میگفتم چرا نزدیکا نمیان اصلا این توقع پاشنه اشیل واقعی منه و باید روش خیلی کار کنم و خوبی های دیگرانو بیشتر ببینم و بابت کوچیکترین خوبی هایی که بهم میکنن سپاسگذار باشم
سلام رویای عزیزم.
مرسی که این کامنت رو نوشتی.
خودم رو به یاد آوردم با کامنتت.
تا ماه های اول بعد از بچه دار شدنم و روبه رویی با چالش هاش که برام تازگی داشت و سختم میشد، این انتظار تو دلم پررنگ شد که بقیه بهم کمک کنن، توجه کنن.
اینکه چرا فلانی کمکم نمیکنه؟
چرا اون یکی نمیاد بهم سر بزنه و تو بچه داری کمکم کنه؟
چرا این یکی انگار نه انگار که ما بچه دار شدیم و نیاز به کمک دارم؟
تا مدتها این افکار رو داشتم و بعدش درصدد بهبود خودم براومدم و تلاش کردم برای استقلال.
بهتر شدم، ولی خودمو میشناسم من گاهی وابسته هستم و نیازمند کمک بقیه بهم میشم.
تلاشمو میکنم که میزانِ وابستگی هامو کمتر کنم و بیشتر تلاش کنم برای استقلال خودم و زندگیم.
تو پاراگراف اخر کامنتت هم باز خودمو دیدم.
منم وقتی فلانی توجه میکرد به حافظ جانم، از دلم رد میشد این یکی که از نزدیکان هست چرا توجه نمیکنه؟
البته خودمم میدونستم فرکانسم مسموم شده که اینو میگم.
وگرنه میدونستم فرد نزدیک بهم، به مدل خودش داره توجه نشون میده به من یا حافظ.
فقط انگار من قضاوتش میکردم و میخواستم مدلی که من میخوام محبت کنه تا راضی شم ازش.
الحمدالله که بهتر شدم و تو اون تله موندگار نشدم.
یه ایراد دیگه هم به خودم وارده اون ایام.
اینکه تحت تاثیر افکار و کلام یه نفر قرار گرفتم و وارد تله قضاوت و کدورت شدم.
میفهمیدم حالم بده و من اینطوری نیستم ولی بلد نبودم بیام بیرون از اون شرایط و کُلی اذیت شدم.
اما الحمدالله بعد از یه مدت تلاش کردم و تا حدود زیادی از اون تله ها بیرون اومدم.
من انسانم و گاهی اشتباه دارم.
گاهی از مسیر خارج میشم و آسیب هاشم میبینم.
اما خدارو شکر دوباره برمیگردم.
رویا جان، تحسینت میکنم که تو کامنت هات خودتو تحلیل میکنی و برای رشد و بهبود شخصیتت تلاش میکنی.
خدا حافظ خودت و نی نی جون تو دلت و دوقلوهای نازنینت و خانواده محترمت باشه همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
خدایاشکرت که چند مدته دارم هدایت میشم به فایلهای توحیدی و توحید عملی و یکتاپرستی
متوجه شدم که باید توحید عملی رو همیشه در زندگیم پیاده کنم
نه اینکه ی گاهی بقولا در آغوش خدا باشم و لذت ببرم و یادم بره سریع که خدارو چجور قبول کردم و شروع کنم دست و پا زدن تو روزمرگی
خدایاشکرت که من از زندگی قبلی که به ظاهر مذهبی بودم نجات پیدا کردم
یادمه همیشه وقتی نماز میخوندم برام سوال بود اخه چرا باید وضو اینجور گرفته بشه
چرا انقد سخته عبادت خدا
این سوالات تو ذهنم بود که خدایا خودتو بمن بشناسون
من دلم میخواد درون خودم و طرز عبادت خدا رو بدونم
و الان اینجام تا آگاه بشم
و آگاه شدم و دارم تو زندگیم استفاده میکنم
درسته خیلی جای کار دارم
ولی خدا رو حس میکنم تو زندگیم
تو وجودم
و چه راحت شده رابطه منو خدا
بدون هیچ اصول و قاعده سختی که به ظاهر مذهب واسمون تعیین کردن
همیشه وقتی داستان ابراهیم رو تو دبیرستان میشنیدم تو قرآن و کتابا
میگفتم خدایا منم دلم میخواد مثه ابراهیم دین پدرانم رو قبول نکنم و بگردم ببینم چه دینی میخوام و خدا رو چجوری میخوام عبادت کنم
و الان میبینم که در مسیری هستم که دوست دارم
مسیر یکتا پرستی
مسیر توحید
مسیر درک خدا و قانون جهان
خدایا ممنونم
هرروز بیشتر سیستمی بودن و انرژی بودن خدا رو درک میکنم و بیشتر عملی میکنم تو زندگیم این قانون رو
فایلهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت رو می دیدم این چند روز و مدام میگفتم خدایا منم دلم ی اینجور جایی میخواد هدایتم کن
این چند مدت انقد به جاهای زیبا و فوق العاده هدایت شدم که واقعا این کوچکترین مثال بود از هدایت خدا
حتی اون تونلی که استاد ازش رد میشد و صداشو اکو میداد😅
و قبل و بعد اون زیرگذر پر از درخت و سرسبزی بود
من دلم چنین مسیری واسه پیاده روی خواس
و خدا هدایتم کرد به یک پارکی که دقیقا همین شرایط رو داشت با بوی گل و درختان بهاری😍یادم که میاد مست میشم
از این همه عشق خدا و هدایت خدا
خداروشکر که ما میتونیم زندگی خودمون رقم بزنیم
و این افکار قبل رو تغییر دادیم درسته جای کار داریم ولی بالاخره فهمیدم که خدا خصلت انسانی نداره که از یکی خوشش بیاد ببرتش بالا و از یکی بدش بیاد بزنتش زمین
همه چی به افکار ما برمیگرده
و اختیار زندگیمون دسته خودمونه
ی مساله دیگه درمورد توبه
وای که چقد من اذیت میشدم سر اشتباهاتی که انجام میدادم و میگفتن گناه کبیره گناه صغیره واقعا این صحبتا با روح من در تضاد بود
این عذاب وجدان و افکار منفی که در اثر اشتباه میومد تو ذهنم
مدام اتفاقات بدتر میفتاد
ولی از وقتی فهمیدم که هر اتفاقی بیفته اتفاق خوبه هس
و من در تکامل و رشد ممکنه اشتباهاتی بکنم و لازمه که یاد بگیرم مسیر رو
پس نباید خودمو سر زنش کنم
زندگی واسم بهشته
من دارم بهشت رو توی این دنیا تجربه میکنم
از آرامش روحی و روانی که بدست آوردم
از سلامتی و زیبایی که بدست آوردم
از زندگی با عشق و خوشبختی که بدست آوردم
از روابط و کار عالی که بدست اوردم
خدایاشکرت هزاران بار
خدایاشکرت که در مدار این آگاهی ها بودم و مشتاقم بازم آگاه بشم و عمل کنم تو زندگیم❤️❤️
تحسین میکنم استاد عزیزم و مریم جان رو که انقد توحیدی و یکتاپرست هستن💓
درود درود درود به استاد عباس منش عزیز ، و درود به همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش. بسیار عالی بود ، بقول آمریکایی ها Mind Blowing بود 😂😂 و یه تشکر ویژه از خانم شایسته … استاد در مورد هرچی صحبت میکنن، خانم شایسته رفرنس میده به فایل فلان و فلان . چقدر هوشمندانه و مسلط هستن .خدا رو شکر . استاد من در مورد این آیه برای بقیه دوستان که توی مدار بودن حرف زدم ولی هر بار که شما در موردش حرف میزنید بازم احساس میکنم این مطالب جدیده . واقعا نکات بسیار ریزی رو اشاره کردید. مثلا یکیش اینکه ما همش تو حاشیه هستیم و گیر میدیم به جزییات و از اصل موضوع غافلیم، که اینو من خودم تجربه اش کردم . من جایی کار میکنم که تعدادی از همکاران ما اهل سنت هستن و تعدادی شیعه و این حاشیه ها رو همیشه میبینیم ولی اصالت رو به خدا نمیدیم … یه نکته دیگه اش خداوند بهمون الهام میکنه و خیلی ها اینو نمیپذیرند ، مخصوصاً مذهبی ها که من دارم میبینمشون. و خودم یکی از اونها هستم .یه وقتایی همون آدمی که هر روز نماز میخونه با تاکید بر تمام جزئیات جوری از اصل غافل شده که وقتی یه اتفاقی براش می افته نمیگه ذهن من چیه ، میگه خدا فلان و چنان … انگار منت سر خدا میذاره . من یه عمر برات نماز خوندم ولی تو زدی فلان وسیله رو خراب کردی سلامتی رو ازم گرفتی ،فقط کم مونده ، استغفرالله بگن چه خدای ناسپاسی هستی … ما اونقدر غرق در حاشیه هستیم اونقدر گوش به فرمان نجواهای ذهنمون شدیم که یادمون رفته خدا روح خودش رو در درون جسم مون قرار داده.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خدای رحمان و رحیممم،شکرگزارم که توانایی نام بردن تو را به من دادی،شاکرم از نعمت یاد تو،شکرگزارم از اینکه لحظاتی را به فکر کردن درباره نعمتهای وسیعت میپردازم و میتوانم بنویسم.
رب من تو قادر مطلقی،تو عالم مطلقی،تو شنونده ای و بیننده ،تویی که بخشنده ای و رزاق،تویی که اجابت کننده ای
هر آنچه هست تویی و جز تو نیست
ای آفریننده عوالم و هستی ،مالک روز قیامت،هر لحظه هدایتم کن تا راه راست را بیابم
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم
چه فایل لذت بخشی بود،فایلی که قلب آدم رو باز میکرد،فایلی که نزدیکی خدا رو حس کردم ،فایلی که این نوید رو به ما میده که تنها نیستیم و قوی ترین همیشه با ماست.
استاد عزیزم خانم شایسته چه سوالاتی رو انتخاب کردو استاد بزرگوارم استاد عباس منش چه زیبا پاسخ داد.
بحث سیستمی بودن بدین معنیه که تمام آفرینش با قانون و قاعده کار میکنه و در واقع راه رشد از گمراهی جدا و کاملا مشخصه.
هر وقت قرآن میخوندم میرسیدم به اون آیه های یشا و اینکه اگر خدا بخواهد ،دچار یه حس ناخوب میشدم و خیلی جاها میگفتم خدا برای من نخواسته
اما با تعریف استاد و اینکه جهان دارای مشیت است و مشیت زیر مجموعه قوانین است من پی به مطلب مهمی بردم که راه رشد با قوانین همراه است.
قانونی که الله خلق کرده
حالا خیالم راحته کهاین خودم هستم که زندگی خودم رو خلق میکنم،خیالم راحته که اگر من انار بریزم آب انار تحویل میگیرم نه آب پرتقال
خیالم راحته در راه توحید،قدرتمندترینِ عالم همواره پشتیبان من است.
و چقدر پشتوانه قدرتمندی را انتخاب کردم و من چقدر بعد از توحید قدرتمند تر شده ام.البته راهی است که انتها ندارد و هر چه توحیدی تر شویم آسان و آسان تر میشویم.
خیلی خوشحالم که در این سایت راهی رو دارم میرم که احساس خوب داره و در کنارم افراد با احساس خوب هستند و شرح آگاهی ها توسط استاد با ایمان در کنارش عزیز دلشون مریم با ایمان به ما داده میشه.
الان که دارم مینویسم برمیگردم تو این چند سالی میبینم هر چه گذشته ،زندگیم آسان تر شده،اخلاقم بهتر شده،احساسم عالی تر شده،چرخهای زنگ زده داره خود بخود تمیز تر میشه و انگار زندگی ما رو خدا داره میچرخونه.
خدای مهربان ای رب من ای صاحب اختیار من و همه ذرات عالم،ای نور آسمانها و زمین،ای اول و آخر و پیدا و پنهان،ای آنکه به هر جا رو کنم تو را میبینم،ای بیننده من،ای شنونده و اجابت کننده
ایمان و تقوای ما را زیاد کن و برکت بده *
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم .
خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و ما را در مدار آسانی ها قرار بده .
خدایا هر آنچه دارم از آن توست و به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم .
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان جان جانم و دوستان خوبم .
هم زمانی های من با مریم جان تمامی نداره . من تو این هفته چند بار به فایل 6 قدم 8 که درباره مفهموم اعراض در قرآن هست و حتی دیروز غروب هم اون رو گوش دادم ، هدایت شده ام . و چقدر این فایل داره به من کمک میکنه که تمرکزم رو فقط روی خواسته هام بزارم و از ناخواسته ها اعراض کنم و به یاد میاره که هر لحظه روی داشته ام تمرکز کنم و مبادا از روز نعمت هایی که خداوند به تو داده اعراض کنی . چون اعراض در قرآن به و حالت بیان شده : ️اعراض از ناخواسته ها و زشتی ها و ️اعراض از خوبی ها و نعمت هایی که داریم . در اولی ما در مدار خوبی ها و آسانی ها قرار میگیریم و حالت دوم ما در مدار بدی ها و سختی ها قرار می گیریم .
و آخر شب هم به فایل ( فقط روی خدا حساب کن) که چقدر این فایل فوقالعاده ست و قلب آدم رو باز میکنه و چقدر آدم رو تو احساس خوب قرار میده و تو اون لحظات احساس آزادی عمیق میکنم ،احساس اطمینان عمیق ، احساس توکل ، احساس رها بودن ، احساس شادی . در کل میخوام بگم وقتی فایل های توحیدی استاد رو گوش میدم ، زمان متوقف میشه و همه چی همون لحظه است و چقدر این حالت رو دوست دارم و دوست دارم به آزادی کامل از همه نظر برسم تا این حالت رو تو زمان های زیادی در روز داشته باشم ،[زمان حال]
خواستم بهت بگم مریم جان خیلی دوستت دارم و تنها دوست زندگی من شما و استاد عزیزم هستید و من چقدر تو لحظات زندگی ام ،تو تصوراتم با شما دو عزیز زندگی میکنم.
دوستتون دارم خیلی زیاد
در پناه خداوند همیشه شاد و سلامت و آزاد و ثروتمند باشید.
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم ب. جهان هستی است .
درود بر همه دوستان عزیز .
کامنت دوم از گام 20 .
پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر
《منظور از سیستمی بودن رفتار خداوند چیست》
امروز آخرین روزی هستش که قدمی که بهم الهام شد رو دارم زندگی میکنم و ازش لذت میبرم امروز 111 روزه که با توکل به خداوند بزرگ اومدم استانبول نه فرش قرمزی پهن شده بود نه هیچ ایده ای وجود داشت که استانبول کجا برم زبان هم بلد نبودم خونه و جای خواب چیکار کنم اصلا چطوری برم فقط یه هدایت بود که اگه میخوام مهاجرت کنم و این هدف بزرگ رو دارم باید الان یه کاری براش انجام بدم بعد گفتم سه ماه میرم ترکیه.
خدایا شکرت ، به قول استاد که میگه وقتی هیچ مولفه ای نبود خداوند برام کافی بود و دستانش رو وارد عمل کرد الان که در حال نوشتن این کامنت هستم هیچ ایده ای و مطلبی برای نوشتن نداشتم که یه جمله باعث شد بیام کامنت بنویسم یهو کسی که براش کار میکنم گفت مصطفی هیچ توریست ایرانی به اندازه تو که این چند ماه همه استانبول رو هر روز گشتی و گردش کردی استانبول رو نگشته (البته من ترکی بلد نیستم و یه نفر امروز کنارمون بود که برام ترجمه کرد ) منم سریع و بدون فکر یهو گفته، (بله این از لطف خداونده بمن ).که این گردش صد درصد رایگان بود
وقتی به هدایت گوش کردم و حرکت کردم چه درهایی باز شد .
چه تایم زیادی برام باز شد که در حین کارم بتونم روی خودم کار کنم و شخصیتم رو بهبود بدم چقد تونستم توی سایت فعال باشم یه سِری دیگه دوره روانشناسی ثروت یک رو کار کردم کلی فایل زندگی در بهشت رو با دقت دیدم توی پروژه مهاجرت به مدار بالاتر فعال بودم کلی کامنت نوشتم از معجزات هر روزه درک بهتر از آگاهی های هر روزه و حس میکنم به انسان با کیفیت تری تبدیل شدم واقعا نسبت به چهار ماه پیش تغییرات بزرگی کردم خدا میدونه چقد ایمانم قوی تر شده چقد آرام تر شدم دیگه وارد بحث های بیخودی نمیشم و بقول یکی از دوستان سایت توی ارتباطاتم خیلی سختگیر شدم توی ورودیهام سخت گیر شدم و بیشتر از قبل ورودیهام رو کنترل میکنم.
استاد وقتی میگفتن ، ورودیهات رو کنترل کنی دنیا برای تو تغییر میکنه نه بچه ت نه همسرت نه اطرافیانت فقط برای تو من میفهمیدم اما لمسش نمیکردم تا وقتی چیزی رو به چشم خودمون نبینیم درکش سخته من واقعا تفاوت رو به عینه میبینم که منی که روی خودم و شخصیتم کار کردم و ورودیهام رو کنترل کردم و فقط چیزهای خوب و زیبا و روابط خوب و فراوانی رو دیدم و تحسین کردم و حواسم به توجهات آگاهانه بود چقد محیط برام ایزوله بود شرایط کاریم عالی بود چقد لذت بردم هیچ روزی بیکار نبودم تفریح کردم ورزش کردم گردش کردم هر روز رستوران رفتم سه بار کشتی سوار شدم واقعا چند لول کیفیت زندگی رو بهتر تجربه کردم .
اما همسرم که تایمی برای سرمایه گذاری روی خودش در نظر نگرفت کل این چهار ماه رو با عذاب و اذیت زندگی کرد شاید نیمی از این مدت رو بیکار بود و عذاب کشید دو هفته حقوقش رو ندادن وارد بحث با افراد نامناسب میشد و نمیتونست فیلتر کنه چندیدن بار سر بسته بهش گفتم به هر چی توجه کنی از اساس همون وارد زندگیت میشه از فضای مسموم اینستا خارج شو همش چرندیاته تازه دیروز اینستا رو حذف کرد .
چند روز پیش برای آخرین بار بهش گفتم بابا تمرکزت رو از روی این داستان تا بر نداری زندگیت همینه هر جای دنیا باشی نتیجه این فرکانس تو همین اتفاقاته . الان ببین بجز من بقیه افرادی که میشناسی چه اتفاقاتی توی زندگیشون داره رخ میده و به اتفاقات خودت هم نگاه کن ببین چقد با اونا توی یه موازات پیش میره. جواب این بود بابا یه حرفی میزنی ها وقتی اینجوریه دیگه چی میشه کرد همه چیز به شکل نامناسبه ینی چی خودم مقصرم و توجهمو باید عوض کنم برای تو بخاطر شرایط کاریت همه چیز خوبه فقط تو شانس آوردی.
خدا رو هر لحظه برای این قوانینش سپاسگذارم و لذت میبرم از نتایج لحظه ای که در هر روز پیش میاد خدا رو شکر که سیستم خداوندی اینچنین عالی عمل میکنه که فارغ از این که دیگران همین جایی که من هستم چطور زندگی میکنند من میتونم با کنترل ورودیهای مناسب تجربه ای متفاوت از زندگی رو داشته باشم و شکر نعمت نعمتت افزون کند .
چقد عالیه که من به هیچ موضوعی غر نمیزنم و متوکل تر شدم بخداوند چقد خوبه که درک کردم که این خودم هستم که زندگیم رو اینجوری که میخوام میتونم رقم بزنم با سیستم و ساز و کار درست جهان هستی .
خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و رزق و روزی و فراوانی که بمن دادی .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام به استاد عزیز
سلم به دوستان خوب خودم
من خودم خالق زندگی خودم هستم
من خودم هستم که شرایط زندگی خودم را می سازم
وقتی که به این باور و این عقیده ایمان داشته باشم بی شک بهترین نتیجه و بهترین دستاوردها نصیب من خواهد شد
همه چیز برای من از زمانی به وجود می اید که بخواهم تغییر کنم
بخواهم تغییر کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد
چقدر این زیبا است که من خودم را خالق حال خوب و ثروت بدانم
این درس را باید همیشه در ذهن خودم داشته باشم
همیشه قدرت برتر را خدای مهربان بدانم
همیشه از او کمک بگیرم
همیشه او را برتر بدانم
آنوقت از او کمک بگیرم
روی او حساب باز کنم
او را تنها یاری دهنده و بزرگترین یار و یاور خودم بدانم
می دانم که او برای من بهترین ها را می خواهم
هر زمان که به او اعتماد کردم
هر زمان که از او کمک خواستم
آنچنان برای من روند زندگی من را هموار کرد که واقعا خودم باورم نمی شد
چقدر این صحبت ها نه تنها آرامش بخش است بلکه بهترین راهکار برای موفق بودن است
هر زمان که روی حرف و صحبت های یک نفر حساب باز کردم و از او کمک خواستم در نهایت دچار ترس و دلهره و اضطراب می شدم
اما وقتی که از خدای خودم کمک گرفتم به بهترین شکل و راه ممکن کار من انجام شد
تازه همان شخص که تا قبل از آن روی او حساب باز می کردم همان او دستهای خدای مهربان برای من می شد و به راحتی به من کمک می کرد
کافی است که به خدای خودم اعتماد کنم
کافی است که از او بخواهم
دل به او بدهم
همه بنده و آفریده او هستند
من از بنده بخواهم در نهایت زجر می کشم
روی پروردگار بنده سرمایه گذای کنم موفقیت از ان من است
این را باید باور کنم که هر زمان که از روی حال خوب از او بخواهم او بی هیچ منتی به من می دهد
راه من را جلو می برد
او برای من بهترین و برترین است
او برای من جوری همه چیز را رقم می زند که در نهایت آسانی من به خواسته های خودم برسم
وقتی که بتوانم روی او حساب باز کنم و او را توانا بدانم ایمان خودم را به او نشان بدهم بی شک به من داده خواهد شد
انچه که در این آموزش ها یاد گرفتم که هر چیزی را که باور کنم همان برای من رخ می دهد
هر چیزی را که بخواهم داشته باشم جهان هم به من می دهد اینجا من هستم که باید باورهای خوبی را برای خودم بسازم
باید افکار و نیت خودم را تغییر بدهم
تغییر کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد و من را جلو می برد
این شیرین ترین بخش اعتماد کردن به رب و خدای خودم است
یک درس یک نکته همیشه و در همه حال از خدای خودم هدایت بخواهم
از او کمک بگیرم
به الهامات و ایده هایی که به قلب من وارد می شود عمل کنم
از هدایت ها و این عمل کردن به الهامات می تواند رمز موفقیت هر کسی در این جهان مادی باشد
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای مهربان خوب خودم
سپاس از خدای فراوانی ها