https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-01 07:07:102025-02-02 02:20:26مصاحبه با استاد | مرور چند اصل برای تصحیح دوباره مسیر
202نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
کسانی که ایمان آوردند، و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان زندگی خوش و با سعادت و بازگشتی نیک است.
سلام استاد عزیزم ومریم جونم
وهمه دوستانم در این مسیر بهشتی
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت لحظه لحظه هایی که با آرامش می گذرند ، آرامشی از جنس توحید وایمانی که مرا سبکبال کرده واینمعجزه وجودِ شما استاد جان ومریم عزیز در جای جایِ وجود و زندگیم است یک نوع دلبستگی معنوی که خداوند در این حدود دوسال روزیم نمودتا معجزه بودنتان در تمام لحظه های زیبایم جاری باشد و من تمام سعی ام این باشد که در راه راست گام بردارم و با رعایت زیبای قوانین خداوندم که از شما آموختم راه این سعادت وخوشبختی را هموارتر بپیمایم تا خشنودیش را دریافت کنم.
در حیاط نشسته ام و بوشهر به لطف خداوند بعد از باران های زیاد حسابی خنک شده و من هم پتویی دور خود کرده و روی زیراندازی نشسته ام ودو تا بالشت پشت کمرم و دارم با عشق زیر آسمان پرستاره کامنتم را می نویسم .
واقعا کنار شما ودر این مسیر بودن یعنی بیمه خداوند بودن ،احساسم فوقالعاده است
استاد کافیست دل را به خداوند بسپاریم تا دلمان را دریایی از آرامش کند ،انگار تهی هستی ،به هیچ چیز فکر نمی کنی وخیالت راحت است که اگر مسیرت همان چیزی باشد که مورد پسند خداوند است خودش هم تو را غرق نعمت می کند وآنجاست که از ته دل معنی داشته هایت نعمت ونداشته هایت هم رحمت هستند را با تمام وجود درک می کنی و من این روزها با قدم به قدم آمدن پشت سر شما در این مسیر زیبا ، چنین احساسی را تجربه می کنم ،خدایاشکرت.
سرگرم زندگیم هستم و رفت وآمدی با کسی ندارم و فقط با عزیزدلم دور دور و تفریح و عشق وزندگی واکثر وقت ها هم وقت آزاد دارم و درسایت طلایی وچه عالی تر واعجاب انگیز تر از این ،شنیدن رو دیدن زیبایی ها از دهان مبارک استادم ……
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.
خدا رو شاکرم که منو با کسی مثل شما آشنا کرد تابتونم انقدر شفاف وروشن برای هرچیزی توزندگیم راهکار داشته باشم،یعنی شما مهربون استاد انقدر تو تمام فایلهای این سایت پرمحتوا باجزئیات کامل در مورد تمام تجربه های زندگیتون صحبت کردید که درس زندگی هستند همشون، من چقدر قبلا ازسرزنش شدن می ترسیدم از قضاوت شدن واز خیلی چیزها، البته الان انقدر کم وکوتاه شده این ترس که مثل نسیم میاد ومیره وموندگار نیست تو وجودم به لطف الله اونم به خاطر اینه که من درسهامو خوب یادگرفتم از شما،😊
من قبلا همه ی عالم وآدم رو مقصرمیدونستم تو اینکه چرا اونی که میخواستم نشدم وبه قول معروف زبونم دراز بود تو مقصر کردن پدر ومادر و …..که اونا باعث اینن که من به فلان دلیل نشد اونی که باید باشم؟!!!
اصلا اونی که باید باشم رو که برای من تعریف میکنه؟؟
اون باید کیه چیه چه جوریه؟!!!
یه مینای کامل؟ بدون عیب ونقص؟! پاک ومبرا؟!! بی خطا واشتباه؟!!
نه…
درسته هرشخصی یه شخصییت تعریف شده یا یه برچسب از سمت خانواده وجامعه وحتی خداوند داره، واون خوب بودنه!!!
اما آیا اگر منه مینا بخوام تجربه های زندگیمو از سربگذرونم، بخوام تکاملم رو بگذرونم بخوام درس بگیرم از تجربه هام وآزموده بشم با خطاها واشتباهات وموفقییت هام، باز میشه بهم برچسب بدیاخوب زد؟!!!
یه چیزایی تواین دنیا مثل قدر دان بودن،صبور بودن، مودب بودن، درس خوندن وباسوادشدن، مراقبت از خودت، وخودشناسی و خداشناس بودن خیلی عالیه وبرچسب مناسبیه…
مثلا وقتی کسی میگه مینا چقدر باادبه چقدر خداشناسه،چقدر قدر دانه همه چیز هست،خوبه که تاجایی که تونست درسشو خوند و….این دست حرفها…که می تونه کلی حال آدمو خوب کنه وانرژی خوبی به ادم بده،
اما اگه منه مینا درسمو کامل نخونم،گاهی خطاکنم، خشم وعصبانیت داشته باشم وادبم از دستم در بره،یا گاهی ناسپاس بشم ناخواسته میشم ادم بد وباید سرزنش بشم؟!!
اگه منه مینا تومسیر زندگیم سعی وخطا داشته باشم،اشتباه کنم، کم بیارم، واین خطاها واشتباهاتی که تجربه های شخصی خودم هستند وهمین خوب وبد ها منو میسازن و ادم قوی از من خواهند ساخت ،از نگاه قضاوتگر دیگران،میشم ادم بد وباید سرزنش بشم؟!!!
اگر من تومسیر کاریم از نظر مالی ورشکست بشم،خطا کنم مسیرو اشتباه برم وضرر مالی بدم یا ناخواسته خسارتی به بار بیارم، که همین شکست بخواد پل پیروزی من باشه،از نظر قضاوتگر دیگران میشم آدم بدونادون ونفهم ؟؟!!!
اگه من تو زندگیم تو ازدواجم انتخاب اشتباهی داشته باشم یا اصلا دلم بخواد زندگیمو انجور که میدونم به مقصد خوبی میرسه هرچنداز نگاه قضاوتگر دیگران درست نباشه میشم ادم بد؟!!
اگر من تو تربیت فرزندم گاهی بخوام سختگیرانه عمل کنم واز دید دیگران بی رحمی به نظر بیاد اما برای زندگی وشخصیت وآینده فرزندم مفید ومناسب باشه باید از نگاه دیگران ادم بد بشم؟؟!!!
کی جز خدا میدونه چه کسی از چه مسیری تو زندگیش به خودشناسی وخداشناسی میرسه؟؟!!!
اگه کسی خودش نخواد تغییر کنه کسی می تونه تغییرش بده؟!! هرگز…
منه مینا اگه تمام اون تجربه های تلخ رو نداشتم اگه از داشتن تجربه های بد حال بد نداشتم واز خدا نخواسته بودم هدایتم کنه الان اینجا بودم تواین سایت؟!!!
استاد جان من بامرور زندگی شما از اول تا همین لحظه به این نتیجه رسیدم که تمام اون ترسها وشجاعت ها، نگرانیها و امیدها، شکست ها وپیروزیها، باهم بودنها وشراکتها و تنها موندنها واز دست دادنها وجدایی ها و وصلها و نامهربانی ها و مهربان بودن ها…
از شماساخت همینی که الان هستیدوشماکسی هستید که اجازه ندادید دیگران سرنوشتون رو بسازند،چون میدونستید که اگر اطرافیانتون سر سوزن بلد بودن واهلش بودن حداقل خودشون وزندگیشون یه تغییرمثبتی میکرد…
کار هرکسی نیست زمین خوردن وپاشدن، کار هرکسی نیست اینهمه توحیدی عمل کردن،
همیشه بد از خوب مشخصه تو زندگی همه ی ما، اما آیا میشه واقعا کسی باشه که بتونه کل مسیر رو بدون خطا واشتباه وخیلی راحت ویشبه طی کنه؟؟!!!
یکی از چیزهای قشنگی که من از شمایاد گرفتم
وبهم خیلی کمک کرده اینه که برای ثابت کردن به کسی یانشون دادن به کسی کاری نکنم که مثلا بخوام حال طرفو بگیرم یا بگم دیدی من تونستم دیدی تونتونستی،، من مسیری رو که میدونم درسته باتوکل به خدا میرم،، ازشما یادگرفتم تصمیم بگیرم و پای تصمیمم بمونم حالا هرعواقبی که برام داشت بپذیرم، من یادگرفتم منتظر کسی نباشم، از کسی که خودشم بلدنیست راهکار نگیرم، به کسی نصیحت نکنم،برای کسی جز خودم زندگی نکنم یعنی زندگی کنم برای اینکه یه نسخه خوب از خودم باشم نه یه ورژن خوب برای تایید دیگران…
من از شمایادگرفتم وقتی یاعلی گفتم وقتی مسیرم مشخصه قدم بردارم ونترسم وبدونم خداهوامو داره،واز تجربه های سختم وتلخم درس بگیرم نه اینکه بترسم ودرجا بزنم یا وا بدم..
قبلنا هراتفاقی میفتاد یا هرحاجتی وآرزویی داشتم متوصل ائمه میشدم،( مثل اون یارو که توبانک حساب نداشت واز امام رضامیخواست کمک کنه تو قرعه کشی بانک اسمش دربیاد )😀😀
از شمایاد گرفتم که خدا یه سیستمه، بابا باید یه ارتعاش مثبتی یه فرکانسی یه حرفی یه ایده ای یه حس خوبی این وسط باشه،که من بتونم وصل اون چیز خوبه که میخوام بشم،،،
من منم، مینا با یه فرکانس مخصوص ومتعلق به خودم،اونکه بهش وصل میشم،فرکانسش باهام خیلی فرق میکنه، من چطور توقع دارم بیاد توفرکانس من ویا من برم توفرکانسش، بعد اون بنده خوب خدا هرکی که هست پیامبر،امام زاده، یا بودا،یا بت یا هرچیز غیر خدا،بخواد خواسته منو بهم بده!!!
مگه کشکه؟؟!!! من تا هدفم مشخص نباشه، حال وروزم مشخص نباشه،تلاش نکنم در مسیر حق قرار نگیرم هدایت نخوام چطور توقع دارم فقط بشینم ودعا کنم به خواسته ام برسم؟!!!
یا برعکسش، من بخوام از مسیر نادرست که منبعش خداوند نیست، توفرکانسی قرار بگیرم که شاید نشانه هایی از خواسته ام داشته باشه،مطمعنن اگر هم تو اون فضا وفرکانس قرار بگیرم وخواستمو بدست بیارم فنا ونابود شدنیه…
چون اصل نیست به منبع وصل نیست..
خداوند مسیر رو نشون داده توکتاب آسمانیش، وبارها گفته بنده من باید هدایت بخواد صدام کنه تا هدایتش کنم..
مثل شما که مقصد ومقصودتون تورسیدن به خواسته هاتون تنها خدا بود بعد چیزهای دیگه دنیایی…
الان سالهاست که شما به خواسته هاتون رسیدید والگو شدید و به عزیزانتون از روی عشق گفته بودید بیاین تواین مسیر،به شاگردانتون و…
اما چه کسانی از خانواده ودوست وفامیل به شما ملحق شدن؟!!! تنها کسانیکه خودشون خواستن نه شما، چون مسیر زندگی شما وهرکس دیگه فرق میکنه،هرکسی باید یه تجربه هایی رو از سر بگذرونه تا به خود واقعی وخدای خودش برسه…
کاش همه ی ما واقعا به این یقین برسیم که ما نمی تونیم برسرنوشت وزندگی کسی تاثیر بذاریم چه خوب وچه بد، وهرکسی خودش مسئول زندگی خودش هست..
و نیازی به تنبیه برای کسیکه شکست خورده مسیر رو اشتباه رفته با قضاوت وسرزنش نیست …
ونیازی به تشویق وتعریف وتمجید وتایید برای کسی که موفق شده ومسیر خودش رو باهزارن سعی وخطا ساخته نیست…
گاهی پدر ومادرها وخواهر برادرها از روی دلسوزی میان دخالتهایی میکنن وتومسیر رشد عزیزانشون قرار میگیرند هم خودشون اذییت میشن وهم طرف مقابلو آزار میدن…
اگر هرکسی نگاه کنه به زندگی ومسیر خودش، وباور کنه وبه این یقین برسه که به اندازه تک تک آدمهای روی زمین راه وروش برای رسیدن به خداوند وخودشناسی و خواسته ها هست دیگه نمیان تومسیر تقدیر وخواسته و هدف کسی قرار بگیرن…
الگوی مناسب داشتن خیلی می تونه به آدم تو مسیر رسیدن به خواسته هاش کمک کنه…
شماکسی بودید که تا قانون رو فهمیدید بی تامل رفتید سراغش که توزندگیتون هدایت بشید….
قوی بودید نترسیدید،کم نیاوردید، وا ندادید ونا امید نشدیدکه الان در این مکان وشرایط هستید…
کاش همه ی ما انقدر قوی بشیم که بتونیم باورهای پوچ ونااگاهی هامون رو بریزیم دور ونه از گذشتگان ومسیرهای نادرستشون بلکه از کسیکه مثل شما با توحیدی بودن به خواسته هاش رسیده وزندگی که دوست داشته رو درست کرده،ماهم باتوکل وامید به مسیر مشخصمون ادامه بدیم بدون ترس،بدون نگرانی وهربار بگیم این نیز میگذرد وتوهم بگذر از ناخوشی هایی که پایدار نخواهند بود تاوقتیکه توفرکانس مثبت وعالی وهدفمند باشیم…
انوقته که دیگه منتظر تایید و تصویب دیگران نمی مونیم انوقته که دیگه مثل جاهلا دخیل نمی بندیم که کسی دیگه نیرویی غیر خداوند هدایتمون کنه…
خیلی دوستتون دارم،خدایی شما ومریم بانو جزء معدود کسانی در این دنیا هستید که به ترسها قضاوتها سرزنش ها بهاء ندادید به جسارتها وشجاعتهای خودتون بهاء دادید تا به اونچه که میخواین از طریق درست وخداپسندانه اش برسید که هم خدا ازتون راضی باشه هم خودتون😍💗💗💗💗
وهم اونهایی که تومسیرتون هستند.
خداوند به شجاعان پاداش میدهد😍😍💗
شجاعانیکه تنها برخداتوکل میکنند وتنها براو امید می بندند وحرکت میکنند
انشالله همگی مادر پناه امن خداوند شادو موفق و سلامت و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم😘😘
سلام به استاد عزیزم ومریم جان وهمه دوستان بهشت عباسمنش
دیروز رفته بودم جایی که چندتا خانم باردار پشت سر من نشسته بودند
همینطور که این عزیزان داشتند باهم صحبت میکردند متوجه یه موضوع جالب میون گفتگوهاشون شدم
قضیه این بود که یکی از اون خانم ها دوقلو باردار بود و در عکس سونویی که داشت به بقیه نشون میداد
بغل دستیش یهو گفت مگه دوتا کیسه آب تو شکمت هست
واون خانم گفت بله
به تعداد هرقل یه کیسه اب هم وجود داره
اون خانم والبته من که ناخوداگاه صحبتهای اونا رو میشنیدم خیلی تعجب کردیم
همونجا یهو قانون وصحبتهای استاد اومد توذهنم که:
هرکدوم از ما تویه دنیای جداگانه زتدگی میکنیم فارغ از اینکه خانوادمون چه جوری فکر میکنن اگه ما تغییر کنیم دنیای ما هم تغییر میکنه و این از عدالت محض خداونده که ماخالق شرایط زندگیمونیم فارغ از آدمای دور وبرمون
و فکر نکنیم خوشبختی یا بدبختی ما گره خورده به بقیه
انقدر برام این جالب بود که همینطور قربون صدقه خدا میرفتم که
خدایا عدالت تا این حد
دو بچه دوقلو در یه شکم درشرایط مساوی وارد وجود یه مادر میشن ولی در دو کیسه مجزا نگهداری میشن
یعنی خدایا میخوای بگی از لحظه تشکیل شدنمون دنیای هرکدوممون باهم فرق داره و ربطی نداره که حتی دوقلو باشیم
دودنیای متفاوت در یک شکم
میخوای بگی شاید یکیشون به هردلیلی نتونه خودشو وفق بده با دنیای جدیدش ولی اون یکی که میتونه باید زنده بمونه
میخوای بگی خشک وتر باهم نمیسوزن و هرکی میتونه به تنهایی زندگیشو رقم بزنه
الله اکبر به بزرگیت به عظمتت به مدیریتت به قانونمندی جهانت که در همه جا رعایت میسه وبقول استاد که میگن خداوند تو قران میفرماید
در سنت و راه و روش من هیچ تغییری نیست
اینجا هم رعایت شده
دیروز تو اون مکان یکم کارا طول کشید و معطل شدم ولی همش میگفتم حتما خیره
و وقتی دقیقا تو اخرین دقایقی که اونجا بودم این مطلبو شنیدم
گفتم اگه چندساعت دیگه هم معطل میشدم می ارزید به فهمیدن این موضوع
نمیدونم ولی برا من فهمیدن این موضوع خیلی جالب و شگفت انگیز بود
انقدر خوشحال بودم از فهمیدنش و ربطش با عدالت خداوند و صحبتهای استاد که تا اومدم تو ماشین باشوق برا همسرم گفتم وامروز به خواهرم
البته که اونا شگفت زده نشدن ولی من هنوز دارم بهش فکر میکنم و تو دلم ذوق میکنم برای وجود چنین خدایی
استاد شما استاد پیداکردن نمودهای عینیه قانون تو زندگی روزمره هستید
ومنم از اینکه به عنوان شاگرد شما تونستم به محض شنیدن این حرف ربطش بدم به قانونمندی جهان و عدالت خداوند خیلی خوشحالم
خیلی برام شیرین و گوارا بود درک این موضوع واین یه فکت قوی و محکم بود برا ذهنم که دنیای هرکدوم ازما باهم متفاوته و من تنها میتونم زندگی خودمو خلق کنم .
درسهای این فایل زیاده ….اما من برداشت خودم از این فایل نیم ساعته رو مینویسم …..
اولین درسی که برام داشت همون اول فایل بود که استاد گفت : زمانی که فهمیدم تمام اتفاقات زندگیم رو خودم با افکارم و ذهنم رقم میزنم دست ب کار شدم ….
یکی از ویژگیهای شگفت انگیز انسان بودن قدرت تغییر یک وضعیت منفی ب مثبت است …
همه چیز از ذهن شروع میشه …..
ما یک گیاه نیستیم که طبق برنامه از پیش تعیین شده در وجودش ب زندگی مون ادامه بدیم ما قدرت تغییر کردن داریم …
یک گیاه هرگز نگران نیست چون قدرت تفکر نداره …یک گیاه قدرت تفکر نداره تا روزش رو خراب کنه و غرق در احساسات منفی باشه …
اما خداوند این توانایی رو ب انسانها داده تا با فکرشون هر طوری که دوست دارند زندگیشون رو بسازند بدون توجه کردن ب دیگران …اما این خود نیاز ب کنترل ذهن داره …
انسانها میتوانند حتی روزشون رو انطور که دوست دارند بگذرونن و حتی از پیش تنظیم کنن …
فروششون رو تنظیم کنن …
با کسانی که دوست دارند در طول روز ملاقات کنن روبرو بشند
اب و هوایی که دلشون میخواد تجربه اش کنن رو تجربه کنن …
غذایی که دلشون میخواد رو تهیه کنن
حتی مبلغی که دوست دارند از کسب و کارشون دریافت کنن رو از پیش مشخص کنن …
اما همه اینا زمانی محقق میشود که شما با قوانین جهان اشنا بشین اینا چیزی نیست که کسی داد بزنه و ادعا کنه من چنین توانایی دارم ( این قانون با مغرور بودن هرگز جواب نخواهد داد همواره باید تسلیم خداوند بود ) ….اینا قدرتیه که خداوند ب همه ما انسانها داده و در واقع نیروی پنهان درونی ماست
خداوند قدرتی ب ما داده تا مثل خودش خالق باشیم اما در محدوده ایی که قوانین طبیعت ب ما اجازه میده …
ادمی میتواند بدون توجه کردن ب بقیه ادما انطور که میخواهد شرایط را ب نفع خود تغییر دهد ب شرط انکه تحت تاثیر ورودیها منفی دیگران و شرایط حاکم بر جهان بیرونی قرار نگیرد ( البته که تمرین میخواد )
زمانی که همه میگویند غیر ممکنه اما او ممکن میکند …تمام کسانی که موفق شدند قبلش نمیدونستن که قراره چطوری و از چه راهی موفق بشن….اما قدم برداشتن ….اولین قدم در ذهنشان بود همان بزرگ اندیشیدن بود ….که این نیز خود شهامت میطلبد…
مقطعی که همه دارند شکایت و ناله میکنن او داره در کشتی کروز لذت دنیا را میبرد این همان قدرت واقعیه که درون من و توست اما کسانی میتوانند از این قدرت ب نفع خود استفاده نمایند که پایه های ان را قبلا بنا کرده باشند ….برای رسیدن ب ان تلاش کرده باشد ….
این همان تواناییست که خداوند ب تک تک ما انسانها داده است ..ادمی قدرت درون خویش را فراموش کرده است …
اما اکثر افراد نمیتوانن از این قدرت ب نفع خودشون استفاده نمایند زیرا انها یاد گرفته اند پیرو باشند …انها تنها چیزی که در زندگی اموخته اند تقلید کورکورانه از همدیگه ست …
انها فکر نمیکنن که قدرت تغییر شرایط خویش را دارند اگر هم فکر کنن اما انها شهامت بیرون امدن از منطقه امن خود را ندارند انها راویان خوبی هستن انها دانش مندند اما در عمل کردن ب گفته های خود فقیرند
استاد عباس منش زمانی که داشت این مطالب رو ب ادما اموزش میداد خود هنوز هیچ نتیجه مالی چشمگیری که در زندگیش گرفته باشد در کارنامه نداشت اما چنان با انگیزه و انرژی بالا برای بقیه باور سازی میکرد که همه باور میکردند
ب این میگن قدرت توانایی تغییر دادن شرایط ب این میگن ایمان واقعی ….
ب این میگن توکل – ب این میگن اعتماد کردن ب خداوند …. بیایی از چیزی درس بدی که خود هنوز بدستش نیاوردی اما درونت فریاد میزنه که راهت درسته
این همان پرورش شهود هست – این همان ندای درون هست – شهود یکی از تواناییهای بشر هست که خداوند ب انسان داده برای ارتباط بر قرار کردن با او ….اما فعال کردن این گزینه نیاز ب تمرین و مهارت داره
همانطوری که گفتیم یکی از ویژگیهای شگفت انگیز انسان بودن قدرت تغییر یک وضعیت منفی ب مثبت است
اما اگر میخواید موفق بشین باید بتوانین بر نگرانیهاتون غلبه کنین …احساس بدبختی کردن بدبختی بیشتری بهمراه میاره ….مثل بقیه ادما نباشین نگاه تون رو از روی بقیه بردارین ….
باید راهی برای شاد بودن بیابید …یکبار برای همیشه ب سیم اخر بزنین …( ب خودتون بگین من میخوام برای همیشه تا اخر عمرم شاد زندگی کنم و متعهد باشین ب گفته تون ) نگران نبودن رو تمرین کنین ….بذار با بقیه ادما متفاوت باشی …بذار بقیه بهت بگن تو خل شدی …تو دیوانه شدی …
نباید خودتون رو از پیش بازنده بدونین …..
نباید مغلوب زندگی شوید …
نباید تسلیم شوید …
نباید خودتون رو تسلیم سرنوشت از پیش تعیین شده نمایید …
این یک توهمی بیش نیست …
بلند شو استارت بزن مثل استاد عباس منش ….تو میتونی ….
منتظر کسی نباش که دستت رو بگیره و بلندت کنه مطمئن باش وقتی تو ایمانت ب خداوند قوی باشه …وقتی تو قدم اول رو بر میداری …وقتی ذهنت رو از روی نگرانیهای حال حاضر زندگیت بر میداری راهها یکی پس از دیگری باز میشه و معجزات در زندگی تو نیز رقم خواهد خورد ….
دستان خداوند بی نهایتن و از راههایی وارد زندگیت میشن که خودت حیران میمونی
بازی هنوز تموم نشده ….
تو هم میتونی مثل بقیه یه روزی برنده شوی ….
فقط باید بخوای …
اما اگر نگران باشی و بترسی… ترس و اضطراب میتونه در نیروی اراده و تصمیم گیری ایجاد خلل کنه ….
جهانی که در ان زندگی میکنیم بی نهایت سخاوتمنده در تمام زمینه ها از ثروت گرفته تا ادمهای مهربان ..بی نهایت بخشنده ست …بیش از نیاز تمام ادمای روی زمین ثروت و فراونی داره فقط کافیه اراده کنی و متعهد باشی برای رسیدن ب چیزی که میخوای …
حرکت کنی ….تلاش کنی …پشتکار داشته باشی و داشتن نظم رو سر لوحه کارت قرار بدی زیرا اولین قانون بهشت نظم هست
اگر میخوای در جهانی که ارزوی زیستن در انرا داری در کارت نظم داشته باش ….
خداروشکر چه خوب موقعی هدایت شدم به این فایل و این گفته ها را شنیدم.
من الان دارم از کاری که خیلی هم درآمد و موقعیت خوبی داره استعفا میدم که برم دنبال علاقه ام که در ابتدا درآمد فعلیم را نداره ولی مطمئن هستم در آینده بسیار درآمد بالایی از این راه کسب میکنم و حتی لذت میبرم از کارم و چه قدر اعتماد به نفسم با دنبال کردن کاری که دوستش دارم بیشتر میشه.
ولی الان افرادی هستند که البته خداروشکر خیلی کم هستند، و میگن اشتباه میکنی اینجا کارت خوبه موقعیتت خوبه و…
من برام اهمیت نداره ولی فکرم و مشغول میکرد و ذهنم نجوا میکرد و من ساکتش میکردم
و شیندن این صحبت ها چه قدر ایمانم را به راهم قوی تر کرد و چه قدر بهم قدرت عمل کردن و ادامه دادن میده.
بنام خدایی که هرلحظه با من است دردرون من است ،ومرا در هرلحظه به سمت خواسته هایم هدایت میکند ،بنام او که هر چه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم به مریم مهربانم ودوستان بهشتی ام
سلام جان جانانم
رب من چه لذتی داره که روزم را با سلام به تو شروع میکنم لبخندت را حس میکنم
تو را شکر وسپاس بخاطر یه روز شگفت انگیز دیگه
تورا شکر وسپاس که هر لحظه به من فرصت تعقل واندیشیدن می دهی
تورا شکر وسپاس که حضورت را در زندگی ام حس میکنم من عاشقتم خدا جونم
تورا شکر وسپاس که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
تورا شکر وسپاس بخاطر انگشتان سالمم که به خواست واراده تو بر روی حروف حرکت میکنند
خداجونم چه حس خوبی است تو را داشتن وبه تو توکل کردن شکرت …شکرت…شکرت
آن زمان که تازه با قانون آشنا شدم
که میتونم با افکاروباورهام زندگی خودم را خلق کنم وخداوند همواره ما را هدایت میکند ودرهای رحمت خداوند از جاییکه فکرش نمی کنیم باز میشود
ایده ای الهام شد که موفق شدم زمینی با هزینه کم بصورت کاملا معجزه آسا بخرم وپول خرید این زمین معجزه آسا جور شد واین اتفاق سبب شد باورم قویتر شود که خداوند پاسخ می دهد به شکلی که باورمون نمیشه در مدت زمانی، قیمت زمین چندین برابر شد وزمانی تصمیم به فروش زمین گرفتند که هدف ایشان کاملا مشخص شد آن زمین را فروختند واز پول آن برای راه اندازی کسب وکار شخصی خود استفاده کردند که آن پول از هیچ بوجود آمده واقعا معجزه بود وبراساس قانون وجود آمد
وقتی ما اراده کنیم خداوند دستانش را میاره واتفاقات آنطوری که ما میخواهیم رقم میخورد ودر کل ایمانمان قوی تر میشه که اتفاقات میتونه رخ بدهد که وقتی من تغییر میکنم درهای رحمت خداوند باز میشه وبیشتر وبیشتر میشود
وقتی ما حرکت میکنیم وشجاعت حرکت کردن در مسیر را پیدا می کنیم درها باز میشود تمام افراد موفق از هیچ وحتی از زیر صفر شروع کردند وبه موفقیت وثروت رسیدند
هیچ زمانی کسی نمی توانست رفتار نامناسبی با من داشته باشد
اگر کسی در زندگی من دخالت می کرد، به شدت با آنها برخورد می کردم و کسی کوچکترین تاثیری در زندگی من نداشت و من آدمی هستم که ایده دارم وباید ایده هام را اجرا کنم وبه همین دلیل از شریک ها جدا شدم وپیشرفت کاری استاد جان نیز از همان زمان بود
هرکسی با تمام وجود در این مسیر حرکت کند خداوند دلها را براش نرم میکند وقتی فرد تعهد داشته باشد وحرکت کند حتما درها باز میشه ،الهامات گفته میشه ،دلها براش نرم میشه وحتما کمکها میان ،وحتما اتفاقات خوب میافتد فقط کافی است که ایمان داشته باشیم وحرکت کنیم وشروع کنیم وناامید نشویم وایرادها را پیدا کنیم وراه رسیدن به اهداف را پیدا کنیم
توکل :
تعریف ساده وغیر ساده ندارد توکل یعنی ایمان داشته باشیم به خداوند در همه زمینه ها که کمکمون میکند ،هدایتمون میکند ،توکلمون فقط باید به خداوند باشد وامید داشته باشیم ،توکل با امید می آید کسی که توکل داشته باشد امید دارد وکسی که امید داشته باشد کارها براش انجام میشه ولی وقتی از لطف خداوند ناامید باشیم خیلی زود کم میاریم
وقتی امید داریم قدرت خداوند را باور میکنیم وما باور داریم که خداوند همواره ما را هدایت میکند وقتی به یاد بیاریم هدایت های خداوند در طول زندگیمون را ایمان ما قوی تر میشود وبیشتر توکل میکنیم فقط باید مسیر فکریمون را درست کنیم ودر مدار دریافت الهامات قرار بگیریم
قانون تکامل در واقع تمام جهان با قانون تکامل کار میکند ویکی از پایه ترین قوانین جهان است
تکامل در بحث موفقیت وکسب وکار به فرض اینکه بخواهیم یک خانه با چوب درست کنیم وتا حالا اصلا کار نجاری انجام ندادیم حتی یه جعبه درست نکردیم والان بخواهیم خانه درست کنیم طبق قانون تکامل شکست خواهیم خورد وبلا سرمون میاد،ضرر میکنیم و… چون تکاملمان را طی نکردیم ،برای اینکه تکاملمان را طی کنیم لازم نیست 50 سال صبر کنیم ،لازم هست که زود شروع کنم به تجربه کردن کار کردن با چوب در ابتدا یک جعبه درست کنم میخ زدن را یادبگیرم پیچ کردن را یادبگیرم ،ابزارها را یاد بگیرم ،بتونم در یک روز ده فایل آموزشی نگاه کنم در مورد اینکه چه جوری جعبه درست کنم ،…….بعد فردا دوباره ویدئو ها را ببینم وبصورت واقعی در کار پیاده کنم بعد میز،بعد صندلی ،قفس برا مرغ وخروسها …… که در نهایت در طول سه ماه به شرطی که هرروز این کارها را انجام بدهم ویک پله برم بالا وبالاتر ودر ابتدا از چیزهای خیلی ساده شروع کنم وبعد یواش یواش برسم به کارهای پیچیده تر ،میتونم در سه ماه واقعا یه خونه کامل با چوب بسازم زمان را میتوان با تجربه کردن کوتاه کرد ولی اگر هیچ اقدامی نکنم وقدمی برندارم 500 سال هم بگذره من تکاملم را طی نکردم یعنی تکامل به زمان ربط ندارد به تعداد تجربه ها واز کم کم شروع کردن ودرسها را گرفتن وآرام آرام رفتن هست مثلا در کسب وکار کسی که تا حالا یکی کارمند هم نداشته که براش کار کند یکدفعه یک دفتری را بزند و 50 نفر را استخدام کند تا براش کار کنند صددر صد شکست خواهد خورد چون بلد نیست ، در مورد ورزش هم همین طریق که اگر من صبور باشم نتایج رخ می دهد
من باید همیشه ورودی مالی داشته باشم ودر کنار آن روی خودم کار کنم که آن ورودی مالی میتواند در کار خودمون باشد به شرط اینکه متعهد باشم
در بحث مالی خیلی موضوعات در ذهن ما باید اصلاح شود
تا پیشرفت کنیم یعنی باید شخصیتمون تغییر کند تا نتایج تغییر کند
کنجکاوی ودنبال الگوهای تکرار شونده گشتن به درک قوانین به ماکمک میکند استاد در قرآن دنبال الگوی تکرار شونده میگشتند به همین دلیل سرچ ریشه ای کلمات در قرآن به ایشان در درک قوانین خیلی کمک کردکه مثلا حزن در قرآن به چه شکل آمده یا رب ،اعراض،..
وقتی الگوها را پیدا کنیم مثل قوانین طبیعت که با الگوها خودش رانشان میدهد که وقتی ما الگوهای تکرار شونده را پیدا کنیم متوجه میشویم که این قانونش هست وقتی یک چیزی تکرار میشود مثل افتادن اشیاء از دستمان در مکانها وزمانهای متفاوت که وقتی ده بار تکرار شود ما متوجه قانون جاذبه میشویم
نگاه ما به دنیا اینجوری باشد که دنیا قانون دارد وقانون هم از طریق الگوهای تکرار شونده میتونیم درک کنیم فقط ممکن است اطلاعات ما در مورد یک موضوع کافی نباشد مثلا وقتی من در رابطه ام با یک نفر تجربه ای دارم شاید متوجه نشم ولی در طول زندگی که این اتفاق در مورد بقیه افراد تکرار میشه ،فکر میکنم که رفتار من چگونه بوده ،چه باورهایی داشتم، چه عاملی مشترک بوده بعد یواش یواش متوجه میشم که اگر من فلان رفتار را با آدمها داشته باشم یا فلان باور ویا فلان فکر نتیجه آن میشه یه رابطه ای که به مشکل بر میخوره بعد میرسم به یک قانون ،یک الگو ،که وقتی دنبال این الگو باشیم ودر جاهای مختلف ببینیم کم کم آن قانون را بهتر درک میکنیم
در مورد قرآن اولین چیزی که کمک میکند ترجمه هایی را مطالعه کنیم که مترجمین آن کلماتی که برداشت خودشان هست داخل پرانتز گذاشته واز چندین نرم افزاربرای ترجمه استفاده کنیم وکلماتی که در پرانتز هست نخوانیم بعد کم کم به ترجمه های درست آیه ها پی میبریم که متوجه شویم خدا چی گفته است ودر مورد روزه هم خود قرآن توضیح داده که برای اینکه تقوا وکنترل ذهن داشته باشیم
خدایا شکرت….شکرت…شکرت
سپاسگزارم….عاشقتونم…
در پناه رب العالمین همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
هرکسی با تمام وجود در این مسیر حرکت کند خداوند دلها را براش نرم میکند وقتی فرد تعهد داشته باشد وحرکت کند حتما درها باز میشه ،الهامات گفته میشه ،دلها براش نرم میشه وحتما کمکها میان ،وحتما اتفاقات خوب میافتد فقط کافی است که ایمان داشته باشیم وحرکت کنیم وشروع کنیم وناامید نشویم وایرادها را پیدا کنیم وراه رسیدن به اهداف را پیدا کنیم
و
کنجکاوی ودنبال الگوهای تکرار شونده گشتن به درک قوانین به ماکمک میکند استاد در قرآن دنبال الگوی تکرار شونده میگشتند به همین دلیل سرچ ریشه ای کلمات در قرآن به ایشان در درک قوانین خیلی کمک کردکه مثلا حزن در قرآن به چه شکل آمده یا رب ،اعراض
زکیه جان چی بگم من وقتی از کنترل ذهنت در مورد داداشت گفتی واینکه تلاش کردی تمرکزت را بگذارید روی ویژگی های خوب ایشون کلی تحسینت کردم وکیف کردم از کامنتت چقدر لذت بردم از ردپای زیبایی که برام نوشتی
من از شما دوست خوبم سپاسگزارم که این حال خوب واین احساس قشنگ را با من به اشتراک گذاشتید
ودرست گفتید بصورت کاملا ساده وطبیعی وقتی با خواسته مون هماهنگ شویم هدایت میشیم به سمتش
روی چون ماهت رو می بوسم وازت ممنونم
در پناه رب العالمین موفقیت روز افزونت را برات آرزو میکنم
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نکات ارزشمند این فایل:
۱.وقتی که جریان هدایت رو باور میکنی درها برات باز میشه و بصورت معجزه واری به خواسته هات میرسی
یادآوری این نکته چقدر برای من ارزشمنده چون این روزها در حال نوشتن و توجه کردن به خواسته های امسالم هستم خواسته هایی که الان اصلا ایده ای برای بعضی هاشون ندارم و نمیدونم قراره چطوری بهشون برسم فقط میدونم که وظیفه ی من تسلیم بودن وسرسپردن به جریان هدایته جریانی که تونسته به خیلی از آدم ها کمک کنه به این خواسته های من برسن و الن این خواسته ها رو دارن .پس تنها کار من کنترل ذهنم با داشتن احساس خوبه و کمتر کردن مقاومت هاست و به میزانی که این رو درست انجام بدم به همون میزان هم خواسته هام وارد زندگیم میشن .
استاد جان من هم از وقتی خواسته هام رو نوشتم و فایل تمرکز بر نکات مثبت ۴ رو بارها گوش دادم که در مورد فروشگاههای والت مارت سم والتونه و توی کپشنش نوشته شده:
که وقتی ی ایده ی ساده ای به ذهنت میرسه که اون ایده با باورهای درونی تو همخوانی داره و تو اون ایده رو جدی میگیری و با شور و شوق انجامش میدی اون وقت همون اتفاقی برای تو می افته که برای سم والتون افتاده
وقتی که به دور برت نگاه میکنی و بررسی میکنی که چه مساله ای وجود داره که تو میتونی حلش کنی و ازش ثرت بسازی
منم به ی ایده ای هدایت شدم و درها برام باز شده برای بهتر انجام دادن اون ایده و به سایت هایی هدایت شدم که اون چیزی که مد نظر من هست رو دارن ارایه میدن و دارم قدم هام رو به صورت تکاملی برای اجرایی کردن اون ایده بر میدارم و چون احساس خوبی دارم میدونم که دارم کار درستی رو انجام میدم و دارم با شور و شوق و البته تکاملی انجامش میدم که ان شا الله ازش ثروت هم بسازم
البته این ایده با شرایط الان من قابل انجامه و فقط بقول شما نیاز داره که بند کفش هام رو سفت کنم و ایمانم رو نشون بدم
و این همون اصلیه که شما بارها روش تاکید کردین که وقتی شما رو باورهاتون کار میکنی ایده هایی بهت گفته میشه که یا قبلا گفته نمیشده و یا جدی گرفته نشده ایده هایی که با همون کار و همون شرایط قابل انجامه
ی نکته ی که برا من جالب بود این بود که شما توی اون سنتون هم که رفته بودین بندرعباس باز هم بدنبال تحقیق بودین برای انجام دادن کارهاتون و حتی برای خرید اون زمین هم میگین رفتین کلی تحقیق کردین و شرایط رو سنجیدین یعنی سمت خودتون رو انجام دادین و چگونگی رو سپردین به خداوند و خداوند هم در زمان مناسب هدایتتون کرده به خرید اون زمین از طریق دستی از دستانش .و همین باز من رو یاد حرفهاتون انداخت که وقتی خودمون رو بسپاریم به جریان هدایت دستانی از راه میرسند و کارهای ما رو انجام میدن.یعنی خداوند از طریق دستانش کارها رو برامون انجام میده
استاد جان اونجایی که گفتین که نمیدونم چه اتفاقی افتاد که قانون عوض شد و قیمت اون زمین ها رفت بالا دو نکته بهم یادآوری شد اولا اینکه قوانین انسانی فقط ساخته دست بشر هستن و با توجه به شرایط عوض میشن و دوم اینکه تنها قوانین خداوند هستن که همیشه ثابت هستن و تغییر نمیکنن و نکته ی مهم این داستان قانون ها اینه که اگر ما با قوانین خداوند همگام بشیم میتونه جوری قوانین بشری تغییر کنه که همه چی به نفع ما رقم بخوره
نکته ی بعدی که استاد ذکر کردن در لابلای صحبت هاشون پرداختن بها برای هدفه .اینکه ما برای رسیدن به هدفمون باید از هر لحاظ بهاش رو بپردازیم چه پولی چه زمانی و حتی مکانی .این نیست که ما هدفی رو انتخاب کنیم و ی گوشه بشینیم و بگیم دیگه خودش اتفاق می افته دیگه !!!!
نکته ی دیگه اینه که استاد بارها گفتن به محض اینکه ما شروع میکنم به کار کردن روی ذهنمون نتایج تغییر میکنه و وقتی ی بار نتیجه میاد باوره قویتر میشه و وقتی باوره قویتر میشه ایمانه بیشتر میشه و وقتی ایمانه بیشتر میشه حرکته بیشتر میشه و وقتی حرکته بیشتر میشه نتیجه بیشتر میشه و وقتی نتیجه بیشتر میشه باز هم ایمانه قویتر میشه و این سیکله هی ادامه پیدا میکنه
موضوع بعدی درس گرفتن از اتفاقات به ظاهر بد زندگیمونه که از بازخوردهاشون بهتر بتونیم خواسته هامون رو بشناسیم و به سمتشون حرکت کنیم
و اینکه برای شروع کسب و کارمون باید فقط روی خدا و حمایت و کمک اون حساب کنیم در غیر این صورت با تکیه کردن روی انسان های دیگه و قدرت دادن به اونها دچار شرک میشیم و نتیجه این شرک هم تو گوشی خوردنه اونم بدجوری
استاد عزیز شما همیشه از خوبی دیگران صحبت میکنین و توجهتون روی نکات مثبت آدم های اطرافتونه مثل الان که دارین کلی از خوبی های خانواده همسر قبلیتون صحبت میکنین.حتی یادمه توی فابل هاتون در مورد همسرتون هم همین جوریه و ما اصلا ندیدیم که شما ی نکته ی منفی رو در مورد ایشون گفته باشین و همین خودش ی درس بزرگه برای من که سعی کنم همش راجع به خوبی های دیگران صحبت کنم تا خوبی های بیشتری رو خودم جذب کنم
و موضوع دیگه در مورد اجرا کردن ایده ها من قبل از آشنایی با شما استاد خیلی اجازه میدادم دیگران توی زندگیم دخالت کنن و خیلی ضربه خوردم از این دخالت ها اما خدا رو شکر بعد از آشنایی با شما توی این زمینه خیلی بهتر شدم و لی باز هم باید روش کار کنم که ریشه بر میگرده به همون عزت نفس که باید هی روش کار بشه
و نکته ی خیلی خیلی مهم و طلایی آخر فایل که اصل همه ی دوره های شماست اینه که :
همیشه به دنبال اصل باشیم نه فرع و تنها در این صورته که نتایج عظیم و پایدار میشن
سلام لطف میکنید راهنمایی کنید…………. منم نظر دیگران برام خیلی مهمه و دارم سعی میکنم کنترلش کنم میتونم بگم دائما در حال راضی نگه داشتن دیگران به قیمت آسیب ب خودم هستم و این حتی به دیدگاهم نسبت به شوهرم هم تامیم داده شده ی جوری بنده خدا رو نگه میدارم که دیگران بگن چه شوهری داره………اما ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام به فاطمه جان عزیز.چه فامیلی قشنگی هم داری .عزیزم داستان ملانصرالدین و الاغش رو که حتما شنیدی که به خاطر حرف مردم چکار میکرد. منم یا شاید بگم خیلی از ماها این مساله راضی نگه داشتن دیگران رو داشتیم پس نگران این قضیه نباش فقط کاری که باید بکنی اینه که خودت رو در الویت قرار بده هر کاری میکنی سعی کن به خودت بیشتر بها بدی و برای خودت بیشتر ارزش قائل باش توی همه چیز حتی کشیدن بشقاب غذا .و بعد هم بقول استاد فکر کن توی ی جزیره تک و تنها هستی و کسی نیست ببین اون کاری رو که میخوای انجام بدی چیه همون رو انجام بده انگار که کسی وجو نداره دور و برت آنوقت اقدام کردن برات راحت تر میشه .کم کم که اینکار رو بکنی دیگه عادت میکنی خودت رو ببینی و رضایت خودت و نظر دیگران برات کمرنگ تر میشه .موفق باشی عزیزم
خداست آنکه آسمانها را بدون ستونهایى که آن را ببینید برافراشت، سپس بر عرش (مقام فرمانروایى) برآمد وخورشید وماه را که هر کدام تا زمان معینى حرکت دارند، تسخیر نمود. او کار (هستى) را تدبیر مىکند، آیات خود را به روشنى بیان مىکند تا شاید به لقاى پروردگارتان یقین حاصل کنید.
================================
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته جانم و دوستای نازنینم
الهی که حالتون عالی باشه و هر روز تون پربارتر و زیباتر از دیروز باشه
گام 21
خدا رو بسیار سپاسگزارم که همگام با پروژه مهاجرت به مدار بالاتر در گامها حضور مستمر داشتم و انشاءالله تا آخر پروژه رو ادامه بدم
خدا رو شکر اینقدر همزمانیها این چند وقته داره برام رخ میده که دیگه خیلی تعجب نمی کنم ولی خیلی سپاسگزاری می کنم
دیشب بود که با بچه ها تماس اسکایپ داشتیم و نوه ام علیرضا جان گفت دلم برای روزه گرفتن تنگ شده میخوام دو سه روز روزه بگیرم، و بعد راجع به قانون سلامتی و اینکه بهتره تیکه تیکه چیز نخوریم صحبت کردیم و تو این فایل استاد هم درباره روزه و هم درباره قانون سلامتی صحبت کرد
و یه مورد خوشایند دیگه هم این بود که تو این فایل درباره توکل صحبت شد و ظهر که همسرم تی وی رو روشن کرد و هدفون تو گوشش بود و داشت اخبار نگاه میکرد من یه لحظه صفحه تی وی رو نگاه کردم صداشو که نمی شنیدم دیدم زیر نویسش گفته هایی از آقای خامنه ای رو میاره ، یکیش این بود:
توکل حقیقی به پروردگار هر امر محالی را ممکن می کند
و یکی دیگه اش:
بفرموده کلام الله مجید هر کس بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
خیلی حس قشنگی بمن دست داد
وقتی که به گذشته خودم نگاه می کنم می بینم که خیلی از ویژگیهایی که استاد داشته رو من هم داشتم حتی قبل از اینکه با استاد و قوانین آشنا بشم مثلاً رفتارم طوری بود که خود بخود کسی بخودش اجازه نمیداد با من برخورد نامناسب داشته باشه، و من به روش خودم زندگی می کردم
یادمه زمانی بود که درآمد همسرم کفاف هزینه های زندگیمونو نمیداد که 5 فرزند داشتیم و مادر شوهرم هم با ما بود، خدا رو شکر که خونه داشتیم و قرار شد یه طبقه شو که دوتا اتاق و یه آشپزخونه بود به خواهر کوچیکه ام که یکسال بود ازدوج کرده بود اجاره بدیم و قیمتشو هم سه هزار و پونصد تومن گفته بودیم. پدرم بمن گفت این مبلغ بنظرم زیاده یه مقدار کمترش کنید من به پدر گفتم اگه درآمدمون کافی بود اصلاً اجاره نمیدادیم و این مبلغ حداقل پولیه که هزینه هامونو پوشش بده شایدم هنوز کم باشه و پدر هم گفت منطقی بنظر میاد، و همون مبلغو از خواهرم گرفتیم
من به این جمله کاملاً باور داشتم که با خدا باش و پادشاهی کن و خیلی جاها خدا اینو بمن ثابت کرد
همسرم کارمند معمولی بانک بود و یه زندگی ساده کارمندی داشتیم در حدی که یه مبل نداشتیم ولی نه من و نه همسرم اهل گله و شکایت نبودیم ناسپاس نبودیم و خدا درها رو از جایی که فکرشم نمی کردیم برای ما باز کرد به همسرم مأموریت کاری بعنوان معاون شعبه خارجی بانک در قطر داده شد و ما رفتیم قطر و دوسال بعد رییس شعبه شد وضعیت ما بکلی زیر و رو شد، اینقدر خدا پول و ثروت تو زندگیمون جاری کرد که دیگه ما برای خریدن چیزی حساب کتاب نمی کردیم و منتظر آخر برج نبودیم تا حقوق همسرم واریز بشه هروقت دلمون میخواست مهمونی میدادیم و کلی مهمونی دعوت می شدیم و ارتباطمون بیشتر با آدمای با کلاس و سطح بالا و ثروتمند بود از جمله سفیر ایران در قطر و بقیه اعضای سفارت و بعضی تاجرهای موفق و ثروتمند ایرانی مقیم در قطر و چند نفر که نماینده مجلس بودند
یادش بخیر آقای خاتمی رییس جمهور بود و اومد قطر و ما کل خانواده رفتیم سفارت و یادمه من با آقای خاتمی سلام علیک و احوالپرسی و چاق سلامتی کردم سمیه هم باهاش صحبت کرد بقیه بچه ها یادم نیست که صحبت کردن یا نه
در 9 سالی که در قطر زندگی می کردیم سه سفیر عوض شد و من با هر سه خانمهای سفیر دوست بودم، خودشون از من دعوت می کردند که با هم بریم خرید یا جای دیگه یادمه یه روز با خانم سخایی همسر سفیر رفتیم بازار و من اونروز هزار ریال قطری فقط پارچه خریدم یعنی یه چیزی حدود بیست میلیون تومن
و خیلی جاها هم وارد ترسهام شدم و حرکت کردم مثلاً وقتیکه 12-13 ساله بودم از تاریکی میترسیدم ولی شبها از پله های تاریک میرفتم پشت بام
یا سال دوم سوم متوسطه بودم و بمناسبت میلاد پیامبر اکرم قرار بود که سه نفر سه متن مختلف بخونن یکی فارسی یکی عربی و یکی انگلیسی، و من متن بزبان عربی رو خوندم
یا بعداً که یاسمن جان نوزاد دو سه ماهه بود و بجز اون هم چهار فرزند دیگه داشتم و من تمرین رانندگی کردم و گواهینامه گرفتم
یا بعد از 17 سال ترک تحصیل میخواستم سال آخر دبیرستانو بخونم و چون 17 سال گذشته بود دسترسی به پرونده دبیرستان سابقم به این راحتی نبود چند بار رفتم تا بالاخره پیداش کردم و سال آخر دبیرستانو خوندم و دیپلم گرفتم
یا همین سه سال پیش که دوچرخه سواری یاد گرفتم
یا سال گذشته و دو سال قبل از اون یه بار یه هفته و یه بار ده روز من تو خونه باغمون تو شهرستان تنها بودم
و من هم آدم پر هزینه ای نیستم..عه الان یادم اومد که دیروز بود داشتم به همسرم می گفتم من آدم پر هزینه ای نیستم، اینم یه همزمانی دیگه!
خدایا شکرت
و اکثر اوقات خوشبین بودم و امیدوار به رحمت خدا اصلاً نا امیدی از رحمت پروردگار رو گناه می دونستم
توکلم به خدا هم یه جاهایی بیشتر بوده یه جاهایی کمتر
امشب تو اسکایپ با سمیه جان صحبت می کردیم گفتم آدم وقتی قوانینو می دونه و البته عمل میکنه واقعاً چقدر همه چی قشنگتر میشه راحتتر میشه حال آدم بهتر میشه و کلاً زندگی خوش میگذره
و تعریف کردم براش که صبح میخواستم برم دوش بگیرم و از قبل بخودم گفتم که امروز آب دوش خیلی خوب و با دمای مناسب میاد، و کارها باید برای من راحت باشه، تو یکی از کامنتای قبلی گفته بودم که آب دوش حماممون با دمای یکسره مناسب نمیاد خودبخود گاهی سرد و گاهی گرم میشه، و چیزی که اتفاق افتاد این بود که امروز واقعاً دمای آب خوب موند، و من از شوق اینکه قوانین چقدر خوب و دقیق کار می کنه اشکم در اومده بود و همه اش سپاسگزاری میکردم، فقط یکبار سرد شد و اون هم خدا بمن الهام کرد که آب دوشو ببندم و بعد آروم باز کنم، و من این کارو کردم وخیلی عالی جواب داد
ورودی مالی نسبتاً مناسبی هم الان دارم که از طریق اجاره آپارتمان دوممون هست ولی غیر فعال هست یعنی براش کاری نمی کنم،دوست دارم به کاری هدایت بشم که مولد ثروت باشه و من براش فعالیت کنم ضمن اینکه مقدار کمی از وقتم رو بگیره تا من بتونم روی فایلها و دوره ها کار کنم و خودمو بهبود بدم، بقول همسرم انشالله صد ساله دوم!خخخ منظورش به سن من هست
حالا که صحبت به اینجا رسید میخوام به سبک حمید آقای حنیف عزیزم مطلب طنزی در مورد سن بگم، و بگم که آقا حمید جان منم بلتما!!:
امید به زندگی یعنی چی؟؟
همسایه ای دارم که 98 سالش هست و تنهاست
گاهی اوقات بهش سر میزنم
که اگه وسیله ای نیاز داشت براش بخرم
امروز که رفتم خونه اش
بهم گفت: خدا خیرت بده ننه
اگه تو بمیری من چکار کنم
امید به زندگی یعنی این
وای خدا چقدر خنده ام گرفت وقتی داشتم اینو تایپ میکردم
خدا رو شکر که به استاد و آموزه هاش هدایتمون کرد
خدا رو شکر برای یه گام دیگه
و یه کامنت دیگه
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید خوشبخت و ثروتمند باشید موفقیتهاتون روز افزون و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
اصلا انصاف نبود من انقدر ازین کامنت لذت ببرم و تحسین کنم و یاد بگیرم و بعد آخرش جوری بخندم که ننه م تو اتاق بغلی با خودش فکر کنه باز سعیده زده به سرش خنده ی انفجاریش راه افتاده :))))))ولی براتون پاسخ ننویسم!
عااااااشششقتونم،چقدر شما دلنشینید…
خوندن کامنت شما و این تجربه ی احساس عالی در آخرین ساعات شب،یک ستاره ی دنباله داری میشه که میخواد روز های آینده رو،روووشن و روووشن تر کنه…
از بس ذوق داشتم،سلامم نکردم …
سلام به روی ماهتون،الهی که حال دلتون عالی باشه و غرق احساس عمیق خوشبختی بی قیدوشرررط
منم عاااشقتونم بی قیدوشرط!
خدا…خدا…خدا….
خدا شمارو برای همه ی ما حفظ کنه(یاسِ من،همینی که هست،میخوای بخواه،نمیخوای هم باید بخوای:))))) ما جزو خواهر برادری دینی شما حساب میشیم:)))) )
راستی خوش به حال آقای خاتمی که با شما مادر نمونه وتوحیدی چاق سلامتی کرده!کاشکی تو دفتر خاطراتش نوشته باشه … والا به خدا:)
این تلگراف همراه با عشششق،با نوووور،با خنده های بی امااااان پیچیده شده در عشق و مودت قلبی ارسال شد.در بهترین زمان ومکان به دستتان برسد…
که به جز خواهرای بیولوژیکی فوق العاده م، خواهری مثل تو دارم. آخه تو چقدر خوش انرژی هستی دختر!!
و من خیلی خوشبختم که چنین مادری دارم (بازم چشمای قلبی)…عشق میکنم وقتی کامنتای مامانم رو میخونم و قند تو دلم آب میشه وقتی میبینم شما و دوستان دیگه انقدر بهشون محبت دارین…برای همین حاضرم مامانم رو یه کمی با شما تقسیم کنم (خخخخخ)
یادت رفته من قبل اینکه با خانواده ی قشنگ زمانی ها آشنا بشم،قبل اینکه مادر توحیدی خانواده،نور چشممون بشه،شما رفیق من بودی؟!میدونی هنوز طعم نقطه های آبی که بعد از شیفت هام ازت دریافت میکردم،زیر دندونمه،میدونی هنوز وقتی آهنگ حس عاشقی،حامد همایون روگوش میدم،یاد شما میفتم که اولین بار این آهنگ رو توی کامنتت برام نوشتی ومن رفتم دانلودش کردم …؟!
خلاصه که رفیق،بااا ماااا به ازین باش،که بااا خلق جهاااانی…
عاشششقتم و مررررسی که برای همه ی قشنگی هات،قلب روشنت رو میبوسم و دعا میکنم این تلگرافِ پر از عشق،در بهترین زمان ومکان به دستت برسد!
من عااااشششقتم بی قید و شررررط خیلی بیشتر خیلی بیشتر
من وقتی که داشتم کامنتمو می نوشتم خیلی حالم خوب بود و از یادآوری خاطرات حالم بهتر هم شد و خدا رو شکر چه بازخورد خوبی گرفتم
ممنونم که برام پاسخ نوشتی بینهایت خوشحال شدم
چقدر با یه ذره بیشتر کار کردن من خدای مهربونم از هر طرف داره بمن پاداش میده، من یه قدم برداشتم اون هزار برابر بمن جایزه داد و منو نوازش کرد، عاشقتم خدا جانم
چقدر شما قشنگ می نویسی آخه!
من مثل شما بلد نیستم جواب بدم ولی مطمئنم انرژی عشق ومحبتمو با همین کلمات ساده دریافت می کنی
انشالله منم بیشتر کامنت مینویسم و کامنت دوستامو می خونم و یاد میگیرم
راستی یادت نرفته که قراره با هم بریم آمریکا
همیشه تلگرافت در بهترین و بهترین مکان بدستم میرسه، از بس که خودت خوبی و خوش انرژی هستی
با تمام قلبم دوست دارم
دعا می کنم هرآنچه آرزو داری خیلی خیلی بالاتر و بیشر از از اون ها رو خداوند وهاب و رزاق بشما عطا کنه
و در بهترین زمان و موقعیت مناسب همدیگه رو ببنیم
بوس فراوون و قلب فراوون از روی تختم و زیر پتو در تهران برای شما دختر عزیزم درگرگان
خدا رو شکر که یاسی جان هم رضایت خودشو اعلام کرد(خخخخ)
سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی عزیز و گرانقدر.
الهی که حالتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و همیشه و هر لحظه در پناه رب العالمین باشید. خداوند به شما سلامتی و آرامش و شادکامی عطا کنه.
ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندی که نوشتین که پر از آگاهی بود. الحمدلله رب العالمین. واقعاً تجربیات تون خیلی تحسین برانگیز و ارزشمند بود. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
ممنونم که از من یاد کردین توی کامنتتون.
ولی دلیل اصلی که براتون کامنت گذاشتم اون نقل قول از اون بنده خدا بود. که از حرفشون دلگیر شدم. شما بسیار انسان عزیز و ارزشمندی هستید و حضورتون توی سایت برای همه ما ارزشمنده. اون بنده خدا هم واقعاً حقیقت وجودی شما رو نمیشناسه و نمیدونه شما پیش اعضای سایت چه جایگاه ارزشمند و چه اعتبار و احترامی دارید.
بقول حافظ شیرازی «با من راه نشین خیز و سوی میکده آی ؛ تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم».
من از صمیم قلبم برای شما آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت دارم. اساس قوانین الهی حاکم بر جهان بر اینه که خداوند به انسانهای هدفمند و مفید و ارزشمندی که به رشد و گسترش جهان کمک میکنن، فرصت و برکت بیشتری عطا میکنه. مخصوصاً اگه در راستای گسترش توحید باشه. الهی که خداوند به شما سلامتی و برکت و عمر طولانی و رزق بینهایت عطا کنه. سایه تون مستدام باشه.
عرض ادب و احترام و ارادت من رو پذیرا باشید.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
باعرض سلام وخسته نباشید خدمت آتشنشانِ ابراهیم نشان استاد امیری!به تقلید از استاد رضایی عزیزم:)
با درود بر ارواح پاک شهدای انقلاب،ضمن عرض تبریک دهه فجر و انقلابِ انفجار نور،از طرف نماینده ی سابق کادر درمان،به جامعه ی آتشنشان های توحیدی:
متشکرم!
متشکرم!
متشکرم!
این بیانیه صرفا جهت تشکر از شما ارسال میگردد که موشکافانه از دیدگاهی که ما بررسی اش نکردیم،به این موضوع مهم پرداختید و یک گوش مالی حسابی به پسربچه ی ناآگاهِ مثبت نود سالمون دادید،خداوند او راه به راست،منحرف کند،شاید هم بنده ی خدا چشمانش سوی کافی ندارد و نمیداند چه خانم زیبای جوان وتوحیدی و سرزنده ای از طرف خداوند،درحال خیررساندن به اوست،بهتر است اینگونه فکر کنیم تا وی را هم قضاوت نکنیم.
باسپاس مجدد از شما،وقتی کامنتتان را خواندم،از قلبم انرژی ای گذشت که باید برایتان پاسخ بنویسم و بعد قرآن با آیه ی89یونس مهر تایید بر ارسال این ابلاغیه زدند،پس مسئولیتش با مدیر کاروان است و به من مربوط نمی شود.
در پناه همان مدیر کاروانی میسپارمت که هرگز نمیمیرد،هرگز خطا نمیکند،هرگز خوابش نمیبردو حساب تمام مخلوقاتش را دارد و وعده ی او حق است.
سلام و درود سعیده جان، امیدوارم که حالتون عالی و مثبت باشه. و همواره در پناه رب العالمین باشید.
باز جای شکرش باقیه اگه تنبلیت شده آیه رو کپی کنی حداقل عدد آیه و سوره رو گفتی خودم برم سرچ کنم.
باورت میشه هر چی کامنتت رو میخوندم همش میگفتم منظور سعیده جان چیه؟ هر چی فکر کردم. بعد کامنت خودمو نگاه کردم تازه گرفتم ماجرا چیه.
من هم از شما سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم.
نامبرده این روزها داره دوره احساس لیاقت رو مرور میکنه. فقط با کمی مرور دارم نتایج و برخورد های متفاوتی رو دریافت میکنم. از خداوند برکت در عمل گرایی میخوام.
امروز داشتم فایلهای 3 و 3+ دوره رو گوش میدادم، رفتم ساحل هوا ابری بود، باد خنک میومد، و نم نم بارون شروع شد. و صدای رعد و برق همراه با صدای امواج، یه حس صلات و بندگی داشت. خیلی فوق العاده بود.
سعیده جان ببخش کوتاه و مختصر نوشتم، دلم نیومد کامنتت رو بی پاسخ بذارم، یه کم خسته و خوابالو بودم. ببخشید.
و پروردگار تو بىنیاز و صاحبِ رحمت است. اگر بخواهد، شما را مىبرد و پس از شما هر که را بخواهد جایگزین مىکند، همان گونه که شما را از نسل قوم دیگرى پدید آورد.
إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ «134» انعام
به راستى آنچه وعده داده مىشوید، آمدنى است و شما نمىتوانید (خدا را) ناتوان سازید (و از کیفر و عدل او بگریزید).
سلام به آقا حمید جان حنیف عزیزم
به به !خیلی خوشحال شدم از دیدن نقطه آبی پر رنگ و وقتی که بازش کردم دیدم از شماست
خدا رو شکر برای همه نقطه های آبی زیبایی که این روزا داره بیشتر بمن هدیه میده
ممنونم از لطف و تحسینت( آقا حمید جانم نمی تونم بشما بگم ممنونم از لطف و تحسینتون) چون خیلی وقته شما رو میشناسم و خیلی چیزها از شما یاد گرفتم و همیشه تحسینت کردم و مادرانه دوست دارم
چقدر تحسینت میکنم که تسلط زیادی به اشعار و شعرا داری و شعرهای کاملاً متناسب با مطلبی که در موردش می نویسی میاری
جدا از همه ویژگیهای تحسین برانگیز دیگرت
بعد هم میخوام بگم که بابا اکثر بچه ها از جمله شما و سعیده جان اشتباه برداشت کردید از مطلب طنزی که نوشته بودم!
و البته ایراد از من بوده که درست توضیح ندادم
و اونم اینه که اصلاً این طنز درباره خودم و همسایه من نبوده!
و این طنز رو یکی از دوستای همسرم توی واتسپ براش فرستاده بود و همسرم اونو توی گروه family مون گذاشت که من و ایشون و دخترا و نوه بزرگم علیرضا جان پسر نسیم جان و دامادم توش هستیم و من اونو توی کامنتم آوردم
بعد حالا تازه ببین چیشد!
من پاسخ شما رو خوندم و چند ثانیه همینطور گیج مونده بودم که منظور شما کیه!
چون اصلاً احتمال نمیدادم که شما و یا هر کس دیگه ای فکر کردین که در مورد خودم و همسایه من بوده
بعد فکر کردم منظورت همسرمه که گفته بودم (بقول همسرم انشالله صد سال دوم) و قرار بود امروز کلی برات بنویسم که نه بابا همسرم به شوخی گفته و واقعاً دیدگاهش اینجوری نیست و با اینکه سنش 9 سال بیشتر از منه، همه اش در حال رشد و بالا بردن و قویتر کردن شخصیتش هست و من بارها تحسینش کردم هم به خودش گفتم و هم به دخترا…
تا سه چهار ساعت پیش که تو اسکایپ داشتم با یاسی جان صحبت می کردم، و اینو بهش گفتم، دیدم انگار اونم خیلی سر در نمیاره از حرفای من(خخخخخ)
ببیییننن الان اینقدر دارم می خندم و تایپ می کنم که خدا میدونه!!!
و یاسی جان گفت من مطمئنم آقا حمید فکر کرده در مورد خودتون بوده و همسایه شما بشما اینجوری گفته!
خلاصه که عجب بلبشویی شد
اشتب اندر اشتب اندر اشتب شد(خخخخخخ)
همه اش هم بخاطر این شد که من خوب توضیح ندادم!
آقا حمید عزیزم بقول یاسی جانم از حسن ظن شما کمال تشکر رو دارم و چیزی نبوده اصلاً که شما دلگیر بشی
خیلی ازت متشکرم
الهی که همیشه شاد و سلامت باشی خوشبخت و ثروتمند باشی
خیلی خیلی لذت بردم از کامنتتون ، چون من دوست داشتم از زمانی که خیلی کوچیکتر بودم با آگاهی و درک بالا زندگی میکردم .
یکی از آرزوهای من بود که بفهمم که بلد باشم طریقه ی صحیح زندگی کردن ، قانون جهان هستی را بفهمم ، درست و صحیح زندگی کنم که به لطف خدای مهربانم با قرار گرفتن در سایت میشه گفت این آرزوم تیک خورد خیلی رشد کردم خیلی زیاد …
و چقدر شما را تحسین میکنم که از بچگی درست و صحیح و با آگاهی و درک بالا زندگی کردین ، احسنت بر شما ….
راستش اونچیزی که موجب شد کامنت بزارم مشکل آب دوش حمامتون بود . یه تعریفی از همسرم بکنم اینجا ، ایشون واقعا از هر انگشتش هنر میباره ، همیشه تو نوشتن نگات مثبت همسرم این مطلبو میارم که هیچوقت تو خونه ی ما هیچ وسایلی خراب نمیمونه ، شیرآب ، آبگرمکن ، لباسشویی ، لوازم برقی …. یعنی همسر من همه کاره ست به محض اینکه بگم فلان چیز خراب درستش کن ، سریع متوجه ایرادش میشه و همیشه تو خونه ی ما همه چیز سالم و درست کار میکنه.
و اما در مورد دوش حمام که سرد وگرم میکنه برای ما هم پیش اومده که از آبگرمکن بوده و همسرم با اسید جرمگیری کرد و مثل روز اولش میشد با فشار آب بالا و بدون اینکه سرد وگرم بشه و تو خونه خودش انجامش میداد هربار …
شما اگر همسرتون تونستن تو خونه خودشون انجام بدن یا تعمیرکار تو یساعت انجامش میده و راحت میشین …
عه چقدر جالب که همسر من هم دقیقاً همین طوره آچار بدست و همه فن حریف، و من بارها به خودش گفتم قربون همسر همه فن حریفم
اتفاقاً چند ماه پیش زنگ زدیم برای سرویس پکیج و ماموری اومد و ضمن سرویس پکیج رو جرمگیری کردیه کمی بهتر شد ولی ایرادش کامل برطرف نشد، مهم اینه که فعلاً دو سه باره که خوبه وخودم باش قرار گذاشتم که از این به بعد از این هم بهتر بشه!خخخ
ممنونم که وقت گذاشتی و سپاسگزارم از پیام قشنگت که حس خوبی بمن داد
الهی که هر روزت بهتر از دیروز باشه و هر روز بهترین روز زندگیت باشه
من همیشه از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم و به داشتن شما افتخار میکنم.
چقدر سرزنده بودن و شاد بودنتون رو دوست دارم واقعا سن فقط یه عددِ،دیروز خیلی اتفاقی مطلبی رو میخوندم در مورد هنرمند ایتالیایی به اسم ایزابلا دوکرو که 94 سالشه و در 90سالگی به شهرت رسید و کارش رو بعداز 60 سالگی شروع کرده.
خود من که 36 سالمه گاهی فکر میکنم که دیگه از من گذشت که کسب و کار داشته باشم.
این فکرا کار شیطانِ که وعده ی فقر و فحشا میده و رسالتش نا امید کردن بنده های خداست.
سپاسگذارم که وقت میزارید و کامنت مینویسید برامون.
یادم باشه که برم بخونم این مطلبی که درباره ایزابلا دوکرو گفتی
شاید صد در صد باور نداشته باشم که سن فقط یه عدده مثلاً 98 در صد، ولی هزار در صد باور دارم که همیشه میشه آدم پیشرفت کنه و اصلاً باید پیشرفت کنه که اگه پیشرفت نکنه میگنده
و همونطور که گفتی مراقب وسوسه شیطان باشیم
چند ساعت پیش دخترم تماس تصویری گرفت و من گوشی رو روی پایه موبایل گذاشته بودم نمی دونم چیشد که گوشی چپه شد و پایه اش افتاد پشت مبل سه نفره که چسبیده به دیواره اوپن آشپزخونه بود یه ذره بین مبل و دیواره اوپن فاصله بود، قاعدتاً اینجور وقتها آدم عصبانی میشه که مگه جا قحطیه که از این همه جا فقط اونجا بیوفته منم گفتم ای شیطان وسوسه گر عمراً بزارم منو عصبانی کنی، و با یاسی جان خندیدیم
چقدر شما قشنگ مینویسین چقدر حالم خوب میشه از کامنتاتون و هر روز منتظرم کامنت جدید بزارین
شما و دخترای گلتون جزء اعضای مورد علاقم هستین که همیشه کامنتاتون رومیخونم
از نوشتههاتون یاد گرفتم میدونین شما، جزء اون افرادی هستین که نتیجه تو دستتونه مهمترین نتیجه همون حال خوبه و بینهایت نتایج قشنگ دیگه ، چقدر لذت میبرم که ادب و احترام و متانتتون تو دل نوشتههاتون موج میزنه ، من که خیلی چیزها یاد گرفتم ازتون ، قلبا سپاسگذارم از شما به خاطر حضورتون توی سایت
سلام نسرین خانم عزیز و نازنین که همنام دختر بزرگم هستی
عکس پروفایلت خیلی زیبا و صمیمی و پر از انرژی مثبت و دوست داشتنیه، احساس خوبی بمن میده
سپاسگزارم از پیام زیبات خدا رو شکر که کامنتم حس خوبی بشما و دیگر دوستان داده اعتبارش تماماً به خدا بر میگرده من که کاره ای نیستم
درست گفتی عزیزم من تا اونجایی که یادم میاد همیشه مؤدبانه و آمیخته با احترام صحبت می کردم و باورم این بود که زبانم که قرآن کلام خداوند رو با اون تلاوت می کنم حیفه که کلمات نا زیبا بر اون جاری بشه، یادم نمیاد
کسی رو (تو) خطاب کرده باشم حتی بچه هام و نوه هام، حتی نوه کوچولوم که دو سه روز پیش یکسالش شد
خدا رو شکر دخترام هم احترام آمیز صحبت کردن رو از من به ارث بردن
بوسه بروی ماهت میزنم
در پناه خدا و در کنار خانواده قشنگت شاد و سلامت باشی و موفقیتهات روزافزون باشه
لیلی جان من قبلاً از زندگی خودم زیاد مثال نمیاوردم تازگیها خداوند هدایتم کرده که بیشتر به این روش بنویسم و بازخورد خوبی از دوستای عزیزم گرفتم،بروی چشم، بیاری خدای مهربان سعی می کنم اگر مثال مناسبی داشتم ذکر کنم
بوسه بروی ماهت میزنم
الهی که هر روز بیشتر رشد و پیشرفت کنی و با سرعت جت به مدارهای بالاتر صعود کنی!
سپاسگزارم از پاسخت خوشحالم کردی و ممنون از لطف و تحسینت که تجلی ویژگیهای زیبای شماست
بعد از اینکه پیام قبلی رو بشما دادم که گفته بودم معنای اسم سعاد رو تو اینترنت دیدم میخواستم پروفایلم رو به اسم سعاد تغییر بدم البته من ابتدا که فقط یاسی جان تو سایت عضو شده بود دو سه بار با اکانتش کامنت گذاشتم توی دوازده قدم و اسمم رو همون سعاد می نوشتم ولی وقتی که خودم میخواستم عضو بشم شنیدم یه جا استاد گفت بهتره با اسم واقعیتون ثبت نام کنید و من با اسم شناسنامه ایم عضو شدم هرچند که اشتباه فکر می کردم چون سعاد هم اسم واقعی من بود ولی دیگه صداقتم بیش از حد گل کرده بود،هزار در صد بود(خخخخ)
اما منصرف شدم و تغییر ندادم گفتم دیگه بچه های سایت با اسم فاطمه منو میشناسن همین خوبه
این طنز همسایه رو هم همسرم چند وقت پیش تو گروه خانوادگیمون گذاشت و دیدم اینجا مناسب هست و گذاشتم درست میگی منم هر وقت میخونم کلی میخندم
خدایا شکرت هزاران بار برای این سایت بهشتی و استاد عزیز و مریم جان و بچه های نازنین این خانواده صمیمی
روی ماهتو می بوسم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
کامنت شما پر بود از حس زیبای امید همون نور مهمی که خدای رحمان کسانی که امید ندارند رو کافر نام گذاشته.
حرفهای شما به آدم شوق زندگی میدند مخصوصا به منی که تا چند ماه پیش هر وقت به این که چهل ساله شدم و خیلی آرزوهای بر زمین مونده دارم و تازه همت کردم برای جبران زندگی پر از سهل انگاری ؛ و هر وقت به این چهل ساله شدنم فکر میکردم انگار دنیا آوار میشد روی دلم ولی الان واقعا نگاهم پر از مژده نوید بخش و الهیه.
از خدای بزرگ برای شما سربلندی و عزت روز افزون رو آرزو میکنم
داستان هدایتتو خوندم، تحسینت می کنم برای تغییرات و نتایج خوبت
در مورد صحنه زیبای پشت سرم گفتی، جونم برات بگه که اینجایی که من عکس گرفتم روبروی آبشار نیاگارا در سمت کانادا هست که من زمستان سال 98 برای اولین بار به اتفاق همسرم کانادا رفتم برای دیدن دخترام، که اون موقع دختر بزرگم نسرین جان کانادا بود و دختر سومم سمیه جان امریکا بود و ایام کریسمس و تعطیلات سال نو میلادی اومده بود کانادا و با هم رفتیم نیاگارا فالز خیلی خیلی زیبا بود، و اون ساختمانها و برجهایی که در عکس دیده میشه در کشور امریکاست، اون سفر امریکا نرفتم یعنی ویزا نداشتم، ولی بعد از اون دو بار دیگه کانادا رفتم و هر دو بار امریکا هم رفتم
وقتی که اون برجهای داخل امریکا رو برای اولین بار دیدم فکر نمی کردم به این زودیها برم اونجا، خدا رو شکر که زودتر از انتظارم پاسخ داد
داستانی که تعریف کردی واقعاً عبرت انگیزه و باید ازش درس بگیریم، و برای سلامتیمون خیلی سپاسگزاری کنیم به شدت قدرشو بدونیم
ممنونم برای احساس خوب و زیبایی که بمن هدیه دادی
خیلی دوست دارم دختر زیبا و عزیزم روی ماهتو می بوسم
بازم سلامی دوباره..تشکر از شما که اینقدر قلب مهربونی داریید!..
خیلی خوشحالم که در مسیر راه راست هستم..
امروز سوره ال عمران میخوندم..ایه زیبایی که داشت راجع به یکتاپرستی ابراهیم…
میگفت..که هیچ کتابی بنام تورات و انجیل.برای این شخص نیومده..ولی ایشون.شخصی یکتاپرست بود.تسلیم خدا بود…..
و چقدر امروز تسلیم بودن در برابر خداوند” رو، بیشتر بر قلبم کوبید..
تسلیمی که در برابر هدایتهاش هست..میگه!….
اینکار رو انجام بده….تو هم میگی چشم…
کل شخصیت یه بنده مومن اینه…از خدا میگه…راه رو بهش نشون میده…ایده هایی از قلبش بهش الهام میشه…..
و تنها چیزی که اینجا خیلی مهمه..
پا گذاشتن روی ترس و تسلیم بودن امر خداوند و انجام دادن ا کار الهامی” در جهت خاسته…
امروز روز دوم..برای گام برداشتن برای خاسته بعدی هست.دارم خودمو براش مهیا میکنم..
امروز بهم گفت تسلیم باش ادامه بده..
لطف خداوند روز گذشته” اول هفته کارم وارد مرحله فروش شد…به امید الهی…
دیگه تسلیمش تا الهام بعدی نمیدونم میخاد چی بشه ولی خیلی حالم خوبه…
خانم سلیمی عزیز”!سالهای گذشته من نوجوان بودم..
خواب دیدم توی کشور امریکا هستم..دقیقا تمپای فلوریدا.. محل زندگی استاد ..روبروش یه دانشگاهی بود…اره چند تا دوست هندی داشتم.بهم گفتن سوار این قطار بشید تا برسید دفتر اصلی دانشگاه….. منم سوار شدم..
با سرعت جت رفتم دیگه از خواب بلند شدم..دقیقا راجع به اینده ام گفت که من در مسیر استاد عباسمنش.هدایت میشم..ولی اون موقع خوشحالیم از این بود که دانشجوی بهترین کشورم!..
میخام بگم!…
تمام الهامات کودکیم و یاگذشته ام همه تو این سه سال ..اجابت شد.الله اکبر……
من همیشه دوستداشتم یه زندگی متفاوتر از بقیه داشته باشم.
بهمین خاطر برای رسیدن به هر خاسته ایی همیشه از خداوند کمک میخاستم..
.من دانشجوی شیراز بودم.نمیدونم خیابان زند رو دیدین یا نه…پر از درختهای تزیینی نخله…اون تصویر .با وجود نداشتن درک قانون خداوند..
همیشه فکر میکردم توی امریکا هستم…
مخصوصا وقتیکه این مسیر رو نگاه میکردم..
و همیشه میگفتم من یه سفر بزرگی به امریکا میرم…
و دقیقا امروز شاهد سفر به دور امریکا هستم…
و خیلی چیزهای دیگه…که گذشته خاستم خیلی زود بهش رسیدم…
خانم سلیمی عزیز..من کلا تو بحث ویزا و اینجور چیزا خیلی واردش” نشدم…هنوزم تو این فضا طبق مدارم نیست!..
ولی میخام از تجربیاتتون استفاده کنم..
چجوریه الان..به چه صورته ممنون میشم..
همیشه دوستدارم از افرادی که تو پروسه جدید هستن “و جزو زندگیشونه…سوال بپرسم!؟ بهمین خاطر ماها دوستانی هستیم دارییم برخلاف افکار عمومی حرکت میکنیم!..
دختر جان چه فرکانس بالایی داری که در نوجوانی این رویای صادقه رو دیدی
تحسینت می کنم برای نتایج خوبت، بیش باد و نوش جونت
فاطمه جان برای من دخترم سمیه جان که خودش تو امریکا زندگی می کنه و سیتیزن امریکاست، درخواست ویزا داده، این قانون تو امریکا و خیلی از کشورهای دیگه هست که افرادی که مقیم یا شهروند اونجا باشن می تونن برای بستگان درجه یک (والدین، همسر، فرزندان) درخواست ویزا کنن
در مورد افراد عادی من اطلاعی ندارم، فکر کنم تو اینترنت سرچ کنی اطلاعات خوبی بدست میاری
دعا می کنم به زودی زود از داخل امریکا با خوشحالی برامون کامنت بزاری
بخوان در حالی که پروردگارت کریم ترین [کریمان] است.
الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4قلم﴾
همان که به وسیله قلم آموخت،
=====================================
سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به هم پروژه ای های متعهدم
این کامنت رو در حالی می نویسم که هنوز به این فایل گوش ندادم،صرفا دارم از احساس قلبی که من رو دعوت به نوشتن میکنه پیروی میکنم تا افسار این ذهن چموش رو به دستم بگیرم.
هم اکنون آهنگ خیلی پرمحتوایی در حال پخشه که میفرماید:
نازی جون،دل میبری،نازی جون مال منی
تو با اون یک نیم نگاهت منو افسون کردی
مثل قصه های لیلی منو مجنون کردی …
نه الان ها…از صبح!از صبح تو گوشم داره بالاخره یک آهنگ شادی پخش میشه که فقط ذهن رو تحت کنترل نگه داره و نزاره خودشو بندازه تو مسئله ای که الان براش راه حل نداره!
استاد تو جلسه ٢ قانون آفرینش میگه،باید تو اجرای قانون در عمل به استادی برسی،این یعنی چی؟!یعنی باید بتونی خودت مسائلت رو با قانون حل کنی،نه اینکه همه ش دنبال جواب سوال هات اینور و اونور باشی،یا اینکه حرف های استاد رو مثل یک مسکن گوش بدی و بعد فقط اجازه بدی اون درد موقتا خاموش شه…نه،باید بفهمی استاد چی میگه و بعد بری اون رو در عمل اجرا کنی!
یک سوال خیلی خوب تو عقل کل پرسیدن که چرا تا وقتی توی سایتیم حالمون خوبه؟!تا فاصله میگیریم حالمون بد میشه!!و بچه ها هم عالی جواب دادن …
امروز که داشتم جناب آقای ثانی رو میخوندم یاد تجربه ی خودم تو icu افتادم …اون هایی که تو icu کار کردن میدونن،یک مرحلهی سخت و مشمئز کننده توی هر شیفت ،راند مریض های کماییه،یعنی شما باید از سر تا ته این مریض رو تمیز، تحویل شیفت بعد بدی،و شیفت بعدی به شیفت بعد …
موقع راند پرستار و بهیار و کمک بهیار و خدمات باهم سر مریض حاضر میشن،با چند تا ماسک و دستکش …پرستار ها ساکشن و تعویض باند لوله و پانسمان زخم ها و …بقیه هم مابقی کارها …هرچند شما اونجا حضور داری دیگه،مهم نیست سمتت چیه،شما در جایی هستی که اگر بخوای هم نمیتونی چیز مثبت پیدا کنی که بهش توجه کنی…
حالا ما چی کار میکردیم ؟!
به خدا قسم!محجوبه میدونه!
ماسک و دستکش میزاشتیم با آهنگ بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش! میرفتیم برای راند …
بعد دور هر تختی جهت حریم خصوصی بیمار پرده ست،پرده ها که کشیده میشد ما آهنگ شاد میزاشتیم،دست میزدیم،خدا حفظ کنه حمید و رشید رو:) اونا هم حین کار میرقصیدن:))) منم برای اینکه امتیاز این مرحله رو از دست ندم حداقل بشکن رو میزدم …
هم حال اون مریض بنده ی خدا اگر هوشیاری داشت خیلی بهتر میشد،هم ما تمرکزمون از چیزی که نمیخوایم برداشته میشد …
این یک نمونه ی واضح از عمل به قانون در هر مرحله از زندگیه…من در اون لحظه من نه فایلی داشتم گوش بدم نه کامنت بنویسم و نه اصلا میشد به گوشی دسترسی داشته باشی!
من فقط یک چیزی رو خوب میدونستم.
به چیزی که نمیخوای توجه نکن و اعراض کن،و توجه کن به چیزی که میخوای و تو هدایت میشوی…
و من واقعا هدایت شدم و ازون محیط کار اومدم بیرون …نه با تقلا ،نه با غرغر کردن که این چه محل کاریه،این چه وضعشه…نه …فقط با اعراض از ناخواسته و توجه به خواسته ….
تموم کامنت های من تابستون ١4٠٢ تو سفرنامه،نشونه ی واضح این مسیره که چه جوری توی اون محیط من غرق احساس خوشبختی بی قیدو وشرط بودم …
حالا من عشقم به نوشتنه،به خلق کلمات کنار هم،به نویسندگی از قرآن و قانون و شرح وقایع و توضیح اون از نظر قوانین جهان هستی …برای همین نوشتن توی این سایت یکی از بهترین راه های کنترل ذهن برای منه،اما هرکسی علایق متفاوت داره که میتونه باعث حال خوبش بشه و توجهش رو از روی ناخواسته ها برداره …
بازم به قول استاد همه ی ما یک مسیر یونیک و منحصر به فرد داریم …باید بریم دنبال عشق خودمون …تو عشق خودمون راه و روش کنترل ذهن،ثروت ساختن و ….پیدا کنیم.
این روز ها همه ش به خدا میگم خدایا تو داری ٢٠٠ تریلیون کهکشان رو مدیریت میکنی،نمیتونی خواسته هام رو به من،من رو به خواسته هام نزدیک کنی ؟!
بعد همه ش ترجمه ی این آیه ی سوره ی یاسین توی سرم پخش میشه:
آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمیتواند همانند آنان را بیافریند؟! آری (میتواند)، و او آفریدگار داناست!
استاد جانا،ببخشید درس گوش نداده اومدم پای تخته و انشامو خوندم…انشا نوشتن رو دوست دارم …لطفا من رو همینجوری که هستم،دوست داشته باشید:)منم قول میدم درسامو خوب بخونم …
سلام و تحیت رب العالمین تقدیم به قلب نازنینت از دیار بهشتی کرج به ولایت بهشتی گرگان
امروز به قول ترانه جانم خونه ما بهشت شده. بچه ام از صبح به اتاق خودش میگه بهشت. و با فراغ بال خیره کننده ای روی تختش دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود و لبخند میزد.
بعد که باهاش هم کلام شدم با همون لبخند معصومانه اش پرسید: مامان پس ما کی میریم پیش استاد؟
این در حالیه که من نه باهاش در مورد استاد صحبت کرده بودم، نه حتی بهش گفته بودم خونه استاد توی پرادایسه و معنی پرادایس میشه بهشت.
انگار که یه الهامی به قلب این بچه شده باشه و حالش رو بی اختیارِ خودش خوب کرده باشه.
سعیده جانم، امروز این حالت روحی ترانه بهم این نشونه رو داد که بخواه. نترس و ایمانت رو از دست نده.
به همین خاطر موقع کاردستی درست کردن به ذهنم رسید یه خونه ویلایی درست کنیم که مثل همون تجسماتمون استخر و باغ میوه هم داشته باشه.
دوباره این باور رو در من تقویت کرد که پول فراوان و روزافزون میاد، ویزا میاد، فعالیت اقتصادی که همون عشق و استعدادمون باشه میاد، فقط اگر من حالم با خودم و اونچه که امروز هستم و در زندگیم دارم خوش باشه.
اگر من باورهای ثروت سازم رو در کنارش تقویت کنم.
و مهمتر از همه خدا رو به خدایی بپذیرم.
اون وقته که برای مثال سعیده شهریاری طلایی، از شغل رسمی و مزایاش انصراف میده و می شینه تو خلوت خودش، چندتا مهارت و علاقه مندیش رو ترکیب میکنه، تلفیقی از قرآن و احساس بندگی، مرور اتفاقات و معجزات این مسیر، و نویسندگی….
این میشه نتیجه حال خوب، نتیجه اون بشکن زدنها توی ICU بالاسر بیمار کمایی، و تمام لحظات کنترل ذهنی که فقط خودت ازشون خبر داری و خدای خودت.
می دونم که همین مسیر به منم به زودی پاسخ میده، زمانیکه کمی ذهنم خاموشتر و قلبم روشنتر بشه.
به خودم فرصت میدم تا بچه ام بزرگتر بشه و زمانم آزادتر.
ازت ممنونم که هستی، می نویسی، قلبتو ابراز می کنی، اینقدر متعهدی و بی اندازه خالص و بی غل و غش.
به خدا پتانسیل این رو داری که روزی یک کتاب در مورد توحید ، باور فراوانی ، آرامش ، حس خوب و غیره بنویسی و با هر مبلغی که میگی من خریدارم
موقعی که کامنت میزاری توی سایت من هر کاری رو که دارم ول میکنم و با تمرکز بالا و عشق کامنتتون رو مطالعه میکنم چون از همه چیز توش هست از آیات قرآن گرفته تا قوانین کیهانی و حس خوب و آرامشی که من میده و با کامنت هاتون خیلی ارتباط برقرار میکنم و حس خیلی خوب و مثبتی به من میده
کامنت نوشتن تون در حد لالیگا هستن که باید رو توضیحات فایل های استاد قرار بگیره البته باید با فایل ها مرتبط باشه
در مورد سوال عقل کل که گفتی یاد بچه های انجمن افتادم که چند روز پیش رفتم بودم جلسه نیکوتین پر کنم اینو بگم چون قبلا من قلیون میکشیدم و خدا رو شکر این یک سال کنار گذاشتمش بعد از 12 سال مصرف قلیون این یک سال به کمک خدا و آموزش های استاد قلیون کنار گذاشتم ، یکی از دوستان انجمن میگه انگار از یک جایی فرار کرده آیم و اینجا بهترین پناهگاه امنی برای ما هست
چون گفتی موقعی که تو سایت هستیم حالمون خوبه و موقعی که از سایت دور بشیم احساسمون بد میشه یاد این داستان افتادم
راستی یه بار اومدم پارک نهارخوران گرگان واقعا بهشت بود برام و یکی از بهترین خاطراتم اونجا بود چه خاطرات به یاد ماندی برام رقم خورد خدا رو شکر و از همه لحاظ این پارک عالی عالی بود نوش جون شمالی های عزیز و بخصوص گرگانی ها باشه
راستی امروز تولد من و برادرم بود و رفتیم سر کار با ماشین داخل اهواز بردیم و یادم رفت که امروز تولدمه و اوست کریم ما را به بهترین مکان و بهترین زمان که اون هم جشن امام حسین تو بازار کیان اهواز با آتش بازی بینظیر و آهنگ های شاد و توپ و هزارتا اتفاق جالب که نمیدونم چطور از خدا تشکر کنم و الان اومد خونه زنده داداشم به من گفت که امشب برنامه جشن تولد براتون گرفتم و احتمال زیاد هدیه های خوبی امشب دریافت میکنم دارن صدامو میزنند بزار برم برای جشن سال جدید من و اتفاقات عالی و عالی و عالی خدا رو شکر همش خبر های خوب و عالی دارن برام می افته همش سوده و سوده و سود
دوستان هم فرکانسی از صمیم قلب و با عشق دوستون دارم …
سپاسگزارم از شما و از قلب روشنتون که این کامنت پر مهر رو برام نوشتید،کامنت شما سراسر نشانه بود …نشانه های قشنگ و واضح خداوند…
الهی شکرت برای حال خوبتون،برای این احساس خوشبختی بی قیدو شرط؛ازصمیم قلبم،خواهرانه تولدتون رو تبریک میگم و براتون بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم و این هدیه از قرآن رو ضمیمه ی تبریک تولدم میکنم،الهی که به قلبتون بشینه ….
پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام می گشاید؛ و کسی را که [به خاطر لجاجت و عنادش] بخواهد گمراه نماید، سینه اش را چنان تنگ می کند که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود؛ خدا این گونه پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد.
الَّذینَ آمنُوا وَعَمِلُوا الصَّالحات طُوبى لَهم وَحُسنُ مَآب (رعد 29﴾
کسانی که ایمان آوردند، و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان زندگی خوش و با سعادت و بازگشتی نیک است.
سلام استاد عزیزم ومریم جونم
وهمه دوستانم در این مسیر بهشتی
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت لحظه لحظه هایی که با آرامش می گذرند ، آرامشی از جنس توحید وایمانی که مرا سبکبال کرده واینمعجزه وجودِ شما استاد جان ومریم عزیز در جای جایِ وجود و زندگیم است یک نوع دلبستگی معنوی که خداوند در این حدود دوسال روزیم نمودتا معجزه بودنتان در تمام لحظه های زیبایم جاری باشد و من تمام سعی ام این باشد که در راه راست گام بردارم و با رعایت زیبای قوانین خداوندم که از شما آموختم راه این سعادت وخوشبختی را هموارتر بپیمایم تا خشنودیش را دریافت کنم.
در حیاط نشسته ام و بوشهر به لطف خداوند بعد از باران های زیاد حسابی خنک شده و من هم پتویی دور خود کرده و روی زیراندازی نشسته ام ودو تا بالشت پشت کمرم و دارم با عشق زیر آسمان پرستاره کامنتم را می نویسم .
واقعا کنار شما ودر این مسیر بودن یعنی بیمه خداوند بودن ،احساسم فوقالعاده است
استاد کافیست دل را به خداوند بسپاریم تا دلمان را دریایی از آرامش کند ،انگار تهی هستی ،به هیچ چیز فکر نمی کنی وخیالت راحت است که اگر مسیرت همان چیزی باشد که مورد پسند خداوند است خودش هم تو را غرق نعمت می کند وآنجاست که از ته دل معنی داشته هایت نعمت ونداشته هایت هم رحمت هستند را با تمام وجود درک می کنی و من این روزها با قدم به قدم آمدن پشت سر شما در این مسیر زیبا ، چنین احساسی را تجربه می کنم ،خدایاشکرت.
سرگرم زندگیم هستم و رفت وآمدی با کسی ندارم و فقط با عزیزدلم دور دور و تفریح و عشق وزندگی واکثر وقت ها هم وقت آزاد دارم و درسایت طلایی وچه عالی تر واعجاب انگیز تر از این ،شنیدن رو دیدن زیبایی ها از دهان مبارک استادم ……
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیز وهمه دوستانم…
خدا رو شاکرم که منو با کسی مثل شما آشنا کرد تابتونم انقدر شفاف وروشن برای هرچیزی توزندگیم راهکار داشته باشم،یعنی شما مهربون استاد انقدر تو تمام فایلهای این سایت پرمحتوا باجزئیات کامل در مورد تمام تجربه های زندگیتون صحبت کردید که درس زندگی هستند همشون، من چقدر قبلا ازسرزنش شدن می ترسیدم از قضاوت شدن واز خیلی چیزها، البته الان انقدر کم وکوتاه شده این ترس که مثل نسیم میاد ومیره وموندگار نیست تو وجودم به لطف الله اونم به خاطر اینه که من درسهامو خوب یادگرفتم از شما،😊
من قبلا همه ی عالم وآدم رو مقصرمیدونستم تو اینکه چرا اونی که میخواستم نشدم وبه قول معروف زبونم دراز بود تو مقصر کردن پدر ومادر و …..که اونا باعث اینن که من به فلان دلیل نشد اونی که باید باشم؟!!!
اصلا اونی که باید باشم رو که برای من تعریف میکنه؟؟
اون باید کیه چیه چه جوریه؟!!!
یه مینای کامل؟ بدون عیب ونقص؟! پاک ومبرا؟!! بی خطا واشتباه؟!!
نه…
درسته هرشخصی یه شخصییت تعریف شده یا یه برچسب از سمت خانواده وجامعه وحتی خداوند داره، واون خوب بودنه!!!
اما آیا اگر منه مینا بخوام تجربه های زندگیمو از سربگذرونم، بخوام تکاملم رو بگذرونم بخوام درس بگیرم از تجربه هام وآزموده بشم با خطاها واشتباهات وموفقییت هام، باز میشه بهم برچسب بدیاخوب زد؟!!!
یه چیزایی تواین دنیا مثل قدر دان بودن،صبور بودن، مودب بودن، درس خوندن وباسوادشدن، مراقبت از خودت، وخودشناسی و خداشناس بودن خیلی عالیه وبرچسب مناسبیه…
مثلا وقتی کسی میگه مینا چقدر باادبه چقدر خداشناسه،چقدر قدر دانه همه چیز هست،خوبه که تاجایی که تونست درسشو خوند و….این دست حرفها…که می تونه کلی حال آدمو خوب کنه وانرژی خوبی به ادم بده،
اما اگه منه مینا درسمو کامل نخونم،گاهی خطاکنم، خشم وعصبانیت داشته باشم وادبم از دستم در بره،یا گاهی ناسپاس بشم ناخواسته میشم ادم بد وباید سرزنش بشم؟!!
اگه منه مینا تومسیر زندگیم سعی وخطا داشته باشم،اشتباه کنم، کم بیارم، واین خطاها واشتباهاتی که تجربه های شخصی خودم هستند وهمین خوب وبد ها منو میسازن و ادم قوی از من خواهند ساخت ،از نگاه قضاوتگر دیگران،میشم ادم بد وباید سرزنش بشم؟!!!
اگر من تومسیر کاریم از نظر مالی ورشکست بشم،خطا کنم مسیرو اشتباه برم وضرر مالی بدم یا ناخواسته خسارتی به بار بیارم، که همین شکست بخواد پل پیروزی من باشه،از نظر قضاوتگر دیگران میشم آدم بدونادون ونفهم ؟؟!!!
اگه من تو زندگیم تو ازدواجم انتخاب اشتباهی داشته باشم یا اصلا دلم بخواد زندگیمو انجور که میدونم به مقصد خوبی میرسه هرچنداز نگاه قضاوتگر دیگران درست نباشه میشم ادم بد؟!!
اگر من تو تربیت فرزندم گاهی بخوام سختگیرانه عمل کنم واز دید دیگران بی رحمی به نظر بیاد اما برای زندگی وشخصیت وآینده فرزندم مفید ومناسب باشه باید از نگاه دیگران ادم بد بشم؟؟!!!
کی جز خدا میدونه چه کسی از چه مسیری تو زندگیش به خودشناسی وخداشناسی میرسه؟؟!!!
اگه کسی خودش نخواد تغییر کنه کسی می تونه تغییرش بده؟!! هرگز…
منه مینا اگه تمام اون تجربه های تلخ رو نداشتم اگه از داشتن تجربه های بد حال بد نداشتم واز خدا نخواسته بودم هدایتم کنه الان اینجا بودم تواین سایت؟!!!
استاد جان من بامرور زندگی شما از اول تا همین لحظه به این نتیجه رسیدم که تمام اون ترسها وشجاعت ها، نگرانیها و امیدها، شکست ها وپیروزیها، باهم بودنها وشراکتها و تنها موندنها واز دست دادنها وجدایی ها و وصلها و نامهربانی ها و مهربان بودن ها…
از شماساخت همینی که الان هستیدوشماکسی هستید که اجازه ندادید دیگران سرنوشتون رو بسازند،چون میدونستید که اگر اطرافیانتون سر سوزن بلد بودن واهلش بودن حداقل خودشون وزندگیشون یه تغییرمثبتی میکرد…
کار هرکسی نیست زمین خوردن وپاشدن، کار هرکسی نیست اینهمه توحیدی عمل کردن،
همیشه بد از خوب مشخصه تو زندگی همه ی ما، اما آیا میشه واقعا کسی باشه که بتونه کل مسیر رو بدون خطا واشتباه وخیلی راحت ویشبه طی کنه؟؟!!!
یکی از چیزهای قشنگی که من از شمایاد گرفتم
وبهم خیلی کمک کرده اینه که برای ثابت کردن به کسی یانشون دادن به کسی کاری نکنم که مثلا بخوام حال طرفو بگیرم یا بگم دیدی من تونستم دیدی تونتونستی،، من مسیری رو که میدونم درسته باتوکل به خدا میرم،، ازشما یادگرفتم تصمیم بگیرم و پای تصمیمم بمونم حالا هرعواقبی که برام داشت بپذیرم، من یادگرفتم منتظر کسی نباشم، از کسی که خودشم بلدنیست راهکار نگیرم، به کسی نصیحت نکنم،برای کسی جز خودم زندگی نکنم یعنی زندگی کنم برای اینکه یه نسخه خوب از خودم باشم نه یه ورژن خوب برای تایید دیگران…
من از شمایادگرفتم وقتی یاعلی گفتم وقتی مسیرم مشخصه قدم بردارم ونترسم وبدونم خداهوامو داره،واز تجربه های سختم وتلخم درس بگیرم نه اینکه بترسم ودرجا بزنم یا وا بدم..
قبلنا هراتفاقی میفتاد یا هرحاجتی وآرزویی داشتم متوصل ائمه میشدم،( مثل اون یارو که توبانک حساب نداشت واز امام رضامیخواست کمک کنه تو قرعه کشی بانک اسمش دربیاد )😀😀
از شمایاد گرفتم که خدا یه سیستمه، بابا باید یه ارتعاش مثبتی یه فرکانسی یه حرفی یه ایده ای یه حس خوبی این وسط باشه،که من بتونم وصل اون چیز خوبه که میخوام بشم،،،
من منم، مینا با یه فرکانس مخصوص ومتعلق به خودم،اونکه بهش وصل میشم،فرکانسش باهام خیلی فرق میکنه، من چطور توقع دارم بیاد توفرکانس من ویا من برم توفرکانسش، بعد اون بنده خوب خدا هرکی که هست پیامبر،امام زاده، یا بودا،یا بت یا هرچیز غیر خدا،بخواد خواسته منو بهم بده!!!
مگه کشکه؟؟!!! من تا هدفم مشخص نباشه، حال وروزم مشخص نباشه،تلاش نکنم در مسیر حق قرار نگیرم هدایت نخوام چطور توقع دارم فقط بشینم ودعا کنم به خواسته ام برسم؟!!!
یا برعکسش، من بخوام از مسیر نادرست که منبعش خداوند نیست، توفرکانسی قرار بگیرم که شاید نشانه هایی از خواسته ام داشته باشه،مطمعنن اگر هم تو اون فضا وفرکانس قرار بگیرم وخواستمو بدست بیارم فنا ونابود شدنیه…
چون اصل نیست به منبع وصل نیست..
خداوند مسیر رو نشون داده توکتاب آسمانیش، وبارها گفته بنده من باید هدایت بخواد صدام کنه تا هدایتش کنم..
مثل شما که مقصد ومقصودتون تورسیدن به خواسته هاتون تنها خدا بود بعد چیزهای دیگه دنیایی…
الان سالهاست که شما به خواسته هاتون رسیدید والگو شدید و به عزیزانتون از روی عشق گفته بودید بیاین تواین مسیر،به شاگردانتون و…
اما چه کسانی از خانواده ودوست وفامیل به شما ملحق شدن؟!!! تنها کسانیکه خودشون خواستن نه شما، چون مسیر زندگی شما وهرکس دیگه فرق میکنه،هرکسی باید یه تجربه هایی رو از سر بگذرونه تا به خود واقعی وخدای خودش برسه…
کاش همه ی ما واقعا به این یقین برسیم که ما نمی تونیم برسرنوشت وزندگی کسی تاثیر بذاریم چه خوب وچه بد، وهرکسی خودش مسئول زندگی خودش هست..
و نیازی به تنبیه برای کسیکه شکست خورده مسیر رو اشتباه رفته با قضاوت وسرزنش نیست …
ونیازی به تشویق وتعریف وتمجید وتایید برای کسی که موفق شده ومسیر خودش رو باهزارن سعی وخطا ساخته نیست…
گاهی پدر ومادرها وخواهر برادرها از روی دلسوزی میان دخالتهایی میکنن وتومسیر رشد عزیزانشون قرار میگیرند هم خودشون اذییت میشن وهم طرف مقابلو آزار میدن…
اگر هرکسی نگاه کنه به زندگی ومسیر خودش، وباور کنه وبه این یقین برسه که به اندازه تک تک آدمهای روی زمین راه وروش برای رسیدن به خداوند وخودشناسی و خواسته ها هست دیگه نمیان تومسیر تقدیر وخواسته و هدف کسی قرار بگیرن…
الگوی مناسب داشتن خیلی می تونه به آدم تو مسیر رسیدن به خواسته هاش کمک کنه…
شماکسی بودید که تا قانون رو فهمیدید بی تامل رفتید سراغش که توزندگیتون هدایت بشید….
قوی بودید نترسیدید،کم نیاوردید، وا ندادید ونا امید نشدیدکه الان در این مکان وشرایط هستید…
کاش همه ی ما انقدر قوی بشیم که بتونیم باورهای پوچ ونااگاهی هامون رو بریزیم دور ونه از گذشتگان ومسیرهای نادرستشون بلکه از کسیکه مثل شما با توحیدی بودن به خواسته هاش رسیده وزندگی که دوست داشته رو درست کرده،ماهم باتوکل وامید به مسیر مشخصمون ادامه بدیم بدون ترس،بدون نگرانی وهربار بگیم این نیز میگذرد وتوهم بگذر از ناخوشی هایی که پایدار نخواهند بود تاوقتیکه توفرکانس مثبت وعالی وهدفمند باشیم…
انوقته که دیگه منتظر تایید و تصویب دیگران نمی مونیم انوقته که دیگه مثل جاهلا دخیل نمی بندیم که کسی دیگه نیرویی غیر خداوند هدایتمون کنه…
خیلی دوستتون دارم،خدایی شما ومریم بانو جزء معدود کسانی در این دنیا هستید که به ترسها قضاوتها سرزنش ها بهاء ندادید به جسارتها وشجاعتهای خودتون بهاء دادید تا به اونچه که میخواین از طریق درست وخداپسندانه اش برسید که هم خدا ازتون راضی باشه هم خودتون😍💗💗💗💗
وهم اونهایی که تومسیرتون هستند.
خداوند به شجاعان پاداش میدهد😍😍💗
شجاعانیکه تنها برخداتوکل میکنند وتنها براو امید می بندند وحرکت میکنند
انشالله همگی مادر پناه امن خداوند شادو موفق و سلامت و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم😘😘
بنام خداوندی که عادل است
سلام به استاد عزیزم ومریم جان وهمه دوستان بهشت عباسمنش
دیروز رفته بودم جایی که چندتا خانم باردار پشت سر من نشسته بودند
همینطور که این عزیزان داشتند باهم صحبت میکردند متوجه یه موضوع جالب میون گفتگوهاشون شدم
قضیه این بود که یکی از اون خانم ها دوقلو باردار بود و در عکس سونویی که داشت به بقیه نشون میداد
بغل دستیش یهو گفت مگه دوتا کیسه آب تو شکمت هست
واون خانم گفت بله
به تعداد هرقل یه کیسه اب هم وجود داره
اون خانم والبته من که ناخوداگاه صحبتهای اونا رو میشنیدم خیلی تعجب کردیم
همونجا یهو قانون وصحبتهای استاد اومد توذهنم که:
هرکدوم از ما تویه دنیای جداگانه زتدگی میکنیم فارغ از اینکه خانوادمون چه جوری فکر میکنن اگه ما تغییر کنیم دنیای ما هم تغییر میکنه و این از عدالت محض خداونده که ماخالق شرایط زندگیمونیم فارغ از آدمای دور وبرمون
و فکر نکنیم خوشبختی یا بدبختی ما گره خورده به بقیه
انقدر برام این جالب بود که همینطور قربون صدقه خدا میرفتم که
خدایا عدالت تا این حد
دو بچه دوقلو در یه شکم درشرایط مساوی وارد وجود یه مادر میشن ولی در دو کیسه مجزا نگهداری میشن
یعنی خدایا میخوای بگی از لحظه تشکیل شدنمون دنیای هرکدوممون باهم فرق داره و ربطی نداره که حتی دوقلو باشیم
دودنیای متفاوت در یک شکم
میخوای بگی شاید یکیشون به هردلیلی نتونه خودشو وفق بده با دنیای جدیدش ولی اون یکی که میتونه باید زنده بمونه
میخوای بگی خشک وتر باهم نمیسوزن و هرکی میتونه به تنهایی زندگیشو رقم بزنه
الله اکبر به بزرگیت به عظمتت به مدیریتت به قانونمندی جهانت که در همه جا رعایت میسه وبقول استاد که میگن خداوند تو قران میفرماید
در سنت و راه و روش من هیچ تغییری نیست
اینجا هم رعایت شده
دیروز تو اون مکان یکم کارا طول کشید و معطل شدم ولی همش میگفتم حتما خیره
و وقتی دقیقا تو اخرین دقایقی که اونجا بودم این مطلبو شنیدم
گفتم اگه چندساعت دیگه هم معطل میشدم می ارزید به فهمیدن این موضوع
نمیدونم ولی برا من فهمیدن این موضوع خیلی جالب و شگفت انگیز بود
انقدر خوشحال بودم از فهمیدنش و ربطش با عدالت خداوند و صحبتهای استاد که تا اومدم تو ماشین باشوق برا همسرم گفتم وامروز به خواهرم
البته که اونا شگفت زده نشدن ولی من هنوز دارم بهش فکر میکنم و تو دلم ذوق میکنم برای وجود چنین خدایی
استاد شما استاد پیداکردن نمودهای عینیه قانون تو زندگی روزمره هستید
ومنم از اینکه به عنوان شاگرد شما تونستم به محض شنیدن این حرف ربطش بدم به قانونمندی جهان و عدالت خداوند خیلی خوشحالم
خیلی برام شیرین و گوارا بود درک این موضوع واین یه فکت قوی و محکم بود برا ذهنم که دنیای هرکدوم ازما باهم متفاوته و من تنها میتونم زندگی خودمو خلق کنم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …
سلام ….
درسهای این فایل زیاده ….اما من برداشت خودم از این فایل نیم ساعته رو مینویسم …..
اولین درسی که برام داشت همون اول فایل بود که استاد گفت : زمانی که فهمیدم تمام اتفاقات زندگیم رو خودم با افکارم و ذهنم رقم میزنم دست ب کار شدم ….
یکی از ویژگیهای شگفت انگیز انسان بودن قدرت تغییر یک وضعیت منفی ب مثبت است …
همه چیز از ذهن شروع میشه …..
ما یک گیاه نیستیم که طبق برنامه از پیش تعیین شده در وجودش ب زندگی مون ادامه بدیم ما قدرت تغییر کردن داریم …
یک گیاه هرگز نگران نیست چون قدرت تفکر نداره …یک گیاه قدرت تفکر نداره تا روزش رو خراب کنه و غرق در احساسات منفی باشه …
اما خداوند این توانایی رو ب انسانها داده تا با فکرشون هر طوری که دوست دارند زندگیشون رو بسازند بدون توجه کردن ب دیگران …اما این خود نیاز ب کنترل ذهن داره …
انسانها میتوانند حتی روزشون رو انطور که دوست دارند بگذرونن و حتی از پیش تنظیم کنن …
فروششون رو تنظیم کنن …
با کسانی که دوست دارند در طول روز ملاقات کنن روبرو بشند
اب و هوایی که دلشون میخواد تجربه اش کنن رو تجربه کنن …
غذایی که دلشون میخواد رو تهیه کنن
حتی مبلغی که دوست دارند از کسب و کارشون دریافت کنن رو از پیش مشخص کنن …
اما همه اینا زمانی محقق میشود که شما با قوانین جهان اشنا بشین اینا چیزی نیست که کسی داد بزنه و ادعا کنه من چنین توانایی دارم ( این قانون با مغرور بودن هرگز جواب نخواهد داد همواره باید تسلیم خداوند بود ) ….اینا قدرتیه که خداوند ب همه ما انسانها داده و در واقع نیروی پنهان درونی ماست
خداوند قدرتی ب ما داده تا مثل خودش خالق باشیم اما در محدوده ایی که قوانین طبیعت ب ما اجازه میده …
ادمی میتواند بدون توجه کردن ب بقیه ادما انطور که میخواهد شرایط را ب نفع خود تغییر دهد ب شرط انکه تحت تاثیر ورودیها منفی دیگران و شرایط حاکم بر جهان بیرونی قرار نگیرد ( البته که تمرین میخواد )
زمانی که همه میگویند غیر ممکنه اما او ممکن میکند …تمام کسانی که موفق شدند قبلش نمیدونستن که قراره چطوری و از چه راهی موفق بشن….اما قدم برداشتن ….اولین قدم در ذهنشان بود همان بزرگ اندیشیدن بود ….که این نیز خود شهامت میطلبد…
مقطعی که همه دارند شکایت و ناله میکنن او داره در کشتی کروز لذت دنیا را میبرد این همان قدرت واقعیه که درون من و توست اما کسانی میتوانند از این قدرت ب نفع خود استفاده نمایند که پایه های ان را قبلا بنا کرده باشند ….برای رسیدن ب ان تلاش کرده باشد ….
این همان تواناییست که خداوند ب تک تک ما انسانها داده است ..ادمی قدرت درون خویش را فراموش کرده است …
اما اکثر افراد نمیتوانن از این قدرت ب نفع خودشون استفاده نمایند زیرا انها یاد گرفته اند پیرو باشند …انها تنها چیزی که در زندگی اموخته اند تقلید کورکورانه از همدیگه ست …
انها فکر نمیکنن که قدرت تغییر شرایط خویش را دارند اگر هم فکر کنن اما انها شهامت بیرون امدن از منطقه امن خود را ندارند انها راویان خوبی هستن انها دانش مندند اما در عمل کردن ب گفته های خود فقیرند
استاد عباس منش زمانی که داشت این مطالب رو ب ادما اموزش میداد خود هنوز هیچ نتیجه مالی چشمگیری که در زندگیش گرفته باشد در کارنامه نداشت اما چنان با انگیزه و انرژی بالا برای بقیه باور سازی میکرد که همه باور میکردند
ب این میگن قدرت توانایی تغییر دادن شرایط ب این میگن ایمان واقعی ….
ب این میگن توکل – ب این میگن اعتماد کردن ب خداوند …. بیایی از چیزی درس بدی که خود هنوز بدستش نیاوردی اما درونت فریاد میزنه که راهت درسته
این همان پرورش شهود هست – این همان ندای درون هست – شهود یکی از تواناییهای بشر هست که خداوند ب انسان داده برای ارتباط بر قرار کردن با او ….اما فعال کردن این گزینه نیاز ب تمرین و مهارت داره
همانطوری که گفتیم یکی از ویژگیهای شگفت انگیز انسان بودن قدرت تغییر یک وضعیت منفی ب مثبت است
اما اگر میخواید موفق بشین باید بتوانین بر نگرانیهاتون غلبه کنین …احساس بدبختی کردن بدبختی بیشتری بهمراه میاره ….مثل بقیه ادما نباشین نگاه تون رو از روی بقیه بردارین ….
باید راهی برای شاد بودن بیابید …یکبار برای همیشه ب سیم اخر بزنین …( ب خودتون بگین من میخوام برای همیشه تا اخر عمرم شاد زندگی کنم و متعهد باشین ب گفته تون ) نگران نبودن رو تمرین کنین ….بذار با بقیه ادما متفاوت باشی …بذار بقیه بهت بگن تو خل شدی …تو دیوانه شدی …
نباید خودتون رو از پیش بازنده بدونین …..
نباید مغلوب زندگی شوید …
نباید تسلیم شوید …
نباید خودتون رو تسلیم سرنوشت از پیش تعیین شده نمایید …
این یک توهمی بیش نیست …
بلند شو استارت بزن مثل استاد عباس منش ….تو میتونی ….
منتظر کسی نباش که دستت رو بگیره و بلندت کنه مطمئن باش وقتی تو ایمانت ب خداوند قوی باشه …وقتی تو قدم اول رو بر میداری …وقتی ذهنت رو از روی نگرانیهای حال حاضر زندگیت بر میداری راهها یکی پس از دیگری باز میشه و معجزات در زندگی تو نیز رقم خواهد خورد ….
دستان خداوند بی نهایتن و از راههایی وارد زندگیت میشن که خودت حیران میمونی
بازی هنوز تموم نشده ….
تو هم میتونی مثل بقیه یه روزی برنده شوی ….
فقط باید بخوای …
اما اگر نگران باشی و بترسی… ترس و اضطراب میتونه در نیروی اراده و تصمیم گیری ایجاد خلل کنه ….
جهانی که در ان زندگی میکنیم بی نهایت سخاوتمنده در تمام زمینه ها از ثروت گرفته تا ادمهای مهربان ..بی نهایت بخشنده ست …بیش از نیاز تمام ادمای روی زمین ثروت و فراونی داره فقط کافیه اراده کنی و متعهد باشی برای رسیدن ب چیزی که میخوای …
حرکت کنی ….تلاش کنی …پشتکار داشته باشی و داشتن نظم رو سر لوحه کارت قرار بدی زیرا اولین قانون بهشت نظم هست
اگر میخوای در جهانی که ارزوی زیستن در انرا داری در کارت نظم داشته باش ….
تو میتونی …..
منتظر اتفاقات خوب زندگیت باش …
موضوع این فایل و سخنان استاد زیبا بود …….
بی نهایت سپاسگزارم ….
امیدوارم ب تمام خواسته ها و ارزوهاتون برسین ….
تشکر ….
سلام استاد
خداروشکر چه خوب موقعی هدایت شدم به این فایل و این گفته ها را شنیدم.
من الان دارم از کاری که خیلی هم درآمد و موقعیت خوبی داره استعفا میدم که برم دنبال علاقه ام که در ابتدا درآمد فعلیم را نداره ولی مطمئن هستم در آینده بسیار درآمد بالایی از این راه کسب میکنم و حتی لذت میبرم از کارم و چه قدر اعتماد به نفسم با دنبال کردن کاری که دوستش دارم بیشتر میشه.
ولی الان افرادی هستند که البته خداروشکر خیلی کم هستند، و میگن اشتباه میکنی اینجا کارت خوبه موقعیتت خوبه و…
من برام اهمیت نداره ولی فکرم و مشغول میکرد و ذهنم نجوا میکرد و من ساکتش میکردم
و شیندن این صحبت ها چه قدر ایمانم را به راهم قوی تر کرد و چه قدر بهم قدرت عمل کردن و ادامه دادن میده.
خدایا شکرت.
از شما هم ممنونم بابت این فایل عالی
سلام دوست عزیز.
خیلی عالیه که دنبال علاقتون رفتین.
از خدا بخواین که بهتون نشانه ای بفرسته برای اینکه قلبتون آروم بشه که در مسیر درست هستین تا با ایمان و شجاعت قدم بردارین.
وقتی نشانه رو دیدین ذوق زده میشین که راهی که انتخاب کردین درسته.
بنام خدایی که هرلحظه با من است دردرون من است ،ومرا در هرلحظه به سمت خواسته هایم هدایت میکند ،بنام او که هر چه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم به مریم مهربانم ودوستان بهشتی ام
سلام جان جانانم
رب من چه لذتی داره که روزم را با سلام به تو شروع میکنم لبخندت را حس میکنم
تو را شکر وسپاس بخاطر یه روز شگفت انگیز دیگه
تورا شکر وسپاس که هر لحظه به من فرصت تعقل واندیشیدن می دهی
تورا شکر وسپاس که حضورت را در زندگی ام حس میکنم من عاشقتم خدا جونم
تورا شکر وسپاس که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
تورا شکر وسپاس بخاطر انگشتان سالمم که به خواست واراده تو بر روی حروف حرکت میکنند
خداجونم چه حس خوبی است تو را داشتن وبه تو توکل کردن شکرت …شکرت…شکرت
آن زمان که تازه با قانون آشنا شدم
که میتونم با افکاروباورهام زندگی خودم را خلق کنم وخداوند همواره ما را هدایت میکند ودرهای رحمت خداوند از جاییکه فکرش نمی کنیم باز میشود
ایده ای الهام شد که موفق شدم زمینی با هزینه کم بصورت کاملا معجزه آسا بخرم وپول خرید این زمین معجزه آسا جور شد واین اتفاق سبب شد باورم قویتر شود که خداوند پاسخ می دهد به شکلی که باورمون نمیشه در مدت زمانی، قیمت زمین چندین برابر شد وزمانی تصمیم به فروش زمین گرفتند که هدف ایشان کاملا مشخص شد آن زمین را فروختند واز پول آن برای راه اندازی کسب وکار شخصی خود استفاده کردند که آن پول از هیچ بوجود آمده واقعا معجزه بود وبراساس قانون وجود آمد
وقتی ما اراده کنیم خداوند دستانش را میاره واتفاقات آنطوری که ما میخواهیم رقم میخورد ودر کل ایمانمان قوی تر میشه که اتفاقات میتونه رخ بدهد که وقتی من تغییر میکنم درهای رحمت خداوند باز میشه وبیشتر وبیشتر میشود
وقتی ما حرکت میکنیم وشجاعت حرکت کردن در مسیر را پیدا می کنیم درها باز میشود تمام افراد موفق از هیچ وحتی از زیر صفر شروع کردند وبه موفقیت وثروت رسیدند
هیچ زمانی کسی نمی توانست رفتار نامناسبی با من داشته باشد
اگر کسی در زندگی من دخالت می کرد، به شدت با آنها برخورد می کردم و کسی کوچکترین تاثیری در زندگی من نداشت و من آدمی هستم که ایده دارم وباید ایده هام را اجرا کنم وبه همین دلیل از شریک ها جدا شدم وپیشرفت کاری استاد جان نیز از همان زمان بود
هرکسی با تمام وجود در این مسیر حرکت کند خداوند دلها را براش نرم میکند وقتی فرد تعهد داشته باشد وحرکت کند حتما درها باز میشه ،الهامات گفته میشه ،دلها براش نرم میشه وحتما کمکها میان ،وحتما اتفاقات خوب میافتد فقط کافی است که ایمان داشته باشیم وحرکت کنیم وشروع کنیم وناامید نشویم وایرادها را پیدا کنیم وراه رسیدن به اهداف را پیدا کنیم
توکل :
تعریف ساده وغیر ساده ندارد توکل یعنی ایمان داشته باشیم به خداوند در همه زمینه ها که کمکمون میکند ،هدایتمون میکند ،توکلمون فقط باید به خداوند باشد وامید داشته باشیم ،توکل با امید می آید کسی که توکل داشته باشد امید دارد وکسی که امید داشته باشد کارها براش انجام میشه ولی وقتی از لطف خداوند ناامید باشیم خیلی زود کم میاریم
وقتی امید داریم قدرت خداوند را باور میکنیم وما باور داریم که خداوند همواره ما را هدایت میکند وقتی به یاد بیاریم هدایت های خداوند در طول زندگیمون را ایمان ما قوی تر میشود وبیشتر توکل میکنیم فقط باید مسیر فکریمون را درست کنیم ودر مدار دریافت الهامات قرار بگیریم
قانون تکامل در واقع تمام جهان با قانون تکامل کار میکند ویکی از پایه ترین قوانین جهان است
تکامل در بحث موفقیت وکسب وکار به فرض اینکه بخواهیم یک خانه با چوب درست کنیم وتا حالا اصلا کار نجاری انجام ندادیم حتی یه جعبه درست نکردیم والان بخواهیم خانه درست کنیم طبق قانون تکامل شکست خواهیم خورد وبلا سرمون میاد،ضرر میکنیم و… چون تکاملمان را طی نکردیم ،برای اینکه تکاملمان را طی کنیم لازم نیست 50 سال صبر کنیم ،لازم هست که زود شروع کنم به تجربه کردن کار کردن با چوب در ابتدا یک جعبه درست کنم میخ زدن را یادبگیرم پیچ کردن را یادبگیرم ،ابزارها را یاد بگیرم ،بتونم در یک روز ده فایل آموزشی نگاه کنم در مورد اینکه چه جوری جعبه درست کنم ،…….بعد فردا دوباره ویدئو ها را ببینم وبصورت واقعی در کار پیاده کنم بعد میز،بعد صندلی ،قفس برا مرغ وخروسها …… که در نهایت در طول سه ماه به شرطی که هرروز این کارها را انجام بدهم ویک پله برم بالا وبالاتر ودر ابتدا از چیزهای خیلی ساده شروع کنم وبعد یواش یواش برسم به کارهای پیچیده تر ،میتونم در سه ماه واقعا یه خونه کامل با چوب بسازم زمان را میتوان با تجربه کردن کوتاه کرد ولی اگر هیچ اقدامی نکنم وقدمی برندارم 500 سال هم بگذره من تکاملم را طی نکردم یعنی تکامل به زمان ربط ندارد به تعداد تجربه ها واز کم کم شروع کردن ودرسها را گرفتن وآرام آرام رفتن هست مثلا در کسب وکار کسی که تا حالا یکی کارمند هم نداشته که براش کار کند یکدفعه یک دفتری را بزند و 50 نفر را استخدام کند تا براش کار کنند صددر صد شکست خواهد خورد چون بلد نیست ، در مورد ورزش هم همین طریق که اگر من صبور باشم نتایج رخ می دهد
من باید همیشه ورودی مالی داشته باشم ودر کنار آن روی خودم کار کنم که آن ورودی مالی میتواند در کار خودمون باشد به شرط اینکه متعهد باشم
در بحث مالی خیلی موضوعات در ذهن ما باید اصلاح شود
تا پیشرفت کنیم یعنی باید شخصیتمون تغییر کند تا نتایج تغییر کند
کنجکاوی ودنبال الگوهای تکرار شونده گشتن به درک قوانین به ماکمک میکند استاد در قرآن دنبال الگوی تکرار شونده میگشتند به همین دلیل سرچ ریشه ای کلمات در قرآن به ایشان در درک قوانین خیلی کمک کردکه مثلا حزن در قرآن به چه شکل آمده یا رب ،اعراض،..
وقتی الگوها را پیدا کنیم مثل قوانین طبیعت که با الگوها خودش رانشان میدهد که وقتی ما الگوهای تکرار شونده را پیدا کنیم متوجه میشویم که این قانونش هست وقتی یک چیزی تکرار میشود مثل افتادن اشیاء از دستمان در مکانها وزمانهای متفاوت که وقتی ده بار تکرار شود ما متوجه قانون جاذبه میشویم
نگاه ما به دنیا اینجوری باشد که دنیا قانون دارد وقانون هم از طریق الگوهای تکرار شونده میتونیم درک کنیم فقط ممکن است اطلاعات ما در مورد یک موضوع کافی نباشد مثلا وقتی من در رابطه ام با یک نفر تجربه ای دارم شاید متوجه نشم ولی در طول زندگی که این اتفاق در مورد بقیه افراد تکرار میشه ،فکر میکنم که رفتار من چگونه بوده ،چه باورهایی داشتم، چه عاملی مشترک بوده بعد یواش یواش متوجه میشم که اگر من فلان رفتار را با آدمها داشته باشم یا فلان باور ویا فلان فکر نتیجه آن میشه یه رابطه ای که به مشکل بر میخوره بعد میرسم به یک قانون ،یک الگو ،که وقتی دنبال این الگو باشیم ودر جاهای مختلف ببینیم کم کم آن قانون را بهتر درک میکنیم
در مورد قرآن اولین چیزی که کمک میکند ترجمه هایی را مطالعه کنیم که مترجمین آن کلماتی که برداشت خودشان هست داخل پرانتز گذاشته واز چندین نرم افزاربرای ترجمه استفاده کنیم وکلماتی که در پرانتز هست نخوانیم بعد کم کم به ترجمه های درست آیه ها پی میبریم که متوجه شویم خدا چی گفته است ودر مورد روزه هم خود قرآن توضیح داده که برای اینکه تقوا وکنترل ذهن داشته باشیم
خدایا شکرت….شکرت…شکرت
سپاسگزارم….عاشقتونم…
در پناه رب العالمین همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام ب فهیمه ی عزیزم
خیییلی ازت ممنونم بخاطر کامنت عالی ک نوشتی
و کل فایل رو عالی خلاصه کردی
و باعث شد ی مرور دیگه باشه برام و بهتر درکش کنم
مرررسی عزیزم چقد قشنگ اشاره کردی:
هرکسی با تمام وجود در این مسیر حرکت کند خداوند دلها را براش نرم میکند وقتی فرد تعهد داشته باشد وحرکت کند حتما درها باز میشه ،الهامات گفته میشه ،دلها براش نرم میشه وحتما کمکها میان ،وحتما اتفاقات خوب میافتد فقط کافی است که ایمان داشته باشیم وحرکت کنیم وشروع کنیم وناامید نشویم وایرادها را پیدا کنیم وراه رسیدن به اهداف را پیدا کنیم
و
کنجکاوی ودنبال الگوهای تکرار شونده گشتن به درک قوانین به ماکمک میکند استاد در قرآن دنبال الگوی تکرار شونده میگشتند به همین دلیل سرچ ریشه ای کلمات در قرآن به ایشان در درک قوانین خیلی کمک کردکه مثلا حزن در قرآن به چه شکل آمده یا رب ،اعراض
میدونی من متوجه شدم ک وقتی ی رفتاری باهام تکرار میشه بخاطر خودم هست
مثلا داداش من خیلی مهربون و مودب هست و همه دوسشدارن
ولی ب من ک میرسه ایرادگیر میشه و از من انتقاد میکنه
و گیر میده ب رفتار ها و طرز فکرم
البته تو ی مدار نیستیم
من متوجه شدم ک تمام تمرکزم تا الان روی نکات منفی داداشم بوده
اینکه شلخته اس
همیشه دیر میره سر کار
قدرت تصمیم گیری نداره
همیشه غر میزنه
ولی مدتیه ک دارم ب زیبایی هاش توجه میکنم
چشم وابروی زیباش
لبخند قشنگش
قلب مهربونش
دست و دلباز بودنش
مسئولیت پذیر بودنش تو کار و لذت بردنش از کار
شخصیت صادق و درستکاری ک داره
اینکه دست خداست تو زندگی من
امروز خودش ساعت گوشیش و کوک کرد بود
ک بیدار شد
پتوی و خودش تا کرد
دوش گرفت.
و نگفت ک چرا بیدارم نکردی زودتر
تازه بهم گفت اگه پول لازم داری بگو تا بهت بدم برای کرایه
پریروز ک تونستم کنترل ذهن کنم و توجه کنم رو زیبایی هاش
شب ک اومد خونه ی جعبه شیرینی گرفته بود
و فهمیدم این پاداش کنترل ذهنی ک ظهر انجام دادم
و قانون داره جواب میده
فرکانس من داره تغییر میکنه
و ی اتفاق قشنگ ک افتاده من ب شرایطی هدایت شدم ک در طول روز یا تا 1شب تنها هستم تو خونه و کلی لذت میبرم ک وقت دارم رو خودم کار کنم
همه بهم میگن نمون خونه تنها برو ی سرخونه آجی ت
یا تا 12 شب بمون تا داداشت اومد بیاد دنبالت
ولی من تو دلم عروسیه از این فرصت عالی و اصن درک نمیکنم حرف بقیه رو ک چرا باید برم جایی دیگه در طول روز یاشب و تنها نباشم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
دیروز هدایت شدم ب یکی از خواسته های درینبوردم
و دیدم ک ب چ راحتی بهش رسیدم خدایا صدهزار مرتبه شکرت
واقعا همینه از راه های طبیعی و بسیار ساده وراحت ما در زمان مناسب وقتی ک هماهنگ میشیم با خواسته مون هدایت میشیم بهش
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
مررسی عزیزم ک باعث شدی دست ب قلم بشم و ی رد پا از خودم ب جا بزارم
خدایا شکرت عاشقتمممم
بنام خالق هستی
سلام به دوست عزیزم
زکیه جان چی بگم من وقتی از کنترل ذهنت در مورد داداشت گفتی واینکه تلاش کردی تمرکزت را بگذارید روی ویژگی های خوب ایشون کلی تحسینت کردم وکیف کردم از کامنتت چقدر لذت بردم از ردپای زیبایی که برام نوشتی
من از شما دوست خوبم سپاسگزارم که این حال خوب واین احساس قشنگ را با من به اشتراک گذاشتید
ودرست گفتید بصورت کاملا ساده وطبیعی وقتی با خواسته مون هماهنگ شویم هدایت میشیم به سمتش
روی چون ماهت رو می بوسم وازت ممنونم
در پناه رب العالمین موفقیت روز افزونت را برات آرزو میکنم
مصاحبه با استاد قسمت ۱۷
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نکات ارزشمند این فایل:
۱.وقتی که جریان هدایت رو باور میکنی درها برات باز میشه و بصورت معجزه واری به خواسته هات میرسی
یادآوری این نکته چقدر برای من ارزشمنده چون این روزها در حال نوشتن و توجه کردن به خواسته های امسالم هستم خواسته هایی که الان اصلا ایده ای برای بعضی هاشون ندارم و نمیدونم قراره چطوری بهشون برسم فقط میدونم که وظیفه ی من تسلیم بودن وسرسپردن به جریان هدایته جریانی که تونسته به خیلی از آدم ها کمک کنه به این خواسته های من برسن و الن این خواسته ها رو دارن .پس تنها کار من کنترل ذهنم با داشتن احساس خوبه و کمتر کردن مقاومت هاست و به میزانی که این رو درست انجام بدم به همون میزان هم خواسته هام وارد زندگیم میشن .
استاد جان من هم از وقتی خواسته هام رو نوشتم و فایل تمرکز بر نکات مثبت ۴ رو بارها گوش دادم که در مورد فروشگاههای والت مارت سم والتونه و توی کپشنش نوشته شده:
که وقتی ی ایده ی ساده ای به ذهنت میرسه که اون ایده با باورهای درونی تو همخوانی داره و تو اون ایده رو جدی میگیری و با شور و شوق انجامش میدی اون وقت همون اتفاقی برای تو می افته که برای سم والتون افتاده
وقتی که به دور برت نگاه میکنی و بررسی میکنی که چه مساله ای وجود داره که تو میتونی حلش کنی و ازش ثرت بسازی
منم به ی ایده ای هدایت شدم و درها برام باز شده برای بهتر انجام دادن اون ایده و به سایت هایی هدایت شدم که اون چیزی که مد نظر من هست رو دارن ارایه میدن و دارم قدم هام رو به صورت تکاملی برای اجرایی کردن اون ایده بر میدارم و چون احساس خوبی دارم میدونم که دارم کار درستی رو انجام میدم و دارم با شور و شوق و البته تکاملی انجامش میدم که ان شا الله ازش ثروت هم بسازم
البته این ایده با شرایط الان من قابل انجامه و فقط بقول شما نیاز داره که بند کفش هام رو سفت کنم و ایمانم رو نشون بدم
و این همون اصلیه که شما بارها روش تاکید کردین که وقتی شما رو باورهاتون کار میکنی ایده هایی بهت گفته میشه که یا قبلا گفته نمیشده و یا جدی گرفته نشده ایده هایی که با همون کار و همون شرایط قابل انجامه
ی نکته ی که برا من جالب بود این بود که شما توی اون سنتون هم که رفته بودین بندرعباس باز هم بدنبال تحقیق بودین برای انجام دادن کارهاتون و حتی برای خرید اون زمین هم میگین رفتین کلی تحقیق کردین و شرایط رو سنجیدین یعنی سمت خودتون رو انجام دادین و چگونگی رو سپردین به خداوند و خداوند هم در زمان مناسب هدایتتون کرده به خرید اون زمین از طریق دستی از دستانش .و همین باز من رو یاد حرفهاتون انداخت که وقتی خودمون رو بسپاریم به جریان هدایت دستانی از راه میرسند و کارهای ما رو انجام میدن.یعنی خداوند از طریق دستانش کارها رو برامون انجام میده
استاد جان اونجایی که گفتین که نمیدونم چه اتفاقی افتاد که قانون عوض شد و قیمت اون زمین ها رفت بالا دو نکته بهم یادآوری شد اولا اینکه قوانین انسانی فقط ساخته دست بشر هستن و با توجه به شرایط عوض میشن و دوم اینکه تنها قوانین خداوند هستن که همیشه ثابت هستن و تغییر نمیکنن و نکته ی مهم این داستان قانون ها اینه که اگر ما با قوانین خداوند همگام بشیم میتونه جوری قوانین بشری تغییر کنه که همه چی به نفع ما رقم بخوره
نکته ی بعدی که استاد ذکر کردن در لابلای صحبت هاشون پرداختن بها برای هدفه .اینکه ما برای رسیدن به هدفمون باید از هر لحاظ بهاش رو بپردازیم چه پولی چه زمانی و حتی مکانی .این نیست که ما هدفی رو انتخاب کنیم و ی گوشه بشینیم و بگیم دیگه خودش اتفاق می افته دیگه !!!!
نکته ی دیگه اینه که استاد بارها گفتن به محض اینکه ما شروع میکنم به کار کردن روی ذهنمون نتایج تغییر میکنه و وقتی ی بار نتیجه میاد باوره قویتر میشه و وقتی باوره قویتر میشه ایمانه بیشتر میشه و وقتی ایمانه بیشتر میشه حرکته بیشتر میشه و وقتی حرکته بیشتر میشه نتیجه بیشتر میشه و وقتی نتیجه بیشتر میشه باز هم ایمانه قویتر میشه و این سیکله هی ادامه پیدا میکنه
موضوع بعدی درس گرفتن از اتفاقات به ظاهر بد زندگیمونه که از بازخوردهاشون بهتر بتونیم خواسته هامون رو بشناسیم و به سمتشون حرکت کنیم
و اینکه برای شروع کسب و کارمون باید فقط روی خدا و حمایت و کمک اون حساب کنیم در غیر این صورت با تکیه کردن روی انسان های دیگه و قدرت دادن به اونها دچار شرک میشیم و نتیجه این شرک هم تو گوشی خوردنه اونم بدجوری
استاد عزیز شما همیشه از خوبی دیگران صحبت میکنین و توجهتون روی نکات مثبت آدم های اطرافتونه مثل الان که دارین کلی از خوبی های خانواده همسر قبلیتون صحبت میکنین.حتی یادمه توی فابل هاتون در مورد همسرتون هم همین جوریه و ما اصلا ندیدیم که شما ی نکته ی منفی رو در مورد ایشون گفته باشین و همین خودش ی درس بزرگه برای من که سعی کنم همش راجع به خوبی های دیگران صحبت کنم تا خوبی های بیشتری رو خودم جذب کنم
و موضوع دیگه در مورد اجرا کردن ایده ها من قبل از آشنایی با شما استاد خیلی اجازه میدادم دیگران توی زندگیم دخالت کنن و خیلی ضربه خوردم از این دخالت ها اما خدا رو شکر بعد از آشنایی با شما توی این زمینه خیلی بهتر شدم و لی باز هم باید روش کار کنم که ریشه بر میگرده به همون عزت نفس که باید هی روش کار بشه
و نکته ی خیلی خیلی مهم و طلایی آخر فایل که اصل همه ی دوره های شماست اینه که :
همیشه به دنبال اصل باشیم نه فرع و تنها در این صورته که نتایج عظیم و پایدار میشن
سپاسگزارم استاد عزیز و مریم جان
سلام لطف میکنید راهنمایی کنید…………. منم نظر دیگران برام خیلی مهمه و دارم سعی میکنم کنترلش کنم میتونم بگم دائما در حال راضی نگه داشتن دیگران به قیمت آسیب ب خودم هستم و این حتی به دیدگاهم نسبت به شوهرم هم تامیم داده شده ی جوری بنده خدا رو نگه میدارم که دیگران بگن چه شوهری داره………اما ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام به فاطمه جان عزیز.چه فامیلی قشنگی هم داری .عزیزم داستان ملانصرالدین و الاغش رو که حتما شنیدی که به خاطر حرف مردم چکار میکرد. منم یا شاید بگم خیلی از ماها این مساله راضی نگه داشتن دیگران رو داشتیم پس نگران این قضیه نباش فقط کاری که باید بکنی اینه که خودت رو در الویت قرار بده هر کاری میکنی سعی کن به خودت بیشتر بها بدی و برای خودت بیشتر ارزش قائل باش توی همه چیز حتی کشیدن بشقاب غذا .و بعد هم بقول استاد فکر کن توی ی جزیره تک و تنها هستی و کسی نیست ببین اون کاری رو که میخوای انجام بدی چیه همون رو انجام بده انگار که کسی وجو نداره دور و برت آنوقت اقدام کردن برات راحت تر میشه .کم کم که اینکار رو بکنی دیگه عادت میکنی خودت رو ببینی و رضایت خودت و نظر دیگران برات کمرنگ تر میشه .موفق باشی عزیزم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی
نکته اول اینکه فرمودید اگر کانون توجه خود را کنترل کنی و تمرکز کنی بر نکات مثبت،خواسته ها و زیبایی ها ،هدایت میشوی به مدارهای بالاتر.
بسیار مهم است که درک کنیم ،در مدارهای بالاتر ،اتفاقات شرایط ،آدمهای مناسب از قبل هستند،
اگر من در مدار مربوطه نبودم ، این بخاطر فرکانس های قبلی است که شرایط زندگی را میسازد
مثال دم دست،خودم هستم،
من ۷ ماه است که با استاد عباسمنش آشنا شده ام و به مدد درک توحید ،تکاملم را با سرعت بیشتری طی کردم،
اما همیشه برایم سوال بود ،که چرا در چند سال گذشته با استاد آشنا نبودم و حتی اسمی از ایشان نشنیده بودم.؟؟
من که انواع و اقسام شبکه های اجتماعی را در گوشی خود دارم
در حالیکه تاریخ تولید دوره های روانشناسی ثروت یک و دو و دوره های دوازده قدم و ….مربوط به سالهای نسبتا دور است.
جواب در قانون مدارها است.
استاد عباسمنش وجود داشت
من در مدار نبودم.
سوال مطرح شده و جواب استاد هم ،در اثبات قانون مدارهاست، که تئوری اش ابتکار و ابداع استاد عباسمنش هست.
وقتی ایمان داشته باشی که تغییر کنی ،پاداش ها از راه میرسد
ایمان به الله پاداش دارد
این وعده الله است و ان وعد الله حق.
و من اوفی بعهده من الله.
پاسخ سوال و جواب استاد یعنی اگر باور و ایمان به الله داشته باشی،هدایت میشوی به افراد و شرایط و اتفاقات.
دستی از دستان الله از راه میرسد که میگوید بیا در منزل من سکونت کن.
یعنی در مدار جدید، خانم مینا و منزل مجهز وجود دارد
و بقول استاد،هر روز معجزات از راه میرسند
معجزاتی که با باورهای توحیدی الله خلق شدند.
دلها را برای تو نرم میکند.
درب ها باز میشه
کمکها میآیند
تمام این رفتارها و اتفاقات در مدارهای بالاتر هست که این مدارها در نتیجه تغییر باورها و فرکانس ها حاصل شده اند
دلم میخواهد در همه کامنت هایی که میگذارم بنویسم:
اگر همه قدرتها را به الله بدهی ،خداوند تو را عزیز میکند
عزیز یعنی همان عزت نفس داشتن
یعنی هدایت به مدار های بالاتر که آرزوهای تو از قبل آنجا هستند و منتظر تو ،تا تو آنها را در دست بگیری.
بقول استاد
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادت مند باشید در دنیا و آخرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ «1»
الف لام میم را، آن آیات کتاب (آسمانى) است و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرو آمده، حقّ است، ولى بیشتر مردم ایمان نمىآورند.
اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ «2»سوره رعد
خداست آنکه آسمانها را بدون ستونهایى که آن را ببینید برافراشت، سپس بر عرش (مقام فرمانروایى) برآمد وخورشید وماه را که هر کدام تا زمان معینى حرکت دارند، تسخیر نمود. او کار (هستى) را تدبیر مىکند، آیات خود را به روشنى بیان مىکند تا شاید به لقاى پروردگارتان یقین حاصل کنید.
================================
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته جانم و دوستای نازنینم
الهی که حالتون عالی باشه و هر روز تون پربارتر و زیباتر از دیروز باشه
گام 21
خدا رو بسیار سپاسگزارم که همگام با پروژه مهاجرت به مدار بالاتر در گامها حضور مستمر داشتم و انشاءالله تا آخر پروژه رو ادامه بدم
خدا رو شکر اینقدر همزمانیها این چند وقته داره برام رخ میده که دیگه خیلی تعجب نمی کنم ولی خیلی سپاسگزاری می کنم
دیشب بود که با بچه ها تماس اسکایپ داشتیم و نوه ام علیرضا جان گفت دلم برای روزه گرفتن تنگ شده میخوام دو سه روز روزه بگیرم، و بعد راجع به قانون سلامتی و اینکه بهتره تیکه تیکه چیز نخوریم صحبت کردیم و تو این فایل استاد هم درباره روزه و هم درباره قانون سلامتی صحبت کرد
و یه مورد خوشایند دیگه هم این بود که تو این فایل درباره توکل صحبت شد و ظهر که همسرم تی وی رو روشن کرد و هدفون تو گوشش بود و داشت اخبار نگاه میکرد من یه لحظه صفحه تی وی رو نگاه کردم صداشو که نمی شنیدم دیدم زیر نویسش گفته هایی از آقای خامنه ای رو میاره ، یکیش این بود:
توکل حقیقی به پروردگار هر امر محالی را ممکن می کند
و یکی دیگه اش:
بفرموده کلام الله مجید هر کس بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
خیلی حس قشنگی بمن دست داد
وقتی که به گذشته خودم نگاه می کنم می بینم که خیلی از ویژگیهایی که استاد داشته رو من هم داشتم حتی قبل از اینکه با استاد و قوانین آشنا بشم مثلاً رفتارم طوری بود که خود بخود کسی بخودش اجازه نمیداد با من برخورد نامناسب داشته باشه، و من به روش خودم زندگی می کردم
یادمه زمانی بود که درآمد همسرم کفاف هزینه های زندگیمونو نمیداد که 5 فرزند داشتیم و مادر شوهرم هم با ما بود، خدا رو شکر که خونه داشتیم و قرار شد یه طبقه شو که دوتا اتاق و یه آشپزخونه بود به خواهر کوچیکه ام که یکسال بود ازدوج کرده بود اجاره بدیم و قیمتشو هم سه هزار و پونصد تومن گفته بودیم. پدرم بمن گفت این مبلغ بنظرم زیاده یه مقدار کمترش کنید من به پدر گفتم اگه درآمدمون کافی بود اصلاً اجاره نمیدادیم و این مبلغ حداقل پولیه که هزینه هامونو پوشش بده شایدم هنوز کم باشه و پدر هم گفت منطقی بنظر میاد، و همون مبلغو از خواهرم گرفتیم
من به این جمله کاملاً باور داشتم که با خدا باش و پادشاهی کن و خیلی جاها خدا اینو بمن ثابت کرد
همسرم کارمند معمولی بانک بود و یه زندگی ساده کارمندی داشتیم در حدی که یه مبل نداشتیم ولی نه من و نه همسرم اهل گله و شکایت نبودیم ناسپاس نبودیم و خدا درها رو از جایی که فکرشم نمی کردیم برای ما باز کرد به همسرم مأموریت کاری بعنوان معاون شعبه خارجی بانک در قطر داده شد و ما رفتیم قطر و دوسال بعد رییس شعبه شد وضعیت ما بکلی زیر و رو شد، اینقدر خدا پول و ثروت تو زندگیمون جاری کرد که دیگه ما برای خریدن چیزی حساب کتاب نمی کردیم و منتظر آخر برج نبودیم تا حقوق همسرم واریز بشه هروقت دلمون میخواست مهمونی میدادیم و کلی مهمونی دعوت می شدیم و ارتباطمون بیشتر با آدمای با کلاس و سطح بالا و ثروتمند بود از جمله سفیر ایران در قطر و بقیه اعضای سفارت و بعضی تاجرهای موفق و ثروتمند ایرانی مقیم در قطر و چند نفر که نماینده مجلس بودند
یادش بخیر آقای خاتمی رییس جمهور بود و اومد قطر و ما کل خانواده رفتیم سفارت و یادمه من با آقای خاتمی سلام علیک و احوالپرسی و چاق سلامتی کردم سمیه هم باهاش صحبت کرد بقیه بچه ها یادم نیست که صحبت کردن یا نه
در 9 سالی که در قطر زندگی می کردیم سه سفیر عوض شد و من با هر سه خانمهای سفیر دوست بودم، خودشون از من دعوت می کردند که با هم بریم خرید یا جای دیگه یادمه یه روز با خانم سخایی همسر سفیر رفتیم بازار و من اونروز هزار ریال قطری فقط پارچه خریدم یعنی یه چیزی حدود بیست میلیون تومن
و خیلی جاها هم وارد ترسهام شدم و حرکت کردم مثلاً وقتیکه 12-13 ساله بودم از تاریکی میترسیدم ولی شبها از پله های تاریک میرفتم پشت بام
یا سال دوم سوم متوسطه بودم و بمناسبت میلاد پیامبر اکرم قرار بود که سه نفر سه متن مختلف بخونن یکی فارسی یکی عربی و یکی انگلیسی، و من متن بزبان عربی رو خوندم
یا بعداً که یاسمن جان نوزاد دو سه ماهه بود و بجز اون هم چهار فرزند دیگه داشتم و من تمرین رانندگی کردم و گواهینامه گرفتم
یا بعد از 17 سال ترک تحصیل میخواستم سال آخر دبیرستانو بخونم و چون 17 سال گذشته بود دسترسی به پرونده دبیرستان سابقم به این راحتی نبود چند بار رفتم تا بالاخره پیداش کردم و سال آخر دبیرستانو خوندم و دیپلم گرفتم
یا همین سه سال پیش که دوچرخه سواری یاد گرفتم
یا سال گذشته و دو سال قبل از اون یه بار یه هفته و یه بار ده روز من تو خونه باغمون تو شهرستان تنها بودم
و من هم آدم پر هزینه ای نیستم..عه الان یادم اومد که دیروز بود داشتم به همسرم می گفتم من آدم پر هزینه ای نیستم، اینم یه همزمانی دیگه!
خدایا شکرت
و اکثر اوقات خوشبین بودم و امیدوار به رحمت خدا اصلاً نا امیدی از رحمت پروردگار رو گناه می دونستم
توکلم به خدا هم یه جاهایی بیشتر بوده یه جاهایی کمتر
امشب تو اسکایپ با سمیه جان صحبت می کردیم گفتم آدم وقتی قوانینو می دونه و البته عمل میکنه واقعاً چقدر همه چی قشنگتر میشه راحتتر میشه حال آدم بهتر میشه و کلاً زندگی خوش میگذره
و تعریف کردم براش که صبح میخواستم برم دوش بگیرم و از قبل بخودم گفتم که امروز آب دوش خیلی خوب و با دمای مناسب میاد، و کارها باید برای من راحت باشه، تو یکی از کامنتای قبلی گفته بودم که آب دوش حماممون با دمای یکسره مناسب نمیاد خودبخود گاهی سرد و گاهی گرم میشه، و چیزی که اتفاق افتاد این بود که امروز واقعاً دمای آب خوب موند، و من از شوق اینکه قوانین چقدر خوب و دقیق کار می کنه اشکم در اومده بود و همه اش سپاسگزاری میکردم، فقط یکبار سرد شد و اون هم خدا بمن الهام کرد که آب دوشو ببندم و بعد آروم باز کنم، و من این کارو کردم وخیلی عالی جواب داد
ورودی مالی نسبتاً مناسبی هم الان دارم که از طریق اجاره آپارتمان دوممون هست ولی غیر فعال هست یعنی براش کاری نمی کنم،دوست دارم به کاری هدایت بشم که مولد ثروت باشه و من براش فعالیت کنم ضمن اینکه مقدار کمی از وقتم رو بگیره تا من بتونم روی فایلها و دوره ها کار کنم و خودمو بهبود بدم، بقول همسرم انشالله صد ساله دوم!خخخ منظورش به سن من هست
حالا که صحبت به اینجا رسید میخوام به سبک حمید آقای حنیف عزیزم مطلب طنزی در مورد سن بگم، و بگم که آقا حمید جان منم بلتما!!:
امید به زندگی یعنی چی؟؟
همسایه ای دارم که 98 سالش هست و تنهاست
گاهی اوقات بهش سر میزنم
که اگه وسیله ای نیاز داشت براش بخرم
امروز که رفتم خونه اش
بهم گفت: خدا خیرت بده ننه
اگه تو بمیری من چکار کنم
امید به زندگی یعنی این
وای خدا چقدر خنده ام گرفت وقتی داشتم اینو تایپ میکردم
خدا رو شکر که به استاد و آموزه هاش هدایتمون کرد
خدا رو شکر برای یه گام دیگه
و یه کامنت دیگه
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید خوشبخت و ثروتمند باشید موفقیتهاتون روز افزون و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
الهی من دورتون بگردم ودیگه برنگردم …
اصلا انصاف نبود من انقدر ازین کامنت لذت ببرم و تحسین کنم و یاد بگیرم و بعد آخرش جوری بخندم که ننه م تو اتاق بغلی با خودش فکر کنه باز سعیده زده به سرش خنده ی انفجاریش راه افتاده :))))))ولی براتون پاسخ ننویسم!
عااااااشششقتونم،چقدر شما دلنشینید…
خوندن کامنت شما و این تجربه ی احساس عالی در آخرین ساعات شب،یک ستاره ی دنباله داری میشه که میخواد روز های آینده رو،روووشن و روووشن تر کنه…
از بس ذوق داشتم،سلامم نکردم …
سلام به روی ماهتون،الهی که حال دلتون عالی باشه و غرق احساس عمیق خوشبختی بی قیدوشرررط
منم عاااشقتونم بی قیدوشرط!
خدا…خدا…خدا….
خدا شمارو برای همه ی ما حفظ کنه(یاسِ من،همینی که هست،میخوای بخواه،نمیخوای هم باید بخوای:))))) ما جزو خواهر برادری دینی شما حساب میشیم:)))) )
راستی خوش به حال آقای خاتمی که با شما مادر نمونه وتوحیدی چاق سلامتی کرده!کاشکی تو دفتر خاطراتش نوشته باشه … والا به خدا:)
این تلگراف همراه با عشششق،با نوووور،با خنده های بی امااااان پیچیده شده در عشق و مودت قلبی ارسال شد.در بهترین زمان ومکان به دستتان برسد…
در پناه عششششق میسپارمتون….
سلام به سعیده ی عزیزم، چراغ سایت (چشمای قلبی)
میدونی چیه؟
من خیلی خوشبختم!
که به جز خواهرای بیولوژیکی فوق العاده م، خواهری مثل تو دارم. آخه تو چقدر خوش انرژی هستی دختر!!
و من خیلی خوشبختم که چنین مادری دارم (بازم چشمای قلبی)…عشق میکنم وقتی کامنتای مامانم رو میخونم و قند تو دلم آب میشه وقتی میبینم شما و دوستان دیگه انقدر بهشون محبت دارین…برای همین حاضرم مامانم رو یه کمی با شما تقسیم کنم (خخخخخ)
عاشقتم سعیده جانم و از دور میبوسمت
xoxo
آب زنید راه را، هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار میرسد
راه دهید یار را، آن مه دَه چهار را
کز رخ نوربخش او، نور نثار میرسد
سلاااام رفییییق!
کجایی دختر خوب،دقیقا کجایی؟!
یادت رفته من قبل اینکه با خانواده ی قشنگ زمانی ها آشنا بشم،قبل اینکه مادر توحیدی خانواده،نور چشممون بشه،شما رفیق من بودی؟!میدونی هنوز طعم نقطه های آبی که بعد از شیفت هام ازت دریافت میکردم،زیر دندونمه،میدونی هنوز وقتی آهنگ حس عاشقی،حامد همایون روگوش میدم،یاد شما میفتم که اولین بار این آهنگ رو توی کامنتت برام نوشتی ومن رفتم دانلودش کردم …؟!
خلاصه که رفیق،بااا ماااا به ازین باش،که بااا خلق جهاااانی…
عاشششقتم و مررررسی که برای همه ی قشنگی هات،قلب روشنت رو میبوسم و دعا میکنم این تلگرافِ پر از عشق،در بهترین زمان ومکان به دستت برسد!
در پناه خدای عشق و نور و آزادی میسپارمت یاسِ من
سلام به عشق عزیزم سعیده جون
دخمر قشنگم
من عااااشششقتم بی قید و شررررط خیلی بیشتر خیلی بیشتر
من وقتی که داشتم کامنتمو می نوشتم خیلی حالم خوب بود و از یادآوری خاطرات حالم بهتر هم شد و خدا رو شکر چه بازخورد خوبی گرفتم
ممنونم که برام پاسخ نوشتی بینهایت خوشحال شدم
چقدر با یه ذره بیشتر کار کردن من خدای مهربونم از هر طرف داره بمن پاداش میده، من یه قدم برداشتم اون هزار برابر بمن جایزه داد و منو نوازش کرد، عاشقتم خدا جانم
چقدر شما قشنگ می نویسی آخه!
من مثل شما بلد نیستم جواب بدم ولی مطمئنم انرژی عشق ومحبتمو با همین کلمات ساده دریافت می کنی
انشالله منم بیشتر کامنت مینویسم و کامنت دوستامو می خونم و یاد میگیرم
راستی یادت نرفته که قراره با هم بریم آمریکا
همیشه تلگرافت در بهترین و بهترین مکان بدستم میرسه، از بس که خودت خوبی و خوش انرژی هستی
با تمام قلبم دوست دارم
دعا می کنم هرآنچه آرزو داری خیلی خیلی بالاتر و بیشر از از اون ها رو خداوند وهاب و رزاق بشما عطا کنه
و در بهترین زمان و موقعیت مناسب همدیگه رو ببنیم
بوس فراوون و قلب فراوون از روی تختم و زیر پتو در تهران برای شما دختر عزیزم درگرگان
خدا رو شکر که یاسی جان هم رضایت خودشو اعلام کرد(خخخخ)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَهٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ»
(ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻍ ﻫﺎﻳﻲ ﺧﺮم ﻭ ﺑﺎﻃﺮﺍﻭﺕ ﺭﻭﻳﺎﻧﺪﻳﻢ، ﻛﻪ ﺭﻭﻳﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﻧﺪ)
«أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»
ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﺭﺍم ﻭ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻜﺎﻑ ﻫﺎﻳﺶ ﻧﻬﺮﻫﺎﻳﻲ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻛﻮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﻭ ﺣﺎﻳﻠﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ؛ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ؟ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ)
«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ»
(ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﻣﻰﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﻫﺪ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺖ؟ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ)
(سوره نمل 60-62)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی عزیز و گرانقدر.
الهی که حالتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و همیشه و هر لحظه در پناه رب العالمین باشید. خداوند به شما سلامتی و آرامش و شادکامی عطا کنه.
ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندی که نوشتین که پر از آگاهی بود. الحمدلله رب العالمین. واقعاً تجربیات تون خیلی تحسین برانگیز و ارزشمند بود. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
ممنونم که از من یاد کردین توی کامنتتون.
ولی دلیل اصلی که براتون کامنت گذاشتم اون نقل قول از اون بنده خدا بود. که از حرفشون دلگیر شدم. شما بسیار انسان عزیز و ارزشمندی هستید و حضورتون توی سایت برای همه ما ارزشمنده. اون بنده خدا هم واقعاً حقیقت وجودی شما رو نمیشناسه و نمیدونه شما پیش اعضای سایت چه جایگاه ارزشمند و چه اعتبار و احترامی دارید.
بقول حافظ شیرازی «با من راه نشین خیز و سوی میکده آی ؛ تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم».
من از صمیم قلبم برای شما آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت دارم. اساس قوانین الهی حاکم بر جهان بر اینه که خداوند به انسانهای هدفمند و مفید و ارزشمندی که به رشد و گسترش جهان کمک میکنن، فرصت و برکت بیشتری عطا میکنه. مخصوصاً اگه در راستای گسترش توحید باشه. الهی که خداوند به شما سلامتی و برکت و عمر طولانی و رزق بینهایت عطا کنه. سایه تون مستدام باشه.
عرض ادب و احترام و ارادت من رو پذیرا باشید.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
باعرض سلام وخسته نباشید خدمت آتشنشانِ ابراهیم نشان استاد امیری!به تقلید از استاد رضایی عزیزم:)
با درود بر ارواح پاک شهدای انقلاب،ضمن عرض تبریک دهه فجر و انقلابِ انفجار نور،از طرف نماینده ی سابق کادر درمان،به جامعه ی آتشنشان های توحیدی:
متشکرم!
متشکرم!
متشکرم!
این بیانیه صرفا جهت تشکر از شما ارسال میگردد که موشکافانه از دیدگاهی که ما بررسی اش نکردیم،به این موضوع مهم پرداختید و یک گوش مالی حسابی به پسربچه ی ناآگاهِ مثبت نود سالمون دادید،خداوند او راه به راست،منحرف کند،شاید هم بنده ی خدا چشمانش سوی کافی ندارد و نمیداند چه خانم زیبای جوان وتوحیدی و سرزنده ای از طرف خداوند،درحال خیررساندن به اوست،بهتر است اینگونه فکر کنیم تا وی را هم قضاوت نکنیم.
باسپاس مجدد از شما،وقتی کامنتتان را خواندم،از قلبم انرژی ای گذشت که باید برایتان پاسخ بنویسم و بعد قرآن با آیه ی89یونس مهر تایید بر ارسال این ابلاغیه زدند،پس مسئولیتش با مدیر کاروان است و به من مربوط نمی شود.
در پناه همان مدیر کاروانی میسپارمت که هرگز نمیمیرد،هرگز خطا نمیکند،هرگز خوابش نمیبردو حساب تمام مخلوقاتش را دارد و وعده ی او حق است.
انشالله در بهترین زمان ومکان به دستت برسد.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»
ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ؛ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﻦ ﻫﺪﺍﻳﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ، ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺘﻢ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺗﺮﺳﻲ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﺷﻮﻧﺪ)
(38 بقره)
—————————————————————————
سلام و درود سعیده جان، امیدوارم که حالتون عالی و مثبت باشه. و همواره در پناه رب العالمین باشید.
باز جای شکرش باقیه اگه تنبلیت شده آیه رو کپی کنی حداقل عدد آیه و سوره رو گفتی خودم برم سرچ کنم.
باورت میشه هر چی کامنتت رو میخوندم همش میگفتم منظور سعیده جان چیه؟ هر چی فکر کردم. بعد کامنت خودمو نگاه کردم تازه گرفتم ماجرا چیه.
من هم از شما سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم.
نامبرده این روزها داره دوره احساس لیاقت رو مرور میکنه. فقط با کمی مرور دارم نتایج و برخورد های متفاوتی رو دریافت میکنم. از خداوند برکت در عمل گرایی میخوام.
امروز داشتم فایلهای 3 و 3+ دوره رو گوش میدادم، رفتم ساحل هوا ابری بود، باد خنک میومد، و نم نم بارون شروع شد. و صدای رعد و برق همراه با صدای امواج، یه حس صلات و بندگی داشت. خیلی فوق العاده بود.
سعیده جان ببخش کوتاه و مختصر نوشتم، دلم نیومد کامنتت رو بی پاسخ بذارم، یه کم خسته و خوابالو بودم. ببخشید.
همواره در پناه رب العالمین باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ «132»
و براى هر کس بر اساس آنچه انجام دادهاند درجاتى است، و پروردگار تو از آنچه مىکنند غافل نیست
وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ «133»
و پروردگار تو بىنیاز و صاحبِ رحمت است. اگر بخواهد، شما را مىبرد و پس از شما هر که را بخواهد جایگزین مىکند، همان گونه که شما را از نسل قوم دیگرى پدید آورد.
إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ «134» انعام
به راستى آنچه وعده داده مىشوید، آمدنى است و شما نمىتوانید (خدا را) ناتوان سازید (و از کیفر و عدل او بگریزید).
سلام به آقا حمید جان حنیف عزیزم
به به !خیلی خوشحال شدم از دیدن نقطه آبی پر رنگ و وقتی که بازش کردم دیدم از شماست
خدا رو شکر برای همه نقطه های آبی زیبایی که این روزا داره بیشتر بمن هدیه میده
ممنونم از لطف و تحسینت( آقا حمید جانم نمی تونم بشما بگم ممنونم از لطف و تحسینتون) چون خیلی وقته شما رو میشناسم و خیلی چیزها از شما یاد گرفتم و همیشه تحسینت کردم و مادرانه دوست دارم
چقدر تحسینت میکنم که تسلط زیادی به اشعار و شعرا داری و شعرهای کاملاً متناسب با مطلبی که در موردش می نویسی میاری
جدا از همه ویژگیهای تحسین برانگیز دیگرت
بعد هم میخوام بگم که بابا اکثر بچه ها از جمله شما و سعیده جان اشتباه برداشت کردید از مطلب طنزی که نوشته بودم!
و البته ایراد از من بوده که درست توضیح ندادم
و اونم اینه که اصلاً این طنز درباره خودم و همسایه من نبوده!
و این طنز رو یکی از دوستای همسرم توی واتسپ براش فرستاده بود و همسرم اونو توی گروه family مون گذاشت که من و ایشون و دخترا و نوه بزرگم علیرضا جان پسر نسیم جان و دامادم توش هستیم و من اونو توی کامنتم آوردم
بعد حالا تازه ببین چیشد!
من پاسخ شما رو خوندم و چند ثانیه همینطور گیج مونده بودم که منظور شما کیه!
چون اصلاً احتمال نمیدادم که شما و یا هر کس دیگه ای فکر کردین که در مورد خودم و همسایه من بوده
بعد فکر کردم منظورت همسرمه که گفته بودم (بقول همسرم انشالله صد سال دوم) و قرار بود امروز کلی برات بنویسم که نه بابا همسرم به شوخی گفته و واقعاً دیدگاهش اینجوری نیست و با اینکه سنش 9 سال بیشتر از منه، همه اش در حال رشد و بالا بردن و قویتر کردن شخصیتش هست و من بارها تحسینش کردم هم به خودش گفتم و هم به دخترا…
تا سه چهار ساعت پیش که تو اسکایپ داشتم با یاسی جان صحبت می کردم، و اینو بهش گفتم، دیدم انگار اونم خیلی سر در نمیاره از حرفای من(خخخخخ)
ببیییننن الان اینقدر دارم می خندم و تایپ می کنم که خدا میدونه!!!
و یاسی جان گفت من مطمئنم آقا حمید فکر کرده در مورد خودتون بوده و همسایه شما بشما اینجوری گفته!
خلاصه که عجب بلبشویی شد
اشتب اندر اشتب اندر اشتب شد(خخخخخخ)
همه اش هم بخاطر این شد که من خوب توضیح ندادم!
آقا حمید عزیزم بقول یاسی جانم از حسن ظن شما کمال تشکر رو دارم و چیزی نبوده اصلاً که شما دلگیر بشی
خیلی ازت متشکرم
الهی که همیشه شاد و سلامت باشی خوشبخت و ثروتمند باشی
موفقیتهات روزافزون
و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلامی با افتخار خدمت شما مامان فاطمه عزیز سایت
خیلی خیلی لذت بردم از کامنتتون ، چون من دوست داشتم از زمانی که خیلی کوچیکتر بودم با آگاهی و درک بالا زندگی میکردم .
یکی از آرزوهای من بود که بفهمم که بلد باشم طریقه ی صحیح زندگی کردن ، قانون جهان هستی را بفهمم ، درست و صحیح زندگی کنم که به لطف خدای مهربانم با قرار گرفتن در سایت میشه گفت این آرزوم تیک خورد خیلی رشد کردم خیلی زیاد …
و چقدر شما را تحسین میکنم که از بچگی درست و صحیح و با آگاهی و درک بالا زندگی کردین ، احسنت بر شما ….
راستش اونچیزی که موجب شد کامنت بزارم مشکل آب دوش حمامتون بود . یه تعریفی از همسرم بکنم اینجا ، ایشون واقعا از هر انگشتش هنر میباره ، همیشه تو نوشتن نگات مثبت همسرم این مطلبو میارم که هیچوقت تو خونه ی ما هیچ وسایلی خراب نمیمونه ، شیرآب ، آبگرمکن ، لباسشویی ، لوازم برقی …. یعنی همسر من همه کاره ست به محض اینکه بگم فلان چیز خراب درستش کن ، سریع متوجه ایرادش میشه و همیشه تو خونه ی ما همه چیز سالم و درست کار میکنه.
و اما در مورد دوش حمام که سرد وگرم میکنه برای ما هم پیش اومده که از آبگرمکن بوده و همسرم با اسید جرمگیری کرد و مثل روز اولش میشد با فشار آب بالا و بدون اینکه سرد وگرم بشه و تو خونه خودش انجامش میداد هربار …
شما اگر همسرتون تونستن تو خونه خودشون انجام بدن یا تعمیرکار تو یساعت انجامش میده و راحت میشین …
امیدوارم که براتون مفید باشه
در پناه الله یکتا باشید…
سلام بروی ماه زهره جانم
عه چقدر جالب که همسر من هم دقیقاً همین طوره آچار بدست و همه فن حریف، و من بارها به خودش گفتم قربون همسر همه فن حریفم
اتفاقاً چند ماه پیش زنگ زدیم برای سرویس پکیج و ماموری اومد و ضمن سرویس پکیج رو جرمگیری کردیه کمی بهتر شد ولی ایرادش کامل برطرف نشد، مهم اینه که فعلاً دو سه باره که خوبه وخودم باش قرار گذاشتم که از این به بعد از این هم بهتر بشه!خخخ
ممنونم که وقت گذاشتی و سپاسگزارم از پیام قشنگت که حس خوبی بمن داد
الهی که هر روزت بهتر از دیروز باشه و هر روز بهترین روز زندگیت باشه
موفقیتهات مستدام و روز افزون باشه
سلام خانم سلیمی عزیزم
من همیشه از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم و به داشتن شما افتخار میکنم.
چقدر سرزنده بودن و شاد بودنتون رو دوست دارم واقعا سن فقط یه عددِ،دیروز خیلی اتفاقی مطلبی رو میخوندم در مورد هنرمند ایتالیایی به اسم ایزابلا دوکرو که 94 سالشه و در 90سالگی به شهرت رسید و کارش رو بعداز 60 سالگی شروع کرده.
خود من که 36 سالمه گاهی فکر میکنم که دیگه از من گذشت که کسب و کار داشته باشم.
این فکرا کار شیطانِ که وعده ی فقر و فحشا میده و رسالتش نا امید کردن بنده های خداست.
سپاسگذارم که وقت میزارید و کامنت مینویسید برامون.
سلام شیرین جان نازنین
متشکرم که برام پاسخ گذاشتی
یادم باشه که برم بخونم این مطلبی که درباره ایزابلا دوکرو گفتی
شاید صد در صد باور نداشته باشم که سن فقط یه عدده مثلاً 98 در صد، ولی هزار در صد باور دارم که همیشه میشه آدم پیشرفت کنه و اصلاً باید پیشرفت کنه که اگه پیشرفت نکنه میگنده
و همونطور که گفتی مراقب وسوسه شیطان باشیم
چند ساعت پیش دخترم تماس تصویری گرفت و من گوشی رو روی پایه موبایل گذاشته بودم نمی دونم چیشد که گوشی چپه شد و پایه اش افتاد پشت مبل سه نفره که چسبیده به دیواره اوپن آشپزخونه بود یه ذره بین مبل و دیواره اوپن فاصله بود، قاعدتاً اینجور وقتها آدم عصبانی میشه که مگه جا قحطیه که از این همه جا فقط اونجا بیوفته منم گفتم ای شیطان وسوسه گر عمراً بزارم منو عصبانی کنی، و با یاسی جان خندیدیم
روی ماهتو می بوسم و بهترینها رو برات آرزو می کنم
سلام خانوم سلیمی عزیزدل و دوست داشتنی
چقدر شما قشنگ مینویسین چقدر حالم خوب میشه از کامنتاتون و هر روز منتظرم کامنت جدید بزارین
شما و دخترای گلتون جزء اعضای مورد علاقم هستین که همیشه کامنتاتون رومیخونم
از نوشتههاتون یاد گرفتم میدونین شما، جزء اون افرادی هستین که نتیجه تو دستتونه مهمترین نتیجه همون حال خوبه و بینهایت نتایج قشنگ دیگه ، چقدر لذت میبرم که ادب و احترام و متانتتون تو دل نوشتههاتون موج میزنه ، من که خیلی چیزها یاد گرفتم ازتون ، قلبا سپاسگذارم از شما به خاطر حضورتون توی سایت
سلامت و پایدار در پناه خدا باشین
سلام نسرین خانم عزیز و نازنین که همنام دختر بزرگم هستی
عکس پروفایلت خیلی زیبا و صمیمی و پر از انرژی مثبت و دوست داشتنیه، احساس خوبی بمن میده
سپاسگزارم از پیام زیبات خدا رو شکر که کامنتم حس خوبی بشما و دیگر دوستان داده اعتبارش تماماً به خدا بر میگرده من که کاره ای نیستم
درست گفتی عزیزم من تا اونجایی که یادم میاد همیشه مؤدبانه و آمیخته با احترام صحبت می کردم و باورم این بود که زبانم که قرآن کلام خداوند رو با اون تلاوت می کنم حیفه که کلمات نا زیبا بر اون جاری بشه، یادم نمیاد
کسی رو (تو) خطاب کرده باشم حتی بچه هام و نوه هام، حتی نوه کوچولوم که دو سه روز پیش یکسالش شد
خدا رو شکر دخترام هم احترام آمیز صحبت کردن رو از من به ارث بردن
بوسه بروی ماهت میزنم
در پناه خدا و در کنار خانواده قشنگت شاد و سلامت باشی و موفقیتهات روزافزون باشه
به نام خدا
سلام به شما مامان فاطمه عزیز
برا شما از خداوند عمر باعزت و سلامتی و سعادتمند آرزو میکنم
من کامنتهای شما رو پیگیری میکنم و احساس میکنم دارم قصه ای قشنگ میخونم
نوشته هاتون به شکلیه که توی ذهنم تصویرسازی میکنم
از حرکت کردنتون واقعآ لذت بردم از اینکه با داشتن5 فرزند ادامه تحصیل دادین و گواهینامه گرفتین برام درس داشت
بازم از این مثالها بزنین که با داشتن فرزند خودتون و بهبود خودتون فراموش نکردین و هنوز هم ادامه میدین
تحسینتون میکنم و براتون دست میزنم
خداقوت و عزت بهتون بده که همه عزت از آن خودشه
درپناه الله یکتا باشید
سلام به لیلی خانم عزیزم
مرسی برای پاسخ قشنگت
ممنون از لطف و تحسینت
خدا رو شکر که کامنتم برای شما مفید بوده
لیلی جان من قبلاً از زندگی خودم زیاد مثال نمیاوردم تازگیها خداوند هدایتم کرده که بیشتر به این روش بنویسم و بازخورد خوبی از دوستای عزیزم گرفتم،بروی چشم، بیاری خدای مهربان سعی می کنم اگر مثال مناسبی داشتم ذکر کنم
بوسه بروی ماهت میزنم
الهی که هر روز بیشتر رشد و پیشرفت کنی و با سرعت جت به مدارهای بالاتر صعود کنی!
وسعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام سعادجان عزیزم
امیدوارم خوب وسلامت باشین
چقدر زیبا ودلنشین می نویسید
چقدر نوشته هاتون به ادم انگیزه بیشتر میده واسه حرکت
چقدر شما خوبید
چقدر لذت بردم که همسرتون اخبار رو با هندزفری گوش میدن
چقدر خوبه احترام به دیدگاه های همدیگه و اینکه ایشون انقدر درک و فهم بالایی دارن
چقدر دنیا دیده این
چه تجربه های باحالی دارین
باسفرا گشت وگذار کردن
چقدر خوشحالم که اونروز به کامنت شما و فعال کردن کامنتاتون هدایت شدم
وای که چقدر خندیدم به طنز همسایتون
خداییش عجب انگیزه ای داره واسه زندگی کردن
ممنونم که نوشتید و باعث کلی خنده وحال خوب ترم شدید
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکزت
سلام سعیده جان سعیده
سپاسگزارم از پاسخت خوشحالم کردی و ممنون از لطف و تحسینت که تجلی ویژگیهای زیبای شماست
بعد از اینکه پیام قبلی رو بشما دادم که گفته بودم معنای اسم سعاد رو تو اینترنت دیدم میخواستم پروفایلم رو به اسم سعاد تغییر بدم البته من ابتدا که فقط یاسی جان تو سایت عضو شده بود دو سه بار با اکانتش کامنت گذاشتم توی دوازده قدم و اسمم رو همون سعاد می نوشتم ولی وقتی که خودم میخواستم عضو بشم شنیدم یه جا استاد گفت بهتره با اسم واقعیتون ثبت نام کنید و من با اسم شناسنامه ایم عضو شدم هرچند که اشتباه فکر می کردم چون سعاد هم اسم واقعی من بود ولی دیگه صداقتم بیش از حد گل کرده بود،هزار در صد بود(خخخخ)
اما منصرف شدم و تغییر ندادم گفتم دیگه بچه های سایت با اسم فاطمه منو میشناسن همین خوبه
این طنز همسایه رو هم همسرم چند وقت پیش تو گروه خانوادگیمون گذاشت و دیدم اینجا مناسب هست و گذاشتم درست میگی منم هر وقت میخونم کلی میخندم
خدایا شکرت هزاران بار برای این سایت بهشتی و استاد عزیز و مریم جان و بچه های نازنین این خانواده صمیمی
روی ماهتو می بوسم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلامی که از جنس نام زیبای خداست ،
خواهر و همکلاسی محترمم
کامنت شما پر بود از حس زیبای امید همون نور مهمی که خدای رحمان کسانی که امید ندارند رو کافر نام گذاشته.
حرفهای شما به آدم شوق زندگی میدند مخصوصا به منی که تا چند ماه پیش هر وقت به این که چهل ساله شدم و خیلی آرزوهای بر زمین مونده دارم و تازه همت کردم برای جبران زندگی پر از سهل انگاری ؛ و هر وقت به این چهل ساله شدنم فکر میکردم انگار دنیا آوار میشد روی دلم ولی الان واقعا نگاهم پر از مژده نوید بخش و الهیه.
از خدای بزرگ برای شما سربلندی و عزت روز افزون رو آرزو میکنم
سلام و درود به آقا اسماعیل بزرگوار
به به، سلامی که از جنس نام زیبای خداست، از این زیباتر مگه داریم؟ ابداً
سپاسگزارم از پاسختون خدا رو شکر که دیدگاهم براتون مفید بوده
اتفاقاً چند روزه که به کامنتهای شما هدایت میشم، هم در فایلها و هم در عقل کل و شما رو تحسین می کنم
خدا رو شکر که به استاد عزیز و این مسیر زیبای توحیدی راستین هدایتمون کرد
از رب العالمین هرآنچه خیر و خوبی است برای شما درخواست می کنم
سلام و درود به خانم سلیمی عزیز…
چقدر دوستداشتم براتون کامنت بزارم.مادر عزیز من!…..
چقدر چهرتون زیباست!مخصوصا ” صحنه زیبا پشت سرتون.! کشور امریکا..ست..
بهتون تبریک میگم .بخاطر وجودتون در سایت..
اولین باره هدایت شدم به کامنتتون..
چند تا صحبتتون .نور الهی برام روشن شد…
این کلام الهیتون بود…
بفرموده کلام الله مجید هر کس بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست..
توکل حقیقی یعنی هر امر محالی رو ممکن میسازه.
امید داشتن از رحمت خداوند.الله اکبر
نکته بولد!چقدر بهش واقف هستیم!
ناامیدی از رحمت پروردگار رو گناه میدونستم..
این خیلی برام بولد شد..و باید خیلی خیلی خیلی بهش امیدوار باشم..
همین ساعت..طی 10 ماه تمرکزی روی بیزنسم..به نقطعه پایانی در این مرحله رسید…و نور الهی مدام برام روشن میشد.تا هدایت بشم بسمت جلو..
این کلامتون: ناامید شدن بدترین گناه هست!…رو.. خیلی بر قلبم کوبید….تا مواظب باشم و نخام”از خداوند دور بشم..
……
در ادامه…
اره میگفتم..بیزنس من هیچ چیزی نداشت مثل همون حبوبیاتیه که توی ظروف اشپزخونمون مونده بود ولی با نور الهی یچیز کاربردی زیبا شد…
و امروز این نقطعه از هدایت الهی کامل شد.بعداشو نمیدونم میخاد چی بشه…
اینروزا و ساعتها و ماه ها …که گذشت..که طی 10 ماه به اندازه 100 سال در هر جنبه ایی از زندگیم تعقییر کردم…
و من بفردی تبدیل شدم که همجوره مزدش بخداست.چون میدونه نقطعه عطف زندگیش،” فقط خود خداست……
مادر عزیزم…واقعا چقدر امیدواری خوبه منم یه داستانی رو برات تعریف کنم.که منو ،اون لحظه یه تکون درست و حسابی داد..
مخصوصا روزهایی که تنها میرم توی قبرستون و برای اولین بار صحنه توی قبر رو دیدم.خیلی خیلی منو دگرگون کرد در همه جنبه ها..
یفرد نزدیکم “ایشون . یه بیماری خیلی خاصی گرفت!..جوری که میگفتن ایشون در مسیر مرگ رفته…..
و بعد از ماه ها .رفتن به دکترای خصوصی و تحت درمان قرار گرفتن!…
این شخص رو به بهبودی قرار گرفت..
یه روز اومد خونمون…
و لحظه ایی که من داشتم توی اتاق محل کارم روی بیزنسم کار مبکردم.یه لحظه ذهنم ساکت شد..و خدا بهم گفت خوب گوش کن..
انگار تمام فضا به سکوت رفت صدای این شخص رو مثل بلندگوی برای من به صدا دراورد..
گفت!… اینقدر دعا کردم که یه روز خوب بشم بیام خونتون و مامانتو ببینم..
ایشون جاری مادرمه….ما جنوبیا از مادر میگیم.(دِی)…
به زبان محلیمون گفت..(ایِقه دِلُوم مِیخاسه بیام خونتون تا بِینُمت.)
خدایا شکرت شکرت که خوب وابیدوم!
یه لحظه این صدا محکم بهم فهموند…
تا زنده اییم قدر تن ،”سلامتیمونو بدونیم..هیچ چیز مثل سلامتی نیست..
فردی که قبلا همیشه میومد اینبار این لحظات شده جزو آرزوی بزرگش..
الله اکبر…
قبلا بخاطر شرکی که داشتم.پاهام بدجور شکست…و تا 40 روز یجا ثابت خابیده بودم شب از دردش خابم نمیبرد..
ناگفته نمونه حیاطمون جوریه که فضای روبروش کوه هست..
وقتی نگاه به کوه مینداختم به دِییم.همون مادرم میگفتم..میشه منم یه روز خوب بشم بازم برم کوه بشیم…و طولی نکشید بهبودیم برگشت..
یادمه تا خوب شدم فورا رفتم کوه!اینقدر لذت بردم.همون تضادها باعث شد .که امروز در مسیر صرات المستقیم باشم….
در پایان صحبتم!.
سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد تا پیام شما مادر عزیزمو بخونم..
به” پناه خداوند میسپارمتون!
راسی دیگه قول میدم خیلی به این نکته توجه کنم و بیشتر برای ذهن نجواگرم بولدش کنم..که ناامید نشم..
چون بدترین گناه اینه!که ناامید بشم..
دوستت دارم مادر زیباییم
سلام به دختر عزیز و گُلم فاطمه جان
سپاسگزارم از پاسخت و لطف و تحسینت، فدای محبتت
داستان هدایتتو خوندم، تحسینت می کنم برای تغییرات و نتایج خوبت
در مورد صحنه زیبای پشت سرم گفتی، جونم برات بگه که اینجایی که من عکس گرفتم روبروی آبشار نیاگارا در سمت کانادا هست که من زمستان سال 98 برای اولین بار به اتفاق همسرم کانادا رفتم برای دیدن دخترام، که اون موقع دختر بزرگم نسرین جان کانادا بود و دختر سومم سمیه جان امریکا بود و ایام کریسمس و تعطیلات سال نو میلادی اومده بود کانادا و با هم رفتیم نیاگارا فالز خیلی خیلی زیبا بود، و اون ساختمانها و برجهایی که در عکس دیده میشه در کشور امریکاست، اون سفر امریکا نرفتم یعنی ویزا نداشتم، ولی بعد از اون دو بار دیگه کانادا رفتم و هر دو بار امریکا هم رفتم
وقتی که اون برجهای داخل امریکا رو برای اولین بار دیدم فکر نمی کردم به این زودیها برم اونجا، خدا رو شکر که زودتر از انتظارم پاسخ داد
داستانی که تعریف کردی واقعاً عبرت انگیزه و باید ازش درس بگیریم، و برای سلامتیمون خیلی سپاسگزاری کنیم به شدت قدرشو بدونیم
ممنونم برای احساس خوب و زیبایی که بمن هدیه دادی
خیلی دوست دارم دختر زیبا و عزیزم روی ماهتو می بوسم
و بهترین ها رو برات آرزو دارم
بازم سلامی دوباره..تشکر از شما که اینقدر قلب مهربونی داریید!..
خیلی خوشحالم که در مسیر راه راست هستم..
امروز سوره ال عمران میخوندم..ایه زیبایی که داشت راجع به یکتاپرستی ابراهیم…
میگفت..که هیچ کتابی بنام تورات و انجیل.برای این شخص نیومده..ولی ایشون.شخصی یکتاپرست بود.تسلیم خدا بود…..
و چقدر امروز تسلیم بودن در برابر خداوند” رو، بیشتر بر قلبم کوبید..
تسلیمی که در برابر هدایتهاش هست..میگه!….
اینکار رو انجام بده….تو هم میگی چشم…
کل شخصیت یه بنده مومن اینه…از خدا میگه…راه رو بهش نشون میده…ایده هایی از قلبش بهش الهام میشه…..
و تنها چیزی که اینجا خیلی مهمه..
پا گذاشتن روی ترس و تسلیم بودن امر خداوند و انجام دادن ا کار الهامی” در جهت خاسته…
امروز روز دوم..برای گام برداشتن برای خاسته بعدی هست.دارم خودمو براش مهیا میکنم..
امروز بهم گفت تسلیم باش ادامه بده..
لطف خداوند روز گذشته” اول هفته کارم وارد مرحله فروش شد…به امید الهی…
دیگه تسلیمش تا الهام بعدی نمیدونم میخاد چی بشه ولی خیلی حالم خوبه…
خانم سلیمی عزیز”!سالهای گذشته من نوجوان بودم..
خواب دیدم توی کشور امریکا هستم..دقیقا تمپای فلوریدا.. محل زندگی استاد ..روبروش یه دانشگاهی بود…اره چند تا دوست هندی داشتم.بهم گفتن سوار این قطار بشید تا برسید دفتر اصلی دانشگاه….. منم سوار شدم..
با سرعت جت رفتم دیگه از خواب بلند شدم..دقیقا راجع به اینده ام گفت که من در مسیر استاد عباسمنش.هدایت میشم..ولی اون موقع خوشحالیم از این بود که دانشجوی بهترین کشورم!..
میخام بگم!…
تمام الهامات کودکیم و یاگذشته ام همه تو این سه سال ..اجابت شد.الله اکبر……
من همیشه دوستداشتم یه زندگی متفاوتر از بقیه داشته باشم.
بهمین خاطر برای رسیدن به هر خاسته ایی همیشه از خداوند کمک میخاستم..
.من دانشجوی شیراز بودم.نمیدونم خیابان زند رو دیدین یا نه…پر از درختهای تزیینی نخله…اون تصویر .با وجود نداشتن درک قانون خداوند..
همیشه فکر میکردم توی امریکا هستم…
مخصوصا وقتیکه این مسیر رو نگاه میکردم..
و همیشه میگفتم من یه سفر بزرگی به امریکا میرم…
و دقیقا امروز شاهد سفر به دور امریکا هستم…
و خیلی چیزهای دیگه…که گذشته خاستم خیلی زود بهش رسیدم…
خانم سلیمی عزیز..من کلا تو بحث ویزا و اینجور چیزا خیلی واردش” نشدم…هنوزم تو این فضا طبق مدارم نیست!..
ولی میخام از تجربیاتتون استفاده کنم..
چجوریه الان..به چه صورته ممنون میشم..
همیشه دوستدارم از افرادی که تو پروسه جدید هستن “و جزو زندگیشونه…سوال بپرسم!؟ بهمین خاطر ماها دوستانی هستیم دارییم برخلاف افکار عمومی حرکت میکنیم!..
دارییم از تجربیات همدیگه استفاده میکنیم..
ممنون میشم مادر هم فرکانسیم!….
سلام فاطمه عزیزم
امیدوارم حال دلت عالیتر از عالی باشه
دختر جان چه فرکانس بالایی داری که در نوجوانی این رویای صادقه رو دیدی
تحسینت می کنم برای نتایج خوبت، بیش باد و نوش جونت
فاطمه جان برای من دخترم سمیه جان که خودش تو امریکا زندگی می کنه و سیتیزن امریکاست، درخواست ویزا داده، این قانون تو امریکا و خیلی از کشورهای دیگه هست که افرادی که مقیم یا شهروند اونجا باشن می تونن برای بستگان درجه یک (والدین، همسر، فرزندان) درخواست ویزا کنن
در مورد افراد عادی من اطلاعی ندارم، فکر کنم تو اینترنت سرچ کنی اطلاعات خوبی بدست میاری
دعا می کنم به زودی زود از داخل امریکا با خوشحالی برامون کامنت بزاری
در آغوش گرم خدای مهربان موفقیتهات روز افزون باشه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿١قلم﴾
بخوان به نام پروردگارت که آفریده؛
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿٢قلم﴾
[همان که] انسان را از علق به وجود آورد.
اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ﴿٣قلم﴾
بخوان در حالی که پروردگارت کریم ترین [کریمان] است.
الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4قلم﴾
همان که به وسیله قلم آموخت،
=====================================
سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به هم پروژه ای های متعهدم
این کامنت رو در حالی می نویسم که هنوز به این فایل گوش ندادم،صرفا دارم از احساس قلبی که من رو دعوت به نوشتن میکنه پیروی میکنم تا افسار این ذهن چموش رو به دستم بگیرم.
هم اکنون آهنگ خیلی پرمحتوایی در حال پخشه که میفرماید:
نازی جون،دل میبری،نازی جون مال منی
تو با اون یک نیم نگاهت منو افسون کردی
مثل قصه های لیلی منو مجنون کردی …
نه الان ها…از صبح!از صبح تو گوشم داره بالاخره یک آهنگ شادی پخش میشه که فقط ذهن رو تحت کنترل نگه داره و نزاره خودشو بندازه تو مسئله ای که الان براش راه حل نداره!
استاد تو جلسه ٢ قانون آفرینش میگه،باید تو اجرای قانون در عمل به استادی برسی،این یعنی چی؟!یعنی باید بتونی خودت مسائلت رو با قانون حل کنی،نه اینکه همه ش دنبال جواب سوال هات اینور و اونور باشی،یا اینکه حرف های استاد رو مثل یک مسکن گوش بدی و بعد فقط اجازه بدی اون درد موقتا خاموش شه…نه،باید بفهمی استاد چی میگه و بعد بری اون رو در عمل اجرا کنی!
یک سوال خیلی خوب تو عقل کل پرسیدن که چرا تا وقتی توی سایتیم حالمون خوبه؟!تا فاصله میگیریم حالمون بد میشه!!و بچه ها هم عالی جواب دادن …
امروز که داشتم جناب آقای ثانی رو میخوندم یاد تجربه ی خودم تو icu افتادم …اون هایی که تو icu کار کردن میدونن،یک مرحلهی سخت و مشمئز کننده توی هر شیفت ،راند مریض های کماییه،یعنی شما باید از سر تا ته این مریض رو تمیز، تحویل شیفت بعد بدی،و شیفت بعدی به شیفت بعد …
موقع راند پرستار و بهیار و کمک بهیار و خدمات باهم سر مریض حاضر میشن،با چند تا ماسک و دستکش …پرستار ها ساکشن و تعویض باند لوله و پانسمان زخم ها و …بقیه هم مابقی کارها …هرچند شما اونجا حضور داری دیگه،مهم نیست سمتت چیه،شما در جایی هستی که اگر بخوای هم نمیتونی چیز مثبت پیدا کنی که بهش توجه کنی…
حالا ما چی کار میکردیم ؟!
به خدا قسم!محجوبه میدونه!
ماسک و دستکش میزاشتیم با آهنگ بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش! میرفتیم برای راند …
بعد دور هر تختی جهت حریم خصوصی بیمار پرده ست،پرده ها که کشیده میشد ما آهنگ شاد میزاشتیم،دست میزدیم،خدا حفظ کنه حمید و رشید رو:) اونا هم حین کار میرقصیدن:))) منم برای اینکه امتیاز این مرحله رو از دست ندم حداقل بشکن رو میزدم …
هم حال اون مریض بنده ی خدا اگر هوشیاری داشت خیلی بهتر میشد،هم ما تمرکزمون از چیزی که نمیخوایم برداشته میشد …
این یک نمونه ی واضح از عمل به قانون در هر مرحله از زندگیه…من در اون لحظه من نه فایلی داشتم گوش بدم نه کامنت بنویسم و نه اصلا میشد به گوشی دسترسی داشته باشی!
من فقط یک چیزی رو خوب میدونستم.
به چیزی که نمیخوای توجه نکن و اعراض کن،و توجه کن به چیزی که میخوای و تو هدایت میشوی…
و من واقعا هدایت شدم و ازون محیط کار اومدم بیرون …نه با تقلا ،نه با غرغر کردن که این چه محل کاریه،این چه وضعشه…نه …فقط با اعراض از ناخواسته و توجه به خواسته ….
تموم کامنت های من تابستون ١4٠٢ تو سفرنامه،نشونه ی واضح این مسیره که چه جوری توی اون محیط من غرق احساس خوشبختی بی قیدو وشرط بودم …
حالا من عشقم به نوشتنه،به خلق کلمات کنار هم،به نویسندگی از قرآن و قانون و شرح وقایع و توضیح اون از نظر قوانین جهان هستی …برای همین نوشتن توی این سایت یکی از بهترین راه های کنترل ذهن برای منه،اما هرکسی علایق متفاوت داره که میتونه باعث حال خوبش بشه و توجهش رو از روی ناخواسته ها برداره …
بازم به قول استاد همه ی ما یک مسیر یونیک و منحصر به فرد داریم …باید بریم دنبال عشق خودمون …تو عشق خودمون راه و روش کنترل ذهن،ثروت ساختن و ….پیدا کنیم.
این روز ها همه ش به خدا میگم خدایا تو داری ٢٠٠ تریلیون کهکشان رو مدیریت میکنی،نمیتونی خواسته هام رو به من،من رو به خواسته هام نزدیک کنی ؟!
بعد همه ش ترجمه ی این آیه ی سوره ی یاسین توی سرم پخش میشه:
آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمیتواند همانند آنان را بیافریند؟! آری (میتواند)، و او آفریدگار داناست!
استاد جانا،ببخشید درس گوش نداده اومدم پای تخته و انشامو خوندم…انشا نوشتن رو دوست دارم …لطفا من رو همینجوری که هستم،دوست داشته باشید:)منم قول میدم درسامو خوب بخونم …
دوستون دارم از روشنی قلبم.
در پناه نور میسپارمتون.
نور آسمون ها و زمین
خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ
به نام نور آسمانها و زمین
سعیده نورانی پروردگارم سلاااام
سلام و تحیت رب العالمین تقدیم به قلب نازنینت از دیار بهشتی کرج به ولایت بهشتی گرگان
امروز به قول ترانه جانم خونه ما بهشت شده. بچه ام از صبح به اتاق خودش میگه بهشت. و با فراغ بال خیره کننده ای روی تختش دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود و لبخند میزد.
بعد که باهاش هم کلام شدم با همون لبخند معصومانه اش پرسید: مامان پس ما کی میریم پیش استاد؟
این در حالیه که من نه باهاش در مورد استاد صحبت کرده بودم، نه حتی بهش گفته بودم خونه استاد توی پرادایسه و معنی پرادایس میشه بهشت.
انگار که یه الهامی به قلب این بچه شده باشه و حالش رو بی اختیارِ خودش خوب کرده باشه.
سعیده جانم، امروز این حالت روحی ترانه بهم این نشونه رو داد که بخواه. نترس و ایمانت رو از دست نده.
به همین خاطر موقع کاردستی درست کردن به ذهنم رسید یه خونه ویلایی درست کنیم که مثل همون تجسماتمون استخر و باغ میوه هم داشته باشه.
دوباره این باور رو در من تقویت کرد که پول فراوان و روزافزون میاد، ویزا میاد، فعالیت اقتصادی که همون عشق و استعدادمون باشه میاد، فقط اگر من حالم با خودم و اونچه که امروز هستم و در زندگیم دارم خوش باشه.
اگر من باورهای ثروت سازم رو در کنارش تقویت کنم.
و مهمتر از همه خدا رو به خدایی بپذیرم.
اون وقته که برای مثال سعیده شهریاری طلایی، از شغل رسمی و مزایاش انصراف میده و می شینه تو خلوت خودش، چندتا مهارت و علاقه مندیش رو ترکیب میکنه، تلفیقی از قرآن و احساس بندگی، مرور اتفاقات و معجزات این مسیر، و نویسندگی….
این میشه نتیجه حال خوب، نتیجه اون بشکن زدنها توی ICU بالاسر بیمار کمایی، و تمام لحظات کنترل ذهنی که فقط خودت ازشون خبر داری و خدای خودت.
می دونم که همین مسیر به منم به زودی پاسخ میده، زمانیکه کمی ذهنم خاموشتر و قلبم روشنتر بشه.
به خودم فرصت میدم تا بچه ام بزرگتر بشه و زمانم آزادتر.
ازت ممنونم که هستی، می نویسی، قلبتو ابراز می کنی، اینقدر متعهدی و بی اندازه خالص و بی غل و غش.
در پناه نور باشی
سلام سعیده عزیز
سلام به تمام دوستان خانواده عباس منشی
سعیده عزیز چقدر کامنت های عالی و بینظیر هستند
به خدا پتانسیل این رو داری که روزی یک کتاب در مورد توحید ، باور فراوانی ، آرامش ، حس خوب و غیره بنویسی و با هر مبلغی که میگی من خریدارم
موقعی که کامنت میزاری توی سایت من هر کاری رو که دارم ول میکنم و با تمرکز بالا و عشق کامنتتون رو مطالعه میکنم چون از همه چیز توش هست از آیات قرآن گرفته تا قوانین کیهانی و حس خوب و آرامشی که من میده و با کامنت هاتون خیلی ارتباط برقرار میکنم و حس خیلی خوب و مثبتی به من میده
کامنت نوشتن تون در حد لالیگا هستن که باید رو توضیحات فایل های استاد قرار بگیره البته باید با فایل ها مرتبط باشه
در مورد سوال عقل کل که گفتی یاد بچه های انجمن افتادم که چند روز پیش رفتم بودم جلسه نیکوتین پر کنم اینو بگم چون قبلا من قلیون میکشیدم و خدا رو شکر این یک سال کنار گذاشتمش بعد از 12 سال مصرف قلیون این یک سال به کمک خدا و آموزش های استاد قلیون کنار گذاشتم ، یکی از دوستان انجمن میگه انگار از یک جایی فرار کرده آیم و اینجا بهترین پناهگاه امنی برای ما هست
چون گفتی موقعی که تو سایت هستیم حالمون خوبه و موقعی که از سایت دور بشیم احساسمون بد میشه یاد این داستان افتادم
راستی یه بار اومدم پارک نهارخوران گرگان واقعا بهشت بود برام و یکی از بهترین خاطراتم اونجا بود چه خاطرات به یاد ماندی برام رقم خورد خدا رو شکر و از همه لحاظ این پارک عالی عالی بود نوش جون شمالی های عزیز و بخصوص گرگانی ها باشه
راستی امروز تولد من و برادرم بود و رفتیم سر کار با ماشین داخل اهواز بردیم و یادم رفت که امروز تولدمه و اوست کریم ما را به بهترین مکان و بهترین زمان که اون هم جشن امام حسین تو بازار کیان اهواز با آتش بازی بینظیر و آهنگ های شاد و توپ و هزارتا اتفاق جالب که نمیدونم چطور از خدا تشکر کنم و الان اومد خونه زنده داداشم به من گفت که امشب برنامه جشن تولد براتون گرفتم و احتمال زیاد هدیه های خوبی امشب دریافت میکنم دارن صدامو میزنند بزار برم برای جشن سال جدید من و اتفاقات عالی و عالی و عالی خدا رو شکر همش خبر های خوب و عالی دارن برام می افته همش سوده و سوده و سود
دوستان هم فرکانسی از صمیم قلب و با عشق دوستون دارم …
سلام به برادر توحیدی و ارزشمندم،آقای لطیفی
سپاسگزارم از شما و از قلب روشنتون که این کامنت پر مهر رو برام نوشتید،کامنت شما سراسر نشانه بود …نشانه های قشنگ و واضح خداوند…
الهی شکرت برای حال خوبتون،برای این احساس خوشبختی بی قیدو شرط؛ازصمیم قلبم،خواهرانه تولدتون رو تبریک میگم و براتون بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم و این هدیه از قرآن رو ضمیمه ی تبریک تولدم میکنم،الهی که به قلبتون بشینه ….
فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ۚ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿١٢5انعام﴾
پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام می گشاید؛ و کسی را که [به خاطر لجاجت و عنادش] بخواهد گمراه نماید، سینه اش را چنان تنگ می کند که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود؛ خدا این گونه پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد.
وَهَٰذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ ﴿١٢6انعام﴾
و این راه راست پروردگار توست؛ ما آیات را برای گروهی که متذکّر می شوند، بیان کردیم.
لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۖ وَهُوَ وَلِیُّهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿١٢٧﴾
برای آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است؛ و به پاداش کارهای پسندیده ای که همواره انجام می دادند یار و سرپرست آنان است.
به امیدِ دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه،درپناه نور الله و نور قرآن میسپارمتون…