مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی» - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-07 07:41:532025-02-08 07:22:06مصاحبه با استاد | قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
این فایل نشانه ی امروز من بود.
این فایل رو قبلا یعنی خیلی وقت پیش که روی سایت قرارگرفت گوش داده بودم اما درکی که امروز داشتم با توجه به تکاملی که طی کردم خیلی متفاوت تر بود.
من تمام این مدت تفاوت زیادی بین الهام و هدایت قائل نبودم و فکر میکردم هدایت شدن توسط خداوند همون عمل به الهامات هست و الهامات همان هدایت های خداوند هستند. الان میفهمم هدایت معنای عام تر و گسترده تری داره که الهامات خداوند رو هم در بر میگیره و شامل میشه.
الهاماتی که به ما میشه شاید به ظاهر گاهی عملکردن بهش باعث بشه ما بلا سرمون بیاد اما اون اتفاق به ظاهر بلا یا اون تضاد درجهت رسوندن ما به خواسته هامونه و باید اتفاق میوفتاده تا ما درسش رو بگیریم، یعنی الهامات همیشه درجهت خواسته هست، برعکس نجواهای ذهن، اما هدایت میتونه هم درجهت خواسته و هم در جهت ناخواسته باشه میتونه با توجه به باورهای نامناسب ما هدایت بشیم به مسیری که از خواسته هامون دور بشیم و یا تضادهای تکراری که حاصل فرکانس های تکراری نامناسب هست و گیر افتادن در یک سیکل معیوب باشه که ما رو هر بار بیشتر فرو ببره توی منجلاب، اما ما به خاطر جنس فرکانس های نامناسبمون هدایت شدیم به اون مسیر، این هدایت برای کافر و مشرک هم هست و این وظیفه ی خداوندیه که هم غفوره و هم قهار، پس هدایت تفاوتش با الهام اینه که هم خودبه خودی و اجباریه و هم میتونه منفی باشه و ما رو دور کنه از خواسته ها، تفاوت هدایت با الهام مثل تفاوت حرکت کردن قلب در اثر تپش یا حرکت دادن دست با اختیار خودمون هست، قلب خود به خودی میتپه اما دست میشه تصمیم بگیریم که تکون بدیم یا ندیم اما هدایت رو نمیتونیم تصمیم بگیریم که بهش عمل کنیم یا نکنیم، اگر باورهای ما نامناسب باشه لاجرم بلا سرمون میاد هر چقدرم که آگاهانه بخواییم ازش فرار کنیم.
این درک شاید اولش ترسناک باشه اما وقتی از زاویه ی درست بهش نگاه بشه عجب آرامشیه، عجب کلید مهمیه، خیلی به انسان اطمینان قلبی میده، حالا زاویه ی درست چیه؟
اولِ کامنتم گفتم این فایل نشانه ی امروز من بود، این دقیقا چیزی بود که لازم داشتم این روزا بدونم، من توی موقعیتی در کسب و کارم قرار گرفتم که خیلی زیاد درگیر چگونگی شدم، بارها از طرف خداوند بهم به طرق مختلف گفته شده که به چگونگی فکر نکن و ترمز اصلی تو و دلیل اینکه ناامید میشی از کارکردن روی خودت اینه که خیلی درگیر چگونگی اتفاق افتادن خواسته هات هستی، اما من باز توی گوشم نمیرفت تا امروز و اینجا و این فایل.
تازه من متوجه منظور استاد شدم که میگفت وقتی روی خودت کار میکنی اتفاقات خواسته لاجرم رخ میده تو فقط سمت خودت رو انجام بده چطورش رو فکر نکن، مطمئن باش اتفاق میوفته، درک این حرف برام سخت بود چون با خودم این نگرانیا رو داشتم که اوکی من روی خودم کار میکنم اما اگر هدایت خداوند اومد و من بهش عمل نکردم چی؟اگر من بهش گوش ندادم، اگر ترسای من نزاشت اگربی ایمانی من نزاشت به هدایت ها عمل کنم، من روی باورام کار میکنم اگر زور باورایی که داره ترس رو بهم القا میکنه چربید چی؟یعنی تصور من این بود که روی خودم کار کردن و باور ایجاد کردن چیزی جدا از اعمال من هست، در صورتی که ما دو نوع عمل داریم یه عمل آگاهانه یه عمل ناآگاهانه، هدایت اجباریه ، وقتی باور ساخته بشه رفتار جهان اجبارا با تو عوض میشه رفتار خودتم خودبه خودی و اجبارا عوض میشه، یعنی چیزی نیست که آگاهانه باشه یا دست خودت باشه، به قول استاد نتایج به زور خودتم نخوای بهت داده میشه.
نمیدونم تونستم درست توضیح بدم و منظورم رو برسونم یا نه. اما از آرامشی که بعد گوش دادن به فایل و خصوصا خوندن متن برگزیده ی فایل گرفتم متوجه شدم که درک درستی داشتم.
به نام الله مهربان
سلام استاد عباس منش عزیزم
سلام استاد مریم بانوی عزیزم
سلام دوستان گلم
سپاسگزار خداوند هستم ک مرا هدایت کرد به مسیر درست و مستقیم
خدایا سالهای زیادی از زندگی ام را در تاریکی گذراندم
سالهای زیادی از زندگیم نمیدیدم نمی شنیدم نمی فهمیدم نمی دانستم اما همیشه فکر کردم می دانم می بینم می شنوم میفهمم
امروز تولد من بود امروز چهلمین سالگرد به دنیا آمدن من بود
استاد من بزرگتر شدم
امروز فهمیدم من تمام سالهای زندگی ام را در تاریکی بودم در نا آگاهی
استاد من از قرآن دفاع میکردم از دین بدون اینکه حتی بفهمم قرآن چه میگوید دین چیست
از زمانی ک با شما آشنا شدم تازه دارم میفهمم تازه دارم ذره های آگاهی رو در وجودم احساس میکنم ک قرآن چگونه کتابی است
استاد امروز بسیار بسیار احساس خوب و فوق العاده ای داشتم امروز صبح روبروی طبیعت زیبا و سفید پوش جلوی تراس خانه ام ایستادم و گفتم خدایا سپاسگزارم.
خدایا سپاسگزارم که مرا در مسیر درست قرار دادی و هدایت کردی
من امروز به اندازه ی قطره ای از دریا میفهمم میبینم میدانم من برای اولین سال زندگی ام برف زیبایی ک برای صبح روز تولدم به من هدیه کردی میبینم نسیم دلنوازش رو حس میکنم صدای جاری شدن را می شنوم من دارم زندگی رو احساس میکنم لذت بردن از نعمت های خداوند رو احساس میکنم.
من زنده ام چه نعمت بزرگی
من چشم دارم من گوش دارم من احساس دارم من
پا دارم من دست دارم من ی دنیا نعمت دارم ک از شمارش خارج است من هنوز برای شمردن نعمت هایت خیلی کوچکم
خدایا ظرف وجودی ام را بزرگ کن
خدایا زیادم کن بزرگم کنم
خدایا برای لحظه ای در لحظه بودم و احساس کردم ک چقدر نعمت بزرگی است بودن اینکه احساس کنی هستی وجود داری
خدایا عشق را حضور را احساس کردم
من تمام این ها را از شما آموختم من با اندک آگاهی هایم جوری دارم از زندگی ام لذت میبرم ک تاکنون تجربه نکرده ام
استاد من از نتایجم بگویم؟ از نتایجی که از دوره های شما تهیه کردم؟ و از آموزشهای شما درک کردم بگویم ؟
من هر روزم رو دارم زندگی میکنم استاد
من هر روزم رو دارم حس میکنم استاد
من هر روزم رو دارم عاشقی میکنم استاد
من حالم عالیه من شکرگزار خداوندم
من دارم هر روز و هر روز از مسیری ک دارم لذت میبرم
من بسیار خوشحالم ک در قله چهل سالگی ام ایستادم وبا قلبی لبریز از عشق فهمیدم که تاکنون هیچ نمیدانستم خدا رو شکر که من این رو فهمیدم
خدایا سپاسگزارم که من الان میدانم ک باید بیاموزم باید آگاه شوم باید دنبال فهم قرآن برم دنبال انس با قرآن
هر چه توحیدی تر خوشبخت تر
هر چی به هیچ برسی بزرگتر میشوی
هر چی تسلیم تر آسان تر
من از خودم هیچ ندارم من هیچم و حتی منی که هستم هم از آن اوست از پروردگار خوبی ها
استاد ی دنیا عشق برای شما و برای تمام کسانی ک کنار شما هستند میفرستم که دستان خداوند زبان خداوند شدید و چراغ راه هستید راهی که من هیچگاه نتونستم توی زندگیم تجربه کنم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
برایتان بهترین ها رو آرزومندم
این رد پای من بماند یادگار در چهلمین سالی ک روی زمین خداوند حاضر شدم تا دنیا را جای بهتری کنم برای زندگی
در پناه الله مهربان باشید
به نام خدای مهربان
خدایاهرآنچه دارم ازآن توست
تنهاتورامی پرستم وتنهاازتویاری می جویم .
مارابه راه راست هدایت فرما.راه کسانی که به آنهانعمت داده ای.
منت خدای راعزوجل که طاعتش موجب قربتست وبه شکراندرش مزیدنعمت.هرنفسی که فرومی.رودممدحیاتست وچون برمی آیدمفرح ذات.پس درهرنفس دونعمت موجوداست ویرهزنعمت شکری واجب.
خدا راشکرمیکنم که لایق درریافت الهامات وهدایتهای خداوندهستم.جاهایی بوده که اصلامنطقی نبودکه من اینقدرآرامش داشته یاشم اماخداونداینآزامش رادروجودمقراردادوهمان تضادکه منطقی بودمن راناآرامکند چقدربه راحتی حل شد.خدازاهزاران مرتیه شاکرمکهدرهزلحظه دزحال هدایت مان است والهامات راهمواره یه قلبمان جاری میکند.
هنرمن اینست که یتوانم الهامات زا تشخیص دهم ودرهمان لحظه باخداگقتگوکنم تا دامنه هدایت خداوند گسترده ترشود.سوال کنم تاجواب یگیرم .این درکی یودکه لمروزبهش رسیدم .
هفته قبل درمحل کارم میزیان جشنوازهوزژشی بودیم
وسه روزتقریبا ازصبحتاشب دزمحل جشنوازهیودم وازسایت دوربودم .یعدازپایان جشنوازه چنان تشنه شنیدن فایل های استادوخواندن کامنت یودمکه برای خودم تعجب آوریود.خداراشکزمیکنم یخاطروجوداستادنازنینموخانم شایسته عزیزواین سایت بی نظیرالهی.
کامنت هشتاد و پنجم
13 اسفند 1403
تعهد اول:
امروز دمو دادم و در کمال تعجب فهمیدم کاری که دیروز همسرم برام انجام داده بود رو امروز بهش نیاز داشتم!
همسرم دیروز فقط قرار بود میکروفونم رو درست کنه. اما رفت وب کم رو هم آورد و راه اندازیش کرد. امروز موقع دمو کارفرما بهم گفت دوربینم رو باز کنم! من هم بلافاصله این کار رو انجام دادم چون خداوند مهربانم دیروز هدایتمون کرده بود و ما به هدایت عمل کرده بودیم. خدایا شکرت که انقدر نزدیک و خوبی.
دمویی که آماده کرده بودم خیلی خوب بود. امروز با وجود وقت کمی که داشتم، از ساعت 4:30 صبح که به خاطر دخترکم بیدار شدم نخوابیدم و تا ساعت 11 صبح روی دمو کار کردم.
بعد هم طی دوساعت، کلاس اون موسسه ی دیگه رو شرکت کردم.
بعد هم برای این یکی موسسه دمو دادم و مورد قبول واقع شد.
خدایا شکرت.
تو داری کمکم می کنی که درهای برکت و نعمت و ثروت به روم باز بشه.
اتفاق خوب دیگه ای که امروز افتاد این بود که من نمی دونستم با پولی که توی کارتم دارم قدم اول دوازده قدم رو بخرم یا نه. با دخترکم رفتم بیرون و توی راه اولین بانکی که به ذهنم رسید برم بانک ملی بود. بعد فهمیدم کارت من هم کارت بانک ملیه و این رو یک نشونه دیدم.
وقتی داشتم می رسیدم به خدا گفتم بهم نشونه بده. گفتم اگر کسی نبود میرم و اگر کسی بود نمیرم.
وقتی رسیدم دیدم کسی نیست و من رفتم سراغ عابر بانک. من تصمیمم رو گرفته بودم اما بازم دلم نشونه می خواست. یه لحظه سرم رو آوردم بالا و دیدم روی قسمت بالایی عابر بانک نوشته: اعتماد می ماند! انگار خدا داشت بهم می گفت بهم اعتماد کن! این من بودم که بهت گفتم تا اینجا بیای. ذوق زده شدم و گفتم خدای من تو چقدر نزدیکی. رفتم که کارت رو بذارم توی دستگاه، دیدم روی صفحه ی عابر بانک مبلغی رو نوشته که من طی یکی دو ماه آینده از کسب و کارم به دست میارم! دیگه مطمئن شدم باید دوره رو بخرم!
بنابراین این آخرین کامنتیه که توی قسمت فایل های دانلودی می نویسم. من از فرداشب توی قسمت نظرات قدم اول دوازده قدم بقیه ی کامنت هام رو می ذارم.
خدایا شکرت که هدایتم کردی. این دوره ایه که من سال هاست می خوام بخرمش اما هر سال میفته برای سال بعد. خیلی برام مهم بود موقع عید بخرمش که روند پیشرفتم طی یک سال معلوم بشه.
چون توی عید مسافرت هستم احتمال دادم نتونم چکاپ فرکانسیم رو دقیق بنویسم. برای همین دو هفته زودتر از عید قدم اول رو خریدم که با تمرکز بتونم روی چکاپ فرکانسیم کار کنم.
خدایا شکرت
سپاسگزارم.
تعهد دوم:
توی سایت کامنت گذاشتم و در مورد کارهایی که انجام دادم مطلب نوشتم.
تعهد سوم:
پروردگارا شکرت به خاطر دموی خوبی که امروز دادم. تو بهم گفتی از ساعت 4:30 بیدار بمونم و من به هدایتت عمل کردم و بیدار موندم. بعد تازه فهمیدم این دمو چقدر نیاز به کار داشت و من اگر از 4:30 بیدار نمی موندم، امکان نداشت بتونم جمع و جورش کنم و در نتیجه دموی امروزم خراب میشد و در نتیجه برای کار منو نمی خواستن!
اما تو مسیر راحت تری رو با هدایتت بهم نشون دادی. دخترم رو ساعت 4 بیدار کردی و من خوابوندمش. دوباره ساعت 4:30 بیدارش کردی و وقتی دوباره خوابوندمش، خواب خودم پریده بود. همونجا بهم گفتی بیدار بمون و من هم گوش کردم.
تو تمام مراحل آماده سازی دمو رو برام ساده کردی و من مثل یک بازی دمو رو با هدایت های تو آماده کردم و در نتیجه تونستم ازش سربلند بیرون بیام.
خدایا شکرت که وقتی تعهدمون رو می بینی، مسیر رو برامون هموار می کنی.
از وقتی دارم دنبال کار می گردم و برای افزایش مهارت هام توی کلاس های تدریس شرکت می کنم، می فهمم که دخترکم رو خیلی آروم نگه می داری. یا کاری می کنی که خوب بخوابه، یا کاری می کنی که با خودش سرگرم باشه، یا دستان مهربانت رو می فرستی که بی منت نگهش دارن که من بتونم به کارهام برسم. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم. شکرت.
خدایا شکرت به خاطر قدم اول که انقدر براش ذوق دارم. ازت سپاسگزارم که بالاخره تونستم بخرمش. خداوندا ازت ممنون و سپاسگزارم که درها رو به روم باز کردی و برای خرید قدم اول بهم کلی نشونه دادی که من اگر اعتماد نمی کردم، نمی تونستم خودم رو به عنوان کسی که به تو ایمان داره معرفی کنم. خداوندا سپاسگزارم. شکرت.
خدایا به خاطر تمام اتفاقات خوب و فوق العاده ای که امروز افتاد ازت ممنون و سپاسگزارم.
شکرت که من و همسرم و دخترم در مدار بسیار بالایی از سلامتی هستیم. سپاسگزارم به خاطر خانواده هامون که سالم و سلامتن.
پروردگارا شکرت که هستی و اجابت می کنی درخواست درخواست کننده رو. سپاسگزارم.
بنام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
از استاد وخانم شایسته ممنونم بابت این فضای عالی که فراهم کردید واین قدر هدفمند یه مسیر با ماشین رو تبدیل میکنید به کلاس اموزشی وروحانی
مشخصه با این عشقی که شما میدید باید روز به روز نعمات بیشتری وارد زندگیتون بشه
در مورد الهامات خداوند قبل از اشنایی با استاد تنها درک م از این موضوع این بود که فقط به خداوند بسپارم کارم رو انجام بدم سهم خودم رو بگذارم هر چه پیش بیاد خیره
اما امروز به کمک استاد به این درک رسیدم که میشود پیام خداوند را گوش جان شنید وهرچه بیشتر به این راهنمایی گوش میسپاری وبر اساس ان عمل میکنی بهتر تشخیص میدی که صدای خداونده یا نفس توست
اما من تجربه خودم را بگویم :
زمانی الهامات خداوند را درک میکنم که اولا ارام باشم یعنی زمانی که سراسیمه هستی ودرون شلوغه هیچ پیامی رو دریافت نمیکنی
اول باید با مراقبه با سکوت به حس خوب رسید بعد از خداوند سوال میکنی ارام ارام یه سری حرف ها در درونت زده میشه که حس خوبی بهت میده ومن خودم بارها سوالی داشتم یا موضوعی رو نفهمیدم از خداوند پرسیدم وای چه جواب های کامل وعالی وزیبایی به انسان میده خدا جونم ممنوم
که من هم لایق هم صحبتی تو هستم وهدایتم میکنی
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به همه خوبان
الهه ام
وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُ [1] (و هر کس به خدا توکل
کند، پس او برایش کافی است)
داستان حضرت موسی و خضر رو بارها خوندم ولی هیچی ازش متوجه نمیشدم تا امروز متوجه شدم که موضوع چی بوده اونم از زبان شما استاد عزیزم خیلی خوبه که شمارو دارم که به این سادگی یک موضوعی رو برای من توضیح میدید واقعا ازتون تشکر میکنم
الهامات خداوند همیشگیه اما این منم که یا میشنوم و عمل میکنم یا تردید دارم الهاماته یا نجوا یا هم کلا نمیشنوم
من در بحث الهامات جاهایی که آرامش زیادی داشتم انرژی مثبت داشتم واضح هدایت هارو دریافت کردم و عمل کردم و نتیجش شده ارامش بیشتر ولی زمان هایی هم بوده که عجله کردم ناراحت و عصبانی بودم نشنیدم و به ضرر خودم شد واقعا الویت زندگی ما باید ارامش باشه تا صدای خداوند رو بهتر بشنویم و من میتونم با تمرکز بر وی خودم وداشتهام سپاس گذاری کردن دیدن زیبایی ها به احساس آرامش برسم
دوستتون دارم
به نام خدای زیبایها
هر وقت بهم الهام میشه برم بیرون میرم مثلا چند روز پیش رفتم نان بگیرم آسمان نگاه کردم خدای من زیبایی بی نهایت دیدم ابرهای نارنجی.گفتم خدایا شکرت می خواستی این زیبایها رو بهم نشون بدی
گاهی واضح صدای خداوند میشه شنید وقتی حس ام خوبه قلبم آرومه صدای خدا رو حس میکنم تصمیمی بگیرم درسته ایمان دارم از طرف خداست
سحر بیدار میشم خیلی آرامش دارم انگار خدا داره فقط صدای منو می شنوه میگه چی می خوای بگو لب تر کن حواسم بهت هست دخترم من هم خیلی خودی باش حرف میزنم
خنده به لبم می نشینه میگم اوکی خدا توی وجودم هست داره می شنوه
هر وقت عجله کردم ترسیدم بی خودی بود الان میگم دیدی مریم چقدر حرس فلان چیز خوردی چیزی نشد بیا یه خدا اعتماد کن
خدایا خودمو آینده ام به تو می سپارم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز
سلام به مریم جون، بانویِ گرامی این سایت الهی
و سلام به همه دوستان خوبم در این جمع صمیمی
گام 24
قرار گرفتن در مدار «دریافت الهامات الهی»
هنوز این فایلو ندیدم فقط اسمشو دیدم و خیلی خوشحالم که یه همچین فایلی رو قراره ببینم وبشنوم
چون یه مدتیه که تلاش میکنم تا در مدار دریافت الهامات الهی قرار بگیرم خدایا شکرت
امروز 21 بهمن 1403 و ساعت 1 بعد از ظهر ما هنوز شاهد بارش برف ریز هستیم
و خیلی شکرگزار خداوندم بابت این بارش ثروت الهی
آنقدر بلند در قلبم فریاد میزنم : متشکرم ،
که طنین صدای روح سپاسگزارم، روح عالم را بلرزاند.
خدایا به پاس خوشحالی ام ، به من هدیه می دهی
، هر چقدر خوشحال تر باشم ، هدیه های بزرگتری را از تو دریافت می کنم ، هر چقدر احساس زیباتر و شادی و سپاسگزاری بیشتری را در قلبم حس کنم ، شگفتی ها و پاداش های تو به پاس انرژی های مثبت من بیشتر می شود.
شک ندارم که ،
خدای مهربان چند برابر اون احساس را به من باز می گرداند ، او به پاس احساس زیبایم که در اثر سپاسگزاری از قلبی که پاک است ایجاد می شود ، با اتفاقات معجزه گونه و با تحقق اهدافم و با خبرهای خوش از انسان ها ، با پیشنهادهای بزرگ موفقیت آمیز ، به من پاداشی عجیب و سحر آمیز می دهد.
خوشحالی و لذت و احساس خوب ، خواست خدا برای منست.
خداوند حتی به پاس افکار مثبت و احساس مثبتم ، چیزی خیلی خیلی بهتر از تجسم ها و آرزوهایم را به طرزی معجزه آسا به من عطا می کند.
خدایااااشکرررررت
با کمک و شکرگزاری و لذت و خوشحالی، هر ثانیه رشد و کمال بیشتری پیدا می کنم و تجربه های خوشایندتری وارد زندگی ام می شوند
خداااایاااا شکررررر
گاهی خدایم را صدا میزنم.
بیآنکه از اوچیزی بخواهم،
بیآنکه برایش توصیه و سفارشی داشته باشم.
بیآنکه از گرفتاریهای حقیرانه و روزمرهام برایش بخواهم بگویم.
بدون هیچ گله و شکایتی،
بدون آنکه بگویم چرا…کاش..اگر….
بیآنکه بخواهم
نداشتنهایم را به او نسبت بدهم و طلبکارش باشم.
حتی بیآنکه بخواهم توبه کنم…
فقط صدایش میکنم…
باور دارم او برای شنیدن خالصانهٔ نامش که از غنای قلبم زبانه میکشد، لحظه شماری میکند.
خداایا شکرررت
خداجون شکر برای این آگاهی ها واین سایت الهی
سلام فریبای زیبا
چقدر جملات ت دلنشین بود
خصوصا این قسمت که نوشتی:
(( گاهی خدایم را صدا میزنم.
بیآنکه از اوچیزی بخواهم،
بیآنکه برایش توصیه و سفارشی داشته باشم.
بیآنکه از گرفتاریهای حقیرانه و روزمرهام برایش بخواهم بگویم.
بدون هیچ گله و شکایتی،
بدون آنکه بگویم چرا…کاش..اگر….
بیآنکه بخواهم
نداشتنهایم را به او نسبت بدهم و طلبکارش باشم.
حتی بیآنکه بخواهم توبه کنم…
فقط صدایش میکنم…
باور دارم او برای شنیدن خالصانهٔ نامش که از غنای قلبم زبانه میکشد، لحظه شماری میکند.
خداایا شکرررت))
سلام نگین عزیزم
ممنونم ازت با دیدن نور آبی الهی کنار اسمم بسیار ذوق زده شدم وخیلی خوشحال
سپاسگزارم که تحسینم کردی وبه قول استاد این تحسین ها همش به خودمون بر میگرده
من کامنتای زیبای شمارو مدتیه که دنبال میکنم
امیدوارم سفر بهتون خوش گذشته باشه و هر اتفاقی رو الخیر فی ما وقع بدونیم
آرزوی من از خدای خوبمون
برای شما و خودم و همه کسانی که در مدار درست والهی قرار دارند
حال خوب ,حس خوب ,آرامش و رزق بی حسابه
بنام تنها قدرت مطلق جهان
سلام به استاد عزیزم و عزیز دل هممون مریم جان و تمامی یاران بهشت عباسمنش
هدایت و الهامات یه بحث شیرین و جذاب
یکی از خواسته های هرروز وشبم از خداوند اینه که تو بگو تا من عمل کنم
آسان کن برام فهم الهامات و نشانه ها و هدایت هاتو
وهمونطور که استاد بارها گفتن و منم تجربش کردم ابنه که الهامات خیلی آسون میان
یعنی تقلا وفکر کردن و کنکاش توشون نیست
یهو نشستی و تو یه عالم دیگه ای یه چیزی میاد توذهنت که قشنگ جواب سوالته ویه جور اطمینان قلبی توشه
من هربار که نشستم وسعی کردم تا هدایتی دریافت کنم
فقط رفتم تو در ودیوار
هربار که رها کردم تقلا نکردم و ازتجربیاتم استفاده نکردم و درواقع سکوت کردم تونستم بشنوم
چند وقت پیش مچ دستم یکم از تعادل خارج شد و ادامه دار شد
گفتم خدایا میخوام اینو خودت وخودم دوتایی حلش کنیم
درواقع منکه هیجی نمیدونم تو بگو من انجام میدم
چند وقته دارم فایلای در پرتو اگاهی مربوط به سلامتیشو گوش میدم با صدای خودم یه ویسش کردم و هی گوش میدم
گفتم خدایامگه جسم من بزرگترین داروخانه نیست پس خورت حلش کن
اولش هی رفتم تو نت که مثلا یه مکمل واسه تقویت ماهیچه پیدا کنم بعد کلی گشتن دلم یه جوری بود
انگار که این درست نبود
بعد یهو یاد صحبت استاد تو قدم 5 جلسه 3 افتادم که دنبال دکتر و دارو نباشین حالتونو خوب کنید خودش به موقع گفته میشه
منم اروم شدم و بیخیال
روز بعدش میخواستم برم داروخانه
وقتی رفتم پشت کانتر یهو دیدم اون خانم داره به یه آقایی توضیح میده که این غضروف ساز رو بخورین بعد ده روز نتیجه میگیرید وبرا این موارد خوبه و کلی داشت توضیح میداد که
یه حسی گفت ببین الهام خداونده
باید غضروف ساز بخری
ومنم خریدم
یعنی قشنگ حس کردم این هدایته
بعد از اون دوهفته بعدش
توعالم خواب هربار بیدار میشدم داشتم میگفتم
ال کارنیتین
و وقتی صبح کاملا بلند شدم همش همین کلمه تو ذهنم بود
یه حسی گفت ببین هیچی از خوابت یادت نیست ولی این کلمه به صورت واضح یادته
توباید اینو بخوری
بعد فکر کردم حتما اینم واسه مچ و استخوان واین چیزا خوبه
ولی دیدم نه
بیشتر کاربرد داره برا لاغری
نجواها شروع شد که نه بابا این هدایت نیست
ولی قلبم میگفت این هدایته
هرچی سرچ میکردم بیستر مطمئن میشدم بدردم نمیخوره
ولی قلبم میگفت دو دوتا چهارتا نکن
هدایتو باید گوش کنی وعمل
حتما یه کاربردی برات داره
حتی شده یه ورق بگیر وبخور نمیمیری که
گفتم خدایا میرم داروخانه اولین داروخانه اگر داست یعنی باید بخرم و الهام بوده
اولش میخواستم بگم خدایا مثل غضروف ساز اگه رفتم و یکی داشت ال کارنیتین میخرید پس منم باید بخرم واین نشونش
بعد ذهن منطقی گفت نه بابا اینکه آخه داروی پرکاربرد نبست این نشونه ی خوبی نیست
وخلاصه قرارم باخدا همون داشتن داروخانه شد
خدایا الان که دارم مینویسم اشکم از بزرگیت و همزمانیهات داره درمیاد
رفتم تو داروخانه ویه ورق دیگه غضروف ساز گفتم برام بیارن
باز یهو به گوشم خورد که خانم داروساز داشت به یه آقایی از ال کارنیتین میگفت
که خیلی عالیه خوبه تواین مکمل ها هست ولی به تنهایی بخرین بهتره و……
خشکم زده بود انقدر ال کارنیتین خانمه گفت
انگار خدا داشت میگفت ببین با توام بخرش
ببین گفتی نمیشه اینو نشونه بزاری
ببین بازم ایمانت ضعیفه
ببین بزرگی منو به اندازه فهم خودت میبینی
دیدی من چقدر توانام
مطمئن شدی به بزرگیم
مطمئن شدی اون الهام بوده
پس بخر
ومنم خریدمش
والان سه روزه دارم میهورم اصلا هم نمیدونم قراره جی بشه ولی دیگه نباید شک میکردم
اره الهامات ممکنه بی منطق باشه ولی باید عمل کنیم
راستی بگم غضروف سازه که خیلی دستمو بهتر کرده
وحس میکنم همین چند روز بعد خوردن ال کارنیتینم یکم روند بهبودم بیشتر شده
خیلی حال میده خداوند بگه و توعمل کنی
این زیباترین مسیری که میشه زندگی کرد
خداوندا بزرگترین خواسته ام ازت اینه که انقدر ظرفم بزرگ بشه که فقط تو بگی
ومنم بگم چشم
یعنی تو همه چیه همه چیو بگی و من عمل کنم .
انقدر بزرگ بشم که صدای تو رو به وضوح کامل بشنوم
استاد عزیزم هربار که صحبت میکنید دلم براتون ضعف میره برا این حد از توحیدتون
وهربار از خداوند میخوام بتونم مثله شما توحیدو تو همه زندگیم پیاده کنم وروز به روز بهترو بهتر بشم.
چقدر خوبه که شما و این سایت و این بچه ها هستید و داریم درکنارهم روند تکاملیمونو طی میکنیم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام سعیده جان عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
چقققققدر از خوندن کامنت شما تعجب کردم و خوشحال شدم این کامنت نشونه ای بود برای من خداااایا شکرت شکرت شکرت
چون منم ماهیچه کتفم دچار گرفتگی شده و یه هفته اس دارم میرم فیزیو تراپی و امروز خیلی از خدا خواستم کمکم کنه که خوب بشم مشکل من جزییه و چندین باره دکتر میرم ولی اصلا خوب نشدم اینبار گفتم خدایا مگه همه چیز خودت نیستی پس کاری کن این آخرین مداوای من باشه و کتفم خوب بشه و چند دقیقه قبل از خوندن کامنت شما با همسرم صحبت میکردم و بهش گفتم که امروز خیلی برای خودم دعا کردم که دیگه خوب بشم و بعد که شروع کردم به کامنت خوندن دومین کامنتی که خوندم کامنت شما بود
منم باید مثل شما عمل کنم و فایل های آرامش در پرتو آگاهی رو مرتب گوش بدم تا منم هدایت بشم
سپاسگزارم سعیده جان برای اینکه به الهاماتت عمل کردی و کامنت نوشتی و دستی از دستان خداوند شدی برای من
امیدوارم حال جسمی و روحی ات همواره نیکو باشه و دروازه ای از ثروت و نعمت و سلامتی به رویت باز بشه
خدایا بی نهایت شکرت برای این سایت الهی و استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام
سلام مینوی عزیزم
امیدوارم درپناه الله یکتا همیشه شاد وسالم و سربلند باشی
یه حسی گفت برات بنویسم ویه بار دیگه مسیری که رفتم و بگم
ببین اگه از تجربه هات استفاده کنی هدایت نمبشی
یعنی تجربه های ما چی میگه؟
میگه برو این دکتر برو اون دارو رو بخور برو فلان کن و…..
بشین و به خدا بگو
خدایا من نمیدونم چی برام خوبه بنابراین هیچ کاری نمیکنم تو بگو من چه کنم
یکیم اینکه به هیج کس نگو درد داری واین مشکل برات پیش اومده
دیگه اینکه الگو پیدا کن که بدون دکتر و دارو خوب شدن
من خودم آقای علی ابودرایی رو الگو کردم
که تو سایتم هستن
دیگه اینکه سعی کن حالتو هرچی بیشتر خوب نگه داری
ورها باش بدون تقلا بدون استرس و نگرانی
یکیم اینکه نشونه گذاری خیلی به من کمک میکنه امتحانش کن
بعد یهو از یه طریقی خدا هدایت هاشو میفرسته
به قول استادنشونشم اینه که اسون میاد وبدلت میشینه
امیدوارم تونسته باشم کمکی برای رسیدن به خواسته ات کرده باشم
درپناه حق باشی
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام سعیده جان
بسیار بسیار سپاسگزارم از راهنمایی ات
خداوند شما و دیگر دوستان رو در پناه خودش حفظ کنه
خیلی به نکات مفیدی اشاره کردی
من یه الگوی خوب برای خودم هستم چون بارها مشکلاتی برام پیش اومده نگفتم و راحت راحت راحت سلامتی ام رو بدست آوردم مشکلاتی که دیگران چند ده میلیونی براش هزینه کردن
ولی اینبار چون تهران هم رفتم و گاهی نمیتونستم
افراد نزدیکم مثل خونواده ی خواهرها و برادرهام رو مهمونی بدم از درد کتفم صحبت میکردم و خودم هم متوجه نبودم که با این کار دارم حس قربانی بودن رو به خودم میدم و برای همینه که یه گرفتگی جزییه به قول دکتر ها ولی تا الان طول کشیده
از خداوند می خوام به همه مون سلامتی و آرامش و ثروت بی انتها عطا کنه
سپاسگزارت هستم دوست عزیز
با توجه به آماده شدن ما مسیر برای ما روشن میشه
داشتم پیامهای قبلی رو ک برای خودم مینوشتم رو نگاه مینداختم درکی ک الان ازش داشتم ب نسبت زمانیکه نوشته بودم متفاوت بود دقیق همین حرف شما
و همین آمادگی ملزم تکامل با تکرار قانون در ذهن ب این مرحله میشه رسید
اینک خیر و شر ما بهمون الهام میشه برام سخن جدیدی بود
با توجه ب بالا رفتن مدار ما آگاهی هامون مفهوم تر وقابل درک تر میشه
و من این تکامل رو بخوبی درک کردم ک هرچیزی نیازمند طی کردن مسیر
لازمه رسیدن ب پله پنجم اومدن روی پله ۱و۲و..
و این ب من اثبات شده چ از طریق دیگران چ خودم
و الان دارم اینو خیلی بهتر از قبل متوجه میشم ک با کنترل ذهن میتونم ب خواسته ام نزدیک ونزدیکتر بشم با همون روند تکامل وامید بخدا
و نخوایم همه چیو یک شبه بفهمیم و آگاه بشیم همه چی قدم ب قدم ،حتی همین کنترل ذهن وقتی استمرار توش باشه درکی ک امروز داریم با فردا متفاوته و جلوتریم فقط باید ادامه داد اونم امیدوارانه
وتوکل به خدای مهربونمون
اگه بخوایم شرایط این طور نمیمونه
امیدوار باش دوست من🙂