معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-27 03:55:002024-02-14 06:11:15معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
من خیلی راجع به این موضوع فکر کردم و دیدم که من همیشه و در همه ی موارد احساس لیاقت رو در خودم دارم و حتی مثلا همیشه به خودم میگم که چقدر تو زیبایی یا مثلا لیاقت بهترین ها رو داری و …
اما در مورد رابطه ی عاطفی با شکست روبرو شدم ونتونستم توی زندگیم فردی رو کنارم داشته باشم.با اینکه همیشه این حس لیاقت رو در خودم داشتم و حس میکردم لیاقت من بهترینه چون خودم هم همیشه تلاش میکردم بهترین باشم .
یا مثلا در مورد ثروت ، من از سنی که وارد بازار کار شدم همیشه حس لیاقت داشتم که بهترین خواهم شد و لیاقتم بالاترین جایگاه و ثروت فراوانه حتی تو تصوراتم هم اینچنین بود اما متاسفانه هیچوقت نتونستم با وجود تلاش در اون جایگاه مد نظرم باشم.
سلام به استاد عزیز و گرامی و خانم شایسته مهربان
میخواستم درمورد عدم احساس لیاقت ک چه نتایجی میتونه در زندگی ما داشته باشه زندگی خودم رو برای دوستان شرح بدم ک ؛
من بمدت 3 سال و نیم اقامت قانونی اروپا رو داشتم و همیشه در رفت و آمد و در حال بیزینس و سفرهای بسیار با درآمد بسیار عالی و در رفاه و با حال خوب بودم و با یه اتفاقی ک تو زندگی خصوصیم تو تهران افتاد، من همیشه خودم رو سرزنش میکردم ک مگه من چی کار کرده بودم ک باید چنین اتفاقی برای من بیوفته و ملامتهایی اینچنین، باعث شد اعتمادبنفس و عزت نفسی ک از قبل وجود داشت ازبین بره و وقتی متوجه این از بین رفتن احساس لیاقت شدم ک دیدم 5 ساله ک تو تهران موندم و نتونستم حتی تا ترکیه برم
درآمدم ب یک صدم گذشته رسیده حال مناسبی ندارم و …
دوست داشتم بنویسم ک همه بدونن ک طبق گفتههای شما استاد بزرگوارم عزت نفس اعتمادبنفس احساس لیاقت میتونه تحت تاثیر اتفاقات تخریب بشه و همون کسی که قبلا مرسدس داشت الان باید سوار پراید بشه باید تمام داشتههاش رو از دست بده و تازه با آموزشهای استاد نازنینی مثل استاد عباسمنش با درک مسایل و مرور گذشته خودش بفهمه ک چه بلایی رو ب سر خودش آورده، و چه مسایلی رو از سر گذرونده.
ولی خداوند بزرگ، آگاه و آگاهی بخش رو از صمیم قلب سپاسگزار هستم ک چون بدنبال برگشت ب مدارات گذشته و حال خوب و رشد و پیشرفت و تعالی همیشه بودم منو ب سایت و آموزشهای ناب و فوقالعاده استاد جانم هدایت کرد و ب امید حق ب سرعت و براحتی ب مدارات بالاتر و جایگاه اصلی خودم خواهم رسید.
بازهم تشکر میکنم از خداوند و انرژیهای جهان هستی و از استاد گرامی و خانم شایسته مهربان
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان عزیزم.
به نظر من احساس لیاقت همه چیزه،اگر خودمون رو لایق بدونیم میتونیم از آدما در خواست کنیم.
اگر احساس لیاقت داشته باشیم و نگیم تحصیلاتم کمه میتونیم در زمینه ای که کاملا تخصص داریم آموزش بدیم و تدریس کنیم.
من خودم تحصیلات بالایی ندارم و همین امر باعث شده که خیلی جاها نجواهای درونی بهم بگه توکه فلان مدرک رو نداری یا تحصیلاتت کمه.یا مثلا فلانی تسلط کامل روی زبان انگلیسی داره و من ندارم.
یا مثلا از روی نادونی و حماقت به همسرت در گذشته خیانت کردی و تا آخر عمر باید جواب پس بدی و با خودت بگی من چون خیانت کردم دیگه لایق احترام از طرف همسرم نیستم.
حتی عدم احساس لیاقت داخل صف نونوایی هم تاثیر داره که اگر کسی جا زد بگی ولش کن و روت نشه اعتراض کنی.
این دوره بشدت برای همه مفیده حالا درصدش فرق میکنه.ولی باید همه آدمها ازش استفاده کنن،چون که از کودکی توی سر ما خوندن که ببین فلانی از تو بهتره یا فلانی فلان کار رو بلده و تو بلد نیستی.
متاسفانه والدین ما نقش مهمی در احساس عدم لیاقت ما داشتن و دارن.
همین الان هم پدر ومادرم بین من و برادرم که از نظر مالی یکم برادرم از من بالا تره دارن فرق میزارن.
انشاالله بتونم این دوره رو تهیه کنم و در زندگیم بکار ببندم.
به نام خدای مهربان
سلام به خانواده ی عزیزم
خدایا شکر بابت آغاز یک دوره ی با ارزش دیگر که قرار کلی به رشد جهان کمک کنه و کلی از مسائل افراد را حل کنه و کلی احساس لیاقت را در من افزایش بده .
منم لایق این دوره هستم و میخرمش تا بتونم بیشتر خود ارزشیم را افزایش بدم
احساس لیاقت یک ابزار قدرتمند برای رشد و به دست آوردن خواسته هاست چون بذر فرکانس به حساب میاد که خیلی شگفت زده خواهم شد در این دوره و استفاده از این آگاهی
تو خیلی موارد بود که به خاطر عدم احساس لیاقت نتونستم نه بگم
تو خیلی موارد وجود داره که دنبال تایید دیگران برای کارم بودم مثلادر حوزه ی کاریم اگه یک محتوای را درست میکنم کسی زیاد توجه نکنه و خوشش نیاد به هم میریزم و عصبی میشم
سلام خدمت استاد عباسمنش گرامی، خانم شایسته مهربان و دوستان گلم
استاد ممنونم ازتون به خاطر تولید و انتشار این آگاهی ها
سوالات :
چه مثالهای داری از ضربههایی که به خاطر «احساسعدم لیاقت» خورده ای؟
در چه مقاطعی از زندگی، احساسعدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟
استاد یه چیزی بگم اول کامنت، یعنی با طرح قضیه احساس لیاقت و فایلهای دانلودی و این دو تا سوال بالایی، چنان طوفانی توی درونم به پا شده که حد نداره،
یعنی دارم درونم رو شخم میزنم تا ببینم شرایط فعلی من به لحاظ احساس لیاقت چطوره
اولش که شما سوالات رو مطرح کردین ، با خودم گفتم من که فکر نکنم چیز خاصی بتونم برای جواب دادن داشته باشم،
ولی از دیروز هی دارم درونم رو کنکاش میکنم و دارم یه چیزایی پیدا میکنم که میخام اینجا مطرح کنم.
کامنتای دوستان رو که میخوندم اکثرا از دوران کودکی شون گفته بودن که او اون روران ضربه خوردن،
منم که فکر میکنم یادم داره میاد ، زمانی که بچه بودم تو خونه هر اتفاق بدی که میافتاد، با این که من نقشی تو اون اتفاق نداشتم ولی همه کاسه کوزه ها سر من خراب میشد و من مقصر داستان شناخته میشدم و تنبیه میشدم، الان میفهمم که این به خاطر عدم احساس لیاقت بوده.
وقتی مهمون داشتیم ما حق حرف زدن نداشتیم یا وقتی پدر و مادرم بیرون میرفتن من رو نمیبردن ، چون احساس لیاقت نداشتم و به خودم ارزش قائل نبودم.
وقتی پدرم میخاست برام کفش بخره، خودش یه کفش بنجل و زشت انتخاب میکرد و با اینکه من بهش میگفتم اینو نمیخام ولی به زور کفش رو برام میخرید و من هم بالاجبار قبول میکردم، چون برای خودم ارزش قائل نبودم ، پدرم هم برام ارزش قایل نمیشد، اوی دبیرستان پدرم بهم گفته بود اگه درساتو خوب بخوبی و کنکور قبول بشی برات رایانه میخرم، ولی با اینکه من تو کنکور قبول شدم ولی پدرم برام نخرید، الان متوجه میشم که این از عدم احساس ارزشمندی خودم بوده،
کودکی و نوجوانی من به همین منوال گذشت،
البته من خودم همیشه مطالعاتی در خصوص مباحث موفقیت داشتم و یه مقداری میدونستم که باید دیدگاه مثبت داشته باشم و از خدا باید شرایط باکیفیت بخام، ولی از قوانین به صورتی که استاد بیان میکنن چیزی نمیدونستم.
الان که فکر نیکنم میبینم وقتی که شاغل شدم هم احساس عدم لیاقت کار خودشو کرده
سال 86 که تازه استخدام شده بودم مرتب به دلیل کم کاری توبیخ میشدم در حالی که علت اشکالات کاری من به عدم تجربه بوده و نه اینکه بخام عمدا کم کاری بکنم ولی به خاطر عدم احساس لیاقت خودم فکر میکردم که حتما حقمه و اعتراضی نمیکردم ، حتی در ادامه کارم، توبیخات شدیدتری رو تجربه کردم، و الان که دقت میکنم، متوجه میشم که چون برای خودم ارزش قائل نبودم ، جهان بهم ثابت میکرد که من لایق نیستم،
بعد که شرایط کاریم عوض شد و من با شور و علاقه کار میکردم و اون شرایط قبلی وجود نداشت ولی باز به نوع دیگه ای اتفاقاتی برام میافتاد
مثلا کارم یه جوری بود که من باید عصر هم سرکار میبودم در حالی که بقیه همکارام ساعت2 میرفتن خونشون و این در حالی بود که همه اونا اضافه کار میگرفتن و منی که عصرها کلا اداره بودم، کمترین اضافه کاری رو به من میدادن، و الان متوجه میشم که باز به خاطر این بود که من در درون خودم ، برای خودم ارزشی قائل نبودم،
ولی دیگه داشت کاسه صبرم لبریز میشد و تو خونه با همسرم بحثمون میشد و همسرم میگفت دیگه این شرایط رو نمیتونه تحمل کنه (چون توی یه شهر دیگه بودیم و تنها) ، منم با مشورت یکی از دوستانم، به رئیسم اعلام کردم که من دیگه عصرها نمیام سرکار، ولی خیلی ترس داشتم( چون من به شرایط جدیدم نیاز داشتم و اصلا نمیخاستم برگردم به محیط کار قبلیم)، و الان متوجه میشم که من خودم رو لایق شرایط عادلانه دونستم و سعی کردم احساس ارزشمندی خودم رو به منصه ظهور برسونم،
خلاصه رئیسم علیه من گزارش کرد و من رو برای اخذ توضیح به مرکز استان فراخوندن، ولی من دیگه راهی نداشتم و باید تا آخر ادامه میدادم و به خدا توکل کردم و رفتم استان و با بالاترین مقام اداره صحبت کردم و با کمال ناباوری ایشون به من گفت برو به کارت ادامه بده و مشکلی نیست،
وقتی من خودم رو لایق دونستم، جهان هم با من همکاری کرد و فرکانس ارزشمندی منو به خودم برگردوند،
الان متوجه میشم که تمام شرایط و اتفاقات زندگیم، به خاطر احساس لیاقت یا عدم وجود اون بوده،
جاهایی هم بوده که من خودم رو لایق بهترین ها دونستم و همون جور هم شده ،
مثلا تو بحث ازدواجم، همیشه از خدا میخاستم که من لایق بهترین همسر و فرزند هستم و شکر خدا ، هم از همسرم و هم از فرزندانم راضی هستم و حتی فراتر از خواستم بوده.
از زمانی که با استاد آشنا شدم ، سعی کردم با آموزه های استاد ، احساس ارزشمندی خودم رو افزایش بدم،
دیگه مثل قبل سعی نمیکنم دیگران رو راضی نگه دارم ، یا به خاطر دیگران خودم رو به زحمت بندازم و سعی میکنم اولویت زندگیم، خودم باشم،
خودم رو تشویق میکنم ، به خودم جایزه میدم، خودم رو نوازش میکنم، و میببنم که رفتار دیگران در مورد من تغییر کرده، الان که میرم میش همکارای دیگم که تو یه ساختمان دیگه هستن ، برام خیلی بیشتر ارزش قائل میشن و احترام بیشتری میزارن یا تو بین فامیل همسرم هم رفتارشون با من خیلی بهتر از قبل شده و اینها رو به خاطر افزایش حس ارزشمندی خودم میدونم.
با همین فایلهای دانلودی و کامنتهای با ارزش دوستان و فعالیت تو سایت همین طور ادامه میدم تا تو مدار خرید دوره با ارزش احساس لیاقت قرار بگیرم.
موفق باشین
سلام دوستان
3 ماهی هست دوره کشف قوانین رو خریدم ولی جلسات دو و سه واقعا هر کدوم دوره ای هست برای خودش و دارم اروم کار میکنم ؛
دوره عزت نفس رو هم 8 ماه پیش خریدم و دارم هنوز گوش میدم و کار میکنم و خیلی نتیجه گرفتم ولی با خودم فکر میکردم که چرا به هنگام تجسم خواسته هام که استاد در دوره قانون افرینش بخش 3 تمرینات زیادی دادن در مورد تجسم کردن؛ خیلی وقت ها احساس میکردم نمیتونم داشته باشمش و به خودم نمیدیدم که صاحب این نعمت باشم ؛مثلا استاد میگفتن اگر یک عدد برای درامد ماهانه تون مد نظر دارید وقتی تجسم می کنید بدستش اوردین ذوق میکنید و خیلی هیجانی میشید ؛ دقیقا به میزان هیجانتون ازش دورید و این نشون میده خودتون رو لایق نمی دونید برای داشتن همچین درامدی ، و باید اینقدر عدد های کوچیک تر از اینو در بیارین و پلکانی رشد کنید که داشتن این درامد ماهانه براتون عادی باشه
به خودم میگفتم چطور میشه برای خودم عادیش کنم و این احساس لیاقت رو افزایش بدم یا این سوال رو استاد پرسیدن که چرا بعد رسیدن به خواسته ها تون و بهتر شدن اوضاع انجام تمرینات رو رها میکنید و شکر گزاری نمیکنید کد نویسی نمیکنید رژیم غذایی تون رو بعد کاهش وزن رها میکنید و….
که من هم پاسخم به سوال استاد این بود که احساس لیاقت نمیکنیم که همیشه همه چی گل و بلبل باشه !!!!خود من وقتی همه چه عالی پیش میره و خیلی ارامش دارم ناگهان به خود میام و میگم قرار نیست همیشه اوضاع اوکی باشه و این باور که حوادث در راه هستند و معلوم نیست چرخ روزگار برات چطور بچرخه میاد تو ذهنم یا این باور که بعد هر خنده ای گریه ای هست و دیگه نمیشه اوضاع از این بهتر باشه و این دیگه اخرشه خیلی در من ریشه دوانده و عمیق شده
درک این مفهوم که خودم خالق زندگیم هستم هم بسیار مهمه که هنوز در من عمیق نشده
و دیده ها و شنیده اا خیلی باور عمیقی در ما ایجاد کرده مثلا
تو دوره ای که همه بیمه رد میکنن با این استنباط که معلوم نیست چه بلایی 30 سال دیگه سرم میاد و نکنه زمین گیر بشم و… بزار این حقوق بازنشستگی و اب باریکه باشه که به گدایی نیفتم ….
باورایی که میگه تو خالق زندگی نیستی و عوامل بیرونی تاثیر دارن در زندگی تو
این درک از خالق بودن و احساس ارزشمندی و لیاقت به همراه توحید عملی و وابستگی فقط به خدا؛ چیزیه که همش باید روش کار کنم و
وقتی استاد 2 ماه پیش گفتن دارن این دوره احساس لیاقت رو تهیه میکنن گفتم خودشه
و باید این خلا رو پر کنم
این احساس ارزشمندی که در کشور ما فقط وابسته به پول تو جیب شده و شدیدا در ما نهادینه شده رو باید درست کنم
با این که مبلغ دوره بالاتر از چیزی بود که فکر میکردم ولی میخرمش چون ارامش میخوام و زندگی بهتر و اینکه خودمو بیشتر دوست داشته باشم چون هرچی هم رو دوره عزت نفس کار میکنم باز یه کم اون احساس بد رو نسبت به خودم دارم و از بین نرفته و انشاالله با این دوره خودمو خیلی بیشتر دوست خواهم داشت برای همیشه
و خودمو لایق خوشی بیشتر میدونم
سلام بر عزیزان دل
سلام استاد عزیییزم سلام عششق سلام پیامبررر خوشحالی و حس خوبم و دلم میخواد فریاد بزنم هیچ چیز دیگه تو دنیا رو با این راه و روش زندگی که یادم دادین با این مسیر عوض نمیکنم معجزه پشت معجزه برکت نعمت ارامش پشت هم داره میاد انگار سد جلوی افکار منفی م برداشته شده و حس خوب و کار کردن نتایجش واقعا تصاعدی داره همینطوری میاد مثل باز کردن راه جلوی سد یا برکه یا رودخونه اصلا خیلی حسش خوبه
از اتفاقاتی که با نوشتن رخ داد و من لحظه نوشتنش یک درصدم به حالاحالاها امکان وقوعش فکر نکردم وقتی دیدم دقیقاا همون جوری که نوشتم برام اتفاق افتاد میخکوب بودم به صفحه نوشتن و این حرف استاد مدام تو ذهنم تکرار میشد « شما کاری نداشته باشین چجوری و چگونه میشه فقط بنویسین »
استاد عزیزم من و خواهرم یه سفر رویایی با فول امکانات که به طرز عجیبی اتفاق افتاد رفتیم و فقط فقط بعد شکرگزاری مدام حرفهای شما اموزه هاتون و تو سفر برای هم تکرار میکردیم این سفر واقعا سفر عباسمنشی بود و اینو بگم پاداش دیدن و تحسین و شکرگزاری سفر به دور امریکا بود تو سفرم فیلم میگرفتم و همونجا یه عالمه حس و انرژی خوب برای مریم جون فرستادم که کار به این سختی و برای ما براحتی انجام میدن چون من نمیدونستم زیبایی ها رو ببینم یا فیلم بگیرم فیلمم نه برای اینکه بخوام ازش تو فضای مجازی استفاده کنم فقط و فقط برای اینکه یادگار بینظیرترین پاداش تمرکز به نکات مثبت و داشته باشم و برای خواهرم که روز اول همراهم نبود میگرفتم کلی صفحه ها از نکات مثبتی که تو سفرم بود پر کردم کلی هدایت و رو شونه خدا سوار شدن دیدم یدونه ش و بگم قرار بود تو فرودگاه چمدونم که سایزش کوچیک بود و تحویل ندم به باربری و با خودم ببرم تو هواپیما که معطل نشم برای گرفتن چمدون حتی وسایلی که اجازه نمیدن تو هواپیما ببری مثل ادکلن های بالای پنجاه میل یا اسپری و.. نبردم اما اینقد ذوق سفر داشتم اینقدر ذهنم هنوز تو خواب بود بطور ناخوداگاه مراحل فرودگاه رو انجام دادم و چمدون و تحویل دادم بعد که کارهای پاسپورت و اینجور چیزا انجام دادم و با دوستم تو واتساپ هماهنگ شدم اونجا یادم افتاد چمدون و نباید تحویل بار میدادم و چون از فرودگاه قرار بود یکی بیاد دنبالم دوستم کلی غر زد که معطل میشی و من که اینهمه گفتم و ازین حرفها بعد گفت اشکال نداره اگه گم شدی و نتونستی فلانی و پیدا کنی به تاکسی بگو میرم فلانجا چنان استرسی من و گرفت اولش چون این کشور و اولین بار بود میرفتم و چیزی نمیدونستم اما خودمو و سپردم به خدا تو هواپیما هم گفتم تا اینجا خودش منو اورده ازینجا به بعدم با خودش میرم همون موقع بعد این گفتگو ذهنی یه صدایی که اشنا بود توذهنم قبلا چند باری شنیده بودم گفت که چمدونت و تا بری میبینی و دیگه خیالم راحت شد موقع پیاده شدن تو صفی که برای کنترل گذرنامه بود یه ایرانی دیدم که ازش پرسیدم چمدون و از کدوم قسمت باید بگیرم و حرف شد و گفت خیلی هم معطلی داره خیلی دل به دلش ندادم و خدای من تا رسیدم بخش چمدون یه دور که رفت چمدونم و دیدم یعنی حتی پنج دقیقه هم نشد و براحتی اشنامون هم دیدم و تا اخر سفر من روی شونه های خدا بودم میگفت کار تو لذت بردن هست کار من مراقبت بودن و اجابت کردن بینظیری استادم
در رابطه با جواب سوال هم من پارسال تقریبا همین موقع ها بود بهم پیشنهاد سفر خارج از کشور شد با عالی ترین امکانات اما چون خودمو لایق ندونستم و باورم نمیشد ذهنی اول رد کردم بعد وقتی با دو دل بودن به رییسم گفتم بهم مرخصی نداد در صورتی که معمولا با مرخصی هام موافقت میکرد و من خیلی مرخصی نمیرفتم بعد همین و بزرگش کردم و خودمو قربانی کردم که من میتونستم بیام اما رییسم مرخصی نداد در صورتی که خودم میدونستم خودم اول تو ذهنم لایق ندونستم و نخواستمش چون باور نمیکردم شاید بگم هزاران مثال از شغل و روابط در این باره دارم اما این چون شبیه به موضوعی بود که راجع بهش حرف زدم گفتم
خواهرم معمولا زودتر از من دوره ها رو تهیه میکنه و این دوره همتهیهکرده و داره روش کار میکنه و از فوق العاده بودن محصول همیشه میگه واز نشانه و معجزه هاش من دوره قانون سلامتی و دانلود کردم که گوش بدم اما هربار سمتش نمیتونم برم تقریبا نزدیک دوماهه خریدم اما هنوز نتونستم گوش کنم به خودم سخت نگرفتم گفتم هدایت میشم الانم راجع به این دوره حسم همینه خدا در بهترین زمان و بهترین ودقیق ترین موقع هدایتم میکنه ممنونم بینظیرترین ️
به نام الله واحد و یکتا
چقدر لحظه شماری میکردم برا این دوره خدای من
دمت گرم استاد عزیز که این دوره رو تهیه فرمودید و در اختیار ما گذاشتید
من به شخصه بدلیل محیط خانوادگی که در آن بزرگ شده ام و منطقه ای که در ان زندگی کرده ام و باورهای غلطی که داشتم در این زمینه خیلی زیاد مشکل داشتم و واقعاً هم دلیل خوشحالی من از اماده شدن این دوره این است که مطمئن هستم انقلابی عظیم در زندگی و وجودم برپا میکنه و نتایج بینظیری رو کسب میکنم
از این عدم احساس لیاقت چه ضربه هایی که نخوردم چه موفقیتهایی که از دستم رفت
خدا رو شکر که این باور مخرب رو شناسایی کرده ام و درصدد رفع و اصلاح ان اقدام میکنم
قبل ازدواج همیشه این احساس به من حمله ور میشد و اجازه تصمیم گیری درست رو به من نمیداد
مثلا اگر یه خانمی که دارای زیبایی ظاهری زیادی بود یا از یک خانواده ثروتمند یا فرهیخته ای برای من پیدا میشد تا ازدواج کنم ،،یه جورایی احساس عدم لیاقت شدیدی در درونم ایجاد میشد و با خودم میگفتم توو ازدواج با اینا ،،با این خانواده ؟؟اینا از تو خیلی سرتر هستن ،تو لیاقت وصلت با این جور آدمها و خانواده ها رو نداری ،برات در اینده مشکل ایجاد میشه و هزاران افکار مخرب دیگر
یا اینکه در مسابقهای شرکت میکردم با توجه به صدای بسیار خوبی که دارم همیشه با خودم میگفتم من لیاقت رتبه های برتر در این مسابقه رو ندارم و نتیجه هم این میشد که همیشه رتبه های بدی رو می اوردم و واقعاً با خودم در صلح نبودم و خودم رو با این همه توانایی که داشتم همیشه در ذهنم ناتوان میدیدم
یا مثلا خودم رو لایق ثروت زیاد نمیدیدم البته الان هم این احساسها رو دروجودم دارم اما به برکت کارکردن رو باورها کم شده اما جای کارکردن بسیاری هنوز موجود است ،
من در یک بازاچه بزرگی در غرب کشور مشغول به کار هستم و پیج فروش محصولات اروپایی و امریکایی رو داریم ،افرادی هستند که یک دهم من سواد ندارن ،یه دهم من از کارشون اگاهی ندارن ،یه دهم من بلاگری رو بلد نیستن ،اما چندین برابر من درامد دارند و سنشان هم از سن من هر یک ده الی دوازده سال کمتر هستن و بعضی از انها حتی دانش اموز خود بنده بودند در مدرسه ،
در ذهنم همیشه به خودم میگم مگه امکان داره منم به این درامدها برسم واینقدر فروش داشته باشم ،همش خودم رو لایق این درامد و موفقیت نمیبینم و احساس عدم لیاقت زیادی در وجودم به چشم میخوره ،
یا اینکه هنگام همنشینی با افراد مشهور شهر یا ثروتمند یا معروف در زمینه های مختلف همش احساس عدم لیاقت دارم و خیلی اذیت میشم از بودن این احساس در وجودم و مثل روز برایم روشن است این عدم احساس لیاقت بهم ضربه زده و داره میزنه ،به همین خاطر خیلی با حس خوب مشغول کار کردن بر این جنبه از شخصیتم و پاشنه آشیلم هستم و مطمئنم با قدرت و با توکل بر الله مهربان این نقص رو برطرف میکنم .
خدایا هزاران بار شکرگزارم بابت هدایتم به این مسیر زیبا
سلام خدمت استاد عزیزم
چقدر موضوع زیربنایی رو مورد نظر قرار دادین و چقدر خوبه که منم بتونم دوره رو شروع کنم.سال اول که وارد سایت شدم و دوره عذت نفس رو خریدم متوجه شدم احساس لیاقت موضوعی که خیلی باید توجه کنم و از اون موقع کم وبیش روی باورهای لیاقت کار کردم ولی از بس که این موضوع عمیق شده و طولانی که واقعا پاشنه آشیل منِ.
یادمه خیلی اهل اظهار نظر بودم تو نوجوانی و هر سری شدیدا سرکوب میشدم و در ادامه متوجه شدم نباید اظهار نظر کنم و اصلا خیلی نالایق هستم یعنی این نالایق بودن رو برام پدید آوردن و تلقین کردن که تو نباید حرف بزنی تو در حدی نیستی که در این مورد اظهار نظر کنی و کمکم این تلقین تبدیل به جنگ با خودم و نهایتا این شد که خودم خودم رو نالایق دونستم و بعدا تو زمینه هایی که اشاره میکنم ناخودآگاه این مورد ران میشد و میشه بدون اینکه بفهمم و البته که تو این دو سال تکاملی بهتر وبهتر شدم.
این باور از یک طرف و باورهای مذهبی غلط از طرفی دیگر باعث ایجاد روالی شد که اتفاقا خودم رو خیلی خوب میدونستم که من احساس لیاقت نمیکنم
تو زمینه معنویت اصلا لایق ارتباط با خدا نبودم و اگه با استاد آشنا نمیشدم این ادامه داشت
تو زمینه سلامتی ،اصلا فرد کاملا سلامت رو نمیدیم و اگه استاد نبود ،نمیدونم چی میشد
تو زمینه ثروت هنوز خیلی مشکل دارم به صورتی که مشتری به راحتی بعد از تحویل جنس پولش رو کمتر میده و وقتی اعتراض میکنیم میگه میخای کار نکنی نکن پس میفرستم احتمالا خودم رو لایق مشتری خوب نمیدونم
تو زمینه ارتباطی با خانواده مشکلی ندارم و عالی هستم ولی ارتباط گرفتن با بالاتر از خودم از هر لحاظ برام مشکله و این هم ریشه در احساس لیاقت داره
حرف زیاده و من هم تو زمینه های مختلف این احساس عدم لیاقت رو دارم و باید بیشتر کار کنم
استاد جان واقعا ازت ممنونم ،تو این دو سالی که با شما هستم زندگیم عوض شده به اندازه ای که خودم کار کردم،واقعا دوست دارم نتایج عالی بگیرم و روزی بیام پیشتون و بغلت کنم و دوباره حضوری ازت سپاسگزاری کنم.فعلا تمرکزم مالی هست و به امید خدا نتایجم رو گزارش میدم درآینده ای نزدیک به فضل الله مهربان و رحیم و رحمان
خدایا نعمت میخام فراوون از اون نعمتهایی که به استاد دادی،به استاد شایسته دادی،به حضرت سلیمان دادی،به حضرت محمد دادی،به حضرت ابراهیم دادی
لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
به نام خداوند بخشنده مهربان
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته و خانواده گرم و صمیمی عباس منش
چقدر خوشحال هستم که من هم در مداری هستم که تونستم این فایل 15 دقیقه ای رو 2بار گوش بدم
این فایل درسته یک ربع هست ولی اینقدر نکات کلیدی داشت که متوجه شدم چقدر هنوز در مسئله احساس لیاقت مسئله و ضعف دارم
راستش روز به روز شناختم به خودم داره بیشتر میشه و انگار این دوره ضروری ترین چیز برای منِ در این شرایطی که توش هستم
چقدر این دوره به دوره کشف قوانین گره خورده
چون من با کار کردن روی” دوره کشف قوانین بروز شده” بزرگترین ترمز هام افتاد بیرون یعنی جهان هستی با توجه به فرکانس های من ترمزهام رو انداخت بیرون
من مسیر رو اشتباه داشتم میرفتم
فکر می کردم با گوش دادن هرروزه به محصولات و فایل های دانلودی سایت دارم رو خودم کار می کنم ولی در حقیقت من داشتم خودم رو گول میزدم می خواستم قانون رو دور بزنم بگم جهان ، کائنات ، قوانین ببینید من دارم روی خودم کار می کنم پس بفرستید نعمت ها ، ثروت ها افراد موقعیت ها و شرایط مشابه با فرکانس های من رو
و کائنات هم می گفت ” چشم ” فرمانبردارم سرورم
و روز به روز حالم بد تر ، روابط ام تلخ تر ، ارتباطم با خدا و نیروی هدایتش کمرنگتر میشد حتی بدهی و کم پولی بیشتری رو تجربه می کردم
چون بقول استاد جهان هستی به اساس فرکانست پاسخ میده نه اونچیزی که فکر می کنی باید بشه
صادقانه بگم امروز با اومدن این فایل روی سایت خیلی احساسم بد شد انگار این محصول روشنایی ِ و وجود من تاریکی
انگار این محصول آبِ و من آتیش
من فهمیدم چقدر از نظر فرکانسی دور شدم از فضای آگاهی های استاد عباس منش
سوالاتی که در این قسمت نوشته شده و مشابه این سوالات رو بالای 90% ش رو من دارم شایدم بیشتر نمیدونم
ولی فهمیدم شخصیت فعلی ام شخصیتی شکننده و ضعیفی شده
” نه ” گفتن رو مشکل داشتم از قبل آلان بدتر شده
سال 98 از سِمت سرپرست داشتم به سِمت مدیریت میرسیدم ولی با دور شدنم از فضای سایت و وابسته شدنم به شخصی
نزدیک اخراجی هم رسیدم و خودم از اون شرکت استفاء دادم و در شرکت دیگه ای مشغول شدم با سمت تکنیسین و دو پله هم سقوط کردم
حتی 2 روز پیش تا ساعت 10 شب اضافه کار وایسادم ولی الان حتی نمیتونم از حق خودم دفاع کنم و حق ام رو طلب کنم
در صحبت کردنم با افراد آروم حرف میزنم انگار کسی نیستم و فقط می خوام کارم انجام بشه و زود اون موقعیت تموم بشه
در ظاهرمم این امر مشخصه اصلا به خودم نمی رسم
استاد وقتی در مورد عدم احساس لیاقت در این فایل صحبت کردین پشت فرمون بودم و خیلی خودم رو کنترل کردم که گریه نکنم چون فهمیدم خیلی وضع ام خرابه
چند وقته دنبال این سوال هستم که فرق باور با قانون هایی که استاد عباس منش ازش حرف میزنه چیه؟
و خدا طی نشانه ها و الهاماتی بم رسوند : قانون ، قانونه. یعنی یک چیز ثابت که هرچقدر باش هماهنگ تر بشی راحت تر سریع تر ، ساده تر ،کم انرژی تر ، کم هزینه تر ، درخواستت انجام میشه
ولی باور یه چیزِ ارتعاشی هست که هر لحظه تو با کانون توجه و تمرکزت میسازیش و به جهان هستی ارسالش می کنی
حالا هرچقدر باورِ دینامیک تو با قانونِ ایستا هماهنگ تر باشه آسان میشوی برای آسانی ها
و یه نکته ای دیگه ام که می خواستم بگم ” شرک ِ ”
امان از این شرک که خیلی فرارِ و حواست نباشه شیطان کارش رو انجام میده و با قدرت دادن به شرک تو جهنم برات ایجاد میکنه
استاد لطفا در این دوره باورهای توحیدی و توکل و ایمان رو هم مدنظر قرار بدین
هرچقدر هم بگین بازم کمه
من سالهاست فایل فقط روی الله حساب کن رو گوش میدم و سالهاست با اینکه تقریبا هرروز این فایل رو گوش میدم تو مسیر شرک بودم
وابسته شدم
امیدم به دستان پدر و مادرم بود که بم پول برسونن
جرات نداشتم خودم به تنهایی کارهای شرکت رو پیش ببرم همیشه منتظرِ فرد بالا دستیم بودم که یا بم بگه یا همراهم باشه که کارها رو پیش ببریم
یه مدتم هست که اصلا نمی تونم تصمیم بگیرم
حتی برای کارهای پیش پا افتاده
چقدر شرک ویرانگره
از نشانه ای برای امروزم کمک گرفتم یه قسمت از استاد اومد که گفت خداوند سیستمه مثل آبمیوه گیری عمل می کنه اگه بش هویج بدی آب هویج بت میده اگه بش زهر بدی بت زهر میده
سیستم با گذشته کاری نداره فرکانس های الانت رو می گیره و شرایط و اتفاقات هماهنگ با فرکانس های الانت رو تو زندگیت محقق می کنه ولی خب از اون طرف هم کارهای از قبل انجام شده هم هست همون “بما کسبت ایدیهم” ” بما کان یعلمون” هم هست و من الان دارم مسیر اشتباهی رو که قبلا رفتم رو بازخوردش رو میگیرم
در شرایط مالی خوبی نیستم ولی دارم جمع و جور می کنم که بتونم حتما این دوره رو تهیه کنم چون میدونم بشدت به آگاهی های این دوره نیازمندم
کامنتم طولانی شد ولی در حال حاضر کسی در فضای بیرون از این سایت درکم نمی کنه و فقط این خانواده است که درکم می کنن و از طرفی می خوام رد پایی داشته باشم از خودم که ببینم قبل از این دوره در چه شرایطی قرار داشتم
در پناه حق شاد و پیروز باشید