معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    بنام فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم

    سلام به همه عزیزان و دوستان ارزشمندم

    چقدر جالب حالا که استاد در مسیر یک سفرجاده ایی کوتاه، یک فایل جدید و محصول جدید رو برامون رونمایی میکنن منم تو مسیر ریلی مشهد به تهران در حرکتم و این آزادی و امکان رو دارم تا صدا و تصویر استاد عزیزم رو در مسیر رسیدن به خونه و شهر محل زندگی ام داشته باشم.

    چقدر خواهان داشتن این دوره هستم، چقدر میخوام در همین ابتدای قرار گرفتن دوره روی سایت منم با شما استاد عزیز همراه باشم، اینقدر که فقط از وقتی دیدم دوره روی سایت قرار گرفته فقط بارها گفتم منم میخوام، منم میخوام.

    سوال:

    چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    _ دور شدن از هدف هام چون متوجه شدم خودمو لایق تجربه چنین هدفی رو در خودم ندارم.

    _احساس لیاقت برای خوردن غذاهای گران و گوشت باعث شد در مسیر چیت کردن قرار بگیرم. اینو خیلی خوب با عمل به دوره قانون سلامتی متوجه شدم و نجواها و دلایلی که تو ذهنم میومد متوجه شدم در ته ته باورهام من خودمو لایق خوردن چنین غذاهایی ندونستم و در زمینه عمل به قانون سلامتی باعث شد تا بخوبی پیشرفت نکنم.

    _ اینکه در درون خودمو لایق نمیدونم بنویسم.

    _ اینکه در درون خودمو لایق نوشتن در مورد علاقه هام بنویسم.

    در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    _ شاید در مقطعی که میخواستم ادامه تحصیل بدم و در دوران عقد، این لیاقت رو از خودم گرفتم و مانع پیشرفت خودم شدم.

    _ در زمانی که احساس کردم باید پول بسازم و خودم میتونم کسب و کار شخصی داشته باشم اما خودم و احساس خودم به خودم مانع پیشرفتم شد.

    این دوتا سوال از اون سوال هایی هست که باید بیشتر و عمیق تر فکرکنم تا یکسری ترمزهام رو پیدا کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  2. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا به امید هدایت تو.

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته و دوستان گلم.

    من امروز شروع کردم به کار کردن روی دوره ی احساس لیاقت، به امید خدا که قلبم باز بشه روی آنچه که میتونه من رو به خدای خودم با سمت خواسته هام هدایت کنه.

    به خودم تعهد دادم که مهم نیست روزی چند دقیقه از دوره رو گوش کنم ،مهم اینه که هرچقدر که گوش میدم بتونم بفهممش و تو زندگیم اجراش کنم.

    من حدودا 8،7 سالی هست که دارم روی خودم کار میکنم البته چند سال اول تو مسیر دیگه ای بودم اما از وقتی که یادم میاد و خودم رو شناختم همیشه نقاط ضعفم رو می‌دونستم و هربار تلاش برای برطرف کردن اونها بی نتیجه بود.

    من کاملا میدونستم نقاط ضعفم چی هستن و چه رفتارهای اشتباهی باعث میشه که از اون چیزی که هستم ناراضی باشم اما ریشه و راه حل رو نمیدونستم.

    با اینکه دوره ی کشف قوانین زندگی،صدها فایل هدیه و بینهایت کامنت مطالعه کردم، اما هیچوقت نتونستم با شرایط دلخواه از نظر شخصیتی برسم حتی با کار کردنه دوره ی عزت نفس !

    اما دوره ی احساس لیاقت اون گنجی هست که تنها چیزیه که با همراه کتاب قرآن دوست دارم تا آخر عمر ازشون استفاده کنم.

    چجوری بگم!

    راستش احساس میکنم هیچکس تو این سایت به اندازه ی مم این دوره رو دوست نداره،حتی خوده استاد عباسنمش،حتی میتونم بگم ایشون هم اندازه ی من ، جایگاه و تأثیر گزاریه این دوره رو نمیدونه چون ایشون تو یکسری مسائل اون تضادهایی که من داشتم رو نداشتن و من خودم میدونم که دوره ی احساس لیاقت چه گنج با ارزشی هست که هرچقدر ازش استفاده کنی ،بیشتر میشه!

    این فایل مقدمه شروعی بود که بتونم بهتر خودم رو بشناسم و بدونم که میخوام چکار کنم.

    من خییییلی زیاد با خودم حرف میزنم و چند شبه که به خودم میگم ابراهیم!

    سبک شخصیه تو برای زندگی چیه!؟

    آرزوت چیه!؟

    چی هست که باید بهش برسی تا راهی و خوشبخت باشی !؟

    من بخاطر شناخت بسیار عالی که از خودم دارم تهش تو این 3،4 روز فکر کردن رسیدم به 4 تا چیز!

    1/ارتباط نزدیک و صمیمی با خداوند

    2/لذت بردن از طبیعت و زیبایی های آسمان و زمین و همه ی نعمت های خداوند مقله دریا،کویر،ستاره،قایقرانی و…

    3/اومدن عزیز دلی تو زندگیم که با تمامه قلبش هم جهت با افکار و دیدگاه منه و کاملا هم جهت با منه و هدیه ی خداونده

    4/آرامش درونی در شرایط مختلف،احساس خوب در 90٪از پشت زمان روز و در شرایط مختلف، ارتباط با افراد به شکل دلخواه خودم،بالا بردن سطح شخصیتم،کلامم، رفتارم،دیدگاهم

    من بعد از این خواسته ها دیدم تنها چیزی که میتونه من رو به خواسته هام برسونه تو این 4 مورد،فقط از دروازه ی احساس لیاقت عبور میکنه!

    یعنی تا احساس لیاقتم رو بالا نبرم،اگه یک عزیز دلی بیاد تو زندگیم که بسیار سطح بالایی داشته باشه و در نهایت احترام و ادب و محبت با من رفتار کنه،من موذبم! و همش فکر میکنم من لایق این احترام نیستم و باید به جوری این محبتش رو جبران کنم!

    دقیقا مثله یه گدایی که سوار بنز میشه و موذبه!

    چون احساس میکنه اونجا جاش نیست و کاشکی زودتر پیاده بشه اما تو یه ماشین پیکان یا عقب وانت بار خیلیییی راحت تره تا سوار بنز!چون احساس عدم لیاقت میکنه!

    یا اینکه تا وقتی احساس لیاقت نکنم نمیتونم ارتباط خوبی با دیگران داشته باشم ،مثلا وقتی یه شخصی که 10 سال تو کانادا زندگی کرده و بیاد کنار من بشینه و شروع کنه به صحبت کردن با محبت و احترام و برای من وقت بزاره من موذب میشم و همش فکر میکنم باید یه جوری بهش محبت کنم میرم و براش صندلی میارم،دعوتش میکنم شام بیرون یا هر رفتار دیگه ای!

    اما در صورتی که اگر احساس لیاقت کنم خییییلی راحت خودمو لایق آدمای سطح بالا میدونم!

    و در دیگر زمینه ها هم همینطور!

    از خدا میخوام کمکم کنه متعهد به آموزش های این دوره قدم به قدم بیام جلو و رشد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      سلام آقا ابراهیم

      خوشحالم که دارید دوباره دوره بی‌نظیر احساس لیاقت رو کار می‌کنید

      راستش یکی از آرزوهای من این بود که یک دوره رو همزمان با قرار گرفتن روی سایت شروع کنم اما نشد ،،برای همین منتظر بودم استاد دوره جدید شکرگزاری رو که بزارن جزو اولین نفراتی باشم که میخرم و پا به پای دوره پیش برم و سوالاتم رو بپرسم و استاد تو جلسه بعد پاسخ بدن

      هر چند الان دارم کم کم به این درک میرسم که همینطوری هم سوالاتم رو خدا به طرق مختلف جواب میده

      اما

      الان خوشحال میشم اگه شما همزمان که دارید از اول دوره رو شروع میکنید تجربیات و اتفاقات و تصمیمات و در کل هر چیزی که باهاش مواجه میشید و نحوه عملکرد و عکس العمل تون در مواجهه با شرایط مختلف زندگی رو برامون در حد امکان با جزئیات و مثل همیشه صادقانه در طبق بزارید تا ما هم درس بگیریم

      چون من تقریبا فقط گوش میدم ساعتها و ساعتها در طول رور

      ولی

      اینکه شما یا دیگر دوستانی که نتیجه گرفتن میگن ما کار کردیم. و نتیحه گرفتیم، این کار کردن به چه صورت هست؟

      مثال زدن خیلی واضح میکنه صحبت‌های استاد رو

      ازتون متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      به نام خدا

      سلام و درود

      خدایا شکرت

      الهی الحمدالله که من به این صفحه و کامنت هدایت شدم

      خدایا شکرت برای خوشبختی هام

      خدایا شکرت برای هدایت های لحظه به لحظه

      .

      من همیشه به فکر جبران کردن

      محبت های دیگران بودم

      ولی خدا را صد هزار مرتبه شکر

      اونقدر به خودم گفتم که این محبتی

      که ایشون به من دارد از سمت خدا است

      من کاره ای نیستم

      حتی در بعضی مواقع اونقدر زیاد و شدید بود که من با ابن جمله خودم و ذهنم را آرام می کردم ((( وظیفشه ))))

      یعنی می گفتم وظیفه ی ایشون هست که در حق من لطف و محبت و مهربانی کرده

      چون من بنده ی خوب خدا هستم

      چون من بنده ی شایسته ی خدا هستم.

      من چیزی از بقیه کم ندارم .

      وظیفش است که به من محبت کنه.

      من هر هفته خونه ی مادر شوهرم هستیم و ایشون اونقدر به من نعمت می دهد دستشون درد نکنه

      حالا قبلا من نبود باید حتما خودمو در تنگنا قرار می دادم و جبران می کردم

      ولی الان نه فقط تشکر و تمام

      .

      خیلی از خواسته های من برای عدم وجود احساس لیاقت درونی هنوز به سرانجام نرسیده و خدا را صد هزار مرتبه شکر برای اینکه حل شدنی است و درست شدنی

      .

      ممنون دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیم

    ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.

    طه

    وَمَن یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ

    ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺍﺳﺖ .(٧۵)

    جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ مَن تَزَکَّىٰ

    [ ﻭ ﺁﻥ ] ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ]ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ; ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻫﺎ ] ﭘﺎﻙ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .(٧۶)

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته بزرگوار و دوستان جانم در این سایت توحیدی و جمع خانواده عباسمنشی، کسانی که هدایت شامل حالشون شد و در مدار شنیدن و استفاده از آگاهی های این فضای روحانی و معنوی قرار گرفتند.

    استاد جان چی بگم از هدایت الله واقعا چشمانم از اشگ شوق پر شد وقتی صبح اومدم و فایل را پلی کردم و گوش دادم.

    دیشب فاطمه جانم طبق روال بیدار بود و داشت کامنت های دوره 12 قدم را مطالعه می‌کرد و کامنت می‌نوشت

    من بعد از چند ساعت خواب سبک و راحت از خواب بیدار شدم ،ساعت 2 بامداد بود و با فاطمه جان داشتیم تا ساعت 6 صبح درباره روابطمون،پیشرفتهامون و نتایجی

    که ‌گرفتیم صحبت میکردیم.

    خیلی خیلی هیجان داشتیم از گفتن پیشرفتهامون در همه زمینه ها و کلی فرکانس مثبت فرستادیم

    که بعد از کلی صحبت رسیدیم به احساس خود ارزشمندی و احساس لیاقت

    من به فاطمه جان گفتم از طرف سازمان دعوت شدیم به یه گرده همایی با همکارا که یه جایزه خوب هم در نظر گرفتن و

    جواب فاطمه جان و نظر خودم خیلی تامل بر انگیز بود

    هر دو متفق القول گفتیم ما لیاقتمون خیلی بالاتر از اینچنین میهمانی هاست.

    که انصافا جو این میهمانی ها هم در فضای آگاهی و خواسته های ما نیست.

    من گفتم به فاطمه جان به خدا که اگه دوسال پیش بود با کله میرفتم.

    و خبر بعدی که گفتم واحدی که من در اونجا مشغول هستم ما را به یک میهمانی در شمال قراره دعوت کنه با تمام امکانات رفاهی

    ولی باز ما تصمیم گرفتیم با هم که به این میهمانی نریم

    به خدا اصلا هم این تصمیممون فیلم بازی کردن و ادا در اووردن نبود

    یه حس درونی

    یه احساس لیاقت بود

    که من گفتم عزیز جان ما باید از این آفرها و آب‌نبات چوبی ها عبور کنیم

    ما لیاقتمون خیلی بیشتر از اینهاست.

    (این هم داخل پرانتز بگم که من الان بایه حس و حال عالی سر کارم میرم و اصلا وابدا نسبت به کارم حس بدی ندارم و در همین محل کار کلی باور خوب ساختم تقریبا یه سالی هست من به صورت فوکوس لیزری به نقاط قوت و ویژگی‌های خوب کارم تمرکز کردم و با همکارهام روابط عالی دارم و در یه محیط واقعا عالی و ایزوله دارم کار میکنم و خیلی خیلی سپاسگزارم)

    ولی الان دیگه من خواسته ها ی بهتر و بزرگتری را مدتی هست به ‌کائنات ارسال کردم و وارد قدمهای عملی در شغل جدیدم شدم.

    خلاصه که بحث ما تا صبح تمام مثال‌هایی بود که در مورد احساس لیاقت بود

    یادمه از خیلی سال پیش دیگه تو ذهنم این کارمندی یک شغل خیلی ایده ال و پرفکت بود

    و همیشه خانواده برحسب باور کمبود و عدم لیاقت هدف من را رو کارمندی معطوف کرده بودند

    و یادمه هر لحظه تو ذهنم میچرخید که من باید ادامه تحصیل بدم و کارمند بشم و دیگه بالاتر از این نیست.

    و دیگه نونم تو روغنه.

    یه خونه میخرم ،یه حقوقی که باهاش امرار معاش میکنم و همسرم که با این اوضاع اوکیه و مدارا میکنه

    بله نتیجه کاملا الان از چند سال پیش همونی که من خواستم شد.به خونه رسیدم ،به ماشین رسیدم،به مغازه رسیدم

    ولی همیشه یه جای این زندگی لنگ می‌زد

    و این سوال در ذهنم میچرخید که چرا من نباید مثل خیلی از انسانها در موقعیت‌های عالیتری از هر نظر زندکی کنم؟

    یکی میگفت میخوایم بریم مسافرت

    باید دودوتا چهار تا میکردم

    خلاصه که این زندگی نبود که من با باورهای جدید قراره داشته باشم.

    از وقتی دوره 12 قدم را شروع کردم و در دوره استاد بودم

    خیلی خیلی باور لیاقتمون بهتر شده ولی بازم هر جایی که

    من و فاطمه جان لنگ میزنیم از این عدم لیاقت تو بحث مالیه ،در بقیه مسائل خیلی خیلی پیشرفت کردیم

    مثل اینکه پاشنه اشیلمون در بحث مالی همین عدم لیاقته که دیشب با کلی صحبت کردن واقعا بهش رسیدیم.

    یادمه دو،سه سال پیش وقتی بهمون میگفتن بریم مسافرت بدون در نظر گرفتن شرایط خودمون و دوست داشتن خودمون سریع میگفتم بریم

    ولی داستان از یه جایی خیلی تغییر کرد من دیگه حاضر نبودم و نیستم در هر مهمونی شرکت کنم،و راحت بدون اینکه نظر طرف مقابلم برام مهم باشه اولویت حال خودمه و ورودیهای که میخوام تو این مهمونی به خورد ذهنم بدم وراحت میگم نه.این دیگه خیلی برام عادی شده.

    استاد عزیز الان خیلی خیلی احساس ارزشمندی دارم ولی میدونم این پاشنه اشیلمه و باید خیلی روش کار کنم مخصوصا در بحث مالی

    این همزمانی گپ و گفت من و فاطمه جان حول این احساس لیاقت با دیدن فایل جدید که روی سایت بارگزاری شد را به فال نیک میگیرم و بی‌صبرانه منتطر شرکت در دوره حساس لیاقت هستم.

    از همه دوستانم و شما که باعشق مارا به این سفر انسان ساز که فکر کنم به قول سعیده ی عزیز ما دوماه کاملا توغار حرای

    سفر به زیباییها و کامنت نوشتن و کامنت خوندن و فرکانس کاملا مثبت بودیم

    تشکر و قدردانی میکنم

    که خدا میدونه چه برکات و نتایجی در انتظارمونه.

    که البته که این احساس لذت و احساس درونی خوب خودش نتیجه محسوب میشه.

    عاشقتومنم(قلب فراوووووووووووووووون)

    در پنا الله یکتا شاد سلامت ثروتمند با لیاقت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام به رسول عزیزم

      چقدر خوشحالم از خواندن این کامنت معرکه.

      چقدر خوشحالم که رفیقم و خانم گرامیشان، آنقدر خوب باور سازی درست و احساس خوب را پیشه کرده اند…تحسینتان میکنم، آفرین به این رفتار عالی.

      از همه بهتر اینست که شما حرف همدیگر را کامل میکنید. این عالی است…عالی. از من باور کنید که پول و فراوانی به جایی سرازیر می‌شود که از آنجا بوی خدا بلند است و خانه رفیقم، یکی از آنجاهاست.

      همیشه شاد باشید

      همیشه عاشق باشید

      همیشه لایق همدیگر باشید….آنوقت لیاقت هر چیزی را در این کره زمین خواهید داشت

      قلب زیاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        رسول خانکی گفته:
        مدت عضویت: 1121 روز

        سلام به علی جانم

        رفیق دوست داشتنی

        چقدر دلتنگتم

        و چقدر با شما احساس نزدیکی میکنم

        اینا از احساسی که در قلبم جاریست متوجه میشم

        سپاسگزار وجود ارزشمنت هستم

        نور به قلب مهربونت بباره که این کلمه های نورانی را بدام هدیه دادی.

        و چقدر دعای خوبی کردی در حق من و فاطمه جان

        یقینا دعا کننده بیشتر از دعا شونده اگر در مدار باشد که علی جانم در مدار و هدایت است نصیب و روزیش می‌شود

        از من باور کنید که پول و فراوانی به جایی سرازیر می‌شود که از آنجا بوی خدا بلند است و خانه رفیقم، یکی از آنجاهاست

        برات شادی و نعمت و ثروت و لیاقت فراوان را آرزومندم رفیق عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      به نام خدای مهربان

      با سلام و درود بیکران به رسول جان

      دوست توحیدی و موحد سایت چقدر زیبا و با زبان ساده کامنت شما درس‌های خوبی داشت

      از اینکه احساس لیاقت را در وجود خود و درون خودت داری که لیاقت شما بیش از ایناست کلی از شما مطلب‌های خوبی یاد گرفتم و از اینکه تمرکز به نقاط قوت ویژگی‌های خوبت را در کار توجه می‌کنی خیلی خوشحالم

      امیدوارم در آینده نزدیک به این محصول پر ارزش به نتایج بزرگتر در تمام مراحل زندگی خود برسی در کنار همسر خوبت هر کجا هستی موفق و سلامت و ثروتمند باشی دوست خوبم انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        رسول خانکی گفته:
        مدت عضویت: 1121 روز

        سلام به دوست عزیزم محمد رضا جانم

        سپاس که وقت گزاشتی و کامنت منا خوندی و پاسخ دادی رفیق

        محمد جان

        ممنون از دعای قشنگی که برام کردی و این از بزرگی روح شماست

        وقتی که دیگه خیلی درونی میشه که بزرگترین سرمایه ما همین وقت و انرژیمونه که باید به سمت

        این آگاهی های ناب هدایتش کنیم و فقط و فقط روی خودمون کار کنیم دیگه لزومی نداره که وقت گرانبهای خودمون را در جای دیگری صرف کنیم

        و حاضریم هر بهایی را پرداخت کنیم.

        چون احساس میکنیم لیاقتمون رفته بالا

        دوست عزیزم بهترین لحظات را برای شما و خانواده محترمت از خداوند خواستارم

        شاد و سلامت و ثروتمند باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      سلام رسول عزیزم

      سپاس از کامنت خوشگلت

      اینکه باهم گپ زدیم و صبح به دوره وخریدش هدایت شدیم خیلی جای شکرگزاری داره

      عاشق این همزمانی ها هستم

      اینکه از پیشرفت ها گفتی و اینکه پاشنه آشیل ما عدم احساس لیاقت مونه در مسائل مالی مخصوصا .

      خداروشکر میکنم بخاطر گرفتن دوره و ادامه مسیر باتعهد بیشتر و تمرین عملی .

      به امید الله میدونم که میتونیم با این دوره لیاقت مونم بیشتر بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2314 روز

      سلام آقا رسول عزیز

      آقا رسول چقدر شما وفاطمه جان روتحسین کردم چقدر لذت بردم از این رابطه قشنگ والهیتون.

      تحسین میکنم زندگی سراسر عشقتون بی نهایت ازتون سپاسگزارم

      که درمسیر درست قرار گرفتین هم به رشد وپیشرفت خودتون کمک میکنید هم به جامعه.

      سپاسگزارم آقارسول دادش خوبم وفاطمه جان آبجی نازنینم براتون آرزوی بهترینهارو دارم.

      انشاالله درکنارهم ودوفرزند گلتون (که تا حالا فکر میکردم یه دختر دارین از عکس پرفایلتون متوجه این موضوع شدم)شاد وسالم وثروتمند وسعادتمنددردنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      وحید ربانی گفته:
      مدت عضویت: 1471 روز

      بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

      سلام‌به دوست عزیزم رسول عزیز

      ممنون و‌سپاسگزارم از کامنت زیبا و‌نورانی شما

      خیلی استفاده و لذت بردم و‌تحسین میکنم احساس لیاقت شما و اینکه شریکی از جنس خودتان دارید که در مورد موضوعات خود شناسی و‌خدا شناسی صحبت میکنید چقدر عالی و‌خوب‌و لذت بخش الهی شمر بایت این نعمت گرانقدر

      بسیار خوشحالم که این‌دوره را تهیه کردید

      منتظر خواندن خبرهای خوب و پیشرفت‌های شما در تمام زمینه ها انشا الله هستم

      در پناه رب العالمین جوان و شاد ، سالم و ثروتمند و‌موفق باشید

      وحید ربانی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم بانو گل و همه دوستان و خانواده صمیمی عباس منش

    به نام خدای نشانه ها خدایی که  هر لحظه به یاد ماست.

    استاد عزیز بسیار زیاد سوپرایز شدم ، وقتی منتظر قسمت بعدی سفرنامه ای، ولی یهو دوره بی‌نظیر احساس لیاقت میاد.

    خیلی خوشحال شدم این دوره جاش خالی بود میون محصولات ناب و عالی شما‌.

    این فایل رو چندین بار گوش دادم خیلی چیزا یادم اومد از گذشته های زندگیم. یادمه توی دوره جلسه 9 عشق و مودت استاد در جواب یه خانمی که پرسیده بود. میدونم ریشه تمام مشکلات من در روابط از دوست‌ نداشتن خودم میاد و همش میگن خودتو دوس داشته باشه آخه چه جوری؟

    و جواب بی‌نظیر استاد‌. !!!

    کسی که خودشو دوس داره هر جایی نمیره ،هر حرفی رو نمیزنه،هرچیز نامناسبی رو نمیخوره ،هر اهنگی رو نمیشنوه ،هرفیلمی رو نمیبینه ، هر فکر مضخرفی رو نمیکنه .

    و چه قدر لذت بردم از این جواب و به خودم گفتم آره چون احساس لیاقت داره و برا خودش ارزش قائله.

    اونجا استاد مثال شمش طلا رو زدن که در ذات و در خودی خود بینظیره و اینکه هرچقدر ما بتونیم توی ذهنمون خدا رو درست بسازیم احساس ارزشمندی میکنیم.

    و فهمیدم این چند دقیقه رو باید هزاران بار گوش بدم . فایل رو برش بدم و آویزه ی گوشم کنم.

    دقیقا همینه، احساس لیاقت و رابطه تنگاتنگش با عزت نفس.

    متن مقاله مریم جون برای دوره احساس لیاقت رو خوندم خیلی برام مفهوم تر شد‌.

    و فهمیدم ما فارق از اینکه چه دستاورد هایی و نتایجی داریم ارزشمندیم چون انسانیم و به محض تولد این ارزشمندی به ما داده شده‌.

    یه جایی از فایل دقیق 9و30دقیق استاد گفتن جاهایی که ما خوب نتیجه گرفتیم مواقعی بوده که احساس ارزشمندی و لیاقت داشتم و مواقعی که نتایج کند بوده در اون موضوع خاص احساس ارزشمندی نداشتیم‌. این جمله منو برد به  شهریورسال 94 که من و همسرم بعد مراسم عروسی رفتیم زیر یک سقف. و دقیق یک سال بعد مهر95 یه ماشین صفر خریدیم و همچنین مدیریت یک مغازه و  دقیق یک سال بعدمهر96 بچه مون دنیا اومد و دقیق یک سال بعد 7مهر97خونه 75متری مون رو خریدیم(همون طور که تجسم کرده بودم با اسانسور و پارکینگ و انباری و 2خواب) . اصلا ماه مهر برای من نماد رشد و شادی شده بود.

    ما باعث تعجب همه شدیم‌. اون سال ها با استاد آشنا نبودیم ولی به طور ناخداگاه قانون داشت اجرا می‌شد توی ذهن ما. ورودی ها کنترل شده و تمرکز فقط روی خودمون‌ بود و با کتاب ها و کلیپ ها و دوستان انگیزشی و مثبت و یک استادی که گرایش روانشناسی داشت تغذیه می‌شدیم.

    و احساس لیاقت هر دو ما به واسطه اعتماد به نفس مون بالا رفته بود‌.

    واقعا چه دوران عالی بود. کم کم  اون منبع تغذیه و محتوای مثبت رفت و تمرکز مون روی منفی ها شد  همچنین اعتماد به نفس مون کم و درنتیجه ما در همین جا استاپ خوردیم.

    به قول سعیده رضایی عزیز من توی این 6یا 7ساله هیچ کاری نکردم جز بزرگ کردن 2تا دختر ناز و خوشگل و مقدار بسیار ناچیزی پول ساختم از فروش لوازم آرایشی و دوخت دوز و خیاطی همین، به خاطر باورهای نامناسب و ترس هایی واهی.

    مث اینکه مادری خوبه که اولویتش بچه هاش باشن و…..

    خداوشکر این باورها کم کم داره میشکنه با صحبت های استاد.

    و من خداروهزاران مرتبه شکر میکنم برای لحظه به لحظه زندگی اکنونم. ولی دارم با این حرفا ردپای قانون رو پیدا میکنم.

    وقتی به اون سال ها فک میکنم یاد کامنت احسان عزیز میفتم که میگفت هر چیزی رو که حق خودم میدونستم راحت و زود به دستش میاوردم و اون چیزایی که بهش نرسیدم ترمز هایی بود که حق خودم نمی‌دیدم داشتنشو.

    من حتی در مورد اینکه خدا بخاد منو هدایت کنه و با من حرف بزنه و بهم الهام کنه احساس لیاقت نمیکردم. تا قبل این 3ماه الانم همین جوره ولی کمتر شده. و من هر روز ازش توی ستاره قطبی هدایت میخام و میبینم که هدایتم میکنه.

    خیلی وقتا ما لطف و محبت دیگران رو به خاطر عدم لیاقت پس میزنیم. برای مثال وقتی یک دوست یا همسایه برامون غذا میاره و ما در صدد جبرانیم و فکرمونو مشغول میکنیم که چه چی براش بفرستیم و اون دوست فرکانس مؤذب شدن ما رو دریافت میکنه و دیگه اون کار رو انجام نمیده.

    توی یک فایلی که مریم جان و استاد بازی تنیس میکردن، مریم جان گفتن یه وقتایی که خیلی خوب جواب توپ های استاد رو میدم به محض اینکه این فکر از سرم میگذره که شرایط خیلی خوبه و نباید اینقدر خوب پیش بره سریع ورق برمیگرده و استاد توی بازی جلو میفته.

    به قول استاد جهان، جهانِ لیاقت هاست و به میزانی که احساس لیاقت میکنی به همه چیز میرسی.

    من خودمو میبینم که دارم تمرینات عالی و بینظیر دوره احساس لیاقت رو انجام میدم نمیدونم کی!! ولی خدا واسم جورش میکنه.

    مث همه دوره هایی از استاد که روزی آرزو شو داشتم و الان دارمشون.شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
    • -
      صفاگنجی گفته:
      مدت عضویت: 1752 روز

      سلام به خدیجه ی عزیز دوست خوبم

      ممنون از مثال خوبی که زدی دراین مورد که ما بعضی وقتا لطف دیگران رو به خاطرعدم لیاقت پس میزنیم

      دقیقا من بارها بااین موضوع مواجه شدم

      اتفاقا چندوقت پیش همسایمون یه عروس دامادیو توفامیلشون دعوت کرده بود،و ایشون یک دیس پرازغذای بسیارلذیذوخوشمزه به ماهم لطف کردن و دم درحیاط به همسرم داده بود

      سه روز ذهنم درگیربود که چه غذایی بپزم که خوشمزه بشه و بشقابشو پر کنم بجاش ببرم

      واین همسایه ی خیلی مهربون ما کلی ناراحت شد که چرا دوباره بجاش غذا اوردم

      انگار یه حس معذب بودن داشتم اگه حتی به تیکه نبات میذاشتم،دوست داشتم با یه چیز بهتر اونو جبران کنم،که کلی هم ناراحت شد،اما بهش توضیح دادم که دوست داشتم لطفتون رو جبران کنم

      درصورتیکه اگه عمیقا بخوام حرف بزنم انگار اون ته قلبم میگفت که این مقدار غذای زیاد ولذیذ رو نباید میورد،خیلی خوشحال شده بودم ولی اون خوشحالی یکم بابی لیاقتی مخلوط شده بود

      بازهم ازتون ممنونم که باعث شدیداین مورد رو به یادم بیارم و بالطف ومحبت دیگران سپاسگزارشون باشم،ولی اونقدر هم سخت نگیرم که بقیه رو هم بااین کارم معذب کنم

      البته که خیلی جاها هم واقعادوست دارم لطفومحبت دیگران رو عاشقانه جبران کنم،بدون هیچ چشم داشتی و بدون اینکه حالاخواسته باشم خودمو لایق دریافت اون محبت ندونم

      مثل خیلی ازجاهایی که استاد هم لطفو محبتی که آدمهای مهربان ونازنین درحقشون داشتن و تو مسیر سفر استاد به خاطر دستان بی نظیر خدا هدیه های ارزشمندتر ازاون کاری که طرف براش انجام داده بود به رسم سپاسگزاری به اونهامیداد،و چه حس خوبیه ازنظرمن که ادم بخواد به رسم سپاسگزاری ازعشقومهربانی آدمها بتونی بهترین هدیه رو بهش بدی

      درپناه خدای روزی گستر میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1914 روز

        سلام به صفای عزیزم

        واقعا چه اسم زیبایی دارید و چه چهره ی زیباتری دارید من بارها ذوم کردم و عکس پروفایل تون رو نگاه کردم که چه مخلوق زیبایی خداوند افریده بدون هیچ ارایشی در کمال سادگی، اینهمه زیبایی شما.

        خیلی خوشحال شدم ازینکه برام نوشتی عزیزم.

        علت نوشتن این موضوعی که شما اشاره کردید به خواهرشوهرم که طبقه بالای ما زندگی میکنن برمیگرده و امروز اینو درک کردم و تو کامنتم نوشتم.

        از دیروز صب که معرفی دوره احساس لیاقت اومده و تمرکز و توجه مون رو معطوف خودش کرده و طبیعییه که نمودهاشو توی زندگی روزمره ام ببینم.

        داستان اینه یک هفته پیش مطلع شدم که خواهر شوهرم سرما خورده و سرکار نمیره و خونه است رفتم عیادتش.

        تصمیم گرفتم فردا از غذای خودم براش ببرم و نیتمم فقط برای دل خودم بود یهویی اومد این فکر.

        ظهر یه سینی برداشتم و چنتا ظرف داخلش و براش بردم. یک هفته گذشت حالش خوب شد رفت و امد میکرد ولی ظروف منو نمیاورد. تا اینکه امروز اومد گفت دیشب کته برنج پختم که براشمام بیارم که خمیرشد و خراب شد و نشد. اونجا فهمیدم اون میخاد جبران کنه گفتم وای من با این کارم مؤذبش کردم بنده خدا چن روزه تو فکره جبرانه. بلاخره همین شبی کلی نبات و چیزای دیگه گذاشته سینی برام آورد و راحت شد. با خودم گفتم دیگه نباید چیزی براش ببرم چون دارم اذیتش میکنم.

        این به حس لیاقت مون برمیگرده منم حتما از این کارا زیاد کردم برا بقیه که الان حضور ذهن ندارم.

        و دوست خوبم فک کنم درستش اینه که هر وقت کسی محبتی کرد اونو هدیه ای از جانب خدا بدونیم و راحت باشیم.

        و در آینده اگر اگر خودمون دلمون خواست و حسشو داشتیم براش یه چیزی بفرستیم بدون اینکه دغدغه بشه برامون.همین.

        ممنونم گلم موفق باشی عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مهدیه چیتگر گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    سلام استاددددددد

    سلام مریم شایسته عزیزززززز

    وای باورتون میشه ؟؟؟؟

    چندروزی بود که ذهنم درباره احساس لیاقت درگیر بود

    و همش منتظر بودم به یه فایلی بر بخورم که در این مورد حرف بزنه

    من حتی دیشب تو بالکن اتاقم نصف شب داشتم همین حرفایی که استاد میزننو به خودم می‌گفتم تا باور سازی بشه برام

    داشتم خودمو متقاعد مبکردم که همبن که تو اینجایی ینی لیاقت ….

    بعد اومدم تو سایت که کامنت های قدم اول جلسه ۵ رو بخونم

    رفتم تو بخش محصولات که دوره رو بیارم ….

    بهو دیدم زده دوره احساس لیاقت

    چشام قلبی شدددد ،همون جا گفتممممم ععععع کار خدارو میببنی

    دقیقا تو بهترین زمانش اتفاق افتاد

    خدایا شکرت

    دقیقا با حرفتون موافقم استاد، اصلا چیزی که باعث شد من به احساس لیاقت فکر کنم آرزوهام بود

    ذهن من برای تک تک خواسته هام بهم میگه مگه تو کی هستی که همچنین چیزی رو می‌خوای

    یا میگه تو کجا این کجا

    اما وقتی دیشب با خودم صحبت کردم گفتم احساس لیاقت به یه مدل خاص بودن نیس….از درون میاد

    برای این که به خواسته هام برسم ،حاظرم تو این مسیر پوست بندازم و یه ورژن جدید از خودم بسازم

    حسم نسبت به این دوره خیلی خوبه

    استاد عزیز از شما ممنونم که باز مارو سوپرایز کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  6. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    به نام خداوند قادر مطلق

    سلام بر لایق ترین اساتید

    و درود بر محبوب ترین دوستانم در این سایت که کلی ازشون درس و آگاهی گرفتم

    خب:

    وقتی بالا تر میری ، ریزتر میبینی این ضعف دیدگان این دنیاست در جهان سه بعدی

    اما تو بعد بالاتر (پنجم)وقتی بالا میری بر همه چیز مشرفی چون از محدوده این محدودیت ها خارج میشی

    آزادی به معنای واقعی کمی بالاتر منتظر ماست

    منظورم پس از مرگ نیست

    منظورم دقیقا برعکس تصور شماست

    بلکه در زندگی واقعی که توأم با رشد و تعالیه آزادی در همه ابعاده چون مالکیت جسم به روح واگذار شده

    خب سوال ؟

    چجوری در جهان سه بعدی باشی و جهان پنج بعدی رو تجربه کنی؟ اصلا جهان پنج بعدی چجوریه؟ حالا چه کاریه که هنوز جهان سه بعدی خودمونو درست درک نکردیم و خوب ندیدیم بخوایم به جهان پنج بعدی فکر کنیم؟

    پاسخ: چون قبلاً اونجا بودیم و اگر بخوایم میتونیم دوباره برگردیم بدون اینکه به مردن فکر کنیم.

    خوب چجوری ؟

    پاسخ: انسان این قابلیت رو داره که با رشد روحی و روحانیش از محدودیت های ذهنی خودش عبور کنه

    واقعیت اینه که ما در محدودیت های ذهن خودمون محدود و اسیر شدیم

    محدودیت هایی که باور های محدود ما ایجاد کردند.

    سوال : این محدودیت ها رو چه کسی و چجوری برای ما ایجاد کرده ؟

    پاسخ: استدلال ها و تحلیل های ذهنی ما که به طرز ماهرانه ای با منطقی قوی به ما این باور رو القاء می کنند که ما در جهانی محدود با کلی محدودیت و نقصان و کمبود داریم زندگی میکنیم و دلایل ذهن هم به خاطر ورودی هاییه که از طرق مختلف به ما داده و خورانده میشه

    و بخش ترسناکش هم که از نجواهای شیطان میاد

    « ….إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ »

    «….. شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است »

    اما بزرگترین عامل محدود کننده ، جهل و ناآگاهی و نا آشنایی ما با حقایق و قوانین این عالمه

    عامل بعدی عدم شناخت خودمونه و توانایی های بی‌انتهای انسان که با یک مقایسه کوچک انسان غارنشین و جاهل و انسان معاصر با پیشرفت های علمی و دستیابی به آگاهی فعلیش

    تفاوت فاحش و غیر قابل درکه

    اگر باور داریم که یک شعاع از نور خورشید دقیقا تمام خواص و تعاریف و مفاهیم خود خورشید رو داره پس انسان و روح مشتقش از خداوند دقیقا توانایی های خود خداوند رو داره

    فقط نمیدونه، همین

    و وقتی نمیدونه خب چه باوری باید بسازه؟

    باور ما از خودمون عمری حدود صد سال در بهترین حالت و رسیدن به امکانات رفاهی مثل خوراک و پوشاک و مسکن و سرپناه و امنیته و یکمی هم تفریح اگه وقت شد

    حالا دیدن دوتا ثروتمند هم که استثنا محسوب میشه

    چه چیزی باعث شده که ما «احساس‌عدم لیاقت» داشته باشیم؟

    چون اصلاً نمیدونیم لیاقت ما چیه؟

    ما سزاوار چه نوع زندگی بوده و هستیم؟

    واقعا چرا ما هنوز جایگاه والایی که خداوند در مقام خلیفه اللهی به ما اعطا کرده رو فقط به عنوان یک واژه میشناسیم و به انسان های خاص با ویژگی های خاص نسبت میدیم ؟

    اصطلاح «از ما بهترون » یک باور محدود کننده در مبحث لیاقت ایجاد کرده که انسانی لایق ثروت و امکانات و قدرت و شهرت و مکنته که از یک ژن خوب و یک شرایط ویژه برخورداره که فقط خدا به عده ای خاص عنایت کرده

    در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    پاسخ: به غیر از انتخاب همسرم که از خداوند خواستم و او برام بهترین رو هدیه کرد ، در بقیه زندگیم این احساس عدم لیاقت با من بود تا زمانی که از توانمندی هایی که خداوند به من عنایت کرده بود آگاه شدم

    وقتی شروع کردم به نوشتن توانایی هام و نعمت هایی که خداوند به من داده بود

    از استعداد و هوش و زیبایی و سلامتی و تناسب اندام و غیره تا توانمندی های اکتسابی که طی تحصیل و تحقیق و تجربه و مطالعه بهش رسیدم.

    آیات روشن و فصیح قرآن در مورد امکانات و اختیاراتی که به انسان داده شده بهترین گواه از عظمت انسانه که نسخه کوچک خداونده

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توئی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    «وَ سَخَّرَ لَکُم الّیلَ و النَّهار»

    وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِى ٱلْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ ۚ إِنَّ فِى ذَٰلِکَ لَءَایَٰتٍۢ لِّقَوْمٍۢ یَتَفَکَّرُونَ

    آنچه در آسمانها و زمین است تمام را مسخر شما گردانید و اینها همه از سوی اوست. در این کار نیز برای مردم با فکرت آیاتی کاملا پدیدار است.

    همه اینها با تمام ویژگیهائی که دارند، از سوی خدایند و به فرمان او در خدمت شما.

    بعد من برای یک لقمه نان دربدرم

    چرا؟!!!

    و دوباره تکرار یک پاسخ: احساس عدم لیاقت

    خب میتونم در باب این فاجعه یک کتاب بنویسم اما

    قطره هم طعم دریا میدهد

    از خداوند طلب آگاهی و همت تفکر و تعقل دارم تا در پناه هدایت الله

    باشد تا رستگار شویم ان شاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1829 روز

      سلاااااااااااااااامممممم و هزاران سلام به وجود مقدست حبیبم

      زاویه دیدت به مقوله احساس لیاقت منحصر به فرد و بسیار فوق العاده است عزیزم…

      برای هر پاراگرافی که خوندم مکثی کردم و ذهنم رو به چالش کشیدم …

      انسان این قابلیت رو داره که با رشد روحی و روحانیش از محدودیت های ذهنی خودش عبور کنه

      همین جمله ت کتابها حرف برای گفتن داره و به جرات میتونم بگم بیس و پایه همه آموزشهای استاد حول محور همین جمله می‌چرخه ….

      واقعیت اینه که ما در محدودیت های ذهن خودمون محدود و اسیر شدیم

      اینو که خوندم فقط این بیت تو سرم چرخید:

      یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان

      چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

      که اگر این محدودیتها رو بشکنیم همه شاه و امیریم …….

      ولیییییی این تیشه باید جنسش همون آگاهی باشه که شما جلوتر اشاره کردی و ضربه زدنش هم که جسارت و شجاعتی الهی میطلبه….

      و اما… اما…

      این جمله منو دیوانه کرد :

      اگر باور داریم که یک شعاع از نور خورشید دقیقا تمام خواص و تعاریف و مفاهیم خود خورشید رو داره پس انسان و روح مشتقش از خداوند دقیقا توانایی های خود خداوند رو داره

      میتونم قسم بخورم این جمله الهام خدایی بوده به قلبت که این جور خواننده رو منقلب میکنه…..

      حبیب جانم … عزیزم ممنونم ممنونم ممنونم…

      تحسینت میکنم بهترینم و عاشقتم که نوشتی تا عشق کنم..

      بینظیر بود..

      شما بهترینی عزیزم و لایق بهترینها.

      خدا رو شکر که در مسیر سبزی هستیم که استادعزیز برامون تابلوهاشو نصب کرده و هر قدمش تجربه و زیبایی ست..

      خدایا غرق در الطاف و نعمتهای توایم الحمدالله رب العالمین

      در پناه نور و عشق الهی باشی حبیب جانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام و درود بیکران بر حبیب دوست داشتنی

      دوست موحد و توحیدی در سایت عباس منش باز هم مثل همیشه عالی بود کامنت شما چقدر لذت بردم جنس کامنت شما ورودی‌های خوبی برای من دارد

      به نظر من دوره احساس ارزشمند لیاقت را خداوند به شما پیشاپیش هدیه داده حبیب جان اون هم همسر عالی که منجی زمانه خودت هست و از طرف خداوند به شما هدیه داده این یعنی که شما از همان اول به این احساس لیاقت رسیده‌ای و این خود نعمتی است که خداوند به حبیب جان داده تا بیشتر و با جدیت با هدایت الله بتواند مسیر را هر روز زیباتر و هموارتر کند برای خودش

      از خدا می‌خواهم لحظه به لحظه زندگیتان سرشار از عشق محبت و موفقیت آمیز باشد منتظر نتایج فوق العاده خوبت از این محصول هستم انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2066 روز

        سلام جناب روحی عزیز

        عذر خواهم که دیر پاسخ دادم

        کمی سرم شلوغه

        واقعا همیشه تحسینتون می کنم بخاطر همت و اراده محکمتون در مسیر موفقیت و تداوم در ادامه یک زندگی توحیدی در میان خیل مشرکین

        من مطمئنم که بزودی شمارو در جمع دوستانی میبینم که نتایج شون برای ما هم استناد به اجرای قوانینه و هم مبهوت کننده و تحسین برانگیز

        بسیار سپاسگزارم از وقتی که برای این پاسخ گذاشتید و بنده رو خوشحال کردید.

        خداوند خوشحال تون کنه

        و غرقدر نعمت و برکت باشید ان شاءالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید مصطفی حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1724 روز

      سلام دوست خوبم

      سید حبیب چقدر زیبا نوشتید قوه تفکرم کش اومد وساعت ها باید فکر کنم انگار کلام یاره

      اگر باور داریم که یک شعاع از نور خورشید دقیقا تمام خواص و تعاریف و مفاهیم خود خورشید رو داره پس انسان و روح مشتقش از خداوند دقیقا توانایی های خود خداوند رو داره

      ذهن منطقیم دنبال دلیله که حلش کنه

      اگر یک شعاع نور گرما داره

      اگر یک شعاع نور روشنایی داره

      واگر یک شعاع نور زندگی بخشه وهمون خاصیت خورشید رو داره. و

      اگر من از جنس خدا هستم

      وروح خدا در من جاریست

      و خدا قدرت خلق داره

      خدا توانمنده

      زیباست

      و خالقه بی‌همتاست

      منم همون توانایی ها، وقدرت ها رو دارم

      ، منم توانمندم، قدرت خلق آرزوهام رو دارم زیبا فوق العاده و یگانه هستم

      همه انسانها فوق‌العاده هستند

      وسخره لکم هست

      استاد تو یکی از فایل ها توضیح می‌دادند وقتی درخت ها رو می‌بینید پی به ریشه ها می‌برید

      ریشه درعدم احساس لیاقت

      که در تمام امور زندگی کارهامون خودش رو نشون میده هر وقت می‌خواهیم حتی درخواستی داشته باشیم اول میگیم آیا به من جواب می‌دهند، منو به حساب میارند من اونقدر مهم هستم و..

      که ریشه در حس ارزشمند بودن لیاقت ما داره

      بنیان زندگی رو میتونه زیر ورو کنه

      مررررسی

      تحسینتون میکنم واقعا لذت بردم

      ازتون سپاس گذارم بهترین ها رو براتون آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2066 روز

        سلام سید بزرگوار

        خیلی خوشحالم که تونستم یاد آور بخشی از آگاهی های این عالم زیبا باشم که در وجود ما از قبل بوده

        تحسین شما سبب تشویق من به نوشتن وسواس گونه خواهد شد تا با دقت و عشق بیشتری بنویسم.

        خداوند رو هزاران مرتبه شکر برای هدایت شدنمون به این سایت که میتونیم مسیری رو بریم که یکی دیگه برامون هموار کرده

        به لطف آموزه‌های استادان عزیزمان سرعت رشد به سوی تعالی مضاعف شده

        سپاسگزارم از وقتی که برای همدلی گذاشتید

        در پرتو آگاهی و در پناه حضرت عشق زندگیتون سراسر نور و برکت و نعمت و ثروت باشه ان شاءالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1056 روز

      سلام به آقا حبیب عزیز

      خیلی خوشحالم که کامنت شما رو خوندم و تونستم به اندازه مداری که در اون قرار دارم آنچه که شما نوشتید رو درک کنم

      به نظرم یه جا چندتا از فایل های دوره احساس لیاقت رو مرور کردید

      واقعا لذت میبرم از عشقی که بین شما و وجیهه بانو عزیز وجود داره

      همواره هر وقت یکی کامنت میذاره حتما یکی از دیگری تعریف میکنه و دوباره توی پاسخ کامنت دوباره برای همدیگه کلمات عاشقانه می نویسید

      خیلی خوشحالم کامنت شما ها رو توی سایت دنبال می کنم

      این تحسین رابطه شما در این چند وقت منو هدایت کرد به دیدن زوجی عاشق که یکی از اون ها نابینا بود شما باید میدیدین که همسرش با چه عشق و لبخندی مسیر رو به همسرش نشون میداد الله اکبر داستان کاملشو توی کامنت همین قسمت منتشر کردم البته نمی دونم زمانی که شما دارید متن منو میخونید تایید شده یا نه اما یکبار دیگه قانون توجه خودشو به من ثابت کرد

      خدا رو شکر

      سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    ای که با نامت جهان آغاز شد

    دفتر ما هم به نامت باز شد

    دفتری کز نام تو زیور گرفت

    کار آن از چرخ بالاتر گرفت

    درود و خداقوت به روح پاک و مقدس استاد عباس‌منش عزیزم که این روزها عاشقانه‌تر از همیشه دارم آموزش‌هاش رو دنبال می‌کنم و به صداقت و صلابت کلام و مسیرش بیشتر از همیشه مومن شدم، خانم شایسته نازنین و همراه که بدون شک شایسته‌ترین فرد برای حضور و همراهی در این مسیر الهی در کنار چنین شخصیتی هستند و همه دوستان عزیزم که بی‌اغراق بهترین، ناب‌ترین و شیک‌ترین بندگان خدا هستند

    یاد صحبت خانم شایسته افتادم که گفتند تمیزی شیک‌ترین چیز در دنیاست و اون رو تشبیه کردم به خودم و دوستانی که در این مسیر هستند. با این اعتقاد که کسی که رشد شخصیتی و زندگیش در همه ابعاد براش مهم میشه، یعنی دوست داره یه شخصیت و زندگی تمیز رو تجربه کنه و در این مسیر حرکت میکنه و ادامه میده خیلی آدمه شیکیه.

    دومینوی هدایت الهی به پله دوره “احساس لیاقت” رسید.

    تو مدتی که از شروع سال با دوره شیوه حل مسائل، اصلی‌ترین مسائل زندگی خودم رو شناختم و در راه حلشون قدم برداشتم، احساس نیاز شدید به کشف بیشتر خودم و قوانین جهان پیدا کردم.

    همین موضوع باعث شد جریان هدایت الهی من رو به دوره “کشف قوانین زندگی” برسونه.

    در تمام مدتی که روی این دوره کار میکردم، از هر باب که وارد میشدم و هر کد رو بررسی میکردم، باز به ترمز و شاه‌کلیدی به اسم احساس لیاقت میرسیدم. یعنی هرچقدر که تجربه شخصی خودم و اطرافیانم رو مرور میکردم، هرچقدر که لابه‌لای کدها میگشتم تا پیدا کنم، کدوم؟ کدومش جلوی مسیر من رو گرفته؟ کدومش مانع ورود نعمت‌ها و ثروت‌هایی شده که باید به شکل طبیعی وارد زندگیم بشه؟

    ازونجایی که به لطف هدایت خدا و آموزش‌های دوره کشف قوانین به خواسته‌های خیلی مهمی رسیدم و از این دوره یاد گرفتم که تمام زندگی همین مسیره که باید روان باشه، فهمیدم که موضوع زندگی موضوع رسیدن به خواسته‌ها نیست، موضوع لذت‌بخش‌تر زندگی کردنه.

    حالا چه عاملی باعث میشه که این همه آمال و آرزو و خواسته وارد زندگیت نشه و نفهمی که داستان تحقق خواسته‌ها دقیقاً داره از باب کدوم باور کلیدی میگذره؟

    چرا مشتری خوبه میاد اما قرارداد نمیشه؟

    چرا اون آدمی که همیشه تو ذهنت متجسم میشدی رو داری میبنیش، شمارشو داری، حتی باهاش حرفم زدی، اما باهاش تو رابطه نیستی؟

    چرا زمانی که همه میگفتن نمیشه، پاتو تو یه کفش کردی که طبق قانون من می‌خوام و می‌شود؟

    چرا در برهه‌ای از زمان شرایطی رو تجربه کردی که برای هیچکدوم از دور و اطرافیانت قابل باور نبود که این همان احسانه پایدار نبود؟

    چرا بدون هیچ تلاش عجیب‌وغریب و هزینه‌ای دانشگاهی قبول شدی که همه اون موقع میلیون‌ها تومن هزینه کردند و حتی حوزه امتحانیشونم نزدیک اون دانشگاه نبود چه برسه که بخوان برن توش درس بخون تو رفتی و اصلاً برات چیز غیرقابل باوری نبود؟

    چرا تو سن خیلی کم وارد کسب‌وکاری شدی که همه میگفتن پسر جون حالا حالا ها باید بدویی و تجربه کنی اما تو کارهایی انجام دادی که قدیمیا و حرفه‌ای‌ها نتونسته بودن انجام بدن اما هیچ‌وقت پایدار نبود و ادامه‌دار نشد؟

    چرا وقتی می‌خواستی بری خدمت بدون اینکه حتی یه زنگ به یکدوم از آشناهای گردن کلفتت بزنی گره پوتینت رو محکم کردی و با خودت گفتی توکل به الله، الخیر فی ما وقع، خودت برام بهترینش رو بساز، جایی خدمت کردی که تو همان جا چندین نفر حاضر بودن میلیونی خرج کنن تا جای تو باشن اما نشد یا همان گردن کلفتا بعدش بهت گفتن بابا چجوری رفتی اونجا به خدا اگه ما می‌خواستیم برات اوکی هم کنیم اونجا نمیشد؟

    احساس لیاقت

    استاد راستش رو بخواین نمیتونستم وقتی داشتم این فایل رو نگاه میکردم تو چشماتون نگاه کنم، سرم رو گذاشته بودم رو دستام و جرائت نداشتم که ببینمتون.

    خیلی خجالت کشیدم از خودم

    خیلی افسوس خوردم به حال خودم که انقدر خداوند واضح داره تو زندگیم کار میکنه اما من صم بک بودم، کر و کور و گنگ بودم.

    وقتی داشتم توضحیات دوره احساس لیاقت رو می‌خوندم با هر سوالش احساس کردم دونه دونه آجرای دنیا داره رو سرم خراب میشه

    متوجه شدم که عه

    این حالت نه تنها بد نیست

    بلکه خیلی خیلی خوبم هست

    تمام این آوارها

    در واقع همان ضربات چکشی بود که داشت مجسمه طلایی درون من رو نمایان میکرد

    برای اولین بار توی زندگیم از ضربه خوردن با تمام وجودم خوشحال شدم

    از صبح که فایل رو گوش دادم عین مرغ سر کنده دارم بال بال میزنم از خوشحالی

    به خدا گفتم از ب بسم‌الله باید بدون قید و شرط حضور در این دوره رو روزی من کنی

    می‌خوام درسم رو از همین اول شروع کنم

    چجوریش رو من نمیدونم

    تو خدایی

    اصلاً خود اسم این دوره لیاقت به آدم احساس لیاقت و ارزشمندی میده

    یه جورایی یه محکیه واسه شروع که تمرینات دوره رو شروع کنیم

    هرچقدرم که اوضاع به نظر جالب نمیاد اما با شهامت یه بارم که شده بدون قید و شرط و حساب کتاب بخواهیم که نفر اول تو این دوره باشیم

    واسه یه بارم که شده حساب کتابای همیشگیمون رو بذاریم کنار

    دیگه اسمش روشه

    احساس لیاقت

    به هر کسی اندازه ظرفش میده

    می‌خوام برای یه بارم که شده اصرارم برای نگه داشتن کاسه کوچک و سوراخ خودم رو کنار بگذارم

    یه بار به خودم بگم کی از من شایسته‌تر برای نفر اول نشستن سر این کلاس؟

    من از جهان یاد گرفتم که باید تکامل رو رعایت کنم واسه همین برای اولین بار هیچ عجله‌ای برای حضور در این دوره ندارم اما به شدت مشتاقم

    از همین اشتیاق استفاده میکنم تا بهتر و قوی‌تر روی خودم کار کنم و خودم رو به مدار فرکانسی این دوره برسونم

    وقتی صبح این فایل رو گوش دادم خیلی خیلی خیلی فکر کردم

    همه زندگیم انگار از جلوی چشمم عبور کرد

    همه اتفاقات

    خاطرات

    آدم‌هایی که باهاشون به هر دلیلی برخورد کردم

    متعجب شدم راستش از خودم که چقدر داستان ساده بود اما من اصرار داشتم که دنبال چیز دیگه‌ای باشم

    چرا اون همه تلاش و تقلا برای تغییر وضعیت مالی و کسب‌کارم عملاً هیچ تغییر محسوسی نداشت؟

    چرا با اینکه واقعاً احساس رشد میکنم از نظر شخصیتی هنوز نتونستم اون رابطه دلخواهم رو ایجاد کنم که یکی از دوستانم چند وقت پیش بهم گفت عجیب‌ترین چیزی که من تو زندگیم دیدم تو هستی که باوجود این شخصیت یه آدم فوق‌العاده در کنارت نیست؟!

    با مرور این موارد یه جاهای اشک ریختم یه جاهایی از ته دل خندیدم

    بارها و بارها خداروشکر کردم

    به خدا گفتم خداروشکر که فردای قیامت جز اون دسته کسانی نیستم که لب و دستشان رو از روی غفلت گاز میگرند، زمانی که این پشیمانی هیچ سودی براشون نخواهد داشت

    با این آگاهی‌ها و مهمتر از اون تعهد به عمل و استمرار در این آگاهی‌ها به لطف خدا جز السابقون خواهیم بود

    یادم میاد استاد در ثروت2 گفتند زمانی که من متوجه یک پاشته آشیل میشدم با تمام یاخته‌ها به سمتش حمله میکردم

    امروز روز حمله همه جانبه به این پاشنه آشیله

    تو نوشته‌های قبلیم بارها به این موضوع و تأثیرش اشاره کرده بودم اما نمی‌تونستم یه راه‌حل قطعی براش پیدا کنم، ایمان داشتم که خدا هیچ درخواستی رو بی‌پاسخ نمیذاره برای همین تو یکی دوتا نوشته قبلیم گفتم بوی دوره احساس لیاقت رو دارم حس میکنم و شکر خدا امروز هست

    انقدر نشانه تو این چند روزه دیدم از حضور رونالدو تا داستانای اطرافش، از دیدن فاطمه حمامی‌های بسیار تو این چند وقته اخیر در موضوعات و اشکال مختلف، انقدر حل این موضوع برام مهم شد که ایمان داشتم خدا داره آمادم میکنه برای یک حمله اساسی

    احساس میکنم رگای قلبم داره باز میشه

    احساس میکنم آبی که با مرور قانون مدت‌هاست پشت سد احساس لیاقت گیر افتاده قراره آرام آرام شکسته بشه

    خدا میدونه با کار کردن روی این باور چه انرژی ازمون آزاد بشه و این انرژی چقدر قدرتمندانه میتونه مسیر زندگی همه ما رو دستخوش تغییر کنه

    با به یاد آوری اینکه من اینجا هستم تا خوشبخت باشم تا لذت ببرم

    پس اگر زندگی من تو هر بعدی شبیه و نزدیک به این احساس نیست باید رگه‌های شرک و احساس عدم لیاقت رو توش پیدا کنی

    وقتی با این موضوع و صحبت‌های استاد برخورد کردم چند تا سوال خیلی تو ذهنم مرور شد

    به خودم گفتم لحظه برآورده شدن تمام خواسته‌هات رو تجسم کن

    چه کار میکنی اگر بدونی تمام اون خواسته‌ها زمانی بهت داده میشه که عمیقاً دربارشون احساس لیاقت داشته باشی؟

    چقدر باور داری که تمام اون‌خواسته‌ها همین الان منتظر تو هستند اگر تو خودت رو لایق بدونی؟

    یا باور داشته باشی که اون خواسته تو بیشتر اشتیاق داره که به تو برسه و با تو باشه؟

    اگر همچین باوری رو داشته باشی نسبت به اتفاقت زندگیت و خواسته‌هات چقدر رویکردت متفاوت میشه؟

    مثلاً درخصوص رابطه عاطفی به‌جای اینکه خودت رو از پیش باخته بدونی عمیقاً باور کنی که اون بیشتر از می‌خواد که وارد زندگی تو بشه و فقط این شهامت رو لازم داره که تو بتونی حسش کنی؟

    یا تو کسب‌وکارت عمیقاً به این باور برسی که تو آفریده شدی که این کار رو انجام بدی و عده زیادی بی‌صبرانه مشتاق خدمات و محصولات تو هستند و هیچ‌کس مثل تو نمیتونه این کار رو به این خوبی انجام بده؟

    این نگاه چقدر تفاوت داره تا اینکه هر کاری برای کسب‌وکارت بکنی به خودت بگی خب که چی؟ اینم مثل بقیه؟

    وقتی این نگاه ارزشمندی رو در خودمون ایجاد کنیم چقدر راحت‌تر به استقبال حل مسائل و اتفاقات زندگیمون میریم؟

    چقدر این مسیره برامون آسان‌‌تری میشه؟

    چون من این رو بارها تجربه کردم و ایمان دارم که این نقطه عطفی برای بهتر درک کردن این باور در وجودمون و روان شدن این مسیر و زندگی برامون خواهد بود

    احساسم میگه وقتی این منطق‌ها رو ایجاد و به اندازه کافی تکرار کنیم اتفاقاتی که مدت‌ها بود دنبالش بودیم بوووم بووووم از راه میرسند ان‌شالله

    مسیر جالبی در پیش رو داریم که بسیار براش مشتاق هستم

    برای خودم و همه دوستان عزیزم از صمیم قلب خوشحالم که راهنمای زندگی ما بدون وقفه داره در جهت بهبود این مسیر گام برمیداره

    فارغ از تمام فایل‌ها و خدماتی که روی سایت قرار میگیره، حرکت بدون توقف استاد و خانم شایسته همیشه برام قابل تحسین بوده که واقعاً از همینجا یه خداقوت حسابی به همه این عزیزان میگم

    این جریان باعث میشه من حقیقت اصلی زندگی رو بیشتر کشف کنم

    در شروع کارم در این سایت فقط به‌دنبال بهبود وضع مالی خودم بودم اما حالا جاودانه شدن برام تبدیل شده به مهم‌ترین ارزش در زندگیم

    یعنی طوری در مسیر زندگی حرکت کنم که نه تنها خودم بلکه جهان اطرافم هم از موهبت حضور من به فیض برسه.

    خداروشکر میکنم برای این مسیر

    خداروشکر میکنم برای این جریان بی‌نقص هدایت

    خداروشکر میکنم برای وجود ارزشمند خودم که انقدر برای جهان قابل احترام و ارزشمنده که هربار به مسئله‌ای برخورد میکنم یا نیازی رو احساس میکنم به بهترین شکل ممکن تمام تغییرات و دستورات لازم رو انجام میده تا من در کمال آسانی و عزت به خواسته خودم برسم و لذت‌بخش‌تر زندگی کنم

    خداروشکر برای حضور ارزشمند اساتید عزیز و دوستان گرانقدر خودم

    پیش به‌سوی دوره بی‌نظیر احساس لیاقت، ایمان دارم در زمان مناسب وارد این دوره خواهم شد

    مطمئن هستم که این دوره ماندگارترین دوره زندگی همه ما خواهد بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1439 روز

      سلام دورد به برادر ایران زمینم آقای مقدم عزیز سلام.

      ممنون سپاسگزارم که که کامنت زیبا وارزشمندی رو برامون نوشتید.

      وقتی کامنت تون دیشب خوندم کپی کردم در یادداشت های خودم درگوشیم. الان وقتی شروع کردم بسم الله اولین کامنتم برای دوره احساس لیاقت بنویسم دلم نیامد کامنت شما رو پیوست کامنت خودم نکنم اونجهایی که دقیقااااا واو به واو کلمه به کلمه اش انگار برای من گفته شده بود.

      درود برشما

      سلامت پایدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    نازنین خشنود گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام استاد جانم

    سلام مریم جان عزیزم

    امیدوارم ک حالتون خوب باشه

    باورم نمیشه ک خداوند چقدرررر سریع پاسخ سوالای مارو میده

    همین نیم ساعت پیش داشتم دوره عزت نفس رو گوش میدادم و با خودم میگفتم خب من ک الان چند ماهه دارم کار میکنم روی دوره عزت نفس چه نتایج قابل لمسی گرفتم

    یکم ک فکر کردم با خودم دیدم من اصلا خواسته ای نداشتم از خدا

    اگر هم خواسته ای درمن بوجود میومد دوسه روزه از بین میرفته

    ن بخاطر اینکه اون خواسته مهم نبوده از نظر من

    بخاطر اینک بعد ی تایمی باخودم میگفتم بیخیال الان زمانش نرسیده ک تو ب خواسته هات (حتی خواسته های کوچیک )برسی

    فعلا باید رو خودت کار کنی بعدا یکی یکی خدا تو رو ب خواسته هات میرسونه

    همینطور ک داشتم فکر میکردم گفتم پس چرا خواهر زادم ک دوسال از من کوچیک تره ب اندازه ی من هم رو باوراش کار نمیکنع اما فقط وقتی ی خواسته ی دروجودش شکل میگیره من خودم شاهد این موضوع هستم ک به چند روز نمیرسع به خواسته های خیلییییییی بزرگش ک حتی اونموقع شرایطشم فراهم نبوده اما بطرز جادویی میرسع

    یا حتی توی سایت میبینم دوستانم خیلی راحت از خداوند خونه میخوام ماشین میخوان موبایل میخوان

    (باورتون میشه گاهی وقتا میگم بابا. مگ ب همین سادگیع ک اینا میان از خدا در خواست خونه ی بزرگ میکنن )

    ما باید انقدرررر رو باورامون کار کنیم سالها ایمانمون رو نشون بدیم تا بعد خدا بهمون بده

    بعد همون لحظه گفتم خدایا به من بگو

    به من الهام کن ک دلیل اینکه من خواسته ای از خدا ندارم و دارم خودمو گول میزنم و میگم نازی تو فعلا رو باورات کار کن تکاملتو طی کن بعد از خدا بخواه چیه ؟

    با همین حس وارد سایت شد ک یهوو دیدم به بههه فایل جدید اومده رو سایت قبل ازینکه نوشته ی روی بنر اون فایلو ببینم گفتم حتماااا

    این جواب سوال منع

    و همینطور هم بود احساس لیاقت

    استاد بیشتر از هرچیزی با تموم وجودم احتیاج به احساس لیاقت دارم

    من انتخاب رشته کنکورمو انجام دادم و منتظر نتایجشم دوتا دانشگاه رو انتخاب کردم ک یکی سطح علمی بالاتری داره و نیازی به پرداخت شهریه نداره

    اما اون یکی از نظر علمی پایین تره و نیاز به شهریع هم داره

    من همش با خودم میگفتم خدا کنه اون دانشگاه خوبه رو قبول شم

    اما امروز ب خودم گفتم بیا فکر کن ک واقعا تو هر کدوم از دانشگاها ک بخوای میتونی قبول شی

    حالا خودت انتخاب کن

    در کمال ناباوری خودم انتخاب کردم ک توی اون دانشگاه سطح پایین تر بشم

    حالا شاید ذهنم بیاد توجیه کنه بگه بخاطر مسیر نزدیک تر و راحت تر تو این دانشگاه سطح پایینو انتخاب کردی اما منک خودم میدونم بخاطر احساس عدم لیاقتمه من ک میدونم خودم احساس لیاقت ندارم ک توی دانشگاه خوب درس بخونم حالا دلیلشم ک احساس لیاقت نمیکنم اینه

    ک من رتبه کنکور خوبی نداشتم خوب درس نخوندم شاید برم اونجا و بقیه سطحشون از من بیشتر باشه و من راحت نباشم

    یا گاهی وقتا میگم خب اونایی ک بیشتر از من درس خوندن لیاقتشونه ک اونجا باشن ن من ک تلاش نکردم

    استاد باررررها پسرای خفنی رو دیدم ک بمن پیشنهاد رابطه دادن اما من با دلایل مختلف الکی اونارو رد کردم

    ن بخاطر اینک اونها خوب نبودن

    ن

    بخاطر اینک من حس میکردم اونا خیلی خفن و باکلاسن و لیاقتشون اینه ک یکی مثل خودشون باهاشون اوکی شه

    و ارتباط برقرار نکردم

    هیچوقت خودمو لایق هم صحبتی با افراد ثروتمند ندونستم بخاطر همین هرچی ادم دور و برم هست سطحشون از من پایین تره و من با اونا احساس راحتی میکنم

    همیشه دوست پسرام سطحشون از من پایین تر بوده و من خودمو گول زدم ک خب اونا واقعا عاشقمن مهم اینه ک دوسم دارن

    یعنی اصلا دلیل اینکه این ادمای سطح پایین از نظر مالی و اجتماعی ک عاشق من هستن

    اینه ک من در برابر اونا احساس لیاقت بالایی دارم و چون اونا از نظر من خیلی بالا نیستن و خفن نیستن من تونستم باهاشون واقعا با احساس لیاقت برخورد کنم و بخاطر همینم هس ک اونا منو دوس دارن

    اصلا استاد خیلی داره این احساس عدم لیاقت اذیتم میکنه

    حتی وقتی میام از خدا کوچیک ترین نعمتا رو بخوام میترسم از داشتنشون

    حتی اگر الان همه چیز توی دنیا نامحدود باشه واسم بازم با ترس و لرز خواسته هامو میگم

    و اتفاقا توجیه ذهنمم اینه ک تو یهو نمیتونی چیزای خوب داشته باشی

    و با همین اسم قانون تکامل گولم میزنه مثلا میگه تو باید اول چیزای خیلی سطح پایین داشته باشی بعد ک یکم ذهنت بیشتر باور کردم بری نعمتای خفن تر داشته باشی

    اما منک میدونم این احساس عدم لیاقتمه. ک اجازه نمیده من حتیییییییی خواسته یاارزویی داشته باشمممم

    این دیگ بدترین حالتشه

    چ برسه به اینک عدم لیاقتمم نذاره بهش برسم

    خیلی خوشحالم ک این دوره اماده شده با تمامممم وجودم ارزو میکنم ک این دوره رو داشته باشم

    عاشقتونم استاد

    و خدارو شکر میکنم ک هدایت شدم ب این فایل ارزشمند تا باگ ذهنیم رو شناسایی کنم و برای رفع کردنش تلاش کنم

    در پناه خدا باشید عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
    • -
      مهرداد صفاتاج گفته:
      مدت عضویت: 1091 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که در آینده ای نزدیک به اون حد از احساس لیاقت برسی که بتونی با جسارت از هر چیزی بهترینشو درخواست کنی و ایمان داشته باشی که دریافتش میکنی

      به نظر من این پاشنه آشیل و مانع خیلی از ماها تو مسیر رسیدن به خواسته هامونه و هر کس تو یک یا چند مورد این عدم احساس لیاقت را داره و از اونجایی که خودمم خیلی درگیرش هستم و کلی اول خودمو سرزنش کردم دیدم این راهش نیست و اول باید بپذیرم که من آدم کاملی نیستم و این نقص منه و میتونم با تمرین هروز بهتر و بهتر بشم و با این دید حس بهتری پیدا کردم و از اونجایی که استاد کاملا با شهود و الهامات این خانواده را مدیریت میکنن به لطف خدا به دلشون افتاده که ما الان تو این زمان چی نیاز داریم و این دوره مطمئنا فوق‌العاده را تهیه کردن که این بهترین خبر واسه امثال ما میتونه باشه و غصه و نگرانی رو از دل ما بشوره ببره…. فقط خواستم بدونی که تنها نیستی و صحبت هات حرفهای خیلی از ما بود و ممنون ازت بابت اینکه اینقدر خالصانه و صادقانه به اشتراک گذاشتی و عالی بود

      به امید روزهای فوق‌العاده خوب برای تو و همه دوستانم در نزدیکترین فرکانس به خالق و ذات پاک یکتای جهان هستی

      الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        نازنین خشنود گفته:
        مدت عضویت: 1423 روز

        سلام خدمت شما دوست عزیزم

        خدارو سپاسگزارم بابت چنین دوستان خوبی که در خانواده صمیمی عباس منش دارم. آره واقعاً آقا مهرداد دقیقاً یه اتفاقی که امروز واسه من افتاد این بودش که خیلی احساسم بد شد وقتی فهمیدم این احساس عدم لیاقت نذاشته که من از زندگیم لذت ببرم و نعمت‌های زیادی رو مثل یک سری از اطرافیانم تجربه کنم و یک جورایی خودم رو سرزنش کردم اما الان که از خواب بیدار شدم و کامنت شما رو دیدم اون قسمت که گفتید منم خودم رو سرزنش کردم اما این راهش نیست انگار یه زنگ خطر توی وجودم به صدا دراومد

        که آره ما توی جلسه دوم عزت نفس کلی استاد بهمون گفتن نباید خودمون رو سرزنش کنیم باید خودمون رو دوست داشته باشیم با نقص‌هامون و اگر خودمون رو سرزنش کنیم این کار نه تنها باعث نمی‌شه که از اشتباهات بعدیمون جلوگیری بشه بلکه هی بدتر و بدتر می‌شیم,

        من وقتی اون قسمت رو گوش دادم هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که استاد منظورش ضعف‌های شخصیتی هم هست یعنی همش می‌گفتم استاد خودش گفته ضعف‌های شخصیتی حتماً باید برطرف بشن و هیچ راه دیگه‌ای نداره اما (توی مدارش نبودم و متوجه نشده بودم ) که حتی برای رفع این ضعف‌های شخصیتی هم اول باید بپذیریم که جزئی از نقص های ماست و ما کامل نیستیم

        پس اول باید حالمون خوب باشه بعد برای تغییرش قدم برداریم بهتون پیشنهاد می‌کنم قسمت 39 گفت و گو استاد با دوستان رو ببینید این فایل نشانه روز من بود وقتی این فایل رو گوش دادم فهمیدم که باید احساس خودم رو در مرحله اول خوب نگه دارم مهم‌تر از هر چیزی احساس خوبه که باعث اتفاقات خوب میشه اگر من خودمو سرزنش کنم احساسم بد میشه پس بنابراین اتفاقات شرایط و وجه بد آدم‌ها رو برای خودم رو می‌کنم

        درواقع میخوام بگم ک ب خودمون نباید سخت بگیریم (اینارو دارم ب خودم میگم و هرروز احتیاج ب شنیدنش دارم )

        این سیستم براش مهم نیست که دلیل احساس بد ما چیه

        من و شما شاید به خودمون حق بدیم حسمون بد بشه وقتی این پاشنه آشیلمون رو متوجه میشیم اما برای قانون مهم نیست چقدر دلیل منطقی داشته باشیم اگر احساسمون بد شه اتفاقات بد را تجربه می‌کنیم

        حتی توی این فایل من بیشتر این موضوع رو درک کردم که بابا نتایج فقط نتایج مالی نیست(نمیخوام بگم پول مهم نیست اما مهم ترش حال خوبمونه چرا که ما می‌خوایم به نتایج مالی برسیم که لذت ببریم که حالمون خوب باشه)

        بابا کلی نتایج کوچیک و بزرگ تا همین الانشم گرفتیم با همین کار کردن روی فایل‌های دانلودی با همین دوره عزت نفس عالی که هی باید به خودمون یادآوری کنیم

        مثلاً خود من تا سال پیش جرات این رو نداشتم که با آدم‌های غریبه همکلام بشم و اصلاً تو چشماشون نگاه کنم

        برای رفتن به مغازه و یک خرید ساده هم خجالت می‌کشیدم اما الان میرم با جسارت تمام از آدم‌های غریبه درخواست می‌کنم که به آگهی بازرگانی از توانایی‌های من گوش بدن و آدم‌ها هم برای من دست می‌زنند آدم‌هایی که اولین بار من رو می‌بینند

        ادمهایی ک ب تبلیغات من از وجود خودم و نکات مثبتم با تمام وجود گوش جان میسپارن

        اگر این‌ها نتیجه نیست پس چیه می‌خوام به شما هم بگم که بشینید بنویسید از دستاوردهای کوچک و بزرگتون از وقتی که با استاد آشنا شدید حتی شده از تجربه لبخند یه آدم که قبلاً اینطوری نبوده و حالا با این آگاهی‌ها دارید تجربش می‌کنید

        راستش داشتم الان فکر می‌کردم که خیلی بی‌انصافی هست در حق خودم که این نتایج رو نادیده می‌گیرم و خودم را سرزنش می‌کنم به خاطر اینکه نتونستم فلان ماشین رو از خداوند درخواست کنم

        نتونستم فلان سفر رو از خداوند درخواست کنم

        پس این نازی که در طی این دو سال انقدر شخصیتش عوض شده و قوی شده چی ؟

        اینهمه تغییر توی وجودم رو نادیده بگیرم ؟

        چطور ممکنه

        واقعاچقدر خداوند در قران

        درست میگه

        ک انسان کفوره انسان عجوله

        با همین لیست کردن نتایج کوچک و بزرگمونه ک ما به احساس بهتر می‌رسیم و نتیجه این احساس خوب اتفاقات عالی هست

        و حتی هدایت شدنمون به اتفاقات فایل ها و ادم ها و اگاهی هایی ک باعث افزایش احساس لیاقتمون میشه

        و این چرخع هی ادامه داره بشرط اینک توی احساس خوب بمونیم

        عاشقتونم ممنون از کامنت زیبایی که برای من گذاشتید و باور کنید بسیار زیاد در من تاثیر گذاشت و باعث شد که من بیام و بنویسم و نوشتن هم که معجزه می‌کنه

        در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید و پر از احساس ارزشمندی و لیاقت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1283 روز

          ب نام خداوند هدایتگر و حمایتگرم

          سلام نازگل عزیز، چه اسم زیبایی داری مطمئنا چهره زیبا و دل نشینی داری عزیزم

          کامنتت خیلی پربار و عالی بود، بسیار لذت بردم.

          راستش خودم دیروز ک اومدم نوشتم از جاهایی ک احساس عدم لیاقت میکردم، حس بدی گرفتم نسبت ب خودم و فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو پلی کردم و یه سری جملاتش رو نوشتم ک خیلی کمک کننده بود. و امروز ب خدا گفتم خودت بهم احساس لیاقت رو از قرآن و آگاهی های سایت یاد بده و هدایت شدم ب کامنت شما.

          دقیقا عزیزم، چرا من دستاوردهایی ک از بدو ورودم ب سایت گرفتم رو کم می بینم. همین تمرین اگهی بازگانی ک من دارم راحت از پسرا درخواست میکنم ک براشون اجرا کنم. منی ک قبلا چشم تو چشم نمیشدم با پسرا، منی ک مغازه میرفتم با صدای آروم و لرزون حرف میزدم. حتی همین نرم خویی ک افراد با من دارن، این عشق و احترامی ک میزارن از اطرافیان تا افراد غریبه، لبخند و زل زدن بچه ها ب من وقتی منو می بینن و …

          و یا حتی تغییر شخصیتم از کسی ک غییت میکرد، قضاوت میکرد، ناسپاس و قدر نشناس بود، این آرامش درونی رو نداشت، کلی حرکت هایی ک زدم بیرون اومدن از منطقه امنم. استعفا دادن برای همیشه از کار اداری، و فروش در غرفه های کارافرینی و حالا هم ک مغازه خودم رو زدم.

          اتفاقا در رابطه با شغل جدیدم داشتم صحبت میکردم با عمه ام ک حدود 15 سال از من بزرگ ترن و گفتن من اراده و پشتکار این کارو ندارم، اون تعهد و تمرکز رو نمیتونم بزارم، میترسم سخته و اینا.

          بعد با خودم داشتم صحبت میکردم برای من اصلا سخت نگذشت، ینی توی ذهن من این کار برای خدا آسون بود و میخواستمش همین و گفتم این همه آدم دارن تو چرا نتونی داشته باشی و ب راحتی الان دارمش.

          البته بگم شرایط اضطراری هم قبلش بوجود میومد ک من ایمانم رو نشون بدم و نگران نباشم( البته ک نگران شدم، ترسیدم، فک کردم خدا منو فراموش کرده و یادش رفته) ولی بیشتر توجه میکردم ب اون ندای الهی.

          حالا میفهمم توی فایل توانایی کنترل ذهن، استاد میگن همه چیز کنترل ذهنه، اون کسی ک گیتار تمرین میکنه اون کسی ک بیزنیس اش رو ادامه میده و صبر میکنه تا تکاملش طی بشه. اون کسی ک بادی ب هرجهت نیست ک تا یه تضاد براش پیش بیاد نا امید بشه و بزاره احساسش بد بشه، داره تقوا میکنه.

          خود من هم توی درخواست کردن از خدا مشکل دارم، دیشب حین پیاده روی فایل باورهای ثروت حضرت علی رو گوش میدادم، از خدا بخواه زیادم بخواه، این یعنی باور ب خدا. بدان خدایی ک گنج های زمین و آسمان در دستان او قرار دارد ب تو اجازه درخواست کردن داده. خزائن زمین دست اونه پس بخواه ازش

          در پناه الله باشی دوست خوبم. بیا برامون بنویس ک اون دانشگاه توپ رو قبول شدی چون لایقش هستی کی بهتر از تو  ؛)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1107 روز

      سلام نازگل عزیزم

      خیلی ممنونم از نوشتت که خیلی منو راهنمایی کرد هر جمله رو که میخوندم میگفتم این که منم انگار از زبون من نوشته بودی

      من حتی نمیتونم به داشتن یه خونه توی منطقه های شمال تهران فکر کنم بعد ذهنم میگه نه تو باید تکاملتو طی کنی اول بری مرکز شهر بعد یکی یکی بری منطقه های بالاتر و داره منو با این قانون تکامل گول میزنه غافل از اینکه تکامل فرکانسیه و از نظر باور و فرکانس باید به تکامل برسیم

      یعنی میخوام بگم احساس عدم لیاقت تمام وجه های زندگیمو تحت تاثیر قرار داده

      یادمه من دانشگاه سراسری ساری مامایی قبول شدم ولی چون رتبم اون چیزی نبود که انتظار داشتم اصلا احساس لیاقت نمیکردم وقتی رتبه های هم کلاسی هامو میپرسیدم همه از من بهتر بودن و من احساس راحتی نمیکردم

      من برگشتم تهران میخواستم اینجا انتقالی بگیرم خودت فکر کن کسی که به خیال خودش لیاقت دانشگاه شهرستان رو نداره چطور میتونه بیاد تو بهترین دانشگاه کشور؟ من دو ترم دانشگاه تهران مهمانی گرفتم به هر دری زدم انتقالی ندادن با اینکه متاهل بودم اما دیدم دوتا از بچها چطور راحت انتقالی گرفتن و اومدن همونجا

      من توی اون دوترم که تهران بودم همش احساس سرخوردگی داشتم همش رتبمو قایم میکردم خودمو از همه حتی از تنبل ترین شاگرد کلاس پایین تر میدیدم حتی با اینکه تو همون دو ترم معدلم نوزده بود

      و این باعث شد دیگه بصورت مهمان هم اونجا نموندم و کلا اومدم بیرون

      این عدم لیاقت هنوز هم داره بهم ضربه میزنه و من با اینکه تو خیلی از جنبه ها بهتر شدم ولی هنوز راه نعمت های بزرگی رو برام سد کرده

      خوشحالم که فهمیدم مشکل کجاست

      خوشحالم بخاطر این دوره

      دارم چند روزه لیزری رو دوره عزت نفس کار میکنم بعد اون قراره به خودم این دوره ی نفیس رو هدیه بدم

      موفق باشی دوستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1914 روز

      سلام به نازگل عزیز دوست خوبم تبریک میگم که چه قدر خوب خودتو شناختی و باگتو دراوردی همین خودش کم نیس. ضمن اینکه هنوز اول راهی و سن و سالی نداری. مسایلی مث ازدواج و شغل و خیلی تصمیمات دیگه رو که پیش رو داری و میتونی با اگاهی هایی که به دست میاری و تعهدت بهترینشو داشته باشی.

      واقعا این بحث عدم احساس لیاقت برای خیلی هاست مث خودم.

      در پناه الله یکتا همیشه بدرخشی گلم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    علی ابودردائی گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    خیلی ممنونم استاد که این فایل باعث شد که بهتر در مورد خود کنکاش کنیم

    و بهتر وارد شخصیت خودمان شویم

    هر جوری که به تمام گذشته خود نگاه می‌کنم می‌بینم که یکی از مراحلی که

    احساس عدم لیاقت داشته‌ام

    مربوط می‌شود به نداشتن پدر

    چون من در بارداری ماه ششم در شکم مادرم بودم ، پدرم به رحمت خدا می‌روند

    و زمانی که متولد می‌شوم

    از آن زمانی که خودم را می‌شناسم

    همیشه این نداشتن پدر یک احساس عدم لیاقت در تمام جنبه‌های زندگی برای من بوده است و هنوز هم هست

    ولی حس میکنم کمتر شده

    و حس می کنم خیلی خیلی بهتر خواهد شد

    چون می خواهم و می خواهم و می خواهم

    وقتی که چیزی را دوست داشتم

    و دیگران آن را داشتند

    به صورت 100 باور می‌کردم که من نباید آن را داشته باشم ، چون پدر ندارم

    به صورت 100 باور داشتم که من نباید آن آتاری را داشته باشم

    من نباید آن دوچرخه را داشته باشم

    من نباید آن کفش‌ها را داشته باشم

    من نباید آن خودکار زیبا را داشته باشم

    من نباید آن کاپشنِ زیبا را داشته باشم

    من نباید آن وسیله یِ زیبا داشته باشم

    حتی بعد از برهه ای در سن 17 سالگی مادرم یک کاپشن بسیار زیبا و دوست داشتنی برایم خرید و آن قدر آن را برای خودم بزرگ می دیدم و غیر قابل باور ، که بعد از یک هفته جایی فوتبال بازی می کردیم

    و آن را در اوردم و بعد از پایان بازی کاپشن نبود که نبود و پیدا نشد

    یعنی احساس عدم خود ارزش بینی نه تنها

    به سمتِ نعمت‌هایی که می‌خواهی ،

    رهنمون نمی‌شوی

    بلکه باعث می‌شود نعمت‌های زیبایی که اکنون در دست داری را هم آرام آرام از دست بدهید

    مخصوصاً در بحث ثروت من همه چیز را به نبود پدر ربط می‌دادم

    و احساس لیاقت خود را در واقع به بودن یا نبودن پدر ربط داده بودم

    و هنوز هم غلظتش الان هم در درونم زیاد است

    از جمع‌ها فراری بودم

    و می‌گفتم باید پدر در کنارم باشد

    و من هم مانند یک شیر در بیشه در کنار او باشم

    وقتی مهمان به خانه مان می‌آمد ، فراری بودم چون می‌گفتم باید پدر در کنارم باشد تا من نیز خودنمایی کنم

    اگرچه مادرم زحمات زیادی می‌کشید

    اما من آن خلا و کمبودی که در زندگیم به وجود می‌آمد ، به اینکه پدر در زندگی ندارم ربط می‌دادم

    و جالب آنجا بود که با افزایش سن و سالم این احساس عدم لیاقت و نبود پدر هم ملوس‌تر می‌شد

    خیلی از مواقع چه در کلاس درس

    چه در جمع‌ها من حاضر بودم که بمیرم و آنجا حضور نداشته باشم

    و احساس می‌کنم به یک طریقی تمام ناکامی‌های خود را خودم نمی‌دانستم

    بلکه ناکامی‌های خود را نبود پدر می‌دانستم هرجا که می‌دیدم دیگران از من از هر نظری بهتر هستند ، آن بهتر بودن را عزت نفس و احساس لیاقت آن‌ها نمی‌دیدم

    بلکه به اینکه آنها نیرویی چون پدر دارند

    و چون من پدر در کنارم نیست

    باید پشت سر آنها باشم

    و همیشه یک سر و گردن پایین تر از آنها

    به این دلیل ، احساس لیاقت خود را یک عامل بیرونی می‌دانستم

    به این دلیل بود که اعتبارم و وجودم را وجود یک عامل بیرونی می‌دانستم

    الان مدت کوتاهی است که روی خودکار می‌کنم از وقتی که با سایت استاد آشنا شدم

    و واقعاً و واقعاً از دیدن فایل‌های رایگان استاد یاد گرفتم که پایه ، شناژ بندی ما ، پی و اساس ما ، ریشه یِ ما ، آجر به آجرِ وجودِ ما ، بذرِ وجودِ ما ، عزت نفس و احساس لیاقت است

    یعنی اگر روی این قضیه من کار نکنم

    هر چقدر هم که ثروت داشته باشم

    باز هم خلا دارم

    هر چقدر که روابطم با دیگران قوی باشد

    باز خلأ دارم

    هر چقدر که در زمینه‌های مختلف موفق باشم باز خلا دارم

    من به خیلی‌ها در زندگی ام باج دادم

    چون اهرم برنده بودن خود را پدر داشتن می‌دانستم و آن اهرم را نداشتم

    خیلی‌ها در زندگیم از من سوء استفاده کردند چون اهرمی که قرار بود از من محافظت بکند پدر بود که من آن را نداشتم

    خیلی جاها باید می‌پرسیدم ، که نپرسیدم

    چون اهرمی که باید به من آموزش می‌داد

    پدر بود که نداشتم

    خیلی از جاها باید نگاه می‌کردم ، که نگاه نکردم ، چون اهرمی که به من آن نگاه کردن را باید آموزش می‌داد ، را پدر می‌دانستم

    خیلی جاها باید بلند می‌شدم

    می‌نشستم

    نشست و برخاست می‌کردم

    ولی نکردم

    چون اهرمی که باید تمام این عادت‌ها را در من نهادینه می‌کرد ، را پدر می‌دانستم

    خیلی مسیرها را باید می‌رفتم

    اما ترس داشتم

    چون احساس می‌کردم باید پدر باشد

    و دست مرا بگیرد تا من یاد بگیرم

    از وقتی که وارد سایت شدم خیلی بهتر شدم

    و واقعاً طبق صحبت‌هایی که استاد کردن

    در تمام فایل‌ها

    من برداشت کردم که باید یاد بگیرم که احساس لیاقت ، تنها جنسش یک احساس است

    نه به پدر ربط دارد

    نه به مادر

    نه به خواهر

    نه به برادر

    نه به ثروت

    نه به پول

    نه به دارایی

    نه به ویلا

    نه به آپارتمان

    نه به جا و مکان

    یک احساس است

    من فکر می‌کنم حتی اگر بهترین پدر در کنارم بود ، باز هم خلا داشتم

    چه چیزهایی می‌توانستم بخرم

    اما عامل نخریدن آن را مربوط به نداشتن پدر می‌دانستم

    چه چیزهایی می‌توانستم بپوشم

    اما عامل نپوشیدن آن را مربوط به ندانستن پدر می‌دانستم

    چه چیزهایی می‌توانستم بخورم

    چه چیزهایی می‌توانستم فرا بگیرم

    چه چیزهایی می‌توانستم کسب کنم

    اما عامل بستن آن همه دریچه

    عامل مسدود کردنشان ، این بود که حامی و احساس لیاقت خود را وجود یک شخص دیگر می‌دانستم

    و اکنون فرا گرفتم

    با قلبم فرا گرفتم که احساس لیاقت ما نباید یک عامل بیرونی باشد

    احساس می‌کنم ما اگر و وابسته به یک چیز بیرونی باشیم ، آن چیز بیرونی آرام آرام و بدون اینکه خود متوجه شویم و بصورت مرموزی ، یک منبعی برای احساس لیاقت ما می‌شود و آن منبع چون کنترل کامل بر آن نداریم بعدا ممکن است فروریزد

    در صورتی که دارم از صحبت های اُستاد درک می کنم که :

    احساس لیاقت تنها و تنها باید به جنس فرکانس‌های ما

    به جنس ارتعاشات ما

    به جنس افکار ما

    به چگونگیِ دیدگاهِ ما مربوط است

    اُمید است که در بهترین موقعیت ممکنه ابتدا محصول عزت نفس استاد را و سپس محصور احساس لیاقت را خریداری کنم و متحول شوم.

    چون می‌دانم ادامه دادن این روند ، یعنی گول دادن خود

    با توجه به اینکه الگوهایی را پیدا کرده‌ام که با نبود پدر و حتی مادر به چه موفقیت‌ها و بزرگی‌هایی رسیدند

    و حتی می‌دانم که یکی از راه‌هایی که می‌توانم احساس لیاقت را در خود بهتر کنم

    پیدا کردن همین الگوها

    دیدن همین الگواست

    انگار این پاشنه یِ آشیلِ من در تمام اعصار بوده است

    انگار یک غده شده برایم

    انگار یک مانع است برایم که پشت این مانع یک بهشت نهفته است و باید از روی این مانع ، گذر کنم

    هر چند که خیلی بهتر از دیروزم شده ام

    چکار کنم که این پاشنه یِ آشیل ، از این به بعد ، چاشنیِ قدرتم شود ؟

    عاشقانه و با شور و اشتیاق تمام میدانم که جواب سوالاتم در محصول عزت نفس و احساس لیاقت استاد نهفته است.

    اُمید است که همه ما با کمک این فرمانده بزرگ ، استاد عباس منش ، بتوانیم غُبارهای احساس عدم لیاقت را از روی خود بشوییم

    و مهم اینکه تداوم داشته باشیم

    و مهم اینکه همانطوری که منتظریم شام ها و ناهارها و صبحانه ها را پی در پی سپری کنیم

    و برای تمام این وعده ها برنامه بچینیم ،

    برنامه ریز خوبی برای دائم کار کردن در مسیرِ عزت نفس و احساس لیاقت و خود ارزشمندی باشیم

    تداوم در نوشتن

    تداوم در تمرین کردن

    تداوم در به یاد آوردن

    اُمید است که در هر شغل و جا و مکانی که هستیم ، بخشی از طول روز ، تنها در لاکِ خود باشیم

    فارق از اینکه چه اتفاقاتی در حوالیِ مان رَقَم می خورد

    امید است این کار کردن را عشق ورزیدن بدانیم

    پر رنگ تر از هر ناهار و شام و صبحانه بدانیم

    چون میدونم

    هیچکی نجاتم نمیده

    هیچکی دستم نمیگیره

    خدایم

    رهبرم

    نجات بخشم

    حامی ام

    همه کس و کارم

    همین احساسِ لیاقت است

    که واقعا به مانند یک خدا ، به مانند یک رهبر در درونمان نقش بسته است

    احساس می کنم ، احساس لیاقت

    یک طرحِ ، که خیلی آشناست

    مدتها پیش اجرا کردیم آن را

    الان وقت می خواهیم که اون طرح رو دوباره پیاده کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1107 روز

      سلام اقای ابودردایی

      اتفاقا همین نیم ساعت پیش یه چیزی برام روشن شد و با هدایت شدن به سمت کامنت شما خواستم اینجا بنویسم

      ما تو فامیل مادریمون یه فامیل داریم که دختری هم سن من دارن از بچگی باهم بزرگ شدیم و خیلی دوست بودیم باهم ولی همیشه جنس نگاه من و خواهرم به اونها از جنس حسرت پایین به بالا بود حس میکردیم اونا خیلی ثروتمندن خیلی خوبن خیلی عالین ما خیلی بیچاره ایم همین چند دقیقه پیش یادم اومد به خدا که اونا چی داشتن؟ تو یه زیرزمین مادربزرگش که خیلی خیلی کوچیک زندگی میکردن که یه اتاق شاید بیست متری داشت با یه اشپزخونه ی دومتری که سرت میخورد به سقف ماشینشون هم در بهترین حالت یه رنو پی کی قراضه بود .پس چرا ما انقدر در مقابلشون احساس حقارت و خود کم بینی داشتیم؟ ما اون موقع وضع مالی بدی نداشتیم حدقل در ظاهر بهتر از اونا زندگی میکردیم اما …

      همه چیز برمیگرده به احساس لیاقتی که ما نداشتیم و اونها داشتن

      من الان که فکر میکنم باورم نمیشه وضعیت اونا انقد بد بود ولی همیشه سرشون بالا بود اعتماد بنفس داشتن دختری که دوست من بود همیشه بهترین لباس هارو میپوشید بهترین عروس‌هارو داشت چون احساس لیاقت میکردن

      متاسفااااانه احساس لیاقت ارثیه اگر پدرمادرت احساس بی لیاقتی دارن تو هم داری یکی از دلایلی که من رو خودم کار میکنم اینه که این نشتی رو ببندم که همینطور این ویروس وارد نسلهای بعدی نشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا طالبی گفته:
      مدت عضویت: 1696 روز

      سلام و درود به آقا علی عزیز واقعا ممنونم از کامنت های گرانقدرتان امروز دست خدا شدید برای من

      چقدر جنس نوشته هاتون فرق میکنه و از کیلومتر فاصله ها اون جنس ارتباط با خدای درونتان قابل لمس هست چقدر با خودتان و خدای درونتان در صلح هستید

      و بر این اصل تمرکز دارید که بااااید رابطه خود را با منبع غنی کنیم در اتصال دائم با الله باشیم و نگران بیرون نباشیم واقعا خیلی زیبا و آرام بخش هست نوشته های شما ممنون سپاسگزارم

      از استاد عزیزم سپاسگزارم که این محفل رو در اختیار ما گذاشته تا با آرامش بیشتر زندگی کنیم

      علی عزیز خواستم از شما کسب اجازه کنم آیا می تونم از نوشته های شما در سایتم استفاده کنم؟ چون دوست ندارم بدون اجازه حتی از نوشته های دیگران استفاه کنم

      در پناه یکتای بی همتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که دوره جدید احساس لیاقت داره آماده میشه و قراره بازم کلی رشد کنیم و پیشرفت کنیم در کنار هم

    خدارو شکر میکنم که لیاقت بودن در جمع خانواده صمیمی عباس منش رو دارم

    استاد جان با هدایت خدا حتما به زودی دوره رو میخرم چون به شدت بهش نیاز دارم

    استاد تو دوره حل مسائل زندگی من ریشه هر مسئله ای که تو زندگیم داشتم رو بررسی کردم برمیگشت به احساس عدم لیاقت و نداشتن عزت نفس

    استاد جان دقیقا میتونم بگم تمام سوالاتی که تو کپشن پرسیدین برای من بود

    مثال هایی که از نداشتن احساس لیاقت و نداشتن عزت نفس ضربه خوردم

    میتونم بگم تمام موارد شامل حال من بود بدون استثنا

    ولی خوشحالم استاد که با آموزشهای شما خیلی تغییر کردم خیلی زیاد

    یه مثالش هم همین چند روز پیش برام اتفاق افتاد که شما هم تو فایل بهش اشاره کردین

    استاد من آدمی بودم که اصلا توانایی ارتباط با آدم ها رو نداشتم مخصوصا اگه اون آدم ها از خودم بالاتر بودن یا انسانهای ثروتمند و موفقی بودن

    همیشه خودم رو در برابر اونها یه آدم ضعیف و حقیر میدیدم

    مثلا حدود 5 سال پیش که اون موقع هنوز با آموزشهای شما آشنا نشده بودم

    ما یه مشتری داشتیم که از قشر بسیار بسیار ثروتمند و موفق جامعه بودن

    ما قرار بود کارهای مراسم عروسیشون رو انجام بدیم

    خونه شون تو ولنجک تهران بود

    به قدری خونشون بزرگ و زیبا بود که برای عکاسی و تصویربرداری نیازی به لوکیشن نبود

    همه مهمونا یا دکتر بودن یا استاد دانشگاه بودن یا پرفسور بودن و خیلی هاشون هم از امریکا و اروپا اومده بودن

    استاد وقتی من تو جمع اونا قرار گرفتم احساس خفگی میکردم

    دوست داشتم همه چیز زودتر تموم بشه من برگردم خونه

    نمیدونم کسی اینطوری هست یا نه ولی من به شدت در برابر اونا احساس ضعف میکردم و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم

    احساس میکردم همشون دارن برام کلاس میزارن یا یه جوری به من نگاه میکنن

    احساس میکردم من و مثل کارگرشون میدونن

    در صورتی که اونا اصلا اینطوری نبودن بلکه ایراد از من بود که نمیتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم

    من اینطوری فکر میکردم وگرنه اونا بسیار انسانهای محترم و با شخصیت و متواضعی بودن

    و حتی فکر میکردم بابا اینا که اصلا کار من و نمیپسندن اصلا از کار من خوششون نمیاد

    اصلا استاد انقدر من احساس عدم لیاقت داشتم که برام سوال بود چرا اینا از بالا شهر تهران با این همه ثروت اومدن پیش ما ؟

    چون ما کرج هستیم

    میگفتم چرا نرفتن همون تهران ؟ چرا نرفتن جاهای خفن؟

    همین احساس عدم لیاقت من باعث شده بود دیگه از این نوع قشر مشتری نیاد پیش ما

    این جریان گذشت تا چند روز پیش یه مشتری داشتیم که از طرف همین مشتری مون معرفی شده بودن

    از اقوام هم بودن

    دقیقا من تو همون شرایط قبلی قرار گرفتم

    یعنی رفتیم تو جمع افرادی که بسیار ثروتمند و موفق بودن و خیلی از مهمونا هم امریکا و اروپا زندگی میکردن

    داماد از نیویورک اومده بود و عروس از کانادا

    فقط میخواستن اینجا یه مراسم بگیرن و دیروز برگشتن امریکا

    این سری شاید همه چیز حتی یه ورژن بالاتر از سری قبل هم بود یعنی افراد موفق تر و ثروت تر

    ولی من این دفعه خیلی تغییر کرده بودم استاد خیلی

    این دفعه به قدری با اعتماد به نفس بودم به قدری احساس لیاقت داشتم که تونستم با همه مهمونا یه ارتباط دوستانه و صمیمی برقرار کنم

    ازشون بهترین عکس ها رو گرفتم

    اونجا کلی دوست پیدا کردم

    چقدر از مهمونا شماره ام رو گرفتن

    چقدر مهمونا تحسینم کردن چقدر سپاسگزاری کردن چقدر تشکر کردن و احساس رضایت داشتن

    همون آدم هایی که من 5 سال پیش باهاشون برخورد کردم و فکر میکردم اونا دارن برای من کلاس میزارن دارن خودشون رو میگیرن همونا بغلم میکردن تحسینم میکردن که ازشون عکسای خوشگل گرفتم

    استاد چقدر توانایی های من و تحسین کردن

    چقدر بهم ابراز عشق و علاقه و محبت داشتن

    چقدر من و همسرم و تحسین کردن که از 5 سال پیش تا الان هم جوون تر شدین هم شاداب تر شدین و هم کارتون قوی تر شده

    چقدر ازمون پذیرایی گرم کردن

    چقدر با عروس و داماد و خانواده شون دوستای خوبی برای هم شدیم و بهمون گفتن هر زمانی اومدین امریکا دوست داریم ببینیمتون

    که من اینو یه نشانه دیدم برای مهاجرت

    یادم افتاد من 5 سال پیش به خاطر نداشتن عزت نفس و احساس لیاقت چقدر درگیر این بودم که اونجا چه لباسی بپوشم ؟ چه آرایشی داشته باشم تا من زیبا به نظر برسم

    چقر درگیر این بودم آرایشم بهم نریزه

    ولی اینبار ساده ی ساده بودم بدون هیچ آرایشی

    تیپ من ساده ی ساده بود با همون لباسی که خودم راحت بودم

    این دفعه خود خود خودم بودم

    و هیچ چیز زیبا تر از این نیست که خودت باشی

    اون روز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود چون من دیدم که چقدر تغییر کردم

    شرایط حتی بالاتر از 5 سال پیش بود

    آدم ها حتی موفق تر و ثروتمند تر از 5 سال پیش بودن

    ولی من اون آدم قبلی نبودم و از تغییرم خوشحال بودم

    نمیتونم بگم اون روز چقدر احساس فوق العاده ای داشتم

    از اینکه من با این آدم ها هماهنگ شدم و وارد مدار ثروت شدم خوشحال بودم

    چون احساسم عالی بود فهمیدم که من با این آدم ها هم فرکانس شدم ولی دفعه قبل چون اونجا جای من نبود چون اون فرکانس فرکانس من نبود احساس خفگی بهم دست داده بود

    احساس بی ارزشی میکردم

    احساس عدم لیاقت داشتم

    اون روز یکی از بهترین روزهای کاریم بود با اینکه از 6 صبح بیدار بودم و تا برسیم خونه ساعت 2 شب بود ولی سرحال و پرانرژی بودم

    اتفاقا کارشون هم خیلی خیلی عالی شد یکی از بهترین کارهایی که به دلمون خیلی نشسست

    و همه راضی بودن

    استاد انشالا در زمان مناسب با هدایت خدا دوره رو میخرم تا بیشتر رشد کنم

    ازتون سپاسگزارم برای آموزهای بنظیرتون و خدارو شکر میکنم که اون روز من و تو اون جمع قرار داد تا بفهمم که از کجا به کجا رسیدم و چقدر آموزشهای شما برام تاثیر گزار بود

    عاشقتونم استاد خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 730 روز

      سلام بهت مونای عزیزم

      خیلی خیلی کامنتت به دلم نشست و‌ نتونستم برات ننویسم

      این که تو این مدت انقدررر پیشرفت کردی و انقدر شخصیتت تغییر کرده واقعا من رو خوشحال میکنه

      بهم میگه به میزانی که داریم رو خودمون کار میکنیم ، نتیجه میگیریم و این یه نشونه بود واسه من که بیشتر جدی بگیرم ، بیشتر رو خودم کار کنم ، بیشتر قربانی کنم برای چیزایی که میخوام

      ازت ممنونم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: