معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    من فایل بیست و هفت روانشناسی ثروت یک را گوش دادم و خداوند من را به این فایل ارزشمند و رویایی هدایت کرد

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    من خواسته هام را برای سال جدید نوشتم و از خداوند هدایت خواستم

    و الان با این فایل هدایت خداوند را دریافت کردم

    در دوره عزت نفس استاد خیلی تاکید کرده اند که گذشته ها گذشته همه را با همه ی پیچ و‌خمی که داشت رها کن

    ولی این ذهن نجواگر رها نمی کند

    من در گذشته زمین و ملک و خونه خیلی داشتیم و همه را از دست دادیم

    ما موندیم و یه کوه از بدهی

    خدا را صد هزار مرتبه شکر من در این مورد خوب هستم که دردلی نیستم و این موضوعات را خانواده ام نمی دونند

    الان با هدایت شدن به این فایل فهمیدم باز هم در خیلی از جاهای زندگیم روند پایین و بالا میشود برای عدم لیاقت است

    چون شنیده ایم که خلایق هر چه لایق

    یعنی من هر آنچه که لایقش هستم را دریافت می کنم

    این که گفتم ملک وو را از دست دادیم هنوز که هنوزه دریافت نکرده ام یعنی باز هم بر می گرده به باورهایی که دارم و باز هم باید روشون کار کنم

    خدا را صد هزار مرتبه شکر برای وجود تون استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام خدایی که من رولایق بهترین هاافرید

    سلام دوستان عزیزم

    این فایل نشانه من بود

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    احساس لیاقت زیرمجموعه عزت نفسه ومهمترین فرکانس ارسالی به جهان هستی هست

    به میزانی که خودت رولایق وارزشمندبدونی جهان هم تورولایق میدونه وشرایط وایده ها ادم هاواتفاقات بهتری روواردزندگی تومیکنه

    همین دیشب من یک جلسه کاری داشتم وهنوزهم مقاومت دارم درصحبت کردن درجمع واظهارنظرکردن اماخیلی بهترشدم چون توذهنم میگم الان چی بگم

    نکنه مسخره بشم

    نکنه حرفی بزنم که طرف بگه این هیچی نمیفهمه

    ووونجواهای دیگه ای که میادامامن بایدغلبه کنم براین ترس

    البته گفتم خیلی بهترشدم اماجای کارزیادداره تابهتروبهتربشم توصحبت کردن درجمع وسخنرانی کردم واین نشونه ای ازاحساس عدم لیاقته

    ماوقتی به این دنیااومدیم خدامارواشرف مخلوقات افریدیعنی مابهترین مخلوق خداوندیم وجهان رومسخرماکرده خدای متعال

    پس مالایق این همه ثروت ونعمت دراین جهان هستی هستیم

    حضرت سلیمان خودشولایق دونست ودرخواست کردوخداوندزمین واسمان هارومسخراوکرد

    چون مالایق ثروت بینهایتیم

    من همین الان یک سری پیشنهادات پولساز بهم میشه ولی من یکم ترس دارم برم جلوواین نشان ازعدم لیاقته ولی بایدبرم تودلش وخودمولایق بدونم

    چندروزپیش یک مهمانی دعوت بودیم ومیزبان 1عددنوشابه کم اورده بودوبعدمن بهش گفت 1دونه دیگه میخوام واونم باکمال احترام خیلی سریع یک نوشابه دیگه برای مااوردومن ازقانون درخواست استفاده کردم که استاددردوره قانون افرینش گفتند

    شمایک خواسته ای داری اماته قلبت خودت رولایق اون خواسته نمیدونی واین خودش یک ترمزی هست که بایدبرداشته بشه تادرهای نعمت وثروت به روی توبازبشه

    همین باج دادن قبلامن به دیگران چقدربهم ضربه زدوجقدرهزینه های مالی برای من گزاشت وحتی مشکلان روحی وجسمی هم برای من به وجوداوزد

    چون نتونستم نه بگم چون باج دادم به حرف های دیکران ودرخواست هاشون

    چون بهشون قدرت دادم وضربه خوردم

    وخدامنوبه این سایت الهی هدایت کردتاخودمولایق زندگی سرشارازثروت وارامش وسلامتی ومعنویت وروابط عالی بدونم

    من لایق خوشبختیم

    من لایق درامدهای سرشارهستم

    ۞ وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا

    ـــــــــــــــ

    «ارزش و اهمّیت انسان»

    و قطعا ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم و از پاکیزه ها به آنها رزق دادیم و بر بیشتری از کسانی که خلقشان کردیم، آنها را یک نوع برتری دادیم.

    (سوره الاسراء، آیه 70)

    شادوپیروزباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مریم خانوم گفته:
    مدت عضویت: 734 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته عزیزم

    خدا می‌دونه که من دو سه روزیه منتظر دوره لیاقت بودم

    دیشب آخر شب وقتی که داشتم بچم رو میخوابوندم همزمان وارد فهرست دانلود ها شدم که یه فایل از فایل های سفر به دور آمریکا رو تماشا کنم و خستگی از تنم بیرون بره

    وقتی که چشمم خورد به معرفی دوره لیاقت چناان خوشحال شدم و با صدای بلند خوشحالی کردم که بچم ترسید و شوهرمم فکر کرد چیزی شده اتفاقی افتاده

    خلاصه که خیلی هم دوست داشتم برم مسافرت و نیاز وافری به مسافرت داشتم و دارم و یه بودجه ای برای مسافرت کنار گذاشته بودم اما دوره رو دیدم با اختلاف خیلی زیاد بین مسافرت و دوره،دوره رو انتخاب کردم و خریداری کردم

    استاد گرامی و خانم شایسته ممنونم از وجود پر از خیرتون که تو دوره های مختلف کلی به من و دوستان آگاهی های بی‌نظیر، می آموزید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    بی بی زهرا رضوی خوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    سلام به استاد و مریم جان

    احساس عدم لیاقت

    فکر می کنم دیدگاهم از بچگی من این بوده که باید تابع دستورات و نظرات پدر و مادرم باشم و مطیع و گوش به حرف کن

    و کاری رو انجام بدم تا اونها راضی باشند

    و هیچ وقت خواسته های خودم رو در نظر نگریم و حتی درخواست نکنم

    و شادی و ناراحتی من در شادی و ناراحتی اونها بوده

    و در مورد همسرم هم همین طور هستم

    و در مورد مهمان هم همین طور هستم

    در مورد همکارام هم همین طور بودم

    واین رو درست می دونستم که باید از خواسته های خودت بگذری و به خواسته های دیگران توجه کنی تا رضایت خداوند و بهشت رو داشته باشی

    حالا دوست دارم خواسته های خودم هم مهم باشند و من هم لیاقت خیلی چیزها رو داشته باشم

    خیلی دوست دارم این دوره را شروع کنم و به صورت لیزی و تمرکزی روش کار کنم

    ممنونم استاد

    و ممنونم خدا که این دوره رو به قلب استاد الهام کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    شکیلا گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    بنام خداوند زیبایی ها

    سلام به شما دواستاد بزرگوار و همه اعضای سایت

    دستمریزاد استادجان واقعا دوره هاتون یکی به یکی فوق العاده هستن خیلی خیلی بینظیرن

    واقعا نظیرشون من جایی ندیدم ونمیخوام ببینم من اگه عمل کننده خوبی باشم همینجا برام کافیه بشرط متعهدبودن

    همه ی ما ازنظرروحی داغونیم وبشدت به این دوره نیازداریم خودم درمسیرزندگیم خیلی خیلی عقبم الان فکرشو میکنم میبینم من تواین چندسال خیلی چیزهارو میخواستم اما اصلا معنی ومفهموم لیاقت رونمیدونستم چی هست وخیلی وقتها بود بخاطر یه سری ترسهادروجودم واقعا بهشون اررش میدادم و هیچوقت نتونستم به اون خواسته هام برسم وهمش میگفتم چرامن وخودموهمش بادیگرانی که حالا یه پله ازمن بالاتربودن مقایسه میکردم وبخاطرعدم احساس لیاقت خودمو یک فردبی ارزش وبیهوده دراین دنیافرض میکردم بارها شده بود بخاطر حرف مردم بخاطر بچه ها وخانواده وخیلی ترسهای دیگه جرات قدم برداشتن به سمت اهدافم نداشتم کلادرزندگیم جرات تغییر نداشتم وکلی بیماری جذب کردم حال روحیم خراب اندر خراب بود.

    ومیدونم دوره کشف قوانین زندگی واین دوره احسال لیاقت درونن ادم رو شخم میزنه و زندگی مارو ازاین رو به این رو میکنه بشرط تعهد وعمل به این اگاهی ها

    واقعا ازتون سپاسگزارم استادان گرانقدر وارزشمندم خدایا شکرت بابت اینهمه اگاهی

    خدایاهم خودم وهم اعضای سایت رو هدایت کن تا دراین مسیر بشرط تعهد عمل کننده خوبی باشیم

    الهی امین یارب لعالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    به نام خدای هادی

    سلام!

    خب بریم سریع سر اصل مطلب که چی شده اینجام و اومدم کامنت بزارم.

    یکسری افکار نصف شبی هجوم آوردن بهم که ریشه اش رو دراوردم دیدم از احساس عدم لیاقت میاد و دیدم چقدر نجواهای سمی این احساس درونی میتونه خطرناک و اسیب زننده باشه یک ساعتی میشه که توی این افکار غرق شده بودم تا الان که فهمیدم این موضوع از عدم لیاقت هست ریشه اش و بهم گفته شد که بیام روی این فایل کامنت بزارم و درموردش بنویسم و بنویسم و بنویسم…

    چون نوشتن همیشه برای من معجزه میکنه. و منو متمرکز میکنه تا مسئله رو حل کنم

    قضیه از این قراره که با من تماسی گرفته شد و قرار شده که دعوتم کردن به یک جمعی و یک مهمونی، گفتن که خبر دقیق و تایمش رو هم بهم میگن،، حالا داستان چیه، اینکه من درحال خیلی دلم نمیخواد توی اون جمع با اون افراد حضور پیدا کنم،، دلم میخواد روی خودم کار کنم و تمام و کوال طبق اموزه های استاد پیش برم و ادمای سمی دورم رو برای همیشه قطع کنم تا جای ادم جدید در زندگیم باز بشه اتفاقا خیلی جالبه دقیقا امروز بود که توی دفترچه ام نوشتم که دلم میخواد دو سه تا دوست عباسمنشی حداقل داشته باشم و باهم درمورد قانون ساعت ها صحبت کمیم و لذت ببریم و شب این تماس باهام گرفته شد تا درمورد دوستام و فرکانسم فکر کنم و ببینم قضیه از چه قراره

    چون به قول استاد اگر روی خودتون کار کردید و ادمای دورتون همون ادما هستند درواقع روی خودتون کار نکردید و فکر میکنین دارین روی خودتون کار میکنین و اینم نشونست از اینکه باید هنوز روی خودم کار کنم

    این نشونست که داره میکه سینا تو درخواستت دوست عباسمنشی هست ولی داری فرکانس اینهارو میفرستی ها!

    و یک جور نشونست برای من که حسابی باید تمرکزم رو بزارم روی اصل، تمرکز رو بزارم روی خودم و طرف خودم و جهان کارش این میشه که منو احاطه کند با آدمای درست و حسابی…

    اما بریم سراغ اینکه چطور شد که به این احساس عدم لیاقت در خودم پی بردم اونم اینکه.

    حسابی حسم بد شد از اینکه فکر کردم به اینکه که قراره نه بگم و در اون جمع حضور پیدا نکنم. یعنی احساس ارزشمندیم رو گره زدم به قضاوت اونها و برداشت اونها و اگر نه بگم امکان داره اونها یک فکر دیگه ایی کنن و یک برداشت دیگه ایی داشته باشن و…

    و تمام اینها این کار رو برای من بسیار دشوار. کرده و احساس منو بد!

    اما الان که دارم کامنت میزارم احساس میکنم شهامت بیشتری دارم برای نه گفتن. کامنت گذاشتن به من جرات و جسارت میبخشه

    توی این موضوع که برای من هست اینطوری احساس عدم لیاقت خودش رو نشون داده که من رو لایق اینکه حق انتخاب داشته باشم برای حضور در جایی، یا اینکه برای وقتم اهمیت قائل بشم و ترجیح بدم هرجا نرم، و همیشه در دسترس باشم نمیدونه!!!

    برای همین هست که یکی دوساعته اینهمه منو درگیر کرده که خب حالا چیکار کنم، چطوری بگم نه! شاید بهتر باشه اصلا برم و خودمو اذیت کنم بخاطر این مهمونی

    اخه یک جوری هم هست که اگه برم اولا باید قبلش یک سری کارها انجام بدم که تایمم رو میگیره و انرژی میخواد واقعا دوما از کلی کارها و روتینم منو عقب میندازه، همون تایم رو میتونم بزارم روی باور هام کار کنم و هزارتا کار دیگه بجای اینکه جایی حضور پیدا کنم که تهش پوچه

    مثلا ایلان ماسک و اگه به یک مهمونی دعوت کنن اون به این فکر میکنه که چطوری حالا نه بگم؟؟ معلومه که نه اون اصلا اهمیت نمیده که میخوان چی بگن راجع بهش اون فقط اولویت رو انجام دادن کارهای شخصی که برای خودش مشخص کرده گذاشته و هیچکس و هیچ چیز مهم تر از اون ها براش نیست،، لذت میبره از این کار و اهمیت کارهاش براش از هر کاری بیشتر هست

    دقیقا مثل چیزی که من باید برای کارکردن روی باور هام و روی زشد شخصی خودم و کار خودم ایجاد کنم… من باید تمام فکر و ذکر و تایمم حل پاشنه آشیلم باشه که باور های ثروت ساز هست

    یعنی چی

    یعنی یک ساعت کار کردن روی باور های ثروت ساز برای من ارزشش از هرکار دیگه ایی هم بیشتره توی بالاترین اولویت ها قرار داره اینکار، هرچی دور دور و مهمونی و فلان هست جاشونو باید بدن به این تایم

    یک محاسبه کردم دیدم که این مهمونی 6،7 ساعت از وقت منو میگیره،،

    حالا نتیجه این 6،7 ساعت چیه

    نتیجه 6،7 ساعت کار کردن روی باور ها چیه

    من توی این 6،7 ساعت مهمونی قراره یکسری از دوستان قدیمی رو ببینم و یکسری حرفای پوچ و بیخود زده بشه و خلاصه بره رد کارش و فرداش انگار نه انگار که مهمونی بوده و هیچ اثری ازش نمیمونه.

    اما 6،7 ساعت کار کردن روی خودم و ورودی مناسب دادن به مغزم انچنان تحولی برای همیشه در زندگیم ایجاد میکنه که تصورش هم نمیتونم بکنم،،، اولا برای همیشه احساس من رو یک درجه بهتر میکنه(چون باور و احساس دوتا چیز جدا نیستن)، رفتاردها و عملکرد من رو بهبود میبخشه(باور ها و عملکرد باهم ارتباط مستقیم دارند)، افراد شرایط و موقعیت های یک درجه بهتر رو به سمتشون هدایت میشم(ما بر اساس باور هامون هدایت میشویم به افراد، شرایط اتفاقات بهتر)، ایده های فوق العاده تری به ذهنم میرسه برای کارهام(جهان ایده ها و راه حل های همجنس باور هام رو بهم میگه)

    و کلی فایده دیگه…

    اما توی مهمونی ورودی های چرت و پرت به مغزم میدم و مغز این ورودی هارو تا چندروز جنریت میکنه و حتی نمیزاره که تمرکز بکنم…

    واقعا الان که اینقدر فاحش شد تفاوت این دو انتخاب دیگه نمیتونم که نه نگم! برام راحتتر شده نه گفتن

    و خداروشکر احساس لیاقتم. اونقدر پایین نیست که با وجود اینهمت منطق دیگه تسلیم نشه

    خدایا شکرت چقدر واقعا کامنت گذاشتن قدرت داره و مارو به سمت راه حل هایی واضح میبره

    چقدر اهمیت احساس لیاقت و ساخت باور های مناسب کم کم داره پازلش توی ذهنم ساخته میشه و درک میکنم چقدر مهمه…

    چقدرر جذابه این قوانین واقعا

    چقدر احساس لیاقت پاشنه آشیل منه

    و چقدر خوشحالم که دوره احساس لیاقت روی سایت قرار داره

    و بسیار مشتاق ان روزی هستم که دورهرو تهیه کردم و دارم به جلساتش گوش میدم

    واقعا تک تک دوره های استاد فوق العادن و من یکی از انگیزه های اصلیم رو برای رشد از لحاظ مالی این گذاشتم که تک تک دوره های استاد رو بخرم و تحول هایی که هرکدوم توی زندگیم ایجاد میکنه رو برای خودم نوشتم

    مثلا قانون سلامتی: باعث میشه تمرکز ام بیشتر بشه، انرژیم بالاتر بره وو..

    روانشناسی ثروت 1:فلان و فلان و…

    شیوه حل مسائل زندگی:….

    کیفیت محصولات و دوره ها بینظیرههه مثلش نداریم واقعا توی سطح جهان

    و چقدر من خوشبختم که به این مسیر هدایت شدم

    ++++++

    پس نتیجه گیری نهایی شد این اصل که:اولویتت رو کار کردن روی خودت قرار بده و به هرچیزی جز در این مسیر نه بگو!

    خدایا شمرت الان خیالم راحت تر و آسوده تر شد.

    تمرکزم برگشت سرجاشو پر انرژی تر شدم

    خدایا سپاسگزارم ازت

    طبق اصل تمرکز بر نکات مثبت اگه بخوام بگم همین اتفاق باعث شد بیام اینجا و کامنت بزارم و جدی تر بشه تصمیم ام برای حذف ادم های نا هماهنگ با من در زندگیم

    خداوند یار و نگهدار همه ما باشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام و درود

    خدا قوت استاد و مریم جان

    چقدر عالی وقتی هدف داریم و برنامه ریزی کنیم برایش همواره یک قدم جلو هستیم

    استاد هدف تهیه دوره را داشت

    جایزه آن مسافرت را به خودش داد

    و اکنون دوره آماده برای استفاده

    خدایا شکرت

    احساس لیاقت آنچه که وقتی احساس میکنیم با آن راحت هستیم

    وقتی دستمزد میگیریم به چون و چندش کاری نداریم

    وقتی تصمیم میگیریم انجام میشود خدایا چقدر عالی

    در هر گوشه و هر قسمت از قانون بدون تغییر جهان هستی بچشم میخورد

    آقای احساس لیاقت داشتن را داریم از بودنش لذت میبریم

    و جهان بیشتر و بهتر را به ما نشان میدهد

    خدایا بابت این دوره بینظیر که میدانم اتفاقات قشنگ و عالی میافتد

    سپاسگزارم

    استاد خدا قوت

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1345 روز

    سلام به استاد عزیزم مریم جون زیبا و همراهان فرکانسی بی نظیرم که برای پیشرفتشون تلاش میکنن و از زندگی لذت میبرن .

    چقدددر واقعا منتظر رسیدن این دوره بودم که مطمئنم برای تمامی ما بهترین دوره خواهد بود .

    که هر چی میکشیم از این احساس بد کمبود لیاقت میکشیم . اما خیلی دلم میخواست مثل دوره دوازده قدم میشد جلسه به جلسه دوره رو خرید چون من هنوز توی قدم هفتم هستم و دارم یه کار جدید استارت میزنم که نمی‌دونم الان چکار کنم .

    هم برای شروع کارم باید وسایل بخرم هم قدمها رو باید بگیرم واقعا اینجوری سر در گم شدم .

    دوره عزت نفس رو هم حدود 3 ماه پیش خریدم اینجوری هم وقت کمتر دارم هم از لحاظ مالی واسم مشکله .

    سر چند راهی قرار گرفتم از طرفی می‌دونم این دوره احساس لیاقت واسم کولاک می‌کنه .

    از خداوند هدایت طلبیدم که این دوره رو بخرم یا صبر کنم یکم بعد تر .

    چون از تمام دوره ها به لطف الله مهربان بیشترین نتیجه ها رو گرفتم و عالی دارم پیش میرم .

    امیدوارم خدا کمکم کنه اما مطمئنم اگه بخوام با قوانین جلو برم نباید عجله منم و باید تکاملم رو طی کنم و روی آنچه که دارم تمرکز بیشتری بزارم و نتایج بزرگتری بگیرم .

    به لطف الله مهربانم به بهترین راه هدایت میشم انشاالله .

    ولی بی صبرانه منتظر خرید دوره هستم و توی خواسته هام مینویسمش.

    استاد شما بی نظیری خدا حفظتون کنه انشاالله. بهترینها سهم دل مهربونتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مروارید شمس گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانم عزیز

    میخوام از خودم بگم من هیچ وقت خودم لایق هیچی نمی‌دونستم من تو خانواده بزرگ شده بودم با احساس کمبود گناه تحقیر اگر یک مانتو خوب کفش خوب برام با هزارتا گریه زاری دعوا میخریدن تا موقعی که از اون وسیله استفاده میکردم همش بهم گوش زد میکردن که تو لیاقت این وسیله رو نداری وقتی من تو رویاهام چیزای بزرگ میخواستم بهشون میگفتم

    به من گوشزد میکردن که اصلا تو ارزش این خواسته رو نداری

    تو بی ارزشی خدا مگه بیکاره بیاد به تو این خواسته رو بده

    به فلانی میده که باارزش هست که بهش میاد میده نه تو بی ارزش برای همین هست که هیچ خواسته که می‌خوام اینقدر هم جملات تاکیدی میگم به سمتم نمیاد چون من در وجودم ریشه بی ارزشی هست ریشه بی لیاقتی هست

    همیشه ارزو داشتم که یک چراغ جادوی داشتم خواست‌های که دارم راحت به دست میاوردم نه وقتی به خانواده میگفتم به قول معروف شیری که تو بچگی خوردم از دماغم می‌کشیدند بیرون تا اون کار انجام بدن

    برای همین کارای من سخت طاقت فرسا انجام میشه ما چند ماه هست داریم روی یک پروژه کار میکنیم طرف میاد پای قرار داد ولی پشیمون میشه می‌ره که بیاد

    به اسونی کاری انجام نمیشه به اسونی پول سمتمون نمیاد

    چون همیشه کارام سخت پیش رفته

    همیشه بهم میگفتن برای خرید برو جاهای که تخفیف خورده تو حراجیها چیزی بخر تو حراجی هم اون چیزی که باب میلم بود نبود فقط مثلا لباس کفشی میخریدی بدون اینکه دوستش داشته باشی فقط دلم خوش بود که کفش نو خریدم یا لباس چون من بی‌ارزش بودم برم پاساژای گرون خرید کنم

    ظروف خوب برای مهمون بود غذای خوب برای مهمون

    جامعه مدرسه هم همش حس گناه حس توبه بی ارزشی

    حس اینکه فقط تو این دنیا چند نفر هستن برای خدا ارزش دارن بقیه بی ارزش پوچ بقیه فقط سیاهی لشکر هستن که خدا فرستادتشون برای سختی فشار و جهنمش از اونا پر کنه

    خدا فقط اونا براشون مهم هستن

    با این همه بی ارزشی و بی اهمیتی وحس بی لیاقتی بزرگ شدیم دارن روی خودم کار میکنم از خدا می‌خوام که پولش جور کنه این دوره رو به سادگی اسونی بخرم

    این دور اسم مادر مرحوم من روشه (لیاقت)خیلی دوست دارم این دوره رو داشته باشم رو خودم وذهنم کار کنم

    من قبلاً برای یادداشت نکات فایلای میرفتم از دفترهای که چند تا ورقشون سفیده استفاده میکردم خودم لایق دفتر زیبا نمی‌دونستم ولی دیشب برای تمرین سناریو نویسی رفتم یک دفتر زیبا خریدم من لایق همه خوبی زیبای جهان هستم

    ازخدا می‌خوام که پول ثروت نعمتهای که داره به راحتی اسونی زیبای بیاد تو زندگیم چون من لایق ترین هستم

    ودر اخر هم برای تک تک دوستان تو سایت وهمه مردم جهان ارزوی بهترینها رو دارم ارزو دارم که همه لایق نعمتهای فراوان خدا بشن زندگی خوبی داشته باشند

    از استاد عزیز مریم خانم بی نهایت سپاسگزارم

    به زودی زود با دست پر میام از نتایج خوب زندگیم میام میگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    به خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    ممنون بخاطر این دوره فوق العاده

    در رابطه با سوالی که پرسیدید،

    خب من بخاطر احساس عدم لیاقت وقتی دوستم ازم میخواست که همراهش برم مسافرت به شهری که پارتنرش هست (درواقع برای دیدن پارترش)، نمیتونستم نه بگم از ترس اینکه دوستم ناراحت بشه و من همراش میرفتم با اینکه اصلا بهم خوش نمیگذشت و کلی دردسر باید میکشیدم تا بتونم خانوادم رو قانع کنم تا بتونم همراه دوستم برم. یا حتی وقتی نمیخواستم همراش برم، نمیتونستم بگم نه دلم نمیخواد بیام، و الکی بهونه میاوردم که کلی کار دارم و وقت نمیکنم. بازم برای اینکه احساس لیاقت نداشتم که حرف دلمو بزنم و نگران قضاوت دوستم بودم.

    من بخاطر عدم احساس لیاقتی که دارم، توی دفتری که کار میکنم خجالت میکشیدم ازینکه بخوام رمز وای فای رو به منم بدن که کارمند این دفترم. ولی به سختی این درخواست رو کردم و اونا هم رمز رو دادن. و بعد دیدم چه آسون بود و خوب شد اینکارو کردم.

    من بخاطر احساس عدم لیاقت، وقتی میرم یه فروشگاه سختمه که از فروشنده بخوام برای چندمین بار یه جنس رو برام بیاره و باز کنه و درنهایت من بگم نه نمیخوام پسندم نشد. و احساس میکنم چون خیلی درخواست کرده ام حالا باید یکی شون رو بخرم حتما با اینکه دلم نمیخواد ازونجا خرید کنم. و میدونم این بخاطر احساس عدم لیاقتمه. و دارم روش کار میکنم.

    اما خداروشکر مسائلی مثل پرسیدن از استاد برای اینکه دوباره یه نکته درسی رو توضیح بده که متوجه نشدم، برام حل شده. زمان مدرسه و دانشجویی خیلی برام سخت بود. اما خیلی سعی کردم برم تو دل ترس هام و حرف و قضاوت همکلاسیام و استادم برام مهم نباشه که خب خداروشکر خیلی بهتر شدم تو این زمینه.

    بازم ممنون بخاطر این فایل فوق‌العاده تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: