معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    سلام استاد عزیزم

    نمیدونید چقد این روزا من به شنیدن این فایلهای ارزشمندتون نیاز دارم

    احساس لیاقت

    چند ماهه دارم دنبال کار میگردم .خیلی جاها هدایت میشم نشونه های زیادی میبینم اما به سرانجام نمیرسه و من خیلی فکر کردم که چرا نمیشه چه ترمزی دارم

    و متوجه شدم که ترمز خیلی خیلی بدی دارم که اونم عدم احساس لیاقته .با تمام وجودم میدونم که باید این دوره رو استفاده کنم و رو خودم خیلی کار کنم تا بتونم به چیزی که میخام برسم .

    تمام باورهای جامعه اطرافیان خانواده از کودکی تا الان باعث شدن من نتونم به کار مورد نظرم هدایت بشم و الانم جایی مشغول به کار شدم که زیاد باب میلم نیست اما تا رو خودم کار نکنم میدونم که باید اونجا باشم وبعد خداوند منو هدایت میکنه به کار مورد نظرم به درآمد بالاتر به کار سبکتر و محیط خیلی زیباتری .

    خداروشکر میکنم بابت این نشونه ی بزرگ و بابت این دوره ای که قراره بزودی روی سایت قرار بگیره .بی صبرانه منتظر دوره جدید هستم

    استاد عزیزم خیلی ازتون تشکر میکنم و براتون آرزوی سعادت و سلامتی و‌ موفقیت در تمام جنبه های زندگیتون رو دارم . خبلی دوستتون دارم

    خدایا عاشقتم بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 921 روز

    سلام برشما استاد عزیز و خانم شایسته

    خدا قوت استاد بخاطر آماده شدن دوره عالی عدم لیاقت

    برای ظبط مقدمه این دوره عجب مسیر سرسبز و خوشکل را انتخاب نموده و با احساس فوق العاده عالی شروع به توضیح این دوره کردید و اطراف این جاده خوشکل عجب سبز و قشنگ بود و ماشین های بسیار خوشکل و گران قیمت را دیدم و لذت ها بردم

    استاد خدارا شکر دوره های شما همیشه جدید و خالص است یعنی به گفته خود تان که آن بخش های که خودم در زندگی تجربه کرده و بعد آنها را برای شما به بحث می گیرم من از این کار شما خلی خوشم می آید چون خودتان این بخش ها را تجربه کرده و بعداً با ما شریک می سازید

    مانند. از دل بر آید بر دل نشیند

    چون کار خلی های دیگر این چنین تجربه شده نیست بلکه به نحوی آنها بیان کننده کار است و همین می شود که بر دل هم نمی شیند

    در مورد عدم لیاقت خدمت تان عرض کنم اینکه من در بعضی مورد های خودم را لایق یک کاری دانستم و نتیجه هم گرفتم

    استاد من وقتی تصمیم به انتخاب همسر گرفتم دوستان ما افراد زیادی را معرفی می کردند که فلانی ها دختر خوب دارد و همراهی فاملم مطرح می کردند و من در اول زیاد تصمیم به از دواج نداشتم ولی با اصرار خانواده ام تصمیم را گرفتم و هرکسی را اینها در نظر می گرفتند برای من مورد قبول نبود چون من یکسری خواست های داشتم به همان اندازه که من دارم در زندگیم تلاش می کنم شریک زندگی من هم باید یکسری معیار های را داشته باشد

    اولا گفتم همسر من باید سطح خانواده شأن بالاتر باشد و خانواده های فقیر و بیچاره را قبول ندارم و اینکه طرف مقابلم تحصیلات داشته باشد

    بلاخره فاملم گفت فلان آدم دختری خوبی دارد که نظر به معیار شما مناسب است وقتی این فرد را شیندم یکبار به خودم گفتم پدر این دختر سطح زندگی شأن خلی بالاتر است نسبت به من و خانواده ام و در همین فکر ها بودم و اینکه من آن موقع کتاب های روانشناسی مطالعه داشتم و روی این نکته های یکسری حرف های را آموخته بودم و مصمم شدم که اگر می خواهم ازدواج کنم باید با این چنین خانواده ها روابط دوستی برقرار کنم و همین شد با هماهنگی فامل ها رفتم دختر این خانواده را در خانه شأن دیدم و پدر و مادرش هم بودند و من همرای دخترش راحت صحبت کردم و خواسته های یکدیگر را شنیدیم و جالبی کار اینجا بود که خلی ریلکس و راحت بودم حتی ذره چنین حس های نداشتم که این خانواده را بیبن و من را نگاه و همین شد که این صحبت ها به نتیجه مثبت ختم شد و و ما هم دیگر را قبول کردیم و خانواده ادامه مسیر را رفتند و من حتی به ساده ترین شکل ممکن عروسی کردم و این مسأله در بین مردم پیچیده بود که شما دختر فلان فرد را گرفتید و بعد در عروسی تان اینقدر اقتصادی عروسی کردین چون در مناطق ما هزینه های عروسی کمرشکن و سنگین است ولی من این چنین عروسی ساده را می خواستم

    البته استاد من این چنین فرد را که شریک زندگی من باشد را از خداوند خواسته بودم و نوشته بودم و هر روز هم این نوشته ام را تکرار می کردم و می نوشتم و جالب اینکه این نوشته که چند تا خواسته بود خلی دقیق انجام شد که بعدها همین نوشته که خودش بشتر از یک دفترچه شده بود را همسرم دیده و مطالعه می کرد و می خندید و آن زمان من همرای شما استاد آشنای زیاد نداشتم به جز دوره های تندخوانی و من همرای استادی دیگری بودم و بعد از این مراحل همرای شما آشنا شدم

    ومثالی بعدی اینکه من در دوران دانشگاه همرای یک دختر ارتباط داشتم و این ارتباط ما بشتر وابستگی داشت که هردویمان خلی ازیت می شدیم و بعضی موقع بود که این فرد یکسری خواسته های داشت و در حالیکه من وقت نداشتم اما در مقابل این آدم از کارهای خودم می گذشتم و به خواسته او لبیک می گفتم در حالیکه در آن زمان هم لذت نمی بردم و بعداً چقدر خودم را سرزنش می کردم و در کل این رابط خلی آزار دهنده پدر از استرس و اظطراب و نگرانی ها بود و شکاک شده بودم و هر لحظه باید ازش احوال می گرفتم و می گفتم وقتی تماس می گیرم یا پیام می گذارم باید سریع جواب در یافت کنم و خلی تمرکزم را گرفته بود که چند ترم حتی نمراتم افت کرده بود و بلاخره این فرد خارج از کشور رفت در حالیکه من اجازه دادم و بعداً دیدم که این روابط بشتر آزار دهنده است تا اینکه احساس بهتری داشته باشیم و من تصمیم گرفتم از رابط کنار روم و باطرف مقابل هم صحبت کردم و با تصمیم هم رابطه را قطع کردیم و در حالیکه برای طرف سخت بود اما از دست هم خسته شده بودیم و دیگر برای یکدیگر آن جذابیت را نداشتیم وقتی این مسیر قطع شد احساس کردم که از زندان رها شده ام و جالبی کار اینجا بود که با ترک این رابط من خودم را به کدام ماده مسکن و مخدر نزدیک نساختم بلکه باعقل و منطق خودم راه حل ها پیدا کردم چون این مرحله من با کتاب های روانشناسی و سیمنار های روانشناسی و استادان این بخش سرو کار داشتم و حالا تازه می فهمیدم که من چقدر در مسیرنادرست قرار داشته ام و زمان هایم را به بطالت سپری شده است

    و من خودم را تازه می شناختم که من نباید این قدر خوار و خفیف باشم که کسی به من توجه کند و محبت داشته باشد

    استاد بسیار ممنون و سپاسگذارم که با بیان این چنین مثال های از زندگی مان خود را تازه بهتر می شناسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سمیرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    سلام به استاد نازنین و مریم جان پر مهر

    سلام به دوستان عزیز سایت

    استاد چه دوره کاربردیی رو آماده کردید واقعاً موضوع حیاتی در زندگی هممون، من که بی نهایت مثال برای این موضوع دارم و اگر بخوام همه رو بگم ساعت ها باید بنویسم اما مورد های اساسی که خیلی در زندگیم تاثیر گذار بوده رو میگم براتون:

    توی دانشگاه رفتن اولین کنکورم راضی بودم به هر جایی چون خودم و آنقدر ارزشمند نمی‌دونستم که بهترین دانشگاه و انتخاب کنم بنابراین کاردانی شهرستان قبول شدم تو رشته ای که دوست داشتم توی کارشناسی به خودم قول دادم که همون دانشگاهی که میخوام قبول بشم و این حس و در خودم ایجاد کردم که من لایق اون دانشگاه هستم و همین هم شد با یک رتبه خوب توی همون دانشگاه تهران قبول شدم.

    توی هنر و بازیگری تاتر و آواز خیلی با استعداد بودم ولی چون خودم و لایق یک جایگاه هنری خوب نمی‌دونستم براش خیلی تلاش نکردم و همش بهانه می آوردم که هر کسی نمیتونه و سخته آشنا میخواد پارتی میخواد یا ….

    توی روابطم بارها با انسان های خیلی خوب و ثروتمند و با شخصیت که از لحاظ خانوادگی خیلی خوب بودن و من دوسشون داشتم آشما میشدم ولی چون خودم و و خانوادم و لایق نمی‌دونستم حتی به خودم اجازه نمیدادم که در موردش فکر کنم و فرصت های خوبی رو از دست دادم.

    وقتی با همسرم آشنا شدم و تا ازدواج پیش رفتیم آنقدر توی همه چیز کوتاه اومدم و به راحتی از خواسته هام که لایقش بودم گذشتم که اونها هم خیلی از مراسم و آداب رو با بی اهمیتی رد کردند و تو زندگیم همیشه احساس بی ارزشی کردم با اینکه از لحاظ خانوادگی سطح بالاتری نسبت به خانواده همسرم داشتیم .

    توی کار رشته تحصیلیم مرمت بناهای تاریخی بود و سالها نتوانسته بودم شغلی رو مناسب با این رشته که آنقدر دوسش داشتم پیدا کنم چون معتقد بودم که توی این رشته کاری نیست و اگرم باشه پارتی میخواد و اگرم باشه من چیزی بلد نیستم بعد از چند سال که یک جایی رو پیدا کردم که خیلی از همه لحاظ برام خوب بود و همونی بود که سال ها دنبالش بودم چون احساس ارزشمندی نداشتم که بتونم اونجا کار کنم پیشنهاد کارآموزی بهشون دادم و اونام قبول کردن و من یک سال اونجا مجانی کار کردم و در آخر هم چون باز هم این احساس لیاقت در من نبود هیچوقت صحبتی برای استخدام شدنم نکردند و من هم ازونحا اومدم بیرون درسته که تجربه ی عالیی داشتم و لذت بردم ولی هیچ آورده ی مالی برام نداشت.

    بعد از اینکه با دوره دوازده قدم تصمیم گرفتم کار خودم و شروع کنم الان پنج ماه گذشته و میبینم که درونا هنوز احساس لیاقت در خودم ندارم در مورد ثروت بنابراین پولی که تو این چند ماه ساختم خیلی خیلی ناچیز بوده چون این ترمز در من خیلی قویه و متاسفانه کار زیادی نتونستم براش بکنم.

    حتی الان هم تو زندگیم خیلی چیزا کم دارم چیزهای خیلی معمولی که همه دارن و با وجود این همه توانمندی و هنر و استعدادی که دارم اونجایی که باید باشم نیستم و ریشه همه اینها عدم احساس لیاقته.

    هزاران مثال دارم براتون بزنم تو روابط تو هنر و ….. حتی یادآوریش هم اذیتم می‌کنه

    خیلی خوشحالم که این دوره آماده شده و امیدوارم با استفاده ازین دوره بتونم این موضوع رو ریشه کن کنم در خودم .

    سپاسگزارم ازتون استاد براتون آرزوی سلامتی و طول عمر دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    بگو خدا مرا کفایت است وجز او خدایی نیست

    من براو توکل کرده ام

    که اوست پروردگار عرش بزرگ .

    خدایا من همین که در این دنیا دارم قدم میگذارم ونفس میکشم وزنده ام پس لیاقتمند بوده ام و هستم

    پروردگارا اینکه خدایی همچون تو دارم که جهان را آفریدی ومرا آفریدی پس لیاقتمند هستم

    سلام ودرود به استادان توحیدی وبالیاقتم

    استاد من چند تا دوره از شما تهیه کرده ام وسرکایه گذاری روی خودم به اصطلاح دوره کشف قوانین،

    دوره ثروت دو ،دوره قانون آفرینش،دوره شیوه حل مسائل

    خداوکیلی همش پای احساس لیاقت که پاشنه آشیل بزرگی هست برام را میبینم

    سوال:

    چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    استاداشکم سرازیر میشه وقتی حتی به ضربه های که خوردم از این احساس عدم لیاقت فکر میکنم

    از بچگی حتی اعلام کردن خواسته ام هم برام وحشتناک بود واصلا در خواستی نمی‌کردم اصلا نمی‌دونستم چی دوست دارم به چه غذایی علاقه دارم چه لباسی دوست دارم

    همیشه تا سن نوجوانی وحتی زمان ازدواج ومراسم وخریدمامانم لباسم را وطلاودسته گل وهمه چیز تصمیم گیرنده اون بود ومن فقط به دهان مادرم چشم مبدوختم که اون چی دوست داره تا من هم تایید کنم

    تایید رفتارهای همسرم باید مورد رضایت مادر و پدر وحتی دامادمون بود واون وقت من خیالم راحت میشد

    اینقدر در درس ریاضی راهنمایی مشکل داشتم چون هیچ وقت دستم را بالا نمی بردم که خانم سوال دارم وریاضی وفیزیک نمره کم آوردم به خاطر نپرسیدن سوال

    حتی علاقه ام هم در اینکه به چه رشته ای علاقه داشتم را نمی‌دونستم

    اصلا سمیه فقط برای بقیه زندگی میکرد نه خودش برای همسرش برای مادرش برای پدرش برای همه جز خودش

    خدایا همش از احساس عدم لیاقته

    یادمه دوماه پیش عمه همسرم در مجلس ختم مادر شوهرم از پسرش تعریف میکرد وواز همسرم که باهوشه وبچه هاش مثل خودش شدند

    من گفتم فقط میگی شوهرم پس مادرش چی

    گفت تو چه استعدادی داری ؟

    نتونستم جواب بدم درست

    الان با حرف استاد میفهمم مردم تو اگر کاری انجام بدی یا خلاقیتی اون را به تو نسبت میدن نه به خاطر خود خودت

    خدایا چقدر مثال دارم که هر کدومش حالم را دگرگون می‌کنه

    استاد من در زمان نامزدی خیلی همسرم همه چیز برام می‌خرید یعنی دیگران حتی خودم هم باورم نمیشد که بابا مگه میشه یه مرد چقدر عاشقانه چقدر راحت خرج کنه برای همسرش

    به خاطر احساس عدم لیاقت بعد از ازدواج برعکس شد همه چی

    به خاطر یه شوخی با معلمم ،بامن قهر کرد ومن اینقدر سرکلاس گریه کردم وهمون جا کلا فرو ریخت احساس لیاقتم

    آخه همه‌چی در این احساس لیاقت خلاصه میشه

    در مورد ارتباط با خدا من که اصلا خودم را لایق حذف زدن با خدا نمی‌دیدم فقط عربی می‌خوندم ومیرفتم سرم پایین بود وجرات نمی‌کردم باهاش حرف بزنم میگفتم فقط پیامبرها احساس لیاقت داشتند با خدا حرف بزنند

    من حتی الان هم در درخواست کردن از خدا وکد نویسی مسئله دارم

    یعنی با کله خودم میخوام در خواست هام را بنویسم هنوز فکر میکنم من لیاقت چیزهای بزرگ را ندارم

    آخ همین الان که این چند مورد را نوشتم قشنگ میفهمم که چرا هنوز اون ثروت ارتباط دلخواه راحت خواسته ام را مطرح کردن ترس هام کار مورد علاقه ام را ندارم آخه این قسمت لیاقت اگر درست بشه واقعا از زمین واسمون برات می‌باره

    چون خدا اینقدر با لیاقته وجهان وانسان را با لیاقت آفریده که کم خواستن خودمون را کم ارزش کردن وشرک و ستم به خودمون

    از خدا می‌خوام که اون احساس لیاقتی که واقعا لایقش هستیم به ما عطا کنه

    استاد من بی نهایت سپلسگزارتون هستم

    باورتون میشه میدونستم امروز در مورد این دوره بی نظیر صحبت میکنید

    از خدا در خواست میکنم من را در فرکانس این دوره قرار بده چون بهترین سرمایه گذاریه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    سلام به همت دوستان و استادان بی نظیر

    وای خدایا تو چقدر سریع جواب میدی دقیقا یک روز قبل از این فایل من خودم سوال کردم که با وجود اینکه توکل کردم و روی علاقه هام کار میکنم با وجود اینکه روی باورهام کار میکنم و هر روز تمرین و شکر گذاری دارم نعمتها و ثروتهارو میبینم افراد موفق رو تحسین میکنم اما خیلی نتیجه ها کمه خیلی اتفاقای خوب تو زندگیم کمه و با این فایل خدا جوابمو داد

    خدا از طریق شما استاد عزیز بهم گفت که روی احساس لیاقتت کار کن و اونجا فهمیدم که ای بابا من اصلا احساس لیاقت رو در خودم ندارم

    تازه فهمیدم که احساس لیاقته که همه چی رو ازم گرفته و نمیزاره حرکت کنم پامو محکم گذاشتم رو ترمز و انتظار دارم اتفاقی هم بیفته و بعد یه کم افسرده شدم اما سریع به خودم اومدم و به خودم گفتم خداراشکر که عیب کارم رو پیدا کردم این نباید حالم رو بد کنه بلکه باید ازش باور درست بسازم در جهت خواسته هام و همینطور از خودم سوال میکردم که چطور میتونم این احساس لیاقت رو بهتر کنم و بازم هدایت شدم به فایلی که توی گوشیم از فایلهای دانلودی دانلود کرده بودم که گفتید احسال عدم لیاقت از عذاب وجدان میاد و عذاب وجدان هم از گناه و از اون فایل همینطور به خودم میگم که خدا مهربونه خدا بخشندگی بی نهایت داره صد بار هم اگه توبه کنیم بازم خدا اغوش گرمی واسه ما انسانها داره و میگه بیا من همه چی بهت میدم و خداراشکر داره اتفاقای خوب رخ میده و درهایی برلم باز میشه که فقط باید شکر خدارو به جا بیارم

    خداراشکر که توی این مسیر هستم که با این افکار مناسب خودمو بسازم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    انور و سعیده بانو گفته:
    مدت عضویت: 3439 روز

    احساس عدم لیاقت بزرگترین ضربه های مهلک رو

    به من وارد کرده نمی دونم منی که توی تمام مقاطع تحصیلی اول بودم همیشه تو چشم بودم ولی چرا این احساس عدم لیاقت چرا چسپیده به وجودم که انگار اون پشت و پس کله.ام دارخ فرکانساش رو میفرسته و خاموش داره سمپاشی میکنه موفقیت هام رو اینکه درخواست بیشتر داشته باشم انگار گناه مرتکب میشم چقدر مقاومت دارم اینکه برای دیگران صدبرابر خودم بیشتر ارزش قایل باشم و خودم رو بندازم آخر خیلی کار خوبیه ولی واقعا کار احمقانه ای هست

    جواب تمرین:

    من توی کسب. وکار قبلیم که اول کارمند بودم بعد شریک شدم با صاحبش و فامیلم بود این احساس عدم لیاقته باعث شده بود من اصلا چیزی نخوام حتی بعد یه مدت سهم من رو کمتر کرد و من قبول کردم بالای 500ملیون ضرر کردم بخاطر همین یه موضوع

    درمورد ازدواج هم من اصلا انگار گناهکار میشم یه مورد خیلی با پرستیژتر بخوام انگار خودمو لایق نمی دونستم و حتی پیش خدا هم این رو نمی خواستم!!!

    درکل اینکه برای درپوش زدن به عدم احساس لیاقتم میگفتم خوبه حالا همین خوبه دیگه همین خونه همین شریک و کار و همین دانشگاه و همین… و نکنه حالا فلانی نارحت بشه اینو بگم یا اگه اینو بگم حتما بد جواب میگیرم و … میترسیدم تازه میفهمم مشکل از کجا بوده چی رو باید عوض کنم

    با اینکه دوره رو تهیه کردم ولی بعد چند جلسه ازش فرار کردم و پریدم جای دیگه حالا که مشکل اصلی همینه و باید حتما درمانش کنم و برم جلو

    ممنون از شما دوستان همفرکانسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    استاد پس از بررسی موضوعات مختلف به این نتیجه رسیدند که احساس ارزشمندی مهمترین عاملی است که بر روی همه ی حوزه ها تاثیر گذار است. ما به واسطه ی افکار و باورهای خود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم. تفاوت بین عزت نفس و ارزشمندی وجود دارد. احساس ارزشمندی درونی تر است هر کجا پیشرفتی داشتیم احساس لیاقت را در خود داشته آیم اگر کسب و کار موفق بخواهیم و خودمان را لایق ندانیم نمی توانیم خلقش کنیم ما به دلایل مختلف لیاقت و ارزشمندی خود را از دست داده ایم. ممکن است اتفاقی رخ داده باشد و ما به خودمان شک داشته باشیم. تا زمانی که نتوانیم احساس لیاقت را در خود ایجاد کنیم نمی توانیم به اهداف خود دست یابیم.

    ما ضربه های زیادی به خاطر احساس عدم ارزشمندی و لیاقت خورده ایم و ادا درآوردن ماسک و نقاب زدن و غرور نیست احساس ارزشمندی در فرکانس های غالب ما است و زمانی که خودمان با خودمان هستیم به اندازه ای که احساس لیاقت داریم فرصت ها و موقعیت های بیشتری وارد زندگی ما خواهد شد. هر چقدر بیشتر خود را بررسی کنیم بیشتر متوجه می‌شویم جاهایی که نتایج خوبی داشتیم احساس لیاقت خوبی هم داشتیم. بسیاری از افراد که علی رغم کار کردن بر روی خودشان هیچ نتیجه ای نمی گیرند به دلیل این است که احساس لیاقت و ارزشمندی ندارند. همین که وارد این دنیا شده آیم لایق دریافت بهترین نعمت ها هستیم. اگر احساس لیاقت بی قید و شرط را در خود ایجاد کنیم به سمت افراد شرایط و موقعیت های عالی هدایت خواهیم شد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 539 روز

    به نام خدای یکتا

    سلام ب استاد عزیزم و مهربونم که همیشه بهترین فایل ها را روی سایت میزاره

    امروز هدایت شدم ب این فایل و من در خیلی جاهای زندگیم پیشرف نکردم و ارزش قاعل نبودم

    یادم برای امتحان کامپیوتر .که یکی از درس های دوره بود و من کاملا ازش بی خبر بودم و لپ تاب نداشتم سکوت میکردم و کلاس ها رو میرفتم ولی چون تمرین نمیکردم و اینکه برای خودم ارزش قاعل نبودم و میترسیدم مایه تمسخر قرار بگیرم سکوت میکردم و موقع امتحان رد شدم نمیدونم چرا این کار کردم شاید اگه کلاس بعد خرید لپ تاب ادامه میدادم و استوپ میکردم پیشرفتم بهتر و بهتر و قبول و اعتماد ب نفسم هم بالا میرفت البته الان ناراحت نیستم چون تصمیم دارم بهتر و با ایمان قوی این مسیر حرکت کنم

    من با افراد خیلی بی ارزش که خودشون برای خودشون هم ارزش قاعل نبودند صحبت میکردم و ساعت ها درمورد شکست ها و حرف های بیهود حرف میزدیم ولی ی روز تصمیم گرفتم که کلا سکوت و کارهای مهم تر را ب حرف های بیهود ترجیح بدم کارهایی که من نسبت ب اون حال بهتر و احساس بهتر داشته باشم

    ولی سکوت من و نشستن با حرف ها شاید جهان من را هزار بار امتحان کرد حرف های بیهود و ادم های قبل را سر مسیر من هزار بار قرار داد ولی چون محکم و صبور بودم و دیگه هم نشین اون ها نبودم خودشون از زندگیم رفتند و من متوجه شدم من باید برای خودم ارزش قاعل باشم و همین که متوجه شد جهان که من لایق ادم های بهتری هستم و ثابت شد از من دور شدند چون من لذت قبل که با حرف هاشون مینشستم وگوش میکردم این حس را نداشتم وقتی اون ها من رو میدیدند اون ها هم بامن لذت نمیبردند و دور ودور تر شدند

    من دوست دارم خیلی روی خودم کار کنم چون لایق بهترین هام و امید وارم که روز ب روز نقطه ضعف هامو پیدا کنم و کار کنم تا بتوانم پیشرفت کنم

    دوستتون دارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد بسیار گرانقدرم و مریم جاان شایسته و همراهان برگزیده ام

    سپاسگزار خداوندی هستم که منو هدایت کرد که اینجا باشم تا زندگی رو آنچنان که شایسته است تجربه کنم.

    نمیدونم امروز چند بار این فایل روبا صدای بارون گوش کردم، انگار دوباره اومده بودم تا الک بشم ، بریزه تمام چیزهای اضافی که مانع رشدم شده .

    سوالات زیادی که باید جوابشو میدادم …

    خیلی از مواردی که استاد نام بردن شاید تجربه منم بود به شکل دیگه ….

    از اونجایی که از بچگی زیاد مقایسه میکردم و صحبت های درونیم زیاد بود و هنوزم یادم میاد ….

    آیا زیبایی که همه ازش حرف میزنن رو دارم یا نه

    ( حالا که همشو ندارم پس توجهی هم نیست …پس خیلی از لباسها بهم نمیاد ، و یا ازدواج ….)

    تو اون دروان نمیتونستم زیبایی خودم رو ببینم و کم کم شد نقطه ایی برای انفصال خواستن خیلی از آرزوهام )

    مثلا مجری تلویزیون که باشی باید چشمات درشت باشه و ….

    بابا این چه فکری بود که منو با همه توانایی‌هام سرجاش نشوند تا در اوج خواسته بلندی نداشته باشم.

    وقتی به تصاویر بچگی و دوران نوجوانیم نگاه میکنم میبینم خیلی چیزا داشتم خیلی زیاد که فقط سایه یه فکری ازم مونده که جرا انقد مقایسه داشتم که اگر فلان ظاهر رو داشته باشم موفقم.

    اره همیشه لیاقتم وصل به جیزی بود که نباید میبود

    هنوزم رد پای میزان درآمد پدرم تو دلم هست

    وقتی مقایسه میکردم دست ودلم سرد میشد بااین که درآمد خوبی داشت با مقایسه با افراد ثروتمندتر

    احساس کمبود میکردم و ….و تا جایی که (،با این که یه دختر 10 تا 15 ساله بودم یادم میاد همش گزینه داشتن کاری متفاوت رو به پدرم میدادم که خاص باشه، آخرم اون حرفها به جایی رسید که درامد پدرم بسیار عالی رشد کرد ولی خودم الگو نگرفتم ازش …. )

    همیشه میگفتم کسی که آقاست شرایط کارش فرق داره هر زمان که بخواد میتونه باشه یا نباشه دستش بازه برای هر کاری و ….

    اره بازم رد یه سد بزرگ برای من به عنوان مرد بودن و آزادی زمانی و مکانی داشتن.

    و همه اینها لیاقت منو برای داشتن آینده ایی روشن تر، تیره و تار می‌کرد ( خیلی راحت دانشگاهم رو یکی پس از دیگری طی میکردم ولی لیاقتی برای داشتن جایگاه مناسبم نداشتم چون خیلی ها بهتر از من بودن …

    این خیلی ها ، همیشه مانع رشدم بوده و خداروشاکرم که الان یکی هستم و لایق ناب ترین ها

    از استاد عزیزم بابت آگاهی‌های بی نظیر سپاسگزارم

    از امروز یه شخم زدن اساسی احتیاجم شد تا باورهای مناسب رو جایگزین فکرها و باورهای غلط گذشته کنم و یاد بگیرم که اونی که ارزش اومدن به اینهمه عظمت خلقهای این دنیا رو داره میتونه بهره مند شه از موهبت های بی پایان ….

    از خدای عزیزم بابت زندگی عالی اکنونم، سلامتی ، همسری فوق العاده مهربان و همراه ، فرزند عزیزم که همیشه با خواسته هاش و نوع رفتارش درس عملی و هدایت برام داره و خونه آروم و دوست داشتنی ام که بطرز جادویی بدستش آوردم و ماشین خوش رکابم که مثل خونه همیشه نرم گرمه و آسمون ابی با گوله های پفکی سفید وآبی و پرباران و زمین سبز همیشگی و همه نعمت های غیر قابل شمارش سپاسگزارم .

    من که تونستم و لیاقتش رو داشتم که اینهمه نعمات عالی داشته باشم حالا خواستار ناب ترین ها هستم و بیش از گذشته خودم رو لایق میدونم که بدست بیارم چیزهای که مورد علاقه خاص منه و …..

    خیلی خوشحالم که لایق شدم اینجا باشم

    و این لیاقت آنقدر ارزشمنده که تنها بفکر رشد و افزایش آگاهی منه و چه چیز قشنگ تر از اینکه من اینجا باشم تا

    یاد بگیرم هرچه قدراگاهتر باشم نتایجم بیشتر و بیشتر باب دلم میشه و زندگی بر مدار خواسته هام

    و رسیدن به خواسته ها باعث شکرگزاری و حال خوب بیشتر و …..

    در پناه خدا لایقمندترین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      خانواده فرح بخش گفته:
      مدت عضویت: 1170 روز

      مادر خانواده

      سلام دوست عزیز همفرکانسی

      از خواندن کامنت شما بسیار لذت بردم.چه نگارش زیبا و عالی داشتید

      مطمئنم با این دوره ی عالی حتما و به زودی به علائق خاصتان می رسی

      براتون آرزوی موفقیت و سربلندی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست.

    سلام درود به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و تمامی دوستانم

    سوال:

    چه مثال های داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    بعنوان مثال آنجایی که:

    به خاطر احساس‌عدم لیاقت، از معلم خود درخواست توضیح اضافه و دوباره درس را نداشتی؛

    به خاطر احساس‌عدم لیاقت، رابطه‌ات را با فرد نامناسب قطع نکردی؛

    به خاطر احساس‌عدم لیاقت، نتوانستی به درخواست نامعقول دیگران «نه» بگویی؛

    به خاطر احساس‌عدم لیاقت، به دیگران باج دادی و رفتار نامناسب آن‌ها را تحمل کردی؛

    به خاطر احساس‌عدم لیاقت، پیشنهاد ارتقاء شغلی به مدیر خود ندادی و درخواست افزایش حقوق نداشتی؛

    جرات برقراری ارتباط با فرد مناسب را نداشتی به این دلیل که خود را لایق ارتباط با او ندانستی؛

    با افراد موفق و ارزشمند هم‌نشین شدی اما آنقدر خودت را ارزشمند ندانستی که بتوانی در آن جمع اظهار نظر کنی؛

    آنجایی که مرتباً به دنبال تأیید دیگران بودی؛

    آنجایی که آسایش خودت را فدای جلب رضایت افراد مهم زندگی‌ات کردی

    تمامی این مثالهااا رو به نوعی در زمانهای مختلف زندگیم تجربه کردم

    ꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂

    تمرین یک:

    وقتایی که یکی زیادی بهم احترام می زاه و یا محبت میکنه ویا کرد ن انگار معذب میشدم و باید هرجور شده حالا یا با کمک کردن بهش در هر زمینه ای که ازم کمک می خواست ویا با هدیه خریدن براش و اگر یکی هم برام هدیه می خرید باید یه هدیه هم قد و گرون تر از هدیه که بهم داده اون محبتش رو باید تلافی کنم.

    کم کم این احساس عدم لیاقت باعث شد کم کم تمامی اون رابطه های دوستانه ام خراب بشه و اون محبت ها کاملاً از بین بره. والان سالهاس از هیچ کدوم از دوستام خبری ندارم.

    استادمیخوام ازشما سپاسگزاری کنم بابت تهیه این دوره من پارسال متعهدانه تک تک فایل های اجرای توحید در عمل رو گوش دادم نمی دونستم کامنت چی بنویسم بسم الله گفتم دوره رو شروع کردم گفتم هیچ اشکالی نداره که بلد نیستم مثل دوستان که در فرکانس بالایی هستن کامنت بنویسن من می آم نوشته هام از فایل ها خلاصه می کنم کامنت می زارم رد پا باشه برای خودم که این فایل رو گوش کردم و کامنت هاش خوندم و کامنت خووم نوشتم. تقریبااا 10 تا فایل اگه اشتباه نکنم از فایل های اجرای توحید در عمل پیش رفته بودم که شما در فایل بعدیش فرمودید بچه ها من دوست ندارم که شما گفته های منو می آرید تایپ می کنید وکامنت می کنید وقتی مثال هایی از خودتون برام کامنت می زارید برای من خیلی ارزشمند حالا این فایلها کی روی سایت گذاشته شده بود سالها قبل از اینکه من عضو سایت بوده باشم. از همان روز دیگه تصمیم گرفتم دیگه به اون شکل کامنت نزارم. دیگه 10تا فایل کافی بود که یادبگیرم چطور کامنت بنویسم برای فایل های ارزشمند شما خلاصه من که اون دوره رو تموم کردم نتایجش دیدم یکی از نتایجش هدایت به سمت پروژه هایی بود که تونستم باهشون دستمزد و دریافتی مالی شون هر دوره ای که می خوام از سایت رو بخرم. می خواستم یه دوره بخرم که وقتی متوجه شدم دوره احساس لیاقت داره آماده میشه صبر کردم تا این دوره رو بخرم.

    استاد جان یه داستانی رو روزی که می خواستم از سایت دوره رو بخرم خیلی به جان دلم نشست.

    داستان این بود که یکبار یه کشتی خراب میشه کلی مکانیک تعمیرکار می آرن درستش کنن درست نمیشه. می رن سراغ یه مهندسی ازش می خوان که بیاد یه نگاهی بی اندازه و درست کنه میگه من بیام 12دلار می گیرم می گن باشه. می اد خلاصه با دوتا تقه به اصطلاح ضربه کشتی درست میشه وقتی صاحب کشتی می خواسته دستمزدش بده میگه چقدر میشه میگه 12دلار میگه 12 دلار به خاطر یه ضربه میگه ضربه که 1دلار میشه11دلار مابقیش برای تخصص و حرفه ای بوددمن می دونستم این ضربه رو کجا بزنم تا درست بشه.

    حالا مثال شماست درست اویل وارد سایت میشیم قیمت دوره ها رو می بینیم میگیم چه خبر اوه او چقدر زیاده؟

    اما خدایش هروقت یادم می افته توی فایل های هدیه بهم می گفتید بچه ها شما با گوش کردن با همین فایل های هدیه می تونید رشد کنید و با درآمدی که کسب می کنید می تونید محصولات رو بخرید خدایش من همون اول باور نمی کردم اما وقتی الان خود من منه عارفه محمودی فقط با کار کردن فایل های هدیه اجرای توحید درعمل تونستم فایل دوره احساس لیاقت رو بخرم وحتی دوره ای که می خواستم داشته باشم می تونم بخرمش ام دست نگه داشتم بعد از دوره احساس لیاقت لازم شدبخرم می تونم مثال نمونه ای باشم برای دوستانی که تازه عضوسایت شدن یا توان خرید محصولات رو ندارن بگم به حرف استادجان گوش بدید از همان فایل های هدیه رشد کنید.

    می خوام ادامه کامنتم که کامنت دوست عزیزمان آقای احسان مقدم خیلی برام ارزشمند بود پیام خدا برای منه عارفه بودرو بیارم

    ” در تمام مدتی که روی این دوره کار میکردم، از هر باب که وارد میشدم و هر کد رو بررسی میکردم، باز به ترمز و شاه‌کلیدی به اسم احساس لیاقت میرسیدم. یعنی هرچقدر که تجربه شخصی خودم و اطرافیانم رو مرور میکردم، هرچقدر که لابه‌لای کدها میگشتم تا پیدا کنم، کدوم؟ کدومش جلوی مسیر من رو گرفته؟ کدومش مانع ورود نعمت‌ها و ثروت‌هایی شده که باید به شکل طبیعی وارد زندگیم بشه؟

    ازونجایی که به لطف هدایت خدا و آموزش‌های دوره کشف قوانین به خواسته‌های خیلی مهمی رسیدم و از این دوره یاد گرفتم که تمام زندگی همین مسیره که باید روان باشه، فهمیدم که موضوع زندگی موضوع رسیدن به خواسته‌ها نیست، موضوع لذت‌بخش‌تر زندگی کردنه.

    حالا چه عاملی باعث میشه که این همه آمال و آرزو و خواسته وارد زندگیت نشه و نفهمی که داستان تحقق خواسته‌ها دقیقاً داره از باب کدوم باور کلیدی میگذره؟

    چرا زمانی که همه میگفتن نمیشه، پاتو تو یه کفش کردی که طبق قانون من می‌خوام و می‌شود؟

    چرا در برهه‌ای از زمان شرایطی رو تجربه کردی که برای هیچکدوم از دور و اطرافیانت قابل باور نبود که این همان احسانه پایدار نبود؟

    چرا بدون هیچ تلاش عجیب‌وغریب و هزینه‌ای دانشگاهی قبول شدی که همه اون موقع میلیون‌ها تومن هزینه کردند و حتی حوزه امتحانیشونم نزدیک اون دانشگاه نبود چه برسه که بخوان برن توش درس بخون تو رفتی و اصلاً برات چیز غیرقابل باوری نبود؟

    استاد راستش رو بخواین نمیتونستم وقتی داشتم این فایل رو نگاه میکردم تو چشماتون نگاه کنم، سرم رو گذاشته بودم رو دستام و جرائت نداشتم که ببینمتون.

    خیلی خجالت کشیدم از خودم

    خیلی افسوس خوردم به حال خودم که انقدر خداوند واضح داره تو زندگیم کار میکنه اما من صم بک بودم، کر و کور و گنگ بودم.

    وقتی داشتم توضحیات دوره احساس لیاقت رو می‌خوندم با هر سوالش احساس کردم دونه دونه آجرای دنیا داره رو سرم خراب میشه

    متوجه شدم که عه

    این حالت نه تنها بد نیست

    بلکه خیلی خیلی خوبم هست

    تمام این آوارها

    در واقع همان ضربات چکشی بود که داشت مجسمه طلایی درون من رو نمایان میکرد

    برای اولین بار توی زندگیم از ضربه خوردن با تمام وجودم خوشحال شدم

    به خدا گفتم از ب بسم‌الله باید بدون قید و شرط حضور در این دوره رو روزی من کنی

    می‌خوام درسم رو از همین اول شروع کنم

    چجوریش رو من نمیدونم

    تو خدایی

    اصلاً خود اسم این دوره لیاقت به آدم احساس لیاقت و ارزشمندی میده

    یه جورایی یه محکیه واسه شروع که تمرینات دوره رو شروع کنیم.

    وقتی صبح این فایل رو گوش دادم خیلی خیلی خیلی فکر کردم

    همه زندگیم انگار از جلوی چشمم عبور کرد

    همه اتفاقات

    خاطرات

    آدم‌هایی که باهاشون به هر دلیلی برخورد کردم

    متعجب شدم راستش از خودم که چقدر داستان ساده بود اما من اصرار داشتم که دنبال چیز دیگه‌ای باشم

    چرا اون همه تلاش و تقلا برای تغییر وضعیت مالی و کسب‌کارم عملاً هیچ تغییر محسوسی نداشت؟

    چرا با اینکه واقعاً احساس رشد میکنم از نظر شخصیتی هنوز نتونستم اون رابطه دلخواهم رو ایجاد کنم که یکی از دوستانم چند وقت پیش بهم گفت عجیب‌ترین چیزی که من تو زندگیم دیدم تو هستی که باوجود این شخصیت یه آدم فوق‌العاده در کنارت نیست؟!

    با مرور این موارد یه جاهای اشک ریختم یه جاهایی از ته دل خندیدم

    بارها و بارها خداروشکر کردم

    به خدا گفتم خداروشکر که فردای قیامت جز اون دسته کسانی نیستم که لب و دستشان رو از روی غفلت گاز میگرند، زمانی که این پشیمانی هیچ سودی براشون نخواهد داشت

    با این آگاهی‌ها و مهمتر از اون تعهد به عمل و استمرار در این آگاهی‌ها به لطف خدا جز السابقون خواهیم بود

    انقدر نشانه تو این چند روزه دیدم از حضور رونالدو تا داستانای اطرافش، از دیدن فاطمه حمامی‌های بسیار تو این چند وقته اخیر در موضوعات و اشکال مختلف، انقدر حل این موضوع برام مهم شد که ایمان داشتم خدا داره آمادم میکنه برای یک حمله اساسی

    احساس میکنم رگای قلبم داره باز میشه

    احساس میکنم آبی که با مرور قانون مدت‌هاست پشت سد احساس لیاقت گیر افتاده قراره آرام آرام شکسته بشه

    خدا میدونه با کار کردن روی این باور چه انرژی ازمون آزاد بشه و این انرژی چقدر قدرتمندانه میتونه مسیر زندگی همه ما رو دستخوش تغییر کنه

    پس اگر زندگی من تو هر بعدی شبیه و نزدیک به این احساس نیست باید رگه‌های شرک و احساس عدم لیاقت رو توش پیدا کنی

    وقتی با این موضوع و صحبت‌های استاد برخورد کردم چند تا سوال خیلی تو ذهنم مرور شد

    به خودم گفتم لحظه برآورده شدن تمام خواسته‌هات رو تجسم کن

    چه کار میکنی اگر بدونی تمام اون خواسته‌ها زمانی بهت داده میشه که عمیقاً دربارشون احساس لیاقت داشته باشی؟

    چقدر باور داری که تمام اون‌خواسته‌ها همین الان منتظر تو هستند اگر تو خودت رو لایق بدونی؟

    یا باور داشته باشی که اون خواسته تو بیشتر اشتیاق داره که به تو برسه و با تو باشه؟

    اگر همچین باوری رو داشته باشی نسبت به اتفاقت زندگیت و خواسته‌هات چقدر رویکردت متفاوت میشه؟

    مثلاً درخصوص رابطه عاطفی به‌جای اینکه خودت رو از پیش باخته بدونی عمیقاً باور کنی که اون بیشتر از می‌خواد که وارد زندگی تو بشه و فقط این شهامت رو لازم داره که تو بتونی حسش کنی؟

    یا تو کسب‌وکارت عمیقاً به این باور برسی که تو آفریده شدی که این کار رو انجام بدی و عده زیادی بی‌صبرانه مشتاق خدمات و محصولات تو هستند و هیچ‌کس مثل تو نمیتونه این کار رو به این خوبی انجام بده؟

    این نگاه چقدر تفاوت داره تا اینکه هر کاری برای کسب‌وکارت بکنی به خودت بگی خب که چی؟ اینم مثل بقیه؟

    وقتی این نگاه ارزشمندی رو در خودمون ایجاد کنیم چقدر راحت‌تر به استقبال حل مسائل و اتفاقات زندگیمون میریم؟

    چقدر این مسیره برامون آسان‌‌تری میشه؟

    این کامنت انگاری خود خدا باهم حرف زد انگاری همه چیزهاییی که مدتهااا بود در ذهنم مرور میشد روان ساده به من گفته شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1438 روز

      ■ آیه 60 سوره کهف:وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا

      ● ترجمه:و (به یاد آر) وقتی که موسی به شاگردش (یوشع که وصی و خلیفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع البحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم یا سالها عمر در طلب بگذرانم.

      ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

      ■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم. و خانم شایسته مهربانم سلاااامم.

      سلام به همه دوستانم

      ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

      ■جملات کلیدی فایل :

      ● به اندازه ای که ما احساس لیاقت را درخودمان ایجاد می کنیم.به همان اندازه نسبت به جهان احساس بهتری داریم به همان اندازه ظرفمان بزرگتر می شود برای دریافت نعمت های بیشتر و به همان اندازه فرصت ها و موقعیت های بیشتری وارد زندگیمان می شود.

      ● همه ما باید خودمان را لایق خوشبختی بدانیم فقط به این دلیل که به دنیا آمده ایم.

      ●اگرشما وارد این دنیا شده ای لایق تمام نعمت های این دنیا بوده ای

      ●احساس لیاقت با تولدمان به ما داده می شود. و اگر ما بتوانیم این احساس لیاقت درونی را درخودمان بیدار کنیم احساس لیاقت بی قید و شرط را اتفاقات فوق العاده ای را جذب خواهیم کرد.

      ●ایده های فوق العاده به ما الهام می شود.

      شرایط تغییر می کند.

      ●به اندازه ای که من خودمان را لایق می دانیم جهان هم مرا لایق می داند این قانون جهانه

      ● من ارزشمند هستم

      ●من لایق خوشبختی هستم من لایق این ثروت هستم.

      ─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━

      ■ سپاسگزاری:

      ● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیم‌بنشینم.

      ● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم

      ꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂

      خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدارثروت و موفقیت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1438 روز

      بــــــــــــنام خــــــــــــدایی که بشــــــــــــدت کافیست

      ‏خدایا شــــکرت که تمامی جلسات این دوره رو پیش بردم.

      امروز 10 بهمن 1402 درست 4 ماه پیش من این کامنت رو گذاشتم.

      و امروز برای اینکه ردپایی باشه برای خودم تصمیم دارم به یاری الله مهربان آگاهی های این دوره مجدد از اولین فایل شروع کنم به گوش کردن و انجام تمریناتش و عمل به آگاهی هایش . به کمک یاری الله مهربان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: