معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    من مدتها بود با مساله عزت نفس خودم با وجود موفقیت هام مساله داشتم و می دانستم علاوه بر اعتماد به نفس کافی نداشتن من خودم رو قبول نداشتم و برای تغییر خودم مطالعات گسترده ای کردم و درکلاسهای فراوان شرکت کردم و فایلهای اموزشی مختلفی تهیه و گوش دادم ولی نتیجه لازم نگرفتم و مثل همه دوستان این سایت به خاطر وجود نارضایتی از زندگی ام به سایت و آموزشهای استاد هدایت شدم.و در این مدت آشنایی با استاد بارها وقتی صحبتهای استاد در فایلهای رایگان و محصولات درباره عزت نفس و احساس لیاقت می شنیدم و به صحبتهای ایشان گوش می دادم و راجع به خودم به کندو کاو می پرداختم به بزرگترین پاشنه آشیل خودم که می رسیدم این عدم احساس لیاقت بود و می دانستم که بزرگترین مشکل من در احساس بی ارزشی بود ؛که داشتم و خودم لایق نعمتها و حتی دستاوردهای که می شد از طریق این آموزشها به آنها برسم و کائنات به من بده نمی دونستم .و حتی به جرات می تونم بگم من به آموزهای استاد هم به شکل نصف ونیمه عمل می کردم.و قاعدتا نتیجه کافی و درستی نمی گرفتم و خودم در اعماق وجودم این مطلب را درک می کردم که به دلیل اینکه من خودم رو لایق داشتن بهترین رابطه,بهترین نعمتها,بهترین شغل وبهترینهای ……غیره و غیره نمی دانستم و این مساله نمی گذاشت با ایمان و پشتکار به آموزه ها عمل کنم و نتیجه بگیرم.وبا خودم فکر می کردم من می دانم عزت نفس پایینی دارم و ولی مساله مهمتری دارم که نمی گذارد حتی رو عزت نفسم کار کنم وآن احساس لیاقت است و استاد در فایل معرفی این دوره احساس لیاقت به خوبی به این تفاوت عزت نفس و احساس لیاقت اشاره کردند.و منی که با مطالعه زیاد شرکت در دوره های مختلف و ..به خوبی می فهمم که من تا حالا سعی در تغییر خودم با تغییر در عزت نفس و اعتماد به نفسم داشتم و سعی می کردم دستاوردهام زیاد و زیادتر(تحصیل،شغل،رفتار مناسب با دیگران،کسب مهارتهای شغلی و…) کسب کنم تا از خودم راضی باشم و اعتماد به نفسم با این دستاوردها بالا ببرم در حالیکه هنوز خودم قبول نداشتم و خودارزشمندی نداشتم به خوبی با گوشت و پوست واستخوانم این تفاوت در عزت نفس و احساس لیاقت که استاد فرمودن را درک می کنم .

    همیشه وقتی استاد درباره عزت نفس و احساس لیاقت صحبت می کردند با خودم بارها می گفتم ای کاش می شد من از استاد این درخواست را داشته باشم که این دوره بگذاره و یا به ما بگه چکار کنیم این احساس لیاقت درست کنیم و احساس خودارزشمندی داشته باشیم.

    و وقتی دیروز فایل معارفه دوره احساس لیاقت دیدم و متوجه شدم, خود محصول هم ارائه شده بعد از خواندن مطالب معارفه سریع محصول خریدم.

    به امید دستاوردهای بسیار برای همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    خانواده فرح بخش گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    مادر خانواده

    به نام رب یکتا

    با عرض سلام خدمت استاد گرامی خانم شایسته عزیز و تمام دوستان عزیزم و تشکر فراوان بابت کامنت های بسیار عالی و انگیزه بخش دوستان

    من نیز هنگام مطلع شدن از تولید دوره لیاقت در یکی از قسمت‌های سفر به دور آمریکا بسیار خوشحال شدم و برای آپلود آن روی سایت لحظه شماری می کردم.به محض آومدن روی سایت ذهنم نشخوارش رو شروع کرد که تو چند تا دوره رو می خوای با هم کار کنی؟دوره هایی که خریدی رو تموم بکن بعد برو سراغ دوره جدید .الکی این همه پول بند می گیری که چی؟و خلاصه از این حرفها

    ولی من به شدت دوره را می خواستم و حتی مدام به اعضای خانواده هم می گفتم که من دوره را می خوام.هر روز هم توی تمرین ستاره قطبی می نوشتم که من دوره احساس لیاقت رو می خواهم.

    با وجودی که از نظر هزینه اش مشکلی نداشتم ولی نجواهای ذهنی مانع خریدم بود . تا اینکه بعد از چند روز از شروع دوره از خدا یک نشونه خواستم که دوره را بخرم یا نه؟و با دیدن نشونه ای که خداوند در عرض یک ساعت بهم داد سریع دوره را خریدم .و از این بابت خدا را بسیار شاکرم.

    من نیز مانند تمام افرادی که این دوره را خریده یا در آرزوی خریدش هستند ردپای بی لیاقتی رو در تمام زندگیم می توانم ببینم.

    چه بله های که نباید می گفتم ولی گفتم و چه نه هایی که باید می گفتم ولی نگفتم.

    اصلا یکی از دلایل اصلی و اهرمهای رنجی که من را به این مسیر و این سایت و تا به اینجا کشاند( که الان چندین محصول از استاد هم دارم ) همین کمبود احساس لیاقت بوده و هست و خودم کاملا به آن واقف بودم و همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای بهبود آن.

    دوره های عزت نفس و روانشناسی ثروت 1و عشق و مودت را خریدم تا در تمام زمینه ها با آموزش های استاد که الحق بسیار عالی و تک هست شخصیتم را بهبود دهم.تمام باورهای جلسه یک روانشناسی ثروت رو مدتها خواندم و نوشتم و گوش دادم و کدنویسی نمودم ولی همیشه سربزنگاهها کمبود احساس لیاقت مانع اجرای صحیح آن می شد.البته در دوره عزت نفس با استفاده از اهرم رنج و لذت توانستم گامهای کوچکی برای افزایش خودارزشی بردارم ولی مطمئنم این دوره که به قول یکی از دوستان یک دوره تخصصی است گامهایم را سریعتر و بلندتر خواهد نمود.پس مفتخرم و خدا را بسیار شکرگزارم که من هم به اتفاق همسر و دو دخترم رزیدنت دوره تخصصی احساس لیاقت هستم در کنار دوستانی بسیار فرهیخته و توحیدی.

    با آرزوی موفقیت لحظه افزون برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    یاسمن میری گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    سلام استاد مهربانم استاد جانم که با حضورتون زندگی رو برای من و افرادی مثل من که تو این مسیر زیبا قرارگرفتن لذت بخش تر کردین سلام به بانوی مهربانی که جز فرشته لقب دیگری برایش متصور نیستم مهربانانم اول از همه بخاطر اینهمه صفا و محبتی که بما رهروان راه خودتون دارین و مارو در لذت های مسیر زندگیتون سهیم میکنید اول از خدا بعدا حضور شما دستان مهربان و دوست داشتنی تشکر میکنم

    مطلبی که بعنوان درس جدید آغاز کردین بسیار شنیدنی و بهتر بگویم خواستنی هست استاد جانم من دوره عزت نفستون رو به اتفاق دختر نازنیم این فرشته نجات که آشنای با شما رو مدیون او هست خریدیم واقعا به دوستان عزیزی که این دوره رو تهیه نکردن بعنوان پیش نیاز این دوره جدیدتون توصیه میکنم

    استاد جانم همانطوریکه فرمودین ما انسانها فراموش میکنیم که همه یکسان آفریده شدیم و اگر فردی دارای مقام و منزلتی هست به لطف عزت نفس و سعی و تلاش و همت خودش هست و این ی موضوع شانسی یا خدا دادی نیست ما انسانها همان اندازه قادر به ارتقاءخودمون هستیم که قادر به کوچک و خوار شدن خودمون

    استاد جانم من سال آخر خدمتم رو سپری میکنم سالهای سال در تلاش و تکاپو برای ارتقاء از مسیر درست بودم و امید داشتم که دیگران مرا تایید کنند و شایستگی هایم را ببینند نه اینکه خودم آنها را عنوان کنم و استدلال من این بود که آفتاب که در بیاد عالم میبینه یا وقتی الان روز دیگه به دیگران بگیم الان روز واقعا مسخره و خنده دار این در حال اتفاق میافتاد که افرادیکه حتی شایستگی هایشان نصف من هم نبود و تلاشی هم برای رشدشون نمیگردن به راحتی از من که خودخواهانه انتظار دیده شدن بدون ابراز کردن رو داشتم پیشی بگیرن و من بمانم با خواسته هایکه بخاطر نداشتن عزت نفس و به زعم خودم برعکس این عزت نفسم بود که خودم از خودم تعریف نکردم و یا تعریف نه تواناییهایم رو برجسته و نشان ندادم و منتظر بودم که دیگران مرا تایید کنند و دیگران به من به به و احسنت بگویند دیگرانی که حتی شاید بدلیل نداشتن عزت نفس خودم حتی شاید مرا نمیدیدند چه رسد که مورد توجه و انتخابشان باشم

    جالب اینکه وقتی هم همان دیگران بطور خیلی اتفاقی از من نظر خواهی در خصوص ارتقاء پست میکردن من بجای اعلام نام و حضور خودم دیگری را پیشنهاد میدادم با این تفکر که اگر خودشان شعور داشته باشند باید بفهمند که تواناییهای من از فرد عنوان شده بیشتر است و من بخاطر عزت نفس ( تعرف غلطی که آموخته بودم ) خودم را عنوان نمیکنم

    یادم میاید مدیر قسمتی که در آن کار میکنم از من در خصوص انتخاب معاون خودش نظر خواست با اینکه میدانستم صلاحیت من از فردی که پیشنهاد میدهم بیشتر است ولی به دلیل سابقه کاری آن فرد که بیشتر از من بود و زودتر از من وارد مجموعه شده بود من فکر میکردم درست نیست زرنگی کنم و خودم را بعنوان معاون معرفی کنم الان حق او هست که معاون شود و شما خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

    الان که دو سال از این موضوع میگذرد و من سال آخر خدمتم را سپری میکنم بارها و بارها از طرف مدیرم مورد عتاب و خطاب قرار گرفتم که چرا خودت که توانمند تراز این فرد بودی داوطلب معاونت من نشدی و من تنها نگاهش کردم و گفتم اشتباه کردم اشتباه

    میدانید من خودم را لایق ندانستم و پشت این صحبتهای که او ارجع تر از من است و زودتر از من وارد این مجموعه شده و حق اوست که این سمت را بگیرد پنهان کردم من خودم را پس زدم و منتظر بودم که دیگری مراببیند و بالا ببرد بجای آنکه خودم راداوطلب این پست معرفی و اعلام آمادگی کنم دیگری را ارجع دانستم و حالاکه این فایل و توضیحاتش رو و فایلهای مجموعه عزت نفس رو گوش دادم متوجه شدم من خودم خودم رو لایق ندونستم و همین امر هم باعث شد که با اینکه مدیرم به توانهایی هایم واقف بود ولی با توجه به عدم اعلام آمادگیم مرا مد نظر قرارد ندهد و شاید قرارد دادولی چون من خودم برای خودم ارزش قائل نشدم او هم توجهی به من نکرد مثل این مثل که من خودم رو دوست نداشته باشم و انتظار داشته باشم تا دیگران مرا دوست بدارند این تنها یک نمونه از هزاران نمونه از نداشتن احساس لیاقت و عزت نفس در زندگی من بود که عنوان شد و افسوس میخورم استاد مهربانم چرا پیشتر با شما و مکتبتان آشنا نشدم چقدر عمرم به بطالت گذشت باور کنید به همکلاسهای جوانم غبطه میخورم که در سنین پایین به سرچشمه پاک شما رسیدن و سیراب شدن و هرروز زندگیشان را احیا و احیا تر میکنند البته باز هم خدا رو شکر میکنم که دیر یافتم شما را ولی بالاخره یافتم

    خدا روصدهزار بار بخاطر حضور شما دو فرشته آسمانی شکر میکنم و برای سلامتی و شادی جفتتون هر لحظه از خداوندتشکرمیکنم بقول خودتون امیدوارم درسایه الله مهربان

    شاد باشید

    سلامت باشید و ثروتمند آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    Ghasem گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان، فرشته های زندگیم.

    استاد بسیار بسیار خوشحالم و از شما سپاسگزارم بابت این حرکت بینظیرتان یعنی تهیه دوره ناب احساس لیاقت.

    استاد عزیزم به نظر من شما به مرحله ای از اموزش دادن رسیده اید که وقتی محصولی را ارائه میکنید خیلی ناب تر و و مباحث ان عمیق تر و پایه ای تر و بهتر هست و البته ریشه ای تر نسبت به قبل، به حل مسائل پرداخته میشود.

    این موضوع را میتوان از اخرین محصولات شما یعنی 12 قدم و عزت نفس دانست. تا قبل همه دوستان اتفاق نظر داشتند که برای استفاده بهتر از محصولات سایت شما از دوره عزت نفس باید شروع کرد. بعد از رونمایی از دوره قانون سلامتی، همه میگفتیم که باید از این دوره سایت شروع اول شورع کرد. و الان من مطمئن هستم که بعد از اتمام این دوره جدید احساس لیاقت و نتایج ان، همه کاربران، این دوره را مقدم بر دیگر محصولات خواهند دانست.

    و اما تمرین این فایل: بنذه به خاطر تربیت کودکی و باور های مذهبی و شدت گرفتن برخی ترس ها، در داخل اجتماع و مکان های عمومی و به خصوص جنس مخالف یعنی خانم ها و دختر ها، ترس دارم و خودم را نسبت به انها کم ارزش میبینم به طوری هرگز دوست ندارم با انها روبه رو شوم یا اگر داخل پیاده رو مغازه ای مشتری خانم جوان باشد( بنده از همین ترس کم ارزش بینی خودم) دوست ندارم داخل ان مغازه شوم و از انجا رد شوم. یا اگر صندوقدار ان خانم باشد من با کلی ترس و دلهره و استرس برای پرداخت میروم و خودم هم نمیدانم این همه احساس بد و ازار دهنده و خود کم بینی از چیست و چرا وجود دارد. نمیدانم بیشتر اوقات این فکر به سراغم می اید :که الان من از نظر انان کم ارزشم، تیپ و استایل و بدنم مسخره است، انا در نظرشان مرا قضاوت کرده و مرا کم ارزش و مسخره میداند.

    این باور خیلی مرا ازار داده و حدود 8 ساله که حالمو بد میکنه. استاد بنده خدا را شکر هیچگونه عیب ظاهری یا معلولیتی ندارم و در ضمن قد بلند و جهارشونه و خوش استیل هستم ولی هیچ موقع نتونستم به وجود خودم افتخار کنم و ببالم بلکه همیشه احساس سرافکندگی میکردم و این ویژگی های عالی را در خودم ندیدم و همیشه فکر میکنم کم ارزش هستم از نگاه دیگران به خصوص جنس مخالف. اونهم وقتی میبینم افرادی که حتی برخی ویژگی های خوب ظاهری مرا ندارند، ولی با اعتماد به نفس بیشتر و راحت در اجتماع حضور پیدا میکنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    به نام خداوند مهربان. سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیز

    1- چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    2- در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    در مورد سوال اول: من ایده‌های بسیار فراوانی در حوزه کسب و کارم دارم و بارها شده خواستم دوره‌ی آموزشی ای رو درست کنم در مورد نرم افزارهای خاص که من اطلاعات کاربردیم در اون حوزه 80٪ بوده اما به دلیل اینکه 20٪ اطلاعات رو نداشتم خودم رو لایق نمیدونستم که در مورد اون نرم افزار دوره برگزار کنم و میگفتم من بلد نیستم در صورتی که میتونستم برم اون 20٪ رو هم یادبگیرم و سپس دوره رو آماده کنم اما دست به تولید دوره نمیزنم چون خودم رو لایق نمیدونم که من میتونم فردی باشم که میتونه آموزش دهنده این نرم افزار به دیگران باشه.

    بارها شده زمانم رو تلف کردم و دست به یادگیری مهارت جدید، بهبود باورها نزده‌ام به خاطر اینکه به خودم میگم این کارها رو انجام بدم که چی بشه؟ من که لایق نیستم. من که ارزشمند نیستم. من که توانمند نیستم. یعنی به دلیل اینکه خودم رو ارزشمند نمیدونم برای خودم زمان نمیگذارم که مهارت یادبگیرم و رشد کنم و زمانم رو تلف می‌کنم.

    بارها شده پدرم یا افرادی درخواست به من کردن که کمکت می‌کنیم فلان رشته رو بری، فلان نعمت رو تجربه کنی اما به این دلیل که خودم رو لایق نمیدونم فقط میگم باشه و از اون موهبت هایی که میتونم تجربه‌شون کنم استفاده نمیکنم

    به دلیل احساس عدم لیاقت و ارزشمندی بارها شده که شرایط محیا بوده که من از امکاناتی که دارم استفاده کنم و هم چیز جدید یادبگیرم و هم به خواسته‌ام برسم. مثلا فرصت پیش اومد که برم مهارت شنا کردن رو یاد بگیرم و پیشرفت کنم اما چون خودم رو لایق نمیدونم و چون میترسم از پس کارها برنیام اون موقعیت ها رو سوخت کردم و خودم رو قابل ندونستم چون فکر میکردم لایق نیستم و نمیتونم یادبگیرم

    به دلیل احساس عدم لیاقت بارها شده که کارهای مهمی رو انجام دادم مثلا یک دوره آموزشی کامل ایجاد کرده ام و ماه ها زمان گذاشتم و .. اما به خودم هیچ جایزه‌ای نداده ام و به خودم میگم چه فایده نتونستی فلان دوره رو آماده کنی و اصلا موفقیتی که در تولید دوره فعلی داشتم رو نمی‌بینم چه برسه که به خودم جایزه بدم

    بارها شده به دلیل احساس عدم لیاقت سوال های مهمی که داشتم رو نپرسیدم چه از استاد عباس منش و چه از دیگر دوستان و راهنمایی نخواستم و گفتم خودم یادمیگیرم در صورتی که اگر سوال میکردم شاید بهتر به این خواسته‌ام پاسخ داده میشد. بارها شده که به خاطر ترس از نگاه دیگران، احساس عدم لیاقت که من فرد مهمی نیستم چرا باید افراد برای من وقت بگذارن کارهایی که بهم کمک میکرده رو انجام ندادم. مثلا همین تمرین آگهی بازرگانی. آخرین بار که این تمرین رو انجام دادم بهمن ماه پارسال بود و میدونم برای تقویت احساس لیاقت و ارزشمندیم باید این تمرین رو در جمع باید بیشتر انجام بدم اما به دلیل ترس و خودم رو لایق ندونستم این تمرین رو به تعویق انداختم

    بارها شده که به دوستان یا دیگران زنگ نزده ام و رابطه ایجاد نکرده ام و صحبت نکرده ام چون میگفتم وقت اطرافیان رو میگیرم یا شاید راضی نباشه که من بهش زنگ بزنم و به این شکل روابط زیبایی که حقم هست داشته باشم رو ایجاد نکرده ام

    بارها شده که به دلیل اینکه خودم رو لایق نمیدونستم به بنگاه ماشین نرفته ام و درخواست نکرده ام که من میخوام با این ماشین تست درایو یا … برم و گفتم که من که پولش رو الان ندارم پس لایق نیستم که بتونم این امکانات رو داشته باشم

    بارها شده که در مغازه‌ها و .. وسایلی رو برای تست کردن مشتری گذاشتن و من چون خودم رو لایق نمیدونستم نرفتم از اون امکانات تستی استفاده کنم و با خدمات اون وسیله و ابزار آشنا بشم و میگفتم چون من پولش رو ندارم الان این وسیله رو تهیه کنم پس برم اونجا که چی بشه وقت طرف رو میگیرم

    بارها شده اطرافیان خواستن به من یک حالی بدن و گفتن برو فلان وسیله رو برای خودت بخر ما حساب میکنیم و من گفتم نه الان چیزی به ذهنم نمیرسه و این درحالتی هست که من به دلیل احساس عدم لیاقت این کار رو انجام داده ام در صورتی که میتونستم اون نعمت رو قبول کنم و برم به خودم حالی بدم

    بارها شده که با اینکه تواناییش رو داشتم در قسمت کامنت های سایت فعالیت نکردم و با اینکه پاسخ دقیقی در مورد سوالات دوستان گرامی در بخش عقل کل داشته اند خودم رو لایق ندونستم و پاسخ ندادم و کامنت نگذاشتم و از فرصتی که بوده برای رشد خودم استفاده نکرده ام به این دلیل که خودت هنوز جای کار داری چرا میخوای به بقیه بگی چی درسته و چی غلط

    کلاس حضوری برگزار نکردم و فقط خواستم مجازی آموزش بدم و به این صورت خودم رو از مواهبی که کلاس حضوری برای افزایش عزت نفس و توانمندیم داشتم استفاده نکردم به دلیل احساس عدم لیاقت و به دلیل ترس داشتن

    بارها شده به دلیل احساس عدم لیاقت ورزشم رو ادامه نداده ام و به تعویق انداختم این کار درست رو و گفتم تو که بالاخره بیخیال این ورزش میشی چرا خودت رو اذیت میکنی که این ناشی از احساس عدم لیاقت بوده

    بارها شده چون خودم رو لایق و ارزشمند نمیدونستم محیط زندگیم رو به شکل دلخواهم مرتب و تمیز نگه داری نکرده ام و گفتم همینی که هست خوبه ولش کن در صورتی که میدونستم میتونه به شکل دلخواهم باشه اما چون خودم رو لایق یک محیط فوق العاده ندونستم اقدام به چینیش اتاق به شکل دلخواهم نکرده ام

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به استادان عزیز

    سلام به دوستان هم مسیر

    خدایا شکرت بابت این آگاهی ها

    در چه مقاطعی از زندگی احساس عدم لیاقت مانع پیشرفت شما شد؟

    برای من الان که فکر میکنم میبینم از همان کودکی هیچ وقت نمیتوانستم خواسته ام را به خانواده ام بگوییم و آنرا مطالبه کنم.

    و در مدرسه بارها و بارها درسی رو متوجه نشدم و درخواست توضیح بیشتر نکردم.

    و یا حتی سوالات متعددی داشتم اما هرگز نپرسیدم.

    و همیشه موقع امتحانات با سوال هایی مواجه میشدم که برام تازگی داشت و بعد از امتحان وقتی به هم کلاسیهایم میگفتم اونا میگفتند عه این خیلی راحت بود تازه معلم چقدر خوب این موضوع رو توضیح داد.

    حالا من همیشه جزو سه نفر اول کلاس بودم .

    ولی میتونستم اول باشم اگه احساس لیاقت و خودارزشی میکردم و سوالاتم رو میپرسیدم یا توضیح بیشتر میخواستم.

    در دانشگاه هرگز نتوانستم با کسانی که دوست داشتم رابطه برقرار کنم وهمیشه دنبال آدمهایی مثل خودم میگشتم.و با اونایی که چه از نظر تیپ و قیافه و یا پول و ثروت احساس میکردم از من برترند نمی توانستم وارد رابطه شوم.

    و بعد ها حتی برای ازدواج هم من واقعأ ملاکهایی داشتم که مفت نمی ارزید

    چون کسی رو که واقعا میخواستم و ایده‌آل من بود رو فقط به خاطر همین که اونا کجا و من کجا بی خیال شدم و جالبه اون شخص با یکی ازدواج کرد که من فکرشم نمیکردم.

    از همه لحاظ از من داغون تر بود اما احساس لیاقت داشت.

    و تو محیط کاریم بارها کارگری داشتم که با وجودش فقط اذیت میشدم اما نه تنها بیرونش نکردم بلکه باج هم دادم که بمونه.

    خدایا شهامتی بهم بده و هدایتم کن تا بتوانم روی این احساس لیاقتم بیشتر و بیشتر کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    طاهرجان صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    سلام به استاد عزیزم روز تان بخیر.

    نشانه های عدم احساس لیاقتم:

    جاهای که از خجالت نتونستم احساسم را بگم و البته به خاطر این امر نه تنها تشویق نشدم بلکه مرمت هم شدم ، مثلا کسی را که دوست می داشتم در رابطه عاطفی خجالت می کشیدم بگم من اینو دوست دارم و می خوام و حتی جالبه با اینکه دلم به شدت اون طرفو می خواست رد کردم تا خانوادم نگن این دختر چقد پ روست و به خاطر همین امر هم همیشه خانوادم بهم میگن تو وقتی نوجوان بودی تمام موقعیت های خوب رو برای ازدواج رد کردی و بخت هم یک بار دم خونه آدمی میزنه حالا هم که 32 سالته دیگه نمیشه ازدواج کنی چون سنت رفته بالا یک جورایی خانوادم فکر میکنن من دیگه خونه مون شدم و تمام و از سوی به خاطر همین احساس عدم لیاقتم در قسمت خاستگارام همیشه سرزنش شدم و میشم از طرف خانواده به اشکال مختلفی و بهم زخم زبون میزنن هر از گاهی .

    یا وقتی میرم بازار سختم است برای فروشنده بگم یک جنس را نشانم چه برسه که چند بار مدل های مختلف اون جنس را نشانم بده تا خوب ببینم بعد اگر دلم خواست ، بخرم و اگر نخواست که هیچ بار ها شده جنس را نمی خواستم اما به خاطر اینکه فروشنده ناراحت نشه حتی اگر جنس را نمی خواستمم قلبا، به زور خریدم

    بعضی اوقات به خاطر عدم احساس لیاقتم خیلی سختمه که به در خواست بعضی ها نه بگم و همیشه از این ناحیه رنج بردم و احساس خفگی کردم وقتی درخواستی رو پزیرفتم که دلم نمی خواسته.

    من بخاطر این که پدرم و مادرم خبر نشن پریودم را در وقت نوجوانی پنهان می کردم و این باعث شده بود مادرم شک کنه که این دختر چرا پریود ماهوار نمیشه و به خاطر همین هم منو دکتر بردن و مجبور شدم با این که هر ماه به طور تبعی پریود می شدم کلی بهم آمپول کار کنن و دارو بخرم

    بارها شده یک سیمینار دعوت شدم و یا جلسه ای وقتی مطالبی رو نفهمیدم به خاطر احساس عدم لیاقت روم نشده بخوام توضیح دوباره بدن و نفهمیده از سرش گذشتم

    به خاطر احساس عدم لیاقتم وقتی به یک مهمونی دعوت شدیم یا عروسی یی کلی وقت گذاشتم و رفتم لباس خریدم و اون هم لباس های که منو اذیت می کرده و موهام رو کلی وف زدم و یا هم دم اسپی بسته کردم به نحوی محکم که به ریشه های موهام فشار وارد شده و وقتی از محفل اومدیم سر درد شدم و کلی خسته و یا به خاطر عدم احساس لیاقتم در پیاده روی ها به خاطر این که خشکل منو نشون بده کفش های رو پوشیدم که استخون به شدت درد می گرفت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    شادمهر محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خدایی که ما رو اشرف مخلوقاتش قرار داد

    سلام و درود به استاد توانمند ، خانم شایسته مهربان و تمام دوستان همراه و هم مسیر

    فایل تصویری رو که دیدم و تمام کامنتها رو که خوندم متوجه شدم تمام رنج ها و بدبختیها و همینطور تمام موفقیت ها و شادیهایم به فاکتوری به نام احساس لیاقت و یا عدم اون گره خورده و خداوند رو شکر میکنم که اکنون در این مسیر هستم و میدانم باید با تمام وجود و تعهدم و تمرکزم این دوره رو طی کنم و شک ندارم بزرگترین پاشنه آشیل تمام زندگیم از بین خواهد رفت و بعد این دوره سیلی از نعمت ها و شادیها وارد زندگیم خواهد شد به امید الله مهربانیها

    من تعهد میدهم با تمرکز و جدیت کامل این دوره رو طی کنم تمام کامنت ها رو بخونم و در مورد فایلها و بقیه مطالب عمیقا فکر کنم و تسلیم خداوند باشم تا منو در این راه هدایت کنه

    ضربه هایی که از عدم لیاقت خوردم :

    از وقتیکه یادم میاد من ادم کم رو و خجالتی بودم و در مدرسه خیلی زیاد تحقیر میشدم همیشه طرد میشدم از طرف دوستان

    خودمو کوچک میدیدم و دیگران رو بزرگ و حتی نمیتونستم درست و حسابی حرف بزنم هم الان هم مشکلو دارم بیشتر بعلت باورهای پدرم و مشکلات و باورهای مخرب خانوادگی

    تو مدرسه خیلی درسم خوب بود و از بقیه بچه ها راحت تر مطالب رو درک میکردم ولی به علت عدم احساس لیاقت هیچ موقع دوست نداشتم شاگرد اول تا سوم بشم و اسم و عکسمو تو برد مدرسه بزنند و منو بعنوان دانش اموز برتر بشناسن و به همین خاطر در این راه هم جدیتی نداشتم

    همیشه توان اینو نداشتم با ادم های خوب و درست و حسابی ارتباط برقرار کنم و یا با افراد نامناسب قطع ارتباط کنم

    خودمو لایق شرکت در انجمن ها و گروهها نمیدیدم و همیشه خودمو در برابر اینجور خواسته ها کوچیکتر میدیدم

    توی دانشگاه انقدر احساس عدم لیاقت در زمینه روابط با جنس مخاف داشتم که حتی نمی تونستم با اونا حرف بزنم چه برسه به اینکه ارتباطی شکل بگیره چندین بار هم حتی با اینکه کسانی بودن مشتاق ایجاد ارتباط عاطفی با من بودن ولی من خودمو لایق ارتباط با اونا نمیدیدم و میگفتم اینا خیلی از من بالاترن

    تو محل کار هر کاری میکردم تا رضایت بقیه رو بگیرم و خیلی بیشتر از بقیه کار میکردم و دقیقا همیشه عکس العمل بدی رو دریافت میکردم

    در بحث سلامتی هم وقتی دیدم بقیه چقدر همیشه درگیر دکتر و بیمارستان هستن با خودم فکر کردم پس چرا من همیشه سالم هستم و بعد اون وارد دوره بیماری وحشتناک و طولانی شدم

    به امید خدا روزی میام و از نتایج عالیم از این دوره کامنت میزارم و خدا رو شکر میکنم که به زودی نعمت های زیادی وارد زندگیم خواهد شد و من وارد مدار بالاتر و زندگی بهتر و در ارتباط با ادمهای بهتر و سلامتی بیشتر و ثروت خیلی زیاد میشم

    من به این باور میرسم که خدا من رو اشرف مخوقاتش قرار داده و قدرت خلق زندگیشو به خودش داده و فوق العاده ارزشمندم

    به امید موفقیت های عالی برای همه

    خوش باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    رامین شهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    سلام دوستان عزیزم و همه کسانی که در حال آموختن قوانین هستن

    درود به استاد عزیزم و خانوم شایسته

    واقعان این دوره بی نظیره طبق کامنت هایی که از کسانی که این دوره را خرید کردن

    و من هم به راحتی میتونم این دوره را خرید کنم فقط میخوام هدایت بشم همین

    از مواردی که نشانه کمبود لیاقته

    یادمه موقع دانشگاه یا دبیرستان یا همین پارسال از دختری خوشم میومد یا چشم می‌گرفت منتظر بودم ایشون اول یه نشونه بده

    دریغ از اینکه برم جلو هم کلام شم یا کارایه دیگه خلاصه طرف هم میرفت

    یه مورد دیگه تایمایی که با دوستان هستم نگران اینم که یه کاری کنم اونا از من خوششون بیاد یعنی کاری نمیکنم که دلم میخواد نگران تایید دیگرانم .البته بگم که خیلی بهتر شدم و الان فقط خودم اولویته

    و شاید بعضی اوقات احساس کنم چیزیو میخوام ولی ذهنم میگه این مناسب تو نیست و هزار تا نجوا مسخره که با یاری خدا خیلی روش دارم کار میکنم و بهتر و بهترش میکنم

    خلاصه بگم که با یادگیری قوانین با احساس لیاقت در همه چی میتونم بهترین ورژن خودم باشم

    و بارها در روز به خودم میگم

    من لیاقت بهترینارو دارم

    من لیاقت نعمت های خدارو دارم

    برای همه دوستان آرزوی بهترین هارو میکنم

    چو خدا بود پناهت چه خطر بود زراهت ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2808 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت دوستان و استاد عباسمنش و خانم شایسته.قبل از این که برم سراق مواردی که برای خودم ارزش قائل نبودم اول میخام درمورد اتفاقات عالی این مدت صحبت کنم.من تازه رشته دانشگاهیمو تغییر دادم به معماری و کلی کار کردم تو این حوضه و این مدتی که گذشت کلی کلاسایی مربوط به معماری گذروندم که هدایتی باهاشون آشنا شدم .ی روز ی خانم از دوستانم با من تماس گرفت گفت که من تو ی مسابقه که مربوط به همون استادی هست که کلاسشون رو خریده بودم برنده شدم و 3 نفر رو میتونم معرفی کنم که هر محصولی که میخان به رایگان داشته باشن و من ی محصول ازشون گرفتم که خیییلی کمکم می‌کنه تو این حوضه و نگران ثبت‌نام دانشگاهم بودم و به پول نیاز داشتم و وسایلی که میخام بخرم برای رشتم ی روز پدرم اومد خونه گفت مادر بزرگت 10 ملیون داده گفته بده به سجاد.البته به قول استاد ساختن پول بایدی هست و من کنار این دوره که به رایگان به من داده شد سر کار میرم و کنار کارم روی باور هام و این دوره کار میکنم.این مدت خیلییی کار کردم و راه های زیادی تو حوضه معماری باز شده برام و کلی علمم بیشتر شده اما برای رفتن به دفتر مهندسی باید یکسری نقصایی رو برطرف کنم که احتمالا با این دوره برطرف میشه.من چند وقت پیش تو مغازه بودم و مشتری زیاد بود و من استرس شدید داشتم و از خدا خواستم کمکم کنه و ی حسی بهم گفت به اون کسی که درونت هست پناه ببر و اون خدایی که درونمه نه اون خدایی که همیشه فکر میکردم تو اسمونه و بیرون از من.از اون روز سعی میکنم همه چیز رو به خدا ربط بدم و اون روز کل استرسم تموم شد که خودم متعجب شدم و باور دارم خدا درون منه نه تو آسمون .در مورد عدم لیاقت من با ی دختر دوست شدم یعنی در حد شماره گرفتن که اون دختر خییییلی خوشگل بود اما من اون زمان خودمو در حد اون نمی‌دونستم و آنقدر مقاومت داشتم که میخواستم تخریبش کنم به جای این که باهاش دوست بشم یا بعد از اون ی دختر دیگه که به دلیل وابستگی که بهش داشتم اصلا به قرار اول نرسیدیم و تموم شد یا مجانی کار گری کردن برای دیگران که تو ذهنم این بود که باید سخت کار کنم تا چیزی یاد بگیرم و اینا به من کار دادن پس پول نباید بگیرم و چه حمالی ها کردم رایگان ولی بعدش به این نتیجه رسیدم که راه سخت راه اشتباهه و راه درست مسیر آسان و هوشمندانست البته 4 سال طول کشید تا متوجه بشم.این چند وقت همه میگن چقدر خوب تو جمع صحبت می‌کنی چیزی که آرزوشو داشتم اما این از خدای درونم میاد به اون پناه میبرم که تو همه چیز جریان داره و کلی احساسم در طول روز عالیه مثل همین الان که دارم می‌نویسم.اتفاقاتو راحت داره رقم میزنه برام شاید اعتماد به نفس همینه که تکیه کردن به ی نیرویی که تو همه چیز جریان داره و درون من هم هست و احساسم باهاش خوبه و نتایج پایدار.ممنون که کامنت من رو خوندید عاشقتم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: