قضاوت دیگران در حالی که در شرایط آنها نبوده ایم - صفحه 18

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اکرم گلرخ گفته:
    مدت عضویت: 525 روز

    سلام وصدتا سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    الهی صد هزار مرتبه شکرت که چشام این تصویر زیبا رو میبینه.دو تا آدم شادو سلامت وخوش لباس وخوش اندام وفوق العاده که البته هر چی بگم کم گفتم. سپاسگذارم از خداوند به خاطر وجود شما .باور کنید هر روز صبح دوست دارم به شما سلام کنم وخدارو شکر بگم که شما هستید وروی این کره زیبا زندگی می‌کنید واین رو به عنوان دیدگاه هر روزم ارسال کنم اما متاسفانه ارسال نمیشه چون تکراریه امتحان کردم جواب نداده.من یک ساله که با تعهد به فایلهای دانلودی گوش میدم واین یک سال برابری میکنه با 43سالی که شمارو نداشتم حتی ارزشمندتر و لذت بخش تره برام.زندگی من خیلی زیبا و لذت بخش شده الهی شکرت.

    مریم جان من یه وقتایی توذهنم شمارو قضاوت کردم همیشه واسم سوال بود که چرا شما بچه نمیاریدوفرزندی ندارید.با توجه به اینکه بچه هارو دوست دا رید وبا بچه ها رابطه خوبی برقرار می کنید.اینو تو سریال سفر به دور امریکا دیدم.من خودم مادر سه تا دخترم که باورهای اطرافیانم حرفاشون باعث شد که من الان سه تا بچه داشته باشم.اینکه آدم باید دورش شلوغ باشه باید حتما پسر داشته باشه وگرنه رگ و ریشه نداره اینکه بچه واسه پیری وکوری خوبه اینکه بچه نداشته باشی تنهایی وهزار تا حرف دیگه .البته اگه من اول زندگیم با شما اشنا بودم تصمیم دیگه ای می گرفتم.خداوند رو شاکرم هرروز به خاطر فرشته هایی که دارم ولی این عزت نفس شمارو تحسین میکنم اینکه بی توجه به همه شرایط بیرونی اون طوری که دوست دا رید زندگی میکنید.برای خوشبخت بودن خودتون رو وابسته به کسی نمی دونید این بی نهایت تحسین داره.باز هم خداوند رو شکر میگم که شمارودارم و هر روز تو سریال زندگی در بهشت می بینمتون.برای شما آرزوی سعادت وسلامتی بی نهایت دارم از الله مهربان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تمرکز داشتن روی دیگران یعنی قرار گرفتن در مسیری غیر مسیر مستقیم غیر مسیری که نعمت هست، آرامش هست،واز اونجایی که ذهن همیشه تمام تلاشش رو میکنه که از من محافظت کنه دائم درحال کنکاش نکات منفی دروجود دیگران هست دائم بهم هشدار میخواد بگه دائم میخواد جلوی یک تجربه نادلخواه رو بگیره دائم میخواد ترس و احتیاط رو در وجودم برانگیخته کنه ؛اما خب آدم ها به رنگ طوسی اند نه سیاه مطلق نه سفید مطلق و این من هستم که در روابطم با باورهایی که دارم کدام وجه از آدم ها رو برانگیخته میکنم با گمانه زنی هایم با برچسبی هایی که دائم روی آدم ها میزنم در چنین مواقعی باید حواسم باشد که همان قدر که من ارزشمند هستم دیگران هم ارزشمند هستندو مرور کنم روزهایی را که همین دستان خداوند چه قدر به من لطف داشتند و همه انسان ها تکه ای از خداوندند و خداوند به واسطه همین انسان ها به من لطف ورحمت خود را ارزانی داشته《《 این منطق ها مال زمانی هست که یک سوء تفاهم هایی ایجاد میشه توی روابط مخصوصا روابط درجه یکم و همه ما آزادی عمل داریم اگر من ناراحت میشم مشکل از منه ایراد از منه بیام ضعفم رو پیداکنم و روش کار کنم با ایراد گرفتن ذهنم از آدم ها باعث میشه هربار ذهنم میخواد از این شیوه استفاده کنه به جای مسئول بودن تمام اتفاقات زندگی …

    من نه می‌توانم بر میل دیگران زندگی کنم و نه دیگران ،نه من می‌توانم کنترلی بر احساس خوب در دیگران داشته باشم نه دیگران،نه دیگران می‌توانند حالِ من را بد کنند نه من می‌توانم حال دیگران را بد کنم،نه من عروسک خیمه شب بازی دیگران هستم نه دیگران،هرکسی مسئول احساسات خودش هست هر کسی مسئول کنترل ذهنِ خودش هست ،نه کسی می‌تواند به من آسیب بزند نه من به کسی ،من مخلوق خداوندم و ارزشمند من همین که هستم عالی هستم من صبورم و با حوصله من منظم هستم وخوش اندام من علاقه مند مطالعه ک سکوت هستم من با پشتکار هستم من عاشق طبیعت هستم ،این ها ویژگی های من هست و جهان بر پایه نیکی بنا شده و باید خیرونیکی را گسترش دهیم و اگر رفتار نادلخواهی رو تجربه کردم ربطی به من ندارد ربطی به شخصیتم ندارد مهم این هست که من خودم را چگونه میبینم و باور دارم.

    باید مهربان باشم با خودم ودیگران

    باید درونم از عشق ومحبت به دیگران لبریز باشد

    باید بتوانم با خودم و جهانم درصلح باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    زهره الانی گفته:
    مدت عضویت: 2570 روز

    به نام خداوند هدایت گر در هر لحظ از زندگی

    سلام بر استاد و مریم جان عزیز که همواره تلاش می کنند که اول خودشان و بعد ما نتیجه عالی از کنترل ذهنمان داشته باشیم و خداوند رو سپاس گزارم بابت نشانه امروز ام سپاس سپاس سپاس گزارم

    من چند روز پیش از خداوند خاستم که مرا هدایت کند که چه باوری و بهتر بگم چه ترمز ذهنی درباره دریافت خاسته هایم دارم که هدایت شدم به این فایل عالی وپر بار استادو بحث و گفتگو قضاوت کردن دیگران و من با این باور که این مورد رو در وجودم خیلی کم رنگ دارم ولی دیدم با گفتگو های استاد و تو ضیحات شون چقدر خودم رو قضاوت کردم و چقدر بقیه رو در ذهنم قضاوت کردم و دیدم باید چقدر روی این موضوع کار کنم تا بهتر بشوم وچقدر خداوند به سرعت و واضح یکی از ترمز های ذهنی مرا به من نشان داد و هدایت کرد خدایا شکرت هر روز با ما به این سادگی صحبت می کنی

    و سپاس گزارم از شما استاد و مریم جون که خیلی صادقانه و صمیمانه تجربه هاتون در اختیار ما می گزارید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم

    سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم

    جالبه چند روز پیش توی ذهنم این شعر اومد، ارنی کسی بگوید ک تو را ندیده باشد، تو ک با منی همیشه چرا تری چه لن ترنی. گفتم وا من ک اینو حفظ نبودم چی شد ک کامل تو ذهنم اومد. و خدا داشت با من حرف میزد.

    یادمه همون روزا تو بحبوحه ی تقوا و کنترل ذهن زیادی بودم، و ب خدا میگفت ارنی، منم موسی ام میخوام ببینمت، نشانه ات رو بفرست، میخوام جایزه تقوام رو بفرستی، من باید ب این ذهنم یه چیز قابل لمس و دیده شدن نشون بدم، و پاسخم رو داد، رزقی من حیث لایحتسب. مثل همیشه منو یادش بود، فراموشم نکرده بود، روشو نکرده بود اون ور، سرگرم کار دیگه ای نبود، داشت ظرف ایمان منو بزرگتر میکرد، داشت ب من درس صبر و ایمان ب غیب میداد، داشت برام فکت می ساخت ک در آینده قوی تر ادامه بدم.

    و اتفاقا روز بعدش شرایطی پیش اومد ک من داشتم رفتارِ پدرم رو قضاوت میکردم، ب خودم اومدم دیدم دارم با مادرم و خواهرم در موردش غیبت می کنیم و قضاوت میکنیم رفتارش رو، از بیرون ب کسی بگی میگه بله کاملا حق با توعه و تو درست میگی، ولی ولی این درستش نیست، من میدونم این کار اشتباهه ولی چرا داشتم ب خودم حق میدادم ک حرفام درسته.

    آقا جان من جای پدرم نیستم، من تو شرایط اون قرار ندارم، پدرم هنوز باورهای محدود کننده داره، باور کمبود داره، اصن پول خودشه ب من چه، وقتی رفتاری ب زندگی من آسیبی نمیزنه چرا باید بهش فکر کنم چرا باید انرژی ذهنی مو برا بقیه خرج کنم، این تصمیم چه دخالتی در زندگی من داره؟ روزی رسان من خداست، من از خدا توقع دارم، من از اون پول میخوام نه پدرم، پدر من اگر ضرر کنه ب حال من فرقی نداره، دیگه حرصش رو نمیخورم، اگر سود کنه بازم ب حال من فرقی نداره، پول خودشه زندگی خودشه بزار آتیش بزنه چیکار داری تو؟

    دیدم بله هرچی قضاوت کنیم رفتار بقیه رو، باعث کدورت در قلب میشه، دل چرکین میشی، رفتارت بد میشه، رفتارت از روی توقع میشه، عشق ات شرطی میشه، عشق بی قید و شرط نمی ورزی، قلبت پر از عشق خدا نمیشه. واقعا باید یاد بگیرم بدون انتظار و توقع انسانهارو دوست بدارم و بهشون احترام بزارم.

    مثلا راحته ب افراد غریبه بدون توقع احترام بزاری و کمک کنی و بگی ب من چه رفتارش ب خودش آسیب میزنه، ولی در مورد اطرافیان و خانواده و همکار و دوست، بیشتر توقع داریم ک درست رفتار کن و بیشتر اخلاقیات شون رو زیرنظر می گیریم، چون فکر میکنیم رفتارشون رو زندگی ما تاثیر میزاره.

    بنظرم دقیقا ما برای جلب توجه و دیده شدن قضاوت میکنیم، غیبت کسی رو می کنیم، و میگیم باید اینکارو میکرد اونکارو میکرد، میخوایم جلوی بقیه روشن فکر و عاقل دیده بشیم، میخوایم بقیه بگن وای تو چه درست میگی، راست میگی هااا فلانی چه اشتباهی کرد.

    آقا من اینارو ب خودم میگم، من خودم ک ادعام میشه دارم خیلی خوب رو خودم کار میکنم، هنوز شرک می ورزم، هنوز یه آدمو گنده میکنم تو ذهنم، هنوز حرف مردم برام مهمه، هنوز دنبال جلب توجه و رضایت بقیه ام، هنوز می ترسم، باور کمبود دارم وووو، پس چطوره ک از بقیه انتظار دارم طبق قانون عمل کنم؟ اینو می دونید از کجا فهمیدم، من همیشه میگفتم وا پدر من چه اشکالی داره تو پول ات رو از بقیه بخوای، و تو ذهنم میگفتم ترسویی مشرکی دیگران برات بااهمیت ترن عزت نفس نداری ک خجالت میکشی و از این حرفا، و خودم تو اون شرایط قرار گرفتم ک باید دستمزد خودم رو میخواستم آقا یکی از بیرون بگه میگه خب حق ته بگیر دیگه راحت حرف تو بزن، ولی من سختم بود، منی ک دوره عزت نفس رو بارها گوشش دادم، وقتی من تو شرایطش قرار گرفتم دیدم ک اره بابا تو ک ادعات میشد حالا ببینم چند مرده حلاجی؟ و بهم برخورد و سریع زنگ زدم و انجامش دادم.

    من فهمیدم اگر بقیه رو نقد کنم، حتی توی ذهنم باعث میشه من هم نقد بیشتری بشم، هرچی سرم تو کار خودم بود، هرچی بیشتر گفتم ب من چه ب من چه، دیدم بقیه اصن کاری ب کار من ندارن، ب تصمیماتم احترام میزارن، نمی تونن مانع من بشن،  باعث احترام بیشتر شد در روابطم.

    ی مدتم ایراد می گرفتم از رفتار خواهرم، بد دیدم ای بابا همون گیر دادنا داره ب خودم از طرف ایشون بر میگرده، هی من رفتارش رو قضاوت میکردم باز اون یه رفتار دیگه ی منو، ب خودم گفتم اوه اوه ناعمه ادامه بدی اوضاع بدتر و بدتر میشه، و آگاهانه زیپ دهن مو بستم و گفتم ب تو مربوط نیست، ادای روشن فکرا رو هم درنیار، ک بگی من بلدم من میدونم، هیچ کس کامل و بی نقص نیست، توهم پرفکت و همه چیز دان نیستی، سرت تو کار خودت باشه. دیدم ک چقدر ذهنم درگیر میشد اون روزا، اون عصبانیت احساس بد رو در من بوجود می اورد و از فرکانسم راضی نبودم.

    سعی میکنم دقت کنم ب رفتار جهان با خودم، آدما چه رفتاری با من دارن، اگه خوبن اگه احترام میزارن ینی در مسیر درستم اگه نه باید برگردم ب خودم و اصلاح کنم خودمو، بارها شده یه حرفی یه انتقادی مامانم کرده اولش سکوت کردم و اصلا نپذیرفتم، بعد ک آروم شدم فکر کردم بهش و دیدم بله راست میگه کاملا هم راست میگه و من باید این اخلاقم رو درست کنم.

    مثلا میرم بیرون خیلی زیپ دهن مو می بندم و میگم ب من چههههه،  اینکه الان این فرد چرا اینکارو کرد، چرا این لباسو پوشیده، چرا این رفتارو میکنه، چرا این آرایشو کرده، و خیلی ب صلح رسیدم با اطرافم، و میگم این جهان جهان تنوع هاست، تنوع سلیقه و هرکس آزاده ک هرطور بخواد رفتار کنه، ب من مربوط نیست، من زندگی خودمو بچسبم کلاه مو میندازم بالا، چیکار دارم خودمو وارد بحث های الکی کنم، ب قول قرآن از سخنان لغو و بیهوده حذر کنید، چون نشتی انرژی عه، پایین اومدن فرکانس عه. غیبت، تهمت، قضاوت، مسخره کردن، سخن چینی، اینا همش کار نادرست عه و بدونم منم ک در مسیر درست هستم ممکنه گاهی بزنم جاده خاکی ولی سریع برمیگردم و ب خودم تلنگر میزنم.

    سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته جانم با این چهره ی آرام و نورانی تون، چقدر عشق اید شما دو انسان، بخدا این روزا هر فایلی از شما می بینم ک باهم هستین همش قربون تون میرم، فیلم و پاز میکنم میگم خدایا ببین آخه چقد این بنده هات عشق ان، فرشته ان اینا بخدا، اصن آرامش و شادی و صلح از چهره و کلام تون می بارید، همش خواسته هام از فرد موردنظرم بیشتر و بیشتر میشه، انتظارم از تجربه رابطه بیشتر میشه و از طرفی انتظارم از خودم ک سطح مو ببرم بالا ک جهان ب فرکانس من پاسخ بده، اگر من خودمو لایق تجربه این رابطه میدونم پس باید روی بهبود شخصیتم کار کنم، خودمو الکی گول نزنم، باید از درون احساس لیاقت کنی نه تو حرف بگی من لایق یه رابطه ی باکیفیت و توحیدی هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    ب نام خدای هدایتگرم ک عااااشق خودش و صداش و هدایتشم

    استاااد جانم مررررسی بابت این فایل عااالی ،مریم جانم ممنونم ک اگه پرفشاری شما نبود این فایل های زیبا تعدادش خیلی کمتر بود

    ممنونم از خودم ک این‌روزها بیشتر دارم خودمو کنکاش می‌کنم و این فایل هم شد نتیجه تلاشم

    استاد جانم چقدر ب این فایل نیاز داشتم چون هر چی بیشتر در خودم دقیق تر میشم بیشتر میفهمم من آدمیم ک همش فکر می‌کنم در ظاهر دارم توجه می‌کنم ب زیبایی ها ولی وقتی منو بچلونی همون آدم قبلی زارت میزنه بیرون

    یاسمنی ک ناخودآگاه همه رو قضاوت میکنه ، عه فلانی اینجوریه٫ بعد از درون بادی ب غبغب میندازه میگه من‌ک‌ اینطوری نیستم ،

    این فایل بهم‌گفت بله یاسمن خانوم اگه جای فردی ک قضاوتش میکنی بودی هزاران برابر بدتر بود عملکردت …خداروشکر از وقتی ک روی خودم تمرکز می‌کنم خیییلی بهتر شدم ولی ب قول استاد پاشنه آشیل ها همیشه هست تا یه ذره بی توجهی کنی سریع نتایج گذشته بلکه بدتر برمیگرده یا شایدم ضربه بدتر نیست ما آگاه تریم و بیشتر دردمون میگیره

    با تضادی ک با یکی از همکارام بهش برخوردم ب خودم اومدم٫ چون خواهرم خیلی رک گفت یاسمن تو با این همکارت مشکل داری با اون یکی هم مشکل داری ، فکر نمیکنی مشکل از توئه نه از بقیه ؟؟!!!… اینو خودم فهمیده بودم ولی حرف خواهرم مثل یک سیلی بود توی صورتم و درست و حسابی حالمو جا آورد تا با خودم‌ خلوت کنم ، بشینم دقیق تر اخلاق و خصوصیاتمو بررسی کنم ببینم واقعا با خودم چند چندم … یا خود خدااااا ، چیااااا ک از خودم متوجه نشدم …

    مثلا من‌آدمی هستم ک فکر میکردم خیلی منطقیم ولی دیدم هررررگز ، خدانکنه یکی یه حرف برخلاف میل من بزنه اصلا ازش متنفر میشم و همش تو این فکرم ک یه‌کاری بکنم اون بفهمه من درست گفتم، یا خیلی میخوام بگم من حالیمه و نظر بدم ، دیدم خدای من ، در هر موضوعی من اظهار نظر می‌کنم ، میگن اول فکر کن بعد حرف بزن دیدم من دقیقا برعکس عمل می‌کنم ، یا فکر می‌کنم چون من شاگرد استاد عباسمنشم الان دیگه همه چی حالیمه و بقیه فقط مضخرف میگن …هی نوشتم هی نوشتم دیدم خدای من ، ب قول استاد فقط آشغالارو گذاشتم زیرمبل ، یا مثلا دلسوزی های بیجایی میکردم ک آخرش ب ضرر خودم بود …

    دیروز کلا ذهنم درگیر بود ، و متاسفانه این مواقع ک تو داری از وجود خودت اشتباهاتتو میکشی بیرون شیطان هم آروم نمیشینه شروع میکنه ب نجوا کردن و حالتو داغون‌تر کردن ، شیطون هی میگفت خاک تو سرت ببین فلان دختر چقدر رفتارش خوبه ، ببین فلانی چ سنگین و رنگینه و…….. داشت دیوونم می‌کرد

    از طرفی صدای استاد تو گوشم میپیچید ک این خیلی خوبه آدم روی نقاط ضعفش کار کنه ، حتی اگه ذهنتو نمیتونی کنترل کنی زبونتو کنترل کن، گاهی اوضاع اینقدرام بد نیست ولی ذهن دوس داره بد جلوه بده…

    خلاصه ک این جدال تو سرم بود ولی سعی کردم سپاسگزاری کنم و حرف منفی ب زبون نیارم … برای خودم قانون گذاشتم در هر مورد اول فکر کنم بعد صحبت کنم … و دیشب هم هدایت شدم ب این فایل ک انگار دنیارو بهم دادن … مریم جان گفتن در فایل دیگه استاد میگن تو حق نداری خودتو قضاوت کنی چ برسه ب دیگران … این خییییلی حالمو خوب کرد و بهم کمک کرد دیگه سعی کنم نه خودم نه دیگران رو قضاوت نکنم … استاد واقعا ممنونم بابت محبتتون…مریم جون ممنونم از شما بابت آماده کردن این فایل ها…

    و ممنونم از همه هم‌کلاسیام ک کامنت هاتون باعث درک بیشتر مطالب میشه…

    تا درودی دیگر بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    سعدی:

    چو رسی به کوه سینا “أرِنی” مگو و بگذر / که نیارزد این تمنا به جواب “لن ترانی”

    حافظ:

    چو رسی به طور سینا “أرِنی” بگو و بگذر / تو صدای دوست بشنو، نه جواب “لن ترانی”

    مولانا:

    “أرنی” کسی بگوید که تو را ندیده باشد/ تو که با منی همیشه، چه “تری” چه ” لن ترانی”

    اگر خود را به جای حضرت موسی قرار دهیم:

    ما هم به شیوه ی او عمل می کردیم

    اما ما اکنون: حضرت موسی را فارغ از شرایط و موقعیتی که در آن قرار داشته قضاوت کرده و انتظار داریم به شیوه ی متفاوت عمل کند

    زمانی که عملی انجام و نتیجه مشخص شده:

    قضاوت کردن بسیار راحت می شود

    زمانی که اتفاقی رخ داده و نتیجه مشخص شده قضاوت کردن بسیار ساده و آسان است

    سعی کنیم:

    افراد را قضاوت نکنیم و نادرستی و درستی اعمال آنها را نسنجیم چون ما در آن شرایط و لحظات خاص به جای طرف مقابل قرار نداشته ایم که بدانیم چه واکنش و عملکردی از خود نشان می دادیم

    اما همه ی ما:

    دوست داریم به افراد دستور دهیم و آنها را هدایت کنیم

    اگر حتی در جایگاه نامناسب ترین افراد تاریخ قرار داشتیم:

    ممکن است عملکردی حتی بدتر از آن شخص از خود بروز می دادیم

    تمرکز خود را از روی تمام افراد برداریم:

    بر روی خود قرار دهیم

    بررسی کنیم:

    خودمان به چه موفقیت ها و پیشرفت هایی دست یافته ایم که به راحتی دیگران را قضاوت می کنیم

    زمانی که دیگران را قضاوت می کنیم:

    تمرکز ما بر نکات منفی است با خود در صلح نیستیم و به دلیل توجه به موارد منفی و نامناسب اشتباهات دیگران را مرتبا تکرار میکنیم

    همه ی افراد اشتباه می کنند:

    نباید تصمیمات افراد را قضاوت کرده و برچسب خوب یا بد بر آن بزنیم

    تنها در مورد:

    تصمیمات خود قضاوت و بررسی کنیم تا:

    با جهان اطراف خود در صلح و هماهنگی قرار گیریم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    به نام آفریدگار زیبایی ها

    اول از همه میخوام نقاشی خدا رو که پشت سرتون نقش بسته تحسین کنم. چنان زیباست که آدم از نگاه کردن بهش سیر نمیشه واقعا! نوش جونتون استاد

    برام جالبه با اینکه سالها اینجا زندگی میکنید هنوز این زیبایی ها رو میبینید و براتون تکراری نشده . هنوز با دیدنش خداروشکر میکنید و تحسین میکنید…و این یعنی اجرای قانون

    امروز حالم خوش نبود به خاطر اینکه تو یه هفته اخیر اصلا رو خودم کار نکرده بودم.

    عصری رفتم پیاده روی و با خدای خودم حرف زدم..اول از خودم پرسیدم مشکلت چیه؟ جوابایی که میدادم همه مربوط میشد به نقش عوامل بیرونی در تعیین زندگیم….. داشتم غر میزدم که چرا فلان اتفاق نمیفته من زندگیم بهتر بشه، چرا فلانی با من بهتر رفتار نمیکنه؟

    بعدش به خودم گفتم آخه عزیزدل من!

    تو که خودت کنترل کاملی روی شخصیتت و کانون توجهت داری نمیای خودت و تغییر بدی بعدش خیلی پررو وار توقع داری در زندگیت معجزه رخ بده و همه چیز طبق میل تو جلو بره؟! تو خودت تغییر نمیدی توقع داری فلانی خودش و تغییر بده و با تو رفتار بهتری داشته باشه؟!!

    خلاصه نگم براتون انگار آب ریختم رو آتیش خیلی آروم شدم…از صبح نشخوار فکری داشتم اما تو چند دیقه اروم شدم.

    اومدم خونه اولین کاری که اون لحظه بهم حس خوب میداد و انجام دادم و رفتم درس خوندم( اعتماد به نفسی که بعدش گرفتم عالی بود)

    ناخوداگاه خیلی با خودم درصلح تر شدم.

    و در نهایت به این نتیجه رسیدم که حس بد و افکار بد حاصل دوری از اصل وجودم یعنی معبودمه.

    هر چی به اون نزدیک تر باشم، بیشتر وجودش و احساس کنم، بهش توکل کنم،توی موضوعات مختلف باهاش مشورت کنم ،زندگیم به مراتب آسان تر ،لذت بخش تر هست.

    به هر اندازه که سعی کنم این ارتباط و با اصلم برقرار کنم به همون اندازه زندگی زیبا تری دارم :) همه چیز دست خودمه

    راجع به قضاوت کردن

    همین چند روز پیش یه دختر خانمی رو دیدم و خیلی از رفتاراش و میزان صمیمیت زیادش با پسرا خوشم نیومد و تو ذهنم قضاوتش کردم اما بعدش خیلی از دست خودم ناراحت شدم و به خودم گوشزد کردم شاید این دختر روح زیبا تری از تو داشته باشه…باید به همه ی ادما با هر طور پوشش و شخصیت و سبک زندگی احترام بذاری و هرگز توی ذهنت اونا رو قضاوت نکن… چون خداوند همه ی ادم ها رو ازاد افریده که زندگی دلخواهشون و خودشون انتخاب کنن. وقتی خدا به اون خداییش این آزادی رو داره و بنده هاشو قضاوت نمیکنه تو این وسط چی میگی؟؟؟؟!!!

    این فایل دقیقا به حال این روزای من میخوره.

    جمعیت دوستای نزدیکم بیشتر شده و همونطور که میدونید در جمع های دخترونه غیبت کردن یا قضاوت افراد خیلی موضوع بابی هست.

    بنده هم خیلی هیجانی شده بودم بابت حضور ادمای جدید اطرافم و خیلی خوش میگذشت بهم. یه روز به خودم اومدم دیدم هر از گاهی بین صحبتام به دخترا میگم بچه ها بیاین غیبت کنیم!!!

    یا مثلا وقتی با دوست جدیدم راجع به یه ادم دیگه حرف میزنیم و البته بدیشو میگیم حس میکنم الان با دوستم صمیمی تر و نزدیک تر شدم:/

    این درحالیه که تا همین چند ماه قبل دوستام به من اعتراض میکردن که تو اصلا ادم غیبت کردن نیستی یکم شل کن و…

    و علاوه بر غیبت کردن قضاوت میکردیم ادما رو

    فلانی اون جا نباید این کار و میکرد

    فلانی مدیریتش خوب نیست بیخودی مسیولیت قبول کرده

    .

    .

    .

    خداروشکر میکنم که خدا مثل همیشه در این 22 سال چشمانم و به روی حقیقت باز کرد و بهم قدرت اینو داد که بتونم مسیرم و یکم جدا کنم و کنترل بیشتری رو شخصیتم داشته باشم.

    یه کاری که امروز انجام دادم و بابتش خیلی به خودم افتخار میکنم حذف کردن تلگرامه.

    هر روز ساعت ها الکی داخلش میچرخیدم و منتظر بودم با یکی ارتباط بگیرم و یکی پیام بده و تمرکز کل روزم شده بود دوستای جدیدم.

    ..تلگرام و حذف نمیکردم و بهونمم این بود که من مسِیولیت دارم تو دانشگاه اگر تلگرام و حذف کنم عقب میمونم……درصورتی که امروز که تلگرام وحذف کردم از هیچچی عقب نموندم و وقت بسیاری داشتم بعد از 20 روز روی خودم تمرکز کنم واز هیجانات بیخودی دوری کنم.

    عصر که با لپتاب رفتم تو تلگرام دیدم هیچ پیام خاصی نیومده بود و من هم در اما اگر من تلگرام و روی گوشی نگه داشته بودم خیلی ذهنم درگیر میشد…..

    سعی کن ادما رو هرگز قضاوت نکنی.

    تو اگر بیل زنی باغچه خودت و بیل برن.

    روی رفتار خودت تمرکز کن و سعی کن خودت مسیر درست و انتخاب کنی

    همه ادما به اندازه خودشون میدونن و نتایج متناسب با افکارشون و هم میگیرن پس تو نگران اون نباش.

    خدایا مرسی برای این لحظه ی بی نهایت ارزشمند که هدایتم کردی به گوش کردن فایل و نوشتن کامنت.

    ممنونم از استاد جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    احسان مرادیان گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    به نام خدا،

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته محترم و تمام دوستان عزیزی که در خانواده صمیمی عباسمنش حضور دارند.

    اولا که خیلی لذت بردم از مطالبی که استاد گفتند،یک فایل دیگه هم استاد راجع به همین موضوع قبلا ضبط کرده بودند و من هر دو رو دیدم و دوباره و دوباره متوجه شدم که قضاوت کردن کار ما نیست و ما حتی به طور قطع در مورد خودمون نمیتونیم تشخیص بدیم عملکردمون درست بوده یا غلط چه برسه به دیگران…

    اما خدا رو شکر میخوام راجع به یه مطلب مهم تر یه چیزی بگم؛

    وقتی که سرکار خانم شایسته کامنت رو خوندند چون من میدونستم که این اشعار مال این شعرا نیست و به اشتباه جا افتاده که اینها سرودند با خودم گفتم نگاه کن،چرا استاد دقت نمیکنن به این مطالب.

    اما همون لحظه فکر کردم و دیدم إ چقدر جالب من همین الان فایل قضاوتو دیدم،به من چه اصلا…

    و از همه مهم تر اینکه آها اینجا الان درست جاییه که من بتونم اصل و از فرع تشخیص بدم،اصل اینه که موضوعی که دارم میبینم چه درسی به من میده و چه کمکی به من میکنه…

    چه اهمیتی داره که من گفتم یا تو گفتی یا کس دیگه…

    به هر حال به خودم لازم دونستم که بیام این کامنتو بذارم و بگم وقتی که متمرکز باشیم روی بهبود کنترل ذهنمون،یه وقتایی اینجوری نجواهایی به سراغمون میاد ولی سریع یه لامپی روشن میشه و میفهمیم که قضیه از چه قراره…

    در پناه خدا شاد،ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سحر صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    بنام خالق زیبایی ها.

    بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ أَن تُصِیبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَهٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِینَ

    ‮اى مؤمنان، هر گاه فاسقى خبرى براى شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روى نادانى به قومى رنجى رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.

    فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ

    پس آن گاه که رسولانشان با معجزات و ادلّۀ روشن به سوى آنها آمدند آن مردم (نادان) به دانش و عقاید باطل خود شاد و مغرور شدند و وعدۀ عذابى که مسخره مى‌کردند همه را فرا گرفت.

    وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَهٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِی

    و (به یاد آرید) وقتى که موسى به قوم خود فرمود که به امر خدا گاوى را ذبح کنید، گفتند: ما را به تمسخر گرفته‌اى‌؟ موسى گفت: پناه مى‌برم به خدا از آنکه (سخن به تمسخر گویم و) از مردم نادان باشم.

    أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُیُوبِ

    آیا ندانستند که خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى) آنان را مى‌داند و اینکه خداوند، به همه‌ى غیب‌ها داناست‌؟!

    یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی أن یکونوا خیرا منهم و لانساء من نساء عسی أن یکن خیرا منهنَّ و لا تلمزوا أنفسکم و لاتنابزوا بالألقاب بِئس الاسم الفسوق بعد الایمان و مَن لم یتُب فاولئک هم الظالمون

    ای کسانیکه ایمان آورده اید هیچ قومی حق ندارد قوم دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند و هیچ زنی حق ندارد زنان دیگر را مسخره کند؛ چون ممکن است آنان از اینها بهتر باشند و هرگز در میان خودتان عیب‌جویی نکنید و یکدیگر را با لقب های بد نخوانید. این بد است که بعد از ایمان یکدیگر را به فسق یاد کنید و هر کس توبه نکند از ظالمان خواهند بود.

    قرآن بهترین منبع و مرجع برای رجوع هست،و هر آنچه که در قرآن گفته شده اصلی ترین و اساسی ترین قوانین زندگی است.

    در قضاوت کردن دیگران،چندین گناه دیگر هم نهفته ست.

    و یک قضاوت به ناحق ما،ممکن است به آبروی دیگران خدشه وارد کند و شرایط را بر او سخت کند.

    همیشه در قضاوت دیگران ،باید به خود بگوییم که آنچه را که برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران هم نپسندیم.

    درگیر قضاوت زندگی دیگران شدن،ما را از زندگی کردن دور میکند ،و هر چقدر که غرق در این کار بشویم به همون اندازه هم از اصل انسانیت خود ،دور میشویم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1812 روز

    سلام بر همه عزیزان

    در راستای تغییرات من فایل دوم از سری کلیدهای کنترل کانون توجه

    الان متوجه میشم سلسله هدایت ها مرتب و کاملا به موقع ست و گوش کردن بهشون باعث کلی باز شدن معمای ذهنی م هست خدا رو هزاران بار شکر

    داشتم با خودم میگفتم خب تغییر … میگفتی چرا تغییر نیست طبق صحبتهای استاد تو فایل گفتگو با دوستان قسمت 20 اگه تغییر بوجود نیومده پس تو تغییر نکردی و به همون اندازه که تغییر کردی نتایج اومده بله به اندازه ای که تغییر کردم جهان افراد منفی رو از دورم حذف کرد به اندازه تغییرم روابطم روز به روز عالی تر شد به اندازه تغییرم ارامشم، سلامت جسمی و روحی م زمین تا اسمون فرق کرد به اندازه تغییراتم نتایج مالی م قرض و بدهی ها حدف شد ذهنم : اما چرا زندگیم بیشتر ازینا تغییر نکرد در حد استاد

    من: آیا اندازه استاد ذهنت و کنترل کردی؟

    آیا اندازه استاد قدم برداشتی و رفتی تو دل ترسهات؟

    آیا اندازه استاد قضاوتها رو به حداقل رسوندی؟

    آیا اندازه استاد مسیر مستقیم رفتی؟ یا اگه کج شدی برگشتی تو مسیر؟

    و همین باعث شد تغییر اگه حتی 50 درصده من 100 درصدش کنم 90 درصدش کنم با یه بسم الله و کمک خداوند و دنبال کردن هدایت ها دوباره پاشدم تا تعهد بیشتر تمرکز بیشتر انرژی بیشتر بزارم بعد اگه جواب نداد اونوقت زبونم دراز باشه که بدون شک میدونم جواب میده چون قبلا ازش جواب گرفتم و زندگی استاد هم گواه ماجراست

    تو همین فایل فهمیدم ندا خانم دم از تغییر میزنی اما ایا تونستی قضاوتهاات و کم کنی؟ اینم توشه مسیر هست برش دار خودت و گول میزنی تو بازی ها موارد شاد بقیه رو تحلیل و بررسی میکنی بعد میگی خب تمرکزم رو تفریح و شادیه اما ناخواسته انرژی ت و برای تحلیل و بررسی و قضاوت بقیه گذاشتی اینم نشتی نشتی بعدی ت و شکر خدا به کمک استاد پیدا کردی حالا برو این گوی و این میدون برو سعی کن قضاوتهات و خیلیی خیلی کم کنی از کم شروع کن تا یواش یواش برات کار راحت تری بشه قضاوت نکردن منطقشم که استاد گفت

    من اگه جای فلانی بودم شاید همین روش یا بدترش و انجام میدادم

    نتیجه= سرم تو زندکی خودمه بجای تحلیل و بررسی و قضاوت محیط شرایط ادمها خودمو بررسی میکنم خودمو تحلیل میکنم ویژگی هامو لایه برداری میکنم چرا چون زمانی برای دیگران ندارم

    پس از دیشب تا الان تمرین هایی که باید انجام بدی

    علاوه بر کنترل کانون توجه و دوری از منفی ها تحت هر شرایطی، تغییر و در جهت عالی و عالی تر ادامه بدی تغییرات کوچیک و ببینی برای خودت تکرار کنی و سپاسگزار باشی و بدونی قانون جواب میده، برای عمل کردن از همین شرایط حال حاضرت شروع کنی، قضاوت و بررسی زندگی دیگران اعم از خواهر مادر دوست و پارتنرت ممنوع اگه دیدی داری قضاوتشون میکنی از همون جا قضاوت کردن و کات کن یواش یواش تا توش خیلی بهتر عمل کنی و همش سعی کنی خودت و در شرایط اونا تصور کنی با این روش دیگه کمتر قضاوتشون میکنی

    نوش جونتون استاد اینهمه نعمت و برکت و حال خوب ثمره کنترل ذهن و زندگی در تمام شرایط عالی هست

    مرسی از مریم جانم که باعث شدن یه مکالمه عمیق و اللهی بین استاد و شاگرداش برقرار بشه مثل همیشه بهترین هستی زیبااا جان دوستتون دارم و به کمک حق و راهنمایی شما مسیر مستقیم و میرم مسیر کسانی که به انها نعمت داده شده مسیر شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: