کلید اجابت دعاها - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم،
هر جای این سایت بری، محاله رد پای خانم شایسته نباشه، توی این دنیا نمیشه بگی کار یه نفر مهمتر است از کار یه نفر دیگه
کار خانم شایسته ، دقیقا به اندازه کار استاد ارزشمنده
ممنونم خانم شایسته عزیز
زندگی من سرشار است از خواسته هایی که یه روزی صددرصد نشد بود رسیدن به خواسته ام، و الان دارم اون خواسته را زندگی می کنم.
با این فایل خیلی از خواسته هایی را به یاد آوردم که هیچ وقت فکر نمیکردم ، بهشون برسم،
و این نشان میده خواسته های الانم هر کاملا طبیعی وارد زندگیم میشن، در زمان مناسب و در مکان مناسب
از روزی که خواسته من مهاجرت بود ، فقط شش ماه گذشت تا من به خواسته ام رسیدم.
خواسته ماشینم
خواسته مسافرتهایم
عشق همسرم که اصلا محال و نشدنی بود ، ولی من بهش رسیدم
خواسته داشتن دوتا خونه در آلمان که بهش رسیدم
خواسته آزادی زمانی و مکانی
خواسته همسایه های خوب
خواسته خونه ویلایی
همه ی این خواسته ها در روز خودش واقعا نشدنی بود رسیدن بهشون،
ولی الان من دارم تجربه شون میکنم
خواسته هدایتم به اصل و خداوند من را به اصل هدایت کرد،
اصل و نه حاشیه
الهی شکر ، من خیلی از زندگیم راضی ام
سپاسگزار استاد عزیزم هستم
با کمال ادب و احترام
مریم عباسی
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
حضرت زکریا از خداوند با وجود داشتن باورهایی مانند:
پیر و نازا بودن درخواست فرزند دارد
خداوند می فرمایید:
زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ﴿7﴾
اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مى دهیم که قبلا همنامى براى او قرار نداده ایم (7)
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده ام (8)
اگر از خداوند درخواستی داشته:
باورهای نادرستی داریم درخواست ما توسط خداوند اجابت نمی شود و مشکل از باورهای نادرست و نا مناسب ماست
خداوند همواره به ما وعده ی: حق پیروزی فزونی سلامتی و فتح می دهد
چرا درخواست های ما توسط خداوند اجابت نمی شود؟
چون اجابت درخواست مان را باور نداریم
با در نظر گرفتن شرایط فعلی:
-رخ دادن اتفاقات آینده را غیر ممکن می دانیم
-اجابت درخواست های خود را وابسته به عوامل بیرونی می دانیم
در رابطه ی با خداوند و اجابت درخواست ها:
-همواره ایراد اساسی از ماست
-وعده ی خداوند همیشه حق است
-خداوند هرگز خلف وعده نمی کند
-خداوند منبع خیر سلامتی فزونی خوشبختی رحمت برکت و ثروت است
همه ی ما:
باورهای نامناسبی در مورد خودمان توانمندی ها وضعیت اقتصادی پارتی شهر یا کشور خانواده ظاهر تحصیلات… داشته و از خداوند انتظار اجابت درخواست هایمان را داریم
باورهای محدود کننده به قدری:
قوی هستند که ما فکر نمی کنیم خداوند بتواند به ما برکت نعمت سلامتی و روابط خوب عطا کند
با شرایط کنونی:
اجابت درخواستهایمان را از طرف خداوند منطقی نمی دانیم
ما به راحتی:
تحت تاثیر شرایط کنونی خود قرار گرفته نمی پذیریم که شرایط می تواند به نفع ما تغییر یابد
باور سازی به معنای:
امکان پذیر بودن تحقق خواسته هاست
باورهای قدرتمند کننده به این معناست که:
محقق شدن خواسته های ما امکان پذیر است
اگر باورهای ما درست باشد:
به راه های تحقق اهداف و خواسته های خود قدم به قدم هدایت می شویم
هر بار که امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را باور می کنیم:
که ممکن است بسیار کوچک باشد به ما کمک می کند باور کنیم تحقق خواسته های بزرگتر نیز امکان پذیر است
بحث اصلی برای خداوند:
بزرگ یا کوچک بودن خواسته نیست
بحث اصلی این است که :
ما تا چه اندازه اجابت درخواست هایمان توسط خداوند را باور داریم
بسیاری از ما زمانی که خواسته ای از خداوند داریم:
دلایلی منطقی برای خود آورده که تحقق خواسته هایمان را غیر ممکن می داند
و به همین دلیل:
همان ابتدا خواسته هایمان را که جرقه ای ناشی از برخورد به تضادها بوده در نطفه خفه می کنیم
ذهن ما:
بر شرایط فعلی و کنونی مان تمرکز دارد
نمی تواند بپذیرد که شرایط فعلی را خودش به وجود آورده است
اگر شرایط کنونی تغییر کند شرایط آینده تغییر خواهد کرد
قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ﴿9﴾
[فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالى که چیزى نبودى قبلا آفریده ام (9)
خداوند در این آیه:
باور ایجاد می کند:
-من رب هستم
-من نه تنها خالق جهان هستی هستم بلکه برآن رهبری و مدیریت می کنم تمام کیهان گوش به فرمان من است
-رخ دادن همه ی اتفاقات برای من آسان است
-ذهن ما توانایی درک قدرت بی انتهای خداوند را ندارد
خداوند:
توانایی انجام هر کاری را دارد
باور دوم:
-من تو را از هیچ خلق کردم چرا نمی توانی باور کنی فرزندی برای تو خلق کنم
-من می گویم باش پس لاجرم می شود ان اقول له کن فیکون
منطقی بودن :
امکان پذیری اجابت درخواست ها مسئله ای است که باید در ذهن خود ایجاد کنیم
اگر ذهن ما اجابت درخواست هایمان را نپذیرد:
خواسته های خود را دریافت نمی کنیم
چون:
ما در در مدار دریافت درخواست های خود قرار نداریم
درخواست های ما زمانی اجابت می شود که:
-بدانیم خداوند چه قدرت و توانایی بی حد و حصری برای اجابت درخواسته های ما دارد
-برای ذهن خود اجابت درخواست هایمان را با یادآوری اجابت درخواست های گذشته منطقی و باور پذیر کنیم
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ﴿10﴾
گفت پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده فرمود نشانه تو این است که سه شبانه [روز] با اینکه سالمى با مردم سخن نمى گویى (10)
خداوند:
نشانه ای برای حضرت زکریا می فرستد که خواسته ی او به زودی اجابت خواهد شد
بنابراین برای اجابت درخواست هایمان بدانیم:
-خداوند بی نهایت رحمان رحیم وهاب رزاق و غفور است
-اگر شرایط نامناسبی داریم مشکل باورهای نامناسب ماست
-ذهن منطقی ما حتی اجازه فکر کردن و تجسم خواسته هایمان را نمی دهد
-باید بتوانیم با ابزار منطق ذهن خود را خلع سلاح کنیم
-با توجه به الگوهایی که به اهداف مورد نظر ما دست یافته اند ذهن ما می پذیرد تحقق اهدافمان امکان پذیر است
-با به یاد آوردن موفقیت و دستاوردهای گذشته و خواسته هایی که در زندگی ما محقق شده می توانیم بپذیریم تحقق خواسته هایمان امکان پذیر است
-به محض اینکه باورهای ما حتی به میزان کم تغییر یابد می توانیم باورهای بهتر و بزرگتری در ذهن خود ایجاد کنیم
-باور به امکان پذیر بودن تحقق خواسته ها اولین باوری است که باید در ذهن خود ایجاد کنیم
-زمانی که امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را باور کنیم آنها از مسیرهایی بسیار طبیعی بدیهی و منطقی به ما داده خواهد شد
چه زمانی خواسته های ما به ما داده خواهد شد؟
-زمانی که ما آمادگی لازم برای دریافت خواسته هایمان را داشته باشیم
-زمانی که ذهن ما مقاومت ذهنی کمتری داشته باشد
آیه ای که خداوند در مورد منطقی بودن تحقق خواسته ها صحبت می کند:
وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿123﴾
و یقینا خدا شما را در [جنگ] بدر با آنکه ناتوان بودید یارى کرد پس از خدا پروا کنید باشد که سپاسگزارى نمایید (123)
زمانی که خواسته ی ما توسط خداوند اجابت شد:
مهم است قدرت خداوند را به خود یادآوری کنیم تا:
-ایمان ما قوی شود
-بتوانیم جلوی ذهن نجواگر خود را بگیریم
-تحقق سایر خواسته ها را برای ذهنمان باور پذیر کنیم
به اندازه ای که برای دریافت نعمت هایمان سپاسگزار هستیم:
*در مدار دریافت نعمت های بیشتر قرار می گیریم
سپاسگزاری به معنای:
به یاد آوردن نعمت هایی است که دریافت کرده ایم
به یاد آورئن نعمت هایی که دریافت کردیم به معنای:
-امکان پذیر بودن تحقق خواسته ها برای ذهنمان است
-خداوند که نعمت های کنونی را به من عطا کرده می تواند سایر نعمت ها را هم به من بدهد
-اگر کنترل ذهن داشته باشیم خواسته های ما به زودی محقق می شود
چگونه سپاسگزاری عامل تحقق خواسته هاست؟
-سپاسگزاری امکان پذیر بودن تحقق خواسته هایمان را ممکن می سازد
-با به یاد آوردن نعمت های گذشته ذهن ما تحقق خواسته های آینده را باور می کند
-سپاسگزاری تمرکز ما را به جای کمبودها بر فراوانی ها قرار داده و مدار ما را تغییر می دهد
-به هر چیزی توجه کنیم به سمت همان هدایت می شویم:
اگر تمرکز ما بر کمبودهاست:
به سمت کمبود بیشتر هدایت می شویم
اگر تمرکز ما بر فراوانی هاست:
به سمت فراوانی بیشتر هدایت می شویم
قوانین الهی را به درستی درک کرده:
تا بتوانیم از آنها در زندگی خود استفاده کنیم
زمانی که در مدار خداوند درستی و نعمت قرار داریم:
-تمام اتفاقات لاجرم به نفع ما رخ می دهد
-همواره در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می گیریم
-همواره با افراد مثبت برخورد می کنیم
-ایده های خوب به ذهنمان می رسد
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾
آنگاه که (نزدیک است) مدّت عدّه را به پایان رسانند باز یا به نیکویی نگاهشان دارید یا به خوشرفتاری رهاشان کنید و نیز (بر طلاق آنها) دو مرد مسلمان عادل گواه گیرید، و (شما شاهدان نیز) برای خدا شهادت را برپا کنید. بدین وعظ الهی آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد پند داده میشود، و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او میگشاید. (2)
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾
و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان میسازد و بر هر چیز قدر و اندازهای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید). (3)
این آیه به زنانی که طلاق گرفته اند اشاره دارد و باورهای آنها را اینگونه تغییر می دهد:
-خداوند از جایی که گمان نمی بری به تو روزی می دهد
-اگر بر خداوند توکل کنی خداوند برای تو کافی است
-امر خداوند نافذ و جاری است اگر وعده ای به ما می دهد بدون شک و تردید اجرا می شود
-خداوند جهان را رهبری و مدیریت می کند
خداوند:
این باور را برای زنان ایجاد کرده که نگران اوضاع نامناسب خود بعد از طلاق نباش
فَانْظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿50﴾
پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده مى گرداند در حقیقت هم اوست که قطعا زنده کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزى تواناست (50)
سوال اغلب افراد :
خداوند چگونه مردگان را زنده می کند؟
خداوند می فرمایید:
جهان بعد از مرگ وجود دارد
شما پس از مرگ زنده می شوید
چگونه؟
-همان گونه که طبیعت هر بار زنده می شود و می میرد
-خداوند بر همه چیز قادر و تواناست
خداوند اینگونه:
تحقق اتفاقات و خواسته ها را برای ذهنمان باور پذیر می کند
بنابراین:
در هر شرایطی قرار داریم:
باور کنیم تغییر شرایط کنونی برای ما امکان پذیر است
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿186﴾
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند]. (186)
کلمه سالک:
تنها در این آیه ی بیان شده است
در این آیه ی خداوند:
هفت مرتبه از ضمیر من استفاده کرده است
باورهای قدرتمند کننده در مورد خداوند:
-خداوند به ما نزدیک است و به هیچ وجه از ما دور نیست
-خداوند همواره اجابت کننده درخواست های کسی است که از او درخواست می کند
-پس خداوند را اجابت کنید دعوت خداوند را بپذیریم به خداوند ایمان بیاوریم
-شاید رشد یابیم ارشاد شویم پیشرفت کنیم
جهان:
همواره در حال اجابت درخواست ماست اما ممکن است ما تصور کنیم درخواستهای ما پاسخ داده نمی شود
چرا؟
چون ما در مدار دریافت خواسته های خود قرار نداریم
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز (1)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)
سوالی در ذهن همه ی ماست:
که فکر می کنیم خداوند ما را به خاطر گناهان یا اشتباهاتمان دوست ندارد ما را رها کرده پاسخی به درخواست های ما نمی دهد ما فرد نامناسب و بدی هستیم که از درگاه خداوند رانده شده ایم
خداوند:
به روز و شب قسم می خورد و می فرمایید:
خداوند به هیچ وجه از دست تو عصبانی نیست
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)
زمانی که شرایط گذشته ی پیامبر نامناسب بوده است خداوند می فرمایید:
آینده ی تو: بسیار درخشان تر از شرایط کنونی خواهد بود
خداوند همواره به ما:
وعده ی فزونی وعده ی مغفرت وعده ی نعمت و وعده ی فراوانی می دهد
شیطان همواره به ما:
وعده ی فقر و فحشا می دهد
اگر در مسیر خداوند حرکت کنیم:
اوضاع هر بار برای ما بهتر می شود
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)
خداوند به زودی به تو نعمت های فراوانی خواهد داد:
تا راضی شوی
بحث اصلی:
رضایت از زندگی است
زمانی که خود را با دیگران مقایسه می کنیم:
احساس نارضایتی و بدبختی داریم
مقایسه: احساس رضایت از زندگی را نابود می کند
برای منطقی و باور پذیر کردن خداوند می فرمایید:
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)
خداوند به دوران کودکی پیامبر باز می گردد:
زمانی که تو یتیم بودی خداوند تو را در پناه خود قرار نداد
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)
زمانی که تو گمراه بودی:
خداوند تو را هدایت نکرد
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (8)
زمانی که فقیر و نیازمند بودی:
خداوند تو را غنی و توانگر کرد
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾
و گدا را مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)
نعمت هایی که پروردگار به تو عطا کرده را:
به یاد آور در مورد آنها صحبت کن
به یاد آوردن و صحبت کردن در مورد نعمت ها به ما کمک می کند:
ذهن ما خلع سلاح شود
چگونه از این باورها در مورد سلامتی استفاده کنیم؟
-می توانیم شرایط گذشته ی خود را به خود یادآور شویم که در سلامتی کامل بودیم یا اگر بیمار می شدیم سریعا بهبود میافتیم
-می توانیم سیستم ایمنی قوی بدن را به خود یادآور شویم
-می توانیم به مشاهده ی الگوهایی بپردازیم که با وجود داشتن بیماری به راحتی درمان شده اند
به اندازه ای که باورهای مناسب در ذهن خود ایجاد کنیم:
به شرایط افراد ایده ها موقعیت ها هدایت می شویم که در نهایت به خواسته ی خود دست یابیم
زمانی که ورودی های نامناسب به ذهن خود می دهیم:
شرایط ما هر بار نامناسب تر خواهد شد
ذهن ما:
نکات منفی و نامناسب را در ذهن ما پر رنگ و نکات مثبت را با نسبت دادن به عوامل بیرونی کمرنگ می کند
بنابراین بسیار مهم است:
ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم
زمانی که ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم:
می توانیم باورهای مناسب را در ذهن خود ایجاد کنیم
به اندازه ای که باورهای ما تغییر کند:
جریانی از نعمت و ثروت وارد زندگی ما می شود
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد جانم و مریم شایسته عزیز
سلام بیکران به دو استاد عزیز که همیشه چراغ راه برای همه بودند از هر چه بگویم کم گفتم در مورد این عزیزان
سلام دوستان عزیزم
خداوند در جایگاهی قراردارد که هیچ قدرتی از قدرت خداوند بالاتر نیست
خدا خالق جهان هستی و خالق همه ما هست
خداوند از هیچ به من همه چیز داده
و همیشه برای جایگاه بالایی دارد و بهترین اجابت کننده همه است و طبق آیه های قرآن بارها و بارها به من ثابت شده است
سوره آل عمران
آیه
73«قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ »
؛ بگو : فضیلت به دست خداست ، به هر کس خواهد آن را عطا می کند ، که او بخشاینده و دانا است.
خدایی که برای من فضیلت بالا دارد و من هر چه را بخواهم از خداوند درخواست میکنم و دریافت میکنم
همیشه در هر.زمان خواسته ای در من ایجاد میشود و درخواست میکنم از خداوند. خداوند خودش را موضف میداند که پاسخ های خواسته های منو بدهد اما این ترمز های ذهنی من است که جلوگیری میکند از برابرده شدن خواسته ها اول از همه چطور رسیدن به خواسته هام
و چطور باید آن را آسان بدست آورم و هزاران چطور دیگر که وقتی اینها رو روی کاغذ مینویسم ترمز ها نمایان میشود و خداوند در میان آن خواسته گم میشود هزاران چرا و چگونه را داریم در ذهن که همه وعده کمبود از طرف شیطان میآید که حتی خیلی وقت ها خواسته یمان را از خداوند. درخواست نمیکنیم چون حتی به باور داشتن خواسته هام ایمان نداریم خدایا تو هدایتگر من باش من تسلیم تو هستم
من میتونم با باورهایی که خواسته ها وجود دارد و اینو برای ذهنم یاد آور کنم که اگر این نعمت هست من میتونم داشته باشم آن خواسته را
حتی شده هیچ وجود خارجی نداشته خواسته ها ولی با ساختن باور برای خودمان آن خواسته ها برابرده میشود
چرا باید خودم را دست کم بگیرم
من خدایی دارم که توانایی هر کار را دارد خدایا منو تو به همه خواسته هام هدایت کن من توانایی و قدرت خلق ندارم این تو هستی که قدرت بالا داری و همه این توانایی ها را به من می دهی
و این فایل کلی برای ذهنم باور ساخت که چقدر آسان میشود به خواسته هایشان برسیم استاد ممنونم
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و تمام خانواده صمیمی
سوره آل عمران آیات 37 تا 39
…. کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هٰذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
…و هر وقت که زکریا به محراب نزد او مىرفت، پیش او خوردنى مىیافت. مى گفت: اى مریم، اینها براى تو از کجا مىرسد؟ مریم مىگفت: از جانب خدا؛ زیرا او هر کس را که بخواهد بىحساب روزى مىدهد؛
هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ
در آنجا بود که زکریا، پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خداوندا از طرف خود، فرزند پاکیزهای به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی
فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ
پس در حالى که در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیى نوید مىدهد که تصدیق کنندهى کلمه خدا است و بزرگوار و پارسا و پیامبرى از صالحان است.
زکریا پیامبرخدا بوده در تمام عمر دعوت به یکتاپرستی میکرده است و از طرفی هم از خداوند درخواست فرزندی صالح داشته است، ولی همینطور که مشخص است درخواست او تا سن پیری اجابت نشده است؛
پس چی میشه در سن پیری که هم خودش ضعیف و ناتوان بوده و هم همسرش نازا، درخواستش اجابت میشه؟
در آیه 37 حضرت زکریا وقتی میدیده که حضرت مریم بدون اینکه از محل اقامتش بیرون برود براش خوردنی و طعام بهشتی فراهم میشده، با اینکه خودش هم به خداوند اعتقاد داشته و همواره هم مردم را به خداوند دعوت میکرده ولی باورهای محدودکنندهای که در ذهنش بوده اجازه نمیداده که باور کنه که خداوند قادر به انجام هرکاری هست حتی اینکه بتونه در سن پیری بهش فرزندی عنایت کند
همینکه من هم باورهای محدود کنندهای دارم و بقول استاد کویر را نگهداشته و میخواهم در آن برنج بکارم
خواستههایی دارم ولی باورهای محدودم رسیدن به آن خواسته را برای من غیر ممکن میداند و شرایط فعلی من به من اجازه نمیدهد که حتی بقول استاد به آن خواسته فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام قدمی براش بردارم
حال حضرت زکریا وقتی که میبینه حضرت مریم که از محل اقامتش بیرون نمیرفته و در معرض باورهای محدود جامعه قرار نداشته براحتی میتونه از خوان بهشتی بهرهمند بشه، براش باورپذیر میشه که خواسته من هم برای خداوند کاری نداره و در آیه 38 از کلمه هنالک استفاده میکنه یعنی اینکه در آنجا بود که؛
دقیقاً تائید کننده صحبتهای استاد که میفرمایند با پیدا کردن الگوها بری ذهن خودتون منطقی کنید که رسیدن به هرخواستهای امکانپذیر میباشد و برای خداوند هیچ کاری ندارد.
نکته جالب این آیات اینجاست که حضرت مریم براش خواسته طعام بهشتی کاملاً امکانپذیر و منطقی بوده و بهمین خاطر وقتی حضرت زکریا ازش سؤال میپرسه که این طعام از کجا نزد تو میاد؟ بدون هیچ شک و تردیدی میگه :
خُب معلومه دیگه اینها از جانب خداست و خدا هرکس را که بخواهد روزی بیحساب میدهد!!!
من باور کردم که خداوند روزی بیحساب میده و هربار ازش خواستم خداوند هم اجابت کرده، خیلی راحت و خیلی طبیعی
(حتی همین الان هم که این آیات برای من به روشنی بیان شده و داستان حضرت مریم و حضرت عیسی مسیح را میدانم، نمیتونم بپذیرم که برای حضرت مریم طعام بهشتی فرستاده میشده و باور دارم که اگر رزق و روزی میخوای باید بیرون بری و سعی و تلاش کنی و جان بکنی تا شاید خداوند یک حقوق بخور و نمیر بهت بده )
خدای حضرت مریم و حضرت زکریا که یکی بوده، پس چرا این خدا تونسته به مریم رزق بیحساب بده ولی نتونسته به زکریا یک فرزند بده
پاسخ همان است که استاد میفرمایند باورهای ما در مورد خداوند است که باعث نتایج متفاوت میشه
و وقتی باورهای حضرت زکریا نسبت به خداوند تغییر میکنه حتی زمان زیادی هم برای خداوند برای اجابت دعایش لازم نبوده و،
پس در حالى که در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به یحیى نوید مىدهد یعنی سریعتر از این امکانپذیر نبوده
سالیان سال از خداوند درخواست فرزند میکرده ولی باور نداشته که خداوند قدرت دادن فرزند به او را دارد ولی یک لحظه باورهاش نسبت به خداوند عوض میشه و بلافاصله درخواستش اجابت میشه .
قربون این خداوند برم که چقدر سریعالجابه است و فقط نیاز داره که من او را اجابت کنم و بهش ایمان بیارم و اگر من برای دریافت خواستهام مقاومتی نداشتهباشم بلافاصله درخواستم اجابت میشه
جالبتر اینکه برای رسیدن حضرت زکریا به این خواسته، نیازی نبوده که کار عجیب و غریب و سخت و شاقی بکنه، فقط کافی بوده که:
قَالَ رَبِ اجْعَلْ لِی آیَهً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَهَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِ وَ الْإِبْکَارِ
… سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نگه و پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کنه! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگوید
بهمین سادگی و بهمین راحتی
خدایا این ایمان و باور محکم و قدرتمند را از تو برای خودم و تمام خانواده صمیمی عباسمنش خواستارم
برای نوشتن این کامنت و بخاطر تاثیرگذار بودن از مقالات مدیر فنی سایت که چند وقت قبل نوشته بودند استفاده کردم.
سلام آقا کاظمی عزیز
ارادتمندم
ممنونم از نکات خوبی که نوشتید
اون میوه ها و غذاها که مریم در محل کار و اتاقش بهش روزی می رسیده از عالم غیب بوده یا مثلا همسایه ای ، دوستی یا نذری جایی به دستش می رسیده چون خداوند هم قوانین فیزیک و ریاضی رعایت میکنه از اون بالا چیزی پرتاب نمیکنه برای هیچ کس
خیلی ممنونم
یک لحظه ذهنم درگیر شد وگرنه که این فرع هست اصلا مهم نیست اصل داستان سوره مریم شما ذکر کردید
سلام جناب احمد آقا خان عزیز
فقط خداوند به تمام امور آگاه است و اینکه این رزقی که در آیه 37 سوره آل عمران اشاره شده چه چیزی میباشد، الله اعلم
ولی مهم تر از دانستن نوع این رزق، همانگونه که خودتان هم اشاره داشتید این است که این رزق براحتی و سادگی نزد حضرت مریم حاضر میشده که حضرت زکریا با اینکه پیامبر خداوند بوده و انسانها را به یکتاپرستی دعوت میکرده، هم از دیدن آن تعجب میکنه
ولی بازهم برای درک بهتر، تفسیری از استاد بازرگان خواندم که در ذیل به اشتراک میگذارم امیدوارم بتواند کمکی بکند:
گفتهاند آن رزق شگفتانگیز میوه غیرفصل یا طعامی مخصوص بوده است!
اما مقام و مطلوب مریم بالاتر از میوه و مأکولاتی بوده است که بیشتر مردم به آن دلبستهاند.
از آن گذشته، چه تناسبی میان محراب عبادت با مکان خوردن غذا موجود است؟
جز آنکه آن رزق به تعبیر مولانا «لقمههای راز» بوده است که غذای روحهای شیفته ربّ ذوالجلال است!!!
فهم نان کردی نه حکمت ای رهی
زآنچه حق گفتت «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»
رزق حق حِکمـت بُوَد در مرتبـت
کان گلـو گیـرت نباشـد عـاقبـت
ایـن دهـان بستـی دهانـی بـاز شد
کــاو خورنـده لقمـههای راز شد
منظور از رزق، تنها خوردنیهای عادی نیست؛
هوای تنفسی،
نور و گرمای خورشید
و سایر انرژیهای مفید نیز رزق محسوب میشوند.
مطابق آیه 22 سوره ذاریات: رزق شما و آنچه وعده داده شدهاید در آسمان است
وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ
در دعاها نیز آمده است:
خدایا حج خانهات را رزق ما کن.
توفیق طاعت و دوری از معصیت نیز رزق است،
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم..
براستی که اگر یاد آور لطف ورحمت خداوند در حقمون نباشیم بدون شک بنده ای ناسپاس هستیم..
درسته توی خیلی از کامنت هام از معجزه های خداوند توی زندگیم گفتم از وقتهایی که دعاهام رو اجابت کرد حتی وقتی میخواستم دعا کنم هنوز مطمعن نبودم که داره میشنوه؟؟؟ اصلا برام وقت داره؟؟؟ نکنه به خاطر گناهانم ازم رو برگردونده!!!!!
نکنه دیگه منو دوست نداره وقتی میدونه به بنده هاش بیشتر امید بستم وروشون حساب کردم، تا خودش؟؟!!!!
ولی جدای این باورهای پوچ و خراب و جاهلانه ی من، اون همیشه حاضر و اماده و در حال اجابت درخواست های من بوده وهست…
حالا بماند که من با کلی باور غلط تمام عمر اومدم حلال خدارو برا خودم حروم کردم…
اونجاها که وقتی خواستم دعا کنم دیگران رو هم در اجابت دعاهام شریک میدونستم…
اونجاها که میگفتم نکنه خدا نخواد نکنه به صلاح ومصلحتم نباشه…
نکنه دعام مستجاب بشه ولی بعدش بفهمم برام نه تنها خوب نبوده بلکه باعث عذابمم شده..
این شک ها، این نکنه نکنه ها…اینها تمام عمر منو کشته بود..امونم رو بریده بود…
من سهم خودم رو بلد نبودم، من شناختی از خداوند و قوانینش نداشتم، من خودم تعادل نداشتم، من خودم صبر نداشتم، من خودم پر از ترس وتردید وشک بودم، بعد اون جاها که گند میزدم و خراب کاری میکردم، مینداختم کردن خدا که حتما صلاحم نبوده، حتما سهم من نبوده به زور خواستمش…حتما حکمتی داشته!!!!
پس چرا حالا اینجوری فکر نمی کنم؟؟؟؟ پس چرا حالا شرایطم عوض شده؟؟؟؟ پس چرا حالا که میدونم من خودم خالق زندگیم هستم این چرت وپرتها دیگه تو سرم نیست و اتفاقات 99 درصد به نفع من رقم میخوره؟ پس چرا حالا که میدونم ویقین دارم تنها صاحب اختیار من خداست و همه چیز در حیطه ی قدرت خودش هست نگران چشم زخم و حسادت وقضاوت وکار خرابی دیگران نیستم؟؟؟
پس چرا حالا خواسته هام سریع اجابت میشه چون کسی رو شریک در اجابت دعاهام نمی بینم؟؟؟
خب معلوم شد که خدا همون خداست، خدای ذکریا و خدای یحیی و خدای ابراهیم و خدای مریم و عیسی و موسی و خدای محمد و….
خدای منم هست…
من همونم که بعد فوت همسرم تو شهر غریب تک وتنها با اونهمه مسئولییتی که روی دوشم بود برای بزرگ کردن بچه کم شنوای 6 ساله و سرکار رفتن و دور از خانواده وبدون حمایت وقتی بهش گفتم، خدایا منم مثل مریم مادر عیسی، چه فرقی برات دارم؟؟؟
مگه به مریم روزی از غیب نمیدادی به منم باید بدی… و الحق که من مقدس نبودم ونیستم ولی خداوند الحق که مهربانترین هست بر بندگانش…و تا به امروز که 13 ساله از اون تاریخ میگذره، منو پسرم همچنان روزی از غیب داریم، چه کار کنیم چه نکنیم(الحمدالله رب العالمین)
من همونم که عید سال 97 از فرط تنهایی و البته از سر شوق وعشق که در وجودم بود، 7 سال بعد فوت همسرم خواستم که ازدواج کنم، روز 12 فروردین 97 من یه متن توی گوشیم تایپ کردم و یه لیست از مشخصات همسر آینده ام وچندتا عکس لباس عروس و ماشین عروی وحلقه و…( شاید خودمم تا این حدشو باور نداشتم ونمیخولستم اما) انجامش دادم و به خداوند ارائه دادم، 27 فروردین اولین دیدار من وهمسر دومم اتفاق افتاد و 12 اردیبهشت محرم شدیم و 6 شهریور 97 من تو سن 35 سالگی با داشتن یه پسر 13 ساله عروس شدم، ارایشگاه رفتم لباس عروس وجشن و خونه و زندگی و …..حتی یه فرزند دیگه که دوست داشتم حاضر وآماده خدا بهم داد..
فقط دقت کنید به تاریخ درخواست قلبی واجابت دعاهام….
حالا بماند که من از روی جهالت ونادانی و نداشتن شناخت از خودم و خداوند وقوانینش، با ناشکری وناسپاسی، وتمرکز گذاشتن روی منفی ها و زشتی های همسرم وزندگی مشترکمون اون لطف ورحمت ونعمت رو به کفران تبدیل کردم و اون زندگی واون آدم و هرچیزی که مربوط به زندگی مشترک و آرزوم بود رو از دست دادم!!!!(نتیجه اخلاقی اینکه وقتی دعاهاتون اجابت میشه با یاد آوری اینکه اینی که الان دارم یه روزی ارزوی من بوده و قدردان وسپاسگزار بودن به خاطرش، اون نعمت رو برای خودمون حفظ کنیم، بدون شک داشتن همسر وفرزند و خانواده یکی از نعمت های بزرگ این دنیاست )
حالا برسیم به همین دیروز ، صبح پاشدم قسمت 18 و19 سریال سفر به دور امریکارو دیدم، یه خواسته ای داشتم از 5 ماه قبل، خیلی برام مهم بود..
البته که 6 ماه قبل بهش رسیده بودم واون خواسته اجابت شده بود اما بازم بر اثر ناشکری وناسپاسی وتمرکز گذاشتن روی نازیبایی ها، اون نعمت از دستم رفته بود!!
دیروز ظهر نشستم باخودم فکر کردم چه باورهای مخربی داشتم که اون نعمت از دستم رفته؟ چندتا باور مخرب پیدا کردم که بزرگترینش این بود( حتما خواست وصلاح خداوند نبوده؟؟؟)
بعد به خودم گفتم بابا مینا از تو بعیده، این چه منطقیه برای خودت درست کردی هر بار نعمتی رو از دست میدی میگی حتما خدا نخواسته وصلاح نبوده؟؟؟
تو خودت قدرنشناسی کردی، تو خودت سهمت رو درست انجام ندادی ، تو خودت قدردان نبودی، تو برات عادی شد داشتن اون نعمت، تو خودت یه دفعه خرگازت گرفت گفتی هرکه بامش بیش برفش بیشتر، بابا اشتباه کردم این خواسته رو طلب کردم حالا مدیرییتش سخته برام!!!!
انوقت خدا مقصره؟ انوقت میگی خدا نخواسته؟؟؟
واز اونجایی که قوانین حاکم برجهان هستی به لطف الله بدون تغییر هست، دفترمو برداشتم وشروع کردم مثل ذکریا با خدا صحبت کردن، به الله قسم همین شکلی نوشتم، خدایا من هیچوقت از درگاهت برای دریافت خواسته هام ناامید برنگشتم، میدونم ناسپاسی کردم اما حالا دوباره اون نعمت رو میخوام، من میدونم که تو هیچ مخالفتی با خواسته های من نداری، و هیچ جیزی در زندگی بد نیست شر نیست، مگر اینکه من با افکار وگفتار ورفتارم( اعمالم) اون خیر وخوشی رو به شر تبدیل کنم، اون حلال رو به حرام تبدیل کنم، واون برکت رو به کفران نعمت تبدیل کنم…
پس همین امروز شرایطی رو فراهم بیار که اون اتفاق رقم بخوره به این شکل واین شکل….
در انتها ازش سپاسگزاری کردم که دعاهام رو اجابت کرده وازش خواستم کمکم کنه بعد اجابت دعام جز سپاسگزاران درگاهش باشم و هوشیار باشم ایندفعه بر این لطف ورحمتش، نه ناشکر وناسپاس…و بعد رها کردم رفتم سراغ کارام…
ساعت 5 بعداز ظهر پیامک اومد برام، ساعت 6 جلسه برگزار شد، ساعت 8 شب من اومده بودم خونه وسجده کنان اشک شوق ریزان وخنده بر لب سپاسگزار الله مهربانم بود…
به الله قسم که نه به خاطر اون شرایط وموقعییتی که دوباره نسیبم شده بود بلکه به خاطر اینکه هزار باره ایمان وتوکلم به خداوند زیاد شد و این اتفاق رابطه ی عاشقانه وصمیمانه ی من وخداوند رو بیشتر وبهتر کردو دوباره مهر تاییدی شد بر اینکه شما استاد قشنگم هر چی از خداوند وقوانینش میگید درسته وحق هست ….
یعنی قربون این خدا نشم من؟؟؟ که بهم لطف کرد وقبل مرگم اجازه داد تا بشناسمش وبا شناختش ازمسیر جهل ونادانی برگردم به مسیر ایمان وعمل صالح؟؟؟؟
براستی که چیزی به اسم صلاح ومصلحت وجود نداره واینها ساخته ی ذهن ماست…
توی این دنیا واین زندگی واین رابطه ی دو نفره ما وخداوند، هر چی خیر وخوشی هست از خداست وهرچه شر وبدی هست از خودمونه…
همه چیز نعمت هست وبرکت وتا زمانی که در اختیارمون هست حالا هرچیزی از خودمون وجسممون گرفته و وسایل زندگیمون و پول ومال وامکانات حالا کم یا زیاد…تا همسر وفرزند ورفیق و رهگذر و دوست و همسایه و جهان هر چه که درش هست، باید ازشون درست استفاده کنیم به چشم برکت ونعمت ببینینشون بابتشون سپاسگزار باشیم واگر در اوج سپاسگزاری وحال خوب چیزی از دستمون رفت انوقت بدونیم که قراره بهترش بیاد وجای نگرانی نیست…
فرقه بین زمین تا اسمونه، اینکه چیزی رو بدونی از سر بی لیاقتی بی کفایتی ناشکری وناسپاسی از دست دادی تا چیزی رو که در اوج قدردانی وشادی از دست دادی….
اینجا قلبت بهت میگه که کار خودت بود یا کار خدا؟
دهنده وگیرنده خودش هست!!!
اصلا همه چیز وهمه کس خودش هست…
این توهستی که باید ببینی با بدست اوردنها واز دست دادنها، حالت چطوره….
عذاب وجدان داری، حسرت میخوری و به فکر جبران و به فکر قدارن بودن وسپاسگزار بودن مییفتی وبهش عمل میکنی تا همانند اون نعمت یا خود اون نعمت بهت برگرده…
یا اینکه راضی هستی به رضای خداوند وشک نداری که اگر از بنده سپاسگزار چیزی کم بشه قراره که بهتر وبزرگترش بهش داده بشه، چون این قانون وراه ورسم کاره جهانه….
الهی هزاران بار الله مهربان رو شکر بابت تک تک نعمت هاش که همگی لطف هست و رحمت…ان شالله که هر لحظه قدردان وسپاسگزار و اگاه به نعمت هایی که در اختیارمون قرار داده باشیم خصوصا نعمت شناخت ونزدیکی به درگاه خودش رو، امین
استاد قشنگم بی نهایت ازتون سپاسگزارم…
این فایل بدون شک برای خیلی ها خصوصا من، مهر تاییدی هست که خداوند هر لحظه در حال اجابت دعاهای ماست.
سلام به استادعزیزم وهمه دوستان عزیزم
چراماهمیشه نگران تموم شدنیم چراین باورمحدودیت نابودکرده ماروباورکمبودکه همه چی تموم میشه که هی حرص بورزیم هی طمع بورزیم
بی نهایت فرصت است بی نهایت نعمت است چقدر راههای جدید پیدا کردیم چقدرایده های جدید پیداکردیم خدا درقران گفته من اینقدرنعمت دادم که اگرتمام درختان قلم شود تمام دریاها مرکب شوند نمیتونیدبشمارید وبنویسیدشون ماروی گنج نشستیم نعمتها هروز داره بیشترمیشهالبته من این صحبتهاروبرای کسانی میگم که میخان به نعمت بینهایت برسن وبه ثروت بینهایت برسن به خوشبختی بینهایت برسن به فرزندان سالم وصالح برسن نگران هیچ چیزنباشن همه چیزبی نهایت هست کیس مناسب برای ازدواج بی نهایت هست وقتی باور دارم که میشود میگم ای بابا مردم نگران چه چیزهایی هستن برای من که باور فراوانی خیلی وقته تومغزم شکل گرفته بقیه چیزا براحتی حل میشه بخدامیگم خدایا توبرای من همه کارکردی یکاردیگه هم میخام برام انجام بدی واونم اینه که ازلحاظ مالی پیشرفت کنم اونقدرپیشرفت کنم که راضی بشم وقتی من زنگ میزنم درخواست کمک میکنم از دوستم که قدرتی داره ثروتی داره ولی اعتبارشوبخدامیدم (من خودم میدونم که وقتی دارم ازیکی درخواست میکنم واقعا توکلم به دوستمه یا توکلم بخدای اونه)
من میفهمم من درخواست کننده میفهمم خودم میفهمم یه چیزدرونیه من نه میخام چیزی روثابت کنم یاکسی چیزی روبه ماثابت کنه ما به بطن انسانها دسترسی نداریم اگرتوکلم بخداست اگرکمک نکرد شرایط کمک بمنونداشت پشتم خالی نمیشه ناراحت نمیشم ازاون بنده خدا چون اینقدرپشتم توسط ادمها خالی شده که 10ساله یادگرفتم فقط روی خداحساب بازکنم میگم خدا ازیک در دیگه بمن میدهیافکرنمیکنم الان اتفاق بدی میوفته کسی که توکلش بخداهست کارمیکنه با ادما درخواست کمک میکنه .خدابمن گفت این موضوع رابنویس وبه بندگان من انرژی بده
درس گرفتم که برای ازدواجم همون معیارهای اولی که خدابه دلم انداخته درسته که بافردی ازدواج کنم که متوکل باشه تهرانی باشه کارخونه دارباشه پدرمادرش به رحمت خدا رفته باشن خواهرنداشته باشه و مجرد باشه تا بحال باکسی ازدواج نکرده باشه سلامت جسمی و روان داشته باشه صادق باشه اقامت امریکا داشته باشه ودرشرایط طلاق اسان کنارم باشه بصورت طبیعی باهم اشنابشیم و بادخترم پیش به سوی خوشبختی ابدی درارامش ونعمت وثروت فراوان زندگی کنیم .
بنام خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد عباس منش عزیز و همه خوبان
چه فایل فوقالعاده و بی نظیری
ایه 4 سوره مریم
(زکریا)گفت:ای فرمانروای جهانیان استخوان من سست گشته و فروغ پیری بر سرم بتافته و من هرگز در دعای تو از اجابت محروم نبودهام
و این آیه و این فایل منو یاد این شعر از مولانا انداخت
جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهی میل دعا
تو دهی آخِر دعاها را جزا
اول و آخر تویی ،ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
1-بدونم که چه قدرتی داره اجابت میکنه و چه توانایی بی حد و حصری داره.
2-بیام منطقی کنم برای ذهن خودم که به همون شکل که این کار (خاص) رو انجام داده به همون شکلی که به قول داستان زکریا من را از هیچ خلق کرده میتونه یه عالمه کار دیگه هم انجام بده.
کافیم بدهم تو را من جمله خیر
بی سبب ،بی واسطه ی یاری غیر
کافیم بی نان تو را سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم
بی بهارت نرگس و نسرین دهم
بی کتاب و اوستا تلقین دهم
کافیم بی داروت، درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
موسیی را دل دهم با یک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
دست موسی را دهم یک نور و تاب
که طپانچه میزند بر آفتاب
چوب را ماری کنم من هفت سَر
که نزاید ماده مار او را ز نَر
به اندازه ای که این قدرت را باور کنیم هدایت میشویم به مسیرها و درها باز میشه و آدم ها و شرایط و اتفاقات تغییر میکنه و ما به خواسته هامون میرسیم.
امروز صبح داشتم شکرگزاری مینوشتم یه چیزی بهم گفت از اتفاقات و معجزاتی که خداوند برات رقم زده بنویس و یاداوری کن
سال 87 از خدمت سربازی، مرخصی گرفته بودم و تو اون تایم مرخصی، رفتم گواهینامه بگیرم مرخصیم تموم شده بود و فردای اون روز امتحان ایین نامه و تو شهری بود من تماس گرفتم از پادگان یه روز دیگه مرخصی گرفتم و همون روز به لطف خداوند صبح رفتم ایین نامه و تو شهری رو امتحان دادم و هر دو تاشو قبول شدم و شب حرکت کردم با قطار از یزد به طرف تهران
سال 1400 برای گرفتن پروانه کسب املاک یه وکیل یا مشاور حقوقی باید میومد اداره ثبت و برای پرونده پروانه من امضا میکرد حالا من توی شهرستانی که هیچ کسی و نداشتم به لطف خداوند داماد مدیر املاک کنار دفتر املاک من اومد و برام امضا کرد.
پارسال صاحب مغازه ام یه چیزی بهم گفت که مورد پسندم نبود بهم برخورد گفتم خدایا اگر من باید برم فلان مغازه تو فلان خیابون این شهر یه نشونه ای برام بفرست و خداوند بعدازظهرش صاحب اون مغازه رو که دو ماه بود ندیده بودمش آورد مغازه ام و جریان صبح و درخواستم از خداوند رو بهش گفتم اونم گفت بیا مغازه من و به لطف خداوند (من مغازه قبلی اجاره میدادم) ولی اینجا یه ریال اجاره نمیدم و با این بنده بی نظیر خداوند داریم بصورت درصدی کار میکنیم(نه شریکی)
و این جوری با شکرگزاری اتفاقات داشتم به قول استاد منطق ذهن را می شکوندم تا به پیشرویم ادامه بدم
واقعا که باید این فایل و فایل روان شدن چرخ زندگی را بارها و بارها گوش کنیم تا باور های قدرتمندی تو ذهنمون بسازیم تا زندگی مون هر روز بهتر و بهتر و بهتر بشه
خدایا ، ای فرمانروای جهانیان بی نهایت از تو بخاطر این آگاهی ها و این هدایت ها و این معجزه ها سپاسگزارم
هر آنچه دارم از آن توست
استاد از شما بسیار بسیار متشکرم بابت این فایل محشر
شاد باشید و از زندگی لذت ببرید
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
با سپاس از استاد عزیز بابت این فایل ارزشمند و همینطور هدیهای که بهمون دادین.
دوست دارم کامنتم رو با بررسی کارکرد مغز شروع کنم، چون حوزه مورد علاقه خودمه.
ببینید مکانیزم ذهن این شکلی هست که اگر خبر مثبتی دریافت کنه، میگه عادیه و ولش کن! ولی اگر یه خبر منفی دریافت کنه، اون رو پردازش میکنه! شروع میکنه به شاخه شاخه کردنش. طوری که تمام فضای ذهنی شما رو درگیر خودش میکنه. پس بخاطر همینه که اینقدر تاکید میشه روی کنترل ورودیهاتون حساس باشید، چون آنچه که شما میشنوید و یا میبینید، تبدیل میشه به خوراک برای ذهنتون.
حالا شما که آگاهی باید بدونی خبر منفی رو وارد ذهن نکنی و یا حالا اگر به هر طریقی وارد شد، اعراض کنی، توجه نکنی و آگاهانه و عمدی ورودیهای خوب به ذهنت بدی!
(یه تمرین خوب که از استاد یادم میاد، اینه که فایلهای سفر به دور آمریکا خودش رو هی میدید. اینا ورودیهای مثبت خوبی هستن! اشکال نداره…200 بارم شد بازم اشکال نداره. چه بهتر. اصلا قسمت 76 سفر به دور آمریکا رو ببینید حتما)
باید شما تو مصرف شدن انرژیات آگاه باشی، چون شما مدام در حال تولید فرکانسی، پس دقت کن انرژی که خداوند بهت داده، چجوری داره مصرف میشه.
برداشت من از کل صحبتهای این فایل اینه:
صبوری کن!
البته صبر با تحمل کردن فرق داره دیگه.
شرایط الانم اصلا تحمل و زجر نیست، بلکه همه چیز رو غلطکه.
یه سری خواستهها دارم و خب یه سری باورها رو هم دارم کار میکنم، ولی یه جاهایی احساس میکنم عجله دارم، و این منو باز برمیگردونه به عقب.
تهش میرسم به احساس نا امیدی!
این منطقهایی که آوردین و صلاتی که مرا بهش امر کردی، خیلی کمک میکنه تا برسم به تقوا، به کنترل ذهن…
واقعیتش قدم 2 رو خیلی وقت پیش تهیه کردم ولی هنوز نمیتونم بگم ایمان آوردم که قدرت ذهن من داره کارها رو انجام میده، بخاطر همینم، تجسم هنوز اولویت زندگیم نشده، و خب تجسم و سپردن کارها به خدا کل قدم 2 هست دیگه.
امیدوارم خداوند رو تو این داستان بیشتر و بهتر درک کنم.
داستان حضرت زکریا گفته شد و دلایل منطقی که ایشون به خدا میگه که من چطور بچهای داشته باشم؟ اونم با این وضعیت حساس کنونی؟
منطق قوی خداوند هم اینه که ما تو رو زمانی که هیچ نبودی آفریدیم.
داستان خانمهای طلاق گرفته گفته شد که حالا که تنها شدم، کی روزی میرسونه؟
باز هم منطق خداوند که اگر بر او توکل کنید، او برای شما کافیست.
من درک خودم از این منطقها رو مینویسم تا باورهام بهتر بشن.
این منطقهایی که خدا گفت، همون کلیدهایی هستن که ما رو به خواستههامون میرسانند. در واقع این منطقها نورخداوند رو پررنگتر میکنن تا ما سپاسگذارتر باشیم. یعنی چی؟
بزارید اینطور بگم که خواستههای شما از همون اولی که بهش بر میخورید، به جهان گفته میشه و جهان هم میگه اوکی، رفت تو نوبت!
حالا کل کاری که باید انجام بدیم اینه که از لحاظ فرکانسی با خواسته هماهنگ بشویم.
به بیان سادهتر کل کار اینه که وقتی پستچی کالا رو آورد، خونه باشی تا تحویل بگیری!
حالا چطور خونه باشیم؟
خونه بودن = امیدوار بودن
و برای امیدوار بودن شما باید ذهنت رو ساکت کرده باشی! چطور؟
با همین منطقها…
حالا خدا 2 نمونه نشون داد، استاد هم اشاره کرد به یه سری موارد دیگه، مثلا
کارهایی که خدا براتون کرده رو یادآوری کنید.
من همین الان که یادم میاد کجاها خدا آبرومو خرید و یا کجاها نجاتم داد و بلاها رو دفع کرد، واقعا خجالتزدهاش میشم، ولی منم فراموشکارم.
بخاطر همین هی تکرار میکنم.
استاد یه صلاتی داد که منطقی کنید، من از این داستانهای شخصی خودم خیلی استفاده میکنم. حالا یکیشو میگم..
چند روز پیش با بالابر میخواستم برم طبقه بالا که پام یجای بدی بود که یهو یه حسی گفت بکشش کنار و بعدا فهمیدم اگر گوش نمیدادم خدا میدونه چه اتفاقی میافتاد…
اینا چیزایی هست که حالیم میشه، خیلیهاشم که بقول کتاب نعمت پنهانه و اصلا نمیبینیم که بخوایم سپاسگذارش باشیم.
یه تمرین دیگه که الان میخوام بیشتر ازش استفاده کنم، داستان افراد موفق هست. 2 تا الگو دارم تا الان که خیلی کمکم میکنن. یکیش کودکی آرنولد شوارتزنیگر هست و یکی دیگش هم کودکی Giannis Antetokounmpo. میتونید سرچ کنید و ببینید.
هر وقت ذهنم میگه بابا شرایط تو فلانه و یا… میگم این 2 تا الگو 10ها برابر بدتر از من بودن پس میشود و من حرکت میکنم، ادامه میدم.
(یه پوینت مشترک جفت این 2 نفر تو داستانشون تعریف میکنن، برام خیلی جالب بود میگم، هر دوتاشون یه الگویی دیدن و همون موقع خواستن بشن مثل همون الگوهه، نکته بسیار کلیدیه، که قانون خارجی و غیرخارجی، مسلمون و غیر مسلمون ندارد. برای همه یکسانه)
خلاصه 2 تا روش هست که میتونیم بارورسازی رو انجام بدیم.
اول مرور کنیم کارهایی که خداوند برامون انجام داد، حالا چه وضعیت مالی بوده، سلامتی بوده، کاری بوده، خانوادگی، هرچی…
بگیم خداوند اونجا هدایت کرد، پس بازهم هدایت میکنه….
دوم هم بیایم از این الگوها استفاده کنیم که بابا تو میگی نمیشه، ایناها، این طرف تونسته! آرنولد خیلی الگو خوبیه واقعا… چون آرنولد یه داداش همسن خودش هم داشت، ولی اون داداشش هیچی نشد و آخرش هم در حالت مستی کشته شد. خیلی خیلی خیلی هر عامل دیگهای رو پاک میکنه و این باور رو میده که آیا تو میخوای کسی بشی یا نه؟ تو باور میکنی میشود یا نه؟
واقعا ببینید مستندهاشو…
یجایی هم میگه من یه روز خیلی فشار اومده بود و زدم زیر گریه ولی روز بعدش بخودم گفتم مرد گنده دیروز عیب نداره عین بچهها گریه کردی، الان حرکت کن!
اینکه احساسش رو خوب نگه میداشت واقعا کلیدهای ارزشمندی هست.
روز اولی که وارد دفتر فرمانداریش شد، میگفت نمیدونستم واقعا باید چکار کنم! ولی با همون احساس خوبش، چه کارهای مثبتی تو حوزه سیاست انجام داد..
یه تکه کلام تو فیلمهای ترمیناتور داشت که میگفت I’ll be back… چقدر از همین تکه کلامش تو دنیای سیاست استفاده کرد… که آقا من برمیگردم… درسته مسئله هست…ولی من برمیگردم
واقعا بحث امیدواری بحث مهمیه!
این فایل با فایل قبلی که گذاشتین استاد چقدر بشارتدهنده بود و هست خدایی که همیشه وعده فزونی و مغفرت میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم….
🟢 رحمنی که رحیمه
🟢 رحمانی که سبحانه
🟢 رحمانی که رزاقه….
خدایی… ربی…. که احساس امیدواری رو اینطور به پیامبرش میده که ای پیامبر…
ما تو رو وقتی یتیم بودی، هدایت کردیم، و وقتی گمراه بودی، دست گرفتیم، و وقتی نیازمند بودی، بینیازیت نکردیم؟
به روز و شب قسم که خدا بر تو عصبانی نیست…
(آقا این یه تیکش خیلی من حال کردم استااد، واقعا بموقع بود)
و بعد میاد و وعده آینده بسیار سعادتمند گونهتری رو هم به پیامبر میده.
همون خدایی که همیشه هست… همون خدایی که همیشه کارش اجابت درخواستهای ماست…
همیشه گفته من قریب هستم، نزدیک هستم… از رگ گردنتون نزدیکتر..
میدونید بچهها…. من…ما به این آگاهیها نیاز داریم، اونم بخاطر شرایطی که توش بزرگ شدیم…بخاطر بکگراند مذهبی و عقیدتیمون، من احساس میکنم یجورایی همیشه با مفهوم خدا بیشتر درگیر هستیم.
وگرنه تو همون 2 تا الگویی که گفتم، من ندیدم که طرف از خدا حرفی بزنه ولی اینقدرم موفق هستن. اینکه چقدر به خدا ایمان دارند، خودشون میدونن و ما بیخبریم…
ولی همیشه حق انتخاب داریم که چیو انتخاب کنیم و من میدونم کار کردن روی این آگاهیها (بصورت همیشگی، چه روی سایت و چه خارج سایت) نیاز روح منه، غذای روح منه. انشالله که خدا هدایت کنه در این مسیر باشیم.
پس آگاهانه این مسیر رو هر روز انتخاب میکنم تا رشد کنم.
فایل پر محتوایی بود و میشه ساعتها راجع به مفاهیم توحید و سپاسگذاری صحبت کرد.
استاد سپاسگذاری برای من با الهاماتی که دریافت کردم، یعنی تقواداشتن.
از همون روز اولی که وارد سایت شدم، با مفهوم سپاسگذاری کلنجار رفتم و فکر نمیکنم هنوزم درکش کرده باشم، ولی الان میدونم وقتی سپاسگذارترم، آرومترم، متوکلترم و به همون اندازه به خوشبختی موجود در کیهان دسترسی دارم، به احساس رضایت دسترسی بیشتری دارم.
وقتی که سپاسگذاری، ایمان داری و وقتی ایمان داری، نعمتها آسونن…
در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی دوست داشتنی
خدای من. چی بگم آخه استاد. بیشتر از سه ساله که عضو سایتتون هستم. سه ساله که صبح تا شب فقط فایلهای شما رو گوش میدادم. اما باورهام تغییر نمیکرد . سرعت رسیدن به خواسته هام مورچه وار و نتایجم ناپایدار بود. اما از چندروز پیش که این فایل رو کذاشتید، از همون لحظه ای که فایل رو برای بار اول شنیدم، نفسم در سینه حبس شد. حالم طوری شد که فقط خدا خودش میدونه، قلبم از هیجان به شدت میتپید و حس میکردم روحم داره توی چهارچوب جسمم خودشو با جهش هایی شدید به در و دیوار میزنه و میخواد پرواز کنه. اصلا نمی دونم چم شده بود، چرا من این نکته ی به ظاهر ساده که تا حالا شما بارها و بارها در تمام فایلهاتون فریادش می زنید که هرچی می خوای رو از خدا بخواه و براورده ش میکنه ، اون میتونه، قدرت فقط خداست رو نمیفهمیدم؟!! یعنی فکر میکردم فهمیدم ها، تاییدش میکردم و میگفتم اره دیگه ادم باید همه چیز رو از خدا بخواد ، منم برای همین به خواسته های بزرگم نرسیدم که اول ترمز بودم و بعد دست و پا در اوردم شدم آدم ! و کاریش نمی شه کرد تا وقتی ترمزارو برندارم، خدا میخواد بهم کمک کنه ولی با این همه مشکل و ترمزایی که دارم چه جوری آخه؟!این فایل رو گوش میدادم و داشتم کارهای خونه رو تند تند انجام میدادم ولی وقتی به اون قسمتی از صحبتهاتون رسیدید که خدا برای حضرت زکریا منطق میاره : تو داری از من میخوای ها؟ من دارم بهت میگم خواستت قبوله . منه فرمانروا. منی که فقط میگم باش و موجود میشود، منی که تورو از هیچی آفریدم…. دیوانه شدم. دست از کار کشیدم و فایل رو پاوز کردم تا هضم کنم چیزی رو که چند ثانیه قبلش شنیدم… و اشکهام جاری شدند، وای چرا من به این موضوع فکر نکرده بودم چرا من نمی دونستم که ناخوداگاه باور ندارم خدا بتونه کاری برام بکنه و فقط به قول شما مثل زکریا با وجود باورهای نادرستم، دعاهامم میکردم و یه چیزی می پروندم.. آخ خدا…. از اون روز هرروز دارم این فایل رو بارها گوش میدم. همون لحظات اولیه ای که داشتم فایل رو گوش میدادم هی خواسته های کوچیکم پشت سرهم داشتند انجام میشدند! اصلا از صبحش داشتم هم زمانی های اون روزم رو با شکفتی نگاه میکردم و شکر می کردم.الان حضور ذهن ندارم بگم چی بودند ولی خیلی برام جالب بود که دقیقا همون موقعی که درونم طوفانی به پاشد، چندتا خواسته یکهو باهم براورده شدند، از پارسال تا حالا دوبار پیش امد که میخواستیم یه سفر بریم ایران و هردوبار یه موردی پیش میومد و نرفتیم، همسرم هربار که صحبت سفر میشد یه جورایی مخالفت میکرد و میگفت شرایطمون مساعد سفر نیست. من هم دیگه رها کرده بودم اون موضوع رو، همون شب گوش دادن به فایل، همسرم خیلی جدی اومد گفت بیا بلیط بگیریم یه سر عید بریم ایران یه ماهه. و خودش بلیط هارو نگاه میکرد، و هزینه های سفر و کارهایی که باید هماهنگ بشن رو با من مرور میکرد . خیلی به کبوتر علاقه داشت و یکی از مواردی که مانع میشد سفر نکنیم این بود که کی به کبوترهاش در نبودش رسیدکی کنه، من به مدت پیش نه به شکل دعا و درخواست از خدا، فقط یه لحطه دلم خواسته بود کبوترارو رد کنه برن فقط همین و اصلا حرفی هم نزده بودم، فردای روز گوش کردنم به فایل، گفت میخوام تمام کبوترهارو رد کنم بره دیگه خسته شدم خیلی مسولیت داره!!!!و من فکر نمیکردم انقدر جدی باشه! . اون شبی که صحبت سفر بود نوشتم خدایا پول سوغاتی هایی که خودم دوست دارم بخرم رو خودت برسون بهم، نه از حقوق همسرم، روز بعد درست همون روزی که بادها شدت پیدا کردشوهرم چندتا از کبوترهاشو فروخت و بی مقدمه پول فروش اون هارو اورد داد به من و گفت این برای شما باشه. و من هاج و واج به دعایی فکر میکردم که برای پول سوغاتیا نوشته بودم، و توی گوش ذهنم عبارت های :روزی بغیرالحساب، از جایی که فکرش رو نمیکنی خدا می رسونه، لاجرم بودن ورود نعمت و ثروت به زندگی با تغییر باورها و عمل به قانون و قوانین ثابت و بی نظیر خداوند طنین می انداخت. خدایا پس قضیه اینه؟!! آهااااا …منظور استاد این بود؟ اینی که میگفت ارامش داشته باش، از زندگیت لذت ببر بقیه ی چیزها حل میشه و لاجرم نتیجه میگیری منظور این بود؟؟!! و منی که همیشه میگفتم اخه چه جوری؟ منظورم این بود که خدا نمیتونه؟!! خدا با این فایل باهام حرف زد . نمی دونم چه اتفاقی درونم افتاده ولی از اون روز خیلی عمق ارامش ذهنم بیشتر شده،چند بار پیش اومد که عصبی بشم لحظه ای ها، ولی فقط همون لحظه بوده و سریع گذشته. وقتی دعا میکنم حسم چیز دیگه ایه. امکان دستیابی به رویاهام یکم تو ذهنم بیشتر شده. کناب رویاهارو خریدم تو همین چندروز و الان فصل چهارمرو دارم می خونم . نمیدونم چرا شکرگزارتر هستم ناخوداگاه شکر میکنم خیلی وقتها، اصلا نمیفهمم حالمو ، نمیدونم اسم احساسمو چی بگذارم اما خدایا ممنونم ازت عجب حالیه! خیلی امیدوارم خیلی حالم خوبه خدایا شکرت. استاد عزیزم ممنونم خیلی ممنونم
سلام نگار جان با خواندن کامنت اشک از چشمام سرازیر شده خدا رو شکر که به خواسته هات رسیدی .
من هم مثل خودت امشب که این آیه ها رو از استاد عزیز که خدا واقعا برامون حفظش کنه ،شنیدم دارم توی یه دنیای دیگه آیی سیر میکنم و دفترم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن و یاد آوردم جاهایی که از ته قلبم وبا یقین ازش کمک خواسته بودم و چه جوری به دادم رسیده بود .واشک از چشمانم سرازیر شد و ازش سپاسگزاری کردم و دوباره با خلوص نیت خواسته هام رو بهش گفتم و اطمینان دارم همین الان مهر اجابت بر آنها زده شد.
دوست عزیزم از صمیم قلب برایت آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم این سفر برایت خوش بگذره من وبا وجود این که نمیشناسمت ولی دوست دارم ببینمت اگه گذرت به شهر جهانی یزد افتاد خوشحال میشم در خدمتت باشم.️
به نام خدای مهربان
سلام نگار عزیزم. امشب هدایتی کامنت شما برام بازشد. چقدر تحسینتون کردم وشکرگزار خداوند هستم
واای چه حس قشنگ ونابی هست درک قوانین وباورکردن خدایی که همه کاره هست نیروی که بگه بشه. میشه
خدایا خودت کمک کن تا باورت کنم
خدایا تو هدایتم کن
ازاینکه به درخواست ها وهمزمانی ها هدایت شدید واقعا خوشحال هستم.
شما تکاملتون راطی کردید این چندساله. وامروز اماده شدید برای تغییر وهدایت الله مهربان این فایل عالی روی سایت قرار گرقت تا هرکسی دلش اماده هست هدایت بشه
خوشحالم شمار هدایت شدگان بودید. افرین برشما
سلام به استاد بزرگوار و مریم جان عزیزم
امروز خیلی حرفا دارم که بگم چند وقته منتظرم که این اتفاقا بیفته و من بیام کامنت بنویسم و تعریف کنم از شگفتیهای با خدا بودنم
بگم که طی این مدت کوتاهی که با خدا هستم چه جوری دارم پادشاهی میکنم
استاد شما راست گفتی این فایل واقعاً کلید اجابت دعاهاست این فایل اصلاً یک فایل متفاوتی بود برای من اصلاً یک چیز خیلی خاصی بود نمیدونم چه جوری بگم اما انگار برای من خود خود معجزه بود.
با خودم فکر میکنم چطور من تا الان به این همه بزرگی و قدرت خدا پی نبردم چه جوری این همه کارها خدا برای من کرد و من درک نکردم این همه بزرگی و قدرتشو
حدوداً دو هفته پیش یا شاید سه هفته پیش همسرم که راننده کامیونه و قبلاً هم گفته بودم ماشینشو فروخته بود و تصمیم گرفته بود که ماشینشو بزرگتر کنه و تبدیل به تریلی کنه و ما از این بابت خیلی خوشحال بودیم چون این آرزوی چندین سال همسرم بود و بینهایت عاشق تریلیه ما اقدام به فروختن ماشینش کردیم و فکر میکردیم ماشین خیلی سریع فروخته میشه اما چند وقت از اقدام به فروش ماشین گذشت و ماشین فروش نمیرفت و ما نگران شدیم چون همه میگفتند که بازار راکته و خرید و فروش انجام نمیشه و کلی ترس افتاده بود به جونم
خلاصه دو سه روزی بود که خیلی نگران و کلافه بودم و بیقرار بودم و گفتم ای کاش استاد یه فایل جدید بذاره من گوش کنم شاید یه ذره آروم بگیرم نمیدونم چرا نمیرفتم سراغ فایلهای دیگه اومدم توی سایت و دیدم استاد یه فایل جدید گذاشت به اسم کلید اجابت دعا همون موقعی که من خیلی نیاز داشتم دعاهام اجابت بشه وقتی این فایل گوش کردم انگار واقعاً خدا کلیدو داد دستم اصلاً تو حیرت این حرفا مونده بودم خدایا چرا تا الان نفهمیدم چرا تا الان به این موضوع پی نبردم چرا تا الان به به این قدرت پی نبردم و اومدم خودم قرآنو خوندم سوره مریمو آوردم و نشستم خوندم و با خودم هی گفتم خدایی که به زکریا تو سن پیری فرزند میده خدایی که به مریم مقدس بدون همسر فرزند میده یعنی این خدا انقدر توانمند نیست که دعای منو اجابت کنه که خواستههای من اجابت کنه مگه میشه
احساس کردم یه دفعه کلی ایمانم قویتر شد احساس کردم مدارم کلی بالاتر رفت دیگه هیچ ترس و نگرانی نداشتم همون جا نگرانی و ترس و کاملاً گذاشتم کنار و گفتم خدایا من اینو اینو اینو از تو میخوام و نمیدونم چطور و چگونه فقط به قدرت بی انتهای تو ایمان دارم
خدایا دیگه بدون نگرانی ازت همه چیز میخوام بدون شک ازت میخوام بدون اینکه ذرهای ترس داشته باشم که شاید نشه و میدونم که هرچی که از سمت تو به من برسه خیر مطلقه اگر ماشین ما فروخته بشه یا نشه اگر ماشین دیگهای بخریم یا نخریم اگر هر اتفاقی بیفته من دیگه ناراحت نیستم نگران نیستم هیچ غمی ندارم و به هیچ عنوان نمیذارم هیچی باعث نگرانین بشه و به تو ایمان دارم و یقین دارم که هر اتفاقی بیفته خیر مطلقه
و همش میگفتم خدایا ماشینمونو به بالاترین قیمت به یک انسان فوق العاده بفروش و یک ماشین خوب و عالی به پایینترین قیمت برای ما بخر خدایا خودت برای ما فروشنده و خریدار باش خلاصه که سرتونو درد نیارم این موضوع دو سه روز هم طول نکشید که زنگ زدن به همسرم و گفتند بیا برای معامله و مشتری اینجا منتظر شماست و همسرم رفت و ماشینو از قیمتی که ما انتظار داشتیم تقریباً 300 میلیون بالاتر برامون فروخت
خلاصه ماشین فروش رفت چند روز گذشت و دلار روز به روز داشت بالاتر میرفت و همه چیز روز به روز و ساعتی گرون میشد و همه زنگ میزدند حواستون هست ماشین خریدید چرا نمیخرید همه چیز داره گرون میشه بخرید چرا عجله نمیکنید و تمام این حرفا باعث نمیشد که من ذرهای نگران بشم با خودم میگفتم اگر همه چیز هزاران برابر گرونتر بشه اون خدایی که بخواد به من چیزیو بده میده و من نگران هیچی نیستم و سپردم به خدا
به همسرمم هر وقت که نگران میشد بهش میگفتم یادت نره از کی خواستی برات ردیف کنه به قدرت خدا شک نکنیا مطمئنم بهترینها رو بهمون میده همونجور که تا الان بهترین هارو نصیبمون کرد ما ازش خواستیم بهمون یه ماشین با ارزونترین قیمت بده پس میده شک نکن زمانش دست خودشه به برنامهریزی و چیدمان خدا شکی نداشتم
خلاصه که دو هفته گذشت از روزی که ما ماشینو فروختیم همه چیز لحظهای داشت گرون میشد اما من هر لحظه ایمانم قویتر میشد و ترسم کمتر حالم خوب بود هر روز صبح زود از خواب بیدار میشدم شکرگزاری میکردم ستاره قطبیمو مینوشتم و آهنگ میزدم و کلی میرقصیدم و شادی میکردم و با خدا حرف میزدم و راز و نیاز میکردم انقدر خوشحال بودم انقدر خوشحال بودم که هیچ وقت تو عمرم انقدر خوشحال نبودم.
و همش با خودم میگفتم این حال خوبو با هیچی عوض نمیکنم با خودم میگفتم یافتم یافتم استاد راست میگفت که حال خوب مساوی با اتفاقات خوب یا احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب
تو این چند وقت این موضوع کاملاً با عمق وجودم درک کرده بودم
تا اینکه همین یک ساعت پیش که داشتم دخترا رو میبردم مدرسه همسرم زنگ زد و گفت ماشین خریدم و دقیقاً ارزونتر از اونی که فکرشو میکردیم
و ماشینی که ما در نظر داشتیم خیلی مدلش قدیمی بود و و خدا یه ماشین جدید بهمون داد چیزی که اصلاً فکرشو نمیکردیم و من تو راه برگشت به خونه فقط در تلاش این بودم که تو خیابون اشکام سرازیر نشه از شوق این خبر و دقیقاً صبح امروز من روی کلی کاغذ نوشته بودم که چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بمانند و به همه جای خونه چسبونده بودم و وقتی دخترم بیدار شد میگفت مامان اینا چیه به همه جا چسبوندی گفتم از خدا خواستم چنان روزی بهم بده که خودم در حیرتش بمونم
این چند روز همش سعی میکردم قرآن بخونم و همش این برای من میومد که به یاد بیاور نعمتهایی که به تو داده شده.
مامانم خیلی نگران بود همش زنگ میزد و میپرسید نکنه تو این گرونی ماشینتونم از دست بدید نکنه گرونی باعث بشه دیگه نتونید ماشین بخرید آخه دقیقاً همین اتفاق چند سال پیش برامون رخ داده بود و ما هم خونمونو هم ماشینمونو فروخته بودیم تا بزرگترش کنیم اما چند روز بعد از فروختن خونه و ماشین یهو همه چیز سر به فلک کشید و ما هم خونه رو از دست دادیم هم ماشینو و شده بودیم صفر و بعد از چند ماه با کلی وام و قرض و قسط تونستیم فقط دوباره یه ماشین بخریم و مادرم همش نگران بود که نکنه اون اتفاق دوباره تکراربشه منم همش میگفتم مامان اون موقع من خیلی ایمانم ضعیف بود اما الان اون شیوای سابق نیستم و مطمئنم هیچ وقت اون اتفاق دیگه برای من تکرار نمیشه
استاد اگه روزی هزار بار از خدا تشکر کنم بابت اینکه شما را سر راه من قرار داد بابت اینکه منو با شما آشنا کرد با فایلهای شما آشنا کرد بازم کمه
این فایل واقعا برای من یک معجزه بود
و از اون روزی که این فایلو گوش کردم در قلبم باز شد که مطمئن بودم که به بهترین و راحتترین شکل ممکن من به خواستهام میرسم و گفتم روزی که همسرم زنگ بزنه و بگه من ماشین خریدم من همون روز میام دقیقاً زیر همین فایل کامنت مینویسم و به بقیه دوستام میگم که رسیدن به خواسته چقدر شگفت انگیزه ایمان آدمو قویتر میکنه چقدر لذت بخشه وقتی از خدا میخوای و اجابت میشه بگم که چقدر خدامون مهربونه چقدر قدرتمنده.
هنوز خیلی چیزای دیگه هست که باید بهش برسم مطمئنم که میرسم و باز هم میام و براتون مینویسم
استاد بینهایت ازتون ممنون و سپاسگزارم
خدایا شکرت شکرت شکرت
در پناه ارباب تمام جهان هستی و کهکشانها.