کلید اجابت دعاها - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 15 دی رو با عشق مینویسم

    بی نهایت دوستت دارم ربّ من

    نمیدونستم چی بنویسم و از چی شروع کنم امروزِ بهشتی بی نهایت زیبا رو

    یهویی دستم خورد و عدد هشت به انگلیسی تایپ شد

    چشمامو بسته بودم یهویی خوابم گرفت و گوشی میخواست بیفته که دستم روی عدد 8 رفت

    اولش گفتم چرا هشت

    یهویی دستبند بی نهایتم یادم اومد و نوشتم بی نهایت دوستت دارم

    من نمیدونستم امروزم رو چجوری با نوشتن شروع کنم و رد پای شنبه و یک شنبه ام رو نمینوشتم

    تا اینکه بعد از 7 روز ،الان شنبه هست دارم مینویسم ، رد پای هفته پیشم شنبه رو مینویسم تا یادم باشه این روز زیبا رو

    امروز خدا شگفت زده ام کرد

    وقتی صبح بیدار شدم و راه افتادم برم کلاس رنگ روغنم ، نون خریدم و نصفشو بردم برای داداشم و رفتم

    تو دوره عزت نفس که 14 دی خریدمش یعنی دیروز ، وقتی گوش میدادم میگفت یه تصمیم به تعویق افتاده رو براش قدم بردارین و منم دو ماهی بود که برای طراحی طلا و جواهرات باید تابلو میخریدم

    و تصمیم گرفتم امروز برم و انجامش بدم

    و صبح قبل کلاسم رفتم میدان امام حسین تا تابلو بخرم

    خیلی حس خوبی داشتم وقتی رفتم و دوتا تابلو طلایی خریدم کلا 360 شد

    منم نقد دادم پولشو و گفتم تابلویی دارین که 40 هزار تمن باشه قیمتش

    یهویی دیدم صاحب مغازه یه تابلو برداشت و بهم داد گفت بیا اینو ببر

    قیمتش 100 هزار تمن بود و یه جورایی برای من هدیه داد

    چون من 60 باید میدادم که 60 رو ازم نخواست و به جای 40 تمن بهم قاب عکس داد

    خیلی خوشحال بودم

    خداروشکر میکنم که هر روز که تو تمرین ستاره قطبیم مینکیسم هر روز هدیه میخوام

    هم عشقش رو بهم هدیه میده و هم هدیه های اینشکلی بهم میده

    پس این قانونی که داره عمل میکنه

    اگر روی باورهام بیشتر کار کنم بیشتر هم بهم عطا میشه و با قوی شدن باورهام و قدرتمند شدنشون

    به سرعت پشت سرهم هدیه میگیرم

    وقتی رسیدم تجریش

    بیرون در ورودی مترو آهنگ میخوندن

    تا من رد شدم گفتن

    همه چی خوبه که تو کنارم هستی

    همه چی آرومه

    یه آهنگ بسیار زیبا

    من به قدری خوشحال بودم که قشنگ پیام خدا رو دریافت کردم

    سریع آهنگشو دانلود کردم و گوش دادم

    خیلی حس فوق العاده ای بود

    وقتی میگفت

    همه چی آرومه تو به من دل بستی

    این چقدر خوبه که تو کنارم هستی

    انگار خدا داشت بهم میگفت ، ببین طیبه وقتی به من دل ببندی و وابسته من بشی ، همه چی آروم میشه و لذت بخش

    و به قدری لذت بخش میشه که میگی همه چی آرومه من چقدر خوشبختم

    ببین که چقدر خوبه طیبه که تو در کنار من هستی

    اینجا که تو آهنگ گفت

    تو به من دل بستی از چشات معلومه

    وای خدای من

    چشمای من از آرامش داشت میخندید

    تو عمرم انقدر به این آرومی نبودم که چشمام بخندن

    تک تک اعضای بدنم ، تک تک سلول های بدنم هر روز در یک رقص شاد و زیبایی در حال پرستیدن ربّ و صاحب اختیاری هستن که بی نهایت عشقه و حالشون خوبه وهر روز خدا از منشاء بی نهایت عشقش از قلبم از قلب خودش عشق رو کد های سلامتی رو به تک تک سلول های بدنم میفرسته و من از تک تک سلول ها تمام این حس خوب رو دریافت میکنم و عمیقا میخندم چون اونا عمیقا میخندن و بی نهایت کد سلامتی رو که از خدا دریافت میکنن به راحتی با عشق همدیگه رو بغل میکنن و تبدیل به یه نور عظیم میشه و در کل بدنم کد بندی میشه

    خدایا شکرت این آهنگ چقدر زیبا بود

    چقدر منو دوست داری آخه

    چقدر من سرشار از ارزشمندی میشم وقتی این توجه هات رو ،این با اهمیت بودن من به تو رو میبینم

    خدای من شکرت

    همه چی آرومه غصه ها خوابیدن

    شک نداری دیگه تو به احساس من

    یه پیام بی نهایت زیبا

    ربّ من شکرت

    داشت بهم میگفت ببین طیبه

    دو سال پیشت یادته که چقدر داشتی اذیت میشدی؟؟؟؟

    به خاطر عشقی زمینی اصرار داشتی که به زور بدستش بیاری و خواستی به هر قیمتی که شده بدست بیاری عشق رو

    اما چجوری مسیرت تغییر کرد و خودتو شناختی

    و پا تو مسیر آگاهی گذاشتی

    و الان بعد از یک سال ببین چقدر آرومی

    و باز هم‌مشتاقی تا یاد بگیری و عمل کنی

    و اون موقع ربّ و صاحب اختیارت رو نمیشناختی و شک داشتی

    اما الان همه چی آرومه و هر روزی که داره میگذره به یقین میرسی که چقدر برای من، ربّ و صاحب اختیارت ارزشمندی و عاشقتم و دوستت دارم

    به خودم میبالم که پیش من هستی طیبه جانم

    به اینکه بنده ای دارم که هر لحظه سعی داره تغییر کنه و تلاش میکنه

    چقدر به تو میبالم طیبه جان

    امروز که دارم رد پای شنبه هفته پیش رو که 15 دی بود رو مینویسم و الان یه نشونه دیدم

    یک رابطه قلبی بینمونه

    همین الان داشتم از گوگل متن این آهنگ رو میخوندم

    بالای نوشته ها نوشته بود ،

    یک رابطه قلبی بینمونه

    خیلی دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من

    خیلی سپاسگزارم

    تو راه که داشتم میومدم و رسیدم به پاساژ خیلی دوست داشتم چای بخوردم

    گفتم کاش یه چای بدن

    وقتی رفتم سر کلاس و رسیدم سلام دادم و صحبت کردیم با استاد طراحی و یکی از هنر جوها

    هنوز کلاس رنگ روغن کلاس قبل ما تموم نشده بود ،یکی از هنرجوها که میشناسمش دست تکون داد و منتظر بودم که کلاس تموم بشه و وقتی کلاس تموم شد

    به استادم سلام دادم و رفتم سرجام نشستم و دختری که همدیگه رو دیدیم و سلام دادیم بهم سوهان تعارف کرد

    اینبار نتونستم به تعهدم عمل کنم و شیرینی نخورم

    یدونه برداشتم و گفتم ممنون گفت بازم بردار 3 تا برداشتم و گذاشتم تو نایلون

    گفت بخور چرا نمیخوری

    گفتم با چای دوست دارم بخورم میبرم خونه میخورم با چای

    یهویی گفت برم چای بگیرم برات

    گفتم نه ممنونم خودم میگیرم

    متحیر بودم از این همه عشق خدا

    چون من ازش خواستم که بهم چای بده

    و دقیقا به سرعت دختر هنر جوی استادم رفت و چای گرفت و آورد

    و من با سوهان خوردم

    اولش حس گناه داشتم که چرا سوهان رو خوردم

    اما بعد گفتم اشکالی نداره بعد یک ماه نخوردن شکر و شیرینی ،اشکالی نداره یه سوهان خوردی

    ولی سعی کن دیگه تکرار نشه که لیاقتت رو برای دریافت دوره قانون سلامتی نشون بدی

    وقتی این هدیه های یهویی رو میبینم با خودم میگم ببین جواب داد طیبه

    قوانین داره جواب میده

    تمرین ستاره قطبی داره جواب میده

    احساس خوب=اتفاقات خوب داره جواب میده

    اصل رو توحید دونستن داره جواب میده

    فقط کافیه این نشونه های کوچیک که داری شاد میشی با دیدنشون ،تو رو مشتاق تر کنه که به سرعت قدم هاتو برداری

    وقتی وایساده بودیم ،یه خانم داشت عکس یه اسب رو میکشید

    من ازش پرسیدم که یه سوال ،شما اسب دوست دارین؟

    گفت آره چطور مگه

    گفتم چون دارین اسب میکشین گفتم شاید دوست داشته باشین

    چون منم اسب رو خیلی دوست دارم و دوست دارم یه اسب داشته باشم

    ولی چند باری به اسب نزدیک شدم و ترسیدم چند لحظه و نزدیکش نشدم

    میدونم باور محدود دارم و این ترس از کجا میاد

    چون از بچگی شنیدم که اسب اگر ترست رو بفهمه لگد میزنه و یا اینکه اسبا یهویی قاطی میکنن و میزنن با پاهاشون و از این حرفا

    اما باید باورم رو تغییر بدم و خدا که ایده ای بهم داده که تابلو اسب بکشم و بهم گفته که نقاشی اسب بکش و ببر باشگاه اسب سواری اونجا نشون بده

    سعی میکنم این هفته تصمیم بگیرم چند تا طرح رو بکشم و ببرم برای فروش

    و از اون باشگاه خواهش کنم که به اسب نزدیک بشم و ترسم رو تبدیل به توحید در عمل کنم

    و با ترسم رو به رو بشم

    مثل پارسال که با ترسم از گربه رو به رو شدم و بعد خود به خود ترسم از سگ برداشته شد

    و من سگ رو میدیدم نمیترسیدم

    حتی چند روز پیش که میرفتم تجریش برای ادامه روند کارم برای تابلوی نقاشیم ، یه سگ خیلی بزرگ دیدم و از کنارش رد شدم صاحبش کنارش بود و انقدر بزرگ بود که اصلا نترسیدم

    بعد که گفتم من خیلی اسب دوست دارم

    ولی میترسم

    برگشت بهم گفت

    اگر چیزی رو دوست داری حتما پیگیرش باش برو سمتش

    مطمئن باش خیلی حالتو خوب میکنه

    منم بعدش به دوستام تابلوهایی که گرفته بودم رو نشون دادم و بعد کلی باهم صحبت کردیم تا استاد بیاد کلاس

    و به استاد طراحی که یه دختر بی نهایت مهربان و مودب و دوست داشتنی هست گفتم که میخوام یه طرح رو بیام باهاش کار کنم

    همون طرحی که خدا ایده شو پارسال بهم داده بود و منم میخوام ققنوس و 6 تا فرشته رو با رنگ روغن کار کنم

    درموردش که گفتم ،گفت تو طرحاتو پیدا کن و ترکیب بندیشو از استاد کمک بگیر بهت میگه بعد شروع میکنیم

    وقتی استادم اومد یهویی گفت طیبه از فردا که میای ورکشاپ دیگه طراحی نکن ،رنگ روغن بیار و بوم از اینجا میدن

    راحت بشین کار کن که قوی بشی تو رنگ کار کردن مدل زنده

    منم گفتم چشم و گفت پس ببینم چیکار میکنی فردا

    وقتی کلاس تموم شد و من برگشتم خونه

    ساعت 19:5 از خدا نشونه خواستم

    حس کردم دلم آروم نیست

    گفتم قلبمو آروم کن

    تو اینستاگرام رفتم که فایلای تیکه ای رو از اکسپلور ببینم

    اولش یه فایل توجهمو جلب کرد

    بعد حس کردم اون چیزی رو که باید نگرفتم تا آروم بشم فیلمو زدم رفت فیلم بعدی

    وای چقدر دقیق

    گفت اون حسی که من بهش میگم خدا

    وقتی درمورد حس گفت

    خندیدم این قشنگ جواب من بود

    خیلی حس خوبیه وقتی دلت میخواد نشونه بگیری و قلبت آروم بشه و اینو حس میکنی

    خدایاشکرت

    20:47

    داشتم طراحی طلا رو روی فیبر انجام میدادم و به فایل جدید گوش میدادم ، یه لحظه دیدم طراحیش خوشگل شد ،گفتم کار من ارزشمنده قیمتشو 1 میلیون و 500 میگم

    200 پول قابش

    1300 هم پول طراحیم

    نمیدونم چی شد یهویی تصویری اومد جلو چشمم و انقدر واضح دیدمش که چشمام پر اشک شد

    دیدم من تابلومو 1 میلیون و 500 به طلا فروشی فروختم

    و بلند تو پاساژ گفتم ربّ من سپاسگزارم

    و ذوق کردم

    وای انقدر صدام بلند بود از خوشحالی گریم گرفت

    الان که دارم مینویسم صدام توی گوشمه

    که داشتم میگفتم ربّ من سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    وقتی من به این وضوح به یک باره دیدمش ، پس به حقیقت میپیونده ،رخ میده

    چون خدا به من کمک میکنه

    چون خدا مثل بارهای قبل که برای من مشتری شد صد در صد برای کار جدیدم در نقاشی مشتری میشه

    خدایا شکرت

    استاد میگفتن

    شما خودتون افکار و باورهاتون داره اتفاقات رو رقم میزنه

    واگر از الان شروع کنید به تغییر کردن ،به اندازه ای که تغییر میکنید شرایط فردای شما

    فردا منظورم همون فردا 24 ساعت بعدش ، شما میتونید تغییر کنید

    به همون نسبت میتونه تغییر کنه

    و هر کسی که این کار رو انجام داده و یه ذره باورهای مثبت و مناسب جایگزین کرده ، نشونه هاش رو فردای همون روز یا حتی شب ، یا حتی یه ساعت بعد ، یا حتی 5 دقیقه بعد ، همین فایل دیده

    خدایا شکرت به خاطر این فایل زیبا

    وقتی داشتم‌گوش میکردم تصویر بهترین هارو تجسم میکردم

    که همین تصویر بلند گفتم که ربّ من سپاسگزارم رو به وضوح شنیدم

    از صبح یه فکری تو سرم بود

    مدام میگفتم وای چقدر تمرین هست از دوره هایی که خریدم

    12 قدم و عشق و مودت و الانم دارم جلسه یک دوره عزت نفس رو گوش میدم

    و مدام فکر میکردم که چجوری تمریناتِ همه رو انجام بدم

    نمیرسم

    تا اینکه شب وقتی نماز میخوندم

    سعی کردم با توجه نمازمو بخونم و با خدا عشق کنم

    وقتی نمازم تموم شد ،

    یهویی خود به خود شروع کردم به صحبت کردن

    گفتم سپاسگزارم ،نگران این نباش طیبه ، که تمرینات رو همه رو انجام بدی یا میرسی یا نمیرسی

    تو فقط یه کار رو باید خوب انجام بدی

    هماهنگی ذهن با روح

    و تمرکز

    این کارو انجام بدی و تمرکز صد در صدت رو در هر کاری بذاری

    تا جایی که میتونی صد در صد تمرکز کن

    صد در صد

    برای اینم نگران نباش که آیا صد خودتو گذاشتی یا نه

    مثل الان که نمازتو میخوندی ،تاجایی که تونستی توجه کردی به معنای نماز و با خدا تودلت حرف زدی

    مطمئن باش که اگر این اصل رو رعایت کنی

    خود به خود تمرینات رو به هموار ترین شکل انجام خواهی داد

    اینا رو حس میکردم ،

    خدا ست که داره بهم میگه،

    چون هیچ اراده ای تو حرف زدنم نداشتم یهویی خندیدم و شروع کردم به حرف زدن که طیبه نگران نباش

    من چقدر عاشق این خود به خود رخ دادن دوره عشق و مودت شدم

    من چقدر عاشق این هماهنگ شدن ذهن با روح شدم

    در طول روز تا میاد یه چیزی بشه سریع میگم هماهنگ شو با روح

    آفرین

    وقتی نمازم تموم شد به سجده رفتم

    آخه سرنماز تو سجده که گفتم سبحان ربی العلی و بحمده و معنیشو از خاطرم گذروندم

    به فارسی گفتم ربّ ماچ ماچی من دوستت دارم از تو نمیترسم اما از مقام اعلای تو میترسم

    یه لحظه گفتم من سر نماز اولین بار بود که با تو در سجده یا تشهد صحبت کردم

    یه لحظه از فکرم گذشت یعنی قبوله نمازم

    یهویی این بیت شعر به زبونم جاری شد

    هیچ آدابی و ترتیبی مجو

    هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

    چقدر قشنگ میچینه این خدای عظیم

    این نیروی قدرتمند

    حتی انقدر اراده ات دستشه که به زبونت جاری میکنه تا قوت قلب باشه برات

    چقدر دوست دارم من این همه لطف و محبتشو

    چقدر دوست داشتنی شده نماز خوندنام

    قبلنا دو سال پیش نماز رو برای این میخوندم که نرم جهنم

    نماز رو برای این سر وقت میخوندم که اگه دیر بشه وقتی رفتم اون دنیا اولین صفحه از نامه اعمالم نماز اول وقته

    اگر اول وقت نخونم رفتم جهنم

    نماز رو از روی ترس میخوندم

    ترس از خدایی که اگر یک روزت قضا بشه ،کارت ساخته هست

    حتی با ترس وایمیستادم

    خندم میگیره واقعا

    این خدای الان کجا و اون خدا کجا

    حتی وقتی وضو گرفتنمو درست آب نمیریختم رو دست و صورتم شک داشتم که آیا قبوله یا نه

    مدام توی یه ترسی وحشتناک بودم

    یا اگر پریود شدم رفتم مسجد دیگه جام وسط جهنمه و انقدر احساس گناه میگرفتم که افکارم مسموم شده بود

    یا اینکه شنیده بودم باید تو سجده نمیدونم چند قسمت از بدن به زمین بخوره و از این حرفا

    یا اینکه دست خانم باید از آرنج بخوره زمین

    دیگه نمیگم چون خیلی زیاده

    انقدر زیاد بود از این حرفا که من ترس شدید داشتم از جهنم ،از خدا که سریع نماز میخوندم تا برم بهشت

    سریع نماز میخوندم تا خدا منو دوست داشته باشه

    و به قدری بود که وقتی من نماز میخوندم حس میکردم بهشتی شدم و هرکی نماز میخونه جهنمیه

    چه مسخره بود این افکار

    کدوم بهشت؟؟؟

    بهشتی که با ترس باشه بهشت نیست جهنمه

    حتی گفته بودن اگر دیدین سر نماز فکر میاد سراغتون با عجله بخونید که فکرتون نره جای دیگه

    وای خدای من ، من چقدر باورای محدود داشتم

    خدایا شکرت که الان خداییی دارم که به شدت عشقه

    الان با دمپایی نمدی نماز میخونم

    حتی خدا بهم میگفت چند باری که نزدیک غروب بود و من با عجله نماز میخوندم ،بهم گفت عجله نکن ،نماز عجله ای قبول نیست

    اشکالی نداره بذار آفتاب غروب کنه

    ولی تو با من صحبت کن به من توجه کن ،با آرامش و حضور دلت بیا سمت من

    من این خدا رو شناختم

    خدای که به قول استاد که میگفت تو قرآن گفته که اگر دیدی گرسنه ای اشکالی نداره به قدر نیاز بخور از چیزهایی که گفته شده حرام هست

    من با این خدا دوست شدم که به قدری مهربان و بخشنده و ماچ ماچیه که لذت میبرم از مسیری که داره هر لحظه با ریز ترین هدایت هاش و نشونه هاش منو به سمت خودش نزدیک و نزدیک تر میکنه

    یهویی وسط نماز ذوق میکنم و میخندم

    یهویی دستامو بوس میکنم و میگم ماچ ماچی من دارم تو رو میگما ،تویی ربّ تمام جهان هستی

    وای خندم گرفته الان که دارم مینویسم

    الان وقتی نماز میخونم به سجده میرم و با خدا صحبت میکنم و مدام دستامو بوس میکنم

    یه بار نشسته بودم دستمو گذاشتم رو قلبم هیچ صدای تپشی رو نمیشنیدم

    حتی به قدری متمرکز میشدم که یه صدای تپش قلب تالاپ بولوپ بشنوم اما هیچی نمیشنیدم

    جز یه حس ناب که سبب میشد خود به خود اشک سرازیر بشه از گونه هام و بگم ربّ من دوستت دارم

    به قدری ربّ من رو تکرار میکردم که فقط اشک بود اشک

    اشک شوق اشکی که دارم با خدای صحبت میکنم که انقدر آرومم کرده که بی نهایت حالم خوبه

    مگه میشه این خدا رو که پیدا کردم

    و آرومم کرده تو این یک سال

    تلاش نکنم برای ادامه راه این مسیر تکامل پر از عشق

    چرا؟؟؟؟

    چرا هیچ صدای تپشی رو دیگه چند وقته از قلبم نمیشنوم ؟؟؟؟؟؟؟

    دقت کردی طیبه ؟؟؟

    وای خدای من

    الان که مینوشتم خود به خود بهم گفته شد

    چرا هیچ تپش قلبتو نمیشنوی ؟؟؟؟

    جواب اینه :

    چون تو دیگه نمیترسی

    نمیترسی از خدایی که با کوچکترین حرکتت میبرتت جهنم

    جهنمی که وجود نداشت و خود تو بودی که جهنم رو با افکارت به این شکل ساخته بودی

    جهنمی که ندونسته با باورهای محدودت ساخته بودی

    یاد دعای کمیل افتادم

    دعای امام علی

    پس به توانمندی‌ات ای آقا و مولایم سوگند صادقانه می‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم، همانند ناله‌ی آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه می‌کنم چو آنان‌که مبتلا به فقدان عزیزی می‌باشند و هر آینه صدایت می‌زنم: کجایی‌ ای سرپرست مؤمنان، آری کجایی‌ ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دل‌های راستان و ای معبود جهانیان؛

    چقدر قشنگ حتی وقتی این دعا یادم اومد چقدر آرامش داشتم

    منی که تا اسم جهنم میومد سر تا پا ترس میشدم

    اما الان امید دارم که خدا هر لحظه کمکم میکنه تا من هر روز بهتر از دیروزم باشم

    چون تو وقتی هر روز داری با خدا صحبت میکنی با قلبت با نور و انرژی عظیم ، قلبت آروم گرفته

    قلبت رو ، یاد خدا داره هر لحظه بیشتر و بیشتر پر میکنه

    مگه میشه جایی که خدا هست تپش قلب از سر ترس باشه ؟؟؟؟

    اگر تپش قلبی هم باشه از سر شوق به عشق ربّ و صاحب اختیاره

    تپش قلبی هست که از سر عشقه و پر از آرامشه

    برای همینه که تو صدای قلبت رو که قبلا تپش قلب داشتی دیگه نمیشنوی

    یادمه قبلا به قدری تپش قلب میگرفتم که حتی از سینه ام حس میکردم لرزیدن قلبم رو

    خدای من شکرت

    خوشحالم که الان وقتی نماز میخونم میگم خدا جونم من دارم میام باهات حرف بزنم

    و سعی میکنم با توجه و تمرکز بخونم

    چقدر این حس رو دوستش دارم

    چقدر این خدا ماچ ماچی تر از اون چیزیه که من شناختمش تا الان

    مطمئنم هر چقدر سعی کنم عمل کنم بیشتر به ماچ ماچی بودنش پی میبرم و آروم تر میشم

    حالا میفهمم که استاد عباس منش تو فایلای جدیدش

    و یکی هم فایل کلید اجابت دعا و چند تا فایل قبل ترش چرا انقدر آروم بود

    چرا انقدر این حس آرامشش رو دریافت میکردم

    یه جور دیگه آروم بود

    نمیدونم چجوری بیانش کنم تو کلماتم نمیاد

    به قدری این آرامش رو از صحبت هاش میگرفتم که حتی تو رد پام نکشتم که حس آرامش گرفتم

    ببین طیبه از کجا سر صحبت باز شد و خدا تو رو تا کحا آورد

    از نماز صحبت کردی و درک اینو بهت داد که وقتی خدا وارد زندگیت میشه ترس هات تبدیل به توحید در عمل تبدیل به شجاعت میشه

    تبدیل به یه حس خوب بی نهایت میشه

    دلم میخواد ماچش کنم ربّ ماچ ماچی خودمو

    تجسم کردم از نور عظیمش یه ماچ کردم ، بی نهایت دوستش دارم

    خدای من شکرت

    امروز یکی از بهشتی ترین روزهای زندگی من بود

    خدای من ،ربّ من

    نورت رو به شکل بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت و نعمت روبه زندگی استاد عباس منش و مریم جان و همکارانشون و تک تک اعضای سایت و تک تک انسان های جهان هستی

    جاری کن در زندگیشون

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    ریحانه قادری گفته:
    مدت عضویت: 1306 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر خدای قشنگم طبق معمول این فایل در بهترین زمان و بهترین مکان به دستم رسید

    الان تو‌مسیر رفتن از تهران به سمت ساری هستیم و چند وقته دوره ثروت یک رو شروع کردم

    چند روز بود که بعد از چند بار گوش دادن به ثروت یک و دست آورد های عالی از این دوره امشب تو مسیر رفتم سراغ فایل های رایگان

    مساله ی کوچک کاری برام به وجود اومده که دیروز و امروز دارم روی توجه به نکات مثبت و کنترل ذهن و باورهای قدرت مندکننده خودم کار میکنم تا این اتفاق به ظاهر ناجالب که مطمئنم درس بسیار بزرگی به بنده میده و مطمئنم که خداوند برام معجزه میکنه چون من در این چند سالی که با لطف الله و وجود راهنمای خوبی مثل شما روی خودم کار میکنم

    زندگی من سراسر معجزه شده اما گاهی نجواها که بسیار کم شده اذیتم میکنه سراغم میاد و این لحظه که وارد سایت شدم با خودم گفتم میرم قسمت کلیدها و توحید عملی فایل های بسیار خوبی برام داره

    تا وارد سایت شدم دیدم اخ جون فایل جدید که تاحالا گوش ندادم(من عاشق این صحنه ام‌که فایل جدید ببینم تو سایت)

    و استاد!!!!!!!

    این فایل رو‌خدا برام فرستاد

    استاد عزیزم چقدر قشنگ چقدر دقیق چقدر به جا

    دلم قرص شد دلم گرم تر از قبل شد ایمانم بی نهایت نسبت به قبل بیشتر شد

    چقدر این زندگی زیباست

    جالبه استاد اگر من الان نبودم و من قبل بودم این روزها ارامش نداشتم

    اما الان سه سال و نیم هست که با شما آشنا شدم زندگیم تغییر کرد

    باورهام نسبت به قبل بسیار زیباتر شد

    شغلم هر روز موفق تر از قبل هستم در کمال ارامش بدون هیچ تبلیغی بدون هیچ به در و دیوار کوبیدنی!

    نمیگم تو شغلم بهتر از من کسی نیست اما استاد چنان تیم فوق العاده ای خدا برام چیده که یکی از یکی بهتر و هر روز موفق تر از قبلم

    استاد من سالهاست تو این شغل هستم نمیگم چیه چون مهم شغل نیست

    در آمدم همیشه جزو بالاترین ها بوده تو‌این سالها اما تا سه سال پیش هیچ دستاوردی نداشتم

    تو این سه سال یه واحد آپارتمان غرب تهران یه واحد هم شریکی با برادرم جنوب تهران خریدم دو هفته قبل یکی از اتومبیل هایی که برام رویا بود رو خریدم

    به راحتی مسافرت های داخلی عالی میرم و مسافرت خارجی رو شروع کردم یکم داشتن دوتا بچه کوچیک باعث‌میشد سفر خارجی رو ذهنم جلوم رو بگیره

    اینها رو نوشتم که بعد ها یادم بمونه کجا بودم و کلا خدا رو شکر شخصیت بسیار خوشبینی دارم و خیلی خیلی آدم خوش شانسی هستم که دوستانم همیشه تعجب میکنن

    اما خودم کم و بیش فهمیدم داستان چیه

    پنج شیش ساله تلویزیونم رو برداشتم و فقط اتاق بچه هام تلویزیون داره و معمولا هم انیمیشن های مناسب براشون دانلود میکنم که هر چیزی رو‌نبینن و‌نشنون

    خودم هم اصلا حوصلم نمیکشه هر چیزی رو وارد ذهنم کنم و همیشه دارم ورودی ذهنم رو کنترل میکنم و نتیجه ش رو دیدم و‌کلا دنیای من با دنیای خیلی ها فرق میکنه

    همه چی عالیه خدا رو شکر

    الانم تا دیدم صفر کامنتت هست گفتم بنویسم شاید من هم نشانه ای شدم برای دیگری

    عاشقتونم عاشق خانم شایسته هستم و همیشه مهربانی و احترامی که تو صحبت شون هست رو تحسین میکنم امیدوارم همیشه لذت ببرید از زندگیتون خیلی ماه هستین خیلی عزیزهستید سپاسگزارم از خدا و از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    محمد رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    بنام خدایی که رب العالمین است

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و یارمهربان و همه دوستان بییینظیر

    “خدایاشکرت بابت تمام اتفاقات زندگی ام که باعث رسیدن من به خواسته هایم می‌شود ”

    الخیر فی ماوقع

    باین جمله خییییلی خوش بین هستم

    استاد عزیز سپاسگزارم بابت این فایل زیبا واینکه اینقدر زیبا مارو با قرآن آشنا و دوست کردید واقعا سپاسگزارم بیییینهایت

    سوره الضحی چقدر بییینظیره و خدا به پیامبر دلایل منطقی میاره و مراحل زندگیش و رشدش رو بهش یادآوری میکنه

    منم وقتی به 5دهه گذشته زندگی خودم نگاه میکنم روند رشدم رو بوضوح میبینم و سپاسگزار خدایی هستم که اینگونه منو هدایت کرد

    بیییینهایت سپاسگزارم بابت این قوانین بدون تغییر خداوند

    بیییینهایت سپاسگزارم از شما بابت یادآوری این مسیر الهی

    واینکه هدایت های خدا همیشه هست فقط ایراد در گیرنده که خود من هستم هستش که دریافت نمیکنم

    خدایا کمکم کن بیش از این هدایت هات رو دریافت کنم

    با خوندن کامنت دوستان مطالب زیادی بهم گفته شد بنویسم

    ولی الان یه کاری برام پیش اومد و تمرکزم کم شد تا برم اون انجام بدم بعدش خدا هدایت کنه و بنویسم.

    خدایاشکرت بابت اینهمه اتفاقات خوب توی زندگیم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    سعیده خیاط گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به روی ماهت استاد عباس منش عزیز و سلام به خانواده بزرگ عباس منش

    شاید پارسال بود که داستان زکریا دل سعیده رو برد…البته نه داستان زکریا دیدن و دنبال کردن رد خدا در این داستان

    زمانی که قرعه انداختن سرپرستی مریم به کی برسه، زکریا قرعه رو برد و سرپرست مریم شد….زکریا دلش بچه میخواست و سرپرست مریم شد( اما خدا خواسته حقیقی زکریا رو میدونست و خدا به کم راضی نمیشه که)

    شاید توی این داستان بگیم مریم خوش شانس بود اما «لطف خدا ما رو ممتاز می‌کنه » یعنی ما امتیازی همراه خود داریم که اسمش «لطف یا لطیف» هست

    دوست دارم از شگفتی الله صحبت کنم، از حکمتش بگم، از راه‌گشاییش از کسی بگم که « یا فعال لما یرید» هست

    زیبا گفتید اما دوست دارم به ماجرای قبل برگردم، قبل از به زبان آوردن درخواست وارث توسط زکریا

    زکریا مریم رو میدید ، روزی‌هایی که به مریم می‌رسید

    آره لطف خدا بود به مریم…اما به واسطه این هم جواری زکریا با مریم ، خدا لطفشو به زکریا هم نشون میداد، داشت به واسطه مریم در زکریا ایمانی قویتر می‌ساخت

    اینجور فرض میکنم که گفت عه خدایا تو که برای مریم اینقدر روزی می‌رسونی خب به منم یه وارث بده دیگه…. میگه بشارت زکریا…زکریا جا میخوره چطور ممکنه….برای رب تو آسونه آخه… و مثال میزنه براش یادته زکریا قبلاً چکارا کردم….

    (انگار میگه بابا من می‌خوام یحیی رو بهت بدم دیگه چطور، چکار کنم که ازم درخواست کنی، خواستت پشت دره درو باز کن، اجابت شدی باور کن)

    بعدش جالبتر میشه خب یه نشونه بهم بده

    جواب می‌شنوه سه روز با مردم صحبت نمیکنی و میای خدارو تسبیح میکنی…چقدر حکیمانه است ، چقدر خوشگل تقلب میرسونه عاشق این خدام

    فرض کن یه پیرمردی که تا الان فرزندی نداشته و همسرش نازاست بیاد و بگه بهش مژده فرزند داده شده و باورش کرده، بیاد و به بقیه بگه آره خدا گفته قراره بچه دار شم و من مطمینم و….

    چه جوابی می‌شنوه جز دلسرد شدن!؟

    اما چقدر حکیمانه می‌گه زکریا با بقیه صحبت نکنیا این مدت رو با تسبیح کردن خدا بگذرون

    انگار میگه بیا و روی داشته‌هات تمرکز کن…من تنها دارایی توام یادت هست که

    ربی…

    ربک…

    ربنا…

    تنها اسمی از من که می‌تونه برای تو میم مالکیت بگیره…و آیا این نزدیکی با رب برای اجابت تو کافیه!؟

    و من جواب میدم همیشه…تمام تجربه زندگی سعیده میگه همیشه کافی بودی و هستی….

    چقدر زیاد دیدم از دل ترسهام شجاعت کشیدی بیرون….از دل ضعفهام قدرت…از دل ناامیدی‌هام امید…از دل زشتیهام زیبایی….

    چی شد خدایا….چقدر خوشگله شناختنت

    چقدر زیبا فرمول اجابت آیه 186 بقره رو میشه توی داستان اجابت زکریا دید

    در پناه خدا هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1227 روز

      سلام خدمت سعیده عزیز

      چهره بسیار زیبایی داری سعیده خانوم ،مخصوصا موهای فرفری قشنگت که فرم صورت رو بسیار زیبا کرده

      دوست عزیزم قبلا این کامنت از شما رو خوندم ولی اصلا به این وضوح درکش نکرده بودم ،چه زیبا قانون توضیح دادن وقتی میگفتید زکریا قبل از اینکه درخواست قیم بودن مریم رو به عهده بگیره خداوند از نیت و قلب زکریا آگاه بود و در واقع قیم شدن مریم برای زکریا جواب درخواست زکریا بود از خداوند برای فرزند دار شدن و وارث داشتن

      خداوندی که قبل از ابنکه نیازی و درخواستی در درون ما شکل بگیره ازش آگاه و راه رسیدن به اون درخواستم میدونه ،درست مثل قیم شدن زکریا برای مریم که یه قدم قبل برای باور کردن زکریا به داشتن فرزند در اون سن

      دوست عزیزم به خودم افتخار میکنم که دوستان آگاهی دارم در این دنیا ،این خودش یه نعمت بسیار بزرگه

      الهی هزاران شکرت برای بندگان خوبی که اینجا دور هم جمع کردی

      در پناه الله یکتا شادو خرم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد کوشکی گفته:
    مدت عضویت: 462 روز

    با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه کسانی که این متنو میخونن

    خدارو شکر میکنم بابت همه چیز هایی که بهمون میده و من امروز از آموزه های شما یادگرفتم که سپاسگذارشون باشم و این روزها کاملا درک میکنم (شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفتدبیرون کند)انگار خداوند خودش بالای سر من نشسته و منتظر من یک سپاسگذاری انجام بدم و بگه آفرین بیا اینم جایزت و اگه ناسپاسی یا انرژی نامنساب داشته باشم بایک اتفاق کوچک مثل یکمی دل آشوبه بهم میگه که حواست باشه داری چیکار میکنی و باز این لطف خداست که امروز من متوجه این احساسات میشم،انگار دارم از بالا به بدنم نگاه میکنم و احساساتمو میبینم.

    چند سال قبل من اصلا متوجه این احساسات کوچک نبود حتی متوجه خیلیییی اتفاقات بزرگ و بدی که نشان دهنده کج بودن مسیرم بود هم نمیشدم و فکر میکردم من میتونم با اون نوع نگرش زندگیمو تغییر بدم و اصلا خدایی وجود نداشت.

    مدتیه امکان نداره از خواب که بیدارم میشم به بودن خداوند کنارم و اینکه اونه که همه کارس فکر نکنم و با این فکر احساس خوبی در وجودم احساس میکنم لبخند میزنم و میگم بزن بریم که امروزم دستش روشونته،این ینی دیروز تو مسیر بودی که امروز از صبح زود وجودش احساس میشه.

    در آخر تشکر میکنم از شما و هرکسی که توی این مسیر زیبا به من و دیگران کمک میکنه تا یادمون بیاد که خدایی هست و اگه باورش کنیم خیلی زود درارو باز میکنه برامون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    به نام خداوند زیباییها

    سلام به استاد عزیزم و مریم جاان و همه دوستان این خونه بابرکت

    یه کوچولو فایل رو روز قبل گوش دادم و امروز دوباره کامل

    چقدر جنس صحبت هارو دوست دارم انگار هر لحظه داره انرژی خداوند بهم جاری میشه تا پرتوان و پرقدرت ادامه بدم و بهونه ها صفر بشه .

    کلام خداوند انقد شیرین بیان میشه که هر لحظه به استادم احسنت میگم و خداوشکر میکنم که این نعمت تازه رو مثل آب گوارا مینوشم .

    در مورد قرآن و هدایت و حمایت خداوند جالبه بگم صبح بعد تمرین ستاره قطبی رفتم ببینم خواب دیشبم چی بود راستش انقد خوابهای قشنگ میبینم و همرو یادداشت میکنم که دیگه باید کتاب بنویسم

    خوابم تلاش مورچه های زیادی بود که زمین رو پوشیده بودن وقتی بیدارشدم تعجب کردم چون زیاد جنس خوابهام از نوع دیدن حیوانات نیست بلکه بیشتر طبیعت فراوانی هست

    بمحض نوشتن تمرین یهویی بدون اینکه اختیاری و انتخابی باشه رفتم سمت قرآن و نشستم پای میزنم و سریع بازش کردم

    صفحه اول سوره نمل بود الله اکبر

    سوره ایی که سراسر پراز مثال و آگاهی بود انقد شیرین بود که انگار رفتم تو دل تاریخ و برگشتم

    اونجا قدرت خداوند و انسان رو بیشتر درک و مزه مزه کردم از حضرت موسی و سلیمان نبی تا….

    جمع مورچه ها و سخنانش باهم رو شنیدم و سلیمان و …

    حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَهٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿18﴾

    تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه‏ اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه ‏هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند (18)

    فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿19﴾

    [سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به کار شایسته‏ اى که آن را مى ‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏ خویش در میان بندگان شایسته‏ ات داخل کن (19)

    گفتم سمیه سپاسگزار باش که هرچه که سپاسگزار باشی کمه ، خدایی که شب و روز هدایتت میکنه و بهت میگه به چه چیزهایی فکر کنی

    انقد تو این آیات تفکر کردن برام شیرینه وقتی خداوند مستقیم و آسون هدایتم میکنه

    امیدوارم هرلحظه آسونتر از گدشته زندگی کنم و شاد وسلامت

    سپاسگزارم خداوندم که خواب بیداری بهم نشون راه راستو میده تا بهتر زندگی کنم و برگی در باد نباشم، تا هرچیزی رو نبینم و هر حرفی رو نشنوم .

    خدا بوجود بابرکت استاد عزیزم سلامتی و توفیق عنایت کنه ….

    در پناه خداوند ناب ترین هارو تجربه کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    سلام و درود استاد جان

    چه اسم قشنگی کلید اجابت دعا =باور

    استاد بعضی جاها ما احساس لیاقت مون پایین هست که حتی درخواست یا دعا هم نمی کنیم و خوب باور سازی هم نمی کنیم

    استاد فایل تون باعث شد مرور کنم توی زندگی م

    استاد یادم میاد چندسال پیش و با اینکه گواهینامه داشتم ولی همسرم بهم ماشین نمیداد تا رانندگی کنم و باید با خط واحد برای عبور و مرور میرفتم

    تا اینکه یک نفر گفت هرخواسته ای داری حتی ناممکن 21روز بنویس اجابت میشه

    من که رانندگی برام آرزو شده بود رو نوشتم و جالب اینکه با الفاظ منفی برای خدا مینوشتم خدا ببین تو سرما موندم و ایستگاه خط نشستم ایا تو راضی؟ یا مینوشتم خدا این بچه رو ببین باید کنار من توی سرما منتظر واحد باشه وقتی که اگه ماشین داشتم در رفاه بودیم

    19روز نوشتم و بیخیال شدم .تو پرانتز بگم که خیلی رابطه م با خدا بد بود همیشه فک میکردم با من سر لج افتاده

    بعد دوهفته یهو جور شد که من خودم ماشبن خریدم

    عزتی که دارم ماشین خودم رو دارم و هرجا برم و اگه تصادفی بشه از وسیله همسرم نیست و تدس و لرزی ندارم رو همیشه شاکر خداوندم

    آره دوستان خواستم و اجابت شد

    واقعا خواستن توانستن هست

    بدی امر این هست که ما از خواستن ترسیدیم

    البته که باور سازی رو براتون بگم

    روز 19 به همسرم گفتم ماشین بهم میدی و ایشان گفتن خدا لعنت کنه کسی که حماییت کرد بری گواهینامه بگیری نه نمیدم ماشینم به جونم بسته س.(خوب گواهینامه رو با حمایت پدرم گرفته بودم و خیلی دلم شکست)

    و از اونجا نا امید شدم و از روز19 دیگه ننوشتم و یهو به دلم افتاد با اموزش رانندگی ها پیشنهاد بدم یک ساعت وقت بگیرم برای اموزش و به آموزشگاه گفتم سالها قبل گواهینامه گرفتم و برای یاداوری وقت میخوام ..

    و نشستم توی ماشین آموزشی ها و بهشون گفتم من میخوام یکم ماشین سواری کنم و ایشون خندید و گفت من یکم تماس تلفنی دارم شما رانندگی کن و من به کارم برسم

    استاد دو تا دوساعت وقت گرفتم و رانندگی و باور انگار ایجاد شد و خودم رو پشت ماشین دیدم و خوشحال بودم و یهو همه چیز دست به دست هم داد و من ماشین دار شدم و بزرگترین معجزه زندگی م شد و خیلی خوشحالم.

    دوستان عزیز واقعا خواستن و باور به اینکه خدا میتواند کلید خوشبختی هست

    یه استادی بود میگفت باید بگردید دنبال خدا میتواند زندگی تون

    اگه توحید برسیم و باور کنیم خدا میتواند همه چیز میشود و ناممکنی وجود ندارد.

    خدا میتواند یعنی خدایی که در ما دمیده شده یعنی هم ما هم خدا باهم که دست به دست هم بدیم قادر و توانا میشویم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام

    دیشب که حسم گفت عباس یبار دیگه سایت رو رفرش کن

    بلافاصله مغزم گفت استاد همیشه صبح فایل میزاره روی سایتها!

    من رفرش کردم و دیدم پاسخی دریافت شده از سوالهایی که میپرسیدم این چند روزه

    اینکه چقدر اشک ریختم با این فایل رو کاری بهش ندارم

    ولی استاد راست میگید

    ذهن من یک درصد هم باور نمیکنه خیلی وقتا

    ذهن من وعده ای که خدا بابت درآمد بیشتر رو بهم داد باور نمیکنه

    چون میگه تو کارمندی نمیشه!

    ذهن من باور نمیکنه که احتمال یک رابطه با یک فرد بی نظیر رو داشته باشه

    حتی باور هم نمیکنه که هیچ

    احتمالش رو هم نمیزاره بدم

    میخام ادامه سوره مریم داستان حضرت مریم رو هم به صبحت هاتون اضافه کنم

    جایی که خدا به مریم فرزندی میخاد عطا کنه و مریم مقاومت میکنه

    قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا

    گفت: من فرستاده خدای توام، آمده‌ام تا تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.

    قَالَتْ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا

    مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود در صورتی که دست بشری به من نرسیده و کار ناشایسته‌ای هم نکرده‌ام؟

    قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِنَّا ۚ وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا

    گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.

    داستان مقاومت ما نسبت به خداست

    استاد وقتایی که شما میگید من هنوز مقاومت دارم نمیدونم باور کنم یا نه

    شما که اینقدر به خواسته هایی رسیدید که حتی یسری ها جرئت فکر کردن بهش رو هم ندارن هنوز

    ولی ذهن شما هم مقاومت میکنه

    نمیدونم از جایگاه من سخته که باور کنم برای شما اینطوری باشه

    ولی با دیدن زکریا میشه این رو فهمید

    حتی راجب حضرت ابراهیم هم همین داستان بچه دار شدن تکرار شده

    قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ﴿53﴾

    گفتند: نترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم.

    قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾

    گفت: آیا با آنکه پیری به من رسید، مژده ام می دهید؟ به چه مژده می دهید؟

    قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ ﴿55﴾

    گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.

    قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿56﴾

    ابراهیم گفت: به جز مردم گمراه چه کسی از لطف خدای خود نومید می‌شود؟

    یعنی مقاومت برای همه هست

    یسری ها میتونن منطق براش پیدا کنن

    مثال هایی توی زندگی خودم هست که یادآوریشون کمک میکنه

    – من همیشه عاشق ماشین بودم از بچگی یعنی همیشه تو تخیلاتم بود و با توجه به شرایط خونوادم و خودم اصلا امکانش نبود برام

    ولی من تجسم میکردم

    ولی خیلی هم امید نداشتم که بشه

    ولی باهاش حسم خوب بود

    گذشت و گذشت تا یک روزی یکی از دوستانم که چند سال بود ندیده بودمش من رو برد بیرون و به من برگشتنی گفت بشین پشت ماشین صفر کیلومترش!

    آقا اون شب که من برگشتم خونه انگار یه انرژی گرفته بودم که ای بابا این آدم هم سن من رفیق من تونسته داشته باشه

    انگاری برام منطقی شد

    خدا برام منطقیش کرد

    و کمتر از یک ماه ماشین صفر کیلومتر اومد توی زندگی من!

    – داستان بعدی راجب داستان کنکور من بود

    که از یه منطقه ای که هیچ کس قبول نشده بود من شروع کردم به مطالعه

    یه استادی تو مدرسه داشتیم میگفت همین شماها هستید که قبول میشید

    من حرفش رو باور کرده بودم!

    و من قبول شدم

    سالها ازون روز میگذره

    ولی بقیه دوستام باور نکردن و قبول نشدن

    نه قبل من کسی باور کرده بود نه بعد من

    ولی من باور کردم و برام اتفاق افتاد

    – داستان بعدی راجب رابطه عاطفی بود که برام خلق شد

    طوری که خود طرف بهم پیشنهاد داد و همه چیز به راحتی رخ داد

    همه اینا زمانی برام رخ داد که برام منطقی شدن

    وقتی برام فراوانی جهان منطقی نشده هنوز خب فراوانی رو هم دریافت نمیکنم

    وقتی هدایت خدا برام منطقی نشده هدایتی رو هم دریافت نمیکنم

    به نظرم باور کردن هدایت میتونه خیلی از خواسته هارو منطقی کنه

    یه آدم با یسری ویژگی خاص برای رابطه عاطفی رو خدا میتونه هدایت کنه به سمتم

    یه ایده پولساز رو خدا میتونه هدایت کنه به سمتم

    سلول هام رو میتونه هدایت کنه که طور دیگه ای عمل کنن

    من رو میتونه به غذای سالم هدایت کنه

    من رو میتونه به کشور بهتر هدایت کنه به موقعیت بهتر هدایت کنه

    خدا میتونه هدایت کنه

    توانایی شو داره

    وقتی روی توانایی خدا حساب کنم آرومم

    نگران نیستم

    چون میدونم که من نمیتونم ولی اون با منه اون میتونه

    ولی مشکل ازونجایی که من بیشتر همیشه روی توانایی های خودم حساب میکنم

    فکر میکنم خودم باید همه کاری بکنم

    اینجاست که زمین میخورم

    اینجاست که همه چیز خراب میشه

    از خدا میخام که من رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1227 روز

      سلام به دوست عزیزم آقای حیدری نازنین

      این کامنت شما حدودا 5 روز فکر کنم که منتظر خوندنش هستم ولی هر بار که میخوام شروع کنم به خوندن نشد و قطعا هم مدار نشده بودم با آگاهی هاش ،تا اینکه امروز خوندمش و بر قلب و روحم نشست و چه زیبا با مثالهای خودتون توضیح دادین و باعث شد منم مثالهامو توی ذهنم مرور کنم و برام منطقی بشه

      یادم میاد زمانی که در سن 15 سالگی از خداوند درخواست یه کار راحت کردم که با روحیه من سازگار باشه و البته با عشق انجامش بدم و پول بسازم دادم،بدون اینکه کسی مشوق من باشه و یا الگوی داشته باشم اما چون در اون سن ذهن منطقی من زورش بهم نمیرسید خیلی زود به کار مورد علاقم یعنی آرایشگری هدایت شدم و اینقدر ذوق و شوق داشتم نسبت به این کار که از همون سن هر ایده ای برام میومد اجرا میکردم و انجام میدادم ،تا 8 سال بعدش این کارو برای دوستان و آشنایان به رایگان و برای تفریح انجام دادم چون باورهای مالی خوبی نداشتم و اصلا فکرشو نمیکردم بتونم از لین راه پول در بیارم ،بعد از 8 سال در سن 23 سالگی بدلیل تضادهای مالی و این بار به همراه ذهن منطقی وارد عمل شدم و از خداوند درخواست هدایت کردم و در کمال ناباوری کاری که با عشق انجام میدادم و جلوی روم بود و نمیددیمش برام پررنگ شد و استلرت کارمو با کمترین امکانات در یک اتاق 3×4 توی یه روستا شروع کردم ،هیچ امکانات خاصی نداشتم فقط ایمان داشتم که میشه ،آدمهای زیادی از دوستانم و حتی غریبها به کمک من اومدن که البته اعتبارش به خدا بود و این اتفاق زمانی افتاد که من ایمانمو نشون دادم با جرات حرکت کردم با دست خالی ،توی کمتر از یکسال با همه کسادی بازار و خاک خوری که داشتم اونم بدلیل کمبود مهارت بود و هر روز به الهاماتم گوش میدادم ایدهای ساده رو در کسب کارم اجرا کردم ،

      یادم میاد یه روز با یکی از آرایشگرای قدیمی شهرمون که کارش خیلی خوب بود صحبت میکردم و ازش راهنمایی میخواستم ،بعد از همه حرفهاش یه جمله بهم گفت که باورهای منو متحول کرد و باعث شد توی مسیرم ببشتر امیدوار باشم ،ایشون گفتن که من ایمان دارم با ذوق و صلیقه ای که داری خیلی زود رو دست تو شلوغ شلوغ میشه ،همین جمله از کسی که خودش نتیجه گرفته بود برای من کافی بود و باعث شد من هر روز اینو به خودم یادآوری کنم که نتیجشم این شد دقیقا به یکسال نرسید از درو دیوار آرایشگاه من مشتری سرازیر شد ،و کمتر از دوسال سالن خودمو بزرگ کردم و جهشهای مالی خوبی برام اتفاق افتاد که هنوز ادامه داره

      در بحث روابط عاطفی دقیقا همین موضوع برام اتفاق افتاد و روابطی که میخواستم توی ذهنم تجسم میکردم از خداوند درخواستش دادم و دقیقا همون روابط برام تیک خورد

      ماشین مورد علاقم وقتی که درخواستشو از خدا داشتم به این صورت بود که عکسشو زدم بالای سرم توی محل کارم و همیشه با خودم تکرار کردم که من باید قبل از دوسال هم صاحب خونه بشم و هم ماشین مورد علاقم و جالب اینجاست شرایط طوری پیش رفت که قبل از دو سال برام اتفاق افتاد و همه چی بصورتی پیش رفت که به خواستهام رسیدم

      اقای حیدری پسر دوسداشتنی مرسی که با کامنت زیبات این آگاهی ها رو بیادم آوردی ،از خداوند برات بی نهایت شرایط خوب در همه زمینها آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مجید بختیارپور عمران گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    هست کلید در گنج حکیم

    به نام خداوند آرامش دهنده قلبها

    سلام با عشق سلام با مهر فراوان به قلب پاک و خدایی ات ای استاد خوبان ای بزرگ مرد تاریخ زمان ای پیامبر عشق و زیبایی درود بر تو و بانو شایسته عزیز و دوست داشتنی .

    سلام و درود بر همه خوبان سایت توحیدی همه جستجوگران معنوی …

    خوش بحال ماست که اینجا در دور کعبه به گرد هم جمع شدیم و هر روز و هر لحظه غرق خدا لبیک گویان قدم بر میداریم قدمی که از سر شوق هست و از سر عشق…

    استاد عزیز و باعشق ما اول قدردانی ویژه در ویژه میکنم هم بخاطر این فایل توحیدیه رویایی و هم بخاطر کپشن بسیااااار زیبایی که به قلم وقلب پاک مریم عزیز به تحریر درآمد تا ما قبل گوش کردن به فایل کدهای لازم و بگیریم تا فایل بهتر و بیشتر به ما بچسبد شما دوتا حرف ندارین عشقین عشقققققق.

    سپاس مختص خدایی است که مرا در مدار این فایل بی نظیر توحیدی قرار داد تا باهاش عشق دنیا رو بکنم

    خداروشکرررررررر برای این فایل بی نظیر

    استاد واقعا اگه بخوای قیمت بزاری چه قیمتی میشه روش گذاشت این فایل خدا چند؟؟؟؟

    خدایا این میلیارد میلیارد ثروت و گنجه که رایگان در اختیار ما گذاشتی چقد بابتش باید ترا شکر کنم چقد باید سپاسگزار باشم ..

    استاد این آرامشی که تو صداتون هست چنددددد؟؟؟؟

    من نزدیک به 10روز بصورت تمرکزی داشتم تو فایل کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاوکینگ گفته باشد؟ شروع کردم به شب و روز گوش کردن به فایل و مطالعه کامنتا هیچ فایل دیگه ای چندروزی گوش ندادم تو صفحه62بودم یدفعه دیدم یه نقص کوچیک پیش اومد همیشه خدا میخواد منو ببره جای دیگه همچین اتفاقای رخ میده اومدم بیرون دوباره از نوع وارد سایت شدم دیدم رو بنر سایت زده فایل جدید اونم اسمشو دیدم گفتم این حتمااااا از اون فایلهای جدید قبلی آتشفشانی تره قراره پرواز کنم برام مثل روز روشن بود چون این یکی دوماهی استاد چندین فایل جدید از داحل غار حراش برامون فرستاد از جنس توحید و آرامشی که تو لحن استاد هست با تمام فایل های قبلی و قدیمیش فرق داره مشخص استاد چه تکاملی عالی رو طی کرد و الان چقدددد نزدیک خدا خونه درست کرده و چقد بهش نزدیک شده استاد از آرامش صدات میفهمم که این فایل ها از چه فاصله ای با خدا هست تو بی نظیری مرد بی نظیرررر واین فایلت دقیقا پاداش 10روز تمرکزم بر روی فراوانی این 10روز جایزم شد این اگه ادامه بدم چی میشووووود.

    با شوق و ذوق زدم رو فایل صبح جمعه بود چنددقیقه اولشو که گوش دادم بیهوش شدم مدهوش شدم از این همه انرژی الهی در این صدا دراین آگاهی اصلا انگار یک مورفین با دز بالا بهم تزریق کردن وای چقد این فایل آرامش بخش قلبهاست این صدای خداست این ندای خداست غیر ازین نمیتونه باشه الان سه روزه دارم شب و روز بهش گوش میدم و از اول شروع کردم به خوندن کامنت نتونستم کامنت بنویسم چون میخواستم فقط این آگاهی را بخورم اونم روز و شب و کامنتارو که عالی هستن خصوصا کامنت آقا مهدی سابقی نژاد خیلی خلاصه بود ولی برای من درس بسیاااار آگاهی بسیاااااار نابی داشت برای تفکر کردن و ساختن باور توحیدی و باور به فراوانی الگویی بسیار عالی برای من شد، که براش نوشتم چقد زیباست از کپر تا فرشته از زندگی باستانی تا زندگی لاکچری خدایاااااا چیجوری شد وقتی برای مهدی جان ما شد پس حتمااااا برا منم میشه ،این شد چند روزی در ادامه فایلی کمبود ووباور نکن اومدم ایتجا که مفهوم کلیدی و تکمیلی این فایله و چقدددد خدا کارش درسته دقیقا چیزی که خواستم همش میگفتم خدایا من نمیتونم باورهامو تغییر بدم وحوصله تمرین کردن زیاد و ندارم تو بیا از راحت ترین و زیباترین و بهترین و عزتمندانه ترین راه منو ببر پیش خودت من در همسایگی شیطان گیر افتادم من در منبع تاریکی شیطانم تو بیا منو ببر تو دستمو بگیر تو بر من بتاب که با این فایل جدید وآگاهی های نابش گفت حالا بیا اینجا به این آگاهی ها هر روز گوش بده کامنت دوستانو مطالعه کن نمیخوای کار دیگه ای بکنی تو فقط اینجا باش و لذت ببر من بقیه کارارو برات انجام میدم چقد باور کردن به قدرت خدا لذت بخشه چقد تسلیم شدن دربرابر قدرت مطلق زیباست چقد مزه دار میشه زندگی در همسایگی خدا خداجونم این چیه این چه عدله عالیه که برای ما فرستادی تا بتوانیم ذهنمونو منطقی بسازیم برای میلیاردر شدن برای خوشبخت شدن برای در آرامش و امنیت زندگی کردن خدایا واقعا اگه تو نباشی لحظه زندگی کردن و نمیخوام من از این آگاهی چند روز ذهنم قفل شد نتونستم کامنت بنویسم الان بخاطر تعهدم اومدم بنویسم واقعا دربرابر این آگاهی خالص و نااااااااب هرچی بگیم کم گفتیم نمیشه این آگاهی رو هرگزززززز توصیف کرد نمیشه این آرامشی که در صدای استاد هست و بروی کاغذ آورد استاد اینا چیه که گفتی اینا از کجا اومده چیجوری اینارو تو قلبت نگه میداری وااااای چقد حس خوبیه اون لحظه ای که این آگاهیی ها بهت الهام میشه همینطوری مثل چشمه ای زلال جاری میشه قلب استاد هم شده منبع این چشمه زلال مثل قلب نازنین پیامبری که چشمه زلال و پاک قرآن ازش بیرون زد خدایا منم دلم این الهامات ناب و میخواد منم دلم مظهر نور الهی شدن را میخواد منم دلم آرامش از جنس استاد و میخواد هرچی میگذره صدای استاد داره نرمتر و زیباتر و لالایی میشه برامون خدایا شکرررررت برای این هجمه از آگاهی های نابی که بصورت رگباری داره درونمو بمباران میکنه این آگاهی اومد تا سمی ترین باورهای مارو که کمبود و بی لیاقتی هست و محو ومتلاشی کند و توحیدی ترین باور دنیا که باور فراوانی و خودارزشمندی هست نهادینه کند الهی شکرررررررت.

    خداجونم من تسلیمم تسلیم تو تسلیم قدرت مطلق تو ای رب رزاقم تسلیمم ای رب وهابم تسلیمم من تسلیمم هیچی نمیدونم هیچی نمیدونم هیجی نمیدونم بیا و از خودت پرم ساز بیا و از توحید سرشارم ساز من تشنه تو هستم من کویرم کویر تو خودت میدونی من به عشق تو هست که چندین سال بدون موفقیت مالی در این راه استقامت کردم صبوری کردم چون تورا پیدا کردم تو تمام نفسهایم هستی تو خون تو رگهام هستی تو دریچهای انرژی من هستی تو همه وجودم هستی من میخوام در تو گم بشم تا پیدا بشم الهی من برای آرامش هر روزه ام برای حال خوبم برای اینکه بتوانم هر روز زیبایی رو ببینم و تحسینش کنم به تو توکل میکنم برای اینکه چرخ زندگیم روان تر بشه به تو توکل کردم و تو برایم کافی هستی…

    الهی برای آسان شدنم برای آسانی ها برای آسان شدنم برای میلیاردر شدن آسان شدنم برای عشق ورزیدن مهربانی کردن آسان شدنم برای زیبا شدن آسان شدنم برای شادی و خوشحالی پایدار برای در امنیت زندگی کردن خدایااااااا تو برایم کافی هستئییییی….

    خداجونم ای خدایی که به زکریای پیامبر در سن پیری با نازا بودن همسرش یحی نیکو را عطا کردی به مریم مقدس بدون اختیار همسری عیسی پاک و اعطا کردی نوح را ازاون طوفان و سیل سهمگینی که کوهها اونروز در امان نبودن نجات خیر عنایت کردی و یوسف کوچک را از دل چاه بزرگش داشتی و به عزیز مصر تبدیلش کردی و موسی را از دست فرعون ستمگر از رود نیل عبور دادی و مردم و دور محمد تنها و بی کس جمع کردی محمدی که از مکه فرار کرد و کمک کردی با سپاه آسمانیش بدون هیج خونریزی شهر مکه رو فتح کند همه رو تو کردی تمام این کارها از ذهن زمینی ما دور هست و محاااااااال ولی تو تمام معادلات زمینی رو بخواهی بهم میزنی تو نشد و شد میکنی تو از عدم جهانی پراز نعمت ووفراوانی ثروت و آفریدی تو در همین عصر ما در نزدیکی ما استاد باعشق مارو از دل آن آتیش از آن گرما و از آن خانه 12متری که حمام و توالتش با 30نفر شریک بود از اون ماشین و زندکی فکسنی در جنوب ایران به یک زندگی لاکچری در زیباترین جای دنیا با بهترین امکانات بصورت شاهانه هدایت کردی تو برای این انسان ساده برای این کارگر ساده کشتی سازی در آمریکا فرش قرمز پهن کردی کی میتونست اونموقع باور کنه خود استاد هم باورش سخت بود ولی تو برات هیچ فرقی نمیکنه کافیه باورت کنیم ،خدایم تو بودی که مهدی سابقی نژاد دوست خوب توحیدی مارو از کپر سیستان بلوچستان از آن زندگی باستانی به لاکچری ترین جای رشت و ازاونجا به فرشته تهران ته لاکچری بازا ایران هدایت کردی من وقتی کامنت داش مهدی رو اینجا خوندم که نفر دوم بعداز سعیده جان شده که هر دوتاشون از یک زندگی خفقان به رشد وپیشرفت عالی رسیدن ،موندم نوشته بود خدا همون خدایی بود که منو از خانه کپری به لاکچری ترین جا هدایت کرد مبلغ درآمد ووهزینه های الانشو گفت من زدم گوگل خانه کپری موندم کفتم یعنی چی آخه چیجوررررررری مهدی تو چیجوری از دل این زندگی باستانی و فقیرانه تونستی بری منطقه لاکچری گلسار رشت ازاونجا هم به منطقه فرشته تهران که لاکچری بازای ایران همه اونجان خونه اجاره کنی ماهی300میلیون تومان آخه از کپر از دل اون تاریکی به چه درآمدی رسیدی اونم چیحوری ……

    بله این کار توی خدای قدرتمندم این کار توی وقتی برای اینا شد مطمعنن برامنم میشه برا منم خواهد شد خداحونم من به تو توکل کردم که براحتی انسانی رو از کپر تا فرشته از پیری به قدرت جوانی از طوفان از دریا از تنهایی از تاریکی مطلق از دل زندگی جهنمی جنوب به لاکچری ترین کشور دنیا و به امن ترین نقاط نجات خیر عنایت کردی بله به تو توکل میکنم که تو برایم کافی ترینی تو منبع عشقی تو منبع ثروت و نعمتی تو منبع خوشبختی و فراوانی هستی ترا صدا میزنم تا مرا از دست شیطان که منبع فقر وفحشا هست منبع تاریکی و دربه دری هست نجات خیر عنایت فرمایی خداجونم من با این آگاهی هایی که بهم تزریق کردی فهمیدم شیطان و باور کردم و بهش چسبیدم کمبود و باور کردم مرا ببخش و بیا نجاتم ده خداجونم من میدونم تو میتونی میدونم تو کار تو منطق وجود نداره منطق مال ما زمینی هاست من میخوام با ذهن الهی زندکی کنم کمکم کن خدایا من به فقر و کمبود چسبیدم تو بیا و فراوانی رو در من نهادینه کن من بدون کمک تو هیچکاری بلد نیستم و نمیتونم انجام بدم .خدایا کمکم کن تا بتوانم هر روز ترا بیشتر درک کنم و قوانین تغییر ناپذیرت را بیشتر بفهمم تا ایمانم به تو بیشتر ووبیشتر شود بتوانم آسان شوم برای آسانی ها…

    استاد عزیزم چه سند های عالی رو برامون رو کردی تا ذهن ما هیچ جوابی نداشته باشد ممنونم که تاکید کردی هر روز وشب به این فایل گوش بدیم و نکته برداری کنیم تا روز بروز با این آگاهی ناب به خدا نزدیکتر بشیم که نزدیکی با خدا یعنی غرق شدن در آرامش و حال و خوب و زیبایی که نتیجه این میشود دریافت ثروت های مالی و معنوی فراوان و بی انتها ،

    استادم بی نهایت ازت ممنونم بخاطر منطقی کردن ذهن ما با آیات قرآنی برای دستیابی به هر خواسته ای ازت ممنونیم استادخوبان نمیشه این هدیه رو قدردانی کرد نمیشه سیر شد از تشکر اگه شب و روز در سجده باشیم برای قدردانی از این آگاهی ناب باز کمه و خداجونم تو چقدددد مهربون و بخشنده ای که کمترین شکر گزاری مارو بهترین پاداش اعطا میکنی آخه همچین خدارو کسی باور نکنه باید خیلی ببخشیددددددد از حضور همه عزیزان باید بقول ما نمک بارش کنن مثل چهارپایان خدایا من اگه نتونم باورت کنم حق من جهنمه هیج اعتراضی ندارم تو چقد مهربونی… استاد خوبان واقعا اون قسمتی که آیه 186سوره بقره رو خواستی بخونی بغضتو دیدیم حق داشتی بغض کنی حق داشتی گریه کنی آخه خدا میدونست هیچکی نمیاد ازش از پیامبر بپرسه همه درباره جادو و جمبل و جن و روح و چیزایی که اصلا مفید نبود حرف میزدن سوال میکردن ولی از اصل دور بودن خیلی اون لحظه دلم گرفت که ما آدما چه جنسی هستیم و خدا چقددددد نصبت به ما مهربون و بخشنده هست،

    بقول خود خدا که فرمود بنده من اگر بداند من چقد دوسش دارم از فرط شادی قالب تهی میکند ..

    آخه چطور میشه همچین خدایی را دوست نداشت و به وعده هاش باور نداشت خدایا توبه توبه توبه خدایا توبه توبه توبه خدایا توبه توبه توبه

    استادم چقد سپاسگزاری رو با عدله بسیار زیبا بیان کردی تازه فهمیدم که چرا شکرگزاری بالاترین فرکانسه و خداوند چرا مارو به این کار دعوت کرد که نعمتهایم را به یاد بیارین خدایی که ذهن مارو خلق کرد این سیستم و خلق کرد کارایی شو بهتر میدونه برای همین این کدها رو تاکید کرد تو کتابش ولی ما دور بودیم از این نعمت و پر شدیم از کفر و شرک و تاریکی خدایا توبه توبه توبه از ناشکری کردنام توبه از کفر ورزیدنام توبه از مشرک شدنام توبه خدایاااااا من تسلیمم الهی من تسلیمم تسلیمم خدایا توبه الهی متاسفم متاسفم که ترا نفهمیدم متاسفم که از تو نپرسیدم متاسفم خدایا لطفا مرا ببخش و متشکرم

    چقد این آیه 186 به زبان شما برام زیباتر شد و جه آیه باورساز توحیدی عالی هست خداجونم ممنونم لطفا مراببخش و کمکم کن تا از امروز قلبم سپاسگزار همیشگی تو باشد نه بخاطر دریافت نعمت فقط بخاطر وسعت مهربانی ات برای گشایش قلبم تا ترا بیشتر درک کنم بیشتر بشناسمت بیشتر بفهممت خدایا قلبم را باز کن ….

    ولسوف یعطیک ربّک فترضی…..

    خدایا مرا از مدار کذب بالحسنی دور کن در مدار صدق بالحسنی قرارم بده که برای عشق بازی باتو برای هدایت به سمت تو محتاج ترینم…

    ولی بازم میگم دربرابر این آگاهی تنها کار سکوت کردن و چیزی نگفتن و غرق شدن در آن هست و بس…

    خدایا هرچی ترا شکر کنم برای تزریق این آگاهی باز کمه کمه کمه الهی شکرت میکنم به آن اندازه که شایسته اش هستی…

    استاد باعشق استاد خوبان مریم عزیز مریم مهربان تشکرتشکرتشکرررررررر….استاد لطفا فایل جدید نده تا اینو بتونیم هضمش کنیم هضم این آگاهی توحیدی نیاز به زمان دارد خدایا کمکم کن تا بتونم درکش کنم باورش کنم و زندگیمو آسان سازی کنم .آمییییین

    بدرود استاد عشق بدرود بانوی شایسته بدرود بر همه جستجوگران نور دوستتان دارم تا ابد ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 425 روز

    من دقیقا 5ساله افتخار اشنایی با استادعباسمنش دارم و تقریبا 8ماهه عضو سایت هستم ازوقتی با برنامه های ایشون تمرین میکنم معنی توکل و رهایی وسپاسگزاری و شادی وزندگی درلحظه و واضح شدن خواسته هارو عمیقا درک کردم وهروز معجزات در زندگیم اتفاق میوفته صبح درخواب وبیداری بودم دوتا موضوع خیلی برام مهمه خدابمن گفت این دوتا رو بطورسوال ازمن بپرس بعد بگو بهت نشانه بدم تا بفهمی که مسیرت درسته من دوتا سوالمو پرسیدم و جواب یکیش داده شده صبح بایک نشانه واضح وپر رنگ یک تماس بی پاسخ ازامریکا داشتم وقتی این تماس رو دیدم گفتم خدایا شکرت چقدر زود نشانه رونشونم دادی :)

    عاشقتم خداجونم هروقت باخودت خلوت کردم کمتزاز48ساعت پاسخ منو دادی خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: