کلید اجابت دعاها - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2596 روز

    به نام خدای قریب و مجیب

    قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

    سلام

    استاد من دیروز عصر قرآن رو باز کردم سوره مریم اومد و من دوبار این سوره رو خوندم و روی آیه برای خدا آسان است تمرکز کردم و مدام تو دفترم نوشتم تو چیزی نبودی تو چیزی نبودی و باز هم تو چیزی نبودی

    استاد جان وقتی اول فایل رو دیدم مو به تنم سیخ شد که چطور این هدایت به من شد و تمرکز من روی این سوره و شما هم …..

    کاش کلمات قدرت داشتن که احساس من رو به شما بیان کنند

    الهی و ربی من لی غیرک

    استاد عزیزم چقدر این تذکر نعمت ها یخ های ذهن مارو آب می‌کنه چون ما گذشته های نزدیک رو فراموش می‌کنیم چه برسه به اینکه یادمون بیاد ما یه نطفه بی ارزشی بودیم

    از چه آفریده شدیم از آبی پست و حالا خصیم مبین شدیم

    خصیم مبین کیه واقعاً

    کسی هست که امیدش رو ازدست می‌ده

    برای همین اصلأ شکر هم نمی کنه بس که نومیده

    استاد من دلم اتاق خصوصی در محل کار میخواست ولی هیچ ایده و امیدی نداشتم ولی جوری پیش رفت همه چی که یه اتاق خدا به من داد که مثل معبد می‌مونه برام خدا رو صدهزار بار شکر

    خدارو شکر برای هدایت هاش

    خدارو شکر برای این فایل و هدیه ارزشمند

    خدارو شکر برای این فضای معطر بهشتی

    خدارو شکر برای شنیدن و دیدن و فهمیدن

    استاد ممنونم که این قدر وصلید به درون و قرآن رو آوردین تو متن زندگی نه طاقچه و سفره هفت سین و افطار ،

    تو قلبمون

    قرآن شد روشنای قلبمون

    اومد تو لحظه لحظه زندگی مون

    اگر غفلت نکنیم

    قرآن نور امیده نوری که این دنیا و اون دنیا باهات میاد

    از خدا میخوام یاری ام کنه بتونم بفهمم عمل کنم آرام بگیرم باهاش ، زندگی کنم بندگی کنم باهاش

    ممنونم

    خدا حفظتون کنه ان شالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    به نام خدایی که هرآنچه دارم از آن اوست

    درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    اول از همه اینکه این چند فایل اخیر هرکدوم یک دوره آموزشی فوق العاده هستن و بابتشون سپاسگزارم که این آگاهی هارو تو بهترین زمان با من و خیلی های دیگه به اشتراک گذاشتید که هدایت بشیم،من مطمئنم اینم کار خداست که به دلتون انداخت الان موقعشه برو پشت دوربین

    میدونید استاد شما درست میگید و زندگی من و چیزی که تا الان تجربه کردم گواه بر این موضوعه

    ایمان به خداوند همه چیزه،اطمینان به رب همه چیز وارد زندگی آدم میکنه

    به شخصه بارها دیدم وقتی روش حساب میکنم و پشتم بهش گرمه هم ایده های توپ به ذهنم میرسه هم روابطم عالیه هم سلامتی زیادی دارم و سرحالم هم اوضاع مالی اونقدری خوب هست که توی فکرش نباشم و مطمئنم خدا بیشترشم بهم میده(اطمینانی که ذره ای شک داخلش نیست) و اوضاع بسیار راحت پیش میره و از یه جاهایی خواسته هام وارد زندگیم میشه که میگفتم خدایا همینقدر ساده آخه؟هیچوقت نمیشه راهی که خدا انتخاب کرده رو حدس زد!! حداقلش من که نتونستم و همیشه سوپرایز شدم و به قول خودتون به صورت طبیعی وارد زندگیم شده

    چقدر این ایمان قدرت میده به ترس ها غلبه کنم،تکامل رو با عشق طی کنم و با شوق برم سراغ کاری که دوستش دارم

    ایمان به خدا خودباوری میده،قدرت میده،احساس ارزشمندی و لیاقت میده،شوق و ذوق و رهایی میده،احساس آرامش میده و روابط عالی میده هرچی که فکرشو بکنی و خوبه رو وارد زندگیت میکنه

    آره استاد شما درست میگی و تجربیات من گواه بر درستی حرفای شماست

    و وقتی به جای ایمان به خدا شک باشه،تردید باشه و پیرو نجواها باشم همه اینا ناپدید میشه،نه اینکه وجود نداشته باشن اتفاقا هستن من دیگه نمیبینمشون

    یادآوری این نکات باعث میشه بخوام بیشتر روی توحیدم کار کنم و بیشتر به خداوند ایمان داشته باشم و اطمینان کنم

    ایمان به خدا،ایمان به رب……حس خوبش کافیه که آدم بخواد دنبالش بره چه برسه به نتایجش

    از شما سپاسگزارم استاد و دمتون گرم که تونستید رسالتتون رو خیلی خوب اجرا کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 716 روز

    سلام

    خدای عزیزم خواسته های من چه کوچک چه بزرگ پیش تو فرقی نداره همه اجابت شده است پیش تو اما آیا من در مسیر دریافت آن خواسته هستم یا هزارتا دلیل و منطق و باور محدود کننده دارم که به این دلیل و با این شرایط اتفاق نمی افته برام

    تو منبع رزق و نعمت و ثروتی تو که فراوانی پیش تو که چیزی تموم نشده و کمبودی نیست اما آیا ذهن من این رو باور میکنه یا هزار تا دلیل و باور و منطق میاره که من به این خواسته نمیرسم

    منم که باید خودمو تو مسیر دریافت نعمت ها قرار بدم باورام درست بشه اون وقت هدایت میشم به همون اندازه که باورام درست تر میشه به افراد شرایط و موقعیت ها که خواستم خیلی طبیعی رخ میده وقتی که برای من منطقی و طبیعی بشه دریافت اون خواسته

    من میگویم و تو می گویی باش و موجود میشود شاید به دلیل باورها نادرست طول بکشه اما به همون اندازه که باورهام درست باشه من زودتر به خواستم میرسم برای تو کاری نداره خواسته ها از پیش موجوده هست اجابت شده است فقط من باید تو مسیر دریافت قرار بگیرم

    باید ذهنم رو کنترل کنم ،شکر گزار همون رسیدن به خواسته های کوچک باش تا برایم منطقی و امکان پذیر باشد رسیدن به خواسته ی بزرگتر ،اینهمه آدم دارند به این خواسته ی من می رسند یا با همین شرایط من و بدتر رسیدن به این خواسته ی من ،من چرا نرسم منم لایقم منم میتونم کاری نداره برای منم میشود

    همه چیز امکان پذیره شدنیه فقط من اینو باور میکنم یا نه

    فقط تو مسیر دریافت باش باورهات درست باشن ،ایده ها ،شرایط موقعیت ها فراهم میشه

    مواظب باش چی به خورد ذهنت میدی داری با همون ورودی ها و افکار زندگیتو خلق میکنی

    خدایا خودت یاریم کن در مسیر رسیدن به خواستم

    استاد لطفا دوره ی عشق و مودت رو آپدیت کنید قرار بود قبلا خیلی وقت پیش آپدیت بشه،درسته این دوره کامله ولی به نظرم جزئیات و با مثال بیشتری مباحث باز بشه زودتر نتیجه میگیریم از این دوره ،لطفا

    ممنون از این فایل مفیدتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 708 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 7 دی رو با عشق مینویسم

    تاکید

    تاکید

    تاکید

    خدا ، وقتی تاکید میکنه ، من بیشتر درک میکنم و ازش ممنونم که ، انقدر من براش ارزشمندم ، که به من تاکید میکنه و دوست داره که من پیشرفت کنم

    حتی از خودم هم بیشتر دوست داره که من باورهامو از همه جنبه ها قوی و قوی تر کنم

    چون من به پیشرفت جهان هستیش کمک میکنم و مهم تر از همه من با هر قدم و پیشرفتم به خودش به ربّ و صاحب اختیارم نزدیک و نزدیک تر میشم

    خدایا شکرت

    اینبار بعد از یکسال ، که همیشه بهم میگفت باوراتو قوی کن

    این بار با بی نهایت تاکیدش و درک هایی که بهم داد فهموند ، که چقدر مهمه تکرار باور و حتی ساده بودنشم به من یاد داد

    که من فقط باید عشق و حال کنم و هر روز گوش بدم و تجسم کنم و کیف کنم

    چون من امروز وقتی داشتم نماز میخوندم هم در مورد باورها و هم درمورد قرآن خوندن مقاومت هایی داشتم بهش گفتم کارب کن که من باورم رو به راحتی تکرار کنم و مقاومت هام از بین بره

    خدایا شکرت

    امروز صبح که بیدار شدم با حیرت از خواب بیدار شدم

    انقدر خوشحال بودم تو خواب و انقدر عشق رو دریافت میکردم که وقتی چشمامو باز کردم حس کردم انقدر واقعیه که من تو زندگی این جهان هستیم دارمش

    اولین کاری که کردم سریع دفتر ستاره قطبیم رو برداشتم و با عشق برای خدا نوشتم

    چقدر حس خوبی بود

    من هر روز دارم مینویسم و سعی میکنم که تجسم کنم و احساسم رو هم خوب کنم و لحظه پایانی رو ببینم

    و شبا که تک میزنم

    هیچ کدوم بدون تیک نمیمونه

    راستش من به اونایی که در دست اقدام توسط خدا هست و مینویسم در دست اقدام ،برای اونا هم تیک‌میزنم و خوشحالی اینو میکنم که در دست اقدامه و باز هم لحظه پایانی رو میبینم و کیف میکنم

    اما امروز که مینوشتم با خودم گفتم طیبه بنویس و تجسم کن و احساست رو خوب کن و لحظه پایانی رو به وضوح ببین

    اما یادت باشه ، با خوابی که امروز دیدی ، خدا داشت به وضوح بهت میگفت که باورهاتو باید تمرکزی شروع کنی و لذت ببری با تکرارشون و مثل نوشتن تمرین ستاره قطبی تجسم کنی و لذت ببری

    و حتی من متعجب بودم

    تو خواب گفتم خدایا چی دارم میشنوم چقدر سریع رخ داد

    و وقتی بیدار شدم ،اولین چیزی که به زبونم اومد این بود که باورامو باید قوی کنم

    من تازه دارم میفهمم استاد عباس منش چرا میگفت من با خدا تقسیم کار کردیم

    عشق و حالارو من میکنم و خدا کارارو انجام میده

    همیشه برام سوال بود عشق و حال منظورش چیه ؟

    تا اینکه امروز خدا به سوالی که پرسیده بودم از پیام یکی از دوستان جواب داد و گفت

    (ابراهیم گفته:

    07 دی 1403 در 17:04

    الان که دارم فکر میکنم احساس میکنم فقط کار ما شکرگزاریه، کار ما کنترل ذهنه،کار ما بزرگ فکر کردنه،کار ما درک احساس ارزشمندیمونه،کار ما درک فراوانیه،کار ما صلاته، کار ما کارهای متافیزیکیه.کارهای سخت رو خدا خودش انجام میده.سمت خودمون رو انجام میدیم و منتظریم به خواسته برسیم بدون ذره ای شک.)

    وقتی پیامشون رو شب ساعت 10 دیدم و خوندم و به آخرین جملاتشون رسیدم تازه درک کردم جریان چیه

    ببین چقدر خوب خدا میچینه

    من جریان جوش صورتم رو با نگاهی تکاملی نوشته بودم و آقای ابراهیم پاسخی برای من نوشتن

    و من از پاسخشون به جواب سوالم رسیدم

    چقدر خدا دقیقه

    چقدر حساب شده

    از یه جوش منو به جواب سوالم رسوند

    اولش نمیخواستم بنویسم جریان جوش و درکی که داشتم رو اما نوشتمش

    الان درک میکنم یه اراده ای قوی تر از اراده ام هست که منو مصمم میکنه به نوشتن

    به اینکه بنویسم و انقدر خوب میدونه که قشنگ میچینه

    تا ظرف منو رشد بده

    خدایا شکرت

    خدا چقدر راحت داره جواب سوالامو به ساده ترین راه میده

    و جواب سوالم این بود

    تکرار باور خودش عشق و حاله

    طیبه ، تو فقط باید در طول روز چند تا کار انجام بدی

    1 . توجهت به نکات مثبت باشه

    2. تمرین ستاره قطبیت رو که مینویسی و تجسم میکنی و احساست رو هم بی نهایت عالی میکنی

    عین همین کار رو

    باید برای تکرار باورهات در طول روز انجام بدی

    طیبه ببین چقدر راحته

    به یادت بیار، امروز دوباره زیر دوش حموم ،تجسم کردی و به وضوح خواسته هات رو دیدی ،چقدر لذت بخش بود برات که از شدت خوشحالی فقط میخندیدی

    به یادت بیار هر روز صبحت رو که از شدت خوشحالی تجسم میکنی و آخر شب که تیک میزنی و میبینی تک تکشون رو و تیک میزنی اونایی رو که رخ دادن و اونایی که در دست اقدام توسط خدا هستن

    چقدر حالت خوبه

    پس تو داری عشق و حال میکنی و خدا داره کاراتو انجام میده

    به همین راحتی و سادگی

    تو داری یاد میگیری این روزا ،که چجوری عشق و حال کنی

    تازه داری راه میفتی که باوراتو قوی کنی

    بهت وعده دادم که خبرای خوب تو راهه طیبه ، یادته که ؟؟

    مگه میشه یادم نباشه ربّ ماچ ماچی من

    عشقی عشق

    مطمئن باش که اگر این عشق و حال رو به درستی ،عشق و حال کنی ، به سادگی و خود به خود رخ میده

    باقی کارهارو بسپر به خدا

    خب الان از این روز بهشتی بنویسم

    روزی که باز هم کلی برای من عشق و حال بود و یادگیری

    وقتی تمرینم رو نوشتم و بیدار شدم ، کارهامو انجام دادم و اومدم اتاقم خوابم رو نوشتم و دوباره رفتم سایت

    وقتی مادرم رفت جمعه بازار ، من دیگه نرفتم

    چون من هفته پیش تصمیم گرفتم روی باورهام کار کنم و تمرکزی تمرینات دوره 12 قدم و این هفته که عشق و مودت رو خریدم ،انجام بدم

    وقتی مادرم رفت من نشستم و 15 صفحه باور قدرتمند درباره عشق رو که نوشته بودم از جلسه اول دوره عشق و مودت ،با صدای خودم ضبط کردم و عشق و حال کردم

    و تا ساعت 3 داشتم ضبط میکردم

    وقتی داداشم از سر کار برگشت روی تمرین رنگ روغنم کار کردم و به فایل ها گوش دادم

    وقتی اذان گفته شد و نمازم رو خوندم

    سرنماز گفتم خدایا من دو تا مقاومت دارم

    چجوری آسون بشه برام ؟ تو آسونش کن

    من میخوام یکی اینکه قرآن رو بخونم و فکر کنم و درک کنم و یاد بگیرم و عمل کنم

    یکی هم اینکه آسونم کن برای تکرار باورهای قوی که ضبط کردم

    اینو گفتم و اومدم نشستم

    یهویی دیدم دارم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم ، که کپی کردم چند روز پیش ،میخونم

    15 صفحه خوندم

    با هر بند یک بار نه چند بار میگفتم خدایا شکرت

    و درک هایی که داشتم گوشه پاراگراف ها یا همون بند ها نوشتم

    درک های زیادی داشتم

    که در صفحه دیدگاه خود کتاب مینویسم

    وقتی به صفحه 16 رسیدم ، به بک باره کتاب رو رها کردم و اومدم سایت و فایل ولید اجابت دعا رو ببینم

    و باز هم از این صفحه قسمت

    شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد

    عکس استاد و پسرشون توجهمو جلب کرد و رو عکسشون زدم دیدم

    پیغامِ هدایتگرایانه ی تضادها

    این روزا دیگه ریز ترین نشونه هارو به سرعت دریافت میکنم

    آخه هر روز تو تمرین ستاره قطبیم مینویسم که درک و دریافت ریز ترین هدایت ها رو بهم بگی خدای من

    وقتی دیدم گفتم آره دقیقا همینه میدونم پیغام منظورش کدوم خواسته ام هست که از تضاد بود

    وقتی باز کردم تا گوش بدم

    استاد بین حرفاش اشاره کرد به 7 مهر

    اشاره کرد به خواسته های ما هرگز از بین نمیرن

    اگر ما به خواسته هامون نمیرسیم به این دلیله که باورهای درستی نداریم

    و یه نشونه قوی بین حرفاشون گفتن

    اگر یه خواسته ای هست توی وجود شما که از تضاد به وجود اومده اون خواسته 100 در 100 به حقیقت میپیونده

    و اگر باورهامونو در مورد هر موضوعی درست کنیم

    به راحتی رخ میده

    به راحتی

    و بعد تمام موتورایی که داشتن رو نشون دادن

    و منم که عشق موتور هستم کلی کیف کردم از دیدن موتورا و دوچرخه ها و کلی کیف کردم

    خدا به شدت تو این یک هفته داره به من تاکید میکنه که باوراتو قوی کن

    و حتی این فایل کلید اجابت دعا رو که بهم هدیه داد از دیروز فقط داره به طرق مختلف میگه

    طیبه فقط و فقط باید روی باورات کار کنی و سریع عمل کنی

    چون خبرای خوب تو راهه

    شادمان میشی و راضی میشی

    وقتی داشتم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو میخوندم یه سوالی برام پیش اومد در مورد سوره یوسف

    و نوشتم و خدا به سرعت جوابمو داد و جواب دوباره باور بود

    همه چی باوره

    حتی وقتی من دیدم پاسخی از دوستان برای من اومده

    بازم دوستان تکرار و تاکید داشتن بر روی باور

    همه اینا داشت تاکید میشد

    میدونم که خیلی خیلی خبر خوب تو راهه

    استاد گفت 7 مهر

    من دقیقا پارسال از 7 مهر ماه شروع کردم به تکرار و گوش دادن فایل های رایگان

    دوستی در سایت برام نوشته بود سال 1404 فروردین ماه

    و من مشتاقانه و با عشق و البته سعی میکنم رها باشم و فقط و فقط به عشق و حال ادامه بدن و باورهامو با عشق تکرار کنم

    و باقی کارهارو به خدا بسپارم

    کافیه من به سمت خودم که وظایفی دارم و همه اش عشق و حاله به سرعت انجام بدم و کیف کنم

    خوشحالم از اینکه این فایل بی نهایت ناب و عالی رو به من هدیه داد

    حتی تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هم تاکید کرد که باور

    باور

    باور

    طیبه تاکید میکنم باور هاتو قوی کن

    دیگه مستقیم با سرعت میرسی به سادگی و راحتی

    خدایا شکرت

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    علیرضا👑 گفته:
    مدت عضویت: 2262 روز

    سلام امروز 7ام ماه مبارک رمضان

    یه عادت خوبی که به خودم دادم هرجا فایلی از استاد ببینم حتما گوش میدم حتی اگه بی حوصله باشم خلاصه رفتم یوتیوب یهویی یک فایل استاد امد بالا برام طبق عادتم گفتم چون استاده ببینمش

    بعد برم دنبال اون کار که بخاطرش اومدم یوتیوب

    خلاصه فایل توحیدی بود که قبلا چندبار دیده بودم ولی گفتم اشکال نداره فایل طولانی بود ولی همون چند دقیقه اولش به عیب درونیم پی بردم با اینکه فایل تکراری بود و توحید و شرک رو درک کرده بودم ولی این شرک ها تو وجودم مخفی مونده بود

    شرک خفی داشتم که چقدر اوضاع اقتصادیم خوب میشد اگه فلان پارتی رو داشتم و یا اگه فلانی آشنای من بود و منو وساطت میکرد میتونستم با فلانی آشنا بشم برای ازدواج،

    خداوند لطف کرد منو به راه راست هدایت کرد

    که فهمیدم اینا شرکن که ناخواسته درگیرش بودم

    بقول استاد عباس منش چرا فکر میکنی خدا نمیتونه یسری کاراو برات انجام بده؟ این جمله طلاییش یادم آمد که همه چیز خداونده همه چیز توحیده

    بقیه کین، چرا فکر میکنم خداوند نمیتونه درهای نعمتش رو بروی من باز کنه و جریان ثروت بیاد تو زندگیم؟

    چرا فکر میکنم خداوند نمیتونه اون شخص که موردنظرمه رو برام اکی کنه؟

    فهمیدم تنها کسی که میتونه بمن کمک کنه فقط خداوند که همیشه دردسترسم بوده و هست ولی من نمیدیدم واای خدایا شکرت

    بعد دیدم هرنعمتی تو زندگیم دارم 0تا صدش رو خدا برام ساخت و من واقعا هیچی نداشتم

    و هر روز و هرشب به خودم میگم هرچی دارم از آن خداونده من هیچی از خودم ندارم.

    تصمیم گرفتم بیام سایت این ماه مبارک رو توحید کار کنم و اولین فایلی که دیدم این فایل استاد بود.

    عاشقتم استاد دستت رو میبوسم چون معلم منی

    ممنون از این فایل بی نظیر نیاز دارم بارها گوش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    هادي گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    من از داستان زکریا در قرآن فهمیدم که وقتی کسی خواسته ای داشته باشد خداوند برای این که امکان پذیری آن خواسته را به او نشان دهد یک نفر که توانسته به آن خواسته ها برسد را بمن نشان میدهد آیه 37سوره آل عمران وقتی مریم را میبیند که نعمت و رزقی برای مریم رسیده بجای این که قضاوت بکند و بشیند مغزش را درگیر کند می آید سوال می پرسد از مریم که اینا از کجا اومده….

    یاد آیه 32سوره نسا افتادم که می‌گفت تمنا نکنید اونچه رو که دیگران دارن برای مردان نصیبی است بخاطر آنچه که کسب کرده اند و برای زنان هم همین طور بعد میگه بجای این که حالتون بد بشه از فضل خدا درخواست بکنید تا خدا بهتون بده …

    هم زکریا و هم من و شما نعمت های رو توی زندگی دیگران میبینیم اما تفاوت احساسی فرق می‌کنه یه نفر میبینه و فضل خدا رو بیاد میاره و قدرت خدا رو یه نفر هم چون نمیتونه درک کنه قوانین و مشیت خدا رو میاد انگ میچسبونه به دیگران…

    و این ندیدن فضل خدا باعث میشه بجای تحسین از تخریب استفاده کنه و بجای اینکه انگیزه بگیره و باور کنه که برای منم می‌تونه پیش بیاد میاد برای این که افسرده نشه انگ میچسبونه ب اون افراد….

    بعدم فهمیدم وقتی خواسته ای خیلی شدید باشه خدا این الگو ها رو می‌فرسته تا برای فرد باور پذیر کنه…

    بعدم فهمیدم بمحض درخواست کردن خواسته ها توسط خداوند اجابت میشه و فقط ما بیاییم خودمان را پذیرا آن بکنیم با باور کردن مان و برداشتن شک ها و تردید هایمان‌….

    فهمیدم مهم نیست که موسی باشی یا زکریا یا ابراهیم همگی به مقداری باورهایی محدود دارند و هیچ کس کامل و پرفکت از لحاظ ایمانی نیست و جهان مادی در آن هیچ حد کمالی وجود ندارد….

    فهمیدم که من باید درخواست خودم را به خدا بگویم و آن را اجابت شده بدانم و بعد از آن بیایم ببینم اما ها و ولی ها و اگر هایم را پیدا کنم و با یادآوری قدرت خداوند و دیدن الگو هوایی از زندگی دیگران و تجربیات خودم بیایم ممکن پذیری آن را باور پذیر کنم برای خودم….

    فهمیدم که اگر باور درونی نباشد هر چقدر ب زبان بگویم باور دارم فایده ای ندارد چون نمی توان سر خدا رو کلاه گذاشت چون جهان به فرکانس درونی من پاسخ میدهد .

    فهمیدم فرکانس من است که سبب تغییر شرایط میشود نه حرف های من….

    فهمیدم که برای باور پذیری باید بصورت تکاملی پیش رفت و نمی شود انتظار داشت که به یک باره و یک شبه ایمانمان بالا برود….

    فهمیدم به میزانی که طول بکشد باور پذیر شدن و ممکن پذیری یک خواسته صورت بگیرد بهمان میزان دریافت آن خواسته طول میکشد.

    فهمیدم راه افزایش ایمان تکرار کردن الطاف خدا هست .

    فهمیدم که اگر خواسته ای ممکن پذیری آن برای ما باور پذیر باشد تجسم کردن به خواسته به ما احساس خوبی میدهد .حرف زدن در موردش به ما احساس خوبی میدهد.

    فهمیدم که من باید ذهنم را همواره با افکاری که ممکن پذیری خواسته مرا باور پذیر میکند بمباران کنم و اجازه ندهم ذهنم جفتک پراکنی کند

    فهمیدم من باید همیشه سعی کنم فرکانس های مناسب را ارسال کنم تا اتفاقات رخ دهد.

    من از داستان زکریا با توجه به آگاهی جلسه 9-10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا این را فهمیدم که نگاهی که ما نسبت به خداوند داریم سبب اتفاق افتادن اتفاقات میشود.

    فهمیدم ذکر دائمی و بیاد آوردن نعمت ها برای همواره سبب میشود این توجه دائمی ما فرکانسهایی را به جهان ارسال کند و بنا قدمت ایدیهم ها و بما کانو یصنعون هوایی را به جهان ارسال کند که سبب شود آن جنس اتفاقات را تجربه کنم.

    فهمیدم به هرچه بیشتر توجه کنیم و تمرکز کنیم بسمت آن هدایت میشویم و آن را تجربه میکنیم….

    خداوند به همگی ما برکت بدهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    آقا، منم یه موقعی، جوری شد که یه چیزی رو خیلی میخواستم…رب و ربم یکی شده بود از بس بهش فکر کرده بودم و اینکه: چه جوری میشه…مگه میشه؟ نه، نمیشه!

    خب… یه چهارسالی گیر بودم که میشه و نمیشد!

    رفیقم حالم رو دید و گفت: ببین، قبل از اینکه دهنت صاف بشه، بیا برو پیش بابای من، درستش میکنه!

    بابای رفیقم، آدم مومن مقدس درست حسابی هست. گفت: میخوای من کاری بکنم که بشه؟

    عه….بابا، یه دختره رو میخواستم! اینجور که نمیشه تلگرافی چیز بنویسم! بابای رفیقم گفت: میخوای کاری کنم که دختره خودش بیاد، زنت بشه؟

    گفتم: نه! مگه زوریه؟؟

    گفت: خب، اگه میخوای خودت کاری بکنی، باید دوماه تمام، پاشی بری سید علاالدین حسین، شبای یکشنبه ، دورکعت نماز بخونی و بیای… بعدش، خودش میشه! قدیما که آدما دلشون صاف تر بود، همه چی رو میخواستن و میشد.

    تو دلم گفتم: گرفتی مارو، حاجی؟ باشه، میرم نماز میخونم.

    این کارکرد ذهن مازوخیسته دیگه… میگرده دنبال خود آزاری. منم خیلی خوشم اومد: ای ول، منکه. مال این حرفا نیستم، بذار با این ماراتن خود آزاری، اقل کم آدم بشم! بهتر بشم!

    خدایی، ته دلم دیگه همه چی تموم شده بود. مطمئن شده بودم که راه ما جداست، ولی پاشدم رفتم سیدعلاالدین حسین. اون، داداش شاهچراغ هست.، یه امامزاده، توی شهر ما.

    به جای دورکعت، هر دفعه صد رکعت نماز خوندم و به جای دوماه، ده ماه تمام رفتم…. چهل ضربدر 100 رکعت! ددم وای!

    به قول قرآن:هولا یشفعون عندالله!

    همه اونجا مثه من بودن. مثه اینکه روشون نمیشد مستقیم از خود خدا بخوان، رفته بودن در جوار سیدعلاالدین حسین، به اون بنده خدا، نماز زورکی میدادن تا ایشون شفاعتشون رو بکنه.

    دیگه برام عادت شده بود یکشنبه ها برم امامزاده.

    یه روز حین نماز، شنیدم یکی داره از خارش زیاد پاش گلایه میکنه و اون دیگری جواب میده: ببین، اولش همینجوره. بعد عادت میکنی!

    استغفرالله! این حرفای منشوری تو صحن امامزاده؟؟

    بعد نماز صد رکعتیم، بازانوم که داشت از جا در میومد، پاشدم رفتم پشت اون دیواری که از پشتش صدا میومد، ببینم کیه از این حرفا میزنه؟؟

    وای!

    وای!

    دوتا معلول رو ویلچر نشسته بودن! ظاهرا پای یکیشون رو تازه قطع کرده بودن…. وای!

    اینجا چیکار میکنی علی؟ این بندگان دلشکسته خدا… اینها صدمه خورده اند… بی پناهند! تو اینجا چیکار میکنی؟ چته؟ چت شده؟ چیت تو زندگی کم هست؟

    از فرط خجالت، حتی نمیتونستم گریه کنم.

    گفتم: خدایا، من دیگه اون بنده خدا رو نمیخوام. انشالله خوشبخت بشه.

    منم خوشبخت بشم. به من بهترینها رو بده…. ببین، زانوم از جا در اومد، لوطی! من که جیک و جیک میکنم برات!:)))

    فردای اون روز، اون دختر خانوم عقد کرد! بعدها فهمیدم!

    خدا رو سپاس که دیگه صدامو از همه جا میشنوه! امروز پشت فرمون، کلی قربون صدقه ش رفتم.

    به خاطر دختری که بعدها صدپله بیشتر عاشقش شدم و حالا ننه دوتا بچه م شده… همون زندگی قشنگی که خدای ارحم الراحمین بهم داد، تشکر کردم و تشکر کردم.

    سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و احترام خدمت تمام دوستان و استاد عزیز

    خیلی هم خوشحالم که این فرصت رو خداوند بهم ارزانی داده تا بتوانم از آگاهی های این سایت بهره ببرم.

    شکر الله بابت این مقدار پول بی نظیری که خداوند بهم لطف کرده ازش استفاده کنم و لذت ببرم. و در همین حین هم من یاد این آگاهی ها افتادم که من رو به اینجا رسانده بود و گفتم بیام در قسمت سایت هدایت بشم به مسیر بهتر – به قول استاد اسان بشم برای اسانی ها.

    شکر الله بابت این فایل بی نظیر و ایاتی که استاد باز می کنند…

    واقعا زندگی میتونه خیلی جذاب و لذت بخش باشه.

    و خداوند واقعا در هر شرایطی ما رو هدایت میکنه و ما را تشویق میکنه از منطقه امن خارج بشیم و آزادانه و پرشور زندگی کنیم.

    شکر الله بابت این رانندگی لذت بخش و اینکه پول دارم بیام شیراز و لذت ببرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    ثریا بسحاق گفته:
    مدت عضویت: 368 روز

    به نام خدایی که فرمانروا و ارباب کل جهان هستیه

    من در شب قدر از خدا نشانه میخواستم و خداوند متعال منو به این فایل استاد هدایت کرد..

    من الان میفهمم که خودم با باورهای محدودم جلوی نعمتهای خدا رو گرفتم ..چون اکثر اوقات نگران این بودم نکنه نشه ..من که سنم بالا رفته دیگه نمیشه و همیشه نگران بودم ..

    امشب به این نتیجه رسیدم که خدا ،خدای ناممکن هاست خدایی که به حضرت مریم که دختر باکره ای بود فرزندی عطا کرد آیا این قدرت رو نداره که به من بهترین همسر رو نصیب کنه که در کنارش احساس آرامش و خوشبختی کنم ..

    من باور محدود سنم رو با این باور که خداوند قدرت هر کاری رو داره و اصلا برای خدا کاری نداره که تو این سن همسری عالی نصیبم کنه عوض کردم ..خدایی که به حضرت زکریا در سن پیری فرزند سالم و صالحی عطا کرد مطمئنم که به من هم همسری عالی نصیبم میکنه که اطرافیان با دیدن همسر عالی من به قدرت خدا پی میبرن ..همون طوری که خدا همیشه به من لطف داشته و نعمتهای فراوانی داده ایمان دارم که به زودی بهترین همسر رو هم نصیبم میکنه ..شاید باورتون نشه من تا همین امشب همش نگران بودم و استرس داشتم و همش خودم رو بخاطر موقعیت‌های گذشته سرزنش میکردم که چرا خواستگارهای گذشته رو رد کردم ..اما امشب به بیخیالی مطلق رسیدم و خودم رو به خدا سپردم و ایمان دارم که خداوند منتظره منو خوشحال کنه و همیشه بهترین ها رو برای من میخواد..

    خدایا صدهزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های ناب و بخاطر استاد عزیزم

    درپناه خدا شاد و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    آکو مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    به نام ربم که تنها قدرت جهان است

    سلام وعرض ادب و ارادت محضر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان که این روزا واسته شده برای اینکه استاد بیشتر فایل ضبط کنه

    وقتی که فایل جدید روی سایت دیدم ونوشته بود کلید اجابت دعاها

    فورا فایلو دانلود کردم

    واسم فایل دانلودی این شد(کلید اجابت دعاها) صد درصد مهم،سپاسگزاری برای این فایل وسپس با قدرت شروع کن که پاشنه اشیل آکومولایی همین جاست

    حضرت زکریا از خدا درخواست فرزند را دارد

    میگه ای رب من…به من فرزندی عطا کن.

    من پیر هستم وهمسرم نازاست.

    خداوند پاسخ میدهد مابه تو بشارت میدهیم که پسری را به تو میدهیم ونامش یحی است.

    وعده خداوند همیشه حقه واتفاق می افته بشرط اینکه ما باور کنیم.

    خداوند نزدیکه،خداوند آگاهه خداوند Gpsاست.همیشه مارو هدایت میکند به آسانترین بهترین وصافترین مسیر ممکن.

    خداوند فرستنده است وما گیرنده ایم،فرستنده همیشه وهمیشه کارش درسته.اگر گیرنده دریافت نمیکنه مشکل از گیرنده است همیشه وهمیشه مشکل از گیرنده است.چون خداوند قانونمنده از قانوش سرپیچی نمیکنه،ولی ما آدما خیلی زود یادمون میره چون هر بار دیده وشنیده مون تنوع داره وتحت تاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرم اگر نتوانیم ذهنمان را کنترل کنیم فریب میخوریم خیلی زود.

    درجواب زکریا به خداوند میگه چگونه تو به من فرزند میدهی درحالی که همسر من نازا است.

    یعنی ذهن زکریا هم مثل ذهن ما مقاومت داره و این اتفاق را غیره ممکن میداند.

    همه ما این مشکل را داریم که خداوند و وعده ی خداوند را باور نداریم.

    مقاومت داریم که بپذیریم همه چی از جانب خداوند آسان رخ میدهد،

    آنقدر باورهای محدود کننده داریم،اگر فردی به ما قول بدهد بیشتر باور میکنم اون فرد را تا خدایی که مالک جهانیان است وبرخودش واجب کرده ویژه گیش اینه که ما را هدایت کند.

    مثلا چون ما کرد هستیم چون ما سنی هستیم چون ما منطقه محرومیم.چون سران شهرما مثل استاندار فرماندار وشهردار غیره بومی هستند.توی ادارات باید پارتی داشته باشی،باید پول بدهی، نمیشه،نمیدن، انقدر باورهای محدود کننده داریم عملا باور نداریم کار برای ما پیش بره ودست به عمل نمیشیم.

    وقتی زکریا مگیه چجوری وچطوری میخواهی به من فرزند بدی با این شرایطی که من دارم.

    خداوند فراموش نکن، که من «ربم»توانیم بی حدو مرزه،همانگونه که تو خودت نبودی ومن تو رو به وجود آوردم.این اولین باوری است که میخواهد به زکریا بدهد من میتوانم, دست من بازه اگر تو مقاومت ذهنی نداشته باشی اگر تو با باورهای محدود کننده ات خودت را محروم نکنی.همانگونه که زمین مرده را دوباره زنده میکنم.چرا فکر میکنی نمیوانم فرزند به تو بدهم در حالی تو خودت هم نبودی.این درحالی است که زکریا بارها وبارها شنیده کسی که سنش بالاست وزنی که نازاست بچه دار نمیشه…

    دوباره خداوند میگه درست که تو پیرهستی وزنت نازاست

    اما اینو بدون که من ربم.من کسی هستم که کل جهانو مدیریت میکنم.من کسی هستم که میگویم باش میشود.

    من اون ربی هستم که عیسی را بدونه پدر از شکم مریم زاییدم.

    حالا اگر ما روابط خوبی نداریم.پول نداریم سلامتی نداریم.آرامش نداریم خدارا مقصر ندونیم.

    باید به خودمون گیر بدیم داستان ذهنو بدونیم خودمان و خدای خودمان را بشناسیم.آن وقت است که زندگی برای ما راحت میشود.نفس کشیدن راحت میشود.

    ذهن همیشه میگه نمیشه نرو.ولی تو فوری بیا بگو چطوری نمیشه همانجوری که برای بقیه شد برای من هم میشود این خدا همان خدایست اگر برای دیگری شده برای من هم میشود.

    به شرط باور وایمان وپرهیز از معامله با شیطلان

    آیا ما میپذیریم که امکان پذیره به خواستمون برسیم یا فقط حرف میزنیم.

    زبان داد وستتد ما با جهان وخداوند زبان باوره نه فقط بگویم با حرف.

    اگر ما فقط یک درصد باورکنیم وادامه بدیم وادامه بدیم که رسیدن به خواستون امکان داره …صدرصد_ صدرصد خواسته مون اجابت میشه

    مثل آب خوردن این قوانین است این مشیت الهی است این قول وعده خداونده چرا من فراموش میکنم چرا من یاد نمیگیرم،

    به دلیل اینکه صبح تاشب 37 ساله ورودی نامناسب به ذهنم دادم نااگاهانه،چون جور دیگری شنیده بودم وخدا را با فرمت بدش باورکردم

    خداوند میگه اگر سپاسگزار باشید فرشته ها را به کمک شما میفرستم که شما با چشم نمی بینید

    این جای است که همه میگویند چطوره که تو همیشه با قیمت خوب میخری وباقیمت زیاد میفروشی

    چطوره که همیشه دز زمان مناسب ومکان مناسب هستی..

    چطوره که کمتر کار میکنی بیشتر تفریح ومسافرت می روی وهمیشه کارات سر موقه انجام میشه

    خدا برای من پارتی بازی میکنه..خداوند پارتی منه در همه جا موقه خرید،توی سفر.در سلامتی در روابط در در ادارات و…

    حالا چی میشه که من از مدار دریافت خارج میشوم.

    مقایسه کردن عامل نابودی است،مقایسه کردن خود با دیگران عامل احساس بد میشه،عامل دور شدن از فرکانس خداوند عامل دور شدن از هرچه خیرو خوبی که خداوند هرلحظه به ما میدهد،ولی چرا من دریافت نمیکنم،چون درو روی خودم بستم چون پاهام روی ترمزه ترمز دستی رو کشیدم چارتا سنگ جلوی ماشین گذاشتم.هرچقدر هم گاز بدم هرچقدر هم زور بزنم نعمت خداوند را دریافت نمیکنم چون من دارم خودمو نااگاهانه غذاب میدم وامکان نداره کسی که در مدار غذاب باشه بتونه هدیه خوبی هم دریافت کنه.

    حالا خداوند برای اینکه به پیامبر اطمینان خاطر بده ویاد آوری کنه

    خدا میگه آیا من به تو پناه ندادم زمانی که بچه بودی و یتیم بودی.

    برااینکه یادت نرود وفراموش نکنی همیشه در مورد نعمتهای خداوند حرف بزن همیشه وهمیشه ،واین یعنی شکرگزاری واقعی وقدرشناسی از نعمتهای خداوند…

    مقایسه کردن سمه کشنده است،هیچ وقت این کارو نکن چون انقدر حست و بد میکنه که دیوار رو بین خودت وخواسته هات قرار میدی و مهم نیست چقدر داری میدوی فقط خسته میشی.

    انشالله که خداوند هدایتم کنه که آگاهی های این فایل رو اونقدر تکرار وتکرار کنم ودرک کنم که وارد تک تک سلولهام بشه.ودیگه جای بهانه نداشته باشم.به قول شما استاد عزیز دنیا را به بها دهند نه به بهانه‌️⁩

    بسیار بسیار سپاسگزارم برای این فایل الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: