کلید اجابت دعاها - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوندی که عَلیمُ بِذاتّ الصُدور است،بنام اوکه هر چه دارم از اوست
سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم ومریم بانوی نازنین ودوستان الهی ام
خدایا تورا هزاران هزار بار شکر وسپاس که در مدار شنیدن آگاهیهای این فایل ارزشمند قرار گرفتم
خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر این فرصت واین لحظه
خدایا تورا هزاران هزار بار شکر وسپاس از اینکه مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام
خدای من وقتی دیشب ساعت 1:10 آمدم به سایت وبنر فایل جدید را دیدم ذوق کردم از غروب حس فوقالعادهای داشتم مدام می گفتم قراره یه اتفاق خیلی خوبی بیافته ومدام خدارا شکر میکنم تا صبح که آگاهیهای فایل را گوش کردم گفتم خدای من مگر ممکنه من چند شب پیش که کامنت سعیده عزیز را روی فایل قبلی بعنوان تمرین ستاره قطبی اش نوشته بود خواندم
هنگام خواب گفتم خدایا من ازت یه فرزند شایسته میخوام ذهنم گفت از کجا معلوم که تو دیگه بچه دار بشی فعلا که تا سلامتی کاملت را بدست بیاری قصد نداری باردار بشی بعد هم سنت میره بالا استاد میدونم که متوجه هستید که این افکار در کسری از ثانیه به ذهنم من هجوم آورد گفتم همان خدایی که به حضرت زکریا در پیری ودرحالی که همسرش نازا بود فرزند شایسته عطا کرد میتونه این لطف را در حق من هم بکند فقط کافی است من باور کنم وبه خودش توکل کنم اگر به زکریا داد به من هم میده
پریروز نشانه روزانه من قدم نهم بود ومن درکنار فایل های روزشمار ،جلسه اول ودوم قدم نهم راهم گوش می دادم وشروع کردم به باور سازی تا الان این امر خیلی آسان گرفته بودم ولی شروع کردم با صدای خودم باورهای مربوط به سلامتی را ضبط کردن وگوش دادن وبوضوح من از همان روز تغییر در بهبود سلامتی ام را دیدم گفتم خدایی که به من زندگی ام را برگرداند وفرصت دوباره بهم داد این قدرت را داره که به من سلامتی هم بده فقط کافی است به خودش توکل کنم
دیروز وقتی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم قسمت 3 گوش دادم وآگاهیهای آن را نت برداری کردم گفتم خدایا استاد میگه از همین وضعیت با همین شرایط شروع کن به ساخت باورهای مناسب در مورد ثروت ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست وهر روز از خودت بپرس من چطور می تونم با این وضعیت با این شرایط پول بیشتری بسازم ؟ گفتید وقتی این سوال را بپرسید ایده ها به شما گفته میشه اگر جواب های ناجور داد آنها پاشنه های آشیل شماها هستند که باید بیشتر روی آنها کار کنید واگر جوابهای خوب داد با ایمان به خداوند قدم بردارید ومن این سوال را از خودم پرسیدم
ذهنم گفت تو حقوقی هم که میگیری حقوق باز نشستگی زودتر از موعد هست با این وضعیت جسمانی چطوری میخوای پول بیشتر بسازی ؟ گفتم من نمیدونم ولی خدا میدونه خودش هم راهش رو بهم میگه یادم آمد یبار یه مستند دیدم که فردی دست نداشت وبا پا نقاشی می کرد واز پول فروش نقاشی هاش پول می ساخت گفتم اگر آن شخص وهزاران نفر دیگه که مثل او نقص جسمانی داشتند توانسته اند منم می تونم وهمان بعدازظهر من هدایت شدم به چند تولیدی لباس که میتونم فروش آنلاین داشته باشم سفارش بگیرم وطبق سفارش مشتری جنس تهیه کنم مطمئنم اولین قدم را بردارم قدمهای بعدی هم گفته میشه وچه عالی استاد شما توضیح دادید که باید برای ذهنمان منطقی کنیم خواسته هامون را وچه خوب با آموزشهای شما وآگاهیهای دوره دوازده قدم من این موضوع را درک کردم وهمانطور که شما اشاره کردید ما درخواستهامون را با وضعیت کنونی خود می سنجیم وغافل از قدرت پروردگاری هستیم که جهان وکهکشانها را خلق کرده وآنها را رهبری می کند
خدایا شکرت…شکرت…شکرت
ادامه دارد
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
بسم الله الرحمن الرحیم
الا بذکر الله تطمئن القلوب….
و لذکر الله اکبر…
.
سلام به روح الهی جاری در این فضای ملکوتی
سلام به قلب تسلیم استادم
سلام به لبخند رضایت هرکسی که خدا راضیش کرده.
سلام به چشمان خاشع و زبان تسبیح گوی هرکسی که ذکر خداوند بزرگترین یادآوری هر روز و هر ساعتشه.
عرض ادب و ارادت خدمت استاد عباسمنش نازنینم و خانم شایسته زیباسیرت و همه دوستانی که نور ایمان دریافت کردند و با آینه توحیدشون اون نور رو هزاران برابر منعکس کردند تا از این تشعشع نور الله همه مون بهره مند بشیم.
الهی بی اندازه شکر برای اینهمه نعمت و روزی و برکت بی حساب که ذکر سپاسگزاریش از زبان این تعداد بی شمار رفقای خداشناس جاری شده.
الهی شکر شکر شکر که من اینجا هستم و می بینم و می خونم و یاد می گیرم.
الهی شکر که به یاد میارم.
الهی شکر که اونقدر دلیل برای سپاسگزاری دارم که نخوام ساعتی رو به ناسپاسی سپری کنم.
الهی شکر که آگاه شدم به معجزه سپاسگزاری.
دلم می خواد جملات طلایی استاد رو بارها و بارها تکرار کنم:
منطقی شدنِ امکان پذیر بودنِ اجابت دعاها و انجام خواسته ها
تمرکز اصلی این فایل بر به یاد آوردن نعمتهای گذشته و حالمون هست برای اینکه برای خودمون منطق بیاریم که می شود خواسته هامون رو مصرانه از خدا بخواهیم و در ذهنمون متولدشون کنیم تا در دنیای واقعی هم دست یافتنی بشن.
پس منم تمرین یادآوری نعمتهام و سپاسگزاری آگاهانه و خالصانه ام رو با افتخار و با نهایت فروتنی به درگاهش انجام میدم، با عشق…..
لطف دیرتر کامنت نوشتن اینه که بیشتر و بیشتر تجربیات دوستان رو می خونی و بیشتر به یاد خودت میاد که در زندگیت چه نعمتهایی داری و چه اتفاقات شگفت انگیزی رو از سر گذروندی که باید به یاد بیاری بخاطرشون سپاسگزار باشی.
یکی از نعمتهایی که همین دو روز اخیر وارد زندگیم شده ورود دوره ارجمند قانون سلامتی به لیست دوره های خریداری شده ام هست.
با اینکه فعلا در دوران قشنگ شیردهی به کوچولوم هستم( که همین خودش دنیایی از زیبایی و برکت در خودش داره) و احتمالا نمی تونم از روند قانون سلامتی پیروی کنم، اما بخاطر قرار گرفتن همسرم در مسیر دریافت نعمت قانون سلامتی اون رو براش خریدم و ایشون به خواست خودش شروع کرده به گوش دادن فایلهاش.
چه بسیار روزها و ماه ها و سالهایی که گذشت و ایشون اصلا در مدار دریافت این آگاهیها نبود و من اوایل غصه می خوردم، حسرت می خوردم که ای کاااااش ایشون هم بپذیره که شاگرد استاد عباسمنش بشه ولی هرچقدر بیشتر من با احساس بد این درخواست رو می کردم ایشون دورتر و دورتر میشد.
اما شکر خدا که من یاد گرفتم دست از تغییر هر کسی تو دنیا بردارم و آزاد بگذارمش و آروم آروم حال خودمو بهتر کنم، بعد به تدریج دیدم که خودش به سمت دیدگاه های جدید من کشیده شد.
نعمتها با عشق به خونه و زندگی ما وارد شدند، آغوشمون رو بازتر کردیم برای دریافتشون و تونستیم به لطف الله مهربان بیشتر متنعم بشیم.
حالا طوری شده که همسرم خودش پیگیرانه فایلهای استاد رو روی فلش ماشینش دانلود کرده، روی لپتاپش دانلود کرده، روی گوشیش هم دانلود کرده تا هر زمان هرجا که امکانش بود فایل گوش بده.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
ایشون همون کسیه که 5 سال پیش که من شروع کردم به دوره 12 قدم، به استاد حس بسیار بدی داشت و با ادبیات نه چندان جالبی قضاوت بسیار نادرستی در موردشون میکرد.
پریشب توی ماشین از مسیر پردرخت و بسیار بسیار زیبایی در زیر بارش رحمت الهی داشتیم برمی گشتیم و فایل جلسه اول قانون سلامتی رو گوش می دادیم، همسرم ازم پرسید سعیده تو از استاد چه نتایجی گرفتی؟
من که انگار یه کارخونه قند تو دلم آب شد با آب و تاب براش گفتم:
من بی نهایت آرامش دارم
من با تمام افراد دنیا و با تمام اتفاقات زندگی خودم و دیگران در هر جایگاهی که هستند در صلحم
من از لحاظ مالی که خودت می بینی دارم بین 50 تا 100 برابر بهتر از قبل زندگی می کنم.
حس توانگری که الان دارم، که می تونم خیری به این جهان برسونم و باعث گردش جریان ثروت و روزی در جهان و بین بندگان خدا بشم رو بخدا قسم با هیچی عوض نمی کنم
خدای من خودش شاهده که همین دیروز از اینکه تونستم بدون اینکه از همسرم درخواست کنم از جیب خودم(در واقع از جیب خدا) سبب روزی رسانی به کسی بشم انقدر خداروشکر کردم، انقدر احساس شعف و شادمانی داشتم که قشنگ احساس می کردم دارم توی ارتفاع صد متری از زمین پرواز می کنم.
دقیق متوجه شدم که استاد می گفت زمانی از مالت ببخش که از خودت نکنی بلکه از افزونی مال و نعمتت برداشت کنی و چشمت دنبالش نباشه، اینجوریه که بخاطر داشتن احساس خوب خودت می بخشی نه بخاطر دلسوزی برای کسی. و من لمسش کردم.
چه بهشتی رو در روی کره خاکی حس کردم خدایااااااا شکرت!
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
در ادامه به همسرم گفتم:
من قبلا در روابطم به یک سری افراد احترام می گذاشتم اما صمیمیتی نداشتم، در واقع همیشه درحال جدال ذهنی بودم و جرأت ابراز وجود نداشتم. عین یه موش مرده فقط آسه میرفتم آسه می اومدم که گربه شاخم نزنه ولی همیشه هم متهم و مقصر بودم. اما حالا با عشق و صمیمیت با همون افراد ارتباط نزدیک دارم. چون الان درصد بسیار بیشتری حس ارزشمندی دارم و قدر این سرمایه رو بیشتر می دونم.
درسته که اون جاده پوشیده شده با دو سری درخت چنار کهن که از دوطرف سایه انداخته بودن و یه تونل سبز واسه جاده ایجاد کرده بودند تموم شد و حرفهای من ناتموم موند ولی دلم که هیچوقت ساکت نمی مونه.
درسته که ساعتهای طولانی مشغول نگهداری و انجام امور نوزاد نازنینم، گل دختر شیرینم و خونه و زندگی قشنگم هستم ولی پخش سریال به یاد آوردن نعمتهای زندگیم هرگز از ذهنم قطع نمیشه.
اینجا که می تونم ادامه بدم و بگم…
به یاد میارم زمانهایی که جونم در خطر بود و خدا خودش نجاتم داد. حداقل دو دفعه اش رو خودم می دونم.
شاید هزاران جای دیگه بوده که خدا از مرگ و اتفاقات ناگوار حفظم کرده ولی من خبر ندارم.
آیا همین یک نعمت به اندازه ده ها عمر سپاسگزاری نداره؟
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
در تمام سالهای زندگیم مهر و پشتیبانی پدر و مادری همراه من بوده که با عشق و بیش از توانشون برای من رفاه و آرامش و عشق فراهم کردند.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدای توانگرم انقدر در وجود من استعداد و صفات خوب و پسندیده قرار داده که من واقعا با تمام سلولهای بدنم رااااااضی ام، خدایا من از اینی که هستم راضی ام.
از چهره ام، از صدام، از توانایی هام، از ذاتم، از تک تک اجزای جسم و جانم ازت راضی ام.
خدایا از زندگی مشترکم، همسر فوق العاده ام، دوتا دختر سالم و زیبا و دسته گلم راضی ام.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدایا از نعمتهای مادی زندگیم، خونه امن و زیبام، محله دنج و امن و پرنعمتمون، خیابون پهن و تمیزش با اونهمه درخت و سرسبزی، سکون و آرامشش، تمام امکانات رفاهی زندگیمون، همسایه های خوبمون، خدایا رااااضی ام.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدایا برای در آغوش گرفتن قلبم و آرامش دادن به روحم زمانیکه بیش از هر وقتی به دلداری نیاز داشتم، موقع زایمانم بود و مادرم از دنیا رفت و تو با آغوشی به وسعت تمام کیهان منو آروم کردی ازت سپاسگزارم.
برای اینهمه دستان مهربانت که اطرافم هستند و احوالم رو می پرسن ممنونم.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدایا خودت گفتی از جایی که حسابش رو نمی کنید به شما رزق و روزی می بخشم، این قوت قلب و وعده فزونی بی حسابت رو من بارها و بارها لمس کردم، چه در معنویات و چه مادیات.
تو خودت شاهدی که به اندازه بینشم در همون لحظاتی که دستمو گرفتی نگاهت کردم و سپاسگزارت بودم. مثل اون لحظاتی که نوای کوچولوم رو توی بیمارستان خودت درمان کردی.
خودت در محل کارم بهم عزت و آبرو بخشیدی.
خودت موقع تنهایی برام لالایی خوندی.
خودت موقع بی پولی بهم امید دادی و روزی رسوندی.
خودت وقتی مریض شدم به تنم قوت و به ذهنم امید دادی.
خودت زایمانم رو آسون کردی.
خودت به من نعمت فراموشی دادی تا به اونچه که نمی خوام توجه نکنم.
خودت افراد نامناسب رو از دایره ارتباطیم حذف کردی.
خودتی که همیشه با من حرف میزنی و جریان خیرت رو هرگز قطع نمی کنی.
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدایا ازت ممنونم پدرم هست و اینهمه وجودش پر از عشقه، خواهر و برادری دارم در ادب و معرفت و محبت استثنایی، همسری دارم نماد مهربانی و ادب و متانت و درستکاری، دوتا فرزند ناز، دوتا فرشته بهشتی، خانواده همسرم بهترین خانواده ای که میشد باهاشون وصلت کرد، و اینهمه دوست خوب و اقوام مهربون و بافرهنگ.
اینهمه رفیق همرنگ و هم فرکانس که اینجا توی سایت بهشتی استاد عباسمنش دارم و صد البته وجود پربرکت خود استاد و خانم شایسته که خودش به تنهایی یک عمر سپاسگزاری رو می طلبه.
و باز هم برای شکر این نعمت از زبان خداوند تکرار می کنم:
فبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ / پس کدام یک از نعمات پروردگارتان را انکار می کنید؟
خدایا انکار نمی کنم. تمام این نعمتها رو تصدیق می کنم.
اونچه برشمردم و تمام نعمتهای گذشته و حال و آینده ام رو که از دایره دیدم مخفی مونده یا فراموش کردم.
خدایا 100 دقیقه است دارم با عشق از تو می نویسم، و می دونم 100 سال هم اگر بگذره ذکر خیر تو تمومی نداره و بیشتر هم میشه.
ازت قدرت سپاسگزاری بیشتر درخواست می کنم و می خوام که کمکم کنی بنده فروتن و سر به زیر تو باشم.
خدایا استاد ما، این بنده خاشعت رو بیش از پیش غرق در نعمت و رحمت کن که آینه منعکس کننده نور تو در جهان، و دست توانگر تو برای هدایت من و امثال من شده.
سلام بشما دوست عزیز سعیده جانم
سعیده جان من میخام خیلی راحت باشما صحبت کنم
واقعیت من خیلی حسِ خوبی بشما دارم
هم بشما هم به عکسی که در پروفایلتون هست هم به نوشته هاتون …
هروقت ایمیل کامنت شما برام میاد حتما میخونم منتها از دیروز منم به لطف و هدایت پروردگارم که دوره قانون سلامتی به پروفایلم اضافه شده بیشتر و بیشتر گوشی دستمه دچار سردرد شدم ، و الان وقتی ایمیل شما اومد خواستم نخونم ولی دلم نیومد و هدایت شدم خوشبختانه از این لطف خداوند هم بی دریغ نماندم .
اینروزها نشانه هایی که من میبینم در مورد روابط عاطفی که به صلح رسیده به کامیابی رسیده و با کامنت شما که همسرتون با سما هم مسیر شده و هم فرکانس یکی دیگه از نشونه هایی بود که هدایت شدم .
خیلی شما را تحسین میکنم برای نتایج و موفقیت هایی که با کار کردن روی خودتون و کنترل ذهنی که داشتید مخصوصا این اواخر که همانطور که گفتم از خواننده های همیشگی کامنت های شما هستم از شرایطی که پیش اومده باخبرم ولی نتونستم اون زمان دیدگاهی برای شما بذارم ، و زمان درستش الان بود که تبریک بگم برای این نتایج و این موفقیت
خداروشکر میکنم بعد از اون تضاد و کنترل ذهن، خداوند به شما پاسخ داد ، خداوند به شجاعان پاسخ میدهد .خداوند درها را باز میکنه ، خداوند به کسانی که ایمان میاورند پاداش و چشم روشنی میدهد ، خودم اینروزها شاهدش هستم و قدرت و عظمت پروردکارم را مشاهده میکنم و نور خداوند را در زندگیم احساس میکنم .
دوست عزیزم بی نهایت از نوشته هاتون آرامش میگیرم .
در پناه الله یکتا باشید…
به نام نور آسمانها و زمین
سلام دوست قشنگم زهره جان نازنین
همیشه اسم زیبای شما رو می بینم و توی دلم تشکر می کنم. حتما فرکانس سپاسگزاریم رو دریافت می کنید.
بی اندازه خوشحال شدم برای نتایجی که وارد زندگیتون شده. حس می کنم اتفاقات شگفت انگیزی رو دارید در زندگیتون تجربه می کنید که خیلی نخواستید با جزییات راجع بهش بنویسید ولی همون اشاره هم کافیه تا من بخاطرشون خدا رو شکر کنم و تمرین تمرکز بر نکات مثبتم رو انجام بدم. ازتون ممنونم بابتش.
ان شاالله به لطف قانون سلامتی می تونید با سلامتی و آرامش کامل گوشی دست بگیرید یا به راه بهتری هدایت بشید و دوره رو پیگیری کتید. راستی مبارکتون هم باشه قرار گرفتن در مدار دوره قانون سلامتی.
متشکرم که با وجود شرایط نه چندان مساعد باز هم با تمرکز و توجه نوشته های منو خوندید و به زیبایی پاسخ نوشتید. حتما پاداشش وارد زندگیتون میشه و شده.
خداوند همه ما رو به مسیر نعمتهای بیشتر با ظرف بزرگتر هدایت کنه.
خدا شما رو در پناه لطف خودش حفظ کنه.
به نام خدا
سلام
یه اتفاقی افتاد که باعث شد یکم بیشتر با دلیل و منطق باورهامو درست کنم
دقیقاً چهارشنبه شب به وقت ایران که این فایل روی سایت قرار گرفت روزش خدا از غیب یه مشتری برام فرستاد
داستان از این قراره که مشتری از من سایتی رو میخواست که کلاً یک صفحه بیشتر نبود ، بهش میگن سایت تک صفحه ای
مشتری از من میپرسه هزینه درست کردن سایتش چقدر میشه ، منم بهش همون لحظه جوابی ندادم
بهش گفتم: اجازه بدین بهتون اطلاع میدم
میخواستم از خدا بپرسم که خودِ خدا بهم بگه
دقیقاً ساعت 5-6 بعد از ظهر که هیچکس هم خونه نبود نشستم روی مبل از خدا پرسیدم خدایا چه قیمتی به مشتری که خودت فرستادی بگم خوبه
قبلش اینو بگم من از وقتی که با دلیل و منطق باورهامو در مورد خودِ خدا بهتر کردم باعث شد الهامات و هدایت های خدا رو واضح تر بفهمم
اینم چیزی بودش که خودش هدایتم کرد
خودِ همین ثابت میکنه که بابت هر چیزی باید با دلیل و منطق که همون الگوها میشه باورها رو درست کرد
خلاصه قیمتی که خدا به من گفتش 5 میلیون تومن بودش
از اینجا به بعدش باور محدوده خودش رو نشون میده
شروع کردم با خدا کلنجار رفتن!
خدا میگفت بگو 5 میلیون
من میگفتم آخه خدایا مطمئنی! اینکه سایتش خیلی ساده ست اینقدر که دیگه نمیشه!
من موندم آخه معلومه خدا مطمئنه پسر
هیچی آقا ، درسته من آخرش همین قیمت 5 میلیونی که خدا به من گفت رو به مشتری گفتم ولی در نهایت این باور محدود کار خودشو کرد
مشتری که یکی از میلیادرهای تهران هستش برگشت به من گفتش: قیمتت یکم بالاست!!!
منم دیگه هیچی نگفتم تا اینکه استاد عباسمنش همون شب این فایل رو روی سایت گذاشت ، خیلی جالبه دقیقاً همون شب اینکارو کرد
آهان یه موضوع دیگه
دقیقاً همون روزی که مشتری از طریق واتساپ به من پیام داد ، واتساپ از حالت فیلترینگ آزاد شد! چون امدم اینترنتمو روشن کنم دیدم نوتیفکیشن واتساپ برام امد
یعنی خدا دقیقاً برای من اینکارو کرد تا من راحت بتونم ارتباط بگیرم
چون چند وقت قبلش یه خانمی از آلمان از طریق واتساپ با من تماس گرفته بود من متوجه نشده بودم بخاطر اینکه مثل همیشه واتساپ فیلتر بود
استاد توی این فایل میگه شما وقتی از خدا درخواست می کنید خدا هم براتون انجامش میده مثل داستان من ولی بخاطر باور نداشتن به اینکه میتونه توسط خدا انجام بشه جلوشو میگیری
همین باعث شدش که یکسری تغییراتی با هدایت های خدا در روند باورسازی هام ایجاد کنم
در اصل اون مشتری و سایتی که میخواست ، هدایتی بودش که خدا میخواست به من بفهمونه که چه باور محدودی دارم تا توسط همین فایل و دلیل و منطق های دیگه که قراره انجام بدم درستش کنم
این نشون میده که خدا خیلی عالی و ساده و طبیعی داره منو به مسیر ثروت هدایتم میکنه
خدا داره اینکارو برای من انجام میده مثل همون مشتری هایی که برای من فرستاد و باعث شد من در آزادی کامل به صورت تکاملی ورودی مالی داشته باشم
از اینور هم من باید با دلیل و منطق که همون الگوهاست باورهای درست رو ایجاد کنم مثل زمانیکه باورهای درست رو در مورد خودِ خدا ایجاد کردم و این روند همچنان ادامه داره
ایمان دارم همه چیز باوره
چون چی میشه یه کسی مثلِ من که توی هیچ شبکه اجتماعی نیست ، مشتری به سمتش هدایت بشه و توی خونه خودمون با یه لپتاپ کارمو انجام بدم و ورودی مالی داشته باشم؟
جزء اینکه باورهایی که تا الان ساختم باعث شد هدایت ها و حمایت های خدارو بیشتر از قبل دریافت کنم
فقط باید یادم باشه که احساس خوبمو همیشه باید روش کار کنم
این احساس خوب اصل و اساس ورود نعمت ها و دریافت الهامات خداست
یه مثالی میزنم برای درک داشتن و ماندن در احساس خوب
سال 2010 برج خلیفه در شهر دبی کشور امارات با هزینه یک ونیم میلیارد دلار ساخته شد ، این برج کلاً 163 طبقه هستش
توی طبقه 124 برج خلیفه یکسری امکاناتی وجود داره که در طبقه پایین نیست مثلاً توی این طبقه پنجره های قدی و سرتاسری از کف تا سقف وجود داره که نمای 360 درجه رو از شهر نشون میده
برای اینکه وارد این طبقه بشم باید یک کار ساده ای رو انجام بدم اونم اینکه باید وارد آسانسور بشم تا برم بالا
اگر که من میخوام وارد مداری بشم که توش امکانات و شرایط و اتفاقاتی که دوست دارم تجربه کنم رو داره من باید وارد احساس خوب بشم
وقتی احساسم خوبه من میرم بالا
یعنی برای اینکه من وارد طبقه 124 برج خلیفه بشم نیازی نیست کار خاصی انجام بدم ، فقط کافیه سوار آسانسور بشم اون خودش منو میبره بالا
دقیقاً برای اینکه وارد اون مداری بشم که توش امکانات و ایده ها و شرایط و اتفاقات خوبی داره لازم نیست کار خاصی انجام بدم فقط کافیه من احساسمو خوب کنم اون خودش منو میبره بالا
توی برج خلیفه طبقات بالاتری هم هست
مثلاً توی طبقه 125 فضای بازتر و وسیع تری برای دید 360 درجه و عکاسی اختصاصی وجود داره و میتونی با تلسکوپ هایی که گذاشتن تجربه خیلی قشنگ تری رو از منظره بیرون داشته باشی یا طبقه 148 برج خلیفه هم یکسری امکانات عالی وجود داره مثل رستوران بسیار شیک و مجللی که میتونی بری اونجا بهترین غذاهارو بخوری و امکانات مختلف دیگه
برای اینکه من بتونم وارد این طبقات بشم باید توی آسانسور بمونم اگر از آسانسور خارج بشم دیگه خبری از اون بالا مالاها نیست مگر اینکه خیلی زود وارد آسانسور بشم
برای اینکه من بخوام به مدارهای بالاتر که امکانات و شرایط و اتفاقات به مراتب بهتری داره برم باید توی احساس خوب بمونم تا این احساس خوب منو بالاتر ببره اگر از احساس خوبم خارج بشم دیگه از اون مدار بالاتر خبری نیست مگر اینکه خیلی زود احساسمو دوباره خوب کنم و توی احساس خوب بمونم اون موقع منو میبره مدار بالاتر و انتهایی براش وجود نداره
یک چیز جالبی هم هست ، اینکه برج خلیفه دارای سریع ترین آسانسور جهان هستش که با سرعت 10متر در ثانیه حرکت میکنه!
یعنی هر یک ثانیه ، 10 متر شما رو میبره بالاتر و در کمتر از یک دقیقه به طبقه مورد نظر میرسی
چیزی که متوجه شدم اینه که وقتی آدم آگاهانه احساسشو خوب کنه با سرعت بیشتری میره مدار بالاتر و با اتفاقات بهتری روبرو میشه و وقتی احساسمو خوب میکنم من به الهامات خدا و هدایت هاش توی زندگیم دسترسی پیدا میکنم ولی اگر احساسم بد باشه سقوط میکنم به مدار پایین تر و دسترسی من به الهامات و هدایت های خدا قطع میشه پس من همیشه باید آگاهانه حال و احساسمو خوب کنم و توی احساس خوب باقی بمونم که خیلی هم راحته مثل سوار شدن توی آسانسور میمونه فقط کافیه توی آسانسور بمونم
مرسی از استاد عزیز
استاد عزیزم این فایل بهترین کادوی کریسمسی هست که یه انسان میتونه بگیره جدی میگم ! هیچوقت در طول این 18 سال زندگیم فکر نمیکردم قران بتونه اشک منو دربیاره سوره الضحی اصلا منو پرتاب کرد یه کهکشان دیگه ! حرف زیاده ولی این احساساتو میخوام واسه خودم تجربه کنم بغلشون کنم هر لحظه ! هی مدام داشت اونجاهایی که خداوند دستمو گرفت مرور میشد هی بیشتر و بیشتر میومد تو ذهنم که اره اره اونجا هم کمک کرد اونجا هم بود جه از این خواسته که رابطه عاطفی رو تجربه کنم چه خارج برم چه اولین لپتاپ و گوشیم و پی اس فایوم و بینهایت مورد دیگه یادمه ذهنم میگفت امکانش صد درصد نیست ! تمام ذهنم این بوده که مثلا بابام یا فلان ادم فقط میتونه بهم پول بده ؛ پارسال که اوضاع مالی یکم بهم ریخت یکهو مدیر مدرسم بهم گفت بیا به پسرم که کلاس سومه انگلیسی درس بده توی مدرسه زنگای عمومی ! یعنی هم پول میگرفتم هم زنگای دینی رو میپیچوندم (: بینهایت این مثالا زیاده فقط باید یادمون بیاد ! خداجونم ببخشید اگه یه موقع ها من نیستم ولی تو همیشه هستی هیچوقت رهام نمیکنی هیچوقت ترکم نمیکنی حتی وقتی گمراه میشم … این ارامشی که خداوند میده نشان وجودشه نشان قدرتشه تنها یک نیروی برتر و غنی میتونه انقدر زیبا و با ارامش برخورد کنه به دور از خشم به دور از انتظار و حسادت تنها ارامش و ارامش … باشد که ذره ای سپاسگزارت باشم
سلام
استاد کامنت من رو حتما بخون.
چون فکر میکنم به شما هم کمک بزرگی بکنه.
شاید از نظر من این فایل،بزرگترین راه.بهترین مسیر.مهم ترین کلید و آسان ترین میانبر در تمام برنامه های شما برای کسب خواسته هاست.
حالا بگو چرا.
اولا این که شما همیشه توی هر فایل و محصول میگید که اقا توحید و باور به خداوند ریشه و 100دزصد کار هستش و اهمیت باورهای توحیدی خیلی بیشتر از راهکارهای فروش و بازار یابی هستش.چون به قول ملاصدرا چنان کنید تا ببینید خداوند در دکان شما کفه های ترازوی تان را میزان میکند.
شاید دو ماه گیر کردم به خودم.
چرا آخه من پیشرفت مداوم و همیشگی ندارم.
چرا یه مقدار پیشرفت میکنم و دوباره بر میگردم سر خونه اول.
آخه من چِمِه.
خدا شاهده اینقدر از خودم پرسیدم که بعضی مواقع بغض میکردم که چرا من مثل بقیه ثروتمندان مسیر پیشرفت رو طی نمیکنم.
نکنه اصلا تمام حرف های استاد دروغ باشه
نکنه اصلا خدا وجود نداره.
نکنه این ها همش بازار گرمی باشه.
نکنه این هم یک مسیر جدید برای گمراهی و تَلَکِه کردن مردم این عصر باشه مثل دین ها و فرقه های مختلف در قدیم که طرف بهشت رو به مردم میفروخت با اسکناس و سکه های بی نهایت.
دیشب نشستم خیلی با خودم فکر کردم.
ببینید که من اینقد به بن بست رسیدم که گفتم بزار از هوش مصنوعی بپرسم ببینم چی میگه.
دلیل عدم پیشرفت مالی.
باور چیست.
چگونه میتوان باور را در خود تقویت کرد.
چگونه میتوان باورهای قدرتمند کننده در خود تقویت کرد.
خدا چیست.
چگونه میشود به خدا ایمان آورد.
و چندین سوال دیگه.
یه چیزی بهم داد این هوش مصنوعی،که من میگم اون خدا بود نه تین اپلیکیشن ساخت دست بشر.
گفت:
مرحله اول:به باورهای حال حاضر خود نگاه کن،بنویس و آنها را بخوان.
اومدم نوشتم که چه احساساتی دارم در مورد پول.وضعیت بی پولی.کسب ثروت.داشتن مشتری زیاد.داشتن مشتری ثروتمند.کسب پروژه های چند صد میلیونی و چند میلیاردی.احساسم نسبت به خرج کردن پول.احساسم نسبت به اندازه وجود پول.
کی حالم خوبه.کی حالم بد میشه.کی خدا رو میبینم.اصلا ایمان بهش دارم یا نه.
همش حرفِ تمام چیزهایی که فکر میکنم باور هستم یا واقعا باور هستن درونم.
استاد همه و همه رو نوشتم و نتیجه ای گرفتم که شوکه شدم.
نتیجه:
من اصلا به وجود خداوند به عنوان قدرتی که همیشه حاضرِ به من کمک کنه ایمان و باور ندارم.
پس چطور میخواد کمکم کنه یا من دریافت کنم.
من به سیستم جهان شک دارم.
من به خداوند به عنوان قدرتی که تمام جهان رو خلق کرده و داره مدیریت میکنه شک دارم.
اصلا به این نتیجه رسیدم که خدا مشغول امورات گردش جهانه و به من نزدیک نیست.(البته به این باور درونم شک دارم که هست یا نه)
در کل من بی نهایت مشکل در باورهای توحیدی دارم.
بخاطر همین هم باور به فراوانی درونم ضعیفه.هم باور به کمبود درونم قوی بوده.هم همه مشکل هایی که دارم.
و امروز نشستم این فایل رو نگاه کردم.
یا قرآن
یا خدا
دقیقا مشکل من و زکریا یکی هست.و مشکل باوری تمام انسان ها مثل همه و هیچ ربطی نداره پیامبر باشی یا کافر.
منم هی چند سال میگم خدایا میخوام
اما پشت بندش میگم چطور؟؟؟؟من که پولم کمه.من که توی این شرایط فعلی هستم پس نمیشه.
من که یه پراید دارم.من که درآمدم کمه
من که کوفتمه. من که زهر مارمه. من که هُناقَمه.
دقیقا من هم مثل زکریا هستم.
میگه بچه بهم بده.
خدا میگه چشم عزیزم یل پسر به اسم یحیی بهت میدم.
باز دوباره میگه چطور؟من که پیرم و همسرم نازا.
بابا لعنتی خدا داره بهت بشارت میده و حتی اسم بچه رو هم بهت گفت و سونوگرافی هم کرد که پسره په این ذهن چه مرگشه باز در مقابل وعده حقِ خدا بهانه میاره.
درستش میکنم.
این فایل میلیارد ها تومان ارزشمنده و شما به من هدیه دادیش.
خدا خیرت بده.
من میرم و ترجمه قرآن رو شروع به خوندن میکنم و کل کمک ها و حضور خداوند رو میکنم تو حلق ذهنم.
با منطق پاهاش رو میبندم که دیگه جفتک نندازه.
خدا بی نهایت ثروت،سلامتی و شادی بهت بده استاد عزیزم
سلام فرشاد عزیز
سپاسگزارم از کامنتت.این زبان حالِ من هم هست.همه چیزی به من داده و باز هم ناله میکنم میگم این چی شد اون چرا نشد و….
در واقع مخلص کلام، ناشکری و ناسپاسی تو ذهنمون ریشه دار شده و باید جاش رو به سپاسگزاری و شکرگزاری بده.
به هر نحوی شده با فایلهای استاد،با قرآن ،با یادآوری و گفتن نعمتهاش ،با نوشتن و فکر کردن باید شیطان رو از ذهنمون بیرون کنیم.
ایمان هر چی به سمت یقین حرکت کنه خودبخود نورش نمیزاره تاریکی بمونه.
استاد تو همه فایلهاش دقیقا میخاد همینو بگه که ایمان بیاریم
په این ذهن چه مرگشه باز در مقابل وعده حقِ خدا بهانه میاره
شیطان قسم خورده که ما رو جهنمی کنه و ما عباس منشی ها کسانی هستیم که دنبال استادمون در این دنیا و آخرت ،اگر تبعیت کنیم از سعادتمندانیم
سلام ابراهیم.
ببین داداش.ما بخاطر فرم زندگی که داشتیم مخصوصا ما ایرانیا که خانواده و جامعه ای بسیار بیمار از لحاظ ذهنی و باوری داریم.ما واقعا باید اصولی روی خودمون کار کنیم.
ببین توی آمریکا یا کشور های اروپایی احتمال داره بچه ها یا جوون ها خیلی راحت تر باورهایشون تغییر کنه و ذهنشون آروم بشه.چرا چون باورهای مزخرفی مثل ما نداره .مثلا اگه پای ما روی نون برفت میگفتن تمام خدا کورت میکنه.یه کفر از روی عصبانیت بگفتیم میگفتن خدا بلایی سرت میاره که جر میده دهنت رو.
یا پل صراط باریکیش به اندازه مو و به تیزی شمشیر و هرگز ازش رد نمیشی.
حالا بنظرت آیا این ذهن به این سادگی آروم میشه؟.
اره داداش اینجوریاس
سلامی که از جنس نام خداست
بر استاد عزیز و همه دوستان عزیزم در این سایت ارزشمند
و سپاس خداوندی که امروز این فایل و این حرفهای الهی رو رزق من کرد.
تا حالا دقت کردین به اینکه :
مثلا یه سقفی حتی تا مرز فرو ریختن پیش رفته و همه زیرش خالی شده ولی یه دونه پایه یا یه ستونی جلوش رو گرفته و نزاشته فرو بریزه؟ یا یه طنابی بریده شده ولی خودش رو به لطف بک رشته محکم وسط الیاف طناب حفظ کرده و نصف نشده؟
دوستای خوبم
یادآوری الطافی که خدای مهربان در گذشته به من و زندگی من کرده بود در حالی که ذهن منطقی نمیتونسته اون رو بپذیره و به یاد آوردن انبوهی از مددهای غیبی خداوند توی زندگی من ، برای من حکم اون پایه و یا اون رشته محکم وسط طناب رو داشته و داره و حتی مواقعی که به دلیل هجوم افکار و نگرانی ها و ناخواسته ها ، من رو به سمت از هم گسیختگی پیش برده باعث نجات زندگی من و امکان سرپا شدن مجدد من شده.
یادمه نوجوان بودم و چون ترک تحصیل کرده بودم و قاعدتا بنا به رسم موجود اطراف من میبایست میرفتم شاگردی مکانیکی و یا مشابهاتش با اینکه اصلا دوسشون نداشتم یادمه توی دلم به خدا میگفتم کاری رو دوست دارم که توی فامیل و آشنا کسی مشابهش رو نداشته باشه و شانش هم بیشتر باشه ودوسش داشته باشم و این درخواست در حالی بود که کمترین منطق استدالی و نشانه ای برای اجابتش توی ذهن من وجود نداشت ولی ته ته دلم انگار میدونستم که خدا میتونه
یک بار این خواسته ام توی خانواده و فامیل به زبونم اومد اون هم نه با جزئیات و چقدر تمسخر شدم
سالها گذشت
و سالها من غرق در کارهای ناخواسته شغلی شدم
ولی خدا هرگز فراموشکار نیست
و من طی اتفاقات عجیبی که شرحشو قبلا توی سایت و عقل کل گفتم به یه استان دیگه هدایت شدم و با حمایت تام و تمام مدیر یک اداره فرهنگی هنری تونستم در سایه امنیت و آزادی زمانی و مالی به شغلی هدایت بشم که در استان ما نبود و خیلی دوست داشتنی بود و من اون رو برای اولین بار به استان خودمون آوردم و با لطف و دستانی که خدا برای کمکم فرستاد بومیش هم کردم و سبک شخصی خودم رو هم پیاده کردم و تونستم به دنیایی از توفیقات برسم که از بالا بردن شان اجتماعی تا اعتبار شخصیتی و گسترش مالی من رو در بر گرفت
و همین درخواست رو از خداوند برای ازدواجم هم داشتم که زنی رو میخوام که دوست واقعی و همیشگی باشیم نه زن و شوهر عادی و کلی خواسته از ازدواج و اون خانم که حتی یک نمونه از اون رو توی تمام خانواده فامیل یا آشناهامون ندیده بودم و نداشتیم و ذهن منطقی من هم فقط تمسخر میکرد و یک بار هم اون خواسته رو توی خونواده مطرح کردم وبازخورد فقط به شوخی گرفتن و دست انداختن من بود ولی وقتی رها کردم ( چون راهی دیگه ای هم نداشتم ) بعد از شغلی که خدا عطا کرد همون خواسته دوم رو هم طوری که هزار برابر بهتر از اونی بود که من میخواستم خودش آورد سر راهم و خدای عزوجل رو شاهد میگیرم که اگر تمام عمر و صد سال دیگه هم و بیشتر هم میگشتم ابدا نمیتونستم فردی با جمیع این محسناتی که خانمم داره پیدا کنم آنچه خوبان همه دارند ایشون یکجا دارند و کلی مدد دیگه
که الان
که به دلیل اشتباهات خودم که شرح اونن ها رو هم توی سایت و عقل کل گفتم خیلی از زندگی عقب افتادم
و ذهن منطقی برای جبران و رشد من سد ایجاد میکنه برای افکارم و رسیدن به اونها،
باز همین باور و یادآوری لطفهای بزرگ الهی در حالی که منطق من نمیتونست یک درصدش رو هم بپذیره
من رو مثل اون سقف و مثل اون طناب سرپا نگه میداره و اجازه از هم گسیختگی به من نمیده.
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت.
از دست و زبان که برآید که از عهده شکرت به در آید.
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگزرد
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته
آمید وارم همه ی بچه های سایت توپ ،توپ باشند
من میخواستم کامنت این هفته ام رو براتون بگم خیلی هیجان دارم .
روز شنبه بود که خانممون ریاضی درس داد و گفت بچه ها من توی این چند ماه که شینا زرگوشی رو می شناسم میدونم که اون عاشق کشف کردن به تنهایی هست مخصوصاخیلی این کار رو توی کتاب ریاضی انجام میده و به همین دلیل توی ریاضی خیلی پیشرفت کرده استاد من خیلی خوشحال شدم بعد شب روز بعد که در واقه شب یک شنبه بود بابام برام فایل جدید رو گذاشت و من خیلی توی اون قسمت آخر حرف های شما رو به خوبی یادمه و یاد گرفتمش یادمه که شما در باره ی این صحبت می کردید که باید برای خودمون ارزش قائل شیم و
و شما گفتید که عباس منش جایی لنگ نمی مونه و همیشه یک راهی رو پیدا می کنه و خداوند عباس منش رو به چیز های خوب هدایت می کنه من به این چیز خیلی دقت کردم متوجه شدم
که این فایل خیلی مهمی هستش من چند روز که من با خانم سبیمی زیاد خوب نبودم و اون فقط اخم می کرد و من وقتی که اون فایل رو گوش دادم گفتم که چرا توی شنا اجراش نکنم من اون کار رو انجانم دادم و کلی اتفاقات توب برام افتاد روز چهارشنبه که من داشتم از خونه میامدم بیرون گفتم به خودم گفتم :خدا شینا رو به رفتار های خوب ، عمل کرد های خوب و روز خوب هدایت کن وای استاد زندگیم از این رو به اون رو شد توی راه حتی یک چراغ قرمز نگرفتیم من هرچیزی که داشتم از خدا بابتش ممنون شدم بعد من دیدم یک گروه بزرگ از پرستو ها که رنگ هاشون صورتی ، سفید،وسیاه بود من به خدا گفتم خدا یا داری با من چیکارمی کنی وای استاد خیلی قشنگ بودن من که عاشقش شدم رفتم وارد استخر شدم دیدم خانم سلیمی بوسنم کرد و بهم سلام کرد این یک اتفاق خوب دومیش این بود که من یک عینک بد اوردم و یادمه که اون عینک خراب شده بود و من به همین دلیل یک عینک جدید خریده بودم . بعدش مانانم عینک خرابه رو برام گذاشته بود و من هم گفتم همین یک جلسه هست استاد اصلا خدا شاهده آب نمی رفت توش هرچی می کردم آب نمی رفت توش تازه بااینکه خراب بود این نشونه ی دوم
نشونه ی سوم این بود که وقتی یکم تمرین کردم خانم سلیمی گفت که من دیگه لازم نیست که دیگه تمرین هارو برم بعد گفت که فقط بالای سر این بچه ها باش خوب من این کار رو کردم گفت آفرین و بوسم کرد و گفت خیش برات من خیلی حالم خوب بود و همش خدارو شکر می کردم و خانم سلیمی گفت حالا بیا برام بگو که این شاگدم چه اشکالی داره درواقه از همه ی حرفه ای ها که از من هم تجربه شون بابلاتر بود هم مربی گری رو بلد بودن از من عقب افتادند خانم سلیمی گفت که بچه ها من اگه دقت کرده باشین ازتون امتحان تئوری گرفتم و شینا زرگوشی از همتون خوب تر بوده استاد باورم نمی شد من فکر می کردم که خیلی بد داده باشم این نشونه ی سومی بود البته فکر کنم چهارمی بعد خانم سلیمی گفت چون که امتحان تئوری شو خیلی خوب داده من بهش یک جایزه میدم من خیلی خیلی خوش حال شدم و رفتم از آب بیرون و دوش گرفتم و لباس هام رو پوشدم بعد کل می خواستم از استخر برم بیرون خانم سلیم گفت بیا از این شیشتا یکی شو انتخاب کن باز خدا به من گفت که آخری رو بردار که درواقه ششمی بود اون رو برداشتم و خدا بهم گفت نه نشین بابات منتظرت هست رفتم بیرون و کسی نبود یک دفعه دیدم بابام داره میاد نه من یک دقیقه مئتل شدم و نه اون داستان رو برای بابام گفتم و اون گفت که دیدی فرکانست خوب بود اتفاقات خوب هم برات افتاد من گفتم که گفتم آره بابا. بعد بهش گفتم بابا من به خودم افتخار می کنم که در سن 11 سالگی به این چیز دست پیدا کردم
خداحافظ
این بود کامنت من
بنام خدا
به به گل آمد وبوی عنبر آورد
وای خدای من چقدر دلتنگت بودم عزیز دلم احسنت وهزار آفرین به تو که اینقدر خوب قانون را درک کردی ومتوجه شدی داشتن احساس خوب کلید اتفاقات خوب هست عزیزدلم خیلی خیلی برات خوشحالم وبرات ازرب العالمین بهترین بهترینها را آرزو میکنم
صورت چون ماهت رو میبوسم
خدا یار ونگهدارت
ای جانم
سلام به روی ماهت خوشگل خانم باسواد
11 ساله تو شناسنامه هستی شما وگرنه قلبت و دلت خیلی خیلی بزرگتره عزیز دلم
از خدا میخوام 7 تا شاگرد مثل شما سرراهم بذاره که بیشتر از کارم لذت ببرم .
شینا جانم دقت کردی همیشه معلمهای خوب شاگرداشون هم خیلی خوبن ؟
خوبها همدیگرو جذب می کنن .
یه وجه دیگه اش هم اینه که شما با حس و حال خوبت وجه خوب معلمهات و بقیه آدمهای زندگی ات رو برانگیخته میکنی که همه دوستت دارن و دلشون میخواد شما رو بغل کنند و ببوسند مثل من که واقعا دلم میخواد ببوسمت .
از راه دور روی مثل ماهت رو میبوسم خوشگلم
به خدای مهربان قدرتمند رزاقم می سپارمت
پسر کو ندارد نشان از پدر
حالا ما میگیم دختر کو ندارد نشان از پدر
ههههه
واقعا لبخند امروز روی لبهام رو بزرگتر کردی دختر
شینا جان عزیز دلم سلام به روی ماهت ،
نور خدا به قلب و روح پاکت که در این سن در این مسیر پر از نور و برکت هستی و اینقدر قشنگ مطالب را درک می کنی و اینقدر قشنگ می نویسی. این هم یکی دیگه از نشانه های پیشرفت و برکت در جهان أست که افراد شایسته مثل شما در این سن ( البته از نظر عددی و شناسنامه وگرنه شما بسیار بزرگی* در این مسیر قرار دارند. این میزان پیشرفت از نحوه برخورد و درک افراد در مقایسه با گذشته برکت و پیشرفت زیادی أست . خدا را صد هزار بار شکر .
به قول استادی اگاه شدن هر فرد به منزله روشن شدن یک چراغ أست هر چه افراد بیشتری اگاه شوند چراغ های بیشتری روشن می شود یعنی جهان روشن تر و اگاه تر می شود به قول استاد اتفاقات خوب در راه أست.
انشالله همیشه و همیشه در این مسیر پر از برکت و نعمت و توحیدی باشی که بهترین جای دنیاست. نور و عشق و برکت و ثروت برای تو و خانواده عزیزت ارزو می کنم
روی ماهت را می بوسم
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام و درود بر استاد عباس منش گرامی
داشتم مجددا این فایل را گوش میدادم که یک زنگی در وجودم بصدا درآمد و یک سوالی ذهنم را مشغول کرد که فکر میکنم میتونه کمک کننده باشه؛
جدای از تمام توضیحات عالی که استاد فرمودند و تمام آیاتی که بررسی شد این سوال برام پیش اومد که:
اصلاً چرا برای خداوند مهم است که ما به خواستههامون برسیم؟
چرا اینقدر در آیات مختلف با عنوان کردن مثال از پیشینیان میخواهد رسیدن ما به خواستههامون را برای ما منطقی کنه؟
چرا دوست داره که رسیدن به خواستهها برای انسانها منطقی بشه؟
نمیتونست بگه من که دنیا را خلق کردهام و تمام نعمتها هم در آن موجود است؛
تا اینجا این وظیفه من بوده که امکانات لازم را برای رفاه و آسایش تمام مخلوقاتم فراهم کنم و فراهم هم کردهام،
حالا اگه انسانها خودشون نمیتونند از این نعمتها استفاده ببرند یا خودشون را در معرض این مدارها قرار نمیدهند به من چه ربطی داره.
اصلاً چه نیازی بوده که اینهمه آیه بیاره و به ما یادآوری کنه که من قبلا به فلان شخص و فلان شخص بخشیده ام؟
مثل اینکه من بعنوان پدر خانواده، گوشت و مرغ و میوه تهیه کردهام و در یخچال خانه قرار دادهام، اگر همسر و فرزندم از این موارد استفاده نمیکنند خوب به من ربطی ندارد من بعنوان پدر خانواده وظیفه خودم را انجام دادهام!!!
ولی آیا اینگونه است؟
نخیر اصلاً اینگونه نیست و تعداد زیاد آیاتی که اجابت کردن درخواست پیامبران را بیان کرده مثل همین آیات سوره حضرت مریم بهوفور در قرآن قابل مشاهده است
خُب دلیل بیان اینهمه مثال در قرآن توسط خداوند چیست؟
با یک مثال عینی سعی میکنم این سوال را برای خودم پاسخ بدم و منطقی کنم!!!
من یک ضیافت و جشن باشکوهی را تدارک دیدهام،
در این جشن هر آنچه لازم بوده از میوه، شیرینی، غذا، دسر، نوشیدنی، تفریحات و سرگرمی و هرچه که برای خوش گذشتن به مهمانهایم لازم بوده را فراهم کردهام
مهمانها با عزت و احترام وارد مجلس شده و به محل خود راهنمایی میشوند
تصور کنید بعضی از مهمانها با اینکه روی میز آنها تمام تدارکات با بهترین کیفیت چیده شده، دست به آنها نزده و خود را از لذت بردن از اینهمه امکانات محروم میکنند و من بعنوان میزبان بسراغ میز آنها میروم و شروع میکنم به تعارف کردن ( ما اصفهانیها خیلی به تعارف کردن به مهمان عادت داریم و در یک مهمانی ممکن است بارها به مهمان بگیم که بخورید قابل تعارف نیست )
به مهمان میگم مثلاً این موزها مال سومالی هست خیلی خوشمزه است
این شیرینیها مال شیرینی فروشی معروف شهر است و خیلی خوشمزه و سبک است
شام دستپخت فلان سرآشپز است و نمیدونید چقدر خوشمزه است
بفرمایید خواهشا میل کنید و لذت ببرید
من یک دیجی معروف هم دعوت کردهام
همان که در جشن قبلی بود و چقدر عالی میخواند و مجلس را گرم میکرد
و مثالهایی از این دست
حالا اگر این مهمان که بهردلیلی باور نداشت که من تمام این امکانات را برای تمام مهمانهام آماده کردهام نه برای عدهای خاص و وقتی به سراغ وی سر میزی که نشسته رفته و به وی میگم که تو هم مثل تمام دعوتشدگان میتونی از این همه تدارکات بهرهببری،
اگر اون مهمان شروع کنه به خوردن و لذت بردن، من بعنوان میزبان خیلی خوشحال میشم که تونستم کاری کنم که به مهمانهام خوش بگذره
البته که این مثال بلا تشبیه میباشد.
حالا برسم به پاسخ سوال خودم؛
خداوند ما را خلق کرده و ما را کاملاً میشناسد و میدونه که احتمال اینکه تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار بگیریم و رسیدن به خواستهها برایمان غیر قابل باور بشه هست
برای همین از گذشتگان مثال میزنه که به ما بگه که:
من میخواهم که تو به خواستههات برسی
برای اینکه من عاشق بخشیدن هستم
برای اینکه من خوشحال میشم از اینکه تو با رسیدن به خواستههات شاد و خوشحال بشی
مرتب برات مثال میزنم تا بهت بگم که بنده من خواسته داشته باش و باور کن که من میتونم ترا به خواستههات برسونم، من این قدرت را دارم که ترا به تمام خواستههات برسونم
من لذت میبرم که تو از من خواسته داشته باشی و باور کنی که میتونی به خواستههات برسی
میخواد بگه بنده من بخواه از من که کار من بخشیدن است رساندن تو به خواستهات برای من کاری نداره بخواه از من دیگران خواستند و من بهشون دادم تو هم بخواه
سلام به استاد عزیزم و همراه گرامی
دوست عزیز قبلا استاد در یک فایلی این سوال مطرح کردن و توضیح دادن مه ورا خداوند از ما بیشتر میخواد که به خواسته هامون برسیم
اینکه ما با رسیدن به خواسته هامون کمک به گسترش جهان میکنیم
و این جهان در هر حال در حال گسترش هست
و چیزی که من خودم متوجه شدم اینه
خداوند داره از طریق انسان ها خودش تجربه میکنه و ما هر کدام با رسیدن به خواسته ها داریم قدرت خداوند نشون میدیم در بخش های مختلف
این اون چیزی که من درک کردم
در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ابزار خداوند برای گسترش جهان از طریق درخواست های ما صورت میگیره و خداوند همواره در حال پاسخ به درخواست های ماست .
نتیجه طبیعی هماهنگی با این نیرو گسترش یافتن و رشد ما هست .
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً «10» یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً «11» وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً «12»
پس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است.
آسمان را بر شما ریزش کنان مىفرستد. و شما را با اموال و فرزندان یارى مىکند و براى باغها قرار مىدهد و براى شما نهرها جارى مىسازد.
نتیجه در مسیر خداوند بودن بر خورداری از جریان طبیعی زندگی هست.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
اگر مردم قریهها ایمان آورده و پرهیزگارى پیشه کرده بودند برکات آسمان و زمین را به رویشان مىگشودیم، ولى پیامبران را به دروغگویى نسبت دادند. ما نیز به کیفر کردارشان مؤاخذهشان کردیم.
در واقع ما دستان خداوند بر روی زمین هستیم و هر چقدر ما به خواسته هامون برسیم خداوند به خواسته خودش که گسترش جهان هست رسیده …
البته اگه ما به خواسته مون هم نرسیم بازم این سیستم گسترش خودش رو ادامه خواهد داد چون ذات اون گسترش بخشی هست ،حالا اگه ما با این سیستم هماهنگ نشیم این ما هستیم که از موجودیت خودمون و ذاتمون که خواهان گسترش هست فاصله گرفتیم….
هر چقدر شما به خواسته هاتون برسید به وسیله هماهنگی با این نیرو و ذات گسترش دهنده جهان بعد از دریافت خواسته هاتون چون شما باور کردید فضل خداوند رو ،باور کردید ربوبیت و قدرت خداوند رو درخواست بزرگ تری خواهید داشت از همین رو جهان هم بیشتر گسترش خواهد یافت….و زمانی که شما اجابت میکنید خدا رو و ایمان میارید بهش فرکانس های شما اتفاقات رو رقم میزنن برای این که شما به اون خواسته تون برسید.
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
به نام خدا
.
سلام
.
چقدر مثال تون به دلم نشست
دقیقا همین طوره
هر چی من و تمام بندگان از خداوند درخواست کنیم
هر چی بیشتر خواسته ها را درخواست کنیم و بهشون برسیم
در مهمونی خدا مثل مثال شما از پذیرایی خداوند بهره بردیم
یعنی اگر دادند به زحمتی نمی افته
تصوری که ما از جهان و خداوند داریم
واقعا چرا ما از خودمون پذیرایی نمی کنیم و نمی خوریم ؟
.
این مثال را یادم اومد گفتم بگم…
چند شب پیش خونه ی یکی از اقوام مهمونی بودیم شام کباب بود
پدرم خیلی کباب دوست دارد و کن می خورد
بعد از مادرم شنیدم که می گفت :
پدرم می گفته من غصه ام شده بود
آخه یه کارگر شام کباب تدارک دیده
ولی خود میزبان خیلی امید وار و
پر از انرژی بود
من همچین برداشتی نکردم .
.
این مثال خیلی از ماهاست . چون خداوند را با ویژگی های انسان
میبینیم و غصه مون میشه
که آخه چقدر فلانی زحمت کشیده
البته زحمت هم کشیده
ولی // برای خداوند وجود نعمت ها
ثروت ها برکت ها سلامتی ها
خوشبختی ها وووو همه هست
خداوند به زحمتی نمی افته
خدا تعارف می کنه و ما باید نهایت
استفاده را بکنیم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چه تفکر خوبی کردید واقعا لذت بردم از این موضوع که بیان کردید.
این انرژی در حال گسترش دادن خودش در تمام ابعاد هست و از این هر کسی که در مسیر گسترش و رشد باشه مورد حمایت این سیستم هست.
در واقع همه ما همه جزئی از این انرژی هستیم برای همین در ذات خودمون پتانسیل گسترش بخشی و بسط بخشی رو داریم و وقتی ما در هماهنگی با این انرژی باشیم و نتیجه این خواهد بود که ما هم رشد خواهیم کرد.
وقتی شما رشد بکنید بیشتر باور میکنید فضل خداوند رو،بیشتر باور میکنید ربوبیت رو ،بیشتر باور میکنید توحید رو چون با نیرویی همراه شدید و هماهنگی پیدا کردین که نتیجه هماهنگی با اون رشد و گسترش هست و وقتی من و شما به خواسته هامون برسیم بیشتر در جهت هدف خداوند درحرکت هستیم و در حال گسترش جهان خواهیم بود .
در واقع هر چقدر ما با درک مسئله توحید و با هماهنگی با خداوند به خواسته هامون میرسیم بیشتر متعهد تر خواهیم بود برای هماهنگی با این منبع انرژی و سپس گسترش جهان…
در آیه 186بقره میگه برای این که بتونید رشد بکنید باید ایمان بخداوند همراه باشه و اجابت کردن خداوند به وسیله ایمانمون تا این نتیجه رشد صورت بگیره….
خداوند به همگی ما برکت بدهد
بانام خداوندبخشنده مهربان
سلام و هزاران درود خدمت استاد عباس منش عزیز خانم شایسته نازنین و همه سروران گرامی در سایت عباس
خدایا شکرت که این فایل فوق العاده و بی نظیر را روزیم کردی
خدایا چقدر من خوشبختم که در این مسیر الهی قرار دارم
چقدر استاد عباس منش خوبه خدایا شکرت
چقدر خانم شایسته نازنین خوبه خدایا شکرت
چقدر بچههای سایت عباس منش خوبن خدایا شکرت
چقدرمن خوبم خدایاشکرت
چقدر ما خوبیم خدایا شکرت
چقدر ما خوبیم خدایا شکرت
چقدر ما خوبیم خدایاشکرت
استادعزیزم فایل را دو مرتبه تاکنون گوش کردم اما طاقت ندارم و میخوام از آخرین اتفاق بینظیر و شگفت انگیز و آخرین سورپرایز خداوند براتون بنویسم
همانطور که بارها حضورانورتون عرض کردم خداوند دوستم داشت و در سال 98 شما نازنین را سر راهم قرار داد
گاهی وقتها که اون روزهابرام یادآوری میشه چقدر اون روزها برام شیرین و فوق العاده بود و امروز هم که فایل جدید را گوش کردم بعد از 5 سال دقیقاً همان شور و شوق و اشتیاق در وجودم شعلهور است
شب گذشته قبل ازاینکه با عزیزم در رختخواب آماده خواب بشیم رفتم سایت را چک کردم شاید فایل جدیدی آمده باشه اما ساعت 11:30 بود که رفتم دیدم خبری از فایل جدید نیست چون که از صبح دیروز منتظر فایل جدید بودم و بهم الهام شده بود که امروز فایل جدید از استاد نازنین روی سایت قرار خواهد گرفت اما بعدازنیمه شب تازه داشت چشمانم گرم میشد وآماده رفتن به خواب نازبودم همسر عزیزم گفت استاد فایل جدید گذاشته با نام
” کلید اجابت دعاها”
خداوند در اون لحظه تمام دنیا را به من داد در اون لحظه با خودم گفتم خدایا شکرت که فردا اول صبح روزم را با فایل جدید استاد شروع خواهم کرد اما خوابم نمیبرد تا اینکه ساعت 2 بامداد بلند شدم فایل را دانلود کردم و در رختخواب با هندز فری شروع به گوش دادن کردم
وای خدای من بازم یک فایل قرآنی بینظیر و شگفت انگیز اما نیمههای فایل خوابم برد اما امروز اول صبح در رختخواب مجدداً فایل را پلی کردم یه شور و شوق عجیبی داشتم
*اما تازهترین سورپرایز خداوند:
تقریبا ما خانوادگی یعنی من و همسر عزیزم داماد گلم دختر گلم آرمین گلم خانوادگی در این مسیر زیبا هستیم من و همسر عزیزم به طور مستمر در سایت حضور داریم دامادگلم ودخترگلم جسته وگریخته درسایت هستن ارمین گلم سال گذشته بااستفاده ازقانون وسایت عباسمنش وباپشتکارزیادوجدیت در رشته ودانشگاه موردعلاقه اش یعنی رشته فیزیک دانشگاه امیرکبیر تهران بارتبه عالی پذیرفه شداما پسر بزرگم امیر محمد گلم عجیب مقاومت داره در مقابل استاد عباس منش و مباحث ایشان ما در اوایل کار که مبتدی بودیم خیلی تلاش میکردیم تا امیر محمد هم به ما بپیونده اما موفق نبودیم بعد ازمدتی وباتوجه به اموزههای استاد وطی کردن تکامل به این نتیجه رسیدیم موضوع رابایدرهاش کنیم وما به زور کسی را نمیتونیم تغییر بدیم حتی فرزندمون رو
قطعاً خداونددرزمان مناسب اونو به مسیر درست و صحیح هدایت خواهد کرد
ناگفته نماند امیر محمد آگاهانه یا ناآگاهانه در بعضی مواقع از قانون خوب استفاده کرده و میکند و باورهای خوبی داره مثلاً در دوران ابتدایی برای مدرسه تیزهوشان ثبت نام کرد و همیشه میگفت که من راحت قبول میشم و خیلی راحت هم تیزهوشان مقطع ابتدایی و راهنمایی قبول شد یا مثلاً سال گذشته که رفته بود خدمت سربازی بعد از دوران آموزشی دوست داشت در واحد راهنمایی رانندگی خدمت کنه ومیگفت من حتما می افتم راهنمایی رانندگی بندرعباس یاکرمان وخیلی راحت افتادراهنمایی رانندگی شهرکرمان ایستگاه آزادی دران زمان امیرمحمد باچندتاازدوستانش خونه اجاره ای داشتند که بنا به دلایلی ازدوستاش جداشد وامیرمحمد بدون خونه مونداما بازم خداوند ماراشگفت زده کرد ودر مدت زمان کوتاهی یک آپارتمان شیک درشهرکرمان خریدیم ومسله خونه هم حل شد
امیرمحمد 19 اذرماه همین امسال خدمتش تموم شد وگفت برنامه ام بعدازخدمت اینه که یکی دوسالی برم سرکارموقت وهمزمان کلاس زبان هم برم و قصد دارم برای ادامه تحصیل درمقطع دکتری مهاجرت کنم به خارج ازکشوردرهمین راستادرچندروزگذشته دنبال کاربود وهدایت شد به یک دپارتمان املاک وساختمان درشهرکرمان که نیازبه نیروداشت ابتدا فرمهای مربوطه راتکمیل کرد وچندروزبعدخبردادند که بره برای مصاحبه ودرمصاحبه هم پذیرش شد وازروز سه شنبه همین هفته رفته برای گذراندن دوران آموزشی به مدت 10روز
اینجا لازم است اشاره کنم بعدازپایان خدمت امیرمحمد من وهمسرعزیزم درتمرین ستاره قطبی بارها ازخداوند درخواست کردیم که امیرمحمد رابه راه راست ودرست وصحیح هدایت کنه وهرچه به نفع وصلاحش است همون براش پیش بیاد
همانطور که خداوند هدایت همه انسانها وموجودات راوظیفه خودمیداند ازش خواستیم که امیرمحمد راهم به مسیردرست هدایت کنه
برگردیم به ادامه ماجرا روزسه شنبه که اولین روز بود که امیرمحمد رفته بود برای شروع دوره 10روزه آموزش به طورعجیبی دلم روشن بودکه امروز خبرهای خوب وشگفت انگیزی خواهم شنید لحظه شماری میکردم ساعت یک بعداظهربشه وامیرمحمدبیادوازبرنامه امروزش سوال کنم دقیقا ساعت یک زنگ
زدم وامیرمحمد بلافاصله جواب داد وگفت همین الان نشستم توماشین
گفتم چه خبر؟
اوضاع چطوری پیش رفت؟
گفت بابا میخوام چیزی بهت بگم که باورت نمیشه!!!
گفتم بگو
گفت مدیردپارتمان املاک وساختمان که امروز بامن جلسه آموزشی داشت ازشاگران استادتونه
گفتم چی؟!!!
چطورمگه؟!!!
همچین چیزی ممکنه!!!
گفت آره ممکنه
گفت امروز که جلسه آموزش شروع شدازهمان اول جلسه متوجه شدم که چقدرحرفاش شبیه حرفای شماومامان هست حرفای انگیزشی موفقیت حرفای که شمادرباره قانون وعباسمنش باهم میزنید
گفت طاقت نیاوردم وازایشون پرسیدم که شما آقای عباسمنش رامیشناسید؟
ایشون گفت کدوم عباسمنش؟
منم گفتم سیدحسین عباسمنش
ایشون گفت سیدحسین عباسمنش استادمه چندین سال است که افتخارشاگردی ایشان رادارم
امیرمحمد گفت بابا ازتعجب دهنم بازموند
ایشون گفت توهم بااستادکارمیکنی؟ فایل، پادکست گوش میکنید؟
من گفتم نه امابابا ومامانم بااقای عباس منش کارمیکنند وعضوسایتشون هستند
گفتم امیرمحمد عزیزم الان که دارم باتوصحبت میکنم اشکم جاری شده
ببین چیدمان خدارا
ببین کارخدارو
ببین بزرگی خدارو
امیرمحمد گفت آره به خدا چندساله که ازحرفای شما ومامان که درباره آقای عباسمنش صحبت میکردین فراری بودم
اما الان چطوری سرراهم قرارگرفت واقعا خودم هم متعجبم!!!
وازماخواست که فایلی باموضوع صبر وطی کردن تکامل ازاستادبراش بفرستیم
کاری که ماچندسال بازور والتماس وخواهش تمنا دنبالش بودیم خدابه این راحتی انجام داد
امروز هم که باامیرمحمدتماس داشتم گفت کل مباحث جلسه بعداظهر دیروز به مسایل انگیزشی، موفقیت وباوربه فروانی وثروت بوده
وامروزظهر به همسرنازنینم گفتم ببین دقیقا خدابرای امیرمحمد یک دوره فشرده “موفقیت” گذاشته بایک استادمجرب وکاربلد
کاری که ماتلاش میکردیم بازور وباهرقیمتی انجام بدیم
این بود تازه ترین سورپرایز خداوندبرای من، همسرعزیزم وامیرمحمدگلم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
البته نمیدونم این دست خوب خدا شاگرداستادهستن یااساتیددیگر اما مهم اینه که خداوند این دست نازنینش راسرراه امیرمحمدقرارداد
چقدرایمانم به این آیه شریفه قرآن بیشتربیشترشد
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ [186]
و هنگامى که بندگان من، از تو دربارهی من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم؛ دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند [و به مقصد برسند]
“خدایاتنهاتورامی پرستم وتنها ازتویاری می جویم”
درپناه الله یکتا شادسلامت سعادتمند وثروتمند باشید
سلام آقا اصغر ابراهیمی الان این موقع صبح که دارم نوشته شما رو میخونم چقدر حس آرامش و لذت درونم زیاد شد و خدارا شاکرم برای دیدن این کامنت ، و این حس خوب ، این اجابت شدن دعا ، این آرامش ،
جذب شدن فرزندتتون به راه درست ومستقیم ،
قطعا که همینجوره وقتی ما یک مساله ای که در توان خودمون نیست و از کنترل ما خارجه را رهاش کنیم و به کار خودمون برسیم ، بعد از مدت زمان کمی به نتیجه دلخواه و شاید هم از دلخواه ما بالاتر میرسیم اینا همش از لطف پروردگار ماست ،
خدایاشکرت برای این حس خوب
بانام خداوند رحمان
سلام برشمابانوی محترم سرکارخانم بهاره صرام نازنین
خدواندراسپاسگزارم که دراین جمع صمیمی حضوردارم وهمچنین شاکرخداوند هستم که کامنتم موردتوجه وعنایت شماقرارگرفته وباعث شده چندلحظه ای به احساس خوب وبه احساس آرامش برسید
امیدوارم همواره درپناه الله یکتا شادورهاباشید وبه همه خواسته هاتون درزندگیتون برسین
امین یارب العالمین
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته دوست داشتنی و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی
مثل همیشه دوست دارم صحبتم را با سپاسگزاری از خدای مهربان، استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباسمنش شروع کنم که واقعاً باعث شده زندگیم از همه جنبهها زیباتر و هم جریان نوشتارم روانتر بشه.
یکی از چیزهایی که همیشه به من کمک میکنه منطقهای محکمی برای موضوعات ذهنی خودم بسازم قرآن بوده.
به لطف آموزشهای استاد متوجه شدم که قوانین جهان هستی در قرآن گفته شده و اگر من میخوام زندگی زیبایی را در هر لحظه تجربه کنم باید هم آگاهانه بشناسم این قوانین را و بعد منطبق کنم من خودم را با این قوانین.
آدمیزاد به نظر میرسه خیلی کشش داره که خلاف این موضوع را بپذیره یعنی بهجایاینکه خودش را با قوانین منطبق کنه، قوانین باهاش منطبق بشوند، اما برای قرارگیری در مسیر درست ما راهی نداریم جز هماهنگی با قوانین الهی، قوانین که در قرآن به اندازه کافی و به درستی گفته شده.
خیلی برام جالبه که آیاتی که استاد دربارش صحبت کردین را من زمانهایی بهش هدایت میشم که نیاز دارم به امیدواری، نیاز دارم به خروج از فشار حملههای ذهن با منطقهای واهیش.
هر چقدر بیشتر میگذره انگار من تو گوش دادن به آگاهیها حرفهایتر میشم.
الان وقتی یه آگاهی را میشنوم استاپ میکنم، چشمام را میبندم سعی میکنم حسش کنم ببینم الان در درون من چقدر هماهنگی وجود داره نسبت به این آگاهی و من دقیقاً چه احساسی دارم به این آگاهی، بعد میگردم مصداقش را در زندگی خودم پیدا میکنم و بعد راهکارها گفته میشه، انگار این سیر تکاملی هرچقدر پیش میره قدرتمندتر داره عمل میکنه.
هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که همه چیز ربط پیدا میکنه به تعریفی که من از خدا میسازم در هر لحظه تو ذهن و قلبم چون همه چیز میتونه در آن واحد نتیجه متفاوتی داشته باشه.
کسی مارو مجبور نکرده تو این مسیر باشیم، این نتیجهبخش بودن این مسیر بوده که مارو در این مسیر نگه داشته و باعث میشه هربار بهتر عمل کنیم در منطق ساختن برای خواستهها، روان شدن مسیر و دستیابی و تجربه زندگی بهتر و زیباتر در هر لحظه.
دو تا شخص اومدن تو ذهنم که خیلی کمک کرد بهتر درک کنم آگاهیهای این فایل رو.
اولین نفر آقای محمودی معلم دوران راهنمایی بود که تاریخ درس میدادن اما چون مطالعه روی قرآن هم داشتن همیشه لابهلای درسهاشون از قرآن هم میگفتن و ایشون کسی بودن که حس خوبی نسبت به قرآن در من ایجاد کردن چون همیشه انگار جنس صحبتهاشون درباره قرآن حتی به نسبت معلم قرآنمون هم فرق داشت و ضمناً فرد بسیار لطیف و مهربانی هم بودن با اینکه جثه درشتی داشتن.
یادمه یه روزی گفتن بچهها اصلا کل قرآن را بگذارید کنار این یه جمله را برای همیشه تو ذهنتون داشته باشید و باورش کنید، یه جایی خدا در قرآن میگه و لسوف یعطیک ربک فترضی، یعنی انقدر بهت میدم تا راضی بشی.
به محض اینکه من این جمله را شنیدم عجیب به قلبم نشست، به شکل حیرتانگیزی انگار قلبم آروم شد و ناخودآگاه لبخند اومد رو لبم.
بعد از اون روز من همیشه به این آیه فکر کردم، بهخصوص در شرایطی که نیاز داشتم به یک امید بیشتر از جانبه یک نیروی برتر.
مورد دوم معاون فرمانده پادگانموم در زمان خدمت بود که ایشون با اینکه از نظر قدرت شخص دوم پادگان بودن اما واقعا اینطوری میتونم توصیفشون کنم که از پرنده و چرنده فرمانبردارشون بودن و کسی واقعا جرات نداشت که بالای حرفشون حرفی بزنه.
همین آدم قبل از اینکه من بشناسمشون در جریان انتقالی خدمت سربازی من (داستانش رو به کرات تعریف کردم) حکمی رو داده بودند که قشنگ این صحنه یادمه فرماندهای که باید با این حکم موافقت میکرد که در واقعیت اصلا موافق نبود باهاش و تمام تلاشش رو کرد که حکم اجرا نشه برگشت گفت من اگر این حکم را اجرا نکنم باید به فکر خلع خودم باشم وگرنه تو که اول و آخر این حکم برات اجرا میشه.
بعدا اون امیری که دستور انتقال من را داده بود وقتی ملاقاتش کردم دیدم رفتار بسیار نرم و مهربانانهای با من داشت و همان موقع به خودم میگفتم ببین خدا چجوری دلهارا برات نرم میکنه وقتی قدرت رو میدی فقط به خودش.
اینهارو میگم تا به یاد بیارم من یه وجه توحیدی و باایمان دارم که وقتی فعالش میکنم زمین و زمان مسخر من میشه.
به یاد بیارم خدای خالق کیهان این قدرت را به من داده.
به یاد بیارم ممکنه من این قدرت را فراموش کنم اما خدای من منو فراموش نمیکنه قدرتم را ازم نمیگیره، مثل یک مقام ارشد رفتار نمیکنه که اگر به حرفش گوش ندم قدرتم را ازم میگیره، برعکس مثل یک والد مهربان هرچقدر هم خطا کنم همیشه دوستم داره و ذرهای از عشقش بهم کم نمیشه و رفتارهای اشتباهم تاثیری در حس و قدرت خداگونش در زندگیم نداره، فقط این من هستم که ضرر میکنم.
این را از رفتارش با فرعونی میفهمم که با وجود این همه جنایت به موسی میگه حق نداری اولاً بالاتر از گل بهش بگی و دوماً پیشداوری کنی در مورد تصمیمش.
یه پیشنهادی را هم به خودم و هم به دوستان دیگه دارم چون اینجوری خیلی بیشتر جواب میده.
بیایم لباس مظلومنمایی را از تنمون در بیاریم، درسته ما در برابر خداوند خیلی ضعیفیم و همیشه فقریم به درگاهش اما با اینکه فکر کنیم ما ناتوانیم باعث نمیشه تواناتر بشیم، اگه خواستهای داریم از موضع ضعف به خودمون و خدا نگاه نکنیم چون طبعاً انسان میل داره که اینجوری رفتار کنه.
اگه تصمیم گرفتیم تسلیم باشیم و همه کارهارو به خدا بسپاریم از نگاه قدرت این کارو انجام بدیم با این نگاه که این کار هوشمندانهترین و قدرتمندکنندهترین کاریه که میتونیم انجام بدیم نه اینکه فکر کنیم چون بیچارهایم باید این کارو انجام بدیم.
تمام این اتفاقها میفته تا ما قدرتمون را درک کنیم و بهیاد بیاریم.
من میخوام چندتا مورد دیگه رو هم به مواردی که استاد گفتند اضافه کنم:
– همان خدایی که به یونس در دل نهنگ روزی داده و نجاتش داده
– همان خدایی که یوسف را از ته چاه به اوج قدرت و سلطنت رسانده
– همان خدایی که موسی را از دل دریا و مسائل به سلامت گذر داده
همان خدا برای من و همه میتونه این کارو انجام بده.
شاید بهتره اجازه ندیم عدم درک قانون و تکامل مارو فریب بده که ما و خدای ما ناتوانه و شرایط ثابت باقی میمونه، وقتی ما با فرکانس هم جهت با خواستمون قرار بگیریم 100٪ اتفاقهای مناسب با فرکانسهامون را دریافت میکنیم، هیچوقت هیچ اشتباهی رخ نمیده.
از خدا میخوام به ما کمک کنه تا بتونیم قوانینش رو بهتر درک و اجرا کنیم و زندگی زیباتری رو در هر لحظه تجربه کنیم.