درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 22

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    ضمن تبریک سال جدید و سپاسگذاری از خداوند برای یک سال دیگه، بریم سراغ نکات ارزشمند این فایل.

    سال‌ها پیش تو یه کتابی از یه سرباز جنگ جهانی نوشته بودن که ایشون و دوستاش وقتی پشت بوته‌ها کمین کرده بودن، صدایی رو میشنون و این سربازه تعریف میکرد که هر بار تپش قلبش بیشتر میشد و یهو از پشت بوته‌ها بلند میشه که به قول معروف اُپن فایر کنه، تعریف میکرد که بلند شدم و جلوم گروهی از سربازای دشمن رو دیدم و همین که اومدم شلیک کنم، دوستم زد رو شونه‌ام و دیدم بلند داره صدام میکنه! میگه بخودم اومدم و دیدم دوستم میگه چکار میخوای بکنی؟ به کی میخوای شلیک کنی!؟ دشمنی نیست…. فقط یه چوپانه با گله گاوهاش….

    حالا نمیدونم ننوشته بود این سرباز چیزی مصرف کرده بوده یا نه ولی این مثال اگزجره نشون میده ذهن چه واقعیت توهمی رو میتونه جلو چشمات خلق کنه، اونم از همون انتظارات تو…

    سرباز میگفت برای بار دوم که بلند شدم دیدم تعدادی حیوون هستن و هیچ خبری از دشمن نیست…

    تو کوانتوم فیزیک هم این رو داریم که میگن واقعیت هر ثانیه شما، از انتظارت کنونی شما ساخته میشه و هر اطلاعات ورودی، طبق باورهای و اطلاعات درونی شما رنگ، پردازش و بازتولید میشه.

    خیلی بخودم این داستان رو یادآوری میکنم و آرزومه مسلط بشم که چطور میتونم از این خاصیت جهان به نفع خودم استفاده کنم. گهگداری روزها از خدا میخوام هدایتم کنه چطور زندگی راحت‌تری رو تجربه کنم و به قول خودتون، چطور از این راحت‌تر؟ چطور از این کاربردی‌تر؟

    یه تمرینم دارم، مثلا نکات مثبت اطرافیان و یا کارهای خوبشون رو مینویسم و هر از گاهی تکراشون میکنم‌. سعی میکنم عمیقا بابتش سپاسگذار باشم. اینجوری خط مشی من رو میفهمه و دنبالش میاد.

    سال‌ها پیش یه رفیق داشتم میگفت تو محله ما یه فلافلی باز شده، رو شیشه مغازش زده فلافل تحت هنکل آلمان… آخه من نمیدونم هنکل چه ربطی به فلافل داره….

    میگفت مشتریه که تو مغازه این باباس…

    من کلی خندیدم، اما واقعیت اینه…

    انگار ما آدم‌ها یه چیزی رو که براش پول بیشتری پرداخت میکنیم یا کلا زجر زیادی رو براش میکشیم، بیشتر قبولش داریم… و اون رو کالا مرغوب میدونیم.

    یه فاکتور دیگه یا بهتره بگم یه پیشفرض دیگه که تجربیات ماها رو دستکاری میکنه، احساسات و مود ماست… دیدین خیلی ها موقعی که حالشون خوب نیست، میرن سراغ شیرینی، کیک، نوشیدنی و… حالا اگر مود یا احساستون خیلی خیلی خیلی پایین باشه، دیگه طعم اون کیک و شیرینی هم مثل سابق نیست. چرا؟ چون ذهن شما دیگه با اون کیک و شیرینی هم لیفت نمیشه.

    یه مثال خیلی واضحی که همه تو جامعه میگن، اینه که میوه، برنج، نون یا هر چیز دیگه‌ای اون قدیم مزه خوبی میداد… الان که هیچ چیز هیچ طعمی نداره که… بابا تو همین دوران توت فرنگی 2 میلیونی میفروشن تازه سولد اُت هم میشه… چی میگین قدیم خوب بود… قدیم بهمان بود…

    استاد بخاطر این عیدی ارزشمند سپاسگذارم، مشتاق فایل‌های بعدی‌ هستیم.

    در پناه الله، ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    فاران گفته:
    مدت عضویت: 2512 روز

    سلام

    خدمت استاد و دوستان خوبم

    وقتی فایل رو گوش میکردم

    ذهنم رفت طرف مسایلی ک برعکس حرفهای استاد بود

    مثلا تعریف یه رستوران یا شخص یا مکان یا غذایی رو خیلی میشنویم و شاید کلی تلاش کنیم برا رسیدن به اون

    ولی وقتی اونو تجربه میکنیم خیلی میخوره تو ذوقمون واقعا تصورمون خیلی قشنگ تر و بهتر از اون چیزیه که داریم تجربه میکنیم

    یا برعکسش

    گاهی در مورد شخصی مطالب بد می‌شنویم

    یا در مورد مکانی یا…

    ولی وقتی به اون شخص برخورد می‌کنیم یا به اون مکان میرسیم میبینیم خیلی خیلی بهتر از چیزی هست ک در موردش تبلیغ شده

    استاد جان

    میشه در مورد این موارد هم توضیح بدین؟

    واقعا خیلی وقتها در مورد من و خیلی‌ها پیش اومده ک تبلیغ یا پیش فرضها هیچ تاثیری نداشته

    گاهی از ذهنم رد میشه

    ک چرا استاد رو این موارد آنقدر تمرکز میکنه؟

    نکنه دوره هایی ک تهیه می‌کنه بر همین اساس بفروش میرسه

    پیش فرضها و تبلیغات حتما تاثیر داره

    ولی وقتی عکسش هم وجود داره

    و وقتی که خیلی چیزها مثل حس و حال روحی طرف هم رو قضیه تاثیر داره

    دیگه نمیشه اینهمه با قطعیت در مورد این مسیله حرف زد

    باز نمی‌دونم چرا

    هیچ یک از دوستان به این مورد اشاره نمیکنن

    استاد جان

    آیا بهتر نیست در مورد یک قضیه جوانب دیگه اش رو هم کمی توجه و بررسی کنین؟

    یا دلیل خاصی داره اینجور تمرکز لیزری رو یک جنبه؟

    دوستان عزیز ️

    اگه شما هم به دهنتون چیزی میرسه منو راهنمایی کنین؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    سلام دوستان

    آخ جون توت فرنگی

    حالا نه از نگاه طعم و مزه

    بلکه از نگاه درس

    درس زندگی

    درسی که از اصول این مسیر هست.

    بله ذهن من اولش میگفت این دیگه خیلی ابتدایی هست

    و بعد تایید کرد که نه این خیلی هم مهم هست

    و بعد دوباره مقاومت

    حالا جالب اینجاست که من هم در جهت منفی و هم مثبت اینو تجربه کردم بارها و بارها

    سالها پیش دقیقا یک چیزی، مثل همین آزمایشها برام تو شیطنت یک دوست اتفاق افتاد

    اما من خوب درک زیادی ازش نداشتم

    من اگه زرنگ باشم از این بعد لا اقل خیلی مواظب افکارم هستم چون اونا هستند که اتفاقات رو بوجود میارن نه اتفاقات اونارو

    خدایا میخوام یاد بگیرم چه جوری بشینم رو شونه هات و سوت بلبلی بزنم و برم جلو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    سلام به همه ی دوستان بخصوص به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    استاد اولین مثال از این مدل تفکر که به ذهنم رسید، چند روز پیش برام اتفاق افتاد، یه مدته من خودم موهام رو رنگ میکنم خییلی هم خوب میشه توی حرفام همکارام متوجه شدن من خودم رنگ میکنم، داشتم میگفتم پارسال که رفتم آرایشگاه یه قسمت از موهام خراب شد برای همین تصمیم گرفتم دیگه خودم رنگ کنم، یکهو یکی از همکارام که خیلی هم بانمک و مهربونه گفت: اقتصاد مقاومتی و هر دو خندیدیم

    اماا امان از دست این ذهن، من حس میکردم چون رنگ موهام بد شده باید میرفتم آرایشگاه حالا سری قبل هم دوبار رنگ کرده بودم هااا یعنی بعد از بار دوم رنگ باز کرد، اما اینبار میگفتم چون خودم رنگ کردم چون پول خرج نکردم اینطوری شده و جالبه که وقتی برای بار دوم رنگ کردم هرچی چک میکردم موهام رنگ باز نکرده بود، خلاصه همون لحظه فهمیدم قضیه چیه، با خودم حرف زدم و متوجه شدم این عبارت «اقتصاد مقاومتی» و خنده ی همکارم باعث شده تو ذهنم این بیاد که من پول ندارم و دارم خودم کار رنگ رو انجام میدم، بعد از حرف زدن با خودم، راحت شدم و الان هر کی موهام رو میبینه میگه چقددر خوووب شده، اگه مثل دفعه های قبل میرفتی آرایشگاه انقدر خوش رنگ نمیشد.

    و فهمیدم چقدر پول خرج کردن باعث میشه من حس کنم اون کار باارزش تره، چند روز پیش یه نفر رو دیدم گفت یه لباس خییلی ساده رو‌خودش پارچه خریده و دوخته، ولی وقتی پوشیدش یه کمربند شیک بسته بود روش و به قدددری بهش میومد که نگو، با خودم گفتم اگه من بودم چون پول بابتش ندادم همش حس میکردم لباسم خرابه و حس بدی داشتم

    البته تو زندگیم باز هم مثال دارم هاا ولی این جدیدترینش بود که خداروشکر تونستم خودم رو کنترل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    الروم

    بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

    ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ، [ ﺁﺭﻱ ﺍﻭ ] ﻫﺮﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(۵)

    با توجه به حرکت کردن توی مسیر توحید

    و انجام دادن کارهایی متفاوت از قبل

    به خاطر اینکه میدونستم کاری که انجام میدم به نفع منه و باید انجام شود

    یه سری مقاوت ها دیدم

    ولی بازهم ادامه دادم

    و مومنتوم مثبت رو ادامه دادم

    کاری که درست بود رو انجام دادم

    بی توجه به مخالفت ها

    همه مخالف بودن همه میترسیدن

    همه عوامل بیرونی رو دخالت میدادن

    بعد گذشت و الان همه اونایی که مخالف بودن بعد که نتیجه ها اومد طرف من شدن

    و از من حمایت میکنن

    یکسایی بهم میگن راه تو درسته و تو آدم خدایی که من واقعا نمیتونستم تصور کنم

    ولی درمورد همه من توی ذهنم و در عمل مثبت اندیش بودم و احترام میزاشتم

    ولی من هیچوقت نرفتم بگم از من دفاع کنید

    حتی مسایلمو به کسی نگفتم

    اماهمه از من حمایت میکنن

    اگر این یاری خداوند آرامش خداوند نیست پس چیه

    با انجام تمارین استاد و اجرای توحید در عمل به اینجا رسیدم

    مخصوصا از وقتی که بیاد میارم که ابدی هستم

    واقعا خیلی قوی شدم توی ایجاد مومنتوم مثبت

    و هر اتفاقی بیوفته

    هر حرفی بشنوم

    هر کسی رو ببینم

    میگم این داره به من کمک میکنه

    این دستی از دستان خداوند

    من به همشون احترام میزارم

    اما میدونم که اینا همش کمک خداونده

    من سرتاسر خیر و خوبی رو در این مسیر میبینم

    من میدونم که در هر مسیر که بخوام خداوند حمایتم میکنه من همیسه این باور رو میساختم توی وجودم

    و برام تبدیل شد به واقعیت

    همه بسیج شدم که منو به هدفم برسونن و حامی من شدن

    وقتی که من هروز سعی کردم توی مومنتوم مثبت بمانم و مسیر عقب راندن ترس ها را طی کنم

    و برام تبدیل شد به واقعیت

    هر لحظه سعی میکنم

    از فرصت هام استفاده کنم و بگم

    خدایا سپاس گزارم

    خدایا تو بزرگی

    خدایا تو عالمی

    خدایا تو قادری

    خدایا تو خالقی

    خدایا تو منزهی از هر فراموشی

    خدایا تو بزرگی

    خدایا همه حمد ها و ستاش های اسمان ها و زمین ویزه توست

    تو هستی که به آدم حال خوب زیبایی عزت مندی شرف بزرگی و آسایش و آرامش میدی

    هرچیزی و کسی در آسمان ها و زمین هست در سیژره مالمیت و فرمانروایی اوست

    و یسری باورها درمورد زیبایی توانمدی خودم

    که اینا خیلی کمک میکنه حالم عالی باشه و وابسته چیزی یا کسی نباشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    با سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای این سایت الهی

    سال نو رو به همه تبریک میگم

    اولین درسی که با این سال در زندگیم مرور شد همین داستان توت فرنگی 19 دلاری ژاپنی هست

    همه چیز که اطراف ما و در زندگی ما رخ میده، به خاطر نگاه ما به اون موضوعه. من یه خاطر از زمانی که همین پاندمیک ماسک زدن الزامی بود. من یه روز رفتم ایستگاه اتوبوس و قبلش توی دفترم نوشته بودم که امروز روز بسیار خوبیه و همه چیز برام خیلی عالی پیش میره و همه انسانها دست به دست هم میدن که تجربه خوبی از امروز داشته باشم. و خداوند دستان خودش رو می فرسته. من وقتی رسیدم ایستگاه اتوبوس دیدم که مساکم رو جاگذاشتم، خب قانون این بود که کسی که مساک نزنه نمی تونه که سوار بشه. بعد من به راننده گفتم که اگه مشیه من همین جلو بشینم به خاطر این که ماسکم رو جاگذاشتم، بعد این بنده خدا قبول کرد. یعنی می خوام بگم که اون روز قانون برای من عمل نکرد، در صورتی که قبلا خیلی قانون سختی رو گذاشته بودن که حتما اگه کسی ماسک نداشته باشه از وسایط نقلیه عمومی پیاده بشه. خلاصه من سوار شدم و رفتم تا ایستگاه قطار. این راننده حدودا 4 بار وقتی اتوبوس از رو به روش میومد دست تکون میداد و همکارش نگه میداشت و ازش سوال می کرد که تا اگه بیش همکارشون یه ماسک اضافی باشه برام بگیره. بعد همین طور که برای چهارمین بار هم این کارو کرد تقریبا ما به ایستگاه قطار رسیده بودیم. بعد گفتش که تا اینجا که بدون ماسک اومدی، از اینجا به بعد توی قطار چی کار می کن؟ گفتم که درست میشه و ازش تشکر و خداحافظی کردم. بعد توی قطار هم دم در وایستادم و یه ایستگاه بعدش هم پیاده شدم و رفتم دم فروشگاه ادیکا بی یکی گفتم که من ماسک ندارم اگه میشه بهت پولشو میدم برو برام ماسک بخر. بعد رفت برام ماسک خرید و پولش رو هم نگرفت، و گفتش که من پول ماسک رو ازت نمی گیرم و خیلی تشکر کردم و خداوند این جوری اون روز من رو به خوبی و خوشی به پایان رسوند.

    در مورد این تستی که درباره توت فرنگی ژاپنی هم گفتید استاد، من خیلی خوب درک می کنم. چون من خودم یه دوره ای که هیپنوتیزم کار می کردم، اون وقتا تازه کاره هم بودم. یه سوژه ای که روش کار می کردم، بهش در حالت خلسه یه لیموی ترش ترش ترش دادم. و بهش گفتم که این لیمون چنان شیرنه که تا حالا سیبی به این شیرینی نخورده!!! بعد ایشون همچین گاز به سیب می زد که من دهنم آب افتاد. خب من اونجا فهمیدم که چقدر ذهنیتی که با تکرا و مخصوصا از کسانی که آدم قبولشون داره در ذهن آدم باورهای قوی میسازه. من خیلی از اون به بعد کارکرد ناخوداگاه رو فهمیدم، و هی جهان شواهد بیشتری رو مثل همین پلاسیبو و نوتسیبو میاورد و من از خاطرات خودم به یاد میاوردم.

    و الان می فهمم که ملت ها چطور دارن زندگی خودشونو با ذهن خودشون می سازن.

    از خدا می خوام که کمکم کنه که از قوانینی که در جهان تعبیه کرده بهتر بتونم در جهت مثبت و خلق خواسته ها بهتر و بیشتر استفاده کنم.

    با آرزوی سالی بهتر از هر سال دیگه برای تمام خانواده صمیمی عباسمنش کامنت رو به پایان میرسونم.

    هر کجا هستید شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    درود بر شما استاد عزیزم.

    خدا را شکر میکنم با شما استاد عزیزم همراه و هم مسیر هستم.

    استاد عزیزم زمانی که داشتم به این فایل گوش میدادم به این فکر میکردم چقدر تا الان شده است که شخصا مثل اون سرآشپز باشم و خواسته یا ناخواسته منم اومدم و یه جورایی خودمو گول زدم که مثلا فلان چیز خوبه.

    یا فلان شخص انسان مناسب تری هست نسبت به بقیه.

    یا مثلا فلان شخص یا شرکت کارش در امر ساخت فلان قطعه یا تعمیرات خودرو خیلی بهتر از بقیه است.

    در نهایت نتیجه این بوده که دقیقا برعکس هست.

    یا اصلا آنطوری که من فکر میکردم نبوده است.

    نکته خیلی مهمی بود این مواردی که شما بهش اشاره کردید و این دیدگاه شما نسبت به مسائل را نشان میدهد، وقتی مدارت بالاتر میره، وقتی تفکر میکنی، وقتی سوالات خوب میپرسی هدایت میشی.

    همانطور که گفتم بارها شده من خودم فریب ذهنم را خوردم، تابلو بوده جواب نمی‌دهد، تابلو بوده تفاوتی نیست، تابلو بوده هیچ فرقی نمیکنه، اما فریب خوردم.

    ولی این دیدگاه متفاوت به مسائل و دیدگاه متفاوت به نحوه عملکرد ذهن و همینطور درگ اهمیت درست آموزش دادن به ذهن، باعث میشه از دل اتفاقات و حتی از دل نکات خنده دار، نکات مهم را درست درک کنی.

    و درک کنی که چقدر مهم است که کنترل وردی های ذهن

    تو ثروت 3 شما میگفتید عقل چیزی نیست جز ورودی های متفاوت، با این مثال بهتر میشه درک کرد که وقتی یکی میگه به عقلت شک کردم!به چه معناست.

    من تا اینجا بهتر فهمیدم که:

    ● فقط با تغییر دیدگاه؛ میتونیم اتفاقت را از جنس متفاوت دریافت کنیم.

    ● تغییر دیدگاه نسبت به مسائل حتی در حد درک مزه شیرین‌تر حتی وقتی هیچ تفاوتی در دو نوع توت فرنگی نیست

    ● من با تغییر دیدگاهم و احساس خوبم نسبت به هر مسئله ای، میتونم بهترین برداشت را از اون موضوعات داشته باشم.

    عاشقتونم استاد عزیزم. بینهایت سپاسگزارم بابت این فایل عالی.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    هر آنچه دارم از آن خداست

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه

    همه کلمات استاد عباس منش فوق العاده عالی هستند انشالله که منم خدا هدایت کنه و بتونم به معنای واقعی بهشون عمل کنم

    موضوع این جلسه یک موضوعی هست که برای من بسیار اتفاق افتاده البته هر وقت ازش استفاده کردم. به خصوص برای جاهایی که بار اول می‌خوام یک کار یا یک جلسه با یه نفر خاص انجام بدم

    واقعا از قبل برای خودم. تصور و تجسم میکنم و یا اینکه به خودم میگم که این جلسه یا این اتفاق ب بهترین نحو ممکن انجام میشه و واقعا هم خروجی اون جلسه به بهترین نحو ممکن میشه

    البته کم نبوده جاهایی که قبل از اتفاق به من گفتن که فلانی خیلی آدم جالبی نیست و …… که بازم به اندازه باور خودم نسبت به تصورم و صد البته به خدای خودم بازم اون جلسه یا کار به خوبی انجام شده

    البته من یه باور خیلی خیلی خوب که دارم که همیشه هم دارم روش کار میکنم این هست که خدا همیشه همیشه آدم های رو سر راه من میاره که فقط فقط برای من خیر و برکت دارند و دوست دارم روی این باور هم خیلی خیلی کار کنم و البته این پیش زمینه ذهنی خیلی خیلی به من کمک کرده که بتونم احساس خودم رو خوب نگه دارم ….

    و این داستان توت فرنگی کم نیستند توی زندگی ما از جنبه های مختلف

    البته ناگفته نماند که خود من چند سال پیش اینقدر انرژی منفی بالایی داشتم که دقیقا بیشتر تحت تأثیر حرف بقیه قرار میگرفتم و دقیقا وقتی میخواستم کاری انجام بدم میشد همونی که دیگران به من گفته بودن

    ولی الان خیلی خیلی کمتر شده چون دارم توی این مسیر با آگاهی هایی که از استاد عباس منش و سایت استاد میگیرم روی خودم کار میکنم و حالم از این مسیر بسیار خوب هست

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود به همگی و استادان عزیز

    سال نو مبارک

    امیدوارم سال خوبی داشته باشیم

    شاد و سلامت باشیم و الله یار و نگهبانمان باشد

    ذهنیت

    یعنی به هر چیزی که آنگونه نگاه کنی تجربت هم طبق باورت رقم میخوره

    خییلی جالب بود

    باید این فایل رو بارها و بارها گوش کنیم و درک کنیم

    که

    اطلاعاتی که به خورد ذهنمون میدیم

    یا همون ورودی های که وارد ذهنمون می کنیم

    باورهای مارو تشکیل میده

    و

    باورها

    زندگی مارو تشکیل میده

    بخاطر همین تقوا

    در هر زمینه

    چه در زمینه افکار، گفتار و اعمال

    باید در زمینه ورودی های ذهنمون نیز تقوا تعبیه کنیم

    هر چیزی رو نبینیم

    هر چیزی رو نشنویم

    خدارو شکر که در سال جدید یک سلسه آگاهی ناب روزی ما شد

    الهی شکرت

    ممنون استاد قشنگم

    عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمد وهاب زاده گفته:
    مدت عضویت: 1163 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و خانواده سایت

    بله منم این موارد رو در زندگیم بارها و بارها تجربه کردم، منتها همیشه بی تفاوت از کنارش رد شدم

    یه مورد بسیار ملموس، دوره قانون سلامتی بود، این دوره نتابج صدردرصدی بمن داد، زمانیکه اندام استاد رو دیدم، حتی یک لحظه تامل نکردم و دوره رو خریدم و طرف مدت دو ماه 17 کیلو ورزن کردم و نتایج دیگه……

    اما منظورم الان در مورد ذهنیت هست

    تا اندام استاد رو دیدم، گفتم منم میتونم و تونستم به راحتی

    این در حالی بود که اهرم رنج و لذت رو به درستی انجام دادم

    در مورد آرامش همینطور

    در مورد سلامتی نتایج خوبی گرفتم

    در مورد ثروت هنوز باورهای متفی زیادی دارم

    چون با نوع کسب و کار و نام و شهرتی که دارم و از خداوند هدبه گرفتم، باید واقعا نتابج مالی عالی رو رقم بزنم

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: