درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 21
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-19 05:37:312025-04-30 07:31:22درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود خدمت استاد عزیزم
اول ازهمه سال نو رو تبریک میگم به شما و همه ی دوستان عزیزم
دیشب یه اتفاقی افتاد و حسم گفت بیام درموردش بنویسم که اتفاقا مربوط به این فایل هم هست و برای خودمم خیلی جالب بود ودرس داشت …
ایام عید هست و طبق عادت هرساله ی خانواده ،کل خانواده به زادگاهشون سفرکردن و من به لطف خدا و آموزه های شما به این آزادی عمل رسیدم که خودم انتخاب کنم که هرکجاکه دوس دارم باشم.
دیشب من دنبال یه وسیله ای توخونه میگشتم که طبق پیش فرض ذهنی فک میکردم باید توی کابینت های آشپزخانه دنبالش بگردم و تقریبا کابینت هایی که فک میکردم ممکنه اون وسیله اونجا باشه رو گشتم! اخرشب بود بامادرم تماس گرفتم که بپرسم ،اما گوشیشو جواب نداد، خلاصه موفق نشدم پیداش کنم و بیخیالش شدم…
ظهر امروز مادرم تماس گرفت وگفت دیشب خواب بوده و پرسید که کاری داشتم تماس گرفتم؟ و منم قضیه رو بهش گفتم، مامانم خیلی زود گفت توو همون آشپزخونه روی کابینت کنار اجاق گاز بود!!!! و من همون لحظه نگاه کردم و دیدم بله دقیقا جاییه که مادرم گفت!!! و من مات و مبهوت ازاینکه چطور همه ی مدت ، این وسیله جلوی چشمم بوده ومن ندیدمش!!!! و توی این فایل شما درموردش توضیح دادید و خیییلی برام درس داشت…که وقتی پیش فرض ذهنیت چیز دیگه ای باشه اگه اون وسیله جلو چشمتم باشه تو نمی بینیش!!!!
و چقدددد برام جالب بود توی درک قوانین ،اینکه شما میگی فرصت ها ،ایده ها ،ثروت ها و… هست ،اینکه تو نمی بینیش دلیل براین نیست که اونا وجود ندارن!دلیلش اینه که تووو پیش فرض های ذهنیت مورد داره ، باورهات مورد داره! اگه منه آرزو روی خودم روی باورهام کارکنم و فرصت ها و ایده هایی که هرروز داره بیشتر میشه رو به خودم بگم و بعد باورکنم، توو همین شرایطی که هستم باهمین امکاناتی که دارم باهمین توانایی هایی که دارم فرصت ها رو می بینم و ازشون استفاده میکنم…و اگه اونقدری روی باورهام کارکنم که پیش فرض هام درمورد همه چیز تغییر کنه زندگی من خود به خود هرروز بهتر میشه وبه قول شما لاجرم نعمت ها و ثروت ها به زندگیم میاد…اگه باورکنم که من همین الان همه ی شرایط و امکانات لازم رو برای شروع کار دارم فرصت هایی رو می بینم که قبلا هم بوده اما نمیدیدمشون و الان با تغییر باورهام اونارو میبینم و استفاده میکنم!
استاد یه دنیا ممنون
خداروشکر بخاطر وجودتون…
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی الحسن الحال
سلام و درود خدا بر استاد عزیزم و همسر بزرگوارتان
انشاالله سال جدید برشما مبارک باشد و امیدوارم سالی سرشار از شادی و سلامتی و حال خوب و ثروت و آرامش برایتان رقم بخورد.
استاد عزیزم تبلیغ این فایل را چندبار در سایت شما دیدم و به نظرم موضوع بیارزشی میاومد و نمیخواستم وقتم را برای گوش دادن آن بزارم و میخواستم از وقتم بهتر استفاده کنم و تمرکزی روی دورههایی که از شما خریدهام کار کنم.
در حال حاضر همزمان روی دورهی فوقالعاده همجهت با جریان خداوند و قدم اول دورهی فوقالعاده 12قدم کار میکنم.
ولی امروز ظهر دوست داشتم برای تنوع آهنگ گوش کنم یا یک فیلم طنز ببینم اما احساسم گفت که به جای این کارها فایل توتفرنگی را ببین
دقیقا مانند مطلبی که در فایل بیان کردهاید ذهنم به طور پیشفرض میگفت که چون این فایل رایگان هست حتما موضوع بیارزشی را میگوید ولی با توجه به تجربههای قبلی از سایر فایلهای رایگان فوقالعاده شما که مسیر زندگیام را تغییر دادند با نگرش مثبت این فایل را تماشا کردم و یک کلید طلایی از فایل شما دریافت کردم که به یقین میگویم اگر همین مطلب این فایل را به صورت یک دوره طراحی میکردید حتما این دوره را برای بدست آوردن این کلید طلایی خریداری میکردم.
از دید وسیع و دل دریاییتان و از وجود پاک و مقدستان سپاسگذارم.
انشاالله خداوند حافظ و نگهدار شما باشد. ️
بنام خداوند بخشنده مهربان
إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ بى تردید سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است
وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ
و کسانى را که به جاى او مى خوانید نمى توانند شما را یارى کنند و نه خویشتن را یارى دهند
وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ
و اگر آنها را به [راه] هدایت فرا خوانید نمى شنوند و آنها را مى بینى که به سوى تو مى نگرند در حالى که نمى بینند
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ﴿199﴾گذشت پیشه کن و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب
وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و اگر از شیطان وسوسه اى به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنواى داناست …
سوره اعراف…..
……………
سلام و درود به استاد عزیزم..سال نوتون مبارک ..
سال خوبی را برای شما و خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی عزیز و ابراهیم عزیزمان تبریک میگم..
خداوند را سپاسگزارم که در دانش علم و ادب و یکتاپرستی محصل هستم!…
چیزیکه تمام سالها خوابش رو میدیدم و با تکامل مرا هدایت کرد که امروز در کنار شما عزیزانم باشم.
خیلی خوشحالم…الان حدودا 6 ساعته در طبیعت کوه زیبامون هستم..
و امروز خداوند بهم هدایت کرد که فعلا اتاق کارتو نرو..برو تو دل کوه با من باش..
تا الان دو تا کتری چایی روی اتیش خوردم…
چقدر مزه میده…
مثل همون توت فرنگی هستا مخصوصا اتیش کوهم باشه که حرف نداره..
استادم من سالها برای این نعمت دم دستیم ..کوتاهی کردم و همیشه بدنبال فردی بودم..که کنارش خوش بگذرونم..
الان 6 ساعته تو این محلم یه ثانیه ام حوصلم سر نرفته…
همین الان که داشتم نوشته های جلسه اول دوره عزت نفس رو گوش میدادم…
یه صحبتتون قلبم را تکان داد…
گفتین نیرویی برتری که دز وجود ما در درون ما با ما حرکت میکنه…
با این باور میتونی کارهای بزرگی رو انجام بدی…
این چه باوریه..حال و روزمو تو این ایام روز دوم عید تکون داد…نمیدونم اینهمه خوشبختی رو چحور از شما سپاسگزار باشم و از خدای خودم سپاسگزار باشم…..
استاد اینقدر این کوه زیباست پر از گلهای پارچه ایی سفید انگار عروسه…انگار چهره زیبای شماست از همینجا بهتون هدیه میدمش خیلی دوستتون دارم..خیلی زیاد…
تمام زندگیم در این سالها مثل سرگذشت این یدونه توت فرنگی بود..
اینروزا بازم از طرف شخصی نزدیکم..همین تضادها بیداد نیکرد..ولی من گفتم …
با این باور خداوند با منه هیچکسی هیچ قدرتی نداره…
و تونستم این افکار شیطانی رو بخاک بمالونیم..
و از این شخص نترسیدم با اعتماد بنفس بالا ..بدون اینکه احساسمو بد کنم دوری کردم…
بدون هیچ ترس و غمی….الان منیکه خانواده ام نمیزاشتن کاری بدون اونا انجام بدم اللن با خیال راحت قدم برمیدارم..
شب تو تنهایی که خیلی افراد میگن ترس داره این سالی که گذشت من با تمام قدرت و هدایت الله پیش رفتم.
واقعا همجوره بر طبق گفته های این افراد بر عکس عمل کردم..و واقعا نتیجشو با کمال افتخار دیدم…
و تجربیات سال گذشته ام..من بارها تو اکثر نوشتهام ..قیدش کردم.ترس از قبرستان…
در محلی که انبوهی از قبرها هست دقیقا یه گوشه ایی..که برام واقعا وحشتناک بود..
یا اشخاصی که نزدیکم بودن..
حتی این محلی که هستم…
امروز با کمال ارامش نشستم بدون یه زره غمی و ترسی…
من هدایت شدم….واقعا برام بیشتر مهر تایید زد..
که هر اتفاقی که میفته بخاطر خودمونه….
من دارم ادمها رو بر سر خودم شیرک میکنم…
دقیقا این نوع افکار و باور من بصورت واقعیت توی تمام تجربیاتم دیدم…
استادم من از بچگی یه مشکل با شخص نزدیکم داشتم .و هر بار یسری مشکلات توهینی و حتی بدترش بیینمون بوجود اوند.این شخص ازدواج کرد..من همون شب چقدر خوشحال بودم که این شخص از بیین ما رفت..بعد از سالها ..طلاق ایشون بازم برگشت به خونه اول…
یادمه روزهای اولی که برگشته بود بازم همون تحربیات گذشته به سراغم اومد.و من مورد توهینها و تحقیرهای زیادی از این شخص شدم..
و این گذشت…
تا اینکه این شخص از دست ما فرار کرد…
و یسری تضادها برام بوجود اومد…تا اینکه به مسیر شما هدایت شدم..
تضادهای زندگیم در بحث روابط خیلی خیلی خیلی هزاران میلیونها خیلی بود…
تا اینکه خداوند هدایتم کرد بسمت شما…
.
تا اینکه با خودسازی و روی خود کار کردن و عطش داشتن بخدادند و این نیروی برتر باعث شد..تا من تعقییر کنم..
و این باورها اینقدر زیاد بود که اب خوش از گلوم نمیومد پایین…
وقتیکه من تعقییر کردم..
زندگی من 180 درجه تعقییر کرد..
دقیقا عکس پروفایلم اولین تجربه دوستی من با این شخص بود…
و ما تجربیات و مسافرتهای خوبی با هم داشتیم..هدیه های میلیونی برام خرید که الان تو دستمه دارم برای شما کامنت میخرم..
چقدر تجربیات عالی با هم داشتیم.
و الان گوشیم پر از عکس این شخصه…
و یه روز من از لباسشم که نیدیدم حالم بهم مبخورد..چی برسه به تصویرش…
الان که میگم شَرم میکنم که یه انسان چقدر میتونه تعقییر کنه..الله اکبر…
همه چیز از افکار بیماری زای خودمون هست..اون تجربه زندگیت میشه و وارد زندگیمون میشه…
بقول شما در دوره عزت نفس میگید…
اعتماد بنفس..شناخت کنترل عواطفت…
شناخت کنترل عواطف دیگران…
من با این باور که این شخص فردی نامناسب در زندگیمونه.و میتونه به من اسیب بزنه ..
و خیلی دیگه باورها.که نمیخام سر این متعن رو باز بزارم…
و این شخص این رفتار رو داره..دقیقا مثل ایینه اون رفتارهای شبطانیشو به من نشون میداد..
دقیقا کار شیطان همینه…که نیاد ترس میندازه تو وجودت…
شب تو قبرستون بهم میگفت رفتی..مرده ها میندازن دنبالت…
وقتی اون مسیر که همیشه کابوسشو میدیدم.رفتم.
خداوند بهم گفت برو من همراهتم نترس..
حتی اون قبرها هم برام زیبا بودن.ترس بود ولی من راه افتادم…
استاد چند ماه پیش خواب دیدم زه نایلون با سختی حمل میکنم ولی قدرتم خیلی زیاد بود..حس الهیم قبل از ورود به قبرستان بهم گفت در نایلونتو باز کن دیدم..
یه چتر بزرگ شکسته ایی حمل میکنم و با خودم میبرم..
انگار داشتم اونو تو قبرستان ببرم خاک کنم.
خداوند رو سپاسگزارم که امروز دارم این روز دوم عید در خلوت تنهاییام مینویسم …از این افکار چه مثبت چه منفی نتیجه گرفتم..و امروز شهد شیرین این تصمیمات درست رو گرفتم…
و نکته بعد توی بیزنسم.دقیقا پارسال مثل اینروزا داشتم اولین نمونه کارمو تست میکردم…
که هر فردی میخاست بپوشه قابلیت اجرا داشتن نداشت…
و به لطف خدا که نمیخام نوشتهام طولانی بشه..اللن من ورژن کارم به چند نمونه رسید..
خداوند یفرد که دوست بچگیم بود همین دم دمای اخر عید برام فرستاد..
من تونستم سه تا ورژن جدید از کارم را تهیه کنم.
و به نرحله بهره برداری رسیده ..
تا چند روز دیگه ..قابلیت پوشش داره…
واقعا این مدت اینقدر .الهامات زیاد شده که دارم به این نتیجه میرسم..
که با این فایل هماهنگی داره…
و نتایجی دقیق برام خلق کرده…
که وقتی من در مسیر درست قرار میگیرم…
قابلیت منم بالا میره
و من مثل اون نحوه بت پرستی نمیشم ..
بلکه با هدایت الله دارم اون نیروی درست و حسابی رو در درونم قوی میکنم…
چیزی که خلق شده..که هنوزم یسری عملیات و ریوهای عالی در مسیر در حال احداث هست..
همه داره از استمرار و کار کردن روی خود و مهارت آب میخوره…
همون عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی هست…
نه اون افکاری که از طرف بقیه شکل گیری شده…
خیلی افراد هستند..و من دارم با چشمان خودم نیبینم..روزهای اول خیلی خوب کار میکنند مستری میگیرن..و کاری که انجام نیدم..یسری تقلبیات کم کم وارد بیزنسشون میشه و بعد از مدتی از هم میپاشه..
منم ناگفته نمونه ..توی کارم داشتم گذشته ها همین روند رو میرفتم.ولی لطف خدا شامل حالم شد…
میخام بگم دلیل تاثیر گزاری کارها..حالا هر چی میخاد باشه ..هر مهارتی باید هر روز بفکر بهبود و پیشرفت باشیم…
اگه بخاییم تو کارمون روش بت پرستی رو انجام بدییم..و بخاییم روزمونه ..با رفتاری درست به پایان برسونیم و این عضلات تصمیمات درست و روشی خوب و عالی رو برای همیشه انجام بدییم…
و نخاییم از روشهای نامناسب حرکت کنیم و همیشه اون رفتار رو تکرار کنیم…
دقیقا منم دهه شصتی هستم احساس میکنم این فیلم رو دیده باشم…
چقدر خوبه خودمونو بشناسیم و بهش عمل کنیم..
برای رسیدن بخداوند باید همجوره آماده حهدد باشیم.
من هر روز سعی میکنم توی مهارتم هر بار بهتر عمل کنم.و این باور خوب باعث شده مشتریانی که دارم حتی اگه الان خیلی کمه…
با احساس خوب از من خرید کنن..
استادم من این یکسال فقط روند بهبود 10 سال کارکرد بی پایه بودا!…
و هر بار خداوند ازمایشم میکرد ببینم من میتونم این مسیر رو درست طی کنم یا نه..
ولی به لطف خودش این اعتماد بنفسا رو خوب انجام دادم..
که واقعا خودش یه مروسه بلنده مدته که من به لطف خودش در سال گذشته همه رو با احساس خوب پشت سر گذروندم..
انشالله این اعتماد بتفسها شکل بادکنکی نداشته باشه..همیشه احساسمون خوب باشه…
و بخاییم تحربیات خوبی رو برای خودمون رقم بزنیم..
استادم …
دیشب راجع به تاجیکستان با فرد نزدیکم سر صحبت باز شد.ایشون یسری نکات منفی گفتن.
حتی خواهرم نسبت به خواهر دیگم..
من فورا بخودم اومدم گفتم نرگس مواظب باش..که هر حرفی از دیگران رو باور نکنی ..
و وارد تجربیاتت کنی…
و بهم گفت…تو برداشت مثبتت بگو..
خیلی دوستدارم تجربیات کشورهای مختلف رو داشته باشم و ادمهای جدید رو ملاقات کنم.
چون همین شکل احساسی باعث شده ادمها با رویه خنده با من رفتار کنند…
و با من هم مدار بشند..حتی همبن افراد نزدیکم…
من خیلی بیشتر از نوشتهام نتیجه گرفتم..
هر چقدر بنویسم کمه…
و سپاسگزار خداوکدم که امروز این فرصت تنهایی رو در این فضای ارامشبخش بهم داد تا بیام با تفکری قوی …با سایت بهشتیم در جریان بندازم..
و این فایل با سفر به دور امریکا قسمت 197 هم مدار شد…
که یه ذهنیت چقدر میتونه تجربیات متفاوتی رو برای ما رقم بزنه…
انشالله تا زنده ام..و در کنار شما بزرگواران و دوستان بهشتیم…و تا لحظه ایی که بمیرم.. همیشه بهترینها رو برای خودم رقم بزنم..
و از کسی نترسم و روی هیچ چیزی حز رب نازنینم حساب باز نکنم..
امروز در این خلوت و دیدن زیباییها مدام میگفتم..
با این باور قرآنی عزیز…
تبارک یا رب العالمین….
واقعا کوه زیباست الان مرنده ها مستند منم وسط سرسبزیها دارم این نکات ارزشمتد رو مینویسم…
و همین باور داره بهم نیگه به کسی قدرت نده..اگه قدرت بدی نابود میشی ..
روی چیزهای بادکنکی که با یه سوزن میترکن حساب باز نکن که نابود میشی..
من یه روز هدایت شدم به شخصی که چتد سال خیلی روش حساب میکردم..
این بنده خدا اومد یچیزی رو خورد دقیقا جلوی چشمم نفسش گرفت..چشمای خوشکلش از خدیه اومد بیرون…
اونجا خدا بهم گفت!؟
نرگس روی این شخص حساب باز میکنی…
گفتم نه…خدا …خدانکنه همچنین نگرشی رو مثل قبلا داشته باشم..
قبل از وردم به این سایت یروز بهم زنگ زد.گفت خواب دیدم دوتامون توی یه جنگل که مثل بهشت بود..با هم راه میرفتیم…
یه حیوان وحشی که گرگ بود بهمون حمله کرد…
تو افتددی به جونش من فرار کردم..هر چی میگفتم نرگس ولش کن..
ولی تو ادامه میدادی…
دقیقا اون خواب که من تعبیری ازش نداشتم همون شرک بیین منو اون شخص بود..که لگد مال شد به یاری خدا..
الان اون شخص رفتارش با من تعقییر کرد..و منم کاملا رفتارم متفاوت سد..
و خاسته ام رقم خورد..و در زمان مناسبش طبق فرمایشات خداوند وارد زندگیم میشه…
خودمو سپردم بخداوند ..و نمیزارم ذهنم برام تصمیم بگیره…
و …
در نهایت استاد عزیزم سپاسگزارم که در مسیر شما هستم و دارم ..با عشق و یاری الله تکاملی پیش میرم..
میخام بگم…..استاد مگه میشه کسی شهد شبرین بهشت رو بچشه…
برگرده…
!؟؟؟؟انشالله این باور همیشه جزو کن فینک زندگیمون باشه…
واقعا خوشحالم خوشحالم که در مسبر درستی و پاکی و مسیر صداقت و نگرشی ورستم و میدونم…
خداوند بهم گفت..اگه باز گردی ما نیز:باز میگردییم..
و این جزو اهرم رنجم شده.و خوب این بلاها اثراتش روی بدنم نشسته…
اگه برگردم چک و لگد جهان نمیزاره من طعم خوش روی دنیای با قانونشو ببینم.
همین الان پرنده ایی تو اسمون میگه..غار غار..
داره تایید میکنه…
این پرنده تو اسمون خوش میگذرونه منم تو بهشتم خوش میگذرونم.
خداوند رو سپاسگزارم که امروز یه هدیه با ارزش با بودن کنار شما و این سایت الهی داد..
و امروز چند مدار رفتم بالا و حتی نوشتن این کامنتم باعث شد..
که یادم بمونه …
حرفهای دیگران و باوراشون روم تاثیر نزاره..
همین الان باد خنکی داره بدنمو نوازش نیده یه گربه خوشکلم با ارامش خوابیده..صدای پرندگان که ناگفتنیه..
هنه چیز عالی در زمان مناسب و مکان مناسب..
خداوند رو هزاران سپاس بابت این مسیر حق و راستی ..
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار..
سلام به رفقای عزیزم
سال نو همه مبارک
خدا رو شکر که تونستم تو سال 1404 هم اینجا کامنت بذارم.
آقا اول اینکه تمرکز لیزری روی تمرین ستاره قطبی و همین چیزهایی که تا قدم چهارم یاد گرفتم گذاشتم. نتایجش در سالهای گذشته باور نکردنی بوده و انشالله بهتر هم میشه. دیروز شصتمین روز شروع تمرکز لیزری بود. همه چیز خیلی عالیه و چرخ دنده های زندگیم، روون هستند.
به خاطر همین، زیاد کامنت نمیذارم. کارهای انتشارات، خونه و گاهی اوقات منبع درآمد سوم، وقت زیادی نمیذاره، هر چند تمام نتایج خوب زندگیم، مال همینجاست.
نکته اینه که تمام کارهام در همه جا رو بر اساس. ستاره قطبی میبندم. به همین خاطر تمام کارهای روزانه لذت بخشند، کاش سالها پیش این را کشف کرده بودم!
آقا این فایل توت فرنگی، خیلی خفن بود. واضح ترین دلیل و فکت، برای تمرکز برنکات مثبت. همیشه برای تمرکز بر نکات مثبت دنبال دلیل واضح و روشن کننده میگشتم… بیا اینم دلیل!
اومدم یه خاطره عجیب، از دوران جهالتم در راستای این فایل بنویسم، ولی ترسیدم فاز منفی ش هم منو بگیره، هم کسانی که اون رو میخونند.. این بود که بیخیالش شدم و پاکش کردم.
به خاطر این فایل فوق العاده، این عیدی قشنگ ازت ممنونم استاد عباسمنش نازنین.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان
سال نو رو تبریک میگم به استاد مریم عزیز و دوستان
استاد جان این همه آگاهی
استاد جان این همه آرامش در صداتون
استاد این همه مطالب آموزنده
کم آوردم انگار یه خواب طولانی میخوام که اینها را پردازش کنه
یه داستان واقعی تو یوتیوب دیدم که خیلی ربط داشت به این جلسه برام جالب بود و اینجا میزارم تا دوستان هم فیض ببرند
داستان کوتاه باورها
در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلو بر رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند او موفق به این کار نشد
پس از او خواستند وزنهای که 5 کیلو از رکوردش کمتر است را امتحان کند
این دفعه او به راحتی وزنه را بلند کرد
این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملاً طبیعی به نظر میرسید اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند
در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنهای بر نیامده بود که در واقع 5 کیلو از رکوردش کمتر بود
و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود
او در حالی و با این باور وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن میدانست
نتیجهگیری هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد کرد شما نمیتوانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید و هستید اما بیش از آنچه باور دارید میتوانید انجام دهید
یعنی بابا وزنه را با این ذهنیت که سبکتر از قبل هست تونسته بلند کنه
درباره کارها هم همینطوره
من باور دارم براحتی و در تو چند ساعت توانایی تمیز کردن خونه را دارم درصورتی که همین کار را به کس دیگه ای بدم ممکنه بگه تو سه روز هم نمیتونم جمعش کنم من باور کردم چون بارها در موقعیتهایی که زمان کم داشتم انجامش دادم
یا آماده کردن وسیله برای سفر واقعا برام کار نیم ساعته ولی خیلی ها رو میبینم چند روز طول میکشه تا کمی وسایل سفر رو بردارند
سلام ودورد به همه عزیزان
319ایه قران درباره نوشتنه
چندتا خواسته هاتو تا الان نوشتی ؟
چندروز نوشتی ؟
چه جوری نوشتی؟
وقتی نوشتی احساست همراه میشدبانوشتت؟
معلومه الان لیست خواسته هاتو درمیاری 90درصدبهشون نرسیدی!
چون فکرمیکنی شانسیه
شب به شب باید بنویسی امروز چکارکردی
بخودت نمره بدی
چندتا کارت برای رسیدن به اهدافت بوده
امروزچقدربه اطرافیان خدمت کردی؟
امروزچقدرخودتو دوست داشتی؟
امروزچندتا کارخوب کردی؟
چقدرخودتو دوست داری میری جلوی آبنه لوپای خودتومیکشی؟
چقدرکودک درونتو فعال کردی ؟
کودک درون مرده سالهاست بیچاره مرده !
استاد من اینقدر کودک درونم زنده هست فکرمیکنم 18سالمه و خیلی جالبه برام هرکس منومیبینه فکرمیکنه 28سالمه :)))
خیلی دوستدارم الان که 40سالمه خیلی پخته تر و جدیتر رفتارکنم چون خیلی الگوی اطرافیانم هستم
آقااااا.
دوستان مواظب راه رفتنتون باشید
مثل فقیرا راه نرو مثل فقیرا میمیک صورتتو پرنکن -ازبدبختی
نمیدونی جهان هستی خیلی بی رحمه
فکرکردی جهان هستی دلسوزه ؟!
دست کنه توجیبیش بگه آخی دخترم -پسرم
بیا اینجا ببینم عزیزم شمافقیربودی ؟
بروباصدای خودت اعلام کن
من یک فقیرهستم
جهان هستی چیزی جز فقربه تونمیده
نگاه کن قبل ازاینکه ازخونه بری بیرون
توآینه نگاه کن بگو این صورت -صورت یک ثروتمند -صورت یک جانشین خداست ؟!
این صورت ادم خوشبخته؟!
نمی بینی بغل خیابونا روزی 100نفرتوجوب میمیرن ؟!چراجهان هستی نمیره اینارو ازتوجوب دربیاره؟!
بخاطراینکه جهان هستی داره به خواست واراده اینا احترام میزاره !
توبدون اینکه بدونی رفتی تیک بدبختی رو زدی
جهان هستی میگه میگه بدبختی نادانی ناتوانی میخای ؟دودستی تقدیمت میکنم!
ثروت میخای عزت آرامش شادی میخای بازم تقدیمت میکنم .
مامتوجه نشدیم باکوه قدرتمندی طرفیم که هرچی مابگیم پژواکشو3برابر وارد زندگیمون میکنه .
بگومن فقیرم اونم 3برابرمیگه من فقیرم!
یعنی درمقابل فقر تو-جهان هستی هم روی فقرخودشو نشون میده !
فکرکردی روی ثروتشونشون میده؟!
اگرما میخایم ثروتمندبشیم
نه فقط مالی-کل زندگیمون بهبودپیداکنه
رااهی نیست غیرازاینکه شخصیتمون عوض بشه
اگرهمون آدم قبلی با باورهای قبلی هستی
هیچ معجزه ای نیست همون نتایج قبلی رومیگیری
معجزه اینه من تغییرمیکنم -جهان من تغییرمیکنه
مادرهرلحظه درحال ارسال فکرهایی هستیم به جهان هستی -جهان هم پاسخی مشابه اون رو وارد زندگیمون میکنه به شکل شرایط اتفاقات افراد و….
افکارازکجا بوجودمیان ازورودیهای ذهنمون بوجودمیان
ورودیها چیاهستن؟
چیزای که میبینیم ومیشنویم وتکرارمیکنیم وصحبت میکنیم .
چیزهایی که پدر مادرجامعه کتابها تیوی به ماگفته
اون افکارکه زیاد تکرارمیشن تبدیل میشن به باورهای ما.
ازاونجا که باورهای ما قدرت خلق زندگی ما رادارند -ماسعی میکنیم باورهامونوتغییربدیم .
این کل داستانه
ازاول امسال خیلی واضح ومشخص بنویسید چیومیخاید
چرا اینقدرنگرانید
چرا اصلا نگرانید چی میشه بعدش!
چراقدم اولو برنمیدارید این ذهن متطقی شماست
بعداچجوری میشه بهت میگیم !
بعداجهان بهت نشون میده
خیلی ازماها فکرمیکنیم به خواستمون نمیرسیم !
خواسته رونداریم چون راهی براش بلدنیستیم
فقط بگوچیومیخای
اصلا کاری نداشته باش چجوری میشه
همیشه درطی مسیر راه حلش گفته میشه
تو درخواست واضخ داشته باش
راهها بعدا بهت گفته میشه .
امسال یه سال محشره
باتوفقط خوش میگذره
عیدی من یادت نره
یه لحظه خندیدن تو -ازهمه چی قشنگتره
تولحطه تحویل سال عیدی من یادت نره
وقتی مبای خبربده تا آبرو داری کنم
تموم دنیا رو واست یک شبه گل کاری کنم
هرچی که دلخوری داری ازتوی قلبت بتکون
بزارکه موندگاربشه خاطرهای خوبمون :))
استاد عیدت مبارک
میخام نشانه روز اول امسال برات بنویسم
یک سوال مهم که دغدغه منه ازخداپرسیدم خداگفت قرآن روبازکن یدفعه و4صفحشو مطالعه کن بهت بگم
دستامو گرفت قرآن باز کرد
فقط نشانه روبببن افتخار کن به شاگردت
سوره هود
به نام خداوند بخشنده مهربان
آیه 20)اینها هیچ قدرت وراه مفری درزمین ازقهرخداندارند وجزخداکه اوبرعذابشان خواهدافزود ازهیچکس حتی ازاعضا وقوای خودیارومددکاری نخواهندیافت که هرگز گوششان هم درشنوایی وچشم دربینایی به آنها مددنتواندکرد.
23)آنان که بخدا ایمان آورده وبه اعمال صالح پرداختندوبه درگاه خدای خود خاضع وخاشع گردیدندآنها البته اهل بهشت جاویدندودرآن بهشت متنعم ابدی خواهندبود
24)حال این دوگروه کفر وایمان درمثل به شخص کور وکر وشخص شنوا وبینا ماننداست آیا حال این هردوشخص یکسانست؟!
هرگز یکسان نیست پس چرامتذکر نمیشوید .
25)مانوح رابرای هدایت قومش به رسالت فرستادیم اوقومش راگفت که من با بیان روشن برای نصیحت واندرزشما امدم .
36)وبه نوح وحی شد که جز همین عده که ایمان آورده انددیگرابدا هیچکس ازقومت ایمان نخواهند آورد وتوبرکفروعصیان این مردم لجوج محزون مباش
37)وبه ساختن کشتی درحضور ومشاهده ما وبه دستورما مشغول شو ودرباره ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگرسخن مگوی .
استاااد وقتی با ممنتوم مثبت پیش میرم
خدا توخواب برام کامنت نوشت تو تمرکز کن روی لاغرشدن وبخودت برس من بقیه چالشهاتو حلش میکنم گفتم چشم و شروع کردم به لاغرشدن .بعد توخواب بمن الهام کرد
ویانا ومن و استاد عباسمنش درکشتی تایتانیک هستیم وآقااا تمام تلاشتوکردی کشتی تایتانیک متوقف کردی وکشتی رو برعکس حرکتش دادی که به کوه یخی برخورد نکرد .
این ایه های بالا چندباربمن الهام شده ولی باسوالی که ازخداپرسبدم برام واضحترشد صحبت خداوند .
گفتم خداجونم یعنی برای اینکه من به خواسته های بزرگم برسم باید برم دربیابان کشتی بسازم اخه
من الان باید چیوبسازم
خداگفت نخیر نمیخادبری کشتی بسازی :)
من همش این مثال کشتی روبرات مثال میزنم که بفهمی یک چیزی روباید توزندگیت بسازی تا به همه خواسته هات برسی و دردنیا وآخرت خوشبخت بشی !!
گفتم خب کشتی نسازم پس چیو بسازم ؟!!
گفت قبلا توخوابت مگه برات کامنت ننوشتم برو روی قانون سلامتی تمرکز کن و لاغرتربشو خودم برات ثروت وعشق وسلامتی وارامش و فرزندان سالم صالح ومهمترازهمه عشقتو وارد زندگیت میکنم؟!!!
گفتم اوووووکی فهمیدم :)))
چشم انجام میدم
خداجونم عاشقتم مثل رفیق نشستی کنارم بامن واضح صحبت میکنی ::)))
استادچقدرلذتبخشه خدا باهام صحبت میکنه باهام شوخی میکنه مثل کوه پشتمه .
شب عید داداشام خواب دیده بابام خیلی خوشحاله اومده توخوابش
امیرحسین داداشم تلفنی خوابشو برام تعریف کرد گفت بابا اومده توخوابم خیلی خوشحال بوده بهش گفتم برای چی خیلی خوشحال بوده خب؟!
امیرگفت نمیدونم !
خدا به قلبم الهام کرد
گفت پرنیابخاطرتوبابات خوشحاله
چون بابات خیلی دلش میخاد توخوشبخت بشی و بایک فرد متوکل وثروتمند وخوشتیپ و…..خوشبخت باشی .
گفتم بله خداجونم میدونم
آخه من عزیز درودنه بابا بودم وبچه اول بودم بهترینهارو بمن میداد.
اینقدر بمن میرسی کل اقوام میدونن من عزیز دودونه بابابودم :))
استاد دوستت دارم
خدایاشکرت
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلام ودرود برهمه دوستان جان
ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
از یک سو، تجربههای هم فرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند: زمانیکه بیماری پندمیک آمد من رییس یکی از شعب بانکهای کشور بودم ،از همان اوایل هرروز مسئول بهداشت به شعبه ما سر می زد و به ما گوشزد می کرد که شماباید ماسک بزنید ،باید اسپری ضد عفونی کننده و دستگاه آن را داشته باشید باید جلوی هریک از همکاران شما یک اسپری پاش باشد ویک برگه به مامی داد و مواردی را که رعایت نکرده بودیم را تیک می زد و از ما امضا وتعهد برای اجرای آن می گرفت و دوباره فردا می آمد و باز هم همان کار قبلی را انجام می داد…
آن زمان داشت بیماری شدت می گرفت وهمه جا صحبت فوتی های بالا و زیاد می آمد ،حتی یک روز یکی از پزشکان متخصص آن شهر که باهم دوست بودیم آمد در قسمت باجه من و یک ماسک مخصوص (دارای فیلتر تهویه هوا) زده
بود داشتیم صحبت می کردیم در لابلای حرفاش گفت شما ماسک نمی زنید پلاستیک جداکننده مشتریان تا سقف هم
که نزده اید و الحمدلله اسپری هم که هیچ کدام ندارید ، وقتی نوبت صحبت کردن من شد ناخودآگاه طبق عادت همیشگی ،دستم که روی میزم بود را به طرف صورتم بردم و به محاسنم کشیدم همان لحطه دکتر باعجله بلند شد و گفت کاری ندارید ورفت باوجود اینکه خیلی کار داشت وبرای کارهای وامش آمده بود ،همکار مسئول وام شعبه که نزدیکم بود گفت می دانی چرا دکتر رفت گفتم نه گفت وقتی دید دستت را از روی میز برداشتی و به صورتت کشیدی و دید اسپری
هم نمی زنی ،ترسید وفرار را برقرار ترجیح داد ،خلاصه چند روزی گذشت و همچنان مامور بهداشت می آمد و هشدار می داد که شعبه را پلمپ می کنم و حتی می توانم حکم بازداشت برایتان بگیرم و می گفت من همه بانکها رفتم وهمه رعایت می کنند غیر از شما ،مگر تلویزیون نمی بینید هرروز هزاران نفر در کل دنیا کشته می شوند ،
،من هم که اصلا تلوبزبون نمی دیدم و تو شبکه های اجتماعی هم نبودم اصلا کلمه ای از حرف های طرف را نمی فهمیدم ،بالاخره با توجه به هشدارهای مامور بهداشت دستگاه اسپری آوردیم پلاستیک جداکننده زدیم
وبرای همه همکاران اسپری جداگانه گرفتیم یادمه رفتم اداره کل مایع ضد عفونی وماسک بگیرم گفتند شما اولین
باره می آیید دنبال اسپری وماسک ؟ ، بعضی از شعبه ها شاید 5بار گرفته اند ،بااین اوصاف من ماسک هم می زدم
مامور بهداشت دوباره آمد و دید همه رعایت کرده ایم غیر از همکار اعتبارات ، واین بار هم تعهد نامه از ماگرفت که اگر ایشان ماسک نزند شعبه را پلمپ می کنم این همکار تازه دو هفته بود شعبه ما امده بود و به قول خودش می گفت من شعبه قبلی که بودم از اول صبح که وارد شعبه می شدم از صندلی گرفته تا میزم را بااسپری ضد عفونی می کردم وتا ظهر شاید سه بار ضد عفونی می کردم در آن شعبه ما اصلا چایی نمی خوردیم و طبق بخشنامه که گفته بود اگر کسی چای می خواهد باخودش از خانه فلاکس بیاورد و فقط خودش استفاده کند چای هم نمی خوردیم ،ولی وقتی آمدم این شعبه و دیدم
نه تنها چای درست می کنید بلکه هرروز دور همی صبحانه هم می خورید و بعضی وقتها هم از بیرون آش رشته و باقالا
می گیرید ودور هم می خورید ،من هم انگار ضد گلوله شدم و از آن روز تا الان نه ماسک زده ام و نه اسپری مصرف
کرده ام ،خلاصه بگذریم که بالاخره شعبه را دوروز پلمپ کردند
یادمه آن دوران هیچ کدام از بچه ها بیمار نشدند ولی در کمال تعجب هر کدام از آنها در این دوسال به شعبه دیگری می رفت باوجودیکه این شعبات همه مسائل ایمنی را رعایت می کردند همکار منتل شده بعد از دو هفته بیماری را می گرفت ، حتی یک کارمند خانم خیلی فعالی داشتیم و یکسال ونیم پیش ما بود ومریض نشد به محض اینکه به شعبه دیگری رفت بیمار شد و دو هفته در خانه بود تاخوب شد وآمد سر کار ،
در این دوسال من یا ماسک نمی زدم یااز ترس مامور بهداشت نصفه نیمه می گذاشتم ،هنوزم که هنوزه ذهنم باور نکرده
. می گه شاید شانسی بوده …ومن به او می گویم اگر بچه ها این بیماری را نمی گرفتند پس من نگرفتم چون بچه ها در زمان حال زندگی می کنند وبه چیز دیگری فکر نمی کنند ولی بزرگترها همش بااین افکار زندگی می کنند …
مورد دیگه چون خواهرم پزشکه ،خیلی به مادرم سفارش می کرد که رعایت کنه وبه این خاطر خیلی کم به خانه مادرم می آمدند یک روز رفتم خانه مادرم دیدم دراز کشیده و قرص و اسپری نزدیکش گذاشته ،گفتم چی شده کسالت داری گفت
بیماری را گرفتم نیا نزدیک من ،من رفتم کنارش نشتم و از فلاکسش چایی ریختم و باقندهای قندانش خوردم و گفتم ببین
هیچیم نشد توهم بلند شو چیزیت نیست ولی خواهرم هرروز به او تلفن می زد و به او هشدار می داد ومن هم هرروز
تلفن می زدم و می گفتم چیزیت نیست و او می گفت خواهرت گفته باید دو هفته قرنطینه باشی و خلاصه این قدر تلفن
زدم که بعد از یک هفته بلند شد ورفت و کارهاش رو انجام می داد و آزمایش اتجام داد و علائم بیماریش رفع شد
اولین خانه ای که ساختم برق کاریش را داییم انجام داد وقتی هواکش حمام و دستشویی را می بست گفت دایی یکسال دیگه این هواکش ها به صدا درمیاد و باید عوضش کنی وهیچ فایده ای نداره ،از اتفاق یکسال بعد به صدا درآمد ،وماهم که
دایی متخصص برقمان گفته بود باورکردیم و تا 5سال هیچ اقدامی نکردیم و باور کرده بودیم که واقعا همینطوره ، اما با
آشنایی بااستاد عباس منش و روانشناسی ثروت یک و آن زمان بود که استاد کارهای پارادایس رو انجام می داد ووسایل
و لوازم نجاری و …می خرید ،و می گفت تمام مردم آمریکا توی خونه هاشون تمام این وسایل رو دارن ، من قبلش باورم
این بود که من اگر این دستگاهها را بخرم گران می شود و افرادی که کارشان نجاری یا جوشکاری یا کار های دیگری است نمی توانند بخرند و همین باور(کمبود )باعث می شد برای خرید اقدامی نکنم ، ولی باخرید دوره روانشناسی ثروت
یک و کار کردن روی باورهام ودیدن استاد و اقداماتش برای انجام آن کارها شروع کردم لوازم بخرم ،یک روز داشتم
فایل 24دوره روانشنای ثروت یک را گوش می دادم که در مورد تعمیرات و کارهای خانه و کلا کارهایی بود که ما بلد
نیستیم و ترس ها نمی گذراره اقدام کنیم استاد تو اون فایل می گه اگر وسیله خرابی داربد ویک درصد فکر می کنید می تونید از عهده تعمیرش بربیایید انجام بدید اولا اینکه اگر انجام دادید و درست شد اعتماد به نفس شما بااین کاربه سقف می رسه ویک درصد اگر نتونستید اشکالی نداره می برید پیش استاد فنش و اون درستش می کنه ، من فایل 24را شاید بیست
بار تو یک روز گوش دادم صبح روز بعد ساعت 5صبح اول رفتم سراغ زنگ آیفون خونه که شاید 5سال بود و درب را
درست باز نمی کرد و باراهنمایی یک تعمیر کار درستش کردم بعداز آن هواکش سرویس بهداشتی را باز کردم و دیدم
دوتا پیچ در پشت آن قرارداره و چون داخل سقف کاذب بود و پیچ ها بطرف پایین بودند چند وقت یکپار پیچ ها شل می شدند و باپیچ گوشتی سفت کردم وصدا قطع شد ،من چه کار کردم که اینها درست شد من که همان آدم قبلی بودم با همان
پوست و گوشت واستخوان ، فقط باورهام رو تغییر داده بودم و یک الگوی عالی داشتم برای این کار و ازخدای بزرگ به خاطرحضورشان در زندگی ام سپاسگذارم و از استاد عزیز و آموزش هاشون سپاسگذارم …
البته این راهم بگم من از بچگی نمی دانم چرا ،اصلا باقرص ودارو جورنبودم و الآن که 49سالمه شاید توی عمرم سه یاچهار بار قرص خوردم این هم برای دندانپزشکی بوده و رفع عفونت وانگار خداوند این باور را در من نهادینه کرده
بود،قبل از آشنایی بااستاد فکر می کردم من خیلی مغرور شدم و شاید زمانی خداوند تلافی همه این ها روسر من دربیاره
ومن حسابی بیمار بشم ولی باآشنایی بااستاد و اطلاع از قوانین وعملکرد ذهن حالا باور دارم که همه این کارها کار ذهنه
که ناخود آگاه خداوند این باورها رو درش نهادینه کرده ،
وقتی هم سن وسالهای خودم حتی کسانی که شاید 10سال از من کوچکنترند و بیماری های عجیب غریب دارند تعجب
نمی کنم و این امررا عادی نمی دانم و تازه با اجرای قانون سلامتی به مدت سه سال حالا می دانم که طبیعیه که من
سالم باشم طبیعیه که تا آخر عمرم سرپا باشم و غیر طبیعیه که من بیمار باشم ….
مورد دیگه من همین یک ماه پیش درخواست سه دستگاه کنتوربرق برای ساختمان کرده بودم پیامک آمد مبلغ 43
میلیون واریز کنید مبلغ را به حساب اداره برق ریختم گفتند دوسه روز دیگه پیام می آد مبلغ دیگری بریزید و برای
نصب کنتور ها می آیند دو هفته شد وخبری نشد از برق کارساختمانم پرسیدم گفت کنتور نیست وشاید باید صبر کنید من قبول کردم ولی دوروز بعد انگار یکی به من الهام کرد تلفن بزن اداره برق ،بررسی کردند گفتند مبلغ جزیی 480
هزارتومان پیامک آمده و شما پرداخت نکرده اید من آن را ندیده بودم بلافاصله پرداخت کردم فردای آن روز پیام آمد
برای خرید کنتور اقدام کنید وقتی وارد سایت شدم دیدم نوشته موجودی کنتور 1600دستگاه ،این که خیلی زیاده پس
چی بود برق کارم می گفت کنتور نیست و این موقع من از خداوند تشکرکردم که به من الهام کرد تلفن بزنم اداره برق
وآن هم موقعی بود که یک روز دیگر برای پرداخت مبلغ 480هزار تومان وقت داشتم واگر نمی ریختم باید دوباره
درخواست می دادم وخداوند چه زیبا در زمان مناسب من را هدایت کرد درست یک روز مانده به تاریخ اتمام قرارداد
خدای خوبم واقعا از تو سپاسگذارم …اگر بخواهم در این موارد بنویسم بایدچندین کتاب در این موارد بنویسم ..
در مورد ذهنیت مثبت :توی کتابی خواندم از افکار وباورهای سم والتون بنیانگذار وال مارت ، که فهمیده بود در شهرشان شرکت وفروشگاه جدیدی مثل آنها باز شده و باهمکارش رفتند تا به آنجا سرک بکشند همکارش تعریف کرده من وقتی وارد فروشگاه شدم آن را نامرتب دیدم اصلا تمیز نبود و قفسه ها نامرتب ، وقتی بیرون آمدیم من گفتم دیدید چقدر نامرتب
بود و اصلا خوشم نیامد و در کمال تعجب دیدم سم والتون گفت دیدی فلان جنس را چقدر قشنگ در قفسه ها گذاشته بودند
و یا قسمت لوازم آرایشی چقدر خوب طراحی شده بود ،من از آنجا فهمیدم فرق یک کار آفرین موفق را ویک کارمند مثل خودم را ،او از این همه نقص و کاستی فروشگاه فقط جنبه های مثبت آنرا دیده بود و راز موفقیت او هم همین مثبت نگری بود یازمانی که جف بزوس موسس آمازون می گوید من زمانهایی که موفق بوده ام زمانهایی بوده که بیشتر مثبت نگر بوده ام ….بدرود
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
کهف
قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾
موسی به او گفت: آیامن تو را پیروی کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مایه رشدی به من بیاموزی؟(66)
قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿6٧﴾
گفت: تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی. (67)
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿6٨﴾
و چگونه می توانی بر چیزی که به آن احاطه نداری شکیبایی ورزی؟ (68)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿6٩﴾
گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت، و هیچ فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد.
الهی به امید تو و با طلب یاری از تو
خدا رو شکرگزارم که در اولین لحظات اشتراک این فایل آگاهی بخش در مدار دریافتش قرار گرفتم و برخلاف همیشه که میگفتم بذار سرفرصت و … به این بهانه و با نگاه کمال گرایانه ذهنم گوش دادن به فایل رو به تاخیر مینداخت همون لحظه پلی کردم و شروع کردم به نوشیدن جرعه جرعه کلام ناب استادم…
استاد شما گفتین من بعد از سالها و هرروز صحبت کردن از قانون هنوز تشنهی شنیدن این آگاهی ها هستم . منم همینطور هستم استاد. تکرار این آگاهیهای ناب برای منِ فراموشکار واقعا ضروری و لازم و لازم و لازم هست . یعنی هربار که به این صحبتها گوش میدم و سیراب میشم تا میرم وارد زندگی روزمره میشم و یه روز میگذره و برمیگردم و فایل رو تو گوشم پخش میکنم میبینم چقدر نیاز دارم به شنیدن. چقدر نیاز دارم به این تکرار . چقدر اگر حواسم نباشه ممکنه همه چی فراموشم بشه و منم گول بخورم مثل خیلی از آدما و عامل شرایط و زندگی خودم رو به بیرون ربط بدم .
خدایا شکرت برای این تکرار و این ذکر مداوم که من رو در دستهی تقوا پیشگان قرار میده .
استاد باید بگم این لحن صداتون ، وجودتون ، جذبه و کاریزماتیک شخصیتتون در فایلهای اخیر ، هزار برابر از چند سال پیش و فایلهای قبلی بیشتر شده و چقدر من به وجود شما افتخار میکنم . چقدر افتخار میکنم که شاگرد استادی هستم که هرروز داره ارتقا پیدا میکنه و خودش مصداق این اصل هست که «همیشه جا هست برای بهتر شدن و رشد کردن سقفی نداره» . امیدوارم من هم شاگردی شایسته باشم و من هم هرروز بهتر از روز قبل و هر ماه و سال بهتر از ماه و سال گذشته باشم و شما هم با دیدن و خواندن نوشتههای من به من افتخار کنید .
چطور ذهنیت و باورهای ما داره اتفاقات رو شکل میده ؟!! یه اصل اساسی . و این اصل رو استاد من در تمام عناصر هستی و تمام مشاهداتش میبینه و درک میکنه و چقدر عالی با مثال و فکت منطق و باورهای درستی رو ذهن شکل میدن تا من هم روش ساخت باور رو یاد بگیرم . باید فکت و مثال بیارم.
پیشفرضها همواره در حال رهبری کردن ذهن هستن. انتظارات ما شکل میده واقعیت رو .
یک فرد با انتظارات مثبت اتفاقات مثبت رو جذب میکنه و یک فرد با انتظارات منفی اتفاقات منفی رو جذب میکنه . جهان هم اتفاقات رو با باورهای ما ایجاد و هماهنگ میکنه .
و اینکه ذهنیت ما از یک موضوع یکسان برداشتهای متفاوتی خواهدداشت . ذهنیت مثبت از اون اتفاق برداشت مثبت داره و به همون نسبت رفتار و واکنش مثبت و احساسات مثبت رو بروز میده . و ذهنیت منفی از همون اتفاق برداشت منفی و به همون نسبت رفتار و واکنش منفی و احساسات منفی بروز میده.
قدرت باور و قدرت ذهن
جهان مثل آینه است که آنچه بهش می فرستیم به ما برمیگردونه . وقتی یه سری افکار میفرستیم که افکار مثبتی هست و احساس شادی و اعتماد به نفس میده جهان اتقاق و آدمها و شرایطی رو وارد زندگی ما میکنه که این باور و احساس تشدید بشه .
اگر ما نگاهی خاص به یه خوردنی داشته باشیم واقعا کیفیت متفاوتی رو از اون خوردنی در جسم و مذاق خودمون تجربه میکنیم . چون در ذهنمون این نگاه هست تعبیر متفاوتی از اتفاقات خواهیم داشت .
آنچه انتظار داریم اتفاق میافته چون ما اینطور فکر میکنیم .
اگر انتظار داشته باشم که امروز روز خیلی خوبی باشه روز خیلی خوبی رو تجربه میکنم. اگر انتظار داشته باشم که صحبت خوبی رو با دوست و یا فرد مقابلم دارم قطعا اتفاق خوبی میافته و اگر انتظار داشته باشم که یه فاجعه و با ناخوشایندی قراره اتفاق بیفته همینطور میشه .
چون ما این افکار رو میفرستیم و جهان شرایطی رو ایجاد میکنه که هماهنگ باشه با افکار ما . در واقع ذهن ما جوری برنامه ریزی شده که ورودی ها رو جوری تعبیر و تفسیر کنه که هماهنگ باشه با باورهاش .
یعنی اگر باورش این باشه که نعمت و ثروت کم هست در جهان اطلاعاتی که دریافت میکنه رو جوری تفسیر میکنه که باورهاش رو تایید کنند .اگر باورش این باشه که ثروت و نعمت بینهایته به همین نسبت چیزهایی رو تجربه میکنه که این باور براش تایید بشه. اگر باورش این باشه که هرسال برای من سال خوبی خواهد بود چون من هستم که با باورهام زندگیم رو رقم میزنم اون وقت زمام زندگی رو به دست میگیره و با ساختن باورهای درست زندگی خوبی رو برای خودش خلق میکنه ک هربار بهتر از قبل باشه.
ذهن اگر چیزی متضاد با باورهاش ببینه ردش میکنه و جوری تفسیر میکنه مثلا وقتی باور کرده که موقعیت مناسب برای ثروت نیست، یا اکثر مردم فقیر هستند و پول ندارند و خلافش رو می بینه در جامعه اینطور تفسیر میکنه که طرف شانس داره یا اینکه خدا براش ساخته و یا حتا اینکه دزد و قاچاقچی و مال مردم خور و … هست … و توجیه های رو میاره ک با باورهاش هماهنگ بشه .
بنابراین وقتی انتظارت این هست که این کالا خیلی گرون و خاص و ارزشمند هست تجربهی متفاوتی رو از اون کالا خواهی داشت در حالی ک اون کالا کالایی معمولی و همگانی بوده ولی چون تو به این شکل باور کردی که خاص و منحصر به فرد هست احساس و برداشت متفاوتی رو تجربه میکنی ازش . چون ذهنیت داره تجربه رو ایجاد میکنه . باورها داره کار رو انجام میده . اگر که تو کالایی رو بخری که همه ازش تعریف میکنند و اون رو خاص میدونن تو تجربهی بهتری خواهی داشت از اون کالا نسبت به کالایی که همه نظر منفی درموردش داده باشن و درموردش بد گفته باشن.
اطلاعاتی که دریافت کردی و ذهنیتی که شکل گرفته باعث میشه ذهنت به اون تجربه شکلی رو بده ک هماهنگ باشه با باورهات .
در مورد فیلمها ما دقیقا همین برداشت رو داشتیم . وقتی رتبه imdb رو در مورد فیلمها میخوندیم و فیلم رو میدیدیم برداشت متفاوتی از اون فیلم داشتیم و
چون اون فیلم در رتبهی بالایی بود خود به خود ما منتظر بودیم تا چیز خاص و متفاوتی در اون فیلم ببینیم و برداشتهای خاصی از اون فیلم داشته باشیم و در مورد آهنگ هم همینطور .وقتی درموردش کلی تعریف و تمجید میخوندیم ناخودآگاه منتظر بودیم با یه چیز خاص رو ب رو بشیم .
نظرات و برداشتهایی که آدمها در مورد کالا و محصول و تجربهای ارائه میدهن ذهنیتی رو در انسان ایجاد میکنند و ذهنیت شکل گرفته انتظار ایجاد میکنه و تو با این انتظار اون موضوع رو تجربه میکنی. ذهنیت تو به کانون توجهت و به نگرش ت و در نتیجه به تجربیات ت شکل میده. یاد نمایشگاههای هنری میافتم ک مثلا افراد برای یه تابلوی نقاشی که از نظر ما یه چیز نامفهوم هستند چند هزار دلار پول میدن و ما تعجب میکنیم که خدای من! و دهن مون از تعجب باز می مونه … اما چون در مورد اون اثر و مفهوم پشتش کلی براشون ذهنیت ایجاد شده و اونها باور کردند اون رو، به همین شکل حاضرند پول هنگفتی براش خرج کنند .
وقتی با یه ذهنیت خاص با یه فرد تازه رو ب رو میشیم قطعا مطابق ذهنیت خودمون انتظارات ما و رفتارهای ما شکل میگیره و ما برداشتهایی از اون دیدار و آشنایی خواهیم داشت که هماهنگ باشه با اون اطلاعات و ورودی ها . و جالبه که الان متوجه میشم ذهنیت منفی در مورد آدمها دادن یا گرفتن چقدر میتونه تجربه متفاوتی از روابط رو برای ما شکل بده و به همین دلیل هست که قرآن اینقدر غیبت کردن رو مذموم و ناپسند میدونه چون ذهنیت میده وقتی تو پشت سر یه فرد با کسی که نمیشناسه ش صحبت منفی میکنه تو داره به اون فرد در مورد اون شخص غیبت شونده نگرش میدی …
ما با آموزههای استاد داریم یاد میگیریم که اطلاعات ورودی چطور داره باورهای ما رو شکل میده و این باورهای شکل گرفته و ذهنیت ساخته شده چطور داره تجربه های ما رو شکل میده و چطور میتونیم این روند رو در دست بگیریم و تجربههای متفاوتی رو برای خودمون خلق کنیم .
اگر به یک فرد باوری بدی در مورد چیزی ک هست یا ویژگی ای که داره و … داده بشه میتونه اون باور تاثیر بالایی داشته باشه در زندگی اون فرد . مثل وقتی که بچه بودیم افسانهی دوقلوها رو میدیدم و اینکه اون دونفر باور کرده بودن که اگر دست همدیگه رو بگیرن میتونن اتفاقات خاصی رو رقم بزنن و قدرتشون چند برابر میشه و تو همون عالم بچگی ما هم باور میکردیم چون میدیدیم که واقعا اونها در موقعیت و چالشهای مختلف وقتی کنار هم قرار میگیرند و دست همدیگه رو میگیرن قویتر میشن و از پس اون مشکل ب وجود اومده برمیان.
خود من چون در محیطی بزرگ شدم که باورهای اشتباهی رو در مورد خودم و آنچه دارم مثل صدام و یا ظاهرم بهم داده بودند و چون افراد نزدیک زندگیم این رو به من داده بودن من هم باور کرده بودم که صدای زشتی دارم و یا زیبا نیستم و مثلا موهام زشته چقدر هم این مورد در تجربیاتم تکرار میشد و میشنیدم و میدیدم و افراد مختلف تایید میکردن باور من رو … تا اینکه من از اون محیط جدا شدم و در محیط دیگه ای قرار گرفتم و دید و نگاهم در مورد خودم و توانایی هام تغییر کرد و اون وقت چقدر از افراد مختلف شنیدم که صدات خیلی قشنگ و منحصر به فرد هست و یا موهای فردار ت خیلی زیبا هستند و خیلی تک ن و … چون خودم باورم متفاوت شده بود و هربار با تایید شدن از طرف محیط بیرون تقویت شد تجربیاتم هم متفاوت شد و دیگه برام به یه موضوع بدیهی و تکراری تبدیل شده که افراد از صدای من و یا از زیبایی من تعریف کنند . در حال که سالها از همین چیزی که داشتم و بودم در دوران کودکی در رنج و عذاب بودم . همه چیز در این مورد برام تغییر کرد وقتی باورهای من در مورد خودم تغییر کرد .
تازه انگار الان داره برام جا می افته که همه آنچه در من نرگس ساخته شده پیش فرضها و باورهایی هست که از محیط و جامعه و خانواده منتقل شده و چطور زندگی من حول این باورهای شکل گرفته چرخیده و رقم خورده … خدای من !!
خداوند یاورم باشه تا این سریال بسیار آموزنده و عالی رو دنبال کنم و به این شکل دریچه ای از آگاهی های ناب و متحول کننده در ذهنم شکل بگیره و از من نرگس متفاوتی بسازه . نرگسی که با ذهنیت قدرتمند کننده و توحیدی زندگی متفاوت و طلایی ای رو برای خودش خلق خواهد کرد .
خدایا شکرت
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم 🩶
و از دوستان عزیزم 🩶
طبق رسم استاد آرزو میکنم امسال بهترین سال زندگی برای همه ما باشه و هرسال از امسال بهتر باشه .
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
بار دوم است که در حال گوش دادن این فایل فوق العاده هستم
این فایل سراسر نکته و درس را در خودش دارد
همین جلسه و همین صحبت های استاد عزیز را بتوانیم در زندگی خودمان رعایت کنیم بی شک بهترین نتایج را به راحتی و اسانی به دست می توانیم بیاوریم
وقتی که همه چیز در دستهای من است
وقتی من خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم
وقتی که این انرژی که من به اتفاقات و افکار پیرامون خودم می دهم می تواندزندگی من را زیر و رو کند چرا من دست به خودسازی و خودآگاهی نزنم
چرا که من می توانم با افکار خودم یک شرایط رویایی را برای خودم رقم بزنم و یا با همین افکار همیشه درگیر مشکلات و سختی ها باشم
این درس برای من این پیام را دارد که وقتی که خدای مهربان در یک شرایط نابرابر بهترین فروش را برای من رقم می زند بی شک در روزهای دیگر ودر بهترین اوقات پیش رو بهترین ها را برای من خواهد داشت
همه چیز برای من بهترین ها خواهد بود
ایمان و امید خودم را به خدای خودم نشان بدهم
حال خوب خودم را همیشه در جهت زندگی بهتر حفظ کنم
یادم باشد که همان خدایی که دیروز بوده است همان او امروز و فردا هم خواهد بود
همان او همیشه در حال گرفتن دستهای من است
وای که چقدر این موضوع عالی و محشر است
چقدر این موضوع برای من ارزشمند است که بجای نگران بودن
بجای ترس داشتن
بجای ناامید بودن
بجای شک و تردید داشتن
بجای گله و شکایت کردن
بجای یاس و حس منفی
می توانم شادی و نشاط را برای خودم داشته باشم
می توانم با حال خوب به کسب و کار خودم بپردازم و آنوقت بی شک من همیشه رو به رشد خواهم بود
این موضوع را بارهای بار در زندگی خودم تجربه کردم
هر زمان که پرانرژی و پر از حس و ال خوب شروع کردم آن روز برای من خارق العاده بود
خدای من همیشه از حال خوب من ذوق می کند
این باور همیشه به من کمک کرده است
این من هستم که باید با انرژی دادن به افکار خوب و حال خوب خودم همیشه شاد و خوشحال و سرحال باشم
چقدر این فایل فوق العاده است
واقعا خوشحال هستم که باز به این فایل هدایت شدم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام و درود
آره استاد ذهنیت زندگی ساز هست
همسر من تمیزکاری دوست داره یادمه سالهای اول زندگی م میخواست خونه تمیز کنه ولی من تو ذهنم بود که فقط زن خونه باید تمیزکاری کنه و بهم برمیخورد که کارهای من پسندش نیس و خودش تمیز میکنه و من نقشی ندارم و هربار دعوا و میگفتم کار من قبول نداری و ……
ولی دو سه سالی هست به یمن حرفای مرجانی و فایل های شما
به خودم میگم من لیاقتم بیشتر هست که کارهای تمیز کاری کنم و بهتر که همسرم انجام میده و میگم چون منو دوست داره نمیخواد خاکی یا خسته بشم و دنیا به وفق مرادم هست
پس همسرم تغییر نکرده ولی چون ذهنیت من عوض شده کیفیت زندگی مون بالا رفته
آخ که چقدر قانون ها محکم و درست جای خود نشستن و ما با بی آگاهی داریم وقت خودمون طلف میکنیم
شرایطی که داریم تجربه میکنیم به خاطر باورهامون هست
دوستان فقط باید بشینیم باورهای قشنگ براخودمون بسازیم و زندگی مون رو مثل حضرت ابراهیم ،گلستان کنیم.
واقعا اگه هر همسری یا هر کاری یا هر مکانی هرچی برامون تقدیر بشه با ذهنیت خودمون تغییر میکنه برامون
مثلا من ذهنیت داشتم که مادرشوهر فلانه و خوب فلان که هیچ بهمان هم شد
ولی حالا که میگم همه خوبن و اومدن تو زندگی م تا برام خیر و خوشی بیافرینن و بیا و ببین چقدر احترام و عزت بهم میدن
خدایا شکرت دمت گرم که بهترین جهان و قانون ها رو آفریدی .کمک مون آگاهی و عمل داشته باشیم