درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهیده گفته:
    مدت عضویت: 1029 روز

    وای که چقدر ممنونم از شما استاد که این فایل رو آماده کردین

    مدتی بود که در دلم از بعضی از اطرافیان دلخور بودم که چرا فلان اسپری رو که اصلا مشخص نیست چی هست و هیچ اطلاعاتی ازش نیست صرف اینکه روش نوشته USA با قیمت بالا خریدن درحالی که من همون محصول رو شناسنامه دار و مطمئن و ایرانیزه شده دارم البته که چون روزی رسان رو خدا می دونم ناراحت نبودم از اینکه از من نخریدن فقط پیش خودم می گفتم که چرا اینقدر زود اعتماد می کنند در حالی که هیچ مشخصه ای نداره

    الان دیگه دلخور نیستم چون فهمیدم این باورهاس که این کار رو می کنه و اگر من هم جای اونا بودم با باورهایی که اونها دارند حتما همون کار رو می کردم

    امیدوارم که باورهای نادرست خودم رو بشناسم و تصحیحون کنم و تمرکز کنم روی باورهایی که باعث رشد من میشه

    بازم تشکر از شما استاد عباس منش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ابی گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    درووووود فراوان ، این فایل یهویی به چشم خورد گفتم خوب خیلی وقتها پیش اومده که من پیش فرض بد داشتم ولی لتفاقا آن فیلم یا دیدار خوشایند برعکس بوده ……….. گفتم اشتباهه …….! بعد اون وقایع یا مثالهای خودم بیشتر ارزیابی کردم دیدم ، راستش چون علاقه عجیبی به آموزه های استاد داشتم دیدم اون پیش فرضها یا دیتاهایی که بصورت منفی به من داده شده بود به این دلیل تجربه منفی نداشته که در اغلب موارد فقط یک شنیده بوده و عمق نفوذ نداشته …. و روی باور و اندیشه ی و احساس من اثر نذاشته و به این دلیل پیامد یا تجربه همسان نبوده …………..

    و حقیقتا مواقعی که ذهنیت بد عمق نفوذ داشته و باورمند به آن شده ام پیامد همسان بوده است

    این یک خطای یا سوء تفاهمی که من دچارش میشدم و خواستم به اشتراک بزارم

    از خدا میخام ذهنیت ما و باورهای سازنده و مثبت را که نمود باور بنیادین فراوانی و اصل ذات بیکران و لایتناهی خداوند است

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محسن رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 280 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    با سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته

    و شما دوستان گرامی

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فایل خدایا شکرت که ثروت و فراوانی هست

    و من لایق ثروت و فراوانی هستم

    خدایا شکرت که در کنترل ذهن و باورها کمکم

    می‌کنی تا تجربه های مثبت داشته باشم

    خدایا شکرت که افرادی رو سر راهم قرار دادی که

    بار مثبت و انرژی مثبت دارند و منو به شادی و

    سلامتی و ثروتمند شدن دعوت میکنند

    خدایا شکرت که دوستان با عشقی دارم

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی به بهترین

    منطقه و آب و هوا

    خدایا شکرت که همسر عزیزم بهترین غذاها رو

    برای من آماده میکنه

    خدایا شکرت که بهترین دخترهای دنیا رو به من

    هدیه دادی

    خدایا شکرت که بهترین پسر دنیا رو به من هدیه

    دادی (خدایا شکرت که الان پسرم اومد کنارم )

    خدایا شکرت و دوستت دارم

    در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نیلوفر حسینی گفته:
    مدت عضویت: 142 روز

    الحمدلله رب العالمین

    سلام استاد عباس منش قشنگ و مریم عزیزم <

    خیلی خوشحالم ک اولین کامنتم رو برای شما می زارم و فوق العاده خوشحالترم و این کامنتم رو شما می خونید

    ;خیلی خوشحالم باز ک توی سن بیست سالگی به سایت شما هدایت شدم بدون اینکه به شما شناختی داشته باشم و یاحتی خودم گوشی داشته باشم

    ولی به لطف خدا بعد ماه ها تونستم یه طوری عضو سایت بشم و همش از دور فقط شب و روز فایل هاتون رو گوش میدادم

    بازی باور ها یه بازی خیلی ساده و اسونه و باعث شده نگاه ما بهش گذرا باشه

    خیلی قشنگ این موضوع توت فرنگی 19 دلاری رو باز کردید و منم میخوام یه مثالی راجبش بگم

    استاد من شغل الانم خیاطی هست و چون توی خوزستان زندگی میکنیم اکثرا پارچه هایی که; برامون میارن; از عراق و کویت و دبی هستش آقا ماهم از اونجایی ک باور داشتیم محصولات خارجی بی نظیر و عالی هست یه پارچه بهمون هدیه دادن و گفتن ک از حاج برامون خریدن <

    و قیمت تقریبی هم به پول اینجا گفتن ک میشد چهار پنج میلیون

    از قضا خودم رفته بودم یه پارچه از همین شهر خودمون خریدم که تو مایه های همون پارچه بود و شاید کلا شد دویست سیصد تومن و منم معترض بوم که دیه چکار کنم وضع مالیم تا همین قیمت می کشه

    استاد وقتی هدیه رو گرفتم انقددددد خوشحاااال شدم و نگو و تا یه ماه هم به همه میگفتم پارچه برام از عربستان آوردن و پارچه خداست انقد نرم و لطیفه ک نگو

    خلاصه ما دوتا پارچه هارو برای خودمون دوختیم و دوماه از پوشیدن لباس ها نگذشت ک اون پارچهه که خدا بود انقد پرز پرزی شد ک عصابم خورد شد و تبدیلش کردم به کهنه اشپزخونه بعد با خودم گفتم جنس خارجی اصلا به درد نمیخوره جنسای خودمون بی نقصه

    به قول خودتون باور کردن باعث میشه نابینا بشی در دیدن حقیقت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    به نام الله مهربان

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم بانوی دوست داشتنی و عزیز

    سلام به دوستان

    ابتدا سال جدید رو حضور شما عزیزان تبریک میگم و چقدر خوشحالم توی آغاز سال جدید بعد از اینک اهداف امسالم رو نوشتم و از خداوند تغییر خواستم داره درهای جدیدی روی من باز میشه

    نگاهم تغییر می‌کنه

    و همه اینها رو از شما استاد عزیزم دارم و سپاسگزارم از شما و خداوند متعال ک من رو به مسیر شما هدایت کردن.

    استاد من نمونه بارزم برای کسی ک به شدت باورهاش دارن اتفاقات زندگیش رو رقم میزنن

    و می‌دونم و بازم برای تغییر خیلی هاشون کاری انجام نمی‌دم.

    استاد چقدر به فکر فرو رفتم

    دیدم بخصوص زمانهایی ک برام سخته و در شرایط سخت قرار میگیرم مثلا بیماری پسرم من مریم ک دارم روی خودم کار میکنم واقعا ذهنم باتوجه به باورهام مسیر برام میسازه

    مثلا ی سرماخوردگی کوچیک رو می‌کنه ی آلرژی و ی دوره درمان میسازه براش بعدش باید دنبال اسپری بگردم بعد باور کردم ک اسپری خارجی خوبه چون پزشک پسرم اصرار داشتن روی اون

    و بعد نتونستم تهیه کنم و احساس خوبی نسبت به اسپری ایرانی نداشتم و اومدم باور کردم ک اسپری ایرانی نزدم بهتره و بعد یک پزشک دیگ گفته اسپری دهانی نیست اشکال ندارد این اسپری بینی هر شب بزن خیلی عالیه و باعث میشه پسرت راحت بخوابه و من با اصرار به پسرم خواستم ک اون اسپری بینی رو هر شب بزنه تا بهتر بشه

    چون باور دارم ک پزشک ها حتما اطلاعات زیادی دارن حتما پشت صحبتهاشون علم هست و من چون اطلاعات علمی ندارم من چون نمیدانم پس بهتره اعتماد کنم به این پزشک

    رفتم آزمایش خون گفتن کم خونی من تا قبل از اینکه بدونم داشتم زندگیمو میکردم اما از وقتی رفتم پیش پزشک و بهم گفتن تو خیلی کم خونی تو چطور کارهای روزانه است رو انجام میدی ذخیره آهن بدنت صفره و….و همین باعث شده ک زودتر خسته بشم و….

    هر بار قلبم میگه بیماری رو باور نکن سنگ کلیه رو باور نکن

    بدنت خودش این قدرت رو داره ک خودش رو بهبود ببخشه شفا بده

    استاد تغییر باورهایی ک سالهاست توی وجودمون هست باید فوکوس بشه روش تا تغییر کنه باید براش زمان بذاریم یک شبه ایجاد نشده ک یک شبه تغییر کنه

    من از وقتی توی دورهای شما شرکت کردم و آگاهی های زیادی به دست آوردم خیلی خیلی بهتر از قبل شدم من یک مریم دیگ شدم ولی من هنوز خیلی خیلی جای کار دارم روی خودم.

    خیلی باورها دارم ک توی زمانهای خاصی یکهو میاد بیرون و من میگم عععع چرا من چنین باوری توی پستوی ذهنم مخفی داشتم پس دلیل اتفاقاتم همینه

    اصلا دلیل اینک یک سری اتفاقات برای ما رقم نمیخوره و یک سری نتایجی ک می‌خوایم از دوره ها بگیریم نمی‌گیریم همین باورهایی هستن ک نتونستیم پیداشون کنیم.

    توی دوره هم جهت با جریان خداوند ما داریم یاد میگیریم ک چطور جلوی مومنتوم منفی رو بگیریم

    و خب اصلا همین افکار منفی از کجا میان از باورهامون از اون زمینه فکری ک ما نسبت به موضوعات داریم .

    استاد شما هر بار توی کلامتون و توی صحبتهاتون چ توی دوره ها چ توی همین فایلهای هدیه یک در جدید روی ما باز میکنین .

    من توی کامنت بچها خوندم ک چقدر جالب با تجسم و ایجاد باور تونستن اتفاقات جالبی رو رقم بزنن

    و من همین الان قلبم گفت اگر تو نتونستی برای اینک تو ترسیدی از انجامش

    تو از تجسم کردن می‌ترسی

    تو از اینک بشینی و روی یک سری باورهای کلیدی کار کنی می‌ترسی

    چرا ترس ،ترس از چی

    ترس از اینک نکنه برای من نشه

    و اگر تجسم کردم و نشد

    اگر باوری رو تغییر دادم و نشد تمام ذهنتیتت ممکنه خراب بشه به این موضوع که با تغییر باورها و افکار میشه زندگی دیگ ای رقم زد واسه همینه ک دارم فرار میکنم ازش ،

    الان و در همین لحظه ک دارم تایپ میکنم اینو متوجه شدم توی وجودم.

    همین دلیلی است ک توی دوره هم جهت با جریان با خداوند داریم روش کار میکنیم من قبل از اینک بخوام کاری رو انجام بدم دارم به نتیجه اش فکر میکنم.

    همین ک میگم اگر بشه یا اگر نشه و…. همین فکر نمی‌ذاره من قدمی بردارم

    الله اکبر به این آگاهی ها

    صحبتهای شما همشون یک تکه از یک پازل هستن و من هر بار تازه دارم میفهمم تازه دارم یکسری آگاهی ها رو دریافت میکنم. و قطعا تازه توی مدار درکشون قرار گرفتم چون شما همیشه توی همه ی دوره ها و فایل هاتون دارید در همین خصوص صحبت میکنین.

    وقتی شما میگین قرآن رو بدون پیش زمینه قبلی بخونین بدون هیچ تعصبی یا ….هر چیز دیگ

    استاد باید سکوت بیشتری کنم چقدر این روزها به سکوت نیاز دارم به یک خلوت ک بشینم ببینم دارم چه میکنم با خودم

    هر چند اونقدر احساسم فوق العاده است و خدا رو سپاسگزارم ک در این روزهای بسیار زیبا و این هوای فوق العاده من دارم آگاه تر میشم بزرگتر میشم.

    من عاشق بهارم بخصوص عاشق شکوفه زدن درخت‌ها

    وقتی درختهای شکوفه دار میبینم میگم آره مریم تو میتونی این درخت تا بیست روز پیش یک چوب خشک بود الان ببین پر از شکوفه است الان شروع کرده به زندگی الان بیدار شده و میخواد سرسبز بشه میخواد میوه بده

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم با چشمانی پر از اشک و قلبی ک الان احساس میکنم باز شده براتون ی دنیا عشق می‌فرستم و سپاسگزارم.

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 844 روز

    سلام عرض ادب عشق خدمت استاد باعشقم

    استاد عباس منش عزیز

    وخانم شایسته بزرگوار

    اول ابنکه خدارو شکرکه هدایت شدم واین فایل ارزشمندو دیدم وواقعا از توضیحات استاد عباس منش

    لذت بردم

    وبعد اینکه این جریان توت فرنگی منو یاد دوران بچگی خودم انداخت وفکر میکنم اکثرا تجربه کرده باشن .

    قدیم وقتی حمام عمومی میرفتیم بعد که میامدیم بیرون به ما نوشابه کاندا زرد میدادن وهنوز مزه اون

    نوشابه ها تو دهن همه ما هست ومن پرسیدم که میگن الان مزه همین نوشابه ها از قدیم خیلی هم بهتره

    اما اون موقع با عشق اونوشابه رو به میدادن وتعریف میکردن که کاندا زرد خیلی خوشمزست

    ماهم طعم خوشمزه احساس میکردیم

    وتو این جریان توت فرنگی که استاد توضیح دادن هم

    باور انسان اینو خوشمزه کرده گرچه که تمام توت فرنگیا از ی نوع واز یک جعبه بود

    ونتیجه این که افکار مثبت مثل توت فرنگی 19دلاریه

    وافکار منفی مثل توت فرنگی ارزون

    پس میشه رو افکار مثبت هم تمرکز کرد و همیشه ساده ترین کارهارو با عشق انجام داد وبهره بزرگی ازش گرفت

    درپایان تشکر میکنم از خدایی که منو هدایت کرد که این فایل خوشکلو ببینم

    وبعدشم ممنون شما استاد عزیزم

    در پناه حضرت عشق ارزوی بهترینهارو دارم واستون

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خیلی ممنونم که این اکاهی هارو در اختیارمون قرار میدین

    به خودم قول دادم این بار بعد شنیدن فایل با هر تجربه و اگاهی که دارم همون لحظه کامنت بزارم و اینطوری شاخ کمالگرایی بشکنم

    راستش من دوست دارم بک گراند فایل ها منظره خدنه اتون یا هرجلی دیگه ای باشه و با این صفحه رنگی ارتباط نمیگیرم ولی این باعث نمبشه که ذره ای از ارزش اکاهی فایل کم بشه

    من این موضوع بارها شنیده بودم از تا2یر دارونما و قدرت ذهن در گول خوردن با قرص شکر و درک من این بود که تلقین چقدر قدرتمنده ولی شما از دیدگاه دیگه و زاویه دیگه ای به این موضوع توجه کردین

    جهان کارش بازتاب افکار و فرکانس های ماست و قدرت ذهن اینکه که اولا بر اساس باورهامون اتفاقات موقعیت ها و شرایطی رو جذب میکنه که هم جهت با افکارماست و بقیه ورودی های غیر هم جهت رو هم یا ندید میگیره یا جوری تفسیر میونه که هم جهت با باور ما به نظر برسه و نرحله دوم اینکه حتی یه واقهیت ختثی رو هم میتونه جوری تفسیر کنه که تجربه ما هم جهت با باور ما باشه

    در این زمینه میخوام تجربه شخصی ام بگم

    من در زمینه زبان انگلیسی خیلی ضعف بودم کلاس هفتم به حدی که از زنگ زبان متنفر بودم ک خیلی احساس بی لیاقتی میکردم و نمره های این درس هم تعرفی نداشت خلاصه تابستون خواهرم به زووور منو برد یه اموزشگاه ثبن نام کرد و همون لحظه ثبت نام منو فرستاد سر کلاس و خداروهزار مرتبه شکر که در یه مدت کوتاهی مهارت من در این زمینه حیلی پیشرفت کرد جوری که مهر رفتم مدرسه همون معلم پارسال ، امسال هم معلم ما بود و تعجب کرد از پیشرفت من ، رابطه من اینطوری با زبان خیلی خوب شد و من با این درس دوست شدم و تبدیل شد به علایق من و خیلی عشق میکردم باهاش. یادمه به قصد کنکور که این درس میخواسنم بخونم چون ذهنیت اینو داشتم که کنکور سخته و سوالات ماورایی هستن و تو باید همه چیزی که میخونی مو به مو یاد بگیری اقا این درس خوندنش برام خیلی سخت بود اصلا حالم از درسنامه کتاب تست به هم میخورد ، اصلا هیچ میلی نبود من برم سمت این گتاب و نمیرفتم ، بعدش که سازمان سنجش این درس از کنکور حذف کرد یهو من دوست داشتم برم سراغ همون درسنامه و کتاب تستی که ازش متنفر بودم !!!!

    خواهر من مشکل بینایی داره و بعد مشکل من هم از یه عینک ساده به مرور بیشتر شد و خیلی دقیق من همون مشکلاتی که خواهرم داره احساس میکنم و همون علائم دارم

    یادمه که وقتی بچه بودیم شیر موز، موز ، شیرکاکائو از خوراکی های لاکچری و گرون بودن و یه شرایطی هم بود (بیشتر به حاطر تعداد اعضا خانواده) که هر موقع میخریدیم تهش یه لیوان شیر موز/کاکائو یا یه دونه موز به من میرسید و چقدرررر با لذت و یواش یواش یواش میخوردمش کخ دیر تموم بشه و از نظرم مزه بهشت میداد ، چوم گردن بود و سهم من کم بود ذهنم مزه اش عالی تفسیر میکرد و یادمه ادامس موزی که ارزون یود و اسانس موز داشت اصلا انگار مزه لاستیک میداد و بد مزه بود

    دوسال پیش گوشیم دزد برد ولی من یادمه کخ سعی میکردم با خودم حرف بزنم و یگم اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارن ببین این در جهت خواسته ی توعه الان میری یه گوشی میخری یه شهرژر نو و یه هندزفری نو میگیری و این به نفعته، من به راحتی صبحش رفتم با قیمت خوب یه گوشی مدل بالا تر از گوشی قبلی ام با رنگ ابی روشن خریدم و پولش خیلی 9الب جور شد و خیی راحت انجام شد. و اینکه تو گوشی قبلی ام من یه عالمه عکس شخصی داشتم که واقعا میشد ازشون سو استعاده بشه ولی من نگرانشون نبودم و واقعا هیچ اتفاقی نیوفتاد

    یادمه که میخواستم یرم داشنگاه دوستم و اونجا با همکلاسی هاش اشنا بشم. حلاصه این دوستم راجب فرد ایکس پیشم صحبت کرد گه این شخص خیلی اخلاق حاصی داره و شخصیت فوق العاده ای داره ولی اگه یه بار یه چیزی ازت ببینه که خوشش نیاد باهات قطع رابطه میکنه. مت قشنگ یادمه که ناخوداگاه چقدر تلتش میکردم تایید این ادم بگیرم و رفتارام با پیش فرض ذهنی چفت شده بود با اینکه اون ادم خیلی صمیمی و محترم یه نظر می اومد و یه من به خودم اومدم و گفتم زهرا داری چیکار میکنی مگه فرد ایکس باید تائیدت کنه؟ و اونجا بود که این رقتارم تموم کردم و دیگه اهمیت ندادم و بعدش دیدم که ا ن ادم ابراز دلتنگی کرده که زهرا کجاست نمیاد ، بگو بیاد یه جایی بریم یه تفریحی بریم خوش میگذره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    همتا نوری گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیم

    إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا(9 اسرا)

    بی تردید این قرآن به استوارترین آیین هدایت می کند، و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می دهند، مژده می دهد که برای آنان پاداشی بزرگ است.

    سلام خدمت شما استاد خانم شایسته جان و عزیزان که در سایت هستند آن شالله بدرخشید همیش .

    سااااال نو مباااارک !!!

    آخرین لحظات سال 1403 است . و منم خواستم اینجا بیایم و یک رد پای ازخود بگذارم !

    خداراااشکررر تریلیون ها هزارمرتبه !!!

    خواسته های‌ام که در سال 1403 برایم خلق شد خیلی زیاد بود از جمله .

    _بدست آوردن آرامش بیشترررر !

    یعنی من خودم را با یک سال قبل خود مقایسه میکنم خیلی دختر شر وابسته‌ وضعیف بودم ‌.و زمانیکه ضعیف … عمل بکنی معلوم دار آرامش هم نمیداشته باشی .

    حالا خیلیی تغییر کردمم لااقل شکر گذار تر شدم از بقیه سال های که گذشت از کنارم ‌.

    _خرید دوره دلخواهم ( عشق و مودت در روابط )

    با خریدن دوره عشق و مودت توانستم بهترین ارتباط های قشنگ را با هم صحبتی هایم و عزیزان که نزدیکم هستند داشته باشم حالا که مکمل دوره را تمام نکردمم بطور خیلی آرامم و آهسته پیش میرومم اما هروز !! اما نتایج واقعاا مرا خیلی برایمم نزدیک شده .

    احترام بقیه .

    با صلح بودن همرای خودم .

    وابسته نبودنم .

    در روابط عزت نفس داشتم .

    تغییر کردن مدارمم .

    بهترین کادو و تحفه های که از عزیزانمم دریافت کردم درین اواخر .

    با بدست آوردن این همه نتایج درک کردمم از قلب هرکجا و زمان این روند و این رد پای که میگذارمم واقعااا بجاست و همیشه جواب می‌دهد ‌.

    _خریدن مبایل دل‌خواهم !!

    همه چی را خداوند برایمم ساخت از پولش گرفته الی همین حالا که دارمم کمنت می‌نویسم .

    _در وظیفه شامل شدن ام !

    چی حس داشت و چی استقلالیت خود را حس کردم زمانیکه میرفتم و بدیل کار هایم را گرفتم . هروز که رفت و آمد میکردمم یک خاطره یک حس یک آرامش …. بود !

    _قوی شدنمم در همه مسائل !

    واقعا این سال که گذشت یگانه سال بود که پر از تنش و چالش های جدید زندگیم بود .چی بسا خوب یا خراب .!

    اما همیش توجه کردمم قوی عمل کنم خود را همان دختر ضعیف و نامدار( اشک های نامحدود ) که میگفتن نباشمم !!

    چالش های که مثبت و منفی بود اما برایم زره زره آن آموخت هزاران درس را که اینجا استاپ کووووو اینجااا جای است که نشرمی بیجایی اینجا باید گپ دلت را بگویی اصلن چیز را در قلبت پنهان نمانی .

    به بار های بار ها برای خود تکرار کردممم همتا !

    تو یک خاتون هستی که خداوند برایت وقتش را برایت صرف کرده !!!

    پس تو چه ؟!

    همتا !فرق تو با جنس مخالف در هیچ است .خیلی متوجه باش که اندک جایی شرمی بی‌جای یا روی حساب باز کردن بی‌جای روی جنس مخالف نکنی !

    همتا ! تورا خداوند آزاد آفرید آزاد تر بال های پرنده که در روی دل آسمان طبیعت میبالن ( تو آزاد تراز این ها هستی)

    وووو

    پس کوشش میکنم قدر خود را بدانم !!!

    خواسته های یک سال بعدی ام

    الگو شدنم برای دیگران !

    داشتین آیفون مورد علاقه‌ام !

    توحیدییی تر عمل کردنمم !

    ساختن اندامم و بزرگ سازی عضلات‌ام !

    سپاسگذار تر بودنم از هر زمان و عمل کردنمم به آن مسله !

    پیدا کردن محبت و عشق صمیمیت در کنار عزیزانممم ‌‌‌…. در هر زمان !

    سفر کردنم به خارج از کشور ! نه جائیکه اسم برد از آن کشور و مکان فقط باید گفت جائیکه مناسب با من است !

    ووووو ادامه دارد

    خداوند را کرور کرور شکررر گذار استممم ازینکه یکبار دیگر فرصت برای فرکانس ها جدید عطا کرد .

    نوروز عید برای همه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نازنین نوری گفته:
      مدت عضویت: 344 روز

      سلام خدمت همتای عزیز

      خیلی حس خوب داد برم با خواندن چنین مطالب انسان بیشتر امید وار بر زندگی می‌شود و خودت که در سال گذشته چی تحولاتی داشتی واقیعا قابل قدر است چنین تغیر و ادامه دادن به زندگی همیشه موفق باشی خاهر جان و با هر بار خواندن کمنت هایت احساس آرامش میکنم احساس امید بیشتر واقیعا می‌شود از هیچ همه چیز را شروع کرد و ادامه داد و به الله امید داشت.و با یاد آوری چنین گفتار مه هم بیادی از روزهای سال گذشته ام افتادم سالی بود کاملا پر از تحولات در اوایل فکر میکردم از من چنین فعالیت های سر نمی‌زند یا هم دیدگاه منفی داشتم شکر خدا هر روز با دیدن و شنیدن فایل های استاد قوی تر امید وار تر میشم امیدم به زندگی بیشتر میشه الله را هزار بار شکر از معرفی با استاد که بزرگترین تحول برم بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        همتا نوری گفته:
        مدت عضویت: 359 روز

        سلام خدمتت حضور ماه‌تان بانو نازنین!

        آن شالله در حفظ و همان خدای بی نیاز باشید.

        ازشما بابت قدردانی و نظردیدگاه‌تان سپاس گذارهستممم .این که آغاز گر بودم که برای شما الگو شد چندانی آرامش بیشترررر برای تان دادم چی بسا که جای یک بار نه بار های بارها جای سپاسگذاری است.

        نازنین عزیز و گرامی چی خوبست که افکار منفی را دور کنیم ازخود. وهروز در مسیر باشیمم اینکه هروز به روی خود کار کنیم بطور باشد که ما نیاز داریم به این آگاهی هاااا!

        مگر ما غذا نمیخوریمم ؟

        مگر ما خواب نمی‌شویم ؟

        مگر ما نمینوشیم؟

        مگر ما تفریح نمیکنیم ووو؟

        به تمام اینا نیاز داریم پس باید گفت در مسیر بودن ماهم جز ازی نیاز ها است .

        هر پناه الله یکتا یکتا باشین !

        به امید موفقیت های بیشترشما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ بى‏ تردید سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است

    وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ

    و کسانى را که به جاى او مى‏ خوانید نمى‏ توانند شما را یارى کنند و نه خویشتن را یارى دهند

    وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ

    و اگر آنها را به [راه] هدایت فرا خوانید نمى ‏شنوند و آنها را مى ‏بینى که به سوى تو مى ‏نگرند در حالى که نمى ‏بینند

    خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ﴿199﴾گذشت پیشه کن و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب

    وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    و اگر از شیطان وسوسه‏ اى به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنواى داناست …

    سوره اعراف…..

    ……………

    سلام و درود به استاد عزیزم..سال نوتون مبارک ..

    سال خوبی را برای شما و خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی عزیز و ابراهیم عزیزمان تبریک میگم..

    خداوند را سپاسگزارم که در دانش علم و ادب و یکتاپرستی محصل هستم!…

    چیزیکه تمام سالها خوابش رو میدیدم و با تکامل مرا هدایت کرد که امروز در کنار شما عزیزانم باشم.

    خیلی خوشحالم…الان حدودا 6 ساعته در طبیعت کوه زیبامون هستم..

    و امروز خداوند بهم هدایت کرد که فعلا اتاق کارتو نرو..برو تو دل کوه با من باش..

    تا الان دو تا کتری چایی روی اتیش خوردم…

    چقدر مزه میده…

    مثل همون توت فرنگی هستا مخصوصا اتیش کوهم باشه که حرف نداره..

    استادم من سالها برای این نعمت دم دستیم ..کوتاهی کردم و همیشه بدنبال فردی بودم..که کنارش خوش بگذرونم..

    الان 6 ساعته تو این محلم یه ثانیه ام حوصلم سر نرفته…

    همین الان که داشتم نوشته های جلسه اول دوره عزت نفس رو گوش میدادم…

    یه صحبتتون قلبم را تکان داد…

    گفتین نیرویی برتری که دز وجود ما در درون ما با ما حرکت میکنه…

    با این باور میتونی کارهای بزرگی رو انجام بدی…

    این چه باوریه..حال و روزمو تو این ایام روز دوم عید تکون داد…نمیدونم اینهمه خوشبختی رو چحور از شما سپاسگزار باشم و از خدای خودم سپاسگزار باشم…..

    استاد اینقدر این کوه زیباست پر از گلهای پارچه ایی سفید انگار عروسه…انگار چهره زیبای شماست از همینجا بهتون هدیه میدمش خیلی دوستتون دارم..خیلی زیاد…

    تمام زندگیم در این سالها مثل سرگذشت این یدونه توت فرنگی بود..

    اینروزا بازم از طرف شخصی نزدیکم..همین تضادها بیداد نیکرد..ولی من گفتم …

    با این باور خداوند با منه هیچکسی هیچ قدرتی نداره…

    و تونستم این افکار شیطانی رو بخاک بمالونیم..

    و از این شخص نترسیدم با اعتماد بنفس بالا ..بدون اینکه احساسمو بد کنم دوری کردم…

    بدون هیچ ترس و غمی….الان منیکه خانواده ام نمیزاشتن کاری بدون اونا انجام بدم اللن با خیال راحت قدم برمیدارم..

    شب تو تنهایی که خیلی افراد میگن ترس داره این سالی که گذشت من با تمام قدرت و هدایت الله پیش رفتم.

    واقعا همجوره بر طبق گفته های این افراد بر عکس عمل کردم..و واقعا نتیجشو با کمال افتخار دیدم…

    و تجربیات سال گذشته ام..من بارها تو اکثر نوشتهام ..قیدش کردم.ترس از قبرستان…

    در محلی که انبوهی از قبرها هست دقیقا یه گوشه ایی..که برام واقعا وحشتناک بود..

    یا اشخاصی که نزدیکم بودن..

    حتی این محلی که هستم…

    امروز با کمال ارامش نشستم بدون یه زره غمی و ترسی…

    من هدایت شدم….واقعا برام بیشتر مهر تایید زد..

    که هر اتفاقی که میفته بخاطر خودمونه….

    من دارم ادمها رو بر سر خودم شیرک میکنم…

    دقیقا این نوع افکار و باور من بصورت واقعیت توی تمام تجربیاتم دیدم…

    استادم من از بچگی یه مشکل با شخص نزدیکم داشتم .و هر بار یسری مشکلات توهینی و حتی بدترش بیینمون بوجود اوند.این شخص ازدواج کرد..من همون شب چقدر خوشحال بودم که این شخص از بیین ما رفت..بعد از سالها ..طلاق ایشون بازم برگشت به خونه اول…

    یادمه روزهای اولی که برگشته بود بازم همون تحربیات گذشته به سراغم اومد.و من مورد توهینها و تحقیرهای زیادی از این شخص شدم..

    و این گذشت…

    تا اینکه این شخص از دست ما فرار کرد…

    و یسری تضادها برام بوجود اومد…تا اینکه به مسیر شما هدایت شدم..

    تضادهای زندگیم در بحث روابط خیلی خیلی خیلی هزاران میلیونها خیلی بود…

    تا اینکه خداوند هدایتم کرد بسمت شما…

    .

    تا اینکه با خودسازی و روی خود کار کردن و عطش داشتن بخدادند و این نیروی برتر باعث شد..تا من تعقییر کنم..

    و این باورها اینقدر زیاد بود که اب خوش از گلوم نمیومد پایین…

    وقتیکه من تعقییر کردم..

    زندگی من 180 درجه تعقییر کرد..

    دقیقا عکس پروفایلم اولین تجربه دوستی من با این شخص بود…

    و ما تجربیات و مسافرتهای خوبی با هم داشتیم..هدیه های میلیونی برام خرید که الان تو دستمه دارم برای شما کامنت میخرم..

    چقدر تجربیات عالی با هم داشتیم.

    و الان گوشیم پر از عکس این شخصه…

    و یه روز من از لباسشم که نیدیدم حالم بهم مبخورد..چی برسه به تصویرش…

    الان که میگم شَرم میکنم که یه انسان چقدر میتونه تعقییر کنه..الله اکبر…

    همه چیز از افکار بیماری زای خودمون هست..اون تجربه زندگیت میشه و وارد زندگیمون میشه…

    بقول شما در دوره عزت نفس میگید…

    اعتماد بنفس..شناخت کنترل عواطفت…

    شناخت کنترل عواطف دیگران…

    من با این باور که این شخص فردی نامناسب در زندگیمونه.و میتونه به من اسیب بزنه ..

    و خیلی دیگه باورها.که نمیخام سر این متعن رو باز بزارم…

    و این شخص این رفتار رو داره..دقیقا مثل ایینه اون رفتارهای شبطانیشو به من نشون میداد..

    دقیقا کار شیطان همینه…که نیاد ترس میندازه تو وجودت…

    شب تو قبرستون بهم میگفت رفتی..مرده ها میندازن دنبالت…

    وقتی اون مسیر که همیشه کابوسشو میدیدم.رفتم.

    خداوند بهم گفت برو من همراهتم نترس..

    حتی اون قبرها هم برام زیبا بودن.ترس بود ولی من راه افتادم…

    استاد چند ماه پیش خواب دیدم زه نایلون با سختی حمل میکنم ولی قدرتم خیلی زیاد بود..حس الهیم قبل از ورود به قبرستان بهم گفت در نایلونتو باز کن دیدم..

    یه چتر بزرگ شکسته ایی حمل میکنم و با خودم میبرم..

    انگار داشتم اونو تو قبرستان ببرم خاک کنم.

    خداوند رو سپاسگزارم که امروز دارم این روز دوم عید در خلوت تنهاییام مینویسم …از این افکار چه مثبت چه منفی نتیجه گرفتم..و امروز شهد شیرین این تصمیمات درست رو گرفتم…

    و نکته بعد توی بیزنسم.دقیقا پارسال مثل اینروزا داشتم اولین نمونه کارمو تست میکردم…

    که هر فردی میخاست بپوشه قابلیت اجرا داشتن نداشت…

    و به لطف خدا که نمیخام نوشتهام طولانی بشه..اللن من ورژن کارم به چند نمونه رسید..

    خداوند یفرد که دوست بچگیم بود همین دم دمای اخر عید برام فرستاد..

    من تونستم سه تا ورژن جدید از کارم را تهیه کنم.

    و به نرحله بهره برداری رسیده ..

    تا چند روز دیگه ..قابلیت پوشش داره…

    واقعا این مدت اینقدر .الهامات زیاد شده که دارم به این نتیجه میرسم..

    که با این فایل هماهنگی داره…

    و نتایجی دقیق برام خلق کرده…

    که وقتی من در مسیر درست قرار میگیرم…

    قابلیت منم بالا میره

    و من مثل اون نحوه بت پرستی نمیشم ..

    بلکه با هدایت الله دارم اون نیروی درست و حسابی رو در درونم قوی میکنم…

    چیزی که خلق شده..که هنوزم یسری عملیات و ریوهای عالی در مسیر در حال احداث هست..

    همه داره از استمرار و کار کردن روی خود و مهارت آب میخوره…

    همون عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی هست…

    نه اون افکاری که از طرف بقیه شکل گیری شده…

    خیلی افراد هستند..و من دارم با چشمان خودم نیبینم..روزهای اول خیلی خوب کار میکنند مستری میگیرن..و کاری که انجام نیدم..یسری تقلبیات کم کم وارد بیزنسشون میشه و بعد از مدتی از هم میپاشه..

    منم ناگفته نمونه ..توی کارم داشتم گذشته ها همین روند رو میرفتم.ولی لطف خدا شامل حالم شد…

    میخام بگم دلیل تاثیر گزاری کارها..حالا هر چی میخاد باشه ..هر مهارتی باید هر روز بفکر بهبود و پیشرفت باشیم…

    اگه بخاییم تو کارمون روش بت پرستی رو انجام بدییم..و بخاییم روزمونه ..با رفتاری درست به پایان برسونیم و این عضلات تصمیمات درست و روشی خوب و عالی رو برای همیشه انجام بدییم…

    و نخاییم از روشهای نامناسب حرکت کنیم و همیشه اون رفتار رو تکرار کنیم…

    دقیقا منم دهه شصتی هستم احساس میکنم این فیلم رو دیده باشم…

    چقدر خوبه خودمونو بشناسیم و بهش عمل کنیم..

    برای رسیدن بخداوند باید همجوره آماده حهدد باشیم.

    من هر روز سعی میکنم توی مهارتم هر بار بهتر عمل کنم.و این باور خوب باعث شده مشتریانی که دارم حتی اگه الان خیلی کمه…

    با احساس خوب از من خرید کنن..

    استادم من این یکسال فقط روند بهبود 10 سال کارکرد بی پایه بودا!…

    و هر بار خداوند ازمایشم میکرد ببینم من میتونم این مسیر رو درست طی کنم یا نه..

    ولی به لطف خودش این اعتماد بنفسا رو خوب انجام دادم..

    که واقعا خودش یه مروسه بلنده مدته که من به لطف خودش در سال گذشته همه رو با احساس خوب پشت سر گذروندم..

    انشالله این اعتماد بتفسها شکل بادکنکی نداشته باشه..همیشه احساسمون خوب باشه…

    و بخاییم تحربیات خوبی رو برای خودمون رقم بزنیم..

    استادم …

    دیشب راجع به تاجیکستان با فرد نزدیکم سر صحبت باز شد.ایشون یسری نکات منفی گفتن.

    حتی خواهرم نسبت به خواهر دیگم..

    من فورا بخودم اومدم گفتم نرگس مواظب باش..که هر حرفی از دیگران رو باور نکنی ..

    و وارد تجربیاتت کنی…

    و بهم گفت…تو برداشت مثبتت بگو..

    خیلی دوستدارم تجربیات کشورهای مختلف رو داشته باشم و ادمهای جدید رو ملاقات کنم.

    چون همین شکل احساسی باعث شده ادمها با رویه خنده با من رفتار کنند…

    و با من هم مدار بشند..حتی همبن افراد نزدیکم…

    من خیلی بیشتر از نوشتهام نتیجه گرفتم..

    هر چقدر بنویسم کمه…

    و سپاسگزار خداوکدم که امروز این فرصت تنهایی رو در این فضای ارامشبخش بهم داد تا بیام با تفکری قوی …با سایت بهشتیم در جریان بندازم..

    و این فایل با سفر به دور امریکا قسمت 197 هم مدار شد…

    که یه ذهنیت چقدر میتونه تجربیات متفاوتی رو برای ما رقم بزنه…

    انشالله تا زنده ام..و در کنار شما بزرگواران و دوستان بهشتیم…و تا لحظه ایی که بمیرم.. همیشه بهترینها رو برای خودم رقم بزنم..

    و از کسی نترسم و روی هیچ چیزی حز رب نازنینم حساب باز نکنم..

    امروز در این خلوت و دیدن زیباییها مدام میگفتم..

    با این باور قرآنی عزیز…

    تبارک یا رب العالمین….

    واقعا کوه زیباست الان مرنده ها مستند منم وسط سرسبزیها دارم این نکات ارزشمتد رو مینویسم…

    و همین باور داره بهم نیگه به کسی قدرت نده..اگه قدرت بدی نابود میشی ..

    روی چیزهای بادکنکی که با یه سوزن میترکن حساب باز نکن که نابود میشی..

    من یه روز هدایت شدم به شخصی که چتد سال خیلی روش حساب میکردم..

    این بنده خدا اومد یچیزی رو خورد دقیقا جلوی چشمم نفسش گرفت..چشمای خوشکلش از خدیه اومد بیرون…

    اونجا خدا بهم گفت!؟

    نرگس روی این شخص حساب باز میکنی…

    گفتم نه…خدا …خدانکنه همچنین نگرشی رو مثل قبلا داشته باشم..

    قبل از وردم به این سایت یروز بهم زنگ زد.گفت خواب دیدم دوتامون توی یه جنگل که مثل بهشت بود..با هم راه میرفتیم…

    یه حیوان وحشی که گرگ بود بهمون حمله کرد…

    تو افتددی به جونش من فرار کردم..هر چی میگفتم نرگس ولش کن..

    ولی تو ادامه میدادی…

    دقیقا اون خواب که من تعبیری ازش نداشتم همون شرک بیین منو اون شخص بود..که لگد مال شد به یاری خدا..

    الان اون شخص رفتارش با من تعقییر کرد..و منم کاملا رفتارم متفاوت سد..

    و خاسته ام رقم خورد..و در زمان مناسبش طبق فرمایشات خداوند وارد زندگیم میشه…

    خودمو سپردم بخداوند ..و نمیزارم ذهنم برام تصمیم بگیره…

    و …

    در نهایت استاد عزیزم سپاسگزارم که در مسیر شما هستم و دارم ..با عشق و یاری الله تکاملی پیش میرم..

    میخام بگم…..استاد مگه میشه کسی شهد شبرین بهشت رو بچشه…

    برگرده…

    !؟؟؟؟انشالله این باور همیشه جزو کن فینک زندگیمون باشه…

    واقعا خوشحالم خوشحالم که در مسبر درستی و پاکی و مسیر صداقت و نگرشی ورستم و میدونم…

    خداوند بهم گفت..اگه باز گردی ما نیز:باز میگردییم..

    و این جزو اهرم رنجم شده.و خوب این بلاها اثراتش روی بدنم نشسته…

    اگه برگردم چک و لگد جهان نمیزاره من طعم خوش روی دنیای با قانونشو ببینم.

    همین الان پرنده ایی تو اسمون میگه..غار غار..

    داره تایید میکنه…

    این پرنده تو اسمون خوش میگذرونه منم تو بهشتم خوش میگذرونم.

    خداوند رو سپاسگزارم که امروز یه هدیه با ارزش با بودن کنار شما و این سایت الهی داد..

    و امروز چند مدار رفتم بالا و حتی نوشتن این کامنتم باعث شد..

    که یادم بمونه …

    حرفهای دیگران و باوراشون روم تاثیر نزاره..

    همین الان باد خنکی داره بدنمو نوازش نیده یه گربه خوشکلم با ارامش خوابیده..صدای پرندگان که ناگفتنیه..

    هنه چیز عالی در زمان مناسب و مکان مناسب..

    خداوند رو هزاران سپاس بابت این مسیر حق و راستی ..

    خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آتنا شکیب گفته:
    مدت عضویت: 331 روز

    به نام خداوند مهربون که هر چه دارم از اوست ،

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    و سپاس بابت این فایل های ارزشمند که برای امسال با شروع سال جدید برای ما قرار دادید و هم دوره هم جهت با جریان خداوند تا بیشتر این قوانین درک کنیم که همه چیز باور ما هست و ذهن ما هم با باور های ما کار میکنه ، در مورد خودم مثلا در روابط چون یه باوری دارم و میبینم افراد که از قبل میشناسم و حتی اون افراد جدید که وارد زندگیم می‌شوند طبق باوری که من دارم باهام رفتار میشه و بعد من میگفتم دیدی نظرم درست بود در صورتی من چون باور داشتم اون افراد که دوست نداشتم وارد زندگیم میشدن و در آخر از اون رفتاری که منو آزار میده همون رفتار داشتن با من ، این نمیشه که همه یه جور باشن و همون رفتار با من داشته باشن فقط ظاهر آدم ها فرق می‌کرد معلومه باور منه که این رفتار میبینم که باهام می‌شد ، یا بارها گول برند و ارگانیک بودن داشتم اما بعد دیدم بهم با قیمت بالاتر انداختن ، ترکیه رفتم بارونی چرم برند گرفتم اما با یک بار پوشیدن پوسته انداخت ، چون باورم این بود ترکیه اجناسش ارجینال هست ،

    درسی که برای من داشت هیچ کاری مهم تر از تربیت ذهنم در جهت خواسته هام و مثبت بودن نیست و فقط کارم این باشه که روی باورهام کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: