درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید مصطفی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    بنام خدا

    سلام به استاد عزیزم وهمه دوستان

    خدایا شکرت که امروز هم در مسیر آموزش ها فایل گوش دادم واحساس میکنم که امروز هم یک روز فوق العاده است برام کاری که مدتهاست به تاخیر انداختم رو امروز دارم میرم انجامش بدهم با موفقیت وبا حال خوب

    چه می‌شود که ذهن، رسیدن به یک خواسته را سخت و پیچیده می‌کند، و چه می‌شود که همان ذهن، رسیدن به یک خواسته را ساده و آسان؟

    من فکر میکنم ذهنیتی که در عقبه اون کار هست مثلا انجام کارهای کشاورزی برام آسونه وراحت انجامش میدهم و همیشه پدرم انجام میداد و صحبت از نشد نبود ولی در مورد درخواست کردن خیلی ضعیف عمل میکنم به خاطر شنیده هام که خجالت بکشی وزشته و..ولی با دوره عزت نفس در این مورد بهتر شدم درخواست کردن رو نشانه عزت نفس می‌دونم با این باور که هر کسی می‌تونه در خواست کنه وهر کسی هم می‌تونه وآزاد هست که درخواست رو بپذیره یا رد کنه مثلا از کسی در خواست ساعت یا آدرس کردم

    هر چیزی بسته به افکار و باورهای ماست اگر کاری برامون سخت پیش می‌ره نه به این معناست که اون کار سخته بلکه به این معناست که ما یک سری ترمز داریم که از شنیده هامون میاد پدر من اعتقاد راسخ داره که پول ساختن آسون نیست و به همان نسبت راه سختی داره برای پول سازی

    و افرادی رو دیدم که با نوک قلم پول سازی میکنند وپول سازی میکنند با لذت و تفریح

    این باور رو بارها تکرار میکنم که پول ساختن آسونه ،پولی که آسون بدست بیاد براحتی در چرخه قرار میگیره ،پولی که بازجر وسختی بدست بیاد قابل استفاده نیست

    چه می‌شود که فرد ناخودآگاه به دنبال یافتن نکات منفی است، و چه می‌شود که توجه یک فرد، معطوف به یافتن نکات مثبت در هر موقعیت می‌شود؟ وقتی با دیگران صحبت میکنیم اجازه می‌دهیم که ذهنیت ما رو بسازند چه مثبت وچه منفی وهر فردی بسته به شنیده های خودش تجربیات متفاوتی داره

    چه می‌شود که بعضی از آدم‌ها خوش‌شانس هستند و مرتباً فرصت‌ها و نعمت‌ها را حتی از دل هیچ جذب می‌کنند، و چه می‌شود که بعضی‌ها آن‌قدر بدشانس‌اند که بدترین سناریوی ممکن برایشان رقم می‌خورد؟

    من خودم از اون افرادی هستم که اعتقاد دارم خوش شانس هستم مثلا راحت خونه میگیرم ،راحت ماشین میخرم ازدواج راحتی داشتم

    یادمه موقعی که منتقل شدم به شهر جدید گفتم براحتی خانه برام جور میشه در بهترین محله شهر با وجودی که از نظر دیگران ناممکن بود ولی خداوند هدایتون کرد به خانه ای که دو طبقه بود با پارکینگ وحیاط که ما طبقه اول بودیم وطبقه دوم هم یک زن و شوهر جوان که اکثرا خانه نیستند این خونه توی محله بسیار آرام با همسایه های بسیار عالی ،حیاط خونه فقط ما استفاده میکنیم انگار کل این ملک در اختیار ماست وجالبه اینکه ما غیر حضوری وبه صورت تلفنی خونه رو گرفتیم و دوستم رفت بنگاه گوشی رو دادند به من صحبت کردیم با صاحب خانه وقرار داد بسته شد و هنوز صاحب ملک رو ملاقات نکردم ویکی از اون الگوهایی که به خودم یادآوری میکنم همین خانه بود، که چقدر آسون و راحت قرار دادش بسته شد اگر مسیری درست باشه باید آسون باشه ومسیر سخت مسیر اشتباه هست

    خدایا سپاسگزارم برای هر لحظه از زندگیم

    خدایا هر آنچه دارم از آن اوست

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 596 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام به همگی

    استاد شما اگر بدونی با این دوفایل جدید با زندگی من چی کار کردی

    انگار داشتم تو افکار منفی غرق میشدم و به زور خودم و بالا میکشیدم دوباره نجواها منو میکشید پایین و شما با این فایل مثل یه کشتی نجات ،کامل نجاتم دادین از شر نجواها و ذهنی که مدام داشت پیشروی میکرد و به سمت منفی نگری شدید پیش میبرد

    خیلی جالبه با اینکه میدونستم مثبت نگری چیه و از قانون اطلاع داشتم ولی انگار باورش نکردم انگار تازه متوجه شدم اون جور که باید به خوردم نرفته

    و این فایل تاثیری روی ذهن من گذاشت که میتونم بگم

    خودم از طریق اگاهی های این فایل یا بهتر بگم یه دوره ی بینظیر ، تونستم بهشت رو برای خودم خلق کنم

    بهشتی که اگر این فایل نبود تبدیل به جهنمی سوزان میشد برای من

    استاد به قول یکی از دوستان الان زندگی من به دوقسمت تقسیم شده ، قبل از این فایل و بعدش

    باورم نمیشه که چقدر رسیدن به خواسته ها اسان بوده

    و من درکش نکرده بودم فقط ادعام میشد که حرفاتونو باور میکنم

    من به کمک این فایل از دو تا از بدترین ، البته الان میگم بهترین تضادهای زندگیم به راحتی عبور کردم

    استاد بسیییییییییار بسییییییییییییار سپاسگزارم

    و فقط و فقط با نوشتن بهترین سناریو تو ذهنم این تضادها شد بهشت برای من

    من یاد گرفتم رسیدن به خواسته رو تو ذهنم راحت کنم

    و راحت شد

    و بعد از دوسال خانوادم دیدم ، چون ذهنیتم و راجع به همسرم تغییر دادم

    امروز با تغییر ذهنیتم ساعت اپل واچم پیدا شد به راحتی

    استاد دلم میخواد داد بزنم بگم خداییاااااااااااااشکرت

    که منو با استادم اشنا کردی

    به خدا تازه فهمیدم خالق زندگی بودن یعنی چی

    تازه فهمیدم که قدرت و به کسی ندادن جز خدا یعنی چی

    یه مورد دیگه اینکه من همیشه تو ذهنم پیش فرض های منفی از یک مسئله داشتم

    مثلا چون دفعه ی قبل این جوری نشده الانم نمیشه

    یا چون دفعه ی قبل من خواستم نرسیدم الانم عمرا برسم

    و اومدم اگاهانه اون پیش فرض ها رو تغییر دادم

    و گفتم دفعه ی قبل من این باورها رو نداشتم که نشده

    پس الان حتما میشه و به نفع من تموم میشع

    وای خدای من

    انگار این دوسال تو سایت بودم ، خواب بودم ، تازه الان بیدار شدم

    دیگه تا به یه تضادی برخورد میکنم نمیترسم

    چون میدونم میتونم تغییرش بدم اونم براحتی

    حتی با شور و شوق از خواب بیدار میشم

    چون میدونم با ذهنیت مثبت میتونم یه روز عالیو خلق کنم

    استاد زانو دردی که به حدی شدید بود و با صدتا قرص و تزریق ژل بازم خوب نشده بود و من نمیتونستم زانوم و خم کنم ، وقتی خم میکردم از درد داد میزدم

    الان دارم با گریه شوق مینویسم

    استاد زانو دردم خوب شد

    براحتی خوب شد با تغییر نگاهم و مثبت نگری

    انگار اصلا زانوم همیشه همین جوری عالی و سالم بوده

    استاد نمیدونم چه جوری تشکر کنم

    این فایل حتی کمک کرد من ایمانم قوی تر بشه

    اصلا زبانم قاصره

    فقط بدونین شما با این فایل زندگی منو زیر و رو کردین

    و از خدا میخوام بتونم شاگرد خوبی براتون باشم

    فکر میکنم فقط این جوری میتونم جبران کنم

    خدایااااااااااا شکرت شکرت شکرت

    استادم همیشه از خدا میخوام سلامت و شاد و بهترین روزها رو تجربه کنین و ثانیه به ثانیه از زندگیتون لذت بببرین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ,,محمد حسن زحمت کش گفته:
    مدت عضویت: 214 روز

    سلام وعرض ادب

    به استاد دوست داشتنی و مریم مهربان

    من مشهد زندگی میکنم و24سال سابقه کار در شرکت زمزم دارم

    در شهر ما دوتا از غول های نوشابه سازی جهان کوکا کولا وپپسی هم هستند که معمولا همه از این برندها استفاده میکنن

    خوب شرکت ما هم که از خیلی سال پیش نوشابه تولید میکرد نمیخواست از این شرکت ها عقب بمونه شروع کرد به ساختن محصول با کیفیت که من خودم شاهد این داستان بودم

    خواستم این باور مردم و بگم که همه چون برند این دو شرکت کوکا کولا وپپسی رو میدیدند بدون اینکه بدونند این محصول اصل هست یا کیفیت لازم دارا باشه مصرف میکردند در حالی که ما استاندارهای بیشتری رو لحاظ میکردیم ولی باز هم چون باور مردم این بود همیشه شرکت ما برند اخر بود

    چند سال پیش شرکت ما آمده گفت بیایم یک مسابقه بزاریم برای کیفیت

    خوب اعلام کردیم در یک روز جمعه میدان شریعتی مشهد یک جایگاه درست کردیم و مسابقه کیفیت شروع شد

    موضوع مسابقه کیفیت این بود که هر کسی که نوشابه خور حرفه ای هست بیاد به ما بگه این نوشابه که میدیم از کدام برند هست واگر درست گفت یک بسته جایزه داره

    خوب این موضوع برای خیلی ها جالب ولذیز بود ودر مسابقه شرکت کردند

    ما چنتا لیوان یک بار مصرف که دارای شماره بود آوردیم که از شماره 1تا 3 بود وکسی نمیدونست که شماره ای که دار مصرف میکنه کدام نوشابه هست

    من خودم تو مسابقه شرکت داشتم وبا چشمان خودم دیدم این باور اشتباه که یکی میگفت من کوکا کولا رو از اونور خیابان تشخیص میدم ولی وقتی میخورد میدید که اشتباه گفته مثلا لیوان شماه یک زمزم بود ومیگفت این کوکا کولا اصله و بعد که بهش میگفتیم این زمزم هست باور نمیکرد این همون باور اشتباه بود که مردم فکر میکردند چون لگوی کوکا کولا روش خورده این دیگه غول آخره

    خیلی ها اشتباه میگفتند ومن حالا میفهم که یک باور اشتباه تمام حس وفکر آدم و از کار میندازه

    این میخواستم با شما عزیزان درمیان بزارم همیشه از سال ها قبل این تو ذهن من بود استاد عزیز حالا که توت فرنگی 19 دلاری رو دیدم خواستم این باور اشتباه یاداوری کنم

    ارادتمند شما محمد از مشهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام خدای هدایتگر.

    خدایی که قلب کرا پذیرا، چشم مرا بینا و گوش مرا شنوا برای درک، دیدن و شنیدن آگاهی ها کرده است.

    سلام استاد عزیزم.

    خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در این مسیر زیبا همراه و هم مسیر هستم.

    استاد صبای از این دو فایل عالی، من میخوام ابتدا از یک نکته ای صحبت کنم که امروز بهتر درک کردم.

    استاد توی 3 روز گذشته من به دلیل علاقه شدیدم به سریال‌های با امتیاز بالای آمریکایی، تقریبا شب ها از ساعت 12 تا 6 صبح هر روز سریال می‌دیدم.

    اولا من همواره تلاش میکنم بیاد بیاورم که این ها فیلم هست و واقعیت نیست.

    حتی اگر نوشته شده باشه: Based on true story

    خلاصه میخوام بیام و تاثیر این سریال را بهتون بگم

    1. اولین موضوعی که بهش رسیدم حتی با اینکه تلاش کرده بودم به خودم یادآوری کنم این ها فیلم هست و تماما ساخته و پرداخته ذهن نویسنده؛ امروز صبح به صورت ناخودآگاه داشتم فکر میکردم که باور پذیر نیست که آمریکا سیستم دولتی اینقدر نامناسبی داشته باشه و … که ناگهان مچ ذهنمو گرفتم، گفتم ببین تویی که ادعا داری تاثیری روی من نمیذاره، به راحتی تاثیر گرفتی (و الان داری به خودت میگی واقعا آمریکا چه کشوریه که اینقدر فساد در ادارات‌اش بالاست) و عملا باور کردی.

    بنابراین هرچقدر به یک موضوع توجهی کنی، از جنس همون را دریافت میکنی.

    این سریال، این جنس از داستان، دقیقا بر اساس ورودی های ذهنی من هست که چند وقتی است دارم به کارهای پرزیدنت ترام و ایلان ماسک توجه میکنم.

    2. استاد حتی راه رفتن من شبیه به شخصی آن اصلی این سریال شده است.

    یعنی با 3 روز نهایتا زیر 20 ساعت دیدن این فیلم روی حتی راه رفتن من تاثیر گذار بوده است و امروز مشابه شخصیت اصلی فیلم راه میرفتم.

    3. استاد به طرز عجیبی بخاطر توجه به این فیلم، تمرکز من از دوره ها برداشته شد و نتیجه اش این بود که من تلاش بیشتری برای حفظ احساس خوب در خودم باید میکردم. یعنی حتی با سپاسگزاری همواره تلاش سختی میخواست تا قوانین را به خودم یادآوری کنم.

    در نهایت استاد میخواستم بگم که چقدر فیلم ها و سریال ها میتونه پر از باورهای نامناسب باشد. همانطوری که طبق الگو دارم میبینم چقدر این سریالی که آمریکایی هم هست، سرشار از باورهای محدود کننده است.

    خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم همراه هستم و خداروشکر میکنم که خداوند آگاهم کرد که همین روزهای ابتدایی سال جدید توجهم را بذارم روی خواسته هایم.

    خب بریم سراغ این فایل بینظیر.

    باز میخوام از تجربیات خودم بگم:

    1. تو زمان پندمیک، یکی از دوستانم به من گفت ویتامین دی 1000 کم گی. میاد و اگر باشه هم خیلی گرون هست.

    من سالها میخواستم بخرم ولی همیشه این ذهن من جلوی حرکت منو میگرفت و میگفت این یه داروی خاصی هست و تو داروخانه‌های نزدیک خونه ما که هیچ، باید بری تو بهترین داروخانه ها پیداش کنی.

    خلاصه یبار گفتم بابا بذار بپرسم شاید بود، رفتم تو داروخانه سر کوچه گفتم ویتامین دی 1000 دارید؟ گفت آره چندتا جعبه؟! گفتم 1 دونه! گفتم چقدر میشه؟ گفت 38 هزار تومن!

    اصلا خنده ام گرفت. تازه اون شخص یه جوری جواب داد که آره چیز خاصی نیست. خیلی هست.

    این یکی از بازی های ذهن من بود.

    2. مورد بعدی همین چند ماه پیش اتفاق افتاد.

    من به یک تضادی در کسب و کارم برخوردم، و به این نتیجه رسیدم من باید تغییر کند

    بنابراین من تصمیم گرفتم اصول و مبانی مدیریت بازاریابی و فروش را یاد بگیرم و بتونم بفروشم.

    خلاصه به هدایت الله یکتا با یکی از دوستانم جلسه گرفتم و ایشان گفت این کتاب [که خودش معرفی کرد] خیلی سخت هست و شما به این راحتی متوجه نمیشی.

    خلاصه یه سد بزرگی در ذهن من شکل گرفت که نه نمیشه و کاش میشد یکی همینجوری یادم میداد.

    به هدایت الله چند وقت پیش شروع کردم به خواندن و از خدا هدایت خواستم.

    در نهایت کاری کردم این بود هر جایی را متوجه نمیشدم، از هوش مصنوعی سوال کردم و ازش خواستم برام به زبان ساده مثال بزند، اینقدر کار راحت شد که فقط باید متعهد باشم و وقت بذارم و بخونم. [جای هیچ بهانه ای نیست.]

    اینها مواردی بود که با ورودی نامناسب، ذهن من یا مقاومت کرده، یا من خیلی تلاش کردم راهم را دوباره اصلاح کنم.

    عاشقتونم استاد عزیزم و چقدر این 2 تا فایل دیدگاه من را نسبت به اتفاقت عوض کرد.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2314 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    سلام دوستان نازنینم

    سپاسگزارم استاد عزیزم که هستین سپاسگزارم که اینقدر انرژیتون گرم ومثبته سپاسگزارم که با عشق مباحث رو توضیح میدین سپاسگزارم که پل ارتباطی شدین بین دانشجوهاتون با خداوند سپاسگزارم

    مریم جانم شماهم اینقدر خوش قلب ومهربانید که با اینکه هیچ تصویر وصدایی ازتون نداریم اما حضور گرمتون رو حس می‌کنیم سپاسگزارم از وجود پاکتون

    ذهنیت درستی که دارم اینکه یه باور وایمان قلبی دارم خودم وهمسر وچهار فرزندانم همگی بدن سالمی داریم وایمینی بدنمون قویه وهیچ وقت بیمار نمیشیم خداروشکر بااین دیدگاه ونگاه هیچ وقت نه خودم نه خانواده ام هیچکدوم دکتر وبیمارستان نرفتیم وقرص ودارویی مصرف نمیکنیم.

    یه وقتایی اون هم به ندرت

    سرماخوردگی چیزی هم باشه با دمنوش درمان خانگی بعداز یک الی دوروز خوب میشیم.

    استاد دارم رو خودم وباورهام کار میکنم تا نسبت به همه مسائل بخصوص مالی ذهنیت درست وعالی داشته باشم واز همه نظر از همه ی جنبه های زندگیم رشد وپیشرفت کنم.

    باوری که از اعماق وجودم بهش ایمان دارم اینه که سال جدید سالی بی نظیر واسم هستش ورشد پیشرفت فوق‌العاده ای دارم.

    برای همه آرزوی بهترینها رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    سلام به استاد عزیزم 

    ذهن تمایل  داره به همون شیوه ای که قبلا عمل میکره عمل کنه و باید ذهنمون مثبت بین کنیم و یواش بواش این اتقفاق می افته

    ما درس سخت یا درس اسون نداریم بلکه این دیدگاه ماست که یه درسی برامون شخت یا اسون میکنه

    ما بع این شکل اتفاقات توی ذهنمون خلق میکنیم

    در مورد درس ریاضی واقلا همین طوره استاد.  من فکر میکردم  و میکنم که سخته و اولا سمتش نمیرفتم و اگر میرفتم این ذهنیت داشتم ‌که وای این سخته و مو به مو هر چی استاد میگه باید دقت کنی و یاد بگیری تا بتونی سوالا جواب بدی و این کار سخت بود که با این دقت بخوام اموزش ببینم، همینطور به دلیل این دیدگاه کلا توجه نمیکردیم و حوصله درس ریاضی نداشتبم و به طبع سوالی هم نمیتونستبم حل کنیم و این دوباره تایید میکرد  ببین نتو نستی حلش کنی پس سخته

    یه بار یادمه صبح خیلی زود بیدار شدم و کتاب و جزوه باز کردم و یواش یواش شروع کردم خط به خط خوندن و تمرین های کتاب حل کردن و رفتم مدرسه و امتحان ریاضی دادم و نمره ام برای اولین بار شد 19 که اون کسر یه نمره هم واقعا یه اشتباه جزیی در جمع و تفریق بود و من تو نستم سوالا جواب بدم ولی ذهن من رفت سمت اون یه اشتباه و ناراحت بودم 

    درسی که پبش خودت میگی بابا این که کتری نداره چیزی نداره یه ساهته میخونمش دقیقا همون درس خیلی راحت براش وقت میزاری خیلی با سرعت پیش میری و وقتی که براش میزاری لذت بخشه

    ولی درسی که تو ذهنت حسابی کار داره و مطمئن نیستی قراره باهاش چیکار کنی و عزا براش میگیری دقیقا همون ذهنیت منفی کاری میکنه که اولا سمتش نری اصلا

    یاد یه فایل از شما افتادم  به اسم مصاحبه با مهندسی شعبانعلی راجب قانون جذب که دقیقا این مثال اومد که  کسی که ذهنیت داره که در جامعه ای از دزدها زندگی میکنه  ناخوداکاه کیفش محکم میگیره و با احتیاط راه میره و یه جوری به دزده میفهمونه که اهااای من یه چیز مهم توی کیفم دارم و اینطوری احتمال دزدیده شدن کیفش بیشتره.  ذهنیت ما جوری رفتارهای مارو شکل میده که نتیجه اون رفتار ما ذهنیت مارو تایید کنه

    تو مدرسه یادمه که با اینکه جزو دانش امورای خوب و نمره بالا یودم ولی نسبت به کسی که همیشه 20 میگرفت مقاومت خاصی داشتم و به  خاطر خلا درونی ام ازش دوری میکردم و احتمالا رقتارهای نامناسبی داشنم کا متوجه اش نشدم و اون همکلاسی هم از من فاصله میگرفت و روزهای اخر سال نهم راهنمایی یادمه که بعد سه سال همکلاسی بودن با یا شاگرد نمره کامل تازه داشتم از

    خودم میپرسیدم چرا من فکر میکرد این ادم نفرت انگیزه؟ اون قدری واقعا شخصیت بدی نداره و چون به این ددیگاه اشنا نبودم جوابی نداشنم و اقدامی نکردم

    در مورد بینایی ام خیلی جاها  کسی چیزی بهم میخواد نشون بده این ذهنیت دارم که من که نمیبینمش پس کلا توجه نمیکنم و الکی میگم دیدم ، یا حتی خودم به جای دور نگاه نمیکنم چون میدونم نمیبینمش

    مندبه طور کلی در حال حاضر چه ذهنیت مثبت و منفی دارم؟

    اینکه زهرا یه برنامه ی درسی که میچینه عمل نمیکنه یعنی وقتی میخوام ب نامه بنویسم رو کاغذ دیگه نمینویسم چون میگم چه فایده بنویسی که هم عمل نمیکنی و این ذهنیت از هراران نوشته ای که عملی نشدن میاد

    این ذهنیت دارم که کنکورسخته زمانم کمه درسام سختن و خودم هم ادم تنبل و اهمال کاری هستم و انتظار شکست دارم و شکست هم خوردم

    انتظار دارم چون عید خونه شلوغ پلوغه پس سخت بهم بگذره و واقعا خسته میشم ولی امسال این یکی دو روزم احساس میگنم راحت تر از سال های قبل داره پیش میره و با خودم دارم اجازه میدم یکم راحت بگیرم و لذت ببرم

    نسبت به پسرا از طرف خانواده  و جامعه این ذهنیت دارم که نباید رو بدی چون ازت سو استفاده میکنن. و اگه رابطه صمیمی بشه نثل یه اتو برای بردن ابروت ازش استفاده میکنن ، اینو از جایی متوجه شدم که خیلی سرد برخورد میکنم و اصلا وارد مکالمه نمیشم و اگه یکی صمیمی برخورد کنه من قکر نیکنم منظور بدی داره پس یا میزنم تو برجکش یا محل نمیدم ( و در ادامه چرخه برانگیختگی رفتار طرف مقابل بر اساس رفتار نشات گرفته از ذهنیت من )

    ذهنیت مثبت

    همونجوری که من تو خیابون چشم نمیچرخونم دنیال اشنا ها که ببینم 0یکاد میکنن و بعدا حرف ازش در بیارم ، این ذهنیت دارم که بابا کی منو می بینه و اصلا فکر نمیکنم که کسی منو ببینه و راجت میرم بیرون و هرجایی که بخوام میرم ، نتیجه این شده که واقعا خیلی حیلی کم با اشنایی زیرون برخورد میکنم و شاید چند بار به گکشم رسیده باشه که کسی فضولی منو پیش خانواده ام بکنه  و احساس ارامش دارم  و چون انتظار دارم که این اتفاق رخ نده پس رخ نداده

    جالبه که انتظارات منفی به نظر میرسه خیلی بیشترن و راحت هم به ذهنم میان که بنویسم ولی انتظارات مثبت فقط یکی به ذهنم اومد که بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    سلام خدمت استاد عزیز خانوم شایسته و همه دوستان توی این سایت فوقلعاده

    خداراشکر میکنم که بازهم بهم الهام کرد تا بیام اینجا و درسهایی که از این قوانین و این فایل گرفتم رو بازگو کنم

    خداراشکر میکنم که هدایت شدم به این سایت و فهمیدم که جهان هستی با قوانین کار میکنه و ما انسانها میتونیم از این قوانین استفاده کنیم و زندگی سرشار از لذت ارامش و نعمت و ثروت رو داشته باشیم

    چقدر شیطان زیرکانه و با حیله های فراوان ما انسانها رو فریب میده اما خودمون اصلا نمیفهمیم که داریم فریب میخوریم و از مسیر خداوند دور میشیم

    من تازه با این فایلها فهمیدم که چرا اون اتفاقهایی که میخام رخ نمیده یا نعمت و ثروت به راحتی به سمتم نمیاد فقط به خاطر پیش فرضهایی که داشتم و از بقیه شنیدم بوده

    اما حالا تصمیم گرفتم که تمام پیش فرضها و باورهایی که تا الان از جامعه شنیده بودم غلط و اشتباه بوده و از الان باید در تمام جنبه ها باورهای درست بسازه و اون وجه خوب انسانهارو برانگیخته کنم و اونا با همان رفتاری که من دوست دارم باهام رفتار کنن

    استاد ازتون تشکر میکنم که این سایت بی نظیر رو ایجاد کردید که هر موقع که میخایم ازش درس بگیریم و استفاده کنیم

    از خدای خوبم تشکر میکنم که منو هدایت کرد به شما تا بتونم ذهنم رو در دست بگیرم و مثل یه برگ تو باد نباشه و خودم رامش کنم چون مهمترین عامل برای حرکت و پیشرفت کنترل ذهنه و سرکوب کردن افکار شیطانه

    چون شیطان فقط از طریق ذهن و افکار منفی مارو فریب میده

    در پناه الله یکتا شادو موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 944 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز وهمه دوستان عزیزم

    سال جدید بر همه شما عزیزان مبارک

    در مورد ذهنیت منفی ومثبت موارد زیادی باهاش برخورد داشتم

    در محل کارم من تنها کار می‌کردم وقرار شد از یکی دیگه از آزمایشگاه ها یه نیرو واسم بفرستن حالا جالبه که کارشناس مسئول ما به این دلیل این خانم را برام فرستاد چون که می‌گفت خیلی زیر کار در میره وآدم تنبلی هست واز کارش راضی نبود وبه نوعی تنبیهش کردن وپیش من فرستادنش

    از همان روز اول من ذهنیت مثبتی بهش پیدا کردم دختر خیلی خوب ودوست داشتنی با انرژی مثبت بسیار خوشرو وخنده رو وکارش هم خوب ومورد پسندم بود مدتی که پیش من کار می‌کرد با هم لحظات عالی داشتیم وهربار مسئول ما در موردش از من می‌پرسید من ازش تعریف می‌کردم و چقدر تعجب می‌کرد که من از کارش راضیم .

    مثال‌ دیگه در مورد مدیر درمانگاه هست که همه همکارانم معتقد هستن آدم مغرور و از خود راضی هست وهمیشه داره زیرآب بقیه را میزنه وکلا وقتی دور هم جمع میشن معمولا دارن از ش بدگویی میکنن به خصوص یکی از دوستانم در درمانگاه خیلی باهاش مشکل داره از صبح که میاد مدام بدش میگه وجالبه مدام بینشون اتفاق های ناجالب یا بحث هایی پیش میاد که اوضاع را بدتر میکنه ولی من همیشه سعی،کرده ام روی نکات مثبت و خوبی‌هایش تمرکز کنم ودر بحث همکارانم شرکت‌ نکنم معتقدم هر انسانی خوبیها ونکات مثبتی هم دارد در نتیجه بارها شده که رفتارهای خوب وعالی ازش دیدم ،روز ازمایشگاهیان با دسته گل وشیرینی به آزمایشگاه آمد وتبریک گفت به طوری که همه همکاران تعجب کرده بودن ولی من می‌دانستم به خاطر باورهای خود من بوده است

    مثال دیگرم در مورد باوری است که خیلی ها دارن که مدارس غیردولتی خیلی از مدارس دولتی بهترن چون خیلی پول بیشتری میگیرن آموزش بهتری هم ارائه می‌دهند چیزی که من اصلا اعتقاد ندارم

    من معتقدم وقتی بچه ای بخواهد درس بخواند وعلاقه داشته باشد لازم نیست حتما مدرسه غیر انتفاعی باشه بلکه در مدرسه دولتی با معلم های باتجربه ودلسوز خیلی هم خوب نتیجه میگیره

    دخترم تا سال دیپلم در مدارس دولتی درس خواند ونتایج خیلی عالی گرفت ودر دانشگاه هم در رشته مورد علاقه اش درس خواند .در مورد پسرم هم همین کار را کردم ودر مدرسه دولتی ثبت نامش کردم وتا حالا که سال هشتم هست همیشه نتایج عالی گرفته ویکی از بهترین دانش آموزان مدرسه بوده است چون همیشه باور،درستی نسبت به این مدارس داشته ام .

    استاد عزیز ممنونم برای این دو فایل عالی کلی نکات عالی ومثبت برایمان داشت

    خدارا شکرت برای این سایت وآموزش های عالی استاد

    خدایا مرا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    توکل بر خدا

    11:42 در یک شب بارونی زیبا…..

    در مورد خودت چی فکر میکنی؟

    بدشانس هستی یا خوش شانس ؟

    اون هایی که باورشون اینه که خوش شانس هستند از درودیوار براشون فرصت های نو و خوب میباره واین نگاهی که دارن و با اون ذهنیت فرصت های خوب رو بیشتر میبینن و همچنین فرصت های بیشتر وارد زندگی شون میشه

    (( طبق قانون به هر چی توجه کنیم از جنس همون اتفاقا بیشتر توی زندگیمون میفته ))

    و اون دسته هم ‌که خودشونو بد شانس میدونن براشون اتفاقایی میفته که بدشانسی بیشتر رو براشون به ارمغان میاره!!!

    و تمام موضوع ذهنیت مائه، که زندگی ما رو رقم میزنه و با هر ذهنیتی که باشیم از همون جنس اتفاقات و شرایط بیشتری وارد زندگی مون میشه و ما از اون دست اتفاقا بیشتر می‌بینیم توی زندگی مون…

    پس فکر های خوب روتین زندگی مون باشه و با استمرار این روند اون حس و حالِ بعد از فکر های خوب خیلی به آدم می‌چسبه مثل یه لیوان آب خنک توی تابستون یا یه چای داغ توی یه روز برفی

    و هر چی این حس و حال خوب بیشتر باشه یعنی تو وظیفتو هر لحظه داری بهتر از قبل انجام میدی و این

    یعنی :《 توکل》

    یعنی : 《بندگی کردن 》

    یعنی:《ایمان》

    و هر حس خوبی که از وجود خدا نشات میگیره ….

    خداروشکر که تونستم این کامنت زیبا رو بنویسم

    خدایا شکرت بابت وجود با برکت استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم

    خداروشکر بابت حضور دوستان باحالَم در این محفلِ توکل ، عشق و امید

    نور الهی بدرقه راهتون:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم و تمام دوستانم در سایت عباس منش نوروز 1404هم مبارک سال بسیار خوبی همه داشته باشید

    این روز ها که در تعطیلات نوروز هستیم با خانواده هستم و در سفر به همین خاطر فایلها را گوش میکنم ولی تا الان نتونستم کامنت بنویسم چون دوست دارم یه خلوتی پیدا کنم و با توجه کامنت بنویسم فرصتش گیدا نشده ولی از اونجایی که کامنت نوشتن را خیلی دوست دارم و وظیفه ام میدونم اومدم یه عرض ادبی کنم و برداشت و مثالی که دارم از این موصوع را بنویسم

    من از بچه گی با ذهنیت های مثبت و منفی های بسیار زیادی بزرگ شدم که باعث بوجود آمدن باورهایم شد که متاسفانه ذهنیتهای منفی فوق العاده بیشتر بود….. به ما از هر موضوعی بدترینش را گفته بودند و متاسفانه همه ی اونها هم من باورم شده بود تا کم کم بزرگ شدم و کمی اگاه تر شدم و دونه دونه تمام اون باورهای اشتباه را شناسایی کردم و گفتم اصلا بر چه اساسی من باید این گونه فکر کنم و عمل کنم و سعی کردم تمام باورهایم را زیر سوال ببرم و تغییرشون بدهم بخصوص در این چند سال اخیر که در سایت عباس منش هستم این مسئله و این ضعفها را بهتر در خودم شناختم مثلا به ما گفته شده بود که آدم های فلان شهر اینجوری هستند یا فلان شهر یا قومیت فلان

    یا خانم ها اینگونه هستند و آقایون این مدلی هستند

    یا دختر ها فلان و پسرها فلان

    یا عربها فلان گونه هستند یا ترکها اون مدلی هستند

    و هزارن باور اشتباه دیگه که هیچ کدام واقعیت نداشت و چون ما باورش میکردیم بلا هم سرمون می آمد

    یا مثلا میگفتند شبها ناخنتون بگیرید این بلا سرتون می یاد یا فلانی چشمش شوره

    یا اگر کسی فوت میکرد میگفتند تا روزها باید مشکی بپوشید یا حتما پنچ شنبه ها سر مزار مرده ها باید بری منتظر هستند و از این قبیل چیزها

    خلاصه من الان بیشتر اونها را شناسایی کردم و دیگه به هیچ کدام باور ندارم

    و باورها یم را تغییر دادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: