درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1 - صفحه 21

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    بنام رب وهاب و غفورم

    سلام به دوستان عزیزم

    روز 80 ام

    خدایا شکرت برای وجود شما استاد عزیزم و خانم شایسته گرانقدر

    خدایا شکرت برای دیدن زیبایی هر چه بیشتر

    اونقدر اون فایل عادتی که زندگی شما رو برای همیشه تغییر میدهد 2 رو دیدم و شنیدم که الان فایلی دقیقا مشابه این فایل رو دیدم و لدت بردم

    واقعا سپاس گزارم از شما برای وقتی که میزارین برای نشون دادن زیبایی ها به ما اونم هر چه بیشتر

    خدایا شکرت واقعا

    چنتا نکته جالب دیدم تو این فایل

    من چند وقتیه فهمیدم که عاشق دیدن پرواز پرنده ها در آسمان هستم چون رهایی رو به یادم میارن و همیشه توجه میکنم به پروازشون مخصوصا این چند وقت، دیروز که به پیاده روی کنار ساحل رودخانه کارون رفته بودم کلی پرنده دیدم و ذوق کردم و تحسین کردم بخاطر پروازشون و توجه میکنم بشون و دقیقا میان بالای سرم رد میشن و قشنگ بشون توجه کرد بعد این خواسته در من شکل گرفت که چقدر دوست دارم یه پرنده بیاد جفتم و از نزدیک ببینمش و بعد پرواز کنه پروازش رو از نزدیک تا وقتی که میره تو اوج آسمون ببینم، و تو این فایل دیدم پرنده های زیبا چقدر قشنگ میومدن کنار آدمها و میموندن بعد پرواز میکردن، و یه جایی از فیلم پرنده نشسته بودن بغل یک مرد و کلی پرنده دورش بود و این تصویر با تمام وجودم تحسین کردم و عالی بود واقعا، خدایا شکرت

    و نکته باحال دیگه، من دیروز برای فایل 260 زندگی در بهشت کامنت گذاشتم که یکی از هابی های من بازی کردن با دختربرادرم در بچگی بود و تا الان هم دوست دارم بازی کنم، و استاد دقیقا همینو منشن کردن به عنوان لذت ساده ای که میشه تجربه کرد و قدرش دونست و زندگی رو زندگی کرد، خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای اینکه این جند وقت که کامنت شما دوستان عزیزم رو میخوندم و یجوری انگار هر نکته ای گفته میشه ناخودآگاه یه باور میشه چون تو کامنت های متعدد پشت هم و در همه کامنتا گفته شده مثل اینکه چطور تحسین کنیم و چقدر خوبه اینکار چه نتایجش برای ما و چه برای بقیه، دیگه ناخودآگاه میشه برای من یک اصلی که باید اجراش کنم، تو مخاطبین گوشیم یک شماره ای رو سیو کرده بودم که تو تلگرام دیدم و بعد یادم اومد که من این شماره رو دارم، ناخودآگاه گفتم برم عکس های پروفایل رو ببینم و دیدم و چقدر از اندام زیبا و ورزشکاری اون فرد لذت بردم و تو دلم تحسین کردم بعد با خودم گفتم من که تحسین کردم تو دلم الانم میتونم پیام بدم به این فرد و آگاهش کنم و بگم که چقدر اندام تحسین برانگیزی برای خودش ساخته، و اصلا اون فرد رو نمیشناسم، و اینکارو کردم فارغ از اینکه بخوام منتظر نتیجه ای باشه یا پاسخی فقط یجوری صدق بالحسنی کردن رو برای خودم یه باید میدیدم و بی درنگ اینکارو کردم.

    و ناخودآگاه بعدش یادم اومد من چقدر بدون تردید اینکارو کردم و این بخاطر خوندن کامنت ها و فایل های استاده و اینجوری عمل میکنه وقتی زیاد گوش بدی و سپاس گزاریش نوشتم تو دفترم، و امروز پیامی دیدم از همون فرد در تلگرام که تشکر کرده بود از تحسین من، و این منو خوشحال کرد و دوباره برای این سپاس گزاری کردم و عالی بود.

    یعنی هر زیبایی ای که این چند وقت نوشتم مجدد تکرار شده و این عالیه

    و اونقدر این حرفا رو حتی ناخودآگاه کنار بچه های خواهرم میزنم که اونها هم تو حرفاشون از این نوع جملات استفاده میکنن، چون فایل استاد رو دیدن که همش دریا نشون میداد، و بعد امروز یکیشون که میگفت من یه خوابی دیدم که یه قسمت هایی نازیبا و یه قسمت هاییش زیبا بود، ولی من فقط خوباشو بتون میگم و دیدم این بچه فقط شنید و سریع عمل کرد، یا اینکه امروز ب من میگفت من خیلی دوست دارم استاد عباس منش رو تحسین کنم ولی نمیدونم چطوری اینکارو کنم، میشه از طرف من بش بگی” که استاد من خیلی شما رو تحسین میکنم، استاد خیلی خوب و مهربونه”، و این واقعا احساس عالی ای بم داد.که بچه ها چقدر سریع یاد میگیرن و سریع عمل میکنن به دیده و شنیده ها.

    و اما در مورد مواردی که گفته شد، من یادمه اوایل که کار کافینت داشتم و کافینت آنلاین بود که کارای و پروژه های دانشجویی رو هم انجام میدادم جتی چیزایی که مربوط به رشتم نبودن، اگر نرم افزاری بود هر چی که بود میرفتم سرچ میکردم سریع یاد میگرفتم و سریع کار طرف رو اجرا میکردم و هر کاری مشتری بم میگفت من عملا در عرض 15 دقیقه دیگه حداکثر انجام میدادم، که یه جاهایی میگفتم اگر اونقدر سریع تحویلش بدم فکر میکنه خوب کار نکردم براش بزار علکی زمانش رو طول بدم، و بعد یه مقدار پول زیادی خیلی سریع بدست میاوردم، و همش میگفتم بابا مگه میشه اینقدر راحت پول دراورد بابام میگه من میرم چند ساعت کار میکنم و اینجور با بدبختی 100 تومن درمیارم کلی کار فیزیکی بعد من پنج دقیقه ای یه کاری انجام میدم برای مشتری 200 یا 300 تومن بیاد تو حسابم و اینجور بود که یه مدتی همینطور پشت سر هم دویست تومن و صد تومن پول میومد تو حسابم، و بعد اگر تخفیف میخواستن کلی تخفیف میدادم با این باور که من زحمتی نکشیدم چرا باید زیاد بگیرم، و بقیه کلی حرف میزدن بم که تو تواناییت رو نمی بینی و من فکر میکردم تو ذهنم که این پول حرامه و خوب نیست و در نتیجه کم میگرفتم و این باعث شد بعد یه مدت دیگه اصلا هیچ همه کارا بخوابه و بعد دوباره اوج بگیره دوباره بخوابه و بعد با استاد که آشنا شدم فهمیدم این بخاطر باور عدم لیاقت من بود نسبت به پول

    یا در مورد قربانی شدن، یادمه اونقدر که تو سریال های مزخرفی که دیده بودیم و فیلمها طرف همیشه تو رابطه عاطفی نقش قربانی بازی میکنه و ما فکر میکردیم عشقی عشقه که توش قربانی باشی و اصلا رنج بکشی سختی بکشی نرسیدن بکشی، بعد فهمیدم تو 100 درصد روابطی که من برای خودم ترسیم میکردم تو رویاهام، خیلی پیش البته و بعد به تضادی برخورد کردم و فهمیدم باید چطوری و چه روابطی روحم رو راضی و شاد میکنه و دیگه اون شد اساس روابطی که تو رویاهام میدیدم (البته قبل از آشنایی با استاد)و بعد دیدم دقیقا استاد داره با زندگیشون با مریم خانم رویای منو زندگی میکنه و فهمیدم جیزی که من تجربه کرده بودم تضاد نام داره و تضاد باعث شده بود یکبار برای همیشه تصور خودم رو برای برقراری روابط عاطفی و خیلی مسائل دیگه از نو بسازم. همین در وجه قربانی بودن که بصورت ناخودآگاه اجرا میشه و بعد میدونی با تمام وجود که این وجه کمکی به بهتر شدن اوضاع نمیکنه ولی نقشیه که باید اجرا بشه، و همینطور اوضاع بدتر و بدتر میشه، من همشیه از کودکی که یاد گرفته بودم نقش قربانی نداشته باشم و برای از بین بردن این احساس سیستم دفاعی ای که براش داشتم، خشم و عصبانیت زیادم بود، من تا مدت ها خشم و نفرت و عصبانیت زیادی داشتم که فقط برای اینکه قربانی نباشم و مظلوم واقع نشم بکارش میبردم، و یجورایی قلدری میکردم به هوشمندانه ترین شکل ممکن که متوجه نشه کسی ولی میدونستم که تهه این کارا خیر و خوبی و نتیجه خوب نیست فقط یک نوع نجات و فراره، و این قربانی شدن نمیگم نبود درصدش کمتر بود ولی اون احساس تغییر یافتش بود و اونم خشم و نفرت و عصبانیتی که خودمم نمیدونستم از کجا ریشه میگیره و بعد به کمک فایل های استاد و قبل از آشنایی با استاد که داشتم خودم کنکاش میکردم متوجهش شدم، یعنی متوجه شدم به روشنی که من خشم و نفرتی دارم، عصبانیتی دارم که نمیدونم گاهی مواقع از وجودم چطوری فوران میکنه و نمیتونم فروکشش کنم، که بعد که با استاد آشنا شدم ناخودآگاه حل شد و کم و کمتر شد خدا رو هزاران بار شکر برای این فرصت، این زندگی، استاد و خانم شایسته گرانقدر و دوستان خوب و عزیزم

    خداروشکر که شما رو دارم

    خدایا عاشقتم که هستی و اینقدر عالی و وهابانه و هدایتگرانه باهامی، عاشقتم من ای شنواترین و بیناترین به قلبم

    از صفایی که به قلبم دادی ازت سپاس گزارم

    از این فرصت برای دیدن شنیدن و یاد گرفتن و کامنت گذاشتن سپاس گزارم

    عاشقتونم دوستان خوبم

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      رضا حسنی گفته:
      مدت عضویت: 1333 روز

      سلام ب اسما خانم عزیز

      سپاس گزارم بابت کامنت زیباتون ک پر از صداقت و حرف های زیبا بود

      نکته ای ک شما ب خوبی بهش اشاره کردی ، تحسین کردن بود و شما اینکارو ب خوبی انجام میدیدن

      پس جا داره من هم شمارو بخاطر قلم زیباتون و جسارتتون تحسین بکنم و خیلی خوشحالم با این حد از کار کردن روی خودتون تغیرات قابل توجهی داشتین و چ خوب ک احساس عدم لیاقت و احساس قربانی شدن رو در خودتون متوجه شدین و شناسایی کردین

      مخصوصا مثال قلدری ک زدین کامل درکتون کردم چون خود منم در زمان های گذشته برا اینکه احساس قربانی شدن بهم دست نده ، دست ب خیلی کارا زدم از جمله جرزنی، پروویی، بداخلاقی و… در واقع با اینکارا چیزی رو درست نمیکردم بلکه از اون ور خر میوفتادم !!!!!

      بازم از شما ممنونم

      درپناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        اسماء منصوری گفته:
        مدت عضویت: 1899 روز

        رضای عزیز سلام به شما

        امیدوارم که در کلام سلامتی و آرامش و عشق و ثروت باشید و اینکه خیلی خیلی خوشحال شدم از پاسختون و تحسینی که کردین

        جا داره منم شما رو بخاطر اندام ورزشکاری و عضله ای و زیباتون تحسین کنم.

        انشالله که تنی همیشه سالم و پر انرژی داشته باشید.

        به قول استاد همه شمایی که الان به فایل ها دسترسی دارین و ازشون استفاده کردین و یاد گرفتین و عمل کردین، بخاطر این خواسته هایی بود که یه زمانی فرستادین (مثل این خواسته من که دوست داشتم تغییر کنم اساسی، و قلبم هر چه بیشتر باز بشه و احساسات واقعی خودم و شخصیت واقعی خودم رو بتونم بروز بدم)، و الان در مدار پاسخ اون خواسته قرار گرفتین.

        خدارو هزاران بار شکر برای اینکه در مسیر مستقیم هستیم، عضو این خانواده هستیم و هر روز داریم با لذت هر چه بیشتر در جهت بهبود خودمون قدم برمیداریم.

        خدایا شکرت برای اینکه دوستی چون شما رو دارم

        در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Mona گفته:
    مدت عضویت: 3875 روز

    درود بیکران

    بر استاد فرهیخته و دوست داشتنی

    بر مریم گلی عزیز

    بر تمامی عزیزان گروه

    خیلی خیلی از سخنان گوهربار استاد و یار شانه به شانه‌اش مریم جان لذت بردم.

    خصوصا دیدن کامنت‌های با ارزش دوستان که تو هیچ جایی پیدا نمیشن و بی نهایت با ارزش هستن

    من کلی انرژی میگیرم که چقدر دوستان تونستن موفق پیش برن

    چقدر قشنگ تونستن قانون درک کنن و روی افکار و باورهاشون کار کنند

    تا نتایج بسیار بسیار عالی و فوق العاده‌ای کسب بکنند.

    وقتی که کامنت عزیزان میخونم و میبینم که چقدر رشد داشتند و به کمال رسیدن…

    به وجد میام به خودم میگم مونا اینارو ببین آخه!!!!!!!

    چقدر عالی تونستن خودشون بکشن بالا

    چقدر عالی رشد کردن

    چقدر عالی روی ذهنش و باورهای مخرب شون تسلط دارن و عنان زندگیشون دست بگیرن

    خدایا مگه میشه

    مگه میشه آنقدر آدم با درک و فهم پیدا کرد که بتونن زندگیشون خودشون هر طوری که دوست دارن رقم بزنن.

    فوق العاده ست

    چقدر قشنگ میسازن اون چیزایی که میخوان و چه آزادی بزرگتر از این که خودت خالق باشی

    خودت پادشاه سرزمین خواسته‌هات باشی

    چه چیزی قشنگ تر و جالب از این آزادی در جهان وجود داره که خودت تجسم کنی و بسازی

    خدایا من امروز با خوندن این کامنت‌های عالی ، فوق العاده عالی کلی تحت تاثیر قرار گرفتم

    و کلی اشک ریختم که مونا آخه تو کجای کاری

    وضعیت تو چیه؟؟؟؟؟؟

    چی میخوای ؟؟؟؟؟

    با خودت چند چندی ؟؟؟؟؟؟

    اصلا میخوای تغییر کنی؟؟؟؟؟

    پس چرا همش گوش میدی

    گوش میدی

    گوش میدی

    اما عمل نمیکنی؟؟؟؟؟

    چرا توهم زدی که داری کار میکنی

    اما سر جات خشکت زده!!!!

    خدایا هدایتم کن

    دستان بی رمق منو بگیر

    هدایتم کن به مسیر درست کمال

    خدایا شکرت که هستی

    خدایا شکرت که داریمت.

    شکر

    شکر

    بدرود عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      متین گفته:
      مدت عضویت: 1642 روز

      سلام مونا جان

      قانون تکامل یادتون نره ،

      اولش گوش دادن هست همین گوش دادن رو دست کم نگیرید . خودتون رو تحسین کنید همین شروع کردن همین اینجا بودن و خوندن کامنتها خیلی تو روند تکاملمون تاثیر داره .

      به صحبتهای مریم شایسته عزیز گوش کنید ، اون قسمت که میگن حتی راکت دستشون نگرفته بودن اوایل بازی میکردن حتی نمیتونستن حرکت کنن و بعد توپ که میومد سمتشون یه دستشون تکون میدادن بعد اگر سمت راست میرفت توپ ایشون سمت چپ میرفتن و کم کم تکامل طی شد و تو تمام این لحظات ایشون به خودشون آفرین میگفتن . پس ما هم باید همین کارو بکنیم . خودمون رو تحسین کتیم .

      بگید امروز گوش دادن امروز یه کامنت خوندم . امروز یکم نوشتم همه اینها کارها و قدم های کوچیکی هست ولی اگر هرروز و پیوسته باشه تا آخر سال ما بهتر شدیم .

      عجله نکنید اومدیم که رشد کنیم یه نفر با سرعت یه نفر خیلی سرعت کم هست ولی در نهایت حتما به فرکانسهای بالا میریم و این روند تا آخر عمر ادامه پیدا میکنه بشرط اینکه ما تو مسیر بمونیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    سلام و درود به شما دوستان و عزیزانم. سلام استاد عباس منش عزیز و سلام استاد شایسته بزرگوار.

    از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای همه تون درخواست میکنم.

    قبلاً توی کامنتهام نوشته بودم که امسال یه تعهدی دادم که هر روز یک یا چند آیه قرآن رو بخونم و باورهای توحیدی و چیزهایی که ازش دریافت میکنم رو توی سررسیدم بنویسم. امشب به جایی از قرآن هدایت شدم که دلم نیومد براتون ننویسم. مطمئناً اون دوستانی که در مدارش باشند دریافتش خواهند کرد چون یه حسی ازم خواست که این کارو بکنم.

    «بسم الله الرحمن الرحیم»

    آل عمران

    آیه 133: «وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» ﻭ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖِ ] ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ; ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

    این آیه رو قبلا اینقدر شنیده بودم که حفظ بودم. ولی انگار الان برای اولین بار بود که داشتم میخوندمش. انگار خداوند عجله داره از بس اشتیاق داره که بندگانش به سمتش برن تا اونها رو از آمرزش و بخشش نعمات و ثروت‌ها و احساس خوب سرشار کنه. انگار خدا داره صدا میزنه خب بجنید دیگه، زودتر بیاید نعمتها تون رو دریافت کنید ، و من با افکار و باورهای غلطم خودم رو در وضعیتی قرار میدم که راه طبیعی ورود نعمات و ثروت‌ها رو به روی خودم می‌بندم. ما گناه کردیم، خطا کردیم و باید مشتاق بخشش خداوند باشیم ولی جوری بیخیالیم انگار چند میلیون سال زمان داریم و خداوندی که فرا زمان و فرا مکانه و همیشه به بهترین شکل خدایی کرده، مشتاقه برای بخشیدن بندگانش.

    «سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟ ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود»

    134 «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»

    ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻭ ﺗﻨﮓ ﺩﺳﺘﻲ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺧﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ [ ﺧﻄﺎﻫﺎﻱِ ] ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﻣﻰ ﮔﺬﺭﻧﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ.

    135 : «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ»

    ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭ ﺯﺷﺘﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻧﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ; ﻭ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ ؟ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺎ ﻓﺸﺎﺭﻱ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ.

    و بازم خداوند داره با یادآوری بخشش و رحمت خودش و چگونگی کنترل ذهن و احساس رو بهمون یادآوری می‌کنه که چطوری با انفاق و فرو بردن خشم و استغفار احساسمون رو کنترل کنیم، چطوری تقوا داشته باشیم، چطوری نیکوکار باشیم. همه اینها همون احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب ه. همون اعراض و دوری از احساس بده. خدا نمیخواد ما توی احساس بد بمونیم. میگه هر خطایی کرده باشی میتونی بیای تا من ببخشمت. فقط تو احساس بد نمون.

    136: «أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَهٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ»

    ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ، ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ] ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ; ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ، ﻧﻴﻜﻮﺳﺖ.

    خدا داره از من بنده ناچیزش درخواست میکنه، بیا تا ببخشمت و بهشت‌ها رو بهت بدم. بجای اینکه من درخواست بخشش کنم. خداوند داره میگه جنات،نمیگه جنت. به نظرم میرسه به این علت داره جمع می‌بنده که میخواد بگه هم بینهایت در دنیا و هم بی نهایت در آخرت بهت می‌بخشم.

    هنوز حس میکنم توی شوک‌ ناشی از خوندن این آیات هستم، آخه چطور ممکنه. مثلا یکی بهمون یه بدی کنه، بعد من در به در دنبال اون شخص باشم که برم از دلش دربیارم که چون به من بدی کرده الان ممکنه احساس عذاب وجدان داشته باشه، برم یه کاری کنم که از این فکر در بیاد.

    خدا راه افتاده دنبال بنده هاش بیاین تا ببخشمتون، مورد آمرزش قرار تون بدم و بهتون بینهایت نعمت ببخشم در دنیا و آخرت.

    واقعاً اگه احساس عدم لیاقتی باشه باید با این آیات برطرف بشه، خداوند داره احساس لیاقت رو در دل ما ایجاد می‌کنه.

    یه فایلی داره استاد « چرا خداوند بیشتر از ما میخواهد که ثروتمند باشیم» اینم اثباتش. خداوند مشتاق گسترش خیر و بخشش و برکت و نعمت و فراوانی و ثروته. ماییم که راه رو بستیم. وگرنه این جهان بر مدار گسترش نعماته.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      فاطمه کدخدا گفته:
      مدت عضویت: 2111 روز

      سلام اقا حمید

      ممنونم به خاطر این کامنتتون

      ایه ها رو خوندم چقدر زیبا و کامل درموردشون نوشتین

      چه احساس لیاقتی خداوند به بنده هاش میده ،چقدر خدا اون حس سرزنشی که همیشه تو وجودمون هست رو از ما دور میکنه

      ولی ما همیشه از این ایه ها غافلیم و دنباله رو ذهنمون و شیطان هستیم وخودمون باعث میشیم نعمت های بی شماری که خدا به ما داده رو پس بزنیم و ندیده بگیریم و همیشه در کمبود و فقر زندگی کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1274 روز

        سلام و درود و رحمت خداوند به شما فاطمه خانم ، بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که برام کامنت نوشتین. از لطف و محبت شما ممنون و متشکرم. دقیقاً خداوند با همین مضمونی که فرمودین به انسان کلید داده « شیطان به شما وعده فقر میده و شما رو به زشتی ها امر میکنه؛ و خداوند شما رو به مغفرت و رحمت وعده میده »

        سپاس از شما بخاطر پاسخ ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      بسم مُجیبَ الدَّعَواتِ مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ

      سلام و درود بر بنده موحد و صالح خداوند

      چنددقیقه بیشتر نیست، که از یه ترمز ثروت با عارفه عزیز صحبت می کردم (اینکه اگه زیادی عرفانی بشی و بخدا نزدیک، یه حس و حالی پیدا می کنی دیگه نمی تونی چیزی درخواست کنی و اگه درخواست نباشه طبق قانون کائنات چیزی بهت داده نمیشه و اگه نتونی از درخواست کنی، یعنی به قدرت خدا ایمان نداری و ….)

      و الان پاسخ خدای مهربونم از دستان شما

      انگار خداوند عجله داره از بس اشتیاق داره که بندگانش به سمتش برن تا اونها رو از آمرزش و بخشش نعمات و ثروت‌ها و احساس خوب سرشار کنه. انگار خدا داره صدا میزنه خب بجنید دیگه، زودتر بیاید نعمتها تون رو دریافت کنید

      «سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟ ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود»

      و اما این قسمت از برداشت ات رو نمیشه با کلام توصیف کرد. بهتره بگی بدون شرح

      هنوز حس میکنم توی شوک‌ ناشی از خوندن این آیات هستم، آخه چطور ممکنه. مثلا یکی بهمون یه بدی کنه، بعد من در به در دنبال اون شخص باشم که برم از دلش دربیارم که چون به من بدی کرده الان ممکنه احساس عذاب وجدان داشته باشه، برم یه کاری کنم که از این فکر در بیاد.

      *خدا راه افتاده دنبال بنده هاش بیاین تا ببخشمتون، مورد آمرزش قرار تون بدم و بهتون بینهایت نعمت ببخشم در دنیا و آخرت.

      خدایا دل این بنده ی مخلص ات و تمام این خانواده توحیدی رو به نور خودت روشن کن و کمک کن تاریکی های وجودمان را به نورت روشن کنیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      راضیه گفته:
      مدت عضویت: 1673 روز

      سلام آقا حمید maverick

      تحسین میکنم شما رو بابت درک درستی که از آیات قرآن دارید و اون را با ما به اشتراک میزارین

      بسیار لذت میبرم از کامنت های شما دیشب داشتم یه تکه از کامنت قبلی شما رو روی این فایل برای همسرم می خوندم یه سوالی کردن از من که دوست دارم جوابش را اگه لطف کنید به من بدید .

      ازم پرسیدن یعنی آدم اگه حقش رو خوردن یا بهش ظلمی شد نباید دنبال حقش باشه و اون رو بگیره

      من این جوری گفتم که مهم توی این موقع ها کنترل کردن ذهن هستش اگه من بتونم احساسم رو خوب نگه دارم جهان به من پاسخ مثبت میده

      بعد اون مثال استاد رو زدم موقعی که از کار شرکت توی بندر عباس اومده بودن بیرون و حق و حقوقشون رو بهشون ندادن

      بعد همسرم گفتن که خدا هم گفته که اگه بهتون ظلم شد برید و حقتون رو بگیرید (یه همچین مظمونی)

      گفتم خدا یه جاهایی پیامبر رو به اعراض کردن دعوت میکنه و یه جاهایی هم به جنگیدن

      از این که زمان گذاشتین و کامنت من رو خوندید سپاسگزارم

      راستی بگم که یه مدتی بود که آیه های مربوط به حضرت یونس و افتادن به دهن ماهی رو خونده بودم و اصلا نمی تونستم درک کنم که چرا براشون این اتفاق افتاد و دیروز که کامنت شما رو خوندم با خودم گفتم ببین چقدر زیبا خدا در زمان مناسب جواب سوالات من رو میده خیلی برام منطقی شد بسیار از قلم شیواتون لذت میبرم .

      در پناه خدا شاد و سلامت باشید

      و به زودی خبر های خوبی از ارتقائ

      شغل تون بشنویم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1274 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم راضیه خانم.

        قبل از هر چیز یه ایموجی که با دست زده تو پیشونیش رو اینجا تصور کنید ، چون من یه پاسخ طولانی به کامنت شما نوشتم ولی نمیدونم چی شده که ارسالش نکردم.

        از همه لطف و محبت شما سپاسگزارم. ببینید چیزی که به نظرم میرسه اینه که، قبل از هر چیزی هر ناحق شدن و پایمال شدن حقی نتیجه فرکانس ذهن خودمونه، مخصوصاً اگر احساسمون منفی باشه‌. همکاران من درگیر موضوعی شدن که بارها و بارها بخاطر ناشکر بودن و ناله میکردن و جهان پاسخ کفران نعمت خودشون رو بهشون داد.

        اگه واقعاً حقی داریم که میتونیم در چارچوب قانون مطالبه و درخواستش کنیم، بعنوان مثال یه کارمندی که حقش رو با نوشتن یه گزارش از مسئول یا رئیسش درخواست میکنه، این دو حالت داره یا پاسخ مطالبه ما مثبت هست یا منفی ،بازم مثال از همکاران من، اینکه اونها فقط اعتراض میکنن و بد و بیراه میگن ولی هیچ اقدام قانونی و نامه نگاری نمیکنن. اگر پاسخ مثبت باشه احساس ما هم خوب باقی میمونه، اگر پاسخ منفی بود به احتمال زیاد احساس ما هم منفی میشه،اون موقع چی ؟ آیا باید خودمون رو بندازیم توی چرخه احساس منفی ؟و تقلای بیهوده کنیم؟ تقلا کردن و زور زدن با احساس منفی خیلی فرق داره با تلاش با احساس مثبت.

        باید رها کنیم و احساسمون رو مثبت نگه داریم و تلاش کنیم با احساس مثبت از خداوند درخواست هدایت کنیم تا برای مسئله مون راه حل پیدا کنیم. باور کنید حتی اگه حقمون رو به کلی رها کنیم به قیمت نگه داشتن احساس مثبت مون ارزشش بیشتر از اونه که به حقمون برسیم ولی با احساس منفی و خشم و ناراحتی. جهان به احساس ما پاسخ میده.

        من قبل از اینکه بیام آتش نشانی، جایی دیگه شاغل بودم که ظاهراً حق و حقوقم ضایع شد اما اگه میموندم و برای حقم میجنگیدم امروز با تنی خسته و حقوق نهایتاً ماهی 10 تومن و آزادی زمانی بسیار محدود مشغول به کار سخت بودم. ولی من اونجا رو رها کردم و اومدم اینجایی که الان هستم و به لطف هدایت پروردگار و آموزشهای استاد عباس منش اینجا هم نخواهم موند. جهان ماموریت های بزرگتری برای من در نظر داره. امروز وقتی به پشت سر نگاه میکنم اون حقوق ضایع شده‌ام شده بهای رسیدن به شرایط بهتر.

        همه بچه های سایت با زندگی و گذشته استاد عباس منش آشنایی دارن.

        استاد عباس منش میتونست توی دانشگاه بندرعباس بمونه و از حقش دفاع کنه، استاد عباس منش میتونست توی کشتی سازی بندرعباس بمونه و از حقش دفاع کنه، یا توی تهران، یا اون روزی که سایت استاد هک شد یا مسائل ریز درشت دیگه. استاد عباس منش حقش رو مطالبه کرده ولی وقتی دیده این پیگیری و این تقلا دست کردن توی آتشه ، این کار رو نکرد، احساس خوب و مثبت و مقدسش رو حفظ کرد و از حق قانونی خودش صرف نظر کرد تا احساسش منفی نشه. احساس منفی یعنی آتش ، یعنی سوختن همه داشته ها، به هر دلیلی آدم دستش رو بکنه توی آتش دستش میسوزه ، حالت شما هر چقدر دلیل محکمی داشته باشی. بگو گوشیم افتاده بود، بگو یه بسته اسکناس صد دلاری افتاده بود،نه اصلا دست کردم یه نفری رو نجات بدم، هر بار دست توی آتش کنید دستتون میسوزه. احساس منفی یعنی آتش. اگه میتونید تا لحظه آخر مثبت و عالی و شاد باقی بمانید اصلا اگه دوست داشتین برید توی چرخه قضایی. قانون میگه احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب و احساس بد مساویست با اتفاقات بد.

        امیدوارم تونسته باشم یه پاسخ خوب داده باشم. ولی یه نکته، این پاسخ من به فراخور ظرف وجودم در این لحظه است ،بیشتر از پاسخ من متمرکز باشید روی آموزشهای استاد عباس منش. بالاخره من شاگردم و ایشون استاد همه مون.

        اونجایی که پیامبر دعوت به اعراض میشه بحث های بیهوده و جدلها و توهین های افراد مشرک بوده. ولی اونجایی که فرمان جنگ داده شده، خدا امر کرده که پیامبر قراره مشرکین بهتون حمله کنند از خودتون دفاع کنید، پیامبر توی اوج جنگ هم آرامش داشته .

        از درگاه خداوند برای خودم و شما هدایت و حمایت همیشگی درخواست میکنم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          راضیه گفته:
          مدت عضویت: 1673 روز

          سلام آقا حمید عزیز

          وای من چه طور از شما سپاسگزاری کنم که برگشتید و به کامنت من پاسخ دادین

          این روح بزرگ شما رو می‌رسونه

          بسیار بسیار تحسین میکنم شما رو بابت درک درستتون از قانون

          عالی بود اصلا کامنت های شما توش آرامشه همراه با چاشنی احساس خوب

          این نگاه شما رو تحسین میکنم که شرایط قبل خود رو بهای رسیدن به شرایط بهتر میدونید

          از خداوند یک دل آرام یه زندگی شادو ثروت و سلامتی آرزومندم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فرزاد امان اله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1600 روز

      سلام بر حمید آقا عزیز

      از کامنت زیباتون مثل همیشه لذت بردم و خیلی آیه های تاثیر گذاری در مورد احساس لیاقت و اینکه خدا همیشه میخواد ما از این بهشت هم در این دنیا و هم در آخرت استفاده کنیم

      بسیار سپاسگزارم برای دل نوشته های زیباتون که واقعا تاثیر گذار بود

      در پناه خدا دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1274 روز

        سلام و درود به شما آقا فرزاد گل ، دوست عزیزم. بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت شما.

        خدا رو شکر میکنم بخاطر اینکه چیزی به قلبم الهام شد تا مایه قوت قلب و احساس مثبت دوستانم باشه. امیدوارم خداوند همه مون رو حمایت و هدایت کنه، و قلب و زبانمون رو گویای توحید قرار بده. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نسرین نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    بنام رب و فرمانروا و صاحب اختیار تمام جهانیان خداوندی که بخشنده و مهربان عادل و وهاب است

    سلام

    سلام ویژه به استاد عشق و آگاهی به استاد عباس منش عزیزم و مریم باندی واقعا شایسته که با طرح سوالات عالی و جواب آنها آگاهی‌های بی نظیری را به ما نشون میده

    سلام به هم فرکانس‌های عزیزم در سایت بی‌نظیر فرکانسی

    این فایل و تونستم با وقفه 5 دقیقه ده دقیقه نگاه کنم و فرصت نشد چند بار نگاه و گوشش بدم ولی با همین یکبار بی نهایت ترمز رو برای من باز کرد استاد عزیزم بابت ای فایلهای بی نظیر هزارتن بتر ازت ممنون و سپاسگزارم ه رکدوم از این فایلها درسهایی داره که ارزش یه محصول جدید رو داره که باید براش بها پرداخت بشه وشما چه سخاوتمندانه این اگاهیهارو به شاگردان میدید معلم و پیامبر زمان زندگیت توام با شادی و سلامتی

    چقدر فضای ساحل زیبا بود رنگ آبی دریا و موجهای کف آلود و سفیدش آدم و به وجد می‌آورد وقتی موجها میومدن و با ادمهای کنار ساحل برخورد می‌کرد خودمو در اونجا حس میکردم و دقیقا احساس می‌کردم اوم موجها به ساق پاهای من میخوره و من و به جلو حل میده چقدر آدمها زن و مرد و کوچک و بزرگ شاد بودن و با خود در صلح بودن مثلا چند تا خانم بسیار چاق اونجا بودن که با لباس ساحلی وبون اینکه در نظر بگیرم چه اندامی دارند داشتن از لحظاتش کمال استفاده و لذت رو میبردن ساحل بسیار تمیز با شنهای سفید و چار ها و سایبانی زرد و سورمه ای کنتراست زیبایی و ایجاد کرده بود و من لدت بردم از این همه نعمت و فراوانی و اینکه چقدر اون آدمها آزادی مکانی و زمانی و مالی دارن که اینگونه در این فضا عشق میکنن خدایا شکرت برای این همه زیبایی جت‌های جنگی که اسمشم وحشتناکه اما چه آرامشی به ساکنین میداد و اون پیام و در آسمان به نمایش در می‌آورد چقدر از دیدن لین فایل لذت بردم هر چقدر در مورد زیبایی فراوانی نظم و تمیزی این فضا بگم کمه همه چیز عالی بود

    و اما در مورد موضوع اول راجع به عدم لیاقت

    بارها و بارها شده که من لی احساس عدم لیاقت و تجربه کردم مثلا وقتی سال قبل متاسفانه من به فاصله سه ماه مادر و پدرم و از دست دادم و فامیل و دوستان و خانواده ام از من تشکر میکردن و بهم میگفتن که خیلی برای مامان و بابام زحمت کشیدم و کاراشونو انجام دادم با اینکه حرفشون درست بود تو ذهنم میگفتم من وطیفه ام و انجام داده نیاز نیست این همه از من تعریف بشه من لیاقت این همه تعریف و تمجید و ندارم

    و یا اینکه وقتی جایی میرم که خیلی بهم خوش میگذره و یا چیزی میخرم که اطرافیانم قدرت خرید اونو ندارن احساس خوبی ندارم و می‌گم کاش نمیخریدم کاش فلانی هم شرایط خوب منو داشت و این باعث می‌شد من از اون اتفاقات خوب لدت واقعی و نبردم و احساس عدم لیاقت بکنم و اینکه حتی بعد از گذشت 7 ماه از فوت پدر و مادرم هنوز وقتی شاد هستم زود نگرانی و ناراحتی میاد سراغم که کاش پدر و مادرم بودن و این شادی و تقسیم میکردم و نکنه اونا ناراحت بشن و روحشون آزرده بشه از اینکه من دارم لدت میبرم و دیگه اونارو فراموش کردم و زود تو احساس غم فرو میرم

    و بارها از اینکه کسی از اخلاقم و توناییهام ازم تعریف کرده باور نداشتم و تو ذهنم عدم لیاقت فعال میشه که من اینقد ها هم خوب نیستم اینا دارن اشتباه میکنن از من تعریف میکنن

    که البته بر میگرده به نداشتن عزت نفس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    میخوام در مورد عدم لیاقت و باور عدم به وجود فراوانی صحبت کنم

    خدایا شکرت به لطف استاد و خانم شایسته عزیز که این فایل بینظیر رو گذاشتند من تونستم یکی از ترمزهام رو شناسایی کنم اون هم باور عدم لیاقت

    و باور کمبود بود که دیروز در موردش صحبت کردم و توضیح دادم

    و خداشکر وقتی من فهمیدم تو این مورد باورهام ایراد داره دیگه بعد از دیدن فایل اموزشی

    نشستم و دفتر رو اوردم فقط یکسره نوشتم و خودم رو بمباران کردم از اینکه من لایق هستم و اینکه فرصتها پولسازی رو نوشتم و براش الگو اوردم و فراوانی ثروت و نعمت رو نوشتم

    خلاصه اینکه از دیروز تا الان کار من شده بود همین که یکسره بنویسم و هی با خودم صحبت کنم و بارها بارها تکرار کنم

    خود انجام این تمرین خیلی ایمان منو قوی کرد چون بعدازظهر همون روز من دیدم به طرز جادویی زنگ خور من بیشتر شد و انواع مختلف مشتریها با من ارتباط گرفتن تو حوزه کاری من که همشون فرصت پولسازی جدید بود که من میتونستم از اون طریق هم پول خلق کنم

    من با دیدن این نشونه ها هی تایید میکردم نسبت به فراوان بودن و بینهایت بود فرصتها و ایده‌ها جدید برای خلق ثروت و بارها به خودم میگفتم که

    من لایق دریافت بینهایت ثروت هستم

    من باید همیشه ثروت خلق کنم

    من با خلق ثروت بیشتر دارم کار خداگونه و مقدس و الهی انجام میدم

    و دارم به خلق خدا کمک میکنم تا اونها هم خوب و عالی زندگی کنند

    من با حل کردن مسائل مردم و بیشتر کردن رفاه زندگی‌شون و کمک میکنم به اینکه اونها هم ثروتمند باشند و من با اینکار میتونم ارزش خلق کنم و باهاش پول بسازم

    پس برای من بینهایت فرصت هست بینهایت موقعیت پولسازی وجود داره

    جالبه من از دیروز تا الان که شروع کردم که حسابی و تمرکزی روی خودم کار کنم

    چند بار ادمها و موقعیتهای پولسازی برای من فراهم شد که مشتریها بیان از من خرید کنند

    این درصورتی بود قبلا شاید هر سه یا چهار روز شاید یه تماس میداشتم ولی از دیروز تا امروز بالای 10 فرصت پولسازی برای من فراهم شده بود که همشون ایده جدید بود برای خلق ثروت

    که امشب یه مشتری با یه ایده جدید با من تماس گرفت و میگفت من تو سیستم گلخانه‌ام به مشکل خوردم و نیاز به مشاوره دارم و من خیلی راحت با باور لیاقتی که روی خودم کار کرده بودم با اعتماد بنفس بهشون گفتم من بابت مشاوره پول دریافت میکنم و بنده خدا هم خیلی راحت بمن گفت اوکی و برام واریز کرد

    منی میگی ایمانم به سقف چسبید که من تونستم خلقش کنم

    و بعد من هم کمکش کردم تا مشکلش حل بشه

    این در صورتیه قبلا همش بصورت رایگان مشاوره میدادم و پولی نمیگرفتم

    ولی الان خیلی فرق کرده این ثابت میده من خودم رو لایق دونستم و جهان هم ادمهایی سمت من هدایت کرد تا این باور رو برای من تایید کنه و من با حل کردن مسئله مردم خیلی راحت ثروت خلق کنم

    حالا حساب کنید من از دیروز تا الان روی باور لیاقت و باور فراوانی کار کردم چقدر فرکانس خوب به جهان ارسال کردم که نتیجه‌اش فرصتهایی و ایده‌ها و ادمهایی فراوان بود که سمت من هدایت میشدن که من خیلی راحت بتونم پول خلق کنم

    این در صورتی قبلا این خبرا نبود

    چون تمام تمرکزم فقط تو فروش یک و دو محصول خاص بود

    ولی وقتی که باورهام رو تغییر دادم از اینکه بینهایت فرصت وجود داره که بدون هزینه و بدون تلاش فیزیکی خیلی راحت میشه پولهای عالی خلق کرد

    کلی فرصتهای جدید بمن الهام شد که همه‌شون برای موقعیت پولسازی بود که قبلا بهشون توجه نمیکردم

    دوست داشتم تو این کامنت در مورد این موضوع صحبت کنم از اینکه من روی باورهام کار کردم و چقدر خوب جهان پاسخ داد و منو به خواسته‌ام رسوند

    و این اتفاقات امروز باعث شد من ایمانم خیلی قویتر بشه و با قدرت بیشتر این مسیر الهی رو ادامه بدم خدایا شکرت

    دوست داشتم از تجربه و اتفاقات امروزم برای دوستان تعریف کنم

    عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    هایده عبدپناه گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    بنام تنها آفریننده هستی بخش

    سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته گل و همه دوستان عزیز سایت

    خداروشکر که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم و ان شاءالله بتونم این آگاهیارو تو زندگیم پیاده کنم

    عزیزای دلم چقد زیبا و خوش استایل و چه با اصالتین به خودم مبیالم شاگردتونم

    خدای من این فایل جواب خیلی از سوالات من بود یعنی استاد نگار خود شما تو زندگی من حضور داشتین و میدونستین به چه آگاهی هایی نیاز دارم یارب شکرت که به درون سینه ها آگاهی

    من این فایلو دیروز اول وقت رو‌سایت دیدم من همیشه تو سایتم مخصوصا این اواخر ،، اومدم پلی کنم مهمون اومد نشد بعدش بازم اومدم سراغش اینترنت خوب کار نمیکرد و اصلا پلی نشد فهمیدم الان زمانش نیس بذارم واسه بعد هروقت خودش اراده کرد گوش میدم که امروز خدا رو شکر در مدارش قرار گرفتم تونستم امروز بیش از 7 بار این فایلو گوش بدم ،، چقدددد تشنه این آگاهیا بودم شکرت

    نکات خیلی جالبی واسم داشت نمونه اش اینکه خانم شایسته فرمودن که زمانی می‌خوام یه مهارت رو یاد بگیرم اینکه با تکرار و تمرین و باعشق ادامه دادن اون مهارت یا هدفو دنبال کنم گفتن با خودم مهربون باشم ، من خیلی جاها با خودم نه تنها مهربون نبودم که کلی خودمو سرزنش کردم کلی خودمو تخریب کردم و این احساس عدم ناتوانی و لیاقت بیشتر تو وجودم ریشه دووند ،،

    به قول بانو تو یه سری شرایط همش در تنش و عجله ای یالا زودباش تموم شد دیگه چیزی بهت نمی‌رسه همین یه فرصته زدی زدی نزدی باختی بدبخت شدی و …. از این قبیل هرجا زور زدم عجله کردم در حالت عصبانیت و ناراحتی و تنش بودم انقد عجول بودم با خودم با سر خوردم زمین ،،، الان که این فایلو شنیدم فهمیدم واقعا عجله کردن و زور زدن از باور کمبود میاد

    استاد من پارسال که با این قوانین آشناشدم انقد شوق تغییر تو وجودم بود و انقد با تمام وجود کل صحبتای شمارو پذیرفتم که نتایج من بعد یه مدت کوتاهی لگاریتمی بودن باور میکنین رابطه فوق العاده با یه فرد عالی و همه چی تموم ، حال خوب، درآمد عالی همیشه حسابم پر پول بود منی که قبلش یه ریال هم تو حسابم نبود و انگار سراسر وجودم از این قوانین و آگاهیاس یعنی شما یه جمله میگفتین یه حرف می‌زدیم من تاتهشو رفته بودم همه چیو درک میکردم به نسبت اینکه مثل الان تو سایت اصلا نبود و کسی نبود مثل دوستان که به عنوان الگو ببینمشون و ازش الگو بگیرم ولی نتایج فوق العاده بود،،، بعد یه مدت احساس کردم من با این شرایط راحت نیستم انگار زیادیه آخه چطور میشه انقد خوب پیش بره یه مدت همین فکرها تو سرم بود و همش با خودم کلنجار میرفتم آخه من یه عمر به قول خودتون اون باورها تو ذهنم بود که تا جون نکنی به جایی نمیرسی ، نابرده رنج گنج مسیر نمیشود، منو این همه خوشبختی محاله و….‌‌ استاد بخدا از اون وقت به بعد به طور عجیبی نه تنها اون نعمات هیچ کدوم الان به اون صورت نیستن بلکه دارم چند ماهیه درجا میزنم شایدم بگم به عقب برگشتم و پس رفت داشتم ،، بماند این مدت چقد اعتماد به نفسم تخریب شده و من علت از بین رفتن این نتایج رو نمی‌دونستم ،، نه فقط الان من خیلی وقته این احساس بامنه از بچگیم من تو زندگی قبلیمم همین فکرو داشتم من از ایشون شناختی نداشتم انقد ازش تعریف کردن مردم و فامیل منم با خودم میگفتم مگه من لیاقت این آدم به این خوبی رو دارم چرا خدا به من بنده گناه کار و بی لیاقت این نعمت بزرگ رو داده خداشاهده این عین نجواهای ذهنیم بود من چطور لایق این زندگی به این خوبی باشم با وجود اینکه من خودم از هر نظر همه چی تموم بودم ولی هیچ وقت این احساس لیاقت و ارزشمندی رو تو وجودم نداشتم چون بارها تخریب شده بودم چیزای خوب مال از ما بهتروونه ما که لیاقت نداریم ، استاد باورتون میشه این عدم لیاقت کاری با من کرد که حتی تو مراسم عروسی هم باهم بحثمون بود و حرف نمیزدیم و تو اون مدت یکسال نه تنها لذتی نبود فقط به سرو کله هم میپریدیم البته این یکی از دلایلش بود باورهای مخرب زیادی داشتم که تماما مربوط به شرک و عدم عزت نفس بود

    استاد حتی راجع به این قوانین چقد من اوایل درک بالایی از این قوانین پیدا کرده بودم همش میگفتم چطور من اینو میفهمم چطور بقیه مثل من نیستن چطور اشتباهی شده حتما ،، یه مدتداین اواخر اصلا نمیفمیدم شما چی میگین همش میگفتم چرا درک نمیکنم چی میگه استاد چرا قبلاً اینطور نبودم یعنی این چندماهه تمام نتایجم مثل سابق شدن الان تازه دارم به خودم میام چون فهمیدم تماما از کمبود اعتماد به نفسمه ،،،، حتی تو آشپزی کردن تو کارای کوچیک تو نمره گرفتنامون زمانیکه امتحان داشتیم حتی تو ظاهر خودمون یه مدت همه چی خوب پیش می‌رفت و ظاهر واندامی عالی پوست زیبا وقتی این فکر میومد دیگه از فرداش یه بلایی از آسمون دامنگیرت میشد

    احساس قربانی شدن هم یکی دیگه از پاشنه های آشیل منه ، من بااین احساس می‌خوام جلب توجه کنم تا نظر بقیه بیشتر به من جلب بشه مثلا الان به این باور رسیدم انگار ته دلم همیشه دوست دارم که تو روابط الان هر رابطه ای باشه اون رابطه خراب بشه دعوا و بحث پیش بیاد من آدم خوبه داستان باشم و طرف مقابلم آدم بده داستان باشه و به من زور بگه به من ظلم کنه و من برم این داستان و برای بقیه تعریف کنم تا بقیه دلشون برام بسوزه و به این صورت توجه جلب کنم به خیال خودم اینجوری مثلا رشد میکنم و عزت نفسم خوب میشه،، قسم میخورم در تمام روابطی که من واردشون شدم به من ظلم شده به ضم خودم و به بدترین شکل پیش رفته و به یه طریقی این وسط من قربانی شدم و جالبه هرچه این احساس بیشتر باشه با افراد بیشتری تو زندگیت روبه رو میشی که این احساس رو بیشتر بهت میدن که تو قربانی دیده بشی و این احساس قربانی شدن و مثلا بی عدالتی باعث عدم احساس توانایی در هر زمینه ای میشه وقتی احساس می‌کنی دیگران یا شرایط واست تعیین میکنن زندگیتو جهان عادل نیست انسانها بهت ظلم میکنن تو بیشتر احساس عدم توانایی و خلاقیت پیدا می‌کنی و نتایج بدتر وبدتر میشه روابط منهدم میشه و خبری از اون نعمات دیگه نیست

    در هر شرایطی جوری به اون قضیه نگاه کنیم که احساسمونو بهتر کنه و این احساس بهتر و کنترل ذهن باعث وفور نعمات میشه جهان به افرادی پاداش میده که صبور باشند و کنترل ذهن و عواطف داشته باشن، بتونن در هر شرایطی به دیده مثبت و بهتر به زندگی نگاه کنن ،،،، این جمله تونو خیلی دوست داشتم فرمودین فقط برای امروز شاد باش فقط برای امروز حالت خوب باشه و لذت ببر زندگی یعنی در لحظه زندگی کردن و آزتد و رها باشیم بدون در نظر گرفتن نتایج پایانی، کاش همیشه بتونیم به این شکل زندگی کنیم ،،،

    زندگی هم یک بازیه باید بلد باشی چطور بازیش کنی اگه نتونی چطور بازیو پیش ببری اگه از اشتباهات درس نگیری و الکی زور بزنی زندگیو به کام خودت تلخ کنی از رده خارج میشی و کلا میری تو در و دیوار

    استاد خداروشکر میکنم که الان فهمیدم تموم اون نتایج عالی از اعتماد به نفسم بوده و نتایج منفی و نامناسب عدم اعتماد به نفسم این پاشنه آشیل من بوده و هست ، من اوایل که با شما آشنا شدم و اون نتایج عالی اومدن نمی‌دونستم از کجا اومده یعنی کدوم باورمو تقویت کردم که نتایج وارد شدن اگه این تضادها نبودن من هرگز نمیفمیدم که مشکل اصلی من اعتماد به نفس منه اینم از طریق دوره عالی شیوه حل مسائل زندگی فهمیدم یارب شکرت ان شاءالله به زودی نتایج عالی وارد میشن

    استاد ازتون سپاسگذارم بخاطر این آگاهی که بی منت در اختیارمون قرار میدین کاش که قدر این آگاهیارو بدونیم و ازشون استفاده کنیم

    از شماهم سپاسگذارم بانو زیبا که این سوالات خوب رو پرسیدن و استاد جان بیشتر مطلب رو باز کردن

    عشقتون پایدار در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته

    بریم سر اتفاقات زندگیم

    من تو یک کارخانه دارویی کار میکنم هر روز همکارانم از کار و مدیریت گله داشتند قضاوت بی جا میکردند

    من هم پیش اونها ماه ها تایید میکردم چون فکر میکردم اگه تایید نکنم آدم بدی میشم درباره ی من جور دیگه فکر میکنند تا این که فهمیدم یکی از ایراد های من همین همنشین با این افراده که پیشرفتی ندارم باورهای حرف مردم و احساس قربانی شدنه که دارم فکر میکردم داره به من ظلم میشه من دارم بیش از حد کار میکنم و خلاصه هر روز ناخودآگاه احساسم بد میشد

    تا این که به قول قرآن اعراض کردم و دور شدم کارم و توانایی ام را تحسین میکردم اون مدیریت را تحسین میکردم دیگه با اون دوستانم اصلا صحبت نمیکردم حتی بعضی اون مواقع که پیس من درباره چیزای منفی صحبت میکردند من میگفتن راضی ام بدونه اینکه بترسم یااینکه درباره ی من چی فکرمیکنند

    این کار ادامه داشت و اینقدر حالم خوب شد که موقع قرارداد رسید بیشتر همکاران با ناراحتی قرار داد را امضا کردند تا نوبت من شد خداشاهده قرارداد من خیلی بیشتر از حد نرمال افزایش حقوق داشتم گفتم چرا حسابدار گفت مدیرعامل دستورشو داد همون لحظه قانون احساس خوب اتفاق خوب که اینقدر استاد میگفت را درک کردم

    یعنی حقوق من با کسی که سی سال تو این مجموعه داشت کار میکرد برابر شد

    همونجا خدارا شکر کردم کل حرفای استاده عزیزمو درک کردم

    باخودم گفتم من با چند ماه روخودم کار کردم به این افزایش حقوق رسیدم اگه این کارو ادامه بدم همه رو تحسین کنم باور های منفی که حالمو بد میکنه رو دور کنم جهان چه پاداش های بزرگی را بهم میده

    من خودم را باور کردم توانایی هامو باور کردم حالمو خوب نگه داشتم در کل در خودم احساس لیاقت را ساختم

    هر روز منتظر اتفاقات خوبم چون درک کردم حرف فای استاد رو به قول استاد هر وقت شخصیتت و رفتارت عوض بشه اونوقت باورات تغییر کرده

    دوست داشتم یکی از اتفاقاتی که در زندگیم رخ داده بود را با شما به اشتراک بزام

    ممنون از استادم که اینقدر در تلاشه که همه ی ما را که در این مدار هستیم و خواهان تغییر زندگیمونیم را قوانین را به خوبی یادمون بده

    واقعا سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    حاج عباس گفته:
    مدت عضویت: 1298 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و استاد شایسته

    و سلام به همه دوستان

    گاهی کامنت دوستان رو که میخونم یاد دانشجویان سال اول پزشکی می افتم

    دانشجویان سال اول پزشکی ، وقتی تازه با بیماری‌ها و علایم ان‌ اشنا میشوند

    هر علامتی در بدنشون حس میکنند اون رو ربط میدن به بیماری و خودشون رو معدن امراض میبینند

    مثال: اگه احیانا شصت پاش درد بگیره. میگه نکنه از سیاتیکم باشه ؟؟؟؟!!!

    یه سردرد خفیف میگیره میگه نکنه میگرن دارم ؟؟؟!!!!

    از گرسنگی ضعف میکنه و معده‌ش درد میکنه حس زخم معده میگیره!!!!

    از این دست مثال‌ها زیاده

    الان هم استاد این فایل رو اماده کرد…

    همه دوستان دچار عدم لیاقت و قربانی شدن به خود گرفتن

    ما تازه واردها که با قانون آشنا نیستیم بازی شروع نشده ، سه هیچ عقبیم

    کانه هیچ اراده‌ای و لیاقتی نداریم

    دوستان با سابقه و به قانون آشنا هم به شدت در تشخیص جایگاه فعلی خودشون و ربط دادن اتفاقات و هم زمانی‌ها دچار اشتباه میشوند و ماست رو با قیمه قاطی میکنند

    در حالیکه باید بدونیم فرکانس‌ها ضعف و قوت دارند یا به اصطلاح کوتاه و بلند هستند. گاهی موقت هستند

    موقت مثلا در سفر؛ وقتی با یکی مثل خودمون همسفر میشویم در مدت کوتاهی هم فرکانسیم

    دلیل نمیشود هر رابطه‌ای به جدایی ختم شد و یا به هر مشکلی برخوردیم احساس عدم لیاقت و قربانی شدن به خود بگیریم

    مثال: دختر پادشاه در ستاره قطبی خود مینویسد دوست دارم امروز وقتی با خدمه ها برای تفریح و گردش به طبعیت میروم یک اتفاق خوب و جالب را تجربه کنم !!!

    جالب اینجاست که در طبعیت با یک چوپان خوش ذوق و نوازنده نی برخورد میکند و چند ساعتی با چوپان به گفتگو می نشیند و هردو از این اتفاق خوب مسرور میشوند

    و بعد از ان دختر پادشاه قصد بازگشت میکند !!!

    آیا چوپان باید احساس عدم لیاقت و قربانی شدن بکند ؟؟؟

    البته که نه این دو برای مدت کوتاهی هم فرکانس شدن آن هم به خاطر درخواست دختر پادشاه در ستاره قطبی

    دختر پادشاه و چوپان در مدار طبعیت گردی و تفریح هستند ولی در مدار ثروت نیستند

    در مدار روابط نیستند ووو

    پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدا

    ردپای18

    سلام استاد و خانم شایسته

    از وقتی که تصمیم گرفتم روزم رو با کامنتی در سایت به پایان برسونم ،زندگی من رنگ دیگه گرفت ،رنگ توجه به زیبایی ،فراوانی ،شکرگزاری، احساس خوب

    چقدر با این کلمات غریبه بودم

    وقتی به زندگیم نگاه میکنم شاید نجواهای بیاد برای مقایسه خودم با افراد دیگه

    قبلا این نجواها روز من خراب می‌کرد

    اما الان این نجوا ها که به سراغم میاد ،یاد مسیری که طی کردم میوفتم !یاد چیزایی که یاد گرفتم تا بزرگ بشم

    استاد عزیز اگه من این شرایط نمیگذروندم الان اینجا نبودم که حالم خوب باشه فارغ از هر چیزی ،قلبم آروم باشه،پشتم به خدا گرم باشه

    من ادامه میدم تا فاصله فرکانسی خودم رو طی کنم ،قربانی کنم ،تکامل طی کنم،علایقم پیدا کنم ،و رویام زندگی کنم

    ممنون که بهم یاد دادید به جای افسوس و قربانی بودن بفهمم علت شرایط گذشتم چی بوده و حالا باید چیارو عوض کنم

    درباره تاثیر فایل ها همین بگم که مدام هدایت میشم به طبیعت ،کلی هدیه دریافت میکنم،کلی انباکسینگ دارم ،دوست قدیمیم بهم پیام داد ،حتی چندین وسیله ای که دوست داشتم به راحتی خریدم ،از تاثیر ابزار هم بگم که این چند وقت همش دست به آچار بودمممم

    احتمالا بخاطر تحسین مریم جان به عنوان یک بانو در کار فنی بود که خودم هم وارد این داستان شدم

    خیلی اتفاقات خوب کوچیک و بزرگ زیاده ،بابتشون خداروشکر میکنم و از شما سپاسگزارم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    اسناد داری چیکار می‌کنی با ما

    الله اکبر

    الله اکبر

    خدای من از یک بازی پینگ پنگ این همه نکته !!!!!!

    داریم آخه مگه

    و این فقط از شما بر میاد و بس

    واقعا چقدر خوشحال هستم که این آگاهی های ناب رو می‌شنوم و در حد توانم سعی میکنم اجرا کنم و به اندازه ای که جرا کردم نتیجه گرفتم خداروشکر

    اون هم نتیجه های عالی واقعا

    این احساس لیاقت واقعا خیلی مخفی هست و باید خیلی روی خودمون کار کینم

    چقدر درس هست در همین بازی پینگ پنگ اگر جور دیگه ای بهش نگاه کنیم

    حالا شما فکر کن در کل زندگی روزانمون چقدر نکته هست که متوجه نمیشم

    خدایا کمکمون کن هممون رو تا بهتر و بهتر و بهتر خودمون رو بشناسیم و اصلاح کنیم

    من تجربیات خودم رو تا اینجای کار میگم اول برای خودم تا فراموش نکنم این مورد رو

    مورد اول درباره احساس عدم لیاقت

    من در این مورد باید خیلی بیشتر کار کنم با اینکه توی دوره عزت نفس استاد خیلی عالی و خوب توضیح دادند اما بعضی وقت ها میشه که یادم می‌ره و این طور فایل ها باعث میشه که یادآوری بشه برام این موارد

    خداروشکر که در این مسیر هستم و هر روز دارم یاد میگیرم

    اما مورد من این بود که خیلی وقت ها کاری رو برای مشتری انجام میدادم و مبلغی نسبتا خوبی رو هم میگفتم بهش

    و جالبه که مشتری هم قبول میکرد و پول رو پرداخت میکرد اما من یک حس ناخوشایندی میومدم توی ذهنم که تو داری زیاد میگی و این مبلغ لایق تو نیست و جالبه اینقدر حالم بده میشد که توی ذهنم جنگ و دعوایی به پا میشد در این حد هچکه می‌رسیدم به نقطه ای که نکنه خدا رازی نباشه از این مبلغی که گرفتم و این حق و ناس باشه آخه با این مبلغ کمتر هم بیرون انجام میدادند

    و این بارها و بارها انجام میشد تا اینکه واقعا ورودی من کم و کمتر شد

    تا اینکه داشتم یکروز کلنجار میرفتم با خودم که چرا درآمدم کم شده چرا مشتری ندارم که خدا بهم گفت چون خودت رو لایق نمیدونی

    کارت رو لایق نمیدونی

    از اون روز به بعد سعی کردم که روی خودم در مورد این موضوع کار کنم و بعد از اون نتیجه ها خیلی بهتر شد خداروشکر اما باز هم باید بهتر بشه و باید بیشتر و بهتر روی خودم کار کنم

    مورد دوم اینکه احساس قربانی داشتن

    وااای خدای من چی بگم از این مورد خانمان سوز که زندگی خودم رو با دست خودم خراب کردم اما به لطف خدا فهمیدم و الان در صدد بهتر کردنش هستم

    زمانی که در رابطه عاطفی با پارتنرم بودم همیشه افکار بد و مزخرف میومد به ذهنم که نکنه این اتفاق بد بیفته (نمی‌خوام راجب فکر بدم بگم) ولی توی ذهنم میومد و همین فکر ها رو ادامه میدادم و جالبه که توی ذهنم خودم رو قربانی میدونستم و همیشه هر وقت که با هم بحث میکردیم من آدم خوبه بودم و اون آدم بده و جالبه که پارتنرم هم همیشه بهم میگفتی که تو خودت رو خوب نشون میدید جلوی بقیه اما واقعا ناخودآگاه بود و قصدی نداشتم تا اینکه اینقدر ادامه دادم که اون اتفاقی که نباید میفتاد افتاد

    اما کلی درس گرفتم و این درس خیلی برام گرون بود بله استاد همیشه میگه اما من توی مدارش نبودم واقعا

    اون موقع دوره عزت نفس هم نداشتم و خیلی عزت نفسم پایین بود

    و بعد از جداشدنم هر جا که مینشستم راجب این ماجرا میگفتم و بقیه خوب همه به من حق میدادن و اون رو بد میتونستند و من یک آدم قربانی بودم توی این رابطه

    تا اینکه جلسه دوم عزت نفس بهم یاد داد که نباید این اتفاقات بد رو برای خودم خدا و هیچکس تعریف کنم و خودم رو قربانی این رابطه بدونم چون هی حال و احساس بدتری سراغم میاد

    و از یکجایی دیگ تصمیم گرفتم که تعریف نکنم و خیلی بهتر شدم

    و البته که هنوز هم جا داره و باید بهتر بشم و اصلا دیگ تعریف نکنم حتی برای خودم جز خاطرات خوب و روابط خوبی که داشتم و بدست آوردم

    خدایا شکرت

    چند وقتی هم هست که دوست خوبم حمید امیری خبری نیست

    امیدوارم هر کجا که هست حالش خوب باشه و در پناه جان جانان باشه

    امیدوارم کامنت من رو بخونه و سریعتر آفتابی بشه

    که بدجور دلم برای کامنت های زیباش تنگ شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: