https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-14 01:05:402025-03-07 07:49:43درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
693نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل و همه دوستان.
قبل از اینکه در مورد این کلیپ بنویسم یه مورد جالب رو بگم و اونهم اینه که دقیقا دیروز با یکی از دوستان عزیزم که دلیل آشناییم با استاد عباسمنش بود دیداری داشتم و در مورد اتفاقات اخیر ایران صحبت باز شد و بحث این بود که فارغ از دلیل ما برای تصمیماتمون، دنیا طبق الگوی منظم و ثابت خودش اتفاقات رو برای ما رقم میزنه.
و امروز صبح سایت رو باز کردم و منی که معمولا متن کلیپ رو نمیخونم و فقط فایل رسانه ای رو میبینم یا گوش میدم خوندمش و دیدم دقیقا دقیقا همون حرف ما رو استاد نوشتن.
خوب اگه بخوام در مورد زمانی که احساس عدم لیاقت باعث شد چیزی که در دست داشتم رو از دست بدم موردی رو به تازگی درک کردم. داستانش اینه که تو خونه تکونی سال نو من تصمیم گرفتم انباری رو خالی کنم و هرچیز اضافی و قدیمی هست رو بریزم دور و خوشبختانه خانومم هم همراهی کرد. تو این حین من به کارنامه دوران راهنماییم برخورد کردم. چیزی بود که هر دفعه تو خونه تکونی میدیدمشون ولی اینبار یه نکته ای رو ازش درک کردم. نمره من 19 به بالا بود و نفر 4 الی 6 کلاس بودم ولی یکی از دوستان عزیز و قدیمیم معدلش 18 بود و همین دوستم الان از لحاظ درسی خیلی بالاتره از من و من ایشون رو یک انسان فوقالعاده باهوش تر از خودم میدونستم. چیزی که یادم اومد و درکش کردم اینه که من اون موقع به اینکه چقدر از 80 درصد همکلاسیهام بالاتر و باهوشتر هستم تمرکز نکرده بودم و بالعکس به اون 3-4 نفر بالاتر از خودم تمرکز میکردم و میگفتم من کم هوشتر از اینهام. و خوب باعث شد معدلم کم کم پایینتر بیاد تا جایی که معدل کارشناسیم 13:40 اومد و باعث شد کلا قید ادامه تحصیل رو بزنم بخاطر نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن احساس لیاقت. خدارو شکر الان دوباره شروع کردم و بعد از 7 سال وقفه تونستم ارشد با رتبه عالی قبول شم و الان معدلم خیلی بالاتره حتی بالاتر از چیزی که انتظار داشتم.
در مورد سوال قربانی شدن هم سخت ترین اتفاق زندگیم موردی بود که سال 98 وقتی شغلی که عاشقش بودم بخاطر گرونی و کرونا از دست دادم. در حالی که تو همون شرایط خیلی ها تونستن حتی پیشرفت هم داشته باشن. مهم نیست تعدادشون چقدر کمه وقتی که وجود دارن و توی همون شغل و همون شرایط میمونن و پیشرفت میکنن یعنی میشه هر کسی به اون نقطه رسید فقط نباید جا زد و قربانی شرایط شد.
بنام خدای مهربونم که اینجا بودن (چه بودن در این خانواده و چه بودن و تجربه کردن این دنیا) رو نصیبم کرده
سلام به استاد عباسمنش عزیزم، خانم شایسته نازنین و همهی اعضای دوستداشتنی این خانوادهی فوقالعادهام
چقدر لذت بردم از این همه آگاهیهای ارزشمند ارائه شده توی این فایل. از این همه نکته و تجربهای که دوستان عزیزم تو کامنتا بیان کردن.
چقدر زیبا و ساده و کاملا قابل درک اساتید فوقالعادهام از ی بازی این همه درس و آگاهی رو برای خودشون بیرون میکشن و به ما هم تقدیم میکنن. شماها حرف ندارین واقعا
واقعا اینجا محیطیه که نمونه و مثل و حتی نزدیک بهش رو هیچ جای دیگه پیدا نمیشه کرد
یعنی واقعا این ادعای کاملا درستیه که بهترین راه کنترل ورودی و تمرکز بر نکات مثبت، حضور در اینجاست و اولین راه کنترل احساس خوب وقتی با ناخواستهای روبرو میشی، اومدن به این محیط بهشتیه.
این همه درس از ی بازی؟؟!!!
خدایا شکرت
وقتی داشتم فایل رو میشنیدم ی نکتهای با خودم مرور شد که گفتم بعنوان کامنت اینجا بنویسمش.
اساتید عزیزم وقتی داشتن از قوانینی که از بازی بدست آوردن میگفتن وقتی به پیامدای عدم کنترل ذهن اشاره میکردن، میفرمودن که به محض اینکه مثلا فلان کنترل ذهن رو نداشتن این اتفاق توی بازی رقم میخورد
و من اونجا ی حسی بهم یادآوری کرد که
مجید حواست باشه و نگران نباشی آ، توی زندگی به محض اینکه نیست، دنیا اساسش بر خیره (استادم اینو بارها تو فایلای مختلف گفتن) اونجایی که به محض اینکه است وقتائیه که تو در جهت مثبت داری از قانون استفاده میکنی
مثلا بارها استاد گفته و تو ام تجربه کردی که وقتی فکرتو اصلاح میکنی همون ساعات ی اتفاق خوب میفته
ولی در جهت منفی قانون، نگرانی به محض اینکه رو با خودت نداشته باش که الان من اینجا فرکانسم منفی شد پس دیگه ی اتفاق بد رو به زندگیم دعوت کردم و تمام شد. که این احساس بد ناشی از همچین تفکری و چنین نگرانیای که ارسال اون فرکانس بد اولیه رو مداومت بهش میده میتونه منجر به اتفاق بدی بشه و ناخودآگاه تو رو به نتیجه برسونه که در مورد استفاده از قانون بر علیه خودم هم، جریان “به محض اینکه” هست.
استاد بارها هم گفتن و البته تجربهی خودمم اینه که اساس دنیا بر خیره و فرکانس منفی بارها و بارها باید تکرار و ارسال بشه که اتفاق و نتیجهی منفی و ناخواستهای رو رقم بزنه.
پس حواست باشه که درساتو بگیر و عملا استفادهشون کن اما نگران به محض اینکه نباش
من آدمم دیگه، همه اون خطاهای گفته شده رو هم دارم
-مغرور شدن به نتایج
-بیتوجهی و عدم تمرکز در کار بخاطر نتایج مثبت پشت سر همی که داره میاد
-بد شدن احساس و به سختی کنترل کردن احساسم
-احساس قربانی شدن
– “من و این همه خوشبختی محاله”
– و و و …
اما نگران نباش که هرجا اینجور فکرا و روشها سراغت اومد دیگه تمومه و حتما ی اتفاق بد رقم میخوره، نه، این فرکانسا خیلی باید تکرار شه که نتیجه منفیش وارد زندگیت بشه،
پس هر جا متوجه شدی داری این فرکانسا رو میفرستی همونجا ارسال این جنس فرکانس رو متوقف کن. تا مچ ذهنتو گرفتی همونجا برگرد و خیالت کاملا کاملا راحت باشه که اتفاق بدی در راه نیست و چون مچ ذهنتو گرفتی و داری فرکانس خواسته میفرستی اونی که در راهه اتفاق مثبته و خواسته است
و البته که همیشه توی زندگی برخورد با ناخواستهها هم هست تا هم خواسته بوجود بیاد و هم بازی زندگی دوستداشتنی و خواستنی بشه، بازیای که همش پیش بری و بدون هیچ چلنج و تلاشی همش امتیاز جمع کنی رو کیه که دوست داشته باشه.
خیلی دوستون دارم اساتید عزیزم
خیلی دوستون دارم خونوادهی گلم
آرزومند سعادت، سلامت، ثروتمندی، شادی و خوشبختی همهمونم.
خدایا چرا تا میخوام بیام کامنت بنویسم همین که میگم به نام خداوند دلم میلرزه و از حس خوب اشکم جاری میشه میدونم این تو هستی که با صدای قلبم باهام صحبت میکنی و من میخواهم هر آنچه که از قلبم بیرون میاد رو بنویسم
خدایا کمکم کن هر آنچه که باید بشنوم و یاد بگیرم با این فایل بشنوم و درک کنم و تمرینات این فایل را به خوبی انجام بدم
خوب همانطور که اسم این فایل درس های زندگی از یک بازی هست، من هم کامنتم را با درس های که از این فایل یاد گرفتم شروع میکنم
اولین نکته که استاد عزیز فرمودند که یک بار فایل تصویری را ببینید بعد فایل صوتی را گوش بدید تا زیبایی های این فایل حواسمون را پرت نکنه
خوب برای تمرکز بر زیبایی های این فایل، بدون صدا این فایل رو نگاه کردم تا به اندازه ای که چشم هایم لیاقت دیدن زیبایی ها رو داره بتونه آنها رو شکار کنه
– اولین مورد نسیمی که از سمت دریا میوزید، از موج های دریا متوجه شدم که باد ملایمی داره می زه، به اون بادی که از دریا میاد توی شهر ما بهش باد قوس می گویند، من این باد رو خیلی دوست دارم نه خنکه نه گرم نسیمی خوش همراه با رطوبت دریا داره
– یکی دیگه رنگ بسیار زیبای دریا به رنگ سبز و آبی که خیلی زیباست، دریا هزاران شگفتی داره که هر روز یه رنگ خاص به خودش میگیره
– زیبایی بعد، آسمون آبی روشن و صاف و قشنگ و بی انتها و انگار بین دریا و آسمون هیچ فاصله ای نیست
– موج های خروشان دریا رو دوست دارم چون وقتی دریا موج داره شنا کردن خیلی لذت بخش تر میشه چون وقتی موج به سمتت میاد و میپری بالا تا از موج رد بشی خیلی لذت داره
– نکته بعد حظور دو تا از عزیزانم در این فایل یعنی استاد و خانم شایسته که بهترین دستان خدا در زندگی ام هستند
– استایل و هیکل زیبای استاد و خانم شایسته و لباس های بسیار زیباشون، چقدر لباس خانم شایسته زیبا و شاده، خیلی تحسین میکنم خانم شایسته بخاطر این همه زیبایی و هوش و توانمندی و استعداد و اصلا بینظیر ترین خانمی که تا حالا دیدم،
و قیافه جنتلمن استادم که خیلی زیباست با لباس خوشگل و عینک زیبا و ساعت عالی شون
– تحسین کردن میکروفون های عالی که نویز باد و صداها را تا حد زیادی میگیرد تا فایل ها با کیفیت بهتری ضبط شوند
– مردم شاد آمریکا و خیلی جالبه استاد هر وقت بره کنار ساحل هر روز هفته که باشه، همیشه ساحل شلوغه و مردم شادن یا در حال شنا و لذت بردن و بازی یا آفتاب گرفتن یا مراقبه هستند
– تحسین میکنم مردم خوب کشور آمریکا که اینقدر اکتیو و مثبت هستند
-اون ساحل زیبا و بزرگ و خیلی تمیز و با شن های نرم و روان و سفید را تحسین میکنم
– تحسین میکنم خدمات خوب کشور آمریکا که همیشه برای افراد راحتی و آسایش و بهترین میخواهد و در کل مردم آمریکا برای خودشون ارزش قائل هستند
مثلا چقدر سایبان های آبی خوش رنگ و زرد و سبز ردیف چیده شده برای استراحت مردمی که به ساحل میان
– فیلم های که از بالا توسط درون گرفته شده همه چی رنگی و شاده و در کنار اون سایبان های رنگی، همه افراد زیر انداز های رنگی و یا حتی پوشش آنها هم رنگی بود هر شخصی یه رنگ شاد پوشیده بود واقعا این ترکیب رنگ ها زیبا بود کلی لذت بردم
– نکته بعد آفتاب گرفتن زیاد مردم، نمیدونم فوایدش چیه ولی احتمال فواید خوبی برای بدن داره که در کنار برنزه شدن کسانی که پوست تیره میخواهند باعث فوایدی از جمله جذب ویتامین دی به بدن می شود
– نکته دیگه پرواز زیبای پرنده ها در کنار ساحل و بالای دریا
– لبخند های ملیح استاد و خانم شایسته در این فایل در کنار ساحل
– نمای زیبای شهر از بالا توسط درون، چقدر این ایالت و شهر خوب طراحی شده از بالا طراحی زیبایی شهر را بهتر میبینیم
– سطل زباله که با بشکه های بزرگ آهنی و به رنگ سبز درست کردند ایده خیلی خوبی بود
– با خانواده کنار دریا رفتن و بازی و شنا کردن هم تاثیری مثبت و بهتری در روابط خانوادگی به وجود میاره چون هم زمان اعضای خانواده همگی از یک چیز لذت میبرند و همگی در پایان روز حرف مشترک بیشتری دارند که بهم بزنند
– اون آقایی که کلی کبوتر کنارش جمع شده بود، احتمالا اون اقاهه خیلی با خودش در صلحه و آرامش داره که حیوانات هم باهاش دوست هستند
– فواید شنا کردن در دریا در کنار اینکه بدن را سفت و محکم میکند برای عضلات کمر و پاها هم خیلی خوبه و از آب دریا املاح بدنمون تامین میشه و حتی باعث میکروب کشی بدن در خانم ها میشه
-زیبایی دیگه، آزادی افراد برای پوشش و با هر جنسیت و اقلیتی کنار هم لذت میبرند
-زیبایی بعد نظم کارگاه و تمیزی و براقیت همه چی در کارگاه
– یاد گیری بازی پینگ پونگ برای کسی که دوست داره این بازی رو یاد بگیره با دیدن این فایل یاد میگیره
– بازی های ورزشی در کنار سلامتی، موجب افزایش هورمون نشاط و شادابی می شود
نکته هایی که به اندازه ظرف وجودی ام در کنار زیبایی های این فایل درک کردم
– برای اینکه زندگی فوق العاده بهتری داشته باشم > باید خداوند را بهتر درک کنم و برای درک بهتر خداوند باید قانون زندگی را بهتر درک کنم و در عمل بتوانم از آن ها استفاده کنم
یکی از قانون های خداوند، لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی ام هست> اما چرا لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی ام ضروری است
با درکی که از قانون به دست آوردم برای رسیدن به لذت های بزرگتر باید ظرف وجودی ام بزرگتر بشه و برای بزرگتر شدن ظرفم باید سپاس گذارتر باشم و برای سپاس گذارتر بودنم باید از هر چیز ساده در زندگی ام سپاس گذاری کنم
و درس های مهمی که استاد و خانم شایسته از ورزش پینگ پونگ علاوه بر لذت بردن درک کردند و با ما به اشتراک گذاشتند
– اولین مورد از بازی، در لحظه بودن و لذت بردن است را به ما یاد دادند، چرا در لحظه بودن در بازی پینک پونگ مهمه چون اگه در لحظه نباشم و حواسم به امتیازهای از دست رفته گذشته باشه یا نگرانی و عجله برای امتیاز گرفتن برای مرحله بعد باشم باعث میشه در اون لحظه از بازی لذت نبرم و اون حالت ترس و نگرانی باعث عدم کنترل ذهن میشه و نتیجه عدم کنترل ذهن، از دست دادن امتیاز و باختن میشه
حالا این قانون در لحظه بودن بازی چه ارتباطی با زندگی ما داره، > در زندگی هم اگه از لحظه حال لذت نبرم و همش غصه مسائل گذشته رو بخورم و یا همش نگرانی و ترس در مورد مسائلی که ممکنه در آینده به وجود بیاد داشته باشم باعث می شود همیشه احساسم بد باشه و نتیجه این احساس بد اتفاقات بد است قانونش اینه
احساس بد = اتفاقات بد
خوب به خودم میگم حالا چطور در لحظه زندگی کنم و لذت ببرم، برای لذت بردن از همین چیزهای ساده در زندگی ام مثل بازی با بچه ام یا بازی و تفریحاتی که دوست دارم با همسرم انجام بدیم، مثل پیاده روی یا دوچرخه سواری یا بدمینتون بازی، یا حرف زدن در مورد خواسته هامون یا حرف زدن در مورد چیزهای که قبلا میخواستیم و به راحتی بهش رسیدیم،
حرف زدن در مورد رسیدن به خواسته ها جز لذت های منه، یه وقت هایی بوده که احساسم خوب نبوده و با همسرم شروع به حرف زدن در مورد معجزات زندگیمون و رسیدن به خواسته ها کردیم، وقتی حرف میزدیم، ذهنمون همینطور چیزهای مثبت بیشتری رو به یادمون می آورد و چنان انرژی و حس خوبی میگرفتیم که ساعت ها میتونستیم در مورد خواسته هامون حرف بزنیم
در شرایط و مکانی که فضایی که هستیم دلخواهمون نیست میتونیم یک فان یا بازی را پیدا کنیم و در جمع ازش استفاده کنیم تا همه و خودم لذت ببریم
– یکی از مزایای خیلی مهم در بازی ورزشی در کنار سلامت بودن بدن و افزایش هورمون شادی و نشاط باعث ارتباط عمیق تر و دوستی بیشتر دو طرف می شود اگه دو نفر که در رابطه عاطفی هستند و با هم از یک بازی خوششون بیاد و هر روز با هم بازی کنند اون حس دوستی و هم بازی بودن بر رابطه اونا تاثیر عمیق و مثبت میزاره و باعث رابطه عاطفی هیجان انگیز تری می شود
– یه مورد دیگه هم که باید به خودم یاد آوری کنم بازی رو برای لذت بردن انجام بدم نه به رخ کشیدن توانایی یا در بازی برای بردنم طرف مقابل را ناراحت کنم، نباید جنبه فان بازی را به رقابت بد تبدیل کنم
– یکی دیگه از موارد رعایت کردن قانون بازیه، مثلا رعایت کردن قانون در بازی پینگ پونگ بدون جر زدن باعث میشه ذهن ما آماده اجرای قانون در هر کار و بازی یا ورزش یا هر حرفه ای بشه
– نکته بعد شخصیت تحسین کننده در خودم ایجاد کنم شبیه استاد، چون وقتی در هر چیزی چه بازی یا رابطه عاطفی یا حتی از یه اشپز یا خیاط و هر شخصی با یه توانایی تعریف و تمجید کنیم موجب برانگیخته شدن توانایی اون شخص می شود
– نکته مهم دیگه اینه اگه هر کاری یا شغلی یا مهارتی بخوام یاد بگیرم اگه در ابتدای یادگیری هیچی بلد نباشم به خودم سخت نگیرم چون اگه در یادگیری هر کاری استمرار و مداومت داشته باشم و هر روز در حال بهبود دادن و اصلاح خودم باشه موجب افزایش مهارت و کسب موفقیت و پیشرفت در اون کار می شود
– نکته دیگه که برای انجام مداوم یه کاری که برامون سخته بابد اهرم رنج و لذت براش درست کنیم و روی فواید و لذت یادگیری اون کار و نکات مثبتش تمرکز کنم تا انگیزه لازم برای یادگیری داشته باشم در واقع اهرم لذت قوی تر از اهرم رنج می شود و موجب حرکت من برای یاد گیری می شود و خیلی مهمه با کوچیک ترین بهبود ها و یادگیری ها خودم را تحسین کنم و به خودم آفرین بگم و مسیر رو ادامه بدم
یه مثالی از خودم میزنم مثلا من قبلا از لب تاب یا اینترنت یا سایت اینترنتی سر در نمیوردم فقط در حد رفتن به گوگل بلد بودم، به لطف خدا که یه سایت اینترنتی راه اندازه کردیم با اینکه هیچی بلد نبودم به زور یه اسم محصول با ویژگی هاش مینوشتم ولی الان تازه متوجه شدم سایت چیه اصلا چیزی به اسم سئو داره و از کار قبلی که یه کار روتین وار بود کسل میشدم، الان یه کار چالش برانگیز شده برام که یاد بگیرم محصولتم رو چطو سئو کنم و بتونم در صفحات بالای گوگل بیارم به لطف خدا این کار اینقدر برام لذت داره که به هر سرگرمی دیگه ترجیح میدم ، دوست دارم موفق بشوم و به خودم و توانایی ام ایمان دارم بخاطر اعتماد به نفسی که از مسائل قبل در هر حوزه دیگه توانسته بودم حل کنم، هر روز صبح که میشه منتطر روزم رو با کار کردن روی سایتمون شروع کنم خیلی به کنترل ذهن بهم کمک میکنه وقتی دارم کار میکنم از حس نامناسب رها میشم و ذهنم فقط روی کاره و نتیجه اش میشه آرامش بیشتر در من
– یه نکته مهم دیگه هیچ وقت توقع بی جا از خودم نداشته باشم در شروع هر چیزی و کاری بهترین باشم و اون حس کمالگرایی رو کنار بزارم و از اینکه هر روز به چیز جدید یاد میگیرم خوشحال باشم اگه در هر کاری همه چیز از روز اول بدونم و چیز جدیدی برای یاد گرفتن نباشه اون کار خسته کننده میشه همانطور که هدف جهان بسط و گسترش دادن خودشه و این گسترش دادنش توسط هر کدام از ما صورت میگیره چه ما پیشرفت کنیم چه پسرفت، حالا که میدونم حتی جهان هم تکاملی و همیشه در حال بهبوده، من هم همیشه و تکاملی در حال بهبود خودم و توانایی هام باشم و با هر بار یادگیری، خودم را تشویق کنم برای یادگیری بیشتر، و اون یادگیری تکاملی باعث لذت بخش تر شدن مسیر میشه چون هدف ما لذت بردن و کسب تجربه و یادگیریه نه رسیدن به یه مقصد خواص یا خواسته خواص، مثلا اگه بخواهیم مسافرت کنیم و اگه با هواپیما بریم و لذت های مسیر رو از دست دادیم ولی اگه با ماشین سفر کنیم از زیبایی های مسیر هم میتونیم استفاده کنیم
– نکته مهم دیگه از بازی یاد گرفتم که بازی ورزشی پینگ پونگ مثل یه آزمایشگاه میمونه مثلا همانطور که در آزمایشگاه قانون های داره که اگه فلان ماده با فلان ماده ترکیب بشه واکنشش این میشه، و در بازی هم اگه به فلان ضربه هر پاسخی بدیم واکنش اون به شکل امتیاز گرفتن یا از دست دادن امتیاز به ما برمیگرد، در زندگیمون هم اگه هر فرکانسی به جهان ارسال کنیم فلان واکنش از جهان به ما برمیگرده
– نکته دیگه از این بازی یاد گرفتیم که ذهن چه تاثیر بر اتفاقات و نتایج بازی میزاره اگه در طول بازی ذهنم کنترل نکنم و حواسم پرت بشه موجب شکست در بازی میشه و این قانون در زندگیمون هم همیشه بوده که اگه بتوانیم ذهنمون کنترل کنیم نتیجه خوبی به همراه داره ولی اگه نتوانیم ذهنمون را کنترل کنیم نتیجه نامناسب به همراه داره و بدونم این ذهنه که همیشه اتفاقات رو رقم میزنه و خیلی مهمه که روی چی تمرکز میزاریم اگه در جهت رسیدن به خواسته هایم هست اون را تقویت کنم ولی که در جهت مخالف با خواسته هایم هست تصحیح مسیر کنم و ذهنم را بر روی چیزهای دلخواه بزارم
– کنترل کردن ذهن یا نکردنش بر روی شخصیت ما هم تاثیر میزاره اگه نتوانیم ذهنمون را کنترل کنیم تبدیل به یه فرد عصبانی و خشمگین و غر غرو و بد اخلاق میشیم، این ویژگی ها یه شخصیت نامناسب از ما میسازه که نه تنها افراد از ما خوششون نمیاد جهان و خداوند هم رفتاری با ما میکنند که ما با دیگران رفتار میکنیم، مثل اینه هر چی بهش نشون بدیم همون رو بهمون بر میگردونه در واقع اتفاقات را جوری بهم برمیگردونه که بدونم با این ویژگی ها نه تنها شانس نمیارم بلکه بد شانسی هم میارم
– این رو بدونم اگه بتوانم ذهنم در جهت مثبت و خواسته هام بزارم و کنترلش کنم، میتوانم دنیام را کنترل کنم و همانجور که دوست دارم زندگی ام را بسازم
– یه چیز دیگه که از این بازی یاد گرفتم اگه افکار نا مناسب یا اتفاقات نا مناسب یا ناراحتی و کینه و حسادت در ذهنم نگه دارم باعث بدتر شدن مسائل و اتفاقات و ارتباطات در زندگی ام می شود چون تمام این چیزها فرکانس منفی و نا دلخواه داره و قانونش اینه فرکانس منفی برابر با اتفاقات منفی هست
اگه من عصبانی باشم با هر آدمی برخورد دارم اونا هم شخصیتی مثل من دارند، شخصی عصبی و داغون هستند، یا اگه من عصبانی باشم با هر کسی برخورد دارم رفتار بد باهاش میکنم که باعث از بین رفتن اون رابطه میشه، یا اگه از یک نفر کینه داشته باشم و بدم بیاد و تمرکزم بر روی شخصیت ناجالب طرف باشه باعث میشه اون شخص یا هر کسی دیگه اون رفتار ناشایسته رو بیشتر با من کنه و موجب کینه و ناراحتی بیشتر در من می شود
– اگه من یه فرد عصبانی و خشمگین باشم حتی نمیتوانم از توانایی ام به درستی استفاده کنم چون هرگز موفقیت سراغ فردی که ذهن آرام ندارد نمی آید و هر فرد موفق چه در ورزش یا شغلی که موفق هست میبینم چه شخصیت آرام و خونسردی داره و از خیلی مسائل به راحتی چشم پوشی میکنه و میگذره و اون ناراحتی های گذشته رو در ذهنش نگه نمیداره تا ناراحتی ها روی هم تلنبار نشه و امید هم داره که با هر مسئله ای با ذهنی آرام روبه رو شوم و به خودم امید بدم که این مسئله برای کمک به من اومده و برای هول دادن من و سوخت مورد نیاز من برای رسیدن به هدفم اومده، یا اون تضاده موجب کسب تجربه برای ادامه دادن مسیرم باشه، یا اصلا اون اتفاق یا مسئله در آخر به خوبی حل بشه و خودم را الکی ناراحت نکنم، برای اینکه این منطق سوم را برای خودم باور پذیر کنم هر موقع یه مسئله ای پیش اومد و در آخر همه چی به خیر و خوبی حل شده بیام یاد داشتش کنم تا در مواقعه ای که با یه مسئله به ظاهر سخت مواجه شدم بگم اگه ذهنم کنترل کنم این یکی هم ختم به خیر میشه مثل مسائل قبل
– یه مسئله دیگه که ذهنم نمیپذیره همه چی را آرام و راحت به دست بیاورم، چون اینا همه دلیل بر کمبود لیاقت و یا باور سختی کشیدن برای به دست آوردن هر چیزی در زندگیمون از بچگی در ما شرطی شده که بهمون گفتن مگه الکیه هر چی بخواهی به دست بیاری مثلا برای ثروتمند شدن شب و روز باید کار کنی و سختی بکشی مگه الکی پول به دست میاد، من این حرف ها رو با ایمان صد درصد در ذهن خودم نفی کردم تا جایی که میبینم و یاد دارم اطرافیانم مثلا عموهام اصلا کار فیزیکی نمیکنند فقط با ماشین رانندگی میکنند هم مسافرته هم معامله، پول در آوردن براشون مثل بازیه فقط دنبال ایده های که پول در بیارند میرن حالا این الگو توی فامیل ما اینقدر تکرار شده خیلی هاشون کار نمیکند بقیه براشون کار میکنن مثلا خیلی هاشون وسیله نقلیه سنگین مثل کامیون یا لودر یا جرثقیل یا لیفتراک یا هر چیز دیگه دارند و براش راننده میگیرند خودشون کار فزیکی نمیکند، از وقتی قانون را بهتر درک کردم این الگوها رو در اطراف میبینم
– یکی دیگه از موارد یاد بگیرم هیچ وقت عجله نکنم و عجول بودن رو کنار بزارم چون این عجله از طمع و حرص میاد و باعث تصمیمات اشتباه میشه مثلا در بازی اگه عجله کنم برای امتیاز گرفتن هول میشم و نمیتونم تصمیم درست بگیرم و در نتیجه باعث بر هم خوردن تمرکز ذهن و شکست در بازی میشه
– نکته مهم دیگه احساس قربانی شدن هست که این یکی خیلی بهمون ضربه زده چون همش دلمون میخواد یکی بهمون ترحم و دلسوزی کنه یا مثلا یکی یه بلایی سرمون بیاره بعد عذاب وجدان بگیره و ما خوشحال که اون طرف ناراحت شده برای ما و یا مثلا خیلی ها در رابطه عاطفی دلشون میخواد تولدشون باشه بعد همسرشون یادش بره که تولدش بوده و بخواد ناراحتیش با غز زدن سر همسر خالی کنه، یا خیلی ها دلشون میخواد مریض بشن بعد بقیه بهشون ترحم و دلسوزی کنند یا خیلی دلشون میخواد همش بدبختی بکشانند تا بقیه بگن آخی فلانی چقدر گناه داره همه به چشم یه فرد مظلوم و مورد ظلم واقع شده ببینند یا توی کار مثلا یه اشتباهی پیش اومد دوست دارن رئیسش اون را سر سزنش کنه بخاطر اشتباه و بعد رئیس بفهمه اصلا تقصیر اون نبوده و از اون عذر خواهی کنه، در واقع خیلی ها دلمون میخواد برای یه نفر سوء تفاهم در موردم ن به وجود بیاد بعد متوجه اشتباهش بشه و هی از ما معذرت بخواد این احساس قربانی شدن خیلی پیچیده است اگه قبل از شنیدن این آگاهی ها بودم اصلا نمیفهمیدم بخاطر حس قربانی شدن این کارها رو انجام میدادیم،
و در این بازی و در این سایت یاد گرفتم یه شخصیت شجاع از خودم بسازم که خودم به خودم افتخار کنم چکار به نظر و محبت دیگران دارم، حتی خیلی ماها با تمام تلاشی که در کارمون داریم ولی ثروتمند نمیشویم حس قربانی شدن داریم که خدا حقمون بهمون نمیده و حق ما خورده شده ولی خداوند در عین عدالت به همه به اندازه لیاقت و باور هاشون بهشون نعمت میده و این عین عدالته که قانون برای همه یک جور عمل میکنه اگه نعمت به دست نمی آورم بگردم ریشه اش رو پیدا کنم یا کمبود احساس لیاقته یا باورهای مذهبی اشتباه در مورد پول یا هر باور نامناسب دیگه در مورد پول باشه
– نکته و قانون طلایی این بازی و درسی که از اون یاد گرفتم و خیلی نیاز داشتم بشنوم در لحظه زندگی کنم، فقط و فقط برای این لحظه این ساعت این روز زندگی کنم و لذت ببرم، بیخیال و آسوده زندگی کنم و رها باشم و به چیزی نچسبم، و هدف این باشه اگه فقط برای همین امروز زنده باشم دوست دارم چه رفتار و شخصیتی داشته باشم و چه تجربه های انجام بدم و اگه این نگاه داشته باشم خیلی به خودم آسون تر میگیرم و از تمام چیزها در زندگی ام حتی آب خوردن هم لذت میبرم
– تمرین دیگه که گفته شد در مورد لذت های ساده در زندگی ام بنویسم که به احساس بهترم کمک میکنه مثلا یه وقت های عکس های قدیمی گذشته من و همسرم و دخترم نگاه میکنیم چنان خوشحال میشیم که بهترین لذت دنیا برامونه و مگه عکس نگاه کردن هزینه و زحمتی داره با همین یه کار ساده چنان نشاط پیدا میکنیم که شب موقع خواب راحت و با آرامش میخوابیم
– و اگه چیزی در زندگی ندارم حسرتش رو نخورم کاش داشتمش و بیشتر لذت میبردم، بدونم تمام این افرادی که به خواسته هاشون رسیدند یا حتی خواسته های قبلی خودم به این دلیل بهش رسیدم که حسرت نداشتنش رو نخوردم و از دیدن اون چیز لذت میبردم و شروع کنم با همون چیزهای که دارم لذت ببرم تا ظرف وجودی سپاس گذاری ام بزرگتر بشه و با بزرگتر شدن ظرفم باعث رسیدن به خواسته های بزرگتر می شود
طبق قانون بدون تغییر خداوند لذت بردن از چیزهای ساده موجب هدایت ما به لذت ها و نعمت های بیشتر و بزرگتر می شود
خیلی وقت ها دیدیم که بچه ها از همه چیز لذت میبرند و چقدر آرام و رها هستند و هر دفعه با لذت بردنشون از یه اسباب بازی باعث شده به اسباب بازی های بیشتر و بزرگتر برسند و این لذت بردن و زیبا زندگی کردن رو از بچه ها یاد بگیرم
در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
( احساس قربانی شدن )، نعمت و ثروت براحتی وارد زندگیم شدن
وقتی ک دیروز ( 25اردیبهشت) کامنتمو ثبت کردم و از شناسایی یکی از مخرب ترین ترمزهام گفتم ک توصیه میکنم دوستانی ک کامنتمو نخوندن اول بخونن بعد این کامنتو بخونن …. لینک کامنتو اینجا میزارم
abasmanesh.com
ممنونم ک کامنت اولمو خوندین
خدایاشکرررررت
ب محض شناسایی ترمز نشونه ها اومد
وقتی ک دیشب خوابیدم ، خواب دیدم تو یک باغ بسیار بزرگ و سرسبز با درختان سر ب فلک کشیده هستم و روی چمن ها تعداد زیادی سینه های بزرگ ک پر از انواع غذاهای خوشمزه بود
و من فقط میگفتم
خدایاشکرت چقدر غذا های خوشمزه
خدایاشکرت چقدر فراوانی
خدایاشکرت چقدر ثروت
خدایاشکرت چقدر نعمت
و از همه ی غذا ها خوردم و بسیار خوشمزه بودن
و وقتی بیدار شدم از ذوق فقط داشتم سپاسگزاری میکردم و از صبح تاحالا این خوابو برای 20نفر تعریف کردم و دوست داشتم اینجاهم ثبتش بکنم
و این خوابو یک نشونه از جانب پروردگارم دونستم و بسیار شاکرش هستم
اتفاق بعدی ک همین امروز صبح برام رخ داد این بود ک مبلغ قابل توجهی ک از دوستام طلب داشتم براحتی براحتی براحتی وارد حسابم شد و وقتی واریزیه وجه رو دیدم فقط شکرگذاری کردم
اتفاق سوم هم ساعت 4 بعدازظهر اتفاق افتاد ب دلیل اینکه امروز سرکار نرفتم گفتم ی چرت بزنم و وقتی ک خوابیدم خواب دیدم ک موتور مورد علاقمو خریدم و دارم با موتورم رانندگی میکنم و حتی گاز دادن و ترمز گرفتن رو ب خوبی داشتم تو خواب ، احساس میکردم ووقتی بیدار شدم فقط از خوشحالی سجده کردم
شاید باورتون نشه کل چرت من 20مین بود ک من همچین خواب فوق العاده ای دیدم ک بازم طبق معمول خوابمو برای خانواده و دوستام تعریف کردم و اینم ی نشونه الهی دونستم و از خدای خودم بسیار سپاسگزارم و دوست داشتم نتایجمو از دیروز تا ب حال با شما عزیزانم ب اشتراک بزارم
استاد الان میفهمم ک وقتی میگین ب محض اینکه باورها درست بشن ، نعمت و ثروت لاجرم وارد زندگیت میشه
الان میفهمم ک وقتی میگین طبیعیه ک نعمت و ثروت از درودیوار براحتی وارد زندگیت بشه
استاد از شما بسیار سپاسگزارم
آموزه های شما بینظیره
خدایاشکررررت ک حامی و هدایت کننده ی منی
بازم میگم این نتایج و این نشونه ها فقط برای امروز بود
قربانی بودن واسه یه لحظست من و زندگیم تفسیر کاملی از حس قربانی بودنیم
بچه ها من 7 ساله قانون جذبو شناختم به هر دری زدم تا زندگیم یه تکونی بخوره ….اما آسیب بیشتری میدیدم به جای پیشرفت ….
بچه ها تموم بلاهایی که سر من اومد و کاملا مظلومانه یعنی قشنگ مظلومانه و معصومانه من قربانی اون قضیه شدم ! تمومش سر همین حس قربانی بودن بود ….
همشم زیر سر اینه که مانمیخوایم مسئول باشیم در قبال شرایط
آخ آخ آخ یعنی هر جا دیدی دلت برای خودت داره میسوزه یا داری داستان مظلوم واقع شدنتو با آب و تاب واسه کسی تعریف میکنی …به قانون خدا قسم یه اتفاقی میوفته که تو دوباره مظلوم داستان بشی ….
اشک میریزم و تایپ میکنم …
من زندگیم پر از حصرت و نرسیدن و خرابه هست
رو باورام کار کردم جواب نداد دریق از یه شادیه کوچیک …دومبال حال خوب هر دریو زدم هر دوره ای خریدم ….
خیلی با خدا حرف زدم خییییلی
هیچکدوم اینا جواب نمیده بخدا جواب نمیده الکی ندو، مگر اینکه باور مخرب قالبتو پیدا کنی یعنی اون باوره که خییییلی قویه و نمیزاره هیچ باور درستی عمل کنه
ما ایرونیا مخصوصا باور قربانی شدنو هممون داریم …
حالا راه حلش ….ایشالله روی خودم اینبار جواب بده چون مطمئنم این دیگه غول آخره …
1 . اول مسئولیت پذیر شو
به خدا هیشکی نیست همش تویی
هیشکی هیچ تاثیری نه رو ما داره نه رو زندگی ما
ما با توجهمون تاثیر رو ایجاد میکنیم …به قول خدا به جرقه ی سُم اسب هنگام دویدن قسم که این حرفم راسته
2 . قانون توجه رو خلاصه کن هر روز گوش بده این قانون توجه مو لا درزش نمیره یه جور کار میکنه ….
3 . کنترل ذهن داشته باش …انقدر فکرت تو گذشته غرق نشه …
4. این دو نا ذکرو بگیم هممون
الخیر و فی ما وقع
بابا هر اتفاقی میوفته برای من خوبه خیره به نفع منه …. سخته من الان تو یه وضعیتیم اصلا گریه دار با دل خون میگم به نفع منه ولی انقدر میگم تا باورم بشه ….
من گاهی وقتا میگم خدایا یه زره استراحت بده بهم خستگیم در بیاد نفس بگیرم دوباره برم به جنگ با افکار منفی …اما جهان نمیفهمه تو چی میگی اون به فرکانس تو جواب میده …
احساس قربانی بودن نمیزاره بلند بشی
خود شرکه یعنی یه قدرتی هست بالا تر از قدرت الله که من از پسش برنمیام خدا هم که کمکم نمیکنه من دیگه بدبختم
لا هول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
هیچ قدرتی بالاتر از قدرت پروردگار من نیست
هیچ قدرتی
تو مظلومیییی ؟؟؟؟ظلمتو نفسی تو به خودت ظلم کردی
هر موقه حس کردی قربانی شدی ضرر کردی باختی از کفت رفت ….بگو اولا همه چی به نفع منه من عزیز خدام دوما خودم خراب کردم خودمم درستش میکنم من و خدا دوتایی
عباسمنش عزیزم رفیقم
دلم میخواد نتایج طلایی زندگیمو که البته که تکاملین میام تو سایت فریاد میزنم ….
عباسمنش عزیزم
باور من امروز درگیر همین مسئله بودم و از صبح تا الان با خودم کلنجار میرفتم که چرا من در گذشتع درست عمل نکردم و باعث شد انقدر ضرر کنم ….
یعنی من روزی نیست که 24 ساعتش تمام بشه و من صدای زیبا و کلام حق شما رو نشنیده باشم . واقعا یکی از سپاسگزاری های روزانم از خدا همین وجود شماست.
ازتون بینهایت سپاسگزارم که قوانین و درس های زندگی رو اینقدر روان و ساده به ما یاد میدید.
استاد عزیزم چقدر از دیدن این فایل ( درس های زندگی از یک بازی ) لذت بردم تفکر کردم به یاد آوردم تمام اتفاقات گذشتم رو
.
اول اینو بگم که من بازیکن تنیس روی میز هستم و حدود شاید ده پانزده سالی هست که حرفه ای بازی میکنم و مسابقات زیادی رو هم رفتم. اتفاقا ایمیلی که باهاش تو همین سایت فوق العاده شما ثبت نام کردم هم همین برند میز پینگ پنگی هست که الان دارید روی اون بازی میکنید . برند استیگا که برای کشور سوئد هست. :-)
که حساب این ایمیل رو من فکر کنم 15 سال پیش ایجاد کردم.
همیشه هم هر وقت شما رو میبینم میگم ای خدا من اونجا نباشم با استاد اینا بازی کنم :)
استاد عزیز هر درسی که از این بازی میگفتید دقیقا مثال های متعدد ازش واسه من تو بازی ها و مسابقاتی که میرفتم واسم یاداوری میشد که اون موقع ها دقیقا این اتفاقات واسه من میوفتاد و من اصلا با این قوانین آشنا نبودم و اصلا نمیدونستم که جهان اینجوری کار میکنه . میگم اون موقع ها چون خیلی وقته دیگه به مسابقاتی نرفتم و فقط به عنوان ورزش و اون علاقه بسیار زیادی که به این رشته دارم میرم باشگاه.
یکی از اون درس ها نقش علاقه شدید هست به رشته ای که دوست داریم . همین پینگ پنگ رو من از سن 22 یا 23 سالگی تازه واسه اولین بار شروع کردم و رفتم باشگاه . بعد از چند وقت چنان علاقه شدیدی پیدا کردم بهش که کمتر یکسال تمامی بچه های باشگاهمون رو که هر کدوم چندین سال بود داشتن این رشته رو ادامه میدادن رو میبردم . و شاید در بعضی مواقع برد و باخت داشتم که واسه همه تعجب بود که من چقدر سریع پیشرفت کردم .
اونجایی که شما تو ثروت یک میگید که برید دنبال علایقتون. برید دنبال کاری که اینقدر بهش کشش دارید که نه گشنگی میفهمید نه تشنگی نه هیچ چیز فقط اونو میخواید رو من با این علاقه شدید خودم به پینگ پنگ متوجه اش شدم.
اینقدر علاقم زیاد بود که دیوانه وار منتظر روزای زوج و ساعت 6 عصر بودم که تایم باشگاهمون بود و زمانای غیر از اون و روزای فرد واسم اندازه یکسال میگذشت که البته همون تایم هم یا داشتم فیلم پینگ پنگ میدیدم یا با راکتم و توپ به دیوار اتاق خونمون میزدم و با دیوار تمیرین میکردم . اصلا یه چیز عجیبی بود این علاقم .
یا مثلا خوب یادمه دانشگاه من یه شهر دیگه بود و تا شهر ما حدود یک ساعت فاصله داشت . یادمه یه روز عصر ساعت 5 بود سر کلاس فیزیک نشسته بودم که یکی از دوستانم که همشهری من بود اومد پشت پنجره کلاس و دست تکون داد که من دارم میرم بهش گفتم وایسا یه لحظه از کلاس اومدم بیرون گفتم داستان چیه گفتش که کلاسم تشکیل نمیشه دارم برمیگردم شهرستان با موتور هم اومدم . گفتم با موتور؟
این همه راه تو این جاده گفت اره. یه لحظه فکر کردم دیدم اگه همین الان منم باهاش برم تا یک ساعت یا یک ساعتو خورده ای دیگه میرسم شهرستان و دقیقا به باشگاه میرسم بهش گفتم وایسا منم میام باهات گفت تو که سر کلاسی گفتم مهم نیست میخوام برسم به باشگاه. رفتم سر کلاس بدون اینکه به کسی چیزی بگم استاد هم داشت رو تابلو درس رو مینوشت وسیله هامو جمع کردم زدم بیرون .
گفت بابا الان غیبت میزنه این استاده گیره گفتم مهم نیست . زنگ زدم یکی از هم باشگاهی ها گفتم برو ساک منم از در خونه بردار با خودت ببر باشگاه. دارم میام. دیگه راه افتادم و مستقیم اومدم باشگاه رسیدم به تمرین.
خیلی خیلی از این مثال ها دارم که میتونم بگم که هرچیزی رو فدا میکردم که فقط به باشگاهم برسم سرکار زمانی که ور دست بابام بودم . کلاس درس یا هرچی که باشه مهم نبود فقط باشگاه رفتن مهم بود. و الان میفهمم اون همه پیشرفت چشمگیر دلیلش این علاقه ای بوده که شما تو ثروت یک میگید. ولی متاسفانه به هر دلیلی بود مسابقات کم میرفتم. پیشرفتم جوری بود که هرچند دیر به دیر من میرفتم مسابقات و کسی منو نمیشناخت ولی همون چند باری که میرفتم اینقدر عالی بودم که خدا شاهده مربی یکی از تیم های قوی مرکز استان بازیم رو میدید بعد از بازیم اومدم پیشم گفت بیا ببینم تو اسمت چیه کجا تمرین میکنی تا حالا ندیدمت .
فرم خیلی خوبی داری و استایل خیلی خوبی داری پشت میز . اصلا نمیخوام خدایی نکرده حرف از منم بزنم واسه پینگ پنگ نه میخوام بگم که واقعا استاد چقدر درست میگن که اگه دنبال علاقت بری پله های موفقیت رو ده تا یکی میری بالا .نه اینکه بخوای زور بزنی تلاش خاصی بکنی نه اینقدر علاقت زیاده که داری لذت میبری ازش همون تمرین های سخت رو هم ممکنه کسی از بیرون ببینه بگه بابا بیخیال این همه زحمت بکشی که چی در صورتی که خبر نداره واسه تو اصلا زحمتی نیست خودت میخوای داری با عشق انجام میدی و لذتش رو میبری و پشت سر هم تکینک های بهتر حرکات بهتر و در کل مسیرهای بهتر رو یاد میگیری و پیشرفت میکنی.
این در مورد نقش شور و شوق در زندگی که شما بخوبی توضیحش دادید
استاد عزیزم یه مثال دیگه بخوام بگم مثلا در مورد احساس عدم لیاقت که بازم عالی توضیح دادید
اینکه ما با تیم دانشگاه رفته بود المپیاد دانشجویی بعد اینکه مسابقات بصورت تیمی بود یعنی اینکه سه نفر از تیم ما و سه نفر تیم مقابل و به صورت انفرادی با هم مسابقه میدادن هر تیمی که 3 تا برد بیاره برنده مسابقه بود قانونش هم اینه که اگه بردهای تیم ها دو دو بشه نفر اول تیم ما با نفر دوم اونا و بعد نفر اول تیم مقابل با نفر دوم تیم ما مسابقه میده تا برد سوم بدست بیاد
. دو نفر از تیم ما بازی کرده بودن و بعد بازی من شد . اونی که با من مسابقه داشت خیلی خیلی قوی بود و ظاهرا اسمو رسمی داشت واسه خودش بچه هایی که از من سابقه بیشتری داشتن میشناختنش من نه نمشناختمش .
مسابقه من شروع شد و بگم بچه های تیم چون حریفم رو میشناختن خیلی روی من امیدی نداشتن و شاید اصلا واسه تماشای بازی منم حواسشون نبود یا اینور اونور بودن چون میگفتن بابا این که حریفش خیلی قویه حالا میبازه تموم میشه. من به خودم خیلی اعتماد داشتم انصافا هم خیلی خوب بودم بازی شروع شد و من خیلی بازی خوبی کردم گیم اول رو ازش بردم . مسابقه سه از پنج بود هرکی سه گیم ببره برنده مسابقه میشد. رفتیم گیم دوم و من گیم دوم رو هم بردم . بازی دو صفر شد به نفع من . همین که بچه های تیم یا نفرات دیگه حتی دیدن که من از این حریفم که خیلی میگفتن قویه دو هیچ جلو افتادم واسه تایم استراحت یک دقیقه ای که بعد از هر گیم هست اومدم پیش مربی و یهو دیدم غیر از مربی چندین نفر دورم جمع شدن و هی میگفتن افرین وحید بابا تو میدونی داری با کی بازی میکنی تو میدونی از کی دو هیچ جلویی تو میدونی تا اینجا چه کار بزرگی کردی و تمام اینجور صحبت ها که خلاصه بگم انقدر از این صحبتا کردن که منم واسه گیم سوم به بعد که رفتم پشت میز این حرفا میچرخید تو ذهنم انگاری حس کردم که نه بابا من لیاقت این برد رو ندارم و خیلی اتفاق عجیبیه که اونی که قوی تر هست رو من ببرم. میگن این خیلی اسم و رسم داره و همین احساس عدم لیاقت و این افکار از همون گیمی که اینا اومدن با من صحبت کردن هی میچرخید تو ذهنم و این شد که من سه تا گیم بعدیش رو باختم و بازی که من قطعا میتونستم برنده باشم به دلیل همین احساس عدم لیاقت واگذار کردم. البته اون موقع که من این صحبتا و قوانین رو نمیدونستم ولی الان که درسش رو شما دارید میدید من متوجه شدم که اون موقع دلیلش این بوده.
استاد عزیزم یکی دیگه از درس هایی که الان دارم یاد میگرم احساس قربانی شدن .
بازم تو مسابقات یا حالا حتی مسابقات تمرینی که تو باشگاه انجام میدیدم اینه که یه رالی خوب داره پیش میره ضربات خیلی خوبی و تاپ فورهند یا تاپ بکهند های خیلی خوبی رو داریم میزنیم و یهو توپ میخوره به لبه میز یا به لبه تور و اصطلاحا ساری میشه . و همون لحظه میگیم ای بدشانس این همه ضربات خوب زدم و اخرش اون ساری گرفت امتیاز واسه اون شد . بهش توجه میکنم یه لحظه ناراحتش میشم و میبینم که در ادامه مسابقه بازم این اتفاق میوفته و این دفعه بیشتر عصبی میشم و بیشتر گلایه میکنم پیش خودم که به حقم نرسیدم و همین باعث میشه که کلا دیگه ضربات خوبی رو نتونم بزنم و اصلا بازی رو وا بدم در صورتی که میتونم از این به بعد اینجوری نگاه کنم که نه بابا حالا یه اتفاق ناخواسته ای افتاد تازه منطقیش هم اینه که خود حریفم هم که از قصد نمیتونه جوری ضربه بزنه که به لبه میز بخوره یا به لبه تور فقط یه اتفاق پس بیخیال اصلا بهش توجه نکنم و به فکر امتیاز بعدیم باشم.
الان که شما اینقدر قشنگ و دقیق از قانون صحبت کردید در مورد این بازی و درس های بسیار زیادی که توی زندگی میشه ازش گرفت کلی از این مثال ها توی ذهنم اومد از مسابقات یا تمرین هایی که میکردم تو پینگ پنگ.
استاد عزیز واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم از شما اصلا همین که هستید هزاران مرتبه شکر .ازتون ممنونم بینهایت از اینکه اینقدر دقیق قانون رو درک کردید و انجامش میدید و بخوبی به ما هم آموزشش میدید.
امیدوارم همیشه شاد و تن درست باشید و البته امیدوارم که یه روزی بیام پرادایس و بتونیم با هم یه گیم بزنیم :)
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته دوست داشتنی و همه عزیزان حاضر در سایت مقدس عباسمنش دات کام.
هرچقدر که بیشتر می گذره، بیشتر در مورد کنترل ذهن و تاثیر اون بر نتایج و اتفاقات زندگی چیزهایی رو درک می کنم. یه جورایی دیگه دارم این باورو بیشتر از قبل در ذهنم می سازم که هر کدوم از ما دستگاه هایی هستیم که در هر لحظه داریم با افکارمون، فرکانس هایی رو به جهان هستی ارسال می کنیم و جهان هستی هم در یک هماهنگی فوق العاده، چیزهایی که می فرستیم رو رد قالب شرایط و اتفاقات زندگی به ما نشون میده. یعنی در واقع با این باور دیگه هیچ احساس نگرانی ای وجود نداره. فقط کافیه آدم باور کنه که خودشه که داره زندگیش رو خلق می کنه. در این صورت واقعا چه چیزی میتونه اتفاق بیفته که ما بخاطرش نگران باشیم؟!
تو این چند روزی که دارم سعی می کنم ذهنمو بهتر از قبل کنترل کنم، تازه دارم می فهمم وقتی که استاد می گفتن کنترل ذهن کار ساده ای نیست یعنی چی! دارم می فهمم که تا یه ذره از این ذهن غافل میشم، سریع میره روی چیزهای نامربوطی که در بیشتر مواقع خواسته من نیست تمرکز می کنه و منو آروم آروم به سمت چیزهایی می بره که نمیخوام. فقط سعی کردم یه کوچولو در کنترلش بهتر عمل کنم. اونم از این طریق که هروقت متوجه شدم دارم به چیزی فکر می کنم که بهم کمکی نمی کنه، سریعا فکرمو از روش بردارم و بذارم روی یه چیز دیگه. و اون فکری که موجب نگرانی و اضطراب من می شده رو، هرچی که هست، در همون حالت رها کنم. اصلا مهم نیست علت اینکه اون فکر وارد ذهن من شده چیه و چه دلایل منطقی ای وجود داره که من بخوام با اون دلایل به این فکر پر و بال بدم، اصلا مهم نیست! مهم اینه که اون موضوع در لحظه توسط ذهن من رها بشه. و انصافا همین یه کار کوچولو تاثیرات فوق العاده ای رو در زندگی من گذاشته. البته اصلاح می کنم حرفم رو، این کار کوچولو نیست، من یه کوچولو تونستم بهتر از قبل روی این موضوع عمل کنم.
خداروبی نهایت شکر. ساعت تقریبا یک ربع به 5 صبحه و من بعد از حدود 16 ساعت کار مداوم، اومدم و به تعهد خودم مبنی بر ارسال روزانه کامنت در سایت، عمل کردم تا ایمان خودم مبنی بر کنترل ذهن رو بیشتر از پیش به خدا، خودم و جهان نشون بدم. خداروشکر
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
فایل بسیار عالی و زیبایی بود و بسیار لذت بردم و بیشتر در کنار صحبتهای آموزده و عالی شما چقدر این ساحل پاکیزه لذت بخش بود و چقدر کیف داشت با حضور اینهمه جمعیت در ساحل این همه پاکیزگی و آرامش حاصل چی بود ؟
سلام و صد سلام به استاد زیبایی ها و مریم بانوی عزیز
هزار ماشالله به شما و هزار ماشالله به این استمرار بر تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگزار خدای زیبایی که به زیبایی همه ما رو گرداگرد هم جمع کرده که خوش باشیم و خوش زندگی کنیم و دنیا رو جای بهتری برای زندگی دیگران بکنیم…
من خیلی کامنت نمیذارم اما اکثر کامنت هایی که گذاشتم هم احساس خوبی برای دوستان گل هم فرکانسیم ایجاد کرده و هم لایک استاد رو گرفته به جز کامنت بسیار بسیار مهمی که روی فایل “اقدامات مشابه اما نتایج متفاوت” چند هفته پیش استاد روی سایت گذاشتم که بر عکس اون اهمیت بالای کامنتم و درس های بسیار بسیار بزرگی که برام داشته اصلا مورد توجه استاد و بچه های سایت نبود و برام کمی جای تعجب داشت…
سر کنجکاوی چند باری اومدم سرزدم به کامنتم اما دیدم اصلا مورد توجه نبوده در حالی که تقریبا بزرگترین درس زندگیم رو برام داشته!!!
خوب که حساس شدم به کامنتم دیدم:به به!!!با اون شیوه شروعی که من داشتم و توجهی که ابتدای کامنت داشتم مشخصه بچه های سایت چقدددددددر دقیق و درست هستن در کنترل کانون توجهشون…
من اول کامنتم رو نوشته بودم”سلامی به گرمای طبس گلشن” و این اصلا توجه مناسبی برای منی که در این دور همی زیبا هستم نبود!!!میتونستم بنویسم سلامی به خوشی رایحه ی بوی رز های صورتی باغ گلشن!چرا نوشتم:گرمای طبس؟!!!!
اصلا مغزم منفجر شد که آقاااااااااا اونقدر بچه ها ماشالله دقیقن در کنترل توجه به نکات مثبت و زیبایی ها که اصلا از اونجا به بعد کامنتم رو نخوندن بخاطر این بخش از نوشته ام.
و افرین باید گفت به استاد زیبایی ها و این چنین شاگردان عالی که در حال پرورش و گسترش هستن.
خدا رو سپاسگزارم که این قدر ریز بینانه داریم درس یاد میگیریم بر تمرکز هر چه تمام تر بر زیبایی های دورتادور زندگی مون…واقعا که تمرکز بر نکات مثبت و کوچک ترین موفقیت ها چققددرررر ادم رو به سمت و سوی زیبایی های بیشتر هدایت میکنه.
جا داشت این موضوع رو بیام و بگم و تشکر کنم از تمامی بچه های این سایت زیبا و استاد زیبایی ها که واقعا تو این 6 و 7 سالی که باهاتون هستم چقدددر اتفاقات عالی و مالی برام افتاده و در چه رابطه ی زیبایی به سر میبرم و چقدر شرایط زندگیم عالی شده و خداوند رو بخاطر شما هر لحظه هزاران بار سپاسگزارم…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل و همه دوستان.
قبل از اینکه در مورد این کلیپ بنویسم یه مورد جالب رو بگم و اونهم اینه که دقیقا دیروز با یکی از دوستان عزیزم که دلیل آشناییم با استاد عباسمنش بود دیداری داشتم و در مورد اتفاقات اخیر ایران صحبت باز شد و بحث این بود که فارغ از دلیل ما برای تصمیماتمون، دنیا طبق الگوی منظم و ثابت خودش اتفاقات رو برای ما رقم میزنه.
و امروز صبح سایت رو باز کردم و منی که معمولا متن کلیپ رو نمیخونم و فقط فایل رسانه ای رو میبینم یا گوش میدم خوندمش و دیدم دقیقا دقیقا همون حرف ما رو استاد نوشتن.
خوب اگه بخوام در مورد زمانی که احساس عدم لیاقت باعث شد چیزی که در دست داشتم رو از دست بدم موردی رو به تازگی درک کردم. داستانش اینه که تو خونه تکونی سال نو من تصمیم گرفتم انباری رو خالی کنم و هرچیز اضافی و قدیمی هست رو بریزم دور و خوشبختانه خانومم هم همراهی کرد. تو این حین من به کارنامه دوران راهنماییم برخورد کردم. چیزی بود که هر دفعه تو خونه تکونی میدیدمشون ولی اینبار یه نکته ای رو ازش درک کردم. نمره من 19 به بالا بود و نفر 4 الی 6 کلاس بودم ولی یکی از دوستان عزیز و قدیمیم معدلش 18 بود و همین دوستم الان از لحاظ درسی خیلی بالاتره از من و من ایشون رو یک انسان فوقالعاده باهوش تر از خودم میدونستم. چیزی که یادم اومد و درکش کردم اینه که من اون موقع به اینکه چقدر از 80 درصد همکلاسیهام بالاتر و باهوشتر هستم تمرکز نکرده بودم و بالعکس به اون 3-4 نفر بالاتر از خودم تمرکز میکردم و میگفتم من کم هوشتر از اینهام. و خوب باعث شد معدلم کم کم پایینتر بیاد تا جایی که معدل کارشناسیم 13:40 اومد و باعث شد کلا قید ادامه تحصیل رو بزنم بخاطر نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن احساس لیاقت. خدارو شکر الان دوباره شروع کردم و بعد از 7 سال وقفه تونستم ارشد با رتبه عالی قبول شم و الان معدلم خیلی بالاتره حتی بالاتر از چیزی که انتظار داشتم.
در مورد سوال قربانی شدن هم سخت ترین اتفاق زندگیم موردی بود که سال 98 وقتی شغلی که عاشقش بودم بخاطر گرونی و کرونا از دست دادم. در حالی که تو همون شرایط خیلی ها تونستن حتی پیشرفت هم داشته باشن. مهم نیست تعدادشون چقدر کمه وقتی که وجود دارن و توی همون شغل و همون شرایط میمونن و پیشرفت میکنن یعنی میشه هر کسی به اون نقطه رسید فقط نباید جا زد و قربانی شرایط شد.
بنام خدای مهربونم که اینجا بودن (چه بودن در این خانواده و چه بودن و تجربه کردن این دنیا) رو نصیبم کرده
سلام به استاد عباسمنش عزیزم، خانم شایسته نازنین و همهی اعضای دوستداشتنی این خانوادهی فوقالعادهام
چقدر لذت بردم از این همه آگاهیهای ارزشمند ارائه شده توی این فایل. از این همه نکته و تجربهای که دوستان عزیزم تو کامنتا بیان کردن.
چقدر زیبا و ساده و کاملا قابل درک اساتید فوقالعادهام از ی بازی این همه درس و آگاهی رو برای خودشون بیرون میکشن و به ما هم تقدیم میکنن. شماها حرف ندارین واقعا
واقعا اینجا محیطیه که نمونه و مثل و حتی نزدیک بهش رو هیچ جای دیگه پیدا نمیشه کرد
یعنی واقعا این ادعای کاملا درستیه که بهترین راه کنترل ورودی و تمرکز بر نکات مثبت، حضور در اینجاست و اولین راه کنترل احساس خوب وقتی با ناخواستهای روبرو میشی، اومدن به این محیط بهشتیه.
این همه درس از ی بازی؟؟!!!
خدایا شکرت
وقتی داشتم فایل رو میشنیدم ی نکتهای با خودم مرور شد که گفتم بعنوان کامنت اینجا بنویسمش.
اساتید عزیزم وقتی داشتن از قوانینی که از بازی بدست آوردن میگفتن وقتی به پیامدای عدم کنترل ذهن اشاره میکردن، میفرمودن که به محض اینکه مثلا فلان کنترل ذهن رو نداشتن این اتفاق توی بازی رقم میخورد
و من اونجا ی حسی بهم یادآوری کرد که
مجید حواست باشه و نگران نباشی آ، توی زندگی به محض اینکه نیست، دنیا اساسش بر خیره (استادم اینو بارها تو فایلای مختلف گفتن) اونجایی که به محض اینکه است وقتائیه که تو در جهت مثبت داری از قانون استفاده میکنی
مثلا بارها استاد گفته و تو ام تجربه کردی که وقتی فکرتو اصلاح میکنی همون ساعات ی اتفاق خوب میفته
ولی در جهت منفی قانون، نگرانی به محض اینکه رو با خودت نداشته باش که الان من اینجا فرکانسم منفی شد پس دیگه ی اتفاق بد رو به زندگیم دعوت کردم و تمام شد. که این احساس بد ناشی از همچین تفکری و چنین نگرانیای که ارسال اون فرکانس بد اولیه رو مداومت بهش میده میتونه منجر به اتفاق بدی بشه و ناخودآگاه تو رو به نتیجه برسونه که در مورد استفاده از قانون بر علیه خودم هم، جریان “به محض اینکه” هست.
استاد بارها هم گفتن و البته تجربهی خودمم اینه که اساس دنیا بر خیره و فرکانس منفی بارها و بارها باید تکرار و ارسال بشه که اتفاق و نتیجهی منفی و ناخواستهای رو رقم بزنه.
پس حواست باشه که درساتو بگیر و عملا استفادهشون کن اما نگران به محض اینکه نباش
من آدمم دیگه، همه اون خطاهای گفته شده رو هم دارم
-مغرور شدن به نتایج
-بیتوجهی و عدم تمرکز در کار بخاطر نتایج مثبت پشت سر همی که داره میاد
-بد شدن احساس و به سختی کنترل کردن احساسم
-احساس قربانی شدن
– “من و این همه خوشبختی محاله”
– و و و …
اما نگران نباش که هرجا اینجور فکرا و روشها سراغت اومد دیگه تمومه و حتما ی اتفاق بد رقم میخوره، نه، این فرکانسا خیلی باید تکرار شه که نتیجه منفیش وارد زندگیت بشه،
پس هر جا متوجه شدی داری این فرکانسا رو میفرستی همونجا ارسال این جنس فرکانس رو متوقف کن. تا مچ ذهنتو گرفتی همونجا برگرد و خیالت کاملا کاملا راحت باشه که اتفاق بدی در راه نیست و چون مچ ذهنتو گرفتی و داری فرکانس خواسته میفرستی اونی که در راهه اتفاق مثبته و خواسته است
و البته که همیشه توی زندگی برخورد با ناخواستهها هم هست تا هم خواسته بوجود بیاد و هم بازی زندگی دوستداشتنی و خواستنی بشه، بازیای که همش پیش بری و بدون هیچ چلنج و تلاشی همش امتیاز جمع کنی رو کیه که دوست داشته باشه.
خیلی دوستون دارم اساتید عزیزم
خیلی دوستون دارم خونوادهی گلم
آرزومند سعادت، سلامت، ثروتمندی، شادی و خوشبختی همهمونم.
به نام خداوند مهربانم
به نام خداوندی که اسم زیباش اشک هام رو جاری میکنه
خدایا چرا تا میخوام بیام کامنت بنویسم همین که میگم به نام خداوند دلم میلرزه و از حس خوب اشکم جاری میشه میدونم این تو هستی که با صدای قلبم باهام صحبت میکنی و من میخواهم هر آنچه که از قلبم بیرون میاد رو بنویسم
خدایا کمکم کن هر آنچه که باید بشنوم و یاد بگیرم با این فایل بشنوم و درک کنم و تمرینات این فایل را به خوبی انجام بدم
خوب همانطور که اسم این فایل درس های زندگی از یک بازی هست، من هم کامنتم را با درس های که از این فایل یاد گرفتم شروع میکنم
اولین نکته که استاد عزیز فرمودند که یک بار فایل تصویری را ببینید بعد فایل صوتی را گوش بدید تا زیبایی های این فایل حواسمون را پرت نکنه
خوب برای تمرکز بر زیبایی های این فایل، بدون صدا این فایل رو نگاه کردم تا به اندازه ای که چشم هایم لیاقت دیدن زیبایی ها رو داره بتونه آنها رو شکار کنه
– اولین مورد نسیمی که از سمت دریا میوزید، از موج های دریا متوجه شدم که باد ملایمی داره می زه، به اون بادی که از دریا میاد توی شهر ما بهش باد قوس می گویند، من این باد رو خیلی دوست دارم نه خنکه نه گرم نسیمی خوش همراه با رطوبت دریا داره
– یکی دیگه رنگ بسیار زیبای دریا به رنگ سبز و آبی که خیلی زیباست، دریا هزاران شگفتی داره که هر روز یه رنگ خاص به خودش میگیره
– زیبایی بعد، آسمون آبی روشن و صاف و قشنگ و بی انتها و انگار بین دریا و آسمون هیچ فاصله ای نیست
– موج های خروشان دریا رو دوست دارم چون وقتی دریا موج داره شنا کردن خیلی لذت بخش تر میشه چون وقتی موج به سمتت میاد و میپری بالا تا از موج رد بشی خیلی لذت داره
– نکته بعد حظور دو تا از عزیزانم در این فایل یعنی استاد و خانم شایسته که بهترین دستان خدا در زندگی ام هستند
– استایل و هیکل زیبای استاد و خانم شایسته و لباس های بسیار زیباشون، چقدر لباس خانم شایسته زیبا و شاده، خیلی تحسین میکنم خانم شایسته بخاطر این همه زیبایی و هوش و توانمندی و استعداد و اصلا بینظیر ترین خانمی که تا حالا دیدم،
و قیافه جنتلمن استادم که خیلی زیباست با لباس خوشگل و عینک زیبا و ساعت عالی شون
– تحسین کردن میکروفون های عالی که نویز باد و صداها را تا حد زیادی میگیرد تا فایل ها با کیفیت بهتری ضبط شوند
– مردم شاد آمریکا و خیلی جالبه استاد هر وقت بره کنار ساحل هر روز هفته که باشه، همیشه ساحل شلوغه و مردم شادن یا در حال شنا و لذت بردن و بازی یا آفتاب گرفتن یا مراقبه هستند
– تحسین میکنم مردم خوب کشور آمریکا که اینقدر اکتیو و مثبت هستند
-اون ساحل زیبا و بزرگ و خیلی تمیز و با شن های نرم و روان و سفید را تحسین میکنم
– تحسین میکنم خدمات خوب کشور آمریکا که همیشه برای افراد راحتی و آسایش و بهترین میخواهد و در کل مردم آمریکا برای خودشون ارزش قائل هستند
مثلا چقدر سایبان های آبی خوش رنگ و زرد و سبز ردیف چیده شده برای استراحت مردمی که به ساحل میان
– فیلم های که از بالا توسط درون گرفته شده همه چی رنگی و شاده و در کنار اون سایبان های رنگی، همه افراد زیر انداز های رنگی و یا حتی پوشش آنها هم رنگی بود هر شخصی یه رنگ شاد پوشیده بود واقعا این ترکیب رنگ ها زیبا بود کلی لذت بردم
– نکته بعد آفتاب گرفتن زیاد مردم، نمیدونم فوایدش چیه ولی احتمال فواید خوبی برای بدن داره که در کنار برنزه شدن کسانی که پوست تیره میخواهند باعث فوایدی از جمله جذب ویتامین دی به بدن می شود
– نکته دیگه پرواز زیبای پرنده ها در کنار ساحل و بالای دریا
– لبخند های ملیح استاد و خانم شایسته در این فایل در کنار ساحل
– نمای زیبای شهر از بالا توسط درون، چقدر این ایالت و شهر خوب طراحی شده از بالا طراحی زیبایی شهر را بهتر میبینیم
– سطل زباله که با بشکه های بزرگ آهنی و به رنگ سبز درست کردند ایده خیلی خوبی بود
– با خانواده کنار دریا رفتن و بازی و شنا کردن هم تاثیری مثبت و بهتری در روابط خانوادگی به وجود میاره چون هم زمان اعضای خانواده همگی از یک چیز لذت میبرند و همگی در پایان روز حرف مشترک بیشتری دارند که بهم بزنند
– اون آقایی که کلی کبوتر کنارش جمع شده بود، احتمالا اون اقاهه خیلی با خودش در صلحه و آرامش داره که حیوانات هم باهاش دوست هستند
– فواید شنا کردن در دریا در کنار اینکه بدن را سفت و محکم میکند برای عضلات کمر و پاها هم خیلی خوبه و از آب دریا املاح بدنمون تامین میشه و حتی باعث میکروب کشی بدن در خانم ها میشه
-زیبایی دیگه، آزادی افراد برای پوشش و با هر جنسیت و اقلیتی کنار هم لذت میبرند
-زیبایی بعد نظم کارگاه و تمیزی و براقیت همه چی در کارگاه
– یاد گیری بازی پینگ پونگ برای کسی که دوست داره این بازی رو یاد بگیره با دیدن این فایل یاد میگیره
– بازی های ورزشی در کنار سلامتی، موجب افزایش هورمون نشاط و شادابی می شود
نکته هایی که به اندازه ظرف وجودی ام در کنار زیبایی های این فایل درک کردم
– برای اینکه زندگی فوق العاده بهتری داشته باشم > باید خداوند را بهتر درک کنم و برای درک بهتر خداوند باید قانون زندگی را بهتر درک کنم و در عمل بتوانم از آن ها استفاده کنم
یکی از قانون های خداوند، لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی ام هست> اما چرا لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی ام ضروری است
با درکی که از قانون به دست آوردم برای رسیدن به لذت های بزرگتر باید ظرف وجودی ام بزرگتر بشه و برای بزرگتر شدن ظرفم باید سپاس گذارتر باشم و برای سپاس گذارتر بودنم باید از هر چیز ساده در زندگی ام سپاس گذاری کنم
و درس های مهمی که استاد و خانم شایسته از ورزش پینگ پونگ علاوه بر لذت بردن درک کردند و با ما به اشتراک گذاشتند
– اولین مورد از بازی، در لحظه بودن و لذت بردن است را به ما یاد دادند، چرا در لحظه بودن در بازی پینک پونگ مهمه چون اگه در لحظه نباشم و حواسم به امتیازهای از دست رفته گذشته باشه یا نگرانی و عجله برای امتیاز گرفتن برای مرحله بعد باشم باعث میشه در اون لحظه از بازی لذت نبرم و اون حالت ترس و نگرانی باعث عدم کنترل ذهن میشه و نتیجه عدم کنترل ذهن، از دست دادن امتیاز و باختن میشه
حالا این قانون در لحظه بودن بازی چه ارتباطی با زندگی ما داره، > در زندگی هم اگه از لحظه حال لذت نبرم و همش غصه مسائل گذشته رو بخورم و یا همش نگرانی و ترس در مورد مسائلی که ممکنه در آینده به وجود بیاد داشته باشم باعث می شود همیشه احساسم بد باشه و نتیجه این احساس بد اتفاقات بد است قانونش اینه
احساس بد = اتفاقات بد
خوب به خودم میگم حالا چطور در لحظه زندگی کنم و لذت ببرم، برای لذت بردن از همین چیزهای ساده در زندگی ام مثل بازی با بچه ام یا بازی و تفریحاتی که دوست دارم با همسرم انجام بدیم، مثل پیاده روی یا دوچرخه سواری یا بدمینتون بازی، یا حرف زدن در مورد خواسته هامون یا حرف زدن در مورد چیزهای که قبلا میخواستیم و به راحتی بهش رسیدیم،
حرف زدن در مورد رسیدن به خواسته ها جز لذت های منه، یه وقت هایی بوده که احساسم خوب نبوده و با همسرم شروع به حرف زدن در مورد معجزات زندگیمون و رسیدن به خواسته ها کردیم، وقتی حرف میزدیم، ذهنمون همینطور چیزهای مثبت بیشتری رو به یادمون می آورد و چنان انرژی و حس خوبی میگرفتیم که ساعت ها میتونستیم در مورد خواسته هامون حرف بزنیم
در شرایط و مکانی که فضایی که هستیم دلخواهمون نیست میتونیم یک فان یا بازی را پیدا کنیم و در جمع ازش استفاده کنیم تا همه و خودم لذت ببریم
– یکی از مزایای خیلی مهم در بازی ورزشی در کنار سلامت بودن بدن و افزایش هورمون شادی و نشاط باعث ارتباط عمیق تر و دوستی بیشتر دو طرف می شود اگه دو نفر که در رابطه عاطفی هستند و با هم از یک بازی خوششون بیاد و هر روز با هم بازی کنند اون حس دوستی و هم بازی بودن بر رابطه اونا تاثیر عمیق و مثبت میزاره و باعث رابطه عاطفی هیجان انگیز تری می شود
– یه مورد دیگه هم که باید به خودم یاد آوری کنم بازی رو برای لذت بردن انجام بدم نه به رخ کشیدن توانایی یا در بازی برای بردنم طرف مقابل را ناراحت کنم، نباید جنبه فان بازی را به رقابت بد تبدیل کنم
– یکی دیگه از موارد رعایت کردن قانون بازیه، مثلا رعایت کردن قانون در بازی پینگ پونگ بدون جر زدن باعث میشه ذهن ما آماده اجرای قانون در هر کار و بازی یا ورزش یا هر حرفه ای بشه
– نکته بعد شخصیت تحسین کننده در خودم ایجاد کنم شبیه استاد، چون وقتی در هر چیزی چه بازی یا رابطه عاطفی یا حتی از یه اشپز یا خیاط و هر شخصی با یه توانایی تعریف و تمجید کنیم موجب برانگیخته شدن توانایی اون شخص می شود
– نکته مهم دیگه اینه اگه هر کاری یا شغلی یا مهارتی بخوام یاد بگیرم اگه در ابتدای یادگیری هیچی بلد نباشم به خودم سخت نگیرم چون اگه در یادگیری هر کاری استمرار و مداومت داشته باشم و هر روز در حال بهبود دادن و اصلاح خودم باشه موجب افزایش مهارت و کسب موفقیت و پیشرفت در اون کار می شود
– نکته دیگه که برای انجام مداوم یه کاری که برامون سخته بابد اهرم رنج و لذت براش درست کنیم و روی فواید و لذت یادگیری اون کار و نکات مثبتش تمرکز کنم تا انگیزه لازم برای یادگیری داشته باشم در واقع اهرم لذت قوی تر از اهرم رنج می شود و موجب حرکت من برای یاد گیری می شود و خیلی مهمه با کوچیک ترین بهبود ها و یادگیری ها خودم را تحسین کنم و به خودم آفرین بگم و مسیر رو ادامه بدم
یه مثالی از خودم میزنم مثلا من قبلا از لب تاب یا اینترنت یا سایت اینترنتی سر در نمیوردم فقط در حد رفتن به گوگل بلد بودم، به لطف خدا که یه سایت اینترنتی راه اندازه کردیم با اینکه هیچی بلد نبودم به زور یه اسم محصول با ویژگی هاش مینوشتم ولی الان تازه متوجه شدم سایت چیه اصلا چیزی به اسم سئو داره و از کار قبلی که یه کار روتین وار بود کسل میشدم، الان یه کار چالش برانگیز شده برام که یاد بگیرم محصولتم رو چطو سئو کنم و بتونم در صفحات بالای گوگل بیارم به لطف خدا این کار اینقدر برام لذت داره که به هر سرگرمی دیگه ترجیح میدم ، دوست دارم موفق بشوم و به خودم و توانایی ام ایمان دارم بخاطر اعتماد به نفسی که از مسائل قبل در هر حوزه دیگه توانسته بودم حل کنم، هر روز صبح که میشه منتطر روزم رو با کار کردن روی سایتمون شروع کنم خیلی به کنترل ذهن بهم کمک میکنه وقتی دارم کار میکنم از حس نامناسب رها میشم و ذهنم فقط روی کاره و نتیجه اش میشه آرامش بیشتر در من
– یه نکته مهم دیگه هیچ وقت توقع بی جا از خودم نداشته باشم در شروع هر چیزی و کاری بهترین باشم و اون حس کمالگرایی رو کنار بزارم و از اینکه هر روز به چیز جدید یاد میگیرم خوشحال باشم اگه در هر کاری همه چیز از روز اول بدونم و چیز جدیدی برای یاد گرفتن نباشه اون کار خسته کننده میشه همانطور که هدف جهان بسط و گسترش دادن خودشه و این گسترش دادنش توسط هر کدام از ما صورت میگیره چه ما پیشرفت کنیم چه پسرفت، حالا که میدونم حتی جهان هم تکاملی و همیشه در حال بهبوده، من هم همیشه و تکاملی در حال بهبود خودم و توانایی هام باشم و با هر بار یادگیری، خودم را تشویق کنم برای یادگیری بیشتر، و اون یادگیری تکاملی باعث لذت بخش تر شدن مسیر میشه چون هدف ما لذت بردن و کسب تجربه و یادگیریه نه رسیدن به یه مقصد خواص یا خواسته خواص، مثلا اگه بخواهیم مسافرت کنیم و اگه با هواپیما بریم و لذت های مسیر رو از دست دادیم ولی اگه با ماشین سفر کنیم از زیبایی های مسیر هم میتونیم استفاده کنیم
– نکته مهم دیگه از بازی یاد گرفتم که بازی ورزشی پینگ پونگ مثل یه آزمایشگاه میمونه مثلا همانطور که در آزمایشگاه قانون های داره که اگه فلان ماده با فلان ماده ترکیب بشه واکنشش این میشه، و در بازی هم اگه به فلان ضربه هر پاسخی بدیم واکنش اون به شکل امتیاز گرفتن یا از دست دادن امتیاز به ما برمیگرد، در زندگیمون هم اگه هر فرکانسی به جهان ارسال کنیم فلان واکنش از جهان به ما برمیگرده
– نکته دیگه از این بازی یاد گرفتیم که ذهن چه تاثیر بر اتفاقات و نتایج بازی میزاره اگه در طول بازی ذهنم کنترل نکنم و حواسم پرت بشه موجب شکست در بازی میشه و این قانون در زندگیمون هم همیشه بوده که اگه بتوانیم ذهنمون کنترل کنیم نتیجه خوبی به همراه داره ولی اگه نتوانیم ذهنمون را کنترل کنیم نتیجه نامناسب به همراه داره و بدونم این ذهنه که همیشه اتفاقات رو رقم میزنه و خیلی مهمه که روی چی تمرکز میزاریم اگه در جهت رسیدن به خواسته هایم هست اون را تقویت کنم ولی که در جهت مخالف با خواسته هایم هست تصحیح مسیر کنم و ذهنم را بر روی چیزهای دلخواه بزارم
– کنترل کردن ذهن یا نکردنش بر روی شخصیت ما هم تاثیر میزاره اگه نتوانیم ذهنمون را کنترل کنیم تبدیل به یه فرد عصبانی و خشمگین و غر غرو و بد اخلاق میشیم، این ویژگی ها یه شخصیت نامناسب از ما میسازه که نه تنها افراد از ما خوششون نمیاد جهان و خداوند هم رفتاری با ما میکنند که ما با دیگران رفتار میکنیم، مثل اینه هر چی بهش نشون بدیم همون رو بهمون بر میگردونه در واقع اتفاقات را جوری بهم برمیگردونه که بدونم با این ویژگی ها نه تنها شانس نمیارم بلکه بد شانسی هم میارم
– این رو بدونم اگه بتوانم ذهنم در جهت مثبت و خواسته هام بزارم و کنترلش کنم، میتوانم دنیام را کنترل کنم و همانجور که دوست دارم زندگی ام را بسازم
– یه چیز دیگه که از این بازی یاد گرفتم اگه افکار نا مناسب یا اتفاقات نا مناسب یا ناراحتی و کینه و حسادت در ذهنم نگه دارم باعث بدتر شدن مسائل و اتفاقات و ارتباطات در زندگی ام می شود چون تمام این چیزها فرکانس منفی و نا دلخواه داره و قانونش اینه فرکانس منفی برابر با اتفاقات منفی هست
اگه من عصبانی باشم با هر آدمی برخورد دارم اونا هم شخصیتی مثل من دارند، شخصی عصبی و داغون هستند، یا اگه من عصبانی باشم با هر کسی برخورد دارم رفتار بد باهاش میکنم که باعث از بین رفتن اون رابطه میشه، یا اگه از یک نفر کینه داشته باشم و بدم بیاد و تمرکزم بر روی شخصیت ناجالب طرف باشه باعث میشه اون شخص یا هر کسی دیگه اون رفتار ناشایسته رو بیشتر با من کنه و موجب کینه و ناراحتی بیشتر در من می شود
– اگه من یه فرد عصبانی و خشمگین باشم حتی نمیتوانم از توانایی ام به درستی استفاده کنم چون هرگز موفقیت سراغ فردی که ذهن آرام ندارد نمی آید و هر فرد موفق چه در ورزش یا شغلی که موفق هست میبینم چه شخصیت آرام و خونسردی داره و از خیلی مسائل به راحتی چشم پوشی میکنه و میگذره و اون ناراحتی های گذشته رو در ذهنش نگه نمیداره تا ناراحتی ها روی هم تلنبار نشه و امید هم داره که با هر مسئله ای با ذهنی آرام روبه رو شوم و به خودم امید بدم که این مسئله برای کمک به من اومده و برای هول دادن من و سوخت مورد نیاز من برای رسیدن به هدفم اومده، یا اون تضاده موجب کسب تجربه برای ادامه دادن مسیرم باشه، یا اصلا اون اتفاق یا مسئله در آخر به خوبی حل بشه و خودم را الکی ناراحت نکنم، برای اینکه این منطق سوم را برای خودم باور پذیر کنم هر موقع یه مسئله ای پیش اومد و در آخر همه چی به خیر و خوبی حل شده بیام یاد داشتش کنم تا در مواقعه ای که با یه مسئله به ظاهر سخت مواجه شدم بگم اگه ذهنم کنترل کنم این یکی هم ختم به خیر میشه مثل مسائل قبل
– یه مسئله دیگه که ذهنم نمیپذیره همه چی را آرام و راحت به دست بیاورم، چون اینا همه دلیل بر کمبود لیاقت و یا باور سختی کشیدن برای به دست آوردن هر چیزی در زندگیمون از بچگی در ما شرطی شده که بهمون گفتن مگه الکیه هر چی بخواهی به دست بیاری مثلا برای ثروتمند شدن شب و روز باید کار کنی و سختی بکشی مگه الکی پول به دست میاد، من این حرف ها رو با ایمان صد درصد در ذهن خودم نفی کردم تا جایی که میبینم و یاد دارم اطرافیانم مثلا عموهام اصلا کار فیزیکی نمیکنند فقط با ماشین رانندگی میکنند هم مسافرته هم معامله، پول در آوردن براشون مثل بازیه فقط دنبال ایده های که پول در بیارند میرن حالا این الگو توی فامیل ما اینقدر تکرار شده خیلی هاشون کار نمیکند بقیه براشون کار میکنن مثلا خیلی هاشون وسیله نقلیه سنگین مثل کامیون یا لودر یا جرثقیل یا لیفتراک یا هر چیز دیگه دارند و براش راننده میگیرند خودشون کار فزیکی نمیکند، از وقتی قانون را بهتر درک کردم این الگوها رو در اطراف میبینم
– یکی دیگه از موارد یاد بگیرم هیچ وقت عجله نکنم و عجول بودن رو کنار بزارم چون این عجله از طمع و حرص میاد و باعث تصمیمات اشتباه میشه مثلا در بازی اگه عجله کنم برای امتیاز گرفتن هول میشم و نمیتونم تصمیم درست بگیرم و در نتیجه باعث بر هم خوردن تمرکز ذهن و شکست در بازی میشه
– نکته مهم دیگه احساس قربانی شدن هست که این یکی خیلی بهمون ضربه زده چون همش دلمون میخواد یکی بهمون ترحم و دلسوزی کنه یا مثلا یکی یه بلایی سرمون بیاره بعد عذاب وجدان بگیره و ما خوشحال که اون طرف ناراحت شده برای ما و یا مثلا خیلی ها در رابطه عاطفی دلشون میخواد تولدشون باشه بعد همسرشون یادش بره که تولدش بوده و بخواد ناراحتیش با غز زدن سر همسر خالی کنه، یا خیلی ها دلشون میخواد مریض بشن بعد بقیه بهشون ترحم و دلسوزی کنند یا خیلی دلشون میخواد همش بدبختی بکشانند تا بقیه بگن آخی فلانی چقدر گناه داره همه به چشم یه فرد مظلوم و مورد ظلم واقع شده ببینند یا توی کار مثلا یه اشتباهی پیش اومد دوست دارن رئیسش اون را سر سزنش کنه بخاطر اشتباه و بعد رئیس بفهمه اصلا تقصیر اون نبوده و از اون عذر خواهی کنه، در واقع خیلی ها دلمون میخواد برای یه نفر سوء تفاهم در موردم ن به وجود بیاد بعد متوجه اشتباهش بشه و هی از ما معذرت بخواد این احساس قربانی شدن خیلی پیچیده است اگه قبل از شنیدن این آگاهی ها بودم اصلا نمیفهمیدم بخاطر حس قربانی شدن این کارها رو انجام میدادیم،
و در این بازی و در این سایت یاد گرفتم یه شخصیت شجاع از خودم بسازم که خودم به خودم افتخار کنم چکار به نظر و محبت دیگران دارم، حتی خیلی ماها با تمام تلاشی که در کارمون داریم ولی ثروتمند نمیشویم حس قربانی شدن داریم که خدا حقمون بهمون نمیده و حق ما خورده شده ولی خداوند در عین عدالت به همه به اندازه لیاقت و باور هاشون بهشون نعمت میده و این عین عدالته که قانون برای همه یک جور عمل میکنه اگه نعمت به دست نمی آورم بگردم ریشه اش رو پیدا کنم یا کمبود احساس لیاقته یا باورهای مذهبی اشتباه در مورد پول یا هر باور نامناسب دیگه در مورد پول باشه
– نکته و قانون طلایی این بازی و درسی که از اون یاد گرفتم و خیلی نیاز داشتم بشنوم در لحظه زندگی کنم، فقط و فقط برای این لحظه این ساعت این روز زندگی کنم و لذت ببرم، بیخیال و آسوده زندگی کنم و رها باشم و به چیزی نچسبم، و هدف این باشه اگه فقط برای همین امروز زنده باشم دوست دارم چه رفتار و شخصیتی داشته باشم و چه تجربه های انجام بدم و اگه این نگاه داشته باشم خیلی به خودم آسون تر میگیرم و از تمام چیزها در زندگی ام حتی آب خوردن هم لذت میبرم
– تمرین دیگه که گفته شد در مورد لذت های ساده در زندگی ام بنویسم که به احساس بهترم کمک میکنه مثلا یه وقت های عکس های قدیمی گذشته من و همسرم و دخترم نگاه میکنیم چنان خوشحال میشیم که بهترین لذت دنیا برامونه و مگه عکس نگاه کردن هزینه و زحمتی داره با همین یه کار ساده چنان نشاط پیدا میکنیم که شب موقع خواب راحت و با آرامش میخوابیم
– و اگه چیزی در زندگی ندارم حسرتش رو نخورم کاش داشتمش و بیشتر لذت میبردم، بدونم تمام این افرادی که به خواسته هاشون رسیدند یا حتی خواسته های قبلی خودم به این دلیل بهش رسیدم که حسرت نداشتنش رو نخوردم و از دیدن اون چیز لذت میبردم و شروع کنم با همون چیزهای که دارم لذت ببرم تا ظرف وجودی سپاس گذاری ام بزرگتر بشه و با بزرگتر شدن ظرفم باعث رسیدن به خواسته های بزرگتر می شود
طبق قانون بدون تغییر خداوند لذت بردن از چیزهای ساده موجب هدایت ما به لذت ها و نعمت های بیشتر و بزرگتر می شود
خیلی وقت ها دیدیم که بچه ها از همه چیز لذت میبرند و چقدر آرام و رها هستند و هر دفعه با لذت بردنشون از یه اسباب بازی باعث شده به اسباب بازی های بیشتر و بزرگتر برسند و این لذت بردن و زیبا زندگی کردن رو از بچه ها یاد بگیرم
در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
بنام خداوند وهاب ک بی دلیل میبخشه
سلام ب استاد خوشتیپم
سلام ب مریم بانوی مهربان
سلام ب همه دوستان گلم
شاید باورتون نشه بعد از شناسایی ترمزم
( احساس قربانی شدن )، نعمت و ثروت براحتی وارد زندگیم شدن
وقتی ک دیروز ( 25اردیبهشت) کامنتمو ثبت کردم و از شناسایی یکی از مخرب ترین ترمزهام گفتم ک توصیه میکنم دوستانی ک کامنتمو نخوندن اول بخونن بعد این کامنتو بخونن …. لینک کامنتو اینجا میزارم
abasmanesh.com
ممنونم ک کامنت اولمو خوندین
خدایاشکرررررت
ب محض شناسایی ترمز نشونه ها اومد
وقتی ک دیشب خوابیدم ، خواب دیدم تو یک باغ بسیار بزرگ و سرسبز با درختان سر ب فلک کشیده هستم و روی چمن ها تعداد زیادی سینه های بزرگ ک پر از انواع غذاهای خوشمزه بود
و من فقط میگفتم
خدایاشکرت چقدر غذا های خوشمزه
خدایاشکرت چقدر فراوانی
خدایاشکرت چقدر ثروت
خدایاشکرت چقدر نعمت
و از همه ی غذا ها خوردم و بسیار خوشمزه بودن
و وقتی بیدار شدم از ذوق فقط داشتم سپاسگزاری میکردم و از صبح تاحالا این خوابو برای 20نفر تعریف کردم و دوست داشتم اینجاهم ثبتش بکنم
و این خوابو یک نشونه از جانب پروردگارم دونستم و بسیار شاکرش هستم
اتفاق بعدی ک همین امروز صبح برام رخ داد این بود ک مبلغ قابل توجهی ک از دوستام طلب داشتم براحتی براحتی براحتی وارد حسابم شد و وقتی واریزیه وجه رو دیدم فقط شکرگذاری کردم
اتفاق سوم هم ساعت 4 بعدازظهر اتفاق افتاد ب دلیل اینکه امروز سرکار نرفتم گفتم ی چرت بزنم و وقتی ک خوابیدم خواب دیدم ک موتور مورد علاقمو خریدم و دارم با موتورم رانندگی میکنم و حتی گاز دادن و ترمز گرفتن رو ب خوبی داشتم تو خواب ، احساس میکردم ووقتی بیدار شدم فقط از خوشحالی سجده کردم
شاید باورتون نشه کل چرت من 20مین بود ک من همچین خواب فوق العاده ای دیدم ک بازم طبق معمول خوابمو برای خانواده و دوستام تعریف کردم و اینم ی نشونه الهی دونستم و از خدای خودم بسیار سپاسگزارم و دوست داشتم نتایجمو از دیروز تا ب حال با شما عزیزانم ب اشتراک بزارم
استاد الان میفهمم ک وقتی میگین ب محض اینکه باورها درست بشن ، نعمت و ثروت لاجرم وارد زندگیت میشه
الان میفهمم ک وقتی میگین طبیعیه ک نعمت و ثروت از درودیوار براحتی وارد زندگیت بشه
استاد از شما بسیار سپاسگزارم
آموزه های شما بینظیره
خدایاشکررررت ک حامی و هدایت کننده ی منی
بازم میگم این نتایج و این نشونه ها فقط برای امروز بود
عاشقتونم
تا کامنتی دیگر بدرود
سلام آسمان ابی سلام دریای آبی سلام شنهای خوشگل سفید …سلام آزادی و آرامش ….
سید حسین جانم عزیز دلم ….
مریم عزیزو مهربونم …
من یه قربانی تمام عیارم
از مادر و مادر بزرگم به ارث بردم ….
قربانی بودن واسه یه لحظست من و زندگیم تفسیر کاملی از حس قربانی بودنیم
بچه ها من 7 ساله قانون جذبو شناختم به هر دری زدم تا زندگیم یه تکونی بخوره ….اما آسیب بیشتری میدیدم به جای پیشرفت ….
بچه ها تموم بلاهایی که سر من اومد و کاملا مظلومانه یعنی قشنگ مظلومانه و معصومانه من قربانی اون قضیه شدم ! تمومش سر همین حس قربانی بودن بود ….
همشم زیر سر اینه که مانمیخوایم مسئول باشیم در قبال شرایط
آخ آخ آخ یعنی هر جا دیدی دلت برای خودت داره میسوزه یا داری داستان مظلوم واقع شدنتو با آب و تاب واسه کسی تعریف میکنی …به قانون خدا قسم یه اتفاقی میوفته که تو دوباره مظلوم داستان بشی ….
اشک میریزم و تایپ میکنم …
من زندگیم پر از حصرت و نرسیدن و خرابه هست
رو باورام کار کردم جواب نداد دریق از یه شادیه کوچیک …دومبال حال خوب هر دریو زدم هر دوره ای خریدم ….
خیلی با خدا حرف زدم خییییلی
هیچکدوم اینا جواب نمیده بخدا جواب نمیده الکی ندو، مگر اینکه باور مخرب قالبتو پیدا کنی یعنی اون باوره که خییییلی قویه و نمیزاره هیچ باور درستی عمل کنه
ما ایرونیا مخصوصا باور قربانی شدنو هممون داریم …
حالا راه حلش ….ایشالله روی خودم اینبار جواب بده چون مطمئنم این دیگه غول آخره …
1 . اول مسئولیت پذیر شو
به خدا هیشکی نیست همش تویی
هیشکی هیچ تاثیری نه رو ما داره نه رو زندگی ما
ما با توجهمون تاثیر رو ایجاد میکنیم …به قول خدا به جرقه ی سُم اسب هنگام دویدن قسم که این حرفم راسته
2 . قانون توجه رو خلاصه کن هر روز گوش بده این قانون توجه مو لا درزش نمیره یه جور کار میکنه ….
3 . کنترل ذهن داشته باش …انقدر فکرت تو گذشته غرق نشه …
4. این دو نا ذکرو بگیم هممون
الخیر و فی ما وقع
بابا هر اتفاقی میوفته برای من خوبه خیره به نفع منه …. سخته من الان تو یه وضعیتیم اصلا گریه دار با دل خون میگم به نفع منه ولی انقدر میگم تا باورم بشه ….
من گاهی وقتا میگم خدایا یه زره استراحت بده بهم خستگیم در بیاد نفس بگیرم دوباره برم به جنگ با افکار منفی …اما جهان نمیفهمه تو چی میگی اون به فرکانس تو جواب میده …
احساس قربانی بودن نمیزاره بلند بشی
خود شرکه یعنی یه قدرتی هست بالا تر از قدرت الله که من از پسش برنمیام خدا هم که کمکم نمیکنه من دیگه بدبختم
لا هول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
هیچ قدرتی بالاتر از قدرت پروردگار من نیست
هیچ قدرتی
تو مظلومیییی ؟؟؟؟ظلمتو نفسی تو به خودت ظلم کردی
هر موقه حس کردی قربانی شدی ضرر کردی باختی از کفت رفت ….بگو اولا همه چی به نفع منه من عزیز خدام دوما خودم خراب کردم خودمم درستش میکنم من و خدا دوتایی
عباسمنش عزیزم رفیقم
دلم میخواد نتایج طلایی زندگیمو که البته که تکاملین میام تو سایت فریاد میزنم ….
عباسمنش عزیزم
باور من امروز درگیر همین مسئله بودم و از صبح تا الان با خودم کلنجار میرفتم که چرا من در گذشتع درست عمل نکردم و باعث شد انقدر ضرر کنم ….
ولی الان به لطف شما به جوابهایم هدایت شدم ….
بچه های سایت دوستتون دارم
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان .
یعنی من روزی نیست که 24 ساعتش تمام بشه و من صدای زیبا و کلام حق شما رو نشنیده باشم . واقعا یکی از سپاسگزاری های روزانم از خدا همین وجود شماست.
ازتون بینهایت سپاسگزارم که قوانین و درس های زندگی رو اینقدر روان و ساده به ما یاد میدید.
استاد عزیزم چقدر از دیدن این فایل ( درس های زندگی از یک بازی ) لذت بردم تفکر کردم به یاد آوردم تمام اتفاقات گذشتم رو
.
اول اینو بگم که من بازیکن تنیس روی میز هستم و حدود شاید ده پانزده سالی هست که حرفه ای بازی میکنم و مسابقات زیادی رو هم رفتم. اتفاقا ایمیلی که باهاش تو همین سایت فوق العاده شما ثبت نام کردم هم همین برند میز پینگ پنگی هست که الان دارید روی اون بازی میکنید . برند استیگا که برای کشور سوئد هست. :-)
که حساب این ایمیل رو من فکر کنم 15 سال پیش ایجاد کردم.
همیشه هم هر وقت شما رو میبینم میگم ای خدا من اونجا نباشم با استاد اینا بازی کنم :)
استاد عزیز هر درسی که از این بازی میگفتید دقیقا مثال های متعدد ازش واسه من تو بازی ها و مسابقاتی که میرفتم واسم یاداوری میشد که اون موقع ها دقیقا این اتفاقات واسه من میوفتاد و من اصلا با این قوانین آشنا نبودم و اصلا نمیدونستم که جهان اینجوری کار میکنه . میگم اون موقع ها چون خیلی وقته دیگه به مسابقاتی نرفتم و فقط به عنوان ورزش و اون علاقه بسیار زیادی که به این رشته دارم میرم باشگاه.
یکی از اون درس ها نقش علاقه شدید هست به رشته ای که دوست داریم . همین پینگ پنگ رو من از سن 22 یا 23 سالگی تازه واسه اولین بار شروع کردم و رفتم باشگاه . بعد از چند وقت چنان علاقه شدیدی پیدا کردم بهش که کمتر یکسال تمامی بچه های باشگاهمون رو که هر کدوم چندین سال بود داشتن این رشته رو ادامه میدادن رو میبردم . و شاید در بعضی مواقع برد و باخت داشتم که واسه همه تعجب بود که من چقدر سریع پیشرفت کردم .
اونجایی که شما تو ثروت یک میگید که برید دنبال علایقتون. برید دنبال کاری که اینقدر بهش کشش دارید که نه گشنگی میفهمید نه تشنگی نه هیچ چیز فقط اونو میخواید رو من با این علاقه شدید خودم به پینگ پنگ متوجه اش شدم.
اینقدر علاقم زیاد بود که دیوانه وار منتظر روزای زوج و ساعت 6 عصر بودم که تایم باشگاهمون بود و زمانای غیر از اون و روزای فرد واسم اندازه یکسال میگذشت که البته همون تایم هم یا داشتم فیلم پینگ پنگ میدیدم یا با راکتم و توپ به دیوار اتاق خونمون میزدم و با دیوار تمیرین میکردم . اصلا یه چیز عجیبی بود این علاقم .
یا مثلا خوب یادمه دانشگاه من یه شهر دیگه بود و تا شهر ما حدود یک ساعت فاصله داشت . یادمه یه روز عصر ساعت 5 بود سر کلاس فیزیک نشسته بودم که یکی از دوستانم که همشهری من بود اومد پشت پنجره کلاس و دست تکون داد که من دارم میرم بهش گفتم وایسا یه لحظه از کلاس اومدم بیرون گفتم داستان چیه گفتش که کلاسم تشکیل نمیشه دارم برمیگردم شهرستان با موتور هم اومدم . گفتم با موتور؟
این همه راه تو این جاده گفت اره. یه لحظه فکر کردم دیدم اگه همین الان منم باهاش برم تا یک ساعت یا یک ساعتو خورده ای دیگه میرسم شهرستان و دقیقا به باشگاه میرسم بهش گفتم وایسا منم میام باهات گفت تو که سر کلاسی گفتم مهم نیست میخوام برسم به باشگاه. رفتم سر کلاس بدون اینکه به کسی چیزی بگم استاد هم داشت رو تابلو درس رو مینوشت وسیله هامو جمع کردم زدم بیرون .
گفت بابا الان غیبت میزنه این استاده گیره گفتم مهم نیست . زنگ زدم یکی از هم باشگاهی ها گفتم برو ساک منم از در خونه بردار با خودت ببر باشگاه. دارم میام. دیگه راه افتادم و مستقیم اومدم باشگاه رسیدم به تمرین.
خیلی خیلی از این مثال ها دارم که میتونم بگم که هرچیزی رو فدا میکردم که فقط به باشگاهم برسم سرکار زمانی که ور دست بابام بودم . کلاس درس یا هرچی که باشه مهم نبود فقط باشگاه رفتن مهم بود. و الان میفهمم اون همه پیشرفت چشمگیر دلیلش این علاقه ای بوده که شما تو ثروت یک میگید. ولی متاسفانه به هر دلیلی بود مسابقات کم میرفتم. پیشرفتم جوری بود که هرچند دیر به دیر من میرفتم مسابقات و کسی منو نمیشناخت ولی همون چند باری که میرفتم اینقدر عالی بودم که خدا شاهده مربی یکی از تیم های قوی مرکز استان بازیم رو میدید بعد از بازیم اومدم پیشم گفت بیا ببینم تو اسمت چیه کجا تمرین میکنی تا حالا ندیدمت .
فرم خیلی خوبی داری و استایل خیلی خوبی داری پشت میز . اصلا نمیخوام خدایی نکرده حرف از منم بزنم واسه پینگ پنگ نه میخوام بگم که واقعا استاد چقدر درست میگن که اگه دنبال علاقت بری پله های موفقیت رو ده تا یکی میری بالا .نه اینکه بخوای زور بزنی تلاش خاصی بکنی نه اینقدر علاقت زیاده که داری لذت میبری ازش همون تمرین های سخت رو هم ممکنه کسی از بیرون ببینه بگه بابا بیخیال این همه زحمت بکشی که چی در صورتی که خبر نداره واسه تو اصلا زحمتی نیست خودت میخوای داری با عشق انجام میدی و لذتش رو میبری و پشت سر هم تکینک های بهتر حرکات بهتر و در کل مسیرهای بهتر رو یاد میگیری و پیشرفت میکنی.
این در مورد نقش شور و شوق در زندگی که شما بخوبی توضیحش دادید
استاد عزیزم یه مثال دیگه بخوام بگم مثلا در مورد احساس عدم لیاقت که بازم عالی توضیح دادید
اینکه ما با تیم دانشگاه رفته بود المپیاد دانشجویی بعد اینکه مسابقات بصورت تیمی بود یعنی اینکه سه نفر از تیم ما و سه نفر تیم مقابل و به صورت انفرادی با هم مسابقه میدادن هر تیمی که 3 تا برد بیاره برنده مسابقه بود قانونش هم اینه که اگه بردهای تیم ها دو دو بشه نفر اول تیم ما با نفر دوم اونا و بعد نفر اول تیم مقابل با نفر دوم تیم ما مسابقه میده تا برد سوم بدست بیاد
. دو نفر از تیم ما بازی کرده بودن و بعد بازی من شد . اونی که با من مسابقه داشت خیلی خیلی قوی بود و ظاهرا اسمو رسمی داشت واسه خودش بچه هایی که از من سابقه بیشتری داشتن میشناختنش من نه نمشناختمش .
مسابقه من شروع شد و بگم بچه های تیم چون حریفم رو میشناختن خیلی روی من امیدی نداشتن و شاید اصلا واسه تماشای بازی منم حواسشون نبود یا اینور اونور بودن چون میگفتن بابا این که حریفش خیلی قویه حالا میبازه تموم میشه. من به خودم خیلی اعتماد داشتم انصافا هم خیلی خوب بودم بازی شروع شد و من خیلی بازی خوبی کردم گیم اول رو ازش بردم . مسابقه سه از پنج بود هرکی سه گیم ببره برنده مسابقه میشد. رفتیم گیم دوم و من گیم دوم رو هم بردم . بازی دو صفر شد به نفع من . همین که بچه های تیم یا نفرات دیگه حتی دیدن که من از این حریفم که خیلی میگفتن قویه دو هیچ جلو افتادم واسه تایم استراحت یک دقیقه ای که بعد از هر گیم هست اومدم پیش مربی و یهو دیدم غیر از مربی چندین نفر دورم جمع شدن و هی میگفتن افرین وحید بابا تو میدونی داری با کی بازی میکنی تو میدونی از کی دو هیچ جلویی تو میدونی تا اینجا چه کار بزرگی کردی و تمام اینجور صحبت ها که خلاصه بگم انقدر از این صحبتا کردن که منم واسه گیم سوم به بعد که رفتم پشت میز این حرفا میچرخید تو ذهنم انگاری حس کردم که نه بابا من لیاقت این برد رو ندارم و خیلی اتفاق عجیبیه که اونی که قوی تر هست رو من ببرم. میگن این خیلی اسم و رسم داره و همین احساس عدم لیاقت و این افکار از همون گیمی که اینا اومدن با من صحبت کردن هی میچرخید تو ذهنم و این شد که من سه تا گیم بعدیش رو باختم و بازی که من قطعا میتونستم برنده باشم به دلیل همین احساس عدم لیاقت واگذار کردم. البته اون موقع که من این صحبتا و قوانین رو نمیدونستم ولی الان که درسش رو شما دارید میدید من متوجه شدم که اون موقع دلیلش این بوده.
استاد عزیزم یکی دیگه از درس هایی که الان دارم یاد میگرم احساس قربانی شدن .
بازم تو مسابقات یا حالا حتی مسابقات تمرینی که تو باشگاه انجام میدیدم اینه که یه رالی خوب داره پیش میره ضربات خیلی خوبی و تاپ فورهند یا تاپ بکهند های خیلی خوبی رو داریم میزنیم و یهو توپ میخوره به لبه میز یا به لبه تور و اصطلاحا ساری میشه . و همون لحظه میگیم ای بدشانس این همه ضربات خوب زدم و اخرش اون ساری گرفت امتیاز واسه اون شد . بهش توجه میکنم یه لحظه ناراحتش میشم و میبینم که در ادامه مسابقه بازم این اتفاق میوفته و این دفعه بیشتر عصبی میشم و بیشتر گلایه میکنم پیش خودم که به حقم نرسیدم و همین باعث میشه که کلا دیگه ضربات خوبی رو نتونم بزنم و اصلا بازی رو وا بدم در صورتی که میتونم از این به بعد اینجوری نگاه کنم که نه بابا حالا یه اتفاق ناخواسته ای افتاد تازه منطقیش هم اینه که خود حریفم هم که از قصد نمیتونه جوری ضربه بزنه که به لبه میز بخوره یا به لبه تور فقط یه اتفاق پس بیخیال اصلا بهش توجه نکنم و به فکر امتیاز بعدیم باشم.
الان که شما اینقدر قشنگ و دقیق از قانون صحبت کردید در مورد این بازی و درس های بسیار زیادی که توی زندگی میشه ازش گرفت کلی از این مثال ها توی ذهنم اومد از مسابقات یا تمرین هایی که میکردم تو پینگ پنگ.
استاد عزیز واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم از شما اصلا همین که هستید هزاران مرتبه شکر .ازتون ممنونم بینهایت از اینکه اینقدر دقیق قانون رو درک کردید و انجامش میدید و بخوبی به ما هم آموزشش میدید.
امیدوارم همیشه شاد و تن درست باشید و البته امیدوارم که یه روزی بیام پرادایس و بتونیم با هم یه گیم بزنیم :)
و خدایی که در این نزدیکی است…
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته دوست داشتنی و همه عزیزان حاضر در سایت مقدس عباسمنش دات کام.
هرچقدر که بیشتر می گذره، بیشتر در مورد کنترل ذهن و تاثیر اون بر نتایج و اتفاقات زندگی چیزهایی رو درک می کنم. یه جورایی دیگه دارم این باورو بیشتر از قبل در ذهنم می سازم که هر کدوم از ما دستگاه هایی هستیم که در هر لحظه داریم با افکارمون، فرکانس هایی رو به جهان هستی ارسال می کنیم و جهان هستی هم در یک هماهنگی فوق العاده، چیزهایی که می فرستیم رو رد قالب شرایط و اتفاقات زندگی به ما نشون میده. یعنی در واقع با این باور دیگه هیچ احساس نگرانی ای وجود نداره. فقط کافیه آدم باور کنه که خودشه که داره زندگیش رو خلق می کنه. در این صورت واقعا چه چیزی میتونه اتفاق بیفته که ما بخاطرش نگران باشیم؟!
تو این چند روزی که دارم سعی می کنم ذهنمو بهتر از قبل کنترل کنم، تازه دارم می فهمم وقتی که استاد می گفتن کنترل ذهن کار ساده ای نیست یعنی چی! دارم می فهمم که تا یه ذره از این ذهن غافل میشم، سریع میره روی چیزهای نامربوطی که در بیشتر مواقع خواسته من نیست تمرکز می کنه و منو آروم آروم به سمت چیزهایی می بره که نمیخوام. فقط سعی کردم یه کوچولو در کنترلش بهتر عمل کنم. اونم از این طریق که هروقت متوجه شدم دارم به چیزی فکر می کنم که بهم کمکی نمی کنه، سریعا فکرمو از روش بردارم و بذارم روی یه چیز دیگه. و اون فکری که موجب نگرانی و اضطراب من می شده رو، هرچی که هست، در همون حالت رها کنم. اصلا مهم نیست علت اینکه اون فکر وارد ذهن من شده چیه و چه دلایل منطقی ای وجود داره که من بخوام با اون دلایل به این فکر پر و بال بدم، اصلا مهم نیست! مهم اینه که اون موضوع در لحظه توسط ذهن من رها بشه. و انصافا همین یه کار کوچولو تاثیرات فوق العاده ای رو در زندگی من گذاشته. البته اصلاح می کنم حرفم رو، این کار کوچولو نیست، من یه کوچولو تونستم بهتر از قبل روی این موضوع عمل کنم.
خداروبی نهایت شکر. ساعت تقریبا یک ربع به 5 صبحه و من بعد از حدود 16 ساعت کار مداوم، اومدم و به تعهد خودم مبنی بر ارسال روزانه کامنت در سایت، عمل کردم تا ایمان خودم مبنی بر کنترل ذهن رو بیشتر از پیش به خدا، خودم و جهان نشون بدم. خداروشکر
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
1402/7/11
4:45
باسلام و احترام حضور استاد عزیز و همسر مهربونشون
فایل بسیار عالی و زیبایی بود و بسیار لذت بردم و بیشتر در کنار صحبتهای آموزده و عالی شما چقدر این ساحل پاکیزه لذت بخش بود و چقدر کیف داشت با حضور اینهمه جمعیت در ساحل این همه پاکیزگی و آرامش حاصل چی بود ؟
حاصل فرهنگ سازی؟
حاصل قانون شناسی؟
هر چه که بود عالی بود و من بسیار سپاس گزارم
سلام و صد سلام به استاد زیبایی ها و مریم بانوی عزیز
هزار ماشالله به شما و هزار ماشالله به این استمرار بر تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگزار خدای زیبایی که به زیبایی همه ما رو گرداگرد هم جمع کرده که خوش باشیم و خوش زندگی کنیم و دنیا رو جای بهتری برای زندگی دیگران بکنیم…
من خیلی کامنت نمیذارم اما اکثر کامنت هایی که گذاشتم هم احساس خوبی برای دوستان گل هم فرکانسیم ایجاد کرده و هم لایک استاد رو گرفته به جز کامنت بسیار بسیار مهمی که روی فایل “اقدامات مشابه اما نتایج متفاوت” چند هفته پیش استاد روی سایت گذاشتم که بر عکس اون اهمیت بالای کامنتم و درس های بسیار بسیار بزرگی که برام داشته اصلا مورد توجه استاد و بچه های سایت نبود و برام کمی جای تعجب داشت…
سر کنجکاوی چند باری اومدم سرزدم به کامنتم اما دیدم اصلا مورد توجه نبوده در حالی که تقریبا بزرگترین درس زندگیم رو برام داشته!!!
خوب که حساس شدم به کامنتم دیدم:به به!!!با اون شیوه شروعی که من داشتم و توجهی که ابتدای کامنت داشتم مشخصه بچه های سایت چقدددددددر دقیق و درست هستن در کنترل کانون توجهشون…
من اول کامنتم رو نوشته بودم”سلامی به گرمای طبس گلشن” و این اصلا توجه مناسبی برای منی که در این دور همی زیبا هستم نبود!!!میتونستم بنویسم سلامی به خوشی رایحه ی بوی رز های صورتی باغ گلشن!چرا نوشتم:گرمای طبس؟!!!!
اصلا مغزم منفجر شد که آقاااااااااا اونقدر بچه ها ماشالله دقیقن در کنترل توجه به نکات مثبت و زیبایی ها که اصلا از اونجا به بعد کامنتم رو نخوندن بخاطر این بخش از نوشته ام.
و افرین باید گفت به استاد زیبایی ها و این چنین شاگردان عالی که در حال پرورش و گسترش هستن.
خدا رو سپاسگزارم که این قدر ریز بینانه داریم درس یاد میگیریم بر تمرکز هر چه تمام تر بر زیبایی های دورتادور زندگی مون…واقعا که تمرکز بر نکات مثبت و کوچک ترین موفقیت ها چققددرررر ادم رو به سمت و سوی زیبایی های بیشتر هدایت میکنه.
جا داشت این موضوع رو بیام و بگم و تشکر کنم از تمامی بچه های این سایت زیبا و استاد زیبایی ها که واقعا تو این 6 و 7 سالی که باهاتون هستم چقدددر اتفاقات عالی و مالی برام افتاده و در چه رابطه ی زیبایی به سر میبرم و چقدر شرایط زندگیم عالی شده و خداوند رو بخاطر شما هر لحظه هزاران بار سپاسگزارم…
اللهی شکرت
دم همتون گرم ️️️️
بنام خدای هدایتگرم به سمت مدارهای ثروت و سعادت و سلامت و خوشبختی پایدار به اسانی و عزت
.
عجب فایل بینظیری
صدبار دیدنش کمه
صدبار شنیدنش کمه
چقدر نکته های فوق العاده ای مطرح شد
واقعااا از این بازی چه درسهااا اموختیم
قدردان شماهستیم
سپاسگزارم از اساتید آگاهی بخش خودم
.
داستان کنترل ذهنه
کنترل ذهن =کنترل زندگی
و اینکه ما چطور باید با تغییر نگاهمون به یک موضوع کنترل ذهنمون رو بدست بگیریم
.
اینکه نجوااهای شیطان با “ای وای عقب افتادم”
“چرا ضربه ها خراب میشن”
“عصبانی شدن از روند بازی”
و
بسیار موارد دیگه داره فعالیت میکنه
و هنر اینه که ما اساس حرکتمون رو بزاریم لذت بردن نه تنها دربازی که در رسیدن به اهداف
و کوچکترین پیشرفت رو ببینیم
کوچکترین حرکت رو ببینیم
کوچکترین نکته مثبت رو ببینیم
.
گاهی باید به خودمون بگیم حالا امروز به این اوضاع به ظاهر سخت فکر نمیکنم
دوست دارم امروز حالم خوب باشه
و هرروز با این روندد بریم جلو
حتما اوضاع هم تغییر میکنه
.
و ذهن گاهی مارو در عجله و شتاب قرار میده
که این هم نجوای شیطانه
وماباید بگیم فقط برام لذت بردن مهمه
و دوست دارم اهسته و پیوسته حرکت کنم
.
و بازهم تله های ذهنی که میخاد احساس عدم لیاقت و قربانی شدن رو در ما ایجاد کنه
که همه و همه فقط برای متوقف کردن ماست از مسیر
و ماباید با الگوها
با منطق های قوی
این نجواها رو خفه کنیم
.
کنترل ذهن همه چیه
همه چی
.
بازهم باید این فایل فوقالعاده رو گوش کنم