https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-14 01:05:402025-03-07 07:49:43درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
693نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم و دوستان هم مسیر و همراه و هم فرکانسم
ممنونم بابت این فایل بسیار زیبا و پر از درس و نکته. من بارها و بارها فایل رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و تمام تلاشم رو کردم که چیزی از قلم نیفته. تکرار و تکرار و تکرار رمز باورسازیه .
استاد عزیزم بارها تجربیاتی که داشتم رو مرور کردم تا ببینم کجاها احساس عدم لیاقت باعث شد موقعیت خوبم از بین بره.
وقتی اول دبیرستان بودم درسم، موقعیت خانوادگیم و امکاناتی که داشتم از همه بچه های کلاس بالاتر بود، معلم ریاضی همیشه از من میخواست که تمریناتمون را پای تخته بنویسم چون خط بسیار خوبی داشتم و ریاضیم هم عالی بود. انقدر خوب بودم که معلم ریاضی من رو به خانه ریاضیات معرفی کرد تا برای المپیاد ریاضی اماده بشم. بچه های کلاس همیشه دور و اطراف من بودن ولی من اصلا احساس راحتی نمیکردم. اون حجم از توجه و موفقیت و احساس خوب برام ناآشنا بود چون من تو خانواده و کودکیم زیاد مورد تشویق و تعریف و توجه دیگران نبودم و بیشار اوقات احساس ناکافی بودن داشتم. بخاطر همین همش سعی میکردم خودم رو هم سطح بقیه کنم و وانمود کنم این موفقیت هایی که دارم زیاد چیز مهمی نیست و اتفاقی بوده و هرکس دیگه ای هم میتونه مثل من بشه و من استعداد خاصی ندارم.و فکر میکردم غیر عادیه که من از همه بچه ها بهتر باشم و طبیعیش اینه که من تو موقعیتی باشم که بقیه از من بهترن. انقدر این افکار رو تکرار کردم که برای سال بعد دیگه نتونستم تو اون دبیرستان بمونم، مدرسم رو عوض کردم و رفتم دبیرستانی که همه بچه ها از نظر رفاه و موقعیت اجتماعی خانواده از من بالاتر بودن و من خیلی تنها شدم چون نمیتونستم باهاشون تعامل کنم و به شدت اعتماد به نفسم اومد پایین ولی عمیقا احساس راحتی میکردم و تا اخر پیش دانشگاهی همونجا موندم و هر سال وضعیت درسیم از سال قبل بدتر شد طوری که سوم دبیرستان معدلم شد 14. در حالیکه سال اول معدل من نزدیک بیست بود.
یه تجربه دیگم از احساس عدم لیاقت، من تو دانشگاه از یه شخصی خیلی خوشم میومد و بارها و بارها تو ذهنم تصور کردم که به یه طریقی با هم آشنا میشیم، و همینطور هم شد و ما بصورت معجزه آسایی با هم ارتباط گرفتیم ولی وقتی این اتفاق افتاد من به شدت احساس ناراحتی و عدم لیاقت میکردم و وقت هایی که در کنار این ادم بودم به این فکر میکردم که اخه چطور ممکنه همچین شخصی الان کنار من و با من در ارتباط باشه! خیلی طول نکشید که اون ادم به طرز عجیبی از زندگیم رفت بیرون و من رفتنش رو تماشا کردم ولی باز هم از اینکه رفت احساس راحتی میکردم و انگار برگشتم تو حالت بای دیفالتم که میگفت تو یه آدم بی لیاقتی که لیاقت چیزهای خوب و اتفاقات خوب و آدم های سالم و خوب رو نداری.
من از زیر هفت سالگی شنا میکردم و تو دوران ابتدایی وارد تیم شنای مدرسه شدم، شنامم خیلی خوب بود و سرعتمم خیلی بالا بود. وقتی برای اولین بار مسابقه شرکت کردم، شاید باورتون نشه، همین که پریدم تو آب بطور ارادی از لاینم خارج شدم و از استخر اومدم بیرون، حتی یک لاین رو هم تااخر ادامه ندادم! چون همون لحظه که پریدم با خودم گفتم: مینا تو که لیاقت مسابقه دادن با بقیه رو نداری، معلومه که همه از تو بهترن، سریع تر از آب دربیا بیرون!
وقتی که به گذشته فکر میکنم، میبینم احساس عدم لیاقت نقش خیلی پررنگی در همه جای زندگیم داره. من همیشه خودم رو شکست خورده، بازنده و بی لیاقت دیدم و بخاطر همین هم هیچ وقت آرزوهای بزرگ نداشتم.
درباره احساس قربانی شدن هم فکر کردم که کجاها این احساس در من وجود داشته و باعث عدم پیشرفتم شده. وقتی سال 97 اوضاع اقتصادی کشور خیلی بد شد من وا دادم، گفتم دیگه تمومه و دیگه هیچ کاری جواب نمیده و من بدبخت شدم و بدبخت هم خواهم موند چون دولت بی کفایتی داریم و اوضاع سیاسی ایران هیچ وقت درست نمیشه و من هم که زندگیم وابسته به تصمیمات دولته. بخاطر همین پیشرفت توی کارم رو گذاشتم کنار و یه دوره افسردگی خیلیییی شدیدی رو گذروندم و تو اون دوره اتفاقات خیلی خیلی بدی برام افتاد که گفتنش اصلا درست نیست. ولی زمانی که با دوره های شما آشنا شدم کم کم شروع کردم به تکرار این باور که من زندگیم مستقل از همه عوامل بیرونیه و من تنها و تنها فردی هستم که میتونم زندگیم رو تغییر بدم و وضعیتم رو کنترل کنم.
ممنونم از همه شما همراهان و عزیزانی که کنار من هستید و بدون اینکه بدونید دارید به من کمک بزرگی میکنید.
من روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم و متعهدم که زندگی خودم رو بهتر کنم و هر روز حالم بهتر از روز قبل باشه
سلام استاد عزیزم، خانم شایسته عزیزم و دوستان گرامی و عزیزم
استاد قبل از نکات این فایل من بگم اینجانب دارم دیواااااانه میشم از این حجم کامنت های فوق العاده، بچه های فوق العاده و نتایج عالیییی شون، رابطه فوق العاده رویایی بچه های سایت با یکدیگر، فایل های رویایی شما ک دقیقه ب دقیقه اش درس زندگی عه و هزار بارهم ببینی باز کمه، گاهی ب خودم میگم خدایا ب من فقط عمر 1000 ساله بده من وقت کم میارم، استاد من نمیرسم ب همه شونننننننن چکار کنم !؟؟؟ میدونین چقدر فایل توپ اومده چقدر کامنت عالی اومده، اصن یه کامنت با امتیاز برای من گاها چندین ساعت وقت برده، چون میخونم بعد میام برا خودم مینویسم اش و مثال میزنم و تازه هر کدوم شون رو باید چندبار بخونم برای درک درست
خلاصه ک خودم رو آروم میکنم یه جورایی، و بخودم میگم نگران نباش اگر حتی یک کامنت یک روز طول بکشه و بخوبی درکش کنی کافیه، چون قانون ثابت عه و خداوند متناسب با ظرف وجودی ات، متناسب با سوالی ک تو ذهنت داری هدایتت میکنه ب اون چیزی ک باید، پس عجله نکن و آرام باش چون بالاخره مغز تو ظرفیتی داره دیگه یه حجم مشخصی از آگاهی میتونی بهش بدی، پس آرام و آهسته و بدون عجله ادامه بده ؛)))))
باز قبل از نکات بگم امروز مجدد تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم اونم جلوی پسرهای محل توی پارک، و خودمم تعجب کردم واقعا چون برام سخت بود اینکه شاید بعدا من رو تو پارک ببینن چون هر روز پیاده روی دارم و مسخره ام کنن، و اینکه میگفتم اگر بقیه تورو جلوی پسرا ببینن چی درموردت فکر میکن؟ ولی برای کسی ک دوره عزت نفس شمارو تهیه کرده مگر حرف مردم اهمیتی دارد ؟؟؟ خیر ندارد ؛))))) و چقدر انسان های محترم و متشخصی بودن، من میخوندم و اونا سرشون و پایین انداخته بودن، یعنی انقدر متشخص اونم تو محل ما ؟؟ یعنی تمام سدهای ذهنی و باورهای اشتباهم شکست، من قبل نسبت ب پسرهای محل مون نفرت داشت بعد ک با قانون آشنا شد اعراض و بی توجهی میکرد و بیشتر با خودم در صلح قرار گرفتم و این گیر دادن خیلی خیلی کمتر شد، با اینکه من خیلی خیلی خودم هستم ب لطف دوره عزت نفس(هم از لحاظ رفتار،هم لباس و…)، خلاصه از امروز ب همه شون احترام میزارم حتی توی ذهنم هم بهشون بی احترامی نمیکنم و میدونم هرچه بوده در ذهنم بوده، حتی یکی شون بهم گفت آفرین اینارو همیشه با خودت بگو هر روز و گفتن خیلی عالی، خلاصه ک خوشحاااااال ب پیاده روی ام ادامه دادم
خوب حالا برویم سراغ نکات :
ما بازی رو بازی میکنیم نه به این خاطر ک کی میبره کی میبازه، هدف بازی این بود ک لذت ببریم
هدف بازی این بود ک مهارت مون رو افزایش بدیم، جسم مون سالم تر باشه
کری خوندن از بین رفته و همدیگر رو تحسین میکنیم.
استاد یک شخصیت کمک کننده و تحسین کننده دارن و هر ضربه خوبی ک حریف میزنه رو تحسین میکنن.
_
ادامه دادن و استمرار، حرکت کردن و اصلاح کردن، عشق داشتن، شور و شوق داشتن، در نتیجه میشه پیشرفت عالی خانم شایسته. خیلی قابل تحسین عه با اینکه ایشون صفر صفر بودن، اصن روحیه جنگنده خانم شایسته توی بازی مشخص بود، مشخص بود چقدر تمرکز بالایی دارن روی کاری ک انجام میدن.
_
خانم شایسته تمرکز روی نکات مثبت بازی گذاشتن، و خودشون رو با استاد مقایسه نکردن و ب نوعی کمال گرا نبودن و این دید رو داشتن ک من دارم ورزش میکنم و کوچک ترین بهبودهاشون رو تحسین میکردن
من با خودم خیلی مهربون بودم
توقع نداشتم ک همون اول بیام استاد رو ببرم
من کلییییی باختم ب ایشون و تمرکزم روی مقایسه کردن نبود و میگفتم دارم مهارت جدید یاد میگیرم و سعی میکردم کوچک ترین بهبودهامو ببینم و ب خودم کردیت میدادم حتی کوچک ترین حرکت هامو.
_
خانم شایسته : استاد خیلی باهوش هستن و دنبال بهتر عمل کردن هستن، و این باعث میشه من خلاق تر بشم و ذهن من متوقف نشه. چقدرررر دید مثبتی دارین خانم شایسته، یادم گرفتم رقیب ام رو قدر ندونم و ازش تعریف کنم حتی توی ذهنم و بگم قدرت حریف باعث میشه من خلاق تر بشم و از توانایی هام بیشتر استفاده کنم.
_
نتیجه فرکانس تحسین و فرکانس انکار موفقیت دیگران رو بوضوح میشه دید.
حسادت نکنیم و تحسین کنیم، نگیم شانسی بوده، با اینکار خودمون رو از خوشبختی و آرامش دور میکنیم.
تاثیر ذهن روی اتفاقات
تاثیر ذهن رو عملکرد ما
خودسرزنشی، احساس بد، عصبانی شدن، ناراحت شدن
تمرکز رو میاره پایین و ذهن از کنترل خارج میشه و در لحظه نتیجه ش رو میبینی ک خراب میکنی
و برای راه حلش بخودم میگفتم باید الان تمرکز کنم، باید الان آروم باشم، باید فکرای بد و بیارم بیرون از سرم و بعد میدیدم ک بازی م داره بهتر میشه
برای لذت بردن نیاز به چیزهای عجیب و غریب نیست
از چیزهای کوچیک لذت ببر، از زندگیت لذت ببر
توی هر شرایطی ک هست یک جنبه فان و لذت بخش رو پیدا کنیم و استفاده کنیم.
استاد بارها شده من از اطرافیان و خانواده ام شنیدم کاشکی ماهم ویلا داشتیم، کاشکی ما هم میتونستیم همچین مسافرت های خارجی و فلان رو بریم و همش حسرت و حسرت
بعد من ب خودم نگاه میکنم و اینکه از شما یاد گرفتم ک تا سپاسگزار نعمت های اکنون ات نباشی ب نعمت ها و خوشی های بزرگتر نمیرسی، میدونین انگار قشر ضعیف و قربانی جامعه میخوان همیشه اون تنبلی اون انگشت اشاره مقصر دونستن بقیه رو، تو همه جنبه های زندگی شون داشته باشن
مثلا آقا جان من دارم در مورد خانواده خودم میگم و خود من، من هر روز پیاده روی تو پارک محل مون رو دارم و هر روز سپاسگزار این پارک، این سرسبزی، سمفونی پرندگان و انسان های شاد و سالم و کودکان و نسیم بهاری و غیره هستم و حتی لیست پارک های تهران رو نوشتم و هرازچندگاهی برنامه میچینم برای پیاده روی در مناطق جدید برای تجربه لذت های جدید و هفته ای یکبار کوه نوردی رو میرم و خدا کلیییی زیبایی و نعمت نشونم داده ، بعد ب خودم میگم آقا جان تو خودت حتی برای همین لذت بردن از نعمت های خدا پا نمیشی و حرکتی نمیزنی فقط میچرخی تو فضای مجازی و وقتت رو تلف میکنی
میدونین باز میرسم ب اون حرف تون ک میگین یک سری از آدم ها حاضرن بمیرن ولی تغییری نکنن، ینی حاضرن تا ابد شخصیت قربانی رو بگیرن در همه جنبه ها
یا جدیدا از خودم سوال کردم ناعمه تو فکر میکنی وقتی پولدار بشی خوشحال و شاد خواهی بود ؟؟ چرا الان اون شادی رو در درونت بوجود نمیاری؟ واقعا بی انصافی عه اگر شاد نباشی چون شرایط الان تو خیلی خیلی بهتر از استاد توی بندرعباس هست. و شما رو ب یادم میارم ک میگین توی بندرعباس با یه جفت کتونی شاد و خوشحال و اشک ریزان با خدای خودم رازو نیاز میکردم
و باز میبینم ک هروقت من توجه ام ب زیبایی های اطرافم بوده و روزی ک بیشتر نکات مثبت خودم واطرافیانم و سپاسگزاری هایم رو نوشتم اون روز برایم بهترین بوده و حالم چقدر خوب تر بوده و نتیجه : هرقدر سپاسگزارتر بودم اون روز من شادتر بودم حالم بهتر بوده درصلح و آرام تر بودم. ذهن خیلی وقتا دنبال فوت کوزه گری میگرده درصورتی ک همه چیز همون احساس خوب و حال خوب هست همون دیدن نکات مثبت روزم هست. الان فهمیدم قانون یکی هست کل صحبت های شما نتیجه اش میشه همون بوجود آوردن احساس خوب در خودمان. ولی ذهن فراموش میکنه و من یادم میره ک همه چیز برمیگرده ب دید مثبت داشتن نسبت به همه چیزززززز، و گاهی فکر میکنه این یک کار فانتزی و بیهوده است، پس باید هر روز ورودی هام رو با سایت و آگاهی هاش جهت بدم سمت خوبی ها و هر روز این آگاهی هارو ب خودمون یادآوری کنیم.
_
تحسین میکنم این رابطه زیبا و فوق العاده رویایی تون رو، ک انقدر باعث پیشرفت و بزرگتر شدن وجود یکدیگر میشید، حتی توی بازی کردن هم از قوانین باهم صحبت میکنید و چقدر یکدیگر رو تحسین میکنید و سپاسگزار وجود یکدیگر هستین، دقیقا مصداق آیه زنان پاک برای مردان پاک، تا آرامش بگیرید در کنار هم.چندین بار استاد و شما صمیمانه از یکدیگر و از خدا برای وجودتون سپاسگزاری کردید. چقدر لذت بخشه پارتنرت هم بازی ات بشه و علایق مشترک داشته باشی.
_
خودسرزنشی
هرچی خودم رو سرزنش کنم،احساسم بدتر میشه و در ازاش اتفاقات بدتری هم برام میوفته.
وقتی کنترل ذهن نداری حتی نمیتونی از توانایی هات استفاده کنی.
باید امیدوار باشم باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم
فقط ب ضربه بعدی فکر کن، فقط ب گرفتن این امتیاز
مثالش برای خودم فتح قله برای اولین بار بود، ک فقط ب قدم بعدی ام فکر میکردم و یکهو ب خودم اومدم دیدم رسیدم ؛))))
کاری نداشته باش ک 10 یک عقبی، فقط ب توپ بعدی فکر کن ب ضربه بعدی، فقط تمرکز کن ک توپ بعدی رو خوب بزنی
اگر اختلاف فاصله بتونه احساست رو بد کنه بازی رو باختی ولی اگر ب اون توجه نکنی و فقط ب ضربه بعدی فکر کنی، میتونی بازی رو ببری
فقط کافیه حرکت بعدی رو بهتر انجام بدی
تو هر شرایطی ک هستیم نگاه نکنیم ب ظاهر کلی شرایط مون فقط سعی کنیم تو اون لحظه بهترین خودمون رو ارائه بدیم
فقط سعی کنیم اون روز بهتر زندگی کنیم
فقط سعی کنیم اون لحظه رو اون روز و اون ساعت و ذهن مون رو کنترل کنیم و کاری نداشته باشیم ب بقیه اش و با احساس خوب ادامه بدیم و بعد میبینی الخیر فی ماوقع رو
من فقط همین یه ساعت و همین ی روز حالم رو خوب نگه میدارم، سعی میکنم ک تمرکز نکنم ب ظاهر شرایط و احساسم رو خوب نگه دارم دوباره فرداش همینو بگی و سعی کنی همیشه ناظر برافکارت باشی و ذهنت رو کنترل کنی و خواهید دید تمام اون شرایط ب ظاهر بد ب نفع تو تغییر میکنه و عوض میشه.
_
اگر عجله کنی و کمتر تمرکز بزاری و به نوعی شل بگیری بازی رو ممکنه نتیجه برگرده، مثال دقایق پایانی بازی فوتبال.
وقتی یک اتفاق خوبی برات رخ میده و فکر میکنی لیاقت نداری و شک میکنی
وقتی احساس عدم لیاقت داری از اون مسیر آسانی ک داره برات اتفاق میوفته، از اون شرایط خوبی ک برات بوجوو اومده و میگی آیا من واقعا لیاقت این همه خوبی رو دارم ؟؟
اون وقت خودت خودت رو از اون نعمت محروم میکنی و ممکنه ورق برگرده
از لحاظ عاطفی یه رابطه خوبی داریم و میگیم دیگه داره خیلی با ما خوب رفتار میکنه.
یا یک اتفاق خوبی از لحاظ مالی میوفته برامون مثلا درآمد خیلی خوبی داریم یا فروشمون عالیه و خیلی راحت داریم پول میسازیم. بعد این فکر تو ذهن مون میاد، چرا انقدر راحت داره پیش میره من لایق نیستم.
اینا رو آگاهانه نمیگیم ها
اینا فکرهایی هست ک میاد بخاطر گذشته مون،
بخاطر اینکه گفتن نابرده رنج گنج میسر نمیشود
بارها شده جهان روی خوبش رو ب ما نشون میده ولی اون افکاری ک از بچگی داشتیم و بهمون گفتن و گفتن باید پدرت دربیاد، پول زیر پای فیله و….
احساس عدم لیاقت
باعث میشه ک اون چیزی ک داریم رو از دست بدیم و نعمت ها از دست بره.
مثلا رابطه عاطفی داره ب طرز جادویی خوب پیش میره و ناخودآگاه شما میگه من احساس لیاقت ندارم، اونجاهاست ک ما باید رو باورهامون کار کنیم و اون نجواهای شیطان رو ک میگه تو لایق این همه خوبی و لطف نیستی، رو تغییرش بدیم و گرنه اگر این نجواها ادامه پیدا کنه و ما نتونیم اون افکار رو تغییر بدیم، اون روابط عاشقانه اون ثروت زیاد اون نعمت اون فراوانی ب راحتی از دست میره.
احساس عدم لیاقت باعث از بین رفتن نعمت ها میشه
_
احساس قربانی شدن
هر وقت احساس قربانی داشتیم اوضاع بدتر و بدتر شده
اینکه حس کردیم حق مون ضایع شده و گفتیم ببین حق تو بود، تو زحمت کشیدی، اون شانس اوورد، حق تورو خوردن، خدا حق ات رو بهت نداده، بی عدالتی رخ داده
و این افکار باعث میشد کنترل ذهن رو از دست بدیم و عصبانی بشیم و احساس قربانی بودن پیدا کنیم.
وقتی احساس قربانی شدن داری این احساس قربانی شدن تبدیل میشه به خشم، نفرت، احساس افسردگی، و بعد اون شغل اون رابطه رو از دست میدی و به نوعی گورخودت رو میکنی.
اینجاهاست ک باید ذهنت رو کنترل کنی
ازش بگذری، درگیرش نشی، نشینی تجزیه تحلیل اش کنی، نشینی با خدا بحث کنی، با طرف مقابل بحث کنی، نگی حق من بود و فلان، درکل نجنگی نه با افراد نه با شرایط
چیکار کنیم حالا ؟؟
اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی میتونی زندگی ات رو کنترل کنی، بعد می بینی همون اتفاقه ب نفع ات میشه در نهایت
_
استاد : منی ک خودم سالهاست دارم روی خودم کار میکنم، خودم میفهمم ک چقدرررد هنوز کار دارم ک ذهنم رو کنترل کنم، چقدررر باید حواسم ب افکارم باشه
استاد چقدر دلگرمی میده حرفاتون، اینکه ما همیشه نیاز ب کنترل ذهن داریم و این اصل رو همیشه باید تکرار کنیم، و این ب ما میگه ک همیشه همیشه باید مواظب افکارت باشی و افسار ذهنت دستت باشه حتی اگر چندیدن و چندسال تو سایت باشی.
_
نقش شور و شوق و لذت بردن از اون لحظه ات
خانم شایسته : بازی وقتی داشت ب روال خوب پیش میرفت ک من داشتم لذت میبردم از اون لحظه ام
بچه ها ما فقط میخواییم لذت ببریم، اصن بی خیال اینکه نتیجه چی میشه بیایم فقط لذت ببریم.
و فقط تمرکز کنیم روی این ضربه و بعد میبینم ک ب طرز عجیبی اوضاع برمیگرده.
*وقتی بتونی شور و شوق ات رو حفظ کنی و فارغ از نتیجه بتونی لذت تو ببری، اتفاقا نتایج فوق العاده ای هم میگیری.
*وقتی شما شور و شوق داری و احساس خوب داری آسان میشوی برای آسانی ها و همه چی عالی پیش میره برات.
نتیجه : حضور در لحظه، باید بتونی در لحظه زندگی کنی.
وقتیکه ما در لحظه زندگی میکنیم، وقتی صبح ک از خواب بلند میشیم با احساس خوب شروع میکنیم روزمون رو و کاری نداریم ب روز گذشته و اتفاقات قبلی، میتونیم نتایج متفاوتی رو برای خودمون رقم بزنیم.
مثل اولیا خدا لاخوف علیهم و لاهم یحزنون
نه ترسی بر آنها هست و نه غمی، نه غم از گذشته و نه ترس از آینده
و وقتیکه احساس خوبی داشته باشیم لاجرم لاجرم اتفاقات خوبی برامون میوفته.
وقتی تو لحظه زندگی کنیم و فراموش کنیم گذشته رو و دنبال آینده دور نباشیم(همون فاصله و اختلاف امیتازها) اون وقت احساس خوشبختی واقعی داریم.
مثال انجمن معتادان گمنام، فقط برای امروز پاک باشیم ب فردا اصلا فکر نکن، امروز و میتونی مصرف نکنی ؟ امروز و میتونی شاد و سپاسگزار باشی ؟؟؟
فقط امروز
فقط امروز
و همین در لحظه زندگی کردن و ب آینده طولانی و گذشته فکر نکردن، باعث میشه 20 ساله ک پاک باشه و هنوزم میگن من امروز رو میخوام پاک باشم.
خانم شایسته : لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی قدرت جادویی داره برای جاری کردن جریان خوشبختی توی زندگی ات
آدما میگن من اگر اون خونه خاص رو بخرم احساس شادی میکنم، اگر ماشین خاص رو بخرم، اگر اون جای خاص زندگی کنم
درسته اونا توی یه لحظه منو خوشحال میکردن ولی بعد یادم میرفت ولی چیزهای کوچیک و ساده روزمره منو تو یه لذت همیشگی قرار میده
برای لذت بردن از زندگی نیاز ب نتایج خیلی بزرگ نیست، و میتونیم از هرررر لحظه زندگی مون یک نکته ای پیدا کنیم ک ازش لذت ببریم.
جمله معروف انیشتین : یه سبد میوه، یه صندلی و یه ویالن، آیا برای لذت بردن از زندگی به چیز بیشتری هم نیازی هست!؟؟
انیشتین با اون همه نتایج فوق العاده اش میگه همینا برای لذت بردن برا من کافیه
حالا ذهن ما هی میگه نه بابا باید ب اون نقطه برسی، بعد ک اون خونه رو خریدی، بعد ک اون ماشینو خریدی، بعد ک اون بیزینس رو زدی، بعد ک اون رابطه عاطفی رو بوجود اووردی، بعد میتونی لذت ببری.
وقتی ک ما نتونیم از لحظه ب لحظه مون از همین چیزهای ساده لذت ببریم، نعمت های بزرگتر ب ما داده نمیشه، این قانون خداونده
از همون چیزهای ساده، از پیاده روی کردن و حرف زدن با خودت و خدات لذت ببر.
استاد: همون موقع ها انگار دنیارو داشتم و هیچ احساس کمبودی نمیکردم هیچ دستاورد بزرگ مالی نداشتم هیچ هیج. یک کتونی و یک بدن سالم داشتم ک میتونستم راه برم و باخدام حرف بزنم و انقدررررر لذت میبردم ک من تو مسیر گریه ام میگرفت از میزان لذتی ک میبردم.
اون ذهنیت لذت بردن از همین چیزهایی ک هست بجای حسرت خوردن بخاطر چیزهایی ک نداری، بجای حسودی کردن بخاطر چیزهایی ک بقیه دارن، بجای عصبانی بودن، بجای احساس قربانی شدن، داد و بیداد کردن با خداوند با دیگران . لذت بردن از همون کارت بازی، پیاده روی کردن، صدای چه چه پرندگان، غروب و طلوع خورشید ک در دسترس همه مون هست.
وقتی بتونی از همین چیزهای ساده لذت ببری و سپاسگزار باشی طبق قانوت بدون تغییر خداوند هدایت میشوی ب نعمت های بزرگتر
این قانونشه ک وقتیکه حالت خوبه اتفاقات بهتر و بهتر برات رخ میده
وقتیکه میتونی از چیزهای کوچیک لذت ببری،نعمت ها بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر میشن، چون ظرفت داره بزرگتر میشه، چون احساس سپاسگزاری ات بیشتر میشه
به قول قران میگه اگر سپاسگزار باشید من شمارا می افزایم
مثل بچه ها، ک با کوچک ترین و ساده ترین چیزها بیشترین لذت هارو میبرن
تو دیدگاه قبلی گفتم که چقدر دیدگاه شما زیبا بود و یه جورایی دیدگاه شما شد تمرین ستاره قطبی امروزم
خب
حالا هدایت شدم اومدم این دیدگاه رو خواندم
اول اینکه با تمام وجودم بهت تبریک میگم دختر
فوقالعاده داری عمل می کنی منتظر نتایج شگفت انگیز تو زندگیت باش
این استمراری که شما داری روی گوش دادن و دیدن یه فایل دانلودی…
اینکه میای تمام جملات مهم رو می نویسی (احتمالاً با خودکار روی کاغذ نوشتی دیگه)
بعد میای تایپ می کنی
بعد میای توی سایت قرار می دهی
تازه نکات مهمش رو Bold می کنی
تا
هم به خودت کمک کنی هم به بقیهی دوستان در سایت از جمله خودم واقعاً فوق العاده است
درود بر شما ، من سپاسگزارم:)
دوماً اگر من فقط همین قسمت اول دیدگاه شما رو ازش استفاده کنم و قدرت بگیرم برای تمرین آگهی بازرگانی برای من بسه
تموم شد و رفت….
یه تعهد سه ماهه به خودم دادم که نا سه ماه از صبح تا شب از شب تا صبح فقط و فقط روی دورهی عزت نفس کار کنم
به تمرین ها عمل کنم
دیدگاه های دوستان رو در دوره بخوانم و…
و می دونم که نتایج غیر قابل تصور و شگفت انگیزی تا شهریور ماه و بعدش قرار تو زندگیم خلق کنم
من قبلاً به شیوه نت برداری از دوره عزت نفس استفاده کردم که البته یه کمی سخت بود ولی تو اون دوسه ماه با اینکه نتایجم رو مکتوب نکرده بودم به طرز واضحی متوجه تغییرات محسوس در زندگیم شدم
خب
حالا میخواهم از چه روشی دارم از دورهی عزت نفس استفاده می کنم
مطمئنم بهت کمک می کنه
من به عنوان تشکر به خاطر دیدگاه های فوق العاده ات دوست دارم این گیفت رو به شما بدهم
اوکی
من اومدم تک تک جلسات رو با دقت بالایی گوش دادم
بخش های مختلف رو برش میزنم به صورت تصویری و تیکه های دو سه دقیقه ای یا ده پونزده دقیقه ای یا بیشتر ذخیره می کنم
با همون کیفیت HD و بعداً به صورت بدون تصویر فقط صوتی گوش میدهم یا صوت و تصویر رو با هم می بینم
نرم افزار MX PLAYER در موبایل های اندرویدی به نظرم بهترین پلیر هستش با اختلاف
این برنامه تو آپشن ها به گزینهی پخش در پس زمینه داره من اونو که فعال می کنم می توانم صفحه موبایل روی همون ویدیو قفل کنم ولی صدا. همچنان پخش میشه یا حتی می توانم بیام از برنامه بیرون برم کارهای دیگه با موبایلم انجام بدهم ، صدا همچنان پخش میشه :)
خب
حالا جلسه 6 رو برای شما مثال میزنم
6-1_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدود هفت دقیقه است
6-2_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدوداً هشت دقیقه است
6-3_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدوداً 42 دقیقه است
بخش چهارم رو اسمش هم می نویسم که ببینی چه طور الهام میگیرم و اسم میگذارم
شما خودت دورهی عزت نفس رو داری بعد از این توضیحات من اگه بری فایل رو با دقت ببینی دقیقاً می فهمی من چه کار کردم
6-4_ اگر تمرین آگهی بازرگانی رو انجام نمی دهی یعنی نمی خواهی پیشرفت کنی
حدوداً ده دقیقه است
خب
اوکی
این شیوه فوقالعاده برای من تاثیر گذار تر هستش
و کمک می کنه در زمان هایی که می خواهم تصمیم مهمی بگیرم یا شدت نجواها زیاد شده همون بخش از همون جلسه ای که لازمه رو ببینم و یا ببینم و گوش بدهم
به این شکل هم به خود شناسی بیشتری میرسی و متوجه میشی که
اولاً کجاها بیشتر ضعف داری و پاشنه آشیلت هست (یعنی فوق العاده این روش تاثیر گذاره برای رسیدن به خودشناسی)
دوماً چه بخش هایی از دوره با توجه به مداری که در اون هستی بیشتر برای شما تاثیر گذاره و بیشتر باید گوش بدهی و ذهنت رو بمباران کنی با اون آگاهی ها
سوماً به طرز شگفت انگیزی در طی پروسه دیدن و دیدن و تدوین کردن فایل ها به نکات و کلید های اساسی در دوره پی می بری و به خودت میگی ووووعو چرا من تا الان متوجه این موضوع به این مهمی نشده بودم!!!
اوکی؟!
حالا از منفعت های دیگش برای شما بگم
1- اعتماد به نفست فوقالعاده میره بالا چون داری تدوین ویدیو انجام میدهی کاری که هرگز توی زندگیت انجام ندادی و صفر هستی در این موصوع
نمیدونی چقدرررر احساس رضایت و خوشحالی و خوشبختی بهت دست میده و چقدر ذوق می کنی وقتی هر بار می بینی داری بهتر از قبل عمل می کنی و خروجی کار با کیفیت تر میشه
2- این اعتماد به نفس باعث میشه شما خود باوری و احساس لیاقتت بیشتر بشه و در کارهای بعدی هم قوی تر و بهتر عمل کنی
3- خدا میدونه این مهارت تدوین کردن ویدیو که یاد میگیری چقدررررر در آینده می توانه بهت کمک کنه در زمینه های مختلف
می بینی دوست من؟!
همش سوده و سوده و سود
چون قطعاً ارزشش رو داره
برای من که واقعاً ارزش داشت
سپاسگزارم از الله مهربانی ها که هدایتم کرد این حرف های ارزشمند رو اینجا بنویسم
در واقعا در شروع نوشتن این دیدگاه هیچچچچ ایده ای نداشتم که باید این ها رو برای شما بنویسم
فقط اون گفت و من گفتم چشم
هرچی تو بگی اگه باید بنویسم ، به روی جفت چشمام می نویسم
الهی صد هزار مرتبه شکر الان احساس می کنم ارزش خلق کردم خیلی خوشحالم
سپاسگزارم بابت توجه و محبت تون برای پاسخ به دیدگاه هایم
خود من هم شروع کردم مجدد ب دوره عزت نفس، و حتما و حتما از شیوه ای ک بهم پیشنهاد دادین استفاده میکنم، اتفاقا من دنبال همچین نرم افزاری بودم دانلود کردم و دیدم چقدررر کاربردی و عالیه. من قبلا فایل های صوتی و رایگان استاد رو ویرایش و کات میکردم و اسم اون فایل رو مینوشتم، مثلا مهم نبودن نظر مردم یا نترسیدن از شروع ولی این ایده برای دوره عزت نفس بسیار بسیار عالی هست و حتما ازش استفاده خواهم کرد واقعا سپاسگزارم بابت محبت تون ک این توضیحات رو دادین، گیفت بسیار ارزشمندی دریافت کردم.
روش من برای دیدن فایل ها اینکه از لپتاپ میبینم و استپ و توی نت گوشیم یادداشت میکنم و خودم چندیدن بار از متنم میخونم و درآخر توی سایت ویرایش و بارگذاری میکنم و خودم هم تجربیات و دیدگاهی باشه اضافه میکنم ، و اینو بگم ایده نوشتن خیلی کمک میکنه، بعد از نوشتن ک مجدد فایل رو میشنوین متوجه دقت و تمرکز بیشترتون میشید.
برای تمرین آگهی بازرگانی هم فقط 10،15 ثانیه اولش سخته همون درخواست اولش، و واقعا اگر تجربه کرده باشین بعدش انگار آدم میوفته رو غلطک، من ب خودم میگفتم یعنی همین 10 ثانیه رو توحیدی عمل کن برو تو دل ترست بقیه اش رو بسپر ب خدا، و ب خودم بگم یادته دفعات قبل چقدر اسان انجام شد و بازخوردهای عالی گرفتی. من میخوام توی سیکل بزرگتری تجربه اش کنم،حتما مینویسم اش انجام ک دادم. انشاله شما هم بیاین از نتایج این تمرین بنویسین.
برای همه مون سلامتی، خوشی و بی غمی، عشق و ثروت رو خواهانم. در پناه الله باشید.
سلام به استاد عزیزم دست قدرتمند و سخاوتمند خدا روی زمین و سلام به مریم جان شایسته که به حق شایسته بهترینها هستید
سلام به دوستان عزیزم در سایت لبریز از آگاهی و رشد استاد عباسمنش عزیزم
اول که دوستدارم بگم خدمتتون که روز اولی که این فایل رو دیدم مجذوب عکسی شدم که کاور فایل هستش بسیار عکس زیبا و ذوق برانگیزیه
تا فایل دانلود بشه من داشتم کامنت دوستان رو میخوندم که دیدم یکی از عزیزان تشکر کردن از دوستانی که برای قسمت 260 از سریال زندگی در بهشت اونقدر کامنت گذاشتند که شمارو مشتاق کردند که بیاید و راجب به اون فایل بیشتر صحبت کنید… من هم از تک تک عزیزانی که کامنت میگذارند و در رشد ظرفیت و انتقال آگاهیها سخاوتمندانه شریک هستند بسیار سپاسگزارم..
این فایل رو گذاشتم در دسته ای از فایلها که بارها و بارها گوش بدم تا اینهمه آگاهی یکجا بنشید در جانم و عمل کنم تا از نتایجش در زندگی ام لذت ببرم…
تصاویر بی نظیر مردمی غرق شادی و تفریح و این نشان از آزادی،فراوانی و بی توجهی به قضاوتها رو داره و اینکه دقیقا با اون بخش از صحبت شما بسیار سنخیت داره که همین لحظه را خوش باشیم و جدا از اینکه بترسیم کسی قضاوت کنه اندام یا رفتارمون رو و اینکه هر کس به هر امکانی که داشت فقط خوش بود و بازی میکرد…واقعا که بازی کردن من رو میبره در کودکی و غرق بی تعلقی به این همه تکلف که دور خودمان را باهاشون شلوغ کردیم میکنه…ما در خانواده چند ماه میشه که وقتی دور هم جمع میشیم بازی میکنیم و اینطوری نه کسی میناله و نه بحث سیاسی میشه و همه غرق بازی هستند و کلی هم میخندیم و واقعا از وقتی اینکارو کردیم همه استقبال کردند و کلی به هم نزدیکتر شدیم و حتی به اقوام نزدیکمون هم سرایت کرده خدا رو شکر و باعث رفت و آمدهای بیشتر و صمیمی تری شده….صحبت و نکته خیلی زیاده ولی من میخوام راجب به فرکانس قربانی دانستن خودمون صحبت کنم و تجربه امروزم رو بگم..
من جدا از شغلم به عشقم میپردازم یعنی هنر دوبله و نمایشنامه های رادیویی و…. یکی دو هفته میشه که من نقشی رو که خیلی دوستدارم دارم تمرین میکنم و کلی واسش وقت گذاشتم اما امروز رفتیم واسه تعیین نقشهامون دو نفر دیگه از دوستان بدون اینکه اون نقش رو به اندازه من تمرین کنند هم تست زدند و نقش من رفت تو هوا و گفتند همه خوبید فعلا نمیگیم کی چه نقشی داره…البته اینم بگم که من از چند روز پیش با خودم میگفتم اینا پارتی بازی میکنند و نقش خوبهارو به خودشون میدند و حتما اون نقشی که دو خط بیشتر نیست رو میدند به من..و نجواهای شیطانی کلی حالم را داشت بد میکرد و دیشب از دسته توحید عملی فایل فقط روی خدا حساب کن رو گوش دادم چون گفتم تو داری قدرت رو میدی به دست غیر خدا و این یعنی شرک پس فایل توحیدی گوش دادم و خیلی آرومم کرد و صبح هم که رفتم آفیش و..« این اتفاقی افتاد که گفتم نقشم رفت تو هوا »…. اما امروز زمان تمرین من خیلی خوب بودم تا جاییکه گفتند بچه های دیگه هم تست صدا بدند اونوقت من دیگه شروع کردم به روضه خوندن که دیدی حقتو گرفتن و اینا همه پارتی بازی میکنند و ….. و دقیقا استاد جان الان که گفتید بعد از احساس قربانی بودن به ترتیب خشم و نفرت و افسردگی میاد سراغمون من تا نفرت رفتم ولی ظهر امروز دکمه هدایت به نشانه رو زدم و فایل سال 87شما اومد که چقدر شما تکاملی رشد کردید و نکته ای که منو تکان داد و حالم خوب شد این بود که «ریشه هایی طی فرایندی تکاملی شکل میگیرد و با ایمانی تداوم دار تغذیه میشود،شاید در ابتدای مسیر رشد این ریشه ها نا محسوس به نظر برسد،شاید هنوز از میوه های مد نظر تو خبری نباشد ولی اگر این ریشه ها فرصت تکامل پیدا کنند آنچنان رشد تصاعدی به خود میگیرد و ثمره هایی را به بار می آورد که از تمام حساب و کتابهای مد نظرت هم بالاتر است و به قول قرآن خداوند تو را راضی میکند…
درس گرفتم که عجله نکنم و با ایمانی ادامه دار و شوقی دایمی ریشه های تکاملم را تغذیه کنم تا لعلک ترضی شوم…
و امروز دوباره یادم آمد که باید مسئولیت صفر تا صد همه اتفاقهای زندگی ام را بپذیرم تا کسی را قضاوت نکنم و خودم را قربانی ندانم و….
توجه کنم به کار حرفه ای و عالی دوستانم و لذت ببرم از هنرشون و راضی باشم به خدا …حتی اگر نقشی نصیبم نشه بازم میپذیرم که این جهان قانونمند است و فقط پاسخ میدهد و من پاسخ فرکانس خودم را دریافت کردم و بس…
از الله یکتا برای شما طول عمر همراه با عزت و سلامتی و فراوانی و سعادت خواستارم دست قدرتمند و سخاوتمند خدا روی زمین…️️
چند روزه هستم اما به طور نامحسوس. یعنی فایل ها رو بعد از سریال زندگی در بهشت قسمت 260 که دیدم نتونستم بیام کامنت بذارم و اونجور که باید روی سوالات و آگاهی های این فایل های اخیر تمرکز کنم و وقت بگذارم. و یکجورایی هم آگاهانه برای اینکه جلسه اول دوره شیوه حل مسائل زندگی رو گوش کنم و تمرین هاشو کار کنم. اینجا گفتم فعلا کامنت نذارم تا هر وقت رسیدم به جلسه دوم دوره به خودم جایزه بدم. و الان دارم به خودم با نوشتن جایزه میدم و چقدر خوشحالم.
راستش این فایل رو که دیدم خیلی جالب بود(دوباره هم باید برم نگاه کنم) اما اصلا همون موقع هم نتونستم احساس قربانی شدن و ارتباطش رو با با از دست دادن نعمت ها یا بدتر شدن شرایط درک کنم. اصلا انگار حس قربانی شدن رو خوب متوجه نمیشم یا ذهنم یکجورایی انکار میکنه تو اصلا تا حالا احساس قربانی شدن نداشتی. نمیدونم الانم خیلی سعی کردم به یاد بیارم اما چیزی به ذهنم نرسیده.
واقعا در جواب دادن و پیدا کردن این موارد احساس میکنم مسئله دارم یا قضیه رو درست درک نمیکنم یا حافظه ام هرچی بوده رو شیفت دیلیت کرده.
واقعا سپاسگزارم برای این فایل های هدیه ایی که اینقدر با سخاوت با ما به اشتراک میذارید.
خب باید برم درمورد این سوالات بیشتر فکر کنم….
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
واقعا نمیدونم چرا نمیتونم در مورد این موضوع هم مثالی پیدا کنم…اگر بخوام مهندسی معکوس کنم شاید بشه مثلا نعمت هایی که داشتم رو از دست دادم رو پیدا کنم بعد برم ریشه اش رو که مربوط به احساس عدم لیاقت میشده رو در بیارم.آهـا الان یک چیزی به ذهنم زد. اینکه من دندان های نازنینم رو خیلی از دست دادم و کشیدم.
اونم در صورتی بوده که میتونستم همون اوایل با یک روکش یا ترمیم ساده ازشون مراقبت کنم. شاید بخاطر هزینه های دندان پزشکی و فشار روی پدر و مادرم نیاد یا باور کمبود و اینکه من لیاقت داشتن بهترین کیفیت کار رو ندارم همچین بلایی سر دندان هام آوردم و از داشتن نعمت دندان خودمو محروم کردم و باعث شدم اینقدر دندونم بشکنه و بریزه که فقط ریشه بمونه و مجبور شدم برم بکشم یعنی جراحی دندان انجام بدم.
شاید اینو بشه به غیر از باور کمبود که خودم اینجوری بیشتر دیدم به باور عدم لیاقت هم ربط داد.
آهــا یادم اومده دیگه چی از دست دادم. من زمانی که توی عقد بودیم همسرم برای تولدم برام لپ تاپ خرید و در اون سال بهترین و بالارین لپ تاپی بود که میشد داشته باشم. اما اونو هم از دست دادم یعنی بخاطر باورهای داغون مون فروختیم برای چک و بدهی های همسرم…
مورد دوم:احساس قربانی شدن
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
اگر کسی برای پیدا کردن این موارد تو تجربه های زندگی ایده و راهکاری داره خوشحال میشم، منو راهنمایی کنید…واقعا سپاسگزارم برای وجود شمایی که اینجا هستی و مثل من داری برای رشد خودت تلاش میکنی. داری یاد میگیری مثل من چطور خوب زندگی کنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنی.
استاد جان چقدر این جمله زیباست از هر زاویه و در هر شرایطی این جمله بهترین جمله ایی هست که به آدم انگیزه میده.خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
استاد جان اوایل که این جمله رو یادم نیست کجاها شنیدم ازتون. فقط برام یک جمله زیبا و انگیزشی بود. بعد دیدم این شعار نیست این صرفا یک جمله زیبا نیست. این چیزیه که شما دارید زندگیش میکنید و با خوب زندگی کردن تونف با ارزشمند و با لیاقت زندگی کردن تون چقدر باعث شدین جهان رو جای بهتری برای تک تک هر کدوم از آدم هایی بکنید که یکجایی تو زندگیشون با شما برخورد داشتن. بماند که شما چقدر برای تک تک ما شاگرداتون شب و روز داریم با وجودتون، تلاش ها و حرکت هاتون زندگی میکنیم چقدر جهان رو جای بهتری برای زندگی کردید. چقدر ازتون استاد جان سپاسگزارم…مریم جان از شما هم بسیار سپاسگزارم.
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی که اینقدر عاشقانه خداوند و قوانین حاکم بر جهان رو کشف و با صادقانه ترین حالت ممکن به بندگانی که دنبالش هستن انتقال میدن.من این فایل رو چندین روز پیش دانلود کرده بودم ولی چند روزی بود که کمی از مسیر منحرف شده بودم و جهان چپ و راست بهم ….زد تا حواسم باشه که دارم کجا میرم.خداروشکر از دیروز که سرماخوردگی وحشتناکم خوب شد شروع کردم به گوش کردن فایلها و دیدم این فایلی که دانلود کرده بودم ولی بخاطر خروج از مسیر نتونسته بودم گوش کنم عجیییب فایلی پر از نکته بوده که من همیشه باهاشون درگیر بودم و بدلیل ندانستن فکر میکردم که این اتفاقات طبیعیه و باید قبول کنم.اولین موردی که امروز دلیلش رو فهمیدم این بود که من قبل عید تعهد سه برابر و بیشتر کردن درآمدم رو نوشتم و همیشه همراهم هست.نوشته بودم سال بعد این موقع ولی من درآمدم از ماه بعد از سه برابر هم بیشتر شد و چون قبل تعهد دادن خوب روی خودم کار میکردم و صبح تا شب فایل گوش میکردم شب قران رو با معنی میخوندم و حرفهای استاد رو با قرآن مقایسه میکردم تا بقول استاد که میگه برید تحقیق کنید تا بهتون ثابت بشه منم قران رو کلمه به کلمه میخوندم تا چیزهایی که شنیدم رو به چشم ببینم.به خاطر اطمینانی که بدست آورده بودم یقین داشتم که درآمدم سه برابر و بیشتر میشه و این اتفاق بعد از یکسال که نه بعد از دوماه افتاد ولی من بخاطر عدم تکامل و احساس عدم لیاقت و کمی فاصله گرفتن از قوانین جهان دیگه خودمو رها کردم و فکر آینده زندگیم افکارمو درگیر کرد(بقول بزرگترها سرم گیج رفت)چقدر زود جهان پاسخ میده به افکار ما خداروشکر این فایل به موقع روی سایت قرار گرفت و منو نجاتم داد.از همین امروز دوباره آرام آرام سرمایه گذاریم داره میاد تو مسیر سوددهی خداروشکر.من واقعا نمیتونستم قبول کنم که میتونم درآمد یکساله رو در یکماه داشته باشم ولی بعد دادن تعهد این اتفاق افتاد و من امروز متوجه شدم که همین احساس عدم لیاقت داشتن درآمد زیاد باعث شد ماههای بعد درآمدم نزولی بشه و البته الان دیگه آگاهانه میتونم روی ذهنم کار کنم و از خدا بخوام که ظرف منو همزمان بزرگتر کنه.
در مورد سوال دوم که در مورد احساس قربانی شدن بود میخواستم به یک قانون نانوشته در ورزش فوتبال که خودم زیاد درگیرش بودم اشاره کنم که همه فوتبالی ها اینو شنیدن که میگن قوتبال یک قانون نانوشته داره هر تیمی که گل نزنه گل میخوره.حتما استاد خودش بارها اینو شنیده و دیده که در مسابقات فوتبال تیمی کل بازی رو در اختیار داشته و کلی حمله کرده ولی بخاطر بی دقتی مهاجمین نتونسته به گل برسه و لحظات پایانی روی یه ضد حمله گل خورده و بازی رو باخته.مثل بازی ایران مقابل ازبکستان در مقدماتی جام جهانی در تهران که ایران با یک گل شکست خورد و دقیقا برعکس این اتفاق در تاشکند ازبکستان افتاد و ایران برنده شد.ما در تیم خودمان این اتفاق تبدیل به یک باور شده که به بازیکنان تیممون میگفتیم بچه این موقعیتهارو خراب نکنید وگرنه ما دفاعها قربانی بی دقتی شما میشیم و آخرش میبازیم.استاد عزیز میدونم که در فوتبال هم واسه خودتون استادید و این موضوع رو خیلی خوب میتونید به بچه های سایت در فایلهای بعدی توضیح بدید تا کاملا روشن بشه.از استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی کمال تشکر رو دارم که فرصت ارسال دیدگاه را برای ما فراهم کرده اند.خداوند پشت و پناهتان
سپاس خدا را بابًت وجود شما دو عزیز و بابت همه دوستان عزیز که با کامنت های فوق العاده انها ؛ در کنار درسهای بزرگ شما دو عزیز ، راهگشای همدیگر هستند و با کامنت ها و مثالها و ایه ها باعث درک بیشتر مطالب می شوند با مثالها مهر تایید بر اموزشها می گذارند بر قانون بدون تغییر خدا که هر لحظه جواب می دهد از کوچکترین تا بزرگترین مسئله ها ( بزرگ از دید انسان ) جواب می دهد وگرنه برای سیستم فرق نمی کند تو در حال بازی هستی یا کشف اتم ، قانون ؛ قانون أست . انچه مهم أست تقوی و توحید أست .
مریم جان شایسته ؛ که به راستی شایسته و الگو هستی برای همه ما ؛ واقعا چقدر توانا هستید چقدر تک تک قوانین را حفظ هستی که از دل این بازی چنین درسهای بزرگ و نتایج بزرگی گرفتی و به ما یاد اور شدی خود من به شخصه اگر ساعتها فکر می کرد م و چنین صورت مسئله یا موضوعی به من داده ؛ عمرا اگر می توانستم یک درس را بگویم واقعا از ته دل شما را تحسین می کنم و من هم برای وجود شما در این سایت و در این مسیر از خدا سپاسگذارم ؛ وجود شما این مسیر اموزش و این سایت را زیباتر کردن أست ؛ وجود هر دوی شما پاینده و سلامت باشد در پناه الله یکتا .
من دو سه بار این فایل را زمان کار گوش دادم مطالب مهم و ارزشمند این فایل که برای شرایط کنونی من بسیار اموزنده أست :
١- هر کار و فعالیتی را اگر هیچی هم ازش نمی دانم؛ اگر برای پیشرفت کار یا سلامتی یا تفریح لازم أست شروع کنم استمرار داشته باشم ؛ استعداد زیاد لازم نیست اگر یک نفر انجام داده من هم می توانم با استمرار و تمرین انجام دهم . این همزمان شد برای من که در حال یادگیری یک نرم افزار جدید هستم فیلم اموزش ان را دو سه بار نگاه کردم و گفتم سخته من نمی تونم داشتم پشیمون می شدم با دیدن این فایل گفتم از اول شروع می کنم و هر شب یک دستور یاد بگیرم کافیه من می تونم
٢- در هیج کاری عجله نکنم بیخیالی هم طی نکنم اهسته و پیوسته برم ؛ انجام کاری را به تاخیر ندازم هول هم نزنم یک شبه تموم کنم برای همین نرم افزار و یا دوره های خریداری شده از سایت برای خودم زمان معقولی را تعیین کنم
٣- افراد موفق در زمینه کاری خودم را ، همکاران موفق ، یا هر شخص موفقی را تحسین و تشویق کنم و در یاد دادن انچه می دانم به دیگران خسیس نباشم
۴- حس قربانی بودن نداشته باشم در لحظه باشم و هر لحظه هم ذهنم را کنترل کنم که در هر چیزی فقط خوبی ببینم . این مخصوص همین روزای من أست که باید کاری را تحویل می دادیم و داشتم کنترل ذهن را از دست می دادم که همه کار را من کردم و تحسین و تشویق ها برای دیگری شد .
۵- باور کنم که من لایق هستم هر شرایط خوب ، نعمت خوب و یا ثروت خوب که دارم حق من أست و هماهنگ با شرایطم هست همه ادمها به یک نسبت به نعمت ها دسترسی دارند و بر حسب شرایط کنترل ذهن از ان برخوردار می شوند یا از دست می دهند دلسوزی معنی ندارد دلسوزی یعنی دور شدن خودم
۶- شرایط کاری و موجود را می شود جوری نگاه کرد که از انچه هست لذت ببریم و با لذت بردن روز به سوی هدف باشیم ، مثل نگاه کردن مریم جون به توب و راکت به عنوان یک تیم . یادم باشد این حس خوب أست که نتایج خوب را می اورد .
خدایا شکر برای این سایت ارزشمند و درسهای بزرگ که در زمان مناسب اموزشها و ایده های لازم را به ما نشان می دهد و انگیزه بیشتر می گیریم برای ماندن در این راه و ادامه دادن خدایا تمام عزیزان در سایت الهی را در مسیر پر از برکت و رزق و سلامتی قرار بده
سلام به استاد بخشنده و بزرگوارم که کلام خدا رو به من میرسونه و بزرگترین هدیه خدا به من توی سخت ترین روزای زندگیم بوده، سلام استاده عزیزم
و سلام به مریم جانم عزیزدلم دست خدا که همیشه کمک میکنه توی هر جا و هر شرایطی ما هم بتونیم از علم و آگاهی استاد استفاده کنیم، عزیزدلم از خدا برات عشق و آرامش و سلامتیه همیشگی میخوام. توی این فایل خیلی حال کردم خیلی عشق کردم تمام لحظه هایی که کنار استاد بودی و پا به پای استاد حرف میزدی و اون آگاهی درونت رو برای ما به زبون میاوردی با عشق نگاهت میکردم و میگفتم چقدر قشنگه داره مثلِ استاد میشه، داری راه رو روشن میکنی، حرفهای الهی درونت رو میریزی بیرون، درسته که اصل و اساس حرفهاتون یکیه ولی حرفهای شما نسبت به استاد اصلا تقلید نیست داری از قلب خودت میگی با زبون خودت میگی به شیوه خودت میگی… و من خیلی خیلی لذت بردم
دلم میخواد یه سلامی هم بکنم به کسایی که نمیبینمشون ولی آوازهشونو زیاد شنیدم مثل مدیر فنی سایت با همین کامنتم خسته نباشید بهتون میگم و اعتراف میکنم که خیلی دوستون دارم، مرسی که اینقدر کار کردن توی سایت بینقص و راحته خداوند این راحتی رو وارد زندگی خودتون بکنه
و سلام به اون عزیزی که هرکجای دنیاست و داره کامنت منو میخونه
خب شروع میکنم، دلم میخواد فایلو دوباره گوش بدم و همزمان باهاش اون آگاهی هایی که دریافت میکنم رو تو این کامنت بنویسم.
نکته 1 : توی همین اول فایل مریم جان داره میگه که استاد شخصیتش جوریه که توی شروع کار خیلی شخصیت کمک کنندهای داره، برای اینکه میتونه با هر حرکت خوب یا بد تورو تحسین کنه یه جورایی هل میده تورو به جلو…. من فکر میکنم این حرف برای من و بچه های سایت خیلی منطقی و آشناست، به این دو سه ساله اخیر زندگیم که استاد رو پیدا کردم و سعی کردم به سبک استاد زندگی کنم فکر میکنم، یادم میاد روزایی رو که فقط فایل گوش میدادم که بتونم قدمای اولمو بردارم، منظورم توی هر کاریه، انگاری به سمت فایلا کشیده میشدم که انرژی بگیرم واسه حرکت کردن… خدایا شکرت که چنین استادی سر راه زندگیم گذاشتی و خدایا شکرت که مریم جان اینقدر شجاعانه میاد این عشق و لطفِ استاد به خودش رو توضیح میده اینا همه قشنگیای رابطه شما با همدیگهس کسی که مدارش پایینتر باشه فقط میاد میگه خودم کردم، خودم قوی بودم و ادامه دادم، اما شما کنار تعریف از خودت از شریکت هم تعریف و تشکر میکنی، من خیلی خوشحالم بخاطر این عشق و احترامی که بینتونه.
نکته 2 : یه جا استاد میگن : من هیچوقت فکر نمیکردم که ایشون بتونه منو ببره توی بازی. این حرف دوتا جنبه مثبت داره، اولیش این که کسی که ادامه بده و بهبود بده خودش رو، میتونه حتی از استادش هم بالاتر بره، حالا هرچقدرم سابقه استادش بیشتر باشه مهم نیست چون جهان کاری به گذشته نداره، هرکی خودشو بالا بکشه بالاتر میره.
و دوم اینکه باز هم استاد جلوی دوربین داره تعریف میکنه از هم بازیش از کسی که خودش آموزشش داده، کل این بازی و ترفندهاشو خودش یادش داده، اما اگر استاد ببازه هم محترمانه تحسین میکنه، این رفاقته این عشقه خدایا شکرت
نکته 3 : استاد میگه : استعداد مطرح نیست، این استمراره این ادامه دادنِ و عشق داشتنِ و حرکت کردنِ و بهتر کردن خودش، باعث شد مریم جان اینقدر پیشرفت چشمگیری داشته باشه. هدف شما اول کار یک بازی سرگرمی و وقت گذروندن بوده اما وقتی همون بازی استمرار و تلاش واسه پیشرفت باهاش همراه بشه باعث شد شما توی اون سالن بتونین پنجاه نفر آدم رو که این بازی رو بلد بودن شکست بدین. پشت بندش اون اعتماد به نفسه – اون خوشحالی از برنده شدن – اون حال خوب چقدر ارزش داره و میتونه چقدر اتفاقات بهتر در آینده رو رقم بزنه. قانون همین بود حالت خوب بشه اتفاقات خوب وارد زندگیت میشه.
نکته 4 : مریم جانم میگن که : یکی از دلایلی که ادامه دادم این بود که اوایل کار تمرکزم روی قسمت مثبتش بود و میگفتم من دارم ورزش میکنم و دارم یادمیگیرم. و ” با خودم مهربون بودم ” از خودم توقع بیش از حد توانم نداشتم….. چقدر این جمله تو گوش من زنگ زد که شمسی چرا اینقدر به خودت فشار میاری آرامش نداری، توی سایت همش دنبال فایلهایی میگردی که استاد آرومت کنه و بگه بیخیالتر باش،،، چون این یکی از بزرگترین پاشنههای آشیل منه و من توی کارام خیلی زیاد از خودم توقع بینقص بودنو دارم، خیلی وسواس به خرج میدم به حدی که میبینم دارم خودآزاری میکنم. دارم از خورد و خوراکم میزنم از تفریحم میزنم از خواب و آرامشم میزنم و کم میکنم که چی بشه؟؟؟ که کارمو به بهترین شکل ممکن تحویل مشتری بدم،
خیلی وقتا از دید دیگران آدم مسئولیت پذیری هستم آدمی هستم کاری رو دستم بسپارن خوب زود تمیز انجام میدم،،، اما به قیمت نابود کردن خودم و سلامتیم و آرامشم…
و تازگیا این چند هفته اخیر با اینهمه وسواسی که داشتم نه تنها کارها خوب پیش نرفت،،، بلکه اون آرامش نداشتنه باعث میشد کارها خراب بشه، اونهمه توقعی که از خودم داشتم رو نمیتونستم برآورده کنم احساس سرخوردگی ناراحتی عقب بودن از بقیه همه با هم در نهایت باعث شد نتیجه کارم خوب نشه و اتفاقات بدی بیفته.
مثالِ زندگی خودمو میزنم که بتونم بهتر حق مطلبو ادا کنم.
شهریور پارسال یعنی 1401 از شغل قبلیم استفا دادم و اومدم بیرون، پاشدم اومدم تهران تا برم دنبال آرزویی که از بچگیم داشتم گفتم شروع میکنم خیاطیو یادگرفتن کلاس طراحی دوخت و طراحی لباس میرم و این مسیرو شروع میکنم.
این وسط یه موضوعی بگم که شاید یکم بی ربط به موضوع این فایل باشه ولی دلم میخواد بنویسمش چون میدونم ممکنه کسی از بچههای سایت بخونه اینو و براش کمک کننده باشه :
به سبک استاد و با گوش دادن به فایل ها از کارگری شروع کردم و از همون اول یه بخشی از پولمو هر ماه زخیره میکردم برای اینکه بتونم برم سمت کار مورد علاقم و خداروشکر همینطورم شد من 9 ماه اینجا اونجا کار کردم و از حقوق ماهی یک میلیون و پونصد شروع کردم و وقتی شهریور پارسال استفا دادم حقوقم ماهی 8 و خوردهای بود. به لطف الله و به لطف استاد عزیزم هم درآمد 3 برابر رو تجربه کردم که عید پارسال بود از 2 میلیون به 7 میلیون رسیدم و هم فایلای استاد بهم اعتماد به نفس میداد انرژی میداد، سر و زبون و جسارت میداد. که بالاخره من تونستم همپول خوبی جمع کنم هم کلییییی تجربه بدست بیارم و آدم پُر سر و زبون دار تری بشم و هم بالاخره از اون شغل که به لطف استادم با کارگری شروعش کردم و با سرپرستی تمومش کردم استفا بدم و برگردم تهران بیام سمت کاری که خیلی بیشتر دوسش دارم.
خلاصه آبان ماه 1401 چرخ خیاطی خریدم وسایل مختلفیو خریدم و بالاخره از آذر ماه تونستم کلاسای طراحی دوختمو شروع کنم. اوایل کار که کمی آزاد تر بودم هم به فایلهام میرسیدم و هم یادمیگرفتم همه چی خیلی خوب بود، جلوتر اومدم فایل هارو گوش میدادم از خدا خواستم به درآمد برسم از اسفند ماه به درآمد رسیدم خداروشکر وقتی فایل هارو گوش میدم مینویسم عمل میکنم جوری پیشرفت میکنم که همه آدما جلوم به زبون میارن که مثلا پیشرفتی که تو داریو هیچ هنرجویی نداشته هیچ دختری اینجوری نبوده و…
امسال تعطیلات عید رو که پیش خانواده بودم اما بعدش که برگشتم تهران یهو تعداد سفارش هایی که بهم میدادن زیاد شد و منم همرو قبول میکردم به حدی که حتی وقت نمیکردم کلاسام رو مرتب شرکت کنم و حتی فایل های استاد روگوش بدم… حتی یک بازه 20 روزه مریض شدم ولی از خودم توقع داشتم که کارهارو به موقع تحویل بدم کاره مشتری تمیز باشه بینقص باشه و به خودم خیلی فشار آوردم، هم دوره بیماریم طولانی شد چون استراحت کافی نداشتم و هم خیلی خودمو دست بالا گرفته بودم و توقع بینقص بودن از خودم داشتم!…
در صورتیکه کسی که هنوز در حال یادگیریه و در کنارش داره کار هم میکنه نمیشه از خودش توقع یک خیاط بینقص بودن رو داشته باشه…. پس تکامل چی میشه؟ چرا اینقدر به خودم فشار آوردم و از خودم بیشتر از توانم توقع داشتم؟
دقیقا جمله مریم جان این چند روزه مدام تو ذهنم میچرخه که گفت من با خودم مهربون بودم….
اون مریض شدنم و اونهمه خستگی و کار زیاد و مهمتر از همه گوش ندادن به فایل ها توی اون بازه باعث شد سه تا کار رو خراب کنم، چرا؟ چون حال خودم خوب نبود، تمرکزم روی استرس دیر تحویل دادنم بود بیخوابی خستگی همه بد رفتاری هایی که با خودم داشتم باعث شد نتیجه 3 تا از کارا خوب نشه.
کدوم کارا؟ همین کارهایی که توی این دو هفته اخیر انجام دادم،،، یعنی حتی میخوام به این موضوع اشاره کنم که اوایل کار نتیجه بد نبود ولی وقتی یک ماه همه وجودم پر از استرس بود نتیجه خراب شد،،، دقیقا همون حرف استاد که میگن با یک بار ناراحتی و حس بد اتفاقی نمیفته هروقت تکرار و تکرار بشه اتفاق بد وارد زندگیتون میشه (همینطورم اتفاقات خوب)
باید با خودمون مهربون باشیم اینهمه پیشرفتِ مریم جان که از صفره صفر شروع کرده به قول خودش بارها و بارها کلییییی به استاد باخته و الان یه رقیب حرفهای شده برای استاد که میتونه ببره استاد رو، نشون میده میشه تا هرکجا که بخوای بالا بری به شرطی که هوای خودتو داشته باشی. توقع بیجا نداشته باشی از خودت تمرکزت روی قسمت مثبتش باشه بگی دارم ورزش میکنم دارم یادمیگیرم، با خودت مهربون باشی و با هر کار درست یا غلطت قربون صدقه خودت بری.
خب من اگر همین روند پر از استرس رو ادامه بدم به قول مریم جان چیزی جز سرخوردگی و ناراحتی نصیبم نمیشه و درنهایت میخوام رها کنم این کار رو، که همینطورم شد من پریروز واقعا بابت خراب شدن دوتا کار آخرم ناراحت شدم و به خودم گفتم تو اینهمه سختی میدی ب خودت اینهمه وسواس به خرج میدی موقع کار پس چرا نتیجه خراب میشه؟؟ و از خدا خواستم کمکم کنه و هدایتم کنه به فایلی که به جواب برسم. اومدم توی سایت و دیدم این فایل جدید رو گذاشتین و گوشش دادم و این جمله مریم جان که گفت من با خودم مهربون بودم و این باعث پیشرفتم شد واقعا فکرمو درگیر کرد واقعا جوابی بود که از خدا میخواستم، اینقدر راحت دارم اینو مینویسم چون برام عادی شده ده ها بار از خدا خواستم جوابمو بهم بده و سایتو باز کردم و فایلی که جدید بوده یا فایل نشانهم دقیقا جواب سوالم بوده. امیدوارم آیت سایت الهی تا همیشه پابرجا بمونه روز به روز بهتر بشه و خداوند به همتون قدرت بیشتر برای ادامه دادن بده سلامتی بده شادی بده.
این نکته بالایی که نوشتم مهمترین نکته این فایل برای من بود جواب خدا به من بود از زبون مریم جان و استادم.
نکته 5 : استاد میگن همه چیز کنترل ذهنه، توی این بازی و توی این زندگی همه چیز بستگی به این داره که من چجوری ذهنمو کنترل میکنم؟ تو تواناییهات تغیر نکرده ولی وقتی کنترل ذهن نداری نمیتونی از تواناییهات استفاده کنی.
منم توی شغل و کارم تواناییهام که تغیر نکرده بود، حتی بیشتر از قبل هم شده بود، ولی بخاطر استرسی که داشتم بخاطر احساس بدی که داشتم، احساس عقب بودن از بقیه احساس میکردم ادم بد قولی شدم، کارهام یا سخت پیش میرفت یا خراب میشد.
من میتونستم بپذیرم که من توی این کار تازه واردم و باید کم کم تجربه بدست بیارم. و اینجوری به خودم احساس آرامش بدم و ذهنمو کنترل کنم تا کارها برام آسونتر بشه و قطعا اون آرامشه هم میتونست کاری کنه که نتیجه خیلی بهتر باشه.
نکته 6 : کاری نداشته باش که ده یک عقبی، فقط به یک توپ بعدیت فکر کن فقط به گرفتن امتیاز بعدیت فکر کن، به جای اینکه ذهنمو درگیر تمام سفارشایی که باهم گرفته بودم بکنم و ذهنمو شلوغ کنم، میتونستم توی هر بازه زمانی فقط و فقط روی همون کاری تمرکز کنم که مثلا اون هفته قراره تحویل بدم،،، الان که فکرشو میکنم انگاری من با اونهمه مشغله ذهنی که واسه خودم درست کردم فقط وقت خودمو تلف کردم.
خب پس فقط تمرکز کن که یک ضربه بعدی رو بهتر بزنی. فقط ضربه پیش روت رو نگاه کن.
وای که چقدر این فایل خوبه چقدر خفنه خدا الهی خیرتون بده
نکته 7 : استاد میگن که : من فقط سعی میکنم همین امروز رو، فقط همین امروز رو به هیچ اتفاق بدی توجه نکنم و بد نکنم احساسمو و بعد فرداش دوباره همینو به خودت بگو،،، خواهید دید که چطور تمام اون اتفاق به ظاهر وحشتناک تغیر میکنه.
نکته 8 : مریم جان : عجله کردن همانا و باختن همانا
اینو دیگه من با همه پوست و استخونم توی این زندگی تجربه کردم، من هرجا عجله کردم یه اتفاق بدی افتاده هرجااااا، و همیشه میگم دروغ نیست که از بچگی بهمون میگفتن عجله کار شیطونه… واقعا هم کار شیطونه و نتیجه رو خراب میکنه.
حتی اگر داره دیر میشه بزار دیر بشه، عجله کار شیطونه توی هیچ کاری، توی هیچ مسیری، برای رفتن به هیچ جایی، عجله جواب نمیده فقط کارو خرابتر میکنه.
نکته 9 : احساس عدم لیاقت…
وقتی اوضاع داره خوب و راحت پیش میره، خودتو لایق اون آسانی بدون. قرار نیست که تو با زجر و سختی به موفقیت برسی، خدایی که تورو آفریده جهان رو مسخر تو کرده این جهان با اینهمه عظمتش رو رام تو کرده پس تو قرار نیست با زجر و سختی به چیزی برسی.
درستشم همینه که تو با لذت و آرامش و به آسونی کارهاتو پیش ببری و موفق بشی.
اگر خودتو لایق چیزی ندونی جهان اونو ازت میگیره، جهان کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت میکنه، اگر از لطف خدا به خودت خیلی تعجب کنی و بهش شک کنی که اینقدر خوب و عالی هم نباید پیش بره،،، جهان اون نعمتهارو ازت می گیره چون تو خودت ارزش خودتو نمیدونی. پس این جهان تورو به سختی میندازه،
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
نکته 10 : احساس قربانی شدن…
این افکار که من باختم ولی حق من بود ک برنده بشم، ظلم شد در حقم، بیعداالتیه تو جامعه، بدشانسی آوردم، اینجاها همون جائیه که باید ذهنتو کنترل کنی باید بگذری از اون لحظات، نباید با خودت بحث کنی با خدا یا با طرف مقابل بحث کنی بگی من چقدر بدبختم چقدر حقم داره خورده میشه چقدر کم شانسم و... فقط باید بگذری از این شرایط
در نهایت خداوند پاداششو بهت میده. بسپار به خدا اون اتفاقات رو تا خدا به موقع نشونت بده که کسی که ذهنشو کنترل کنه پاداششو از الله میگیره.
نکته 11 : و اینم شادترین نکته این فایل که مریم جان بهش اشاره میکنه، شور و شوق داشتن نسبت به کاری که انجام میدی. لذت بردن عشق و حال کردن،،، مریم جان به توپهاش میگه بچهها ما یک تیم هستیم میخوایم لذت ببریم، میخوام آرزوی این توپ رو که دلش میخواد روی میز استاد بیفته رو برآورده کنم بچهها بریم که انجامش بدیم.️ و خب با این عشقی که من به شغلم دارم من هم میتونم با خودم بگم من و چرخم و نخ و پارچه باهم توی یک تیم هستیم بریم که یک لباس محشر واسه مشتری خلق کنیم،،، حتی فقط به زبون آوردن این حرفا به آدم شور و شوق و شادی میده، روح آدم شاد میشه اصلا.
من یک دوستی دارم که از دید من دختر خیلی خیلی موفقیه هم به لحاظ شغلی و درآمد و هم به لحاظ علمی که داره، معلم زبان آلمانیه و چهارتا زبون زنده دنیارو بلده، و از همین تدریس زبان آلمانی هم درآمد خیلی خیلی خوبی داره و الانم که در حال مهاجرت به آلمانه، همیشه با هر اتفاق خوب یا بدی که میفته میگه الان زمانش بود که این اتفاق بیفته، یه بار چندوقت پیش درخواستش از طرف آلمان ریجکت شد و ناراحت شده بود و منم توقع داشتم حداقل سه چهار روزی تو این ناراحتی بمونه و خودخوری کنه که ناحقی کردن و فلان… ولی توی اون زمان که تهران مهمون ما بود ، این آدم فقط یک روز بابت این مساله ناراحت بود فقط همون روزی که خبر ریجکت شدنش به گوشش رسید و از فرداش دقیقا همون آدم قبلی بود همون آدم با انگیزه، و وقتی داشتم باهاش حرف میزدم گفت من باید هنوز یه مدتی بمونم حتما قراره خدا آدمای جدیدی سر راهم بزاره، من با خودم برده بودمش پیش دوستام و مربی خیاطیم که مثلا روحیهش عوض بشه، میگفت من توی این بازه زندگیم باید این آدمارو میدیدم و میخوام لذت ببرم از این فرصتی که هنوز قراره تو ایران باشم. دوباره رفت پیگیر شد درخواستشو داد و میگفت من باید خیاطی کردن تورو میدیدم، باید مربی تورو میدیدم باید با دوستای جدیدت بگو بخند میکردم بعد میرفتم.
منی که از بیرون داشتم به حرفاش گوش میدادم میگفتم واقعا این آدم داره روی یک اتفاق بد برچسب خوب میزنه، دقیقا همون حرفی که استاد میزنه، خب این نتایج خوب توی زندگیش هم کاملا طبیعیه، درآمد خوبش، علم و آگاهیش، شخصیت آرومش
اون آدم لذت میبره از زندگیش، احساس شکرگزاری داره و خداوند هم ظرفش رو بزرگتر میکنه، آیه قرآن : و اگر شکرگزار باشید ما شما را میافزاییم.
استاد عزیزم یه معجزه الان برام اتفاق افتاد، داشتم راجب این دوستم مینوشتم و تو فکرش بودم، قرار بود همین امروز یکشنبه 31 اردیبهشت 1402 جوابِ درخواست دوباره این دوستم به آلمان بیاد، و همین الان که داشتم این کامنت رو مینوشتم و تو فکرش بودم یهو زنگ زد و گفت شمسی ویزام اومده و واسه آخر هفته بلیت به آلمانو میگیرم.️ وای خدایا شکرت چند خط بالاتر که بودم هنوز مشخص نبود ویزاش اومده یا نه ولی همین که بهش فکر میکردم و با خودم میگفتم این آدم نتیجه این کنترل ذهنشو میگیره زنگ زد و بهم این خبر خوب رو داد.
خدایا شکرت هزاران بار شکرت️
میدونم که این کامنتم خیلی طولانی شد، تقریبا نوشتنش سه روز واسه من زمان برد ولی ارزششو داشت که این فایل رو با پوست و استخونم درک کنم و درمورد ثانیه به ثانیهش نظرمو بنویسم. خدایا شکرت بخاطر داشتن استاد عزیزم و مریم جانم توی زندگیم…️
واقعا ازتون سپاس گذارم بخاطر انرژی که گذاشتی و این کامنت فوق العاده رو گذاشتید واقعا میشه گفت که فایل استاد با این کامنت تکمیل تر شد خیلی لذت بردم.
البته من خودم هر روز سعی میکنم این فایل رو گوش بدم و هر بار نکته های جدید و هر بار یه پاشنه آشیل از خودم پیدا میکنم البته که اقدام های عملی هم کردم و نتایجش هم داره میاد تو زندگیم.
چقدر از خوندن کامنت شما انرژی گرفتم، چقدر عالی که برگشتم تا کامنت های نخونده رو بخونم و به کامنت شما رسیدم ، سپاسگزارم بابت این همه زحمتی که کشیدید و آگاهی هایی که با ما به اشتراک گذاشت
واقعاً یکی کمالگرایی و یکی عجله داشتند از اون تله های خیلی وحشتناک که اصلاً نباید مثل یو یو برامون تکرار بشن و یکبار برای همیشه باید از اتفاقات درس بگیریم
من هم تو کارم عجله کردم و جنس ها م رو با قیمت خیلی بالاتر از قیمت واقعی خریدم و با یک ضرر مالی همون اول کار در س هام رو گرفتم مثل شما که با خراب کردن سه تا لباس درساتو ن رو گرفتید،من از همه این تضاد ها ،برای روشن تر کردن مسیر موفقیت ممنونم
واقعا باید از مسیر پیشرفت لذت برد ،کافیه بدون عجله به قول خانم شایسته با خودمون مهربون باشیم و خودمون رو فقط با دیروزمون مقایسه کنیم ،چه کسی لایق تراز ما ،فقط خودمون میدونیم که چقدر تلاش کردیم
چقدر دوست شما توحیدی عمل کردند،شگفت زده شدم از این همه کنترل ذهن، وقتی که داشتم کامنت تون رو میخوندم ، عاشقانه منتظر بودم کارای مهاجرت شون درست شده باشه و برامون نوشته باشید ، تا ایمان م قوی تر بشه
احسنت به شما ،چقدر فرکانس شما بالاست که چنین دوستانی کنارتون دارید ،
سپاس از زمان ارزشمندی که صرف به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ناب کردید
خیلی زیاد خوشحال میشم که از موفقیت هات بنویسی
با رغبت تمام از خوندن موفقیت های دوستانم هم خوشحال میشم هم کلی انگیزه میگیرم و امید وار تر به فرداهای خیلی عالی
واقعا چقدر مهم است این احساس لیاقت و چقدر محدود کننده است عدم احساس لیاقت
من فکر میکردم با گفتن جمله من لایق بهترینها هستم و تکرار اون الان و با توجه به اینکه خوب من خلیفه خداوند روی زمین هستم پس لایق بهترینها هستم.خوب تا اینجا درست
و خیلی اوقات میگفتم خدایا من که تو این مسیری هستم که ببین همه دارن نتایج دلخواه و عالی میگیرن پس چرا برای من اتفاق نمیافتد.
و حالا با این فایل من متوجه لایه های زیرین این باور شدم .عه اینه دقیقا و پاشنه آشیل منه
من پیمانکار هستم البته پیمانکار جزئ
و کسی که خودش داره مثل یک کارگر ساده کار میکنه.(البته کارگر ساده هم محترم است)
و من هم از همین جا شروع کردم
نکته اینجاست که اکثر همکارهای من در همین حرفه و با همین مقدار ابزاری که من دارم و حتی کمتر و کم مهارت تر از من
دارن فقط مدیریت میکنن.اما من هنوز درگیر نداشتن کارگر کافی هستم.
خوب چرا؟
جواب همین فایل است
من در لایه های زیرین افکارم هنوز این حرف وجود دارد که عدالت نیست که تو کمتر کار فیزیکی انجام بدی و درآمدت هم بیشتر از این کارگرها باشه.
خوب حالا تازه پیدا شد بخدا که ترمز من فقط همینه .
حالا ببینید باکار کردن روی این باور من باچه سرعتی میرم جلو و میام اینجا براتون می نویسم.
جالبه وقتی این احساس عدم لیاقت رو دارم
بعدش من دیگران رو میبینم میگم خوب به من ظلم شده و خودم رو قربانی شرایط میبینم.
البته اینایی که الان دارم میگم به همین وضوح ندیدمشون قبلا اما حالا دستان پر توان خداوند از طریق استاد دوست داشتنی ام اینا رو برام رو کرد.
حالا این در حالیه که من سالها برای این کار زحمت کشیدم.مهارت کسب کردم و خاک این کارو خوردم .و باز هم دارم مهارتهایم رو افزایش میدم و تمام تمرکزم روی این کاره و نه هیچ کار دیگه ای.و همچنین براش هزینه کردم، وقت گذاشتم ،سرد و گرم چشیدم ،و روزهایی بوده که تحمل کردم و حرف شنیدم و…….
پس چطوری حالا عدالت نیست که من نتیجه بیشتری بگیرم و کار فیزیکی کمتری بکنم ذهن زیبای من یادت رفته خوب من یادت میارم .
خوب آقا میثم چقدر دنبال این جواب بودی و این درخواستی بود که همیشه از خداوند داشتی بیا زانو بزن و شکر گذاری کن که هدایت شدی و ترمزت پیدا شد حالا خواهشن دیگه پاتو از روش بردار بزار همراه این جریان خوشبختی سوت زنان و پای کوبان و با آواز بری جلو تا با رسیدن به خواسته هات
جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنی
حالا خدا جون ازت مممممممممممممننننننونمممممم.
و خدایا من قدم نمیرسه بشینم روی شونه هات و این مسیر و ادامه بدم لطفا یه کم خم شو.
خدایا خودت هم کمکم کن روی این باور بیشتر کار کنم و راههای بهتر کار کردن روی این باور رو بهم نشون بده
باز هم سپاسگزارم از استاد عزیز و خدای استاد و من و همه
با سلام و احترام خدمت همه همراهان سایت محبوب عباسمنش ، استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز ، خداقوت .
انسان توانایی های بسیار فراوانی دارد و هر روز میتواند با تمرکز روی این توانایی ها به موفقیت دست یابد ، این فایل ارزشمند و صحبت های کاملا منطقی و کاربردی قابل تحسین است و مرا واداشت تا نظری بنویسم ، به راستی که خانم شایسته فرمودند و با تمرین نمودن و حرکت با احساس خوب در هر ورزش و مهارت و تخصصی میتوانیم نتایج خوبی را کسب نماییم .
من تجربه خودم را در کار حسابداری و مالی میگویم ، زمانی که در تحصیلات آکادمی به سر میبردم ، چالشهای زیادی داشتم و همواره به دنبال آزادی مالی و کسب و کار بودم ولی لازم بود من مشغول به کار شوم و درآمدزایی نمایم که این عمل مقدور نبود و من فقط تمرکز میکردم روی درس خواندم و ارتباطات و دانشگاه ، اساتید را مرتبا تحلیل مینمودم و از آنها یاد میگرفتم ، در نهایت پس از اتمام تحصیل به خدمت سربازی رفتم و در حین خدمت متوجه شدم لازمه دوباره دانشگاه را ادامه دهم ، دوباره درس را در دانشگاه شروع کردم و کم کم با خودم گفتم لازمه وارد عمل و تجربه شوم ، الان که دارم این نوشته را مینویسم مدت 12 سال از سابقه کاری و شرکتی بنده میگذرد ، شکست و موفقیت را بارها داشتم ، الان که بازی پینگ پنگ را میبینم و مهارت اکتسابی که با مرور و تمرین کسب شده واقعا لذت میبرم ، امیدوارم که موفقیت روز افزون شما را به کررات و مراتب بالا ببینم ، بارها خواستم با الگوبرداری از استاد عباسمنس و سیستم خوب و عالی ایشان بهره برداری کنم ، قطعا انسان با توجه به نکات مثبت اطراف خود هر روز بهتر و بهتر عمل میکند ، موفق و پیروز باشید
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم و دوستان هم مسیر و همراه و هم فرکانسم
ممنونم بابت این فایل بسیار زیبا و پر از درس و نکته. من بارها و بارها فایل رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و تمام تلاشم رو کردم که چیزی از قلم نیفته. تکرار و تکرار و تکرار رمز باورسازیه .
استاد عزیزم بارها تجربیاتی که داشتم رو مرور کردم تا ببینم کجاها احساس عدم لیاقت باعث شد موقعیت خوبم از بین بره.
وقتی اول دبیرستان بودم درسم، موقعیت خانوادگیم و امکاناتی که داشتم از همه بچه های کلاس بالاتر بود، معلم ریاضی همیشه از من میخواست که تمریناتمون را پای تخته بنویسم چون خط بسیار خوبی داشتم و ریاضیم هم عالی بود. انقدر خوب بودم که معلم ریاضی من رو به خانه ریاضیات معرفی کرد تا برای المپیاد ریاضی اماده بشم. بچه های کلاس همیشه دور و اطراف من بودن ولی من اصلا احساس راحتی نمیکردم. اون حجم از توجه و موفقیت و احساس خوب برام ناآشنا بود چون من تو خانواده و کودکیم زیاد مورد تشویق و تعریف و توجه دیگران نبودم و بیشار اوقات احساس ناکافی بودن داشتم. بخاطر همین همش سعی میکردم خودم رو هم سطح بقیه کنم و وانمود کنم این موفقیت هایی که دارم زیاد چیز مهمی نیست و اتفاقی بوده و هرکس دیگه ای هم میتونه مثل من بشه و من استعداد خاصی ندارم.و فکر میکردم غیر عادیه که من از همه بچه ها بهتر باشم و طبیعیش اینه که من تو موقعیتی باشم که بقیه از من بهترن. انقدر این افکار رو تکرار کردم که برای سال بعد دیگه نتونستم تو اون دبیرستان بمونم، مدرسم رو عوض کردم و رفتم دبیرستانی که همه بچه ها از نظر رفاه و موقعیت اجتماعی خانواده از من بالاتر بودن و من خیلی تنها شدم چون نمیتونستم باهاشون تعامل کنم و به شدت اعتماد به نفسم اومد پایین ولی عمیقا احساس راحتی میکردم و تا اخر پیش دانشگاهی همونجا موندم و هر سال وضعیت درسیم از سال قبل بدتر شد طوری که سوم دبیرستان معدلم شد 14. در حالیکه سال اول معدل من نزدیک بیست بود.
یه تجربه دیگم از احساس عدم لیاقت، من تو دانشگاه از یه شخصی خیلی خوشم میومد و بارها و بارها تو ذهنم تصور کردم که به یه طریقی با هم آشنا میشیم، و همینطور هم شد و ما بصورت معجزه آسایی با هم ارتباط گرفتیم ولی وقتی این اتفاق افتاد من به شدت احساس ناراحتی و عدم لیاقت میکردم و وقت هایی که در کنار این ادم بودم به این فکر میکردم که اخه چطور ممکنه همچین شخصی الان کنار من و با من در ارتباط باشه! خیلی طول نکشید که اون ادم به طرز عجیبی از زندگیم رفت بیرون و من رفتنش رو تماشا کردم ولی باز هم از اینکه رفت احساس راحتی میکردم و انگار برگشتم تو حالت بای دیفالتم که میگفت تو یه آدم بی لیاقتی که لیاقت چیزهای خوب و اتفاقات خوب و آدم های سالم و خوب رو نداری.
من از زیر هفت سالگی شنا میکردم و تو دوران ابتدایی وارد تیم شنای مدرسه شدم، شنامم خیلی خوب بود و سرعتمم خیلی بالا بود. وقتی برای اولین بار مسابقه شرکت کردم، شاید باورتون نشه، همین که پریدم تو آب بطور ارادی از لاینم خارج شدم و از استخر اومدم بیرون، حتی یک لاین رو هم تااخر ادامه ندادم! چون همون لحظه که پریدم با خودم گفتم: مینا تو که لیاقت مسابقه دادن با بقیه رو نداری، معلومه که همه از تو بهترن، سریع تر از آب دربیا بیرون!
وقتی که به گذشته فکر میکنم، میبینم احساس عدم لیاقت نقش خیلی پررنگی در همه جای زندگیم داره. من همیشه خودم رو شکست خورده، بازنده و بی لیاقت دیدم و بخاطر همین هم هیچ وقت آرزوهای بزرگ نداشتم.
درباره احساس قربانی شدن هم فکر کردم که کجاها این احساس در من وجود داشته و باعث عدم پیشرفتم شده. وقتی سال 97 اوضاع اقتصادی کشور خیلی بد شد من وا دادم، گفتم دیگه تمومه و دیگه هیچ کاری جواب نمیده و من بدبخت شدم و بدبخت هم خواهم موند چون دولت بی کفایتی داریم و اوضاع سیاسی ایران هیچ وقت درست نمیشه و من هم که زندگیم وابسته به تصمیمات دولته. بخاطر همین پیشرفت توی کارم رو گذاشتم کنار و یه دوره افسردگی خیلیییی شدیدی رو گذروندم و تو اون دوره اتفاقات خیلی خیلی بدی برام افتاد که گفتنش اصلا درست نیست. ولی زمانی که با دوره های شما آشنا شدم کم کم شروع کردم به تکرار این باور که من زندگیم مستقل از همه عوامل بیرونیه و من تنها و تنها فردی هستم که میتونم زندگیم رو تغییر بدم و وضعیتم رو کنترل کنم.
ممنونم از همه شما همراهان و عزیزانی که کنار من هستید و بدون اینکه بدونید دارید به من کمک بزرگی میکنید.
من روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم و متعهدم که زندگی خودم رو بهتر کنم و هر روز حالم بهتر از روز قبل باشه
سلام استاد عزیزم، خانم شایسته عزیزم و دوستان گرامی و عزیزم
استاد قبل از نکات این فایل من بگم اینجانب دارم دیواااااانه میشم از این حجم کامنت های فوق العاده، بچه های فوق العاده و نتایج عالیییی شون، رابطه فوق العاده رویایی بچه های سایت با یکدیگر، فایل های رویایی شما ک دقیقه ب دقیقه اش درس زندگی عه و هزار بارهم ببینی باز کمه، گاهی ب خودم میگم خدایا ب من فقط عمر 1000 ساله بده من وقت کم میارم، استاد من نمیرسم ب همه شونننننننن چکار کنم !؟؟؟ میدونین چقدر فایل توپ اومده چقدر کامنت عالی اومده، اصن یه کامنت با امتیاز برای من گاها چندین ساعت وقت برده، چون میخونم بعد میام برا خودم مینویسم اش و مثال میزنم و تازه هر کدوم شون رو باید چندبار بخونم برای درک درست
خلاصه ک خودم رو آروم میکنم یه جورایی، و بخودم میگم نگران نباش اگر حتی یک کامنت یک روز طول بکشه و بخوبی درکش کنی کافیه، چون قانون ثابت عه و خداوند متناسب با ظرف وجودی ات، متناسب با سوالی ک تو ذهنت داری هدایتت میکنه ب اون چیزی ک باید، پس عجله نکن و آرام باش چون بالاخره مغز تو ظرفیتی داره دیگه یه حجم مشخصی از آگاهی میتونی بهش بدی، پس آرام و آهسته و بدون عجله ادامه بده ؛)))))
باز قبل از نکات بگم امروز مجدد تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم اونم جلوی پسرهای محل توی پارک، و خودمم تعجب کردم واقعا چون برام سخت بود اینکه شاید بعدا من رو تو پارک ببینن چون هر روز پیاده روی دارم و مسخره ام کنن، و اینکه میگفتم اگر بقیه تورو جلوی پسرا ببینن چی درموردت فکر میکن؟ ولی برای کسی ک دوره عزت نفس شمارو تهیه کرده مگر حرف مردم اهمیتی دارد ؟؟؟ خیر ندارد ؛))))) و چقدر انسان های محترم و متشخصی بودن، من میخوندم و اونا سرشون و پایین انداخته بودن، یعنی انقدر متشخص اونم تو محل ما ؟؟ یعنی تمام سدهای ذهنی و باورهای اشتباهم شکست، من قبل نسبت ب پسرهای محل مون نفرت داشت بعد ک با قانون آشنا شد اعراض و بی توجهی میکرد و بیشتر با خودم در صلح قرار گرفتم و این گیر دادن خیلی خیلی کمتر شد، با اینکه من خیلی خیلی خودم هستم ب لطف دوره عزت نفس(هم از لحاظ رفتار،هم لباس و…)، خلاصه از امروز ب همه شون احترام میزارم حتی توی ذهنم هم بهشون بی احترامی نمیکنم و میدونم هرچه بوده در ذهنم بوده، حتی یکی شون بهم گفت آفرین اینارو همیشه با خودت بگو هر روز و گفتن خیلی عالی، خلاصه ک خوشحاااااال ب پیاده روی ام ادامه دادم
خوب حالا برویم سراغ نکات :
ما بازی رو بازی میکنیم نه به این خاطر ک کی میبره کی میبازه، هدف بازی این بود ک لذت ببریم
هدف بازی این بود ک مهارت مون رو افزایش بدیم، جسم مون سالم تر باشه
کری خوندن از بین رفته و همدیگر رو تحسین میکنیم.
استاد یک شخصیت کمک کننده و تحسین کننده دارن و هر ضربه خوبی ک حریف میزنه رو تحسین میکنن.
_
ادامه دادن و استمرار، حرکت کردن و اصلاح کردن، عشق داشتن، شور و شوق داشتن، در نتیجه میشه پیشرفت عالی خانم شایسته. خیلی قابل تحسین عه با اینکه ایشون صفر صفر بودن، اصن روحیه جنگنده خانم شایسته توی بازی مشخص بود، مشخص بود چقدر تمرکز بالایی دارن روی کاری ک انجام میدن.
_
خانم شایسته تمرکز روی نکات مثبت بازی گذاشتن، و خودشون رو با استاد مقایسه نکردن و ب نوعی کمال گرا نبودن و این دید رو داشتن ک من دارم ورزش میکنم و کوچک ترین بهبودهاشون رو تحسین میکردن
من با خودم خیلی مهربون بودم
توقع نداشتم ک همون اول بیام استاد رو ببرم
من کلییییی باختم ب ایشون و تمرکزم روی مقایسه کردن نبود و میگفتم دارم مهارت جدید یاد میگیرم و سعی میکردم کوچک ترین بهبودهامو ببینم و ب خودم کردیت میدادم حتی کوچک ترین حرکت هامو.
_
خانم شایسته : استاد خیلی باهوش هستن و دنبال بهتر عمل کردن هستن، و این باعث میشه من خلاق تر بشم و ذهن من متوقف نشه. چقدرررر دید مثبتی دارین خانم شایسته، یادم گرفتم رقیب ام رو قدر ندونم و ازش تعریف کنم حتی توی ذهنم و بگم قدرت حریف باعث میشه من خلاق تر بشم و از توانایی هام بیشتر استفاده کنم.
_
نتیجه فرکانس تحسین و فرکانس انکار موفقیت دیگران رو بوضوح میشه دید.
حسادت نکنیم و تحسین کنیم، نگیم شانسی بوده، با اینکار خودمون رو از خوشبختی و آرامش دور میکنیم.
تاثیر ذهن روی اتفاقات
تاثیر ذهن رو عملکرد ما
خودسرزنشی، احساس بد، عصبانی شدن، ناراحت شدن
تمرکز رو میاره پایین و ذهن از کنترل خارج میشه و در لحظه نتیجه ش رو میبینی ک خراب میکنی
و برای راه حلش بخودم میگفتم باید الان تمرکز کنم، باید الان آروم باشم، باید فکرای بد و بیارم بیرون از سرم و بعد میدیدم ک بازی م داره بهتر میشه
برای لذت بردن نیاز به چیزهای عجیب و غریب نیست
از چیزهای کوچیک لذت ببر، از زندگیت لذت ببر
توی هر شرایطی ک هست یک جنبه فان و لذت بخش رو پیدا کنیم و استفاده کنیم.
استاد بارها شده من از اطرافیان و خانواده ام شنیدم کاشکی ماهم ویلا داشتیم، کاشکی ما هم میتونستیم همچین مسافرت های خارجی و فلان رو بریم و همش حسرت و حسرت
بعد من ب خودم نگاه میکنم و اینکه از شما یاد گرفتم ک تا سپاسگزار نعمت های اکنون ات نباشی ب نعمت ها و خوشی های بزرگتر نمیرسی، میدونین انگار قشر ضعیف و قربانی جامعه میخوان همیشه اون تنبلی اون انگشت اشاره مقصر دونستن بقیه رو، تو همه جنبه های زندگی شون داشته باشن
مثلا آقا جان من دارم در مورد خانواده خودم میگم و خود من، من هر روز پیاده روی تو پارک محل مون رو دارم و هر روز سپاسگزار این پارک، این سرسبزی، سمفونی پرندگان و انسان های شاد و سالم و کودکان و نسیم بهاری و غیره هستم و حتی لیست پارک های تهران رو نوشتم و هرازچندگاهی برنامه میچینم برای پیاده روی در مناطق جدید برای تجربه لذت های جدید و هفته ای یکبار کوه نوردی رو میرم و خدا کلیییی زیبایی و نعمت نشونم داده ، بعد ب خودم میگم آقا جان تو خودت حتی برای همین لذت بردن از نعمت های خدا پا نمیشی و حرکتی نمیزنی فقط میچرخی تو فضای مجازی و وقتت رو تلف میکنی
میدونین باز میرسم ب اون حرف تون ک میگین یک سری از آدم ها حاضرن بمیرن ولی تغییری نکنن، ینی حاضرن تا ابد شخصیت قربانی رو بگیرن در همه جنبه ها
یا جدیدا از خودم سوال کردم ناعمه تو فکر میکنی وقتی پولدار بشی خوشحال و شاد خواهی بود ؟؟ چرا الان اون شادی رو در درونت بوجود نمیاری؟ واقعا بی انصافی عه اگر شاد نباشی چون شرایط الان تو خیلی خیلی بهتر از استاد توی بندرعباس هست. و شما رو ب یادم میارم ک میگین توی بندرعباس با یه جفت کتونی شاد و خوشحال و اشک ریزان با خدای خودم رازو نیاز میکردم
و باز میبینم ک هروقت من توجه ام ب زیبایی های اطرافم بوده و روزی ک بیشتر نکات مثبت خودم واطرافیانم و سپاسگزاری هایم رو نوشتم اون روز برایم بهترین بوده و حالم چقدر خوب تر بوده و نتیجه : هرقدر سپاسگزارتر بودم اون روز من شادتر بودم حالم بهتر بوده درصلح و آرام تر بودم. ذهن خیلی وقتا دنبال فوت کوزه گری میگرده درصورتی ک همه چیز همون احساس خوب و حال خوب هست همون دیدن نکات مثبت روزم هست. الان فهمیدم قانون یکی هست کل صحبت های شما نتیجه اش میشه همون بوجود آوردن احساس خوب در خودمان. ولی ذهن فراموش میکنه و من یادم میره ک همه چیز برمیگرده ب دید مثبت داشتن نسبت به همه چیزززززز، و گاهی فکر میکنه این یک کار فانتزی و بیهوده است، پس باید هر روز ورودی هام رو با سایت و آگاهی هاش جهت بدم سمت خوبی ها و هر روز این آگاهی هارو ب خودمون یادآوری کنیم.
_
تحسین میکنم این رابطه زیبا و فوق العاده رویایی تون رو، ک انقدر باعث پیشرفت و بزرگتر شدن وجود یکدیگر میشید، حتی توی بازی کردن هم از قوانین باهم صحبت میکنید و چقدر یکدیگر رو تحسین میکنید و سپاسگزار وجود یکدیگر هستین، دقیقا مصداق آیه زنان پاک برای مردان پاک، تا آرامش بگیرید در کنار هم.چندین بار استاد و شما صمیمانه از یکدیگر و از خدا برای وجودتون سپاسگزاری کردید. چقدر لذت بخشه پارتنرت هم بازی ات بشه و علایق مشترک داشته باشی.
_
خودسرزنشی
هرچی خودم رو سرزنش کنم،احساسم بدتر میشه و در ازاش اتفاقات بدتری هم برام میوفته.
وقتی کنترل ذهن نداری حتی نمیتونی از توانایی هات استفاده کنی.
باید امیدوار باشم باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم
فقط ب ضربه بعدی فکر کن، فقط ب گرفتن این امتیاز
مثالش برای خودم فتح قله برای اولین بار بود، ک فقط ب قدم بعدی ام فکر میکردم و یکهو ب خودم اومدم دیدم رسیدم ؛))))
کاری نداشته باش ک 10 یک عقبی، فقط ب توپ بعدی فکر کن ب ضربه بعدی، فقط تمرکز کن ک توپ بعدی رو خوب بزنی
اگر اختلاف فاصله بتونه احساست رو بد کنه بازی رو باختی ولی اگر ب اون توجه نکنی و فقط ب ضربه بعدی فکر کنی، میتونی بازی رو ببری
فقط کافیه حرکت بعدی رو بهتر انجام بدی
تو هر شرایطی ک هستیم نگاه نکنیم ب ظاهر کلی شرایط مون فقط سعی کنیم تو اون لحظه بهترین خودمون رو ارائه بدیم
فقط سعی کنیم اون روز بهتر زندگی کنیم
فقط سعی کنیم اون لحظه رو اون روز و اون ساعت و ذهن مون رو کنترل کنیم و کاری نداشته باشیم ب بقیه اش و با احساس خوب ادامه بدیم و بعد میبینی الخیر فی ماوقع رو
من فقط همین یه ساعت و همین ی روز حالم رو خوب نگه میدارم، سعی میکنم ک تمرکز نکنم ب ظاهر شرایط و احساسم رو خوب نگه دارم دوباره فرداش همینو بگی و سعی کنی همیشه ناظر برافکارت باشی و ذهنت رو کنترل کنی و خواهید دید تمام اون شرایط ب ظاهر بد ب نفع تو تغییر میکنه و عوض میشه.
_
اگر عجله کنی و کمتر تمرکز بزاری و به نوعی شل بگیری بازی رو ممکنه نتیجه برگرده، مثال دقایق پایانی بازی فوتبال.
کنترل ذهن کنترل زندگی
نتیجه احساسات با اتفاقات زندگی رو بهمون یاد میده.
_
احساس عدم لیاقت
نه دیگه انقدم نباید راحت باشه، انقدرم حقم نیست راحت ببرم
وقتی یک اتفاق خوبی برات رخ میده و فکر میکنی لیاقت نداری و شک میکنی
وقتی احساس عدم لیاقت داری از اون مسیر آسانی ک داره برات اتفاق میوفته، از اون شرایط خوبی ک برات بوجوو اومده و میگی آیا من واقعا لیاقت این همه خوبی رو دارم ؟؟
اون وقت خودت خودت رو از اون نعمت محروم میکنی و ممکنه ورق برگرده
از لحاظ عاطفی یه رابطه خوبی داریم و میگیم دیگه داره خیلی با ما خوب رفتار میکنه.
یا یک اتفاق خوبی از لحاظ مالی میوفته برامون مثلا درآمد خیلی خوبی داریم یا فروشمون عالیه و خیلی راحت داریم پول میسازیم. بعد این فکر تو ذهن مون میاد، چرا انقدر راحت داره پیش میره من لایق نیستم.
اینا رو آگاهانه نمیگیم ها
اینا فکرهایی هست ک میاد بخاطر گذشته مون،
بخاطر اینکه گفتن نابرده رنج گنج میسر نمیشود
بارها شده جهان روی خوبش رو ب ما نشون میده ولی اون افکاری ک از بچگی داشتیم و بهمون گفتن و گفتن باید پدرت دربیاد، پول زیر پای فیله و….
احساس عدم لیاقت
باعث میشه ک اون چیزی ک داریم رو از دست بدیم و نعمت ها از دست بره.
مثلا رابطه عاطفی داره ب طرز جادویی خوب پیش میره و ناخودآگاه شما میگه من احساس لیاقت ندارم، اونجاهاست ک ما باید رو باورهامون کار کنیم و اون نجواهای شیطان رو ک میگه تو لایق این همه خوبی و لطف نیستی، رو تغییرش بدیم و گرنه اگر این نجواها ادامه پیدا کنه و ما نتونیم اون افکار رو تغییر بدیم، اون روابط عاشقانه اون ثروت زیاد اون نعمت اون فراوانی ب راحتی از دست میره.
احساس عدم لیاقت باعث از بین رفتن نعمت ها میشه
_
احساس قربانی شدن
هر وقت احساس قربانی داشتیم اوضاع بدتر و بدتر شده
اینکه حس کردیم حق مون ضایع شده و گفتیم ببین حق تو بود، تو زحمت کشیدی، اون شانس اوورد، حق تورو خوردن، خدا حق ات رو بهت نداده، بی عدالتی رخ داده
و این افکار باعث میشد کنترل ذهن رو از دست بدیم و عصبانی بشیم و احساس قربانی بودن پیدا کنیم.
وقتی احساس قربانی شدن داری این احساس قربانی شدن تبدیل میشه به خشم، نفرت، احساس افسردگی، و بعد اون شغل اون رابطه رو از دست میدی و به نوعی گورخودت رو میکنی.
اینجاهاست ک باید ذهنت رو کنترل کنی
ازش بگذری، درگیرش نشی، نشینی تجزیه تحلیل اش کنی، نشینی با خدا بحث کنی، با طرف مقابل بحث کنی، نگی حق من بود و فلان، درکل نجنگی نه با افراد نه با شرایط
چیکار کنیم حالا ؟؟
اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی میتونی زندگی ات رو کنترل کنی، بعد می بینی همون اتفاقه ب نفع ات میشه در نهایت
_
استاد : منی ک خودم سالهاست دارم روی خودم کار میکنم، خودم میفهمم ک چقدرررد هنوز کار دارم ک ذهنم رو کنترل کنم، چقدررر باید حواسم ب افکارم باشه
استاد چقدر دلگرمی میده حرفاتون، اینکه ما همیشه نیاز ب کنترل ذهن داریم و این اصل رو همیشه باید تکرار کنیم، و این ب ما میگه ک همیشه همیشه باید مواظب افکارت باشی و افسار ذهنت دستت باشه حتی اگر چندیدن و چندسال تو سایت باشی.
_
نقش شور و شوق و لذت بردن از اون لحظه ات
خانم شایسته : بازی وقتی داشت ب روال خوب پیش میرفت ک من داشتم لذت میبردم از اون لحظه ام
بچه ها ما فقط میخواییم لذت ببریم، اصن بی خیال اینکه نتیجه چی میشه بیایم فقط لذت ببریم.
و فقط تمرکز کنیم روی این ضربه و بعد میبینم ک ب طرز عجیبی اوضاع برمیگرده.
*وقتی بتونی شور و شوق ات رو حفظ کنی و فارغ از نتیجه بتونی لذت تو ببری، اتفاقا نتایج فوق العاده ای هم میگیری.
*وقتی شما شور و شوق داری و احساس خوب داری آسان میشوی برای آسانی ها و همه چی عالی پیش میره برات.
نتیجه : حضور در لحظه، باید بتونی در لحظه زندگی کنی.
وقتیکه ما در لحظه زندگی میکنیم، وقتی صبح ک از خواب بلند میشیم با احساس خوب شروع میکنیم روزمون رو و کاری نداریم ب روز گذشته و اتفاقات قبلی، میتونیم نتایج متفاوتی رو برای خودمون رقم بزنیم.
مثل اولیا خدا لاخوف علیهم و لاهم یحزنون
نه ترسی بر آنها هست و نه غمی، نه غم از گذشته و نه ترس از آینده
و وقتیکه احساس خوبی داشته باشیم لاجرم لاجرم اتفاقات خوبی برامون میوفته.
وقتی تو لحظه زندگی کنیم و فراموش کنیم گذشته رو و دنبال آینده دور نباشیم(همون فاصله و اختلاف امیتازها) اون وقت احساس خوشبختی واقعی داریم.
مثال انجمن معتادان گمنام، فقط برای امروز پاک باشیم ب فردا اصلا فکر نکن، امروز و میتونی مصرف نکنی ؟ امروز و میتونی شاد و سپاسگزار باشی ؟؟؟
فقط امروز
فقط امروز
و همین در لحظه زندگی کردن و ب آینده طولانی و گذشته فکر نکردن، باعث میشه 20 ساله ک پاک باشه و هنوزم میگن من امروز رو میخوام پاک باشم.
خانم شایسته : لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی قدرت جادویی داره برای جاری کردن جریان خوشبختی توی زندگی ات
آدما میگن من اگر اون خونه خاص رو بخرم احساس شادی میکنم، اگر ماشین خاص رو بخرم، اگر اون جای خاص زندگی کنم
درسته اونا توی یه لحظه منو خوشحال میکردن ولی بعد یادم میرفت ولی چیزهای کوچیک و ساده روزمره منو تو یه لذت همیشگی قرار میده
برای لذت بردن از زندگی نیاز ب نتایج خیلی بزرگ نیست، و میتونیم از هرررر لحظه زندگی مون یک نکته ای پیدا کنیم ک ازش لذت ببریم.
جمله معروف انیشتین : یه سبد میوه، یه صندلی و یه ویالن، آیا برای لذت بردن از زندگی به چیز بیشتری هم نیازی هست!؟؟
انیشتین با اون همه نتایج فوق العاده اش میگه همینا برای لذت بردن برا من کافیه
حالا ذهن ما هی میگه نه بابا باید ب اون نقطه برسی، بعد ک اون خونه رو خریدی، بعد ک اون ماشینو خریدی، بعد ک اون بیزینس رو زدی، بعد ک اون رابطه عاطفی رو بوجود اووردی، بعد میتونی لذت ببری.
وقتی ک ما نتونیم از لحظه ب لحظه مون از همین چیزهای ساده لذت ببریم، نعمت های بزرگتر ب ما داده نمیشه، این قانون خداونده
از همون چیزهای ساده، از پیاده روی کردن و حرف زدن با خودت و خدات لذت ببر.
استاد: همون موقع ها انگار دنیارو داشتم و هیچ احساس کمبودی نمیکردم هیچ دستاورد بزرگ مالی نداشتم هیچ هیج. یک کتونی و یک بدن سالم داشتم ک میتونستم راه برم و باخدام حرف بزنم و انقدررررر لذت میبردم ک من تو مسیر گریه ام میگرفت از میزان لذتی ک میبردم.
اون ذهنیت لذت بردن از همین چیزهایی ک هست بجای حسرت خوردن بخاطر چیزهایی ک نداری، بجای حسودی کردن بخاطر چیزهایی ک بقیه دارن، بجای عصبانی بودن، بجای احساس قربانی شدن، داد و بیداد کردن با خداوند با دیگران . لذت بردن از همون کارت بازی، پیاده روی کردن، صدای چه چه پرندگان، غروب و طلوع خورشید ک در دسترس همه مون هست.
وقتی بتونی از همین چیزهای ساده لذت ببری و سپاسگزار باشی طبق قانوت بدون تغییر خداوند هدایت میشوی ب نعمت های بزرگتر
این قانونشه ک وقتیکه حالت خوبه اتفاقات بهتر و بهتر برات رخ میده
وقتیکه میتونی از چیزهای کوچیک لذت ببری،نعمت ها بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر میشن، چون ظرفت داره بزرگتر میشه، چون احساس سپاسگزاری ات بیشتر میشه
به قول قران میگه اگر سپاسگزار باشید من شمارا می افزایم
مثل بچه ها، ک با کوچک ترین و ساده ترین چیزها بیشترین لذت هارو میبرن
سپاسگزارم بابت این فایل عالی
به نام خداوند مهربانی ها
درود بر ناعمه خانم دوست عزیز و گرامی خودم
تو دیدگاه قبلی گفتم که چقدر دیدگاه شما زیبا بود و یه جورایی دیدگاه شما شد تمرین ستاره قطبی امروزم
خب
حالا هدایت شدم اومدم این دیدگاه رو خواندم
اول اینکه با تمام وجودم بهت تبریک میگم دختر
فوقالعاده داری عمل می کنی منتظر نتایج شگفت انگیز تو زندگیت باش
این استمراری که شما داری روی گوش دادن و دیدن یه فایل دانلودی…
اینکه میای تمام جملات مهم رو می نویسی (احتمالاً با خودکار روی کاغذ نوشتی دیگه)
بعد میای تایپ می کنی
بعد میای توی سایت قرار می دهی
تازه نکات مهمش رو Bold می کنی
تا
هم به خودت کمک کنی هم به بقیهی دوستان در سایت از جمله خودم واقعاً فوق العاده است
درود بر شما ، من سپاسگزارم:)
دوماً اگر من فقط همین قسمت اول دیدگاه شما رو ازش استفاده کنم و قدرت بگیرم برای تمرین آگهی بازرگانی برای من بسه
تموم شد و رفت….
یه تعهد سه ماهه به خودم دادم که نا سه ماه از صبح تا شب از شب تا صبح فقط و فقط روی دورهی عزت نفس کار کنم
به تمرین ها عمل کنم
دیدگاه های دوستان رو در دوره بخوانم و…
و می دونم که نتایج غیر قابل تصور و شگفت انگیزی تا شهریور ماه و بعدش قرار تو زندگیم خلق کنم
من قبلاً به شیوه نت برداری از دوره عزت نفس استفاده کردم که البته یه کمی سخت بود ولی تو اون دوسه ماه با اینکه نتایجم رو مکتوب نکرده بودم به طرز واضحی متوجه تغییرات محسوس در زندگیم شدم
خب
حالا میخواهم از چه روشی دارم از دورهی عزت نفس استفاده می کنم
مطمئنم بهت کمک می کنه
من به عنوان تشکر به خاطر دیدگاه های فوق العاده ات دوست دارم این گیفت رو به شما بدهم
اوکی
من اومدم تک تک جلسات رو با دقت بالایی گوش دادم
بخش های مختلف رو برش میزنم به صورت تصویری و تیکه های دو سه دقیقه ای یا ده پونزده دقیقه ای یا بیشتر ذخیره می کنم
با همون کیفیت HD و بعداً به صورت بدون تصویر فقط صوتی گوش میدهم یا صوت و تصویر رو با هم می بینم
نرم افزار MX PLAYER در موبایل های اندرویدی به نظرم بهترین پلیر هستش با اختلاف
این برنامه تو آپشن ها به گزینهی پخش در پس زمینه داره من اونو که فعال می کنم می توانم صفحه موبایل روی همون ویدیو قفل کنم ولی صدا. همچنان پخش میشه یا حتی می توانم بیام از برنامه بیرون برم کارهای دیگه با موبایلم انجام بدهم ، صدا همچنان پخش میشه :)
خب
حالا جلسه 6 رو برای شما مثال میزنم
6-1_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدود هفت دقیقه است
6-2_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدوداً هشت دقیقه است
6-3_ نامی که خودم انتخاب کردم
حدوداً 42 دقیقه است
بخش چهارم رو اسمش هم می نویسم که ببینی چه طور الهام میگیرم و اسم میگذارم
شما خودت دورهی عزت نفس رو داری بعد از این توضیحات من اگه بری فایل رو با دقت ببینی دقیقاً می فهمی من چه کار کردم
6-4_ اگر تمرین آگهی بازرگانی رو انجام نمی دهی یعنی نمی خواهی پیشرفت کنی
حدوداً ده دقیقه است
خب
اوکی
این شیوه فوقالعاده برای من تاثیر گذار تر هستش
و کمک می کنه در زمان هایی که می خواهم تصمیم مهمی بگیرم یا شدت نجواها زیاد شده همون بخش از همون جلسه ای که لازمه رو ببینم و یا ببینم و گوش بدهم
به این شکل هم به خود شناسی بیشتری میرسی و متوجه میشی که
اولاً کجاها بیشتر ضعف داری و پاشنه آشیلت هست (یعنی فوق العاده این روش تاثیر گذاره برای رسیدن به خودشناسی)
دوماً چه بخش هایی از دوره با توجه به مداری که در اون هستی بیشتر برای شما تاثیر گذاره و بیشتر باید گوش بدهی و ذهنت رو بمباران کنی با اون آگاهی ها
سوماً به طرز شگفت انگیزی در طی پروسه دیدن و دیدن و تدوین کردن فایل ها به نکات و کلید های اساسی در دوره پی می بری و به خودت میگی ووووعو چرا من تا الان متوجه این موضوع به این مهمی نشده بودم!!!
اوکی؟!
حالا از منفعت های دیگش برای شما بگم
1- اعتماد به نفست فوقالعاده میره بالا چون داری تدوین ویدیو انجام میدهی کاری که هرگز توی زندگیت انجام ندادی و صفر هستی در این موصوع
نمیدونی چقدرررر احساس رضایت و خوشحالی و خوشبختی بهت دست میده و چقدر ذوق می کنی وقتی هر بار می بینی داری بهتر از قبل عمل می کنی و خروجی کار با کیفیت تر میشه
2- این اعتماد به نفس باعث میشه شما خود باوری و احساس لیاقتت بیشتر بشه و در کارهای بعدی هم قوی تر و بهتر عمل کنی
3- خدا میدونه این مهارت تدوین کردن ویدیو که یاد میگیری چقدررررر در آینده می توانه بهت کمک کنه در زمینه های مختلف
می بینی دوست من؟!
همش سوده و سوده و سود
چون قطعاً ارزشش رو داره
برای من که واقعاً ارزش داشت
سپاسگزارم از الله مهربانی ها که هدایتم کرد این حرف های ارزشمند رو اینجا بنویسم
در واقعا در شروع نوشتن این دیدگاه هیچچچچ ایده ای نداشتم که باید این ها رو برای شما بنویسم
فقط اون گفت و من گفتم چشم
هرچی تو بگی اگه باید بنویسم ، به روی جفت چشمام می نویسم
الهی صد هزار مرتبه شکر الان احساس می کنم ارزش خلق کردم خیلی خوشحالم
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
در پناه خداوند مهربانی ها باشی دوست من
سلام آقای تجلی عزیز
سپاسگزارم بابت توجه و محبت تون برای پاسخ به دیدگاه هایم
خود من هم شروع کردم مجدد ب دوره عزت نفس، و حتما و حتما از شیوه ای ک بهم پیشنهاد دادین استفاده میکنم، اتفاقا من دنبال همچین نرم افزاری بودم دانلود کردم و دیدم چقدررر کاربردی و عالیه. من قبلا فایل های صوتی و رایگان استاد رو ویرایش و کات میکردم و اسم اون فایل رو مینوشتم، مثلا مهم نبودن نظر مردم یا نترسیدن از شروع ولی این ایده برای دوره عزت نفس بسیار بسیار عالی هست و حتما ازش استفاده خواهم کرد واقعا سپاسگزارم بابت محبت تون ک این توضیحات رو دادین، گیفت بسیار ارزشمندی دریافت کردم.
روش من برای دیدن فایل ها اینکه از لپتاپ میبینم و استپ و توی نت گوشیم یادداشت میکنم و خودم چندیدن بار از متنم میخونم و درآخر توی سایت ویرایش و بارگذاری میکنم و خودم هم تجربیات و دیدگاهی باشه اضافه میکنم ، و اینو بگم ایده نوشتن خیلی کمک میکنه، بعد از نوشتن ک مجدد فایل رو میشنوین متوجه دقت و تمرکز بیشترتون میشید.
برای تمرین آگهی بازرگانی هم فقط 10،15 ثانیه اولش سخته همون درخواست اولش، و واقعا اگر تجربه کرده باشین بعدش انگار آدم میوفته رو غلطک، من ب خودم میگفتم یعنی همین 10 ثانیه رو توحیدی عمل کن برو تو دل ترست بقیه اش رو بسپر ب خدا، و ب خودم بگم یادته دفعات قبل چقدر اسان انجام شد و بازخوردهای عالی گرفتی. من میخوام توی سیکل بزرگتری تجربه اش کنم،حتما مینویسم اش انجام ک دادم. انشاله شما هم بیاین از نتایج این تمرین بنویسین.
برای همه مون سلامتی، خوشی و بی غمی، عشق و ثروت رو خواهانم. در پناه الله باشید.
به نام رب العالمین
سلام به استاد عزیزم دست قدرتمند و سخاوتمند خدا روی زمین و سلام به مریم جان شایسته که به حق شایسته بهترینها هستید
سلام به دوستان عزیزم در سایت لبریز از آگاهی و رشد استاد عباسمنش عزیزم
اول که دوستدارم بگم خدمتتون که روز اولی که این فایل رو دیدم مجذوب عکسی شدم که کاور فایل هستش بسیار عکس زیبا و ذوق برانگیزیه
تا فایل دانلود بشه من داشتم کامنت دوستان رو میخوندم که دیدم یکی از عزیزان تشکر کردن از دوستانی که برای قسمت 260 از سریال زندگی در بهشت اونقدر کامنت گذاشتند که شمارو مشتاق کردند که بیاید و راجب به اون فایل بیشتر صحبت کنید… من هم از تک تک عزیزانی که کامنت میگذارند و در رشد ظرفیت و انتقال آگاهیها سخاوتمندانه شریک هستند بسیار سپاسگزارم..
این فایل رو گذاشتم در دسته ای از فایلها که بارها و بارها گوش بدم تا اینهمه آگاهی یکجا بنشید در جانم و عمل کنم تا از نتایجش در زندگی ام لذت ببرم…
تصاویر بی نظیر مردمی غرق شادی و تفریح و این نشان از آزادی،فراوانی و بی توجهی به قضاوتها رو داره و اینکه دقیقا با اون بخش از صحبت شما بسیار سنخیت داره که همین لحظه را خوش باشیم و جدا از اینکه بترسیم کسی قضاوت کنه اندام یا رفتارمون رو و اینکه هر کس به هر امکانی که داشت فقط خوش بود و بازی میکرد…واقعا که بازی کردن من رو میبره در کودکی و غرق بی تعلقی به این همه تکلف که دور خودمان را باهاشون شلوغ کردیم میکنه…ما در خانواده چند ماه میشه که وقتی دور هم جمع میشیم بازی میکنیم و اینطوری نه کسی میناله و نه بحث سیاسی میشه و همه غرق بازی هستند و کلی هم میخندیم و واقعا از وقتی اینکارو کردیم همه استقبال کردند و کلی به هم نزدیکتر شدیم و حتی به اقوام نزدیکمون هم سرایت کرده خدا رو شکر و باعث رفت و آمدهای بیشتر و صمیمی تری شده….صحبت و نکته خیلی زیاده ولی من میخوام راجب به فرکانس قربانی دانستن خودمون صحبت کنم و تجربه امروزم رو بگم..
من جدا از شغلم به عشقم میپردازم یعنی هنر دوبله و نمایشنامه های رادیویی و…. یکی دو هفته میشه که من نقشی رو که خیلی دوستدارم دارم تمرین میکنم و کلی واسش وقت گذاشتم اما امروز رفتیم واسه تعیین نقشهامون دو نفر دیگه از دوستان بدون اینکه اون نقش رو به اندازه من تمرین کنند هم تست زدند و نقش من رفت تو هوا و گفتند همه خوبید فعلا نمیگیم کی چه نقشی داره…البته اینم بگم که من از چند روز پیش با خودم میگفتم اینا پارتی بازی میکنند و نقش خوبهارو به خودشون میدند و حتما اون نقشی که دو خط بیشتر نیست رو میدند به من..و نجواهای شیطانی کلی حالم را داشت بد میکرد و دیشب از دسته توحید عملی فایل فقط روی خدا حساب کن رو گوش دادم چون گفتم تو داری قدرت رو میدی به دست غیر خدا و این یعنی شرک پس فایل توحیدی گوش دادم و خیلی آرومم کرد و صبح هم که رفتم آفیش و..« این اتفاقی افتاد که گفتم نقشم رفت تو هوا »…. اما امروز زمان تمرین من خیلی خوب بودم تا جاییکه گفتند بچه های دیگه هم تست صدا بدند اونوقت من دیگه شروع کردم به روضه خوندن که دیدی حقتو گرفتن و اینا همه پارتی بازی میکنند و ….. و دقیقا استاد جان الان که گفتید بعد از احساس قربانی بودن به ترتیب خشم و نفرت و افسردگی میاد سراغمون من تا نفرت رفتم ولی ظهر امروز دکمه هدایت به نشانه رو زدم و فایل سال 87شما اومد که چقدر شما تکاملی رشد کردید و نکته ای که منو تکان داد و حالم خوب شد این بود که «ریشه هایی طی فرایندی تکاملی شکل میگیرد و با ایمانی تداوم دار تغذیه میشود،شاید در ابتدای مسیر رشد این ریشه ها نا محسوس به نظر برسد،شاید هنوز از میوه های مد نظر تو خبری نباشد ولی اگر این ریشه ها فرصت تکامل پیدا کنند آنچنان رشد تصاعدی به خود میگیرد و ثمره هایی را به بار می آورد که از تمام حساب و کتابهای مد نظرت هم بالاتر است و به قول قرآن خداوند تو را راضی میکند…
درس گرفتم که عجله نکنم و با ایمانی ادامه دار و شوقی دایمی ریشه های تکاملم را تغذیه کنم تا لعلک ترضی شوم…
و امروز دوباره یادم آمد که باید مسئولیت صفر تا صد همه اتفاقهای زندگی ام را بپذیرم تا کسی را قضاوت نکنم و خودم را قربانی ندانم و….
توجه کنم به کار حرفه ای و عالی دوستانم و لذت ببرم از هنرشون و راضی باشم به خدا …حتی اگر نقشی نصیبم نشه بازم میپذیرم که این جهان قانونمند است و فقط پاسخ میدهد و من پاسخ فرکانس خودم را دریافت کردم و بس…
از الله یکتا برای شما طول عمر همراه با عزت و سلامتی و فراوانی و سعادت خواستارم دست قدرتمند و سخاوتمند خدا روی زمین…️️
دوستتون دارم و عاشقتونم️️️️️️️️️️️️️
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیزم،سلام به مریم بانو مهربانم
سلام به دوستان ارزشمندم
چند روزه هستم اما به طور نامحسوس. یعنی فایل ها رو بعد از سریال زندگی در بهشت قسمت 260 که دیدم نتونستم بیام کامنت بذارم و اونجور که باید روی سوالات و آگاهی های این فایل های اخیر تمرکز کنم و وقت بگذارم. و یکجورایی هم آگاهانه برای اینکه جلسه اول دوره شیوه حل مسائل زندگی رو گوش کنم و تمرین هاشو کار کنم. اینجا گفتم فعلا کامنت نذارم تا هر وقت رسیدم به جلسه دوم دوره به خودم جایزه بدم. و الان دارم به خودم با نوشتن جایزه میدم و چقدر خوشحالم.
راستش این فایل رو که دیدم خیلی جالب بود(دوباره هم باید برم نگاه کنم) اما اصلا همون موقع هم نتونستم احساس قربانی شدن و ارتباطش رو با با از دست دادن نعمت ها یا بدتر شدن شرایط درک کنم. اصلا انگار حس قربانی شدن رو خوب متوجه نمیشم یا ذهنم یکجورایی انکار میکنه تو اصلا تا حالا احساس قربانی شدن نداشتی. نمیدونم الانم خیلی سعی کردم به یاد بیارم اما چیزی به ذهنم نرسیده.
واقعا در جواب دادن و پیدا کردن این موارد احساس میکنم مسئله دارم یا قضیه رو درست درک نمیکنم یا حافظه ام هرچی بوده رو شیفت دیلیت کرده.
واقعا سپاسگزارم برای این فایل های هدیه ایی که اینقدر با سخاوت با ما به اشتراک میذارید.
خب باید برم درمورد این سوالات بیشتر فکر کنم….
مورد اول: رابطه بین احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت ها:
در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس عدم لیاقت باعث شد نعمت هایی که داشتید را از دست بدهید.
بنویسید که چه افکاری در ذهن تان آمد و چه افکاری به شما احساس عدم لیاقت داد
واقعا نمیدونم چرا نمیتونم در مورد این موضوع هم مثالی پیدا کنم…اگر بخوام مهندسی معکوس کنم شاید بشه مثلا نعمت هایی که داشتم رو از دست دادم رو پیدا کنم بعد برم ریشه اش رو که مربوط به احساس عدم لیاقت میشده رو در بیارم.آهـا الان یک چیزی به ذهنم زد. اینکه من دندان های نازنینم رو خیلی از دست دادم و کشیدم.
اونم در صورتی بوده که میتونستم همون اوایل با یک روکش یا ترمیم ساده ازشون مراقبت کنم. شاید بخاطر هزینه های دندان پزشکی و فشار روی پدر و مادرم نیاد یا باور کمبود و اینکه من لیاقت داشتن بهترین کیفیت کار رو ندارم همچین بلایی سر دندان هام آوردم و از داشتن نعمت دندان خودمو محروم کردم و باعث شدم اینقدر دندونم بشکنه و بریزه که فقط ریشه بمونه و مجبور شدم برم بکشم یعنی جراحی دندان انجام بدم.
شاید اینو بشه به غیر از باور کمبود که خودم اینجوری بیشتر دیدم به باور عدم لیاقت هم ربط داد.
آهــا یادم اومده دیگه چی از دست دادم. من زمانی که توی عقد بودیم همسرم برای تولدم برام لپ تاپ خرید و در اون سال بهترین و بالارین لپ تاپی بود که میشد داشته باشم. اما اونو هم از دست دادم یعنی بخاطر باورهای داغون مون فروختیم برای چک و بدهی های همسرم…
مورد دوم:احساس قربانی شدن
برای درک رابطه میان “احساس قربانی شدن” و “بسته شدن جریان نعمت ها به زندگی”، در بخش نظرات، در باره تجربه هایی بنویس که احساس قربانی شدن باعث شد شرایط به گونه ای پیش برود که باز هم بیشتر احساس قربانی شدن داشته باشی.
اگر کسی برای پیدا کردن این موارد تو تجربه های زندگی ایده و راهکاری داره خوشحال میشم، منو راهنمایی کنید…واقعا سپاسگزارم برای وجود شمایی که اینجا هستی و مثل من داری برای رشد خودت تلاش میکنی. داری یاد میگیری مثل من چطور خوب زندگی کنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنی.
استاد جان چقدر این جمله زیباست از هر زاویه و در هر شرایطی این جمله بهترین جمله ایی هست که به آدم انگیزه میده.خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
استاد جان اوایل که این جمله رو یادم نیست کجاها شنیدم ازتون. فقط برام یک جمله زیبا و انگیزشی بود. بعد دیدم این شعار نیست این صرفا یک جمله زیبا نیست. این چیزیه که شما دارید زندگیش میکنید و با خوب زندگی کردن تونف با ارزشمند و با لیاقت زندگی کردن تون چقدر باعث شدین جهان رو جای بهتری برای تک تک هر کدوم از آدم هایی بکنید که یکجایی تو زندگیشون با شما برخورد داشتن. بماند که شما چقدر برای تک تک ما شاگرداتون شب و روز داریم با وجودتون، تلاش ها و حرکت هاتون زندگی میکنیم چقدر جهان رو جای بهتری برای زندگی کردید. چقدر ازتون استاد جان سپاسگزارم…مریم جان از شما هم بسیار سپاسگزارم.
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی که اینقدر عاشقانه خداوند و قوانین حاکم بر جهان رو کشف و با صادقانه ترین حالت ممکن به بندگانی که دنبالش هستن انتقال میدن.من این فایل رو چندین روز پیش دانلود کرده بودم ولی چند روزی بود که کمی از مسیر منحرف شده بودم و جهان چپ و راست بهم ….زد تا حواسم باشه که دارم کجا میرم.خداروشکر از دیروز که سرماخوردگی وحشتناکم خوب شد شروع کردم به گوش کردن فایلها و دیدم این فایلی که دانلود کرده بودم ولی بخاطر خروج از مسیر نتونسته بودم گوش کنم عجیییب فایلی پر از نکته بوده که من همیشه باهاشون درگیر بودم و بدلیل ندانستن فکر میکردم که این اتفاقات طبیعیه و باید قبول کنم.اولین موردی که امروز دلیلش رو فهمیدم این بود که من قبل عید تعهد سه برابر و بیشتر کردن درآمدم رو نوشتم و همیشه همراهم هست.نوشته بودم سال بعد این موقع ولی من درآمدم از ماه بعد از سه برابر هم بیشتر شد و چون قبل تعهد دادن خوب روی خودم کار میکردم و صبح تا شب فایل گوش میکردم شب قران رو با معنی میخوندم و حرفهای استاد رو با قرآن مقایسه میکردم تا بقول استاد که میگه برید تحقیق کنید تا بهتون ثابت بشه منم قران رو کلمه به کلمه میخوندم تا چیزهایی که شنیدم رو به چشم ببینم.به خاطر اطمینانی که بدست آورده بودم یقین داشتم که درآمدم سه برابر و بیشتر میشه و این اتفاق بعد از یکسال که نه بعد از دوماه افتاد ولی من بخاطر عدم تکامل و احساس عدم لیاقت و کمی فاصله گرفتن از قوانین جهان دیگه خودمو رها کردم و فکر آینده زندگیم افکارمو درگیر کرد(بقول بزرگترها سرم گیج رفت)چقدر زود جهان پاسخ میده به افکار ما خداروشکر این فایل به موقع روی سایت قرار گرفت و منو نجاتم داد.از همین امروز دوباره آرام آرام سرمایه گذاریم داره میاد تو مسیر سوددهی خداروشکر.من واقعا نمیتونستم قبول کنم که میتونم درآمد یکساله رو در یکماه داشته باشم ولی بعد دادن تعهد این اتفاق افتاد و من امروز متوجه شدم که همین احساس عدم لیاقت داشتن درآمد زیاد باعث شد ماههای بعد درآمدم نزولی بشه و البته الان دیگه آگاهانه میتونم روی ذهنم کار کنم و از خدا بخوام که ظرف منو همزمان بزرگتر کنه.
در مورد سوال دوم که در مورد احساس قربانی شدن بود میخواستم به یک قانون نانوشته در ورزش فوتبال که خودم زیاد درگیرش بودم اشاره کنم که همه فوتبالی ها اینو شنیدن که میگن قوتبال یک قانون نانوشته داره هر تیمی که گل نزنه گل میخوره.حتما استاد خودش بارها اینو شنیده و دیده که در مسابقات فوتبال تیمی کل بازی رو در اختیار داشته و کلی حمله کرده ولی بخاطر بی دقتی مهاجمین نتونسته به گل برسه و لحظات پایانی روی یه ضد حمله گل خورده و بازی رو باخته.مثل بازی ایران مقابل ازبکستان در مقدماتی جام جهانی در تهران که ایران با یک گل شکست خورد و دقیقا برعکس این اتفاق در تاشکند ازبکستان افتاد و ایران برنده شد.ما در تیم خودمان این اتفاق تبدیل به یک باور شده که به بازیکنان تیممون میگفتیم بچه این موقعیتهارو خراب نکنید وگرنه ما دفاعها قربانی بی دقتی شما میشیم و آخرش میبازیم.استاد عزیز میدونم که در فوتبال هم واسه خودتون استادید و این موضوع رو خیلی خوب میتونید به بچه های سایت در فایلهای بعدی توضیح بدید تا کاملا روشن بشه.از استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی کمال تشکر رو دارم که فرصت ارسال دیدگاه را برای ما فراهم کرده اند.خداوند پشت و پناهتان
سلام براستادان عزیز و همه دوستان ؛
سپاس خدا را بابًت وجود شما دو عزیز و بابت همه دوستان عزیز که با کامنت های فوق العاده انها ؛ در کنار درسهای بزرگ شما دو عزیز ، راهگشای همدیگر هستند و با کامنت ها و مثالها و ایه ها باعث درک بیشتر مطالب می شوند با مثالها مهر تایید بر اموزشها می گذارند بر قانون بدون تغییر خدا که هر لحظه جواب می دهد از کوچکترین تا بزرگترین مسئله ها ( بزرگ از دید انسان ) جواب می دهد وگرنه برای سیستم فرق نمی کند تو در حال بازی هستی یا کشف اتم ، قانون ؛ قانون أست . انچه مهم أست تقوی و توحید أست .
مریم جان شایسته ؛ که به راستی شایسته و الگو هستی برای همه ما ؛ واقعا چقدر توانا هستید چقدر تک تک قوانین را حفظ هستی که از دل این بازی چنین درسهای بزرگ و نتایج بزرگی گرفتی و به ما یاد اور شدی خود من به شخصه اگر ساعتها فکر می کرد م و چنین صورت مسئله یا موضوعی به من داده ؛ عمرا اگر می توانستم یک درس را بگویم واقعا از ته دل شما را تحسین می کنم و من هم برای وجود شما در این سایت و در این مسیر از خدا سپاسگذارم ؛ وجود شما این مسیر اموزش و این سایت را زیباتر کردن أست ؛ وجود هر دوی شما پاینده و سلامت باشد در پناه الله یکتا .
من دو سه بار این فایل را زمان کار گوش دادم مطالب مهم و ارزشمند این فایل که برای شرایط کنونی من بسیار اموزنده أست :
١- هر کار و فعالیتی را اگر هیچی هم ازش نمی دانم؛ اگر برای پیشرفت کار یا سلامتی یا تفریح لازم أست شروع کنم استمرار داشته باشم ؛ استعداد زیاد لازم نیست اگر یک نفر انجام داده من هم می توانم با استمرار و تمرین انجام دهم . این همزمان شد برای من که در حال یادگیری یک نرم افزار جدید هستم فیلم اموزش ان را دو سه بار نگاه کردم و گفتم سخته من نمی تونم داشتم پشیمون می شدم با دیدن این فایل گفتم از اول شروع می کنم و هر شب یک دستور یاد بگیرم کافیه من می تونم
٢- در هیج کاری عجله نکنم بیخیالی هم طی نکنم اهسته و پیوسته برم ؛ انجام کاری را به تاخیر ندازم هول هم نزنم یک شبه تموم کنم برای همین نرم افزار و یا دوره های خریداری شده از سایت برای خودم زمان معقولی را تعیین کنم
٣- افراد موفق در زمینه کاری خودم را ، همکاران موفق ، یا هر شخص موفقی را تحسین و تشویق کنم و در یاد دادن انچه می دانم به دیگران خسیس نباشم
۴- حس قربانی بودن نداشته باشم در لحظه باشم و هر لحظه هم ذهنم را کنترل کنم که در هر چیزی فقط خوبی ببینم . این مخصوص همین روزای من أست که باید کاری را تحویل می دادیم و داشتم کنترل ذهن را از دست می دادم که همه کار را من کردم و تحسین و تشویق ها برای دیگری شد .
۵- باور کنم که من لایق هستم هر شرایط خوب ، نعمت خوب و یا ثروت خوب که دارم حق من أست و هماهنگ با شرایطم هست همه ادمها به یک نسبت به نعمت ها دسترسی دارند و بر حسب شرایط کنترل ذهن از ان برخوردار می شوند یا از دست می دهند دلسوزی معنی ندارد دلسوزی یعنی دور شدن خودم
۶- شرایط کاری و موجود را می شود جوری نگاه کرد که از انچه هست لذت ببریم و با لذت بردن روز به سوی هدف باشیم ، مثل نگاه کردن مریم جون به توب و راکت به عنوان یک تیم . یادم باشد این حس خوب أست که نتایج خوب را می اورد .
خدایا شکر برای این سایت ارزشمند و درسهای بزرگ که در زمان مناسب اموزشها و ایده های لازم را به ما نشان می دهد و انگیزه بیشتر می گیریم برای ماندن در این راه و ادامه دادن خدایا تمام عزیزان در سایت الهی را در مسیر پر از برکت و رزق و سلامتی قرار بده
سلام وبینهایت سپاس
ازیه جایی بازی مثل بازیهای دیگه شرووووع شده
اینکه مریم عزیزبازی بلدنیست وشروع به بازی میکنه یک طرف ماجراست ودرطرف دیگراستادعزیزکه بازی بلده ومیخوادباکسی که بلدنیست بازی کنه
چون خیلیا این کارروانجام نمیدن واین باوجودیک عشق اتفاق میفته
درست شروع کرونابازی تخته روبه خانواده یاددادم مایه خونواده چهارنفره هستیم دوتادختردوتافرشته وهمسرعزیزم عشقم وخودعشقیم
دخترکوچیکم بعدازیه مدت کوتاه ازماقدرترشد
ازاموزشهای استادعزیزم اموختم وقتی دارم بازی میکنم منتظرنتیجه نباشم* ازنتیجه لذت میبرم ولی منتظرش نیستمچون بهترین نتیجه همون لحظه لذت بردن ازبازی اتفاق افتاده
خیلی جاهابدون هیچ چیزپولهایی توزندگیم اومده که هیچ گونه باعقل جوردرنمیادالبته بعضی مواقع ذهن کارخودشومیکنه واین روندروقطع یاحتی معکوس میکنه
فازونول یک لامپ روروشن میکنن ومیتونن جایی باعث انفجاریاحتی مرگ بشن
قطب مثبت ومنفی
هردوبایدباشندتایه اتفاق خوب بیفته پس هردودرسته
همین مثبت ومنفی هردوهستندکه اون اتفاق بده میفته
ان مع العسریسرا
دوستتون دارم دوست داشتنیا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد بخشنده و بزرگوارم که کلام خدا رو به من میرسونه و بزرگترین هدیه خدا به من توی سخت ترین روزای زندگیم بوده، سلام استاده عزیزم
و سلام به مریم جانم عزیزدلم دست خدا که همیشه کمک میکنه توی هر جا و هر شرایطی ما هم بتونیم از علم و آگاهی استاد استفاده کنیم، عزیزدلم از خدا برات عشق و آرامش و سلامتیه همیشگی میخوام. توی این فایل خیلی حال کردم خیلی عشق کردم تمام لحظه هایی که کنار استاد بودی و پا به پای استاد حرف میزدی و اون آگاهی درونت رو برای ما به زبون میاوردی با عشق نگاهت میکردم و میگفتم چقدر قشنگه داره مثلِ استاد میشه، داری راه رو روشن میکنی، حرفهای الهی درونت رو میریزی بیرون، درسته که اصل و اساس حرفهاتون یکیه ولی حرفهای شما نسبت به استاد اصلا تقلید نیست داری از قلب خودت میگی با زبون خودت میگی به شیوه خودت میگی… و من خیلی خیلی لذت بردم
دلم میخواد یه سلامی هم بکنم به کسایی که نمیبینمشون ولی آوازهشونو زیاد شنیدم مثل مدیر فنی سایت با همین کامنتم خسته نباشید بهتون میگم و اعتراف میکنم که خیلی دوستون دارم، مرسی که اینقدر کار کردن توی سایت بینقص و راحته خداوند این راحتی رو وارد زندگی خودتون بکنه
و سلام به اون عزیزی که هرکجای دنیاست و داره کامنت منو میخونه
خب شروع میکنم، دلم میخواد فایلو دوباره گوش بدم و همزمان باهاش اون آگاهی هایی که دریافت میکنم رو تو این کامنت بنویسم.
نکته 1 : توی همین اول فایل مریم جان داره میگه که استاد شخصیتش جوریه که توی شروع کار خیلی شخصیت کمک کنندهای داره، برای اینکه میتونه با هر حرکت خوب یا بد تورو تحسین کنه یه جورایی هل میده تورو به جلو…. من فکر میکنم این حرف برای من و بچه های سایت خیلی منطقی و آشناست، به این دو سه ساله اخیر زندگیم که استاد رو پیدا کردم و سعی کردم به سبک استاد زندگی کنم فکر میکنم، یادم میاد روزایی رو که فقط فایل گوش میدادم که بتونم قدمای اولمو بردارم، منظورم توی هر کاریه، انگاری به سمت فایلا کشیده میشدم که انرژی بگیرم واسه حرکت کردن… خدایا شکرت که چنین استادی سر راه زندگیم گذاشتی و خدایا شکرت که مریم جان اینقدر شجاعانه میاد این عشق و لطفِ استاد به خودش رو توضیح میده اینا همه قشنگیای رابطه شما با همدیگهس کسی که مدارش پایینتر باشه فقط میاد میگه خودم کردم، خودم قوی بودم و ادامه دادم، اما شما کنار تعریف از خودت از شریکت هم تعریف و تشکر میکنی، من خیلی خوشحالم بخاطر این عشق و احترامی که بینتونه.
نکته 2 : یه جا استاد میگن : من هیچوقت فکر نمیکردم که ایشون بتونه منو ببره توی بازی. این حرف دوتا جنبه مثبت داره، اولیش این که کسی که ادامه بده و بهبود بده خودش رو، میتونه حتی از استادش هم بالاتر بره، حالا هرچقدرم سابقه استادش بیشتر باشه مهم نیست چون جهان کاری به گذشته نداره، هرکی خودشو بالا بکشه بالاتر میره.
و دوم اینکه باز هم استاد جلوی دوربین داره تعریف میکنه از هم بازیش از کسی که خودش آموزشش داده، کل این بازی و ترفندهاشو خودش یادش داده، اما اگر استاد ببازه هم محترمانه تحسین میکنه، این رفاقته این عشقه خدایا شکرت
نکته 3 : استاد میگه : استعداد مطرح نیست، این استمراره این ادامه دادنِ و عشق داشتنِ و حرکت کردنِ و بهتر کردن خودش، باعث شد مریم جان اینقدر پیشرفت چشمگیری داشته باشه. هدف شما اول کار یک بازی سرگرمی و وقت گذروندن بوده اما وقتی همون بازی استمرار و تلاش واسه پیشرفت باهاش همراه بشه باعث شد شما توی اون سالن بتونین پنجاه نفر آدم رو که این بازی رو بلد بودن شکست بدین. پشت بندش اون اعتماد به نفسه – اون خوشحالی از برنده شدن – اون حال خوب چقدر ارزش داره و میتونه چقدر اتفاقات بهتر در آینده رو رقم بزنه. قانون همین بود حالت خوب بشه اتفاقات خوب وارد زندگیت میشه.
نکته 4 : مریم جانم میگن که : یکی از دلایلی که ادامه دادم این بود که اوایل کار تمرکزم روی قسمت مثبتش بود و میگفتم من دارم ورزش میکنم و دارم یادمیگیرم. و ” با خودم مهربون بودم ” از خودم توقع بیش از حد توانم نداشتم….. چقدر این جمله تو گوش من زنگ زد که شمسی چرا اینقدر به خودت فشار میاری آرامش نداری، توی سایت همش دنبال فایلهایی میگردی که استاد آرومت کنه و بگه بیخیالتر باش،،، چون این یکی از بزرگترین پاشنههای آشیل منه و من توی کارام خیلی زیاد از خودم توقع بینقص بودنو دارم، خیلی وسواس به خرج میدم به حدی که میبینم دارم خودآزاری میکنم. دارم از خورد و خوراکم میزنم از تفریحم میزنم از خواب و آرامشم میزنم و کم میکنم که چی بشه؟؟؟ که کارمو به بهترین شکل ممکن تحویل مشتری بدم،
خیلی وقتا از دید دیگران آدم مسئولیت پذیری هستم آدمی هستم کاری رو دستم بسپارن خوب زود تمیز انجام میدم،،، اما به قیمت نابود کردن خودم و سلامتیم و آرامشم…
و تازگیا این چند هفته اخیر با اینهمه وسواسی که داشتم نه تنها کارها خوب پیش نرفت،،، بلکه اون آرامش نداشتنه باعث میشد کارها خراب بشه، اونهمه توقعی که از خودم داشتم رو نمیتونستم برآورده کنم احساس سرخوردگی ناراحتی عقب بودن از بقیه همه با هم در نهایت باعث شد نتیجه کارم خوب نشه و اتفاقات بدی بیفته.
مثالِ زندگی خودمو میزنم که بتونم بهتر حق مطلبو ادا کنم.
شهریور پارسال یعنی 1401 از شغل قبلیم استفا دادم و اومدم بیرون، پاشدم اومدم تهران تا برم دنبال آرزویی که از بچگیم داشتم گفتم شروع میکنم خیاطیو یادگرفتن کلاس طراحی دوخت و طراحی لباس میرم و این مسیرو شروع میکنم.
این وسط یه موضوعی بگم که شاید یکم بی ربط به موضوع این فایل باشه ولی دلم میخواد بنویسمش چون میدونم ممکنه کسی از بچههای سایت بخونه اینو و براش کمک کننده باشه :
به سبک استاد و با گوش دادن به فایل ها از کارگری شروع کردم و از همون اول یه بخشی از پولمو هر ماه زخیره میکردم برای اینکه بتونم برم سمت کار مورد علاقم و خداروشکر همینطورم شد من 9 ماه اینجا اونجا کار کردم و از حقوق ماهی یک میلیون و پونصد شروع کردم و وقتی شهریور پارسال استفا دادم حقوقم ماهی 8 و خوردهای بود. به لطف الله و به لطف استاد عزیزم هم درآمد 3 برابر رو تجربه کردم که عید پارسال بود از 2 میلیون به 7 میلیون رسیدم و هم فایلای استاد بهم اعتماد به نفس میداد انرژی میداد، سر و زبون و جسارت میداد. که بالاخره من تونستم همپول خوبی جمع کنم هم کلییییی تجربه بدست بیارم و آدم پُر سر و زبون دار تری بشم و هم بالاخره از اون شغل که به لطف استادم با کارگری شروعش کردم و با سرپرستی تمومش کردم استفا بدم و برگردم تهران بیام سمت کاری که خیلی بیشتر دوسش دارم.
خلاصه آبان ماه 1401 چرخ خیاطی خریدم وسایل مختلفیو خریدم و بالاخره از آذر ماه تونستم کلاسای طراحی دوختمو شروع کنم. اوایل کار که کمی آزاد تر بودم هم به فایلهام میرسیدم و هم یادمیگرفتم همه چی خیلی خوب بود، جلوتر اومدم فایل هارو گوش میدادم از خدا خواستم به درآمد برسم از اسفند ماه به درآمد رسیدم خداروشکر وقتی فایل هارو گوش میدم مینویسم عمل میکنم جوری پیشرفت میکنم که همه آدما جلوم به زبون میارن که مثلا پیشرفتی که تو داریو هیچ هنرجویی نداشته هیچ دختری اینجوری نبوده و…
امسال تعطیلات عید رو که پیش خانواده بودم اما بعدش که برگشتم تهران یهو تعداد سفارش هایی که بهم میدادن زیاد شد و منم همرو قبول میکردم به حدی که حتی وقت نمیکردم کلاسام رو مرتب شرکت کنم و حتی فایل های استاد روگوش بدم… حتی یک بازه 20 روزه مریض شدم ولی از خودم توقع داشتم که کارهارو به موقع تحویل بدم کاره مشتری تمیز باشه بینقص باشه و به خودم خیلی فشار آوردم، هم دوره بیماریم طولانی شد چون استراحت کافی نداشتم و هم خیلی خودمو دست بالا گرفته بودم و توقع بینقص بودن از خودم داشتم!…
در صورتیکه کسی که هنوز در حال یادگیریه و در کنارش داره کار هم میکنه نمیشه از خودش توقع یک خیاط بینقص بودن رو داشته باشه…. پس تکامل چی میشه؟ چرا اینقدر به خودم فشار آوردم و از خودم بیشتر از توانم توقع داشتم؟
دقیقا جمله مریم جان این چند روزه مدام تو ذهنم میچرخه که گفت من با خودم مهربون بودم….
اون مریض شدنم و اونهمه خستگی و کار زیاد و مهمتر از همه گوش ندادن به فایل ها توی اون بازه باعث شد سه تا کار رو خراب کنم، چرا؟ چون حال خودم خوب نبود، تمرکزم روی استرس دیر تحویل دادنم بود بیخوابی خستگی همه بد رفتاری هایی که با خودم داشتم باعث شد نتیجه 3 تا از کارا خوب نشه.
کدوم کارا؟ همین کارهایی که توی این دو هفته اخیر انجام دادم،،، یعنی حتی میخوام به این موضوع اشاره کنم که اوایل کار نتیجه بد نبود ولی وقتی یک ماه همه وجودم پر از استرس بود نتیجه خراب شد،،، دقیقا همون حرف استاد که میگن با یک بار ناراحتی و حس بد اتفاقی نمیفته هروقت تکرار و تکرار بشه اتفاق بد وارد زندگیتون میشه (همینطورم اتفاقات خوب)
باید با خودمون مهربون باشیم اینهمه پیشرفتِ مریم جان که از صفره صفر شروع کرده به قول خودش بارها و بارها کلییییی به استاد باخته و الان یه رقیب حرفهای شده برای استاد که میتونه ببره استاد رو، نشون میده میشه تا هرکجا که بخوای بالا بری به شرطی که هوای خودتو داشته باشی. توقع بیجا نداشته باشی از خودت تمرکزت روی قسمت مثبتش باشه بگی دارم ورزش میکنم دارم یادمیگیرم، با خودت مهربون باشی و با هر کار درست یا غلطت قربون صدقه خودت بری.
خب من اگر همین روند پر از استرس رو ادامه بدم به قول مریم جان چیزی جز سرخوردگی و ناراحتی نصیبم نمیشه و درنهایت میخوام رها کنم این کار رو، که همینطورم شد من پریروز واقعا بابت خراب شدن دوتا کار آخرم ناراحت شدم و به خودم گفتم تو اینهمه سختی میدی ب خودت اینهمه وسواس به خرج میدی موقع کار پس چرا نتیجه خراب میشه؟؟ و از خدا خواستم کمکم کنه و هدایتم کنه به فایلی که به جواب برسم. اومدم توی سایت و دیدم این فایل جدید رو گذاشتین و گوشش دادم و این جمله مریم جان که گفت من با خودم مهربون بودم و این باعث پیشرفتم شد واقعا فکرمو درگیر کرد واقعا جوابی بود که از خدا میخواستم، اینقدر راحت دارم اینو مینویسم چون برام عادی شده ده ها بار از خدا خواستم جوابمو بهم بده و سایتو باز کردم و فایلی که جدید بوده یا فایل نشانهم دقیقا جواب سوالم بوده. امیدوارم آیت سایت الهی تا همیشه پابرجا بمونه روز به روز بهتر بشه و خداوند به همتون قدرت بیشتر برای ادامه دادن بده سلامتی بده شادی بده.
این نکته بالایی که نوشتم مهمترین نکته این فایل برای من بود جواب خدا به من بود از زبون مریم جان و استادم.
نکته 5 : استاد میگن همه چیز کنترل ذهنه، توی این بازی و توی این زندگی همه چیز بستگی به این داره که من چجوری ذهنمو کنترل میکنم؟ تو تواناییهات تغیر نکرده ولی وقتی کنترل ذهن نداری نمیتونی از تواناییهات استفاده کنی.
منم توی شغل و کارم تواناییهام که تغیر نکرده بود، حتی بیشتر از قبل هم شده بود، ولی بخاطر استرسی که داشتم بخاطر احساس بدی که داشتم، احساس عقب بودن از بقیه احساس میکردم ادم بد قولی شدم، کارهام یا سخت پیش میرفت یا خراب میشد.
من میتونستم بپذیرم که من توی این کار تازه واردم و باید کم کم تجربه بدست بیارم. و اینجوری به خودم احساس آرامش بدم و ذهنمو کنترل کنم تا کارها برام آسونتر بشه و قطعا اون آرامشه هم میتونست کاری کنه که نتیجه خیلی بهتر باشه.
نکته 6 : کاری نداشته باش که ده یک عقبی، فقط به یک توپ بعدیت فکر کن فقط به گرفتن امتیاز بعدیت فکر کن، به جای اینکه ذهنمو درگیر تمام سفارشایی که باهم گرفته بودم بکنم و ذهنمو شلوغ کنم، میتونستم توی هر بازه زمانی فقط و فقط روی همون کاری تمرکز کنم که مثلا اون هفته قراره تحویل بدم،،، الان که فکرشو میکنم انگاری من با اونهمه مشغله ذهنی که واسه خودم درست کردم فقط وقت خودمو تلف کردم.
خب پس فقط تمرکز کن که یک ضربه بعدی رو بهتر بزنی. فقط ضربه پیش روت رو نگاه کن.
وای که چقدر این فایل خوبه چقدر خفنه خدا الهی خیرتون بده
نکته 7 : استاد میگن که : من فقط سعی میکنم همین امروز رو، فقط همین امروز رو به هیچ اتفاق بدی توجه نکنم و بد نکنم احساسمو و بعد فرداش دوباره همینو به خودت بگو،،، خواهید دید که چطور تمام اون اتفاق به ظاهر وحشتناک تغیر میکنه.
نکته 8 : مریم جان : عجله کردن همانا و باختن همانا
اینو دیگه من با همه پوست و استخونم توی این زندگی تجربه کردم، من هرجا عجله کردم یه اتفاق بدی افتاده هرجااااا، و همیشه میگم دروغ نیست که از بچگی بهمون میگفتن عجله کار شیطونه… واقعا هم کار شیطونه و نتیجه رو خراب میکنه.
حتی اگر داره دیر میشه بزار دیر بشه، عجله کار شیطونه توی هیچ کاری، توی هیچ مسیری، برای رفتن به هیچ جایی، عجله جواب نمیده فقط کارو خرابتر میکنه.
نکته 9 : احساس عدم لیاقت…
وقتی اوضاع داره خوب و راحت پیش میره، خودتو لایق اون آسانی بدون. قرار نیست که تو با زجر و سختی به موفقیت برسی، خدایی که تورو آفریده جهان رو مسخر تو کرده این جهان با اینهمه عظمتش رو رام تو کرده پس تو قرار نیست با زجر و سختی به چیزی برسی.
درستشم همینه که تو با لذت و آرامش و به آسونی کارهاتو پیش ببری و موفق بشی.
اگر خودتو لایق چیزی ندونی جهان اونو ازت میگیره، جهان کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت میکنه، اگر از لطف خدا به خودت خیلی تعجب کنی و بهش شک کنی که اینقدر خوب و عالی هم نباید پیش بره،،، جهان اون نعمتهارو ازت می گیره چون تو خودت ارزش خودتو نمیدونی. پس این جهان تورو به سختی میندازه،
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
نکته 10 : احساس قربانی شدن…
این افکار که من باختم ولی حق من بود ک برنده بشم، ظلم شد در حقم، بیعداالتیه تو جامعه، بدشانسی آوردم، اینجاها همون جائیه که باید ذهنتو کنترل کنی باید بگذری از اون لحظات، نباید با خودت بحث کنی با خدا یا با طرف مقابل بحث کنی بگی من چقدر بدبختم چقدر حقم داره خورده میشه چقدر کم شانسم و... فقط باید بگذری از این شرایط
در نهایت خداوند پاداششو بهت میده. بسپار به خدا اون اتفاقات رو تا خدا به موقع نشونت بده که کسی که ذهنشو کنترل کنه پاداششو از الله میگیره.
نکته 11 : و اینم شادترین نکته این فایل که مریم جان بهش اشاره میکنه، شور و شوق داشتن نسبت به کاری که انجام میدی. لذت بردن عشق و حال کردن،،، مریم جان به توپهاش میگه بچهها ما یک تیم هستیم میخوایم لذت ببریم، میخوام آرزوی این توپ رو که دلش میخواد روی میز استاد بیفته رو برآورده کنم بچهها بریم که انجامش بدیم.️ و خب با این عشقی که من به شغلم دارم من هم میتونم با خودم بگم من و چرخم و نخ و پارچه باهم توی یک تیم هستیم بریم که یک لباس محشر واسه مشتری خلق کنیم،،، حتی فقط به زبون آوردن این حرفا به آدم شور و شوق و شادی میده، روح آدم شاد میشه اصلا.
من یک دوستی دارم که از دید من دختر خیلی خیلی موفقیه هم به لحاظ شغلی و درآمد و هم به لحاظ علمی که داره، معلم زبان آلمانیه و چهارتا زبون زنده دنیارو بلده، و از همین تدریس زبان آلمانی هم درآمد خیلی خیلی خوبی داره و الانم که در حال مهاجرت به آلمانه، همیشه با هر اتفاق خوب یا بدی که میفته میگه الان زمانش بود که این اتفاق بیفته، یه بار چندوقت پیش درخواستش از طرف آلمان ریجکت شد و ناراحت شده بود و منم توقع داشتم حداقل سه چهار روزی تو این ناراحتی بمونه و خودخوری کنه که ناحقی کردن و فلان… ولی توی اون زمان که تهران مهمون ما بود ، این آدم فقط یک روز بابت این مساله ناراحت بود فقط همون روزی که خبر ریجکت شدنش به گوشش رسید و از فرداش دقیقا همون آدم قبلی بود همون آدم با انگیزه، و وقتی داشتم باهاش حرف میزدم گفت من باید هنوز یه مدتی بمونم حتما قراره خدا آدمای جدیدی سر راهم بزاره، من با خودم برده بودمش پیش دوستام و مربی خیاطیم که مثلا روحیهش عوض بشه، میگفت من توی این بازه زندگیم باید این آدمارو میدیدم و میخوام لذت ببرم از این فرصتی که هنوز قراره تو ایران باشم. دوباره رفت پیگیر شد درخواستشو داد و میگفت من باید خیاطی کردن تورو میدیدم، باید مربی تورو میدیدم باید با دوستای جدیدت بگو بخند میکردم بعد میرفتم.
منی که از بیرون داشتم به حرفاش گوش میدادم میگفتم واقعا این آدم داره روی یک اتفاق بد برچسب خوب میزنه، دقیقا همون حرفی که استاد میزنه، خب این نتایج خوب توی زندگیش هم کاملا طبیعیه، درآمد خوبش، علم و آگاهیش، شخصیت آرومش
اون آدم لذت میبره از زندگیش، احساس شکرگزاری داره و خداوند هم ظرفش رو بزرگتر میکنه، آیه قرآن : و اگر شکرگزار باشید ما شما را میافزاییم.
استاد عزیزم یه معجزه الان برام اتفاق افتاد، داشتم راجب این دوستم مینوشتم و تو فکرش بودم، قرار بود همین امروز یکشنبه 31 اردیبهشت 1402 جوابِ درخواست دوباره این دوستم به آلمان بیاد، و همین الان که داشتم این کامنت رو مینوشتم و تو فکرش بودم یهو زنگ زد و گفت شمسی ویزام اومده و واسه آخر هفته بلیت به آلمانو میگیرم.️ وای خدایا شکرت چند خط بالاتر که بودم هنوز مشخص نبود ویزاش اومده یا نه ولی همین که بهش فکر میکردم و با خودم میگفتم این آدم نتیجه این کنترل ذهنشو میگیره زنگ زد و بهم این خبر خوب رو داد.
خدایا شکرت هزاران بار شکرت️
میدونم که این کامنتم خیلی طولانی شد، تقریبا نوشتنش سه روز واسه من زمان برد ولی ارزششو داشت که این فایل رو با پوست و استخونم درک کنم و درمورد ثانیه به ثانیهش نظرمو بنویسم. خدایا شکرت بخاطر داشتن استاد عزیزم و مریم جانم توی زندگیم…️
سلام دوست عزیز
واقعا ازتون سپاس گذارم بخاطر انرژی که گذاشتی و این کامنت فوق العاده رو گذاشتید واقعا میشه گفت که فایل استاد با این کامنت تکمیل تر شد خیلی لذت بردم.
البته من خودم هر روز سعی میکنم این فایل رو گوش بدم و هر بار نکته های جدید و هر بار یه پاشنه آشیل از خودم پیدا میکنم البته که اقدام های عملی هم کردم و نتایجش هم داره میاد تو زندگیم.
موفق باشید
سلام دوست عزیزم
چقدر از خوندن کامنت شما انرژی گرفتم، چقدر عالی که برگشتم تا کامنت های نخونده رو بخونم و به کامنت شما رسیدم ، سپاسگزارم بابت این همه زحمتی که کشیدید و آگاهی هایی که با ما به اشتراک گذاشت
واقعاً یکی کمالگرایی و یکی عجله داشتند از اون تله های خیلی وحشتناک که اصلاً نباید مثل یو یو برامون تکرار بشن و یکبار برای همیشه باید از اتفاقات درس بگیریم
من هم تو کارم عجله کردم و جنس ها م رو با قیمت خیلی بالاتر از قیمت واقعی خریدم و با یک ضرر مالی همون اول کار در س هام رو گرفتم مثل شما که با خراب کردن سه تا لباس درساتو ن رو گرفتید،من از همه این تضاد ها ،برای روشن تر کردن مسیر موفقیت ممنونم
واقعا باید از مسیر پیشرفت لذت برد ،کافیه بدون عجله به قول خانم شایسته با خودمون مهربون باشیم و خودمون رو فقط با دیروزمون مقایسه کنیم ،چه کسی لایق تراز ما ،فقط خودمون میدونیم که چقدر تلاش کردیم
چقدر دوست شما توحیدی عمل کردند،شگفت زده شدم از این همه کنترل ذهن، وقتی که داشتم کامنت تون رو میخوندم ، عاشقانه منتظر بودم کارای مهاجرت شون درست شده باشه و برامون نوشته باشید ، تا ایمان م قوی تر بشه
احسنت به شما ،چقدر فرکانس شما بالاست که چنین دوستانی کنارتون دارید ،
سپاس از زمان ارزشمندی که صرف به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ناب کردید
خیلی زیاد خوشحال میشم که از موفقیت هات بنویسی
با رغبت تمام از خوندن موفقیت های دوستانم هم خوشحال میشم هم کلی انگیزه میگیرم و امید وار تر به فرداهای خیلی عالی
به نام رب جهانیان
سلام به استاد و خانم شایسته
سلام به دوستان عزیز
خدایا شکرت بابت این فایل بی نظیر
واقعا چقدر مهم است این احساس لیاقت و چقدر محدود کننده است عدم احساس لیاقت
من فکر میکردم با گفتن جمله من لایق بهترینها هستم و تکرار اون الان و با توجه به اینکه خوب من خلیفه خداوند روی زمین هستم پس لایق بهترینها هستم.خوب تا اینجا درست
و خیلی اوقات میگفتم خدایا من که تو این مسیری هستم که ببین همه دارن نتایج دلخواه و عالی میگیرن پس چرا برای من اتفاق نمیافتد.
و حالا با این فایل من متوجه لایه های زیرین این باور شدم .عه اینه دقیقا و پاشنه آشیل منه
من پیمانکار هستم البته پیمانکار جزئ
و کسی که خودش داره مثل یک کارگر ساده کار میکنه.(البته کارگر ساده هم محترم است)
و من هم از همین جا شروع کردم
نکته اینجاست که اکثر همکارهای من در همین حرفه و با همین مقدار ابزاری که من دارم و حتی کمتر و کم مهارت تر از من
دارن فقط مدیریت میکنن.اما من هنوز درگیر نداشتن کارگر کافی هستم.
خوب چرا؟
جواب همین فایل است
من در لایه های زیرین افکارم هنوز این حرف وجود دارد که عدالت نیست که تو کمتر کار فیزیکی انجام بدی و درآمدت هم بیشتر از این کارگرها باشه.
خوب حالا تازه پیدا شد بخدا که ترمز من فقط همینه .
حالا ببینید باکار کردن روی این باور من باچه سرعتی میرم جلو و میام اینجا براتون می نویسم.
جالبه وقتی این احساس عدم لیاقت رو دارم
بعدش من دیگران رو میبینم میگم خوب به من ظلم شده و خودم رو قربانی شرایط میبینم.
البته اینایی که الان دارم میگم به همین وضوح ندیدمشون قبلا اما حالا دستان پر توان خداوند از طریق استاد دوست داشتنی ام اینا رو برام رو کرد.
حالا این در حالیه که من سالها برای این کار زحمت کشیدم.مهارت کسب کردم و خاک این کارو خوردم .و باز هم دارم مهارتهایم رو افزایش میدم و تمام تمرکزم روی این کاره و نه هیچ کار دیگه ای.و همچنین براش هزینه کردم، وقت گذاشتم ،سرد و گرم چشیدم ،و روزهایی بوده که تحمل کردم و حرف شنیدم و…….
پس چطوری حالا عدالت نیست که من نتیجه بیشتری بگیرم و کار فیزیکی کمتری بکنم ذهن زیبای من یادت رفته خوب من یادت میارم .
خوب آقا میثم چقدر دنبال این جواب بودی و این درخواستی بود که همیشه از خداوند داشتی بیا زانو بزن و شکر گذاری کن که هدایت شدی و ترمزت پیدا شد حالا خواهشن دیگه پاتو از روش بردار بزار همراه این جریان خوشبختی سوت زنان و پای کوبان و با آواز بری جلو تا با رسیدن به خواسته هات
جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنی
حالا خدا جون ازت مممممممممممممننننننونمممممم.
و خدایا من قدم نمیرسه بشینم روی شونه هات و این مسیر و ادامه بدم لطفا یه کم خم شو.
خدایا خودت هم کمکم کن روی این باور بیشتر کار کنم و راههای بهتر کار کردن روی این باور رو بهم نشون بده
باز هم سپاسگزارم از استاد عزیز و خدای استاد و من و همه
با سلام و احترام خدمت همه همراهان سایت محبوب عباسمنش ، استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز ، خداقوت .
انسان توانایی های بسیار فراوانی دارد و هر روز میتواند با تمرکز روی این توانایی ها به موفقیت دست یابد ، این فایل ارزشمند و صحبت های کاملا منطقی و کاربردی قابل تحسین است و مرا واداشت تا نظری بنویسم ، به راستی که خانم شایسته فرمودند و با تمرین نمودن و حرکت با احساس خوب در هر ورزش و مهارت و تخصصی میتوانیم نتایج خوبی را کسب نماییم .
من تجربه خودم را در کار حسابداری و مالی میگویم ، زمانی که در تحصیلات آکادمی به سر میبردم ، چالشهای زیادی داشتم و همواره به دنبال آزادی مالی و کسب و کار بودم ولی لازم بود من مشغول به کار شوم و درآمدزایی نمایم که این عمل مقدور نبود و من فقط تمرکز میکردم روی درس خواندم و ارتباطات و دانشگاه ، اساتید را مرتبا تحلیل مینمودم و از آنها یاد میگرفتم ، در نهایت پس از اتمام تحصیل به خدمت سربازی رفتم و در حین خدمت متوجه شدم لازمه دوباره دانشگاه را ادامه دهم ، دوباره درس را در دانشگاه شروع کردم و کم کم با خودم گفتم لازمه وارد عمل و تجربه شوم ، الان که دارم این نوشته را مینویسم مدت 12 سال از سابقه کاری و شرکتی بنده میگذرد ، شکست و موفقیت را بارها داشتم ، الان که بازی پینگ پنگ را میبینم و مهارت اکتسابی که با مرور و تمرین کسب شده واقعا لذت میبرم ، امیدوارم که موفقیت روز افزون شما را به کررات و مراتب بالا ببینم ، بارها خواستم با الگوبرداری از استاد عباسمنس و سیستم خوب و عالی ایشان بهره برداری کنم ، قطعا انسان با توجه به نکات مثبت اطراف خود هر روز بهتر و بهتر عمل میکند ، موفق و پیروز باشید