live | بهبود عملکرد، یک روند دائمی است - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

523 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خانه تکانی ذهن

    گام 16

    سلام به همه ی عزیزان

    تو هر گامی با توجه به دریافت هام باید یک سری اعتراف ها رو برای خودم بیلن کنم.

    قبل از اشنایی با قوانین و ورود به سایت، من هم جزو دست دومی ها بودم.

    جزو اون عده ای که اصلا حرکت نداشتن.خواب زیاد، تحرک کم، بدون فعالیت و صرفا خانه دار.

    فکر میکردم دارم شاخ غول رو میشکنم.بخور و بخواب کارم بود، به قول خودم، الله نگه دارم بود

    گذشت و گذشت تا با ورود به سایت و اشنایی و شنیدن قوانین، فهمیدم که نخیییر.باید پاشم و کمر همت رو بستم.

    اما به کدوم سمت؟

    سمت مخالف هدفم ، جهت حرکتم اشتباه بود.اینجا هم خیال میکردم دارم درست میرم.

    میدونین چرا؟

    چون موقعی که فرکانس یه لول بالاتر میره، وقتی خودمون رو با گذشته خودمون مقایسه میکنیم، تازه متوجه اشتباهات و کج فهمی ها میشویم.

    اما ا ون زمان که در همان فرکانس هستیم چندان متوجه نیستیم.شاید هم خیلی مواقع توهم فهمیدن و درست کار کردن میزنیم.

    برای من که همیشه همین طور بوده.

    تازه چند وقته که درکم بیشتر شده نسبت به آموزه ها.

    همیشه فکر میکردم حتما باید یع دوره ای باشه تا روش کار کنم و نتیجه بگیرم.

    اما از وقتی به لطف خدا پروژه خانه تکانی ذهن به همت مریم جان اماده شد، و من به خودم این تعهد را دادم که روی این پروژه مثل یک دوره، حسابی کار کنم، نتیجه ها هم داره میاد شکر خدا.

    تو همین یکی دو هفته اخیر، فروشم 3 برابر سال گذشته ام شده.

    +آرامشم بیشتر شده

    + صدای هدایت رو بهتر و رسا تر میشنوم.

    + توکل و ایمانم عمیق تر شده

    + مدت زمان ماندن در حال و احساس خوب بسیار بیشتر از قبل شده

    + درصد امیدواریم خیلی بالاتر آمده

    + قدرت و جسارت عمل به ایده های دریافتی غیر قابل باور شده

    + مدت زمانی که برای کار کردن و بهبود شخصیتم صرف میکنم بیشتر و جزو اولویت زندگیم شده

    +هماهنگی ها و موازی کاریها خیلی روان و زیبا انجام میشود(اعتبارش فقط برای خداست .دقیقا بابت این مورد هیچ کاری نکردم، فقط در خواستش رو دادم، او هم اجرا کرد)

    و خیلی نکات دیگر…

    من اوایل از تنهایی و تاریکی میترسیدم.از درخواست دادن بابت کوچکترین چیزهای پیش پا افتاده به همسرم میترسیدم و خجالت میکشیدم.از بودن و حرف زدن در جمع خجالت میکشیدم،سعی میکردم با ادگ های جدید ارتباط برقرار نکنم،از اینکه سبک شخصی خودم رو داشته باشم هراس داشتم از حرف مردم،

    اما به لطف پروردگار و آموزه های استاد عباسمنش با اطمینان میتونم بگم 90٪ بهتر از قبلم شدم تو مشکلاتی که در بالا ذکر کردم.

    و به قول استاد این بهبود تا ابد جا داره برای پیشرفت.

    در حال افزایش مهارتهام در مسیر علاقه ام هستم.

    دوست دارم علاوه بر مهاجرت درونی (از سرزمین ترس ،نگرانی ، غم،حسرت و…به بهشت امن و ابدی صراط مستقیم و توحید)مهاجرت مکانی و جغرافیایی هم داشته باشم که بیشتر خودم رو به چالش بکشم و از مواهب الهی درونیم که همون پتانسیل های وجودیم هستن بهره مند شوم

    انشاالله

    زندگی سرشار از موفقیت و بهبودی در همه ی جنبه های زندگی برای تک تک تون آرزومندم

    الهام لطیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خدای مهربان

    شانزدهمین روز خانه تکانی ذهن

    امروز با چندتا چالش روبرو شدم که می‌خواست هدفم رو تحت تاثیر بذاره اولی رو خداروشکر مدیریت کردم و ذهنم رو کنترل کردم و به خیر خوشی گذشت اما آخری که آخرشب بود یک ذره اذیتم کرد اما در کل اونم تونستم جمع و جور کنم و این رو نشستم ریشه یابی کردم دیدم از جایی آب میخوره که نتونستم ورودی ذهنم رو کنترل کنم و با خودم عهد کردم که ورودی های ذهنم رو بیشتر کنترل کنم.

    اما در کل خداروشکر همین که تو مسیر رسیدن به هدفم هستم از خودم راضی ام خداروشکر.

    خدایاکمکم کن که به هدف اولیه ام برسم و ذهنی آرام داشته باشم و از آرامش بیشتری تو زندگیم برخوردار باشم،الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    دوستان عزیزواستادعزیزم میخواستم درمورداین فایل که خیلی مربوط به دوران جوانی خودم هست دوتا ازداستانهای موفقیتم رواینجا بگم..

    داستان اول زندگی من درموفقیت ورزش (کیک بوکسینگ)بود:من در سال 1379تا 1382این ورزش روآغازکردم وبه صورت حرفه ای باعشق وشوق روزی 8ساعت” دوساعت صبح “سه ساعت بعدازظهر”وسه ساعت شب تمرین میکردم وبا ایمان قلبی به استادم “اما چون درآن زمان در موسیقی هم بودم وخواننده هم بودم “بخاطر شکسته نشدن بینی ام برای انتخابی تیم ملی درمسابقات شرکت نمیکردم اماچون ارشدباشگاه بودم باسن17سالگی تونستم 3تاازبچه هاروباهاشون کارکنم وتمرین وباوربهشون بدم وانگیزه “تاخداروشکردرتیم ملی انتخاب بشن وحتی مقام بیارند”یادم هست یک روزبا اونی که مثبت+120کیلوگرم وزن داشت وقهرمان کشوربود رو باتوجه به نکات کلیدی استادم که خیلی خیلی تمرکزمیکردم تو زمانهایی که بهمون آموزش فکری میدادوهپتونیزم من باعشق انجام میدادم امادوستان دیگربدون ایمان وشل و”ول/خخخ/خلاصه ما بااین دوست سنگین وزنمون رفتیم داخل رینگ من لحظه ای چشمهاموبستم وتمرکزکردم رونقاط کلیدی وحساس دوستم طبق گفته های مربیم وتمرینهایی که کرده بودم”بچه ها شایدباورتون نشه “فقط با یک مشت درجای حساس ایشون مثل مجسمه خوردن زمین وحدود نیم ساعت بی هوش بودندو”وقتی بهوش اومدن فقط میگفتندعباس توبامن چکار کردی/خخخ/دوستان عزیزم این بخاطراین نبودکه مربی من فقط خوب بود”بلکه بنده ایمان به ایشون داشتم وحرفهاش رو قوانین ورزشی این سبک میدونستم وچون عاشق ورزشی بودم که کارمیکردم وتوش لذت میبردم بخاطر همین”دقیق “دقیق همونی که میگفت باتمرین وتمام تمرکزانجام میدادم /همین

    داستان دوم زندگی من درموسیقی”خوانندگی بود:دوستان عزیزم من شایدصدای بی نظیری نداشتم اما بی نهایت عشق به خواندن داشتم ازهمان کودکی و”وقتی که به این هنرزیبا واحساس خوب واردشدم”البته داستان هدایتیش رودرفایلهای دیگه مطرح کرده ام “اما میخواستم بگم چرا درخوانندگی به موفقیتهای عالی ای که خودم دوست داشتم تواون سالهای اندک که ازسال1376بنده خوانندگی روآغازکردم وتا سال1385ادامه دادم ودرسال1386گذاشتمش کنارواونم به دلیل ازدواج ودلایل شخصی دیگه ای بودکه اونم انشاالله درفایل مربوط به این موضوع توضیح خواهم داد/وحدود9سال به موفقیتهای زیبایی رسیدم که ازلحظه به لحظه زندگیم “بچه ها یعنی ثانیه به ثانیه زندگیم عشق میبردم وشادبودم بدون هیچ چیز بیرونی ازدرون شادوخوشحال بودم وعامل موفقیتم وخوشبختیم هم همین بود که زمانی که کار روشروع کردم یکی ازپسر خاله هام منوبردپیش یک نوازنده ارگ ” حرفه ای همون شهرمون وهمین رفتیم پیشش بدون هیچ تمرینی بهم گفتش یک آهنگی بگومن بزنم وشما بخون “بنده باترس اماباعشق وشوق گفتم آهنگ منصور ایشان شروع کردند به زدن آهنگ یادم نمیره هنوزاون صحنه رو ایشان بعدازپایان آهنگ یک دقیقه برام دست زدوخندیدوفقط گفت بی نظیربودوعالی”بهم گفت خواننده ی من تواکثرملودیهای آهنگ ازریتم خوانندگیش خارج میشه اما شما یک درصدم خارج نشدیدوبهم گفت کلاس رفتی “وخندیدم گفتم توشکم مادرم و…/خخخ/گفت یعنی چی گفتم عشق درونی ام بوده کلاس چیه /ایشان مربی من شدند ویادم هست جوری بهم یاددادکه درطول 6ماه بهترین خواننده جوان شهرمون درسن 14سالگیم شدم والبته من ایمان به حرفهاودرسهای مربیم داشتم وصددرصدعمل میکردم وتمرین “وچون عاشقانه “خوانندگی که یک هنر بی نظیردرموسیقی هست وبهم لذت وشادی هم میدادرومیپرستیدم ومیپرستم ” درطول 1سال بالای هزارآهنگ روبلدبودم اونم حفظ میخوندم {هم کردی وترکی وعربی ولری وشمالی وتکنووفارسی وبندری و….}بله استادعباس منش عزیزم “همه چی ایمان وعمل صالح هست واگرهرکس بااعتمادصددرصدی به حرفهاوآموزشهای استادومربی اش توجه کندوتمرین “قطعابه موفقیت وخواسته درونی اش دست پیدا خواهدکرد/راستی اینم بگم من تمام هزینه های باشگاه وتفریحاتم رو خودم پرداخت میکردم وازسن 13 سالگی روپای خودم وایسادم “میخواستم اینوبه دوستانی بگم که خدای نکرده یکباربراشون سوءتفاهم پیش نیاد وفکرنکنندکه نوربخش باباش پولداربوده وال وبل”نه والله ماتوخانواده یک مقدارزیر زیرفقرجامعه بودیم الان بازدارم فکرمیکنم”بازهم یک مقداربیشتراز”زیرزیرزیرفقرتر/خخخ/

    {واینم بگم که خداروشکر درحال حاضر حدودیک سال هست که درسایت استادثبت نام کرده ام وتمرین وتمرین وایمان هزاردرصدی به حرفهای استادوفقط با فایلهای رایگان استادعزیزم در:عشق/روابط بافرزندانم/درسلامتی/درآرامش/درمحل زندگی رویای بچگی ام/درخوشبختی وحال خوب عالی/درکارم که تفریح من هست وعالی “که الان هم توکارم باعشق دارم براتون مینویسم/ودرورودی های مالی هم تا الان عالی بوده وهمچنین اتفاقات خوبی هم پیش اومده ودرراه است به امبدخداوندمهربان وروزی رسان وهمه چی عالی خداروشکر///

    بی نهایت ازخداوندسپاسگزارم /استادعزیزم ومربی بی نظیرم استادعباس منش ” ازتون سپاسگزارم بابت آموزشهای

    بی نظیرتان /

    دوستون دارم وامیدوارم زیرسایه الله یکتا:شاد/سالم/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید

    یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    به نام خداوند هدایتگر و وهاب

    سلام

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (36)

    وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ (37) زمر

    آیا خداوند براى بنده اش کافى نیست؟ و مردم تو را از غیر خدا مى ترسانند و هر که را خدا گمراه کند پس هیچ راهنمایى براى او نخواهد بود.

    و هر که را خداوند هدایت کند، پس هیچ گمراه کننده اى براى او نیست، آیا خداوند، نفوذناپذیر و صاحب انتقام نیست.

    مهمترین اصل در استفاده از آموزه‌های استاد عباسمنش، عامل عمل کردن هست ، اگر این را آموزه‌ها حذف کنیم ، اب در هاون کوبیدن هست.

    من اول خیال می کردم باید اکثر دوره ها را بخریم و چندین بار گوش بدیم حتما پول و ثروت از در ودیوار می آد، ولی اینطور نیست

    قطعا همین که با الفبای قانون موفقیت آشنا شدیم باید عمل کنیم به دانسته ها باید ، ایمان خود را به خدا نشان بدهیم ، باید از منطقه امن خود خارج بشیم و به ترس ها غلبه کنیم ، که در این صورت اعتماد به نفس ما بصورت تصاعدی رشد می کنه ، نتایج می آد، غلبه به ترس کار سختیه ولی امکان پذیر است.

    انباشته کردن اطلاعات در ذهن پس از مدتی ، آنسان را خسته می کنه ، و نا امید .

    اما یک قدم بر ترس غلبه کردن ، به ما حس عملگرایی، مفید بودن ، فعال و موثر بودن میده

    پس با توکل بر قدرت نامحدود الله مهربان حرکت کنیم .

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1001 روز

    به نام خدای مهربان

    الان داشتم زودی کامنتو مینوشتم بزارم کنار که پاکید

    میدونم ربم میخاد بگه از اینم قشنگ تر خفتر پر احساس منطقی ترم میشه

    دز خودش هدایت میخام

    اگاهی بدون عمل

    اینکه خیلی اگاه هست خیلی هوش خوبه خدا براش ارزشمندی ودرسای ساده و ناب گزاشته

    حالا میمونه تمرین ما واقعا باید رفتارمون اخلاقپون بهتر بشه یه روز دو روزی که نیس باید واقعی تغییر کنه تا ادا باشع

    پط زهرا واقعا لدت ببر

    زهرا واقعا عاشق خودت باش واز لحظه هات لدت ببر ایده هم اومد واقعا باید اجرا کنی

    واقعا اینکه یه قدمایی میوفته گردنت درسته قانونه خداس بهت اگاهی میبخشه ایده ساده دبش میاره وتو عمل میکنی

    وتو عمل میکنی

    وتوعمل میکنی

    ونتیجه ناب میاد

    عمل به سختی

    ینیزور زدن ینی قدمیو به سختی برداشتن وبعد از مدتی متنفر شدن ورهاش کردن

    یا خودتو سرش تلف کردن

    ما قدم هایی هست باید برداری

    وهر از پندی تغییر کنی مسله هست بازش کنی

    حالا انتخاب با شما سخت یا ساده

    خدا راه اسونی انتخاب میکنه

    ینی با کارش دوسته وبراش سادس وهیچ زجری پشتش نیس

    ازش لدت میبره سپاسگزاره بهترین بازی زندگیشه

    وافعا اسودس وبدون ترس از مسله چونکه مطمنه سادس هرچی که باشه

    واقعا از خداش سپاسگزاره که روی کارها یه لدت یه شوق یه اسونی میپاشه قدم سخت پله رو تبدیل به نعمتت وهایی میشه ه استفاده میکنی بزرگتر میشی میری پله بعد

    خیلی با حاله

    خدایا رو قدم هایی که باید بردارم شوق ارزشمندی اسونی بپاش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    همه ی ما پیش فرض هایی در ذهن خود داشته:

    دوست داریم طبق آنها عمل کنیم و به همین دلیل نتیجه ای خاصی نمی گیریم

    در بحث موفقیت:

    عمل کردن به ایده ها و حرکت کردن فاکتور اصلی و تاثیر گزار است

    برخی افراد با داشتن باورهای نامناسب فعالیت زیادی داشته حرکت کرده قدم بر می دارند:

    اما در نهایت هیچ نتیجه ای برای آنها در پی نخواهد داشت

    این دسته از افراد که:

    عامل حرکت را داشته اما جهت حرکت آنها نادرست است باید:

    بر روی باورهای خود کار کنند

    برخی افراد با داشتن باورهای مناسب فعالیتی انجام نداده حرکت نکرده قدم بر نمی دارند و

    انتظار دارند لطف خداوند شامل حال آنها شده اتفاقی بیرونی و ناگهانی برای آنها رخ داده و بدون انجام هیچ فعالیتی به درآمد و ثروت زیادی دست یابند

    افرادی که به دنبال افزایش مهارت غلبه بر ترس ها تصمیم گرفتن و حرکت کردن نیستند:

    در مسیر نادرستی قرار دارند

    برای تحقق اهدافمان: باید حرکت کرده و قدم برداریم

    خداوند ما را هدایت و مسیر را به ما نشان می دهد

    اینکه ما حرکت کرده و قدم برداریم حائز اهمیت است

    ترس ها و نقاط ضعف خود را بررسی کرده و

    هر بار به فکر بهبود آن ها باشیم

    مراقبه:

    کنترل ذهن است به این معنا که:

    به چیزی فکر نکنیم درگیر گذشته و آینده ی دور نباشیم و در لحظه زندگی کنیم :

    افکار بیماری زای گذشته احساس قربانی شدن خاطرات منفی گذشته رخدادهای آینده را به دور بیاندازیم:

    ذهن خود را بر لحظه ی حال متمرکز کنیم

    تنها سرمایه گذاری مفید:

    سرمایه گذاری بر شخصیت مهارت و توانمندی هایمان است

    زمانی که به صورت تکاملی پیشرفت کرده بر روی مهارت ها و توانمندی های خود سرمایه گذاری کنیم:

    صدها برابر ثروت کسب خواهیم کرد

    مقایسه:

    تنها باید با گذشته ی خودمان نه با دیگران باشد

    هیچ قانون جدیدی وجود ندارد:

    به دنبال تکنیک فن کتاب و قانون جدید نباشیم تنها باید قانون اصلی جهان را مرتبا تکرار و تمرین کرده تا بتوانیم آن را به درستی درک کنیم و ناخودآگاه در هر شرایطی به آن عمل کنیم

    پراکندگی ذهنی نشتی انرژی و زمان نداشته باشیم:

    اصل و قوانین را به درستی درک و مرتبا آنها را تکرار کرده تا بتوانیم در عمل از آنها استفاده کنیم

    اولین نشانه ی خارج شدن از مسیر درست داشتن باورهای نادرست توجه به نکات منفی و در چرخه ی روزمرگی قرار گرفتن:

    بیماری های جسمانی است که به تدریج بیشتر و بیشتر می شود

    تا زمانی که در مسیر صحیح قرار داریم و بر روی باورهای خود کار می کنیم:

    نتایج ما هر بار بهتر و بهتر می شود

    به همین دلیل:

    لازم است همیشه و تا پایان عمر بر روی باورهای خود کار کنیم

    تنها راه غلبه بر ترس:

    مواجهه شدن با آن است

    مهاجرت:

    حرکت کردن در دل ناشناخته و ترس ها برای دستیابی به زندگی بهتر است

    زمانی که در محیط غریبه زندگی می کنیم:

    پتانسیل هایی در وجود ما بیدار خواهد شد که باعث ایجاد احساس خوشبختی لیاقت و ارزشمندی می شود

    مهاجران:

    همواره نتایج بسیار بهتری در تمام حوزه ها کسب می کنند

    کشورهای ثروتمند نشین:

    کشورهای مهاجر پذیر هستند

    استانداردهای خود را بالا ببریم:

    هر بار بر ترس های بیشتری از خود غلبه کنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خدا گام 16، بهبود یه فرایند پویاست یعنی همیشه قابلیت پیشرفت داره،حرکت به سمت هدف وقتی همراه با باورهای درست باشه به صورت تصاعدی اتفاق میفته،برای بهبود باید خودمانو درست بشناسیم و پاشنه های آشیل خودمانو درست تشخیص بدیم باورهای نادرستمون بشناسیم و روش کار کنیم بریم تو دل ترسهامون،باید جای لیک انرژیمونو شناسایی کنیم و جلوشو ببندیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2870 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچهای خانه تکانی

    گام شانزدهم – بهبود عملکرد یک روند دائمی است

    این فایل اگاهیی های داره که باید بارها تکرار بشه از جنبه ها خونده و شنیده بشه.

    پس منم با توجه به درک امروز مینویسم

    وقتی رفتم امیدیه و تازه تمریناتم اونجا شروع کرده بودم توی فایل راه اجابت دعا توی کامنتم اشاره کردم که رفتم یه سالن و شهری که هیچ کس اونجا نمیشناختم و همه چیز جدید بود

    از شهر تا سالن و ادمهای اونجا که همرو برای اولین بار میدیدم دلیل رفتنم اونجا این بود که هر بار میرفتم سالن شهرمون و اینا به یه بهانه ای میخواستن فوتسال سرش بزنن

    نگهبان میگفت والیبال، هندبال کلاس هاش هست ولی فوتسال رو میخواستن یه جوری بیخیال شن نمیدونم حالا مشکلشون چی بود

    یکممم شرایطم یکنواخت بود یعنی همیشه پول داشتم شهر خودم روزانه تردد داشتم درصد زیادی بلدش بودم ، هرموقع میخواستم پیام میدادم میرفتم سر تمرین نه کارتی نه از اول شهریه ای نه چون بالاخره منگ میشناختن و مربی هم تیمی خودم توی بوده سالهای قبل

    خلاصه من اقدام کردم رفتم این شهر، شهری که جفت شهر من بود ولی کاملا ناشناخته بود برام

    وقتی وارد شدم بچها خیلی خوب بودن لدت بردم از اینکه با اینکه غریبه هستم و خودمم هیچی نمیدونستم از اونجا ولی باهام دست دادن و صحبت میکردن و.. حتی روز اول مربی اسمم بلد بود حتی یکی از دفتر دارهای اونجا که هفته های قبل ترش وقتی برای کلاس و اشنایی رفته بودم باهام تخص بود اینبار اصلا اون ادم نبود اصلا

    اما یه چیزی اونجا منو متوجه کرد و اذیتم میکردم اونم جواب پس دادن برای اینکه چرا اومدم اونجا همه چیز خوب بود تمرینات عالی اصلا حس نکردم که مثلا ازشون جدا هم و هیچ ارتباطی حس نمیکنم

    ولی اینکه چرا شهر خودم رها کردم اومدم اینجا

    این خیلی اذیتم میکرد و بهم یه حس خود خوری میداد احساس میکردم این موضوع مثل بادکنک توی وجودم داره بزرگ بزرگ میشه اخر سرم ترکید و من نرفتم

    خانم مکطا زاده عزیز که روز اول با من تخص بود خیلی منو سعی میکرد ارام کنه میگفت مریم این خانم که این حرف زده اصلا منظوری نداشت اتفاقا خودش وقتی فهمید چالش هاتو گفت بهش کمک کنیم اب بهم داد ولی من نتونستم بپذیرم که یه نفر بخواد بدون پروا دخالت کنه در مسیر من و بخواد سر در بیاره

    منم بهشون گفتم با این اوصاف من بمونم یا برم محکم گفتم چون بهم گفت میتونم نذارم بیای کلاس منم. گفتم. خوب تو که مسئولی بگو بیام یا نیام

    اونم گفت نیا و. منم رفتم گفتم اینجا نشد جاهای دیگه هست

    این راز موند حتی پدر و مادرمم نفهمیدن چرا من دیگه الان نمیرم تمرین اونجا چون قرار نیست به همه توضیح بدم

    یاد تمرین میوفتم دلم تنگ میشه گاهی ولی باید این ضعف ها رو تغییر بدم

    باید تغییر کنم

    اگر اونجا نمیرفتم متوجه این ایراد این نشتی این مقاومت درونم نمیشدم

    من از توضیح دادن درمورد علت کارام به دیگران مقاومت دارم چون نمیخوام بپذیرم این ایراد شخصیتی رو توی وجودم میترسم

    از اون طرفم وقتی باهاش برخوزد میکنم تغییرش نمیدم

    خیلی خوب شد که رفتم امیدیه، اگر نمیرفتم با این قضیه برخوزد نمیکردم

    اگر نمیرفتم میموندم مثل بقیه بچها که میترسن پاشون از این شهر بیرون بذارن یه قدم

    میموندم توی ضعف هام

    اصولا یه تیم موفق تیمیه وقتی به چالشب میخوره توی زمین همون لحظه باید بتونه متوجه مسیرش بشه و نتیجه تغییر بده

    شاید با تکرار همون سیستم ولی تغییر تفکر

    شاید با تغییر ترکیب

    شاید با تعویض بازیکن

    که البته این دو مورد اخرم نتیجه تغییر تفکر مربی خواهد بود

    چقدر حاضری و جرئت مواجه با ضعف های شخصیتیت داری؟

    من میترسیدم اینو بگم چون توی فایل راه اجابت دعا درموردش نوشته بودم توی مسیرش نشونه دیده بودم که تایید میکرد

    اما در ادامه فهمیدم باید برگردم شهرم و روی خودم کار کنم روی شخصیتم کار کنم

    بسپرم به خدا این تغییر رو که اینم لازمش ادامه و تکرار قدم های هر روزس

    توی بحث مهارت الان چیزی که توش بهترین مهارت دارم روپایی زدنه چون حتی با قطع وصل شدن هام ولی باز این کار تمرین کردم حالا درسته توی این بازه طولانی میتونستم خیل بهتر باشم و رکوردم بیشتر باشه الان مهارتش دارم و میتونم هر بار بیشتر بیشتر تمرین کنم و توش بهتر بشم

    من دقیقا جز اون دست ادمهایی هستم که عمل میکنه ولی در جهت نادرست

    اینم بخاطر اینکه بجای اینکه تمرکزم روی هدفم باشه تمرکز 100 درصد روی هدفم فقط باشه دنبال یه سری هدف های دیگم که انرژی و انگیزه منو میگیره شور و شوق و عشق توی کارم ازم میگیره و باید این انرژی اصلاحش کنم باید هرس کنم کانون توجهمو یه سری تغییرات توی شخصیتم ایجاد کنم که قدرت و انرژی که دارم خرج هدفم بشه خرج مسیر آرزوهام بشه نه توی مسیری که مقصد من نیست و مقصدش اغلب ناکجا اباده

    باید این انرژی در خدمت ارزوهام باشه.

    سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 798 روز

    به نام خداوسلام به خدایی که ازپله ومداراول اول روزشماررهبری کردکه به91مین پله ومدارآوردبالادمت گرم خدا.

    سلام استادجون و مریم جون که این دوره ی 365روزه تویکسال روبرام طراحی کردین ازکامنت نوشتن که هرروزمتن جدیدبایدبذاری!یاکامنتهایی که عزیزان مدلِ کتاب ازخودشون ازدل نوشتن وتازه ودست نخورده به دستم میرسه ومطالعه میکنم لذت میبرم دم همه ی نویسنده هایی که ازاعماق وجودوقت میذارن ازپیش رفتهاشون، اونقدرعزت نفس پیداکردن که ازدرجازدنهاوپست رفتهاشونم تعریف میکنندکه درس عبرت برای کل خانواده ی صمیمی سایت باشه. دعای خیرم بدرقه ی راهتون باد.

    اومدم ازامروزم براتون بگم خدایاشکرت که به من برکت دادی من سحری که بیدارشدم بعدازنمازخیلی بیداربودم فقط باسایتم ودیرخوابم بردبیدارشدم نمازظهربودخواندم آماده شدم دوش بگیرم الخیروفی ماوقع برق قطع شدرفتم پیاده روی بابیشتررهگذرها سلام وروزبخیرداشتم،یک کافی شاپ نزدیک خونه افتتاح شده بودرفتم داخل باریستاخانم جوانی بودخیرومقدم گفتن بفرمائیدخانم. گفتم اومدم بهتون تبریک بگم!و6الی7تاپسرهای مؤدب نشسته بودن یکی شون سرپاایستاده بودوقتی سلام کردم همشون محوسلام من شدن که اون جوان سرپابودسریع خودشوکنارکشیدودوستانش ازش دعوت کردن بنشین!

    آره استادلیلاجان آماده ی پیام بازرگانی بود.اوستادانگاراون جونهافقط اومده بودن به صحبتهای من گوش کنندهمه چشمها ذُل زده توچشمای من وسرپاگوش ،مثل سربازهاخبردار،منم کوتاه وگزیده چندکلمه گفتم :هم من وهم اونامشخص بودحال کردیم وهمیشه براهمه دعای خیرهم میکنم.وتومصیرکافی شاپهای دیگه هم بودباصدای بلندسلام میکردم ودست تکون میدادم بالبخندبچه ها هم پاسخهای قشنگی میدن باجونهاپیام بازرگانی خیلی حال میده!امتحان کنین.

    استادمن ازوقتی باشماآشناشدم الان600روزه عضوسایتم درسته اولش من نمیدونستم چطورکامنت بذارم وفقط میخوندم ودوره قانون سلامتی روتهیه کردم ولی به هردلیلی فقط یک ماه انجام شدوالان هم هیچ قولی نمیدم تاوقتش بشه که بدون هیچ دو،دوتابتونم عمل کنم وقانون سلامتی رواجراکنم!من اصلا اهل کتاب خوندن نیستم !ترجیح میدم یعنی واقعادوست دارم کسی کتاب روبخونه برام خلاصه شوبگه خیلی لذت میبرم.

    اگه هرچیزی رودوباربخونم برام تکراری میشه اصلا لذت بخش نیست!فقط تنهاترین کتابی که خوندم قرآن بوده وهروقت خواندم قبل از آشنایی باقانون جذب وبعدازآشنایی باقانون جذب تکراری نبوده وفقط فکرمیکردم فقط زمان پیغمبرمشرکین وکافرین به مکه وبعدهم کشورهای غربی واروپایی غیرازایران که مسلمانیم همه بدهستن فقط ماخوبیم وخداهرکه راخواهدروزی بی حساب دهد منم میگفتم هرکه راخواهدکه پیغمبرواهل بیتش بودن اینجورافکارداشتم!مزخرف ولی گناه من این وسط چی بودکه اونقدراززندگی عقب بمونم وخدایابرکت به زمانم بده که به دنیالذتهای دنیوی درمشیت الهی وراه مستقیم روداشته باشم ومیخوام ازاین جمله درک وفهمم ونتیجه ام رالمس کنم. وبعدازپیاده روی به سمت خانه یک آقایی نون سنگک ومیوه و تخم مرغ دستش بودسلام وخداقوت گفتم: خیلی باعزت بودجوابِ باکلاس دادتعارف نون داغ کردومن یک تکه ازنون براافطارم برداشتم ودم افطارخیلی براهمه دعاکردم بنده ی خدا تعارف کردجایی میرین وسیله هست برسونمتون تشکرکردم گفتم پیاده‌روی میکنم به خانه رسیدم تمرین شکرگذاری رونوشتم برقهااومدحمام رفتم لباسهاموشُستم اومدم یک عالمه تاافطاروقت داشتم گفتم خدایاشکرت اینم برکت درزمان ولی من خیلی ازخداتوقع دارم برکت درتمام ابعادخوب رو داشته باشیم.

    من توی سایت بلدنیستم که شماکی لایومیذارین یافایلهای جدیددارین فقط توهمین تمرین روزشمارم نمیدونم به جاهای دیگرسایت که برنامه ی جدیدی دارین چطورخبرداربشم چون ذهنم میگه توسرت به اینجابندِبقیه جلورفتندودارم جهادروادامه میدم میگم کُفاری که زمان پیغمبرشمشیربدست بودن ،الان هم همین ذهن من شمشیربدسته روبروم تاخت وتازداره!خدایا. تورابه جاه وجلالت کمکم کن آشغالهای زیرمیزروبیرون بکشم 1سلامتی2روابط سالم وعالی باخودم،خودت،اطرافیانم،طبیعت 3_پولسازی که این 3گزینه واجبترینهاس توزندگی هدفمندانه ام یکباراومدم تواین زندگی بهترین تجارب رومیخوام یعنی حقِ من اینه که به سادگی هم خانم خانه باشم وهم ثروتمندباشم چون ازبچگی پدرومادرمن مثل هرپدرمادردیگه ی روستایی نبودن ازبچه هاشون کاربکشن به خصوص، به خصوص، به خصوص منوخواهرم که کوچک خانواده بودیم منم که ازهمه کوچکتربودم خیلی همه چیزبه راحتی داشتم البته بازحمات کشیدنهای مادرم !خدایاروحش راشادبگردان آمین .

    خدایاشکرت به خاطراستادومریم جون وسایت.

    خدایاشکرت به خاطرسایتی که بوی بهشت ورنگ بهشت داردکه دوستان مدام تواین بهشت ازاعمال صادقانه ی خودشون کتابهای رنگ وبه رنگ چاپ میکنن ازهرسرونفسی یک مدل تجربه وراهنمایی میشوم خدایاشکرت.

    خدایاشکرت بابت اینترنت وبابت وایفای خونه مون.

    خدایاشکرت بابت این خونه وصاحب خونه وهمسایه ها ومحله بی نظیرشیک وباکلاس به خداخیلی حال وهوای عالی وآدمهای لاکچری داره .

    به قول قرآن شیطان ازخداخواست امانش دهدتاوقتی انسان هست از4طرف محاصرش کنه خخخخخخخ!

    خدایاشکرت که این محله به هرطرف میروی محاصرهه شده ایم ازوفورفراوانی ثروت وخیلی این محله به حاله دیشب دخترخواهرم میگفت:ازخونمون باماشین میام ماشنموتوهمین میلانها میزارم ازاین پل تااون پل پیاده میرم برمیگردم باماشین میرم خونه.خدایاشکرت که ماروبه این خانه هدایت کردی چقدربامزه هدایت کردظاهری خیلی بدداشت!ولی این شدکه میشنویدعالیه!بازتویک کامنت ازهدایت این خونه براتون مینویسم انشاالله. عاشق همه شماهستم سپاسگذارم که دلنوشته لیلاجان روخوندین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    به نام خدای فراوانی

    شصدو چهارمین تعهد

    نکات کلیدی

    1: تمرین کردن اصل (توحید توکل تصمیم گرفتن شجاعت ایمان کنترل ذهن )

    2: رفتن تو دل ترسها و غلبه بر ترسها که باعث میشه پله پله اعتماد به نفسم بهتر و بیشتر بشه

    3: حرکت کردن قدم برداشتن و رفتن تو دل ناشناخته ها

    4: اولویتم غلبه بر ترس هام باشه

    5: همیشه باید از منطقه امنم بیرون بیام تا از پتانسیل های پنهانم که در شرایط عادی مشخص نمیشه و به واسطه خروج از منطقه امن ظاهر میشه استفاده کنم

    خدایا هدایتم کن و ایمانمو به خودت قوی کن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: