live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
خداوند را شاکرم که مرا در مسیر شما و این سایت بینظیر قرار داد.
چند هفته قبل ،قبل از خواب یک مسئله ای برام پیش آمد که کنترل ذهن برام سخت بود اما سعی کردم هر طوری شده ذهنم کنترل کنم و تا حدودی موفق بودم و خوابیدم متوجه شدم که اصلا احساس خوبی ندارم با اینکه مهمان داشتیم و روشنایی برق شاید مشکل بود از نور گوشی ام استفاده کردم و شروع به شکر گذاری کردم نوشتم و نوشتم صفحات پر کردم چون به تجربه درک کرده بودم تنها راه احساس خوب شکر گذاری از تمام وجودت است، انجام این کار به احساس خوب رسیدم و خوابیدم من واقعا از این شکر گذاری معجزه ها دیدم چرا که شرایط به بهترین نحو تغییر کرد.
یا حق
سلام و عرض ادب
خدایا چطور میتونم سپاسگزاری کنم فقط بابت آگاهی های این فایل
اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم فقط میدونم که یه حسی بهم گفته بنویس
من حدودا از دو یا سه هفته پیش تصمیم گرفتم آگاهانه روی داشته هام تمرکز کنم و شکرگزاری کنم
از وقتی این تصمیم را گرفتم زندگیم کلی تغییر کرد
حالم عالی تر شد و هر روز که دارم شکرگزاری میکنم نعمتهای بیشتری وارد زندگیم میشه خدایاشکرت
سمیرای عزیز آیه 7 سوره ابراهیم را توی کامنتش آورده و چقد این آیه قشنگه
وقتی این آیه را خوندم بغضم گرفت و از خدا خجالت کشیدم که اینقد صبور و مهربونه
خدا گفته اگه شکر کنی بهت نعمت میدم و اگه کفر بورزی عذاب من شدیده
وقتی آدم تصمیم میگیره شکرگزاری کنه خدا درِ نعمت و ثروت را باز میکنه ولی وقتی نا شکری میکنی خدا خیلی مهلت میده
بعد اگه به کفر و ناسپاسی ادامه بدی یه گوش مالی کوچولو میده
و اگه بر کفرانت مداومت کنی حقته عذاب الهی را بچشی
خدا برای پاداش دادن صبر نمیکنه تا تو کار را انجام بدی بعد پاداش بده ، همین که نیت میکنی خدا پاداش میده
ولی برای عذاب کردن خیلی صبوره
خیلی مهلت میده
آروم آروم گوشمالی میده
و ما انسانها انقد نا سپاسیم که حتی به این موهبت و لطف خدا توجه هم نمیکنیم
به نام یکتا خالق هستی
درود بر استاد گرامی و مریم بانوی عزیزم و دوستان ارزشمندم در پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
گام هفدهم : خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواه
چیکار کنم وقتی که روی باورام کار میکنم از کار دست نَکِشَم ادامه بدم؟
برمیگرده به اینکه چقدر ما داریم باور میکنیم که این کار کردن روی ذهن مون، توجه کردن به نکات مثبت، نوشتن، احساس سپاسگزاری داشتن، صبح که از خواب بلند میشیم سعی کنیم به دلیل نعمتهامون سپاسگزار باشیم. باور کنیم این نوع تفکر، این نوع نگاه، این نوع نگرش داره نتایج خوبتری رو برام به وجود میاره.
+ انسان کلاً فراموش کارِ، یعنی آدم خیلی زود فراموش میکنه که داره با افکارش زندگیشو رقم میزنه. یعنی یه سری نتایج تو زندگی آدم میاد بعد ممکنه ما درگیر اون نتایج بشیم و یادمون میره که عامل اصلی رسیدن ما به خوشبختی چی بوده و ممکنه وسط راه گُم کنیم مسیرمون رو. ولی اگر همیشه به یاد خودمون بیاریم افکارمون رو، احساس مون رو، سلامتی مون رو و تا متوجه میشیم از مسیر دور شدیم بفهمیم و دوباره با تمرکز بیشتر شروع به انجام قوانینی کنیم که نتایج رو برامون به ارمغان آورده. خدایا شکرت
+ سپاسگزاری یک ابزاریه که در هر حالتی معجزه میکنه.
وقتی سپاسگزاری رو انجامش میدی قلبت باز میشه، حالت خوب میشه، تمرکزت میره روی نعمتها، روی سلامتی، زیباییهای اطرافت، روی صدای چهچه پرندهها. به غیر از این قلب تون به شما میگه توی مسیر درست هستید، احساستون خوب میشه، بدن تون رها میشه، دردهای فیزیکی تون کم میشه، بدن تون سبک میشه، آرامش پیدا میکنید و در نهایت سپاسگزاری بزرگترین دروازه دریافت نعمتهاست.
+ چقدر ما توانا هستیم برای اینکه بتونیم ظاهر نامناسب قضیه رو ببینیم، بیایم تمرکز کنیم بر روی چیزی که به ما احساس بهتری میده، بیایم سپاسگزار باشیم، توجهمون رو برداریم از روی اون چیزهای منفی و توجهمون رو بذاریم روی چیزهای خوب.
شکرگزاری من رو به شدت به لحظه ی حال میاره و این حس خوب رو بشدت تجربه کردم به قول استاد واقعی باشه درهای نعمت و ثروت وارد زندگیمون میشه. خدایا شکرت برای آرامش ذهنی ایی که دارم و اینقدر به خدای درونم نزدیکه و چقدر احساس عالی ایی داره وقتی تمرکزمون رو ، روی قوانین ثابت خداوند میزاریم و چه نتایج فوق العاده ای برامون داره و از همه مهمتر با خواب استاد فهمیدم که اصلا عجله ای در کار نیست همه چیز در جهان به آرامی طبق سیستم داره پیش میره و هیچ زودی هم در کار نیست طبق قانون تکامل، هر چقدر زمان و انرژی بزاریم به همون اندازه نعمتهارو دریافت میکنیم. خواب استاد فهموند به من بیشتر که تمرکزم روی دنیای درون خودم باشه و به دنیای کس دیگه ای توجه نکنم و راه خودمو برم ، برای رشد و تجربه کردن یه زندگی بهتر روی خودم سرمایه گذاری کنم. استاد گرانقدرم واقعا قدردان تمام آگاهی هایی که از طرف خداوندم بهتون الهام میشه هستم و سپاسگزار یکتا خالقی هستم که شمارو آفرید تا در این برهه از زندگیم بهتر از قبل خودشو پیدا کنم و منو به اصل قوانین جهانش نزدیکتر کنه و بمن بگه که این مسیر بهشته که تورو به یاد خودت میاره که چقدر زیبایی و جهانم زیر پای توست وقتی به سوی من حرکت کنی و به رشد خودت کمک کنی براش حرکت کنی و منم راه نشانت دهم. واو چه حس فوق العاده نزدیکی به رب بهم دست داد و چقدر اون شعف درونی رو استاد حس میکنم و این مسیر تا ابد ادامه داره و پر از زیبایی و لذت و عشق و آرامشه.
سپاسگزارم – سپاسگزارم – سپاسگزارم
+ خدایا شکرت که به من یادآوری میکنی که تمرکزم رو بیارم روی اصل قوانین بدون تغییرت و زندگی ایی که بمن هدیه دادی رو واسه تجربه خودت زیبا بسازم و به بقیه کاری نداشته باشم و مسیر پر از هدایت های بی نظیرت رو ادامه بدم.
خدایا شکرت به دلیل اون دریاچه زیبای پارادایس که نقاشی زیبای درختانت در اون دیده میشدن.
خدایا شکرت به دلیل اون پرنده ی زیبایی که بر بالای درختان در حال پرواز بود.
خدایا شکرت برای اینکه مسیر با تو بودن ادامه داره.
خدایا شکرت که بهمون فرصت میدی تا بهتر از قبل و دیروزمون باشیم.
خدایا شکرت که عجله ای در کار نیست.
خدایا شکرت که رقابت رو حس نمیکنم توی مسیرم و روی توانمندی هایی که خودت بهم دادی حساب میکنم.
خدایا شکرت برای تمام نعمتهایی که روزیم کردی.
خدایا شکرت که اینقدر زیبایی.
خدایا شکرت که اینقدر قدرتمندی و من مفتخرم که بنده ی تو باشم.
خدایا شکرت که مریم عزیزم رو هدایت کردی برای این خانه تکانی ذهن در لایوهای استاد. نازنین ماهِ خداوندم همیشه چشمای قشنگت بخندن و دنیات زیباتر از همیشه باشه.
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
مرا به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
عاشقتونم توحیدی وار
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
گام هفدهم: خروج از جامعه معلولان باوری وخلق زندگی دلخواه
وقتی برای اولین بار که تلنگوری به ذهنم خورد و با خود اندیشیدم که کجای داستان زندگی ام قرار دارم و این سوالی که از خودم پرسیدم و در جوابش برای خودم موندم که چی بگم تغییر شخصیتم کلید خورد و با خوندن کتابهایی مانند راز ،قانون ،کیمیاگر، نیمه تاریک ذهن ،اثر مرکب و کتاب معجزه شکر گزاری خانم راندا برن یاد گرفتم و آموختم تا شروع به نوشتن سپاسگزاری در اول صبح وقتی از خواب بیدار میشدم تا روز خودم و با حال خوب شروع کنم که آرام آرام هدایت خداوند شامل حالم شد و به سایت إلهی استاد عزیزم هدایت شدم که این روند شکر گزاریم قبل از ورود به سایت بود و الان ادامه داره و یاد ندارم روزی بدون شکر گزاری روز خودم و شروع کرده باشم و اگه هم نتونستم بنویسم با کلام خودم سپاسگزاری رو انجام دادم همه اتفاقات خوب برای من از زمانی شروع شد که من سپاسگزار بودم و هر وقت ذهنم درگیر حاشیهها میشه بهترین ابزاری که استفاده میکنم فقط سپاسگزاری هست و با این کار حال خرابی که داشتم و درست میکنم هر وقت کم آوردم و ذهنم درگیر بوده سریع هر جایی که بودم شروع به نوشتن سپاسگزاری کردم و اگه نمیتونستم بنویسم با کلامم این احساس خوب و به درونم پاشش میکردم هر وقت که لیوان آب دستمه برای خوردن تا سپاسگزاری انجام ندم نمینوشم با این باور که وقتی سپاسگزاری میکنم و به لیوان آبی که دستم دارم میدمم چه تحول شگرفی توی سلولهای بدنم که 70 درصد بدنم از آب تشکیل شده ایجاد میکنم این سپاسگزاری تو تار و پود بدنم جریان داره و میدونم و باور دارم که من و در سلامت کامل نگه میداره از زمانی که من سپاسگزاری رو شروع کردم که بیش از سه سال میشه که مریض نشدم حتی سرما هم نخوردم با این سپاسگزاری من هدایت شدم به این سایت و بعد قانون سلامتی چیزی که عاشقانه یکی از اهداف زندگی من رسیدن به اندام مناسب همون اندامی که من بیست سالگی داشتم زمانی که روزی دو ساعت ورزش میکردم و یکی از پرچمداری محلمون بودم تو رشته ورزشیم و وقتی به اندامم نگاه میکنم عاشقانه خودمو در آغوش میگیرم و سپاسگزار خداوندم هستم برای اندام زیبایی که دارم و سلامتی که تمام اینها وقتی وارد زندگیم شد که من یاد گرفتم سپاسگزار داشته هام از خداوندم باشم چیزی که یه عمر فقط دنبال ناداشته هام بودم ببین من چققققققدر تغییییر کردم خدایا بینهایت سپاسگزارم وقتی من سپاسگزاری رو شروع کردم زندگی من روی خوششو بهم نشون داد نعمتهای خداوند و دریافت کردم خونه ای که مثل مسجد نگه میداشتم با اون باورهای مخربی که داشتم و به خیال اینکه هر چقدر ساده زیست باشم به خدا نزدیکترم که چه بالایی این باورهای صد من یه قازی سرم که نیاورده سرشار از نعمت و زیبایی شد حتی یه صندلی برای نشستن خودم نداشتم ببین من کجای داستان زندگی بودم با سپاسگزاری من چرخ زندگیمو روانتر کردم به خود شناسی بهتر رسیدم خدای خودمو بهتر شناختم با سپاسگزاری به این درک از قانون جهان رسیدم که این من هستم که خالق زندگی خودم هستم و زندگیمو براین مبنا هر روز میسازم با سپاسگزاری به یه رابطه ی خییییلی خوبی با همسرم رسیدم چون آرامش وقتی وارد زندگی میشه استرس و نگرانی از زندگی رخت میبنده و میره و وقتی نگران چیزی نباشید دنبال کسی نیستی که بهش گیر بدی و ناراحتی بیشتری رو دریافت کنی دخترم به مسیر علائق خود که گویندگی هست هدایت شد و پیشنهادهایی رو دریافت کرده و کلاس فن بیان و افتتاح کرده پسرم تو نقاشی مسیر موفقیت و داره طی میکنه و اینا کی اتفاق افتاد زمانی که من با سپاسگزاری هدایت شدم و به این آگاهی رسیدم که من هیچ تاثیری روی زندگی حتی فرزند خودم ندارم پس رها شدم و وقتی من به رهایی رسیدم و فرزندم و به خدا سپردم و خدا هدایت کرد در مسیر خودش تا به موفقیت برسه تا رشد کنه تا مسیر زندگیش و پیدا کنه فهمیدم که من مالک فرزندم نیستم من فقط میتونم روی خودم کار کنم وقتی من این کارو انجام دادم همه چیز به نفع من تموم شد پیشرفت فرزندانم برای من به ثروت بینهایت زیبا از سمت خداونده یه نعمت که من با آرامش دارم زندگی میکنم وقتی سر به بالش میزارم زیر یک دقیقه من در خواب آرامم هستم تمام این نعمتهای خداوند و زمانی دریافت کردم که به سپاسگزاری رسیدم دوستان بسیار خوب و فوق العاده ای پیدا کردم کجای دنیا من میتونستم این همه دوست زیبا و خوب اندیش و یکتا پرست پیدا کنم تمام این نعمتها از سپاسگزاری برای من سرچشمه گرفته وقتی من سپاسگزار باشم دیگه غیبت نمیکنم تهمت نمیزنم دروغ نمیگم حسادت نمیکنم قضاوت نمیکنم فقط میبینم زیباییهای زندگیمو و با شادی و خوشحالی و حال خوب و احساس خوب میگم خدایا از صمیم قلب سپاسگزازتم میگم خدایا شکرت که هستی خداوند و قشنگ در وجودم احساس میکنم با مشتریهایم نهایت احترام برخورد میکنم چون فهمیدم که ما همه یکی هستیم با همون کسی که با من بد برخورد کنه با آرامش و سکوت از کنارش رد میشم چون نمیخوام حالم و خراب کنم و روزم و بد هر کسی خالق زندگی خودشه پس من روز خودمو میسازم با در احساس خوب بودن روزمو ادامه میدم .
یا حق
سلام
شکرتخداوندهرروزمراهدایتمیکنی
سپاسگذاریواقعاخیلیروزندگیمنجوابمیده
ومن هرروزشبسپاسگذاریمینویسموبهارامش
میرسم خیلیحالخوبی هست من بعضی وقتا
یکدفعیاداینهمهلطفخدا بهمن کردهگریم
میگیره سپاسگذاریمیکنموسجدهمیکنمبه قدرت
خدا منقبلاسپاسگذاریمیکردم حرفی بود ولی
الان قلبیهستوارامشی دارمکهقلبم آرام میگیره
ویکیازشکرگذاریهام این هست که خدامنوبااین
راهاشناکرد
شکرتخدایخوبم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سپاسگزاری یک ابزاریست که معجزه میکنه
اگر سپاسگزاری واقعی باشه ،اتفاقات عالی میفته
نه اینکه وانمود کنی داری سپاسگزاری میکنی
باید قلبت آروم بشه احساس خوب بهت دست بده
قشنگ حسش کنی اون آرامش درون رو
خداوند در قرآن فرموده اند که
اگر سپاسگزار باشی بر شما میافزایم
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه نعمت و فراوانی
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه زیبایی و سلامتی
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه آگاهی و شناخت
کلا زمانی که سپاسگزاری میکنم درونم آرامش داره
حالم خوب میشه و احساس خوبی دارم
دقیقا زمانی که یکم ذهنم درگیر میشه
سریع میرم توی دفترچه یادداشتم شروع میکنم به سپاسگزاری و شکر گذاری
من خودم یه اتفاق خوبی که واسم افتاد رو واستون بگم
دو روز پیش قرار شد از مسافرت بیست روزه ای که رفته بودم برگردم و بخاطر یه جراحی که کرده بودم نمیشد وسایل و چمدون اینا بلند کنم
ذهنم داشت احساس خوبم رو بد میکرد که چه بکنم تنها توی قطار با چمدان وکوله پشتی وداشتم نگران میشدم
که یهو گفتم بذار یه سپاسگزاری کنم و احساسم رو خوب نگهدارم و بعد دیگه موضوع رو رها کردم و اصلا بهش فکر نکردم
و دیروز که سوار قطار شدم تا ورودی قطار که داداشم وسایل ها رو آورد
داخل قطار هم که همون سالنی که سوار شدم
کوپه سومی بود و خدا رو شکر مسیر دور نبود
وزمانی که رفتم توی کوپه چقدر بچه های خوبی بودن
چقدر دوست داشتنی و مهربون
همین که رفتم داخل بچه ها خوشحال که من اومدم
چون من دو ساعت بعد از اینکه قطار حرکت کرد بین راه سوار شدم و بچه ها منتظر بودن که همسفرشون کیه
یه جوری بچه ها خوشحال شدن انگار قبلاً همدیگر رو میشناختیم و نشستم داخل
و همون تخت پایین رو دادن بهم و کوله پشتی و چمدونم رو گذاشتن بالا بدون اینکه من بهشون بگم
وجالب اینکه هنوز نمیدونستن که عمل کردم پام رو
خلاصه خیلی بهم خوش گذشت و اون نگرانی یک دقیقهای رو که داشتم قبلش هیچ اتفاق نیفتاد
وبا احساس خوب و سپاسگزاری و اون یادداشتی که نوشتم همه چی تغییر کرد
و یک تجربه شیرین و سفری عالی رو داشتم تا مقصد
تازه بین راه گفتم پام عمل کردم
چقدر بچه ها هوامو داشتن و همه چی واسم آماده کردن
ونذاشتن کوچکترین حرکت بکنم
خدایا شکرت برای این همه عشق و محبت
خدایا شکرت برای این سفر فوقالعاده
خدایا شکرت برای این دوستان جدید و فوق العاده
خدایا سپاسگزارم ازت
آروزی موفقیت و خوشبختی برای همه دوستان و همراهان همیشگی
گام 17
(خروج از معلولان باوری و خلق زندگی دلخواه)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!»
سوره ابراهیم آیه 7
نکات کلیدی این فایل:
سوال :
چه کار کنم که بعد از مدتی، کار کردن روی باورهامو رها نکنم؟
این بستگی دارد به اینکه ما
1. اگر باور کنیم که این کار کردن روی ذهنمون
توجه به نکات مثبت
نوشتن
و احساس سپاسگزاری داشتن
در هنگام صبح و بقیه اوقات روز هست که نتایج خوبی رو برامون به وجود میاره دیگه حتما ادامه میدیم.
چون با داشتن احساس خوب
صد در صد اتفاقات خوب را تجربه میکنیم
2. و اینکه قبول کنیم که انسان فراموشکار هست و چون این ویژگی را دارد بعد از مدتی فراموش میکند که اون نتیجه های خوبی که به دست آورده به دلیل سپاسگزاری و داشتن احساس خوبی بوده که طی این مدت داشته است .
در اینجور مواقع
یک سری از افراد به این نتیجه میرسند که قانون جواب نداد و ناامید میشن
ولی بعضی از افراد میگن قانون جواب داد اما تا زمانی که من داشتم درست از اون استفاده میکردم ولی
بعد از درست استفاده نکردن
و درگیر حواشی شدن
و فراموش کردن قانون،
نتیجه ها از بین رفت .
بنابراین ما باید سعی کنیم
1. مدام به خودمون یادآوری کنیم که چه عواملی باعث شد که من به این نتیجه ها دست پیدا کنم و زندگی بهتری داشته باشم؟
2. سعی کنیم افکار ، احساس ، سلامتی مان را مدام مونیتور کنیم و اگر متوجه شدیم که یه ذره احساسمون داره بد میشه و مثلا از نظر سلامتی بدنمون داره هشدار میده حواسمون باشه که داریم از مسیر درست خارج میشیم
و دوباره شروع کنیم با تمرکز بیشتر روی نکات مثبت به خصوص احساس سپاسگزاری را کار کردن
نکته:
سپاسگزاری واقعی چیست ؟
یک ابزاری هست که در هر حالتی معجزه میکند .
چه ما در قله موفقیت باشیم و چه در قعر ذلت، سپاسگزاری میتواند به ما کمک کند که اوضاعمون بهتر شود.
سپاسگزاری واقعی ربطی به دین و مذهب ندارد .با انجام آن
قلبمان باز میشود
حالمون خوب میشود،
بدنمون رها میشود
آرامش پیدا میکنیم.
با سپاسگزاری تمرکز ما روی نعمتها
روی سلامتیمون،
روی زیباییهای اطرافمون،
روی صدای چهچهه یک پرنده که میشنویم ، میرود .
در حالت سپاسگزاری نه غمی ما را فرا میگیرد و نه ترسی داریم.
ما میتوانیم به خاطر استعدادها و توانایی هایی که داریم سپاسگزار باشیم
به خاطر کارهایی که میتوانیم انجام بدیم ،
در مورد ویژگیهای مثبت خودمون ،
به خاطر شکل ظاهری مون سپاسگزار باشیم .
همینکه شروع میکنیم به سپاسگزاری و کنترل ذهنمون دقیقا همان لحظه
تک تک سلولهای بدن ما به فرکانس جدیدمون واکنش نشان میدهد
و متوجه میشویم حتی آدمهایی که با ما مشکل داشتن ، رفتارشون برمیگرده مثال استاد ( بانک رفتن) که توانستن با انجام سپاسگزاری واقعی رفتار آدمهای اطرافشون رو برانگیخته کنند.
باید این را باور کنیم که با سپاسگزاری
ما توانایی خلق زندگی مون را داریم طوری که
در شرایط به ظاهر نامناسب
به جای دیدن ناخواسته ها
میتوانیم تمرکز کنیم روی چیزهایی که به ما احساس بهتر میدهد
و توجه خودمون رو از روی چیزهای منفی برداریم و روی چیزهای خوب بگذاریم
در هر شرایطی که هستیم حتما و حتما چیزهایی وجود دارند که به خاطرشون باید شکرگزار باشیم و اگر ما شروع کنیم به سپاسگزاری به خصوص سپاسگزاری که با (نوشتن) باشد و احساس خوب بدهد جهان دروازه ای از نعمتها را به روی ما باز میکند
شیطان میتواند با ما کاری کند که حتی اگر در بهشت هم باشیم به خاطر جزئی ترین درد هم ما را ناسپاس کند و فکر کنیم که در جهنم هستیم
به قول آیه قرآن که
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم!
اعراف آیه 16
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ
سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى روم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!»
اعراف آیه 17
اگر ما بتوانیم قرآن را از دیدگاه قوانین جهان مطالعه کنیم متوجه میشویم که سپاسگزاری بزرگترین دروازه دریافت نعمت هاست
شیطان همیشه ظاهر قضیه را به ما نشان میدهد و میگوید همینی که هست طوری که ما احساس حق به جانب بودن را در خود میبینیم
ولی خدای درون ما میگوید نه این ظاهر قضیه هست و ما میتوانیم ظاهر قضیه را تغییر بدهیم
اگر فرکانس مناسب بفرستیم
و باورهایمان را درست کنیم
سپاسگزار باشیم
احساس خوب داشته باشیم
و تمرکزمان را روی چیزهای زیباتر بگذاریم
گاهی اوقات نتایج خوب بلافاصله بعد از داشتن احساس خوب به وجود میآید
و گاهی اوقات زمان بیشتری میبرد
نکته مهم : ما نیازی به مسابقه دادن با دیگران را نداریم
و نباید نگران نرسیدن باشیم
زیرا ما در دنیایی زندگی میکنیم که درصد بسیار بالایی از آدمها از لحاظ فکری معلول و گمراهند .
و به خاطر همین هست که همه در حال تقلا زجر کشیدن و مشکلات فراوانند زیرا
موضوع ، کمبود و زود رسیدن نیست، بلکه دلیل، تمرکز روی نازیبایی ها و ناسپاسی هاست
نتیجه گیری این فایل ارزشمند :
من باید متعهد باشم و تمرکز داشته باشم روی زیباییها ، فراوانی ها و سپاسگزاری در نتیجه خیلی زود دنیای من تغییر میکند
ممنونم از خانم شایسته عزیز و مهربانم که با این پروژه باعث میشید که این آگاهی ها مرور شود و ممنونم از استاد عزیز و توحیدی ام بابت این آگاهی های ناب.
خدایا کمک کن به من و تمام اعضای این خانواده صمیمی تا بتوانیم این آگاهی های باارزش را با پوست و گوشت و استخونمان درک و به آنها عمل کنیم و بنده های شکر گزار باشیم
خدایا شکرت شکرت شکرت….
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
پروژه خانه تکانی ذهن | گام هفدهم
خداروشکر میکنم که در مدار شنیدن و شرکت کردن در این پروژه زیبا قرار دارم و واقعا اسم پروژه با کاری که انجام میده همخونی جالبی داره وقتی استاد درباره اون اتفاقات داستان بانک صحبت کردند یاد خاطره ای از خودم افتادم که دقیقاً مشابه اتفاقی که برای استاد افتاده بود برای منم افتاده بود اما اون خاطره رو من به کل از یاد برده بودم و حتی یکبار هم بهش فکر نکرده بودم و این پروژه باعث شد ذهنم گرد و غبارها رو کنار بزنه و من یاد اون خاطره بیفتم و خیلی احساسم خوب شد و کلی هم احساس قدرت کردم از اینکه ما چقدر توانایی خلق زندگیمون رو داریم نوشتن و خوندن این خاطره خالی از لطف نیست:
وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد…
اواسط فروردین امسال بود که ما به یک عروسی که در شهرستان برگزار میشد دعوت شدیم و ما هم از تهران به سمت شهرستان حرکت کردیم اون موقع من داشتم دوره دوازده قدم رو کار میکردم و خیلی هم تمرکزی پیش میرفتم و خیلی حال و احساسم خوب بود توی یکی از عوارضی ها بود که یهو یه ماشین محکم از پشت به ماشین من کوبید و تقریباً پشت ماشینم ترکید در لحظه اول خیلی ناراحت شدم و نجواها شروع کرد که ای بابا چی شد پس تو که این همه روی خودت کار کردی چرا باید این اتفاق برات بیقته؟
حالا نه تنها مراسم عروسی رو از دست دادی بلکه ماشینت هم داغون شد و باید کلی اسیر بیمه و استاد کار و مکانیک و صافکار و نقاش و … بشی…
یادمه به تازگی جلسه ی قرآنی که استاد درباره آیه ی عصا ان تکروهوا … صحبت میکنه رو کارکرده بودم و سریع با خودم این آیه رو زمزمه کردم و یاد حرف استاد افتادم که گفتند:
اگر روی خودت کار میکنی هر اتفاقی با هر ظاهری بیفته قطعا به نفع تو خواهد بود
باز هم یک قدم دیگه احساسم بهتر شد و گفتم من الان باید ذهنم رو کنترل کنم …
بنابراین با آرامش کامل پیاده شدم که ببینم چی شده راننده عقبی هم مضطرب پیاده شد و فکر کرد من الان داد و بیداد میکنم و خیلی نگران بود اما من گفتم ایرادی نداره و بالاخره پیش میاد دیگه…
خیلی معذرت خواهی کردند اتفاقا نزدیک عوارضی تصادف کردیم و همونجا هم پلیس حضور داشت و رفتیم جلوی ساختمون پلیس پارک کردیم و تا پلیس بیاد و کارهای مربوطه رو انجام بده هوا هم خیلی سرد بود و بارون داشت کم کم شروع به باریدن میکرد…
نزدیک به پنج شش تا ماشین دیگه هم اونجا بودند که همگی تصادف کرده بودند و منتظر پلیس که کارا رو انجام بده…
خلاصه من شروع کردم به کنترل ذهن و گفتم حتما خیره و گفتم ببینم توی این حادثه چه نکات مثبتی میتونم دربیارم؟
یادم افتاد سپر عقب ماشینم از قبل شکسته بود و میخواستم عوض کنم اما هربار به یه دلیل عقب مینداختم گفتم خوب این یک نکته مثبت بدون اینکه خودم ریالی هزینه کنم سپر عوض میشه چون ایشون از پشت به من زده بود و مقصر صددرصد بود
دیگه چی؟
چراغ های عقب ماشینم هم به دلیل آفتاب خوردگی کمرنگ شده بود و الان شکسته بود گفتم خوب الان اون ها هم عوض میشه و این هم نکته مثبت بعدی
بعد با دخترم مسابقه گذاشتیم که هرکس بیشتر ماشین شاسی بلند بشماره برنده است و دیدیم توی چند دقیقه چقدر ماشین شاسی بلند رد شد و گفتم خدایا شکرت چقدر فراوانی هست…
و کلی نکته مثبت دیگه طوری که کلا یادم رفت تصادف کردیم و اون راننده من رو صدا کرد و گفت احتمالا تا نیمه های شب اینجا هستیم چون ما نفر آخریم گفتم ایرادی نداره منتظر میمونیم و هوا هم دیگه کاملا بارونی و سرد شده بود و همه زیر سقف کوچیک اون ساختمون منتظر بودن که کارشون انجام بشه…
تا اینکه رئیس اون قسمت اومد و همه شروع کردند به اعتراض و داد و بیداد که ما دوساعته معطلیم و کارمون رو راه بندازید و …
ایشون رفت داخل و بعد از چند دقیقه اسم من و کسی که باهام تصادف کرده بود رو صدا زد و گفت بیاید داخل اتاق من…
کنترل ذهنم کار خودش رو کرده بود ما رفتیم داخل اتاقی که بخاری روشن بود و گرم و روی صندلی های راحت نشستیم و ایشون کروکی رو کشید و کار ما رو که به ظاهر آخرین نفر بودیم راه انداخت…
وقتی اومدم بیرون دیدم بقیه همچنان زیر بارون و توی هوای سرد منتظرن که کارشون راه بیفته اونجا بود که گفتم خدایا شکرت چقدر ما توانایی داریم که اوضاع رو تغییر بدیم …
ماشینم هم درست شد بدون اینکه خودم هزینه ای بدم هم سپر عوض شد هم چراغ ها عوض شد و ظاهر ماشینم از اولش هم بهتر شد.
خدایا شکرت ممنونم خانم شایسته عزیز که با این فایل ها باعث میشید ما دوباره و از زاویه ی جدید به زندگی مون نگاه کنیم و ممنونم از استاد عزیزم بابت این آگاهی های ناب.
وقتی صحبت از آرزو میشه یعنی ی خواسته خیلی شسدید
وقتی میگم آرزوم بود یعنی آتش داشتنش قلبمو میسوزوند
استاد جان سلام
دوستان نازنینم
وقتی ب دقیقه 17 رسیدین اشک امونمو برید
میدونیم برا مرد گریه کردن خیلی کم پیش میاد
ولی منو یاد ی اتفاقی انداخت ک استپ کردم
گفتم خدا جون مینویسمش
گفتم چشم مینویسمش
من سالهای ساله ک ب خاطر خانواده پدریم و خانواده خودم و همسر و بچه هام آرزو داشتم و عاشق این بودم ک توی ی عروسی پارتی شرکت کنم
یعنی گفتم مذهبی بشدت ک تا آخرشو برین
گفتم مذهبی ک متوجه بشین اگ خونواده من سال 72 میفهمیدن من یواشکی ترانه گوش میدم حکمم توی خونواده اعدام بود
بقول بچه ها سوپر مذهبی ک خدا هم قالب این آدما رو گم کرده بود
خلاصه این آرزو توی دل من بود
و من یواشکی همه کاری ک آدمای غیر مذهبی میکردن منم انجام میدادم
تا اینکه ازدواج کردم
و زندگیو شغل و بقیه مواردی ک نمیزاره آدمای فقیر مثل من اصلا فک کنن ک لذت بردن چیه
من آرزوم شرکت توی پارتی و بزن وبرقص بود
هیچوقت هم تا اونروز دعوت نشده بودم ولی فیلمهاشو توی ی جاهایی ی وقتایی میدیدم و این آرزو شعله ورتر میشد
ک ای حسام عمرتم تموم شد و توی ی پارتی رقص نرفتی
همین دو هفته قبل عصر ک اومدم دفترم روی باورام کار کنم
من همیشه توی دفترم تلفنم رو هواپیما میکنم ک بتونم فک کنم
یک ساعتی گذشت
بر خلاف اینکه هیچوقت تلفن ثابت دفترم عصرها زنگ نمیخورد
هیچوقت دخترم ب دفترم عصر تماس نمیگرفت
من هیچوقت عصرها اگ زنگ بخوره جواب نمیدم چون خونوادم میدونن این وقت مخصوص خودمه و هر مسئله ای باشه خودشون باید حل کنن
گوشی زنگ خورد
منم بی اختیار
انگار خدا میگه جواب بده
جواب دادم دخترم بود و گفت مامان حالش بد شده بیا ببریمش اورژانس
گفتم باشه
نجواها شرو شدن
چ غوغایی بپا کردن
منم انگار خدا دو دستی ذهن منو داره کنترل میکنه بهم گفت بگو حتما خیریه
منم ب زبون آووردم حتما خیریه
گفت بگو خدا همیشه خوب منو میخواد
گفتم
اون هفته ای بود ک توی جلسه 11 ثروت یک بودم
و استاد گفته بود نیاز داریم ب حل مسئله – نیاز داریم ب تضاد- با شیرینی میوه تضاد میتونیم رشد کنیم و خلاصه از این صحبتها
منم یادآوری کردم و اینا رو ب خودم گفتم
خلاصه
رفتم خونه خانمم رو بردم اورژانس و سرگیجه خانمم با ی سرم خوب شد
اومدم خونه ک برگردم دفترم خانمم گفت کجا میری زینب دوستم منو ب عروسی دخترش دعوت کرده بیا با هم بریم
منم ک هنگ کرده بودم و از ی طرف اینقد زوق زده شده بودم ک زبونم بند اومده بود گفتم باشه
رفتیم و من فک میکردم ی عروسی ساده هست با میوه و شیرینی و خلاصه چن نفر مرد برقصن
اما وقتی وارد شدیم دیدیم ک زن ومرد قاتی چ رقصی میکنن چ آهنگ دی جی داره باس میده
خانمم بشدت مذهبی نمیتونس برگرده چون حال نداشت و نمیتونست هم چیزی بگه ب اجبار ب خودش قبولوند ک دیگه شده و زشته ک برگردیم دوستم ناراحت میشه
نا گفته نباشه خانمم نتوورکر هست و تنها کسیه ک پیش دوستای دفتر کارشون مذهبیه
حالا احساس من چی بود
از شادی ک نمیتونم بگم چقدر توی پوستم نمیگنجیدم
از شوکه بودن توی این اتفاق ک نگو
از اینکه خدا و جهان ابر و باد و مه و خورشیدو فلک رو آوورده بود ک حال بده . و آرزوی سالهای سال منو بده
نمیدونم
فقط میدونم اگ اون لحظه قانون سپاسگزاری و درس 11 ثروت رو رعایت نمیکردم الان تا آخر عمر این تجربه شیرین اون شب رو نداشتم
عاشقتونم
سلام به استادعزیزومریم دوست داشتنی
دوره تون داره کولاک میکنه بابه موقع اومدن وهمزمان شدن بااحساساتی که الان وباگوش دادن وکامنت خوندن دارم تازه درک میکنم.
میخوام به خاطرداشتن خانواده ای سپاسگزارباشم که همیشه فکرای خوبی درموردشون نداشتم.من مدتهاست میخوام مستقل بشم امابااحساس بدکه ایناخوب نیستن ومن میخوام جدازندگی کنم اماالان درک کردم که چرانشده .چون بااحساس بدبوده ونه بااحساس سپاسگزاری ازخداوندبخاطرداشتن خانواده ای که واقعا یکی ازبزرگترین نعمتهای من هستن والان که دارم نزدیک میشم به مستقل شدن میگم چطوربادلتنگی دوربودن وهروزندیدنشون کناربیام.خدایاشکرت به خاطرسلامتی خانواده ام وبودن اونها.
درپناه حق سلامت وثروتمندباشید