live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    به نام خدای عزیز

    و سلام به همه دوستان عزیز و استاد عزیزم

    روز 74 از روزشمار تحول زندگیم

    استاد واقعا تحسینتون میکنم که تونستید هر چیزی رو که دوستدارید برای خودتون خلق کنید

    این خونه زیبا، ماشین های فوق‌العاده زیبا و هیولا، اون موتورها و جت اسکی که از زیبایی ادم چشاش برق میزد و همشون با کیفیت بالا کارایی بینظیر

    خداروشکر که شما تونستید و برای من الگویی شدید که منم همیشه به خودم بگم اگه استاد تونسته زندگیشو اونطور که میخواد خلق کنه پس منم میتونم

    دیدن این زیبایی ها هر دفعه خواسته های جدیدی رو برای منم میاره که با این آگاهی که الان دارم مطمئنم با ساختن باورهای درست و ایمان و عمل کردن بهشون میرسم

    از وقتی که فایل های شما رو گوش دادم و بچه ها رو دیدم که چه نتایجی گرفتن، دیگه هیچ عامل بیرونی رو مقصر نمیدونم، مسئولیت 100٪ کارامو به عهده گرفتم و همین باعث شد که بتونم تغییر کنم، بخوام که بیشتر یاد بگیرم درک کنم و اجرا کنم

    استاد همونطور که شما گفتید باورهای توحیدی همه چیزه

    بارها شده که بخاطر این شرک پنهان، کارها خوب پیش نرفته اما به محض اینکه تونستم متوجهش بشم این خدای مهربون و بزرگ من همون لحظه جواب منو داده و معجزه وار کارها درست شده

    و چقدر من باید هر روز اینچیزارو بخاطر بیارم و بخودم یادآوری کنم تا مسیر درست پیش برم

    تا بفهمم همه چی دستیافتنی هست وقتی برای ذهنم منطقی بشه

    امیدوارم منم بتونم به زودی دوره 12 قدم رو بگیرم و در کنار بچه ها قدم هارو پیش برم

    هرچند تمام دوره های شما گنج هایی هستند که روز به روز با ارزش تر میشه

    و مطمئنم که وقتی در خودم ببینم که من هم میتونم و لیاقتشو دارم همه چی برام جور میشه

    بازم خداروشکر که قوانین ثابته و استادی داریم که همیشه آگاهی های ناب رو در اختیارمون میذاره

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1542 روز

    به نام الله هدایتگربه سوی خواسته

    خدایا شکرت که امروز به من زندگی بخشیدی تا یک روز دیگر بندگی تو را به جا بیارم.

    خدایاشکرت که توفیق شکرگزاری بهم دادی.

    سلام دوستان خوب وهم فرکانسیم

    ردپای من درفایل74سفرنامه

    هرچی که میگزره بیشترخالق بودن زندگی خودم روبهتردرک میکنم که من مسئول100٪زندکی خودم هستم نه هیچ کس دیگری

    نه مادرنه پدرنه برادرنه رییس کارخونه نه همکارانم نه مشتری ها

    فقط خودم وخودم

    خداوندقدرت وتوانایی های فوق العاده به ماداده که ماازش استفاده کنیم نه این که عامل بدبختی خودمون رودلاریامسعولین کشوربدونیم

    خداوندیک انرژیه واحساساتی عمل نمیکنه ونگاه انسانی نداره که بخواددیگران رواذیت کنه وعصبانی بشه نه

    خدادندپاسخ فرکانس های ماروبه مامیدهد

    ماباافکارمون داریم اتفاقات زندگیمون رورقم میزنیم

    خداوندقوانبن بدون تغییررووضع کرده که دیگه مانگران اینده خودمون نباشیم

    وقتی حالمون خوب باشه وباورهای درستی داشته باشیم ثروت به صورت خیلی راحت وطبیعی واردزندگی مامیشه

    توحیدیعنی این که مامسئول زندگی خودمون هستیم ومنتظرکسی دیگه نیستیم که بیادزندگی مارودرست کنه یک منجی

    مامنجی خودمون هستیم

    توحیدیعنی قدرت ندادن به عوامل بیرونی

    توحیدیعنی تمام قدرت جهان دردست یک نفرهست واون خدای مهربان ورزاقه

    توحیدیعنی نداشتن شرک ودرخواست کردن فقط ازخداوندمتعال

    وقتی ذهنتوکنترل میکنی به صورت تکاملی به ایده هاوشرایط وفرصت های بهترهدایت میشی وبک شبه به همه خواسته هات نمیرسی همه چی ارام ارام اتفاق میافته به راحتی وطبیعی

    ویک باره همه چیزتغییرنمیکنه

    همه مابه تمام ارزوهامون میرسیم وقتی خداروباورکنیم وقتی قوانین رودرک کنیم وقتی بدونیم ماخالق100٪زندگی خودمون هستیم

    به جای ناامیدی بگیم به خودمون که میشوداگه استادتونسته پس منم میتونم

    تضادهاباعث میشن که ماپیشرفت کنیم واین سختی هارویک نعمت ازطرف خداوندبدونیم برای رشدوتغییرشخصیت

    وقتی روی باورهات کارمیکنی ایده هایی به توگفته میشودکه باشرایط الان توقابل انجامه ودرمداراون خواسته هاقرارداری وقتی مدارت تغییرکردایده های بهتربه توگفته میشه وتوبایدبه ایده هاعمل کنی وحرکت کنی

    خوشبختی یعنی احساس عالی داشتن یعنی دیدن زیبایی هاوتحسین افرادموفق تادرمدارزیبایی های بیشترقراربگیری

    یک اتفاق میتونی برای دونفرنتایج متفاوت داشته باشه یکی اون رونعمت بدونه ازطرف پروردگارمتعال یکی اون روبدبختی وشکست بدونه

    این هست کنترل ذهن ورمزموفقیت درمواقع سختی ومشکلات

    توحیدهمه چیزه

    خداوندباهمه ماصحبت میکنه وهدایت میکنه وحمایت میکنه وکارامون روانجام میده وادم های خوب ودوست داشتنی روواردزندگی مامیکنه

    زندگیم زیباست

    و روز به روز،

    رو به کمال و شکوفایست،

    چون من طراح زندگی خود هستم

    خدایاشکرت

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    شقایق گفته:
    مدت عضویت: 568 روز

    ردپا

    خانه تکانی

    سلام خانم شایسته عزیزم،ممنونم استاد گلم

    ممنونم از شماکه این پروژه عالی رو با ماهم به اشتراک گذاشتین.

    خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم خداوند هستم که هرروز به طرق مختلف درحال پیشرفت گام به گام هستیم و هرروز آگاه تر میشویم.

    چرا ما همیشه برای هر اتفاق ناخوشایندی دنبال مقصر می گردیم.

    اگه ما مسولیت کارهاوزندگی خودمونو بپذیریم از دیگران توقع و انتظاری نداریم

    چقدر درمورد ارث عالی گفتین استاد منم این موضوع را با گوشت واستخونم درک میکنم یکی از بستگان نزدیکم که همیشه انگشت اشارش رو به پدرش هستش.

    هزینه ازدواج پدرم،خرید خونه پدرم،شغل پدرم،قسط وام پدرم و و و …

    الان هم که خودش دوتا بچه داره همچنان همین روال هستش…

    به قول استاد

    اگه یک اتفاق یکسان دوتا نتیجه مختلف داره ما باید بهش فکر کنیم که چرا نتیجه متفاوت شده..‌.

    اگر ما به اندازه سرسوزن به خدا ایمان و اعتقاد داشته باشیم هرگز و هرگز روی دیگران حساب نمی‌کنیم.

    دوره دوازده قدم ی دوره عالی هستش،آگاهی های این دوره قدم به قدم مارو پیش می‌بره

    هرقدم عالی تر و پربارتر.

    ایاک نعبد وایاک نستعین،اهدنا صراط المستقیم

    در پناه رب مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    ندا عادلی گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    خدایا شکرت.

    چقدر خوبه این تمرینات روزانه که متعهدانه انجام بدیم و روی باورهامون کار کنیم ممنونم خانم شایسته

    هر چقدر پیش تر میرم عمیق تر متوجه میشم که من اصلا تا الان واقعا خدا رو نفهمیدم .درکی نداشتم ازش.فقط یه اسم و یدک میکشیدم.دور بودن ازش و فاصله ای که بینمون حس میکردم عامل تمام نشدن ها و حال بدم بوده.

    امروز هدایت شده رفتم سراغ مبحث ترمز و گاز دوره کشف قوانین زندگی و این جمله اونقدر منو درگیر خودش کرد که کلی اشک ریختم بی اختیار.جمله این بود:

    خواسته های تو همه اجابت شده اند ولی تو با مقاومت هات جلوی دریافتشون و گرفتی.اجابت شده تو نمیبینی تو خالص کن باورهاتو تا ببینیشون.

    انگار از زاویه ی جدیدی این آگاهی و دریافت کردم.خیلی خوب بود احساسش. وقتی خانم شایسته گفتند خدا داره با گامها باهات صحبت میکنه اصلا حال منو دگرگون کرد.خیلی حال عجیبی داشتم. واقعا خودم خبر نداشتم اما شرک تمام زندگی منو فرا گرفته بود.توقع داشتن از دیگران.چشم به کمک دیگران دوختن. دنبال جمع کردن بقیه دور خودت فالوور گرفتن.برای نظر بقیه زندگی کردن.انتخاب هات.واقعا خوب خدایی داریم که با این اوضاع داغون سنگ بر سرمون نمیباره.

    احساسم با گوش جان سپردن به صحبت های استاد واقعا مثل شکفتن یک گل مثل رشد کردن یک درخته.به به چه خدایی داشتیم و داریم و بی خبر بودیم.از لطف و کرمش که احاطه کرده مارو که با همه خطاهامون گفته تو فقط برگرد بقیه ش با من.تو فقط روت و برگردون سمت من درستش میکنم برات.

    آقا اگر داری تو زندگیت زجر میکشی کی میخای سرت به سنگ بخوره و برگردی بگی خدا من نمیدونم من نمیتونم دستم به دامنت.من درموندم تو بهم بگو.چرا برنمیگردی چرا ناامیدی؟ ناامیدی در رحمت من نیست و جایی نداره.ناامیدی عذاب الیم داره.دارم میگم منه بخشنده منه قبول کننده توبه منه شاکر برای برگشتن تو منی که از فضلم اضافه پاداش میدم اگر برگردی.منو اونطور که باید نشناختی منو نشناختی

    من اجابت کرده ام تو را به یاد بیار عهدی که با هم بستیم که وعده من حق است. گفتم بخوانی اجابت میکنم اما…

    فراموشم کردی زیر آوارها آوار باور کمبود و بی لیاقتی و بی ارزشی گم شدم.

    اگر ادامه دهی تو هم فراموش خواهی شد وعده داده که هیچ یاور و پناهی نداری اگر برنگردی.

    تو برای من ارزشمندی چون پاره ای از منی و خود منی.من میخواهم بیاد بیاوری و با خودت که پاره منی درست رفتار کنی ارزش قائل شوی! تو قرار نبوده زجر بکشی قرار بوده بنده باشی یعنی به غیر از من رو نکنی تا آسان و طبیعی زندگی را زندگی کنی.خودت را تجربه کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خداوندی که تمام روشنای وجووم هست بنام خداوند که به این باور قدرتمند درونی رسیدم خدایا شکرت که تنها قدرت وثروت جهان رب هست بنام خداوند که با آگاهی که بهم میده وباورهای که در ذهنم شکل گرفته نسبت به خداوندمدتها بود که به خاطر عدم آگاهی خدا اینقدرکوچیک کره بودم توی ذهنم وخواسته های رو بزرگ وباورهای محدود کننده افراد رو برزگ در ذهنم خودم جلوه می دادم تا جای که بار ها ذهنم تلاش می کرد که مرا برگردونه به شیوه‌ای گذشته ولی خدایا شکرت خداوند به درخواست های پاسخ داد تضادی که در زندگیم پیش آوند سبب خیر شد خدا رو بشناسم وازطریق خداوند به خودشناسی برسم توانایایی،های خودم بشناسم خواسته های واضع تر بشن هرچقدرکه به خواسته های درونیم می رسم و در احساحس،خوب قرار می گیرم خاشع تر ومتواصع تر می شوم قدرت می دم دست خداوند بخ جای ضعیف عمل کردن به خاطر باورهای مذهبی به خدای دست رسی پیدا کردم که خودم مهم تر از عوامل بیرونی بدونم سال ها بود به خاطر باورهای غلط ومذهبی که به خداوند داشتم احساحس گناه وعذاب وجدان به خاطر اشتباهات خودم وحتی بعضی وقتی اشتباهات دیگران این دواحساحش،کنترل ذهنم رو دست گرفته بود با شده بود همیشه از سر ترس خدای رو سپاسگزاری کنم که هیچ گونه احساحس،خوبی درمن ایجاد نمی‌کرد بلکه گاه خشگمن مس شدم که مرا کفر در می آورد ولی هیچ نیومدم به این فکر کنم به خدای که دیگران برای من ساخته بودن شک کرده بودم وروبه خداوند کروم وخدایا چه خدای هستی که هیج گونه احساحس خوبی در من ایجاد نمی کنی تا به خداوند در درونم خودم رسیدم که سال ها توی درون خودم بوده ودنبالش،در بیرون میگشتم که با نطر رو نوزلات به او برسم ولی فقط آرزوی احساحس خوب هست که به اون خداوند می رسم یعنی احساحس خوب هست که باعث میشه اون کارا ها رو انجام بدم واسه دلم خودم چون خدای من بی نیاز هست وبی منت می بخشد خدای که بیکار نمی. شنید فقط برای من کار انجام میده فقط خدای من بهش،ایمان آوردم بدون شروط شروط می بخشد واز من از،شناخت همچون خدای سپاسگزاری میکنم جرآت این بیدا کردم کخ بگم خدایا من بنده توام وظیفه توی هست که بهم کمک کنی که بدون اینکه احساحس بدی درمن ایجاد بشه تازه حالم خوب میشه وقتی. اینقدر با خدای خودم رفیق شدم وعشق میکنم باهاش با شناختی که از خداوند پیدا کردم به هر چی که بخوام می رسم خدای که توی تمام جعنبه های زندگیم او رو بزرگ ببینم چه موقع تنگا وچه موقع خوشی یو طور خدای خودم رو پرستم وزرع ای درپرستش خدای خودم ختشه ای وارد نشود این روشنای بی انتها این ثروت بی پایان که هر چه بهش نزدیک می شوی به هر آنچه بخوای می توانایی برسی هرچقدرروی قدرت درونی خودت باهاش. ارتباط برقرارمیکنی موانع ذهنی برطرف می شود اون هست برخلاف گذشته تصوراتی درذهنت شکل میگیره که مرا بهرعشق آزادی ودرونی وبه قدرت درونی خودم می رسونه که خداوند چقدر قدرت بهم داده که فقط،خالق زندگی خودم هستم نه هیچ کس دیگر نه همسر نه فرزند وهیچ کس دیکر وهمان طور هم از عواملی از بیرون نه گذشته ونهدحال هیچ قدرتی نداره که بخ اد تاثیر بزاره روی زندکی من متوجه می شوی که چطور سال بع خاطر باورهای کمبود وباورهای شرک آلود خودم از محبت الهی درو کردم محبتی که همیشه وهمه جا در درون من هست بوده وتنها یکی یکتا با ه.اوهستم وبه غیر او قدرتی وجود نداره خداباشکرت با خاورشناسی که از خداوند پیدا کروم این نشتی های انرزی رومی بندم خدای که اشتباهات وخطاهای انسانی روحزی رشد وپیشرفتش ورسیدن به خواسته اش می دونه توی تمام عمرم کسی همچون خدای رو به من معرفی نکرده بود برای همچون خدای که جان هم مال من نیست مال او هست چه چیزی دادم که ترس از دست دادنش داشته باشم چه خدای زیباتر وبا عشق تر وخیر مطلق تر او ندیدم متوجه بیشتر اتفاقات بشیرت شدم همش به خاطر ارتعاش،منی بوده که جهان فرستاد شده البته به لطف این خداوند هدایت میکنه به سمت اتفاقات مثبت این جهان به موفقیت ها سلامتی ها وزیبای های این جهان چون لیاقت این ها دارم چون من به جهان اومدم برای تجربه ودیدن اینها خدایا هر چهددرک وآگاهی از قوانین بهم بدی که عملم جاری کنم باز میگم هیچی نمی دانم چوم تشنه این آگاهی هستم چون به لطف خداوند آگاهی دریافت وآگاهی دریافت این آگاهی روپیدا کروم هر سوالی که توی ذهنم بوده خود به خود خداوند از یه جای جوابش بهم رسوند این یعنی دیگه بی اهمیت ازکنار آین نمی گذرم می نشینم واشک شوق می ریزم به خاطر شهامت وشجاعت تعغیر کردنم بهرخاطر به خدا ونزدیک شدنم به خاطر اینکه دارم باورهای گذشته برای رسیدن به خداوند رو از ذهنم پاک میکنم باورهای که فکرمی کردم ازحق خودم بگذرم وباید از احساحس خوب می گذشتم تا به او می رسیدم ولی بر عکس الان احساحس خوب من که می تونم به جهانم ارتعاش بهتری مثبتی رو بفرستم احساحس خوب منه که باعث میشه عشق بدم عشق بلا عوض عشقی گه دراین هیچ انتظاری نباشه که خداوند اینقدرنرا غرق این آگاهی میکنه خداونددرونم هست که کمک میکنه که بادون قضاوت کردن خودم احساحسات که دروجودم هست وبهم کمک میکنه رو بیان کنم خدایا شکرت خدایا مرا غرق این آگاهی کن که نیاز دارم به یک پاکسازی ذهن تا به اون هماهنگی ویکپارچگی با خداوند برسم بدون اینکه واکنشی نشون بدم این تضاد رو به خیر وخوی تبدیل کنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پروژه خانه تکانی ذهن

    گام اول

    با کسب اجازه از خدای مهربانم برای نوشتن ردپای این گام

    تضادهای زندگی عامل پیشرفت و خوشبختی ما هستند

    این جمله هم درسته هم خیر

    درسته اگه من آدمی باشم که مسئولیت 100% زندگی ام رو بعهده بگیرم

    غلطه اگه من آدمی باشم که همیشه منتظر عاملی غیر از خودم برای بهبود زندگی ام باشم

    برای من درست بوده

    من در زمانی که سخت ترین تضادهای زندگی ام تا اون روز رو تجربه میکردم و معادل شده بودم با اون آیه ای قرآن که گمراهانی رو توصیف میکنه که تاریکی اونقدر زندگی شون رو گرفته که انگار در اعماقی از اقیانوس هستند که نوری بهشون نمیرسه و تازه یک ابر سیاه هم روی اون بخش از آب رو گرفته که دیگه هیچ راهی برای دریافت نور نداشته باشند

    البته خدا رو شکر که من اون ابر سایه رو نداشتم و هنوز اونقدر توی تاریکی نرفته بودم

    اون تضاد اما برای من زمینه ساز عضویت ام در بهترین دانشگاه جهان شد و زندگی من از اون روز در همه ابعاد داره روز به روز بهتر و بهتر میشه

    یادمه که در حین اون تضاد وقتی خبرش بهم رسید بی اختیار اشک میریختم اما همون موقع به خدا میگفتم که شرمنده ام که گریه میکنم…گریه من از ضعف نیست…خدایا قول میدم دیگه اشک منو نخواهی دید…من برای بهبود زندگی ام کوتاه نمیام…دست از تلاش برنداشتم و به هر شیوه ای که به عقل خودم میرسید شرایط رو درست میکردم اما نتیجه ای نمیداد…به احساس ناتوانی و عجز در پیشگاه خداوند رسیدم…و گفتم خدایا چرا از هر سمت میرم درها بسته است؟؟؟ اگه ایرادی در من هست منو آگاه کن…من حتما خودم رو اصلاح میکنم….یعنی من باور داشتم که من مسئول زندگی ام هستم و من میتونم با هدایت خداوند شرایط ام رو اصلاح کنم

    از هر سمت میرفتم به شرک هدایت میشدم…قرآن برام سراسر خبر از شرکم میداد…اما من خودم رو موحد میدونستم…مدام از خدا میپرسیدم و سوگند یاد میکردم که من به خدای دیگه ای باور ندارم جز تو….پرسیدم اگه مشرک هستم منو هدایت کن…اولین بار در زندگی ام کلید واژه توحید برام پر رنگ شده بود و کنجکاو شدم این چه معنی داره

    یه روزی در تلگرام تبلیغ کانالی دیدم به نام باورهای توحیدی

    قسم میخورم هرگز در زندگی ام چنین مفهومی به گوشم نخورده بود…اون کانال حاوی گزیده ای از صحبتهای مردی بود ناشناس که از توحید میگفت و خدا…میگفت توحید حساب نکردن روی هر عاملی غیر از قدرت خداوند هست…احساس کردم نوری به زندگی ام تابیده…حال عجیبی داشتم و تمام مدت اون فایلها توی گوشم بودن…انقدر اون کلام برام جدید و ساختار شکن بود که حتی فکر میکردم بقیه مسخره ام میکنن هرگز با کسی حرفی از اونها نمیزدم…فقط خودم گوش میدادم…و دریچه هایی از نور امید به زندگی ام باز شد…کم کم دلایل نتایج زندگی ام و مشکلاتم رو درک کردم

    هنوزم بخشی از اون فایلها توی گوشم زنگ میزنه ” اون آقای بازیگری که افتخارش یک میلیون و دویست هزار نفر فالورش هست خوب تو میشی فالور اونها که…تو میشی عروسک خیمه شب بازی اونا” و ادامه دادنم باعث شد که من بعد ها سایت رو پیدا کردم و عضو سایت شدم و تا امروز افتخار عضویت و شاگردی رو دارم

    یه جمله از استاد توی این فایل و خیلی از فایلها مثل قدم اول 12 قدم همیشه توی گوشم زنگ میزنه

    همه چیز توحیده

    همه زندگی شما با توحید ساخته میشه

    این ها فقط کلمات نیستن…سعیده خوب گوش کن و دنبال ردپای این قانون در تمامی روزهای زندگیت باش

    این تمام زندگیت رو میسازه…تماااااام

    از کوچکترین رخدادها تا بزرگترین اونها

    توضیحات استاد در مورد توحید کاربردی ترین دستورالعملی هستند که خوشبختی در همه ابعاد زندگی من رو میسازه

    این باور که خداوند رب منه و همه کارهای منو میتونه جوری انجام بده که تمام مردم جهان با هم جمع بشن نمیتونن انجام بدن اگه توی وجودم ریشه بگیره نتیجه اش میشه اینکه من همیشه در زمان درست در مکان درست قرار میگیرم که کارهام راحت و آسون بشه…اگه تضادی هم پیش بیاد باز به راحتی رفع میشه

    مثال میزنم از کوچکترین چیزها تا مسائل بزرگتر:

    توی سلامتی…من در گذشته تا کوچکترین نشانه ای از بیماری در من ایجاد میشد…غمی سنگین و تصوری از بدترین امکان ها در ذهنم شکل میگرفت…من خیلی زیاد دچار بیماری میشدم…و همیشه مورد ترحم اعضای خانواده بودم که بشدت باعث احساس بد در من میشد…گوش دادن به همون فایلهای توحیدی استاد و تقویت باور به قدرت خداوند باعث شدند بدون اینکه من کار خاصی برای خود سلامتی انجام بدم باعث شدند یهو به خودم اومدم دیدم سلامتم…من به واسطه شغلم با بیماران زیادی در تماس هستم…اما طبق باورهای توحیدی بیماری در بدن شخصی که در مدار مناسبه دوام نمیاره

    ترس از تاریکی و شیطان…شیطان برام قدرت بود…خودم هم نمیدونستم…اما خوابهای ترسناک زیاد میدیدم…شاید ریشه در فیلمهای ترسناکی داشتند که در کودکی میدیدم…اما بعد از مدتی کوتاه شنیدن توضیحات استاد در مورد توحید دیدم منی که بدون روشن گذاشتن لامپ وقتی تنها هستم اصلا خوابم نمیگرفت و حتی گاهی تلویزیون رو هم روشن میکردم تا این حد داغون بودم…دیگه اصلا ترسی توی وجودم نیست و دیگه اصلا لامپی روشن نمیگذارم…

    بعد از مدتی متوجه شدم حتی در رو قفل نمیکنم…حتی همسایه ام گفت یه بار دیده شب در حیاط ما بازه…و تا صبح باز مونده که احتمالا نشون میداد کسی شب اومده داخل حیاط که احتمالا دزد بوده و درو نبسته…بازم باعث نشد بترسم…و بخوام وقتی تنها هستم درو قفل کنم…چون خدا رو حافظ خودم میدونم…نمیگم هیچ ترسی ندارم چون خودم رو انسانی موحد کامل نمیدونم…اما بهم بر میخوره ترسو بمونم و میرم توی دل ترس هام

    شاید دوستانی که تازه به این سایت اومدن این پیام منو بخونن و بگن که مثل اغلب بچه ها ما برای بهبود شرایط مالی وارد سایت شدیم اما من میتونم بگم من نمیدونم ترسهای شما یا غمهای شما چی هستن…چون برای هر کسی متفاوته اما اون ترس و غم ها احساس خوشی و شادی پایدار رو میگیره…و نتیجه اش همه اتفاقات بد هستند از جمله مشکلات مالی…فقط یک ذهن آروم هست که میتونه دریافت کننده نعمت ثروت باشه…من در سال اول ورودم به سایت از سمت خداوند هدایت شدم که روی “احساس صلح با درون” کار کنم…من فکر میکردم خدا شوخی اش گرفته…من میخواستم توی کارم رشد کنم…اما به پیام خداوند لبیک گفتم…سریالهای سایت رو شروع کردم و بعد یهو خانم شایسته لطف کردند دوره صلح با درون رو روی سایت بذارن…و بعد من متوجه شدم که پروژه های کاری که آرزو داشتم…آدمهای شاخصی که آرزو داشتم باهاشون کار کنم اومدن توی مسیرم بدون اینکه من درخواست بدم…جهان کارها رو برام انجام میداد…

    همه چیز خوب در زندگی مون محصول آرامش درونی هست که از اتصال با خدا میاد

    إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی

    این ذکر یا یادکردن چیکار میکنه؟ کارکردش چیه؟

    أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    مثال دیگه این بود که میخواستم در کارم مسئولیت های بزرگتر بپذیرم و رشد کنم…با توکل به خدا اینکارو انجام میدم…البته همیشه از خدا میخوام که اول ظرفم رو بزرگتر کن بعد بهم مسئولیت بزرگتر بده که نخوام به خودم یا کسی صدمه بزنم…و باور دارم که خداوند هدایتم میکنه…واقعا هدایتهاش رو میبینم…مثلا برای یک پروژه تحقیقاتی که با تیمی بین المللی کار میکردم….من اون دیتاهای نهایی رو فرستادم براشون…و خوابیدم…ساعت 4 صبح یهو بیدار شدم و بدون اینکه این عادت رو داشته باشم تلگرام چک کنم دیدم همکارم توی تلگرام پیامی گذاشته که دیتاها ایرادی دارن…چون قراره برن برای پراسس نهایی اگه الان تونستی اصلاحشون کنم و بفرست و اگه نه که دیگه معذوریم بپذیریم…و من بلافاصله اصلاح کردم و فرستادم….یعنی اگه هدایت خدا اون ساعت صبح بیدارم نمیکرد و منو نمیبرد به تلگرام اون همکاری من که باعث کلی خیر و همکاری های بعدی موفق شد کنسل میشد چون تا صبح ما دیگه دیر میشد که بخوام دیتای اصلاح شده رو بفرستم…و واقعا بارها به چشمم دیدم که خداوند کارها رو به شکلی انجام داده که اگه همه با هم جمع میشدند نمیتونستند اینکارو کنن…کی میتونه شما رو نصفه شب بیدار کنه یراست ببره سمت جایی که باید پیامی رو ببینید؟؟؟؟

    جز قدرت خدا هیچ کس

    مثال ساده ترش این هست که دیروز میخواستم برم دندونپزشکی و اون خیابون خیلی شلوغه…توی ذهنم گفتم هرجایی بشه پارک میکنم یکم پیاده میرم…گفتم خدایا یه جای پارک آسون بهم بده…چون اصلا دوبله نمیشه گرفت انقدر خیابون شلوغ و تنگه…یهو دیدم سر یه کوچه خالیه و بلافاصله پارک کردم…فکر کردم که خیلی فاصله دارم بعد دیدم مطب توی همون کوچه است…اصلا انقدر ذوق کردم گفتم خدایا چقدر باحالی آخه من ای کاش میتونستم بغلت کنم یا دورت بگردم انقدر شما منو آسون میکنی منو برای آسونی ها

    یا مثلا دیروز یه مشکلی برای کیسه های برنج مامانم پیش اومده بود که خودش مسافرت بود…منم توی این شلوغی کارهام و تازه از شبکاری هم رسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم…از زور خواب داشتم خفه میشدم…گفتم اشکالی نداره بخوابم بعدش خدا هدایتم میکنه…الان فقط عصبانی میشم….رفتم خوابیدم…تازه خواب رفتم دیدم کسی زنگ میزنه…از روز خواب نفهمیدم کیه…بعد دیدم خاله ام هست…مامانم بهش پیام داده بود…در زمان مناسب خاله هم اون روز سرکار نبوده و داشته ازونجا رد میشده گفته بیاد مشکل رو بررسی کنه…باورم نمیشه اصلا انگار خدا خاله رو فرستاده بود که نه تنها اون مسئله رو حل کرد بلکه چند تا مشکل دیگه ام رو حل کرد تازه میگفت بذار برات نهار هم بپزم و ظرف 2 ساعت مسئله ای که باید من حالا کلی فکر میکردم چجوری حلش کنم خدا با دستی که برام فرستاد حلش کرد و تازه مسائل دیگه من هم حل شد…من چجوری با چه عقلی میتونستم این همزمانی ها رو ایجاد کنم؟ جز هدایت های خداوند و قدرتش میتونه اینجوری کارها رو آسون کنه؟ تازه نکته بعدی این بود که روز قبلش خدا بهم گفته بود تراس رو مرتب و خالی کن و من چشم گفته بودم و امروز از تراس استفاده کردیم تا برنج ها رو اونجا مرتب کنیم و مسئله رو حل کنیم…خدایی که ما رو از قبل برای راه حل مسائل آینده مون مهیا میکنه…این رو هم از استادم در سریالها دیدم که چطور بارها به چیزی هدایت شدند که راه حل مسائل آینده اونها میشه

    مثال ها رو زدم برای ذهن خودم شفاف کنم که

    وقتی من روی درون خودم روی باورهام به خدا کار میکنم و دائم اون باورها مرور میکنم و براشون مثال میارم تا برای ذهن من برای اندازه درک من منطقی بشن….خدا مسائل بیرونی رو حل میکنه برام…وقتی من تمرکزم رو از بیرون برمیدارم و روی درون روی اصل روی توحید میذارم…لازم نیست نگران بیرون باشم…چون همه جهان من با توحید ساخته میشه

    *اگه من هر روز تلاش کنم برای اینکه بنده بهتری باشم…بنده موحدتر، شادتر، با تقوا و کنترل نفس و ذهن بهتر، مومن تر، صبورتر، متوکل تر

    خدای من که خدایی کردن رو عااااالی بلده برای من بهتر خدایی میکنه و سرپرستی و وکالت کارهای منو شخصا به عهده میگیره*

    و به قول استاد اینا شعار نیستند اینا زندگی هر روزه ما هستند

    سپاسگزارم از الله یکتا که با قوانین اش انقدر زندگی رو به ما ساده کرده اگه ما از قوانین درست استفاده کنیم

    سپاسگزارم از استادم برای درک قوانین و برای ثابت قدم بودن در اجرای اون قوانین و نشر و گسترش اونها

    سپاسگزارم از استاد شایسته عزیزم برای دعوت ما به این خانه تکانی ارزشمند و این کلاس فوق برنامه رایگان

    امروز هم در کلاس ردپا گذاشتم و حاضر خوردم :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نرگس بِنساله گفته:
    مدت عضویت: 676 روز

    سلام ب استاد عزیزم.چقدر خوشحالم من جزئی از اون آدمهای اندک هستم ک استاد برای من دارن حرف میزنن.چون خودشون میگن من برای همه حرف نمیزنم و فقط برای تعداد محدودی ک میخوان زندگیشون تغییر بکنه میگن.

    هر اتفاقی ک میوفته توی طبیعت اون خشم خداوند نیست و خداوند احساسات انسانی نداره ک بخواد ب پاسخ رفتارهای منو رفتار کنه.خداوند یه سیستم و یه انرژیه ک واکنش نشون میده ب افکار من.

    و هر اتفاقی مثل سیل و زلزله…کاملا طبیعی هست ک کنش واکنشهای طبیعت و حالا اگر کسی در فرکانس بالایی باشه از اون خرابیها بهره میبره و کسی فرکلنس پایینی داشته باشه ضرر میبینه و هر تضاد و خرابی ب وجود میاد ب دنبال یک تحول و دگرونی و نو سازیه و همه ی از ایده ها و اختراعات از دل همین تضادها ب وجود میاد و باعث پیشرفت جهان شده و مانباید مسئولیت زندگیمونو ب عهده ی کسی بزاریم و از دیگران توقع کنیم ک دولت برای من کاری کنه یا پدرو مادر…برای من کاری کنه چون توقع از دیگران باعث میشه ما فقط بخوایم اونا زندگی مارو تامین کنه ک این یک بدبختیه ک برای اینکه اونا دوقرون بدن ب ما،جلوی هزاران هزار ثروتی ک خودمون با روجوع ب درون خودمون و ایمان ب خدا تامین کنیم و منتظریم یک عاملی بیرون از خودمون بیاد زندگیمون رو درست کنه و منتظرین همیشه منتظر هستن.ما اگر بدونیم ک خودمون خلق زندگی خودمون هستیم ک منتظر کسی نمیمونیم و نخوایم مردم رو ب خاطر اینکه بهمون کمک کنن نگهداریم

    و مسئولیت 100٪زندگیمون رو خودمون ب عهده بگیریم چون این افکار ماست ک داره زندگی ما رو مدیریت میکنه و ب قول استادم چجوریه خیلی ها تو همین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.

    امروز من خانه تکانی ذهن رو شروع کردم‌. گام اول رو امروز شروع کردم.

    اول اینو بگم وقتی که مریم جان در فایل توضیحات گفتن که اگر اینجایی و داری این صحبت ها رو میشنوی ، به این معنی هست که در مدار این آگاهی ها قرار داری و به این معنیه که یه روزی از خدا درخواست هدایت کردی و این الان اجابت درخواست توست، وقتی اینو شنیدم خیلی احساس خوبی داشتم و خدا رو شکر کردم برای اینکه در مدار این آگاهی ها و این خانه تکانی ذهن قرار گرفتم.

    میخوام به یاری الله ، پر قدرت حرکت کنم.

    همین امروز یه اتفاقی افتاد که اگر من اون الهه سابق بودم، کلی ناراحت میشدم و ناامید میشدم ولی خب من که اون الهه سابق نیستم. من یاد گرفتم که باید در هر لحظه احساسم رو خوب نگه دارم،یاد گرفتم که همیشه از زاویه ای به مسائل نگاه کنم که بهم احساس خوبی بده. همین کارم امروز انجام دادم و الان احساسم خوبه خدا رو شکر.

    اینو میدونم که خداوند بی نهایت دست داره و از طریق بی نهایت دستی که داره به من روزی میده. حالا این روزی علاوه بر پول، شامل همه چیزهای دیگه هم هست. آدمها فقط دستان خداوند هستن و خداوند بی نهایت دست داره برای کمک کردن به من.

    واقعا خوشحالم که امروز تونستم ذهنمو کنترل کنم.

    و اینم میدونم که مادامی که داریم رو خودمون کار می‌کنیم، هر اتفاقی که میفته خیره، هر اتفاقی که میفته به نفع ماست.

    استاد عزیزم و مریم جان عزیزم واقعا ممنونم بخاطر این فایل های ارزشمند خانه تکانی ذهن و خیلی خوشحالم که من در مدار این خانه تکانی ذهن قرار گرفتم‌ . خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    سلام استاد گرامی و دوستان همراه

    الهی هدایتم را سپاس، نشانه ها را سپاس، آگاهی ها را سپاس

    توحید عملی، یعنی پذیرفتن صد در صد مسئولیت زندگی خودم ، اینکه هیچ عامل بیرونی وجود نداره، تنها و تنها خودم باید مسائلم رو حل کنم، در هر شرایطی که هستم، خودم بوجود اوردم، با فرکانس ها و توجه، چه شرایط بد و چه خوب، و اگه از این شرایط ناراضی هستم، خودم باید تغییرش بدم، هیچ بهونه ای نیارم، اگه قوانین رو درک کنم، اگه عمل کنم، اگه کار کنم، خداوند کارش رو به موقع و دقیق انجام میده و همه کار برام انجام میده، توقع و انتظاری از هیچکسی نداشته باشم، نه خانواده، نه بچه، نه دوست و …، حوادث و اتفاقات، بلای طبیعی نیستند، اونا هم موهبتی هستند در جهت رشد و ارتقا و پیشرفت.

    سپاس بابت آموزش های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    به نام رب قادر مطلق

    فاستجنا له و نجیناه من الغم

    آیه‌ای که دیشب در کمال ناباوری بر صفحه‌ی گوشی م نقش بست .

    منی که بعد از چندین روز دانلود مقدمه‌ی مجموعه ی خانه تکانی ذهن دیروز در مسیر برگشت از مدرسه به خونه و در حال رانندگی به فایل صوتی دستورالعمل دوره از زبان مریم عزیز گوش می دادم و در این فکر بودم و کلام مریم عزیز رو تکرار میکردم با خودم و خدای خودم که :من میخواهم ، من رشد میخواهم ، من تغییر میخواهم ، من حرکت به سمت مدارهای بالاتر میخواهم …

    دیشب این آیه بر صفحه‌ی گوشی برای چند دقیقه مرا به فکر فرو برد :

    «ما تو را اجابت کردیم و از غم ها نجات دادیم .»

    واقعا ؟

    یعنی راه نجات من در این مسیر است ؟

    پاسخ از این واضح تر ؟

    آنهم به فاصله ی چند ساعت.

    ای کاش انسان فراموشکار نبود تا این همه حقیقت‌های محض را لا به لای روزمرگی ها از یاد نمی‌برد .

    به همین دلیل است که ما به ذکر نیازمندیم و خداوند میگوید مرا یاد کنید … چرا که اگر یاد نکنیم از خاطر می بریم تمام عهدها و قول و قرارها را …

    مسؤلیت زندگی و خوشبختی‌ت رو ب عهده بگیر و برای خلق این خوشبختی به خداوند متصل شو و به درون خودت برگرد .

    هیچکس قدرت این رو نداره که تو رو خوشبخت و یا بدبخت کنه.هیچ چیز قدرت این رو نداره که تو رو خوشبخت یا بدبخت کنه و این تو هستی که این قدرت رو در اختیار داره

    این صدایی بود که آخرشب در گوشم طنین انداز حقیقت‌ها بود و یادآور اصول و قوانین .

    تو فارغ از تمام مشغولیت‌های ذهن و شرک‌های وجودت و تمایل ذهنت به شرک ورزی به درون خودت برو و با خودت و خداوند باش تا این خلوت دونفره جهانت رو دستخوش تغییر کنه . فارغ از جایی که هستی و فارغ از کسی که بوده و هستی …هرلحظه در حال خلق شدن و زایش هست آینده و تو خالق اونی …

    چرا این حقیقت‌ها اینقدر آرامش عمیقی رو به قلب و وجود آدم میاره؟

    چطور میشه ک وقتی حتا در طوفانی از غصه ها و دغدغه ها گرفتار هستی و ندایی الهام بخش در وجودت طنین انداز میشه که بهت میگه : تو میتونی زندگی دلخواه ت رو داشته باشی اگر قدرتی که به غیر دادی بگیر و به خودت و خودای درونت برگردونی ، دنیای آرامش و صلح وجودت رو در برمی گیره و انگار کیلومترها فاصله داری از طوفان چند دقیقه پیش. چطور همیشه حقایق اینقدر در دسترس و نزدیک هستن و تو اینقدر دور و غریب میشی باهاشون !.

    چقدر جان و روح تشنه‌ی من نیازمند این دوره و این حقایق ناب بود مریم عزیز .!

    چقدر ذهن درهم برهم و پر از آلودگیهای من محتاج چنین خانه تکانی مستمر و هرروزه‌ای بود و هست و انگار تو این نیاز رو دیدی و احساس کردی و به دادم رسیدی …«بعد منزل نبود در سفر روحانی»…

    خدا رو شکر برای نظم بی انتهای کیهانی که چقدر اجابت کننده و پاسخ کننده خلق کرده جهانش رو

    و چقدر هدایتگر و راهبر هست برای هرکه بخواهد …

    من میخواهم و ازخدا یاری می طلبم .

    یاری می طلبم که به من قدرتی ببخشد تا هرروز وجودم را با این خانه تکانی گام به گام پاک و مبرا کنم از شرک ،شرکی که چون علف هرز رشد میکند و در همه گوشه و کنار وجودت سایه میاندازد اگر غافل شوی و تقوا و کنترل ذهن را فراموش کنی … و من میخواهم که هرروز و همیشه یک قدم نزدیک تر شوم به توحید و وحدانیت قدرت جهان .

    چقدر بودن و گام برداشتن در راه مستقیم شیرین و گوارا ست و حتا وقتی فقط نیت بودن در آن را داری هم حلاوت تجربه کردنش لحظه به لحظه ات را شیرین میکند و دلچسب . و تغییر در تو و انرژی و حس و حالت از ثانیه‌ی اول انابت و برگشتن ت ب حق خود را نمایان می‌سازد .

    خدایا شکرت که به لحظه‌هایم دوباره رنگ امید پاشیدی و من ِ از هم پاشیده‌یِ ناامید را دوباره به خانه‌ات فراخواندی رب مهربان من .

    تو که با تمام قدرت و فرانروایی ت این چنین صاحب فضل و رحمتی من چگونه تو را ضد و علیه خود میتوانم ببینم ک عامدانه میخواهی مرا غرق بلا کنی … سبحان الله که تو از هرآنچه من گمان ببرم پاک و مبرایی رب غیور من …

    من با تسلیم و تواضع تمام به درگاه تو وارد میشوم ربِ من و به هرآن خیری که از تو به من برسد فقیرترین فقیران هستم.

    مرا در فصل و رحمت خود غرق کن مهربان خدای من 🩵 و قلبم را از غیر خودت پاک کن مرا برای خود کن. تنها خواسته ی نرگس تو این است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: