live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرتان آرتانی گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    فایل پروژه خانه تکانی ذهن شماره اولش رو گوش کردم پر از حرف مسئولیت پذیری بود و اینکه هر تضاد و اتفاق نامناسبی که پیش میاد اولین کاری که ما آدم ها انجام میدیم، اینکه مسئوایت نپذیریم و مقصرش رو دیگران بدونیم.

    وارد چاله ای بشیم به نام حکومت مسئولین خانواده و…. و همش بگوییم مجبوریم بدبخت باشیم مجبوریم مسیر بدبختی رو طی کنیم چون تو این مملکت به دنیا آمدیم مسئولیت نپذیریم و ازش فرار کنیم …. اینا همش یک بخش از ذهن منه…

    بخش دیگه ذهن به من میگه آقا پسر پس چرا موقع موفقیت باید خاشع باشی و بگی کار خدا بوده و بگی همش کار خدا بوده و مغرور نشیم اما موقع سختی باید بگیم من مسئول زندگی خودمم و با خودمون نگیم مقصر خداست … و ازش شاکی نباشیم؟؟

    اما من در جوابش بهش میگم عزیزم؛

    درسته وقتی بچه ای رفتار خانواده روی تو گل پسر تاثیر داره، مدرسه ای که داری توش درس میخونی رفیقات و جامعه روی تو تاثیر داره،

    ولی زمانی این تاثیر وجود داره، که تو بپذیری این تاثیر روی تو شکل بگیره یعنی قدرت این عوامل رو بیشتر از قدرت خدا بدونی وقتی این رو بپذیری همینجوری هدایت می شوی.

    حالا عزیزم چه اتفاق خوب و چه اتفاق به ظاهر بد و ناجالب کار خداست چون اون تو رو هدایت کرده و اون چرا هدایت کرده چون تو اون فرکانس رو فرستادی و این اوضاع رو خلق کردی خداوند تو رو به سمت باورت، احساست،ترمزهات و توجه هات هدایت می‌کنه خدا بارها و بارها در قرآن مثال آورده که من کلی پیغمبر فرستادم تو فلان قوم که کل شهر ربا خوار بودن کل شهر کافر بودن کل شهر لواط کار بودن نتیجه افکار و رفتارشون شد بلا و بدبختی ولی در همون زمان ها همه پیامبرها نجات پیدا کردن چرا چون بر خلاف جامعه فرکانس و باور دیگه ای داشتن و خدا اون ها رو به سمت مسیر درست بر خلاف همه جامعه هدایت کرد.

    این نشون میده که اگه دل به دل خدا بدی اون تو رو از زندان مثل یوسف، تو رو از سیل مثل نوح، تو رو از اقیانوس مثل یونس.

    نجات میده.

    ولی به شرط اینکه قدرت خدا رو بپذیری و بفهمی اگه اعتماد داشته باشی که قدرتمند ترین انرژی، خداست اون بر اساس سیستم و نظم تو رو هدایت می‌کنه.

    چون رفتارت، افکارت و اعمالت بر اساس ایمان به او بوده است و اون هم طبق سیستمش گفته کار و فکر خوب تو ضرب در ده میشه بنابراین عزیزم تو بر اساس افکار و رفتارت و ایمانت و عملت به خدا اعلام میکنی و اون هم هدایت می‌کنه پس پسرم تو مسئولی و اون انجام دهنده…

    حالا می‌خوام برم سراغ مثال ها چون هر چقدر هم خوب توضیح بدم تا مثال براش پیدا نکنم ذهن و مغز درست نمی‌فهمه… نکته جالب اینه زمانی که پذیرفتم مسئولیت کامل رو در اون موضوع موفق بودم وقتی نپذیرفتم همه چیز برام بهم ریخت…

    1ـ یادمه تو بچگی وقتی پذیرفتم برای موفقیت در کنکور باید خانوادت تحصیل کرده باشن و یا داداش بزرگتر داشته باشم.

    و یا وقتی دیدم همکلاسی هام همه کلاس کنکور میرن و فلان کتاب رو دارن در واقع از مسئولیت پذیریم کم شد و به شرک اضافه شد و درونم پذیرفت فقط اینجور آدم ها موفق می شوند و دقیقا همین طور شد و من به همین بهانه های واهی اصلا شروع نکردم به درس خواندن و کنکور جالبی ندادم ولی اگر حتی سه ماه می‌خوندم با اون هوش و استعدادی که داشتم اوضاع خیلی بهتر میشد و اگر هدایت خدا رو دسته کم نمی گرفتم نتایج فرق میکرد.

    2ـ حالا دقیقا با شروع دانشگاه رفتنم باورهام تغییر کرد کم کم توسط بعضی از بچه ها به خاطر شهرستانی بودن مسخره شدم و انگیزه گرفتم و پذیرفتم با شرایط کم هم میشه موفق شد با اینکه هیچ کتاب مرجعی نخریدم با اینکه خونه یا مکان مطالعه نداشتم با اینکه رشتم مربوط بود به کامپیوتر ولی اون رو هم نداشتم … اما چون باور لیاقت داشتم و بهانه ها رو کنار گذاشتم … هر لحظه هدایت میشدم تو پیدا کردن جزوه … مثلا یه مثال سادش اینه امتحان ریاضی مهندسی داشتیم من این درس رو دوست داشتم و خونده بودم فقط یک سوال تو یه کتاب پیدا کردم که راه حلش رو بلد نبودم خیلی جالب یک روز قبل امتحان استاد گفت میاد تو تریا دانشگاه به بعضی سوال ها جواب میده من هم اتفاقی اونجا بودم و وقتی ازش سوال پرسیدم لبخندی زد و جواب داد بهم و فردای همون روز کاملا عجیب همون سوال اومد و همه بچه ها گیر کردن و من راحت جواب دادم و همون ترم شاگرد اول کل دانشگاه شدم چون بهانه ها برام مهم نبود و مطمئن بودم در هر شرایطی میتونم …

    3- در کار کردنم هر جا به توانایی هام اعتماد نداشتم و احساس کردم فلان آدم اومده برا نجات من تا من رو از گرداب نجات بده باختم دقیقا سه بار این اتفاق افتاد.

    الان یادمه یک بار که کاملا مشرک شدم اینقدر به یک آدم و یک شغل وابسته شدم که فکر میکردم که اگه من این شغل رو از دست بدم دیگه دنیا به آخر میرسه و همه هویتم رو این شغل بهم میداد … چون تو اون شغل خیلی از آدم ها من رو تایید میکردن و همین باعث شده بود به خاطر آدم ها کار کنم و یک تو گوشی محکم از خدا خوردم که هنوز جاش رو صورتمه و حدود دو سال افسرده بودم… یادمه اعتماد به نفسم خیلی اومد پایین و حتی بعدشم چند تا اشتباه کوچیک داشتم مثلا چند تا ایده خوب اومد به ذهنم به نظر خودم این ایده ها خوب بودن هر وقت ایده میومد چند آدم جلو من سبز میشدن بیا باهم شریک بشیم و به محض اینکه قبول میکردم و از درون وابسته کار اونا میشدم اونا کار رو جدی نمی گرفن و رهاش میکردن و من دوباره احساس ضعف میکردم می‌دونم علتش چی بود چون من از درون به خودم اعتماد نداشتم و احساس این رو نداشتم که میتونم یه تجارت خودم راه بندازم و دیگران برام کار کنن همین شد که از همون جنس آدم ها در مسیرم قرار گرفت و همش بهانه بود در ذهنم که تنها نمیتونم….

    4- وزن کم کردن….

    من یک زمانی از زندگیم به 30 کیلو وزن اضافه رسیدم و مشکلاتی برام پیش اومد و یک دکتر بهم گفت تو چند سال دیگه می‌میری و من بهم بر خورد تو دلم گفتم مگه تو خدایی ….

    از خدا خواستم هدایتم کنه و از هیچ چیز نترسیدم بهانه ها رو کنار زدم و گفتم شروع میکنم من وقتی 50 متر میدویدم نفسم بالا نمیومد نه کفش داشتم و نه لباس و نه مربی و نه هیچ چیز دیگه….

    از صفر کلوین شروع کردم با لباس پلو خوری و کفش مجلسی شروع کردم همه مسخرم کردن همه گفتن تو دو روز دیگه رها میکنی به حدی رسید که می‌توانستم 9 کیلومتر بدوم اینقدر تغییر کردم که همه آدم های اطرافم تغییر کردن… ولی یادمه هیچ وقت برای ورزش کردن یا رژیم گرفتن وابسته هیچ کس و یا هیچ بهونه ای نبودم نه خانواده و نه دوستان و نه آب و هوا و نه مهمونی از خودش خواستم و خودش اوکی کرد بعضی روزا همراه داشتم ولی وابسته اونا نبودم میومدن باهاشون ورزش میکردم نبودن هم مهم نبود خودم جلو میرفتم …..

    داستان زیاده که بهم اثبات کرده شروع بهانه ها یعنی شرک … یعنی اجازه دادن به شیطان برا اینکه ما رو ببره به سمت هدایت به سمت خدای زمینی ….

    خدای عزیز تو یاور من باش که بتونم تسلیم تو باشم نه تسلیم شرایط و بهانه ها …

    خدایا کمکم کن بتونم در مجادله ذهنم که میخواد بگه دنیا ناعادلانه است و شانس و محیط در موفقیت خیلی تاثیر داره و حضور خدا بی تاثیره جلوش وایستم و با این مثال ها آروم بگیرم..‌

    خدا جان عزیزم هدایتم کن به سمت آرامش …. هدایتم کن به سمت نعمت ….

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم (مسئولیت پذیری)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    sajjad karimi گفته:
    مدت عضویت: 384 روز

    به نام الله یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست

    ردپای من در پروژه خانه تکانی ذهنی قدم اول

    سلام خدمت استاد عباس منش و استاد شایسته بزرگوار و دوستان هم فرکانسی ام

    خداوند را سپاسگزارم که من را در مسیر دریافت این آگاهی ها قرار داد و از استاد عباس منش و استاد شایسته گرامی نیز سپاسگزارم بابت این فایل های بی نظیر

    نکته کلیدی و اساسی در این فایل که تا حدی هم پاشنه آشیل من هست و مانع رشد چشمگیر من میشه، انداختن کارها به گردن دیگران و عدم تقبل مسئولیت پذیری 100 درصدی است.

    از پروردگار مهربان ام درخواست میکنم تا بتوانم مسیر تکاملی بهبود در این زمینه را طی کنم.

    خدایا من به هر خیری از درگاه تو محتاج و فقیرم، رب من کمکم کن تا بتوانم این موضوع رو عمیقا درک کنم که همه چیز و همه کس تویی و من فقط باید به تو توکل داشته باشم و ایمان ام را قویتر کنم.

    الهی آمین

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    سلام

    آگاهی های فایل اول خانه تکانی ذهن:

    .من مسئول زندگی خودم هستم. من این توانایی رو دارم که زندگیم رو درست کنم، فقط باید بهانه ها رو کنار بذارم. از بهانه هام قوی تر باشم.

    .هیچ عامل بیرونی قدرتی در درست کردن یا خراب کردن زندگی من ندارن. فقط باید درون رو درست کنم باورها و افکارم رو درست کنم.

    .من باید مسئولیت صددرصدی زندگیم رو به عهده بگیرم و هر اتفاقی چه خوبه بد برام می‌افته همه‌اش به باورهام ربط داره.

    .اگه یک اتفاق یکسان در جامعه، نتیجه متفاوت برای افراد جامعه داره، باید ذهنم درگیر بشه که دلیلش چیه؟

    .اگه من به خودم و توانایی هام و قدرت درونی م اعتماد کنم، همه چیز از بیرون درست میشه.

    .اگه گله از پدر مادر جامعه کشور رییس جمهور و… دارم و می‌نالم، یعنی شرک دارم و قدرت رو به دست دیگران دادم‌.

    .منجی وجود نداره، هیچ کسی از بیرون نمیتونه من و کمک کنه.

    .اگه از کسی غیر از خودم و خدا توقع دارم، یعنی در مسیر غلط هستم.

    .چرا بندگی خدا با این عظمت رو نپذیرم و چشمم به بنده خدا باشه؟! من باید توقعم از خدا باشه.

    .من باید موحد باشم تا خدا همه چیز رو برام درست کنه.

    .اگه دارم مثل بقیه حرف میزنم، فکر میکنم، عمل میکنم، رفتار میکنم پس نباید انتظار نتیجه متفاوت از بقیه داشته باشم. باید از این موج لعنتی نالیدن و ناشکری بیام بیرون.

    .باید نسبت به هر موج منفی که در جامعه و فضای مجازی هست، بی تفاوت باشم و توجه م رو روی خواسته م بذارم.

    .هر کاری که فکر میکنم درسته و قلبم باهاش آرومه رو انجام میدم و فقط رضایت خدا رو درنظر میگیرم نه رضایت مردم و نظر مردم!!!

    .کسی که به خداوند ایمان داشته باشه، راه درست رو می‌ره نه راهی که مردم دوست دارن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رضا اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 3621 روز

    سلام به استاد موحد

    خدایا سپاس که مرا در مسیر هدایت قرار دادی ؛ خدایا یاریم کن تا در این راه ثابت قدم باشم .

    استاد ازتون ممنونم که کمک کردین که به این درک برسم که تنها خالق زندگی به لطف الله خودم هستم و بس .

    فقط میدونم همانطور که در دوره ۱۲ قدم دارین تاکید میکنین ؛باید به دانسته هامون عمل کنیم ؛ چرا که ایمان بدون عمل حرف مفت است.

    استاد اینقدر از فایل هاتون آگاهی کسب کردم که با تمام وجود الله رو سپاسگزارم.

    خدا ازتون راضی باشه

    تمامی نعمت ها گوارای وجودتون.

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2099 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباس منش عزیز

    خدا رو شکر می کنم که امروز به دیدن این فایل هدایت شدم . خدا رو شکر می کنم که در مدار شنیدن این فایل قرار گرفتم و ان شاءالله در مدار عمل به آگاهی های این فایل هم قرار بگیرم.

    موضوع بلایای طبیعی که تا حدود چهارده پانزده سال پیش من هم فکر می کردم که این ها در اثر گناهان زیاد ما انسان هاست.تا اینکه یه فایلی از پدر یکی از دوستام دیدم که چند ماه بعد از زلزله بم سخرانی کرده بود و مسائلی رو مطرح کرده بود که کلاً ذهنیت من نسبت به این مسئله عوض شد.

    این که فکر کنیم خدا نشسته و یه سری اتفاقات رو برای ما رقم میزنه حالا چه بد چه خوب ! منم تا همین چند سال پیش اینطوری فکر می کردم با اینکه یه حسی درونم آلارم میداد که اینطور نیست اما من قبول نمی کردم . خوب یادم نیست اما به نظرم لابد این طرز تفکر راه حل خوبیه برای عدم پذیرش مسئولیت و لابد به این دلیل که نمیخواستم مسئولیت با خودم باشه به اون آلارم درونی خودم محل نمیدادم.

    نگاه استاد به این مسئله:

    بلایای طبیعی همه جای دنیا هست ، حتی شدیدتر هم ممکنه باشه. بلایا ی طبیعی باعث شده انسان هر بار به فکر ساختن بناهای بهتری باشه . پیشرفت هایی بعد از این بلاها رخ داده. در کل هر مسئله ای که در جهان رخ دهد باعث پیشرفت جهان می شود. اکتشافات و اختراع ها در واقع پاسخ به مسائلی هستند که برای انسان ها پیش آمده.

    این تفکر که کسی دیگر مسئول دیگر زندگی ماست کاملاً اشتباه است .فقط ما مسئول زندگی خودمان هستیم. اینکه ما بنشینیم و منتظر باشیم که مسئولی بیاید و زندگی ما را درست کند بی مصرف ترین و راحت طلبانه نرین شکل زندگی است. این تفکر که شخص خودش بچه دارد و هنوز به فکر اینست و توقع دارد که پدرش باید حامی او باشد همیشه مشکل خواهد داشت! این نگاه ها که کسی باید به من کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشیم را باید بریزیم دور. وام گرفتن و قرض کردن و حتی قرض دادن هم ریشه های قدرتمندی در افکار منفی دارند. بعضی ها منتظرن ارث بهشان برسد و یا اتفاق شگفت انگیزی باعث تغییر زندگی شان شود. فقط ما می توانیم زندگی خودمان را تغییر دهیم.بهانه ها را بذاریم کنار.به جای اینکه بخواهیم کاری کنیم که مردم را جذب کنیم تا کارمان راه بیافتد باید به فکر این باشیم که چطور افکارمان را تغییر دهیم تا شرایطمان بهتر شود و باید بدانیم که این خود ما هستیم که زندگی خودمان را رقم می زنیم. اگر ایرادی هست در خود ماست ، در نگاه ماست ، ایراد در باورهای ماست بدون اینکه هیچ ربطی به محل زندگی ما داشته باشد. ما باید مسئولیت صد در صد زندگیمان را خودمان بپذیریم. هر اتفاقی که در زندگی شما میافتد به خاطر افکار خودمان است. در همین شرایط بد خیلی ها اوضاع برایشان بهتر می شود. زمانی که یک اتفاق یکسان برای دو گروه نتایج متفاوتی رقم میزند باید به این فکر کنیم! فکر کنیم که نکنه داستان چیز دیگه ایه. این ما هستیم که داریم شرایط رو میسازیم.وقتی ما افکارمان را عوض می کنیم نتایج عوض می شود حتی اگر همان بیزینس و شغل باشد. همه چیز عوض می شود. سلامتی ، روابط ، ثروت و چیزهای دیگه همه تغییر می کنند . فکر سمی دیگری که خیلی رواج دارد این که کسی که از دستش بر میاید باید کمک کند حالا یا پول و ثروتی دارد یا اعتبار دارد و یا قدرت دارد. اینکه ما کمک کردن این افراد را وظیفه بدانیم سم است! این دو قرون دوزار و یا استفاده از اعتبار و نام و قدرت کسی جلوی میلیون ها ثروت و اعتباری که می توانست وجود داشته باشد را می گیرد. وقتی شما اعتبار را به خداوند بدهی و خودت را مسئول بدانی همه چیز سهل و آسان می شود. البته اگر تفکر به صورت بنیادین تغییر کند. وقتی نگاه ایراد داشته باشد حتی سرمایه ای مثل نفت باعث بدبختی می شود.استاد اینکه در یک سری کشور ها نصف درآمد مردم برای مالیات می رود و دوباره به شکل گسترش امکانات رفاهی همان مردم به خودشان برمی گردد به خاطر نگاه مسئولانه ی خود آن مردم است. مردمی که خودشان را مسئول ندانند حتی اگر به آنها تضمین بدهی که این مالیات به شکل امکانات به خودت برمی گردد باز هم نمی توانند بپذیرند و باز هم می گویند مگه ما باید پول این چیزا رو بدیم؟!

    تا دقیقه ی 23 این فایل رو گوش کردم و چقدر برام خوب بود. نکات مهمی باز برام مرور شد. استاد من یادم میاد روزایی رو که تو دلم دیگران رو سرزنش می کردم که باعث شدن من به فلان موفقیت نرسم ، باعث شدن خرید فلان خونه برام اتفاق نیافتاد ، فلان مسئله باعث شد از کسب درآمد بیافتم و و و . اما خوب یادمه که همون موقع یه ندایی درونم می گفت که نقش خودت چی بود؟ اما من نه جوابی داشتم و نه میخواستم که جوابی بدم و نقشی برای خودم پیدا کنم! اینا رو الان می فهمم که سال ها گذشته و من وقتی از بالای گود اون روزای خودم رو می بینم می فهمم که من نمی خواستم که مسئول باشم. اینکه از کِی خواستم بپذیرم واقعاً یادم نیست اما مهم اینه یه روزی و یه جایی تصمیم گرفتم به ندای درونم جواب بدم. وای خدای من ! اگر به صُمّ و بُکم بودن عامدانه ی خودم ادامه میدادم ……..! خدایا هزاران هزار مرتبه تو را شکرگزارم که هدایتم کردی و نه تنها هدایت که یاری ام کردی و برنامه ریزم بودی ! این مدت سه سال کار تدریس آنلاینم تضادهایی داشتم البته زیاد نبوده و چند وقت یه بار برام مسئله ای پیش اومده . اما بدون استثنا در همه ی موارد بعد از اون تضاد یا کار من ساده تر و راحت تر شده و یا حرفه ای تر و پر بازده تر. و حتی مواردی داشتم که قبل از اینکه من به تضاد بخورم خدا هدایتم کرده و من کاری رو انجام دادم و بعد از مدتی به مسئله ای برخوردم که دقیقاً عمل به اون هدایت ها باعث حل سریع و راحت مسئله ی من شد.

    ان شاءالله بقیه ی فایل رو هم گوش می کنم و براش کامنت می نویسم. خود این هم هدایت الله بود که بخشی رو بنویسم و در کامنت یا کامنت های دیگه بخش های بعدی رو بنویسم . چون وقتم کم بود و همیشه می گفتم که من فرصت نوشتن کامنت ندارم. وقتی شما در اولین فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده به انگیزه بخشی کامنت های ما اشاره کردین من به خودم اومدم و گفتم من باید این مسئله رو حل کنم و پاش می ایستم. تا هم برای استاد عززززیزم از راه دور انگیزه بخش باشم و هم خودم پیشرفت کنم. دوستتون دارم استاد عزیزم و براتون بهترین ها رو آرزو دارم.

    اللّهم ثبّت اقدامنا…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2091 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چند سال قبل یه کلیپ بود فک کنم توی سریال زندگی در بهشت از مردم زلزله زده که دیدگاهشون خیلی برام جالب بود .. هم روحیه به ظاهر خوبی داشتن و هم اینکه حتی یه نفرشون غر نزد، شکایت نکرد یا حرفی از دولت و حکومت و.. نزد، اصلا کسی حرفی از اینکه بقیه باید بهشون کمک کنن و یا ارگانی مسئوله و باید هزینه کنه و … نزد

    اونجا بود که بهتر برام جا افتاد که چه معنی ای میده وقتی میگین تمرکز روی خودت باشه تا اوضاع رو خودت بهتر کنی چون هیچ کس مسئول اتفاقات زندگی ما نیس .. بصورت عملی نشون دادین تفاوت دیدگاه مردم دو کشور متفاوت رو ، که البته نتیجه های این دو ملت هم برای همین فرق داره

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    روح اله گفته:
    مدت عضویت: 2271 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته محترم و دوستان خوبم.

    متاسفانه توی جامعه‌ای که زندگی می کنیم شنیده شده یا دیده شده که فلانی به خاطر پدرش یا معرف دیگری یا توسط دولت جای مشغول کار هست که این به نوعی ما رو از علایق ما دور می کنه و نهایتا دچار بی هدفی می کنه و سوء استفاده دیگران برای رسیدن به اهداف خودشان.

    توی خانواده ما خواهرام بر این نظر اند که پدر و مادر باید تا آخر عمرشان همراه بچه هایشان باشند آن هم در تمام ابعاد اما من از همان بدو ت

    که متوجه این امر شده ام یعنی اگر اشتباه نکنم 15_16سالگی مخالف این قضیه بودم و به خودم و آنها می گفتم اگر اگر عرضه داره خودش پیش بره و اصلا ببین از زندگی و دنیا چی خواد آدم بیخودی به دنیا نیامده که بی خودی هم از دنیا بره که مورد تمسخر اون ها و اطرافیان قرار می گرفتم.

    درسته شاید در وهله اول من از نظر سنی پیشرفت خوبی نکرده باشم اونم به خاطر این بوده و هست که من آدم احساسی ام و دوست دارم هر جا که پیشرفت خوبی دارم دست خواهرام بگیرم و بیارم بالا اما بعد یه مدت متوجه شده ام تا موقعی که خوبی و کمک میکنی و حواست هست خوبی از دید اونها اما وقتی به دلایل مشکلات یا بیماری اتفاقی برات رخ میده هیچ کسی در کنارت نیست من مدام می خواستم از این کار ها و دلسوزی های نامناسب دست بردارم اما دوباره میرفتم دنبال این کارها و مدام با چک و لگد دوباره بر میگشتم به خونه اول خودم یعنی روح الله صفر یا زیر صفر و وقتی درون کاوی می کردم انگار یکی در درونم میگفت بست نیست دیگه از رو نمیری برو دنبال زندگی خودت.

    اینکه از دیگران توقع داشته باشی اصلا مناسب نیست چون ما رو دچار وسواس فکری می کنه که چرا این این کارو کرد چرا این حرفو زد طرف نمک نشناسه و….

    اولا از دید من نباید کارها رو از روی توقع داشتن انجام داد حالا خوبه طرف وضعیت خوبی نیستی حالتو بپرسه یا بهت زنگ بزنه اما اینکه دستت رو بگیره و بلندت کنه کاملا اشتباهه چون خواه نا خواه باید از خواسته هات و هدف هات دور بشی به خاطر اونها، که اگر این طوری بود خداوند همه رو جمعی می آفرید و جمعی هم از این دنیا می‌برد.

    ما همه تنها به دنیا آمدیم، هدف های مشخص و خاص خودمون داریم با توجه به استعداد هامون و تنها هم از این دنیا میریم درسته هدف ما در گرو هدف جامعه است اما هدفی که مال خودمونه که همه با هم در کنار هم مثل چرخ دنده های یه ساعت جامعه رو به سوی هدف متعالی سوق میدیم.

    آدم اگر توی هر جایی باشه اگر به خودش فکر کنه متوجه میشه کجا از خدا و جامعه کتک خورده کجا نخورده.

    امیدوارم همه سالم و سرحال باشید و زندگی رو اون جوری دنبال کنید که دوست دارید و خدا از طریق استعداد نهفته درون شما قرار داده پیش ببرید.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه دوستان

    استاد شما خدا رو به من نشون دادید این جمله که خدا ادم نیست که دلش براتون بسوزه یا بخواد پدرتون رو دربیاره و یک سیستمه که به فرکانس هاتون پاسخ میده تو من غوغا به پا کرد

    همین یدونه اگاهی این فایل رو باید صدهاهزار بار با خودم مرور کنم تا ریشه باورهای خرابم رو پیدا کنم و از ریشه بکنم

    استاد چقدر من سر اینکه فکر میکردم خدا باید دلش برام بسوزه کارهای اشتباه کردم و فرکانس منفی فرستادم

    از این به بعد تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم و سعی میکنم قوانین جهان هستی رو یاد بگیرم، اگاهی هارو با خودم مرور کنم و اجرا کنم. جهان هستی لاجرم من رو به جاهای بهتر که لیاقتش رو دارم هدایت میکنه و هیچ کس نمیتونه جلوی تغییر و به موفقیت رسیدن من رو بگیره

    فقط باید استمرار داشته باشم و به قوانین پایبند باشم

    هیچ فرد یا عامل بیرونی توی موفقیت و شکست من تاثیرگذار نیست

    من خودم زندگی خودمو به بهترین شکل میسازم و اصلا کاری به اخبار منفی، حکومت، رئیس جمهور، گرونی، تورم و … ندارم. من حرکت میکنم و لاجرم موفقیت،نعمت و ثروت به سمت من میاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2030 روز

    به نام الله یکتا و مهربان.

    سلام به استاد عزیزم.

    من خودم از پس زندگی خودم بر میام چقدر این باور بهم انرژی میده.

    استاد به یه موضوع جالبی اشاره کردند که اون موقع با سن کمش قانون را به صورت ناآگاهانه درک کرده بود.

    من خودم در یک برهه ای از زندگی ام برنامه ای مشابه برنامه استاد داشتم خواهرم به خاطر دیدگاهی که داشت فکر می‌کرد که میخوام تو ارث پدری و مادری ام دخالت کنم و من همون موقع بدون اینکه ناراحت بشم همون یه کاغذ ورداشتم که من هیچ گونه سهمی از ارث پدری و مادری ام نمی‌خوام به این دلیل که من باور دارم که من به دنیا اومدم خودم را تجربه بکنم از توانایی‌ خودم

    ثروت بسازم نه اینکه یکی بیرون از من برا من کاری انجام بده تا من خوشبخت بشم من با ارثیه

    مشکل ندارم خیلی هم اکی هستم اما اینکه کاری انجام ندهم و منتظر بشینم بهم یه ارثی برسه یا

    دولت کاری برام انجام بده، به شدت با این دیدگاه و تفکر مشکل دارم.

    من چندی ماهی هست که از توانایی خودم دارم پول می‌سازم از توانایی خودم کسب در آمد می‌کنم

    بخدا خیلی از خودم و کارم راضی هستم تازه دارم

    رو مهارت هام کار می‌کنم و به خاطر در آمدش

    نیست که انشالله در آینده نزدیک از نتایجم میام

    براتون به اشتراک میزارم.

    در پناه حق پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    بنفشه گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    اتفاقا این اواخر خیلی با خودم و با زندگیم و شرایط ناجالبی که دارم تو ذهنم درگیر بودم و مثل بقیه منتظر یه منجی بودم که بیاد و زندگیم رو درست کنه

    انگار که داشتم برای بقیه زندگی میکردم مخصوصا وقتی از نظر مالی بهم فشار میومد دیگه بیشتر دنبال مقصر و منجی بودم

    ما آدمها با وجود اینکه میدونیم راه درست و فکر درست چیه و نتیجه انتخاب هرکدام چیه بازم وقتی پای عمل میاد بیرون هزارتا دلیل و بهانه پیدا میکنیم تا مسئولیت صد درصد شرایط زندگیمون رو نپذیریم، خوب که بهش فکر میکنم ریشه ی این نوع تفکر یه غرور مسخره و پوچ هستش که نگران قضاوت مردم هستیم که بقیه درمورد ما چه فکری خواهند کرد یعنی حاضریم بدترین شرایط رو به جون بخریم از خیلی از حداقل های زندگی بگذریم که مردم نگن ببین به چه حال و روزی افتاده که داره برای دیگران تو یه مغازه یا هرجایی که یه میتونه یه ورودی کم وارد زندگیمون بکنه مشغول شده و بقول معروف کسر شآن مون میشه

    ولی حاضریم غر بزنیم ،گله بکنیم ،متوقع بشیم از یه کسی تو خانواده یا دوستان ولی نریم یه جایی مشغول بکار بشیم و دستمان رو پیش خلق دراز نکنیم

    چقدر درد داره وقتی یکی بهت وعده پول میده یا میگه من همه کار میکنم واست ولی دو روز بعد بزنه زیرش یا خبرت رو نگیره و اصلا به تماسهات جواب نده و مثل بخار محو بشه تو هوا انگار که هیچوقت نبوده تو زندگیت

    داستان خیلی از ماها همینه یا حداقل من خودم سالها با همین ذهنیت درب و داغون دارم زندگی میکنم و احساس ضعف میکنم تو داشتن توانایی ها و پتانسیل تغییر شرایط زندگیم

    چشم انتظاری واقعا خیلی آسیب زننده اس برای روح و روان انسان حتی یکروز که حقوقت دیر پرداخت میشه نگرانی و نجواها با قدرت هرچه تمام تر هجوم میارن به ذهنت و شده حتی برای یکشب خواب و آسایش رو ازت میگیرن

    من به شخصه آدم تنبلی نیستم ولی خیلی کم خودم رو توانایی هاو پتانسیل هام رو باور دارم و بقدری این معظل حرف مردم و توقع از آدمهای دور و برم تو وجودم شدیده که همیشه خدا اگه یه روز حالم خوب باشه ده روز تو نگرانی و فشار زندگی میکنم

    این اواخر یه مشکلی برام پیش اومد که کلا منو از پا انداخت و تو این دو هفته بدترین لحظات عمرم رو تجربه کردم و اون آدمهایی که رویشان بشدت حساب میکردم عملا دود شده بودن و رفته بودن هوا و حتی آلان تا این امروز که به یاری هدایت های خداوند اون مشکلم حل شد به آسانی واقعا به آسانی هنوزم خبری از اون آدمها نیست و دیگه خودم عهد بستم که هرگز و هرگز روی هیچ آدمی حساب نکنم و فقط خودم و خدای درون خودم رو باور کنم و بهش تکیه کنم ،من به چشم خودم با ذره ذره وجودم با گوشت و پوست و مغز استخوانم قدرت گرفتن نجواهای شیطانی ذهنم رو دیدم و تجربه کردم واقعا استاد عزیز راست میگفتن که اگر جلوی نجواهای ذهن تان را نگیرید و افسارش را به دست نگیرید چنان این اسب وحشی تاخت و تاز میکند تو ذهنتان و چنان شرایط موجود و اون مشکل یا تضاد رو بهش قدرت میدهد که از زندگیتان جهنم میسازد و من به عینه شاهد این حجم سنگین از وعده شیطان بودم که تا قعر جهنم مرا پایین میکشید تا اینکه یه روز یه جایی عملا گیو آپ کردم و گفتم خدایا کمکم کن تو که همیشه مراقب من بودی و هستی و وقتی این جمله را با عمق وجودم زمزمه کردم یه حسی بهم گفت برو بزن روی نشانه امروز من و وقتی متن فایل اون روزم رو خواندم بخدای احد و واحد فقط اشک بود که مثل سیل میومد از چشمام و اجازه نمی داد خط های بعدی رو به وضوح بخوانم جملاتی که خواندم اینا بودن :

    شیطان وعده فقر میدهد و خداوند وعده نعمت و ثروت

    پاسخ هر مسئله در دل اون مسئله هست

    پاسخ های خداوند همیشه آسان است و پیچیده نیست

    جنس گفتگوی خداوند آرامشه

    خداوند همیشه در حال هدایت است زمانی هدایتش را دریافت میکنی که بهش اجازه بدی تا هدایتت کند

    و من اون لحظه اجازه داده بودم تا هدایتم کند

    و به طرز معجزه آسایی اون مشکل حتی به یکروز نکشید که براحتی مثل آب خوردن حل شد در حالی که ذهنم هزارتا راه حل مشکل و پیچیده رو جلوی راهم میذاشت

    الله اکبر از این هدایت خداوند که اینقدر راحت و آسان هدایتت میکند به سمت پاسخ و راه حل

    مشکل از خودمونه مشکل از طرز فکر خودمونه و مشکل از باور های خودمونه اگر شرایط اون جوری نیست که میخواهیم

    به خداوند اعتماد کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: