live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    به نام خدا، سلام.

    سمانه، تو مسئول حال خوب و بدِ خودتی.

    یعنی چی؟

    مگه میشه؟

    من ناراحت میشم دلیلش خودمم؟

    پس اونی که یه حرفی زده یا یه رفتاری کرده من ناراحت شدم، بهم برخورده چی؟

    اون سهم و مسئولیتی نداره؟

    خب اگه میخوای طبق قانون باهات صحبت کنم:

    تو رفتاری نشون دادی یا چیزی گفتی که نتیجه اش شده برانگیختگیِ اون آدم با اون رفتار.

    پذیرفتنِ این قانون در گفتار ساده است.

    ولی من تو عمل اینو درک نکردم.

    چون هم گاهی ناراحت میشم.

    هم گاهی شاکی میشم.

    هم گاهی توقع میکنم.

    هم گاهی کینه به دل میگیرم، البته خیلی کم.

    من مسئولیت کلام، رفتارمو نمیپذیرم.

    یعنی درک نکردم که چه کلام و رفتاری منجر به چه واکنش هایی میشه.

    مثال: چند ماه پیش خیلی از خواهر بزرگم ناراحت شدم.

    توقع داشتم، کینه هم به دل گرفتم…

    خیلی قاطی بودم.

    بعد که اروم شدم خودم تعجب میکردم چرا من اینطوری شدم؟

    دلیلش واضحه.

    ازش توقعی در دل داشتم که چون اجابت نمیشد عصبی شدم.

    جالبه بعدا اون خواست قلبیمو انجام داد بدون اینکه من مستقیم بهش چیزی بگم.

    تغییر رفتار مسئله‌ رو اصلاح کرد.

    من زیاد آدم توقعی نیستم اما مثالهایی تو ذهنم میاد که بله، منم توقع کردم، قضاوت کردم…

    من روی کمک ادمها حساب میکنم گاهی، و چون اجابت نمیشه ناراحت و عصبی و کینه ای میشم گاهی.

    من مسئولیت رفتار و عمل خودم رو نمیپذیرم بعد از دیگری شاکی میشم.

    مثال: به دلیل ترس یا رودربایستی، یا خجالت کاری رو میکنم، راضی نیستم، بعد شاکی هم میشم و کدورت به دل میگیرم از فرد…

    سمانه جان فرق هست بینِ درخواستِ کمک کردن بدون توقع و انتظار و باید گفتن، با درخواستِ کمکِ با توقع و اصرار و زور.

    این باگ ها رو فعلا نوشتم تا بیام دوباره به درون خودم سفر کنم.

    اینکه بگم تو مسئول همه چیز خودتی خیلی برای درک فعلیِ من بزرگه.

    اشکال نداره.

    بیا کم کم با هم جلو بریم و بررسی کنیم ببینیم چی به چیه.

    بیا با بهبودگرایی جلو بریم سمانه جون.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام خدای مهربان

    مرور گام اول و یادآوری اصل قوانین جهان هستی.

    اصل جهان رو هرکدوم از ما درک میکنیم و با توجه به زندگی شخصیمون از اون اصل استفاده میکنیم.

    وقتی این موضوع رو بیشتر درک کردم کمتر درگیر این شدم که ببینم بقیه دارند چیکار میکنند، کمتر درگیر مقایسه کردن شدم چون هرکسی با توجه به شرایطش یکسری الهامات رو دریافت میکنه هرکسی یک جور به این اگاهی ها عمل میکنه

    همین الان که من این ایده رو دارم که خودم رو بمبارون کنم با کامنت نوشتن افرادی هستند که کامنت نوشتن جزو برنامه هاشون نیست و اینم بهشون کمک میکنه.

    خود منم بارها و بارها حسم گفته فعلا کامنت ننویسم و اون لحظه تو اون برهه بهترین کار ممکن برای من همین بوده.

    الانم هرموقع احساس کنم که نیاز دارم اگاهی هارو جور دیگه ایی بجز کامنت نوشتن درک کنم بازم مقاومتی نیست!

    ولی هدفم از کامنت نوشتن مرور اگاهی ها با تمرکز بالا و ورودی های متعدد به ذهنم دادن برای تکرار باور های مناسب!

    قدم اول در تغییر زندگی پذیرفتن صد در صد مسئولیت زندگیم هست و مهم ترین باوری که کمک میکنه اینه که فارغ از اینکه تا الان چه شرایطی رو برای خودم رقم زدم من میتونم شرایط رو تغییر بدم من میتونم شرایطم رو بهبود بدم این قدم اول برای تغییره برای بهبود ایجاد بهبود ها در زندگی هستش

    اگر افکار منه که اتفاقات و شرایط رو شکل میده و من توانایی کنترل افکارم رو دارم و ناظر بر افکارم هستم و میتونم تغییرشون بدم پس زندگیمم میتونم تغییر بدم.

    خداوند در هرلحظه داره پاسخ فرکانس های هر فرد رو به خودش برمیگردونه این نگاه سیستمی خیلی کمک میکنه که بدونم دقیقا همه چیز برمیگرده به خودم نمیشه بگم من حالا یک کاری رو شروع میکنم یا موفق میشم یا نمیشم نه، تو تو تو؛ تویی که دقیقا مشخص کردی که اونکار به موفقیت ختم بشه یا نشه و اون عملی که داری میکنی کمک میکنه اون چیزی که توی ذهنت ساختی به واقعیت تبدیل بشه.

    این یعنی پذیرفتن مسئولیت

    چون وقتی اینجوری فکر کنی دیگه نمیای به دولت و قانون و خدا گیر بدی که چرا نمیشه و فلان و بهمان… برمیگردی به خودت و میبینی چیو باید درست کنی

    اگر روابطم مشکل داره منم که باید خودم رو اصلاح کنم مشکل از اون فرد نیست.

    من هستم که برانگیخته میکنم بقیه چه رفتاری با من داشته باشن فاااررغ از هرچیزی همه چی اینجاست عوامل بیرونی قدرتی ندارند مگر تو بهشون قدرت بدی.

    خب این دیدگاه عدم مسئولیت پذیری در زندگی توی موقعیت های مختلف میتونه باشه دیگه

    یا مثلا من احساسم خوب نیست بعد دنبال یکی باشم که بیاد با من صحبت کنه و احساسم رو خوب کنه نه! مسئولیت خوب کردن احساساتم رو خودم باید برعهده بگیرم دنبال این نباشم یکی دیگه بیاد و به من حرفای امید بخش بزنه خودم دست خودمو باید بگیرم

    و از خداوند کمک بخوام برای هر لحظه از زندگیم و بدونم تنها خدا برای بنده اش کافیه…

    بشینم هیچ کاری نکنم و منتظر باشم یک منجی بیاد و مسائلم حل شه این یعنی من نمیپذیرم مسئولیت زندگیم رو یا کلا بخوام وایستم یک اوضاعی تغییر کنه قانونی عوض بشه تا من یک حرکتی بزنم!

    عملگرایی

    بسیار بسیار مهمه که بیام و این اگاهی هارو بیارم توی زندگیم و بهشون عمل کنم، اصل داستان رو درک کنم و ببینم چطور میتونم توی زندگیم ازش استفاده کنم چه جاهایی رو باید بهبود بدم و چه جاهایی باید اعراض کنم، چطور کانون توجهم رو بیشتر به خواسته هام اختصاص بدم و از روی ناخواسته ها بردارم؟

    بیام بگم اقا زندگی من اینه چطور میتونم از این قانون به نفع خودم استفاده کنم.

    همه لایو ها داره یک اصل رو به صورت های مختلف بیان میکنه. که همش ریشه در توحید داره.

    خداروشکر بازم تکرار بازم بهبود و مرور قانون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    گام اول از خانه تکانی ذهن

    به به از این شروع فوق العاده که از اساس شروع کرده به پاکسازی و تغییر ذهن

    قبول کردن مسئولیت تغییر زندگیمون اساس تغییر و خلق زندگی دلخواهمون هست

    چقدر از صحبت های استاد از این راحت صحبت کردنشون لذت بردم چقدر به دلم نشست و چقدر ذهنم رو بازتر کرد الهی شکرت

    من میتونم خیلی خوب درک کنم این صحبت رو که اگر باورها و افکار من تغییر کنه زندگی بیرونی من خود به خود تغییر میکنه

    من بنابر باورهای محدود کننده م با همسری ازدواج کردم که دقیقا دیدگاهش عین خانواده خودم سختگیرانه و تعصبی بود و خیلی جالبه که اصلا خانواده و اطرافیانشون اینطوری نبودن اصلا انگار ایشون تو خانواده من با دیدگاه های اونها بزرگ شده بود که البته قبل از تغییر دیدگاهم این رو ربط میدادم به شانس، بعدا که به لطف خدا با کارکرد جهان آشنا شدم دیدم که ازدواج با همسرم ساخته باورها و کانون توجه خودم بود…

    خلاصه که من چقدر جنگیدم مقاومت کردم و اشک ها ریختم برای تغییر همسرم چون فکر میکردم همسرم مسئول تغییر زندگی منه و اگر ایشون افکارش عوض بشه من به آزادی میرسم و زندگی دلخواهم رو تجربه میکنم

    نتیجه اشک ها و کمک خواستن از خدا این بود که کم کم خیلی نامحسوس هدایت شدم به افراد و آموزه های مربوط به توسعه فردی و زن قوی و مستقل و اینطور مسائل…

    بدون اینکه آگاهانه کاری کنم فقط این موضوعات و پیج هارو دنبال میکردم و فایل هارو گوش میدادم و کم کم توجهم به تغییراتی تو زندگیم جلب شد که نه بابا من دارم قدم قدم همینطوری تکاملی به اونچه که میخوام میرسم

    این درک رو بعدا بهش رسیدم که من با دنبال کردن آموزش های توسعه فردی ناخوداگاه داشتم دیدگاه و باورهام یه تکونی میخوردن و بدون اینکه کاری بکنم اخلاق و رفتار همسرم تغییر میکرد و کاملا طی شدن تکامل رو حس میکردم

    منی که اجازه نداشتم از در خونه بیرون برم کم کم یه کوچه، یه خیابون و حتی یه محله اونورتر رفتم

    همسری که میگفت زن رانندگی نمیکنه و محاله اجازه بدم پشت فرمون بشینی تبدیل شد به آدمی که خودش میبره تمرین رانندگی

    و من الان به آزادی مطلوبی رسیدم که دیگه خبری از اجازه گرفتن و امر و نهی شنیدن نیست…

    این هارو با مثال تعریف کردم که هم برای خودم یادآوری باشه از لطف و محبت و هدایت خداوند و روند تغییر زندگیم طوری که اطرافیانم هم باورشون نمیشه همسر من اخلاق و رفتارش در رابطه با من زیر و رو شده و هم شاید به یک نفر هم شده کمک کنه تا بهتر باورکنین که کاملا درسته ما با افکارو دیدگاه ها و باورهامون زندگیمون رو میسازیم و حتی آدمای اطرافمون هم به نفع ما تغییر میکنن یا کنار میرن

    آره من دارم تکاملی یاد میگیرم که هرآنچه که بخوام رو خودم میتونم خلق کنم دارم درک میکنم که خداوند به من یک امتیاز بزرگ داده اونم قدرت خلق زندگیم هست

    دارم یاد میگیرم که نباید این تجربه کوتاه زندگی زمینی رو به راحتی از دست بدم و ازش لذت نبرم

    من به کره زمین فرستاده شدم که از تجربه زندگی مادی نهایت استفاده رو بکنم و اونطوری که میخوام جهان اطرافم رو خلق کنم

    چقدر لذت بخشه متفاوت از اکثریت جامعه فکر کردن و متفاوت عمل کردن و متفاوت نتیجه گرفتن

    من عاشق این تفاوتم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ,حدیث فدایی گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    درود بر شما استاد عزیزم و دوستان جان

    واقعیتش من مدتی بود از خود خدا گونه ام دور شده بودم که یه مشکلی بر خوردم کلی براش تلاش کردم ولی به هیچ نتیجه ای نرسیدم هر روز حالم بد تر میشد به این نتیجه رسیدم چقدر ناتوان هستم،از خدا خواستم هدایتم کنه که به این فایل استاد عباس منش رسیدم چندین بار گوش دادم شاید باورتون نشه ولی این فایل برای من بود که باید حسم خوب کنم باید توکل کنم به بالا ترین قدرت کیهان رب،اون دستا مهربونم برام فرستاد من هم درسش گرفتم

    نمی دونم چرا ولی درونم بهم گفت که این داستان به اشتراک بزارم لطفا تا آخر بخونید

    داستان

    گویند که در دو طرف درب ورودی کاخ سلطان محمود غزنوی، دو مستمند نشسته بودند. یکی چاپلوس بود و هرکس که رد می شد، از وزیر و وکیل و سلطان با چرب زبانی چیزی کاسب می شد؛ اما دیگری ساکت بود. گاهی گدای چاپلوی به او می گفت: “مگر تو احتیاج نداری، پس چرا از این زبانی که خدا بهت داده استفاده نمی کنی بیچاره!” گدای دیگر همیشه جواب می داد که کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه! یک روز کسی به سلطان گفت: “قربان قضیه این دو تا گدای دم درب ورودی را می دانید؟” گفت: “نه، اتفاقاً می خواهم بدانم چرا یکی ساکته و دیگری پرحرف؟”

    سلطان به سلامت باشند، گدایی که ساکت است، گاهی کلامی بر لب می راند که بهتر است از جلوی در او را رد کنید. سلطان پرسید: چه می گوید؟ پاسخ شنید که وقتی به او می گویند، چرا جلوی سلطان و وزیر احترام نمی کنی تا صله ای بگیری؟ او می گوید که کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه! سلطان محمود که عصبانی شده بود، گفت: حالا به او خواهم گفت که دنیا دست چه کسی است! سلطان فرمان داد که یک مرغ شکم پر برای شام حاضر کنند. مرغ را آوردند و سلطان یک الماس خیلی ارزشمند داخل شکم مرغ گذاشت و گفت: “ببرید برای گدایی که به ما احترام می کند تا رفیقش بفهمد همه کاره چه کسی است.”

    مرغ را برای گدای چاپلوس بردند، ولی از قضا آن شب وزیر هم یک بوقلمون برایش فرستاده بود و او سیر بود. به دوستش گفت: امروز چقدر کار کردی؟ پاسخ شنید: 3 سکه. گفت: “بیا این مرغ با اینکه خیلی بیشتر می ارزه، ولی 3 سکه رو بده و مال تو”. گدای دیگر پاسخ داد که نمی خواهم! گفت: “دو سکه بده.” جواب داد که نمی دهم. گفت: “یک سکه.” گفت: “نه، این مرغ روی دستت باد کرده و باید دور بیندازیش حالا می خواهی سر من کلاه بذاری؟”

    گفت: “بیا مجانی برش دار که اینجا بماند بو می گیرد!” برداشت و لقمه اول را که خورد الماس را دید. گذاشت جیبش و گفت: “رفیق، شاید از فردا من رو ندیدی، ولی یادت باشد؛ کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خره کیه”! فرداش سلطان دید، این گدا هست و دیگری نیست. گفت: بیاریدش داخل و از او پرسید که رفیقت کجاست؟ گفت: “دیروز همچین حرفی زد و امروز هم نیامد.” سلطان با عصبانیت گفت: “تو چرا دوباره گدایی می کنی، مگه من به تو صله ندادم؟” گفت:” بله سلطان ولی چون بوقلمون وزیر را خورده بودم، دادمش به رفیقم.” سلطان ابتدا ناراحت شد ولی بعد لبخندی زد و گفت: این جمله که من می گویم تو هم تکرار کن وگرنه میدهم شلاقت بزنند. بگو: “کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خره کیه!”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    سلام به استاد عزیزم

    الهی صد به هزار مرتبه شکر که دارم روی باورهام کار می‌کنم

    ذهن من هر روز در معرض یک سری افکار و باورهای اشتباه قرار می‌گیره و من هر روز باید روی ذهنم کار بکنم را که اگر ذهنم رو به حال خودش رها بکنم دوباره برمی‌گرده به همون باورهای قبلی

    خیلی جالبه و خیلی منطقیه من وقتی که در رابطه با موضوعات مختلف زندگی به این نتیجه می‌رسم که باید هر روز یه سری کارها رو انجام بدم چرا از این موضوع غافل می‌شم

    دلیلش اینه که وقتی که فرض مثال اتاقم کثیف میشه بعد از یک مدت که تمیزش نمی‌کنم اون کثیفیه به چشم میاد ولی وقتی که افکار منفی به ذهنم غالب می‌شه و برمی‌گردم به همون پیش فرض‌های قبلی اون افکار به چشمم نمیاد البته اگر خیلی زرنگ باشم می‌تونم نشونه‌ها رو ببینم که دارم به یک سری تضادها برخورد می‌کنم

    اما خوب متاسفانه کثر ماها این تضادها رو نشونه نمی‌بینیم که روی ذهنیتمون کار بکنیم بلکه این تضادها رو می‌ندازیم گردن جامعه می‌ندازیم گردن خانواده میندازیم گردن دولت و مسئولان حکومتی

    چقدر قشنگ گفتی استاد که ما خالق 100 اتفاقات زندگیمون هستیم و این باید توی ذهنمون حک بشه و الگوهاش باید دیده بشه الگوهای فوق العاده مثل شما که نگاه توحیدی داشتند و این مسیر رو طی کردن

    خیلی ساده من وقتی که یک روز کفشمو دستمال نکشم قطعاً خاکی میشه و من هر روز باید کفشمو دستمال بکشم تا تمیز و نو باقی بمونه

    من هر روز باید اتاقمو تمیز بکنم من هر روز باید ظرف‌ها رو بشورم من هر شب باید بخوابم تا بدنم انرژی بگیره و در طول روز انرژی لازمو داشته باشم برای انجام کارها

    من هر روز باید غذا بخورم برای اینکه بدنم انرژی داشته باشه

    من هر روز باید حمام بکنم تا بدنم خشک بود تمیز باقی بمونه

    وقتی که من برای تمیز نگه داشتن اتاقم تمیز نگه داشتن بدنم تمیز نگه داشتن ظرف‌های غذام انرژی جسمانی و و و یک سری کارها رو باید هر روز انجام بدم رو تیم وار س چرا روی ذهنیتم کار نمی‌کنم چیزی که مهم‌ترین بخش زندگی منه که تمام آینده من برمی‌گرده به افکار امروز من و یه جورایی بزرگترین سرمایه‌گذاری همین سرمایه‌گذاریه

    ذهن من هر روز نیاز داره که به وسیله فایل‌ها به وسیله شکرگزاری به وسیله تمرکز و توجه روی نکات مثبت برنامه‌ریزی بشه تا یه آینده زیبا بسازم

    من بیشتر از هر زمان دیگه‌ای نیاز دارم به شنیدن این فایل‌ها نیاز دارم به شکرگزاری من نیاز دارم که با علی کوچولوی وجودم آشتی بکنم نیاز دارم که به من برتر خودم نزدیک بشم من هر روز نیاز دارم که قدرت‌های خودم رو به یاد خودم بیارم من نیاز دارم هر روز که فراوانی‌ها را تایید بکنم

    من نیاز دارم که هر روز به خودم یادآوری بکنم که این من هستم که خالق 100 اتفاقات زندگی خودم هستم من مسئولیت تمام زندگیمو بر عهده می‌گیرم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علی عبادی گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خداوند منان و مهربان

    سلام استاد عباسمنش عزیز و گرانقدر

    با آرزوی عاقبت بخیری و شادی بیشتر در زندگی شما …

    خیلی خوشحالم همراه شما و آموزه های زیبا و آموزنده همراه با شما در این مسیر همگام و هم مسیر هستم

    خدا رو شاهد می گیرم آنقدر در زندگی تغییر کردم و تبدیل به خود برتری دیگری میخواستم شدم که اصلا ربطی با گذشته خودم ندارم

    و امیدوارم انسانهای بیشتری را وارد این مسیر زیبا و پر نور شوند و زندکی خود را با عشق به خداوند نورانی کننداند

    در این مسیر مثل یک پسر بچه ای خردسال هستم

    که مدام یا گم می‌شود یا خوابش می گیرد یا از مسیر گاهی بیرون می رود هستم

    ولی دوباره به مسیر برمی‌گردد و ادامه می‌دهد تا به امیدهای که در دل و درون خود کاشته است آب و نور دهد تااینکه رشد کند و سبز شود و نتیجه دهد

    بله استاد عزیز همانطور که گفتید هیچ کس در این دنیا به جز خود ما مسئول زندگی ما نیست و هیچ کس و هیچ شیعی نمی تواند بر ما تاثیر بگذارد فقط فقط مگر خود ما هستیم که مسئول باورها و اعتقادات و رفتارهای خودمان هستیم چیزی که خودمان توسط خود ما خلق میشود و نتیجه می دهد هست

    نه برادر نه خواهر نه مادر نه پدر نه دوست

    فقط خود ما

    پس نتیجه میگیریم که فقط بر روی آگاهی ما کار شود و روی ذهن ما کار شود آموزش بدهیم و نتیجه فوق العاده ش را در زندگیمان ببینم و هروز هر لحظه شکرگزار خدا باشیم

    چیزی که مرا به شوق می کشد و اشک را در چشمان م جاری میکند. و تمام تنم را به آتش می کشد اینست که این من بودم اختیار زندگی را دست داشتم و چه بی نا آگاهانه جلو می رفتم

    را می‌سوزاند

    و از شدت شوق و عشق اینکه من چه قدرتی دارم جه توانایی دارم چه چیزی را خود من می‌توانم خلق کنم را به وجد می آورد و می سوزاند و دوباره از نو می سازد

    خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا بی نهایت شکرت

    که مرا به مسیر هدایت کردی تا بتوانم راحت زیبا با آرامش بیشتری به خواسته هام فکر کنم بخواهم و داشته باشم برسم

    بدرود استاد عزیز و همسر خوش قلب شان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    همتا نوری گفته:
    مدت عضویت: 333 روز

    بنااااممم خداوند مهررباااان و بخشاااینده !!!

    سلام های گرمم خود را حضور استاد نهایت عزیزممم و خااانم مریمم عزیز میکنممم ….

    روز اول من است که فایل خانه تکانی را شروع کردممم…خاستممم چنددسطرر بنویسممم.

    هرجاااتصمیممم خلق زندگیم را برخودم گرفتمم و بیشتر اوقات اتفاقات را به نفع خود اتمام کردممم.

    بررسی بیشتر به موضوع توحید آگاهی پیدا کردممم.

    خداوندممم را همیشششششش بالااای سربدانم.

    خلق زندگیممم را به فرکانس که به جهااان میدهمم دیدممم و همیششش شاااهد خواسته های خوددد بودممم .

    شاید خواسته‌ها گاااهی طولانی باشد که ما بدستش بیاریمممم امااا خیلی عظیم است این نیرو برتررر که باااامااااست .

    آهسته‌ آهسته دست کشیدممم…ازپدر،مادر،خواهر،برادر وووو ….

    گفتمممم خداااایاااااا خودت یاری اممم کن !

    کم کمم حس خوشبختی راا در درونمممم احساس کردمممم.

    من..خیلیی کوشش میکنمم توحیدی ترباشممم یعنییی هرقدم ام را بناممم یاد خداااا خود آغازگرررباشمممم….

    گاهی حس امنیت راااا در سجده هایممم پیدا میکنمممم….

    من..درین سال های اخیر از مشکلااااات که رخ می‌دهد در کشور اصلآ توجه نمیکنمممم

    از خبرها،اخبار هاا،محفل‌هاااا،محیط دست جمعی،فضا های منفی وغیره جلوگیری میکنمممم …درستس برای خود میگممم اگرکاااری برای من است انجام میدهممم ،اما من ‌که مسئول کشور مردم خود نیستمممم !

    بااار الهاااا !!!

    هزارررر بااار شکرررت که مرا خداااوندممم درین مسیررررر توحیدے قرار داده است…!

    همتا نوری…! این رد پااا را گذاشتانده تا بدانه روند تکاملی را بهتر ووبهترررر درک کند !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مسعود تربتی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1755 روز

      سلام به شما دوست عزیز به شما تبریک میگم بخاطر پا گذاشتن به این سایت توحیدی

      وچقدر لذت بردم از کامنت زیباتون و اینقدر هم زیبا و توحیدی نوشتین من یادمه روزهای اول تو سایت اصلا نمیتونستم کامنت بنویسم چون اصلا نمیدونستم چی بنویسم ولی شما با این که تازه وارد این سایت شدین چقدر خوب نوشتین و چقدر قابل تحسین هستین و به شما تبریک میگم بخاطر این عزت نفستون انشالا نتایجتون هم همینجوری محکم و قوی شکل بگیره و به راحتی به راحتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرضیه قادری گفته:
    مدت عضویت: 771 روز

    به نام خدا،یکی بود یکی نبود غیرازخدا هیچکس نبود.

    سلااام به همگی

    خدا پاسخ فرکانس های مارو به ما میده.من خودم زندگی خودم رو می سازم ،من خودم مسئول زندگی خودم هستم،مسئول زندگیمون خودمونیم،چقدر تفکر ما،داره زندگی ما رو خلق می کنه.

    این نگاه که یک‌نفر دیگه باید زندگی من رو تغییر بده،درست کنه،لطفا بریز دوررررر

    وام نگیرید، قرض نکنید

    خودمون چیکارکنیم،خودمون چطوری شرایطمون رو بهتر کنیم.

    من مسئول زندگی خودمم،همه ی اتفاقات رو خودتون می تونید برای خودتون رقم بزنید.

    این دولت اگر بره،و یا فلانی عوض بشه و هیچ منجی درکار نیست.

    یه چیزی بگم در مورد خودم، من هیچ وقت دنبال عوض کردن کشور و رئیس جمهور و دولت نبودم،اما دنبال عوض شدن یه چیزی توی خونه مون بودم و اون ازدواج خواهرم بود،وقتی من هفت،هشت ساله بودم،خواهرم توی سن بیست ودوسالگی با یه بچه جدا شد و اومد خونه مون،دعوا ها وقهرها هم ازقبل بود و یه جورایی جزو اولین طلاق های فامیل بود،خونه مون تقریبا تا وقتی من بزرگ شدم انگار هر روز میدان جنگ و بحث بود،و هرکی دیگری رو مقصر می دونست،این می گفت تقصیر توعه وهمین ادامه داشت…و من تنها آرزویی که داشتم ازدواجش بود بلکه ما یکم طعم آرامش رو بچشیم،

    والان با این آگاهی ها واقعا می فهمم درست نبود کار من،من نباید دنبال تغییر کسی باشم،فقط وفقط وفقط خودم تغییر کنم اونم از درون ،کاری به بیرون نداشته باشم

    یا این حرف استاد که گفتن،هیچ کدوم از این توجیه ها رو نمی تونم قبول کنم؟ یه لحظه استپ کردم که ببینم توجیه های من چی بودن

    اگر اون سال اون حرف رو نمیزدم،اگر دانشگاه قبول میشدم،اگر زودتر به فکر تغییر مالی می بودم…

    منم باید کم کم بزارم کنار،گرچه زبونم میگه بسه دیگه،اما این اگرها و شاید ها توی ذهنم پردازش میشن.

    چون ازدیگران کمک نمیخام،چون منتظر دیگران نیستم،چون از دیگران توقع ندارم،چون مسئولیت زندگیم رو گردن دیگری ننداخته واومدم توی دل خودمم،توی قلب خودم و با خدای خودم فقط دارم صحبت می کنم.

    کسی که بنده ی خوبی باشه،خداوند همه کار براش می کنه.

    اغلب مواقع، نقطه‌ مقابل تفکر اکثریت جامعه، تفکر درستیه

    همه چی خداست،همه چی توحیده

    من دنبال این نبودم که مردم رو راضی کنم،که مردم خوششون بیاد،مردم به به وچه چه کنن

    هر حرفی زدم خودم بهش اعتقاد داشتم نه اینکه مردم خوشش بیاد..

    وای وای خدای من ،چی بگم از حرف مردم،که اینقدر این رو از خونوادم شنیدم،که وقتی به خودم اومدم فهمیدم من همش در تلاشم که از یه سری چیزا محافظت کنم و سر وشکل یه سری چیزا رو خوب نگه دارم که مردم یه موقع بدشون نیاد.

    حتی این مردم اول از خونوادم شروع میشه.

    کسی که به خداوند ایمان داشته باشه،برای مردم کاری نمیکنه. راه درست رو میره،کار درست رو میکنه

    اگر توحید توی قلبتون بیشتر وبیشتر بشه،اصلا نحوه ی فکر کردنتون،نحوه ی عمل کردنتون تغییر میکنه،همه چیمون تغییر میکنه

    تمرکزت رو بزار روی خودت،اصلا نمیخاد کسی رو بشناسی،تو خدای خودت رو بشناس،بقیه اش خودش درست میشه

    توحید عملی یعنی مسئولیت زندگی خودتون رو برعهده بگیرید

    یک اتفاق یکسان،نتایج متفاوتی برای آدم ها داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 544 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم

    یک هفته است که فقط فایلها این دوره ارزشمند را گوش میدم و حالم چقدررر عالی است واقعا احساس خوب دارم واقعاً

    امروز شروع کردم به کامنت نوشتن و تکرار گام اول و حالا خواستم کامنت بنویسم .

    نکته اول ؛ گپایکه استاد میگه به همگی نیست به یک تعداد محدود است که می‌خواهند زنده گی شان را بسازند و واقعا خدارو شکر که استاد راداریم

    نکته دوم ؛ خداوند هرگز بلا نمی آورد این اتفاقات که میفتد همش باعث پیشرفت جهان می‌شود باعث میشه که خانه های مستحکم ساخته شود . اگر در مدار درست باشیم باعث پیشرفت می‌شود اصلا زیان نمی بینیم و برعکس باعث پیشرفت ما می‌شود

    نکته سوم ؛ ما مسؤل زنده گی خود ما استیم نه دولت و خانواده . یکی از بیهوده ترین حالات اینست که کسی دیگری مصارف و مخارج ما را بدهد باید خود ما دست بکار شویم و انتظار نداشته باشیم و این نگاه که دیگران زنده گی مارا تغییر بدهد را کنار بگذاریم .من خودم استم که زنده گی ام را تغییر بدهم . نباید منتظر یک اتفاق عجیب و غریب یا ارثیه باشیم .

    “من صد در صد قدرت این را دارم که زنده گیم را تغییر بدهم من مسؤل زنده گی خودم استم من استم که شرایط زنده گی ام را تغییر میدهم ” اولین ویژه گی افراد ثروتمند اینست که به صورت کامل مسوولیت زنده گی خودشان را به عهده میگیرند

    توقع اینکه یکی که پول دارد باید کمکم کند این تفکرات سم است

    نکته چهارم ؛اگر روی کسی دیگری حساب باز میکنی شرک است ،اگر از دیگران توقع بیجا داری شرک آوردی مثل دولت، فامیل … که منظور همان توحید عملی است .

    مسائل و مشکلات خود را باید خود ما حل کنیم نه اینکه منتظر یک نجات دهنده باشیم اما اگر صبر کنیم و حرکت کنیم و به دانسته های خود عمل کنیم حتما خداوند یاری مان می‌کند چون علم بی عمل حرف مفت است

    نکته پنجم؛ بهانه ها را کنار بگذاریم مثل کشور ، فامیل ، و جبر جغرافیایی …

    نکته ششم ؛ افکار شرک آلود افراد باعث می‌شود که از کاری خارج نشوند با واردی کاری نشوند . کسیکه بنده گی خوبی کند خدا همه چیز می‌شود. قدرتمند ترین خالق و مالک جهان رب العالمین است . اگر از او بخواهیم بدون شک که می‌دهد. و خداوند چنان دروازه نعمت ها را برایت باز می‌کند که اگر تمام مردم جهان بخواهند نمی‌توانند. درست مثل اینکه اگر از کارمندی بپرسی با کدام کمپنی کار میکنی طبعا میگه که با موفقترین کمپنی میخواهم کار میکنم پس این نگاه را باید نسبت به خدا هم داشته باشیم او را منحیث قدرتمند ترین خالق بپذیریم.

    نکته هفتم‌ ؛ اگر مثل بقیه فکر میکنی مثل بقیه نتیجه میگیری اگر میخواهی نتیجه متفاوت بگیری باید متفاوت عمل کنی . اکثرا نقطه مقابل اکثریت جامعه درست است .

    نکته هشتم ‌؛ هر کاری که میکنیم باید کار درست باشد نه اینکه بخاطر مردم . کسیکه بخدا ایمان داشته باشد برای حرف مردم کار نمی کند . مردم و دیدگاه مردم مهم نیست و پایدار نیست اگر بالا آوردند پایین هم می‌آورند خداست که همه کار می‌کند.

    روی خود ما کار کنیم دیگر هم چیز خوب می‌شود

    خدایا شکرت برای اینهمه آگاهی

    در پناه خدایی رحیم و رحمان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3249 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگرم

    سلام عزیزان

    گام اولِ خانه تکانی ذهن، گام اول مسئولیت پذیریه، اگر من هر مسئله ای که باهاش مواجه میشم رو به خودم ربط بدم راه حلش رو پیدا میکنم، شاید راه حلش انجامِ کاری باشه که برام سخته به دلیل عادتها و باورهای اشتباه گذشته و باید تغییر کنم و با تغییر کردن من، با تغییرِ عملکردم میبینم که چقدر تجربه ی من بهتر و روونتر میشه به لطف خدا.

    خداوند در وجود منه و به من راه حل هارو میگه و منتظر کمک هیچ کسی نیستم. و تو قلبِ خودم با خدای خودم، فقط اون درخواستهارو دارم.

    تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار.

    استاد عزیز چه جمله ی طلایی گفتید تو بنده خوبی باش خداوند همه کار برات انجام میده.

    بنده ی خوبی بودن یعنی متواضعانه و از سرِ تسلیم هدایتهای خداوند رو انجام دادن در حالیکه از ادامه ی راه چیزی نمیدونی فقط قدمِ حال حاضرت رو میدونی،

    بنده ی خوبی بودن یعنی

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    بنده ی خوبی بودن یعنی خشوع و تسلیمِ امرِ خداوند بودن رو در عملت نشون بدی و اونچیزی رو که بهش هدایت شدی به بهترین شکلی که میتونی انجام بدی با عشق، درحالیکه از قدمِ بعدی بیخبری.

    خدایا شکرت برای این همه تغییراتِ عالی در مسیرم، برای شادیِ بیشترم، برای تغییر مدارم، خدایا شکرت برای لذت بردنم حین انجام هدایتهات، برای اینکه هر بار آسانم میکنی برای آسانی و شادیِ بیشتر، همراهم میکنی با شادی با سپاسگزاری با تصدیق زیباییها و دیدن نعمتهات، خدایا شکرت برای این همه تغییرات عالی.

    ایمان دارم هر چه در مسیر خدا جلوتر میرم، شادی و لذت بیشتری رو تجربه میکنم، همواری و آسونیِ بیشتری رو تجربه میکنم، عشقِ بیشتری رو تجربه میکنم، روابطم با کیفیت تر و زیباتر از قبل میشه، به شرطی که من بندگی خودمو بکنم، من بنده خوبی باشم خداوند بلده خداییشو بکنه.

    خدایا خودت کمکمون کن و ایمانمون رو بیشتر و قویتر کن، کمکمون کن تسلیم بودن در برابرت رو در عمل اجرا کنیم، کمکمون کن بنده ی خوبی باشیم.

    خانم شایسته ی نازنین ممنونم برای طراحی این پروژه پاکسازی دوباره ذهن.

    استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم برای اینکه دست خداوندید و هربار با صحبتهاتون مسیردرست رو به ما یادآور میشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: