live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 54
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-28 05:06:452024-09-28 05:41:29live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهندهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام جان
سلام به عزیزان دلم استادان آگاهم
سلام به دوستانم در این مسیر زیبا
اگه منم مثل 99درصد جامعه فکر کنم مثل اونها رفتار خواهم کرد ونتایجم مثل اونها خواهد بود.
استاد جانم از زمانی که باشما آشنا شدم وپای آگاهیهای شما نشستم وفهمیدم که این من هستم که اتفاقات زندگیم رو با کانون توجهم خلق میکنم فهمیدم که تنها کاری که باید انجام بدم اینه که فقط آگاهانه حواسم باشه که الان کانون توجهم ذرهبین ذهنم روی چیه وروی چه موضوعی هست؟
شما توی تمام فایلهاتون فرمودین که از کجا بفهمیم که کانون توجهمون روی چیزیه که منو در مسیر سعادت وخوشبختی پیش میبره ،از احساسمون،پس همیشه حواسم به حسم بود ..
همیشه در هر شرایطی که یه موجی راه میافتاد قانون اعراض به کمکم میومد ..
بعدش آگاهانه سعی میکردم به چیزهایی توجه کنم وباورهایی رو تکرار کنم ومنطقی کنم که بهم احساس بهتری بده ..
توی این چندسالی که باشما بودم توی جامعه هر سال اتفاقات ناخواسته ی زیادی افتاده که خداوند رو شاکرم که همیشه خیلی عالی تونستم با بستن خودم به آگاهیهای شما کنترل ذهن کنم.
با رفتن به طبیعت کنترل ذهن کنم.
با تکرار باورهای مناسب کنترل ذهن کنم.
با سپاسگزاری برای نعمت ها وبرکتها وزیباییهای زندگیم ،کنترل ذهن کنم.
هر جا هر محیطی که در اون بحث خبرهای داغ روز جامعه بود آگاهانه اونجارو ترک کردم وبعدش کم کم جهان خودش این محیط ساکت ومثبت وآرام وزیبارو برای من فراهم میکرد.
انسانهایی که همیشه در حال گفتگو با هم در این موارد بودند از اطراف من حذف شدند.
جهان اطرافیان منو سرند کرد.
تنها چند نفر که هم فرکانس بودیم باهم ماندیم …
وتنها حرفی که بین ما زده میشد در مورد قوانین بود واز نتایجمون در مورد عمل به قانون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب ساعتها حرف میزدیم تا باور وایمانمون به مسیرمون قویتر بشه.
یه چیز جالب !
من از شروع دوره ی قانون سلامتی باشماهسنم.
در این مدت هرجا که رفتم انواع واقسام غذاها ونوشیدنی ها به وفور وجود داشته که تمام آدمهایی که توی اون محیط باهم بودیم با ولع واشتیاق ولذت زیادی دور هم از اون غذاها ونوشیدنی ها استفاده میکردند.
اما من آگاه بودم که این غذاها برای جسم من مناسب نیست چون در دوره ی قانون سلامتی اهرم رنج ولذت استفاده کردن واستفاده نکردن از مواد غذایی رو ساخته بودم.
چون میدونستم غذاهایی که اونها انقده با لذت میخورن چه آسیبی داره میزنه به جسمشون. آگاهانه من غذای مخصوص خودم رو همیشه با خودم میبردم وهمون رو اونهم به شیوه ی خودم میخوردم وهنوز هم همونطور هستم واگاهانه ورودی مناسبی به جسمم میدهم وجهان هم خیلی شرایط رو بامن همراه کرده .
مثلا پدرومادرم وخواهرم ودوستم هم این دوره رو شروع کردند چون نتایج من رو دیدند وحالا به خونه ی این افراد که میرم دیگه نیازی نیست که با خودم غذامو ببرم .چون اونجا شرایط اوکی هست.
حالا که من انقده با کنترل ورودی به جسمم تونستم نتایج دلخواهم رو بگیرم همین ایمانم رو ومسیرم رو به ادامه ی کنترل ورودیهای ذهنم هم بهتر وروشنتر میکنه…
البته این گفتگوهای بین ما انسانها گفتگوهای ذهنهای ماست که برای اینکه ذهن من بگه از ذهن تو قویتره ویا بهتره میاد شروع به قضاوت وتبادل اطلاعات ویا تحلیل کردن اتفاقات میکنیم.برای اینکه ذهن من به ذهن تو بگه من بهتر میدونم من بیشتر میدونم …
حالا در صورتی که آگاهی همیشه در سکوته.همیشه در آرامشه.همیشه در حال لذت بردن از تجربیات زیباست واین اگاهی اصل ماست .
استادجانم فایلهای ارامش در پرتو اگاهی همین رو میگه..
ما جسم نیستیم ما ذهن نیستیم ما اگاهی هستیم که میتونه ذهن رو مشاهده کنه..
هرجا خواستم حرفی بزنم اندکی مکث کردم گفتم این حرف از کجا میاد
گفتم این حرف برای چی میخواد زده بشه
ودر خیلی از موارد مچ ذهنم رو گرفتم وفهمیدم داستان همون برتری دادن وقدرت دادن به ذهن منه .همون من درونی.
فهمیدم اگاهی واصل من اصلا نیازی به زدن او حرف وکلام نداره .
فهمیدم بیشتر دلم میخواد در سکوت باشه وکم کم ذهنم هم با من همراه شده
وسکوت تنها زبان خداست
سکوت تنها زبان طبیعته.
در این سالها از همهمه ها دور شدم .
در تنهایی خودم عمیق شدم .
در سکوت نشستم وفقط غذای مناسب به ذهنم رساندم که ولع خود برتری اورا سیر کنم .که خلا اورا با دادن باور خود ارزشمندی واحساس لیاقت پر کنم.
تا ذهنم آگاهانه بفهمد که خود نابودگر خود است .
بفهمد راه نجات این است که در سکوت وارامش فقط نظاره گر باشد نه تحلیل گر .
فقط به تماشای زیبایی بنشیند.
فقط عشق بدهد وعشق دریافت کند.
در سکوت نشستم وفقط به شما استادم گوش کردم صدای ذهنم ساکت وساکتر شد طوری که توانستم صدای اصلم صدای خداوند را واضح وروشن بشنوم والهامات وهدایت هایش را دریافت کنم.
داعم در حال عشق بازی با خودم باشم .
بله خودم همان خدایی هستم که در این بدن زندگی میکند.
خدایی که انتخاب کردم در این جسم مادی نقش مادر نقش همسر نقش فرزند وهزاران نقش دیگر را ایفا کنم.
ومن برای ایفای تمام این نقشها در زمین هرآنچه که نیاز دارم هر لحظه با من هست اما سروصدای عضوی در این جسم به نام ذهن آن هم برای ترس از نابودی بقا نمیتوانم صدای این منبع وبانک اگاهی که همراهم هست را بشنوم..
استاد جانم شما منو به اصلم وصل کردین .
یعنی فایلهای ارامش در پرتو اگاهی که شاید 15 سال پیش آنهارا ضبط کردین تمام آنچه هست که در این سالها آموزش دادین .اصل است و توحید ویکی شدن و وحدت با منبع
استاد من با نتایجم حرف میزنم که با شما بودم .
با نتایجم میگم که در زمین بهشت رو تجربه میکنم.
هرروز صبح با قلبی باز ولبی خندان ودلی شاد به یک روز دیگر وفرصت دوباره برای زندگی در این بدن مادی و دراین جهان فیزیکی به خودم خوشامد میگم ..
دیگه از این نعمت بالاترهم مگه هست؟
منم توی پندمیک روی همین زمین بودم.
منم توی اغتشاشات واعتراضات ردی همین زمین بودم.
منم توی سیل وزلزله ها روی همین زمین بودم .ودرتمام اتفاقات بودم.
اما آگاهانه دست ذهنم رو گرفتم واز این مساعل دور شدیم .
به ذهنم غذاهای مناسب خوراندم تا دچار خلا وکمبود نشود ودنبال نشخوار نباشد.
چقدر ذهنم الان درست تربیت شده .
البته سازوکار ذهن کمک به بقا وامنیت جسم است واین طبیعت اوست که نگران باشد وبترسد وغمگین کند و خودرا قویتر وبالاتر نشان دهد اما من آگاهم که من ذهن نیستم من ناظر بر ذهنم ومیتوانم آگاهانه کنترل کنم اورا.
میتوانم آگاهانه توجهش را از ناخواسته ها از ترسها از غم ها از کمبودها ازقضاوتها از انتقادها واز تمام آنچه که ذهن توهمش را دارد وفکر میکند با آن به من در برابر خطرات احتمالی کمک میکند ،بردارم وبگذارم روی قدرت خودم روی زیباییها روی اینکه با هرسختی آسانی هست .بگذارم روی اینکه من تمام آنچه را که برای تجربه ی این زندگی مادی روی زمین نیاز دارم هست وجوددارد ومن به آن دسترسی دارم من کامل آمده ام .
مساعل هست راهحل هم هست.
پس نگران نباش ذهن من.
اگر غم هست شادی هم هست پس شاد باش ذهن من
اگر بیماری هست درمان وشفا وهوشمندی جسم هم هست ذهن من .
اگر تو فکرو کمبود را میبینی ومیترسی که من دچارش شوم من به تو آگاهانه میلیارد میلیارد فراوانی نشان میدهم که تو آرام بگیری.
اگر خشم هست تو میتوانی به عواقب خشم های قبلت بیاندیشی ودست از خشم برداری ولحظه ای صبر کن وزهر آن خشم را به شهد ارامش وعشق تبدیل کنی ذهن من.
خودت را جای آن دیگری بگذار ودست از قضاوت بکش ذهن من…
خدای من در این جهان آنقدر زیبایی آنقدر عشق آنقدر مهروشفقت آنقدر فراوانی آنقدر آسودگی ورفاه هست که جایی برای این حرفها ی همه گیر نمانده برای من.
استاد جان زندگی من پراست از نتایج مادی ومعنوی .
دستان شمارا میبوسم که دستان خدایی هستید که هدایتش را به فرم وغالب شما در زندگی من متجلی کرد.
عاشقانه دوستتان دارم زوج بهشتیه عزیز من.
بنام خداوند هدایتگرم در هر لحظه
سلام به استاد عزیزم مریم بانوی زیبا و تمام بچه های سایت الهی و ارزشمند استاد
و سلام و دستمریزاد به لیلای زیبا عاشق توحیدی و موفق
لیلای عزیزم خیلی دوست دارم و برام همیشه الگو بودی
کامنتت خیلی عالی بود و چقدر نوع نگاهت به قوانین زیبا بود بازی ذهن و باورهای جایگزین و نوع نگارش و جمله بندی
باورهای فایلهای آرامش در پرتو آگاهی عالی بود
منم قبلا این فایلهارو گوش دادم و الان نیاز میبینم دوباره گوش کنم تا با مدار الانم درکشون کنم
لیلای عزیز خیلی برات خوشحالم و آرزوی موفقیتهای بیشتر و روز افزون و دارم
یه سوال چند روزه ذهنم و درگیر کرده ممنون میشم با باورهای خوبت و درک عالی از قوانین راهنمایی کنید
چند روز پیش دعوت شدم به یک جلسه در حوزه ارز دیجیتال که پرزنت بشم و فعالیتشون در مورد متاورس اگر درست نوشته باشم یا همون خرید مجازی زمین در اقسا نقاط کره زمین
که خیلی عالی توضیح دادن طوری که مجاب شدم وارد این بیزنس بشم که به نظر یه شاخه از بیزینس با هوش مصنوعی که من کلا سواد این تکنولوژی جدید و ندارم
و با مبلغ 100 میلیون به بالا باید وارد این سازمان مجازی بشی
وقتی اومدم خونه و با خودم فکر کردم که در این مورد ببینم احساسم چی میگه
و از اون نظر که احساس خوب از طرف خداست و احساس بد از طرف شیطان
گوش کردم به ندای قلبم که نه وارد این کار نشو چون تو یه فایلی فکر میکنم دوره ثروت 3 بود که استاد گفتن خودتون پول بسازید نه اینکه پول بدی یه کسی باهاش کار کنه و به تو سود برسونه و این یعنی شرک و ترس
حالا با توجه به احساسم که یقینا نمیدونم چیه آیا دارم خودمو گول میرنم که نه احساس خوبی ندارم پس کار شیطانه و نرم تو این کار یا اینکه چون میترسم و به این سیستم اعتمادی ندارم و نمیدونم آینده اش چقدر تضمینی دارم خودمو گول مسزنم که چون حس خوبی بهش ندارم پس واردش نمیشم از طرفی باز میگم نکنه اشتباه کنم و این کار ریسک هست ولی آخرش خوبه و من وارد یه بیزینس بزرگ شدم که البته دور از واقعیته و معلوم نیست دوسال بعد چی بشه
ولی از طرفی افرادی که واردش شدن دارن سود میگیرن به این صورت که هم زمین و دارن البته به صورت مجازی و مشخص نیست دقیقا چیه هم درآن سود میگیرن از طریق اینکه افراد بیشتری وارد این به ظاهر سازمان کنن
و دقیقا مثل گلد کوئست سالهای 80 که الان به صورت حرفه ای تر و هوش مصنوعی داره پیش میره
از طرف دیگه وعده های خوبی هم که میدن آدم و وسوسه میکنه به هر حال نمیدونم حسم درست میگه یا خودم دارم اون حس و بوجود میارم
و با توجه به اینکه استاد میگن تمرکز صد در صدی بذار رو کار خودت چون شغل من بیمه اس اگر وارد این کار بشم جدایی از صحت داشتنش یا نه باید صد درصد تمرکز و تلاش مضاعف داشته باشم جلسات و برم آنلاین باشم پرزنت کنم که نه علاقه ای دارم به این موضوع و نه وقتش و دارم و همین جوب باریکه ای رو که از بیمه دارم و ترجیح میدم با باور اینکه تمرکز صد درصد و احساس خوب و باور سازی همون تو کار بیمه که هم علاقه دارم هم علمش و دارم میتونه زندگی منو بهتر و بهتر کنه از نظر مالی ولی باز نجواهای ذهنم میاد که نکنه اشتباه کنم و جا بمونم و این یه فرصته و از قافله عقب میمونم
البته بر این باورم هستم که فرصتها تموم نمیشه و همیشه فرصت هست و جهان بر پایه فراونی
میخواستم اگر اطلاعی از این نوع بیزینسها دارید و در اختیار من بگذارید که هوشمندانه تر مسیرم و ادامه بدم
سپاسگزارم برای وجودت در این سایت الهی و کامنتهای الهام بخش موفق و پایدار باشید
●گام هشتم ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده●
آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم
الله و اکبر الله و اکبر:)
داستان چیه اینقد همه چی دقیق داره عمل میکنه
من دیگه برگام ریخته
خدای من چقدر همه چی درسته چقدر همه چی عین قانون و سیستم داره عمل میکنه
و عجیب ترش میدونی چیه؟!!
اینکه هر روز که بیدار میشی فایل هارو تماشا میکنی
دقیقا یه داستانی هست توی اون روز که مربوط به همین فایل روزانه گام به گام هست
از شدت اینهمزمانی ها سجده شکر باید رفت
خدای من شکرت:)))
ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده:::
من یه شخصیت واکنش گر عجیبی هستم اعتراف میکنم و یه آدم دنبال کننده و ثابت کننده
هنوز نتونستم تو این مورد به ثبات فرکانسی برسم
به دنبال ثابت کردن موضوعات میگردم مخصوصا اگر اون ماجرا مربوط به دفاع از خودم باشه دیگه واویلا…..
امروز اومدم ذهنمو کنترل کنم و تمام تلاشمو کردم
واکنش نشون ندادم و باید به خودم افرین بگم
احساساتی واکنش ندادم باید بازم به خودم افرین بگم
نشستم فکر کردم و نوشتم دقیقا یهدساعت فرصت داشتم چون بعدش شاگردم میومد
به خودم گفتم خب حالا که شده حالا که این اتفاق افتاده الان باید چیکار کنی که بتونی حستو نسبت به این موضوع یه پله بهتر کنی
بلند بلند تو سالن با خودم حرف میزدم طوری که انگار یه نفر نشسته داره حرفامو گوش میده
دفترمم جلوم باز بود
نمیدونم انیمیشن (درون و بیرون 2) رو دیدین یا نه؟!
اما ولی توصیه میکنم حتما حتما حتما
امروز زمان بزارید و برید ببینید که درون ما چه خبره و چقدر به بیرون مرتبطه و قانونی که استاد
میگن و اونجا به زبانی ساده و زیبا متوجه میشین
حالا از خودم میگم از زبان انیمیشن
خشمم اومده بود کنترل سیستم بدنیمو تو دست گرفته بود و اجازه نمیداد شادی دخالت کنه
خشم و هیجان یک ترکیب کشنده است
در واقعیت خیلی برنده ان اما عجیب وحشتناک و
کشنده هستن
خشمم فرمان میداد به تمام احساساتم و گفت گوشیو بردار و هزارتا تیکه بارش کن
اما وجودم این اجازه رو نداد
اگر با خودم حرف نمیزدم اگر بلند بلند حرف نمیزدم
(این تیکش خیای مهمه چون ما همیشه غالب ما اینه که از درون با خودمون حزف میزنیم و از درون تصمیم میگیریم غافل از اینکه تمام تصمیات ممکنه به ضرر تو باشه پس بیا بلند بلند حرف بزن با خودت و سلف تاک داشته باش تا بفهمی درونت چه خبره
تا بفهمی میخوای چیکار کنی
و از خودت بپرسی که این کار طبق قانون هست یا نه؟)
خلاصه به همین شکلی گه گفتم رفتم جلو
بلند بلند حرف زدم و بعد از کلی غرررر زدن سر خودم که باید تکست بدم یا نه
از خودم پرسیدم آیا این کارایی که داری میکنی
مائده طبق قانون هست یا نه؟
اصلا معلوم هست داری چی میگی؟
الان مائده تو حالت آرامشی که میخوای تصمیم بگیری؟
کلی از خودم سوال پرسیدم و بهشون جواب دادم با صدای بلند
و بعد که اروم تر شدم یه پله نه خیلی
اومدم نوشتم و گفتم امروز میخوام چطور برام پیش بره
(ستاره قطبی خودمون)
شادی یواش بواس داشت میومد رو سیستم کنترل
و خشم جاشو به شادی داد
یه ربع بعدش کلاسم شروع شد (دنس عربی)
این داستان و گفتم که امروز به خودم یادآوری کرده باشم که به قول استاد کنرتل ذهن همهوچیزه
تو باید بتونی تو شرایط ناخوب ذهنتو کنرتل کنی
حتی اگر من جای خواهرم بودم شاید همین ری اکشن و داشتم نباید قصاوت کنم
شاید که نه صددرصد ری اکشن منم همین بود
پس نباید واکنش گرا باشم
اینکه ذهن و بتونمکنترلش کنم واقعا کار سختیه
اگر آسون بود الان همه باید موفق میبودن
همه باید مثل استاد تو چنین لوکیشن زمانی و مکانی و مالی بودن
کنترل ذهن در شرایط آسون معلوم کاری نداره
اما همیشه که شرایط گل و بلبل نیست
این تویی که باید بتونی بازی ذهن و تو دستت بگیری
■اینکه همه مردم منتظرن یه اتفاقی بیوفته جرف بزنن عجیب واقعیته و باید گفت یک فکت حقیقیست
اما میدونید خیلی وقته از این چیزا فاصله گرفتم
و حتی یادم نمیاد آخرین باری که کسی اومد سمتم که راجب این پندمیک حرف بزنه کی بود
و خب خیلی تلاش کردم بتونم روی مدارم کار کنم
تا از نورم جامعه کنده بشم
دقیقا حرفی که استاد میزنه و همینم شد به خدااااا شد بچه ها
من الان جتی کنار خانوادمم نیسنم از صبح تا شب
و حتی نمیبینم پدرم و مادرم راجب چی حرف میزنن
به لطف خدا الان لوک مکانیم عوض شده
و همه لینا از عمل کردن به قانون
میخوام بگم نتیجه گرفتم و الان چقدر قدردان خداوندم
اگر این شده پس میشه به لول های بزرگتر برسم
ایملن دلرم
چون استاد داره میگه اصل کارکرد جهان اینه
اگر ما یاد بگیریم اصل کارکرد جهان و یاد بگیریم بازی ذهن و ما هممیشیم مثل اون 1% از آدم های موفق
استاد میدونی اینقد آسون و راحت توصیح میدی
وقتی پای عمل میرسه اینقد سخت میشه
میگم خدایا کمکم کن فقط بتونم
یکی از ستاره قطبی های روزانم اینه که خداوندا کمکم کن تمرکزم روی خودم و زندگی خودم باشه
کمکم کن بتونم تو مسیر درست گامبردارم
تو هدایتمکن به راه راست به راه آنانی که بهشون نعمت داده ای نه آنانی که غضب کرده ای و نه گمراهان
و حتی این جمله رو الان نوشتم زدم به دیوار اتاق
》》با هر منطقی با هر منطقی مهم نیست اون منطق چقدر قوی باشه به هر چیزی که دوسش نداری و خوشت نمیاد توجه کنی اونو به زندگیت دعوتش میکنی این یک قانون《《
سلام به عزیز دلم مائده پر انرژی و زیبا درود بر تو دختر توحیدی خیلی خوب داری روی خودت کار میکنی احسنت بهت به وجودت تو زندگیم افتخار میکنم که اینقدر صدای قلبتو زیاد کردی تا عمل کنی به گفته های قلبت یکی از بهترین هدیه های ویژه خدایی تو زندگیم و همیشه قدردان وجودتم ایمان دارم با ایمان راسخ ثابت قدم در این مسیر زیبا باشیم و ادامه بدیم زندگیمون از هر لحاظی عوض میشه این یک قانون است.چقدر لذت میبرم هر دومون تو این مسیر زیبا هستیم چقدر خوبه نه من رو شما تاثیر گذاشتم که بیای تو این مسیر و نه شما رو من تاثیر گذاشتی که باشم تو این مسیر این مدارمون بود که طبق خواستمون پیش رفت همسرو همسفری میخواستم که آگاه باشه همسری میخواستم که عاشق تغییر و قانون باشه و تو این موهبت الهی بهم داده شده قدر دان وجودتم خانوم زیبام
سلام به عشق زندگیم مهدی رحیمی
درود خداوند بر تو باد ای مرد توحیدی
منم بی نهایت شکرگزار خداوندم برای وجود شما
چقدر لذت میبرم از اینکه اینقد زیبا د خوشگل داریم این مسیر و میریم جلو
خدای من شکرت
دورت میگردم من که عاشقانه روی خودت کار میکنی
با اینکه از هم فاصله داریم
از لحاظ لوکیشینی هزاران کیلومتر باهم فاصله داریم
اما خداوند قانونش میگه کبوتر با کبوتر باز با باز
منو شما هم قلب هامون در یک مدار بوده فرقی نمیکنه که تو یک شهر نبودیم یا یک استان
مهم اینه تو یک مدار بودیم
خدا کارش درسته
عاشقتممممم بی نهایت عااااااشقتممممم شکرگزار پروردگارم برای وجودت پسر توحیدی :))
به نام خدای هدایت گرم به مسیر درست مسیر راستی نعمت و فراوانی
گام هشتم
سلام به استادعزیزم و مریم جان جانانم و خانواده عباسمنشی
استاد درست در زمان درستش باید این فایلها چیدمان میشد و من میشنیدمشون واقعا درست که وقتی روی خودت کار میکنی دیگه حرفای بقیه مثل سابق رو آدم تاثیری ندارن و هیچ بار منفی رو آدم مثل سابق که هم از دورون هم از بیرون کل زندگی بهم میخورد الان دیگه فقط در حد حرف گذراست و هیچ تاثیری نداره چه بخواد تعریف کنن چه تخریب وقتی خودت رو بشناسی و آگاه باشی تو میدونی که داری با قوانین جلو میری و حس درونیت هم اینو تایید میکنه و پر آرامشی پر مسیر درسته و نشانه ها هم میاد و مسیر رو برات روشن تر میکنن و تو ایمانت قوی تر میشه دیگه حال بد کنی های دیگران که از آشفتگیدرون خودشونه دیگه تاثییر ندارن و کاملا آدم متوجه میشه از رفتارها و من اون لحظه شکر میکنم که کمی تونستم نسبت یه رفتارم آگاه تر بشم خدایااا شکرت .
البته اینم میدونم که هر چقدر بتونم کنترل ذهن بیشتر داشته باشم و بیشتر به چیزایی که میخوام توجه کنم وکانون توجه ام به زیبایی ها باشه دیگه این افراد از اطرافم میرن و من تغییر مکان میدم تغییر میکنم از ریشه و میرم به سمت آزادی بیشتر آرامش بیشتر ثروت بیشتر و لذت و شادی بیشتر خدااااایااا هزاران مرتبه شکرت که جهان را بر پایه هروز رشد و بهتر شدن آفریدی و هروز دارم بهتر و بهتر میشم در زمینه کنترل ذهنم . عمل کردنم به قانون، در زمینه مالی ، عشق ، آرامش . خدایااااا شکرت خدایاااا شکرت خدایا هزاران مرتبه شکر
فکر نکنید با مقاومت کردن زندگیتون عوض میشه ها اگه قرار بر این بود تاحالا عوض شده بود دیگه
اگه بری تو شرایط بحث و جدال و مقاومت و درگیری و در یک کلام به چیزی توجه کنی که نمیخوای داری همونو به زندگیت دعوت میکنی
حالا شرایط جالب نیست خوب نیست آگاهانه سعی کن توجه کنی به چیزی که دوستش داری
و جهان بدون تردید بدون شک این کار خداوند
جهان جای شما رو از نظر فیزیکی عوض میکنه
دقیقه 16 الی 18
میخوام تجربه دو سه روز پیش خودمو بگم که دقیقا مصداق همین موضوع
وقتی همسرم آمد خونه سر یه موضوع کم اهمیت ناراحت شدیم از هم و عصبانی شدیم و همه حس های بد رو کمکم داشتیم تجربه میکردیم
حس هایی که من داشتم تجربه میکردم خیلی بد بود حس قربانی بودن حس کینه حس حسادت و عصبانیت . گرییه نا امیدی
تا اینکه من نشستم با خودم فکر کردم ای بابا آخه اصلا مسئله مهمی که نبود چرا اینجوری شد
چرا باز مثل قبلا داریم دعوا میکنیم
چرا انقدر حس بدبختی دارم
بعد یادم افتاد که همسرم کسی که من باهاش بیشترین رابطه رو دارم و او آینه من هست پس حتما چیزی در وجود من هست که داره منو اذیت میکنه بعد هرچی آگاهی بلد بودم رو مرور کردم
اینکه درست الان وضعیت خیلی افتضاح ولی من بارها تو این شرایط بودم و مقاومت کردم و نتیجه اش هم دیدم
پس نباید به این موضوع توجه کنم نباید مدام از بدی های همسرم به خودم بگم
باید یاد نکات مثبتش بیوفتم مثلا صبح که برام نون بربری داغ خرید
و خیلی چیزهای دیگه
به این فکردم که از انجام اون کار که من ناراحت شدم واقعا قصد بدی نداشت
و بعدش یکمی احساس بهتری داشتم
بعد بجای اینکه مثل قبلا ها تو اتاق قایم بشم و گریه کنم
رفتم سفره شام رو آماده کردم و بعد شام هم دراز کشیدم رو مبل و مشغول خوندن کامنتها شدم یعنی برای تغیر کانون توجه ام به سایت پناه آوردم
و هدفون و موسیقی که از یکی فیلم های سفر به دور آمریکا پیدا کردم
خیلی خوب بود
بعد حدود نیم ساعت
همسرم مشغول جارو زدن شد و منم کمی کمکش کردم بعد هم بغلش کردم و بوسیدمش
و رابطه مون ترمیم شد
من دیگه به اون موضوع فکر نکردم
ولی بعدا درموردش باهم حرف زدیم
من دیگه مقاومت نکردم
بحث نکردم
توجه نکردم
و تمومش کردم اون دور باطل رو
خداروشکر
دیروز رفتیم گردش و تفریح و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و من برای اولین بار اسکوتر سوار شدم
خیلی حس خوبی بود
من روز قبلش یکی از فیلم های زندگی در بهشت میدیدم که استاد و مریم جون در حال اسکوتر سواری بودند
خداروشکر میکنم
که این چیزارو فهمیدم و دارم بهشون عمل میکنم
بنام الله رحمان
نیرویی که جاریه در تمام زمان و مکان
نیرویی که خیر مطلقه
نیرویی که در هر لحظه داره جهان رو به راحتی و با نظم و ترتیب مدیریت میکنه
نیرویی که منو هدایت کرد به این مسیر
نیرویی که امروزم رو به خودش میسپارم و اجازه میدم جاری باشه در تمام زندگیم و خودش امروزم رو مدیریت کنه
هدایتم کنه به مسیرهای هموار، به افراد خوب
مسیری که روزی امروزم رو با لذت دریافت کنم
مسیری که نعمتهای خداوند رو طبیعی دریافت کنم
همجهت نشدن با جریان جامعه
این جمله منو همین اول فایل گرفت و زنگی تو گوشم صدا کرد و باعث شد فکر کنم.
اگر یک سیلی جاری بشه آیا اجازه میدم اون سیل منو با خودش ببره،؟
اگر اتفاقی باعث بشه که من پام لیز بخوره و بیافتم تو جریان سیل، آیا اجازه میدم جریان منو با خودش ببره،؟
قطعأ جواب خیره
من تمام تلاشم رو میکنم تا از اون جریان بیام بیرون
دستم و میندازم از شاخهای، چیزی میگیرم تا جریان منو نبره
دست و پا میزنم تا خودم و به ی ساحلی چیزی برسونم
تو این مورد هم باید سعی کنم از جریانی که همیشه تو جامعه جریان داره (جریان توجه بر نکات منفی) دور باشم
انصافا هم سعیام رو میکنم، ولی بعضی جاها نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم.
ی جایی مثل خونه که پدرم همیشه سرش تو اخباره نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و واکنش نشون میدم
ی وقتایی جایی میرم که افراد از این جنس مسائل حرف میزنن و نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و واکنش نشون میدم
اینا شرایطی هستن که نمیتونم تنظیم کنم ذهنم رو و از کنترلم خارج میشه
باید سعی کنم این جور جاها ذهنم رو خارج کنم از اون مباحث و از خدا هم میخوام که تو اون شرایط هدایتم کنه تا بتونم کنترل ذهن داشته باشم.
قبلا که مغازه داشتم اجازه نمیدادم کسی بیاد مغازه و از این جور مباحث حرف بزنه، مغازه خودم بود و قوانینی رو اونجا اجرا کرده بودم که همسایه و دوست اجازه نداشت بیاد و این مباحث و اونجا بازگو کنه، خودمم اصلا با همسایهها در اینجور موارد هم کلام نمیشدم. ولی از وقتی که مغازه رو جمع کردم، بیشتر در معرض جریان جامعه هستم و باعث شده کنترل نداشته باشم و واکنش نشون بدم.
اوایل که مغازه رو تازه جمع کرده بودم و افراد از این جنس صحبتها میکردن و شروع میکردم در مورد توجه نکردن به مسائل میگفتم که نتیجهش این شد که مسخرهم میکردن و بیشتر احساسم بد میشد، تا جایی که کلا از خیلیا رنجش گرفته بودم و منزوی شدم. و شکر خدا الان خیلی بهتر شدم، دیگه اصلا در مورد این آگاهیا با کسی حرف نمیزنم و اصلا قایم میکنم بودنم در این مسیر رو. مثل یک پروژه سرری نگاه میکنم به آموزشهای سایت. فقط یکی دو مورد هست که باید روش کار کنم تا بهتر عمل کنم.
از خدا میخوام هدایتم کنه به شرایطی که دوباره بتونم یک فضای ایزوله و سالمی رو برا خودم ایجاد کنم تا کنترل ذهن برام راحتتر باشه.
بتونم دوباره جریان خداوند رو در زندگیم داشته باشم.
بتونم دوباره با لذت و آرامش و تفریح پول بسازم.
بتونم با آرامش و لذت زندگی کنم.
1403/07/07
من خودم خلق میکنم زندگیمو/
تصلا هرکس خودش زندگیشو خلق میکنه
پس من حواسم و کانون توجه م رو بدم به خودم و هدف و خواسته م
به زندگی و حرف و کار بقیه اصلا توجه نکنم چه برسه واکنش بدم اصلا کار ما قضاوت وضعیت بقیه نیست والا
،،،،،،،بنام خداوند رزاق و وهابم و هدایتگرم،،،،،،
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
پروژه خانه تکانی ذهن،،،،،،،،،،گام هشتم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
این لایو خودش ی دوره هست بخدا هر چی بیشتر میشنوی این آگاهیها رو بهتر درک میکنی چ جاهایی راحت دیگران رو قضاوت میکردیم ی کسی اشتباه میکرد بلافاصله تفنگ قضاوت رو دست میگرفتیم و بروی اون شلیک میکردیم و چقدر خوبه قبلش این سوال رو از خودمون بپرسیم آیا اگر من جای فلانی بودم این اشتباه رو میکردم ک صد در صد اینطوری نگاه کنیم قطعا بله هست و سکوت کنیم تو چنین مواقعی و اعراض کنیم و خودمون رو سرگرم کاری کنیم ک از این حواشی دور باشیم چون اکثریت در چنین مواقعی همه دوست دارن قاضی بشن و محکوم کنن اون فرد خطاب کار رو چون ذهن ما اینجوری تربیت شده ک در کودکی یاد گرفته بودیم ک اگه ی نفر اشتباه میکنه همه بر علیهش بودیم و تخریب میکردیم
اینو رو به خودم میگم الان با این آگاهیهایی ک داده شد یاد بگیرم ک سعی کنم و تمرین کنم هیچ کسی رو قضاوت نکنم اولش سخته اما با تمرین میشه خودم رو اصلاح کنم اگر به رفتارم نگاه کنم میبینم خیلی راحت قضاوت میکنم ممنونم استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز ک با گوش دادن فایل ها و درک کردن کمک میشه ک در مسیر درست قدم برداریم و حواسمون به رفتار و عملکردمون باشه
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
این جمله شرایط حساس کنونی این همیشه هست
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
ولی ما هستیم ک جور دیگه ایی فکر کنیم
ما هستیم ک باید ذهنمون رو کنترل کنیم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
نکته:
اگر مثل بقیه مردم فکر میکنی و اگر مثل بقیه مردم(اون کلیت جامعه)تو هر جامعه ای ک زندگی میکنی
اگر داری مثل اونا فکر میکنی و مثل اونا عمل میکنی،مطمئنا مثل اونا نتیجه میگیری
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
من کلی رو ذهن خودم کار میکنم ک جور دیگه ای به قضایا نگاه کنم برای اینکه جور دیگه ای نتیجه بگیرم من نمیخوام مثل کلیت جامعه نتیجه بگیرم تو هیچ زمینه ای نمیخواستم باشم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
به همین دلیل وقتی فهمیدم افکارمونه،کانون توجهمون ک داره زندگی ما رو رقم میزنه تصمیم گرفتم جور دیگه ایی به قضیه نگاه کنم تصمیم گرفتم مث بقیه فکر نکنم فکرمو کنترل کنم ،ذهنمو کنترل کنم ،افکارم رو به سمتی ببرم ک به من احساس بهتری میده ،احساس قدرت بمن میده ،احساس آرامش بمن میده احساس خوبی بمن بده
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
کلیت جامعه منتظرن ی اتفاقی بیفته و بیان در موردش صحبت کنن
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
یعنی آدما بصورت ناخودآگاه منتظرن ی اتفاقی پیش بیاد ک ی حرفی رو ردوبدل کنن
همه انگار ی جریانی میاد و همه رو با خودش میبره،همه خودشون رو سپردن به جریان و اجازه میدن ک اون جریان هر جور ک دوست داره رهبری کنه و اونا رو ببره
این اون چیزیه ک من نخواستم و نخواستم ک جریان منو ببره و دوست داشتم خودم افکارم رو کنترل کنم و اونجوری ک دوست دارم زندگیم رو خودم خلق کنم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
کل حرف من در مورد توحید اینه ک:
اصلا طوفانی در کار نیست بادی در جریانی نیست ک ما را با خودش ببره ما جریان رو خلق میکنم
ما هر کدوممون جریان زندگی خودمون روخلق میکنیم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
ولی قاعده اش اینه،راهش اینه
ک ما تصمیم بگیریم ک میخوایم زندگیمون رو دیگران برامون بسازن،جریان برامون بسازه ،سیاست یا دولت ها و کشورها برامون بسازن یا میخوایم خودمون زندگیون رو بسازیم
تفکر اشتباه از اون جایی شروع میشه ک من قدرتی در مورد خلق زندگی ندارم،من توانایی در مورد خلق زندگی ندارم.
از اینجا کل اشتباهات فکری بشر شروع میشه
وقتی اینو فهمیدم ک زندگی من با افکارم رقم میخوره و به کانون توجهم ربط داره
من گفتم کاری که باید بکنم اینه ک توجهم رو کنترل کنم من میام کانون توجه ام رو کنترل میکنم کار راحتی نیست اون اوایل خیلی سخت بود برام هر چند ک
مثل هر ورزش دیگه ایی ک هر چ تمرین میکنی قوی تر میشی اینم همینطور
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
دلیل اشتباهات از لحاظ فرکانسی میدونستم ک یک فضای کشور یک فضای فکری اون اندیشه تبار اون فضای فکری جمع به ی سمتی هست ک همش بلا بسرش میاد دلیل این اتفاقات اینه که یک عده بسیار بسیار زیادی درصد بسیار بالایی 95درصد اون جامعه درگیرند با همه با خودشون با دیگران ی مقاومت هایی تو وجودشون هست هماهنگ نیستن با خداشون آرامش ندارن از لحاظ درونی و این نتیجه اون نگاهه
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
اگر من به چیزهای ناجالب توجه کنم چیزهای ناجالب بیشتری تو زندگیم میاد
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
با هر منطقی با هر دلیلی با هر منطقی مهم نیست ک چقدر منطقه قوی باشه
اگر به چیزی توجه میکنی ک نمیخوای تو زندگیت اتفاق بیفته داری با دست خودت همون شرایط رو وارد زندگیت میکنی اصلا مهم نیست ک قدر دلیل قانع کننده داری برای اینکه من باید به این موضوع نادلخواه توجه کنم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
مث این میمونه ک دستتو بکنی تو آتیش با هرمنطقی دستتون بکنید تو آتیش دستتون میسوزه اصلا مهم نیست دلیلتون چیه
بجای اینکه بگی چرا مملکت اینجوریه و مملکت رو دوست نداری توجهت رو بزار رو زیبایها اطرافتت،هدایت میشی بجایی ک زیباتره تمام شدو رفت
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
اگر شما برید تو فضای مقاومت کردن و درگیر شدن مهم نیست درگیری تو فامیلتون باشه یا تو کشور باشه اگر داری درگیر میشی و مقاومت میکنی و بحث میکنی و جدل میکنی در یک کلام توجه میکنی و نمیخوای داری اون رو به زندگیت دعوت میکنی
حالا شرایط جالب نیست شرایط خوب نیست آگاهانه سعی کن به اون شرایط ناجالب،توجه نکن و توجه کنی به شرایط جالب اون وقت جهان بدون تردید بدون شک این کار خداونده بدون هیچ تردیدی
جهان جای شما رو از لحاظ فیزیکی وقتی از لحاظ فرکانسی جات عوض میشه وقتی از لحاظ فرکانسی مث بقیه مردم فکر نمیکنی از لحاظ فیزیکی هم مث بقیه مردم هم جایی ک هستن نخواهی بود و اون شرایط رو تجربه نخواهی کرد
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، ،،،،،،،
وقتی مثل بقیه فکر نمیکنید مسیرتون از بقیه جدا میشه،نتایجتون،شرایطتون،روابط عاطفیتون،سلامتتیتون،ثروتتون همه چی تغییر میکنه چرا؟
به ی دلیل ساده
اینکه تو تغییر کردی و مث بقیه فکر نکردی
این نوع نگاه باعث خوشبختی میشه
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
اگه بدونید ذهن چطور کار میکنه اگه بدونید بازی چ جوریه اگه اصل کارکرد جهان رو بدونید خیلی راحت میتونید خودتون رو تطبیق بدین با قوانین جهان
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
هر وقت ما به کسی میخوایم ضربه بزنیم به خودمون ضربه میزنیم این قانونشه
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
ی جوری تمرکز کنید ک خبرهای خوب تو زندگی شما تمام نشدنی باشه
ی کاری کنیدک خبرهای خوب همیشگی باشه اتفاقات خوب، شرایط خوب، روابط خوب،هوای خوب ،همش در مورد زیبایی ها،قشنگی ها، نعمتها، سلامتی ها بشنوید و صحبت کنید اتفاق بیفته هر روز هرروز درآمدتون،ثروتتون بیشتر و بیشتر بشه
،،،،،،،،،،،،،،،در پناه خداوند باشین،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
بنام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیز وموحدم ومریم جان شایسته بانو
چقدر این باور درست ودقیق هست استاد جان که بخاطر افکار بخش اعظم جامعه ،مسائل ناجالب وناگواری پیش میاد وهر از گاهی از این دست اتفاقات رو شاهد هستیم .همبن چند روز پیش بود که کارگران معدن کرمان دچار حادثه شدند واین مطالب رو از اطرافیان شنیدم چون من سالهاست
که خبر دنبال نمیکنم وبیش از دو سال هست که در
مجازی هم نیستم ،وخداروشکر تدریجی تکاملی تونستم تا اندازه قابل قبولی ذهنم رو کنترل کنم ،امیدوارم که خدا کمکم کنه که در مسیر توحید صراط مستقیم ،پیوسته طی مسیر کنم وبا سربلندی به سرمنزل مقصود که جوار حق تعالی است برسیم .
درپناه یگانه عالمیان شاد وسلامت باشید .
سلام استاد عزیزم خداروشکر میکنم برای اینه ثابت قدم بودم و تا گام هشتم رد پا از خودم گذاشتم الهی بی نهایت شکرت…
ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده:
اگر مثل بقیه مردم فکر میکنید یعنی کلیت جامعه ای که هستید اگر داری مثل اونا فکر میکنی و مثل اونا عمل میکنی مطمعنا مثلا اونا نتیجه میگیری…
افکارتو بسمتی ببر که بهت احساس ارامش میده احساس خوب بهت میده احساس قدرت بهت بده…
اگر داری به چیزی توجه میکنی که نمیخوای تو زندگیت اتفاق بیفته ، داری با دست خودت همون شرایط رو وارد زندگیت میکنی.
اگر دیدی در جامعه ای که داری زندگی میکنی یا در مورد اطرافیانت کسی اشتباهی مرتکب شد بجای اینکه در موردش حرف بزنی و محکومش کنی به خودت بگو مگه تا حالا خودت اشتباه نکردی خب این بنده خدام اشتباه کرده و با این شکل از قضاوت کردن دست بکش و خودتو به ارامش برسون.و وقتی شما اینجوری فکر میکنید بخدا قسم مسیرتون با دیگران جدا میشه نتایجتون روابط عاطفیتون سلامتیتون ثروتتون تغییر میکنه چون تو تغییر کردی و مثل بقیه فکر نکردی.
استاد عزیزم امروز الهامی به من شد که اگر میخوای مثل استاد نتیجه خلق اونم مثل بنز پس باید در جامعه ای قرار بگیری که مثل استاد فکر میکنن سایت شما و اگاهی که به لطف الله دارید منتشر میکنید دقیقا همون جامعه آگاه هست که دنبالشم .از خدای مهربون میخوام ثابت قدم منو تو این مسیر نگهداره و لغزش نکنم از خدا میخوام چنان پایه های ثابت قدم بودنم رو در این مسیر توحیدی و زیبا استوار کنه و محکم کنه که با هیچ طوفان و زلزله و سیلی خراب نشه.این خواستم نتنها برای خودم هست بلکه برای افرادی هست که مشابه من با عشق در سایت حضور دارند ایشاالله ههمون ثابت قدم محکم و استوار با ایمان راسخ در این مسیر زیبا باشیم و تا زنده ایم در همین مسیر باشیم الهی آمین.
عاشقتونم استاد شکرگزار وجودتونم.
به الله یکتا فرمانروای یکتا میسپارمتون.
بسم الله الرحمن الرحیم
اسم و نام تو رحمن و رحیم است و من دنبال چی و کی و کجا میگردم.خودت صفت بزرگت را معرفی کردی و راهش را نشان دادی اما من و درکم….
سلام استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز
همه چیز نشات گرفته از افکارمه،این فکرهای منه که جهنم و بهشت میسازه،این افکارمه که میسازه یا تخریب میکنه
100 درصد من مسئول اتفاقات زندگیم هستم و 100 درصد خودم باید بنشینم برنامه ریزی کنم.
تمام اتفاقات از باورهایم نشات میگیرد و من قادرم باورهایم را کنترل کنم.
در مورد ذهن کنش گرا و واکنش گرا،ذهنیت اکنون من سعی میکند تولید موارد مثبت داشته باشد و خودش بسازد .
خب اکنون یاد گرفته ام خودم توانایی ساختن زندگی خودم رو دارم و در گذشته چنین نبود و پس واکنش گرا میشدم.
در مورد جوهای سیاسی و غیره که راه می افتد کاملا باید کنترل ذهن کرد و گرنه وارد یک باتلاق میشیم که نهایتا تبدیل به یار شیطان میشویم.
در همین چند روزه خیلی رشد کردم تا کنترل ذهن بهتری داشته باشم.همه چیز برای رسیدن به هدفها کنترل کردن ذهن است تا تمرکز کنیم و بسازیم.
خدایا شکرررررت