live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 57 (به ترتیب امتیاز)

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    بنام الله مهربان وهدایتگر.

    سلام به استادان بی‌نظیر وعشق

    سلام به همه دوستان عزیز در این سایت فوق‌العاده.

    به هرچ توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میکنی.

    این قانون بدون تغییر خداونده.

    کنترل‌ ذهن =کنترل‌ زندگی

    احساس خوب =اتفاقات خوب.

    خدا رو شکر از وقتی که باشما استاد عزیز اشنا شدم این که دنبال این اخبار و این داستانها نرفتم هیچ مقاومتی هم نداشتم.

    والان در موقعیتی هستم که یکی از همکارام یه روز خوبه یه روز نه ومن دارم تلاش می کنم ذهنم روکنترل کنم.

    تمرکز کنم روی خودم وزیبایی ها تا در زمان مناسب می دانم خداوند من رو هدایت میکنه به یه جای بهتر شرایط بهتر وانسانهای بهتر.

    سعی میکنم که دیگران قضاوت نکنم وقتی می خواهم قضاوت کنم به خودم میگم من که توشرایط اون نیستم شاید بودم من هم این کار می کردم البته نمیگم همیشه این جوری عمل کردم ولی تلاشم می کنم که هر روز بهتر شوم جای کار داره تا خیلی بهتر عمل کنم.

    استاد عزیزم ازتون ممنونم که آنقدر درست وعالی این قانون رو یاد میدی توضیح میدین .

    درپناه الله مهربان شادوسلامت پایدار باشید 🫡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    منصوره علیان گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سلام و درود بر همه

    گام هشتم :

    کلیت جامعه منتظرند یک اتفاقی بیفتد تا همه درباره ی آن صحبت کنند و همه همراه جریان پیش می روند . من اگر مثل کلیت جامعه فکر کنم حتما مثل انها نتیجه می گیرم ، من یک برگ در طوفان نیستم من باید جریان زندگیم را خلق کنم مثل افرادی که در هر شرایطی نتایج عالی می گیرند من نیز باید آگاهانه زندگیم را خلق کنم.

    اگر من آگاهانه به شرایط دلخواهم توجه کنم آن وقت بدون شک بدون هیچ تردیدی خداوند و جهان از لحاظ فیزیکی هم جای من را تغییر می دهند به سمت شرایط دلخواهم مثل استاد و حتی بعضی از تجربه های خودم .

    تمام افراد موفق در هر زمینه که موفق شده اند توانسته اند آگاهانه ذهنشان را کنترل کنند و بر روی هر آنچه احساسشان را بهتر کرده تمرکز کرده اند.

    من هر وقت خواستم از کسی ایراد بگیرم یا کسی را قضاوت کنم باید خودم را جای آن شخص بگذارم ببینم آیا اگر من در همان شرایط بودم خطای بزرگتری مرتکب نمی شدم؟ 《 تا با کفش های کسی راه نرفته ای درباره اش قضاوت نکن 》

    سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نیلوفر فولادی گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته دوست داشتنی و همه اعضای خانواده عزیزم

    نکات مهم و آگاهی های فایل هشتم از پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن:

    1_اگر ما بخوایم ذهنمونو برای خبرهای بد باز بذاریم همیشه همه جای دنیا خبر بد هست. این جمله ی “شرایط حسّاس کنونی” همیشه هست. ماهستیم که باید جور دیگه ای فکر کنیم. ما هستیم که باید ذهنمونو کنترل کنیم.

    2_اگر مثل بقیه مردم(کلیت جامعه) فکر می کنید و اگر مثل اونا عمل می کنید ، مطمئناً مثل اونا نتیجه می گیرید. نباید به خاطر اینکه بقیه اینجوری فکر می کنن ، یا بقیه شاکی ان، یا بقیه فلانن…منم جزئی از اون داستان بشم. جزئی از اون جریان بشم.

    دوست داری بشو ، ولی این قاعده رو یادت باشه که تو هم نتایجی رو می گیری که بقیه دارن می گیرن.

    ما کلّی رو ذهنمون کار می کنیم برای اینکه جور دیگه ای به قضایا نگاه کنیم. برای اینکه جور دیگه ای نتیجه بگیریم. ما نمی خوایم مثل بقیه کلّیت جامعه نتیجه بگیریم. توهیچ زمینه ای.

    3_اگر قرار باشه ما هراتفاقی بیفته بیایم بشینیم درمورد اون اتفاقه صحبت کنیم میشیم مثل بقیه جامعه ، که منتظرن یه اتفاقی بیفته بیان بشینن درموردش حرف بزنن صبح تا شب. انگار یه جریانی میاد و همه رو باخودش می بره. همه خودشونو سپردن به جریان و اجازه میدن که اون جریانه هرجوری دوس داره اینارو رهبری کنه! این جریانات هم هربار به یه شکلی هست.

    4_من باید زندگی مو بسازم ، نه اینکه “زندگی” داستان ِ منو خلق کنه. منو باخودش ببره. این طوفان تصمیم بگیره منو کجا ببره. اصلاً طوفانی در کارنیست. بادی ، جریانی در کارنیست که مارو باخودش ببره. ما جریانو خلق می کنیم. ما هرکدوممون ، جریان ِ زندگی خودمونو خلق می کنیم.

    ما باید تصمیم بگیریم که می خوایم زندگی مونو دیگران برامون بسازن ، جریان برامون بسازه ، سیاست های دولت ها و کشورها برامون بسازن؟ یا میخوایم زندگی مونو خودمون بسازیم؟؟

    تفکّر اشتباه از اونجا شروع میشه که آقا: من قدرتی در مورد خلق زندگیم ندارم! از اینجا کلّ اشتباهات فکری بشر شروع میشه.

    5_وقتی فضای فکری جامعه (اندیشه ی تبار) به یه سمت ِ منفی باشه ، همش بلا سرش میاد. دلیل ِ اتفاقات منفی توی جامعه اینه که یه عده ی زیادی ، 95 درصد اون جامعه ، درگیرن باهمه: باخودشون ، با دیگران ،…مقاومت های زیادی تو وجودشون هست. هماهنگ نیستن باخودشون. با خدای خودشون. آرامش ندارن از لحاظ درونی…و این نتیجه ی اون نگاهه.

    6_برای اینکه بتونیم ذهن خودمونو آروم کنیم تو شرایط نامناسب ، هرکسی می تونه یه روشی پیدا کنه. مثلا اینکه افرادی که مرتکب اشتباه شدن رو قضاوت نکنیم. ببینیم آیا خودمون هیچ کجای زندگی مون اشتباه نکردیم؟ بارها و بارها تو مسائل مختلف اشتباه کردیم. با اینکه می دونستیم اشتباهه ولی از دستمون دررفته. ما نمی تونیم مطمئن باشیم که اگر جای اون افراد بودیم همون اشتباه رو نمی کردیم.

    7_هرکسی توی هرجایی به هرنقطه ای رسیده به هرموفقیتی رسیده ، اصلن مهم نیست که اون موفقیت تحصیلیه ، شغلیه ، مالیه ، هرچی. کسی بوده که تونسته “ذهنشو کنترل کنه !”

    8_با هر منطقی با هردلیلی ، مهم نیست چقدر منطق قوی باشه اگر به چیزی توجه می کنی که نمیخوای تو زندگیت اتفاق بیفته ، داری با دست خودت همون شرایطو وارد زندگیت می کنی. اصلاً مهم نیست که چقدر دلایل قانع کننده ای داری برای اینکه من باید به این موضوع نادلخواه توجّه کنم ، باهرمنطقی شما دستتو بکنی تو آتیش دستت می سوزه. اصلاً مهم نیست دلیلتون چیه؟

    9_اگر جایی که هستی رو دوست نداری توجّهتو بذار روی زیبایی های اطرافت ، هدایت میشی به جاهایی که زیباتره! مقاومتی در کارنیست.

    اگر شما برید توی فضای مقاومت کردن و درگیر شدن ، بحث کردن جدل کردن ، دریک کلام داری به چیزی توجه می کنی که نمی خوای ، داری اونو به زندگیت دعوت می کنی.

    وقتی شما از لحاظ فرکانسی تغییر می کنید ، بدون هیچ تردیدی ، این کار ِ خداونده: “جهان جای شمارو از لحاظ فیزیکی تغییر میده، جابه جا می کنه.”

    10_ تمام پیشرفت های بشر توی تمام حوزه ها از اشتباهاتش نشات گرفته. توی همه موضوعات همه ی پیشرفت‌ها حاصل ِ تکامله. حاصل یک پروسه ای که احتمالاً یه عالمه خطا و اشتباه توش بوده.

    11_وقتی مثل بقیه فکر نمی کنید به خدا قسم مسیرتون از بقیه جدا میشه. نتایجتون ، شرایطتون، روابط عاطفی تون ، سلامتی تون ، ثروتتون ، همه چی تغییر می کنه. چرا ؟؟ به یه دلیل ساده: اینکه تو تغییر کردی. تو مثل بقیه فکر نکردی‌.

    12_بذاریم اگه افراد توی مسیر اشتباه هستن ، مسیرشونو برن. سعی نکنیم قانعشون کنیم که اشتباه می کنن. گذشت زمان خودش به اونها نشون میده. چیزایی که بهش خیلی مطمئنید ، اتفاقاً کمترین تلاش رو می کنید که دیگرانو درموردش قانع کنید. بالاخره یک روز ، دیر یا زود به حرفای شما می رسن. اگر هم نرسیدن مهم نیست. چون هرکس نتایج افکار خودشو می گیره.

    13_ اگر بدونید ذهن داره چه جوری کار می کنه. اگه بدونید بازی چیه ، اگه اصل کارکرد جهان رو بدونید خیلی راحت تر می تونید خودتونو تطبیق بدید با قوانین ِ جهان.

    14_ به خدا قسم مهم نیست که الآن شرایطتون چه جوریه. اگر افکار و باوراتون تغییر کنه ، شما هدایت می شید به جاهای آرام. به جاهای خوب. از لحاظ ِ فیزیکی جاتون تغییر می کنه.

    15_ وقتی ما تو مسیر درست قرار می گیریم ، عملاً یه سری حرفارو هم دیگه نمی شنویم. اولش یه ذره نیازه که کارکنید رو خودتون. بعداً این حرفارو نمی شنوید. اگرم بشنوید دیگه اون مقاومت قبلی رو ندارید. خیلی راحت تر می تونید تغییر بدید ذهنتونو.

    وقتی تغییر می کنید اصلاً آدمای دری وری و داغون نمیان تو زندگی تون. یعنی اولش هی کمتر میشن ، کمتر میشن …بعدش دیگه واااقعاً نیستن!!

    اگر این مسیرو با باور، با ایمان، با تعهّد برید ، به جاهای خیلی خوب به جاهایی که دوس دارید به جاهایی که با فرکانستون هماهنگ تره هدایت می شید.

    16_ هروقت که ما بخوایم به کسی ضربه بزنیم ، به خودمون ضربه زدیم. این قانونه! خیلی موقعا اصلاً اتفاقاً نمی تونیم به دیگری ضربه بزنیم.

    17_اگه تمرکز کنید رو خبرای بد ، این خبرای بد تموم نشدنیه. “یه جوری تمرکز کنید که “خبرای خوب” تو زندگی ِ شما تموم نشدنی باشه.”

    18_اگه کسی به این آگاهیا عمل کنه دیگه سوالی براش پیش نمیاد که بخوایم دونه دونه به هرفردی جواب بدیم.

    19_ نمیشه گفت بهترین کتاب کدومه. میشه گفت توی هرزمان، به هر آگاهی که نیاز داشته باشیم ، خداوند مارو هدایت می کنه به اون آگاهی. و بعد وقتی اونو دریافت می کنیم فکر می کنیم که اون بهترین مطلب و کتابی بوده که خوندیم. هربار فکر می کنیم اون بهترین بوده. درواقع “بهترین” وجود نداره. وقتی ما توی مسیر درست حرکت می کنیم، هر زمانی که نیاز داشته باشیم به هر آگاهی که مارو یه مرحله بالاتر ببره ، خدا توی مسیرمون میاره. بعد ما از اون استفاده می کنیم. “بعد جهش می کنیم واقعاً”. و فکر می کنیم اون بهترین آگاهی بوده.

    اینم به خاطر اینه که: ماداریم تغییر می کنیم. یه سری نیازها داریم برای تغییرات بیشتر. بعد پاسخ داده میشه توسط ِ خداوند به اون نیاز.

    بعد اون آگاهی مثل یک قطعه ی پازل می مونه که میاد می شینه سر ِ جای خودش! بعد تصویر کامل شکل می گیره. و آدم احساس خوبی پیدا می کنه.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1026 روز

    گام هشتم

    به نام خداوند هدایتگر و عاشق

    خدایا شکرت که دارم قدم به قدم جلو میرم و عجله ای هم ندارم خدایا شکرت که دارم پیشرفت تکاملیم رو حس میکنم دارم تغییر مدار و فرکانسم رو لمس میکنم…

    تو این چند روزه که شروع کردم عمیق تر و دقیق تر فایل هارو به ترتیب جلو میرم و البته که از فایل های دیگه استفاده میکنم و میتونم بگم تمام روز من با آموزش ها درگیر هستم دارم میبینم که کنترل ذهنم بیشتر شده و میتونم سریع تر و بهتر کانون توجهم رو تغییر بدم و به قول استاد عضله کنترل ذهنم داره قوی تر میشه به لطف الله

    البته که من کارهایی عالی برای کنترل ذهن بیشتر سالهاست که انجام دادم مثلا:

    الان حدود یکی دو سالی هست که اینستاگرام ندارم، آنتن تلویزیون رو از بیخ جدا کردم:)))))

    از فضای مجازی فقط یوتیوب و پینترست میرفتم که کم و کمتر شد و الان چند روزه که اونارو هم پاک کردم با اینکه مثلا تو پینترست به زیبایی ها توجه میکردم اما چون ازم زمان و تمرکز میگرفت قیدش رو زدم تا تمرکزی فقط رو زیبایی های سایت کار کنم:)

    مریمی که چه تو تلویزیون چه اینستا خوره اخبار بود و بیشتر از هرکسی تو فک و فامیل از اونچه که تو کشور اتفاق میفتاد خبر داشت و پیگیر بود الان تبدیل شده به مریمی که فراریه از هرچی اخبار و خبر منفی و صحبت های منفی.. اگر کلام منفی بشنوم برو که رفتییییم:))) فکر کنم خیلی از اطرافیان دیگه حرفی برای گفتن با من ندارن که مایه خوشحالیه و نشون دهنده تغییر فرکانسمه…

    الان یه آخیییییش از ته دل میگم چون خیلی راضیم از اینکه از فضای مجازی دور شدم نه به اجبار الان واقعا یا حس رضایت میلی به فضای مجازی ندارم

    انگاری که یه مدت خودت که ذهنت رو کنترل میکنی و جهان میبینه که تو جدی هستی میاد به کمکت…

    خدایا هزاران بار شکرت که دارم این روزا توحیدی تر میشم، بیشتر بهت اعتماد میکنم، قدرت رو از همه میگیرم و به خودت میدم که قدرتمندترینی، خوشحالم که با خدای خودم با خالقم هماهنگ تر شدم وصل تر شدم

    مریمی که قبل از این مسیر و اگاهی ها ترس شدید از مرگ داشت و وقتی یکی درمورد اون دنیا صحبت میکرد اصلا دوست نداشتم بهش فکر کنم چون باورم این بود که من گناهکارترینم و خدا به شدت عذابم میکنه و انگاری ازم کینه به دل داره اصلا اون خدایی که من قبلا میشناختمش نیست محو شده از زندگیم

    الان مریمی شدنم که خدای جدیدی دارم که بی اندازه دوستم داره وجودم رو خاللللص حتی بدون هیچ دستاوردی، همینطوری که هستم عاشقمه و از وقتی ازش هدایت خواستم یا به قول استاد به خدا اجازه دادم هدایتم کنه هر لحضه تا ریزترین مسائل هدایت و حمایت و حفاظتش رو میبینم و کاملا درسته که هدایت خداوند همیشگیه و هرچقدر که گیرنده من قوی تر باشه و با خداوند هماهنگ تر باشم بیشتر از هدایت بهره مند میشم و جااااانم به این هدایت که نه ترسی میذاره بمونه نه غمی…

    الهی به امید یاری خودت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 517 روز

      سلام مریم.

      اینجا که نوشتی خیلی سریع و بهتر میتونم کانون توجه ام رو تغییر بدم،

      من رو وادار به نوشتن کرد،

      این کلمه تغییر برای من خیلی خیلی معنی قلبی داشت،

      یعنی ما توانایی تغییر کانون توجه مون رو داریم،

      مثلا اگر توی روابط خیانت دیدی یا…. خیلی راحت میتونی کانون توجه ات رو از روی اون موضوع تغییر بدی و برش داری و بزاری روی یه موضوع دیگه،

      اینجا که نوشتی عضله ذهنمون قوی شده،

      این معنی بهم داد بعضی اوقات که ما روی یه چیزی که حس بد بهمون میده مدتها تمرکز کردیم،

      این تمرکز طولانی مدت ، عضله ما رو فلج کرده و نمیتونه جابه جا بشه.

      مریم جان موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    برگردیم به هزاران سال پیش، زمانی که تازه انسان پا بر روی کره‌ی زمین گذاشته بود. در آن هنگام نه جامعه و نه قبیله‌ای بود و نه کشوری و نه حُبّ وطنی.

    خدا انسان را آزاد آفریده بود و انسان هم هیچ وابستگی به جامعه‌ای که هنوز تشکیل نشده بود نداشت. کم‌کم و برای رفع نیازهای ضروری و ایستادگی در برابر دشواری‌ها و حیوانات وحشی و رویدادهای طبیعی مانند سیل و زلزله و … جامعه انسانی شکل گرفت. ولی، هنوز هیچ کشور و میهنی نبود و هیچ پُست و مقامی و … توسط انسان آفریده نشده بود.

    همه تنها برای این‌که بتوانند آسان‌تر در برابر ناخواسته‌ها ایستادگی کنند و یا به شکار حیوانات بزرگ بروند، به شکل گروهی با هم همکاری می‌کردند. هیچ مراسم ازدواجی نبود و هیچ دفتر رسمی ازدواج و طلاق هم وجود نداشت. هیچ کسی برای درگذشت مادر و پدر و فرزندان خود گریه نمی‌کرد و آن‌را یک رویداد کاملا طبیعی می‌دانست.

    کم‌کم که نسل بشر رو به ازدیاد گذاشت، نیازها نیز افزوده شد و بر اثر رشد و گسترش کشاورزی، پیوسته بر رشد جمعیت انسانی افزوده شد. کم‌کم قبیله‌ها شکل گرفتند و برای اداره‌ی آن قوانینی گذاشته شد و مراجع قضایی به‌وجود آمدند و …

    آرام آرام، با افزون شدن جمعیت انسانی، کشورها توسط بزرگان قبایل تشکیل شد و برای حفظ حریم آن بود که عشق و علاقه به میهن در دل مردم آن جای‌گرفت و توسط حاکمین رشد داده شد و بیشتر و بیشتر شد و گاه به شکل یک ابزار برای کشورگشایی و حفظ حریم آن جامعه بدل شد.

    در این زمان هنوز انسان یک موجود آزاد بود و رفتن از جایی به جای دیگر و تغییر کشور خود، کاری آسان بود. کم‌کم با قدرت گرفتن حکومت‌های محلی، جابه‌جایی انسان‌ها و تغییر کشور سخت‌تر شد. روادیدها صادر شد و‌ همه چیز تحت کنترل قرار گرفت.

    این شد که انسان‌ها دارای هویت ملی شدند و واژه‌ی میهن در ذهن آن‌ها شکل گرفت. نژادها مطرح شدند و روابط بین‌المللی شکل گرفت. وگرنه، این کره‌ی خاکی، همه‌اش آفریده‌ی خدای یگانه است و همه جای آن جای زندگی انسان‌هاست. درواقع انسان باید آزاد باشد که به هرجایی که دلش می‌خواند برود.

    از دید من، کشور و میهن معنا ندارد. همه جای زمین سرای من است. در این صورت دیگر دشمنی وجود ندارد. تنها می‌ماند وظیفه‌ی انسانی ما در برابر خود و دیگران. می‌ماند حفظ حریم یکدیگر، می‌ماند رعایت حقوق شهروندی و محیط زیست و …

    این‌که من باید نسبت به شرایط جامعه و کشور و جهان چه موضعی بگیرم، آیا باید تسلیم شرایط دست ساخته‌ی دیگران قرار بگیرم یا نه، به خودم بستگی دارد و بس. این‌که من دوست دارم مانند یک برگ خشک در جریان توفان ساخته شده به دست دیگران سرگردان باشم یا نه، به خودم بستگی دارد. این‌که من دوست دارم یک زندگی کنشی داشته باشم یا واکنشی، به خودم بستگی دارد. به خودم بستگی دارد که خودم را درگیر مسائل دست ساخته‌ی دیگران کنم یا نه. به خودم بستگی دارد که فکر کنم که خیلی چیزها تو این جهان در جای خود نیست و به ما ظلم شده و باید حق خودمون را از دیگران بگیریم و یا این‌که این‌جوری بیاندیشیم که اگر چیزی در زندگی ما نیست و یا کم است، این ما هستیم که کم هستیم و باید با کار کردن روی رشد شخصی خود، شایستگی‌های‌مان را بیشتر و بیشتر پیدا کنیم تا در شرایط دل‌خواه خود جای بگیریم. پس من هستم که باید جای خود را در این گیتی پهناور بیابم و پیوسته با رشد بیشتر شخصی‌ام جاهای بهتر و بهتری را برای زیست خود بیابم و از مواهب بیشتر و بهتر بهره‌مند شوم.

    فکر کنم هر آن‌چه می‌خواستم را گفتم و اصلا هم نمی‌خوام به مسائلی که دوستشون ندارم فکر کنم و در موردشان بنویسم.

    استاد عزیزم و بانو شایسته‌ی گل و همه‌ی عزیزان دست‌اندرکار سایت الهی عباس‌منش و همه‌ی عزیزان همراه در این گفتگوها، سپاسگزار وجودتان هستم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1521 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الهی به امید خودت

    سلام خدمت استاد و مریم جان و هم سفران عزیز

    گام هشتم

    امروز هم با تمام وجود خودم را به خالق سپردم تا او بگویید و من انجام دهم

    امروز هم گوش کردم و عمل کردم و چقدر این مرحله مهم هست که زمانی که از لحاظ فرکانسی تو تغییر کنی از نظر فیزیکی هم تغییر خواهی کرد

    خودم را که بررسی کردم دیدم خیلی شرایط بهتر و عالیتر شده و خیلی آرامش دارم

    خیلی احساس خوشبختی میکنم

    اما هنوز یک سری آدمها هستند که از دور و بر من پاک نشدن تعدادشون انگشت شمار هست اما همون هم نباید باشه

    و پس فرکانسم هنوز اون مرحله نیست که من را از لحاظ فیزیکی هم رشد دهد پس باید کار کنم

    اما از این که وقتی از شرایط کنونی راضی نبودی به زیبایی های اطرافت دقت کن تا به شرایط بهتر هدایت بشی

    این مرحله اکنون کل تمرین من هست و چقدر هم زیبایی میبینم و هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه

    من عاشق زیبایی ها از جمله طلوع خورشید را خیلی دوست دارم

    زمانی که در یک مرحله از زندگی بودم که هیچیز حال منو خوب نمیکرد و هر چقدر فایل گوش میکردم باز هم همون حال بدیه بود

    تصمیم گرفتم فقط به زیبایی ها دقت کنم و هر قدم که برداشتم بگم برای رضای خدا هست و با احساس خوب انجام بدم

    آخ که چقدر حالم خوب بود ،چقدر خوشحالتر بودم چون میدونستم دیگه برای خدا هست بدون منت هم انجام میدادم

    و هر جا کم می آوردم به آسمان نگاه میکردم و خورشید را ستایش میکردم و از خدا بابت همه ی نعمتهاش شکر میگفتم

    تا بوم بوم بوم معجزه ها بعد 3ماه شروع شد

    و من از مرحله ی سخت زندگی در آرامش تمام عبور کردم و اکنون یک سال و نیم از اون مرحله میگذره و هنوز شیرینی آن را حس میکنم و چقدر تا همیشه احساسم خوب هست

    دلیل این تصمیم بخاطر این بود که من واقعا زندگیم تو یه مرحله ای جهنم بود با همین توجه کم به زیبایی ها تونستم از اون مسئله به راحتی عبور کنم و گفتم وقتی یکبار شده پس دوباره هم اتفاق خواهد افتاد اینبار رضایت خدا را هم اولویت قرار دادم تا خدا حمایتم کنه

    چون نمی‌تونستم همیشه به زیبایی ها توجه کنم چون ذهنم بعضی مواقع کنترلش را از دست می‌داد

    ولی خوب بلاخره موفق شدم

    احسنت به خدا که استاد را آفرید

    احسنت به استاد که آموزه هاش انقدر عالی هست

    احسنت به خودم که به اندازه ی که درک میکنم این آموزه ها را عمل میکنم و نتیجه هم میبینم

    و از خدا هزار بار شکر گزارم که این زمان و این فرصت را در اختیارم می‌زاره که هم گوش کنم و هم عمل کنم و هم کامنت بزارم

    خدایا هزاران بار سپاس گزارم بخاطر تمام ثانیه های عمرم که در بهترین شرایط سپری میشه

    خدایا سلامتی ،ارامش،ثروت و عشق خودت را به دوستانم هدیه کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    ممنون استاد عزیز هستم که راه درست را از اصل به من نشان می دهد و به من کمک می کند تا بهترین راه را تشخیص بدهم

    هر زمان مانند باقی مردم فکر کردم و مثل آنها رفتار کردم در نهایت مانند آنها هم نتیجه گرفتم و این بزرگترین درسی بود که یاد گرفتم

    وقتی که می خواهم متفاوت باشم باید متفاوت فکر کنم

    باید متفاوت عمل کنم

    این در دست خودم من است

    وقتی که من خودم خالق زندگی خودم هستم چرا بخواهم ذهن خودم را به دست موج فکری جامعه بدهم

    آنچه که با آموزش های استاد گرفتم این بود که باید و باید همیشه ذهن خودم را کنترل کنم

    بتوانم همیشه روی خودم و باورهای خودم به گونه ای تمرکز کنم که حال من خوب باشد و به من ارامش بدهد

    این ارامش چراغ راهی است که من را به جلو می برد و در این مسیر به من کمک می کند

    این را بارهای بار در زندگی خودم تجربه کرده ام

    هر بار که ذهن و فکر خودم را تغییر دادم واقعا نتایج فوق العاده دیگری گرفتم

    واقعا حالم بهتر شده است و در نهایت روند زندگی من خیلی بهتر شده است

    می دانم که خیلی اوقات کنترل ذهن خودم از دست من خارج می شود

    می دانم که خیلی اوقات نمی توانم خودم را کنترل کنم

    اما همین که بدانم و به موقع خودم را کنترل کنم

    قدرت را از ذهن و افکار خودم بگیرم

    به افکار خودم اجازه نفوذ ندهم

    به دل خودم رجوع کنم

    بی شک روند زندگی من بهتر خواهد بود

    بی شک حال من عالیتر خواهد شد

    آنوقت من می توانم نتایجی به دست بیاورم که با بقیه متفاوت است و در نهایت من نتایج دلخواهم را خواهم گرفت

    این مسیری که استاد طی کرده اند برای او آرامش و حال خوب را به ارمغان آورده است

    خوب من هم می توانم این را در پیش بگیرم و آنوقت برای خودم بهترین ها را رقم بزنم

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهدی و زهرا سیدی گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    رد پای روز هشتم

    (مهدی)

    اگر بخوام تو این دنیا به مسائل نامناسب دقت کنم و توجهم رو بزارم روی این مسایل ، همیشه این اتفاقات نامناسب وجود داره و چیزی نیست که تمومی داشته باشه

    اکثریت مردم تو جامعه دنبال اتفاقات نامناسب هستن تا یه سوژه ای باشه براشون که تو جمع بتونن در موردش صحبت کنن ولی نمیدونن که چه سمی رو دارن وارد زندگیشون میکنن

    (من آدم کم حرفی هستم بیشتر از اینکه صحبت کنم شنونده هستم و همه اطرافیان هم همیشه این موضوع رو تکرار میکنن که مهدی ساکته، یادمه چندین سال پیش که از تکرار این حرف اطرافیان خسته شده بودم دنبال راهکارش بودم که چطور بتونم تو جمع بیشتر صحبت کنم.

    دقیق یادم نمیاد تو یه کتاب بود یا تو یه سایت خونده بودم ، راه حلشون این بود که وقتی میخوای از خونه بری بیرون تلویزیون روشن کن ببین اخبار داره در مورد چی حرف میزنه بعد که رفتز تو جمع در مورد همون موضوعات شروع کن به حرف زدن خخخخخ

    خداروشکر میکنم که هیچ وقت موفق به این کار نشدم )

    قضاوت کردن آدم ها تو شرایط مختلف اصلا کار درستی نیست چون خودمون تو اون موقعیت نبودیم ببینیم واکنش ما چیه شاید حتی تصمیم بدتری هم بگیریم

    این دنیا اصلا کاری به این نداره که چقدر دلیل و منطق برای انجام کارهام دارم . اگر من ذهنم رو کنترل نکنم ، هرچقدر هم که دلیل بیارم که به خاطر فلان موضوع بوده که من الان تو این جریان منفی هستم و کانون توجهم روی موضوع نامناسب هست فایده ای نداره و جهان از جنس همون اتفاقات رو تو زندگیم وارد میکنه پس باید حواسم به کنترل ذهن بیشتر باشه البته که به قول استاد اوایلش کار سختیه ولی رفته رفته تکامل پیدا میکنیم و راحت تر میشه(تو این زمینه خیلی زیاد باید روی خودم کار کنم چون وقتی یه موضوع ناخواسته ای برای خود من پیش میاد خیلی ذهنم رو بهم میریزه و تا مدتها بهش فکر میکنم مخصوصا اگه یه نفر بخواد چیزی که حقش نیست رو به زور بگیره ، تا مدتها بهش فکر میکنم و تو ذهنم باهاش بحث میکنم ، که این موضوع برای کنترل ذهن پاشنه آشیل من هست)

    امیدوارم بتونم با کار کردن روی خودم این مشکل رو هم برطرف کنم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    zahra johari: به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    قدم هشتم خانه تکانی ذهن

    ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده‌

    تمرکز اکثر مردم بر اتفاقات بیرون از خودشون بویژه اتفاقات ناگوار

    باعث میشه اگه مابخواهیم آگاهانه هم از این مسائل دور باشیم اونها ناخودآگاه با احساس نارضایتی شون می خواهند به ما احساس گناه بدهند( تجربه خودم که بارها دوستان واطرافیان در مورد مسائلی که براشون رخ داده بود وتوقع همدردی داشتند ومن آگاهانه اعراض کردم)

    وادامه دادن همین رفتارم موجب شده که با توجه به مداری که توش هستم هم صحبتی با افراد اندکی رو تجربه کنم‌ واحساس خوبی دارم که فرصت بیشتری برای تمرکز روی خودم دارم

    زمانی که من آگاهانه به اتفاقات یه جور دیگه نگاه کنم وذهنم رو کنترل کنم ومثل بقیه عمل نکنم

    تغییرات رفتاری وآرامش بیشتری در خودم به سمت زیبایی های بیشتر خلق می‌کنم

    روی ذهنم کار میکنم وتلاش میکنم در هیچ زمینه‌ای که احساس نارضایتی دارم مثل بقیه عمل نکنم وجور دیگه ای واز زاویه دیگه مسئله رو ببینم

    ومسیر همواری رو طی کنم تا ثبات بیشتری در کنترل ذهنم با تغییر رفتارم ایجاد کنم

    اینکه افراد با خودشون ودیگران در صلح نیستند

    وآگاه به پیامدهای رفتاری وگفتاریشون نیستند

    نا خودآگاه با این جریانات، خودشون ورو رها می‌کنند وبعد شاکی میشن که چرا حالشون بده واتفاقات بدی رو تجربه می‌کنند ( چون هر لحظه منتظرند یه اتفاقی بیفته وحرفی برای گفتگو واظهار نظر داشته باشند،واز عواقب‌ این روند بی اطلاعند )

    این جریانی که اونها رو در هر زمانی به شکلی با خودش میبره،،قدرت تصمیم گیری درست وکنترل ذهن رو ازشون میگیره واتفاقاتی براشون رقم میخوره که در راستای این جریان باشه

    نه خلق اتفاقات آگاهانه توسط خودشون با انتخاب مسیر درست وبا صلح بودن با خودشون وبا دیگران(چون همیشه دنبال یک مقصر بیرون از خودشون برای این حال بدشون هستند،،،وفکر می‌کنند کسی که حالش خوبه واحساس خوبی داره خوش شانسه،،یا بی خیاله،،)

    اگر ذهنمون رو بتونیم هر لحظه از نازیبایی هایی که ممکنه هر روز باهاش روبرو بشیم ،پاک کنیم

    وبه چیزی که دوست داریم توجه کنیم

    خودمون خالق زیبایی ها واحساس خوبمون می‌شیم وجریان زندگی‌مون رو رقم می‌زنیم وکمتر آسیب می‌بینیم

    هر چند تعداد کمی می‌تونن تو این شرایط ذهنشون رو کنترل کنند ونتایج متفاوتی از بقیه رقم بزنند ودنبال ثابت کردن خودشون ویا افکارشون به بقیه نیستند

    با تفکر اشتباهی که اکثر افراد فکر میکنند،،،توانایی خلق اتفاقات زندگیشون رو ندارند،،اشتباهات بیشتری رو در زندگیشون رقم می‌زنند

    ونمیدونند که همه اتفاقات به افکار وکانون توجهشون ربط داره(چون بالای 95 درصد افراد جامعه با خودشون ودیگران در گیرند ودرصلح با خودشون نیستند ،،وقرار گرفتن در این فضای فرکانسی نامطلوب، ،اتفاقات نامناسب‌ بیشتری رو رقم میزنه واین سیکل معیوب تا آگاهانه کنترل نشه،،،ادامه داره…..)

    هر چند کنترل ذهن وکانون توجه کار سختیه

    وقتی می‌پذیریم که بارها شده خودمون خواستیم

    آگاهانه کاری رو انجام ندیم یا حرفی رو نزنیم،،ولی انجام دادیم،،راحت تر می‌پذیرم که با توجه به هزاران فکری که در هر لحظه از ذهنمون رد میشه

    احتمال خطا وجود داره،،مگر اینکه آگاهانه روند تکرار این افکار را به سمت افکار زیباتر با کنترل ذهنمون در هر لحظه، جهت دهی کنیم وآرامش بگیریم ،،،وبدانیم که مسیر تکاملی رد این روند تا آخر عمرمون ادامه داره وهر لحظه بهتر از قبل میشه

    هرکسی که در زندگیش در هر زمینه ای (مال،عاطفی،سلامتی،ارتباط با خداوند وغیره، ،،،)

    به هر موفقیتی رسیده،تونسته تواین مسیر ذهنش رو کنترل کنه،،هر چند ممکنه نا آگاهانه باشه

    اکثر افراد فکر میکنند از زمانی که بدنیا اومدند،،سرنوشت‌ شون تعیین شده وبقیه مسئولیت زندگی اونها وجهت دهی اون رو بعهده دارند وبرای همین کنترلی روی افکارشون ودیدگاهشون نسبت به مسائل اطرافشون که باهاش مواجه میشن، ،،ندارند

    ولی وقتی قانون بازی رو می‌فهمیم وآگاهانه ذهنمون رو به سمت خواسته ها واحساس خوبمون تغییر میدیم از بدنه جامعه جدا می‌شیم

    وبا روند تکاملی مون موفقیت‌های بیشتر ونتایج بزرگتر از قبلمون رو نسبت به خودمون رقم می‌زنیم

    بهانه های زیادی رو ذهنمون برای حرکت نکردن وقدم بر نداشتن میاره ومدام عدم توانایی برای کنترل شرایط واتفاقات زندگی‌مون رو یاد آوری میکنه،،که با قوی‌تر شدن ونا امید نشدن وادامه دادن ،،کم کم نتایج میاد وما آروم می‌شیم

    با هر منطقی وهر دلیلی نباید اجازه بدیم ذهنمون ما رو گول بزنه وبا خودش و مسیر نادرستش همراه کنه

    چون به هر دلیلی به نازیبایی های زندگی‌مون( حتی با توجیه اینکه حق با ماست )

    به بهانه آروم کردن خودمون ویا بقیه،،توجه کنیم

    نمیدونیم که مهم نیست چقدر دلیلمون منطقی باشه،،،اگه به چیزی توجه میکنیم که نمیخواهیم تو زندگیمون اتفاق بیفته،،،،با دست خودمون همون شرایط رو وارد زندگیمون میک

    zahra johari: نیم

    اصلا مهم نیست چقدر دلیلمون قانع کننده باشه که حق داریم به این موضوع ناجالب توجه کنیم!!!!!

    مثل دست بردن داخل آتشه،،،،که با هر دلیلی که باشه حتی برای کمک کردن به کسی،،نتیجه اون اینه که دستمون می‌سوزه

    اگر ما شرایط محیطی که توش زندگی می‌کنیم ،دوست نداریم،،باید تمرکزمون رو بذاریم روی زیبایی‌های اطرافمون ومقاومتی نداشته باشیم تا به شرایط زیباتر از نظر فیزیکی بدنبال تغییر خودمون هدایت بشیم

    مقاومت‌ کردن ودر گیر شدن چه با خانواده‌ وفامیل باشه وچه شرایط کلی کشوری که زندگی می‌کنیم

    نتیجه در گیری وبحث وجدل کردن باعث توجه کردن به همین اتفاقات وخلق اونها تو زندگی میشه

    پس اگر شرایط خوب نیست ودوست نداریم،،،آگاهانه سعی کنیم به شرایط مورد دلخواهمون توجه کنیم

    بدنبال خلق احساس خوبمون وشرایط دلخواهمون، ،،بدون تردید،،جهان ما رو به شرایط بهتر ومحیط زیباتر که با شرایط فرکانسی جدید ما هماهنگه هدایت میکنه

    در مورد مسائل واشتباهاتی که رخ میده اگه خودمون رو جای اون افراد بذاریم وبپذیریم بارها شده خودمون در شرایط مختلف با اینکه آگاهانه میخواستیم اشتباه نکنیم،،ولی اشتباه رخ داده،،،یا حرفی زدیم که نباید میزدیم،یا کاری انجام دادیم که اشتباه بوده، ،،راحت تر راهکاری برای آرامش خودمون واحساس خوبمون وتوجه به زیبایی ها پیدا می‌کنیم واتفاقات زیباتری رو رقم می‌زنیم

    که گاهی ممکنه طرف مقابل راحت تر به اشتباهی که کرده اعتراف کنه،،که کمک میکنه طرف مقابل رو راحت تر در زمینه اشتباهی که کرده ،،ببخشیم

    بارها شده نتیجه این تضادها واشتباهات ،،ارتباطات زیباتر،یا نعمات بیشتر وپیشرفت در زمینه های مختلف شده،،که کمک میکنه تضادها رو راحت تر بپذیریمشون، چون باعث رشد وشکوفایی وشناخت بیشتر از خودمون ومحیط اطرافمون میشن واین پروسه در مسیر تکامل تقویت می‌شه

    افرادی که در شرایط نادلخواه، ذهنشون رو کنترل می‌کنند ودیدگاه متفاوتی نسبت به اکثریت جامعه دارند، ،براحتی مسیرشون از بقیه جامعه جدا میشه ونتایج زیباتری خلق میکنند،،،چه در زمینه روابط زیبا،،سلامتی بیشتر،،ثروت ونعمت بیشتر وخلق فراوانی بیشتر،،،فقط به این دلیل که این افراد خواستند که متفاوت باشند وتغییر کنند

    وکلیت جامعه، زمانی شادی وخوشبختی رو تجربه میکنند،که آگاهانه تغییر کنند!!!!!

    این نوع نگاه که تغییر دیدگاهمون به سمت احساس خوب بیشتر، در هر شرایطی باعث خوشبختی میشه رو فقط افراد معدودی می‌پذیرند وآگاهانه بهش عمل می‌کنند ونتیجه می‌گیرند

    ودیگه تلاشی برای تغییر دیگران حتی فرزندشون هم نمیکنند،چون میدونند در زمان مناسبش خودش هدایت می‌شه

    هر چقدر افراد در این مسیر زودتر به این آگاهی ها برسند ودرک کنند وعمل کنند زودتر به این نتیجه میرسند،از زندگیشون لذت می‌برند، ،اگر هم به این درک وعمل نرسند،نتیجه ای نمی‌گیرند وخوشبختی رو تجربه نمی‌کنند

    اگر بازی ذهن رو بدونیم وقانون جهان هستی رو درک کنیم وعمل کنیم ،خیلی راحت تو این مسیر با قوانین خودمون رو تطبیق میدیم ولذت میبریم

    اگر هم مثل باورهای قبلمون وگذشته ای که داشتیم با مقاومت کردن در برابر تغییر عمل کنیم همون نتایج قبلی رو رقم می‌زنیم

    اولش سخته که ذهنمون رو کنترل کنیم،،ولی کم‌کم

    خیلی از حرفها رو نمی‌شنویم، خیلی از افراد رو نمی‌بینیم واز زندگیمون حذف میشن،به نسبتی که متغییر می‌کنیم وذهنمون رو کنترل میکنیم،در این زمینه پیشرفت می‌کنیم

    اگر در مسیر با ایمان وبا باور مناسب وتعهد برای تغییر ادامه بدیم،،به جاهای خوب،،هماهنگ با فرکانسمون واحساس خوبمون هدایت می‌شیم

    واونجا هم باز باید به کنترل ذهنمون ادامه بدیم تا افراد وشرایط نامناسب رو تجربه نکنیم

    اگه ما بخواهیم به کسب ضربه بزنیم،بخ خودمون ضربه میزنیم،،چون تمرکزمون روی نازیبایی ها قرار می‌گیره

    زندگی ما زمانی تغییر میکنه،،،که کامل تغییر کنیم،نه یکساعت یا یک روز یا چند روز

    مثل تقویت عضلات که نیاز به تداوم داره،،این روند برای تغییرات بیشتر وبزرگتر وادامه دار باید مستمر باشه

    باید خودمون رو در گیر آگاهی ها وعمل کردن وانجام تمرینات کنیم تا دنیا به افکار زیبامون پاسخ بده

    یه جوری روی زیبایی ها تمرکز کنیم که خبرهای خوب واتفاقات خوب مرتبا تکرار بشه وتموم نشدنی باشه

    روابط خوب،،زیبایی ها وفراوانی ها ونعمتها وثروتها رو بشنویم واتفاقات خوبی رو تجربه کنیم

    در هر زمانی به هر آگاهی که نیاز داریم با ادامه دادن در این مسیر زیبا خداوند هدایتمون می‌کنه

    وبا بهبود آگاهی هامون با درک بهتر از الهامات مون،،تغییر می‌کنیم ویک مرحله بالاتر میریم وباز خداوند هدایتمون میکنه برای ادامه مسیر، ،،وما فقط باید تمرکزمون رو روی خودمون با جهت دهی فکرمون به سمت احساس بهتر قرار بدیم

    چون همه چیز به خودمون وکنترل ذهنمون در لحظه برمیگرده

    سلامت وشاد در این مسیر زیبا ادامه میدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    سلام استاد جانم

    این فایل فوق‌العاده رو بار‌ها و بار‌ها گوش دادم

    و لذت گوش دادن به هر یک از فایل هاتون کانون توجه منو شکل میده.

    و می‌دونی استاد وقتی میگید که فایلهارو 2میلیارد بار گوش کنید ،من یقین دارم منظورتون همان شکل گیری کانون توجه مونه دیگه،تا ما حواسمون جمع خواسته ها باشه نه ناخواسته ها.

    و همین توجه من در این چند سال که اغلب در حال تربیت ذهنم هستم،یک زندگی بسیار متفاوت تر از قبل رو برام رقم زده.

    آرامش

    ایمان

    حال خوب

    وضعیت مالی عالی

    سپاسگزاری که شده یک الگوی رفتاری برام

    روابطی عالی با همسرم و فرزندانم

    و اینکه قضاوت نکنم،

    این قضاوت نکردن:

    وقت و زمان من رو آزاد کرده و متمرکز روی خودمم نه دیگران(عزت نفس در پی دارد قضاوت نکردن دیگری)

    قشنگ فهمیدم که قضاوت دیگران منو در گیر ناخواسته ها می‌کنه.

    قضاوت نکردن دیگران، آرامش درونی برای من در پی دارد.

    احساس منو خوب نگه می‌دارد.

    باز هم سپاسگزارم از شما و خانم شایسته عزیز که همراه ماست و به پر بار شدن این سایت الهی کمک بسیاری می‌کند.

    در پناه مهر بی پایان خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: