live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-29 02:02:592024-09-29 06:45:40live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به خدای فراوانی که بهمون نعمت و ثروت و برکت داده
نکته ای که از این فایل یاد گرفتم اینکه ما یک هدف داریم باید اون رو به قسمت های کوچک تبدیل کنیم و بریم جلو و امید و انگیزه داشته باشیم که با اون هدف میرسید و در این مسیر خیلی افکار منفی میاد و باورهای مخرب به ذهنم ن و ما باید آگاه باشیم که نداریم این باورهای مخرب ما رو از هدفمون دور کنه
سلام سلام سلام به روی ماه همه عزیزان همراه در این پروژه
خداروشکر وارد روز نهم ار پروژه شگفتی ساز “گام به گام تا خانه تکانی ذهن ” شدم
به به ” بهبود گرایی های مستمر ” چه جمله نابی
هر چی تا حالا توی بازار مالی ضرر و زیان کردم و عقب افتادم بابت کمالگرایی بوده ، بابت زود نتیجه گرفتن ، بابت اینکه سریع برسم ، برسم ، برسم…. غافل از اینکه رسیدن در گروی آروم و اهسته حرکت کردن و از مسیر لذت بردن اتفاق می افته
خدایااااااا ازت می خوام به من قدرت درک و فهم و عمل کردن به اگاهی ها و آموزش هارو بدی قبل ضررها و شکست های جبران ناپذیر ، خدایااااا هدایتم کن ، توفیق بده هر لحظه حواسم به نیت و افکارم باشه چون تو زورت می رسه
اگه بخوام توی بازار مالی به ” سود مستمر ” برسم باید شخصیتم رو تغییر بدم ، باید تغییر کنم ، باید صبور بشم ، باید متعهد بشم به تغییر و تحول شخصیتم ، باید توی مسیرش قرار بگیرم ، به جای تمرکز روی نشدن ها باید که روی شدن ها تمرکز کنم
من خالقم ، خالق شرایط دلخواهم …
من یکی از بهترین ها توی بازار ” فارکس ” هستم
من تا آخرش میرم
من آهسته و پیوسته و قدم به قدم پیش میرم
من در مسیر ساخته شدنم
خدایا مچکرم … خدانگهدارتون عزیزان
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام نهم live | live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز
خدایا امروز هم میخوام با بهترین ها و دل خوشی ها و کامیابی ها سوپرایزم کنی
الهی حال دلتون عالی و احوالتون متعالی باشه
سلام و هزاران درود و سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و ساکنین این سایت بهشتی و فضایی
موضوع صحبت استاد عزیز در این لایو اینکه ..
استاد می خواستند توی محوطه ی زیبای پرادایس یک جاده ی قدیمی که استفاده نشده بود رو ترمیم و بهبود ببخشند اینکه این جاده ی قدیمی.
پر از شاخه و برگها و پیچک ها و درختان هرز وجود داشتند که در طی سالها رشد کرده بودند و استاد میخواستند آنها را ببرند و قطع کنند و یک تریل فوقالعاده زیبا و رویایی برای پیاده روی و موتورسواری بسازند.
یک نکته ای که توی صحبت های استاد توجه منو بخودش جلب کرد این بود که بریدن و قطع کردن این درختان خودش یک زحمت بسیار زیادی داشت و از یک طرف دیگه حمل کردن درختان و کشیدن آن حجم عظیم و انبوه به یک سمت دیگه و دور کردن آنها از آن جاده کار بسیار دشواری و سختی بود تا محیط آن جاده پاک و تمیز مناسب برای استفاده بشه
این صحبت استاد این پیام رو برام داشت که وقتی قبلنا ما یک مسیر و یا یک باور درست و مناسب و صاف و همواری رو در طول زندگیمون ساختیم نباید رهاش کنیم و نباید فکر کنیم که دیگه چون قبلنا این باور ساخته شده و یا این جاده ساخته شده دیگه نباید مواظبش باشیم … وقتی ما روی باورها مون بطور مداوم و مستمر کار نکنیم در طول زمان بطور خیلی آرام آرام علف های هرز و باورهای محدود کننده مون رشد میکنند و بزرگ و بزرگتر می شوند و بعد از مدتی میایم میبینیم که تمام زحمت هایی را که کشیده بودیم تغییر کرده به باورهای نامناسب و مخرب و محدود کننده… یعنی آدم فکر میکنه اگه این درخت و یا علف های هرز و یا آن افکار منفی و باورهای محدود کننده رو قطع کنه دیگه کارش انجام شده و تمام شده در صورتی که این علف های هرز و باورهای محدود کننده مون یک جورایی توسط پیچک های دیگه مثل یک طناب در هم پیچیده بهم وصل هستند و باید هر روز یک مقدار از این شاخ و برگ ها و علف ها و افکار منفی و باورهای مخرب ذهنی رو قطع کنیم
برای همینه که استاد همیشه تاکید می کنند که این علف های هرز و این باورهای نامناسب ذهنی محدود کننده شاید بظاهر مقداری از بین رفته باشند ولی در واقع آنها پشت خاکریز ها کمین کردند تا در زمان مناسب دوباره تقویت شوند و رشد کنند …
واقعا ما باید از طبیعت درس بگیریم چون طبیعت بهترین آموزنده تعالیم زندگی ما هستند چون تمام این شاخ و برگ های علف هرز دقیقا شبیه ی انواع و اقسام افکار و باورهای های منفی و محدود کننده ی ذهنی مون هستش. هر چند برای قطع کردن این علف های هرز در ابتدا کار مشکلی هست و ممکنه سخت و دشوار و ترسناک بنظر برسه ولی نباید نامید و دلسرد بشیم و باید ادامه بدیم ولی وقتی تصمیم میگیریم و شروع به حرکت میکنیم با تلاش و کوشش مداوم و با ساختن افکار و باورهای مثبت قدرتمند آرام آرام و بصورت یک روند تکاملی و نرم نرم بعد از مدتی میبینیم که در چیدن این علف ها و تغییر این باورهای محدود کننده موفق شدیم و دیدن همین موفقیت های ساده و انگیزه بخش سبب میشه که با اعتماد بنفس بیشتری قدم های محکمتری برداریم و انگیزه ی بیشتری پیدا میکنیم برای موفقیت ها و ساختن باورها و مسیرهای جدید زیباتر و لذت بخش تر و دیدن همین موفقیت های کوچیک کوچیک باعث میشه باورها مون قوی تر بشه و به توانایی و احساس اعتماد بنفس بیشتری هدایت شویم و خیلی احساسمون قوی تر و قدرتمندتر می شود .. احساس می کنیم از انجام کارهای بیشتر و جدیدتری بر میآییم.. و پله هایی میشه برای موفقیت های بعدی و انجام کارهای بظاهر سخت تر دیگر.. در واقع موفقیت =موفقیت های بیشتر و بهتر و قشنگتر
و بعد با به یاد آوردن آن موفقیت ها خودمون رو تشویق و تحسین کنیم و آن موفقیت را برای خودمون الگو کنیم بخودمون این ایمان و یقین رو بدیم و بگیم ببین بلاخره آن کار چقدر خوب انجام شد ببین تونستی از پسش بر بیایی تا به احساس خوب و عالی تر بیشتری هدایت شویم و برای قدم ها و حرکت های بعدی بیشتر آماده و توانمند شویم و می توانیم قدمهامون رو محکم تر و با اعتماد بنفس بیشتری برداریم و با دیدن نتایج خودمون باورها مون قوی تر و قدرتمند تر می شود و ذوق و شوق و اشتیاق بیشتری پیدا میکنیم برای قدمهاو حرکت ها و ساختن باورهای قدرتمند کننده ی جدیدتر و بیشتر..
خدا رو شکر که با این آموزه های عملی استاد بیشتر ایمانم قوی تر میشه .. آنجایی که استاد گفتند بعد از پاک کردن این تریل با موتور و با سرعت زیاد در این مسیر حرکت میکردند به این باور رسیدم که وقتی ما افکار منفی و باورهای محدود کننده مون رو تغییر میدم به افکار مثبت و باورهای قدرتمند آنوقت سرعت رسیدن به خواسته ها و اهداف مون بیشتر و بیشتر میشه . و این نتیجه ی تمام آن پشتکار و تلاش های ذهنی برای تغییر باورها ی محدود کننده مان هست و آنوقت می توانیم همانند استاد عزیزمون با نتایجمون صحبت کنیم
استاد چندتا قانون رو بصورت رندم توضیح دادن
1ــ اول اینکه در خواست برای شروع کار
یعنی اول تصمیم بگیریم که چه خواسته ای داریم
2ــــ دوم اینکه وقتی فهمیدیم چه خواسته ای داریم تصمیم بگیریم که اقدام کنیم و شروع به حرکت کنیم
3ـــ سوم اینکه وقتی شروع به حرکت کردیم قانون تکامل رو رعایت کنیم یعنی فکر نکنیم یکدفعه وزنه ی صد کیلویی رو باید بلند کنیم و یا یکشبه به خواستمون برسیم
4ـــ تعهد و استمرار و تکرار و تکرار مداوم و تمرکز به هدف و خواسته ها مون. یعنی ذهن مون رو تربیت کنیم و بهش آموزش بدیم که باید هر روز کمی بیشتر تمرین کنیم تا تبدیل به عادت شود . یعنی ذهن رو شرطی کنیم آنقدر این تمرینات رو انجام بدیم که تبدیل به عادت روتین روزمره مون بشه دقیقا مثل مسواک زدن!!!!
5ـــ و وقتی تمرین هامون رو بطور مداوم انجام دادیم خیلی زود نشانه ها و نتایج هم از راه میرسند و با دیدن نتایج به احساس خوب و عالی هدایت می شویم و انگیزه پیدا میکنیم که برای بهبود مراحل بعدی با روش ها و ابزارهای بهتری روند رشد و موفقیت مون رو سرعت ببخشیم و در این راه تجربیات بیشتری کسب می کنیم
6ـــــ و در نهایت روند رشد و پیشرفت هامون رو می توانیم سرعت بیشتری ببخشیم و روند تصاعدی رشد و پیشرفت هامون رو شاهد باشیم و مسیر رسیدن به خواسته ها و اهداف مون هم پایدار تر و لذت بخش تر خواهد بود!!!! الهی آمین
خدایاااا شکرت از اینکه منو به سمت این سایت گوهر نشان و چنین استاد توحیدی هدایت کردی ممنون و سپاسگذارم
من باید همیشه استادانم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا خودت هدایتم کن
خدایا خودت کمکم کن که همه ی کارها و همه ی برنامه ها و همه ی امورات زندگیم را با مدیریت خودت چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندلش کنی و سروسامان ببخشی که والاترین نظم و هماهنگی و آرامش و آسایش و خیر و خوشی و شادمانی و کامیابی و سلامتی و نعمت و پول و ثروت و برکت الهی در زندگیم حاکم است الهی آمین
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم.
خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزنخدای مهربانم شکرت به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کن تا بتوانم نشانه ها و هدایت های واضح و آشکار پر رنگ ترا بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.
واقعا به درک تکامل رسیدن نعمت بزرگیه که متاسفانه اکثرمون در ابتدا و برای شروع تغییراتمون و حتی دستیابی به اهدافمون درک درستی از تکامل نداشتیم و با نقص عجله پیش میرفتیم .
یادمه در ابتدا به خاطر کسب آگاهیهای جدید و ذوق و شوقی که تو وجودم بود خیلی عجله میکردم .
دلم میخواست همه چیز رو سریع راست و ریس کنم و تغییراتم زود شکل بگیره و اگه هدفی رو دنبال میکنم زود بهش دست پیدا کنم. تو زمینه ی روابط با همسرم و پیشرفت مالی خیلی به این شیوه عمل کردم.
وقتی عجله میکنیم متوقعتر میشیم یعنی سطح توقعمون نسبت به خودمون بالا میره . در ابتدا فکر میکنیم منطقی و معقولانه است اما همچنان با گذر زمان متوجه میشیم مسیرو داریم اشتباه میریم .هیچ نیازی به عجله نیست . با عجله کردن میخاستیم آسیبها و خسارتها و کمبودهایی که به خاطر اشتباهات گذشته داشتیم رو جبران کنیم .
که این همون زور زدن و تقلا کردن بیش از حد هستش که استاد همیشه با این جریان زندگی مخالفت کردن و بارها گفتن بدست اووردن هر چیزی باید راحت و طبق روال باشه. اینکه من فکر کنم باید سرعت عمل یا تلاشمو بیش از اندازه کنم نه تنها اتفاق خاصی نمیفته حتی ممکنه یه جاهایی منو متوقف کنه چرا ؟ چون وقتی سطح توقعت از خودت بالا باشه و تو نتونی به اون جایگاهی که خودت میخوای برسی کم کم حس نگرانی و ناامیدی سراغت میاد. همین نگرانیها کم کم ترسهاتو تشدید میکنه و در نهایت کاملاً تو رو به احساس بد میبره در نتیجه با احساس بد، تو نمیتونی خالق اتفاقات خوبی باشی.
ولی اگه درک درستی از قوانین جهان داشته باشی ، میتونی بفهمی که رسیدن به اهداف و خواستههامون نیاز به تکامل داره چون تغییر افکار و باورهامون یه شبه بوجود نیومدن که بتونیم یه شبه تغییرشون بدیم.
با نقص عجله فقط به خودمون آسیب میزنیم و یه جورایی به خودمون ظلم میکنیم چرا که خودمونو تحت فشار قرار میدیم.
اما زمانی که به خودمون فرصت بدیم و سعی کنیم با حس خوب و داشتن آرامش در راستای رسیدن به اهداف و خواستههامون حرکت کنیم یعنی به خودمون احترام گذاشتیم.
سعی کنیم هر روز تمریناتی برای تغییراتمون داشته باشیم. اجبار و تحمیل کردن چیزی هیچ وقت جواب نداده و نخواهد داد بنابراین بدون کنترل کردن زمان ، باید از مسیر لذت برد.
به قول استاد عزیز اگه به موضوعی از صفر تا صد نگاه کنیم قطعاً انگیزه ی کمتری برای حرکت داریم. باید هدف رو انتخاب کرد و قدم به قدم گام برداشت.
با هر قدمی که برمیداریم بهتر متوجه میشیم قدم بعدی رو چطور برداریم چون به مرور زمان با تجارب بهتری آشنا میشیم و نگاهمون به هر موضوع تغییر پیدا میکنه.
از عوامل مهمی که باعث انگیزه ی بالا برای ادامه راه میتونه وجود داشته باشه یکی دیدن نتایج کوچیک خودت و دیگری توکل کردن و با هدایت خدا پیش رفتن هستش .
به میزان که شناخت و ایمانمون نسبت به خداوند بیشتر میشه قطعاً با اعتماد بیشتری گامهای بعدی رو برمیداریم. در واقع خودمون رو به خداوند میسپاریم و از خداوند میخواهیم که ما رو با هدایت خودش به هر مسیری که درست هستش هدایت کنه . دیگه اصرار و پافشاری روی هدف یا خواستهای نداریم اجازه میدیم طبق شرایط و موقعیت خودمون، خداوند ما رو به بهترین مسیر هدایت کنه.
متوجه میشیم که خداوند بهتر از ما میدونه و بیشتر از ما آگاهه . پس اصراری به خواسته ی خودمون نداریم .خواستمون رو بیان میکنیم و در راستای اون حرکت میکنیم اما اگه در مسیر با مشکل یا تضادهایی برخوردیم شکوه و شکایت نمیکنیم بلکه با اعتمادی که به خداوند کردیم پذیرای همه اتفاقات میشیم حتی اگه جهت اهدافمون تغییر کرد اونو بهترین اتفاق ممکن محسوب میکنیم.
کمکم سپردن خودت به جریانات هدایت خداوند چنان درک و فهمی از زندگی بهت میده که هر روز به خاطرش سپاسگزار خداوند میشی.
و از اینکه با عقل و منطق خودت پیش نرفتی از خداوند ممنون میشی.
از اونجایی که افکار ما محدود هستش و خداوند به بینهایت طریق میتونه ما رو به هر خواستهای برسونه بهتره به قوانین جهان اعتماد کنیم و اندازه ی سهم و نقش خودمون قدم برداریم نه بیشتر!
به قول استاد که همیشه میگن : تقسیم کار داشته باشید. شما اندازه ی سهم خودتون تلاش کنید بقیش که شامل ترس و نگرانیهای ما میشه بسپارید به خداوند.
خدا هم نمیاد یه دفه همه ی مسیرو به شما نشون بده . با توجه به میزان درک و اعتماد شما ، قدم به قدم بهتون نشون میده .
هر چقد بیشتر بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم و رهاتر باشیم و تمرکزمون بیشتر روی احساس خوب و دیدن زیباییها و لذت بردن از زندگی باشه مسیر برامون راحتتر و هموارتر خواهد شد و زودتر به هداف و خواستههامون خواهیم رسید.
نیازی به حرص زدن ، غبطه خوردن ، عجله کردن و مقایسه کردن نیست. فقط کافیه به الگوهای مناسب نگاه کنیم و افرادی چون استاد رو الگو و خط مش زندگیمون قرار بدیم.
باور داشته باشیم که هر چیزی در وقت و زمان خودش اتفاق خواهد افتاد بدون اینکه ما دست و پایی براش زده باشیم.
من امسال با آغاز سال جدید سعی کردم با این نگاه پیش برم و بیشتر به خدا اعتماد کنم.
به نظر خودم دستاوردهام تو این شش ماهه گذشته خیلی بیشتر از سالهای پیش ، بوده و اینها رو نشونه و تجربه ی خوبی میبینم .
انشاالله که بتونیم روز به روز درک خودمونو نسبت به قوانین بیشتر و خودمونو موظف به اجرا و عملکرد درست آگاهیهایی که کسب میکنیم بدونیم.
استاد جونم عاشقتم . مرسی که هستی.
الهی که باشی همیشه .
سلام بر همه عزیزان
گام نهم خانه تکانی ذهن
و من 9 روزه که دارم تمرکزی روی یسری موضوعات که تو فایل ها تکرار میشه کار میکنم خدایا شکرت
من اولش که گام ها رو شروع کردم نمیدونستم دقیق چی قراره بشه و گفتم با مریم عزیزم میریم جلو و چه عالی که ایشون چراغ راهنما هم دستش هست و مارو راهنمایی میکنه تا یه مسیری یعنی تا گام نمیدونم چندم .. بعدش این ماییم که باید مسیر خودممون و ازین جا به بعد پیدا کنیم و راهنمایی های مسیر و اجرا کنیم و خب بعد شروع شدن فایل ها تصمیمم بر این بود که نکات مهم و یادداشت کنم و از تو دل اونا تمرین برای خودم بسازم بعدش یه حسی بهم گفت همون صدای واضح که مورد هایی رو تو گام ها بیشتر بهش توجه کن و روش کار کن که داره برای تو بیشتر تکرار میشه چون طبیعتا هرکسی چیزهایی رو میشنوه که تو مدارش هست و حالا بریم به امید خدا جلو بریم چیجوری میشه..
موفقیت
کارهایی که باید انجام بدی و وقتی تموم میشه از نتیجه لذت میبری …
احساسی که از شروع کار جدید و انجام کارهای به ظاهر سخت بوجود میاد اعتماد به نفس فوق العاده ای میده …
موفقیت موفقیت میاره …
درباره این تیترها تجربیاتمو میگم و خوب طبیعتا اولین باری که تو کل عمرم شنیدم کارهای نیمه تموم خودت و تموم کن و احساس بعدش اصلا بینظیره و به جهان نشون بده اقدامت و یا جلوی نشتی ها رو بگیر از زبون استاد عزیزم در دوره بینظیر عزت نفس بود یادمه نوشتم لیست کارهای کوچیک رو که هنوز تموم نشده بودن و نصفه رها کرده بودم و بین اونا تقریبا 80 درصدش و کامل کردم و واقعا هم احساس قدرت به ادم دست میده حس فوق العاده ای هست و بعدش متوجه میشی تموم شدن اون کارهای نصفه نه تنها این حس و در تو بوجود اورده و بهت احساس عالی داده بلکه به نفعت بوده و بعدها از کلی کار تو رو جلو انداخته نمونه ش گرفتن پاسپورتم سرکارم خیلی ازم وقت و انرژی میگرفت و عملا ساعت های اداری نداشتم و خب با اینکه پنج شنبه ها تعطیل بودم ولی بیشتر اداره جات ها هم تعطیل بود و اونایی هم که تعطیل نبود من تنبلی میکردم دیر از خواب پامیشدم و اونا تعطیل میشدن خلاصه یروز عادی تو هفته یادم نیست دقیقا سر چه موضوعی زود تعطیل شدیم یا تعطیل بود من رفتم و فهمیدم و برگشتم دقیق یادم نمیاد اما یادمه داشتم از محل کارم برمیگشتم و همون لحظه با خودم گفتم نرو خونه الکی بخواب حالا که بیداری تایم اداری هم هست برو پلیس +10 و پاسپورت و کارهاش و انجام بده و رفتم خیلی هم معطل شدم اما میارزید کاملا چون وقتی پاسم بعد چند روز اومد دستم یکی دو ماه بعدش سفر یهویی به ترکیه پیش اومد و اگه من پاس نداشتم نمیتونستم برم و خب اینو با خودم گفتم مرسی خدا جون واقعا استاد درست میگن و کلی حرفهای انگیزشی و مثبت زدم با خودم
همیشه سعی کنیم یکم از دایره محدودیتامون بریم اونورتر یذره یذره هی بزرگتر میشه و نتیجه ش = دیدی انجام شد؟
این مورد هم بیربط به صحبتهایی که بالاتر گفتم نداره و خب یه تجربه دیگه هم میگم یادمه باز در راستای اهداف بعد قدم اول و تمرین استاد برای هدفهامون اقدامات کوچیک و متوالی برداریم من در طی اون مرحله بیشتر شدن درآمدم بود هدفم و خب وقتی کوچیک کوچیکش کردم دیدم باید تو کارم پیشرفت کنم حسابدار بودم و علیرغم میل باطنی م کلاس های حسابداری برداشتم (چون از تئوری حسابداری و از اینکه و وقت و هزینم میخواست بره یجورایی فراری بودم) ولی گفتم تعهد دادی عمل کن و خب طبیعتا بقول استاد جهان میبینه تعهد ما رو و درها همینجوری باز میشه چون با خودم گفتم مدیرم قبول نمیکنه یه ساعتی در روز رو من کلاس برم اونم کلاسی که صحبت کردم روزهای زوج بود و خود اموزشگاه پیشنهادش این بود صبح ها برم که ذهنم خسته نباشه و راحت تر مطالب و درک کنم پیشنهاد مناسبی هم بود وقتی با مدیرم صحبت کردم قبول کرد با کمال میل و حتی هزینه هم زد تو حسابم که پرداخت کنه (هرچند هیچ وقت پرداخت نکرد و پیچوند ) ولی اون زمان من گفتم وای خدایا مسیر هموار شده پس باید با انگیزه بیشتری ادامه بدم جهان کار خودش انجام داد حالا نوبت منه انگیزمو بیشتر کردم و روزهای زوج دو ساعتی رو میرفتم کلاس خصوصی و هم ازینکه چیزی یاد میگرفتم خیلی حس خوبی داشتم هم اینکه دیرتر از بقیه میرفتم سرکار در کل دو ماه بود فکر کنم کلاسم اون دو ماه کلی بهم خوش گذشت یادش بخیر واقعا استاد هم گفتن که نتیجه نا امید نشدن و پشتکار اعتماد به نفس و حس فوق العاده ای میده به انسان
وقتی میخوای کاری رو شروع کنی قدم اول نگو همش و باهم شروع میکنیم همه اونا رو به قسمتهای مختلف قطعه قطعه کن و تجربیات در طول مسیر باعث میشه راحت تر کارها و قدم های بعدی رو پیش ببری
این مورد هم در تجربه بالاتر که مثال زدم بود هم اینکه یه تجربه دیگه یادم اومد وقتی ما اومدیم این خونه جدیدمون قبل از ما سال خالی بوده و خوب خونه برای مادر و پدر صاحبخونه بود و اونا بهر دلیلی نفروختن و حتی اجاره هم ندادن قبل اینکه ما بیایم یک ماهی بود که رنگکار داشت خونه رو رنگ میزده و خلاصه به خونه رسیدیگی میکردن وقتی ما کلید و گرفتیم خونه تمیز بود ولی همه جا پر رنگ بود رنگهای خشک شده اولش مسلما دیوونه میشدیم اگه میخواستیم کل خونه رو تمیز کنیم تا بتونیم فرش بندازیم و جای خواب داشته باشیم بعد قطعه قطعه ش کردیم من و مادرم و خواهرم هرکدوم یه بخشی رو گردن گرفتیم برای تمیز کاری و اول هم از اتاق ها شروع کردیم تا بشه فرش انداخت یا تخت اینا گذاشت و خوابید چون صبح زودم اسباب کشی کردیم تایم داشتیم و خسته نبودیم شب اول راحت تونستیم بخوابیم و بعدش فرداش و فرداهاش ایده ها و تجربیات میومد که کارها رو راحت تر انجام بدیم و نتیجه بعدش حس عالی در ما بوجود اورد خسته میشدیم ولی چون سرایل زندگی در بهشت و دیده بودیم و کلن همش حرفهای استاد و یادآوری میکردیم به خودمون
موفقیت اولش آهسته س بعد کم کم سرعت رشدت افزایش پیدا میکنه
وقتی کاری رو که میدونی خیلی ها تخصص دارن رای انجامش ولی خودت انجامش میدی حس فوق العاده داری چون باعث مولد بودن، خلق کردن میشه و این ها باعث رشد و پیشرفت انسان
این مورد هم درباره تمیز کردن خونه ما میتونستیم پول بدیم کارگر بیاد خونه رو تمیز کنه ولی تصمیم گرفتیم خودمون انجامش بدیم البته وسطاش پشیمون میشدیم گاهی :))) ولی با صحبت و انگیزه ادامه میدادیم و چون قبلا اینکارو انجام دادیم کار راحت تری بود برامون و دیگه لم کار دستمون اومده بود در این مورد تکاملمون و طی کردیم چون اوایل مادرم خیلی میگفت یه مرد بیااریم فلان کارو انجام بده و بخاطر سیستم بزرگ شدن و شرایط که توش بوده خیلی محیط مرد سالاری داشته همیشه و همیشه روی پدرم برای هرکاری حساب میکرده من و خواهرم خصوصا من چون خواهرم اوایل یا قبل آشنایی با سایت خیلی وابسته تر بود به مامانم و دیدگاهاش ولی من تخس تر رفتار میکردم و واکنشی هم بودم زود از کوره در میرفتم که مگه خودمون چلاقیم و اینا :)) و عصبی میشدم وسیله رو پرت میکردم میگفتم بمن چه بگو یکی بیاد درست کنه اصلا
ولی بعد ها هرچی بیشتر گذشت مسئولیت بعهده گرفتیم با بهشتی مثل اینجا و فرشته هایی مثل استاد و مریم عزیزم آشنا شدیم با آرامش و اعتماد به نفس بیشتری کارها رو خودمون انجام میدادیم و هرچی پیش رفتیم هم مادرم با دیدن ما اینکه راحت تر دیگه از پس کارها برمیایم اعتماد کرد و اصلا خیلی ساله دیگه این جمله شنیده نمیشه تو خونه ما که یه مرد بیاریم فلان چیز و درست کنه مگه برای موارد خیلی اساسی و خیلی دیگه از عهده ما خارج و خب این خیلی پیشرفت بزرگیه
تمام مواردی که گفتم و نگفتم همش و مدیون آموزه های شمام استاد عزیزم مرسی که هستین و مرسی که دارین زندگی کردن به شیوه طبیعی رو بهمون یاد میدین مرسی از میریم عزیزم بابت سلکت کردن فایل ها در بهترین زمان و بهترین موقع دوستتون دارم خدایا شکرت
بنام خدا
سلام مریم جون و استاد عزیزم
ازتون بابت این فایلهای ارزشمند سپاسگزارم
استاد من برای اولین بار در زندگیم اینجور که شما گفتید سعی کردم با تکامل پیش برم و کوچیکترین پیشرفتها و نشونه هارو تحسین کنم
این قضیه رو شروع کردم و اتفاقاتی ک در 1ماه اخیر افتاد برام خیلی جالب بود که وقتی تکاملت رو طی میکنی چقدر زودتر و آسونتر به خاسته ات میرسی .
من هدفم اینه که تو سالن 7قلم شنیونکار باشم و با تک تک اون ویژگی هایی ک میخام هرشب قبل خاب از خداوند برای داشتنشون پیشاپیش سپاسگزاری میکنم
من قبل از اینکه وارد سالن 7قلم بشم باید تکاملم رو بیشتر طی میکردم باید یاد میگیرفتم
باید بیشتر تجربه کسب میکردم
باید بیشتر در حوزه کاریم رشد میکردم
و این شد که یواش یواش خدای مهربون هدایتم کرد به سالنی ک ایرادای کارم دربیاد ، بیشتر تایم داشته باشم ک تمرین کنم
و این خاسته اینقدر بهم نزدیکه که احساس میکنم الان دارمش .
امروز ی نشونه واضح دیدم از خاسته ام
چقدر سپاسگزاری و چقدر تحسینش کردم چقدر باخودم تکرار کردم فرشته این نشونهست ها
و به خودم قول میدم خیلی زود من با تمام شرایطی ک میخام تو سالن 7 قلم مشغول به کار میشم
نکته جالب این تکاملی ک طی کردم این بود ک خیلی بیشتر خیلی خیلی بیشتر از قبل از زندگیم لذت بردم و با عشق مسیر رو طی کردم
خدایا شکرت
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
گام نهم
شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز
سوره طلاق
وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً
هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او قرار میدهد،و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد،و هر کس بر خدا توکل نماید، خدا او را کفایت میکند،
و خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، همانا خدا برای هر چیزی اندازهای داده است
هدف های بزرگ، با قدم های “کوچک اما متوالی” محقق می شوند؛
وقتی کاری را به اتمام می رسانی که در شروع سخت به نظر می رسید، اعتماد به نفسی که از “توانستن” در وجودت ساخته می شود، از هر نتیجه ی بیرونی، سازنده تر و رشد دهنده تر است؛
به طور مستمر اما تکاملی، از دایره محدودیت های ذهنت، فراتر برو؛
نتیجه پشتکار و ادامه دادن؛
چگونه مقاومت های ذهن را درباره “امکان پذیر بودن خواسته” کم کنیم تا ذهن نسبت به اجرای ایده های الهامی در راستای خواسته، دست به کار شود؛
همیشه قدم بعدی وقتی هویدا می شود که قدم کنونی را برداری. زیرا توانایی لازم برای برداشتن قدم بعدی، “در طی اجرای این قدم” در وجود شما ساخته می شود؛
در مسیر هدف، خودت را با دیگران مقایسه نکن. بلکه قدم کنونی را با قدم های قبلی خود مقایسه کن؛
دقیقا استاد عزیزم باروهای محدود کننده شباهت زیادی به علف های هرز دارند
خدایا شکرت که در مدار شنیدن این آگاهی های ناب الهی هستم
وقتی با توکل به خدا و ایمان و باور برای هر کاری قدم برداری بخدا که قدمهای بعدی رو در مسیر دریافت میکنم
وقتی هدایت شدم به کارهای هنری دستی
ترسها خیلی زیاد بودن شرک داشتم
و اصلا از هدایت چیزی نمیدونستم و وقتی مسیر را بلطف خداوند ادامه دادم و مستمر روی خودم کار کردم از هر زاویه به گذشته و مسیری که الان هستم نگاه میکنم میبینم تماما ردپای خدا هست و همین ایمانم رو بیشتر کرده برای ادامه دادن و لذت بردن از مسیر
بخدا از وقتی این پروژه ناب الهی شروع شده
اصلا آرامش عمیقی در وجودم برقرار شده که هر لحظه خداوند را با تمام وجودم حس میکنم
خودمو بیشتر لایق هدایت میدانم و بیشتر وصل شدم بهش و احساس خوب در طول روز ماندگار تر هست
و کریدیتشو تمام بخدا میدهم که منو لایق بندگی دانسته و به این مسیر زیبای الهی هدایتم کرده و الان در مسیر هنرهای دستی هر بار منو به یه یادگیری جدیدتر و جذابتر و لذت بخش تر و آسانتر هدایت میکند و خودش همه کاره میشود هم مربی و هم بغل دستی و هم دوستان خوب و هم کار کردن و لذت بردن و احساس خوب و آرامش داشتم در مسیر در یک کلمه گذاشتم روی دوش خودش و من فقط میخوام لذت ببرم
باید بیشتر ایمانم را قوی تر کنم اعتمادم بیشتر شود توکلم بیشتر شود تا پاداشها هم بزرگتر بشود
خدایا شکرت
امروز که کمی دیرتر به کلاس رفته بودم
نجواها اومدن که امروز م دیر رفتی تا بری و برگردی کلی وقتت گرفته میشه
اصلا نمیخوای بری
همینجوری میخواست ادامه بده
که گفتم ساکت شو تا برات من منطق بیارم
اول اینکه من حرکت میکنم با توکل و تسلیم بودن در مقابل خداوند و برای سلامتی ام ارزش قائل هستم و پیاده روی میکنم و با لذت بردن از مسیر رسیدن به کارگاه حرکت میکنم و در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط هستم
و همینجوری با خودم حرف زدم و با خدای خودم مناجات و شکر گذاری بابت نعمتهای بینهایت داشتم و نمیدونم کی رسیدم به کارگاه
و چنان آرام شده بودم و فایل قدم پنجم هم همزمان تو گوشم بود و کلی زیبایی دیدم و لذت بردم و رفتم با توکل بر خدا کارم رو شروع کردم و همه چی رو سپردم بخودش و دیگه بقیه کارها رو انجام داد برام بخدا هم قلم دستم شد و هم چکش و هم مربی و طرح زیبا و دوستان خوب و همه چی عالی شد و به موقع هم در سلامتی کامل به خانه رسیدم و همه را از خدا دارم
من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
یه مورد دیگه که وند روز پیش تو روستا موقع جمع کردن محصولات باغی بهش برخوردیم
روز اول گردوهای رو ریختم رو زمین داخل حیات و موقع جمع کردن وسایل متوجه رنگ شدن کف حیات شدیم که با آب پوست گردوها تیره شده بود و کلی زمان گذاشتیم که شسته شد
و روز بعدی وقتی به این تضادها برخوردیم سعی کردیم بهتر عمل کنیم
پلاستیک و زیر انداز انداختیم کف حیاط و کم کم گردوهای رو خالی میکردیم و از پوست گرفته ها رو از پوست دارها جدا کردم و آخر کار واقعا همه چی آسانتر شده بود و دیگه اون تمیزکاری قبلی و اون وقت گرفتن های قبلی نبود
واقعا آسان شدیم بر آسانی ها و همه را از لطف خداوند داشتیم و لذت بردیم
و هر بار هدایت میشدیم به ایده های جدید و هدایت های الهی که کارمون راحتر و آسانتر و لذت بخش تر میشد
خدایا شکرت
هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت من تسلیمم
یاد گرفتم بلطف خداوند که خودم را با کسی مقایسه نکنم و تا جایی که بتونم از این احساس منفی دوری میکنم هر بار بخواد برام پر رنگ بشه سرعت مچشو میگیرم و میگم مگه ما با هم تو یک مسیر بودیم با هم بزرگ شدیم یک خانواده بودیم از افکار و ذهن و قلب هم خبر داریم
پس بهتره توجه و تمرکز تو بزاری روی نقاط قوت خودت و کاری به کسی نداشته باشی
میگم بنده خدا تو که کفشهای اون بابا رو نپوشیدی و بجاش راه نرفتی
پس حواست به بهبود خودت فقط باشه
مسیر رسیدن به خواسته ها برای هر کسی متفاوت است.
مقایسه ممنوع و سم است برایم وسلام .
خوشبختی یعنی قدم برداشتن و یادگیری های جدید و لذت بردن از حل مسئله
همین امروز ظهر که پیچ در ماهیتابه شکست
گفتم باید حلش کنم فعلا با همین امکاناتی که در دسترسم هست
داخل ابزار رو نگاه کردم و چندتا پیچ و دستگیره برای در در ماهیتابه امتحان کردم و یکیشون خدارو شکر بهش خورد و بستم و گذاشتم تا غذا رو طبق قانون سلامتی برام آماده کنه و شکر گذاری کردم و گفتم خدایا شکرت همه کاره ام تویی من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
واقعا استاد ممنونم از شما
دقیقا همینه وقتی نتیجه میگیری باید بیای و از نتایج صحبت کنی
مصداق شما که اول کار رو انجام دادی و در مسیر کلی چی یاد گرفتی و متوجه شباهت باور های محدود کننده با علفهای هرز شدین و بعد از نتیجه گرفتن اونو با ما به اشتراک گذاشتین
برای هر کاری باید اراده و ایمان و توکل و اعتماد بخدا را در وجودمان بیشتر تقویت کنم و حرکت کنم ایستا نباشم
جهان در هر لحظه در حال رشد و پیشرفت و تکاملی پیش رفتن هست
پس با روند تکاملی و گرفتن نتایج کوچک ایمانم قوی تر اراده ام محکمتر و توکلم بیشتر میشود
همین کارهای بظاهر کوچک الآنم کت با موفقیت همراه هست اعتماد به نفسم را بالاتر میبر و ثبت این نتایج کوچک و بیاد آوردن آنها و منطق دادن به ذهنم منو به مسیرهای بهتر و آسانتر و لذت بخش تر هدایت میکند.
باید قدم اول برداشتن شود. دست از کمالگرایی بردارم و بدنبال بهبود گرایی باشم
شخصیت قوی بسازم از خودم
باورهای توحیدی را با تعهد بیشتر و احساس خوب و این روندی تکاملی است که هر بار بهتر و بهتر شوم .من بخدای خودم اعتماد دارم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بنام خدای مهربان
سلام بر همه
یکی از ترمز های من همین کار نکردن هست (کار فیزیکی) و همیشه فکر می کردم که ثروتمندها هیچ کاری انجام نمیدن و میگفتم کسی که کار فیزیکی انجام نمیده خدا ببشتر دوسش داره چون بدن مال خداست و نباید اذیتش کنی، و همیشه پدرم می گفت فلانی رو میبینی وضعش از من بهتره بخاطر این هستش که اون هیچ کاری نکرده، حالا الان میفهمم که اصلا وضعش از بابام بهتر نبود از لحاظ مالی ولی چون لباس هاش همیشه مرتب بود به خودش و ظاهرش اهمیت میداد، از لحاظ ظاهری از بابام بهتر بود وگرنه از لحاظ مالی افتضاح بود وضعش، ولی همیشه بابام می گفت یا کارمند بشید یا شغلی رو انتخاب کنید که کار فیزیکی نکنید، حالا شغل پدرم نجاری بود و هم درآمدش خوب بود و هم کارش ولی چون نیرو نمی گرفت برای کارگاه همیشه خودش کار می کرد خیلی اذیت میشد، نیرو نگرفتن هم بخاطر باور کمبود بود که من همین یه کار رو دارم نیرو میخوام چیکار یا می گفت کار ما فصلی هستش یعنی چن ماه کار داریم بقیه سال بیکاریم نیرو بگیرم چیکار کنه باید الکی بهش حقوق بدم.
حالا با این گذشته من خودم که کارم کابینت هست هر وقت کار میکنم میگم ای بابا بازم کار فیزیکی بازم اذیت شدن بازم لباس های کثیف، بازم سر و صدا و…. و همیشه ته ته ذهنم اینکه یه جوری بشه که هیچ کاری نکنم و فقط نظارت کنم، و این پاشنه آشیل خیلی اذیتم میکنه، بعد جالبش اینجاس که بیکارم میشم نمی تونم یه جا بشینم و آروم قرار ندارم و انگار که احساس ارزشمندی من گره خورده به کار کردن فیزیکی
مورد بعدی در مورد نیرو گرفتن هستش که اون باورهای محدود کننده بابام هنوز هم با من هستن و خیلی ترس دارم ( باور کمبود) که اگر کارگر بگیرم و کار نباشه چی اگر یه ماه بیکار بشم کی حقوق اینارو بده و یه جورهایی بهم زور داره زیاد کارگر بگیرم، شایدم بخاطر این باشه که خیلی باورهای در مورد پول ضعیفه که میگم چرا فلان مبلغ رو بدم کارگر درصورتی که خودم میتونم کار بکنم،
حالا بارها شده که نیرو گرفتم و همون نیرو انقد برکت وارد زندگی و کسب و کارم کرده که نگو ولی باز پاشنه آشیلم هست و زورش زیاده باید انقد روش کار کنم که ضعیف و ضعیف بشه و به قول استاد از ریشه خشکش کنم و نذارم رشد کنه
خیلی دوستتون دارم استاد عزیز
سپاس گذارم از خانم شایسته برای این دوره بی نظیر
سلام به استاد عزیزم،مریم خانم شایسته و دوستان گرانقدرم در خانواده صمیمی عباس منش.
خدایا شکرت که 9روز گذشته از این دوره بی نظیر و من تونستم باهاش پیش برم و هم حال خوب داشته باشم و هم ار همه مهم تر در همین مدت زمان کم؛نتیجه به دست بیارم…
خدایا ازت سپاسگزارم…
خیلی سخنان ارزشمندی بود استاد عزیزم و من همه این کارهایی که گفته بودید رو در سریال زندگی در بهشت قدم به قدم دیده بودم و حتی در یک کامنت دیگه هم گفتم که در این پارادایس زیبا ما به معنی واقعی کلمه تکامل رو دیدیم.
قشنگ یادمه اوایلی که برای استراحت فقط میومدید پارادایس،یه دریاچه بود،یه جنگل انبوه و یه کلبه وسط آب…
بعد اومدید نرده ها رو کندین،توی خونه اون همه تغییرات ایجاد کردید،برای حیوونا تون چه همه چیز درست کردین،سوله رو ساختین تجهیزش کردین این علف های هرز و درختا و هزاران مورد دیگه…
که نکته بسیار مهمش اینه که ما وقتی به لحاظ زمانی بررسی کنیم و همین الان هم قابل مشاهدست،از اولین قسمت سریال تا قسمت دویست و پنجاه،اگه بریم اولین کامنتاشونو نگاه کنیم میبینیم حدودا 20 ماه طول کشیده تمام این پروسه آباد تر کردن و زیباتر کردن پارادایس و خیلی زیباست دیدن این پروسه تکاملی و باز هم نکته جالب تر اینکه دو نفر آدم بودید که اولش خیلی هم متخصص نبودین و بعضی وقتا لری میومده کمکتون و بعضی وقت ها هم یه سری متخصص دیگه.
این وسط تفریح و استراحت و مسافرت های طولانی هم داشتید و به صورت واضح میبینیم که الزاما برای رسیدن به یه هدف نیاز نیست که خیلی بدو بدو کنیم و سخت کار کنیم و همه ابعاد زندگی رو بذاریم کنار و با پذیرفتن موهبت تکامل و توکل به خداوند کارها انجام میشه به آسانی….
در مورد این فایل بی نظیر هم که بله الان تا همین جای کار از دوره بی نظیر خانه تکانی ذهن ماها کاملا مشهود و ملموس متوجه این قضیه میشیم که با هرس کردن شاخ و برگ های زندگیمون و از میون برداشتن حتی کوچکترین ترس ها و نگرانی ها و افکار منفی چقدر میبینیم که مسیر هموار میشه،چقدر راحت تر داریم کارهامونو انجام میدیم.
خدایا شکرت…
استاد عزیزم یه فایل دیگه هم دارید به نام «چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم» که اون فایل و آگاهی هایی که در این فایل گفتید رو وقتی کنار هم میذارم میرسم به انجام یه سری کارهای پیوسته که باید حتما حواسم باشه هم مراقبت کنم از ورود افکار منفی به خونه ذهنم،هم اینکه اگه اومدن پاکشون کنم و هم اینو بدونم اینا دوباره میتونن از همون جایی که قطع شدن دوباره جوونه بزنن حتی قدرتمند تر…
من همین الان که دارم این کامنتو میذارم یه تصویره جلو چشمم که خیلی منو به فکر فرو میبره و بیشتر تایید و تصدیق میکنم حرفای استاد رو…
من خونم طبقه همکفه و یه چند ماهیه از لای دوتا از سرامیک ها یه دونه خار سبز میشه و هی سرشو میاره بیرون و رشد میکنه…
خب من میدونستم که باید اینو از بیخ به طور اساسی حلش کنم و باید یه کم گازوئیل از لای سرامیکا میریختم تا ریشه این خشک بشه ولی به صورت هدایتی این کار و نکردم و گفتم بذار ببینم چی میشه،فقط یه نجوایی بهم میگفت ریشه ای از بین نبرش…
خیلی جالبه تا حالا دو سه بار قطعش کردم و تقریبا هیچ آثاری ازش که بشه با چشم دید روی سرامیکا وجود نداره ولی بعد چند روز دوباره سبز میشه اما یه نکته خیلی مهم تر داره هر بار که سبز میشه قطرش ضخیم تره…
خب این قدرت گرفتنه به من یه هشدار میده،اونم اینکه ببین احسان اگه الان با چند قطره گازوئیل این مساله رو حل نکنی کم کم میبنی سرامیکو میشکنه و یا از جا در میاره…
اون وقت باید سرامیکو بکنی،ملات درست کنی دوباره سرامیک کنی و اووووووه چقدر مسیر سخت میشه.
تازه ممکنه ریشه اش اونقدر بزرگ بشه تو این مدت که بره از یه گوشه دیگه خونه هم جوونه بزنه و باز روز از نو…
خداوندا عاجزانه از تو درخواست میکنم که من رو به سمتی هدایت کنی که در مسیر توحیدی خودت و با تمرکز بر نکات مثبت متوجه این علف های هرز باشم و به صورت ریشه ای روی باور هام کار کنم و قبل از اینکه چالشی در مسیر به وجود بیاد و یا اینکه چالشی اگر هست بتونم توانایی حل مسالشو پیدا کنم
به نام نامی یزدان تورا من برگزینم از میان این همه خوبان که تو باشی پناهم که تو باشی همان روح و روانم….
که تو باشی هر انچیزی که دارم…
هدایتگر من هستی در هر چیزی به هر جا
نوشتم تا بگویم قدردانت هستم سپاس تورا میگویم چون تویی یاور و همراهم
اینجا مینویسم بماند به یادگار برای ادامه راهم
شکر تورا گویم هر ساعت هر دقیقه هر ثانیه
که هستی حمایتگر من…
خدای من شکرت:)
سلام استاد من استاد جان دل استاد دلها استادقلبها استاد توحید چه بگویم که امروز در روز نهم
به هر بار قلب من دگرگون میشود
و دوست دارم بنویسم و بنویسم و بنویسم
من سپاسگزار شما هستم استاد جان
دستان مریم جان دل و میبوسم برای این مسیر باشکوه که توی سایت به مرحله اجرا در اومد
و من و من واقعا نمیدونم چی بگم …
دوس دارم بگریسم به پهنای صورت و بگویم
خداوندا عظمتت و شکر…
●گام نهم خانه تکانی ذهن●
》》》شباهت باورهای محدود کننده و علف های هرز:::
نهمین روز از استمرار من در سایت الهی
و کنترل ورودی ها و تعهد داشتن در این مسیر توحیدی چقدر لذتبخشه خدایا شکرت
چقدر این حسمو دوس دارم
جقدر آرامش دارم و چقدر حرف برای گفتن فقط برای همین گام:)))
شروع میکنم بیشتر ادامه نمیدم که عشق بازیم با این خدای دل تمام نشدنیست
عاشقتم استاد جونم عاشقتم مریم جونم
عاشقتم خدای بزرگم که راه هارو بر من هموار میکنی همواره به آسانی به سادگی با عزت به راحتی به شادی
……
فکر میکنم خودم یه نمونه بارز از این فایل باشم
مثال واقعی از زندگی خودم میزنم:
بارها خواستم یه کاریو شروع کنم و به خودم میگفتم مائده باید 3ماه این مسیر و بری جلو
3ماه تعهد 3ماه با استمرار 3ماهه پر تلاش
استارت کارمو زدم یه عادت جدید قرار بوده درون من شکل بگیره تولید محتوا برای بیزنسم
یا طراحی رقص برای بیزنسم
یا مطالعه و تحقیق برای بیزنسم
یا ورزش کردن هر روز برای تناسب اندامم
یا گوش کردن و کار کردن روز دوره های استاد به مدت 3ماه هر روز
خیلی از این دسته مثال ها میتونم بزنم که هیچکدومشون به درستی به موفقیت نرسیده و ادامه دار نبوده
خیای قشنگ استاد میگه قدم به قدم پله به پله
استپ به استپ
منهمه کارارو میخواستم تو یک روز انجام بدم
این بماند همه عادت هارو میخواسنم تو یک روز شکل بدم
بازم این بماند
همه برنامه هامو میخواسنم تو یک روز به پایان برسونم:)))
نشد که نشد خسته شده بووووودمممم دیگه از همه چی تلاشمو میکردم بتونم حداقل عزت تفس و هر روز نگاه کنم اینکارو انجام میدادم و تلاش میکردم بتونم تمرنیاتشو انجام بدم بازم اینکارو تیکشو میزدم
………………..
زمان گذشت 3ماه شد به خودم اومدم دیدم هیچ کدوم از کارایی میخواستم به صورت مستمر و متعهد انجامشون بدم خوب پیش نرفته و ناراحت و ناامید شده بودم
اومدم نشستم حرف زدم با خودم از فایل 7 عزت نفس یاد گرفتم بشینم با خودم حرف بزنم
مثال بدنسازیمو زدم گفتم چطور بود وقتی میرفتی جیم بدنسازی از خودت انتطار نداشتی بتونی هر روز روی یک عضله کار کنی
ولی اینجا از خودت انتطار داری تو یک روز بشی استاد عباسمنش
داستان چیه؟؟؟
مثال اوردمبرای ذهن منطقیم و گفتم ببین مائده از اول اینقد عضله نداشتی
بعد از چن ماه عضله هات اینقد خوب فرم گرفت و شکل گرفت بدنت
گفتم ببین مائده از روز اول عادت باشگاه رفتن تو وجودت نبود
هفته به هفته میرفتم بعدش شد ماه به ماه
بعدش شد سال به سال
پس ببین از روز اول نتونستی بشی یه ورزشکار
با قدم های کوچیک کوچیک و استپ به استپ رفتی جلو و هر هفته تغییرات بدنتو که میدیدی بیشتر ذوق میگردی ادامه بدی
هر هفته که مربیت بهت میگفت چقد بدنت خوب شده اشتیاق بیشتری پیدا میگردی
باشگاه و بری درست میگم؟؟
گفتم اره درست میگیییی:))
خب بابا لامصب اینم همونه هیچ فرقی نداره
استارت بیزنس جدید و زدی
عادت مطالعه کردن درونت نیست
نمیتونی هر روز تولید محتوا کنی سختته؟
خب باشه اشکال نداره
قرار نیست به خودت بگی من تا آخرش این کتاب و میخونمش و هر روز 10ساعتم زمان میزارم
بارها شده بارها شده بچه ها
به خودم گفتم خب دیگه تا آخر ماه این کتاب و تمومش میکنی حالا کتاب چقدره 500 صفحه!!!
روز اول فشار اوردم روز دومم فشار آوردم به خودم
روز سوم ولش کردم
دقیقا مثل بدنسازی و ورزش
اگه روز اول فشار بیاری به خورت داغون میشی به کنار دیگه نمیتونی ادامه بدی زده میشی
ولی الان چقدر استاد قشنگ گفت
نیومد به خودش بگه کل پروژه رو میخوام تمومش کنم
برای خودش لذت بخش کرد همون پروژه رو
گفت امروز اینقد انجامش میدم
فردا لینقده دیگه انجامش میدم
رفته رفته پیش رفت انگیزه گرفت که چقد خوب داره میره جلو
اشتیاقش بیشتر شد و به خودش اومد دید کل پروژه رو تموم کرده و چقدر داره کیف میکنه چقد عزت نفسش بیشتر شده چقد اعتماد به نفسش بیشتر شده
دقیقا داستان ما هم به همین شکله
برای خودم مشخص کردم مائده باید لذت ببری از مسیرت و تمرکزم فراموش نکردم
دیگه تو یک روز 500 تا کار و برای خودم نمیزارم
پله به پله میامعادت هارو درونم ایجاد میکنم
و پله به پله میام پروژه هارو دونه به دونه به اتمام میرسونم
اومدم چیکار کردم؟
طبق گفته استاد برای اینکه مسیرم یه مسیر با استمرار باشه و پشتکار داشته باشم و دلزده و خسته نشم
گفتم از روزی یک ساعت شروع کن
و الان خداروشکر میکنم تا همینلحظه 5 روزه که به این تعهد پایبندم
و چقدر داره بهمانگیزه میده
وقتی قدم به قدم دارم میرم جلو
و همش به خودم میگم مائده همه اونایی که الان داری میبینی یه روزی مثل تو بودن
یه روزی دقیقا از جایی که تو شروع گردی شروع کردن
پس نگرانی نداره ناامیدی نداره
قراره فقط از مسیرت لذت ببری
بعدش میشه برای قابل باور
اماوقتی که بیای بزرگ بزرگ گام برداری و بزرگبزرگ نقشه راه برای خودت بریزی
همون مثال سنگ بزرگ نشان از نزدن است
من وقتی شروع کردم دیدم اره میشه
یه ذره از دیروزم بهتر عمل کردم
انگیزه گرفتم گفتم عه چقد باحاله
برام امکان پذیر شد که میشه
چقد قانون جالبه
ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود
دیدی بعضی موقع ها وقتی میخوای بری خرید میگی باید برم یه 10تومن لباس بگیرم
بعدش میگی اوووووو 10تومن
اما زمانی که تیکه تیکه میری خرید همون 10 تومن میشه در مجموع اما سنگینیش حس نیمشه
چون یهویی نیست چون قطعه قطعه شده
بخش بخش شده
و روی تو فشاری نیست
و میتونی از عهدش بر بیای
داستان موفقیت همینه همیقد شیرین همینقد ساده
این ماییم دوس داریم پیچیدش کنیم
و سختش کنیم و میخوایمبزنیم جلو از همه
و بگیم ما برتریم خب بعدش چی؟؟؟
اصن قانون جهان بر اینه که ما از مسیر لذت ببریم
جوری پلن روزانتو بچینکه از مسیر روزت لذت ببری
نه اینکه دلزده بشی و عقب بکشی
موفقیت موفقیت میاره یهواصل ساده که اگه رعایتش کنیمهمین میشه
توی NA ( معتادان گمنام) خیای قشنگ میگه
فقط امروز و پاک بمون فقط امروز
اصن یه کتاب داره به اسمفقط امروز :)))
فقط امروز و سعی کن درست بری جلو
فقط امروز و سعی کن رژیمتو رعایت کنی
فقط امروز و سعیکن اسموک نکشی
فقط امروز و سعی کن تولید محتوا کنی
فقط امروز و سعی کن یه صفحه بیشتر مطالعه کنی
فقط امروز….
همین فقط امروز ها رو ادامه بدیم
به خودمون میایم میبینیم 365 روزه که داریمانجامش میدیم و چقدر عزت نفس و اعتماد به نفسمون بیشتر شده…..
واقعا همینه من وقتی یه کاریو تو یه روز انجامش میدم و تارگت روزمو میزنم
اعتماد به نفس و عزت نفسم چنان زیاد شده
که انگار یه کوه و جابه جا کردم
خدایا شکرت
چقدر خلقت ما آدم ها باحاله
چقدر داره خوش میگذره
دووووووستوووووون داااااارممممممم:)