live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی - صفحه 45
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-32.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-01 02:13:012024-10-01 05:37:37live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
داشتم پیش خودم فکر میکردم که من نسبت به داشتههام:
– بدن سالم( خدایا فیلم بازی نمیکنم که اگر هم بکنم که تو میدانی و اثری نداره. من اینجوری میخوام به خودم تذکر بدم و خود افشایی کنم تا از این کار درس بگیرم و رشد کنم)، قلب سالم، کلیههای سالم، کبد سالم، پانکراس سالم( خدایا من کارم پخش محصولات کاملا اورگانیک برای تندرستی مردمه و دارم میبینم که مردم چه اندازه تندرستیشون به خطر افتاده و من تو این سن و سال تندرست هستم و گوشهی بیمارستان نیستم، پاهام که دارمشون و باهاشون هر جایی که دلم میخواد میرم، دستام که همین الان داره برام مینویسن و همین چند دقیقهی پیش داشتن غذا به دهانم میگذاشتند و …) خدایا من رو ببخش که ناسپاس بودم و الان هم کمی هستم و باید مراقب خودم باشم و چشمهایم را باز کنم تا ثروتها و نعمات روزافزون تو را ببینم و ناسپاسی نکنم.
– خانواده(همسر و فرزندانم) که برای من زندگی خوبی ساختن. از همشون راضیم و با زندگی با این عزیزانم شادم و خدا را سپاس بیکران دارم که اونا را به من داده.
– برای شغلم که اعتبار ویژهای برای من آورده و حقوق خوبی میگیرم و بخش خوبی از هزینههای زندگی من را پوشش میده.
– برای کسب و کارم و گروه خوبی که دارم و وقتی فکر میکنم میبینم که به اندازهی کافی سپاسگزار این ثروتها و نعمات نبودم.
راستی همین که من سپاسگزار این نعمات و برکات و ثروتهای الهی نیستم، چه انتظاری دارم که کائنات ثروتها و برکات بیشتری به زندگی من وارد کنه؟! من اول باید از این همه زیبایی و نعمت و برکت و ثروت خداوندی سپاسگزار باشم تا اینکه خدا من را برای دریافت بیشتر وسعت بده. حالا که خوب فکر میکنم میبینم که من در بیشتر موارد نغ میزنم؛ دربارهی خانوادهام، شغلم و کسب و کارم و گروهم و … و همش انتظار دارم که بیشتر داشته باشم! خوب معلومه که نمیشه چون، من بفرستید در همین را هم دارم نمیدونم. خدایا تو راست گفتی، من ناسپاسم، انسان ناسپاسه!
از این به بعد به جای درخواست بیشتر و بیشتر، بیشتر و بیشتر سپاسگزاری میکنم و یقین دارم که اول این نعمات و برکات برای من تثبیت میشه و سپس بیشتر و بیشتر دریافت خواهم کرد.
استاد برای اینکه همیشه متذکر هستید و سبب یادآوری نعمات و برکات و ثروتهای الهی به ما میشوید، از شما و بانو شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی همراهان گرامیام در این مسیر پر از عشق و نور سپاسگزارم.
ارادتمند شما
گام 11 ، خونه تکونی ذهنم
لایو قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی
درود به استاد جان عزیزم و دست مریزاد به مریم بانوی گل که زحمت چه دوره فوق العاده ای رو متقبل شدند.
با اینکه کل این لایوها رو قبلا بارها و بارها گوش دادم ولی با این چیدمان و این فضا و فرکانس ، انصافا لطف دیگه ای داره
در این لایو استاد در مورد دلنگرانی و تلاش برای اصلاح ساختار ها چقدر شیوا و زیبا صحبت کردند.
“و مثال از کیهانی زدند که تکاملش و اصلاحش رو طی کرده اون هم قبل اینکه اصلا آدمی روی این کره خاکی زندگی کند”
داشتم فکر می کردم چقدر سیستم آدمها به سمت منفی بودن و دلنگرانی گرایش داره.. چون سرپایینی رو میشه راحت سر خورد، ولی سربالایی رو باااید با صرف نیرو و غلبه بر جاذبه بالا رفت. این قاعده جهان مادی است .
خاطرم هست چند وقت پیش مستندی رو در مورد کیهان می دیدم. خیلی باشکوه و خارق العاده بود که هوش از سر آدم می برد..
خدای من این عددهای نجومی واقعا دیوانه کننده اند . عظمت خداوند نهایتی نداره
در این مستند و با پس زمینه یک موزیک وهم زا، طوری با ایجاد وحشت در مورد پایان زمین ، پایان خورشید و پایان جهان و… صحبت می کرد که ناخودآگاه من هم دچار احساس ترس و دلنگرانی شده بودم..
بعد یک لحظه به خودم اومدم و به اعداد توجه کردم..
داشت پیش بینی چند میلیون سال بعد رو می کرد .. از این حس و حال و ترس ناخوداگاهم، خنده ام گرفت..
با خودم گفتم الله اکبررر ، توی این روزگاری که عمرها به 100 که خوبه به 60 هم گاهی قد نمیده، ما نگران و ترسان اتفاقات چند میلیون سال بعد هستیم؟؟؟؟
واقعا خنده دار نیست؟
دیدم ناخودآگاه چقدر تمایل ذهن ما به سمت ترس و دلنگرانی هست. و قطعا اگر مخاطب فراوان نداشت هیچگاه چنین کلامی را روی چنین تصاویر پر از عظمتی گذاشته نمیشد…
از اونجایی که خدا را صدهزار مرتبه شکر در مسیر آگاهی هستیم و از بدنه جامعه تکاملی و به لطف الله داریم جدا میشیم و دیگه از جنس عموم نیستیم، زود متوجه شدم.
و با اینکه دوست داشتم توضیحات علمی اش را بشنوم، ولی صدا را قطع کردم و در سکوت ذهنم را معطوف به این حجم عظمت و به این حجم هماهنگی در کیهان باشکوه خداوند کردم..
و آگاهانه سعی کردم ذهنم و روانم را از بازیچه شدن حفظ کنم… و در عوض به قدرت خداوند و به فراوانی و گستردگی این جهان تمرکز کنم
@@@@@
یکی دیگه از باورهایی که به قولا با شیر مادر به ما منتقل شده، باور انتظار منجی است.
من خودمم از اون امام زمانی های قدر بودم و با اینکه نمازهای یومیه ام رو نمی خوندم و نسبت بهش مقاومت داشتم، ولی نصفه شب و در تنهایی خودم نماز امام زمان می خوندم… و انتظار تحول در زندگیم رو داشتم
هرچند اون فضای معنوی و تنهایی و دور بودن از چشم و قضاوت دیگران برای من برکات فراوان به همراه داشت ، ولی الان که فکر می کنم می بینم دلیلش اون تمرکز و اتصال به یک نیروی برتر بوده که خداست
متاسفانه باور به منجی، این را در ما نهادینه کرده که یک روزی کسی میاد که همه چیز جهان بعدش مثبت میشه.
امام زمان میاد و سر ظالمین و کافران رو میزنه و جهان یکدست میشه.
اینقدر امنیت در همه جا گسترده میشه که کسی درش رو قفل نمی کنه.. (که البته همین الانش هم در بعضی از جاهای دنیا این حجم امنیت بدون منجی هست..)
می گفتند هر کسی هر پولی رو که لازم داره از جیب اون یکی و بدون اجازه اش برمیداره.و اون هم ناراحت و شاکی نمیشه.
یعنی کلا همه چی برای همه کس مساوی هست. اونی که داره و بدست آورده که داره، اونی که نداره هم به راحتی و بدون اجازه از اون یکی دیگه برمیداره
با وجود این باورهای زمینه ای، پس طبیعی بود که ما تا این حد به دنبال
منجی بگردیم که مسئولیت زندگیمون رو روی کولش بگذاریم (مثل پدر ، مادر، همسر، دولت و…)
و یا اینکه بخوایم تقلا کنیم که منجی و نجات بخش دیگری باشیم (در نقش پدر، مادر، فرزند، همسر، خیر، فعال اجتناعی، فعال حقوق بشر و…)
به خودم که نگاه می کنم می بینم حقیقتا منم حداقل 37 سال از عمرم رو دنبال منجی و یا به دنبال مقصر گشتم
وقتی برای اولین بار در کلاس های موفقیت یکی از شاگردهای استاد عباس منش که راجع به مسئول بودن در زندگی تاکید میکرد، من واقعا برام مقاومت ایجاد می کرد و با بک گراند ذهنی و باوریم شدیدا منافات داشت
ولی در ادامه این مسیر خودشناسی، خصوصا از زمانی که با شما استاد عزیز همراه شدم، هرچه به مرور بیشتر و بیشتر، به این درک و فهم رسیدم ، بیشتر نبض زندگیم به دست خودم افتاد
قبلا به قول استاد برگی بودم در باد
از وقتی به ریشه اینگونه رفتارها و باورهای کنونی ام فکر می کنم و ریشه یابی می کنم، راحت تر و بهتر میتونم مچ ذهنم رو بگیرم و اجازه ندهم مثل قبل فکر و رفتار کنه..
تا بتونم آگاهانه در مسیر درست بیارمش
و استمرار داشته باشم، تا اینکه این دیدگاه جدیدتر و درست تر جایگزین اون باورهای مخرب و محدود کننده قبلی بشه
سالهاست تلاش و تمرکز فعلی من روی این است .
و فهمیدم تلاش های فرعی و تقلا و دست و پا زدن ها دیکه فایده ای نداره
از خداوند در این مسیر برای خودم و همه عزیزان هم فرکانسی ام توفیق و رشد بیشتر خواستارم
بنام خدایی مهربان
سلام به همه
جلسه یازدهم از آگاهی های ناب پروژه خانه تکانی ذهن
برای هر چیز سپاسگذار باشیم نه اینکه یک بار یا دوبار و بعدا او نعمت برای ما عادی شود باید هر لحظه شکر گذار باشیم و دلیل سپاسگذاری هم شرایط سخت قبلی است که داشتیم خوب به هر صورتش شرایط سخت تمام میشود و گذرا است و وقتیکه گذشتیم ازین شرایط سخت ، تبدیل به خاطرات شیرین زنده گی ما میشود، تبدیل به سپاسگذاری، تبدیل به احساس خوب و شور وشوق و ذوق میشود . یعنی روز های سخت گذشته باعث سپاسگذاری در آینده میشود و طبق قانون اگر سپاسگذار باشیم نعمتهای بیشتری وارد زنده گی ما میشود
اگر چندین اتفاق بد رخ میدهد ما باید تمرکز مارا روی همان یکی دو اتفاق خوب و مثبت بگیریم نه اینکه اتفاقات بد را دامن بزنیم . اصلا در موردشان فکر نکنیم ، چون طبق قانون به هر آنچیزیکه توجه میکنید از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زنده گی تان میشود و اتفاق میفتد ، پس چی خوب در زمانیکه چالش برانگیز میباشد نیز توجه کنیم به نکات مثبت و توجه نکنیم به نکات منفی تا تبدیل به فرکانس ما نشود . و به همین شکل با افرادی که کار میکنیم همکاران ، فامیل ، دوستان ما و دیگر ها فقط باید به نکات مثبت شان توجه کنیم . خلاصه به چیزیکه حال مارا خوب کند و خواسته ماست آگاهانه توجه کنیم تا در مسیری خواسته های ما قرار بگیریم .
نیروی حاکم بر جهان هستی نیروی خیر است حالا چی تضاهرات بکنیم یا نکنیم ، جهان در حال پیشرفت است ، پس خوب است خود مارا درگیر این نکات منفی و توجه کردن برشان نکنیم ، اگر تظاهرات کردن منطق میداشت پس اینهمه زیبایی های طبیعی از کدام تظاهرات بوجود آمده .
اگر از دید خداوند ، از خداوند به این دنیا ببینید اصلا این نگرانی ها بی منطق و بی فایده است . ولی تضاد ها هم جز از قوانین دنیاست بوجود میآیید که خواسته ها مشخص شوند اما کسانیکه تظاهرات میکنند فکر میکنند که دنیا را میتوانند گلستان کنند در حالیکه دنیا برای بعضی ها میتواند گلستان شود نه برای همه .
خدایاشکرت برای آنچه که ازین فایل یاد گرفتم و کمکم کن که عمل کنم .
خدا نگهدار تان
بنام رب رزاق و هدایت گر من
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی ️
سلام و عرض خدا قوت به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش
شرایط:
دقیقا این شرایط ه که تفاوت آدم ها رو مشخص میکنه.
اینجا ست که آدم ها با عکس العمل هاشون کاملا خودشون و باور هاشون و نشون میدن . اینجا ست فرق عباس منشی هایی که دارن رو خودشون کار میکنن با آدم های عادی باری به هر جهت مشخص میشه…
وگرنه تو شرایط عادی همه آدم ها خوبن و درست رفتار میکنن.
و این جاست که کاملا حال و روز آدم های عادی با کسایی که دارن رو خودشون کار میکنن مشخص میشه و نتایج زندگی شون گواه نحوه عکس العمل هر کدوم از اونهاست.
من خودم از قدرت کنترل ذهن خیلی نتایج اعجاب انگیزی گرفتم. مخصوصا در شرایط احساسی بد که خیلی سخت بود احساس مو کنترل کنم.
من این و درک کردم و امتحان کردم که همزمان که داریم سعی میکنیم ذهنمون و کنترل کنیم برای کمک بیشتر به خودمون میتونیم از قانون رهایی و تسلیم استفاده کنیم، یعنی اون شرایط و کاملا بیخیال شیم و واگذار کنیم و بگیم که خدایا این و خودت حلش کن مدیریت ش کن من کاری از دستم بر نمیاد ،عقلم نمیرسه.
بخدا بارها و بارها شده که به روز و ساعت نرسیده مسئله به عالی ترین شکل ممکن برای من حل شده.
اگر هر کاری غیر از این بکنیم چون احساس بدی داشتیم اشتباه کردیم و پشیمون میشیم.
تو شرایط سخت هم دقیقا الگو همینه. شرایط سخت برای ما خواسته ایجاد میکنه ، به ما ایده میده، به ما انگیزه میده، به ما انرژی برای حرکت تو مسیر خواسته میده…
با حرکت تو مسیر خواسته و لذتی که این مسیر داره گذروندن شرایط سخت و برای ما آسون تر میکنه و وقتی اون خواسته محقق میشه ، لذت واقعی رسیدن به اون خواسته و لذتی که تو مسیر برامون داشته ، داشتن اون خواسته رو خیلی برامون لذت بخش تر از کسایی که از ابتدا اون خواسته رو داشتن میکنه و هم سپاسگزارتر .
سپاسگزاری:
بنابر توصیه استاد سال هاست که من دارم صبح و شب تمرین سپاسگزاری و انجام میدم ،هر روز صبح که در محیط کار مشغول نوشتن میشم برای همکاران م سوال شده که این چیه که این هر روز این داره مینویسه و بهم میگن بازم داری مشق هات تو مینویسی؟ خدا شاهده تک تک چیزهایی که نوشتم و تو واقعیت زندگی ام دارم تجربه میکنم .
من به قدرت و انرژی قلم و کاغذ اعتقاد قلبی دارم چون خدا بهش قسم خورده. و هر روز نوشته من طولانی تر میشه چون سپاسگزاری هام و خواسته هام بیشتر میشن.
شب قبل خواب اتفاقاتی که در طول روز منتظر شون بودم و اتفاق افتاد رو مینویسم و خالصانه سپاسگزاری میکنم.
من این و باور کردم که «هر کسی هر جایی که هست جاش درسته» و اینکه «خودش با فرکانس هاش و باور هاش اون جایگاه و برای خودش ایجاد کرده» چه من خوشم بیاد چه نیاد .
وقتی این و باور در خودم تثبیت کردم با مقاومت های بسیاری که باهاش داشتم ،آروم شدم .دیگه با چیزی نمی جنگم. به چیزی اعتراض نمیکنم ، چون این و فهمیدم من قرار نیست چیزی و تحمل کنم و اگه از چیزی راضی نیستم خودم اون و جذب کردم ، پس قدرت این و هم دارم که تغییرش بدم ، اما با قدرت ذهنم نه با قدرت فیزیک ام.
در پناه رب رزاق و هدایت گر
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو
گام یازدهم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو فوقالعادم و همینطور دوستان همسفرم
قدر شناسی جز واجبات هست اینکه وقتی تضاد میاد و بعد به خواستت برسی قدرش بیشتر میدونی
من مثالی دارم از خودم بنده 11سال با مادر همسرم زندگی میکردم و ایشون بنده خدا بیمار بودن به شدت من اذیت بودم و خیلی خیلی زندگیم با تضاد شدیدی روبرو بود و زمانی که بنده از این مرحله از زندگی با کار کردن بر روی خودم و باورام عبور کردم
به شدت قدر دان بودم
اکنون که یک سال هست مستقل زندگی میکنم خیلی بیشتر از اونی که از اول مستقل زندگی میکرده قدر دانتر هستم چونکه من هر جا میخواستم برم آزادی نداشتم اما الان آزادم
خیلی کارها دوست داشتم انجام بدم موقعیتش را نداشتم اکنون برای هر لحظم شکر گزارم و هر روز بخاطر همین مسئله ی قدر دانی زندگیم هم بهتر میشه خدارو شکر
و در مورد توجه کردن دقیقا من همسرم یه سری کارهای غیر اخلاقی انجام میداد که اصلا با روحیات من سازگار نبود و منم کل گیرم شده بود همین مسائل و شعارم هم این بود از هر رفتاری میتونم بگذرم جز فلان رفتارت و هر روز هم این مشکلات و رفتارها بیشتر و بیشتر میشد
با اینکه قوانین را هم میدونستم باز نمیتونستم رفتار و توجه خودم را کنترل کنم
اما از یه جایی به بعد خودم را تنبیه کردم که باید من تغییر کنم و بی توجه وگرنه همون جدا بشم بهتره
و به صورت جدی و آگاهانه توجهم را از رو رفتارهای همسرم برداشتم و به لطف الله و فایلهای استاد اصلا دیگه من اون رفتارها را از همسرم نمیبینم و هر روز هم رابطمون بهتر و بهتر میشه
خیلی تلاش میکنم که بتونم طبق قانون بدون تغییر خداوند عمل کنم
اما یه جاهایی هنوز باگ دارم که اونا هم حتما درست میشه
ولی من الان با من دوسال پیش هزاران کیلومتر فاصله داره
من از خدا خواستم مرا هدایت کند به سوی بندگی خودش و هدایت کرد به سمت این سایت
پس جای درست و عالی هم هدایت شدم
الهی شکر بخاطر استادم که این آگاهی ها را در اختیار ما میزاره
هزاران بار قدر دان مریم جان هستم که تمام تلاش و وقت خودش را میزاره یک سایت پر از عشق برای ما آماده کنه
و هزاران بار قدر دانتر به خاطر کامنت دوستان که انقدر خواندم که الگو شدن برام تا منم بتوانم کامنت بزارم در سایت
خدایا به همه ی عزیزان این سایت عشق،ارامس،سلامتی و ثروت هدیه کن دو دستی .
سلام ثریا جان،
اینجا که نوشتی همسرت کار غیر اخلاقی کرده و روش گیر کرده بودی،
درسته که واضح نگفتی اما احساس میکنم که با مسیله ای که من دارم یکیه که منم کاملا گیر کردم روش ، و جالبه هی بهش توجه میکنم،
و از اونور همون مسئله هی برام تکرار میشه
که طبق قانون به هر چیزی بیشتر توجه کنید بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه،
اما خوب من این مسیله رو میدونم ، اما ذهنم منطق بیشتری میخواد که رهاش کنم ،
چون طبق خود حرف استاد باید یه منطقی برای همه چیز بیاریم،
خب من نمیتونستم منطقی برای این اخلاق ایشون پیدا کنم، بماند که اول بخاطر کمبود اعتماد بنفس وعزت نفس اول فکر میکردم مشکل از کنه ، مثلا قیافم زشته ، یا مثلاً هیکلم مورد داره کلا با صلح با خودم نبودم ,، بعد کم کم که با خودم آشتی کردم ، وای ثریا من با خودم از هزار تا دشمن بدتر بودم مثلا بجای اینکه روی مژه های بلندم و رنگش و کشیدگیش توجه کنم توجه صدم رو گذاشته بودم روی زیر چشمم که تیره هست و….
یعنی خودم به خودم کانون توجه قشنگی نداشتم حالا چه انتظاری داشته باشم….
بماند وقتی به صلح با خودم رسیدم تونستم و این توانایی رو پیدا کردم که
یه منطق برای این موضوع پیدا کنم،
و تونستم زاویه کانون توجه ام رو تغییر بدم که آره مریم شما به اندازه خودت توانمندی و…..
اما این کار ایشون از جنبه شما نبود ،. بلکه مریم ایشون ، زاویه دیدش رو نمیتونه تو شرایط سخت کنترل کنه و بجای کار ایده آل این کار رو انجام داده ، و از همه مهمتر اینکه شما مریم جان شما هیچ گونه کنترلی در کانون توجه همسرت نداری اصلا و ابدا.
فقط تنها کاری که میتونی کنی اینه که خودت کانون توجه ات رو نسبت به خودت توی جای درست بزاری تا نسبت به خودت احساس خوب پیدا کنی ، و از اونور هم اینکه وقتی از خودت فرکانس خوب بدی باعث میشه که دیگران هم طبق اون فرکانس باهات برخورد کنم ، طبق حرف استاد نود درصد طبق همون فرکانست عمل میکنن، و ده درصد ممکنه که نباشه.
که البته ما هیچ کنترلی روی اون عوامل بیرونی اصلا نداریم پس نه میتونیم خوشحال باشیم نه ناراحت بشیم،
پس بهتره که روی خودمون کار کنیم،
و یه منطقی که آوردم این بود که آره خدا همه گناهان رو میبهشه جز سه مورد و جالبه آیه ای ای مناسب با مسیله من بوده و بخشیده شده هم تو. قرآن هست ، پس میشه اونا هم توبه کنند و کلا مسیرشون رو دور کنن،
و یه ترمزی که من تو خودم دیدم اینه که آره چون ایشون این کار رو کرده ارزش من اومده پایین بخاطر همین هست که نمیتونم کانون توجه مام رو از روش بردارم،
که الان دیدم که من عزت نفسم رو به رفتار دیگران با خودم گره زدم که آره اگه ایشون با. من خوب باشم من ارزشمند هستم و اگر نه بد رفتار کنه من بی ارزشم، پسدر کل باید روی خودم کار کنم روی احساس ارزشمندی خودم، که جالبه در چند ماه اخیر که چنین رفتاری کردم ، ایشون رفتار هوایی کهچند سال بود ازشون ندیده بودم رو. نسبت به خودم دیدم
ثریا جان موفق باشی
سلام مریم عزیرم
بنده متوجه پیام شما نشده بودم تازه دیدم
گلم همسر بنده و من خیلی ماجراها داشتیم که اگه بخوام کتاب بنویسم
احتمالا ده نسخه بشه نوشت
اما تنها چیزی که منو تو این مرحله نجات داد کمتر توجه کردن به کارای اون و بیشتر توجه کردن به خودم
تا اونجا که میتونم مداوم به خودم میگم من ارزشمندم چون تکه ای از خداوندم
من دوست داشتنی هستم پس لیاقت عشق و احترام را دارم
همین باعث شده خودم را و خوبی های خودم را بیشتر از همیشه ببینم
و خطای هر فردی هم به خودش آسیب میزنه نه به من
پس بقول استاد از یه دیدگاهی به موضوعات باید نگاه کنیم که احساسمون خوب بشه
تو ارزشمند و با لیاقتی
قدر خودت را بدون که نه با کسی به دنیا اومدی نه با کسی از دنیا میری
پس خودت مهمترین فرد زندگی خودت باش
موفق باشید عزیز دلم
بسم الله الرحمن الرحیم
نکات مهم و آگاهی های فایل یازدهم از پروژه ی گام به گام خانه تکانی ذهن:
1_ قوی بودن در شرایط سخت:
وقتی شرایط سختی رو سپری می کنیم و بعد به نعمت های زیادی می رسیم خیلی سپاسگزارتر هستیم نسبت به اون افرادی که همیشه اون نعمتهارو داشتن و توی اون شرایط خوب همیشه بودن. و طبق قانون جهان هستی هرچقدر که شما سپاسگزارتر باشید، نعمتهای بیشتری وارد زندگی ِ شما میشه. و اینجوری سرعت ورود نعمت ها تو زندگی ما بیشتر میشه. اینا همش به دلیل برخورد با همون تضادهای گذشته ست.
این نوید رو باید به خودمون بدیم که: “این شرایط سخت رو اگر بتونیم با تغییر باورهامون ازش بگذریم ، اینها تبدیل به موهبت میشه! یعنی خوشحال میشیم که اون شرایط سخت رو تجربه کردیم و الآن توی شرایط خوبیم! ”
چرا؟ چون اون تضاد به ما کمک می کنه که شرایطمون خیلی خیلی بهتر بشه از بقیه. خیلی نسبت به بقیه سپاسگزارتر باشیم. حالمون خوب باشه. ذوق داشته باشیم.
این شرایط سخت فعلی ، در آینده ی نزدیک جزو “خاطرات ِ خوب” ما میشه. وقتی آدم رو خودش کار می کنه… و تغییر می کنه… و نتایجش تغییر می کنه ، اون روزها میشه جزو روزهای زیبای زندگی. “چون باعث میشود که سپاسگزارتر باشد.”
شمایی که سوالت اینه که ما چه جوری تو شرایط سخت ذهنمونو کنترل کنیم: به این فکر کنید که این اوضاع سخت گذراست. و وقتی من ازش بگذرم برم تو مرحله ی بعدی زندگیم “با تغییر باورهام” ، اون وقت این اوضاع سخت تبدیل میشه به “خاطرات خوب” ، تبدیل میشه به “سپاسگزاری بیشتر” ، تبدیل میشه به “ذوق و شوق بیشتر” ، تبدیل میشه به “احساس خوب بیشتر”
می گیم چقدررر این نعمتها خوبه چقدررر این زیبایی ها خوبه! عادّی نیست برامون! خوشحال می شیم که اون شرایط سخت رو تجربه کردیم… و بعدش به شرایط عالی رسیدیم. چرا؟ چون خیلی سپاسگزارتریم. خیلی احساسمون بهتره. خیلی حالمون بهتره! بیشتر قدردان نعمت ها هستیم. و نکته ی جالبش اینجاست که وقتی شما اینقدر “قدردان” هستی، طبق قانون بدون تغییر خداوند نعمت های بیشتری وارد زندگیت میشه.
2_اگر می خوام از قانون استفاده کنم ، اگر صدهزاربار یه اتفاق بد افتاده و فقط یه بار یه اتفاق خوبی افتاده ، من باید ذهنمو کنترل کنم و تمرکز و توجّهمو بذارم روی همون یه بار ، روی همون یه اتّفاق خوب.
توی واقعیت دنیا صدها وهزاران و میلیون ها اتفاق خوب هرروز و هرلحظه میفته و شاید یه دونه اتفاق بَدم بیفته ، اما رسانه ها همون یه اتفاق نادرست رو روش تمرکز می کنن. به همین دلیل اونایی که قانون رو می دونن اصلاً دیگه کاری به رسانه ها ندارن! “اونی که هدف داره و انگیزه داره اصلاً وقت نداره توی رسانه ها باشه.”
کسی که هدف داشته باشه انقدررر کار برای هدفش باید انجام بده ، که اصلا وقت نمی کنه سرشو بخارونه. این تمرکز رو به جای اینکه بذاریم روی اتفاق به ظاهر بد… بذاریم روی اتفاق درست.
افراد خیلی کمی می تونن اینجوری نگاه کنن. یه عده آدم هم تمرکزشون همیشه روی بدی هاست. منتظرن یه اتفاق بد بیفته و اعتراض کنن. و 99 درصد این افراد هم جزو فقیرترین و کم درآمدترین افراد جامعه هستن. هم از لحاظ مالی ، هم از لحاظ عاطفی ، هم از لحاظ سلامت جسمانی و روانی شرایط بدی دارن. چرا؟ چون یادگرفتن تمرکز کنن روی چیزای نازیبا. توی ذهن خودشونم اینه که چقدر ما آدمای خوبی هستیم. چقدر ما آدمای فرهیخته ای هستیم که داریم اعتراض می کنیم به این شیوه. نمی دونن که تو با توجّه کردن به هرچیزی تو زندگیت از همونو بیشتر و بیشتر وارد زندگیت می کنی. نیّتت مهم نیست. نیّتت خیره…شره هرچی که هست.
3_ اگر افرادی نبودن که اعتراض کنن چه جوری تغییر و تحولات رخ می داد؟
ما اگر بتونیم کانون توجهمون رو روی زیبایی ها بذاریم، اصلاً مهم نیست که بقیه چیکار می کنن. ما توی مسیر ِ زیبایی ها و رسیدن به خواسته هامون قرار می گیریم.
این موضوع که وقتی جهان به تضاد میخوره باعث بهترشدن ساختارها میشه درسته ، امّا….تو چرا می خوای جزو اون دسته از آدمایی باشی که با استفاده نکردن از قانون یا برعکس عمل کردن به قانون دارن زندگی شونو نابود می کنن برای اینکه ساختارها بهتربشه!
ساختارها در هرصورت بهتر میشه.
به روند تکاملی جهان و طبیعت که نگاه کنیم می بینیم جهان ساختارهاش مدام بهترشده بدون اینکه نیازی به اعتراض مردم وجود داشته باشه. کره ی زمین که قابل سکونت نبوده ، آیا مردم رفتن اعتراض کردن که تبدیل به چیزی که الان هست شده؟ این درخت ها که مردم اعتراض می کنن که قطع نکنید ، کی به وجود آورده؟
ساختار کیهان جوریه که هر روز بهبود پیدا می کنه. تو نگران نباش. اگر از زاویه ی دید خداوند به جهان نگاه کنی ، تمام این نگرانی ها بی معناست.
خداجونم شکرت
بنام خدای مهربان
وسلام به دواستاد مهربان وهمه دوستان سایت
گام یازدهم
استاد جان گفتن من الان در امریکا از مردم اینجا هم سپاسگزارترم و ذوق وشوقم شدیدتر چون اونها از بدو تولد همه چی اوکی بوده وشرایط و امکانات همه جوره بر وفق مرادشون بوده وهست وکاملا براشون ی چیز طبیعی و عادی هست برای من هم الان همه چی اوکی اما من بخاطر تضادهایی که از بچگی داشتم ومشکلاتی که بوده الان این امکانات بسیار جذاب وخوشحال کننده اس برام خیلی ذوق میکنم همیشه وهمواره
این طرز رویه وروش هست که انسان رو پیش میبره وجهش اتفاقات عالی رو رقم میزنه احساس خوب و پشتش اتفاقات خوب
این دنیا با مشکلاتش که همیشگی هست گذراس میگذره ولی با تغییر باورها تبدیل میشن به ذوق وشوق به زیبایی های بیشتر و اتفاقات زیبا وهم اینکه اون مشکلات تبدیل به خاطرات خوب میشن به سپاسگزاری های بیشتر
و قدر دان بودن در برابر نعمت های خداوند طبق قانون الهی نعمتهای بیشتری هم وارد زندگی میشه
روزهای سخت گذشته باعث سپاسگزاری میشه
ما دوتا راه داریم یا تمرکز بزاریم رو زیبایی ها یا تمرکز بزارین رو نا زیبایی ها ونا خواسته ها کدوم انتخاب کنیم ؟ دست خودمونه من اگه آگاه باشم تمرکزم میزارم رو اتفاقات درست
اصل وچکیده کلام اینکه بااااااید بتوانی جور دیگری به اتفاقات نگاه کنی
ما چه اعتراض کنیم چه نکنیم ساختار جهان عوض میشه وبهبود و پیشرفت حاصل میشه ودرست میشه پس چه لزومی داره زندگی خودمون خراب کنیم ودرگیری ذهنی وفیزیکی برای خودمون ایجادکنیم مگه اینهمه سال که کره زمین قابل سکونت نبوده والان اینهمه پیشرفت کرده کسی رفته اعتراض کرده مگه اصلا انسانی وجود داشته بلکه ساختار کیهان خودش درست شده اگر از زاویه کیهان وخداوند نگاه کنیم هیییچ جای نگرانی وجود نداره جهان پر از تضاده همیشه گل وبلبل نیست همه چی بسته به نگاه ما داره اگر نگاهمون وافکارمون تغییر بدیم همه چی حل
دوتا مطلب تو کامنت ها خوندم دوست داشتم ؛ برای شما هم مینویسم
اگر فردی رفتار نامناسبی از فردی می بینید به احتمالا زیاد به خاطر عدم کنترل کانون توجه خودش بوده نه اینکه اون فرد همیشه این واکنش رو داشته باشه ومن نباید بیام روی حساب تجارب دیگران پیش فرض منفی برای خودم درست کنم نسبت به ی فرد یا موقعیت ایجاد کنم
ویکی دیگه از دوستان گفته بودن قدر دان وسایلت باش ؛ قدر دان از اطرافیان باش ؛ قدر دان از خدمات شهری ومحیط زندگیت باش ؛ قدر دان پول باش ؛ قدر دان از فایل های دانلودی و دوره ها باش
از این دو دوست عزیز بسیار متشکرم
از خداوند سپاسگزارم
از استاد عزیز ومریم بانو جانم سپاسگزارم
برای همه دوستان وخودم آرزوی بهترینها رو دارم
بنام الله یگانه
با کسب اجازه از خدای هدایتگرم برای نوشتن…امید دارم که با این نوشتن هدایت بشم به درک بهتر قوانین و چگونگی استفاده بهتر از اونها در زندگی ام
“خانه تکانی ذهن”
“گام یازدهم”
توضیحات استاد منو باز یاد این ایات سوره بقره انداختند
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿١۵۵﴾
و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات آزمایش می کنیم. و صابرین را بشارت ده. (155)
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿١۵۶﴾
همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما از خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم. (156)
أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿١۵٧﴾
آنانند که درودهایی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند. (157)
این آیات دیدگاه خداوند رو در مقابل برخورد ما با تضادها روشن میکنه…در همه حال در برخورد با تضادها ما باید رجوع کننده به الله باشیم…استاد عزیز من هم مثل شما همیشه وقتی این آیه رو مطالعه میکردم باور نداشتم که این آیه اشاره به زمان بعد از مرگ داره…من هم همیشه باور دارم که این آیه داره از رجوع به خداوند برای حل مسائل اشاره میکنه….خداوند توانایی حل مسائل رو به ما داده…و تضمین کرده که از پس هر مشکلی برمیاد…میتونه همیشه بهمون راه حل بده و برای ما گشایش ایجاد کنه…
آخه بابا یادم باشه که دارم با چه انرژی و چه نیرویی کار میکنم….نیرویی که میلیاردها سال مسائل کوچک و بزرگ کیهان رو حل کرده و این ساختار بی نقص و دقیق رو پدید آورده که تازه دانشمندان درک کردند که جهان در حال انبساط و گسترش هست و ابعاد فرمانروایی اش همواره در حال بزرگتر شدنه…تمام کهکشان هایی که در حال حاضر نورشون به ما میرسه و ما میتونیم وجودشون رو ثبت کنیم در طی دور شدن از ما هستند و ما دیگه در آینده دسترسی به اونها نخواهیم داشت…
آیا چنین هوشمندی از پس مسائل ساده من بر نمیاد؟؟؟ مسائلی که تازه اغلب خودم با نادانی و جهلم برای خودم ایجاد کردم؟؟ آیا نمیتونم خدا رو برای حل تضادهام کافی بدونم؟؟؟ و به او توکل کنم؟؟؟ آیا توکل کردن به خدایی که این چنین هوشمندانه آفرینش میکنه کفایت نمیکنه؟؟؟؟ خدایی که تضمین کرده منو هدایت میکنه و هدایت بندگانش رو وظیفه کرده به خودش؟؟
خوبه که این سوالات رو بپرسم از خودم…و خوبه که به جوابهاش فکر کنم
خوبه که زندگی خودم رو مرور کنم و به یاد بیارم که چقدر بار بوده که اتفاقی به ظاهر ناخوشایند باعث بوجود اومدن خیری در زندگی ام شده…چقدر شده که با من رفتار گستاخانه ای شده و من پی بردم که باید در رفتارهام تجدید نظر کنم و حد و مرز و محدوده ای واضح تر برای روابط با آدمها قائل بشم….یا مکرر دیر کردن هام باعث شده برام دردسر درست بشه و من عادت نظم و سحرخیزی رو در خودم بیشتر کردم…یا مسخره کردن کسی باعث شده بیشتر مصمم بشم تا موفق باشم…یادمه همیشه چون از خواهرام تپل تر به نظر میرسیدم به خاطر حرف بقیه خیلی میخواستم لاغر تر بشم…در حالیکه من اصلا چاق نبودم فقط در مقایسه با اونها اینطور به نظر میرسیدم…بعد که طوری لاغر شدم که حالا خواهرهام هر لباسی براشون تنگه میدن من بپوشم…میبینم باز همون عده هر زمان منو میبینن میگن وای چقدر لاغر شدی…کسانی که فکر میکردم اگه لاغر بشم منو تحسین خواهند کرد…و توی اون سن کم کلی منو با حرفهاشون آزار دادند….بعد که این رو دیدم فهمیدم چقدر میخوام برای خودم زندگی کنم…میخوام سبک شخصی زندگی ام رو داشته باشم…گور بابای بقیه…هر کی هر جوری دوست داره فکر کنه…چقدر این موضوع باعث شد من برای جسم ام شکرگزارتر بشم…خجالت کشیدم که جسمم رو همیشه ناکافی میدونستم و همیشه سرزنش میکردم که چرا پاهام چاق به نظر میاد…چرا اینجا پره باید نازک تر باشه…فلان لباس رو میپوشم بد دیده میشم…و از جسم ام عذرخواهی کردم و از خدا هدایت خواستم تا منو توانا به دیدن نعمتهام کنه…پس این تضاد باعث شده من رشد کنم چرا ازش ناراحت باشم؟ حتما من الان از خواهرهام نسبت به نعمت سلامتی شکرگزارترم…چون اون حرفها رو شنیدم و این اتفاقات رو تجربه کردم…الان با تک تک سلولهای تنم حرف میزنم و ستایش میکنم که اینقدر توانا و هوشمند هستند و انقدر هوشمندانه نیاز های منو برطرف میکنن…تحسین شون میکنم…بهشون میگم که چقدر عاشقانه دوستشون دارم….
استاد میخوام بگم که شما فکر میکنید این طبیعی هست که وقتی گذشته سختی داشتید و حالا با تغییر باورهاتون به این جایگاه رسیدید با یادآوری گذشته تون به احساس خوب شکرگزاری میرسید…چون شما با درک قانون سپاسگزاری و استفاده از اون در عمل به جایی رسیدید که تمرکز بر نکات مثبت جز شخصیت شما شده…
اما همه ما اینطور نیستیم
اصلا عده کمی اینجوری فکر میکنن
خیلی هامون با اینکه خدا بهمون لطف داشته و بهمون نعمتهای بی شماری داده و ما رو از سختی ها به آسونی آورده باز اونقدر ناسپاس و نامرد هستیم که به خدا پشت میکنیم و میگیم اصلا چرا من باید توی اون سختی میبودم…چرا من مثل فلانی توی فلان خانواده دنیا نیومدم که اصلا آب توی دلم تکون نخوره…
خیلی هامون وقتی حتی مهاجرت میکنیم میگیم چرا باید ما توی اون خراب شده دنیا می اومدیم و اونهمه سختی رو میدیدم
استاد دیدگاه شما ناشی از درک قانون جهان و خداونده و زیباترین نوع نگاهی هست که میشه به زندگی داشت…من خودم اینهمه توی این سایت هستم هر بار که سعی میکنم شکرگزاری رو بیشتر کنم بعد باز که شما رو میبینم یا خانم شایسته یادم می افته من اصلا به این نعمت توجهی نداشتم….وقتی توی کامنتهای دوستانم میبینم که برای نعمتی شکرگزاری میکنند میگم خدایا من انقدر بدیهی این نعمت رو داشتم اصلا بهش توجه نمیکردم…مثلا توی کامنتها میخوندم که دوستان میخوان کاری انجام بدن اما خانواده مخالفت میکنن… انقدر این نعمت بدیهی بوده توی زندگی ام که اصلا بهش توجه نکردم….من همیشه روی نقاط ضعف والدین ام توجه کردم اما هیچ وقت دقت نکردم که دیدگاه اونا بخصوص پدرم همیشه این بوده که زندگی بچه ها مال خودشون هست…ما بچه ها باید تصمیم بگیریم که میخوایم چیکار کنیم…اغلب ما آزادانه تصمیم میگرفتیم…و این چه نعمتی بوده برای ما…اصلا اینکه ما بخوایم با دوستامون جایی بریم و اونا اجازه ندن خنده دار بوده…ما با اینکه سه خواهر بودیم در این حد آزاد بودیم که فقط بهشون اطلاع میدادیم که ما شب خونه دوستامون هستیم…در این حد…حتی آزادانه میتونستیم تنهایی سفر کنیم…یا رشته تحصیلی مون رو انتخاب کنیم…یا اصلا درس نخونیم…یا ازدواج کنیم یا نکنیم…مذهبی باشیم یا نباشیم…نماز بخونیم یا نخونیم….
من اگه در این سایت نبودم و الگوهایی مثل استاد و خانم شایسته و این دوستان آگاه و مومن رو نداشتم اصلا درکی از شکرگزاری نداشتم…
اکثریت جامعه تا این حد در مورد شکرگزاری ناآگاه هستند مثل گذشته خود من…که بعنوان مثال وقتی من داشتم در مورد مفهوم شکرگزاری مطالعه و تحقیق میکردم و این رو به یکی از دوستانم گفتم گفت مگه اینم مطالعه میخواد هر کی میدونه که شکرگزاری چیه دیگه!!!!!!!!!!! یعنی من که خودم اون موقع تازه داشتم کمی درکش میکردم و توی در و دیوار بودم…اما ببینید دیگه بقیه چقدر توی در و دیوار هستند که فکر میکنند یه کلمه شکر گفتن کافیه…و اصلا درکی نسبت به این قانون ندارند…
من توی شمال زندگی میکنم….همین چند وقت قبل از خاله ام میشنیدم که میگفت ما امسال بارندگی نداشتیم باید امسال محصولاتمون چی بشه…فقط خدا به داد ما برسه…استاد همین الان اینجا بارونه و طی دو هفته گذشته کلا بارندگی بوده…فقط یه ساعتهایی سرعت بارش کم شده…شاید فقط یک روز بارندگی قطع شد…اونم روزی بود که خواهرم اومد و ما میخواستیم بیرون بریم (((ما همیشه در بهترین زمان در بهترین مکان و شرایط آب و هوایی هستیم)))…به الله قسم میخورم اگه همونهایی از ماها که غر میزدیم که چرا بارون نمیاد الان سجده کنیم و شکر کنیم این نعمت فراوون بارون رو…میدونم و باهاشون زندگی کردم که میگم….فقط تمرکز روی نداشته هاست…فقط تمرکز روی نداشته هاست
من جز همون قشر بودم و میدونم که چقدر ما توی درودیوار بودیم…چقدر ناسپاس بودیم….چی شد من ازون جماعت جدا شدم و به این سایت و این دیدگاه هدایت شدم…خدا عالمه…همش از فضل خداست…خدا شاهده من واقعا از اون روزهای خودم و نعمتهایی که بابت اش ناسپاس بودم بیام تا انتهای زندگی ام شکر کنم نمیتونم حق مطلب رو ادا کنم چه برسه به نعمت و روزی که به لطف الله از بعد تلاش برای اجرای این قانون وارد زندگی ام میشه و هر روز داره بیشتر میشه…
خدایا آخه چقدر شما بخشنده هستی چقدر فضل ات بزرگه…فقط به این فکر میکنم که خدای من جهانی آفریده که سیتماتیک میاد انرژی های بد رو میگیره و خیلی ها رو بی اثر میکنه ((کلی آیه داریم که خداوند گفته ما از بسیاری از گناهان شما درمیگذریم…میبخشیم)))…بعد میاد تا یک کار خوب میکنیم اون رو دریافت میکنه و نه تنها بی اثر نمیکنه بلکه اون رو تقویت میکنه (((باز هم آیه داریم که خداوند کار نیک شما رو به ده تای اون پاداش میده)))…و بابت هر ذوق و شوقی که از دریافت نعمتها نشون میدیدم باز میاد نعمتها رو گسترده تر میکنه…بیشتر و بیشترش میکنه….چند وقت قبل رفتیم سینما هفت بعدی با خواهرم…اپراتور یه فیلمی رو برامون گذاشت…بعد ما خیلی ازش تشکر کردیم…گفت حالا که خوشتون اومده این فیلم رو هم مهمون من باشید…یعنی بلیط هر سانس اش نفری 70 بود…یعنی 140 تومن ما رو مهمون کرد…ما ازش نخواستیم…خودش اینکارو کرد…اینکارا کار کیه؟ اینا کار قانونه…قانون کی؟ قانون خدای فاضل و وهابم…که به ذوق کننده ها به شکرگزارا…بیشتر میده…جستجوگران هیجان و لذت و شادی رو هدایت میکنه یا مهمونشون میکنه یا دعوتشون میکنه یه شادی و لذت و هیجان بیشتر…الله اکبر از این قوانین زیبا…از این قوانین تحسین برانگیز
خدایا ما رو توانا کن به بندگی بیشتر و بهتر…
خدایا ما رو بیناتر کنه به نعمتهامون….
یه پرنده ای هست که توی کوچه ما میخونه….صداش بی نهایت بهشتی هست…هر وقت میخونه من هر جایی باشم ازش تشکر میکنم….واقعا صداش بهشتی هست…حتی شبها هم میخونه…مهمونامون میگفتن این پرنده فقط توی اعماق جنگل ها صداش میاد…آخه اینجا وسط شهر چیکار میکنه؟؟ منم نمیدونم…همین الان یادم افتاد که من خونه قبلی که بودم…همیشه یه سمفونی صدای طبیعت با ترکیب صدای آواز پرنده رو مدام گوش مدادم تا صداهای محیطی رو نشونم (((راستش همسایه بالایی مون خیلی درگیر بودن و همیشه در حال ناسزا گفتن به هم بودن))) من از آموزش های استادم یاد گرفتم که ذهنم رو ببرم سمت خواسته های خودم….خلاصه اون صداهای زیبا رو گوش میدادم و تحسین میکردم…و حالا توی این خونه همیشه از پنجره زیبامون پرواز پرنده رو میبینم…و این پرنده زیبا که واقعا صدای بهشتی داره و شبانه روز میخونه برامون…همین الان که داشتم این متن رو مینوشتم صدای زیباش رو شنیدم…در حالیکه به خاطر بارونهای اخیر دیگه صداش نمی اومد…به خاطر آفتاب کمی که امروز در اومده دوباره شروع کرد به خوندن….الان هم صدای اون پرنده رو تحسین میکنم هم همسایه های مهربون و خوبمون رو که در حال شادی هستند…هر موقع صداشون رو میشنوم که در حال خندیدن هستند چون اون تجربه رو داشتم…میگم خدایا شکرت از اینکه جایی هستم که صدای خنده و شادی میشنوم…کلام زیبا میشنوم…
این قانون خداست
این اثر استفاده از قوانین بدون تغییر خداست
چرا از این قانون استفاده نکنم…چرا در بهتر شدن توی اجرای این قانونی که اینجوری داره زندگی ام رو بهتر و بهشتی تر میکنه (همون اصل خارپشتی) تمرین نکنم؟ دیگه باید خیلی جاهل باشم
همین امروز صبح خدای من باز در قرآن هدایتم کرد به آیه ای از سوره هود…که به نوح توصیه میکرد از جاهلین نباش و چیزی نخواه که دانشی در موردش نداری…امیدوارم جاهل نباشم و به خودم مدام یاد بیارم خدایا من دانشی به چیزی ندارم جز آنچه از فضل تو به من رسیده من خواسته هام رو با توجه کردن بهشون به شما عرضه میکنم دیگه شما وظیفه داری شما دانش اش رو داری شما قدرتش رو داری که منو از یک مسیر تکاملی هموار به اونها برسونی
سپاس از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سپاس از دوستان مومن و متعهدم
خدایا شکرت امرو زهم در این کلاس درس حضور داشتم :))
سلام سعیده تا اینجای کامنتت خوندم که ای چاق بودی حرف بود ای لاغر بودی حرف بود،
وای چقدر این قشنگ این مفهوم رو بهمون میگه که آره شما هیچ کنترلی روی کانون توجه دیگران ندارید ، اصلا و ابدا هیچ کنترلی نداری ، اونا زمانی که لاغری کانون توجه شون رو میزارن روی لاغری صورتت ، در حالی که کانون توجه رو میشه گذاشت روی زبر و زرنگی که بر اثر لاغری بوجود اومده یا سلامتی که بر اثر آب شدن چربی های ناسالم بوجود اومده و…..
پس ما هر چقدر تلاش کنیم هر چقدر خودمون رو به زمین و زمان بزنیم کانون توجه اونا رو نمیتونیم کنترل کنیم، مگه ما میتونیم کانون خودمون رو کنترل کنیم یعنی میتونیم اما بعضی اوقات از دستمون در میره،
پس ما فقط باید روی کانون توجه خودمون کار کنیم و اگر چاقیمدروی چیزهایی از خودمون بزاریم که حس خوب میده وقتی لاغریم روی چیز هوایی از خودمون بزاریم که حس خوب. بهمون میده،
باید ببینیم خودمون چی میخوابیم چی دوست داریم ، اونو انجام بدیم وگرنه هیچ کنترلی روی بیرون نداریم اصلا و ابدا، اگر به بیرون باشه به قول استاد برگی در باد میشیم که…
سعیده جان موفق باشی
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
ممنون استاد عزیز هستم که این فایل فوق العاده را برای ما تهیه کردند
چقدر این فایل ارزشمند و عالی بود برای من
قدر دادن هر چیزی که دارم
سپاسگذار آن چیزها و وسایلی که در اختیار خودم دارم باشم
نسبت به هر چیزی که از آن استفاده می کنم و یا به کمک من می آید قدر دان باشم
این نوع دید که سپاسگذار باشم و حال خوب داشته باشم
این داشتن و دیدن و قدر دان بودن برای من سبب می شود که همیشه حال خوب داشته باشم
همیشه آرامش داشته باشم
همیشه بهترین ها برای من رقم بخورد
چقدر این نوع دیدگاه عالی و فوق العاده است
چقدر این نوع نگرش می تواند همیشه راهساز و کارساز باشد
خداوند را ممنون هستم که همیشه من را هدایت می کند و همیشه برای من بهترین ها را رقم می زند
می دانم که هر چه بهتر و بیشتر ببینم بی شک بهتر هم برای من رخ می دهد
وقتی که سختی ها و چالش های زندگی خودم را می بینم و در بعد در محیط دیگری قرار می گیرم که روند زندگی من بهتر و راحت تر است این تغییر خود را تشکر و سپاسگذاری دارد
چقدر این نوع نگاه و این دید گاه عالی است
این سبب می شود که ارام تر بشوم و حال من خوبتر بشود
مگر داشتن حال خوب کم است و بی ارزش است
نه هرچه بیشتر و بهتر بتوانم به این نکات زیبا توجه کنم بی شک زندگی من بهتر و روان تر خواهد بود
از بدی ها و زشتی ها دوری کنم
فکر و ذهن خودم را تغییر بدهم
جهت ورودی های خودم را تغییر بدهم
از اخبار دوری کنم
این ها باعت تغییر جهت زندگی من خواهد بود
امروز به خودم تعهد می دهم که بیشتر قدر نعمت هایی را که دارم بدانم
بیشتر روند تغییرات خودم را ببینم
یادم باشد که از کجا شروع کردم و به کجا رسیده ام
این سبب می شود که بیشتر قدر این همه موفقیت و موهبت های زندگی خودم را ببینم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این پروژه الهی
شاید کلیدیترین تغییری که در وجود من از زمان آشنایی با استاد خوبم ایجاد شد، توانایی تغییر کانون توجه و نگاه کردن به مسائل از زاویهای که احساس بهتری ایجاد میکنه بود. تک تک جاهایی که تو زندگیم نتایج دلخواه وارد شده این الگو رو میشه پیدا کرد و دقیقاً در تمام مواردی که نتیجه دلخواه هم نبوده میشه رعایت نکردنش رو فهمید.
من دوست دارم هربار قانون اصلی جهان که داره هر لحظه بازتاب ارتعاشات و فرکانسهای ما رو به ما برمیگردونه رو برای خودم و دوستای عزیزم مرور کنم.
اگر ما واقعاً باور داشته باشیم که این قانون بدون تغییره جهانه میفهمیم که هر فکری به هر دلیلی اگر احساس خوبی در ما ایجاد نکرده اون فکر داره مارو با ارتعاشهای نادلخواه هماهنگ میکنه، پس وقتی فکر و توجه به این اندازه قدرتمند هستند که در تغییر احساس ما نقش حیاتی دارند، این واجبترین کار ما در طول زندگیه که بیایم روی این مهارت کنترل کانون توجه کار کنیم.
دیروز استاد جان دقیقاً داشتم در مورد همین موضوع فکر میکردم که چطور اوضاع سخت در آینده تبدیل میشه به بهانههای سپاسگزاری و بیشتر لذت بردن از زندگی.
اصلاً یکی از مهمترین مصادیقش بودن من در این مسیره. چرا هر روز با عشق و تعهد بیشتری نسبت به گذشته دارم در مسیر خودشناسی و آگاهی پیش میرم به این خاطره که آتش ناآگاهی چنان گریبان زندگیم رو گرفته بود که گلستان این مسیر زیبارو قدردان هستم.
دیروز داشتم با یه دوست عزیزی صحبت میکردم که ایشون خیلی اصرار داشتند که بحثی که داره انجام میشه بالا بگیره اما من تا این رو متوجه شدم اصلاً تو پازل ایشون بازی نکردم بلکه دقیقاً قضیه رو برعکس به نفع خودم تغییر دادم. یعنی خیلی آرام و نرم باهاشون صحبت کردم، جاهایی که از نظر ایشون من اشتباه کرده بودم رو به راحتی بدون هیچ دعوایی پذیرفتم و مهمتر از همه بعدش که تماسمون قطع شد اصلاً نیمدم بگم عجب آدم عوضیه، به خودم گفتم این بنده خدا این همه به من لطف داشته و من هم اگر جای ایشون بودم شاید برخورد نامناسبتری رو نسبت به خودم داشتم، حالا یکبار هم یکم تند صحبت کرده دلیل نمیشه که بخوام خرابش کنم تو ذهنم.
این درحالیه که استاد من دقیقاً خلاف این ویژگی شخصیتی رو داشتم، خیلی زود عصبانی میشدم و کافی بود یک نفر کوچکترین آتویی دسته من بده دیگه بیچارش میکردم اما حالا بلافاصله متمرکز میشم روی خوبیهاش. کاملاً ذهنم تغییر کرده در این باره خوشبختانه.
و در ادامه همین تغییر یک تغییر بنیادین دیگه هم در من ایجاد شد که هیچگاه روی تجربیات و بازخوردهای منفی دیگران هم حساب نکنم، بهخصوص در شرایطی که فقط یک نفر باشه. یعنی وقتی درک کردم که انسانهای کمی هستند که بتونند در شرایط مختلف تمرکز کنند روی خوبیها به این نتیجه هم به وضوح و تجربه رسیدم که اگر یک فردی یک برخورد نامناسبی رو از یک نفری میبینه به احتمال زیاد به خاطر عدم کنترل کانون توجه خودش بوده نه اینکه اون فرد همیشه این واکنش رو داشته باشه و من نباید بیام روی حساب تجارب دیگران، پیشفرض منفی برای خودم نسبت به یک فرد یا موقعیت ایجاد کنم که این موضوع خیلی خیلی زیاد به من کمک کرده در زندگی و زندگی رو برام زیباتر کرده.
داشتم به یکی از دوستان که شرایط مالی خونوادگی خیلی خوبی رو از بچگی داشته فکر میکردم و به خودم میگفتم که من اصلاً دوست نداشتم جای ایشون باشم. همینکه شرایط من اینطوری بوده باعث شده حرکت کنم، باعث شده بابت هر هزارتومنی که پول میسازم سپاسگزار باشم، باعث شده که این همه آرامش و آدم باکیفیت تو زندگیم باشه، باعث شده که من مولد باشم.
وقتی آدم به تضاد برمیخوره و بتونه به عنوان یک عامل رشد و موهبت بهش نگاه کنه نه تنها خودش رو از اون تضاد نجات میده بلکه یه جماعتی از نتیجه حرکت اون فرد بهرهمند و زندگیشون زیباتر خواهد شد.
من خودم همیشه فردی بودم که متوجه نمیشدم اتفاقات زندگی به چه شکل داره رقم میخوره و یه سری عادتهارو نداشتم تو زندگیم.
به اندازهای که بیشتر میفهمم که خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم آگاهانه سعی میکنم تمرکز بیشتری روی موارد دلخواهم داشته باشم. الان یه جوری شده که من به خودم میگم تو باید تمرین کنی در هر شرایطی به خواستههات توجه کنی، فکر نکن یه زمانی میرسه که هیچ مسئلهای نداشته باشی، برعکس تو زمانی به زندگی دلخواهترت نزدیک میشی که بتونی مسائل بیشتری تو زندگی خودت و دیگران حل کنی، حالا چه زمانی میتونی همچین کاری رو انجام بدی؟ زمانی که نگاه متفاوتی نسبت به مسائل زندگی خودت داشته باشی.
امروز در یک فضای بسیار زیبا در کاخ نیاوران نشسته بودم، این درختان بسیار زیبا با باد تکان میخوردند یه بچه کوچک وسط حوض (خالی از آب) داشت با خودش بازی میکرد، یه خانم و آقای بسیار زیبا داشتند با هم صحبت میکردند، یه خانواد دوست داشتنی در کنارم بودند و انرژی بسیار خوبی داشتند و یه اکیپ مردان مسنی که با نهایت احترام و رفاقت با هم صحبت میکردند. انقدر این لحظه زیبا بود انقدر حس و حال همه قشنگ بود، انقدر برای همه آرزوهای خوب کردم که انرژیش غیرقابل وصف بود.
من انقدر از این مسیر نتیجه گرفتم که ایمان دارم این مسیر باعث خلق این زیباییها شده به همین خاطر آگاهانه تمرکز میکنم روی زیباییها
از شما استاد عزیزم سپاسگزارم که راهنما و الگوی من برای این زندگی شدید
برای همه دوستان عزیز بهترین لحظات و نابترین تجربیات رو آرزومندم