live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

388 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر مشگین گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    سلااام به استاد عزیزم و همه ی دوستان پر انرژی و هدفمندم

    صحبت از علاقه شد

    میخوام از تجربه ی خودم بگم که چطور هدایت شدم به این موقعیتی که دارم و مجموعه ای از علایق منو با هم داره و هرچند که جلوتر برم بیشتر درکش میکنم و لذتم بیشتر میشه

    من یه تایمی علاقه داشتم که با کتابای مختلف آشنا بشم و از خدا میخواستم کتابایی که مناسبم هست رو سر راهم بزاره

    و یکی دیگه از علاقه هام آموزش دادن به دیگران و اثرگذار بودن بود اینکه بتونم موضوعاتی رو مطرح کنم و کاری انجام بدم که تو زندگی افراد تاثیر مثبت بزارم

    وعلاقه ی دیگم تیم داری و داشتن یه تیم که بهشون راهکار بدم و راهبریشون کنم بود

    هر موقع میگفتم خدایا استقلال مالی میخوام و اینکه آدم مفیدی باشم این تصویر میومد تو ذهنم که من دارم آموزش میدم و گاها سخنرانی میکنم تو یه سالن

    ولی فک میکردم کارم باید در راستای فقط مدرکی که گرفتم باشه و اصلا به فکرم نمی‌رسید که برم دنبال علاقم

    تا اینکه یکی از همون روزایی که به فکر خوندن کتابای خوب بودم

    بازاریابی کتاب بهم معرفی شد

    من فقط به ذوق اینکه با کتاب سرو کار دارم شروع کردم به کار و اصلا به سختی کار فک نمیکردم و هر روز با ذوق و احساس خوب به سر کار میرفتم

    با اینکه اصلا تجربه ی بازاریابی نداشتم اما با ادیفای کتابها رو معرفی میکردم

    آنقدر من حالم خوب بود که با وجود سختی کار و انداختن خودم تو دل چالش

    منی که همش کارم خوردن و خوابیدن بود البته خونه داری و بچه داری هم بود ولی به‌نظرم خیلی زمانم هدر میرفت

    صبح زود بیدار میشدم و تا آخر شب زندگیم با برنامه شده بود

    و با وجود این تغییرات به ظاهر سخت

    و ساعتها تو خیابون پیاده روی کردن

    من تپل تر و سر حال تر شده بودم

    خیلی از آدما بهم میگفتن چطور این کوله ی سنگین رو بلند میکنی

    ولی اونا نمیدونستن من چه دیدگاهی دارم

    من از اینکه خودم رو به چالش انداخته بودن واسه تغییر زندگیم و میدونستم شرایطم روزبه روز بهتر میشه و از طرفی هم به کتاب علاقه داشتم

    لذت می‌بردم

    یکسال و چند ماهی کار کردم و بعدش چون باورم این بود که من شرایط کاریم بهتر میشه و قرار نیست تا آخر عمر بازاریاب بمونم و از طرفی هر روز که از خواب بیدار میشدم با اینکه تو آموزش نبودم میگفتم خدایا من تو بهترین زمان و مکان قرار دارم و بهترین اتفاقات میفته و بعد از یکسال با اینکه کار برام خیلی راحت شده بود و مهارتم بالا رفته بود تو فروش و یه سری مشتری های آماده داشتم که به جای اینکه یه مسیر طولانی رو برم

    مستقیم میرفتم پیش مشتری هام و آمار میزدم به راحتی

    اما گفتم دیگه باید خودم رو لول آپ کنم و کار بهتری داشته باشم که هم موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشه و هم آنقدر نخوام توان جسمی بزارم

    و بعد از یه تایمی که توی این افکار بودم

    کسب و کاری که الان توش مشغولم بهم معرفی شد که به علایقم نزدیکتره

    هم آموزش داره و هم راهبری

    وقتی بهم معرفی شد و آشنا شدم با فضای کار

    با خودم گفتم این دقیقا جاییه که من میخوام و با ایمان و امیدِ زیاد شروع کردم به کار

    و الان یکی از سِمت های بالا رو تو شهرمون دارم

    و به عنوان یه آدم موفق تو زمینه ی کاریم ازم یاد میشه

    و الگوی خیلی از افرادی شدم که دوست دارن

    واردِ این کسب و کار بشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فاطمه حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 665 روز

    بنام خدای مهربانم!

    سلام به تمام عزیزانم درین مسیر زیبا !

    گام 15 ام /خانه تکانی ذهن

    خدارا سپاسگذارم که توانستم از مطالب ارزنده این گام هم استفاده کنم.

    انجام کار مورد علاقه:

    خودم تجربه اینو دارم که انجام کار مورد علاقه چقدر میتونه در موفقیت انسان کمک کنه.

    من طراح لباس هستم.

    بخاطر علاقه ی زیادی که به پوشیدن لباس های متنوع دارم در سن 12 یا 13 ساله گی رفتم کلاس و هنر طراحی لباس رو یاد گرفتم.

    بعد سپری کردن دوره های آموزشی ام با شورو شوق و علاقه ی زیاد شروع کردم به عملی کردن آموزش های که یاد گرفته بودم. با دوختن لباس های زیبا و متنوعی برای خودم و پوشیدن آنها در جمع از دوستان و مراسم های که داشتیم باعث شد مشتری های زیادی درخواست تهیه لباس برایم بدهند در همان سن کمی که داشتم.

    به این صورت مشتری های زیادی داشتم درکنار درس خوند کار دوخت لباس هم انجام می‌دادم با عشق.

    بخاطر علاقه ای زیادی که داشتم بابت گسترش کارم رفتم توی یه آموزش گاهی و طراحی لباس رو شروع کردم به آموزش دادن در سن 16 سالگی.

    مدت زیادی آموزش میدادم با عشق و علاقه و هر روز شاهد پیشرفتم توی کارم بودم خدارا شکررر.

    تا اینکه مهاجر شدیم به کشور ایران تهران.

    بیشتر از سه سال قبل اومدم ایران و چون هیچ پیش زمینه ای نداشتم و شرایط ایران یکم متفاوت بود تا مدتی نتونستم کار مورد علاقه ام را انجام بدهم.

    کار های متفاوتی رو تجربه کردم ولی متوجه شدم که علاقه ی اصلی من همون طراحی لباس هست.

    یه سال قبل مصمم شدم تا دوباره کار مورد علاقه ام را شروع کنم حتی اگر نیاز باشد در ابتدا برم به یجای به عنوان کار آموز با اینکه تجربه ای چندین ساله توی این حوضه درکشورم داشتم.

    بلاخره آذر 1402 شروع کردم رفتم یجای با حقوق دریافتی بسیار اندک کارم را شروع کردم. و هدفم افزودن به داشته هایم بود و درک شرایطی کاری درین کشور…

    خدارا شکر تقریبا توی چند ماه اون چیزی رو که میخواستم بدست آوردم.

    تا اینکه اول مهرماه 1403 هدایت شدم به یک لول بالاتر توی همین کار مورد علاقه ام.

    خدارا هزاران بار سپاسگذارم الان با عشق و علاقه هر روز دارم کارم رو انجام میدم. با شرایطی عالی..

    خداراشکررر با ساعت کاری کمتر توانستم دونیم 2/5برابر افزایش وردی مالی داشته باشم.

    و مطعنم هستم که خیلی رشد خواهم کرد چون با علاقه انجام میدم و هدف از انجام این کار و آینده ای کاری ام برایم مشخص هست…

    خدارا سپاسگذارم

    درپناه خدا باشید عزیزانم…!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2844 روز

    به نام عشق

    سلام

    خداروشکر بازم یه هدایت جدید و یه فایل زیباتر از قبل چه نکته های باارزشی 3بار فقط این فایل رو تکرار کردم همین تصویر خودش داره ما رو هی نزدیکتر میکنه به این کشور عالی و زیبا،

    یکی از نکات خوب برای من مثال و الگوبرداری از ترنر که گفتی استاد کسی که نابینا باشه و از ورق زنی مشهور،معروف،و ثروتمند بشه اگه اینو بذاری به عهده اکثر مردم یا ذهن منطقی بهت میگن خب ورق زنی یا پاسور بازی مگه چه چیزی چه فایده ای برا بقیه داره که بشه ازش ثروت ساخت و رفت دنبالش ؟!؟

    درصورتی که اکثر مردم حتی از بدیهی ترین و طبیعی ترین عشق و علاقه ها و کارها هم باورشون اینه که اصلا پول و آینده ای توی این کارها نیست ،اینجاست که این جمله ثابت میشه «زندگی چیزی نیست که بشه دیدش بلکه رازی ست که باید درکش کرد»

    اکثر مردم بااینکه میبینن و میشنوند که خیلی ها هستن توی همین رشته شون بسیار ثروتمند،خوشبخت و پیشرفت کرده اند اما بازم به همون باورهای اشتباه خودشون پایبند هستن و ادامه میدن و باور ندارن که میتونن از رشته ی مورد علاقه شون ثروت بسازن و بسیار هم ثروت بسازن ،از گوش دادن و توجه کردن به نکات در اینجا چقدر زود جهان پیام هارو بهمون نشون میده شاید کمی ناجالب باشن بعضی هاشون اما خلاصه داره بهمون گوشزد میکنه و یادآوری ،،

    دیشب یکی از دوستانم که باشگاه ورزشی داره اما تو رشته ی من نیست خلاصه باشگاه خوب مهارت خوب،تجهیزات خوب و فضایی تمیز و مرتب داره بااعتماد بنفس،باجسارت بالا،فعال

    اما دیشب دیدم که میگه پول زیادی توی این کار نیست برام نمیصرفه بخاطر همینم شروع کردم همراه یه نفر دارم یه کاری دیگه هم انجام میدم که پول بیشتری دربیارم،،

    اصلا دیشب این شواهد یه جنس متفاوتی با خیلی از قبلی ها داشت انگار خداوند داشت بهم میگفت ببین وقتی باورهات در مورد ثروت و هر چیز دیگه ای اشتباه باشه این چیزهارو تجربه میکنی ،،

    اما من باادامه دادن و تمرینات ذهنی خداروشکر هرروز بیشتر دارم باور میکنم که میتونم در رشته ی علاقه ام که الان دارم انجامش میدم میتونم بسیار موفق و ثروتمند بشم فقط من باید ادامه بدم و به توانایی های خودم و پاسخ های خداوند و جهان ایمان داشته باشم چونکه خوشبختی و زندگی فراتراز پول و مادیاته بلکه رسیدن به عشق و لذته،،

    استاد وقتی گفتی علم داره به چیزهای میرسه که انسان میتونه چندین سال بیشتراز الان عمرکنه چقدر این پیام زیبایی بود برامن که هرروز دارم روی این باورکارمیکنم و کتابی درباره با همین موضوع دارم نشر میکنم که تحولی عظیم در ذهنیت ها و علم ورزش ایجاد کنم،،

    خب درمورد محرم بگیم شکرخدا سالهاست که دیگه مسجد و عزاداری هارو کاملا ترک کردم و همیشه از امام حسین و هرکسی دیگه واقعا بعنوان یه الگوی خوب و انسان بزرگ فکر میکنم،و استاد واقعا چرا این همه افراد عبادت میکنن و قرآن رو خوندن و میخونن اما در این مورد که مثلا از همین یکی آیه که خداوند به نوح یا به محمد میگه نباید غم داشته باشید وگرنه اتفاقات غمگینی هم تجربه میکنید

    درک ندارن و به اون گفته های درست خداوند عمل نمیکنن و هنوز پیروی گذشتگان خودشون و باورهای غمناک هستن ،،

    این نوع تفکرات یعنی تعصب،غم،عادتهای ذهنی،چشم بسته هرچیزی رو پذیرفتن،تفکر نکردن،و…

    هواسمون باشه اگه از کسی هم الگو برداری میکنیم طرف سختی و از مسیر مشکلات به قضیه نگاه نکنیم بلکه از دریچه ی رسیدن به هدف،و ایمان داشتن به خداوند رو بنگریم،،

    باید از همه چیز گذر کرد تا رسید به آنچه که گذر کردن از اون غیرممکنه،چونکه توقف کردن درهرچیز حتی در اندیشه هم تبدیل به قبر میشود،پس باید با لا اله الا له شروع کرد و درنهایت به لا اله الا له رسید و آنقدر در لا اله ماند تا هرآنچه که درزندگی هست را سپرد به دستش و باور کرد که هیچ چیز از .لا اله. بزرگتر نیست،

    امیدوارم همیشه باور داشته باشیم که حامی پشت ما هست هرچقدرم که مساله و ایده مون بزرگ باشه اما بازم کسی هست بزرگتراز اون،

    به امید تنها لا اله الا له،،،

    لا اله نگهدارتون…….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2448 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    ما رأیت الّا جمیلا

    سلام به همه دوستان بی نظیر و ارزشمندم که آگاهانه تصمیم گرفتن صرفا یه cope-past از دیگران نباشن و بشن یه خلق کننده تمام عیار و هیولا از تمام چیزهایی که میخوان و یا حتی هنوز فکرشو هم نمیکنند وجود داره چون وقتی ما با تعهد و استمرار روی خودمون تمرکز کنیم اینقدر باورهامون قد میشکن و سر به فلک میشکن که دیگه حتی از اعهدهای خودمون هم فراتر چه عرض کنم فراترها میریم

    من این لایو رو هم مثل قبلی ها تایم خودش ندیدم و البته من این کار رو آگاهانه انجام میدم چون بخاطر اهمیتی که برای من دارند این فایل ها چه رایگان و چه محصولاتی که تا الان به لطف رب العالمین خریدم دوست دارم دقیقه به دقیقه اش رو مثل یه غذای خوشمزه مزه مزه کنم نه اینکه بخوام فقط دیده باشمش و تمام، میخوام مزه اش حتی وقتی فایل تمام میشه هم تو ذهنم مرور بشه مثل همون غذای خوشمزه ای که میخوری و اینقدر کیف میکنی که مزه اش زیر زبونت میمونه

    البته یه دلیل دیگه هم نداشتن سوال هست (البته سوال خب هم خیلی داریم که خیلی از دوستان عزیزم میپرسن که تو لایوهای 12 قدم واقعا سوالات خیلی خوبی میپرسن) ولی چون این رو با تمام وجودم قبول کردم که بقول استاد مهم اینه که من خود سیستم رو بفهمم که خدا رو شکر هم استاد تو هم فایل های رایگانی که خودش یه زیبایی و آگاهی ناب خاصی داره و هم تو محصولات که با کلی مثال و تمرین و تکرار گفته شده ، همین الانش موجوده که اگر واقعا فایل های رایگان رو با گوش سر و جان گوش داده باشم اصلا نمیشه مدار من بالاتر نره، نمیشه من به سمت آسانی ها حرکت نکنم. مثل راننده ای می مونم که از اپ استفاده دارم میکنم و داره به درستی مسیر رو بهم نشون میده حالا من اشتباه برم مشکل اون اپه نیست دیگه من دقت نکردم یا حواسم جای دیگه بوده، به همین دلایل و هیمنطور فضای متفاوت ایسنتاگرام نسبت به سایت همیشه ترجیح دادم روی سایت قرار بگیره و بعد برم خیلی شیک بشینم نوش جانش کنم

    اما درمورد یکی از سوالات دوستان عزیزی که درمورد تغییر شغل و هدف و اینکه نمی دونن چی رو واقعا دوست دارن و جواب استاد به ایشون که قبلا هم مکررا توضیح داده بودن که هدف داشتن، یه چیز مستمر و حیاتی هست که همیشه در طول زندگی باید داشته باشیم و مهم باید همین باشه برای ما نه صرفا یه چیزی رو تو ذهنمون داشته باشیم و بچسبیم به نتیجه اش و هی بگیم پ چرا امروز نشد دوباره فردا از نو و نتیجه لحظاتی هست که بدون زندگی کردن و لذت بردن از دست دادیم، دوست داشتم تجربه خودم رو در این ممورد بگم، من همین که سال آخر مدرسه رو تمام کردم شروع کردم کار کردن و تا امروز شغل های مختلفی که هر کدوم رو دوست داشتم و کلی تجربه واسم داشته و البته لذت، واقعا مهم حرکت کردنه، تو حرکته که ما با چیزهای زیبا مواجه میشیم و بزرگ میشیم و رشد میکنیم دقیقا مثل یه رودخانه که وقتی جریان داشته باشه همیشه زیباست

    من شغل هایی بوده که اصلا قبل اینکه واردش بشم هیچ وقت فکرشو نمیکردم و یه جوری با یه ترسی در من مرتبط بود مثل خبرنگاری که نیاز به ارتباط اجتماعی و کلا برقراری ارتباط و راحت صحبت کردن دشات که این متفاوت با شخصیت من بود بخاطر جو و محیطی که در اون بزرگ شده بودم ولی چون همیشه سعی کردم بجای پرداختن به حاشیه های جورواجور که خیلی از جوون ها ممکنه به سمتش برن همیشه سعی کردم فعال و پرتلاش باشم تا همیشه مستقل باشم، همیشه حوسام به اطرافم بود، چیزی که همون ترم اول دانشگاهم خیلی هم کلاسی هام مسخره ام میکردن چرا تو همه اش چشات به بُرد و دیوار و سایت دانشگاه هست؟ همونم شد من یه اطلاعیه از یه خبرگزاری مطرح تو استانمون دیدم و بدون اینکه تجربه ای از قبل داشته باشم تنهایی رفتم و مصاحبه کردن و یک یا دو هفته بعد بهم زنگ زدن و کارم رو شروع کردم که یک سالی بودم و بخاطر تمرین های فوتسالم و اینکه نمی تونستم زیاد وقت بزارم با اینکه تازه قراردادم رو هم رسمی کرده بودم قطع همکاری کردم ولی همیشه با اینکه از نظر مالی ( که الانم این رو می دونم اینم بخاطر باورهای خودم بوده) اذیت شدم ولی خیلی یاد گرفتم یا مثلا همین فوتسال که گفتم خب من همیشه ورزش رو دوست داشتم با اینکه تو محیط خانواده و اقوام همیشه مسخره میشدم که چی مثلا؟ ولی خب ناراحت میشدم چون مثل الان قانون رو نمی دونستم ولی ادامه دادم و بعدش تو مسابقات استانی و منطقه ای و کشوری هم شرکت کردم و مقام اوردم، بعدش دوست داشتم مربیگری فوتسال رو بگیرم که اون موقع نسبت به بقیه رشته ها هزینه اش بیشتر بود همین الانم هست (سه برابر) که خیلی هم تیمی هام و هم کلاسی هام که بهشون گفتم شرکت کنیم گفتن نه بابا منتظر میشیم فلان جا برگزار بشه کمتر بشه ولی من همون موقع هر طور شده جور کردم و شرکت کردم اول سطح یک کشور بعدش سطح یک آسیا که باز همون صحبت ها شد ولی بار من شرکت کردم بعد داوری این رشته رو دوست داشتم بگیرم و گرفتم اول درجه 3 بعد درجه دو کشوری که تا همین سال گذشته هم تو استان خوزستان داوری میکردم، یا مثلا قبلا خیلی دوست داشتم معلم بشم و با اینکه مثلا یکی از دوستانم بهم گفت زینب بابا چی داره معلمی ولی من دوست داشتم همینم شد و بدون اینکه بنده های خدا بخوان منو معرفی کنند واقعا خدا خودش همه کارها رو میکنه و من هدایت شدم به یه اطلاعیه از یکی از بهترین مدارس اهواز تو یکی از بهترین محله هاش و رفتم برای مصاحبه با اعتماد بنفس بالا و با کمال افتخار منو استخدام کردن که همون موقع مدیر مدرسه وقتی خوسات قرارداد رو ببندیم گفت خانم معاون خیلی تعریفت رو میکرد با توجه به مصاحبه ای که باهات داشت، یا الان یادم اومد همین دو سال پیش خیلی تصادفی دیدم یکی از دوستانم رو دیدم یه پست گذاشته که به ادمین کانال، یکی نیاز داره منم اون موقع به پولش احتیاج داشتم ، با اینکه اون آقا رو اصلا نمی شناختم و هیمنطور هم اون و تجربه ای هم تو این مورد نداشتم اصلا اون یه شهر دیگه (مشهد) منم اهواز ، با هم تلفنی صحبت کردیم و توافق کردیم و من تو خونه انجام میدادم و همیشه هم حقوقم رو حتی خیلی قبل از موعد هم پرداخت میکرد، اینا رو گفتم که بگم واقعا هدف اصلا حرکت هست و داشتن هدف نه صرفا یه هدفی که تا آخر عمرمون بچسبیم به نتیجه اش و زندگی رو با دستای خودمون جهنم کنیم. چه بهشت چه جهنم واقعا تو همین دنیاست، حتما نباید بمیریم که تجربه شون کنیم* من حرکت کردم و با هر بار حرکت و قدم برداشتن کلی تجربه های جدید بدست اوردم، اتفاقا واسه همین هم خیلی از مناسبت هایی که هست دوستام بهم تبریک میگن 😂😂 یه بار یکی شون بهم گفت زینب کلی مناسبت هست ما باید بهت تبریک بگیم 😂 مثل روز خبرنگار-معلم- مربی- یا داور که همین امروز هست 😂واسه همین هم برخلاف حداقل 90% فامیل و هم کلاسی و دوستانم وقتی میگن کار نیست اصلا نمی فهممشون، بهشون میگم این همه کار شما چطور اینو میگید؟؟

    البته هم اونا درست میگن هم من، چون اونا نتیجه باورها و راکد بودنشون رو دارن میبینن منم نتیجه باورهای خودم و حرکت کردنم رو دارم می بینم،همه این حرکت کردنام و نتایجم که 99% اطرافیان اونا رو ندارن تا همین دو سال پیش بخاطر باورهای اشتباهم و اهمیت به نظر دیگران ، چیز خاصی نمی دیدمشون و شاید یه جورایی طبیعی می دونستم چون این احساس رو میکنم که همه جوون ها و آدم ها بادی اینطوری باشن که متکی به خودشون باشن چون همه مون خدایی داریم که بشدت کافییه ولی خب یکی میخواد همچنان خیره به دست های دیگران بمونه از دولت و دوست و خانواده یکی هم نه باورمیکنه خدایی که بهش گفته من نزدیکم، اجابت میکنم خواسته ای که از من بخوای (وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ- بقره 186) و می فهمه این جهانی که خداوند گفته هیچ برگی بدون اذن من از روی درختی روی زممین نمیفته پس الکی نیست ، بادی به هر جهتی نیست و هر اتفاقی نتیجه باورها و جنس نگاه خودمونه

    خدایا شکرت برای تمام این آگاهی های نابی که با تعهد و استمرار خودم دارن میشن جزیی بدیهی از وجودم

    من این فایل رو چند روز پیش دیدم و هیچ برنامه و ایده ای برای نشوتن نداشتم ولی چون دیگه هر فایلی نکاه میکنم بخاطر همون دلیلی که همون اول گفتم طوری نگاه میکنم که بصورت خودکار به چیزهایی که گفته میشه فکر میکنم همین امروز یه دفعه فکرم سمت اون رفت و حسم بهم گفت بیام و بنویسم

    دوسِتون دارم 😍

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    راضیه زارع مقدم گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    سلام به همه ی خونواده ی عزیزم.استاد عشقم و خانم شایسته ی نفسم

    توی ایام محرم هستیم.و ازونجاییکه دارم روی دوره های استاد عشقم و فایلهای رایگانشون و روی توحید و یکتا پرستی خودم کار میکنم تصمیم گرفتم این واقعه محرم و اقدام حسین بن علی رو هم توسط قوانین بدون تغییر خداوند (که برای تمامیه انسانهای قدیم و حال و اینده این قوانین بدون ذره ایی تغییرو تقلب هستند.)بررسی کنم.اینو از استاد عزیزم یاد گرفتم ک تمامیه مسائل و اتفاقات رو توسط سیستم جهان بسنجم.

    دوستانی هم که احساس میکنن دارم ب ادیان اجدادشون توهین میکنم لطفا نخونن.چون این نظر شخصی منه و من با بررسی قانون به اینها رسیدم.

    منم یکی مث تمام این ادمایی که مقید به حسین و ابولفضل وعزاداری ها و تمام این مسایل دینی مذهبی هستن،بودم.از عزاداری گرفته تا شرکت و کمک توی حسینیه ها و مساجد و شرکت در نذری پختن خانواده م وحتی نخندیدن بعنوان احترام ب این ایام عزاداری گرفته،تا شب بیداریهای شبهای قدرو قران سر گذاشتن و های های گریه کردن ها صرفا برای اینکه دل ائمه برام بسوزه و وساطت منو پیش خدا بکنن و گناهانم بخشوده بشه یا حاجت روا بشم.اره منم تا خرخره توی این عقاید مذهبی اجدادیم بودم.

    اما از وقتی که (خداروشکر خداروشکر خداروصدهزارمرتبه شکر)با استاد عشقم اشنا شدم و قانون جهان خداوند رو فهمیدم و درک کردم دیگه هر چیزی رو با قانون بررسی میکنم وتوی قران دنبالش میرم.و الان هم میخام بت شکنی کنم بت خدایی به نام حسین بن علی رو که توسط خانواده ام و پدران و اجدادم برای من ساخته و تحمیل شده رو بشکنم.(اره حسین بن علی برام خدا شده بود و خواسته هامو بجای خداوندم ازون میخاستم.)شکستن باورهای بت پرستانه ایی که برای من و همه ی ما ایجاد شده:

    مثلاباور گریه وعزاداری برای حسین بن علی گناهان رو پاک و دل هارو صاف و بهشتی میکنه. گریه و عزاداری در این ایام برابر با ۱۰ تا حج زیارت کردن است و هزاران داستان دیگه برای تشویق ب عزاداری و گریه.که این باور باعث میشد زمانهایی که در مساجد و عزاداری ها گریه ام نمیگرفت و گریه نمیکردم و حالم خوب بود حسم از خودم بد بشه.از خودم بدم بیاد که ببین راضیه تو چقدر گناهکاری و گناهانت زیاده که باعث سیاه و سنگ شدن قلبت شده که حتی نمیتونی یک قطره اشک بریزی.تو برده ی شیطان شدی که حالت خوبه و برای این غم بزرگ گریه نمیکنی!!!

    یا باور اینکه به حسین و ابولفضل متوسل شو که خدا ببخشتت.و یا حاجتتو بهت بدن.یا شفا عنایت کنن.(وااای خدای من)این باور اجداد و پدرانمون که دیگه تتتتتته شرکه.شور شرک رو دراورده.اخرشه.

    بست انداختن ب ضریح ها مث ضریح رضا در مشهدو بقیه ی ائمه و امامزاده ها وحتی نوادگانشون که توی ایران ماشالله پره ازین نوادگان و امامزاده ها(بابا من چی دارم میگم اینا که بماند ملت حتی میگردن قدمگاهها رو هم پیدامیکنن و ازون قدمگاه حاجت میخان، سلامتی میخان، بخشش میخان). شرکه واضح توی روز روشنه.

    دستمال کشیدن به ضریح و سنگ و در و دیوار حرم ها و الم هایی که توی دسته ها میچرخونن برای متبرک شدن دستمال. بعد اون دستمال رو با خودشون همه جا میبرن که محافظشون باشه.(اااااااای دااااد ازین همه شرک).

    اصلا کسی فک کرده که این گاو و گوسفند و شتری که نذر حسین و ابولفضل میکنن برای حاجت روا شدن حرام هستن؟این حیوانات نذری که به اسم و نیت کل ائمه مخصوصا حسین و ابولفضل قربانی میشن و باهاشون غذا نذری درست میشه طبق آیه ی قران ،ب نام غیر خدا قربانی شده حرامه گوشتشون.بری از هرکی بپرسی که اقا این قربونی برای چیه میگه نذر اقامون امام حسین.اون یکی میگه برای حاجت روا شدن از امام حسین اگه اقا قبول کنن،این یعنی قربانی ب نام غیرخدا و حرامه.خب اگه برای خدا میبود که توی روزای معمولی قربونی میکردن و به نیازمندان میدادن یا خودشون میخوردن و لذت این برکت خدا رو میبردن و شکرگذاربودن.

    میان پیاده روی راه میندازن از ایران ب کربلا و بعد وقتی ازشون میپرسن چرا تصمیم به این کار گرفتن طرف میگه نذر کردم اگه اقامون امام حسین، قبول کنه.یا این جمله ی معروف که من غلام اقامم و من کنیز اقامون حسینم اگه منو ب غلامی و کنیزی قبول کنن.

    اقااااا اینا شررررک مطلق هستش.

    خب حالا همه اینا یکطرف میرم سراغ داستان کربلا وحسین و اتفاقاتش که با قانون خدا بررسیش کنم.

    قانون جهان میگه هر اتفاقی توی زندگیت توسط فرکانسیه که ارسال کردی.طبق باورهاییه که تو داری.ما توانایی کاملی بر خلق زندگیمون داریم.جهان ساخته شده تا یک دستگاه مبدل باشه برای تبدیل فرکانسهای دریافت شده به اتفاقات و شرایط هم سنگ و هم اساس با باورهاو فرکانس وکانون توجه ما.اگه اساس فرکانس ارسالی ما کمبود باشه نتیجه ش اتفاقات و تجربیاتیه که به کمبود می انجامه.اگه فراوانی باشه نتیجه فراوانیه بیشتره ،اگه شادی و حس خوب و ارامش باشه اتفاقات ارامشبخش ترو شادی بیشتره.اگه نگرانی یا ترس یا نفرت باشه هم اتفاقات ناخوشایندی که نگرانی و ناراحتی و نفرت بیشتری داره برای ما رخ میده.سیستم خداوند آینه ی اعمال انسانهاست(باورها و فرکانس ارسالی و کانون توجه)وبه باورها و افکارشون واکنش و پاسخ میده.حالا اگه انسان در مدار درست باشه فقط خوبی و نعمت وفراوانی ونیکی و خیر وارد زندگیش میشه.و اگه درمدار درستی نباشه سختی و بدبختی و خیانت و بدی و دشمنی و کمبودمیبینه.پس طبق این قانون هیچکس هیچکس هیچکس نمیتونه به کسی ظلم و بدی کنه وبهش اسیب و صدمه بزنه و اونو در رنج و سختی قرار بده مگه اینکه خود اون شخص ب این چیزا توجه کرده باشه و فرکانسشو فرستاده باشه.

    کسی نمیتونه بهمون ظلم کنه این خودمونیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهامون، با بی ایمانیمون، با بی توکلیمون ،با ترس و نگرانیمون، خودمون رو توی مداری قرار میدیم که بلا سرمون بیاد.خداوند به پیامبربارها میگه در قران:چون تو وصلی به منبع(توکل به خدا)اونها هرگز نمی توانند به تو زیان برسانند. چون تو به خداوند ایمان داری هر بلایی که خواستند سر تو بیارند سر خودشون اومد.چون تو توی مدار اونها نیستی.(ایه۱۱۳ سوره نسا:اگر فضل و رحمت خدا شامل حالت نبود گروهی از آنها قصد داشتند گمراهت کنند اما جزخودشان راگمراه نکنند و هیچ زیانی به تو نرسدو…).کسی که توکلش به خداونده،خداوند راه گشای اون میشه حالا هر چقدرهم که بقیه تلاش کنن بهش ضرر و زیان برسونن.اون اگه باور داشته باشه به خداوند و اگه باورنکنه که دیگران میتونن بهش ظلم کنن اون ظلم هارو دریافت نمیکنه.هر جایی که ظالمی هست مظلومی هم هست. در نبود مظلوم ظالمی بوجود نمیاد.کسی که میبینید داره بهش ظلم میشه اون هم خداوند رو باور نکرده.کسی که داره بهش ظلم میشه به غیر خدا قدرت داده.درمورد داستان محرم هم خیلیا حسین و خانواده اش رو مظلوم میدونن که خب اگه امام حسین اینی که اینها روایت میکنن بوده باشه حسین و خونواده ش انسانهای ضعیف و بی ایمانی بودند که بهشون ظلم و خیانت شده.بعضیام میان میگن که امام حسین موفق بوده و پیروز شده با اینکارش و اسلامو قران رو زنده نگه داشته،اوکی فرضا این قبول، پس چرا عزا؟چرا ناله و گریه؟چرا دلسوزی و غم؟چرا برای پیروزشدن ،اینجور مراسم های عزاو نوحه و گریه؟که بازم بنظر من اسلام و قرانی که به یک آدم بند و وابسته باشه بسیار سست و ضعیف و پوشالیه اما همه ما خیلی خوب میدونیم که قران و اسلامی که در قران گفته شده (تسلیم خداوند بودن) بسیار قدرتمندو بدون تغییر و بی نیاز از هر بنده ایی است و خداخیلی عالییی از قرانش و اسلامش محافظت میکنه بی نیاز از هر حسین یا محمد یا هر انسان دیگری…

    حالا،داستان کامل محرم رو(سفر حسین ب سمت کوفه و پاپس کشیدن مردم کوفه از بیعت کردن با حسین(خیانت) و ازونطرف هم محاصره شدن توسط لشکر دشمن. فرارتعداد زیادی از لشکریان خود حسین(خیانت) بصورت شبانه هرچندبا اجازه ی خود حسین و دیگه بعدشم شروع جنگ و قتل عام شدن توسط دشمن)همه ما خیلی خوب میدونیم.

    طبق قانون بدون تغییر و بدون تقلب خداوند تمامیه این اتفاقات، فرکانس ارسال شده ی خود حسین بن علی و خونواده ش بوده.خودشون اینجور توجه و باور و فرکانسی رو ارسال کردن که اینجور توی سختی افتادن و برای به خداو آزادی رسیدن زززجر کشیدن و جونشون گرفته شد.یاد مثال استاد در قدم اول ۱۲قدم میوفتم که برای رسیدن به خواسته (حالا میخاد هرچی باشه،مالی،سلامتی،رابطه ی عاشقانه با خداوند،روابط با انسانها و غیره)مثال جاده هایی رو میزنن که یکیش آسفالت و مستقیم و در آرامش و زیبایی با شنیدن صدای زیبای پرندگان حرکت میکنی و به خواستت میرسی.یه مسیرهم پر صخره و سنگ و حیوانات درنده و تپه ها و کوههای سخت پیماوجود داره که باید جووونت دربیاد و زجر بکشی تا به خواستت برسی.از نظر من مسیر به خدا رسیدن،به آزادی رسیدن حسین بن علی از مسیر دومه بوده.چرا هیچکدوم از پیامبران(که بنظر من توحید و یکتاپرستی و خداشناسی در زندگینامه اونا (که در قران کامل و واضح اومده)خییییلی بیشتر گواهه،خیلی واضحتره،خیلی بیشتر قابل دیده)اینجور مسیری رو برای توحیدشون انتخاب نکردن؟!!!!!جالبتراینجاست که اصلا از حسینی که شیخا و آدمای الان ازش حرف میزنن و روایت میکنن اصلا توی قران نیومده چون خود خدا میدونسته برای آیندگان همین قرانش و خودش کافیه همونطور که انیشتین رو ،استاد عباس منش رو ،مابچه های سایت رو،ایلون ماسک رو،و خیلی انسانهای دیگه رو حتی ترامپ رو هم داره طبق فرکانسهاشون ب طرق مختلف هدایت میکنه ونیازی به فرستاده ی دیگه ایی نیست واسه همین به پیامبر و انسانها گفته حجت رو برای شما تمام و کامل کردم.آیا استاد عباس منش این مسیر توحیدویکتاپرستی رو اومد از قتل عام شدن حسین فراگرفت یا چسبید به قران و اصل قانون و توحید رو فهمید؟؟؟کدومش؟خود خدا برای هدایت انسانها کافیه،مثلا یکی مثل انیشتین درسته قران رو نمیشناخته اما خداوند اون رو هم به طرق متفاوتی هدایت کرده و به باورهای توحیدی خیلی خوبی رسونده.

    اون بالاجایی که گفتم خداوندراه گشامیشه و نمیذاره بهت آسیب برسونن اگه بهش توکل کنی و ایمان داشته باشی،اصلا توی داستان سفر حسین بن علی به کوفه دیده نمیشه،اگه به خداوند ایمان و توکل میداشتن راهشون نه تنها باز میشد بلکه نیروهای کمکی خداوند از همه جا براشون میومدن، به جای سلاخی شدن. براشون از طرق بی نهایت خداوند،راه باز میشد.از دستان بی نهایت خداوند، براشون کمک میرسید.

    اقا مگه خدای حسین بن علی و خونواده ش همون خدای حضرت محمد نیست که در جنگ، پرندگان و باران سنگ رو برای کمک به لشکریان حضرت محمد فرستاد.دقت کنین پرنده نه حتی انسان(دیگه تا این ححححد دستان بی نهایت خداوند وجود داره الله اکبر،دیگه شمافکرشو بکنین)!!!.

    مگه خدای حسین بن علی همون خدای ابراهیم و اسماعیل نیست که برای ابراهیم آتش رو گلستان و برای رفع تشنگی اسماعیل(در نوزادیش)در بیابان چشمه آب شیرین جاری کرد؟!!!

    خدای حسین بن علی همون خدای یوسف پیامبریه که وقتی به دوستش در زندان متوسل میشه برای آزادیش ،زندانش طولانی تر میشه(شرک) وزمانی که یوسف میفهمه خطاشو دست به توبه میبره و بلافاصله از زندان آزادو عزیز مصر میشه، اونم از چه دستی از دستان خدا؟؟؟خواب دیدن پادشاه مصر*،یعنی خدایی،این دست خدابرای آزادی یوسف رو داشته باشین.میخام بگم دستان خدا فقط آدما نیستن که!!!باد و خاک و آتش و انسان و حیوان و هرچیزی در جهان،برای ما دستان خداوند میشوند اگه ایمان و توکل داشته باشیم.(تازه بماند که چقد کائنان معبد برای خار و ضایع کردن و کشتن حضرت یوسف نقشه کشیدن اما وقتی توکل وتوسل فقط فقط به خداوند باشه حتی نمیتونن ذره ایی بهش نزدیک بشن و بهش صدمه بزنن و حتی نمیتونن به یک تار موش آسیب برسونن.و بیشتر هم خودشون رو ضایع و سرنگون کردن و هر بار مردم بیشتری به یکتاپرستی ایمان میاوردن)

    اقا مگه نمیشدزمانی که حسین و خونواده ش توسط یزید تهدید شدن مثل حضرت محمد هدایت بشن به راه و مکان و مسیری که یزید حتی نتونه ببیندشون؟؟؟مثل هدایت حضرت محمد به غارو تنیده شدن تارعنکبوت و لونه ساختن پرنده دم غار.یا چرا راه دور میریم مثلا هدایت شدن استاد عباس منش به سفرو مکانی که از طوفانهایی مثل طوفان مایکل درامان بود تازه تفریح و لذت هم برد.نه تنها خودش بلکه اموالش هم دست خداوند امانت بود و صحیح و سالم وقتی برگشتن از سفر،خدابهشون تحویل داد.خب پس یعنی وقتی توی فرکانس درست و خوب باشی، در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیری.یا یادِ رفتن استاد از پاریس افتادم که میگفتن دقیقا زمانی که از پاریس رفتن پشت سرشون داعش به پاریس حمله کرده بود.خب این یعنی در زمان مناسب در مکان مناسب بودن.این همون محافظت خدواند از بندگان با ایمان و متوکلشه.مثالهای زیادی از استاد عباس منش هست (که دیگه روایت هم نیستن که بگیم اجهاف و تحریف و دستکاری شده (مثل روایات ائمه)بلکه واقعیتن به روشنی روز) که با توکل به خدا چققققد مسیرهای زیبا و آرامش بخش و لذت بخش وآسون رو توی زندگیش تجربه کردن.چقققد دستان خداوند از زمین و آسمون براش فرستاده شدن تا کارهاش راحتتر و با کیفیت تر انجام بشه.

    اقا مگه نمیشد زمانی که تعداد زیادی از لشکریان حسین بن علی شبانه فرار کردن خداوند مثل کمک به پیامبر به حسین هم از دستان بیکرانش کمک میفرستاد؟

    یا زمانی که آب رو به روشون بسته بودن!مگه نمیشدخداوند براشون چشمه و نهرجاری کنه؟بارون بفرسته؟

    معلووومه که خدا میتونسته.خداوند قادر تواناست.اما تا درخواستی نباشه اجابتی هم نخواهد بود.تا توکلی نباشه پاسخی هم نخواهد بود.تا فرکانس درست ارسال نشه نتیجه ی درستی هم دریافت نمیشه.که نتیجه میگریم حسین بن علی تمام اتفاقاتی که براش رخ داده رو خودش خواسته،خودش فرکانسشو فرستاده.مسیر سخت و دشوار رو خودش میخواسته وگرنه همیشه خداوند بهترین و راحتترین و لذت بخش ترین مسیر رو برای بنده ی متوکلش ایجاد و الهام میکنه.

    اقا اگه حسین بن علی جهاد هم کرده باشه خب سوال من اینه چرا توی همون جهادش از خدا کمک و الهام نگرفته؟چون همیشه الهامات خداوند به پیروزی و رشد و آرامش و خوشی ختم میشه نه به سلاخی شدن.مث پیامبر که تمام جنگهایی( دفاع کردن) که داشته با الهاماتی که خداوند بهش میکرده همه روپیروز شده بجز یک دونه رو اونم بخاطر اینکه افرادش به الهامی که به پیامبر شده بود عمل نکردن و اون جنگ رو شکست خوردن.(از نظر من جهاد،جنگیدن و خون و خونریزی نیست،جهاد واقعی کنترل افکارواحساسات و کنترل نجواهای شیطان در ذهنه.این سخترین جهاده که البته بهترین و فوق العاده ترین نتیجه رو برامون داره.حتما واسه همینه که استاد همیشه میگه ما باید جهادی اکبر برای تغییرباورها و زندگیمون انجام بدید.)

    خلاصه که آقا چرا الکی برای فرکانس ارسالی یک نفر دیگه ما عزاداری میکنیم؟همونطور که خدا به پیامبر میگه تو وکیل و وصی کسی نیستی از حزن و اندوه برای اونها اعراض کن.چون اونا به خودشون دارن ستم میکنن و اگه تو اندوهگین بشی براشون و غصه بخوری به خودت ستم کردی.بنابراین برای من دیگه نه محرمی وجود داره و نه عزاداری و نه خدایی به اسم حسین بن علی،و روز و کارهامو طبق روالی که دوست دارم انجام میدم مثل موزیک گوش کردن در حین انجام کارهام،رقصیدن،ورزش و شادی و غیره…

    سپاسگذارم از خداوندهدایتگرم و عاشقشم.و سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که منو از خیلی از قفل و زنجیرهای باوری، اعتقادی و ذهنی با آموزش قانون دقیق جهان،آزاد و رها کردی و الان در حال پرواز هستم.سپاسگذارم که توحید و یکتاپرستی رو در قلب و ذهن و روح و زندگیم جاری کردی و شرک و کفر رو حذف کردی.همین که طبق سوره ی حمد، جزو هدایت شدگان به صراط مستقیم که به آنها نعمت داده شده و میشود، قرار گرفتم و دارم این راه روادامه میدم وخدام و توحید و توکل بهش رو بیشترپیداکردم و پیدامیکنم ازتون تشکرمیکنم.با آموزشهای شما استاد زندگیم گلستان شده.بهشت شده.لبریز از آرامش شده.مرسی استاد عشقم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا گفته:
      مدت عضویت: 3052 روز

      سلام دوست خوبم

      ازت ممنونم وخداروشاکرم که به کامنت شماهدایت شدم که متوجه وآگاه بشم که چراذهنم سختی کشیدن روپذیرفته تابتونم به بهشت برم ودلیلش روالان باخوندن کامنت شماخدابرقلبم واردکردکه دلیلش اینه که ازبچگی ماه محرم وعزاداری وگریه برای امام حسین که خیلی سختی کشیده والان جایگاهش دربهشت هست باعث شده بودناخودآگاه من هم بپذیره برای رفتن به بهشت تنهاراهش سختی کشیدنه وخداوندمهربون باهدایتم به کامنت شماوهمون لحظه دادن آگاهی بهم منومتوجه این باورمخرب درذهنم کرد خدایاصدهاهزارمرتبه شکرت هذامن فضل ربی

      دوست خوبم سپاسگزارم

      استادعباس منش عزیزم سعادت دنیاوآخرت نصیبتان باد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نورخدابر قلبم گفته:
      مدت عضویت: 1699 روز

      با سلام امیدوارم سانسور نشه: اول اینکه مگه قراره هرکی در راه اسلام کشته میشه اسمش تو قران بیاد. مگه اسم یاسر و عمار و سمیه اومد یا مگه اسم خدیجه که ثروتشو برای اسلام داد اومده. اینکه محیط شما امام حسین رو اینجوری براتونتعریف کرده تقصیر ایشونه. چرا فکر می کنید امام حسین زندگی سختی داشتن؟؟؟ فکر کنم دعای عرفه رو نخوندید. امام حسینی که به اون زیبایی با خدا حرف زدن و از نعمات سخن گفته بودن یعنی به ذهنشون نیومده از خدا درخواست معجزه کنن. کسی که به خدا می گه لم تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَهً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ

      راضى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از دیگرى منع گردم بلکه روزیم دادى

      وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ

      از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و این بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان دیرینه ات بود

      اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ

      نسبت به من تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى

      لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى

      باز هم نادانى و دلیرى من بر من جلوگیرت نشد از اینکه راهنماییم کردى بدانچه مرا به تو نزدیک کند

      امام حسین خواستن یاد بدن اگر روزی قراره جلوی ظلم بایستید و از حق دفاع کنید، ممکنه از خون خودتون و خیلی چیزهای دیگه بگذرید و خود خواهرشون گفتن جز زیبایی ندیدن.

      رزمنده های ایران هم میتونستن بگن خدایا برو بمبای شیمیایی صدامو از کار بنداز ما موحدیم میشینیم خونه ماشین بمب بر و بمب افکنو معجزه کن نابود بشن. یا خلبانهای شهید بگن خدایا من توخونه میشینم ابابیلو بفرست تو سر خلبانای صدام. یا غواصایی که دست بسته زنده بگور شدن گفتن خدا معجزه کن سربازای صدام تو لجناو شط آب خشک بشن همانطور که بر ابراهیم معجزه کردی. الانم بگیم برو ابابیلو بفرست رو سر دشمنان مرزی سربازا میشنن تو کیوسک.

      خود آقای عباسمنش هم میگن برید زندگی امامان رو بخونید چون الگوی خوبی هستن. وگرنه یکعده هستن از حضرت علی خدا ساختن، دلیل بر این نیست که خود امام راضی باشن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    رکسان اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    به نام خدای قشنگ خودم که عاشقشم

    درود به استاد خودم که عاشقشم

    درود به مریم جان خودم که عاشقشم

    و درود به همه ی دوستان جان که عاشقتونم

    استاد این جملتون که ثروت نتیجه ی طبیعی مسیر درست😍 نمی دونید چقدر به دلم نشست که، کلی حظ کردم، خدایا شکرت من رو در مسیری که درست است، مسیری که پر از فراوانی و نعمت است هدایت کردی و لذت و آرامش زندگی ام را هزار برابر کردی…

    خدایا سپاسگزارم که در بدترین شرایط البته از دید خودم بهم یاد دادی دنبال نکته مثبت باشم تا همه چیز به خیریت پیش بره

    راستی استاد چقدر لباس های رنگ شاد بهتون میاد،، کلی جذابتون کرده😍😍😍

    عاشق اینم که همیشه جای مریم جونو خالی می کنید و ازشون یاد می کنید، عاشق عشق بینتون هستم♥️♥️♥️

    واااای استاد همین که خودتون هستید توی فایل ها عالیه👏🏾👏🏾👏🏾

    چقدر قانون رو با مثال زدن حال حضرت زینب توصیف کردید👏🏾👏🏾👏🏾

    وای که پذیرفتن اینکه تمرکز ذهن و ورودی های ذهن مهمترین حرکتی ست که می شود در همه ی زمینه ها انجام داد، حتی همین پذیرفتنش هم به قدری تاثیر مثبت در زندگی می گذارد که آگاهانه مواظب ذهن بودن معجزات بزرگی را رخ می دهد که در خیلی جاها غیر قابل باور است

    استاد قدردانی من هم بپذیرید لطفا😍🙏🏼😊

    واقعا عسل معجزه می کند،، الهی که همگی تندرست و سالم باشیم 🤲🏼🤲🏼🤲🏼

    واااای استاد چقدر هدایت خدا رو قشنگ توضیح دادید، واقعا وقتی خدا را همه کاره در هر چیز می دانی هر قدمی که بر می داری به اندازه هزار قدم است و دیوانه کننده اس این ارتباط😍😍😍

    در پناه الله شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    من داشتم ناهارمو میخورم سیب زمینی سرخ کرده

    گفتم بیام یه فایلیم ببینم

    کلا آدمی هستم که دوست دارم از زمان بیشترین استفاده رو بکنم و کمتر زمان هدر بره

    و خیلی حال میکنم از این کار

    این فایل هم کامل ندیدم ولی خب بخاطر تصمیمی که گرفتم اومدم کامنت بزارم

    و یه نکته هم بگم چیزی که من یه ماهه بهش رسیدم اینه که اصلا شادی و غمی وجود نداره بیرون از ما

    همش درون ماست

    اینم اینطوری فهمیدم که یه اتفاق ناراحت کننده ای پیش اومده بود همون یه ماه پیش بعد من اولش ناراحت بودم

    بعد که از یه زاویه دیگه بهش نگاه کردم و کمی زمان گذشت شاد شدم دوباره

    دوستون دارم بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام استاد لایو عالی بود با اینکه الان بعدزسالها گوش میدم اما انگار العان میبینم الان کرونا تموم شده و جمع شد، داستانش اما حرفاتون همیشه درسته اینکه ابلیمو و عسل خوردن سیستم ایمنی بالا میبره و واقعا هم همینه

    سوالات را عالی جواب دادین

    سابلیمتاال و این داستانها الان خیلی بورس شدع که همش برمیگرده به کنترل ذهن

    مدیتیشن هم همینکار میکنه کنترل ذهن

    الان استاد لاغر شدین و عضلانی و خیلی عالی شدین و پروسه لاغریتون اینجا اولش بوده چقدر خوب که نتیحه هم گرفتید

    ترکیب دو هنر را پیدا کنید چه این جمله خوب بود دو کار که دوس داری را ترکیب کن

    ترنر میرم الان سرچ میکنم جالب بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    اصغر آذرکمان گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام خداوند زیبایی ها.

    سلام به استاد عزیز

    سلام به بنیانگذار پروژه خانه تکانی ذهن(مریم شایسته)

    سلام به تمامی دوستان خواهان تغییر مثبت.

    شغلمون عشقمون باشه؛

    من یکی از علایقم و عشقهام ورزش بدنسازیه

    و در کنارش از پیمانکاری(گچکاری) در کارهای ساختمانی هم خیلی خوشم میاد.

    .ورزش بدنسازی رو یکی دوساله جدی تر کار میکنم ،اما هنوز به پیمانکاری نرسیده ام ،ولی دارم باورهاشو میسازم.

    در مورد محرم هم، 2 ساله به لطف خداوند رحمان ،شرکت نمیکنم به چند دلیل

    1. اینکه غم باعث بدبختی میشع

    2.هدف من عزاداری نبود.

    3.جلب توجه و احساس کمبود در من بیداد میکرد

    4.افکار منفی من بیشتر میشد، از مسیر پیشرفت دور میشم

    5 .کلی زمان رو هدر میدم،واون زمان رو میتونم روی باورهام کار کنم.

    البته ناگفته نمونه،که خیلی فشار جامعه و خانواده و دوستان اذیتم میکرد که چرا شرکت نمیکنی، که به لطف خدا شل نشدم و شرکت نکردم.

    در مورد مدیتیشن؛

    استاد عزیزمون خیلی به دنبال ساده تر کردن کارهاست، (اصل)

    و میگه همین که به فکر خواسته هامون هستیم و ذهن رو خالی میکنیم ،و رها باشیم.یا همین که با خداوند عشق بازی میکنیم ،یا موقعی که احساسمون خوبه خودش مدیتیشن هست، خودمون نمیدونیم.

    من موقعی که تنهای تنهام، گاهی انقدر با هدا عشق بازی میکنم که اشک از چشمهام جاری میشه و روحم سبک میشه.

    چطور جسور باشیم؛

    در برخی موارد با خودم شرط میبندم و در درون به خودم بد وبیراه میگم تا بتونم،سوخت برای حرکت داشته باشم. البته استاد در تمامی کارهاش به این سبک کار میکنه،من در بعضی از موارد،این طور هستم.

    در مورد تقسیم کار با خداوند؛

    خوشا به حال کسی که از الهامتش پیروی کنه و به اونا عمل کنه،الهامات اکثرشون منطقی نیستن،و جسارت زیادی میخوان.خیلی باید روی ایمانم کار کنم تا بتونم هر الهامی رو عمل کنم.استاد عزیزمون یکی از با جسارت ترین افراد حال حاظر در روی کره زمین هستش.

    از کارهایی که انجام داده، از کنترل ذهن هاش در روزهای سخت ،از اقدامات الهامیش،از تغییر شغلهاش، از مهاجرتهاش،از تهدید شدنهاش.

    از تقلب کردناش در سر امتحان

    و…

    امیدوارم که بتونم از الهاماتم پیروی کنم، به اونا عمل کنم چون نتایجشون به قول استاد مثل تفاوت ،قاشق و بیل مکانیکی و لودر است. پروردگارا جسارت انجام الهاماتت رو بهم بده

    خدایا ما رابه راه راست هدایت فرما ،راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 604 روز

    به نام الله یکتای بی همتا

    سلام به همه همراهان عزیزوقدرتمند ونیروگرفته از توحید به الله

    قدم پانزدهم از قدمهای خانه تکانی ذهن

    امروز یکی بهترین روزهای زندگی من درطول چندین سال زندگیم هست چرا که خیلی هدفمند وخوشحال وانگیزه بالا هستم وکاری رودارم انجام میدم که بهش علاقه دارم وعشق من هست واگه انجامش ندم ونتونم تا اخرش برم بهم برمیخوره وازاحرم رنج و لذت دارم بهره می برم خیلی عالیه هرکس بخواد به خودش وخانوادش وکل دنیا کمک کنه باید بتونه دراین مسیر قراربگیره واقعا من این مسیر رو برای هرکسی که به خودش وانسانیت خصوصا اهمیت قایل است توصیه میکنم

    کلا من ادم خیلی سخت گیری بودم وبه خودم خیلی سخت می گرفتم درزمینه یاد گیری وفهمیدن هرچیزی یعنی فکرمیکردم باید بایه وضعیت سخت ودشوار باید همه چیز رویاد گرفت برای همین باعث شده بود از بعضی چیزها زده بشم واصلا ولش کنم یا دنبالش نرم چون نمی فهمیدمش وفکرمیکردم خیلی سخت دشوارهست اما بعدا که با استاد اشنا شدم متوجه شدم که اینطور نیست این باورهای اشتباهی که درذهنمان ازهرچیز وشرایطی ساختم باعث این نگرش من شده است برای همین تصمیم گرفتم که دیگه فقط هرچه روخواستم به دست بیارم از ساده ترین وبدیهی ترین روش امتحان کنم وبدانم کافی هست که من انرا بخواهم وبس دیگه فقط باید همت کنم وپی گیر باشم ودرمسیرش قراربگیرم وادامه بدم نه به زمان فکرکنم ونه به معضلات ومشکلات که چی میشه چیکارباید بکنم یانکنم موانع چی هست کمبود ها چیه من چه شرایطی دارم وغیره فقط عشق دوست داشتن وعمل کردن وتوحید داشتن کافی هست وازهرلحظه مسیر رسیدن به هدف لذت با گذاشتن اولین قدم درمسیر ومنتظر اتفاق خاصی نبودن برای لذت بردن همین که هستی همین که داری عملی روانجام میدی همین که برای 999 قدم اینده ات اولین قدم روبرداشتی همش باید بالذت وعشق انجام بشه وبگیم خدایا شکرت که شروع کردم مثل خود من که برای یه کارعام المنفعه باعشق وشور شروع کردم وباوجود مشکلات ظاهری که داشت اصلا کل تمرکزم برروی بودن شدن وموفقیت بود وبه کمبود ها نبود ها وحتی کمبود زمان کافی روبهش اصلا فکرنکردم وگفتم من تا اخرین لحظه که قراربود کاروتحویل بدم براش وقت گذاشتم البته هدف من ازاون کاراصلا پول نبود فقط خدمت وخدمت بود که بتونم مثبت باشم فایده برسونم وسبب یک اتفاق عالی برای یک عده انسانی باشم که بتونن به این باوربرسند که انها هم می توانند مفید وسازنده باشند هم برای خودشون هم برای دیگران ودرعین حال ازاین مسیر وهدف لذت ببرند ولذتشون روبادیگران شیر کنند

    وقتی درجمعی مثل همین جمع که استاد وخانم شایسته باعث اون شدند هم ما لذت میبریم وباورهامون درست تر قوی تر لذت بخش تر وموثرتر وسازند ه ومفیدوثمربخش ترمیشه وبا دست اورهای سایردوستان اشنا میشیم وازهمدیگه یاد میگیرم وعزم واراده هامون برای عملی کردن اهداف وارزوها قابل دسترس تر وساده ترجلوه میکنه وازسختگیری های بی مورد وناخوشایند رها می شیم وبرترین قدرت عالم روهمراه خود خواهیم داشت وتمام ترسهای واحی روازخودمون دور میکنیم خدایا شکرت خدایا شکرت ازین که هم اکنون درجمع عالی وهدایت بخشی وقتم رودارم سیو میکنم استاد دمـتـــــــــــــ

    گر م

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: