سریال زندگی در بهشت | قسمت 101 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-22.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-11-24 07:47:582024-02-14 06:27:05سریال زندگی در بهشت | قسمت 101شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
واقعا عالی بود…صحبتای مفید و موثر استاد برای پیشرفت ما در زمینه ترس و تردید و تعریف چند داستان دعوا و بحث و جدل جالب که باعث شناخت بیشتر ما از استاد میشه…همش باعث میشه که ما حالمون خوب بشه…اینکه هیچ چیز نمیتونه مانع پیشرفتمون باشه…
از اینکه استاد عزیز اینقد با اعتماد بنفس کامل گذشته خودش رو بیان میکنه خوشحالم و خوشحالتر بخاطر داشتن یک الگوی مناسب که هر چی باهاش جلوتر میرم میبینم دارم کاملتر میشم و در کل احساس خوبی دارم
و برای همین خدارو شکر گزارم که تجربیات جالب،مفید و امیدوارکننده ای رو کسب میکنم.
انشاالله همیشه سالم و برقرار باشی عباس منش عزیز
سلام
استاد عزیز واسه من یک سوالی پیشی اومد ، الان مثلا یک دختری که قدش 160 هست و وزنش 60 چجوری میتونه مثل شما باشه تو این شرایط؟
خب هنری نیست که کسی با قد و هیکل شما تو این شرایط از پس خودش بربیاد ، و بعد بیاد از خودش تعریف کنه ، در واقع اگه این اسمش شجاعت و ایمانه اون دختری که مثال زدم باید چکار کنه؟
یعنی ذهنش رو باید چجوری آروم کنه که اگه تو این شرایط قرار گرفتم چکار کنم؟
وقتی شما این نوع مثال هارو میزنید باور بدی رو به بقیه میدید
یجوریه که انگار هرکی از لحاظ فیزیکی قوی باشه میتونه با ایمان باشه ، اتفاقا هر مثالی از افراد با ایمان تاریخ هست همین ویژگی رو داشتن ، مثل اما علی
خب این یعنی چی؟
مگه قانون عمل نمیکنه؟
پس چرا باید یکی که فرکانسش رو هم تنظیم میکنه توسط پیک موتوری تهدید بشه؟ و اگه زور و بازو داشته باشه میشه با ایمان و اگه یک دختر کوچیک باشه میشه بی ایمان؟
استاد یعنی تمام راه های با ایمان شدن اینه که هروقت کسی تهدیدت کرد زورآزمایی کنی تا ایمانت معلوم بشه؟
خب اون دختری که قدش 160 هست چکار میتونه کنه؟
آیا شما این باورو نمیرسونید که حتما باید زور و بازو نشون بدی تا با ایمان باشی؟
اصلا برفرض با استفاده از قانون آدم تو این شرایط قرار نگیره ، ولی این حالت وقتی رخ میده که آدم نگران این موضوع نباشه
یکی مثل شما نگران دعوا نیست تقریبقا و ذهنش رو کنترل میکنه و آرامش داره و به همین دلیل فرکانسش خوبه
ولی کسی که اهل دعوا و درگیری نبوده هیچوقت و یا مثل اون دختر اصلا تواناییش رو نداره چجوری میتونه ذهنش رو تو این مورد کنترل کنه که فرکانسش خوب باشه که در شرایط بد قرار نگیره؟
واقعا چه جوابی دارید واسه این سوال؟؟؟؟
اینجوری که مشخصه هرکی زور وبازوش رو داشته باشه با ایمانه
حالا از از خیلیا که تو این سایت هستن میپرسی با نگاه عاقل اندر سفیه و فاز دانایی میگن که تو باید توکلت به خدا باشه ، و دقیقا کسایی هستن که هیچی ندارن تو زندگیشون و به جایی هم نرسیدن و حتی تنهایی هم نمیتونن تا سر کوچه برن از ترس
واقعا چرا اکثرا حرفای خوب بلدن تو این سایت ولی نتایجشون خیلی ضعیفه؟
چرا هیچکس فکر نمیکنه به این موضوع؟
خب عزیزم تویی که همه چی رو میدونی و آدم متوکلی هستی باید به ثروت ها رسیده بودی
پس چرا هیچی نداری؟ ولی هنوزم داری خودتو گول میزنی و فکر میکنی آدم با ایمانی هستی…همشونم میگن ما تکاملمون رو طی نکردیم ، عزیزم تو 6 ساله تو این سایت عضوی و داری کامنت میزاری ، بازم حرف از تکامل میزنی؟؟؟
استاد شما چرا جواب این جور سوالارو نمیدید؟
الان شما فکر کن اون دختر با اون ویژگی هایی که گفتم توسط یک موتوری تهدید بشه یا بهش قمه نشون بدن…بازم پیشنهاد شما اینه که درگیر بشی؟
آیا شما اگه قد و هیکل ایشون رو داشتی هم درگیر میشدی تو این صحنه؟
من نمیدونم کی این کامنتارو تایید میکنه ولی من این سوال رو ده بار تو کامنتا پرسیدم و هیچوقت تو هیچ فایل یا محصولی بهشون جواب داده نشد
خب استاد عزیز کسی که بخواد نترسه از این شرایط باید ذهنش با دلایل منطقی آروم بشه
شما میتونی بگی که من زورم زیاده پس خیالم راحته
ولی اون دختری که قدش 160 و کل وزنش 60 کیلو هم نمیشه چی بگه به ذهنش؟؟؟
دو نفر مرد جلوی همچین دختری رو بگیرن بازم باید بگه که من درگیر میشم؟؟
درسته استاد کسی که به این موارد توجه نکنه براش پیش نمیاد ، ولی چجوری میتونه توجه نکنه و آروم باشه؟؟
با همین چیزایی که گفتم ، شما میتونی توجه نکنی و برات مهم نباشه چون زور و بازوشو داری ولی اون دختر چجوری توجه نکنه بهش؟
گیریم توجه نکنه به این موضوع ، آیا نه ذهنش یه نگرانی نمیمونه که اگه من یموقعی تو این شرایط قرار گرفتم چکار کنم؟؟/
استاد حرفای تکراری رو نمیخواد واسه اعضای این سایت بزنید ، اگه کسی اهل نتیجه گرفتن باشه با همینا نتیجه میگیره ، دلایل نتیجه نگرفتن خیلیا باورایی شبیه مثالیه که زدم
و شده یه شاه ترمز و هیچوقت هم نمیزاره نتیجه بگیرن و هیچوقت هم توسط شما آموزش داده نمیشه
همیشه میگفتید کسی که ایمان داشته باشه اصلا تو این شرایط دعوا و درگیری قرار نمیگیره ، ولی کاملا نقض میشه این موضوع ، چون هم شما قرار گرفتی ، هم حضرت ابراهیمش ، هم حضرت علیش
ولی اونا میتونستن این موضوع رو هندل کنن تو ذهنشون و آروم بشن چون گنده و قوی بودن ، ولی کسایی که این ویژگی جسمی رو ندارن چی؟
مگه ممکنه کسی بتونه خیلی عاااااالی ذهنش رو مدیریت کنه که این مسائل براش پیش نیاد؟؟
واسه همه پیش میاد…چون هیچ انسانی نمیتونه همیشه فرکانس خوب داشته باشه
حتی حضرت ابراهیمشم انقدر نتونست ایمان داشته باشه که بهش کاری نداشته باشن و آخر سر گرفتنش و کت و کولش رو بستن و پرتابش کردن تو آتیش
این مثالی که زدم خییییییییییلیا پاشنه آشیلشونه و خودشونم نمیدونن و مطلع نیستن ازش و هنوزم دارن خودشونو گول میزنن و میگن دلیل نتیجه نگرفتن ما طی نکردن تکامله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استاد شما چرا جوابی ندارین به این موضوع؟
من داشت ذهنم قانع میشد با این باور که اگه فرکانسمون درست باشه اصلا در شرایطش قرار نمیگریم ، ولی میبینم نه اصلا اینجوری نیست
چرا؟
چون هیچکس نمیتونه فرکانسش رو کامل خوب نگه داره ، اونکه حضرت ابراهمیش بود دیدیم که چطوری در شرایطش قرار نگرفت و ننداختنش تو آتیش!!!!!!!!!! و شمارو هم دیدیم که چجوری در شرایطش قرار نگرفتید!!!!!!!!!!! به همین دلیل حتما این شرایط واسه همه پیش میاد ، یعنی یا به نتیجه ای نمیرسن چون این ترمز رو دارن ، یا اگرم برسن حتما این شرایط براشون پیش میاد ، و برای خیلیا پیش اومده ولی بخاطر اینکه قد و هیکل خوبی نداشتن نتونستن “با ایمان” باشن و فرصت اینو از دست دادن که بیان خاطره ی بزن بزنشون رو برای بقیه تعریف کنن و برای خدا بنده با ایمان بشن..
حتی این قانونی که اینهمه ازش صحبت میکنید هم در نهایت نمیتونه تضمین کننده چیزی باشه
همه چیز احتماله
اینجوری که شما قانون رو تعریف میکنید همه چیز احتمال داره اتفاق بیفته و هیچ تضمینی نیست و در نهایت اگه فرکانس یه دختری هم خوب باشه ممکنه یجا خفتش کنن و چون ناتوانه از دفاع کردن از خودش نمیتونه آدم نترسی باشه و نمیتونه با ایمان باشه و نمیتونه با تعریف داستاناش جلب توجه کنه
بعضیا هم میان میگن ما دختریم یا خانوم هستیم و این شرایط برامون پیش نیومده ، جواب اینه که آره ممکنه این شرایط برات پیش نیومده باشه ولی به هیچ نتیجه ای هم نرسیدی تو زندگیت ، در مقایسه با افراد با ایمان که خیلی توحیدی هستن و خیلی بزن بهادر هستن تو به هیچی نرسیدی ، یعنی این ترمز نذاشته به چیزی برسی اونوقت خوشحالی که من تو این شرایط قرار نگرفتم؟؟؟!!!!!
نمیدونم والا استاد
یا شما قانون رو درست توضیح نمیدید و خیلی میپیچونیدش ، یا این قانون در نهایت وابسته به عوامل بیرونیه
و بازم عدالتی در کار نیست..چرا؟…..چون که همه نمیتونن ذهنشون رو کامل کنترل کنن وبه همین دلیل این شرایط براشون پیش میاد یا تررررس زیادی از این دارن که این شرایط براشون پیش بیاد و همین ترس باعث میشه به هیچی نرسن و نتونن ذهنشون رو کنترل کنن ، ولی امام علی ها و عباسمنش ها تونستن ، چون که بالاخره زور داشتن
اوکی اگه خدا محافظ آدمه پس چرا امثال ابراهیم تو شرایطش قرار گرفتن؟؟؟؟
خب چرا؟؟؟؟؟
مگه نمیگید اگه فرکانست بیشتر اوقات خوب باشه اصلا اون فرکانس منفی کوتاه مدت تاثیر نداره؟؟؟؟؟؟
چرا پس خلیل الله و رفیق خدا و برترین انسان تاریخ این بود نتیجش؟؟؟؟
که بگیرن دست و پاشو ببندن و پرتش کنن تو آتیش؟
مثلا تو شرایطش قرار نگرفت؟
مثلا مدااااار ها نذاشتن تو شرایط بد قرار بگیره؟؟؟؟؟
چرا امثال عباسمنش تو شرایطش قرار گرفته؟؟؟؟
مگه مدار ها نیستن که میگن هرکسی تو هرمداری باشه با همجنس خودش برخورد میکنه ؟؟؟؟؟؟؟
چیه این پس؟؟؟؟؟؟
بازم بیام توجه نکنم؟؟؟؟
من توجه نکنم بازم ته ذهنم نگرانشم هستم کههههههههه
آقا این چه قانونیه که آخرش بازم هیچ تضمین و آرامشی نمیده؟(البته به آدمای گنده میده)
من نمیدونم استاد یا این خدا واقعا عدالت نداره یا شما بد قانون رو توضیح میدید و گیج میکنید همرو
من دوسااااااااااااااله دارم به این موضوع از هر زاویه ای نگاه میکنم صدتا سوالم پرسیدم ، تماااااام محصولات شمارم گوش دادم ولی هیچ جواب قانع کننده ای که به آدم آرامش بده وجود نداشته!!!!!!!!!!!!!!!
مگه تو کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم نگفتید که این قوانین آرامش میدن؟
منظورتون این بود این قوانین برای شما و افراد گنده مثل امام علی آرامش میده فقط؟؟؟؟؟
این جوری که معلومه این قانون هیچ تضمینی نداده در مورد هیچ چیزی و همه چیز بر پایه احتمالاته ،
آره دیگه تو احساستم خوب باشه بازم ممکنه دو نفر پیدا بشن و خفتت کنن ولی تو باید با ایمااااااان باشی و نترسی و بزنی پدرشون رو دربیاری!!!! واگه توانش رو نداشتی تو بی ایمانی و باید پدرت دربیاد و بری جهنم!!!!!!!
منطق این قانونی که شما توضیح میدید هیچ گونه تضمینی نداره ، که بگه 2+2=4
این قانونی که توضیحش میدید اینو میگه که 2+2=اکثر اوقات 4
در واقع نمیشه اسمش رو قانون گذاشت اصلا!!!!!
استاد شما فکر کردید به این موضوع که اگه این قد و هیکل رو هم نداشتید بازم میتونستید نترسید؟؟
و بازم این آدم با ایمان بودید؟
آیا عباسمنش اگه این قد و هیکل رو نداشت بازم میتونست بگه من با ایمانم و خط قرمزم ترسه و اگه کسی بهم قمه نشون بده درگیر میشم؟؟؟
آیا استاد عباسمنش اگه قدش 160 بود و وزنش 60 بود بازم میتونست “نترسه” و 15 نفر رو بزنه؟؟؟؟
میتوسنتی استاد؟؟؟
مثل اینه که بروسلی بیاد بگه من با ایمانم و از دعوا نمیترسم!!!!!
خیلی خیلی زحمت کشیدی که نمیترسی!!!!!
اگه راست میگی یه دختری با قد و هیکل کوچیک باش و از دعوا و این اتفاقات نترس!!!
از خداهم بارها این سوال رو پرسیدم ولی مثل اینکه خداهم نمیدونه چی باید بگه!
والا دیگه آدم اینهمه باید منتظر یه جواب قانع کننده بمونه؟؟
و مستاصل بشه؟؟
من هیچوقت فکر نمیکردم به این نقطه برسم که نتونم برای این سوالم جواب پیدا کنم که بمن آرامش واقعی بده و خیالم رو راحت کنه
واقعا فکر نمیکردم که به این نقطه برسم
حتی قانون خداهم نمیتونه تضمین بده به آدم!
استاد شمایی که باورات خوبه و خدا به سوالاتتون جواب میده میشه ازش بپرسید جواب سوال من چیه؟
به من که جوابی نداده ، شایدم واقعا این قانون و این نتایج برای آدمای بزن بهادره… واقعا من دیگه خسته شدم از اینکه این خدای به ظاهر عادل به من نتونسته جواب قانع کننده و آرامش دهنده بده
اوناییم که تو این سایت دارن به قول خودشون کار میکنن رو خودشون ، نتایج خیلی خیلی خیلی کمی گرفتن و دارن روزانه با نوشتن کامنت های فدایت شوم تو این سایت دلشون رو خوش میکنن ، همیشه سوالم این بود اگه این آدما واقعا طبق گفته های خودشون اینهمه میدونن و اینهمه احساس خوب دارن و اینهمه توجهشون رو نکات مثبته ، یک بار من منتظر بودم یکیشون بیاد بگه من اندازه عباسمنش نتیجه گرفتم…همشون فقط تو کامنتا آدمای متوکلی هستن ، و حرفای قشنگ بلدن ، اگه در عمل بود و واقعا ذهنشون مدیریت شده بود نتیجه های عظیم داشتن
اما این تناقض داره میگه که خیلیا دارن نقش بازی میکنن و خودشون رو گول میزنن
اما من نمیتونم خودمو گول بزنم ، من چیزی که هست رو میگم
استاد عباسمنش عزیز
اینجانب این سوال رو دارم و صدها بارم از خدا و چندین بارم از شما پرسیدم ولی هیچ جوابی نبود ، این قوانینی که دارید توضیح میدید هم جوابی درستی نداره براش و جوابش اینه که تو احساست رو خوب کن احتمال زیاد نتیجه خوب میگیری و ایشالا نیتجه بد نمیگری!!!!!!! و اگه نتیجه بد گرفتی و مثلا یک دختر خانوم بودی و خفتت کردن دیگه کاری از دست ما برنمیاد ، میتونی با همین قوانین زندگیتو بساز ، اگه نمیتونی هم دیگه به ما ربطی نداره همینه دیگه……….
26/11/2020
خیلی بهتر بود که با اسم واقعی و عکس واقعی خود در سایت حضور داشته باشید که قصد از پرسیدن سوالتون هم احساس واقعی بودن بدهد.
دوست عزیز به جای اینکه از دختر 6٠ کیلو با ١6٠ سانتی متر قد و حضرت ابراهیم و حضرت علی و …. مثال بزنید از خودتان و مسائلی که برای شخص شما اتفاق افتاده و نحوه نگرش و عملکرد خود برای حل اون مسایل مثال بزنید. همونطور که استاد از خودش و دیدگاهش و نحوه برخورد با مسائل زندگیش مثال میزند. مطمئنا این روش به دریافت پاسخ سوالات شما توسط خداوند بی نهایت کمک خواهد کرد.
موفق باشید.
قصد نادرستی از کامنتم نداشتم که بخوام بترسم و مخفی کاری کنم ، اسم من امیرحسین ادیبی هستش (تو قسمت پروفایل شخصی نوشتم) و این اسمی که غیرواقعی هست اسم نمایشی منه ولی اسم واقعی من تو پروفایل شخصیم درج شده ، شمارمم گذاشتم تو پروفایلم ، همچنین جیمیلیم رو ، عکسمم همینه
واقعا عجیب و خنده داره که شما بی محابا همچین قضاوتی میکنید! و ادعای غیرواقعی بودن میکنید ، من اگه قصد بدی داشتم صد بار این سوال رو نمیپرسیدم ، کافیه به سوال های عقل کل و کامنت های من مراجعه کنید
در ضمن شما گفتید که فقط از خودت مثال بزن ، باید بگم که من وقتی سوالی رو مطرح میکنم حتما مسئله خودم بوده و سوال شده برام و نمیام مسائلی که بهش برخورد نکردم رو مطرح کنم ، چندین بار هم تو عقل کل همین سوال رو پرسیدم و تو کامنتا هم پرسیدم
پس این مسئله خود منه اول از همه و بیکار نیستم که بیام مسائل الکی رو عنوان کنم
بعد شما که میگی بجای مثال زدن از حضرت ابراهیم و امام علی فقط از خودت مثال بزن ، آیا استاد عباسمنش از حضرت ابراهیم و حضرت علی مثال نزده؟؟؟؟
بنظر من جواب شماست که ۱۰۰ درصد غیرواقعی و نادرسته و از روی بدبینی نوشته شده
منم سوالم رو از استاد عباسمنش پرسیدم نه کسایی که دارن روی سایت کار میکن و یا مدیرهای فنی ، طبق گفته استاد ایشون خودشون کامنت هارو میخونن و من از ایشون سوال کردم نه از کس دیگه ای
اگر امکانش هست سوال منو به ایشون برسونید
متشکرم
سلام دوست عزیز، من هرچقدر فکر کردم متوجه منظورتون نشدم، منظورتون اینه که دختری که قدش160سانته و وزنش 60 کوتاه و ضعیفه از لحاظ جسمی یا تپل؟، من قدم همینه وزنمم حدودا ،58،59، 60متغیره،یعنی دقیقا همین کیسی هستم که شما مثال زدی، اما هیچ وقت هیچکسی جرعت نکرده نزدیکم بشه چون از لحاظ ذهنی وقتی شده آرومی به چیزای حاشیه ای مثل این موارد فکر نکنی، رفتارت هم ناخودآگاه با ثبات و پر از قدرته و حتی کسایی که از لحاظ جسمی ازت قوی تر باشن تسلیمت میشن ناخودآگاه ی ترسی تو دلشون ایجاد میشه که نیان سمتت، من خودم اینو تجربه کردم که وقتی فرکانسم منفی بود قبلا خواستم با یک دختری دشمنی کنم حالا سر ی مسائلی خواستم حرصش بدم یا درگیر بشیم ولی اولا وقتی بهم توجهی نکرده دیدم دارم وقتمو تلف میکنم اون هیچی واسش مهم نیست دوما از قدرت نگاهش و رفتارش قشنگ ی ترسی تو وجودت ایجاد میشه که سمت این نری، خودم شده نصف شب تو یک محیطی باشم که خب مثلا چند تا پسر لات و مست با موتور مزاحم شن ولی وقتی حتی نگاهشونم نکردم اونا بیخیال شدن و رفتن به همین راحتی، شده با دوستم باشیم و اونو آزار بدن اما همین جدیت منو که دیدن جرعت نکردن نزدیکم بشن
من خودم ی مدت کم رزمی کار کردم و با اینکه دخترم حتی اگر چنین اتفاقاتی که شما میگید برام رخ بده میدونم که از پس خودم بر میام، ولی واقعا اینا ربطی به زور بازو نداره وقتی من حالم خوبه تمرکزم روی نکات مثبته اصلا چنین چیزایی چنین ادمایی رو جذب نمیکنم تو مسیرم قرار نمیگیرن، امیدوارم جوابم مفید بوده باشه
سلام
ممنون از اینکه تجربتون رو باهام مشترک شدین
جواب شما درسته
من باید خیلی خیلی بیشتر روی خودم کار کنم و قانون رو یاد خودم بیارم
اون وقتی که این کامنت رو گذاشتم شرایط روحی دیگه ای داشتم
بخاطر باورهای ضعیفم بوده که الان کمی بهترش کردم
ممنونم از شما
سلام آقای ادیبی عزیز.همین حالا بود که درحال نوشتن همچین ترسی بودم که به کامنت شما هدایت شدم.وقتی ۸سالم بود بنابه شرایطم خودم رو مسئول مراقبت و درواقع محافظت از خواهر و برادرم میدیدم،توی یک شهر جدید،نمیدونم چه ایمانی داشتم که مقابل ده ها پسر می ایستادم و میزدمشون،ولی توی تمام اون مدت هیچ کس به من آسیبی نزد و به خدا قسم که از من میترسیدن!اگر خدا از من محافظت نمیکرد پس کی بود؟چرا یک دختر ۸ساله ۲۰ و چندکیلویی انقدر ترسناک شده بود؟بارها و بارها توی شرایط های خاصی قرار گرفتم اما باز هم برام اتفاقی نیفتاده،اما هنوز هم این ترس با منه و با توجه به نتایجی که این مدت از عدم اتفاق افتادن این ترس بزرگ، یعنی تجاوز، گرفتم،فقط داره بی ایمانیه من رو بهم نشون میده،اگر کسی اتفاقی براش میفته صددرصد یه گوشه ی ذهنش قبلا بهش فکر کرده،این رو هم یادآوری کنم که از زمانی که یادم میاد من و تمام کسانی که میشناختم با این باور که دختر ضعیفه و هرلحظه ممکنه مورد آسیب قرار بگیره بزرگ شدیم.این باور بیمار حتی از زمانی که هنوز به دنیا هم نیومدیم و از شکم مادر به ما زنها در حال تزریق بوده و جسم و روحمون رو پر کرده،به نظرشما این زمان برای تکرار فرکانس احساس ناامنی کافی نیست؟عمومی ترین باور بیمار اینه که زمانی که یک خانم باردار میشه خبردادن دختردار شدنش نمیگم در همه ولی در بیشتر افراد موجب این احساس شده که چرا پسر نشده؟بنظر شما چرا پسر میخوان؟چون بنظرشون پسرها قوی هستن و باعث ماندگاریه اسمشون میشن ولی دختره ضعیف و شکننده هستن!بنظر شما این باور مثل سم به اون بچه منتقل نمیشه؟سمی که در بزرگسالی یواش یواش خودشو بروز میده.به شکلای مختلف که خودتون بهتر از من میدونید.من اصلا نمیخوام از استاد طرفداری کنم و فقط دارم نتیجه ی خودم رو میگم.چه بسا مردهایی که مورد داشتن و بعد از مدتی خودشون به من گفتن که ما به تو ایمان داریم که آدم درستی هستی که اگه نبودی ما هم اینطور رفتار نمیکردیم.بعد از این همه سال من یه باور قدیمی رو پیدا کردم که تمام این سالها دست و پا شکسته دنبال خودم میکشونمش!اینکه من انقدر صادق هستم که طرف مقابلم هم بعداز دیدن من حتی اگرقصدی هم داشته باشه درنهایت میفهمه که بی فایدست.اگر دنبال جوابیم باید اول آروم بشیم و بعد صددرصد به جواب هدایت میشیم.اگر از هرکسی که مشکلی براش پیش اومده بپرسی حتما به این جواب میرسی که قبلا بهش فکر کرده!اگر لطف خدا نبود حداقل خود من یکی تا حالا هزاران بار توی مشکلاتی که خودم باعثش بودم حل شده بودم.بنظر من اتفاقاتی که رخ میدن حاصل اصرار ما به اون اتفاقات یا همون توجه مکرره حتی به صورت ناخودآگاه! در پناه خدای مهربان باشید.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان
با تمام احترامی که برای استاد عزیز و دوستانم قائلم من هم تقریبا با نظر آقای خاص موافقم…با اینکه نتایج بیشماری از این مسیر گرفتم و دارم میگیرم که حتی نمیشه بیانشون کرد….. بارها شده که از خودم پرسیدم طبق قانون و عمل و ایمان من فلان و فلان مساله دیگر نباید اتفاق بیوفتد یا فلان اتفاق باید بیوفتد و به این نتیجه رسیدم که قانون به قول آقای خاص همیشه هم ۲به اضافه ۲ نیس که بشه چهار اکثر قریب به اتفاق مواقع میشه ولی همیشه نه…و وقتی در زندگی افراد موفق نگاه کردم دیدم که با وجود باورهای واقعا خوبشون اتفاقات عجیبی رو تجربه کردند و یک نتیجه کوچک که بهش رسیدم این بوده که اگر همیشه زندگیشون خوب و یکنواخت بود دیگه چیزی نبود که سکوی پرتابشون میشد و بی انگیزه میشدن و حتی شاید مثل خیلیا به حدی میرسیدن که خود کشی میکردن از بی انگیزگی برای زندگی
به هر حال من فکر میکنم باز هم ایمان داشتن و عمل کردن به این مسیر زندگی رو برامون آرامشبخشتر میکنه …
به نظرم این امتحان و آزمایشی که در قرآن اومده ی حکمتی داره و صد در صد به فرکانس بر نمیگرده واقعا خدا گاهی آزمایش میکنه بعضیارو میدونم این با عدل خدا سازگار نیست اما اینم میدونم خیلی چیزا هست که ما انسانها نمیدونیم و شاید هرگز کسی اونا رو کشف نکنه…
به نام هدایت الله
سلام بیکران خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان هم مداری خوبم
با فایل زندگی در بهشت با آن آگاهی های ناب و خوب و منطقی عالی از استاد مطالب خوبی را دریافت کردم اما هدایت به قول استاد استانداردهای خاص نیست یک چیزی است که قلب آدم رو گواهی می دهد این از ایمان طرف می آید که کمک می کند الهامات گفته شود و هدایت صورت گیرد و به مسیر های درست میشود پیش رفت
اما با صحبت های استاد من قبلاً همیشه احساس عجز و ناتوانی می کردم و می دانستم الان از بی اعتماد به نفس و تردیدهای شخصی و ترسهای من است که نگرانی برای من می اورد
اگر عجز قبلا میکردم اما الان عجز و ناتوانی نمیکنم با آگاهی و آموزه های استاد احساس دیگه در من نبوده و اگر هم بوده سریع خودم را جمع و جور می کردم و توانستم ذهن خودم را کنترل کنم و نگاه من فرق کند با گذشته خودم
در زندگی آدم نباید به خودش سخت بگیرد و اصولاً نگران اشتباه کردن نباید باشم و اذیت کنم خودم رو که این نکته اشتباه است همیشه به خودم بگم دیگران اگر واکنش بدی داشتن نبایستی اهمیت بدم چون اگر جسارت داشته باشم در زندگی باید با اهرم رنج و لذت آن را انجام دهم
و لذت میبرم از جسارت استاد که اینقدر عالی و خوب توانستند صحبت های خیلی قشنگ داشته باشند و جور دیگر نگاه کنند به همه کارهایی که می کند و تجربه خوبی هم توانستند کسب کنند در زندگی و میشود در پایان گفت
که هر آنچه مرا نکشد مرا قوی تر خواهد ساخت استاد و خانم شایسته بی نهایت از تون ممنونم به خاطر تمام صحبتهای شیرینی که در این فایل شما کردید سوال های خوب خانم شایسته و صحبت های شیرین استاد
همه دوستان خوبم را به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا سلامت پیروز و ثروتمند باشید انشالله
سلام استاد
ووااای استاد من ساوه زندگی میکنم ولی اونموقع که شما امده بودید ساوه فکر میکنم من به دنیا نیومده بودم 😁😁 خیلی انرژی گرفتم . ان شاالله من و خیلی از بچه ها میایم فلوریدا کلی لذت میبریم ❤
بابت این فایل که خیلی خیلی آگاهی بخشه و واقعا دوره اِیه برای خودش و فقط گوش کردنش کلی به من شجاعت داد سپاسگزارم 🙏❤
چه مثالها و توضیح های زیبایی تو این فایل هست . چقدر آگاهی های قسمت ۱۰۱ و بقیه سریال زندگی در بهشت به من کمک کرده و سبک زندگی متفاوت از بدنه جامعه رو برای من به تصویر کشیده و کلی از افکار اشتباهی که در ذهنم از قبل نقش بسته بود رو از بین برده . من از بریدن نرده های پرادایس کلی درس گرفتم من از آتش زدن علف ها و درخت های خشکیده پرادایس کلی درس گرفتم من از تعویض اون پنجره های کوچک با اون در های کشویی بسیار بزرگ و زیبا کلی درس گرفتم من از این سریال نامحدود بودن رو در انجام ایده ها و در سبک زندگی یاد گرفتم و…
واقعا از شما و خانم شایسته مهربان ممنونم که انقدر عزت نفس دارید که به این شکل و خالصانه سبک زندگیتونو ( که خیلی از ما حتی بهش فکر هم نمیکردیم چه برسه به اینکه بخوایم زندگیش کنیم ) به تصویر کشیدید و واقعا این فایل ها هیچ جایی تاکید میکنم هیچ جایی پیدا نمیشه و سپاسگزار واقعهای کسی هست که از این نعمت های خداوند (مثل سریال زندگی در بهشت ) نهایت استفاده رو ببره و باور بسازه نه اینکه حدرشون بده .
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام و سلام استاد جااان / جیگر خالص خودم و مریم خانم که ارامش محضه صداش
روزتون قشنگ تر از روزهای دیگتون
فایل رو که گوش کردم ی چیزی به ذهنم اومد که گفتم بهتره کامنت کنم
من از بچگی قدرت تقلید زیادی داشتم . یعنی بدون اینکه بفهمم تا بخودم میومدم میدیدم دارم مثل طرف مقابل حرف میزنم ، راه میرم ، عمل میکنم ، دیدگاهام شبیه اون شده ، این کاملا نااگاهانه اتفاق می افتاد
حضرت علی فرمودند که مراقب همنشین باشید و تاثیرگذاره ، برای من این قضیه به شدت و به توان صد قوی تر اتفاق می افتع یعنی تا بخودم بیام دارم با لهجه طرف مقابل حرفمیزنم و از این داستانها….
رو این حساب با ادمی کع لهجع داشت و یا خوب صحبت نمیکرد یا حتی تو عروسی ها رقص جالبی نداشت نگاش نمیکردم چون زود ملکه ذهنم میشد و عین خود طرف میشدم ، دیگه برنامه ام این شذع بود مراقب باشم که با افرادی که از لحاظ ظاهری مطابق سلیقه منن نشست و برخواست کنم تا کار بجایی رسید که من فقط ظاهر بین شدم و ی نفر که از لحاظ ظاهری اکی بود مصاحبت باهاش رو میپذیرفتم و متوجه افکار و ذهنیتش و … نمیشدم کع منی کع این همه قدرت تقلید بالایی دارم باید مراقب باشم
خلاصه بگذریم که ی مدت رو مسایلی که خیلی حساس بودم متاسفانه به بیراهه رفتم اما ی جا فهمیدم و جلوی خودم قد علم کردم و گفتم من دیگع نمیخام تو این مسیر باشم و ….
تا اینکه امروز این فایل رو گوش کردم ، جسارت شما ، نگاهتون به دنیای اطرافتون ، خواسته ها وتجربه هاتون …
ی لحظه به ذهنم اومد عههه ارزو تو الان تقریبا همه وقتت داره با استاد میگذره تا بخودت بیای تمام افکار و ایده ها و جسارتهای اونو بنا بر قدرتی که خدا درونت گذاشته میگیری و ازش تقلید و الگو بردازی میکنی . تقلید منظورم این نیست کع از خودم ایده یا فکری نداشتع باشم منظورم اینع که یک الگوی مناسب پیدا کردم ،
استاد جان من الان دوسال و خورده ایی میشع کع تنها و با هیچ کی در ارتباط نزدیک نیستم اوایل خیلی بهم سخت میکذشت ، خلا شدیذ داشتم اما مقاومت کردم وگفتم باید هر چی که حس میکنم درست نیست رو ریشه کن کنم که دست خدا پله به پله هدایتم کرد که الان ۴ /۵ ماهه شبانه روزم با شما میگذره ، سرکار تو دفترم به محض اینکع کارمو انجام بدم با ذوق میام تو سایت ببینم چه خبره و قدم چهارم دوزاده قدم هستم و حالم بس ناجوانمردانه خوووووب و عااااالیع به لطف راهنمایی های شما و نگاه توحیدی که بهم یاد دادین
اینا هما رو گفتم که بگم شما الگوی من شدین و با اون قدرت تقلیدی که الان دارم ازش مثبت استفاده میکنم ببین چه ها که نشود؟ خدا قبول کنه ی عباس منش کوچک در ابعاد خودم تحویل جامعه میذم 😅😅😅😅
دوستون دارم / مریم جان شما رو هم خیییلی دوستدارم …
موفق وپیروز و سایه تون مستدام 🌹🌹
به نام الله یکتا
سلام باعشق به استاد عزیزم
کلید:اجرای توکل در عمل.
فایل زندگی در بهشت قسمت 101.
هدایت
هدایت یک امر شخصی هست وبرای هر کس متفاوت هست انچه ممکن است من از چیزی هدایت برداشت کنم دیگری چیز دیگر برداشت کند نمی توان برای هدایت استاندارد مشخصی قرار داد برای ابراهیم گوسفند هدایت است وبرای هابیل کلاغ.
سرزنش کردن خود
کسی دچار خود سرزنشی می شود که به خود سخت بگیرد واین سخت گرفتن باعث بروز مشکلات بیشتر وسرزنش بیشتر می شود باید برخود اسان گرفت وبخشید واین ناشی از حس لیاقت وشایستگیست واز سرزنش دیگران نترسیم چون ما مسول افکار وباورهای دیگراننیستیم ونمی توانیم انها را تغییر دهیم اما می توانیم افکار خود را کنترل کنیم وخود را سرزنش نکنیم.
جسارت
یعنی ترس نداشتن وکنجکاوی وقتی عاشق تجربه های جدید هستی ومی خوای همه چیز رو تجربه کنی می ری تودلش حالا هر اتفاقی بیفته واستاد با اون ایمان وتوکلی که داره می ره تو دل اتفاقات ومی گه هر اتفاقی بیفته خیره اگربه تضادی بخورم اون هم برام خیر هست .
استاد تحسینتون می کنم برای این همه جسارت بری کشوری که زبانشون رو نمی دونی وتا حالا نرفتی کسی رو هم نداری اما خدا رو داری توکل کنی وبگردی ولذت ببری.
چقدر این کلمه برید عشق وحال کنید رو ازتون شنیدم خیلی کم وقت برای تفریح می زارم ولی امروز تصمیم گرفتم وقتهای بیشتری برای این گشتن وحال کردن بزارم چون می دونم انرژی که بهم می ده وگشتن وتفریح خودش تمرکز برنکات مثبت هست حتما این انرژی به رشدم کمک می کنه.
توی سریال سفر به امریکا هم می بینیم ما هم که بیننده هستیم اینقدر حالمون خوب می شه حالا اون کسی که خودش داره تجربه
می کنه ببینه چه رشدی پیدا می کنه تو این مورد روی خودم کار می کنم.
فایلهای این کلید رو از ابتدا هر روز گوش دادم وهمون روز کامنت گذاشتم اما نمی فهمم چی تو این فایل بود سه روز گوش می دم کامنت می نویسم به وسط کامنت می رسم یه کاری پیش می یاد که باید حتما گوشی بزارم کنار وقتی برمی گشتم می دیدم کامنتم چون ذخیره نیست حذف شده امروز دیگه گفتم خیلی خلاصه می نویسم چون به خودم قول دادم کامنت کلیدها رو بنویسم ورد بشم سعی می کنم کامل نکته برداری کنم که بعد برگشتم بخونم همه نکات رو بگیرم ودرک کنم نمی فهمم چرا این فایل رو نشد امروز هم صبح زود پاشدم گفتم یه خلاصه کوچیک بنویسم تا شاید یه زمان دیگه باید برگردم ودوباره گوش بدم حتما یه چیزی هست با اینکه تو این سه روز چند بار گوش دادم به امید خدا.
استاد ازتون سپاسگذارم ودوستتون دارم.
به امید الله
سلام استاد
در رابطه با اون مثالی که زدید و گفتید ترس خط قرمزتون هست از خداوند سپاسگزارم که تونستم با راهنمایی و هدایت هاش من هم این ویژگی رو خیلللللی متفاوت از بقیه داشته باشم و تو خودم بهبود ببخشم
چند روز پیش من توی مسیر پیاده روی که از کنار رودخونه میگذشت به دل کوه ها رفته بودم اونهم به تنهایی البته خیلی وقته که اینکارو میکننم واین خودش کاری هست که بقیه ازش ابا دارن در صورتی که برای من سالهاس که طبیعیه و به کوه و مکان های بکر میرم و به ترسهام غلبه میکنم
حاالا تو این مسیری که چند روز پیش داشتم قدم برمیداشتم چندتا خونه ویلایی که مشخص بود خالی هستش بود و همینطور که داشتم از کنارش میگذشتم جلوی یکی از خونه ها سگی بود بزرگ که غلادش هم پاره شده بود و داشت پارس میکرد
من میتونستم جلو نرم و برگردم و مسیرمو تغییر بدم ولی ترس واقعا حس بدی به من میده واسه همین با توکل به خدا ولی نجواهای بسیار از کنار اون سگ رد شدم و اون سگ در صورتی که داشت بسار پارس میکرد طوری که انگار میگفت هر کی بیاد اینجا کارشو تموم میکنم وقتی من از کنارش رد شدم اروم شد و همینطور با ارامش و لبخند بهم نگاه کرد……
این است پاداش نیکوکاران ؛)))
گفتم این تجربه و این عملگرا بودن رو با شما به اشتراک بزارم و همینطور نتیجش رو
و ایمانی که توی قلبت به وجود میاره که تو پا بزار تو دل ترسا خداوند هدایتت میکنه ….و محافظ توست ..
خداوندا سپاسگزارم
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
ادامه ی سوال پاسخ استاد و مریم عزیزم بریم به امید الله که یک ساعت اگاهی در انتظارمونه چقد ثروت به شما ازادی مالی و زمانی و مکانی داده که میتونید اینجوری برای خرید برید یه شهر دیگه در یک ایالت دیگه و این ثروت شما همچین میوه ی خوشمزه ایم به مامیده که شاهد دو ساعت گفت و گوی شما دو عشق باشیم 😍،بحث زیبای هدایت استاد واقعا عالی بود چون من خیلی کم روش کار میکردم میگفتم هنوز به اون فایلی نرسیدم که استاد اموزشش بده تا من نشانه رو بشناسم و همیشه برام جالب بود شما چطور نشانه رو میشناسید مثلا در سفر به دور امریکا مریم گفت امروز از خدا یه نشانه خواستم و الان این اهو نشانه ی امروزم بود و الان من بااین فایل خیلی بهتر درک کردم که هدایت بحدی شخصیه که استاد بیشتر ازاین اموزشش نمیده و ما باید خودمون نشانه رو درک کنیم مثلا من توی کامنت های قبلیم نوشتم که شبی بین انجام یک کار و نکردنش از خدا هدایت خواستم و یک ان یک برگ جعفری دیدم و فوری قلبم گفت این نشانه ی انجام دادن اون کاره و حالا کسیکه نمیدونه کارمن چی بود برگ جعفری براش هیچ معنی ای نداره همونطور که من از اهو به عنوان نشانه ی مریم سر در نیاوردم چقد این اموزش عالی بود که بحث طلب هدایت رو بیشتر و بیشتر روش کارکنم چون از اول شروع سریال زندگی در بهشت هدفم یادگیریه هدایت بود گرچه درسهای بسیار زیادی یاد گرفتم ولی اولین باره بحث هدایت انقد زیبا و آسان بر من بازشدهthank God
تبدیل احساس بد به احساس خوب یک هنریه که باید انجامش بدیم و در واقع برای من اساسش برمیگرده به توانایی کنترل ذهن اینکه به محض قرار گرفتن در شرایط عجز و ناراحتی فورا کنترل ذهن کنیم و به خودمون زمان بدیم گاهی حتی همون لحظه نباید اصلا به راه حل هم فکر کرد چون من این تجربه رو در این یک ماهی که دارم کنترل ذهن میکنم داشتم که از موضوعی خیلی ناراحت بودم و داشتم دنبال راه حل میگشتم اما کارم اشتباه بود و درس بسیار بزرگی ازش گرفتم که اگر موضوعی خارج از توان کنترل ذهنم بود و نتونستم مغزمو کنترل کنم به هیچ وجه دنبال راه چاره نگردم اون لحظه بلکه بیام با یه چیزی که بهم حس خوبی میده وقت بگذرونم و دیدم اون لحظه من اصلا نمیتونم سریال زندگی در بهشت ببینم چون این سریال به مغزم احتیاج داره تا تجزیه تحلیلش کنه تا قانونهاشو دربیاره و ازش اموزش بگیره پس بهتره به شیوه ی گذشته کار کنم اونم دیدن یک فیلم سینماییه کمدیه که اصلا گذرم به مغزم نیفته ،من سه سال قبل که وارد این راه شدم با دیدن فیلم شروع کردم دقیقا نوروز سه سال قبل گوشیمو پر کردم از فیلم اون موقع هیچ فایل و کتابی نداشتم و استاد رو اصلا نمیشناختم ولی میدیدم وقتهایی که فیلم میبینم مشکلاتم یادم نیست در نتیجه گاهی روزی سه چهارتا فیلم نگاه میکردم و به مروز زمان دیدم حالم داره بهتر میشه در نتیجه الانم برای وقتهایی که ذهنم بشدت درگیره یه فیلم که صرفا خنده و وقت گذرانی باشه بهتره چون واقعا اون لحظه با سریال همفرکانس نیستم و بعد از اینکه یه فاصله ی زمانی طی شد و تونستم از مشکل یک فاصله بگیرم و ارومتر شدم صددرهزار جواب مشکلم رو در همون فایل سریال زندگی در بهشتی که باز میکنم پیدا میکنم .این روشیه که با سطح اگاهی و درک الانم و توانایی عضله ی کنترل ذهنم میتونم انجام بدم شاید بعدها که در کنترل ذهن قوی بشم بتونم خیلی زودتر با فایلهای سایت همفرکانس بشم ولی الان میتونم این اتصال رو در تضادهای کوچک سریع برقرار کنم برای تضادهای بزرگ هنوز قوی نشدم ولی هیچ نگرانی ندارم حتما تکاملم رو طی میکنم thank God
استاد من خیلی خودمو با کلامم سرزنش میکردم مثلا وقتی کار بدی میکردم به خودم کلمات بد میگفتم و بعدها که قانون رو یاد گرفتم اگه جایی به قانون عمل نمیکردم خودمو سرزنش میکردم که چدا این همه رو خودت کار میکنی ولی اینجا انقد بد رفتار کردی ولی الان وقتی نتونستم کنترل ذهن کنم و درگیر شدم وقتی خودمو سرزنش میکنم که چرا کنترل ذهن نکردم نسبت به سرزنش کردنم میتونم خودمو کنترل کنم تا جاییکه الان دیگه از این بابت مشکلی ندارم شکر خدا و با منحرف کردن ذهنم دیگه کار به سرزنش نمیکشه ، در مورد دیگرانم من لابلای همین فایلها وقتی دست از راضی کردن بقیه برداشتم وقتی تصمیم گرفتم به سبک شخصی خودم احترام بذارم واقعا حساسیتم نسبت به این موضوع کم شده و دقیقا هم اتفاقی افتاد که من باید بین خواسته م به سبک شخصی خودم و خواسته ی اطرافیان برای زندگی به سبک شخصی خودشون یکیو انتخاب میکردم اونها سبک خودشونو انتخاب کرده بودن و برای منم برنامه ریزی کرده بودند و منم برای اولین بار سبک خودمو انتخاب کردم و طبق برنامه ریزی اونها پیش نرفتم و گرچه خیلی ناراحت شدن ولی من کنترل ذهن کردم شدید رفتم کار خودمو کردم و خیلی لذت بردم و وقتیم برگشتم اصلا به واکنش منفیشون توجه نکردم و کنترل ذهن کردم و در نهایت قضیه تموم شد و من بسیار خوشحال بودم که نگران سرزنش اونها نبودم که چرا مطابق برنامه ی ما پیش نرفتی😊thank God
استاد داستانهایی که از جسارتت تعریف میکنی دیوانه کننده ن خدای من استاد سمینار با کت شلوار با پیک موتوری درگیر بشه و بخواد بزنتش واقعا در دل و قلب من شور عجیبی بپا کرد که ترس رو باید کشت ترس عینه یک غده ی سرطانیه که اگه زمانیکه کوچکه علاجش نکرد بزرگ میشه و زندگیتو درگیر میکنه و چیزی که خیلی برام جالبه اینه من داستانی بسیار مشابه اینو از یک استاد موفقیت در ایران شنیدم که خیلیم پرطرفداره و کتاب ترجمه میکنه و از این حرفها ولی ایشون میگفت وقتی کار به دعوا رسید و دیدم این شخص داره خودشو رو من خالی میکنه من با تمام توان فرار کردم و بعد مدتی که برگشتم دیدم اون ادم با یکی دیگه دعوا کرده زدن هم رو شل و پل کردن ولی من تمیز و مرتب و سالم اونجا وایستاده بودم چون فرار کردم و الان میفهمم چرا من از جنس حرفهای اون بنده خدا خوشم نمی اومد و چرا شما انقد به دل میشینی بحث دعوا نیست برای من خانم پیش نمیاد یکی تو خیابون جلومو بگیره بگه بیا دعوا کنیم برفرض مثال ولی همه مون ترسهایی داریم که باید بریم تو دلش باید پاکش کنیم و همین که شما میرید تو اروپا برای اولین بار ماشین میگیرید که حتی فرمونشم با ما همسو نیست ولی خودتون رانندگی میکنید میوه های همون درختهاییه که کاشتید و حالا نتیجه شو میبیند و این سلاح جسور بودن رو شما اونقد تقویت کردید که شده اهرم رسیدن به ارزوهاتون به کنجکاوی های مقدستون و این واقعا قابله تحسینه
الان که فکرشو میکنم میبینم من یکبار این کارو کردم ترس خیلی بزرگی داشتم ولی قبل از انجام ادامه ی راهم روی اون ترس پاگذاشتم چون میگفتم من نمیتونم این راه رو شروع کنم با این ترس که نکنه یه روزی اتفاق بیفته و همون اول روش پا گذاشتم و در نتیجه زمانیکه بنا به باور غلطم اون اتفاق افتاد من ترسی تو دلم نبود چون قبلا ترس رو کشته بودم و اون اتفاق بد رو با عمل به قوانین بحدی عالی رفع کردم که شکرخدا هیچوقت تکرار نشده و ان شالله نخواهد شد چون من الان بسیار زیباتر قوانین رو میفهمم thank God
چقد عالی اون شاگردتون رو تحسین میکنید و من چقد عاشق این رفتار خانم شایسته م که همیشه شمارو همراهی میکنه و هیچوقت دلگیر نمیشه که شما بااین شدت دارید از زیبایی خوبی و مودب بودن یه دخترخانم تعریف می کنید این یکی از مواردیه که من از پارسال که سفر به دور امریکا شروع شد خیلی روش کار کردم و الان نسبت به گذشته خیلی بهترم و وقتی همسرم میگه فلان خانم زیباست یا خوبه یا فلانی چه عروس زیباییه منم همراهیش میکنم و اصلا واکنش منفی در رفتار و نه در ذهنم رخ نمیده و اصلا ناراحت نیستم که چرا همسرم فلانی رو انقد زیبا میبینه و میگه خوش بحال همسرش شده بااین زن زیبا چون واقعا نسبت به قیافه و ظاهرم به صلح رسیدم با خودم و زیبایی رو سلیقه ای میدونم اینکه همسرم منو زیبا ببینه یا نبینه تاثیری در وجود من نداره گرچه در گذشته برام یک معضل بزرگ بود ولی الان نه و این از برکت وجوده مریم جانه که روز به روز داره بیشتر به من درس با خود در صلح بودن و تعریف درستر از رابطه ی عاشقانه رو میده thank God
چقد این باور زیباست که هر اتفاقی بیفته هر تضادی پیش بیاد داره به کنجکاوی من بیشتر کمک میکنه و دارم تکاملمو طی میکنم این تضادها محل تولد خواسته های جدیدمه ، چقد بااین دیدگاه ادم از مشکلاتش بزرگتر میشه و به قول خودتون توکلش بر الله بیشتر میشه توحیدی تر میشه ،واقعا استاد تجربه کردن همه چی ادمو به شدت بزرگتر میکنه و چقد این دید به من کمک کرد که خودمو با مکان و کارهایی که باید بکنم نسنجم و خودمو کمتر از بقیه ندونم اگه کاری کردم بلکه به همه چی به چشم تجربه نگاه کنم و دست بردارم از کلیشه ای بودن از قضاوت مردم که چطور فلانی همچین کاری میکنه و من شرمنده بشم بلکه به همه چی به چشم فرصت به چشم یادگیری به چشم تجربه ای در راه بزرگ تر شدنم نگاه کنم و اگه رها باشم حتی اگه اون تجربه سخت هم باشه و من نخوام دیگه تکرار بشه تکرار نمیشه و برعکس و این رو من از زندگی در بهشت و دیدن شدت علاقه ی شما به تجربه های جدید یاد گرفتم و دیوانه ی این اموزش شدم thank God
یاخدا بااین داستانی که از کلاس دوم راهنمایی و بازدید از کارخونه های یه شهر دیگه تعریف کردید استاد مرزهای جسور بودن رو جابجا کردید انگاری اصلا تو خونتون بوده این قضیه من یکبارم جرات نکردم یه اردو برم تو دانشگاه بدون مجوز چه برسه به همچین کارهایی واقعا تحسینتون میکنم thank God
Thank you mary and seyed for recording this file for us
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز و مریم جان
مریم جان من چند ماهی با سایت و خانواده صمیمی عباس منش آشنا هستم و این دومین کامنت من هستش. مریم عزیز خیلی دوست داشتم و خیلی کنجکاو بودم روی ماهتونو ببینم، چون هیچ تصویری از شما توی ذهنم نداشتم و خواسته من در این فایل محقق شد. البته در فایل پاسخ به سوالات هم چهره مهربان و خندان و زیبای شمارو دیده بودم اما تصویر دورتر بود.
مقالات فوق العاده ی شمارو که در سایت قرار داده بودید، با دقت خوندم و یادداشت برداری کردم و بارها مرور کردم و بازهم مرور میکنم. و فقط خداوند بزرگم شاهد احساس عجیب و حال خوب من بعد از مرور مقالات شما و دیدن فایل های ناب شماست.
توی این فایل اولین چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد و تحسینش کردم، رابطه فوق العاده شماست. سرشار از عشق و احترام و البته شناخت فوق العاده دقیق و زیبایی که نسبت به همدیگه دارید. زیباترین ها برای شما ❤️
دومین موردی که خیلی دوست داشتم و توجهم رو جلب کرده بود، مسیری بود که درش درحال رانندگی بودید. و آسمون صافی که پشت سر شما مشخص بود.
توجه کردم که خواسته من فقط به اندازه ایمانم به خداوند و عمل کردنم به قوانین از من فاصله داره. من آرزوی مهاجرت دارم و حتی در خواب هم چندین بار به آمریکا مهاجرت کردم.
سومین نکته که خیلی به من انرژی بخشید، جسارت استاد بود، من از این نظر خیلی شبیه به استاد بودم و یادمه در بچگی کارهای عجیب زیادی کردم، اما به این دلیل که دختر بودم و بخاطر یکسری استانداردهایی که پدر و مادرم برای زندگیشون تعیین کرده بودند، شدیدا این جسارت و کنجکاوی من رو سرکوب کردند و باورهای منفی خودشون رو در ذهن من فرو کردند.
اما امروز تصمیمات دیگری گرفتم و دیگه اجازه نمیدم زندگی من از هیچ فرد و عامل بیرونی تاثیر بگیره.
صحبت های نابتون، حالمو خوب میکنه.
سلامت، پرانرژی، شاداب، ثروتمند، قدرتمند و در حال رشد باشید و باشیم
دوستتون دارم💖💖💖
خدای من این فایل بینظیره قبلا هم دیده بودم لایکش کردم بره جز مورد علاقه هام اما نمیدونم کامنت گذاشتم یا نه نشانه امروزم بود و واقعا نکات طلایی توش بود اندازه یه قسمت از یه محصول ارزش داشت چ مادی چ معنوی واقعا نمیدونم چی باید بگم ….
استاد بینظیر من ایمان و تو چشماتون میتونم ببینم نمیدونم اون زمان ک اون دعوا رو تک نفره انجام دادین نگاه توحیدی داشتین یا نه اما همین حس زیر بار نرفتن و نترسیدن ناخوداگاه انجام دادین و خداوند ب مسیرهای بهتر هدایتتون کرده و قدرت و اعتماد ب خودتون بیشتر شده من قبلا یادمه جسورتر بودم برای همین ناخواسته حستون و درک کردم نمیدونم دقیقا از چ زمانی ترس هام بیشتر شد اما یهو یادم اومد ندا یادته چقدر کارهایی انجام دادی ک شاید یک درصد دخترهای همسن و سالت انجام ندادن و الان اگه بخوای خودت مرور کنی هم جسارتت و دو چندان میکنه و باورت نمیشه شاید اون تو بودی ک اون کارها رو انجام دادی چ برسه ب اینکه بخوای برای یک نفر تعریفش کنی پس اگه تو تونستی ی دوره ای اون کارها رو انجام بدی الان براحتی و با تجربه تر از پسش برمیای اون موقع با ترس بیگانه بودی یعنی چون تو ذهنت ترس نبوده پس هیچ خطری به اصطلاح تهدیدت نمیکرده اینجا قانون تمرکز رو نکات مثبت و توجه به هرچیزی و بیادت بیار چون تمرکزت رو ترس نبوده و بهش فکر نمیکردی اتفاق هم نمیفتاده قانون👉👉
اون زمان جای ترس و بدون اینکه بفهمی دادی ب ایمان نگاه توحیدی اعتماد به نیروی درونت 👉👉
اون قسمت ک ب مریم جون گفتین شما کمال گرایی و خودت خودت و سرزنش نمیکنی اما ازینکه دیگران سرزنش کنن اذیت میشی انگار با من بودین میخکوب شدم اصلا کلی باید روی شناخت خودم کار میکردم ک این موضوع رو متوجه بشم اما خدای مهربون من از زبان نشانه ها با من صحبت کرد و بهم کمک کرد ببین الان ک داری رو عزت نفس کار میکنی از لابلای یه فایل دیگه هم بهم یادآور شد ک دیگران در تاثیرگذاری زندگی تو هیچ نقشی ندارن اونا فقط میتونن نظرشون و اعلام کنن و نظر اونا نباید توی خصوصی ترین لحظات زندگی تو تاثیرگزار باشه
با احارام ب اونا نظرشون کوچیکترین تاثیری برای من نداره 😇☺ عااالی بهترین استاااد دنیایی مریم جونم مرسی بابت اشتراک این لحظات ناب با ما
نگاه عاشقانه و تحسین وارتون ب استاد هم از دیدها پنهان نیست مرسی که عشق و تحسین هم داری یادمون میدی 😍 دوستتون دارم❤
به نام الله یکتا
اگر این تحسین شدن توسط دیگران و این به به و چه چه از دیگران و یا نقد و انتقاد دیگران از ما رو بتونیم در ذهنمون کم رنگ کنیم به همون اندازه آرامش رو در زندگی خودمون پر رنگ میکنیم…
تموم زندگیمون شدن مردم،حالا این مردم میتونه خانوادمون باشه و یا همسایمون و یا همکارمون و یا بقیه…
در هر کاری ماسک میزنیم و میخوایم وانمود کنیم که خیلی خوبیم،خیلی وقتها بابت بیماری کمالگرایی مجبور شدیم کارهایی رو انجام بدیم که واقعا طاقت فرسا بوده و کمر شکن و چقدر خودمون رو توی زحمت انداختیم که در نهایت یه تشکر خشک و ساده هم ازمون نشده،چرا؟؟؟!!!؟؟
چون وقتی تو برای خودت و وقتت ارزش قائل نیستی جهان به تو ثابت میکنه که با ارزش نیستی و آدمهایی رو و یا صفاتی رو از آدمها میبینی که تائید میکنند این نوع از احساس رو در تو…
اما کسی که برای خودش و کارش و زحمتی که میکشه ارزش قائل هست و بیماری کمالگرایی رو کنار میذاره از بهبودهای کوچک زندگیش لذت میبره و احساس خوبی از خودش داره و جهان آدمها و شرایطی رو وارد زندگیش میکنه که احساس بهتری رو تجربه کنه….
ترس از سرزنش شدن توسط دیگران به مراتب بدتر از سرزنش خود آدم به خودشه و چقدر خوبه که توحیدی عمل کنیم و سعی کنیم با خودمون در صلح باشیم
اینا رو به خودم میگم تا به یاد خودم بندازم که حرف مردم باد هواست و تمرکزم روی خودم و بهبودهام باشه