سریال زندگی در بهشت | قسمت 101 - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-22.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-11-24 07:47:582024-02-14 06:27:05سریال زندگی در بهشت | قسمت 101شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای سریع الجوابم ، خدایی که درون منِ و هر ثانیه در حال هدایتِ منه اگر من هوشیار باشم و منطق و ذهنم رو خاموش کنم و تا من بر ذهنم حکمرانی کنم نه ذهنم بر من …..
سلام بر خانواه عباسمنش و استاد عزیزم
من از قصد برای مطالعه کامنت ها نمی رم و میذارم خداوند هدایتم کنه اگر قراره مطلبی رو دریافت کنم یا انتقال بدم به همین خاطر اغلب کامنت هایی که برام درس داشته باشه رو به صورت عجیب هدایت می شم.
و امروز هم عجیب به ۳ تا کامنت در همین مورد (دعوای استاد با موتوری و ….) هدایت شدم.
اولین چیزی که بعد از خوندن این کامنت ها به ذهنم رسید آیه ۱۴۴ سوره آل عمران بود :
” وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ”
” محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمیزند؛ و خداوند بزودی شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد. ”
اینکه دوستان کسی رو بت می کنند و از دیدگاه و زاویه ی پایین تری به قضیه نگاه می کنند واقعا خطرناکه (اتفاقی که برای خودم افتاد و با هدایت پروردگارم به این آگاهی رسیدم که هرچیز درسی برای من داره و من و پروردگارم تنها و تنها در این دنیا هستیم و من فقط دنیای اطراف خودم رو دارم و هیچ چیز غیر از این در دنیای من موجود نیست) و به نظرم این نوع دیدگاه که انسان هارو منبع آگاهی خودمون می دونیم همین مارو از اصل دور می کنه و غرق میشیم .
چه بسا که بارها و بارها استاد عباسمنش هم در اکثر فایل هاش تاکید داره که من چیزی از خودم ندارم و من رو بت نکنید و من خودم پر از اشتباهم و ….
اما حرف اصلی من در ارتباط با منبع آگاهیه …. به شخصه منبع آگاهی رو رب خودم می دونم نه استاد عباسمنش …. پس هروقت فایلی این چنین می بینم یا چیزی می خونم یا چیزی می شنوم این باور در ذهنم نقش بسته که این هدایتِ و این اتفاق تصادفی نیست (هیچ چیز در این جهان تصادفی نیست) و من باید درسش رو پیدا کنم و درسش رو بگیرم و فکر خدا رو بخونم …
ما نیومدیم که هر چیزی رو بپذیریم و چشم بسته قبول کنیم و تمام ….
قرار نبوده که ما سوالاتی رو از افراد بپرسیم و بخوایم باورهای دیگران و رفتار دیگران رو کپی کنیم …
به شخصه از این مسیر و این قوانین ثابت الهی نتایج عجیبی در زندگیم گرفتم و مهم ترین نتیجه رشد و پیشرفت شخصیتیم و اگاهیم و آرامش و هدفمندی و تیک خوردن اهدافم و این حس “بودن” و “انا اقول لهو کن فیکون” بوده که این رو نه از استاد عباسمنش بلکه از خداوندی می بینم که زمانی که خواستم من رو هدایت کرد با آدم های مختلف تا رسیدم به این سایت و قرار نیست این سایت و آگاهی های این سایت “مقصد نهایی” من باشه ….
تا زمانی اینجا هستم که در فرکانس این خانواده باشم …. بالاتر برم آگاهی های بالاتر به من داده میشه از جانب پروردگارم و اگر پایین تر برم آگاهی های همون مدار رو دسترسی دارم ….
پس اینجا و هر جایی در این دنیای مادی و کلا دنیای مادی ایستگاه موقتیه برای رشد و پیشرفت و آگاهی من، هیچ چیز رو ثابت و ایستا نگیریم …
از زمانی که منبع آگاهی رو رب وجودم می دونم و باور دارم که گفته “انا علینا للهدی” یادم نمیاد سوالی برام مونده باشه ….
چون قرار نیست هرچیزی رو با چشم های بسته بپذیرم ….
اگر چیزی می شنوم طرف مقابل رو قضاوت نمی کنم چون این از طرف خدای منِ که این موضوع رو بشنوم و درسی بگیرم و اون فرد در دنیای من نیست ….
درسی که برای هر فرد بر اساس سوالا هاش و باورهاش متفاوته ….
درسش رو می گیرم و اگر نتونم درسش رو بگیرم و سوالی برام به جا بذاره از خداوند می پرسم و رهاش می کنم و به طرز معجزه آسایی در یک کتابی یا یک ایده ای یا از بین صحبت های افرادی و هزاران راه که رب وجودم می دونه به جوابم می رسم ….
نه به جوابی که افراد با دیدگاه های خودشون قراره به من بدن … که من رو به ناکجا اباد ها می بره …. بلکه به جوابی که درونِ منه و برای ذهن و فکر و باورهای منه و فقط اومده که من رو هدایت کنه و من رو به خواسته ام و رشد فردیم برسونه …
دلیلشم اینه که من آگاهیام رو از رب وجودم می خوام نه از استاد عباسمنش یا هر کس دیگه ….
می دونم و باور دارم که هدایتگرِ من خداست و انسان هایی که در این مسیر قرار می گیرند هم به خواست خدا هستند و دستان خداوند برای من هستند …
پس دیگه نه چیزی رو تعقل نکرده می پذیرم و نه سوالی برام باقی می مونه ….
وقتی که افسار رو به دست ذهن می دیم تا بر ما حکمرانی کنه این میشه که همه چیز رو از بُعد منطق میبینیم و سعی در قضاوت داریم و چون خیلی چیزها در ذهن با هم جور در نمیان و به هم نمیخورن (چون ذهن کارش اینه وقتی افسار زندگی مارو به دست میگیره و ما میشیم ابزار استفاده اون نه اون ابزار استفاده ما) دائم در شک و دو دلی به سر میبریم و این شک نابودگر ماست ، نابودگر شادی و لذت ماست و مارو در قهقرای دنیای مادی می بره و غرق این دنیای مادی میشیم ….
فراموش می کنیم آگاهی رو …
فراموش می کنیم قوانین رو …
فراموش می کنیم که اصلا بهر چه آمده ایم …
فراموش می کنیم قول و قرارمون با خدا و خالق خودمون ….
فراموش می کنیم که اصل و اساس اونه …
اصلا ما نیومدیم این دنیا که چیزی رو کسب کنیم و به دست بیاریم …
ما همه چیز رو می دونستیم و می دونیم …
دوست من ، منبع آگاهی در درونِ تو قرار داره …. دنبال هیچ چیزی بیرون از خودت نباش که بدجوری به کج فهمی و بیراهه می رسی ….
رب ، اون فرمانروای کل کیهان … اونی که من ،تو ،عباسمنش و کل کیهان و کل جهان رو داره به راحتی در هر لحظه هدایت می کنه در درون ماست و اونه که “فانی قریب” …..
وقتت رو تلف نکن عزیز ، اصلا قرار نبوده که ما بر طبق باور و دیدگاه دیگران زندگی کنیم … دیگران کی هستن ؟؟؟
هر سوالی رو نپرس عزیز ، تعصب داشته باش روی سوال هایی که فطرتت باهاش درگیره ….
چرا فکر می کنیم همه جواب همه سوالات فطرت ما رو باید بلد باشن ؟؟؟؟
چرا فکر می کنیم همه جواب ها رو میشه توی فیلم یا ویدئو یا متن گفت و شنید ؟؟؟
خیلی وقت ها میشه ما سوالی رو از طرفمون می پرسیم که جوابی با افکار و باورهاش می ده که برای ما نیست و ما رو به جای اینکه به اصل نزدیک کنه دورترمون می کنه و به ناکجاآباد می برمون …
سوالات رو باید جهان در طول مسیر به ما پاسخ بده …. باید رب درونمون جواب بده …
چرا فکر می کنی جواب سوالاتت رو یک شخصی بیرون از تو قراره به تو بده ؟؟؟
همه چیز درون توئه …
اجازه نده هرکسی به سوالی که فطرتت باهاش درگیر هست جواب بده … هر سوالی رو نپرس …
یک سری سوالات دودوتا ۴ تا نیست که ما میام هرجایی از هر کسی می پرسیم …
یک سری سوالات رو باید جوابش رو رب وجودت بهت بده نه ذهن و باور بقیه …
روی یک سری سوال هایی که فطرتت درگیره تعصب داشته باش … صبور باش و صبوری کن .. در طول مسیر خودش خیلی ناز الله جوابت رو می ده …
یک سری سوالات رو فقط باید درونت بهت جواب بده چون مختص وجود و بازی توئه … هیچکس جواب اون رو واسه بازی تو نداره …
وقتی که سوالت رو از خالقت می پرسی به وقتش بهت جوری جواب می ده که فقط تو می فهمی و حیرت می کنی از این دقت و زمان بندیش … وقتی می شنوی یا می خونی یا میبینیش یا هرچی فطرتت میگه بگیرش این همون جوابه سوالیه که داشتی …
یک وقتی هست شما یک سوالی داری ، یک چیزی رو هم در ذهنت مشخص کردی از قبل ، طرف هم یک جوابی با ذهنش میده و… بعد یک چیزی در میاد توی ذهنت که هی خودت رو میخوری و از مسیر دور و دور و دورتر می شی .
باورش کنیم که همه جواب ها رو داره …
اونِ که منبع آگاهیه ، و هر اتفاقی که برامون میفته برای رشد و آگاهی بیشتر ماست … ساده نگیریم ، سطحی فکر نکنیم …
در پناه الله یکتا کسی که کل جهان رو به سادگی هدایت می کنه …
بسم الله الرحمان الرحیم
خدایا کمکم کن بتونم اون چیزی که در وجودم هست را بنویسم،اون احساس شادی،اون احساس سپاسگزاری🙏
سلام به دستان هدایت گر الله
سلام به شما مریم جان فوق العاده که خدا حرفهایی رو در دهان شما قرار میده که افرادی مثل من تشنشیم،واقعا از شما سپاسگزارم.واقعااااا نمیدونم چه جوری از خدای خودم و از شما سپاسگزاری کنم.تشکر تشکر تشکر
استاد عزیزم سلام به شما،قبل هر چیزی از الله مهربان براتون آگاهی و درک بیشتری از قوانین این جهان از الله بلند مرتبه میخوام و از الله م میلیون بار میلیاردها باااار سپاسگزارم برای شما،برای این آگاهیهای ناب
آن قد بغض گلوم رو گرفته و دوست دارم با تمااام وجودم اشک بریزم
فقط خداوند میدونه که دربارهی داستان هدایت الله من چه ققققققققدر میخواستم که چنین آگاهی ،چنین توضیحات رو بشونم
چه قدر درست گفتید استاد جان دربارهی هدایت،چه قدددر مثالهایی که از حضرت ابراهیم و نوح و هابیل و قابیل زدین به جا و درست بود،از الله م ممنونم که این آگاهی ها را جاری کرد ،خدایا شکرت
اصلا لازم نیست که از خودمون سوال کنیم که اخه چه طور؟آخه من چه جوری هدایت های الله و نشانه ها را درک کنم؟!سوالی که هر زمانی درباره هدایت میشد من از خودم میپرسیدم و بعضی وقت ها ناراحت که اخه چه طور من درک کنم هدایت های الله.
من واقعا به این صحبتها این هم به این شکل نیاز داشتم، نباید نگران بود یا ناراحت یا هرچی و فقط فقط فقط مهم ترین بخش داستان اینه که آقااا خداوند انسان ها و هیچ موجود دیگه را فقط این نیست که خلق کرده و تمااام و ولش کرده به امان خدا،خداوند بارها و بارها گفته که من انسان های صالح و درست کار را هدایت میکنم،وقتی من فقط فقط به خودش توکل کنم و تنها قدرت این هستی و الله بدونم دیگه تمومه
به قول استاد وقتی من بدونم خداااوند این قدرت و داره که پرنده را بشونه در هر جایی،خداوند این قدرت و داره و ما فقط و فقط توکل کنیم د بدانیم که الله رب العالمین و هر کسیو متناسب با خود اون فرد با روحش،با درک و فهمش هدایت میکنه و نباید نگران بود
خداوند به ظاهر و باطن نوح،ابراهیم،محمد، من و تو آگاهه
نگران نباش و فقط توکل کن و اصل داستان اینه که بدونی و باور کنی که الله هدایتت میکنه و تماااام
اگر بخوام از خودم بگم و هدایت هایی که از الله مهربانم داره بیشتر از قبل دریافت میکنم بگم که هم به دوستان هم فرکانسیم بگم که الله ما رو هدایت میکنه نگران نباش و مهم تر از اون به خودم بیشتر و بیشتر بگم که خداوند حامی و هدایت گر ماست
من یه مدتی هست که وارد بازار بورس شدم و البته که دارم روی باورهام کار میکنم که با باورهای درست پولمو بیارم بیرون و از اون پول استفاده کنم برای سرمایهگذاری روی خودم و مولد بودن و کم کم شروع کنم ایشالا🙏
ولی امروز اومدم که یه سهمی بفروشم چون داشت خیلی از ارزشش کم میشد و میرفت تو ضرر،ولی نمیدوستم صبر کنم یا رد کنم بره و واقعا از الله خواستم که بهم بگه چی کار کنم
از خدا خواستم و به ۳۰ ثانیه نکشید ،داداشم که روی زمین نشسته لود و داشت با تب لتش کارمیکرد گفت:نکن!!
من الانم نمیدونم اون برای چی گفت نکن فقط میدونم اون نشانهی خداوند بود ،اون حرف ،حرف الله بود و نکردم.نمیدونم در آینده اون سهم میخواد چه جوری شه ولی قطعا قطعا هر چی پیش بیاد خیره.
استاد:من به خودم سخت نمیگیرم،من به خودم آسون میگیرم ویژگیهایی داشتم که نمیدونستم متفاوته ولی در برخورد با دیگران متفاوت میومد
مریم جاان:متفاوت یعنی تعیین کننده؟!
استاد:ممکن تعیین کننده باشه!!(ممکنه!!!!!قطعا تعیین کنندس استاد .آن قددر شما ویژگیهای خوبتون را در بالاترین سطح انجام میدین که آدم مبهوط میمونه)
این نترس بودن این جسور بودن،این که نمیخواین در هیییچ ترسی بمونین جای هزاران بار تحسین داره و چه قدر خوبه و خدارو شکر که این ویژگیهای توحیدی و عالی از بچگی با شما بوده.
چه قد این حرف پندآموز چه ققدر عالی،از الله مهربان میخوام که کمکمون کنه بتونیم این آگاهی ها رو هر روز عملی کنیم.
من آن قدر نباید به خودم سخت بگیرم،خودمو سرزنش که منجر بشه به خودزنی،به چاقو زدن به خودم!!!!!
امااان از این فایل فوقالعاده که همش درسه🤦🏻♀️🤦🏻♀️خدا میدونه چند بااااار نگاهش کردم و هنوزم که دارم میبینم شیر نمیشم،انگار روح من به این حرفها احتیاج داشت و هنوزم سیر نشده.خدایا شکرت ،شکرت که به منو به این مسیر هدایت کردی،هزار هزار مرتبه شکر
باز هم میرسیم به این بحث که ما نباید هیچ کسیو قضاوت کنیم ،ما جای افراد نیستیم و نبودیم،من هم که حتی خودمو جای اون آدمی که نشسته بود پشت سیستم و عملگرد پدافند را مدیریت میکرد ،فکر کردم دیدم تو اون شرایط با اون فشارها که از همه طرف بود،فکر ها و نجواهایی که در ذهن اون بندهی خدا بود که اگر نزنم،اگر دشمن باشه،اگر شهر بزنم و…. خیلی خیلی احتمال داشت که منم اون دکمهرو بزنم واقعا احتمال داشت.
من در اون شرایط نه مثل بقیه ولی میگفتم که اخه مگه الکیه جون آدما؟ولی اخه من که جای اون بندهی خدا نبودم واقعا. خطا جزویاز زندگی ما آدم هاست، ما باید حرکت کنیم در زندگیمون باید تلاش کنیم و قطعا نمیشه که اشتباه نکنیم،بابا ما که خدا نیستیم ما انسانیم
به خاطر همین هم هست که در قرآن چندیین بار گفته تو توبه کن از خطا و گناه اشتباهت،و خدا را توبهپذیر و مهربان مییابی،چه قدر زیبا خداوند میگه که بابا اشکال نداره اشتباه کردی،خطا کردی از من کمک بخواه ،توبه کن
من میبخشمت.چه قددددر زیباست واقعا،خدایا شکرت.
“اون هایی که اشتباه نمیکنن چون نگران اشتباه کردن نیستن ،این از همون قانون الهی میاد که به هر چی توجه کنیم سرمون میاد
چون نمیخوایم اشتباه کنیم و تو فکرمون این هست که همهی جوانب و بسنجم تا اشتباه نکنم ! ولی چون فکرو ذکرم اینه که اشتباه نکنم،توجهم روی اونِ و نتیجش اینه که بیشتر اشتباه میکنم.
علاوه بر نکته ی بسیار درستی که استاد گفتن دربارهی مریم جان که کمال گرایی هست که آدم نمیخواد اشتباه کنه،و این مشکل را منم دارم من قبلا فکر میکردم ایم که یه نفر کمال گراست بسیار چیز خوب و سطح بالایی برای اون محسوب میشه ولی الان که میبینم چه ترمزهای بدی توی زندگی ایجاد میکنه و بدتر از همه نمی ذاره اون جوری که باید زندگی و زندگی کنی و حال کنی از این جهان ،از این طبیعت از این خدا،نمی ذاره نمی ذاره و لازم هست که کار کنم زیااد. اینو باید بپذیرم که نگاه بقیه حرف بقیه اصلا مهم نیست،ما هر کاریم بکنیم مردم حرفشونو میزنن،نیش و کنایه رو میزنن که غم باد نگیرن ولی ما باید بتونیم اعراض کنی و استاد حرف بسیار قشنگی میزنین که در اون زمان به چیز های خوبی که میخوای فک کن و تخیلش کن😍فقط فقط
یه درس دیگه که باعث میشه زندگی خیلی زیبا تر و روان تر پیش بره قطعا همین هست که استاد گفتن،”به خودمون سخت نگیریم”
“ترس از مرگ برای من بدتره”
برای منی که توی سالهای زندگیم از خیلی چیزها ترسیدم،از رئیس اون بخش که کارمو انجام نده،از بابام،از ترسهای کوچک و بیهوده جملهی سنگین و عالیه این جمله
همیناس که شمارو کرده استاد عباس منش،و از خداوند میخوام که ایشالا عالی تر از این جلو برین
ولی استاد سر اون تیکه که گفتین “دوست عزیز اشکال نداره بریم اون جا شما منو تیکه تیکه کن آنتن قدر می خندم هر دفعه همه خانواده صداشون درمیاد😂😂😂
چه ققققدر وجود شما با ترس غریبس، چه ققققدر این ویژگی خوبه ،چه قدر استاد تحسینتون کردم.از خدا میخوام کمکمون کنه و بتونیم نترسیم و قوی باشیم.
این نشون میده نترس بودن چه نسخهی با صلابت و قوی از ما می سازه که باعث میشه اون پیک موتوری بگه نه این از اون آدمی نیست که با چند تا حرف مزخرف بترسه و بیاد بده پول . چه حس ناب و باور درستی از بچگی تو وجود شما بوده،خدایا شکرت. منم میخوام این حس و تجربه کنم🙏
نقطهی مقابل ترس جسارتها
دقیق وقتی جسارت داری ،نمی ترسی میزنی تو دل ناشناختهها و آن قدر تجربه کسب میکنی
درس بعدی:به مشکلات یا سختیهای مسیر فکر نکن توجه نکن
چه قدر این حرف درستِ،چه قدر میشه زندگی آسون گرفت که آقا بیا بریم،بیا لذت ببریم اگر اگر که مشکلی پیش اومد حالا یه کاریش میکنیم.”هر آنچه مرا نکشد قوی تر میکند”
اگر مشکلی یا سختی هم پیش اومد ،حلش میکنیم،حل میشه و من چون در مسیر درستی هستم هر چی پیش بیاد خیره،هر چی پیش بیاد به نفعمه و قویتر میشیم ما
چه قدر این آگاهیها خالصن خدای من
چه ققدر با اجرای این آگاهیها زندگی میتونه ساده و لذت بخش باشه.خدایا کمکمون کن بتونیم این آگاهی ها را اجرا کنیم در عمل.
برین اطراف شهر در ۶ سالگی!!!
وااای خدای من چه قدر آزادی و رها ،چه ققدر همهی این ها رو من میخوام منی که تا ۱۵،۱۶ سالگی با سرویس میرفتم و میومدم
چه ققدر این آزاد و رها بودن خوبه خدارو شکر
ایشالا خداوند روز به روز درک و فهم ما از این آگاهی ها از این جهان را زیاد کنه🙏
الهی امین الهی امین
خدایا ما را به راست هدایت کن به راه کسانی که به آن ها نعمت ندادی و نه آنان که غضب کردی و نه گمراهان🌻🌼🌺🙏
دوستتون دارم دستان خداوندم
با نام خدای مهربون
سلام خدمت شما 2تا فرشته اگه یکی از شماها نبودت اینقدر این سریالها زیبا و مفید نبود من خو گیج شدم از کی باید تشکر کنم از خودم از کسی که منا به این سایت معرفی کرد از گوشیم از اینترنت از شما دوتا از خدا که با دیدن این فایل اینقدر لذت بردم و کلی انرژی گرفتم فقط خیلی خیلی خوشحالم که خواستم هدایت بشم و براش قدم برداشتم و خدای مهربونم زندگی بهم هدیه داده که اگه تجربش نمیکردم به خودم ظلم بزرگی میکردم قبل از اینکه هدایت بشم همیشه تو فکر این بودم آخه خدا که مگن بی نیازه چه کاری به نماز و روزه عبادت من داره چکار به انفاق کردن من داره چکار به سپاس گذاری من داره ولی الان به قدری خوشحالم که این نعمتها را دارم که روزی هزار بار براش شکر گذار باشم باز خیلی خیلی کمه
سپاس گذار همه آدما و همه چیز هستم
خدایا سپاس که سپاس گذارتم
به نام الله یکتا
و سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم
بار دوم و در واقع بار سومی هست که برای این قسمت مینویسم
راستش انقدر برام رویایی و جذابه این حرف ها فکر کنم بالای 100 بار و بلکه بیشتر این قسمت رو بتونم گوش بدم و باز یه چیز جدید و لذت جدید و یه آگاهی جدید …
استاد عزیزم یک جمله گفتید که من تو شنیدن مجدد این فایل دریافتش کردم و یادداشت کردم که با خط خوش بنویسم و بزنم به دیوار اتاق کارم
فرمودید :
حاضرم بمیرم برای اینکه نترسم
یه حس عالی بهم داد این کلامتون و تجسم این نوشته با لحن و تون صدایی که فرمودید این جمله رو
و چقدر کیف کردم و چقدر لذت بردم و میبرم
و اینو نوشتم و میخوام همیشه رو بروم باشه تا به امید الله یکتا هر گاه هر ترسی از هرنوعی سراغم اومد
با تکرار جملتون به خودم یادآوری کنم که من شاگرد چه استادی هستم و باید به آموزه استادم عمل کنم
و همون موقع ترس رو مجبور به ترک از وجودم کنم و شادی و آرامش رو جایگزینش کنم
استاد این قسمت خیلی خیلی شیرینه برای من و خیلی خیلی طلایی
همه فایل ها و قسمت هایی که زحمت میشکید عالی و بی نظیر و الهی هستند
ولی با توجه به احوالات من
این قسمت انگار برای شخص خود من درست شده و کاملا اختصاصی
و هربار که گوش دادم حس کردم فرکانسم داره میره بالاتر و حس سبکی و احساس پرواز بهم دست میده
و چقدر این صداقت شما زیباست وقتی مریم بانو سوال میکنند و شما بدون هیچ ملاحظه ای میگید احساس عجز کردید و همچنین خودتون رو سرزنش کردید و ترسیدید
و با همون صداقت هم جواب میدید که سریع ترک کردید اون حالت رو
و استاد عزیزم یه نمونه از این سریع ترک کردن حس بد رو و افسوس رو من دقیقا تو این فایل دیدم
زمانی که با مریم بانو داشتید مرور میکردید خاطات رو و یادتون اومد که امسال هم قصد سفر داشتید و خیلی جاها رو میخواستید تجربه کنید و یه حس افسوی در شما بوجود اومد ولی تو چند ثانیه هممون دیدیم که خیلی سریع شما و مریم بانو همزمان با هم شروع کردید به فکر کردن به اتفاقاتی که این شرایط براتون رقم زده توجه کردید
یعنی اینکه تونستید مدت زمان بیشتری در پرادایس بمونید و لحظات نابی رو با جوجه ها تجربه کردید و حس های عالی که همه ما دیدیم از تو پرادایس موندن تجربه کردید
اون طوفان زیبا و اون همه بالا اودن آب و آرامش بعدش
به دنیا آوردن جوجه ها تو اون دستگاه های جالب و زیبا و دیدن رشد لحظه به لحظه اونها
و این همه لحظات خوبی که ما دیدیم تو این چند ماهه از حضور شما در پرادایس
و خیلی سریع اون حس افسوس رو با مرور اینها تبدیل کردید به حس لذت و شکرگزاری
بله من افتخار میکنم به شاگردی شما
افتخار میکنم به شاگردی استادی که با فکر کردن به تراکتورش و جوجه هاش احساسشو خوب نگه نمیداره
و به غم و حسرت لحظه ای فرصت نفس کشیدن نیمده
استاد این فایل های مستند بهترین و بهترین و بهترین
حالت یادگیری هست به نظر من برای ما
و حداقل برای من که اینطوری بوده
یعنی هزارتا سخنرانی هم گوش بدیم و بخونیم که حالتون رو و احساستون رو خوب نگه دارید
تاثیرش به این اندازه نیست که ما داریم تو عمل و تو لحظه رفتار شما رو میبینیم
و خداروشکر از این هم فرکانسی زیبای شما و مریم بانوی عزیز
چقدر زیباست زن و شوهر الهی و هم فرکانس که مقصدشون یکی باشه و یک جا باشه
چقدر این اتصال فرکانس ها و وحدت فرکانس زیباست
و من چقدر تحسین میکنم رابطه زیبای شما با مریم بانو رو و چقدر لذت میبرم از این هماهنگی و همدلی
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
خدارو شکر که هم هم زبانید با مریم بانوی عزیز و هم همدل
همدلی و همزبانی که دیگه بی نظیر ه …..
استاد شاید بتونم در بازه این قسمت یه کتاب بنویسم
استاد عزیزم من سالها بود نوشتن رو ترک کرده بودم و سالها بود که چیزی نمی نوشتم
با اینکه همیشه تو زنگ های انشا در کودکی با این تصور که انشام مال خودم نیست و کسی دیگه برام نوشته از کلاس بیرون میشدم
و با اینکه خداوند توان نوشتن رو از کودکی بهم هدیه داده بود ولی غافل ازش بودم و فرامشوش کرده بودم
و راستش دلیلی برای نوشتن نداشتم
ولی این سایت و این نوشته های الهی بچه ها و وجود نورانی شما
این حس رو دوباره در من زنده کرد و من علاوه بر دو دفتر جدایی که دارم برای نوشتن در طول روز
و همچنین موقع خوابیدن و بیدار شدن
نوشتن برای شما ما هم شده یکی از عادت های زندگیم و چقدر خوشحالم از این اتفاق و چقدر احساسم خوبه از این نوشتن براتون
و چقدر اینکه خودتون کامنت ها رو میخونید تو تشویق من برای نوشتن موثر بود
و چقدر من سپاسگزارم ازتون برای زحمتی که میکشید و وقتی که برای خوندن کامنت های من و سایر بچه ها قرار میدید
و همچنین بعد از مدتی میرم نوشته های خودم رو که تو سایت قرار گرفته میخونم و از همون نوشته های خودم چیزای جدید پیدا میکنم
و اینجاست که درود میفرستم بر شما و بچه ها و همه کسایی که دارن برای این سایت زحمت میکشن
و افتخار میکنم که عضوی از این نیستان الهی هستم و قطره ای از این دریا
که اون حس اتصال به قطره های دیگه و دریا بودن رو دارم اینجا تجربه میکنم
اینقدر حستون و حرفاتون جذابه که خودم رو حس میکنم تو تعریف هاتون
یعنی کاملا خودم رو تو اون کوهستان سرد و زیبا و بی نظیر بهشتی آلپ سویس حس کردم و اون فضای روستایی و اون غذای محلی و اون آرامش و سکوت و اون حس پاک الهی رو تجربه کردم با تعاریف شما
اینقدر با احساس و زیبا صحیت میکنید و شرح میدید که مارو میبرید به اون مکانهایی که دیدید و این چقدر کمک میکنه که ما بتوینم تو واقعیت هم درک کنیم این فضاها رو به امید خدا
استاد عزیزم
باز هم سپاسگزارم برای این قسمت و آگاهی های فراوانش
و باز هم به امید خدا میخوام بنویسم و بنویسم و بنویسم
و این بزرگ شدن ظرفم رو دارم حس میکنم وقتی که دارم مینویسم تو این سایت
و این تفاوت امین رو قبل از اینکه شروع کنه به نوشتن و قبلش رو دارم کامل حس میکنم
و روز به روز و لحظه به لحظه باورم به حرف هایی که میزنید و تمرین هایی که میگید قوی تر و قوی تر میشه
هر چند بعد از شنیدن چند تا فایل ازتون یه حس اعتماد کامل عجیبی همیشه به شما داشتم و دارم
و لی با دیدن نتایج این حس و اعتمادم داره روز به روز قوی تر
و آتش شور و اشتیاقم برای شندین شما چه فایل هایی که قبلن شنیدم و چه فایل های جدید
بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه
سپاس از شما استاد عزیز و عشقم و همچنین مریم بانوی عزیز برای این سوال و جواب الهی و بهشتی
و سپاس از خداوند یکتا که به من توفیق شنیدن و درک این سخنان و کلمات رو داده
و امیدوارم روز به روز ظرف وجودم رو بزرگ تر کنه و درک از این آگاهی ها شما بالاتر و بالاتر بره
عاشقتونم…..
درود بر شما امین عزیز
از خوندن کامنت زیبات لذت بردم
چقدر خوبه که نوشتن رو شروع کردی و به عشقی که از بچگی به نوشتن داشتی برگشتی.
بهت تبریگ میگم بابت جمله استاد که نوشتی و زینت اتاقت کردی.
از خدا برات بهترینها رو آرزو دارم و امیدوارم اقیانوسی از ثروت، سلامتی، شادی، عشق و آرامش و آگاهی وارد زندگیت بشه.
در پناه خداوند محفوظ باشید🌻
سلام بر شما بانوی عزیز
سپاسگزارم از لطف و توجهتون به نوشته من
ممنونم برای دعاهای خوبتون
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
خانم شایسته جان اون کمربندو یه کم توسط اهرم کنار در بیارین پایین که گردنتونو اذیت نکنه :)
ضمنا قسمت ۱۰۰ و ۱۰۱ بسیار عاااالی و پربار بود که جا داره هم از خانم شایسته به خاطر طرح سوالات خوب و هوشمندانه و هم از استاد عباسمنش به خاطر جوابهای خیلی عالی تشکر کنم
من زیاد کامنت نمیذارم(شاید به اندازه انگشتان یک دست از ابتدای راه اندازی سایت!) ولی انقدر این دو قسمت حاوی نکات عالی بود که نتونستم تشکر نکنم
مرسی
به امید دیدار
بنام خالقی بی همتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستانی که این کامنت رو میخونند
من توی این فایل فقط با یک موضوع کار دارم و اونم اونجایی بود که استاد در مورد شجاعت داشتن صحبت میکردن و شجاعت رو از زاویه ای دیگه نگاه کردن و توضیح دادند و گفتن شاید همه به دید اینکه عجب ادم شجاعی هست، عجب ادم بی کله و یا نترسی هست به موضوع نگاه میکنند اما دلیلش اینه که در ذهن من اهرم رنج و لذت اینطوریه که من نمیتونم ترسو باشم.
اگر بترسم خیلی برام رنج اوره و رنج این ترسیدن برام دیوانه کننده است به همین دلیل من رو شجاع میکنه و من کوتاه بیا نیستم و نمیترسم.
استاد اونجایی که گفتی اون دوستی که دوتا زور گیر بهش با قَمه گفتن یا گوشیت رو مثل بچه ادم بده یا میزنیمت و اونم گوشیش رو داده، منم گفتم درست ترین کار رو کرده و ادم عاقل میدونه که یه گوشی ارزش اینکه بخوای خودت رو به درد سر بندازی و یا داستان برای خودت درست کنی رو نداره، تو قانون رو میدونی و بهترین کار اینه که بگی اشکال نداره و خودت رو درگیر نکنی، بهتره برای یک گوشی و یا اصلا هر چیزی طلا و پول و هر چیزی خودت رو به درد سر نندازی. بعد شما گفتی برای حتی یه صد تا تک تومنی.
وقتی شما گفتی که من بودم قبول نمیکردم و باهاشون درگیر میشدم گفتم این نظر شخصیه استاده و خب شاید طبق اون باورهایی که باهاش بزرگ شده باشه و خب بالاخره تعصب و…اینطور چیزاست که اینطوریه و گفتم به نظر من کار درستی نیست که بزنن با قمه لَت و پارت کنن و جونت رو به خطر بندازی به خاطر دوتا ادم نادان و لاشی.
اینکه استاد میگه من حاضرم بمیرم ولی باج ندم رو گفتم دیگه اینجا استاد خیلی تعصبی به قضیه نگاه میکنه.
خلاصه این رو بگم که با صحبت ها حال نکردم و این موضوع در بک گراند ذهن من داشت کار میکرد.
استاد توی فایل توحید عملی ۶ که من خیلی گوشش میکنم، میگن که اگر توحید درک بشه مسائل مالی و خوراک و پوشاک و روابط وسلامتی و… همه چیز شما خود به خود حل شده است.
اینم استاد میگه که توحید دو جنبه داره اینکه نباید روی کسی حساب کرد و
اینکه هیچ کسی قدرت تاثیر گذاری در زندگی ما رو نداره.
خب من میگم خیلی این فایل رو گوش کردم و بارها خودم رو با اون اگاهی ها زیر و رو کردم بارها، که چقدر ایمان دارم؟ چقدر نگاهم توحیدیه؟ چقدر توحید رو درک کردم و در عمل توحیدی ام؟
این سوال امتحانی من همیشه بوده و هست.
حتی کنکوریه برای من.
خب من توحید رو اینطوری نگاه میکردم که من خالق صد در صد زندگی خودم هستم و درست هم فکر میکردم و همین باعث میشد به حرف کسی اهمیت نمیدادم، دنبال راضی کردن و همسو کردن کسی با خودم و یا حمایت از کسی نبودم و با شجاعت تنهایی با دست خالی مهاجرت کردم و سعی کردم اونطور که دوست دارم زندگیم رو خلق کنم و….
و همیشه هم خودم رو شجاع میدونستم و میگفتم خداوند به شجاعان پاسخ میده.
البته خیلی اینطور نبوده ام و خیلی از این باورها رو خودم ساختم در وجودم که اینم تکاملی بوده و تکاملش طی شده و بارها میشد که روی دیگران حساب میکردم و یا محتاج بودم و بارها ضربه میخوردم تا درک کردم که نباید روی کسی حساب کرد و سعی کردم فقط روی خداوند حساب کنم و با توکل به خدا زندگیم رو اونطور که میخوام بسازم.
اما یه چیز رو نمیدونستم که باور دارم یا نه و به خاطر همین خیلی خوب درکش نکرده بودم.
اونم این بود
هیچ کسی در زندگی من قدرتی نداره.
تاریخچه من؛
همیشه از بچگی اینطوری بودم که غرور داشتم و هرگز به کسی التماس نمیکردم، یعنی حتی اگر دعوام میشد و یا توی دعوا من رو میکشتن هم باز تسلیم شدن در کار نبود و اگر بلند میشدم باهاش دعوا میکردم و میزدم لت و پار میکردم.
یادمه یه فیلم هندی نگاه میکردم یه ۴۰ .۵۰ نفر ادم میخواستن یه نفر رو کتک بزنند، اونم یه ادم قوی و هیکلی بود اما دید نمیتونه همشون رو بزنه .
برگشت بهشون گفت شما شاید بتونید من رو بزنید و بکشید حتی ممکنه زخمیم کنید ولی در هر صورت اگر نمردم و زنده موندم حتی اگر با هیچ کدومتون کاری نداشته باشم اونی که اولین کتک رو به من بزنه رو میکشمش.
بعد هیچ دیگه، کسی جرئت نکرد دعوا کنه، همه میگفتن چرا من بزنم، اون یکی چرا من بزنم و… اونم راهش رو کشید و رفت.
من به کسی باج نمیدادم و از کسی نمیترسیدم اما هیچ وقت دعوا رو شروع نمیکردم، یعنی طرف تا من رو نمیزد من نمیزدمش، حالا چه از من قوی تر بود چه ضعیف تر فرقی نداشت، من هیچ وقت دعوا رو شروع نمیکردم و خب ادمهایی هم بودن که یکم ازشون میترسیدم توی دوران مدرسه، دبیرستان، خدمت سربازی و ترسم به این شکل بود که میگفتم اینا زور دارن، دوروبروشون شلوغه، چندین نفر هستند و… بزار خودم رو باهاشون درگیر نکنم. ولی اگر میخواستن برام درد سر درست کنند بدون ترس میجنگیدم باهاشون و اینطوری نبود که بهشون باج بدم، ولی خب جرئت اینم نداشتم که بهشون گیر بدم و یا به قول گفتنی نمیخواستم برای خودم درد سر درست کنم، حالا هر چقدر ذهن من قدرتشون بیشتر بود، کناره گرفتن من هم بیشتر.
میگفتم تا زمانی که بهم کاری ندارن منم کاری بهشون ندارم ولی اگه بخوان برام درد سر درست کنند میزنم فکشون رو پیاده میکنم، به خاطر همین هیچ وقت احساس ترسو بودن نداشتم.
خلاصه این داستان و تاریخچه از خودم رو برای درک بهتر موضوع گفتم که بهتر درک بشه موضوع توحید.
خب این گذشت و من با این باورها بسیار بسیار ضربه ها خوردم.
نشتی این موضوع کجاست.
من به اونها قدرت میدادم،
من فکر میکردم که اگه بخوان برام درد سر درست کنند میتونن این کار رو کنند،
من فکر میکردم قدرت ضربه زدن به من رو دارن و به همین دلیل اونها رو درد سر میدونستم و برای همین باهاشون گلاویز نمیشدم.
میدونید من این موضوع رو خیلی بررسی کردم.
توی این موضوع من باور به خودم و اینکه خداوند با منه رو نداشتم.
به عوامل بیرونی قدرت میدادم. باور نداشتم که در دنیای من فقط یک قدرت وجود داره و اون قدرت منم، در وجود منه،
اون خدایی که به عنوان رب یعنی تنها قدرت قبولش داریم رو درک نکرده بودم.
اون رب که تنها قدرته و اون قدرت رو به من داده برای خلق زندگیم رو نمیفهمیدم یعنی چی؟
حتی بعد از آشنایی با قوانین و استاد و درک موضوع الله و رب.
یعنی اونها اگر میخواستند به من صدمه بزنند نمیتونستند، تنها در صورتی میتونستند که من این قدرت رو بهشون میدادم و من اون قدرت رو در درون خودم احساس نمیکردم.
اگر من این قدرت رو باور کرده بودم حتی اگر صد نفر هم بودن نمیتوستند، واصلا من با این نوع نگاه جذبش نمیکردم. من اون موقعیت ها رو با اون ترس جذب میکردم و سرم میومد و من هی میخواستم ازش فرار کنم. نمیفهمیدم که اینطوریه ها؟
فکر میکردم دارم اعراض میکنم از ناخواسته ها
و این قدرت رو هر کسی داشته باشه، به قول خداوند
که در قران میگه یک فرد با ایمان برابر با ۲۰۰ نفر بی ایمانه.
خداوند این قدرت رو فقط به من، به من داده، به اونها نداده، چون اونها در دنیای خودشونن نه من. پس در دنیای من فقط یک رب و یک قدرت وجود داره و اون قدرت برای منه. به من داده شده.
خداوند میگه برگی بی اذن خداوند بر زمین نمی افته یعنی چی؟
ایا برای همه است؟
نه فقط برای کسی که به قدرتش ایمان دارند.
اگر من اونها رو قدرتمند و تاثیر گذار و درد سر در زندگیم میدونستم به این دلیله که من بهشون قدرت میدادم و این همون شرک غیر قابل بخششه.
قدرت دادن به عوامل بیرونی.
من از اطلاعات و سپاه ایران میترسیدم و به خاطر همین سال ۹۶ من رو بی گناه ۱۵ روز بردن توی اطلاعات و شدید کتک خوردم و بسیار اذیت شدم و جرم سیاسی بهم دادن برای کاری نکرده، ساعت اکتیو گرون قیمت و کمربند چرم اصل من رو بهم ندادن از وسایلم و گفتند گم شده و من پیگیری نکردم و شکایت نکردم چون میگفتم همین که ازاد شدم و نکشتنم خدارو شکر ولش کن نمیخوامش و دنبال درد سر برای خودم نباشم.
من توی خدمت سربازیم به خاطر اینکه اون سرباز بده و گاو پیشونی سفید نباشم به ادمی که نصف من هیکل داشت و ارشد من بودم چیزی نمیگفتم و اون از من اشخوری میکشید.
من ریشه این موضوع رو نگاه کردم در کل زندگیم.
هر جایی من به این فکر کردم که بزار قضیه رو یه جور دیگه نگاه کنیم، بزار درد سر درست نکنم، بزار قضیه به خوبی فیصله بشه که جنسش ترس من بود که جنسش قدرت دادن به عوامل بیرونی بود نه تنها به خوبی فیصله پیدا نکرد بلکه برام داستان شد بلکه برام درد سر شد.
چرا درد سر شد؟
چون من دردسر میدیدمش و باور داشتم که میتونه دردسر برام درست کنه. من بهشون قدرت داده بودم.
از هر چی هم بترسی سرت میاد.
تو رابطه هام هم این بود، رابطه های عاطفیم.
وقتی نگران فرد توی رابطه شدم، میگفتم بزار من ادم خوبه باشم اون نمیفهمه که بی عزت نفسی و بی ارزشی ریشه میگیره.
میگفتم بزار اون ادمه که هی رابطه رو کات میکنه و هی وارد رابطه میشه نباشم وبزار همین رابطه رو درستش کنم، و هی سعی میکردم درست بشه، هی اون بیشتر ناز میکردن و بیشتر فاصله میگرفتن و در نتیجه میرفتن و رابطه قطع میشد.
من از چیزی که میترسیدم سرم می اومد و فکر میکردم اگر این کارها رو کنم درست میشه اما نمیدونستم تنها یه راه برای خوشبختی و تنها یک قدرت وجود داره. راه برای خوشبختی طبق قانون عمل کردن و اون قدرت رو رب دونستن. تمام.
توی بیرنس هم همین بوده و اگر من این پاشنه اشیل رو میدونستم و درست میکردم الان میلیاردی درامد داشتم.
الان ۴ سال میشد که من در اون شغلی که بسیار دوستش داشتم و هنوزم دوستش دارم، داشتم فعالیت میکردم و بسیار رشد کرده بودم.
خلاصه که اینبار به هدایت خداوند تکامل طی شد و پیداش کردم. این شرک رو در وجودم پیدا کردم.
خلاصه که پیداش کردم و کلی با این پاشنه آشیل زندگی کار دارم.
هر چی ازم گرفته رو هزار برابر رو پس میگیرم.
احساس لیاقت و خود باوری.
عزت نفس و اعتماد به نفس.
هیچ نیروی هیچ قدرتی، هیچ دولت و سپاهی، هیچ نیرویی در جهان وجود نداره که در زندگی من بتونه اندازه پشیزی ضربه بزنه.
من بمیرم هم دیگه در این احساس بی لیاقتی، بی ارزشی و عجز و ناتوانی نمیمونم و درستش میکنم.
تعهد میدم که این باور رو درستش کنم . این رد پا از خودم.
به خدا می سپارمتون.
سلام محمد جان
امیدوارم حالت مث کامنتت عالی باشه
چقدر چقدر چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت
چقدر خوب ریشه ای درک کردی این موضوع ترس رو و چه خوب ریشه یابیش کردی از کودکیت تا الان
چقدر بی نظیری آخه تو
چقدر درس گرفتم ازت که منم بشینم جای گوش دادن صرف ریشه یابی کنم و اینجوری میتونم بهتر و بهتر پیشرفت کنم
ممنونم محمد جان کامنتت بسیار آموزنده بود
از خداوند مهربان بهترین ها رو برات آرزومندم
بنام خدای مهربان
سلام نرگس جان
سپاسگذارم عزیزم، ممنون که با عشق هستی و احساس درکت، احساس اگاهی بخشت رو باهام به اشتراک گذاشتی.
باور دارم و سعی میکنم هر روز این باور رو بیشتر در خودم نهادینه کنم که همه ما به یک اندازه به این جریان رحمت و ثروت و نعمت دسترسی داریم، وقتی میبینم که افرادی هستند که این قدرت و این لیاقت رو باور کردند و مثل سید حسین بهترینها رو در تمام ابعاد زندگی خلق کردند و تجربه میکنند، وقتی هستند کسانی که مثل جف بزوس هایی رو که ثروتمند ترین فرد جهان هستند، اونم نه با سختی و زور زدن و… بلکه با یک روند تکاملی و بسیار ارام و ساده، با باور کردن خود و توانایی های خود و احساس لیاقت داشتن. با باور کردن خداوند، رب و فرمانروایی که این قدرت رو در اختیار کسانی قرار میده که فرمانروایی و قدرت رو فقط الله میدونند.
با ایمان داشتن و پیروی کردن از نیرویی هدایتگر و حامی که همیشه با ماست.
وقتی میبینم که ایلان ماسکهایی هستند که مسئله ای حل نشدنی رو حل کردند
وقتی میبینم ابراهیم و موسی و نوح و محمدی رو که از قدرت زمانه خود باکی نداشتند و میگفتند هر انچه قدرت برای نابودی ما داری انجام بده، شما منتظر باشید ما هم منتظریم.
نرگس جان تحسینت میکنم و با ایمان میگم که لایق بهترین ها هستی. این تعهد شما این جسارت و نبوغ شما قابل تحسینه.
انشالاه که هر روز توحیدی تر زندگی کنیم.
به خدا میسپارمت.
مرسی محمد عزیزم که این مثالهای بی نظیر رو آوردی
من شما رو تحسین میکنم دوست آگاه من
دوست بی نظیر من
در اغوش خدای مهربان باشی
به نام ربّ.. دیدگاهتون بسیاززیباوموحدانه بود… ازخوندن دیدگاههای توحیدی کسانی که قدرت رب راشناختن وباورکردن لذت میبرم چون همونطورکه میخونم آرامش عجیبی میگیرم وبرام باورسازی میشه.. یعنی حرفهاوفایلایه استادیک طرف خوندن کامنتایه بچه هایک طرف… نه فلان دولت نه فلان شخص هیچ کسی هیچ تاثیری درزندگی من نداره مگرخودم بهشون باترسام وعزت نفس پایین قدرت بدم.. الهی شکرت 💖
وای وای محمدجان با من چ کردی…
سلام ب دوست الهی ام محمد عزیز و توحیدی ام
چقدرررررر از خوندن کامنتت لذت بردم و جقدر دیدگاهت رو دوس دارم
توی عقایدت توحید موج میزنه یگانگی رب موج میزنه
توی دیدگاهت شجاعت و ایمان ب رب موج میزنه. من عاشق این دیدگاه زیبای تو به جهانم
محمد جان فقط بنشین و نظاره گر باش ک خدا ری چطور پاداش این ایمانت رو میبخشه
و چقدر این حس برای من آشنا بود ک هرجا کوتاه اومدم از ترس بوده از شرک بوده از نه سر عمل ب قوانین و اعراض!!!!
واقعا ممنونم ک انقدر زیبا نوشتی
ب خدای مهربانیها میسپارمت
خدایا هزاران بار شکرت .
همش دارم به جاهایی هدایت میشم که خدا داره بهم میگه برو دوباره فایل های توحید عملی رو گوش کن میخوام یه چیزی بهت بگم !! مخصوصا توحید عملی 6 .
خدایا شکرت. چشم الان میرم دوباره گوش میکنم.
محمد رجبی عزیز ازت سپاسگزارم که دست خدا هستی و با کامنت قوی و بی نظیرت به من و بقیه انگیزه میدی .
خدایا شکرت
سلام محمد جان خوبی؟؟
روبه راهی؟
روبه رشدی؟؟ خخخ 😁
اول از همه تحسینت میکنم بخاطر این تکاملی که طی کردی
واقعا الماس و مقدس دقیقا رسیدن به این نقطه و فهمیدن اون باور اون نقطه ای که ابشخور تمام نجواهای ذهنت هست
یعنی به شکلی خودش رو در صداهای ذهنت جا میده
و یه دستی در هر مقطع و هر جای زندگیت میبره خودش مثال زدنی هست
بینهایت زیبا نوشتی از روح پاکت نوشته ها می امد
و چقدرر برای من درس داشت و باید روزها و ماهاا فقط به همین موضوع فکر کنم چون همین که این جمله را خوندم در پاسخت به نرگس جون
همه ما به یه اندازه به نعمت ها و ثروت ها و.. در نهایت به خدا نزدیکیم. باوری که نبودنش باعث شد رنج و سختی هایی رو زندگیم متحمل بشم و تازه دارم سوییی از فقدانش رو در زندگیم متوجه میشم
اما چقدر خوشحال شدم که نوشتی که تکاملم را طی کردم و فهمیدم قضیه چیه
بیشتر از هرچیزی به من نوید هدایت بی چون چرا خداوند داد
حالا که باور های محدود ما میتونند ما رو در مسیر هایی قرار بدن که بدون تقلا ما اونها رو در زندگیمون تجربه کنیم
با ساختن باور های توحیدی میتونیم خودمون در مسیر ادمهای خوب، اتفاقات خوب و شرایط عالی، ورودی های مثبت قرار بدیم
چقدر با خوندن کامنتت فقدان درک این موضوع حس کردم این نشون میده خیلی جای کار دارم
عاشقتم برات بهترینا میخوام
ممنون که اینجا سر زدی😉
محمد رجبی عزیز، دوست آگاهم، سلام. چقدر عالی نوشتی. چقدر تحسینت میکنم. چقدر کمکم کردی.
چقدر درست و خوب و دقیق هدایت شدی و همهچیز رو ریشهیابی کردی.
ازت سپاسگزارم که موجب شدی دریچهای به روی من باز بشه و هدایت بشم.
خیلی عجیب بود محمد عزیز. من اومدم سایت که نشانهی امروزم رو ببینم که این فایل استاد اومد. بسیار خسته بودم و چون این فایل طولانی بود و قبلاً هم اون رو دیده بودم، خواستم امشب ازش بگذرم.
سریع اومدم پایین و نگاهم چرخید روی دیدگاهها و بیاختیار روی دیدگاه شما ثابت موند. و دبدگاه شما رو که طولانی هم بود، خوندم.
دیدم چقدر خوب موضوعات رو دیدی و چه نگاه وسیع و باز و دل روشن و آگاهی داری.
خوندن کامنتت باعث شد برم و فایل رو که میخواستم امشب ازش بگذرم، از اول گوش بدم.
و حرفهای استاد یادآوری شد. و کلی حس خوب بعدش اومد. و دریچهی تازهای باز شد و راه برام روشن شد.
میدونی محمد عزیز؟ مدتیه که یه کسبوکار خیلی کوچیک راه انداختم اما هنوز چندان پا نگرفته.
امروز در فروش اینترنتیِ یک محصول اتفاقی افتاد که باعث شد متأسفانه کمی غمگین و عصبانی بشم و چندساعتی از روزم از کنترلم خارج بشه.
داستان این بود: به خانمی که اصرار داشت محصول رو حضوری تحویل بگیره آدرس و تلفن دادم. ایشون اومد و جنس رو برداشت و چون نمیخواستم پول نقد بگیرم، قرار شد بره و واریز کنه.
ظاهر بسیار سادهای داشت و من بهش اعتماد کردم. اما ایشون رفت و واریز نکرد. بعد هم چت رو پاک کرد و من رو بلاک کرد.
من ناراحت بودم از اینکه چنان اعتماد کردم و چنین پاسخ گرفتم.
و همهش داشتم سعی میکردم خودم رو در حال خوب نگه دارم و فکر میکردم به اینکه کجا و کی چنین فرکانسیهایی فرستادم…
در این فکر بودم که ماجرا رو پیگیری کنم و نذارم ازم باج گرفته و دزدی بشه یا بیخیال بشم و بگذرم.
نمیدونستم چی کار کنم و کدوم راه درسته.
میگفتم اگه این اتفاق حاصل فرکانس خودم بوده پس من باید بپذیرمش و نرم دنبالش.
ولی نمیتونستم آروم باشم و ببینم که کسی سرم کلاه بذاره. بهقول استاد عباسمنش عزیز، این برام خیلی دردآور بود.
از طرف دیگه میترسیدم پیگیری کنم. میگفتم این خانم آدرس خونهم رو یاد گرفته. تلفنم رو هم داره. نکنه برام دردسر درست کنه؟ ولش کن، پول زیادی نبود که! فکر میکنم پول اون محصول رو صدقه دادم یا گم کردم.
خلاصه با خوندن کامنت شما محمدجان عزیز با همهی خستگی ترغیب شدم برم فایل استاد و مریم جانم رو دوباره گوش بدم و خب دیدم که یه سری صحبتها از یادم رفته بود. و شنیدن دوبارهی اونها من رو مصمم کرد که نترسم.
نترسم و وایسم و از حقم دفاع کنم، ولو به قول استاد صدتا تکتومنی باشه.
خودم با دست خودم به کسی قدرت ندم. اون طور که تو نوشتی، قدرت فقط مال رب و خدای بیهمتا و یگانه است که اون هم این قدرت رو داده به من.
خلاصه محمد عزیز میخوام بایستم و نترسم. شجاعت به خرج بدم و نذارم این حس ترس و تحقیر و باج دادن اذیتم کنه.
نمیدونی چقدر ازت ممنون و سپاسگزارم محمد رجبی عزیز.
خدا رو شاکرم که هدایتم کرد و تو دستی شدی از دستان قدرتمندش برای کمک به من.
در پناه خداوند باشی، سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت.
سلام به دوست هم فرکانسى عزیز
این فایل از نشانه هاى هدایتم هست ، بعد از گوش کردن به این فایل شروع به نوشتن کامنت در مورد جسارت استاد و اینکه استاد گفتن من اگر بودم هرگز باج نمى دادم و … ،موضوعى که شما تو کامنتتون نوشتید ، کردم ولى وقتى خواستم بفرستم اینترنت قطع بود و در آخر کامنتم پاک شده بود و نتونستم کامنت بذارم .بعد هدایت شدم به کامنت شما ، داشتم مى خوندم تا رسیدم به آنجایى که گفتید در روابط عاطفیم هم این بود ( پاشنه آشیلم )، چندین بار این قسمت نوشته تون رو خوندم ، عالى بود ، دقیقا جوابى که چند روز دنبالشم ، خدایا شکرت ،(وقتی نگران فرد توی رابطه شدم، میگفتم بزار من ادم خوبه باشم اون نمیفهمه که بی عزت نفسی و بی ارزشی ریشه میگیره.)، دقیقا این همون چیزى بود که باید مى خوندم .
ممنون از شما دوست عزیز و بهترینها رو براتون آرزو میکنم 🌺
چقدر انرژی گرفتم از کامنت شما
چون من هم فکر میکردم خیلی قدرت دادم به خدا در زندگیم
در صورتی که خیلیییی شرک ها مخفی داشتم از رفتار نا مربوط همسرم میترسیدم و تار شناختمش از واکنش او میترسم نسبت به خانواده ام گاهی دفاعی نمیکنم حرفی نمیزنم چون از واکنش او میترسم و این یعنی مشرک و ی پاشنه آشیل دیگه از کامنت شما پیدا کردم که
گاهی سکوت از ترس هست اگر هم سکوت میکنم باید از این باشه که من نمیتونم اونا رو تغییر بدم نه از ترس و قدرت دادن به اونا
قدرت فقط در دستان من و رب منه نیرویی که داره همه چیز رو هدایت میکنه و با خیال راحت به او میسپارم
سلام به استاد سید حسین عباسمنش و سلام به پارنتر قدرتمند ایشون خانم مریم شایسته و سلام به تمام حاضرین در بزرگترین و ارزشمند ترین و توحیدی ترین سایت موفقیتی جهان که تا کنون از آن اگاهم
سه سال از کامنت قبلی من گذشته و بارها در این سالها با مرور این کامنت به خودم یاد آوری کردم که هدف تو درک توحید و اجرا در عمل به آنه و در پایان کامنت آن تعهد که متعهد میشوم که ریشه یابی کنم شرک در وجودم رو و نهالی نو بکارم در وجودم همیشه با من بوده، در این سه سال هر بار بهش رسیدم حس میکردم هنوزم درک قابل شهود و شعوری ازش ندارم و امروز طی اتفاقی و در ادامه ی اتفاقاتی که از همون سال تا به الان دنبال درک و ریشه یابی آن هستم دیدم چقدر قدرتمندانه تر دارم عمل میکنم و چقدر حس اینکه من فرمان میدم و جهان اطاعت میکنه رو دارم، به فوریت سجده شکر کردم، گریه کردم و به مثال سلیمان نبی در قران گفتم بدون شک این از فضل پروردگار منه و بارها گفتم بازم میگم خیلی باید خیلی خیلی ها باید باورهام تغییر کنه تا بتونم احساس سلیمان نبی از توحید و نزدیک بودن به خداوند رو درک کنم اما خرسندم بسیار از نتایج خرسندم، موفقیتم رو جشن میگیرم و خودم رو تحسین میکنم که به تعهدی که در کامنت بالا به خودم دادم عمل کردم
و تعهدی دوباره میدم
چه در روزهایی که سر شوقی و حالت خوبه و نتایج دلخواه شده و احساس پیروزی داری
چه در روزهایی که حالت بده و احساس شکست و ناتوانی و اشتباه و عدم اعتماد بنفس و کج فهمی و نتایج نا دلخواهی
به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نباید تعهدت رو برای درک و عمل به قوانین از دست بدی
همان طوری که استاد شجاعت رو با ترس بدست میاره و میگه من شاید شجاعت رو فقط در جسارت نبینم بلکه نمیتونم بپذیرم که ترسیدم و این منو شجاع میکنه
پس منم نباید بپذیرم که چون نتونستم پس نمیتونم
و نباید بپذیرم که چون تونستم پس همه چیز تمامه
نه اگر هماهنگی خودت با خواسته هات به دنبال بهتر زندگی کردنی پس
هرگز نباید تعهدت رو از دست بدی
ممنونم️
سلام آقای رجبی خیلی خوشحالم که کامنت گذاشتی آقای رجبی شما یک کامنت تو عقل کل گذاشته بودید به سوال آقای امیر حسین ادیبی پاسخ داده بودید در مورد تمرین آگهی بازرگانی گفته بودی خیلی کامنت خوب و تعثیر گذاری بود واسم که اونجای که گفته بودی کسی که این تمرین رو انجام نمیده اسمشو بذاره ترسو. بی ایمان تا بهش بر خوره واقعا به من برخورد که گفتی ترسو بعد از خوندن کامنتت رفتم تمرین آگهی بازرگانی رو انجام دادم 5بار انجام دادم خیلی کمک کرد بهم خیلی احساس لیاقتم داشت بهتر و بهتر میشد ولی الان دوسه ماهه که انجام ندادم امروز داشتم همون کامنتتون رو میخوندم که دوباره. تمرین رو شروع کنم ازتون سپاسگزارم بابت کامنتی که گذاشتی و یه سوال دارم از شما آقای رجبی آیا این تمرین آگهی تبلیغاتی باید همیشه ترسناک باشه تا عذت نفست بره بالا یعنی اولین بار که انجام دادم پیش یه نفر بود. و خیلی هم ترس داشتم بعد دومین بار پیش دو نفر بود آقای رجبی میخام بدونم واسه این تمرین تا کجا باید پیش رفت و میخوام از نتایج خودتون هم دوباره واسم توضیح بدید چون کامنت شمارو خوندم فهمیدم که شما خیلی جسارت دارید من هم مثل شما جسارت به خرج میدم که برم تو دل ترسهام من خیلی آدم جسوری هستم. آقای رجبی و میخوام یه کامنتی بذارید هم من استفاده کنم. هم دوستانی که این کامنت رو میخونن در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
بنام خدای یکتا
سلام به آقا رضای عزیز
خیلی خوشحالم که با شما آشنا میشم آقا رضا
من سالهای سال یعنی نزدیک به هفت ساله که با استاد و این مباحث آشنا هستم و در تمام فایلای استاد و توضیحات و آموزشهای ایشون دنبال اصل و یا اون عامل اصلی بودم که من بهش میگم فرمول اصلی.
من معتقدم تمام مسائل و موضوعاتی که در هر جنبه از زندگی به دنبال حل و رشد در اون جنبه هستیم مثال معادلات ریاضی است که فرمولی مشخص دارد و هر چقدر حل میکنیم تسلط ما بر فرمول بیشتر میشه، خاطرمان باشد تمام موانع تنها و تنها ذهنی هستند و تمام تمرین ها قطعا برای تغییر نگرش ما نسبت به آن موضوع است . چون اگر به دنبال تایید از سمت بیرون باشیم، در نتایج ، ظاهر چنان میتواند گولمان بزند و ما را از ادامه و انجام مستمر تمرین سرد کند که اصل(فرمول اصلی) و عامل اصلی که ذهن است را از یاد ببریم ، اینکه ظاهر چه چیز را بیان میکند نباید تمرکز تو را بدزدد، تمرکز روی چرایی انجام تمرین که تغییر نگرش است، چون ما میدانیم که ذهن است عامل و لاغیر
خاطرت باشد دنیایی که در آن زندگی میکنیم مملو از معادله و مسئله است ، مملو از تضاد و افکار نا هماهنگ و البته میتواند هماهنگ باشد، حل هر معادله و مسئله ای صرفا به معنای رشد بیشتر برای ما نخواهد بود زیرا اینکه چه معادله و مسئله ای را رو باید حل کنیم برمیگرده به فرمولی که برای حل اون مسئله داریم
این بدین معنی است که شما هر تمرین و هر مسئله ای رو نباید حل کنی و انجام بدی به معنای رشد، بلکه اینکه چرا این تمرین رو باید انجام بدم و چه تاثیری رو داره میذاره موضوع پر اهمیت ماست.
جهان مملو از مسائلی است که اگر فرمول زندگی یعنی خوشبختی را درست درک نکرده باشیم، عمر مان را صرف حل مسائلی خواهیم کرد که هیچ جایی در زندگی ما نداشته و عملا رشدی را در زندگی ما رقم نخواهد زد.
نتیجه کلی؛ تمرین ها برای رشد ما در مسیری است که در زندگی برای رسیدن به هدفی که انتخاب کرده ایم طراحی شده اند و مقصود از آن تمرینها تغییر افکار و باورها و نگرش ما نسبت به آن موضوع خاص و هدف ما در زندگیست، پس اگر فرمول را درست نشناخته باشی ممکن است آن تمرین به جای عزت نفس بیشتر، سرکوبت کند و حس دیوانگی و یا توهم زدن و در کل احساس بد بیشتری را به توبدهد
پس تمرین ها صرفا برای تغییر الگوهای ذهنی و نگرش ما برای حرکت به سمت آن خواسته است که داریم که اگر درست و هماهنگ باشد طبیعتا شما نه تنها نباید ترسهایتان کمتر شده باشدبلکه گام به گامباید به شما انگیزه و شجاعت بیشتر و احساس خوب بیشتری بدهد و به ایمانتان بیفزاید و در نهایت نتایج آنقدر خرسندتان میکند که شکی برای انجامش ندارید
در پایان صحبتم
هدف خود را مشخص کن
آن هدف حتما اولویت محور باشد سپس
تمرینات لازم برای تغییر ذهنیت نسبت به آن باورها و نگرش را پیدا و انتخاب و خلاقانه ابداع کن
تاکید؛ تمرینها باید به شکلی انجام شود که نگرش را همسو کند و محکم و با صلابت به سمت ان خواسته حرکت کن و تمرینات را در جهت احساس خوب بیشتر برای ادامه مسیر و رسیدن به خواسته ات انجام بده، عمل به انجام کار فیزیکی صرفا نمیگن، بلکه عمل به معنای انجام کاریست که منجر به تغییر نگرش گردد
هر چقدر خلاقانه تر انجام دهی انگیزه برای حرکت بیشتر و ایمان و توکل واقعی تر
خط تعادل در درک هر موضوعی را در تمام مراحل زندگیت به خاطر بسپار
پایدار باشی و رستگار
ممنون که به اینجا سر زدی
سلام و درود بر استاد عباس منش عزیز و مریم جان
مریم جان من چند ماهی با سایت و خانواده صمیمی عباس منش آشنا هستم و این دومین کامنت من هستش. مریم عزیز خیلی دوست داشتم و خیلی کنجکاو بودم روی ماهتونو ببینم، چون هیچ تصویری از شما توی ذهنم نداشتم و خواسته من در این فایل محقق شد. البته در فایل پاسخ به سوالات هم چهره مهربان و خندان و زیبای شمارو دیده بودم اما تصویر دورتر بود.
مقالات فوق العاده ی شمارو که در سایت قرار داده بودید، با دقت خوندم و یادداشت برداری کردم و بارها مرور کردم و بازهم مرور میکنم. و فقط خداوند بزرگم شاهد احساس عجیب و حال خوب من بعد از مرور مقالات شما و دیدن فایل های ناب شماست.
توی این فایل اولین چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد و تحسینش کردم، رابطه فوق العاده شماست. سرشار از عشق و احترام و البته شناخت فوق العاده دقیق و زیبایی که نسبت به همدیگه دارید. زیباترین ها برای شما ❤️
دومین موردی که خیلی دوست داشتم و توجهم رو جلب کرده بود، مسیری بود که درش درحال رانندگی بودید. و آسمون صافی که پشت سر شما مشخص بود.
توجه کردم که خواسته من فقط به اندازه ایمانم به خداوند و عمل کردنم به قوانین از من فاصله داره. من آرزوی مهاجرت دارم و حتی در خواب هم چندین بار به آمریکا مهاجرت کردم.
سومین نکته که خیلی به من انرژی بخشید، جسارت استاد بود، من از این نظر خیلی شبیه به استاد بودم و یادمه در بچگی کارهای عجیب زیادی کردم، اما به این دلیل که دختر بودم و بخاطر یکسری استانداردهایی که پدر و مادرم برای زندگیشون تعیین کرده بودند، شدیدا این جسارت و کنجکاوی من رو سرکوب کردند و باورهای منفی خودشون رو در ذهن من فرو کردند.
اما امروز تصمیمات دیگری گرفتم و دیگه اجازه نمیدم زندگی من از هیچ فرد و عامل بیرونی تاثیر بگیره.
صحبت های نابتون، حالمو خوب میکنه.
سلامت، پرانرژی، شاداب، ثروتمند، قدرتمند و در حال رشد باشید و باشیم
دوستتون دارم💖💖💖
به نام تنها خالق جهان هستی که به من قدرت خلق تمام اتفاقات زندگیم را داده
سلام دوستان و همراهان
خداوندم رو هزاران بار شاکرم که تونستم این فایل فوق العاده رو دانلود کنم و ببینمش
چقدر برام حس و حال خوبی رو داشت
اول اینو بگم که من مبهوت اون مناظر سراسر سر سبز و جذاب کنار جاده شدم
توی کل مسیر اون درختا و سر سبزی با ما بودن و به همراه اون آسمون آبی خوشرنگ که از سان روف ماشین میدیدیمش، دیگه مکمل این همه زیبایی بود
خدایا هزاران بار سپاس بابت بهشتی که روی زمین آفریدی و ما رو مهمان اون کردی تا لذتببریم و حالمون هر روز با هر تکامل ، با هر تجربه و فایل جدید، بهتر و بهتر بشه
یه چیز دیگه اینکه این فایل برام یه کیفیت خاصی داشت. اصلا شما و مریم جون برق میزدید . یه جورایی حس بهشتی داشت…عاشقتونم که اینقدر خالصید، اینقدر یه رو و بدون ماسک هستید که روی کیفیت فایل هم تاثیر مثبت و عالی میذاره و من تحسینتون میکنم که اینقدر رو ی خودتون کار کردید و اینقدر روحتون رو جلا دادید که همه جوره از وجودتون لذت میبرم
میدونید حتی اگه شما نخواید هم نکات آموزشی و از قوانین بگید، اینقدر این مسائل با زندگی شما پیوند خورده که حتی صحبت های متفرقتون هم داره از همین قوانین میگه ، به شکل دیگه با زبان دیگه و این همه جوره با قوانین بودن و زندی کردن ، بهم آرامش میده ، بهم خوشبختی رو میده که توی فایل قبلی صحبت کردید
استاد همینکه از جسارت هاتون توی کارهای مختلف صحبت میکنید به من انگیزه حرکت میده. میگم ببین زهرا جون، استاد عباسمنش عاشق کسب تجربه، درس گرفتن و دیدن و لذت بردنه و همینا باعث میشه که ایشون پاشن یه مسیره 30 دقیقه ای رو با یه مسیر 3 یا 4 ساعته تغییر بدن تا بیشتر تجربه کسب کنن تا لذت ببرن و خوشبختی رو در یه جای دیگه هم تجربه کنن
اینا همش حال خوب بهم میده که همیشه از یه مسیر تکراری نرم، از یه جای تکرااری خرید نکنم. با آدمای جدید و شرایط جدید رو برو بشم و اینا روح و جسم و ذهن من رو بزرگتر میکنه تا همهجوره اطرافم رو حتی همین شهری که زندگی میکنم رو کشف کنم.
برای جسارت داشتن برای تجربه جدید حتما نیاز نیست برم فلان کشور یا فلان شهر یا فلان شرایط خاص برام ایجاد بشه، نهههههههه، از همین شهری که هستم شروع کنم و کم کم تجربه کنم. کم کم اطرافم رو لمس کنم و اینا به مرور با تکامل به جاهای بزرگتر و تجربه های بزرگتر میرسه
استاد عزیزم میگن از 6 سالگی عاشق تجربه کردن بودن. عاشقرفتن توی افق روی ریل راه آهن تا زیبای ها رو ببینن تا ببینن اون مسیر ریل به کجا ختم میشه و بعدش دبیرستان و گشت و گذارا با هم کلاسی ها و بازدید های باحال از کارخونه های متفاوت و بعدش دانشگاه و سفرهای یک روزه دانشجویی و بعد رفتن از این کشور به اون کشور و حالا آمریکا و سفر به دور آمریکا ووووووو این قضیه ادامه داره..
دیدید چه تکامل زیبا و آرومی طی شده؟؟؟؟؟
ما نیایم یکدفعه حالای استاد و این شرایط فعلی رو ببینیم و بعد بگیم واووووو چقدر این تجربه بزرگه و ما نمیتونیم و این حرفا و ناامیدی و مقاومت ذهن وووووو
اما اینا به مرور اتفاق افتاده .. اول از کوچه پس کوچه های قم شروع شده تا رسیده به حالا و این نتایج عالی و این لذت ها پیش اومده..
یعنی استاد هی تجربه کسب کرده و هی بزرگتر شده هی تجربه هاشون و نتایجشون بهشون جسارت داده تا قدم های بعدی رو بردارن . تا برن جاهای جدیدتر . تا ترس ها رو بذارن کنار .
یعنی کسب اون تجربه ها و لذت هاش اینقدر محرک و انگیزه قوی ای بوده که هیچ وقت ترسی که میتونسته مانع بشه و مقاومت ایجاد کنه، اصلا رنگش رو باخته
اینقدر علاقه و اینقدر باور به شدن باور به لذت بردن و به زبان خودمون حال کردن زیاد بوده که ترسه دیگه نتونسته خودی نشون بده و هی تجارب متفاوت بدست اومده
این انسان هی بزرگتر و بزرگتر شده
همینه که مریم جون میگن شما سن تجربت شاید 200- 300 سال باشه و من همه جوره این شجاعت و جسارت قدم برداشتن رو هزاران بار تحسین میکنم و خیلی دوست دارم که توی وجود خودم رشدش بدم
این تجربه ها باید با افزایش اعتماد به نفس و کار کردن توی این زمینه همراه بشه تا قدرت بده به من توی مسیرم
اینکه سخت نگیرم به خودم… اینکه اگه اشتباهی هم کردم بگم اکیی.. من یه انسان و این تجربه ها به من اجازه میدن که حتی اشتباه کنم، اشتباه تصمیم بگیرم اما تجربه میشه که دیگه از یه سوراخ، 2 بار گزیده نشم… هی خودمو بابت تصمیمات اشتباهم سرزنش نکنم و توی احساس بد و احساس گناه شاید، نمونم که کلا این احساس گناه، دیه بدترین حسیه که میشه داشت چون همیشه سرکوبت میکنه تا قدم از قدم برنداری
اینقدر اون اشتباهات رو بات بزرگ میکنه که نای قدم برداشتن و اشتباه مجدد رو نداشته باشی.اما کسیکه به خدا ایمان داره و میدونه خداوند همواره باهاشه و هدایتش میکنه. استا توی یه لاید گفتید که خداوند فرموده : بر ما هدایت شما، واجب شده…
نمیدونید چقدر دلم قرص شد، چقدر ایمام هزاران بار بیشتر شد که خداوند همیشه و همیشه و در هر حال و شرایط حاضره فقط من باید اجازه بدم که کارش رو انجام بده..
فقط من باید در قلبم رو باز کنم تا الهامات بیاد، تا هدایتا بیان ساده و آروم و بعد میبینیک که چطور میشه از تک تک لحظه ها و تجربه ها لذت برد
چقدر میشه در هر حال ، حالت رو خوب نگه داری و لذت ببری
چطور میشه از این فرصت کوتاه زندگی، جوری استفاده کنی که موقع رفتن بگی بابا من همه جوره بهم خوش گذشت، حاضرم که برم پیش خدای خودم و زندگی بعد از مر رو هم تجربه کنم با آغوش باز… خدایا هزار بار شکرت
خدایا هزاران بار سپاس که در مدار دریافت آگاهی های بهترین انسان دنیا هستم که همزمان هم درس انسانیت بهم میده و هم درس خوب زندگی کردن و خدایی زندگی کردن، اونطوری که خداوند دوست دارم من ، اشرف مخلوقات این جهان زندگی کنم
اینکه من، محدودیت رو نپذیرم، اینکه من بدونم آزادم تا تجربه کنم همه زیبایی ها و لذت ها رو
چقدر زیبا استاد توی یه لایوی گفتید من اینقدر از زندگیم لذت میبرم که گاهی میگم کاشکی من 200 سال عمر کنم… این عمر رو بهش میگن عمر با عزت، عمر با کیفیت که وقتی خیلیلا در همین شرایط دارن مینالن و وووووو یه نفری پیدا میشه که میگه من دارم همه جوره لذت میبرم چون میدونه از زندگیش چی میخواد، سخت نمیگیره و جهان هم
روی سادشو، روی لذتشو، رو یحال خوبشو، رو یتجربیات نابش رو بهش نشون میده و اینجوری این انسان هم در این دنیا خوشبختی و سعادتمندی رو تجربه میکنه هم در اون دنیا
سپاسگذارم و قدر دان وجود شما نازنینان هستم
باید برای هزارمین بار از دوستان ارزشمندم بابت کامنت های فوق العادشون هم تشکر کنم که اونا هم یکی از دستان خداوند هستن برای هدایت، برای تجربه گرفتن و حال خوب رو خوبتر کردن
دوستتدن دارم بی نهایت و با شما با عشق با انگیزه و امید، مسیر الهیمون رو ادامه میدم.
زهرای نازنینم
عزیزدلم
چقدز تحسینت میکنم برای این عشق بی نهایتت جان دل
چقدر تحسینت میکنم برای این ارامش خدایی ات
چقدر زیبا نوشتی و من چقدر غرق این عشق بی نظیرتم عاشقتم جان من عاشقتمو بی نهایت بی نهایت تحسینت میکنم عشق من عاشقتم و بی نهایت تحسینت میکنم
الهی که غرق این عشق بی نهایت وارامش ونعمت و ثروت خداوند باشی
الهی که خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی ها ونعمت ها و فراونی ها
عاشقتم من
به نام الله یکتا
سلام نازنینم
منم تحسین میکنم نگاه زیبا بین شما رو عزیزدلم
بسیار سپاسگذارم که اینقدر عالی روی شخصیتت کار کردی که اینقدر زیبا و از ته دل تحسین میکنی
همیشه کامنت های ناب و خالص شما بهم نشون میده که یه انسان چقدر میتونه زیبابین باشه و عاشقانه و با حال خوب تحسین کنه
خداوند رو شاکرم که دوستان آگاهی چون شماها دارم که در هر لحظه سعی میکنید هم خودتون عالی باشید هم کاری کنید که بقیه هم با وجود شما، عالی بشن
سپاس نازنینم
برای هممون سعادت دنیا و آخرت رو آرزو دارم
در پناه خدا
بسیار قسمتی از زندگی تان را که اهل تجربه شرایط جدید و کنجکاوی تان رادوست دارم موفق باشید
لشکر معاویه کارزار با شما را طالبند پس شما یا بر ذلت و خواری اقرار کرده شجاعت و شرافت را از دست بدهید یا آنکه شمشیر ها تانرا از خونهایشان سیراب کنید تا از آب سیراب شوید
پس مرگ در زندگی شماست اگه مغلوب شوید و زندگانی در مرگ شماست آنگاه که بر دشمن غالب آیید!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
من ظاهر و باطن این امر را زیر و رو نمودم بحدیکه مرا از خواب بازداشت پس طاقت نیاوردم مگر بجنگیدن با ایشان!،(که پیمان شکستن )یا انکار آنچه محمد ص آورده است(قرآن) پس علاج جنگیدن بر من آسانتر بود از علاج عذاب الهی و مرگهای دنیا بر من آسانتر است از مرگها ی قیامت
علی ع نهج البلاغه
سلام به همه عزیزانم
استاد عزیزم وقتی امشب داشتم این قسمت از باورهای علی ع رو میخوندم
که اونم وقتی دیدم تو فایل باورهای توحیدی علی ع گفتید کسی که علی ع رو قبول داره باید باورهاش مثه اون باشه
و به قول معروف با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه یه عمر الکی هی علی علی کردم یه بار نرفتم ببینم چه باوری داشته که شده علی و اصلا چراااا من قبل تولدم انتخابش کردم و با اون فایل های توحیدی علی منو ترغیب کردین به خوندن نهج البلاغه
امشب دقیقه رسیدم به این دو قسمت وقتی خوندم دیدم این گفته ها این دیدگاه چققققققدر برام اشناس دقییییییقا دیدگاه استاد منم همینه و خدارو شکر کر م و تحسنتون کردم بخاطر اینکه اییییینقدر قشششششنگ علی گونه توحید رو درک کردین و عمل میکنید
چقدر قشنگ درک کردین این توحیدی عمل کردن و باج ندادن و تا پای جون وایسادن برای اینکه نخوای بترسی و قدرت رو به غیر از خدا به کس دیگه بدی حتی اگه اون شخص قمه داشته باشه یعنییییی به تمام معنا علی گونه رفتار کردن
میخوام بگم خیلی هارو دیدم که واسه علی ع عزاداری میکنن و مشکی میپوشن و هزااااار تا ادا اطوار دیگه ولی هییییییچ کدومشون حتی نمیدونن علی ع به خاطر اییییین حد از توحید علی شد
ولی شما ممکنه هیییییچ کدوم از این بازیا رو نکنی چون درک کردی فزت و رب الکعبه علی رو
چققققدر قشنگ درک کردی خدا به مشکی پوشیدن و عزاداری واسه علی کار نداره به علی گونه توحیدی عمل کردن کار داره
وااااقعا من فققققققط بعد از خوندن این نوشته اولین کسی که اومد جلو چشمم شما بودی
استاد ممنونم ازت که بهم یاد میدی باج ندادن و سواری ندادن به کسی حتی اگه پای جونم در میون باشه اصصصصصل توحیده اصصصصصل علی گونه رفتار کردنه
استاد عزیزم چققققدر قشنگ بهم یاد میدی یا بکش یا کشته میشی ولی باج نده سواری نده از ترس چون وقتی بترسی یعنی قدرت رو به کسی غیر از خدا یی دادی که برگییییی بدون اذنش نمیریزه وهیییییچ جنبنده ای نیست روی زمین مگر اینکه تحت سیطره رب هست شرک ورزیدی و نتیجه شرک هم که معلومه پس ادم بهتره با عزت و شجاعت بمیره ولی شرک نورزه چون توحیدی مرده
چققققققدر من عااااااشق باورهای توحیدیتم که درک کردی همین باج ندادن به یه پیک موتوری با باج ندادن علی ع با مخالفانش یکیه و فرقی نمی کنه روبروت کی باشه چه لشکر معاویه باشه یا یه پیک موتوری یا هرررر زورگیر دیگه ای و این ترس با شرک واست یکیه
چقدر قشنگ بهم یاد میدی ترس و باج دادن و سواری دادن و شرک رو باهم یکی کنم و اهرم رنج و لذت باهاش بسازم
چقدر همیشه فکر میکردم خوب میشد تو زمان علی ع بودم و میدیمش ولی الان با خوندن نهج البلاغه چه شباهت هایی دارم میبینم و من دارم ت. زمان خودم میبینم مردی با اون جنس از ایمان و توحید و شجاعت و جسارت رو
خدارو بییییییینهایت سپاسگزارم بخاطر توحیییدی ترین استاد دنیا
تقدیم با عشششششق